اعتماد: اميرحسين هاشمي، داماد سید محمد علی ابطحی نوشت:
سيدمحمدعلي ابطحي در اوج قدرت بود که نوشتن در وبلاگش را شروع کرد. دقيقاً بر عکس چيزي که قدرت ايجاب مي کند. کسي که تن به وبلاگ نويسي مي دهد، در حقيقت پيدا و پنهان خود را در معرض قضاوت خواننده هاي مطالب خويش قرار مي دهد. به مرور اگر خواننده هاي ثابت خود را پيدا کند، نسبت به آنها مديون مي شود و گويي حلقه يي بر گردنش افکنده دوست، اگر اتفاقي بيفتد و ننويسد، از او گلايه مي کنند. اگر مصلحت انديشانه بنگارد، به او چپ چپ نگاه مي کنند، و اگر حرف دلش را بزند، خيلي ها با او دشمني مي کنند.
فردي که در دايره قدرت وارد مي شود، قطعاً از تمامي اين موارد گريزان است، چون سري که درد نمي کند را دستمال نمي بندند، مخصوصاً که دولتمردان و سياستمداران در تيررس مستقيم مخالفان خويشند. و مخصوصاً که اصلاح طلبان در اين مملکت هميشه متهمند و در بهترين حالت مظنون به ارتکاب جرم،
ابطحي به عنوان يک سيد روحاني، از سيره هم لباس هاي خود در اين مورد تبعيت نکرد. خود را از زير پوشش عبا و لباده سکوت، که هميشه در راستاي تقدس روحانيت و رمزآلود کردن آن لازم دانسته مي شد، بيرون آورد و زندگي يک روحاني سياستمدار را بر تارنماي خود به تصوير کشيد.
اين اولين بار بود که مردم ايران به صورت روزانه در جريان جزييات فکري و زندگي يک روحاني و يک سياستمدار قرار مي گرفتند. ابطحي تعهد داشت که هر روز بنويسد و پنج سال بدون وقفه نوشت. در اين پنج سال فقط دو روز بود که ننوشت. يک بار وقتي تارنماي او (webnevesht.com) را دزديدند، که بلافاصله webneveshteha .com را جايگزين آن کرد و به فاصله يک روز ميزان بازديد آن از وبلاگ قبلي بيشتر شد. و بار ديگر به احترام مادرش، روزي که او را از دست داد.
ابطحي مي خواست بگويد يک سياستمدار بايد با شجاعت افکارش را بيان کند. مردم بايد با طرز فکر يک سياستمدار آشنا باشند. مي خواست بگويد يک سياستمدار مي تواند شفاف هم باشد. مردم حق دارند عکس هايي را از خلوت سياستمداران ببينند و حتي بعضي اوقات به نحوه غذا خوردن يا لباس پوشيدن آنها بخندند. مي خواست سياسيون و قدرت مداران را از برج عاج پايين بياورد و به مردم نشان شان دهد.
ابطحي مي خواست بگويد يک روحاني در بسياري از شئون زندگي با مردم عادي تفاوتي ندارد. مي خواست به روحانيون يادآوري کند که نطفه انحراف در غرور و خودبزرگ بيني است، بايد از مردم بود و با مردم. «وب نوشت» آواز جديدي بود که در فضاي مرموز ايران امروزي، به گوشمان بسيار خوش مي آمد.