۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۶۱۶۱
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۴ - ۰۷-۰۴-۱۳۸۸
کد ۷۶۱۶۱
انتشار: ۱۲:۳۴ - ۰۷-۰۴-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.
جام جم:همه راه‌هاي طي شده

«همه راه‌هاي طي شده»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جام جم است كه در آن مي‌خوانيد؛رفتار شوراي نگهبان و وزارت كشور در انتخابات دهم رياست‌جمهوري آن هم در ميان هجمه سنگين سازماندهي شده، ستودني و قابل تامل است.
اين دو نهاد قانوني برگزار كننده و ناظر بر انتخابات كه با شبهه‌پراكني‌هاي بسياري مواجه بودند، از هيچ تلاشي براي روشنگري و شفاف‌سازي كوتاهي نكردند.

1- وزير كشور، رئيس ستاد انتخابات و ديگر مسوولان درگير در انتخابات با اتخاذ سياست «پاسخگويي و روشنگري» با حضور در برنامه‌هاي مختلف تلويزيوني و انتشار بيانيه‌هاي تفصيلي تلاش كردند تا تمام شبهات طراحي شده توسط برخي كانديداها و رسانه‌هاي وابسته را پاسخ گويند.

2- امكان بازشماري برخي صندوق‌ها يا حوزه‌هاي مورد شكايت فراهم شده و نمايندگان آقاي محسن رضايي با حضور در بازشماري 10 درصدي صندوق‌هاي استان كرمانشاه با امضاء صورتجلسه بازشماري اعلام كردند نتايج بازشماري با ارقام قبلي اعلام شده كاملا تطبيق داده شده است كه اين روند با انصراف وي عملا متوقف گرديد.

3- شوراي نگهبان به منظور ابهام‌زدايي از اتهامات انتخاباتي اعلام كرد آماده است 10 درصد كل صندوق‌هاي كشور را به شكل تصادفي با حضور نمايندگان نامزدهاي معترض بازشماري كند كه تاكنون معترضان نمايندگان خود را معرفي نكرده‌اند.

4- تشكيل هيات ويژه بازشماري مركب از آقايان دكتر حداد عادل، دكتر ولايتي، دكتر گودرز افتخار جهرمي و حجج اسلام آقايان رحيميان، دري نجف‌آبادي و ابوترابي توسط شوراي نگهبان گامي بلند در مسير اعتمادسازي و پاسخي بود به تقاضاي كساني كه خواستار بهره‌گيري از هياتي امين در فرآيند بررسي شكايت‌ها بودند.

هر چند تاكنون مستندات لازم براي ادعاهاي كانديداهاي معترض (آقايان موسوي و كروبي) ارائه نشده و نمايندگان آنان براي بازشماري صندوق‌ها نيز معرفي نشده‌اند.

5- براي اولين بار در طول بعد از انقلاب آرام صندوق به صندوق انتخابات اعلام شد تا كساني كه اعتراض دارند با ورود به هر صندوق و حوزه موقعيت خود را دريابند.

6- مهلت بررسي شكايات با تقاضاي شوراي نگهبان و موافقت رهبر معظم انقلاب تمديد گرديد تا ضمن انجام دقت‌هاي لازم فرصتي مجدد براي دريافت مستندها و دلايل معترضين فراهم شود. اين مهلت نيز رو به پايان است و ظاهرا قرار است پرونده انتخابات در حد اعتراضات غيرقانوني و نه ارائه دلايل و مدارك لازم از سوي مدعيان تخلف باز بماند.

7- صدا و سيما همان‌گونه كه در پيش از انتخابات هنرمندانه صحنه را براي مشاركتي فعال و پويا فراهم كرد، پس از انتخابات نيز با دعوت از كارشناسان و دست‌اندركاران انتخابات و طرح جدي شبهات و دريافت پاسخ‌هاي لازم تلاش كرد تا به وظيفه تاريخي خود در اين مقطع حساس عمل كند.

8- باتوجه به رفتار شوراي نگهبان در ايجاد اعتماد؛ افكار عمومي آماده شنيدن نتايج بررسي‌ها و پذيرش آن مي‌باشد. بديهي است ايستادن بر مدار قانون بهترين پاسخ براي زياده‌خواهان و مدعيان قانون‌گريز نيز هست.

رسالت:در ستايش مظلوم انقلاب
 
«در ستايش مظلوم انقلاب»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد کاظم انبارلويي است كه در آن مي خوانيد؛هفتم تير سال 60 خون انسان‌هاي عزيزي در پايتخت اسلام و انقلاب در تهران به زمين ريخت كه يادآور خونهاي پاك عاشوراييان وجانهاي مظلومي بود كه در كربلاي سال 61 هجري به ناحق تكه تكه شدند!

هفتم تير در راس 72 تن بي‌گناهاني كه به فوز شهادت نايل شدند آيت‌الله شهيد دكتر بهشتي بود.او يك فقيه مسلم بود كه ذهن خود را در دروس حضرات آيات امام خميني (ره)، بروجردي و حجت ساخته و جانش از فقه آل محمد سيراب بود.او يك فيلسوف و حكيم بود و با صاحب الميزان و برجسته‌ترين فيلسوف معاصر يعني آيت‌الله سيد محمد حسين طباطبايي حشرو نشر داشت.او يك سياستمدار برجسته بود كه در مكتب امام ، سياست ورزي را آموخته و از آغاز نهضت اسلامي در متن مبارزات ملت قرار داشت و چون مالك اشتر در نهضت علوي امام خميني (ره) نقش آفريني كرد.او در مركز اسلامي هامبورگ در آلمان دانش خود را در سرزمين زورمنداني كه بايد در آينده‌اي نه چندان دور پنجه در پنجه آنها مي‌انداخت كامل كرد.

او ذهني بسامان و منظم داشت و در دانش سازماندهي و تشكيلات يك نمونه اعلاء بود . جامعه روحانيت مبارز تهران را او بنيان گذاشت و حزب جمهوري اسلامي را براي مبارزه با كفر ، الحاد و نفاق ، سامان داد.او شخصيتي بزرگ بود كه هميشه خاطره‌اش در تاريخ ايران به عظمت ياد خواهد شد. هنوز مردم و نخبگان نمي‌دانند او براي حفظ اسلام و انقلاب چه فداكاري بي‌نظيري كرده است. او در مصاف با پديده پيچيده نفاق و كفر ،‌ آنچنان پيش رفت كه روزهاي آخر حيات شكوهمندش فرموده بود، هر لحظه در انتظارم كه گلوله‌اي برقلبم بنشيند يا سقف و ديواري بر سرم فرود آيد.او به تعبير امام خميني ، مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود.عجيب است كه ليبرالها در تاريخ يك صد سال اخير همواره در تئوري آزاديخواه بوده و در عمل فاشيستي عمل مي‌كردند و هنوزهم در اين ممشاي سياسي گام برمي‌دارند، و بهشتي گرفتار اين جريان بود و امروز مقام معظم رهبري در پيچيده‌ترين شكل ممكن ، گرفتار همين جريان است.با اين تفاوت كه امروز ليبرالها مسلمان شده‌اند و با نمادهاي مذهبي و ديني به جنگ انقلاب آمده‌اند.

آيا اين عجيب نيست كه از راديو آمريكا و راديو رژيم صهيونيستي و رسانه‌هاي ماهواره‌اي دشمن نداي الله اكبر به گوش مي‌رسد!بيانات پاياني رهبر انقلاب اسلامي در خطبه‌هاي نماز جمعه تهران در توسل به مولا و آقا امام زمان (عج) كه فرمود، «من جان ناقابل و اندك آبروي خود را در كف گرفته‌ام و آن را در راه انقلاب و اسلام فدا خواهم كرد.»مرا به ياد شهيد بهشتي سيدالشهداي انقلاب اسلامي و 72 تن از ياران باوفايش انداخت كه او هم در برابر نفاقي پيچيده قرار داشت كه رگه‌هاي آن تا اعماق جامعه نفوذ كرده بود، بگذريم.شهيد بهشتي يك وقتي فرموده بودند: هر حركتي كه از عدل دوستي و انصاف بهر‌ه‌اي داشته باشد و آميختگي با هواپرستي و خودپرستي آن را از ارزش نيندازد محكوم به پيروزي است .(كتاب حق و باطل ص 108)اين يك حقيقت انكار‌ناپذير است .

دولت نهم با هدايت مقام معظم رهبري در مسير گفتمان عدالت وپيشرفت ، طعم شيرين خدمت به بندگان خدا را در اين مرز و بوم، يك دوره تجربه كرده است . راي 24/5 ميليوني به دكتر محمود احمدي‌نژاد نشان مي‌دهد او در وزش نسيم عدالت به دهكهاي پايين جامعه موفق بوده است. رقبا هنوز نمي خواهند بپذيرند كه تماس چهره به چهره احمدي‌نژاد با ميليونها ايراني در سفرهاي استاني وپاسخگويي به مطالبات مردم بويژه پاسخ به نامه‌هاي مردم محروم و مستضعف با يك رويكرد عدالت محور، رمز توفيق او بوده است . رقبا هنوز مسير پيروزي را در پاسخ به مطالبات قشر متوسط جامعه با عنايت به تعريف جامعه شناختي آن ، آن هم از ديدگان جامعه‌شناسان غربي، مي‌دانند. اين نگاه در انتخابات 22 خرداد جواب نداده آنها  بايد بدانند پايه‌هاي انقلاب بردوش مردم محروم و مستضعف و تشنه عدالت است .هر كس در اين مسير گام بردارد به قول آيت‌الله شهيد بهشتي پيروز است.

اعتماد ملي:راه دشوار مردم سالاري

«راه دشوار مردم سالاري...» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي به قلم سيد عطاالله مهاجراني است كه در آن مي‌خوانيد؛امروز با آقاي حسن کامشاد قرار داشتم. کتابي را از تهران دوست مشترکي برايم فرستاده بود. نام کتاب «تاريخ بي‌خردي!» بود. نوشته بار بارا تاکمن و ترجمه حسن کامشاد... آقاي کامشاد کتاب «حديث نفس» خود را هم از سر لطف برايم آورده بودند. با امضاي ايشان... براي بين راه در مترو کتاب«ذاکره للنسيان» محمود درويش را بر داشته بودم...حديث نفس را ورق مي‌زدم. رسيدم به روايت اقاي کامشاد از دموکراسي در ايران، انتخابات دوره دوازدهم مجلس شوراي ملي. نوشته‌اند:
«روز انتخابات من و پدر از دروازه دولت اصفهان مي‌گذشتيم. مقابل مدرسه صارميه چند پاسبان جلو ما را گرفتند و به داخل هدايتمان کردند. پدرم گفت:«من تاجرم و مي‌خواهم در حوزه بازار راي دهم.» گفتند:«فرق نمي‌کند.»

وقتي وارد سالن شديم، ماموري يک برگ راي دست پدرم داد. ورقه را که خواند، گفت نامزد من کس ديگري است و نام دايي جان را آورد. مامور صندوق به تندي گفت:«فضولي موقوف!» و برگ راي را از دست پدر گرفت و در صندوق انداخت. اين نخستين تجربه من از دموکراسي بود.»

من هم خاطره‌اي دارم. هر وقت انتخابات مجلس مي‌رسيد. منظورم پيش از انقلاب است. عمه پدرم که پيرزني بلند بالا و باريک بود و هميشه شتاب داشت. شناسنامه‌هاي تمام قوم و خويشان را جمع مي‌کرد. بعد از انتخابات هم مهر شده مي‌آورد تحويل مي‌داد. از خاطره آقاي کامشاد تا خاطره خودم، تا انتخابات اخير بدون شک گام‌هاي بلندي را برداشته‌ايم.

60 سال پيش پاسبان‌ها برگه راي نوشته شده را به نام افراد در صندوق مي‌انداختند...چهل سال پيش شناسنامه بدون صاحب در انتخابات شرکت مي‌کرد. اکنون واقعا مردم شناسنامه‌شان را دستشان مي‌گيرند. هر که را که شوراي محترم نگهبان تاييد کند. مي‌توانند به عنوان نامزد مورد نظر خويش انتخا‌ب کنند. حداکثر همين مي‌شود که امروزه با آن مواجهيم. مبهوت مي‌مانيم که آيا نتيجه با آرا نسبت منطقي و عادلانه دارد؟ آيا حقيقتا آرا به درستي شمرده شده است؟

مي‌توانيم بگوييم ما وارد مرحله‌اي تازه از مردمسالاري شده ايم. مرحله امانت در حفظ و آرا مردم و شمارش درست آنها. گفته‌اند: دموکراسي شرکت در انتخابات نيست. شمارش درست و منزه آرا مردم است...اين مرحله چنان که پيداست آسان ياب نيست...

كيهان:ارباب حلقه ها ؟ !

«ارباب حلقه ها ؟ !»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛1-روز چهارشنبه 20خردادماه 88 يعني 2روز قبل از انتخابات، طي گزارشي كه به دليل اهميت ويژه آن به تيتر اول روزنامه كيهان تبديل شد، از آخرين پرده سناريوي دشمن كه «آشوب بعد از شكست» در انتخابات بود خبر داديم و با اشاره به شواهد و اسناد غيرقابل انكار تاكيد كرديم كه «اين هشدار جدي است» و ماموريت بعدي ميرحسين موسوي- انشاءالله ناخواسته و ناخودآگاه- دست زدن به آشوب هاي خياباني بعد از شكست در انتخابات است و در همان گزارش آورديم كه علاوه بر حاميان بيروني مهندس موسوي، حلقه اصلي برنامه ريزان او نيز در قطعي بودن شكست وي كمترين ترديدي ندارند و به همين علت، منتظر اعلام نتيجه نمانده و از مدتها قبل براي ايجاد آشوب برنامه گسترده اي تدارك ديده اند و...

2- از صبح روز چهارشنبه- 20خرداد- و بلافاصله بعد از انتشار روزنامه حجم انبوهي از تماس هاي تلفني و پيغام و پسغام ها شروع شد. بسياري از تماس گيرندگان كه شمار قابل توجهي از مسئولان نظام نيز جزو آنها بودند با تعجب مي پرسيدند؛ از كجا مي دانيد اين گروه قصد آشوب دارند؟! برخي هم گله مي كردند كه گزارش كيهان اذهان عمومي را دچار تشويش كرده است و توصيه مي كردند؛ همين فردا در روزنامه توضيح بدهيد اشتباه كرده ايد و آنچه نوشته ايد فقط يك حدس و گمان است! و...

اما، پاسخ ما اين بود كه آنچه نوشته ايم نه فقط حدس و گمان نيست، بلكه افشاي مستند يك توطئه از پيش طراحي شده است و با اطمينان مي گفتيم فرداي روز انتخابات، صحت گزارش كيهان را به وضوح مشاهده خواهيد كرد و كف و سوت رسانه ها و مقامات آمريكايي و اسرائيلي را در حمايت از آشوبگران مي بينيد و مي شنويد. يكي از مسئولان كه از گزارش كيهان ناراضي بود و آن را اغراق آميز تلقي مي كرد در تماس تلفني با نگارنده گفت؛ موسوي و خاتمي و كروبي و... هيچكدام را نمي توان اهل آشوب و بلوا دانست و پاسخ نگارنده اين بود كه كروبي در اين ميان بازيگر فريب خورده است، او را براي تضعيف روحانيت در افكار عمومي انتخاب كرده اند و مواضع و فعاليت انتخاباتي ايشان از سوي ستاد موسوي ديكته مي شود اگرچه برخلاف ساير بازيگران اين بازي، سرانجام به اسلام و انقلاب خيانت نخواهد كرد. خاتمي سابقه آشوب هاي تيرماه 78 را در پرونده خود دارد، آشوب و بلوايي كه امروزه بسياري از عوامل ميداني و رسانه اي آن به آمريكا پناهنده شده اند و اما موسوي طي 20سال گذشته ديكته اي ننوشته است تا مردم بدانند چه اندازه غلط دارد ولي مواضع كنوني او ترديدي باقي نمي گذارد كه به سيم آخر زده است، اينان و شماري از افراد بدسابقه، ضدانقلاب و مفسد اقتصادي كه گرد آنها جمع شده اند حلقه هاي تعريف شده در زنجيره آشوبي هستند كه كيهان پيشاپيش از آن خبر داده است و «ارباب حلقه ها» بيرون از مرزها و در آن سوي اقيانوس اطلس نشسته است!

3- بسياري از آنان كه روز چهارشنبه 20خرداد، كيهان را ملامت مي كردند، چرا درباره آشوب هاي بعد از شكست ميرحسين موسوي در انتخابات، گزارش داده است و با گلايه مي پرسيدند «از كجا معلوم كه آشوبي در راه باشد»؟! از روز شنبه 23خرداد در تماس هاي تلفني و حضوري خويش با تعجب مي پرسيدند «كيهان از كجا مي دانست كه دار و دسته موسوي قصد آشوب دارند»؟ و پاسخ ما اين است كه نه شق القمر كرده ايم! و نه پيشگويي از نوع غيبگويي! كيهان فقط نگاهي گذرا به فرايند ماجرا داشته است. همه كساني كه ماجراي اخير را از چند ماه قبل تاكنون با دقت دنبال كرده باشند و همسويي غيرقابل انكار مدعيان اصلاحات با مقامات و محافل آمريكايي و اسرائيلي را زيرنظر گرفته باشند، بدون كمترين ترديدي به اين نتيجه قطعي مي رسند كه شيپور بدصداي فتنه اخير از آن سوي مرزها دميده مي شود و فقط بلندگوي آن در ستاد موسوي نصب شده است. دراين باره تاكنون اسناد غيرقابل انكار فراواني ارائه كرده ايم و در مقابل به جاي انكار و استدلال فقط فحش و ناسزا شنيده ايم كه بگذريم...

4- و اما، برنامه ريزان «كودتاي مخملي» بعد از شكست همه جانبه و مرحله به مرحله اين توطئه آمريكايي كه بسيار ناشيانه طراحي شده بود، امروزه ترفند جديد ديگري در آستين دارند و آن درخواست از موسوي براي انصراف از پي گيري ماجراست! توضيح آن كه براساس اخبار و گزارش هاي موثق، قرار است برخي از افراد سرشناس!! با ارسال نامه اي خطاب به مهندس موسوي از وي بخواهند كه براي پايان دادن به آشوب ها و پيشگيري از سوءاستفاده دشمنان بيروني، از درخواست خود براي «ابطال انتخابات»! صرفنظر كند! و مهندس موسوي نيز طي بيانيه اي بر مردم و نظام اسلامي منت گذاشته! و ضمن تاكيد دوباره بر دروغ بزرگ «تقلب در انتخابات»! و كوبيدن بي حاصل بعدي بر طبل غيرقانوني و ديكتاتور مآبانه «ابطال انتخابات»! با اين درخواست موافقت كند!!اين ترفند كه به گواهي شواهد و قرائن موجود، ريشه بيروني دارد، با دو هدف زير در حال پي گيري است.

اول؛ زمينه سازي براي دور كردن موسوي و اطرافيانش از محاكمه و مجازات احتمالي به جرم قتل مردم بي گناه، برپايي آشوب و بلوا و مخصوصاً همكاري با سرويس هاي بيگانه براي تضعيف نظام جمهوري اسلامي ايران كه با هدف كاستن از اثرگذاري آن در معادلات منطقه صورت پذيرفته بود.بديهي است كه بررسي اين ماجرا يك ضرورت كاملا منطقي و قانوني است چرا كه جرايم ياد شده اتفاق افتاده و تعيين تكليف مجرمان چه آنان كه مستقيما در جرم و جنايت دست داشته اند و چه آنها كه در خانه هاي امن تيمي نشسته و زمينه جرايم مورد اشاره را فراهم آورده اند، بر عهده قانون است و نتيجه هرچه باشد به يقين مورد قبول و احترام همگان خواهد بود. بنابراين هيچكس نبايد و حق ندارد از اين پي گيري ناخرسند باشد.

دوم؛ تبديل توطئه شكست خورده اخير به «آتش زيرخاكستر» و «دمل چركين نيشتر نخورده»! براي آتش افروزي و فتنه انگيزي در آينده و شرايط حساس بعدي، با اين توضيح كه دشمنان بيروني با بهره گيري از ترفند ياد شده، مي كوشند ميرحسين موسوي، خاتمي و... را چهره هايي مطلوب و طرفدار آرامش معرفي كنند كه از حق مسلم خود به نفع نظام و مردم چشم پوشي كرده اند! و از اين طريق جماعت مورد اشاره را -غير از آنهايي كه خالصانه و به خاطر سليقه سياسي خاص خود به موسوي رأي داده بودند و هميشه قابل احترام خواهند بود- در قالب يك جريان اپوزيسيون صاحب حق! براي آشوب ها و فتنه هاي بعدي ذخيره كنند!

5- ترفند ياد شده هم اكنون در حال پي گيري است و دست اندركاران و طراحان اين ترفند تاكنون با برخي از شخصيت هاي ديني و سياسي تماس گرفته و به آنها پيشنهاد امضاي نامه و درخواست از موسوي براي انصراف! را ارائه كرده اند كه خوشبختانه حيله آنان با درايت و هوشياري شخصيت هاي ديني و سياسي مورد اشاره ناكام مانده است، هرچند كه طراحان ترفند مزبور كماكان به مراجعه و تلاش خود ادامه مي دهند.

6-و بالاخره بديهي است شخصيت هاي ديني و سياسي كشورمان هوشيارتر از آنند كه به فريب اين ترفند فريفته شوند و به يقين مي دانند امضاي نامه مورد اشاره چه بخواهند و چه نخواهند، خيانت آشكار به اسلام و انقلاب، ناديده گرفتن خون هاي به ناحق ريخته در آشوب هاي اخير و همراهي با دشمنان تابلودار اسلام و فرصت دادن به غائله آفرينان براي آشوب هاي بعدي تلقي خواهد شد و اين، گناهي نابخشودني است و دور از ساحت پاك بزرگان با تقواي اين مرز و بوم.چاره كار اما، مراجعه به قانون است، يعني دقيقاً همان راهي كه هميشه پسنديده و معقول بوده و هست و مدعيان تقلب در انتخابات آشكارا از آن طفره مي روند.

جمهوري اسلامي:درسهايي از فاجعه هفتم تير

«درسهايي از فاجعه هفتم تير»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛تحليل فاجعه هفتم تير و انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي كه 72 نفر از خدمتگزاران مردم در آن به شهادت رسيدند اگر با درس گرفتن همراه باشد براي نسل جديد و نسل هاي آينده مفيد خواهد بود.

يكي از درس هاي مهم اين فاجعه اينست كه توطئه ها و حملات جبهه متحد دشمنان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي متوجه روحانيون انقلابي و افراد موثر در نهضت بود. با اندك تامل در اين ترورها مي توان نتيجه گرفت كه دشمنان براي انتقام گرفتن از انقلاب اسلامي به سراغ كساني رفتند كه پيشگامان انقلاب بودند و به مثابه بازوان پيشواي بزرگ انقلاب حضرت امام خميني عمل مي كردند. بي جهت نيست كه گروهك تروريستي منافقين و ساير دشمنان نظام جمهوري اسلامي قبل از همه سراغ روحانيون انقلابي رفتند و تلاش كردند آنان را از مردم بگيرند. دشمنان اسلام و انقلاب از اين واقعيت كاملا آگاهي داشتند كه روحانيون انقلابي استوانه هاي نظام جمهوري اسلامي هستند و براي براندازي اين نظام بايد اين استوانه ها را از ميان بردارند.

بيان روشن حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين واقعيت را كاملا مبرهن مي كند آنجا كه در پيام بلند و ماندگار منشور روحانيت در اسفند 1367 فرمودند :« ... امروز نيز همچون گذشته شكارچيان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاكستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ايران و اراضي اشغالي به سراغ شيردلان روحانيت مخالف شرق و غرب و متكي به اصول اسلام ناب محمدي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رفته اند و از اين پس نيز جهان اسلام هر از چندگاه شاهد انفجار خشم جهانخواران عليه يك روحاني پاكباخته است . » (صحيفه امام جلد 21 صفحه 276 ).

مهمتر از اين واقعيت تلخ درك اين نكته است كه دشمنان چگونه توانستند در يك جامعه انقلابي اهداف شوم خود را عليه چهره هاي شاخص انقلاب كه بيشترين خدمت را به مردم ارائه داده بودند و با براندازي رژيم ستم شاهي و كوتاه كردن دست آمريكا و ساير استعمارگران از كشور استقلال و آزادي رابه ملت برگردانده بودند به اجرا درآورند و درست همان كساني را هدف توطئه هاي خود قرار دهند كه با تحمل زندان هاي طولاني مدت و شكنجه و تبعيد و محروميت ها كشور و ملت را از اسارت بيگانگان و مزدوران داخلي آنها نجات داده بودند.

امام خميني در همين پيام به اين سئوال نيز پاسخ روشني مي دهند آنجا كه فريبكاري دشمن و جهل حاكم بر بخشي از جامعه را مطرح مي كنند و از اين دو عامل فلج كننده بشدت مينالند :« در شروع مبارزات اسلامي اگر ميخواستي بگوئي شاه خائن است بلافاصله جواب ميشنيدي كه شاه شيعه است ! عده اي مقدس نماي واپسگرا همه چيز را حرام ميدانستند و هيچكس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلي كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختي هاي ديگران نخورده است . وقتي شعار جدائي دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردي و عبادي شد و قهرا فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست و حكومت دخالت نمايد حماقت روحاني در معاشرت با مردم فضيلت شد. به زعم بعضي افراد روحانيت زماني قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاي وجودش ببارد والا عالم سياسي و روحاني كاردان و زيرك كاسه اي زير نيم كاسه داشت . و اين از مسايل رايج حوزه ها بود كه هركس كج راه ميرفت متدين تر بود. ياد گرفتن زبان خارجي كفر و فلسفه و عرفان گناه و شرك بشمار ميرفت . در مدرسه فيضيه فرزند خرد سالم مرحوم مصطفي از كوزه اي آب نوشيد كوزه را آب كشيدند چرا كه من فلسفه ميگفتم . ترديدي ندارم كه اگر همين روند ادامه مي يافت وضع روحانيت و حوزه ها وضع كليساهاي قرون وسطي ميشد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعي حوزه ها را حفظ نمود » .

عجيب است كه شگردهاي دشمن در دوران شروع نهضت اسلامي و سالهاي اوائل دهه 40 با شگردهاي سالهاي 59 و 60 كه منجر به فاجعه هفتم تير و انفجارهاي پياپي 8 شهريور و 14 شهريور سال 60 شد مشابهت زيادي دارند . گوئي تاريخ تكرار مي شود و همه ي رويدادهاي صدر اسلام و مظلوميت هاي پيشوايان معصوم تا مشروطه و نهضت هاي بيدارگري اسلامي با پديده هاي مشتركي مواجه مي شوند. باز هم مراجعه به پيام منشور روحانيت امام خميني است كه مي تواند اين مشابهت را در ذهن ها ثبت نمايد :« در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله و تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مي نمود بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودي گلوله حيله و مقدس مآبي و تحجر بود گلوله زخم زبان و نفاق و دورويي بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب جگر و جان را ميسوخت و مي دريد. در آن زمان روزي نبود كه حادثه اي نباشد ايادي پنهان و آشكار آمريكا و شاه به شايعات و تهمت ها متوسل شدند حتي نسبت تارك الصلوه و كمونيست و عامل انگليس به افرادي كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند مي دادند. واقعا روحانيت اصيل در تنهائي و اسارت خون مي گريست كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوي ميخواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عده اي روحاني مقدس نماي ناآگاه يا بازي خورده و عده اي وابسته كه چهره شان بعد از پيروزي روشن گشت مسير اين خيانت بزرگ را هموار مي نمودند. آنقدر كه اسلام از اين مقدسين روحاني نما ضربه خورده است از هيچ قشر ديگري نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت اميرالمومنين عليه السلام كه در تاريخ روشن است . »

همانگونه كه بنيانگذار نظام مقدس جمهوري اسلامي در اين پيام بلند به روشني تشريح كرده اند فريبكاري دشمن و جهل حاكم بر بخشي از جامعه مشكلات اصلي روزهاي شروع نهضت بودند . اينكه در اسفند سال 1367 يعني 10 سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و 25 سال بعد از وقايع سال 42 و ماجراي 15 خرداد امام خميني با اين تفصيل به بيان جزئيات آنچه در آن سالها گذشت مي پردازند به اين دليل است كه در سالهاي 59 و 60 وقايع تلخ و جانكاهي همچون فاجعه هفتم تير و شهادت سيدالشهداي انقلاب اسلامي شهيد مظلوم آيت الله بهشتي را مشاهده كردند و همان تهمت ها و همان شايعه پراكني ها و فريبكاري ها توسط دشمن و متاسفانه همان جهل و همان پذيرش هاي جاهلانه را در بخشي از جامعه ديدند. عجيب تر اينكه اين وضعيت خطرناك در زمان صدور اين پيام يعني كمتر از چهار ماه قبل از رحلت امام خميني نيز در جامعه انقلابي ما جريان داشت و همين امر موجب صدور پيام منشور روحانيت گرديد.

بي ترديد مهمترين فراز اين پيام هشداري است كه امام خميني براي جلوگيري از تكرار چنين وقايع تلخي مي دهند و مي فرمايند :
« من به طلاب عزيز هشدار مي دهم كه علاوه بر اينكه بايد مواظب القائات روحاني نماها و مقدس مآب ها باشند از تجربه تلخ روي كار آمدن انقلابي نماها و به ظاهر عقلاي قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتي نكرده اند عبرت بگيرند كه مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزي هاي بي مورد و ساده انديشي ها سبب مراجعت آنان به پست هاي كليدي و سرنوشت ساز نظام شود. » (صحيفه امام جلد 21 صفحه 285 ) .

اينها درس هاي مهمي از فاجعه هفتم تير و ساير وقايع انقلابي هستند كه با فداكاري ها ايثارها شهادت ها و تحمل سختي هاي زياد به پيروزي رسيد. مردم و مسئولان براي حفظ و تثبيت نظام جمهوري اسلامي كه برآمده از اين انقلاب است زحمات زيادي كشيده اند و جان هاي پاكي در جبهه هاي دفاع مقدس و در صحنه هاي مقابله با توطئه هاي رنگارنگ دشمنان داخلي و خارجي نثار آن شد كه شهداي هفتم تير و هشتم شهريور و چهاردهم شهريور 1360 فقط بخشي از آنها را تشكيل مي دهند . همه ي ما در برابر اين جان هاي پاك مسئوليت هاي سنگيني برعهده داريم كه مهمترين آنها يادآوري درس هائي است كه اين وقايع به همراه دارند. اگر اين درس ها را به ياد داشته باشيم و به ديگران نيز منتقل نمائيم قطعا از عهده وظيفه اي كه در برابر شهدا و ايثارگران و همه فداكاري هائي كه آنها و خانواده هايشان و رزمندگان و مبارزان و مجاهدان در راه انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي متحمل شده اند بر خواهيم آمد و چنين باد.

ابتكار:انتخابات 88 و نظريه راي دهندگان

«انتخابات 88 و نظريه راي دهندگان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم فرهاد دادجو است كه در آن مي‌خوانيد؛يکي از ابعاد دانش اقتصاد که مي تواند به تحليل مسائل سياسي کمک شاياني نمايد،  حوزه انتخاب عمومي (choice pudlic) است. از معروفترين ديدگاه هاي اين حوزه، نظريه ايست که به نام راي دهندگان مياني (voters mebian) شناخته مي شود. در اين نوشتار فارغ از ارزيابي اخلاقي نظريه مذکور و تناسب آن با نظام سياسي اسلامي، به بازخواني انتخابات 22 خرداد بر اين اساس خواهيم پرداخت.

در نظريه مذکور با فرض نظام سياسي دوحزبي يا انتخابات دوقطبي، درصد اندکي از شرکت کنندگان به دليل عضويت در حزب يا هواداري سياسي، آرا» از پيش تعيين شده اي دارند که در هيچ صورت تغيير نخواهد کرد (دو سر طيف يک منحني نرمال). در مقابل، بيشتر راي دهندگان تعلق حزبي مستحکمي ندارند و آرائشان تابع قضاوت درباره شعارها و رفتارهاي انتخاباتي خواهد بود. در نتيجه تلاش اصلي هريک از دو قطب انتخابات بر جذب راي دهندگان مياني متمرکز خواهد بود. البته در رويکرد اقتصادي به اين نظريه، راي اين گروه مياني ناشي از تراز منفعت - هزينه براي نتيجه پيروزي هر يک از دو رقيب است.در نظريه مذکور شناخت ويژگي ها و مطلوب هاي راي دهندگان مياني نقش محوري ايفا مي کند. هر حزبي که شناخت واقعي تري داشته باشد مي تواند (البته در چارچوب اصول حزب خود) شعارهاي جذاب تر و خواستني تري براي راي دهندگان مياني ارائه نمايد(در جايي که هدف کسب قدرت است).

در نتيجه يک مبناي استراتژي انتخاباتي هر حزب،  شناختهاي آن از مشکلات، خواستها، طبقه اجتماعي، موقعيت اقتصادي و سطح فکري و تحصيلي گروه مياني است. البته در کنار شعارها، رفتار سياسي مقبول نيز حائز اهميت است و گاه رفتارهاي ضدهنجار و خلاف اخلاق مي تواند بخشي از آثار مثبت شعارها را خنثي سازد.مروري بر شعارهاي انتخاباتي دو قطب انتخابات 22 خرداد نشان مي دهد مشاوران رئيس جمهور منتخب شناخت واقعي تري از ويژگيها و مطلوب هاي راي دهندگان مياني داشتند. حتي رفتارهاي بعضا خلاف اخلاق و مصلحتي که از اين گروه سرزد به دليل رفتارهاي جذاب ايشان طي 4 سال گذشته براي راي دهندگان مياني و حضور ملموس ايشان در تمام نقاط ايران، نتوانست صف آرايي شعارها را به صف آرايي رفتارها تبديل کند (موضوعي که نامزد رقيب در روزهاي آخر بر اين نقطه ضعف رئيس جمهور منتخب تاکيد مي کرد).

مطالعات اجتماعي نيز مويد آن است که جنس شعارهاي رئيس جمهور منتخب به خواست هاي عامه اجتماع نزديکتر و از نوع مطالبات گروه هاي نخبگي (دانشگاهيان،  سياستمداران،  هنرمندان، کارشناسان و غيره) دورتر بود. به بيان ديگر اگر انتخابات 3 تير 1384 به دليل دو قطبي در مقابل رئيس دولت سازندگي، شکست اين گروه هاي مرجع تلقي نمي شد، انتخابات اخير را مي توان نشانه اي از ضعف طبقه متوسط مدرن و قدرت عامه در ايران امروز دانست.براي جامعه شناساني که آشنايي عميق و دقيقي با ويژگي راي دهندگان مياني ايراني داشتند،  نتيجه انتخابات چندان موجب شگفتي نبود.

مشاوران واپسين نخست وزير جمهوري اسلامي،  به اين نکته مهم توجه کافي نداشتند که «برخي رفتارهاي غلط ديپلماتيک»، «انحلال سازمان برنامه»،   «گشت ارشاد»، «انحلال شوراي پول و اعتبار» و  «ارائه آمارهاي غلط» دغدغه ذهني و خواست درصد اندکي از راي دهندگان مياني بود. در مقابل جذابيت شعارهايي چون «پروژه هاي استاني»،  «مبارزه با مافياي قدرت»،  «سهام عدالت»،  «توزيع منابع بانکي و اشتغال» و «مجازات غارتگران بيت المال» موجب شده بود، ذي نفعان اين رويکرد بيشتر از رويکرد رقيب باشند.

البته نظريه راي دهندگان مياني ادعاي توجيه کامل انتخاب هاي سياسي را ندارد و عناصر پيدا و پنهان بسياري را مي توان در سلسله علل انتخاب مجدد رئيس جمهور برشمرد لکن مي تواند موجب اصلاح سازوکار انتخاب اهداف و برنامه هاي احزاب سياسي و بازگشت به بدنه جامعه ايراني باشد. گرچه اين ديدگاه مجوزي براي سياستهاي عوام گرايانه به شمار نمي رود اما توصيه ايست براي خروج از حلقه هاي نخبگي و روشنفکري و تلاش براي هم افق نمودن توده ها با دغدغه هاي ديگر.

دنياي اقتصاد:آيا مهار پولي تداوم مي‌يابد؟

«آيا مهار پولي تداوم مي‌يابد؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم حميد زمانزاده است كه در آن مي‌خوانيد؛ميلتون فريدمن، اقتصاددان شهير، راي قاطعي درباره پولي بودن تورم دارد: «واقعيت اصلي اين است که تورم هميشه و در همه جا يک پديده پولي است».

در باب پول و اثرات آن بر عملکرد اقتصاد ايران، در دولت نهم بحث و جدل فراوان ميان تئوريسين‌هاي اقتصادي دولت و کارشناسان اقتصادي منتقد صورت گرفت. در سال‌هاي ابتدايي دولت نهم، تئوريسين‌هاي اقتصادي اين دولت، نظريه‌هاي پذيرفته‌شده علم اقتصاد در زمينه اقتصاد پولي را به کناري نهادند و تحليل‌هاي خاصي در باب پول و اثرگذاري آن بر اقتصاد ايران ارائه نمودند و بر مبناي همين تحليل‌ها، سياست‌هاي پولي دولت طراحي و پيگيري شد.

با گذشت چند ماهي از شروع به کار اين دولت و با روشن شدن سياست‌هاي انبساط پولي- مالي دولت، نقدها و هشدارهاي کارشناسان در مورد پيامدهاي ناگوار ادامه چنين رويه‌اي براي اقتصاد ايران به سوي دولت گسيل شد. يکي از محورهاي اين هشدارها بر رابطه فيشر (رابطه‌اي که بيانگر رابطه مستقيم و قوي ميان رشد نقدينگي و تورم مي‌باشد) مبتني بود که بر مبناي آن رشد بالاي نقدينگي ناشي از سياست‌هاي دولت در نهايت به تورم بالاتر در اقتصاد کشور منتهي مي‌گردد. اما رييس وقت سازمان مديريت سابق در مهرماه سال 1385، به عنوان يکي از تئوريسين‌هاي اقتصادي دولت با رد صحت رابطه فيشر در اقتصاد ايران اعلام مي‌نمايد که «ما نگران افزايش نقدينگي و افزايش نرخ تورم ناشي از آن نيستيم، چون اين رابطه (رابطه فيشر) در ايران به اثبات نرسيده و اين سوال مطرح است كه آيا نقدينگي فعلي كفايت لازم براي اداره امور اقتصادي كشور را دارد يا خير؟».

وي در پاسخ به اين سوال ادامه مي‌دهد: «يك واحد توليدي پيدا كنيد كه بگويد مشكل نقدينگي جاري (سرمايه در گردش) ندارد. بنابراين بايد گفت چرا از افزايش نقدينگي هراس داريم، در حالي كه پاسخ سوال مطرح شده را نمي‌دانيم. و در نهايت اينکه جاي بحث گسترده‌اي وجود دارد، چراكه اقتصاد ايران تك معادله و تك متغير نيست، بلكه چند معادله و چند متغيري است».

بر مبناي همين تحليل‌ها از کارکرد پول در اقتصاد ايران بود که دولت خلق و تزريق بي‌رويه پول به اقتصاد ملي را در دستور کار قرار داد. اما سوال اين است که سرانجام اين سياست‌ها چه شد؟! رويدادهاي سال 86، پاسخ اين سوال را فراهم نمود؛ ابتدا قيمت‌ها در بازارهاي دارايي‌ و به خصوص مسکن رو به فزوني گذارد، به نحوي که تلخ‌ترين سناريو براي بازار زمين و مسکن در اين سال کليد خورد و سپس آتش تورم، اندک اندک بالا گرفت، تا همگان اگرچه نه با پشتوانه مباني نظري، بلکه با چشمان خود ببينند که رشد نقدينگي نهايتا چه پيامدهايي را براي اقتصاد ملي ايران بر جاي خواهد گذارد. واقعيات اقتصاد ايران، برخلاف تصور دولت که «ما نگران افزايش نقدينگي و افزايش نرخ تورم ناشي از آن نيستيم، چون اين رابطه در ايران به اثبات نرسيد»، نشان داد که هشدارهاي کارشناسان اقتصادي درباره آثار تورمي افزايش رشد نقدينگي صحيح بود.

البته همين تئوريسين اقتصادي دولت، حدود يک سال بعد (آذر ماه 1386)، با مشاهده اوج‌گيري تورم، به تحليل تورم و علل آن در اقتصاد ايران مي‌پردازد.

وي مهم‌ترين دلايل افزايش نرخ تورم را انبساط مالي دولت، تورم پولي و علل رواني ذكر مي‌كند و مي‌گويد: «تورم با شعار، حرف، نصيحت يا تهديد پايين نمي‌آيد». وي تورم پولي را ناشي از افزايش نقدينگي و عدم هدايت مناسب آن به سمت توليد مي‌داند و مي‌افزايد: «در صورتي كه رشد نقدينگي با افزايش توليد ملي همراه نشود، اثر خود را روي قيمت‌ها بر جاي خواهد گذاشت». وي با اشاره به تورم پولي در كشور با تاكيد بر مديريت نقدينگي تصريح كرد: «گرچه رشد نقدينگي باعث افزايش سطح عمومي قيمت‌ها مي‌شود، ولي مهم‌تر از رشد نقدينگي، ضعف مديريت نقدينگي براي هدايت آن به سمت توليد است كه منجر به ضعف توان توليدي كشور شده است.» وي ادامه مي‌دهد: «دولت در سياست‌هاي پولي خود بايد به گونه‌اي رفتار كند كه يا نرخ رشد نقدينگي را كنترل و مهار كند يا اين كه نقدينگي موجود را به سمت توليد و افزايش عرضه كل هدايت كند.» و مي‌افزايد: «چنانچه افزايش نقدينگي به سمت توليد و افزايش عرضه كل حركت كند، خود يك عامل ضدتورمي خواهد بود.»

اينکه «تورم با شعار، حرف، نصيحت و يا تهديد پايين نمي‌آيد» و پذيرش ضمني رابطه فيشر در اين عبارت که «در صورتي كه رشد نقدينگي با افزايش توليد ملي همراه نشود، اثر خود را روي قيمت‌ها بر جاي خواهد گذاشت»، يک گام رو به جلو است؛ اما اين ادعا که «چنانچه افزايش نقدينگي به سمت توليد و افزايش عرضه كل حركت كند خود يك عامل ضدتورمي خواهد بود»، قابل بحث است.

سوال اين است که نقدينگي اضافي را چگونه مي‌توان به سوي توليد و افزايش عرضه اقتصاد سوق داد؟ پاسخ احتمالا در طرح‌هايي مانند طرح بنگاه‌هاي زودبازده نهفته است. اما واقعيت گريزناپذير اين است که سياست‌گذاران اقتصادي دولت بايد بدانند که اقتصاد و عملکرد آن منطق خاص خود را دارد که بايد آن را به خوبي درک کرد و بر مبناي آن براي بهبود عملکرد اقتصادي تصميم گرفت و سياست‌گذاري کرد، اقتصاد صرفا آن‌گونه که سياست‌مداران و سياست‌گذاران اقتصادي مي‌گويند و مي‌خواهند، عمل نمي‌کند، بلکه سيستم اقتصادي فارغ از خواست دولتمردان، فرآيندهاي حاکم بر خود را دارا مي‌باشد که نمي‌توان با صدور فراميني که با فرآيندهاي حاکم بر سيستم اقتصادي ناسازگار مي‌باشد، آن را تحت اختيار گرفت و به بهشت وعده داده شده برد.

حدود يک سال بعد، يعني در پايان اسفند ماه 1387، نرخ تورم رکورد 25‌درصد را ثبت نمود. بله، پول‌هايي که براي افزايش توليد ملي خلق و به اقتصاد کشور تزريق شد، در نهايت خود را در افزايش قيمت‌ها به نمايش گذارد و نشان داد که با وجود همه تلاش‌ها براي مديريت و هدايت نقدينگي به سوي توليد از طريق راه‌هاي متفاوت مانند طرح بنگاه‌هاي زودبازده، خلق پول در اقتصاد، در نهايت و به هر ترتيب به افزايش قيمت‌ها (تورم) منتهي شد.

شايد هشدارهاي فريدمن براي احوالات امروز ما مناسب باشد: «ما با اين خطر مواجه هستيم که به سياست پولي نقشي وسيع‌تر از آنچه مي‌تواند انجام دهد، محول کنيم. آري ما با اين خطر مواجه هستيم که انجام وظايفي را از اين سياست بخواهيم که از توان آن خارج است و در نتيجه مانع انجام کمکي بشويم که توانايي انجام آن را دارد. استفاده از نرخ ثابت رشد پول در سطحي معقول، چارچوبي را پديد خواهد آورد که در آن کشور تورمي اندک و رشد بيشتري خواهد داشت. استفاده از نرخ ثابت رشد پول، ثبات کامل ايجاد نخواهد کرد، بهشتي در روي زمين به وجود نخواهد آورد، اما مي‌تواند سهمي مهم در ايجاد اقتصادي باثبات داشته باشد». و اقتصاد باثبات، دقيقا آن چيزي است که ما امروز بيش از هر زماني به آن محتاجيم.

خوشبختانه به نظر مي‌رسد که بخشي از سياست‌گذاران دولت نهم، از واقعيات اقتصاد ايران درس عبرت آموخته‌اند و در نهايت از اوايل سال 87 مهار پولي را در دستور کار اقتصاد کشور قرار داده‌اند؛ اين سياست به مرور اثرات ضد تورمي خود را آشکار نموده است. اما مساله اين‌جاست که تداوم چنين سياستي به ناگزير هزينه‌هايي مانند ورشکستگي بنگاه‌ها و افزايش بيکاري را در کوتاه‌مدت براي اقتصاد کشور در بر خواهد داشت.

براي درمان تورم و بازگشت ثبات به اقتصاد ايران، از مهار پولي با وجود همه هزينه‌هاي آن راه گريزي نيست؛ رکود هزينه‌ سياست‌ اشتباه در مورد پول است که اقتصاد ايران بايد آن را بپردازد. اما اکنون سوال اساسي اين است که آيا دولت به مهار پولي با وجود پيامدهاي رکودي آن در کوتاه‌مدت، پايبند خواهد ماند، يا آنکه افسار پول دوباره رها خواهد شد؟

مردم سالاري:مديريت هوشمندانه

«مديريت هوشمندانه»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم محسن دقت دوست است كه در آن مي‌خوانيد؛در يک نظرگاه کلي درباره وضعيت حاکم بر کشور بايد گفت که پيدايش چنين فضايي را مي توان يک تجربه نوين براي مردم سالاري ديني نوپاي کشورمان ارزيابي کرد. شرايط خاصي که باعث زايش اين تجربه جديد شده است را مي توان در مجموع فاصله گرفتن از فضاي پرنوسان ابتداي انقلاب و جنگ و پيدايش متغيرهاي متنوع و نوظهور در سپهر سياست گذاري کشور دانست که در ذات خود دربردارنده چنين چالش هايي نيز بوده و خواهد بود. اما آنچه که در تحليل عوامل پيدايش اين تجربه از سوي برخي از نخبگان سياسي بيان مي شود به قدري متفاوت و در مواردي متعارض است که هراس افراد دلسوز و پايبند به انقلاب و نظام را هر لحظه تشديد مي کند.

طي دو هفته پس از انتخابات شاهد رويکردهاي متفاوتي براي تقابل با التهابات حادث شده بوديم که با دقتي افزونتر درخواهيم يافت آنچه باعث دگرگوني رفتارها شده در واقع طرز تلقي از بنيان ها و ريشه هاي رويدادهاي جاري بوده است. تجمعات بزرگ و خودجوش اوليه چون با نگاه حق قانوني مردم براي اعتراض مدني به فرايندي در حيطه اصول جمهوري اسلامي و در مطابقت با قانون اساسي مواجه بود با واکنش سخت و خشني روبرو نشد. بنابراين عکس العمل بروز يافته نيز اين شد که با وجود تشنجات ابتدايي که آنها هم حاصل برخي سخنان و عملکردهاي نسنجيده بود، معترضين موفق شدند نظم و آرامش لازم را در برنامه هاي خود و محيط جامعه پديد آورند. اما در روزهاي بعد در هر دو حوزه يعني هم نگاه به خاستگاه اعتراضات مسالمت آميز پاره اي از جامعه و هم نوع ممانعت و برخورد با نحوه ابراز اين اعتراضات تغييراتي ايجاد شد که مطمئنا خوانندگان اين سطور از کم و کيف اين تفاوت آگاه هستند.

آنچه در مقام تشريح مختصر آن هستم همان تغيير تفسيرهاي ارائه شده نسبت به بسترهاي منجر به ايجاد چنين جو رواني استرس زايي در شرايط مابعد از انتخابات است. همانگونه که اشاره شد در مرحله آغازين تلقي مسئولين امر ايجاد آسايش و امنيت نسبت به جمعيت منتقد و متقابلا نوع نگاه مردم (چه معترض و چه غير معترض) نسبت به مسئولين کاملا مثبت و روشن بود. مردم به اين باور رسيده بودند که ارگان هاي ذيربط در رسيدگي به شکايات مرتبط با انتخابات آمادگي دارند که صداي اعتراضي اين عده را هر چند از ديدگاه آنان اقليت باشند بررسي منصفانه کرده و طراوت فضاي مشارکت جويي در انتخابات را به جامعه بازگردانند. اين برداشت موجي از اميدواري و شوري که ره آورد جريانات پيش از انتخابات بود را دامن مي زد و سطح اعتماد عمومي را رفته رفته مضاعف مي ساخت. اما ناگهان اين مناظر چشم نواز و اميدآفرين جاي خود را به تصاويري مخدوش و پرابهام دادند و روندي که مي توانست عظمت حقيقت انتخابات را در پيشگاه حاضرين و ناظرين صدچندان سازد به سازوکاري در جهت معکوس مبدل شد.

شاهد بوديم که بطور ناگهاني جدلي که در حد يک مناقشه درون خانواده انقلاب تلقي مي گرديد به جريانات بيرون از اين دايره ربط داده شد و کلوني هاي نامعتدل رسانه اي که عمدتا وابسته به جناح پيروز در انتخابات هستند با پيش کشيدن پاي اراذل و اوباش، مشغول پاشيدن بنزين بر روي اين گداختگي شدند. در حالي که بزرگاني سعي داشتند با تکيه بر جايگاه حقوقي خود مقداري از بار اطلاع رساني بي طرفانه به مردم را برعهده گرفته و شکاف هاي قانوني در راه مرتفع شدن اعتراضات صورت گرفته را تشريح و ترميم کنند و...
 پاسخ هاي مکفي براي پرسش هاي مطرح شده فراهم آورند، رسانه ملي با سردرگمي تمام و يکطرفانه با قضايا برخورد کرد و با واردساختن آسيب جدي به ظرف اطمينان به صدا و سيما، لطمه سختي بر منافع ملي وارد آورد که قابليت پيگيري دارد. مروري بر اسامي افراد مدعو در برنامه گفتگوي ويژه خبري شبکه دو و نيز عناوين مطالب مطروحه در اين برنامه مي تواند به وضوح فقدان استراتژي واحد از جانب جايگاه مهم و تاثيرگذاري چون رسانه ملي پيرامون مسائل مرتبط با منافع ملي را نشان دهد.

در اينجا به صورت محوري به برنامه چهارشنبه شب هفته قبل اشاره و اضهارات آقاي دکتر ولايتي در برنامه فوق را مروري مي کنيم. ايشان با درپيش گرفتن همان خط ربط دادن منشا اتفاقات اخير به خارج از مرزها، ليست بلند بالايي از خباثت هاي مختلف دولت انگلستان از دوران پارينه سنگي تا کنون را برشمردند و با استفاده از اطلاعات گسترده تاريخي خود، مقايسه هاي چندي مابين وقايع جاري در کشور با مشابهات تاريخي و نظاير خارجي انجام دادند; بدون آنکه نهايتا راهکار قانوني مشخصي را براي برون رفت از انسداد فعلي پيشنهاد دهند. در صورتي که از فردي با جايگاه حقيقي و حقوقي و به خصوص سابقه طولاني ايشان انتظار اين بود که نظريه راهگشايي را عرضه دارند. چرا که با وجود مفيد بودن نظرداشت آموزه هاي تاريخي، بايد توجه داشت که شرايط حال حاضر کشور حتي با چند سال قبل قابل مقايسه نيست، چه برسد به وضعيت صدها سال قبل. وانگهي تمامي موارد اشاره شده يا لااقل بخشي که در ارتباط با کشور ما بود، در شرايط دوري جستن حاکميت از ملت و توسل به ابزارهاي غيرقانوني يا فراقانوني حاصل شده اند، يعني همانهايي که مطالبات امروز در ضديت کامل با آنها هستند و اصالتا خواسته هاي معترضين در جهت حاکميت قانون و در نتيجه افزودن بر تراکم پيوند ميان حاکميت و ملت استوار است.

شوراي محترم نگهبان خود اذعان داشته که مرجع رسيدگي به بخشي از شکايات کنوني که عمدتا مرتبط با وقايع پيش از انتخابات است اين نهاد نمي باشد. موارد متعددي قابل اشاره هستند، براي نمونه بخشي از سخنان ايرادشده در مناظره ها که خلاف واقع بودنشان جاي رسيدگي دارد. حتي بخشي از آن اشارات به صورت صريح و بي سابقه اي از سوي مقام معظم رهبري رد شدند و ايشان نسبت به بيان اين سخنان ابراز تالم و تاثر نمودند. چه کسي مي تواند ايراد قانوني اين بخش را در صورت احراز تشويش افکار عمومي منکر شود و کسب آرا از اين طريق را به مثابه تصرف مال نامشروع نداند؟ بنابراين نگاه غيرمتعصبانه و گشاينده به پيشنهادات مطرح شده همچون رسيدگي در مجمع تشخيص مصلحت نظام (که مطابق قانون اساسي مرجعي واسط با مصوبات الزام آور مي باشد) يا تشکيل کميته اي مستقل و دربرگيرنده همه طرف ها مي تواند انسداد فعلي را برطرف کند و با جلب رضايت مردم، ابعاد تابناک مردم سالاري ديني کشورمان را بيش از پيش نمايان سازد. ضمن آنکه در اين صورت همگان تابع قانون خواهند بود و حتي درصورت نرسيدن به خواسته خود، توجيهي براي تداوم انتقادات وجود نخواهد داشت و از همه مهمتر، دولت آينده با پشتوانه محکمتر و قوي تري به برنامه هاي کاري خود در جهت توسعه و آباداني کشور خواهد پرداخت.

به هر روي آنچه اولويت و ضرورت غيرقابل اجتناب کنوني را تشکيل مي دهد، مديريت هوشمندانه و سرافرازانه اين تجربه جديد است و بازگرداندن شرايط عادي به کشور و آزادي بازداشت شدگان اخير از ارکان اساسي اين مديريت است. از بزرگان کشور نيز توقع اين است که در اين شرايط نه خودشان بر طبل اختلافات بکوبند و نه اجازه بدهند تا ديگران مواضع دشوارساز کنوني را ادامه دهند و جايگاه ميانجي گرايانه و مصالحه آميز خود را پررنگ تر نمايند. گذر سلامت از معبر فعلي، مي تواند تضميني براي دستيابي به منافع بلندمدت و پايدار در مسير پر فراز و نشيب آينده نظام و انقلاب باشد.

قدس:اجلاس جي 8 و ديپلماسي هوشمندانه ايران

«اجلاس جي 8 و ديپلماسي هوشمندانه ايران»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس است كه در آن مي‌خوانيد؛اجلاس جي 8 روز گذشته در حالي به کار خود پايان داد که بيانيه سياسي آن از محور رسمي اجلاس انحراف زيادي پيدا کرد.
موضوع اجلاس جي 8 در خصوص مسائل امنيتي افغانستان و پاکستان بود، اما بخش عمده اجلاس تحت تأثير حاشيه آن يعني مسأله ايران قرار گرفت.

خوشبختانه جمهوري اسلامي ايران نيز با درک درست شرايط در اين اجلاس شرکت نکرد، زيرا به يکباره پس از انتخابات در ايران، فضاي منفي بر اجلاس جي 8 حاکم شد.

تا پيش از اين، براساس نيازي که مشخصاً آمريکايي ها و برخي کشورهاي اروپايي به نقش ايران در منطقه داشتند، از کشور ما براي حضور در اين اجلاس دعوت شده بود.حضور نيافتن ايران در اجلاس مذکور، يک اقدام منطقي در راستاي اتفاقهاي چند هفته اخير بود، زيرا اگر با حضور ايران فضاي ضد ايراني شکل مي گرفت، اصل حضور ما قابل توجيه نبود و تنها مي توانستيم به عنوان عضو ناظر، بيانيه هاي تند عليه خودمان را ناظر باشيم.

موضوع ديگري که در اين بين بايد مد نظر قرار بگيرد، بحث بحران موجود بين ايران و غرب است که به نظر مي رسد در حال گسترش است.

لازمه ديپلماسي اين است که دو طرف مانع تصاعد بيش از حد بحران شوند، زيرا هم غربيها به نقش ايران در تحولات منطقه اي نياز دارند و هم ما در معادلات سياسي و اقتصادي خود روابطي را با اروپا تعريف کرده ايم.

واقعيت آن است که تداوم اين سلسله مواضع تند و منفي دو طرف عليه يکديگر در راستاي منافع طرفين نيست و به هر حال به گونه اي بايد مانع گسترش آن شد.

اکنون بخش عمده اي از مشکلات از طرف غرب شکل گرفته و ادامه سياست مداخله آنها در امور داخلي ايران، کار را براي بهبود شرايط دشوار کرده است.

جالب آنکه آنها همزمان که بحث خشونتها را در ايران مطرح مي کنند، بلافاصله موضوع هسته اي را هم به ميان کشيده و مي گويند ما خواستار ايراني هستيم که بحث هسته اي خود را تعليق کند.

لذا کاملاً مشهود است که آنها در کنار شعار طرفداري از دموکراسي و مردم، منافع خود را دنبال مي کنند. اين نکته ظريفي است که بايد در داخل کشور مورد توجه ويژه گروه ها و شخصيتهاي فعال سياسي قرار گيرد.

تشکيل هيأت ويژه انتخاباتي نيز بيشتر براي اين هدف است که با اتخاذ يک نتيجه اقناعي، مردم در داخل نسبت به روند انجام شده قانع شوند و بتوانيم مانع از نقش آفريني کشورهاي غربي در امور داخلي خودمان شويم.

واقعيت آن است که نگاه آنها به جمهوري اسلامي ايران فرايندي نبوده و مقطعي است. غربيها نمي خواهند ايران به عنوان يک بازيگر بزرگ در تعاملات منطقه جاي خود را باز کند، ولي در مقاطع خاص هم تلاش مي کنند از نفوذ خاص ايران استفاده و هدفهاي خود را دنبال کنند و اين روندي است که آمريکاييها از زمان حمله بوش به منطقه در پيش گرفتند، لذا اقدامهاي اخير آنها را نيز بايد در همين راستا ارزيابي کرد.

غربيها يک فرايند را دنبال نمي کنند و داراي يک راهبرد مشخص سياسي در مورد ايران نيستند، لذا هر جا نياز باشد حقوق ايرانيها را به رسميت بشناسند و نقش ايران را در تحولات منطقه در نظر بگيرند، سعي مي کنند، ما را در يک چرخه اتهام زني وارد کرده و از حقوق مسلم ما صرف نظر مي کنند.

صداي عدالت:پس از بيست سال سکوت

«پس از بيست سال سکوت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت است كه در آن مي‌خوانيد؛مردي پس از بيست سال سکوت به يک باره وارد ميدان سياست و‎ ‎کمتر از يک ماه مبدل به يکي از تاثير گذارترين چهره هاي سياسي ايران تبديل‎ ‎شد‎.

‎شايد در بدو ورود مير حسين موسوي براي بسياري که نام او را مي شنيدند،‎ ‎نام و آوازه اش يا نا آشنا بود يا تصوري گنگ و مبهم از آن داشتند، اما براي ياران‎ ‎انقلاب و سالهاي جنگ تحميلي نامي کاملا آشنا بود که همان دوران را يادآوري مي‎ ‎کرد‎.
‎اکنون و پس از انتخابات 22 خرداد، اين نام بيش از پيش بر سر زبانها‎ ‎افتاده و شدت هواداري يا ضديت با آن بيشتر از قبل شده است. علت امر چيست؟ مسلم است‎ ‎که در اين ميانه افراط در حب و بغض بي تاثير نيست اما سواي اين، به نظر مي رسد که‎ ‎دو مورد بيش از ديگر موارد دست در کار باشد‎.‎

مورد نخست به وضوح به پيشينه‎ ‎مير حسين موسوي مربوط مي شود که اکنون بيشتر از آن که براي وي حبي ايجاد کند مايه‎ ‎بغض به وي شده است. آنچه که در اين سو و آن سو در مخالفت با موسوي گفته شده به‎ ‎صورتي فزاينده شدت گرفته و اتهامات کم کم مبدل به اعلام جرم عليه وي شده‎ ‎است‎. ‎با شدت گرفتن اتهامات عليه ميرحسين موسوي، او تهديد به سرانجامي شبيه‎ ‎ابوالحسن بني صدر يا اتهاماتي از قبيل شرکت در جرم مرتبط با اغتشاشات و آشوبها شده‎ ‎و از همه بدتر، برخي مسئوليت خونهاي ريخته شده پس از انتخابات را به گردن او‎ ‎انداخته اند‎.

‎اين موضوع که اين اتهامات تا چه قدر محل طرح شدن دارند خود جاي‏‎ ‎بحث دارد و به نظر نمي رسد که صرف باز کردن کتاب قانون و قرائت چند ماده قانوني به‎ ‎راحتي بتوان چنان ادعاهايي را طرح کرد‎.‎

سواي اين موضوع، با نگاهي به اخبار‎ ‎و گزارش ها معلوم مي شود که برخي از اين مدعيان ظاهرا نمي دانند در مورد چه کسي سخن‎ ‎مي گويند. آنان تا اندازه اي هم در کار خود محق هستند چرا که يا اصلا در آن زمانه‎ ‎سخت و طاقت فرساي جنگ تحميلي نبوده اند، يا تصورات مبهم و گنگي داشته و نمي دانند‎ ‎که وجود افتخار هشت سال دفاع مقدس براي اين ملت تا اندازه اي هم مرهون همين نام و‎ ‎شخص است‎.

‎از سوي ديگر، کساني هم هستند در آن زمان حضور داشته اند و در صف‎ ‎همين معاندين با وي قرار داشته اند. سوال اينجا است که اينان چگونه با چنان پيشينه‎ ‎اي از موسوي چنين اتهاماتي را متوجه او مي کنند؟ يک نمونه از اين قبيل برخوردها ،‏‎ ‎در نامه آقاي زادسر جيرفتي به مير حسين موسوي ديده مي شود. آقاي زادسر در نامه خود‎ ‎با ياد آوري جريان استعفاي موسوي مي نويسد؛ "آن امامي كه جناب‌عالي را به جهت‎ ‎استعفاي بدون هماهنگي‌تان، آن‌گونه شديد و غليظ گوشمالي دادند و با شما برخورد‎ ‎عتاب‌آميز كردند و پرگله سخن فرمودند‎".

‎آيا آقاي زادسر گذشته را فراموش کرده‏‎ ‎که امام راحل (ره) در انتهاي خطابي که وي از آن به عنوان گوشمالي غليظ وشديد ياد‎ ‎کرده چنين به مير حسين موسوي خطاب مي کند "از آنجا که من به شما علاقمندم،‎ ‎انشاءالله عندالملاقات مسائلي است که گوشزد مي‌نمايم"؟ شايد امثال آقاي زادسر اين‎ ‎عبارات را از نامه بنيانگذار جمهوري اسلامي فراموش کرده اند که در برابر القاء‎ ‎شبهات نسبت به مديريت زمان جنگ ميرحسين موسوي، حدود دو ماه و نيم بعد از آن نامه به‎ ‎وي چنين خطاب مي کند "لازم است اين نکته را تذکر دهم که من همچون گذشته شما را فردى‎ ‎لايق و دلسوز براى انقلاب اسلامى مى‏دانم، و زحمات شما را در دوران جنگ و تجهيز‎ ‎سپاهيان اسلام فراموش نمى‏کنم، و الآن نيز شما را تأييد و حمايت مى‏کنم‎".‎

در‎ ‎واقع، مسئله اساسي در فراموشي نيست بلکه مسئله در نام و شخصيتي است که خاطره آن‎ ‎دوران و آن حمايتهاي امام راحل (ره) را با خود دارد که مخالفان وي در آن زمان با‎ ‎طرح حکم مولوي و ارشادي ، عملا با همان امام مخالفت کردهد. اکنون نيز مخالفت و‎ ‎اتهام بر موسوي في نفسه مخالفت با آن دوران را در خود دارد و بي جهت نيست که در اين‎ ‎جريان، به فرموده مقام معظم رهبري سي سال سابقه نظام اسلامي در تبليغات انتخاباتي‎ ‎به چالش کشيده شد. بنابر اين، تعرض به اين نام و آوازه به صور مختلف در خود عنصري‎ ‎از همان تعرض را دارد که اين امر خود به معناي کندن از ريشه هاي انقلاب و نظام‎ ‎اسلامي نيز خواهد بود‎.‎

اما ماجراي نام و پيشينه مير حسين موسوي سويه ديگري‎ ‎دارد و آن حب افراطي است که در بي توجهي به واقعيتهاي بيست ساله پس از نخست وزيري ،‏‎ ‎نسبت به وي شکل گرفته است. از زمان ورود وي به عرصه انتخاباتي اين دغدغه وجود داشت‎ ‎که وي بيست سال از صحنه سياسي دور بوده و اينک معلوم مي شود که اين امر نه يک‎ ‎دغدغه، بلکه واقعيتي است که وضعيت بغرنج فعلي تا اندازه اي از آن ناشي مي‏‎ ‎شود‎.

‎صحنه سياسي نظام جمهوري اسلامي پس از جنگ در دوره هاي توسعه اقتصادي و‎ ‎سياسي و چهار ساله اخير ، تحولات و زير و بم هاي بسيار داشته که مير حسين موسوي در‎ ‎آن به صورت مستقيم دخيل نبوده و تجربه عيني از آن نداشته است. در اين بيست ساله،‎ ‎قواعدي براي بازي در اين صحنه به وجود آمده که بازي بدون به رسميت شناختن آنها بي‎ ‎معنا است و همين امر نيز در عملکرد وي و تيم همراهش ديده مي شود‎.‎

بنابر‎ ‎تحليلي از رفتار مير حسين موسوي در طول مبارزات انتخاباتي و پس از انتخابات، مي‎ ‎توان او را چون کسي ديد که همچنان در همان حال و هواي بيست سال پيش بوده که با‎ ‎شرايط پس از آن رشد متناسبي نداشته است. او در اين نظر، چون کسي ديده مي شود که‎ ‎همان انقلابي دهه شصت بوده و با همان منش در مورد وقايع واکنش نشان مي دهد. البته‎ ‎اين موضوع تا اندازه زيادي در مورد حاميان و تيم همراه او صادق است که اگر هم‏‎ ‎مطلعين سياسي در ميان آنان ديده شود، آگاهي سياسي آنان متوازن با تجارب آنان نبوده‎ ‎و در عمل غافل از قواعد بازي ساسي بوده اند‎.‎

عدم توازن آگاهي سياسي با قواعد‎ ‎بازي سياسي در آنان باعث شده تا وي و تيم همراهش از اهرمهاي موجود نه تنها به خوبي،‎ ‎بلکه حتي به شکلي ضعيف و بد استفاده کنند. استفاده از موج سبز شايد در ظاهر امر و‎ ‎قبل از انتخابات براي تيم وي اميدوار کننده بود اما همين امر با واقعيتهاي سياسي‎ ‎ايران همگام نبود و از سوي ديگر، توهمي را براي اين تيم به وجود آورد که آنان را به‎ ‎غفلت از زمينه هاي مختلف قواعد بازي کشاند. همين موضوع نيز باعث شد تا قاعده نظارت‎ ‎بر انتخابات از دست آنان خارج شود و در نهايت از توان مانور در کارآيي شوراي نگهبان‎ ‎و استفاده از آن کاسته شود‎.

‎شايد تجربه حضور مير حسين موسوي و حاميانش درسي‎ ‎بزرگ براي واقعيت اصلاح طلبي ايران باشد که رشد اصلاحات در ايران با توجه به‎ ‎واقعيتهاي سياسي آن امکان پذير است و نه در ايده ها و تصورات انتزاعي يا اعمال‎ ‎انقلابي و متهورانه. اين نکته اي است که بايد به دقت مورد توجه قرار گيرد و با توجه‎ ‎به همين موضوع است که هر دو جناح سياسي توان برون رفت از شرايط دشوار موجود را‎ ‎دارند‎.

‎برخي مقامات محترم کشور بايد بدانند که ميرحسين موسوي کسي نيست که‎ ‎وصله ها و تهمت هاي ناروا به او بچسبد و او را از خدمت خالصانه به ملت و نظام‎ ‎برخواسته از خون شهيدان ، محروم سازد‎.‎
اين مرد خوشنام ايران زمين نيز‎ ‎سزاوار است که در شرايط خطرناک کنوني ، با بهره گيري از تمام ظرفيت قانوني و عرفي‎ ‎موجود ، و با توجه به لزوم حفظ حيثيت ، آبرو و اقتدار نظام سياسي ايران ، مطالبات‎ ‎قانوني خويش را پي بگيرد‎.‎
رهرو آنست که آهسته و پيوسته رود‎... ‎

ارسال به دوستان
وبگردی