۰۴ دی ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۴ دی ۱۴۰۴ - ۲۳:۴۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۶۶۹۶
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۲ - ۱۶-۰۷-۱۳۸۸
کد ۸۶۶۹۶
انتشار: ۱۴:۵۲ - ۱۶-۰۷-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان: ساختار و سازمان فتنه اخير

«ساختار و سازمان فتنه اخير» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ پس از گذشت بيش از 3 ماه از انتخابات رياست جمهوري دهم، اكنون در موقعيتي قرار داريم كه مي توان تصويري بيش و كم دقيق ارائه كرد از آنچه پس از انتخابات اتفاق افتاد و آنچه بنا بود اتفاق بيفتد. تلاش براي ارائه اين تصوير هم ارز است با اينكه كسي درباره ميزان تفاوت ميان «اهداف تعيين شده براي پروژه ها» و «آنچه واقعا اتفاق افتاد» تامل كند. انجام اين مطالعه يكي از سهل ترين روش ها براي رسيدن به يك برآورد استراتژيك دقيق از توان دشمن است، دشمني كه در اين انتخابات به طمع افتاد، تمام قد، و با همه قوا و امكانات خود به ميدان آمد و اكنون نتيجه طراحي هاي آن پيش چشم همه است.

بسته به اينكه از كدام منظر به موضوع نگاه كنيد پروژه هاي دشمن خارجي در فضاي انتخاباتي ايران را مي توان به گونه هاي متفاوتي شناسايي و تحليل كرد؛ اما پيش از اينكه به اين موضوع بپردازيم يك سوء تفاهم هست كه بايد رفع شود. پس از انتخابات، كساني كه عموما متعلق به دار و دسته فتنه گران بودند سعي كردند با استناد به ادله اي كه هرگز به درستي طرح نشده نتيجه بگيرند همه آنچه پس از انتخابات در ايران گذشت اختلافات سياسي داخل كشور بوده و هيچ چيز از آن را نمي توان به حساب طراحي دشمن و همكاري و همدستي عناصر داخلي با آن، نوشت. چنين تحليلي را فقط در صورتي كه چشم خود را بر روي انبوهي از شواهد و قرائن بسته باشيم مي توان جدي گرفت.

هيچ كس مدعي نيست كه تمام آنچه پس از انتخابات رخ داد با همه جزئيات ريز و درشت آن و مرحله به مرحله، بيرون از مرزهاي ايران طراحي شده بود. حتي ممكن است كساني احساساتي شده و به خطا افتاده باشند و عده اي هم بدون خط و ربط با كسي و جايي، و صرفا به دلايل خاص خود وارد اين معركه شده باشند. اما امروز و پس از بررسي هاي بسيار مفصلي كه انجام شده و با توجه به مجموعه شواهد و قرائن، ترديدي نيست كه خطوط اصلي فتنه، پروژه هاي محوري آن و بخش قابل توجهي از كساني كه جزو طراحان و مجريان آن بوده اند، هر كدام در اندازه خود با محافل و مجموعه هايي بيرون از ايران مرتبط بوده اند و طيفي از پيام ها، از «دستور» گرفته تا «رهنمود» را از آنها دريافت مي كردند. اين مطلب اكنون «خبر» است نه «تحليل». فتنه اخير ،3 مشخصه كلان دارد كه امروز هيچ كس از آنها كه دستي بر اين آتش داشته آن را انكار نمي كند: 1-اين فتنه از پيش سازماندهي شده بود 2- پيوندي ارگانيك و كاملا محاسبه شده با بيرون از كشور داشت و 3- براي نخستين بار، كساني در سطح بالاي برخي نهادها (خواص) با فتنه مرتبط بودند كه اكنون برخورد با آنها مطالبه اصلي مردم از مسئولان است.

سازمان فتنه، با اين ساختار درانتخابات 88 وارد عمل شد. هدف گذاري هاي اين جريان همان روز كه ناآرامي ها آغاز شد هم چندان پوشيده نبود اما اكنون مي توان درباره آنها نه با اتكا به صرف تئوري پردازي بلكه به طور مستند سخن گفت.
مهم ترين فاز از اين تئوري به طور خاص و مشخص اقتدار نظام جمهوري اسلامي در دو محيط داخلي و خارجي را هدف گرفته بود. در داخل ايران هيچ هدفي بالاتر از «تجزيه اقتدار رهبري» وجود نداشت. دشمنان ايران مدت هاست دريافته اند تا زماني كه اقتدار و اعتبار رهبري در ايران محفوظ باشد، مطلقا هيچ پروژه براندازانه اي قابليت طرح و اجرا نخواهد داشت چرا كه ديده اند در گذشته چگونه رهبر انقلاب در زماني اندك و بي آنكه از همه ابزارهاي خود استفاده كند پيچيده ترين طراحي هاي آنها را خنثي كرده است. به طور كلي دو ابزار براي رسيدن به اين هدف در نظر گرفته شد.

1- عميق كردن شكاف در جامعه سياسي كشور. دشمنان ملت ايران پس از انتخابات تصور مي كردند براي نخستين بار در موقعيتي قرار دارند كه مي توانند از داخل جامعه سياسي ايران (بيشتر اصلاح طلبان و تا حدودي هم اصولگرايان) يارگيري كنند و آنها را در پروژه خود وارد نمايند. تصور غربي ها اين بود كه جامعه سياسي ايران دراثر اختلاف عميق بروز كرده پس از انتخابات، به سرعت تكه پاره خواهد شد و هر تكه از آن به جان بقيه مي افتد و نهايتا آتش درگيري و نزاع چنان بالا خواهد گرفت كه براي اولين بار هيچ نهاد تثبيت كننده اي قادر به جمع و جور كردن آن نباشد. اين پروژه كه اميد فراوان به آن بسته بودند به دو دليل ناكام ماند. اول اينكه بخش بزرگي از جامعه سياسي ايران همان اوايل متوجه اهداف اين توطئه شد و هرگز در بازي فتنه گران قرار نگرفت. به قول بزرگي باز هم خدعه اي چون صفين علم كرده بودند اما ندانستند كه علي اين بار ديگر تنها نيست. دليل دوم مهم تر است. آن دسته از خواص هم كه به فتنه گران پيوستند يا ميانه راه پشيمان شدند يا اينكه خيلي زود فهميدند نظام جمهوري اسلامي و رهبر آن قدرتمندتر از آن است كه بتوان با توطئه هاي محفلي ضربه اي به آن وارد كرد.

2- ايجاد بدنه اجتماعي براي آشوب. علاوه بر پروژه اول، دشمنان ايران اسلامي باز هم براي اولين بار تصور مي كردند فرصتي به دست آورده اند تا با منتقل كردن شكاف در جامعه سياسي و نخبگان به درون مردم نوعي دعواي مردم عليه مردم راه بيندازند و با حاد كردن آن از طريق ابزارهاي رسانه اي و دروغ گويي هاي پي در پي، «سرمايه اجتماعي» نظام جمهوري اسلامي (به معناي دقيق كلمه) را از سبد آن خارج كنند. اين در واقع پاتكي بود به حماسه مباركي كه در 22 خرداد ساخته شد و در آن بالاي 85 درصد از مردم ايران اعتماد خود را به نظام جمهوري اسلامي ابراز كردند. ابزارهاي لازم براي اين كار هم البته از پيش فراهم شده بود.

ابزارهايي كه ديديم چگونه يكي يكي به صحنه آمدند و نقش از پيش تعيين شده خود را اجرا كردند. ابزار اول رسانه هايي بود كه در فضاهاي ماهواره اي و اينترنتي مشخصا براي همين كار ساخته و تجهيز شده بود. آيا كسي مي تواند نقش بي بي سي فارسي در فتنه اخير را انكار كند؟ ابزار دوم نوعي شبكه سازي از خرده گروه هاي اجتماعي بود كه پيش از اين زماني درباره آن سخن گفته ايم و غربي ها بيش از 6 سال است كه با اجراي آن در فضاي داخل ايران سعي مي كنند لشكري از اپوزيسيون حرفه اي و پاي كار براي خود دست و پا كنند. و ابزار سوم مجموعه اي از سياسيون و گروه هاي مرجع بود كه مدت هاست از نظام و انقلاب بريده اند و صرفا به دنبال فرصتي براي انتقام مي گشتند. پروژه دوم هم البته ناكام ماند.

مردم فهيم ايران خصوصا آنها كه فقط به دليل دلسوزي براي سرنوشت كشورشان به نتيجه اي متفاوت از اكثريت رسيده و به ميرحسين موسوي راي داده بودند به سرعت دريافتند نبايد هيزم آتش افروخته توسط كسي شوند كه معلوم است نه مي تواند رفتار خود را كنترل كند و نه براي اثبات تهمت بزرگي كه به نظام زده سندي در دست دارد. بالاخره اين مردم ديده بودند كه نظام جمهوري اسلامي در طول 30 سال گذشته راي آنها را چه به اصلاح طلبان تعلق گرفته باشد و چه به اصولگرايان در مجلس و شوراي شهر باشد يا دولت، به درستي خوانده و در مقابل نتيجه آن تسليم بوده است. به همين دليل آشوب خيلي زود بدنه اجتماعي خود را از دست داد.

شبكه هايي كه غربي ها سال هاي طولاني با مرارت و پنهان كاري ايجاد كرده بودند ظرف چند هفته در خيابان هاي تهران كشف و خنثي شد، مردم تهران هر روز بيشتر از روز قبل به ارباب فتنه بي اعتنايي كردند و نظام جمهوري اسلامي نشان داد كه قادر است فقط با به ميدان آوردن كسري از امكانات خود كه به يك سرمايه اجتماعي پايدار متكي است، سنگين ترين بحران هاي امنيتي را مديريت كند.

اما در محيط خارجي (منطقه اي و بين المللي) پروژه ضعيف كردن نظام جمهوري اسلامي به «تنزل رتبه ايران از جايگاه قدرت اول منطقه» ترجمه شد. طرف غربي كه همه طراحي هاي آن براي به زير كشيدن ايران از اين جايگاه بي بديل ناكام مانده بود، احساس كرد وقت دروني سازي استراتژي مهار ايران فرا رسيده و مي تواند با استفاده از سوار شدن بر موج ناآرامي هاي داخلي همه آن اهدافي را كه تا به حال با نااميدي از طرق فشار بيروني تعقيب مي كرده و به آن نرسيده، يكباره محقق كند. فرض امريكايي ها و دوستانشان اين بود كه حتي اگر نتوان به هدف براندازي دست يافت، حداقل اين است كه نظام جمهوري اسلامي در اثر اختلافات و ناآرامي هاي داخلي ضعيف مي شود و توان مقاومت در مقابل فشارهاي آنها را تا حد زيادي از دست خواهد داد.

بنابراين تصميم گرفتند تا مي توانند در اين آتش بدمند اما براي چيدن ميوه اين كشت و كار خيلي عجله نكنند. آن ميوه كذايي قرار بود در مذاكرات ديپلماتيك چيده شود يعني جايي كه قرار بود ايران با گزينه هاي دشوار تعليق يا تحريم روبرو شود و تصور مي كردند ايران نهايتا مجبور خواهد بود يكي از اين دو گزينه را انتخاب كند چرا كه مقاومت در مقابل هر دو آنها منجر به فشارهايي مي شد كه ايران توانايي داخلي براي ايستادن در مقابل آن را نداشت.

پس از آنكه ايران نشان داد تا چه اندازه در مهار بحران هايي كه سررشته آن را خارجي ها به دست دارند تواناست و شبكه هاي داخلي ساخته شده توسط غرب حتي چند هفته هم دوام نياوردند، منطقي است كه تصور كنيم امريكايي ها فهميدند راهي جز معامله باقي نمانده و بهتر است با استفاده از استراتژي «تجاهل» و «شتر ديدي نديدي» طوري رفتار كنند كه انگار نه انگار درايران انتخاباتي رخ داده و آنها براي ضايع كردن آن همه توش و توان خود را به صحنه آورده اند. توطئه اي كه بنا بود ايران را ضعيف كند، دامان بانيانش را گرفت طوري كه مجبور شدند در ژنو همه تهديدهايي را كه دقيقا براي همان مجلس آماده كرده بودند كنار بگذارند و تن به پيشنهادهايي بدهند كه روزگاري آن را خط قرمز عبور ناپذير مي خواندند.

دشمنان ملت ايران تا آخر خط رفته اند. جلوتر راهي براي رفتن نمانده. پيش پاي جلوتر رفتن ايران هم خود مي دانند كه مانعي نمي توانند گذاشت. پس بايد بايستند و تماشا كنند كه ما هم تا آخر خط برويم.

آفتاب يزد: آقاي احمدي‌نژاد رسانه‌هاي خودمان چطور؟!  

«آقاي احمدي‌نژاد رسانه‌هاي خودمان چطور؟!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ نشست دست‌اندركاران راديو و تلويزيون‌هاي كشورهاي اسلامي، چند روز قبل در ايران برگزار شد. تشكيل جلسه با حضور مديران اين رسانه‌ها و برگزاري آن در ايران، دو سوژه‌اي كه هر يك به تنهايي ارزش تأمل و توجه دارد. از جمله، لازم است مسئولان صدا و سيما، به مردم اعلام نمايند «آيا در اين نشست، براي شناسايي موفق‌ترين رسانه جهان اسلام و علت موفقيت آن، ارزيابي علمي و غير تشريفاتي صورت گرفته يا نه؟» همچنين احتمالاً بسياري از مردم مايلند جايگاه واقعي صدا و سيماي ايران در ميان برخي رسانه‌هاي پرمخاطب و تاثيرگذار جهان اسلام را بدانند و ميزان آزادي موجود د‌ر رسانه ملي ايران را با ساير رسانه‌هايي كه نمايندگان آنها در ايران حضور يافتند، مقايسه نمايند. اما نكته مهم‌تر كه اين مقاله به آن مي‌پردازد اظهارات محمود احمدي نژاد در جمع ميهمانان نشست مزبور است.

احمدي نژاد در اين سخنراني، به نقش رسانه‌هاي جهاني در «بزرگ‌نمايي» برخي حوادث يا «مخفي نگه‌داشتن» آنها اشاره كرده و اين نقش آفريني «جهت‌دار» را نقطه ضعف بزرگ رسانه‌هاي امروزي دانسته است. او همچنين تاسف خود را از اين موضوع اعلام كرده كه خبرنگاران رسانه‌هاي بزرگ جهاني، از خود اراده‌اي ندارند و سوالات كليشه‌اي را مطرح مي‌نمايند كه به تعبير احمدي نژاد ، خواسته دولتمردان كشورهاي بزرگ است. البته نگارنده در اين مورد اختلاف نظر اساسي با رئيس دولت دارد. زيرا در سال‌هاي اخير، بسياري از مسائل، توسط همين رسانه‌ها افشا شده كه قطعا افشاي آنها، باب ميل قدرتمندان جهاني يا برخي صاحب‌نفوذان در كشورهاي بزرگ نبوده است. مثلاً آ~يا كسي مي‌تواند نقش رسانه‌هاي بزرگ جهاني در افشاي مظلوميت كودكان و زنان فلسطيني –در جنگ 22 روزه غزه– را انكار كند؟ افشاي فجايع ابوغريب و ضرب و شتم برخي زندانيان در زندان‌هاي آمريكا، چگونه انجام شد؟ مگر رسانه‌هاي آمريكايي، اولين افشاكنندگان تصويري اين فجايع نبودند؟ اما به فرض كه تجليل احمدي‌نژاد كامل و دقيق باشد.آيا اين ضعف، تنها در رسانه‌هايي وجود دارد كه به گفته احمدي‌نژاد، جريان تشكيل دولت صهيونيستي با حمايت آنها انجام شد و قتل مظلومانه مروه شربيني هم با سكوت آنها، مخفي ماند؟ آيا احمدي‌نژاد، گفتگوهاي سفارشي خبرنگاران صدا و سيما با خودش را مشمول همين ضعف نمي‌داند كه «جاي پرسشگري چالشي و غيركليشه‌اي در آن خالي است»؟ آيا احمدي‌نژاد ترديد دارد كه اگر موضوعي باب ميل او و همكارانش نباشد حتي اگر بر زبان رئيس مجلس، رئيس قوه قضائيه و ساير شركاي حكومتي او جاري شود انعكاس مناسبي در صدا و سيماي ايران، پيدا نمي‌كند؟ اظهارات احمدي نژاد در اجلاس مديران راديو و تلويزيون كشورهاي اسلامي، ضمن آن كه فضاي رسانه‌اي در جهان امروز را به چالش مي‌كشيد، اعتراف صريح به تأثيرگذاري رسانه‌ها بر تحولات جهاني بود.

احمدي نژاد با سفرهاي منظم خود به نيويورك، در عمل نيز اين اعتراف را تثبيت كرده است. زيرا در اين سفرها، معمولاً ملاقات سياسي مهمي بين او و سران كشورها صورت نمي‌گيرد و به نظر مي‌رسد مهم‌ترين هدف از اين سفرها، استفاده از فضاي رسانه‌اي است كه در اختيار مجمع عمومي سازمان ملل قرار دارد. البته اين هدف‌گذاري و آنچه كه احمدي‌نژاد از آن به عنوان نقش ظالمانه رسانه‌هاي بزرگ نام مي‌برد پارادوكسي بزرگ ايجاد مي‌كند كه «قدرت‌هاي پشت‌پرده رسانه‌ها، چگونه به راحتي به احمدي‌نژاد اجازه مي‌دهند كه از آن رسانه‌ها براي ترويج مواضع خود استفاده كند؟» براي حل اين پارادوكس، تنها يك پاسخ مي‌توان يافت. اين پاسخ، همان رمز موفقيت رسانه‌هايي است كه به نظر احمدي‌نژاد، در خدمت استكبار جهاني قرار دارند: «اعتمادسازي.» آنها براي آنكه اعتماد مخاطب را جلب كنند سخنان احمدي‌نژاد را به همراه سخنان اوباما، قذافي، چاوز و ... پخش مي‌نمايند تا خبررساني خود را كامل كنند يا آن را كامل نشان دهند. اين همان نكته‌اي است كه برخي رسانه‌هاي ما نمي‌خواهند به آن توجه كنند و رسانه‌هاي ديگر نمي‌توانند به آن پايبندي داشته باشند.آقاي احمدي‌نژاد لابد مي‌داند كه سخنان او به صورت مستقيم در رسانه‌هاي آمريكايي پخش شد اما هيچ‌كس در ايران نتوانست به صورت مستقيم و كامل، سخنان اوباما را بشنود!

نكته ديگري كه در سخنراني اخير احمدي‌نژاد مورد توجه قرار گرفت پافشاري رسانه‌هاي استكباري بر يك خبر، براي باوراندن آن بود. رئيس دولت ايران در پنجمين سال ارتباط گسترده با فضاي رسانه‌اي، آيا واقعا بر اين باور است كه تنها عنصري كه يك خبر را باورپذير مي‌كند، سماجت رسانه‌ها بر تكرار آن است؟ اگر اينگونه بود قاعدتاً بسياري از ادعاهاي سران دولت نهم و دهم كه از همراهي و حمايت رسانه‌هاي پر خرج داخلي و تريبون‌هاي پر نفوذ برخوردار هستند بايستي اكنون به يك باور عمومي تبديل مي‌شد. مثلاً اينكه: «تورم در حدي كه منتقدان دولت مي‌گويند وجود ندارد»، «عده‌اي، به جو كاذب گراني‌ها دامن مي‌زنند»، «دولت نهم و دهم، قانونمدارترين دولت ايران است»، «كابينه فعلي، علمي‌ترين كابينه كشور است»، «كشورهاي مختلف از دولت ايران براي حل مشكلات خود كمك مي‌خواهند»، «بيش از 80 درصد مصوبات استاني اجرا شده است» و... اما نه آن حمايت‌ها و نه اين همراهي‌ها تا كنون موجب پذيرش عمومي اين ادعاها و بستن دهان منتقدان نشده است.

پس مي‌توان گفت افزايش منتقدان و پيوستن گروه‌هاي جديدي از اصولگرايان به صف منتقدان دولت، نشان مي‌دهد كه تنها شرط باورپذير‌شدن يك خبر و موفقيت يك رسانه در‌باورپذير كردن اخبار، سماجت خبرسازان و تكرار خبرهاي سفارشي نيست. از سوي ديگر نفوذ گسترده برخي خبرهاي مرتبط با حوادث بعد از انتخابات - علي‌رغم عدم همراهي رسانه ملي و تريبون‌هاي ظاهراً پرمخاطب - نشان مي‌دهد كه فاكتورهاي مهم ديگري بر فضاي رسانه‌اي ايران و جهان حاكم است كه متاسفانه، هم مسئولان رسانه‌اي ايران از آن غافل هستند و هم سياستگذاران ايراني كه دغدغه ايشان، عدم وجود آزادي در فضاي رسانه‌‌اي ساير كشورهاست!‌
 
رسالت:نقض اصل26 قانون اساسي

«نقض اصل26 قانون اساسي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمدکاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛
مقام معظم رهبري در ديدار با مردم چالوس خطاب به جوانان مسائل مهمي را درباره امتزاج حق و باطل فرمودند. ايشان با اشاره به شرارت دشمنان نظام و انقلاب در انتخابات مبني بر شايعه افکني، تهمت زني و ايجاد اغتشاش فرمودند:

 مقام معظم رهبري در ديدار با مردم چالوس خطاب به جوانان مسائل مهمي را درباره امتزاج حق و باطل فرمودند.
ايشان با اشاره به شرارت دشمنان نظام و انقلاب در انتخابات  مبني بر شايعه افکني، تهمت زني و ايجاد اغتشاش فرمودند:
«گاهي دشمن به شکل دوست، حق به شکل باطل و باطل در لباس حقيقت جلوه مي کند . برخي حق و باطل را به هم ممزوج مي کنند و در نتيجه حق براي طرفداران آن نيز مشتبه مي شود.»

ايشان يکي از راههاي تمييز حق و باطل و درستي و نادرستي راه را در «خشم» و «شعف» دشمنان در برابر حرکات دوستان انقلاب دانستند و فرمودند:
«آنچه دشمن را خشمگين مي کند همان خط درست است و آنچه دشمن را مشعوف و ذوق زده مي کند همان زاويه نادرست حرکت است .»

متاسفانه در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري عده اي با اعمال و گفتار خود دشمن را ذوق زده کردند. احزاب و گروههايي که در مرامنامه خود تصريح کرده بودند که «التزام عملي به اسلام و نظام و امام و رهبري دارند» و در اقوال تبليغاتي خود را  پيرو «خط مبارک امام » معرفي کردند، با کساني پيوند خوردند که در دشمني و خصومت عليه امام و نظام لحظه اي درنگ نکرده اند.

رجوي خائن سرکرده منافقين ، رضا ربع پهلوي نوه بي ريخت رضاخان، خواننده هاي هرزه زمان شاه ، مارکسيستهاي بي وطن، عناصر مطرود امام (ره) که خون به دل فرزندان امام و انقلاب کرده اند، روشنفکران خودفروش که از سيا جيره ماهانه مي گيرند ... به همراه رسانه هاي ماهواره اي پشت سر يک نامزد انتخاباتي قرار گرفتند و انتخابات را از حالت يک رقابت مردانه و جوانمردانه بيرون آوردند و به آن رنگ و لعاب لات بازي و اردوکشي خياباني دادند.

هر چه مومنين و خيرخواهان دوطرف گفتند اين رويکرد آخر و عاقبت خوبي ندارد گوش نکردند. مردم هوشيار و آگاه هم در يک واکنش صريح و سريع علي رغم اينکه رقابت به نوعي فشرده مي نمود در يک رويکرد تاريخي به مداخلات ضد انقلاب و اجانب پاسخ دندان شکن دادند و با راي بالا به دکتر محمود احمدي نژاد ، اميد آنها را براي اثر گذاري برروي نتايج انتخابات نااميد کردند.

ديروز تيتر اول روزنامه خبر به اين مهم اختصاص داشت.
«خبر» با چاپ عکسهاي عناصر روسياه ضد انقلاب به عنوان حاميان بيروني جنبش سبز به طرح اين پرسش اساسي پرداخت که  «چهره هاي اصلاح طلب در برابر تائيد افراد ضد نظام چه پاسخي دارند؟»
فکر مي کنم فرصت طرح اين پرسش به اتمام رسيده چرا که آنها ثابت کرده اند نه تنها از اين حمايت تبري نمي جويند بلکه مدام با ارسال علائم سياسي ادامه پيوند خود را به آنها گوشزد مي کنند.

چنگ زدن به روي مردم و نظام از طريق دروغ پردازي و شايعه پراکني و تهمت زني اوج ارسال اين علائم بود.
اصل26  قانون اساسي مي گويد؛ احزاب و جمعيت ها آزادند مشروط به اينکه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نکنند.
متاسفانه برخي احزاب در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري با نقض اصل26  قانون اساسي از خطوط قرمز نظام عبور کردند، آزادي ملت را تهديد کردند، استقلال کشور را به خطر انداختند، وحدت ملي را مخدوش کردند، موازين اسلامي را ناديده گرفتند و شعارهاي خود را متوجه اساس نظام کردند و مسير ساختار شکني را طي کردند.

امروز قرار است خانه احزاب با پايان چهارمين دوره فعاليت خود مجمع عمومي عادي ساليانه برگزار کند.
برگزاري اين اجلاس فرصتي است براي طرح موضوعات کليدي که حيات احزاب در ايران به آن مرتبط است.

خانه احزاب در مجمع عمومي فوق العاده خود در مورخ83/4/25  منشور وفاق احزاب ، تشکلها و گروههاي سياسي جمهوري اسلامي ايران را تصويب کرده بود. در اين مصوبه تصريح شده بود که احزاب با التزام عملي به قانون اساسي ، ولايت فقيه و پذيرش راي اکثريت والتزام به نتايج انتخابات در رقابت هاي سياسي زمينه دخالت بيگانگان را فراهم نکنند و متکي به حمايت عوامل خارجي نباشند. به نظر مي رسد اولين موضوعي که بايد در اين نشست مطرح شود اين است ، تکليف احزابي که با زيرپا گذاشتن «منشور وفاق» در اين انتخابات به منافع و امنيت ملي آسيب زدند روشن شود.
خانه احزاب بايد بار ديگر وفاداري خود را به «منشور وفاق» اعلام کند و از دو سه حزبي که در اين انتخابات دشمنان نظام را ذوق زده کردند و زمينه مداخلات آنها را فراهم کردند تبري جويد.

ابتكار:سايه استراتژي تنش زدايي غيرمتوازن بر روابط ايران و امريکا 

«سايه استراتژي تنش زدايي غيرمتوازن بر روابط ايران و امريکا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم دکتر ابراهيم متقي است كه در آن مي‌خوانيد؛اولويت و جهت گيري ايران در روند بازسازي روابط با امريکا ماهيت مرحله اي و غير اعلامي داشته است، به عبارت ديگر ايران ترجيح مي دهد تا بسياري از موضوعات مورد اختلاف را به جاي اين که در معرض افکار عمومي قرار دهد، توسط برخي از کارگزاران اجرايي که ماموريت انجام مذاکره را بدست آوردند به انجام رساند. بر اين اساس مساله مربوط به مذاکرات ايران و امريکا در تاريخ اول اکتبر 2009 را بايد نقطه عطف فرايندهاي گذشته اي دانست که ايران و امريکا سياست هاي خود را در ارتباط با موضوعات امنيت منطقه و امنيت بين الملل مورد تبادل قرار مي دادند.

موضوع همکاري هاي هسته اي ايران و با آژانس همچنين مشارکت روسيه و فرانسه از اين بابت اهميت دارد که دو کشور ياد شده نقش بسيار مهم و تعيين کننده اي در ايجاد نيروگاه هاي هسته اي و تاسيسات غني سازي اورانيوم دارند. ايران براي فعال سازي نيروگاه بوشهر نياز به واردات اورانيوم براي توليد سوخت هسته اي دارد در حالي که بخشي از سوخت توليد شده را مي تواند در وضعيت ذخيره سازي قرار دهد.

موضوعي که در شرايط فعلي مورد بحث قرار مي گيرد اين است که اگر توليدات ايران و فرايند غني سازي اورانيوم در اين کشور مطلوبيت هاي لازم را براي سوخت هسته اي نيروگاه بوشهر تامين نمي کند پس اين اورانيوم چه وضعيتي را بايد داشته باشد؟ نگاه عمومي کشورهايي که در چارچوب گروه 1+5 با ايران مذاکره داشته اند را بايد در قالب انتقال و جا به جايي مورد توجه قرار داد، کشورهايي چون امريکا و فرانسه موضوع جا به جايي اورانيوم غني شده را براي شفاف سازي توليدات ايران و تامين نيازهاي هسته اي اين کشور در زمينه سوخت مورد تاکيد قرار داده اند. بنابراين روندي که در اول اکتبر آغاز شد بطور قطع در ماه اکتبر در چارچوب مذاکرات چندجانبه و در ادامه آن در چارچوب مذاکرات مجدد ايران و گروه 1+5 ادامه خواهد داشت، مساله اصلي ايران فعاليت سانتريفيوژهايي است که روند غني سازي را به انجام مي رسانند اما نگراني کشورهاي غربي از توليدات ناشي از فعاليت سانتريفيوژهاست.

اگر اين توليدات قابل کنترل باشد در نتيجه نگراني آن کشورهاي براي اعمال محدوديت عليه ايران کاهش پيدا مي کند، از سوي ديگر مساله ايران با آژانس بين المللي انرژي اتمي مي تواند زمينه بازسازي همکاري هاي ايران و با کشورهايي همانند امريکا و فرانسه را ايجاد کند. مقامات کشور آلمان انعطاف مشهودي نشان داده اند، فرانسوي ها روز گذشته بحث مربوط به روزنه هاي همکاري چند جانبه مساعد بين ايران و کشورهاي غربي را مطرح کردند و طبعا بخشي از اين فرايند در شرايط ديپلماتيک و در روند فعاليت هايي که ايران طي ماه هاي گذشته به گونه اي غير عملي به انجام رساند، به حوزه سطح رسيده است.

آينده روابط ايران و امريکا
عليرغم اين که در حاشيه مذاکرات هسته اي ژنو گفت و گو ميان ايران و امريکا انجام گرفت و اين دو کشور داراي تهديدات و نيازهاي امنيتي مشترک منطقه اي هستند اما نمي توان دورنماي روابط ايران و امريکا را مثبت، شفاف يا همکاري جويانه تلقي کرد. فضاي موجود در روابط ايران و امريکا ماهيت سينوسي دارد، يعني بعد از شکل گيري روندهاي همکاري، موج هاي تعارض دوباره ظهور پيدا مي کند. به نوعي مي توان از واژه " استراتژي تنش زدايي غير متوازن" در رابطه با روابط ايران و امريکا استفاده کرد.

جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ديار علويان و خطه سرسبز مازندران اين هفته ميزبان رهبر معظم انقلاب بود. نوشهر و چالوس در روزهاي نخست پائيز شادمانه شاهد حضور حضرت آيت الله خامنه اي بودند كه پيام اقتدار و عزت جمهوري اسلامي ايران را از جمع افسران پر شور و مومن دانشگاههاي افسري ابلاغ كردند. فرمانده معظم كل قوا توطئه زورگويان و مستكبران جهاني براي القاي « ايران هراسي » را پروژه اي ناكام و شكست خورده توصيف و تاكيد فرمودند « اقتدار ملي جمهوري اسلامي نه تنها تهديدي براي ملتها نيست بلكه الگويي براي پيشرفت و عزت و افتخار ملتها به شمار مي آيد. » ايشان همچنين در چالوس و خطه ديگري از سرزمين علوي طبرستان و در حالي كه باران رحمت الهي مي باريد با مردم غرب مازندران ديدار كردند و در اجتماع عظيم مردم ضمن تشريح مفهوم جمهوريت و اسلاميت نظام و شرايط سياسي روز گفتند : بصيرت قطب نماي حركت صحيح در اوضاع اجتماعي پيچيده امروز است ... و اگر بصيرت نباشد انسان حتي با نيت خوب ممكن است گمراه شود و در مسير بد قرار گيرد.

در هفته جاري موضوع توافق هسته اي ايران و گروه 1 +5 براي انجام غني سازي مضاعف در كشور ثالث و همچنين سفر محمد البرادعي مديركل آژانس بين المللي انرژي اتمي از اهميت ويژه اي برخوردار بود.
البرادعي در نشست خبري مشترك خود با رييس سازمان انرژي اتمي ايران گفت و گوهاي هفته گذشته ايران با 1 +5 و مذاكرات براي تحويل سوخت راكتور تحقيقاتي تهران را نشان دهنده فضاي همكاري ميان ايران و جامعه بين الملل در مسير مناسب قرار گرفتن اين همكاري ها دانست و تاكيد كرد : « ما مطمئنيم از راه و گفت وگو مسئله هسته اي ايران قابل حل است . »

وي اضافه كرد : « همانگونه كه باراك اوباما اعلام كرده گفت و گوهاي ايران و 1 +5 در ژنو شروع مناسبي بود و ما در يك لحظه تاريخي و مهم هستيم كه بايد با هم همكاري كنيم . »

وي در اين سفر براي نخستين بار با تاكيد بر ضرورت نظارت آژانس بر زرادخانه هسته اي رژيم صهيونيستي تحركات هسته اي اين رژيم را خطرناك خواند و اعلام كرد « اسرائيل خطر اول منطقه است . »
در اين هفته همچنين موضوع ديدار هيات ايراني و آمريكايي در حاشيه مذاكرات هسته اي ژنو بازتاب متفاوتي در داخل داشت . مذاكره بي سابقه سعيد جليلي دبير شوراي عالي امنيت ملي و ويليام برنز معاون وزارت خارجه آمريكا اين سئوال را در كشور ايجاد كرد كه اين مذاكره چه دستور كار و مباحثي را دنبال مي كرده در حاليكه مجلس از محتواي اين حركت و انجام اين مذاكره بي خبر است برخي رسانه ها آنرا به عنوان يك پيروزي بزرگ براي دولت دهم ياد مي كنند. طبعا وقتي مي توان مذاكره اي را به عنوان يك پيروزي قلمداد كرد كه به اهداف مهمي نيز دست يافته باشد. بنابراين دولت بايد اطلاع رساني دقيق را در اين زمينه انجام داده و مردم را در جريان واقعيت ها قرار دهد تا مردم خودشان قضاوت كنند.

در نگاه به رويدادهاي خارجي مسائل مسجدالاقصي مهمترين موضوع خبري هفته بود. از اولين روزهاي هفته هزاران فلسطيني پس از آگاه شدن از توطئه جديد صهيونيستها عليه مسجدالاقصي در اين مكان مقدس تجمع كردند و صدها فلسطيني نيز در داخل مسجد به تحصن پرداختند.

در طول هفته جاري نظاميان صهيونيست اين مسجد را كاملا به محاصره در آورده و در چندين مورد اقدام به ضرب و شتم فلسطيني ها كردند كه دهها فلسطيني دراين حملات مجروح شدند. اسرائيلي ها به بهانه عيد يهوديان در مسجدالاقصي گرد آمده و صهيونيستهاي افراطي درصدد هستند تا وارد مسجد شوند و حضور گسترده نظاميان صهيونيست در واقع براي حمايت از توطئه ورود صهيونيستها به مسجدالاقصي و هتك حرمت اين مسجد صورت گرفته است.

بهانه هايي همچون عيد يهوديان دستاويزي شده است براي تحقق بخشيدن به هدف حكومت افراطي نتانياهو و تصرف دائمي مسجدالاقصي و تخريب آن و همچنين يهودي سازي بيت المقدس كه از سياست هاي اعلام شده كابينه نتانياهو مي باشد. نتانياهو كه با پشتيباني احزاب تندرو مورد حمايت خاخام هاي افراطي بر سر كار آمده متعهد شده است كه خواسته هاي اين گروههاي فتنه جو و افراطي را برآورده سازد و اقدامات اخير در مسجدالاقصي در واقع پاسخ نتانياهو به افراطيون و اداي دين به خاخام هايي است كه وي را به قدرت رسانده اند. به سخن ديگر موضوع تخريب مسجدالاقصي اگر چه تا به حال به صورت تئوري دنبال مي شد اكنون نتانياهو آنرا وارد مرحله اجرايي كرده است كه اين مسئله اتفاقي شوم و بسيار خطرناك براي فلسطين و جهان اسلام محسوب مي شود.

گزارش هاي رسيده حاكي است همزمان با هجوم نظاميان صهيونيست و شهرك نشين هاي افراطي به مسجدالاقصي حفاري هاي جديدي در اطراف و زير مسجدالاقصي به جريان افتاده و اخيرا 600 متر تونل در زير اين مسجد حفاري شده كه بنيان اين عمارت را به شدت به مخاطره افكنده است . در اين ميان متاسفانه تنها اعتراضاتي كه شنيده مي شود از سوي مردم بي دفاع فلسطين و گروههاي مبارز فلسطيني است كه به شدت تحت فشار و محاصره قرار دارند ولي دولتهاي اسلامي به خصوص اعراب سكوت سنگيني پيش گرفته و خود را به خواب ننگيني زده اند. وظيفه رسانه هاي كشورهاي اسلامي و گروههاي ضدصهيونيست است كه دولتمردان حاكم بر كشورهاي اسلام را وادار به واكنش ساخته و آنها را ملزم كنند تا به اقدام مناسب عليه خواب شومي كه صهيونيستها براي مسجدالاقصي ديده اند دست بزنند.

اين روزها تحولات سياسي عراق بر محور انتخابات آتي اين كشور كه قرار است دي ماه برگزار شود متمركز شده است . اين هفته گزارش هاي ضد و نقيضي منتشر شد مبني براينكه آيت الله سيستاني مرجع بزرگ شيعيان عراق به دولتمردان عراقي و گروههاي سياسي اين كشور هشدار داده است كه اگر بخواهند بر طايفه گرايي و ارائه ليست هاي انتخاباتي بر اساس تعصبات فرقه اي و قومي اصرار بورزند وي ممكن است انتخابات را تحريم كند. البته در اخباري كه از سوي نزديكان آيت الله سيستاني متعاقب اين مسائل منتشر شد موضوع تحريم انتخابات تكذيب شده ولي تاكيد شد كه آيت الله سيستاني بر موضع خود مبني بر ارائه ليست هاي فراگير و دربرگيرنده همه اقوام و فرقه هاي عراقي مصر است.

انتخابات مجلس عراق قرار است اواسط دي ماه برگزار شود و اين موضوع در صحنه سياسي عراق حادثه اي مهم تلقي مي شود چرا كه اولا اين انتخابات در مرحله اي از تاريخ سياسي بسيار حساس عراق برگزار مي شود و ثانيا مجلسي كه از اين انتخابات حاصل مي شود قدرت و تاثير فوق العاده مهمي دارد و علاوه بر نقش مهم مجلس و قدرت زياد آن كه در قانون اساسي عراق تصريح شده است نخست وزير و رئيس جمهور را نيز مجلس تعيين مي كند كه همين مسائل بر حساسيت و اهميت انتخابات آتي عراق افزوده است .

بحران افغانستان اين هفته نيز جز اخبار مهم بود و موضوع بسياري از گزارش ها و تحليل ها شد. اين هفته در حالي هشت سال از لشكركشي آمريكا به افغانستان گذشت كه عمده اهداف اين لشكركشي و وعده هايي كه جنگ افروزان آمريكايي براي توجيه اين جنگ داده بودند محقق نشده است . اكنون پس از گذشت 8 سال از اين جنگ نه تنها واشنگتن و متحدينش در ناتو نتوانسته اند كشوري نمونه آنگونه كه شعار مي دادند ايجاد نمايند بلكه حتي قادر نبوده اند امنيت به عنوان ابتدايي ترين الزام براي ثبات را در افغانستان ايجاد نمايند.

امروزه ناتو با آن هيمنه و تشكيلات عريض و طويلش نه تنها از ايجاد فضايي امن براي مردم افغانستان عاجز مانده بلكه حتي توان تامين جاني نيروهاي خود را نيز ندارد و در هفته گذشته تنها در يك روز 8 نظامي ناتو در حمله شبه نظاميان افغاني كشته شدند . اكنون افغانستان زخمي شده است بر پيكره ناتو كه روز به روز عفوني تر و عميق تر مي شود و با تمامي تدابير و معالجاتي كه غرب اتخاذ كرده نتوانسته است در بهبودي آن تاثيري ايجاد نمايد.

گزارش هاي منتشره حاكي از آن است كه تفرقه و تشتت در ميان اعضاي ناتو بر سر ماندن در افغانستان بروز كرده و برخي اعضاي اين تشكيلات ديگر حاضر نيستند نيروهاي خود را در افغانستان باقي نگهدارند در حاليكه هيچ اميدي به پيروزي در اين جنگ فرسايشي مشاهده نمي كنند. به اذعان خود آمريكايي ها اكنون معضل بزرگ اوباما افغانستان است و اين كشور به شكل ويتنام ديگري براي آمريكا در آمده است . از اينرو متحدان اروپايي آمريكا در ناتو مي كوشند سرنوشت خود را از سرنوشت بدفرجام آمريكا در افغانستان جداسازند.

سرمايه:بيمه در گرداب مطالبات مالي از دولت

«بيمه در گرداب مطالبات مالي از دولت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم محسن ايزد خواه است كه در آن مي‌خوانيد؛ تا قبل از تشکيل وزارت رفاه بحث اين بود که کشور از نظر پوشش بيمه اي به ويژه در حوزه درمان از ضريب نفوذ قابل قبولي برخوردار است اما به دليل همپوشاني و تعدد سازمان هاي متولي ارائه خدمات بيمه اي به ويژه در حوزه درمان و فعاليت آنها زير نظر وزارت خانه هاي متفاوت مشکلات عديده اي وجود دارد. بنابراين يکي از اهداف تشکيل وزارت رفاه و تامين اجتماعي تفکيک وظايف به عنوان خريدار و عرضه کننده درمان تعيين شد تا با نظارت بيشتر بتوان علاوه بر دريافت و خريد درمان بهتر و با کيفيت بيشتر نظارت بيشتري در امور بيمه اي اعمال شود.

انتظار مي رفت با تشکيل دولت نهم که حول شعارهاي عدالت محوري و مهرورزي به صحنه آمد وزارت رفاه و تامين اجتماعي به عنوان يک وزارتخانه محوري مورد توجه قرار گيرد اما برخلاف انتظار اين وزارتخانه از آغاز مورد توجه قرار نگرفت و اين بي توجهي به نحوي تاکنون نيز ادامه دارد تا جايي که هم اکنون اين وزارتخانه فاقد وزير بوده هرچند با مبنا قراردادن کارنامه منتشر شده اين وزارتخانه در دوران هايي که داراي وزير بوده هم متاسفانه کارنامه درخشان و قابل ارائه را در چارچوب قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامين اجتماعي و همچنين برنامه چهارم توسعه نداشته است.

يکي از مهم ترين عوامل در کارآمدي وزارت رفاه و سازمان هاي وابسته به آن ضعف کارشناسي در مديريت و عدم به کارگيري افراد متخصص در اين حوزه ها بوده است. به طور مثال در سازمان تامين اجتماعي در طول چهار سال گذشته، چهار بار مديرعامل اين سازمان برکنار شده و اکنون نيز در آستانه پنجمين تغيير در اين سازمان هستيم. در ساير سازمان هاي وابسته مثل صندوق بيمه روستاييان و عشاير، سازمان خدمات درماني و ... هم کمابيش شاهد چنين تغييرات و بي ثباتي هاي مديريتي هستيم که اين عامل مي تواند از عمده ترين عوامل ناکارآمدي چنين سازمان هايي باشد.

از سوي ديگر اتخاذ سياست هاي نادرست اقتصادي موجب بالارفتن هزينه ها در حوزه هاي مختلف درماني و بازنشستگي شده تا جايي که اين ناکارآمدي باعث شده سازمان تامين اجتماعي براي اجراي تعهدات جاري و حقوق بازنشستگان متوسل به دريافت وام از بانک ها شود و اين کمبود اعتبارات چه در حوزه درمان تامين اجتماعي و چه در حوزه سازمان خدمات درماني منجر به عدم پرداخت هزينه هاي درماني بيمه شدگان به بيمارستان ها، پزشکان، داروخانه ها و ساير مراکز خدمات درماني شده که اين عدم پرداخت ها به تدريج فلج شدن مراکز بيمارستاني و نهايتاً عدم ارائه خدمات درماني مناسب را در پي خواهد آورد.

اين نگراني و عدم امنيت در حوزه بهداشت و درمان موجب شده رئيس کميسيون بهداشت و درمان مجلس شوراي اسلامي طي نامه اي به رئيس جمهوري زنگ هشدار را در مورد عواقب چنين بي تدبيري هايي به صدا درآورد. به نظر مي رسد براي برون رفت از اين مشکل بايد ارکان مختلف وزارت رفاه و تامين اجتماعي و همچنين سازمان هاي وابسته به آن در چارچوب قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامين اجتماعي و با حضور افراد کارشناس و دلسوز شکل گيرد تا بر اين اساس مديريت بتواند گام هاي درست و اساسي بردارد.

همچنين دولت بايد مکلف شود در چارچوب قوانين و مقررات و تکاليف برنامه اي و بودجه اي تعهدات خود را به سازمان هاي بيمه اي پرداخت کند. برآوردها نشان مي دهد دولت تا پايان برنامه چهارم توسعه بيش از 14 هزار ميليارد تومان فقط به سازمان تامين اجتماعي بدهکار است و متاسفانه در اوج درآمدهاي نجومي نفتي، دولت به تعهدات قانوني خود نسبت به اين سازمان و ديگر سازمان هاي بيمه اي عمل نکرده و اين بحران نقدينگي از مهم ترين عوامل در انجام تعهدات سازمان هاي بيمه اي، بوده است و انجام اين تعهدات مي تواند تا حدودي به حل کوتاه مدت چالش هاي اين سازمان ها منجر شود.

دنياي اقتصاد:هدفمندسازي يارانه‌ها چگونه؟

«هدفمندسازي يارانه‌ها چگونه؟»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دكتراحمد يزدان‌پناه است كه در آن مي‌خوانيد؛شك نبايد كرد كه شك دكارتي، اروپا را اروپا كرد؛ چراكه اين تحول در روش و چگونگي انديشيدن‌ها و انتخاب مناسب ابزارهاي سياستي است كه مي‌تواند تحقق اهداف بزرگي را با هزينه‌اي عقلاني و كوچك به نتيجه برساند. در بسياري از كشورهاي در حال گذار، حركت از يك اقتصاد دولت زده به سوي اقتصاد مبتني بر آزادي كسب‌و‌كار از دهه 1990 كه در پي كوچك‌سازي اندازه دولت و كاهش بار تصدي‌گري آن مطرح شد، يكي از محوري‌ترين موضوعات حذف يا كاهش معني‌دار اخلال در «قيمت‌ها» براي علامت‌دهي صحيح قيمت‌ها در تخصيص منابع جامعه از طريق سامان‌دهي يارانه‌ها و ماليات‌ها بوده است؛ اما چگونه، آيا روش شوك درماني ضربه‌اي مناسب است يا سياست گام‌به‌گام؟ پژوهش مركز مطالعات مجلس درباره رشد جهشي تورم در اثر شوك درماني هدفمندي يارانه‌ها هشدار داده است! ولي باز تحليل علمي كار نيازمند بحث بيشتر است.

بررسي اقتصاد كشورهاي در حال گذار حكايت از آن دارد كه شوك منفي عرضه به علت تغييرات قيمت‌هاي نسبي در آن اقتصادها رخ داده است و كاهش توليدات به علت اخلال در ساختار صنعتي و الگوي تجاري، مهم‌ترين عامل توضيح‌دهنده «ركود» در دوران تحول در آن كشورها به حساب مي‌آيد. اندازه و اثرگذاري اين اخلال و انحراف در قيمت‌ها، به نوبه خود‌ تغييرات قيمت‌هاي نسبي را تبيين كرده است؛ البته زماني كه طرح‌هاي مقررات‌زدايي مثل كاهش يارانه‌ها در آنها به اجرا درآمد!

روسيه مثال بارزي است. بيشترين شوك منفي كه به وخيم‌تر شدن «رابطه مبادله» و «قيمت‌هاي نسبي توليدات به نهاده‌ها» و عوامل توليد رخ داد، به‌خصوص در صنايع سبك، منجر به كاهش فاحش توليدات شد. چرا چنين شد؟ كشوري را در نظر بگيريد كه به اجراي طرح مقررات‌زدايي در قيمت‌ها پرداخته است؛ يعني مي‌خواهد تعرفه‌ها (به عنوان يك ماليات) و يارانه‌ها را سامان دهد يا هدفمند كند، اين امر منجر به تغيير قيمت‌هاي نسبي و بنابراين موجب شوك منفي عرضه لااقل در برخي صنايع مي‌شود.

سرمايه مي‌بايست از صنايعي كه در آنها قيمت‌هاي نسبي كاهش يافته است، به سوي صنايعي كه در آنها قيمت‌هاي نسبي بالا رفته، تخصيص مجدد شود. فرض كنيد 50درصد كل توليدات كشور در صنايع غيررقابتي متمركز است؛ كل اين بخش از اقتصاد، بسته به سرعت تغيير قيمت‌هاي نسبي، به طور يك‌مرتبه يا به صورت گام‌به‌گام ناپديد مي‌شود. عامل سرمايه نه تنها همگن نيست، بلكه قدرت تحرك و انتقال به سوي بخش رقابتي را ندارد؛ در صورتي كه عامل نيروي كار مي‌تواند بدون هزينه يا با حداقل آن باز تخصيص شده و از بخش رقابتي سر درآورد. اگر قيمت‌ها از دست يارانه‌ها رها شده و به صورت يك‌مرتبه آزادسازي شوند، بخش غيررقابتي غيرسودده مي‌شود و بلافاصله توليدات در آن به اندازه 50درصد افت مي‌كنند.

روي ديگر سرمايه، پس‌انداز است؛ به اين معني كه در اين وضع تنها بخش رقابتي اقتصاد است كه براي سرمايه‌گذاري مي‌تواند به خلق پس‌انداز بپردازد؛ بنابراين سال‌ها طول مي‌كشد تا سطح توليد به سطح سال‌هاي قبل از ركود برسد.

حال فرض كنيد اصلاح امور قيمت‌ها و يارانه‌ها به روش گام‌به‌گام انجام شود. در اين حالت كاهش توليدات بخش غيررقابتي، مثلا هر سال با 10درصد روبه‌رو مي‌شود كه به طور عمده توسط افزايش توليدات در بخش رقابتي جبران مي‌شود؛ البته بهترين گذرگاه، آن است كه سرعت اصلاح قيمت‌ها و هدفمندي يارانه‌ها كه عامل كاهش توليدات و افزايش بيكاري در بخش غيررقابتي است، برابر «نرخ طبيعي» آن باشد. نرخ طبيعي در اينجا؛ يعني نرخي كه در غيبت سرمايه‌گذاري جديد، موجودي سرمايه از رده خارج شده را ثابت نگه مي‌دارد.

در اين مثال بايد توجه شود سازوكار قضيه محدود به سرعت تخصيص مجدد سرمايه در اقتصاد ملي از بخش غيررقابتي به صنايع رقابتي مي‌شود كه اصولا نسبت سرمايه‌گذاري خالص به توليد ناخالص داخلي (GDP) آن را شكل مي‌دهند. (منظور از سرمايه‌گذاري ناخالص منهاي موجودي سرمايه‌هاي از رده‌ خارج شده در صنايع رقابتي است؛ ‌چراكه در صنايع غيررقابتي سرمايه‌هاي مستهلك توسط سرمايه‌هاي نو جايگزين نمي‌شوند).

پيام اصلي بحث آن است كه از عقلانيت اقتصادي به دور است كه از ميان بردن توليدات در صنايع غيررقابتي با سرعتي بيش از سرعت انتقال سرمايه‌ها به صنايع و بخش‌هاي كارآتر انجام شود.

شايد بتوان در يك جمع‌بندي كلي، از تجربه كشورهاي در حال گذر و آنهايي كه به هدفمندسازي تعرفه‌ها و يارانه‌ها يا سروسامان دادن به هر نوع حمايت دولتي پرداخته‌اند، درس‌ آموخت. چنين اصلاحاتي نيازمند تجديد ساختار؛ يعني نيازمند تخصيص مجدد منابع است. سرعت اصلاحات بايد مطمئنه باشد؛ يعني سرعت تجديد ساختار نبايد از سرمايه‌گذاري بالقوه در اقتصاد كشور بالا بزند.

در يك كلمه، ‌سرعت تعديلات و سازمان‌دهي‌هاي جديد و اجراي طرح‌هاي تحول براي بالا بردن ضريب موفقيت و اثربخشي آنها؛ يعني دستيابي به اهداف طرح‌هاي تحول درباره ماليات‌ها و يارانه‌ها، بايد محدود به سرمايه‌گذاري بالقوه موردنياز براي تخصيص مجدد سرمايه جامعه باشند. اين عامل، مهم‌ترين منطق ارائه‌شده در بحث روش اجراي هدفمندسازي يارانه‌ها در به‌كارگيري روش گام‌به‌گام به جاي شوك درماني است وگرنه در اصل هدف هدفمندي يارانه‌ها شكي وجود ندارد، شك دكارتي در نحوه اجراي آن است.

مردم سالاري:مذاکرات مثبت ژنو و تحريم هاي آمريکا

«مذاکرات مثبت ژنو و تحريم هاي آمريکا»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم دکتر امير مدني است كه در آن مي خوانيد؛در مذاکرات  ژنو بين  ايران و کشورهاي موسوم به (1+5) که در آن همگان به گونه اي براي حصول توافقي حتي حداقلي روي به نوعي ميانه گزيني آوردند برخي توافقات کلامي صورت پذيرفت. آنطور که رسانههاي جهاني به نقل از منابع ديپلماتيک مي نويسند: اورانيوم غني شده ايران با درصد پايين (3 تا 5 درصد) به روسيه منتقل خواهد شد که تا سطح 20درصد غني سازي شده براي مصارف پزشکي در اختيار ايران قرار گيرد.  اگرچه علت اساسي اين توافق را بايد در  مشکلات داخلي تهران و واشينگتن جست وجو کرد; اما در هر صورت حصول چنين توافقي و ميل و اعلام ادامه مذاکرات از آنجا که فضاي مذاکراتي ايجاد مي کند داراي اهميت است.

رئيس جمهور آمريکا، ساعاتي پس از مذاکرات ژنو ضمن "سازنده" خواندن اين گفت وگوها، از مقام هاي جمهوري اسلامي  خواست به تعهدات جهاني خود عمل کنند: "اگر ايران در آينده نزديک گام هاي عملي در زمينه تعهداتش برندارد، آن گاه ايالات متحده به تعامل ادامه نداده و ما آماده ايم تا در مسير افزايش فشارها حرکت کنيم." فرانسه، آلمان و روسيه نيز که مشغول مذاکره بر سر برنامه هسته اي ايران هستند، از توافق هاي به دست آمده در گفت وگوهاي ژنو، استقبال کردند. فرانسه که پس از تغيير انجام شده در کاخ سفيد سخت ترين مواضع را در قبال مساله هستهاي ايران داشت نشست ژنو را "گامي در مسير درست" خواند.

جيمز جونز، مشاور امنيت ملي رئيس جمهوري آمريکا در عين رد گزارش نيورک تايمز (2009,  3Octoder)  در باره "نزديک شدن ايران به مرحله ساخت جنگ افزارهاي هسته اي"، همکاري ايران را در هفته هاي اخير ستود. مشاور امنيت ملي رئيس جمهور آمريکا با اشاره به اين که ايالات متحده نگران اهداف برنامه اتمي ايران بوده است، افزود: "ما اکنون با يک ايران روبرو هستيم که خواهان حضور در پاي ميز مذاکره است." وي همچنين با اشاره به تصميم ايران براي گشودن تاسيسات جديد غني سازي خود به روي بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي اظهار داشت:" آنچه در ارتباط با ايران در هفته هاي گذشته روي داده، از اهميت شاياني برخوردار است." برنار کوشنر، وزير خارجه فرانسه، در گفت وگو با راديو فرانسوي "ار ت ال"  مي گويد: "ما آماده ايم در مورد تحريم ها صحبت نکنيم و به اصل مطلب بپردازيم که آيا غني سازي اورانيوم توسط تهران خطرناک است يا نه؟"

با اين حال و تقريبا همزمان با شروع مذاکرات ژنو و عليرغم مخالفت افکار عمومي با تحريم هاي جديد کنگره آمريکا در رفتاري حيرت زا اقدام  به تصويب قانون تحريم فروشندگان بنزين به ايران مي کند. به گزارش خبرگزاري فرانسه، به موجب اين قانون شرکت هايي که اقدام به فروش بنزين به جمهوري اسلامي مي کنند، از انجام معامله با وزارت انرژي آمريکا محروم خواهند شد.قانون جديد مجلس نمايندگان آمريکا که در بودجه انرژي سال 2010 نيز لحاظ شده است، شرکت هايي را که قراردادهايي به ارزش بيش از يک ميليون دلار براي صادرات بنزين با ايران امضا کرده اند شامل مي شود. همچنين شرکت هايي که براي توسعه ظرفيت  پالايشگاهي ايران به اين کشور کمک مي کنند، شامل تحريم هاي ايالات متحده خواهند شد.جان کيل و سوزان کالينز، دو تن از سناتورهاي جمهوري  خواه و از طراحان قانون جديد مجازات فروشندگان بنزين به ايران، روز پنج شنبه با استقبال از تصويب اين قانون در مجلس نمايندگان آمريکا آن را به منزله پيامي براي شرکت هاي طرف قرارداد با ايران دانستند. در بيانيه اي که از سوي اين دو سناتور آمريکايي منتشر شده، خطاب به اين شرکت ها آمده است: "شما يا بايد در اقتصاد سيزده تريليون دلاري ما فعاليت کنيد، يا در اقتصاد 250 ميليارد دلاري ايران." در اين حال بي آنکه کسي منتظر نتيجه عملي مذاکرات بماند به نوشته  آسوشيتدپرس: سناتور دموکرات، کريستوفر داد، رئيس کميته بانکداري سنا، به همراه  برخي ديگر از سناتورها در حال کار بر روي طرحي است که برپايه آن اگر تلاش هاي ديپلماتيک کنوني درباره برنامه اتمي ايران شکست بخورد، تحريم هاي شديدي را عليه تهران اعمال کنند.  سناتور داد مي گويد: "کنگره بايد رئيس  جمهور اوباما را به صورت همه جانبه به ابزار مواجهه با تهديد هاي ايران تجهيز کند." سناتور داد تاکيد مي کند که اقدامات در پيش رو شامل کشاندن تحريم ها به بخش بزرگتري از داد و ستدهاي مالي و نيز تحريم صادرات بنزين به ايران خواهد بود; قرار است کميته بانکداري سنا درباره گسترش تحريم هاي ايران رايزني کند.  پيش از اين نيز چند تن از قانونگذاران آمريکايي خواستار آن شده بودند که اين کشور منتظر اجماع جهاني نشود و براي ايران تحريم هاي جديدي وضع کند. قبل از ديدار ژنو رسانههاي اسرائيلي و محافل  نومحافظه کار آمريکا  آتشبارهاي حمايتي خود را عليه "خطر " تفاهم "  بکار انداخته بودند و با استناد به نتايج همه پرسي هايي سراسر نيازمند بررسي به اين نتيجه رسيده بودند که 69 درصد مردم آمريکا معتقدند که اوباما بايد در برابر ايران محکم تر بايستد.

طبق اين نظرخواهي ها 59 درصد خواستار توسل به نيروي نظامي شده اند. اليوت کوهن يکي از نئوکانها، که پس از 11 سپتامبر 2001 شعار جنگ جهاني عليه اسلام خشونت بار را به ميان آورد، روز 27 سپتامبر طي تفسيري در وال استريت ژورنال اوباما را به  ايجاد چنان "توفاني" از تظاهرات  تهديد  مي کند که تظاهرات عليه اصلاح نظام بهداشتي اوباما، در قياس با آن شبيه به يک  رگبار کوتاه تابستاني خواهد بود. سوال مطروحه آنست که اگر بايد منتظر اجرايي شدن توافقات کلامي بود پس چرا پيش از مذاکرات اقدام به ايجاد تحريمهاي جديد شده و تحريمهايي بسيار سخت ديگر وعده داده مي شوند؟

و سوال بسيار مهم تر اينست که آيا مقامات کاخ سفيد و نمايندگان کنگره با اکثريت دمکرات نمي دانند که اين تحريمها عليه ملت و شهروندان ايراني با ادعاهاي اوباما هيچ سنخيتي ندارد؟

سياستهاي مبتني بر لشکرکشي نومحافظه کاران در دوران حاکميت بوش دوم با ضعيف سازي جنبشهاي مدني در حوزههاي وسيعي از خاور ميانه و يورواسيا تمامي هيولاهاي افراطي گري و راديکاليسمهاي گوناگون را به حرکت درآوردند و به بي ثباتي و بي امنيتي و بحران اقتصادي دامن زدند. عدم رعايت ثبات ايران و فشار بيشتر از بيرون هيچ نتيجه مثبتي را براي بهبود اوضاع در پي نخواهد داشت.

تنها احترام به ايران و اعتماد به  ملت و جامعه ايران به مشکلات    منطقهاي پاسخ  داده و به ثبات و امنيت سراسري  ياري خواهد رساند. به گواهي تاريخ پايه بسياري از تعادلات خاورميانهاي و يورواسيايي و جهان ناآرام اسلام از اقيانوس آرام تا اطلس در جنبشهاي فکري و اجتماعي ايرانيان قرار دارد. سياستهايي که  در پي مجازات ايرانيان  باشند با تامين قوت براي افراطيون منطقه اي به خشونت بيشتر دامن زده و ثبات را در پهنهاي وسيع  هدف قرار مي دهند.

همگان مي دانند  (نگاه شود به گزارشهاميلتون / بکر) مشکلات بزرگ منطقه داراي راه حل نظامي نيستند و بي ياري ايرانيان آتش در افغانستان و عراق و پاکستان و لبنان و... خاموش نخواهد شد.جامعه ايراني در صورت هاي بهتر و حداکثري خويش با باور به «رشد موزون» در چارچوب تناسبات با وضع و رعايت هنجارها و ميثاقهاي بشري و قوانين بين المللي همواره تعادلآفرين بوده است. در سرزمين مشروطيت و جنبشهاي بزرگ حقوق طلبانه  تقريبا همگان به نيکي مي دانند که در 200 سال اخير قبل از سال 1357 دو همزاد نکبت زاي استبداد و استعمار به بدترين گونه حقوق شهروندان ايراني را پايمال کرده اند.

ايرانيان عليرغم  تنگناهاي ژئوپوليتيک به بهاي  فداکاريهاي حيرت زا در چارچوب سنتهاي مدني خويش تلاشهاي مسالمت آميز خود را براي کسب حقوق و ارايه مدلهاي همزيستي بين اقوام و ملل به پيش برده اند.

 عقب نشيني در برابر قدرت هاي جهاني و گرايش هايي که ثبات حيات مدني ايران و ايرانيان را هدف قرار مي دهند به معني استمرار سياستهاي مبتني بر توسل به زور و بيرون از عقلانيت داراي عواقبي غير قابل تصور براي همگان است.

قدس:بصيرت ؛ راهبرد مقابله با جنگ نرم

«بصيرت ؛ راهبرد مقابله با جنگ نرم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛حضرت آيةا... خامنه اي در اجتماع مردم نوشهر و چالوس با تبيين نکاتي درباره مسائل کلي کشور و انقلاب، بصيرت را نياز اصلي جامعه خواندند و خاطر نشان کردند: بصيرت اجازه نمي دهد « غبار آلودگي فتنه» کسي را گمراه کند.

دشمنان جمهوري اسلامي از بدو پيروزي تاکنون همواره تلاش نموده اند نظام اسلامي را در صورت امکان از پاي درآورند و هر بار با بهره گيري از شگردهاي متفاوت، به تناسب مقتضيات شکست نظام را تعقيب مي کنند، هرچند از دستيابي به هر گونه موفقيتي ناکام گرديده و شکستهايي تاريخي را متحمل شده اند.

ناکامي دشمن در عرصه نبرد سخت آنها را مصمم نمود با تغيير جبهه جنگ، راهبرد نرم افزارانه را به عنوان آلترناتيو برخورد قهري در دستور کار قرار دهند که امروزه تعريف جنگ نرم در اين راستا قابل ارزيابي است.

پر واضح است، در حوزه تهاجم نرم، مؤلفه ها، ملزومها و ابزارهاي کاربردي کاملاً متفاوت از صحنه نبرد سخت افزاري است؛ لذا ساز و کار مقابله نيز قطعاً بايد بر همان اساس تدوين و طراحي گردد.

در عرصه ياد شده همگان بر اين موضوع اتفاق نظر دارند که ارتقاي سطح بصيرت براي مقابله با دشمن مهمترين ابزار است، به نحوي که رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي دفتر رهبري، کارکنان سپاه ولي امر و خانواده هايشان در تاريخ 1388/5/5 فرمودند: «اگر من بخواهم يک توصيه به شما بکنم، آن توصيه اين خواهد بود که بصيرت خودتان را زياد کنيد؛ بلاهايي که بر ملتها وارد مي شود، در بسياري از موارد بر اثر بي بصيرتي است.»

قرآن کريم نيز در سوره انعام آيه 122 در مقايسه ميان واجدان و فاقدان بصيرت مي فرمايد: «أو مَن کان ميتاً فأحًييناهُ و جَعَلنا له نوراً يمشي به في الناس کَمَن مثله في الظلمات لَيس بِخارج مِنها کذلک زَين لِلکافرين ما کانوا يَعًملون؛ آيا کسي که مرده ] دل [ بود و زنده اش گردانيديم و براي او نوري پديد آورديم تا در پرتو آن، در ميان مردم راه برود، چون کسي است که گويي گرفتار در تاريکيهاست و از آن بيرون آمدني نيست؟ اين گونه براي کافران آنچه انجام مي دادند، زينت داده شده است.»

بسياري از اوقات حق و باطل به هم آميخته مي شوند و افرادي از سر پيروي از هواي نفس بدعتهايي مي آفرينند که در عين باطل بودن، از آنجا که شباهت با حق دارد، گروهي را مي فريبد و آنان را در دام فتنه مي اندازد. اگر حق و باطل کاملاً روشن و واضح بود، افراد مي توانستند به راحتي حق را تشخيص دهند و به آن عمل کنند و نيز از باطل دوري گزينند. اما در چنين شرايطي اين امکان وجود ندارد. آنچه در اين شرايط نجات بخش است، بصيرت مي باشد؛ امري که به خاطر نبود آن بسياري از اتفاقهاي ناگوار و تصميمهاي غلط که آينده ملتها را در معرض تباهي قرار مي دهد، رخ مي دهد.

حضرت علي(ع) مي فرمايند: «انسان بي بصيرت ممکن است با اين تصور که راه حق، اين راه است خودش به دست خود، گمراهان را بر خود مسلط گرداند. اين مصيبت خيلي بزرگ است که انساني با تصور حرکت در مسير حق، به دليل بي بصيرتي در مسير باطل حرکت کند و متوجه نباشد.»

غبارآلود شدن فضاي معرفتي جامعه از مفروضات و مقدمات جنگ نرم است تا از اين رهگذر هدفهاي خويش را با هزينه کمتر و جذابيت بيشتر تعقيب نمايند. در اين عرصه، بر خلاف جنگ سخت، فعاليتهاي فرهنگي، رسانه ها، تبليغات و وسايل ارتباط جمعي، ابزار آن هستند.

جنگ نرم يک جنگ فرهنگي، سياسي، اطلاعاتي و رسانه اي گروهي از عوامل انساني داخلي يا هدايت کشورهاي خارجي است که به دنبال تغيير ماهيت انقلاب و تحميل اراده سياسي خود به کشورهايي مثل ايران است.

مهمترين ابزارهاي جنگ نرم، رسانه ها هستند و در حوزه فرهنگي با برتري متغيرهاي مذکور از طريق القائات، زمينه تحميل ديد گاه ها و اکاذيب را به جامعه هدف فراهم مي کنند که نبود بصيرت در مخاطبان، آنها را در تشخيص سره از ناسره متزلزل مي نمايد.

در وضعيت کنوني با اهتمام به هجمه فرهنگي دشمن، تعميق بخشيدن به بصيرت افزايي آحاد جامعه به منظور صيانت از آرمانها و دستاوردهاي انقلاب اسلامي، ضرورتي اجتناب ناپذير مي باشد که همواره مورد تأکيد رهبر انقلاب بوده است.

اين نکته پوشيده نيست که جمهوري اسلامي به دليل برخورداري از مدل نظام سياسي ولايت فقيه که نمونه منحصر به فرد در بين نظامهاي سياسي و محصول تجربيات و عقول بشري است، توانسته با عنايت به جايگاه برجسته و نقش محوري خويش بحرانها و معضلات را به شکلي منطقي مديريت نمايد تا هزينه هاي مترتب بر مهار آن را به حداقل برساند.

اکنون نبود اين ويژگي در کشورهاي همسايه کاملاً محسوس است، چنانکه تاکنون نتوانسته اند با وجود هزينه هاي هنگفت مادي، مشکلات موجود را مرتفع نمايند. به سخن ديگر، در صورت نبود سيستم مذکور به راحتي مي توانستند با ترفندهاي رسانه اي و تبليغاتي خود ارزشهاي غربي را جايگزين ارزشهاي بومي کنند، اما در سيستم جمهوري اسلامي که در رأس آن ولايت فقيه قرار دارد، با يک مانع بسيار بزرگ روبه رو هستند که امکان هرگونه توفيق را از آنها سلب مي کند.

از سوي ديگر، ذکر اين نکته ضروري به نظر مي رسد که يکي از هدفهاي بيگانگان درعرصه مورد بحث خواص هستند که با ارائه تحليلهاي ناصواب و نادرست، ذهنيات خود را به آنها القا مي نمايند که به نتيجه گيريهاي نادرست منجر مي شود. بنابراين راهکار افزايش بصيرت، نه تنها براي عوام بلکه براي خواص و نخبگان، جايگاه قابل اعتنايي دارد.

نبود بصيرت، لطمه هاي جبران ناپذيري براي جامعه دارد که براي جبران آن بايد هزينه هاي زيادي را متحمل گرديد، به نحوي که با توجه به رفتار خواص در حوادث پس از انتخابات، رهبر معظم انقلاب اسلامي در مراسم تنفيذ حکم رياست جمهوري، با اشاره به موفقيت ملت بزرگ ايران در آزمون انتخابات دهم، تصريح فرمودند که متأسفانه برخي از خواص جامعه در اين آزمون مردود شدند. يکي از دلايل اصلي اين مردودي و سقوط خواص، به خاطر بي بصيرتي آنان است.

بنابراين، جمهوري اسلامي همان گونه که تاکنون توانسته بحرانهاي سخت و نيمه سخت را با اهتمام به ظرفيتهاي مادي، ملي و متافيزيکي خود با رويکرد منافع ملي و امنيت ملي مديريت نمايد، اکنون نيز قادر است با تجهيز آحاد جامعه به سلاح بصيرت، شهروندان را در عرصه مقابله با بيگانگان وعوامل داخلي آنها تجهيز نمايد.
 
ارسال به دوستان
عراقچی: منکر کمبودها، اشتباهات و مدیریت‌های غلط نیستم/ دشمنان از حمله نظامی ناامید شده و جنگ اقتصادی را در پیش گرفته‌اند دیدار پزشکیان با خانواده شهید مسیحی قصه‌های نان و نمک(78)/ تحریم لبنیات: خشم به‌جا، نشانه‌گیری اشتباهی بمباران مناطقی از جنوب سوریه توسط اردن بمب خبری ایلان ماسک؛ به رشد اقتصادی دو رقمی می‌رسیم رئیس دانشگاه عالی دفاع ملی: صبر ما را به حساب ضعف نگذارید/ رزمایش یک امر طبیعی است؛ حفظ آمادگی به معنی آغاز جنگ نیست معمای ریاضی لوزی های جادویی؛ عدد مجهول را پیدا کنید! متن کامل دعای کمیل با ترجمه فارسی و خط درشت +فایل صوتی 5 هواپیمای نظامی گران قیمت تاریخ که قواعد بازی در آسمان را تغییر دادند (+عکس) از گوشی موبایل تا قراردادهای ۲۰ هزار دلاری؛ نوجوانی که هالیوود را در تیک‌تاک غافلگیر کرد ارتش اسرائیل: جنگ هنوز تمام نشده اسکوچیچ: مثل پارسال در قزوین کنارمان باشید این مقایسه را هرگز انجام ندهید! دید افقی در اراک به صفر رسید ستاره بزرگ فوتبال انگلستان درگذشت!
نظرسنجی
قوانین کنونی ازدواج و طلاق در ایران ...