۱۰ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۹۱۷۱
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۴ - ۱۱-۰۸-۱۳۸۸
کد ۸۹۱۷۱
انتشار: ۱۰:۲۴ - ۱۱-۰۸-۱۳۸۸
روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمتيرين مسائل ربوز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

جام جم:13 آبان نماد استكبارستيزي

«13 آبان نماد استكبارستيزي» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي جام جم به قلم علي دارابي است كه در آن مي‌خوانيد؛13 آبان در تقويم رخدادهاي سياسي ايران با سه حادثه بزرگ همراه است.

13 آبان 1343 تبعيد معمار كبير انقلاب اسلامي و بنيانگذار جمهوري اسلامي از ايران به عراق، كشتار وحشيانه دانش‌آموزان شركت‌كننده در تظاهرات عليه رژيم شاه در 13 آبان 1357 و بالاخره تسخير سفارت سابق آمريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام(ره) در 13 آبان 1358 را بايد مورد توجه قرار داد. 13 آبان هر ساله در سراسر كشور شاهد حضور دانشجويان و دانش‌آموزان در يك راهپيمايي و تظاهرات ضداستكباري هستيم.

با توجه به شرايط سياسي اجتماعي كشور متعاقب حوادث انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري، واكاوي برخي روندها و فراز و فرودهاي مرتبط با جريانات سياسي و بازخواني مواضع ضداستكباري آنها براي نسل جوان ضروري است:

يكم) بالا رفتن از ديوار سفارت آمريكا كه برابر اسناد منتشره به عنوان لانه جاسوسي خوانده شد به دليل اعتراض دانشجويان به استمرار دخالت آمريكا در امور داخلي ايران، عدم تحويل شاه فراري و تلاش سازمان‌يافته براي سرنگوني انقلاب نوپاي ايران صورت گرفت.

دوم) تسخيركنندگان لانه جاسوسي جمعي از دانشجويان مسلمان دانشگاه‌هاي تهران بودند كه نام خود را دانشجويان مسلمان پيرو خط امام گذاشته بودند. اين دانشجويان خود بعدا به چند گروه منشعب شدند:

نيروهاي حزب‌اللهي و اصولگرا چون عزت‌الله ضرغامي، عليرضا افشار، حسين محمدي، عبدالحسين روح‌الاميني و... مواضع سياسي و رفتار اجتماعي آنان در مسيري ثابت و روشن بوده است.

دسته ديگر كه عباس عبدي، محسن ميردامادي، محسن امين‌زاده و... كه نمايندگي اين گروه را برعهده داشتند پس از چند سال از حادثه سفارت به نوعي اقدام خود را محكوم و خواهان از سرگيري مذاكره و روابط با آمريكا شدند. اوج اين دگرديسي را در مواضع اين افراد در 8 سال حاكميت جريان دوم خرداد يا موسوم به اصلاح‌طلب در دوره دولت 8 ساله خاتمي و مجلس ششم شاهد بوديم.

سوم) 13 آبان توسط مجلس شوراي اسلامي دوره سوم كه اكثريت قاطع آن را جريان چپ يا دوم خرداد يا آن‌گونه كه آنان ادعا مي‌كنند جريان خط امام يا اصلاح‌طلب در دوره رياست مهدي كروبي بر قوه مقننه با تصويب قانوني به نام روز ملي مبارزه با استكبار جهاني به سركردگي آمريكاي جهانخوار همراه بوده است، جرياني كه در آغازين سال‌هاي انقلاب و مشاركت در تسخير لانه جاسوسي خود را پرچمدار مبارزه اسلام ناب محمدي(ص) در برابر اسلام آمريكايي و مخالف سرسخت استكبار به سركردگي آمريكا مي‌دانست.

چهارم) تشكيل دفتر تحكيم وحدت (اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان) يكي از پيامدهاي حادثه 13 آبان بوده. اين تشكل در ساليان زيادي بخصوص دوره 8 ساله دولت هاشمي رفسنجاني براي آن كه خط تمايز و فاصله خود را با دولت هاشمي نشان دهد، هر ساله در روز 13 آبان مراسم جداگانه برگزار مي‌كرد چرا كه معتقد بود دولت سازندگي و حزب دولت ساخته كارگزاران نماد اشرافيت، كاخ‌نشيني و اسلام آمريكايي است و به دنبال مذاكره و برقراري رابطه با آمريكاست، لذا مراسم 13 آبان كه توسط شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي (متولي و مسوول برگزاري مراسم كشور) برگزار مي‌شود بيانگر حضور حماسي دانشجويان و فرياد مرگ بر آمريكاي آنان نيست.

پنجم) در دوره دولت 8 ساله خاتمي و حاكميت جريان چپ/ دوم خرداد/ خط امام يا همان اصلاح‌طلبان اولا هيچ‌كس از سران آن حاضر به‌سخنراني در مراسم 13 آبان نشدند، ثانيا دفتر تحكيم وحدت كه سكه تسخير لانه جاسوسي را به نام خود ضرب زده بود نه تنها از برگزاري مراسم ضدآمريكايي خودداري كرد بلكه حتي بيانيه‌اي صادر نكرد. اين در شرايطي بود كه آمريكا همچنان چنگ و دندان عليه انقلاب اسلامي و آرمان‌هاي ملت بزرگ ايران نشان مي‌داد.

ششم) در طول 30 سال پس از انقلاب، آمريكا همواره تحريم‌ها، تهديدها، خط و نشان كشيدن‌ها، بلوكه كردن دارايي‌ها و اموال ايران را نه تنها تشديد كرده است بلكه چند سالي است رسما در كنگره بودجه چند 10‌ميليارد دلاري عليه جمهوري اسلامي تصويب مي‌كند و شبكه‌هاي ماهواره‌اي را هم براي اين مبارزه به نوكري فراخوانده است. آمريكا نه تنها به اين ميزان توطئه عليه جمهوري اسلامي بسنده نكرده است بلكه با دستيابي ايران به فناوري نوين هسته‌اي براي مصارف صلح‌آميز بشدت مقابله و به دروغ آن را تهديدي براي صلح جهاني خوانده است. مشاركت پرشكوه 85 درصدي مردم در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري را سوال‌برانگيز و از اغتشاشگران داخلي حمايت كرده است. آمريكا تلاش دائمي كرده است كه با مقوله ايران هراسي و شيعه‌هراسي، كشورهاي منطقه و همسايگان ايران را نگران كند و از اين طريق ميان ايران و همسايگان اختلاف ايجاد كند. آمريكا در طول اين 30 سال هيچگاه رسما از حقانيت، مشروعيت و مقبوليت نظام جمهوري اسلامي سخن نگفته است و همه اينها گوياي خباثت و استكبار‌گري آمريكا مي‌باشد، چه جمهوريخواهان و چه دموكرات‌ها در قدرت باشند.

هفتم) امام خميني(ره) تسخير سفارت آمريكا را انقلاب دوم و انقلابي بزرگتر از انقلاب اول ناميدند. امام(ره) آمريكا را ام‌الفساد قرن و شيطان بزرگ معرفي كردند. رهبر انقلاب اسلامي با تاكيد بر عدم مذاكره و رابطه ايران با آمريكا به دليل خباثت و جنايت‌هاي آن، هرگونه مذاكره و رابطه با آمريكا را مادامي كه از استكبارگري خود دست برندارد، به مثابه كوچه بن‌بست دانسته‌اند. آمريكا خوي استكباري و سلطه دارد و با اسلام سياسي و جمهوري اسلامي سرسازگاري ندارد، چه جورج بوش از جمهوريخواهان باشد چه اوباما از دموكرات‌ها و تا آمريكا دست از دخالت در امور ايران برندارد، نظام جمهوري اسلامي را نظامي مردم‌سالار و متكي بر آراي عمومي كه داراي وجاهت، اعتبار، مقبوليت و مشروعيت است اعلام نكند و حقوق مسلم ايرانيان براي تعيين سرنوشت و اداره امور به دست خودشان را به رسميت نشناسد، بايد بداند شعار مرگ بر آمريكا هر روز پرصلابت‌تر و متحدتر توسط مردم ايران بخصوص دانشجويان و دانش‌آموزان طنين‌انداز خواهد بود و اين سياست راهبردي جمهوري اسلامي ايران براساس رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب است و دولت‌ها نيز حق ندارند، از خط قرمز نظام عبور كنند چه رئيس دولت خاتمي باشد چه احمدي‌نژاد. چه جريان دوم خرداد در حاكميت باشد چه جريان اصولگرا. در 13 آبان 1388 بار ديگر فرياد متحد و يكپارچه مردم ايران بخصوص دانشجويان و دانش‌آموزان عليه استكبار بلند است و در اين روز در سراسر كشور بار ديگر طنين مرگ بر آمريكا شنيده خواهد شد.

كيهان:اين يك دادگاه است

«اين يك دادگاه است»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛اينجا دادگاه است. فرض كنيد آقاي خاتمي يا جناب موسوي و كروبي را پس از بازجويي و اخذ اعترافات، براي داوري و صدور حكم به دادگاه مي آورند. اين محاكمه متفاوت است. قرار شده خاتمي قاضي باشد و درباره موسوي داوري كند. و پس از آن، خاتمي داور باشد و درباره موسوي حكم دهد. چرا اين گونه؟ شايد اينكه خاتمي با جمله يا من مي آيم يا موسوي، شهادت داد كه موسوي را نزديك تر از همه به خود مي بيند. من و تو و همه آن 50ميليون بيننده اي هم كه پاي مناظره هاي انتخاباتي نشستند، با هم مي نشينيم و اين داوري متفاوت را نظاره مي كنيم.

دادگاه آغاز مي شود. آياتي از كلام خداوند خوانده مي شود. آياتي از سوره بقره است. «آيا طمع داريد به شما ايمان بياورند در حالي كه گروهي از آنها كلام خدا را مي شنوند و سپس آن را تحريف مي كنند بعد از آن كه در آن تعقل كردند و اين همه را در حالي انجام مي دهند كه مي دانند. و زماني كه با ايمان آورندگان ملاقات كنند مي گويند ايمان آورديم اما چون با يكديگر خلوت كنند مي گويند آيا شما ]با شهادت خود[ از باب علمي كه خدا براي شما گشوده، دري براي مسلمانان باز مي كنيد كه با شما نزد پروردگار محاجه كنند. پس چرا انديشه نمي كنيد؟». قاضي، متهم را به جايگاه فرامي خواند و مدعي العموم ادعانامه را قرائت مي كند: «آقاي موسوي قبل از احضار به دادگاه، در آزادي و سلامت كامل و به هنگام تبليغات انتخاباتي، مواضعي را بيان داشته كه در جلب 13ميليون رأي به نفع او نقش اساسي داشته است.» مدعي العموم آنگاه با تأكيد بر «اقرار العقلاء علي انفسهم جايز»، اظهارات موسوي در جمع دانشجويان و دانشگاهيان و نيز در سفر به برخي شهرها را قرائت مي كند. «ولايت فقيه همواره جامعه ما را از كودتاها و ديكتاتوري ها حفظ كرده و اين قطعاً عقيده سياسي بنده است. بدون ولايت فقيه به فرصت هاي امروز نمي رسيديم. ممكن است بعضي ها نظر مرا قبول نداشته باشند ولي اين نظر من نسبت به ولايت فقيه است و به آن متعهد و پايبند هستم... ما بدون ولايت فقيه در 30 سال گذشته در برابر تهديدها آسيب پذير بوديم و هر لحظه ممكن بود كشور به فضاي قبل از انقلاب بازگردد. من با قبول ولايت فقيه وارد انتخابات شده ام... من همواره از ولايت فقيه دفاع كرده ام و هم اكنون نيز بهترين رابطه را با رهبر معظم انقلاب دارم... سخن گفتن از اطاعت از ولي فقيه ساده است اما اصل، اجراي آن و انطباق رفتار و اعمال با نظر ولي فقيه است...»

قاضي سيد محمد خاتمي با شال سبزي كه بر شانه دارد، آغاز سخن مي كند تا بنابراين اظهارات و شهادت هاي متهم، او را به اتهام «كودتا، ديكتاتوري، آسيب به كشور، نقض قانون اساسي، تلبيس با افكار عمومي و خيانت به اعتماد و رأي مردم» محاكمه كند: اصل ادعا اين است كه شما با رضايت و اختيار كامل، اين سخنان و اظهاراتي نظير پايبندي به قانون اساسي و وفاداري به خط امام را ادا كرده ايد. اگر از سر صدق گفته ايد كه عملكرد شما پس از انتخابات نقطه مقابل اظهارات شماست و اگر بدون اعتقاد چنان سخناني ابراز كرده ايد، اين حمل بر سوءاستفاده از باورها و اعتقادات مردم مي شود. ما به قانون اساسي كه ولايت فقيه جزو آن است، وفا داريم. امام خميني مي فرمود اگر دشمنان از شما تعريف كردند، به خود شك كنيد...
قاضي مشغول سخن گفتن و به سر آوردن داوري است كه متهم از جاي برمي خيزد، كنار جايگاه قاضي مي رود، شال سبز او را دور گردن خود مي اندازد و مي گويد تند رفتيد آقاي قاضي! دست نگه داريد. بايستيد با هم برويم.

ورق برمي گردد. متهم برگ هايي را رو مي كند. گفته هاي خاتمي است؛ آقاي قاضي بياييد از خير اين دادگاه بگذريد وگرنه من چند برابر شما گفتني دارم و نگفته ام. من خيلي چيزها از دولت شما ديدم و به روي خود نياوردم. مگر شما نبوديد كه روز 16 آذر 1383 در سالن شهيد چمران دانشكده فني دانشگاه تهران پس از هو شدن توسط شماري از حاضران، در حالي كه از خشم خون به صورت شما دويده بود گفتيد «كاري نكنيد كه بگويم بيرونتان كنند... از اردوگاه اصلاحات صداي دشمن به گوش مي آيد». در اين چند سال با دشمناني كه در اردوگاه شما و ما خانه كرده بودند، چه كرديد؟ حتي يك نفر از آنها را بيرون انداختيد يا به مردم معرفي كرديد؟ آقاي خاتمي! نشست 5 شهريور 1386 در بنياد باران خاطر شريفتان هست؟ روز جوان؟ همان جا فرموديد «دوم خرداد را تندروها به شكست كشاندند». چند روز بعد اعضاي «انجمن فرهنگ و سياست دانشجويان دانشگاه شيراز» به ملاقات شما آمدند. چند روز قبل از آن گفته بوديد «از نتايج وحشتناك نظريه ليبرال دموكراسي اين است كه همه جهان بايد از روي الگوي آمريكايي ساخته شود و آمريكا مي تواند هرچه مي خواهد در جهان انجام دهد. با اين تلقي خطرناك، اشغال ها و سركوب ها و اعمال معيارهاي دوگانه توجيه مي شود» و آن روز، تمام زير پاي جرياني را كه بنده و شما روي آن ايستاده ايم خالي كرديد آنجا كه شهادت داديد «امام گفتمان چپ را مطرح نكرده است. امام، اسلام و آزادي و سقوط دولت پهلوي را مطرح كرده است و بعضي روشنفكران تحت تأثير فضاي چپ موجود وقت، گفتمان چپ مذهبي را رايج كردند كه در دنيا شكست خورده و از رده خارج شده است.

پس از آن، باز آشفتگي هايي به وجود آمده و گفتمان اصلاح طلبي گاهي تنه به تنه ليبراليسم زده است چون ما مشخص نكرده ايم، نظر مستقل خودمان چيست». آقاي قاضي مگر تغيير قانون اساسي از نگاه شما خيانت نبود، پس چگونه قاعده انتخابات را به هم زديد؟ حالا هم پس از همه اين مواضع بيانيه صادر مي كنيد كه «نبايد دچار خطاي تحليلي در شرايط فعلي شد»؟ سيد بزرگوار! به استناد فرمايشات شما، جرياني را كه نمايندگي مي كنيد تنه به تنه اشغالگري و سركوب و تزوير آمريكا تحت لواي ليبرال دموكراسي حركت كرده، البته پس از آن كه تنه به تنه كمونيسم و خلاف خواست امام خميني سير كرده است. مي توانم بپرسم منظور شما از كلمات «انحراف، تندروي، آشفتگي، خيانت» و نظاير آن چيست؟ يعني آمريكايي ها براي شما كف نزدند و فقط براي ما هورا كشيدند...دادگاه به هم خورده است. اصلا نوبت كروبي نمي شود. در چنين محكمه اي، داوري و صدور حكم خيلي سخت است. كسي از ميان حضار مي گويد قبل از هر مجازاتي، آنها را محكوم كنيد به خواندن يك دوره از صحيفه امام و رونويسي از تمام اظهارات و اعترافاتشان عليه خود از اول انقلاب تا به امروز، شايد در اين ميان «من» و «خود» مسخ شده خويش را پيدا كردند و دانستند كه به خواست خود در كدام بيغوله پرت شده اند.

مي فرماييد چنين مقابله و مجادله و محاكمه اي امكان ندارد؟! اما محكمه الهي كه سوخت وسوز ندارد، اگر هم دير و زود داشته باشد. در چنان محكمه اي كه دوستان با هم مجادله خواهند كرد، ديگر نمي توان به تعبير قرآن «زبان گرداند» و «كلمات را از معنا و جايگاه خود تحريف كرد». خداوند 4 بار در قرآن (در سوره هاي بقره و نسا، و دو بار در سوره مائده) عالمان يهود را به خاطر تحريف عامدانه كلام و كلمات حق سرزنش و حتي لعنت مي كند. اين تحريف گران از نگاه قرآني متهم به «نقض پيمان» هستند. خداوند در آيات 41 تا 43 سوره مائده هم از رسول خدا مي خواهد به خاطر كساني كه به زبان ايمان آورده اند اما به سوي كفر شتابان مي روند و به خاطر علماي يهود كه به تحريف كلمات مشغولند و كلام حق را تنها بدان شرط مي پذيرند كه به نفعشان باشد، محزون نشود چرا كه پروردگار خواسته آنها را بيازمايد و سرانجامشان در دنيا رسوايي و در آخرت عذاب عظيم است. خداوند همچنين با رسول خود استدلال مي كند «آنها چگونه به حكم تو سر فرود آورند در حالي كه تورات نزد آنهاست كه در آن حكم خدا هست. و پس از داوري خواستن، از حكم تو روي مي گردانند».
اين آيات مختص علما و احبار يهود نيست اگرچه شأن نزول آن درباره اين عده است. آيات مذكور شامل هر كسي است كه بخواهد احكام و ارزش هاي الهي را وارونه كند. تحريف و تهي كردن ارزش ها از معناي حقيقي خود، همان كاري بود كه جبهه استكبار اموي با به خدمت گرفتن ياران فزونخواه و ناراضي اميرمؤمنان علي عليه السلام، بر سر امت اسلام آوردند و شگفت اينكه وقتي جناب طلحه در ميانه جنگ جمل نادم شد و حركت كرد كه از فتنه كناره گيرد، همان مروان بن حكمي از پشت به او تير زد كه هم پيمان و هم اردوگاه او محسوب مي شد. و علي درباره دعوت يارانش به پذيرش بيعت مروان به ذكاوت و بصيرت فرموده بود كه «دست-پيمان شكن- او، دست يهوديه است. من به بيعت او نياز ندارم». كاش جناب طلحه الخير ساعاتي زودتر- پيش از آن كه به هنگام جان باختن به تير مروان اموي بگويد «خون هيچ بزرگي مثل من به هدر بر زمين نريخت»- به خود مي آمد و از خويش مي پرسيد «پيرمرد! شيخ! صحابي پيامبر! تو را با كفار و منافقين آزاد شده و طلقاي «يوم المرحمه » چه معامله كه با آنان هم جبهه شده اي. درست كه پيامبر با بزرگواري از ريختن خون آنها گذشت اما با آنها كه جبهه تشكيل نداد». چه گريه طاقت سوزي كرد اميرمؤمنان بر جنازه او و زبير. كاش برمي گشتيد از اين فتنه اي كه اردوگاه شام تدارك كرده بود.

موسوي و خاتمي و كروبي، نه سلمان و ابوذر و مقداد و عمارند و نه طلحه و زبير و ابوموسي اشعري و اشعث بن قيس. آنها و همه ما آزمون دهندگان حي و حاضر آزموني هستيم كه سنتي به امتداد تاريخ دارد. مي توان به خط اسلام ناب پايدار بود و يا خطا را برگزيد و بر آن جامه مبدل خط امام و اسلام ناب پوشاند. مي توان شعارهاي اسلام، انقلاب، ولايت و رهبري و شعار مرگ بر آمريكا را با عزت سر دست گرفت و با پناه گرفتن در اردوگاه خط امام، از شيطان بزرگ برائت جست و مي توان مانند آن سياست باز پشيمان كه در پاريس نزد ديپلمات و جاسوس بلندپايه سفارت آمريكا در تهران ابراز شرمندگي و عذرخواهي كرد، تن به بازي تحقيرآميز شيطان داد.

دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با كافران چه كارت، گر بت نمي پرستي

اين را هم بايد گفت كه مقتداي عزيز ما- سيدعلي خامنه اي- نزد پروردگار عزيزتر و محبوب تر از اميرمؤمنان علي عليه السلام نيست، او كه مأمور شد پس از رحلت پيامبر(ص)، 03 سال تمام با لج بازي ها و كجروي ها و عقده ها و حسادت ها و انحراف ها و سقوط هاي شماري از صحابه دست و پنجه نرم كند، روزي به مدارا و روزگاري به مداوا با آخرين دوا، «آخرالدواء الكي».

اميرمؤمنان، روزگار فراق پيامبر(ص) خون دل بسيار خورد اما مأمور بود كه صبوري كند و پاي خدا بنويسد. تا بشود علي(ع) و بماند. بشود اسوه، مقتدا. امروز هم مقتداي ما و مقتداي متقداي ما همان مولاست. با اين تفاوت كه به اقتداي مروت اميرمؤمنان(ع)، امروز نسلي علوي پاي كارند و سيدعلي تنها نيست. روزگار گشته و آزموني دوباره برساخته، تا ديگر بار در دگرگوني احوال، مرد و نامرد- اهل فتي و اهل غدر و جفا- از هم بازشناخته شوند. اينجا محكمه است. تا هر كس درباره خود و اطرافيانشان حكم كند. پيش قاضي و معلق بازي؟!

آفتاب يزد:مرثيه‌اي براي دولت بعد!  

«مرثيه‌اي براي دولت بعد!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛با شروع به كار دولت دهم، نه تنها رويه سابق در تمجيد‌هاي غيرمعمول نسبت به رئيس دولت، خاتمه نيافته بلكه هر روز، برگ ديگري بر كتاب قطور «رئيس ستايي» افزوده مي‌شود. تنها تفاوت ايجاد شده در اين ايام، انتقال «مبدا تمجيدها» مي‌باشد. به طوري كه قبلا از زبان مسلمان سوري يك ادعاي گزاف مطرح مي‌شد و يا اين حدس غيرعقلايي و غيرديني بر زبان يك مشاور دولتي‌ جاري مي‌گشت كه «در خارج از كشور، نزديك است احمدي‌نژاد را بپرستند» اما امروز ديگر نه فرزندي خردسال در آغوش پدرش، به رئيس دولت ايران ابراز ارادت مي‌كند نه ارتقاي شخصيت مسافر سوريه، به او اجازه مي‌دهد بار ديگر به دمشق برود و نظر مسلمان سوري را در خصوص پيامبر جديد جويا شود. پس بايد تدبيري ديگر انديشيد. لذا در اقدامي غيرمعمول، رئيس دفتر احمدي نژاد را به تلويزيون مي‌آورند تا برجستگي‌ها و خصلت‌هاي مخفي مانده– و لابد بي نظير– رئيس خود را به مردم يادآوري كند. البته با اين كار، پيامي هم به منتقدان دولت مي‌فرستند كه «گمان نكنيد رفعت جايگاه منتقدان يا افزايش انتقادها، ذره‌اي از شأن مشايي و علاقه رئيس دولت به او خواهد كاست.» همچنين روزنامه دولت اين ادعا را مطرح مي‌كند كه «احمدي نژادبه صورت مستقيم تحت تربيت شهيد نواب صفوي قرار گرفته است.» اين در حالي است كه سران فدائيان اسلام در سال 1334 به حكم دادگاه نظامي شاه، تيرباران شده‌اند و احمدي‌نژاد در سال 1335 به دنيا آمده است.

اين گونه رئيس‌ستايي‌ها چه بر زبان رئيس دفتر چه بر قلم روزنامه دولت، ناپسند است و رويه‌اي را نهادينه مي‌كند كه ملت ايران، در طول تاريخ از آن دوري مي‌كرده است. در عين حال هر چه باشد اين تعريف و تمجيدها، كم كم تاثير خود را در جامعه از دست مي‌دهد و كسي به آن، توجه نخواهد كرد.

اما در حال حاضر، به بهانه تمجيد از رئيس دولت، بسياري از تصميمات اقتصادي، سياسي و ديپلماتيك دولت از روند نقد و نظارت، دور مانده و مشخص نيست كه اين تصميمات، امروز چه هزينه‌هايي براي كشور و ملت دارد و در آينده، چه تعهداتي را در برابر ملت قرار خواهد داد. انگيزه «علاقه‌مندان دولت» به اثبات «گسترش بي‌سابقه روابط ايران با ساير كشورها» و تلاش «رسانه‌هاي حامي دولت» به خبررساني پيرامون انعقاد قراردادهاي بزرگ اقتصادي – در عرصه داخلي و خارجي – هم‌اكنون آنها را وادار كرده كه تنها «انعقاد قرارداد» و «حجم احتمالي آن» را ببينند و براي آن «هورا» بكشند. اما كافي است انعكاس همين خبرها در رسانه‌هاي ديگر نيز مورد توجه قرار گيرد.

حدود پانزده ماه قبل كه نخست وزير تركيه به ايران آمد، رسانه‌هاي حامي دولت به شادماني فراوان پرداختند زيرا به اعتقاد آنها، علي‌رغم مخالفت آمريكا قراردادهاي بزرگي ميان دو كشور منعقد شد.

البته با گذشت اين دوره نسبتا طولاني، هنوز مشخص نيست كه آن همه تبليغ، چه دستاوردي براي ايران داشته است اما اظهارات اردوغان كه بلافاصله پس از بازگشت از ايران بيان شد نشان مي‌داد كه اجراي قراردادها، به نفع كدام طرف بوده است. اردوغان در مصاحبه‌ تلويزيوني در كشور خود با اشاره به مخالفت احتمالي آمريكا با توسعه همكاري‌هاي ايران و تركيه اظهار داشت: «ايران پيشنهاد جذابي به ما داده، ما نبايد به منافع كشورمان فكر كنيم؟ ايران اين امكان را به تركيه داده است كه بدون شركت در مناقصه ، اجراي پروژه در توسعه فاز 3‌ پارس جنوبي را به عهده بگيرد. من مطمئن هستم كه آمريكايي‌ها اين را مي‌فهمند!» اردوغان پس از دومين سفر به ايران كه در روزهاي اخير صورت گرفت نيز اظهاراتي داشته كه اگر اهميت آن بيشتر از «پيشنهادهاي جذاب سال 87 ايران به تركيه» نباشد، كمتر از آن هم نيست. او اظهار داشته «آنكارا حق بازاريابي بيش از 50 درصد از گاز استخراجي از ايران را خواهد داشت.» مفهوم سخن نخست‌وزير باهوش تركيه آن است كه هم پروژه‌اي جذاب –بدون برگزاري مناقصه– به آن كشور پيشنهاد داده‌ايم و هم پيشاپيش در عرصه فروش گاز براي خود «رقيب تراشي» كرده‌ايم. متاسفانه نه هيچ‌كس از اصولگرايان مسلط، به اظهارات دو سال پيش اردوغان فكر كرد كه «پروژه جذاب ايران براي ترك‌ها كه اردوغان مطمئن است آمريكايي‌ها هم جذاب بودن آن را درك خواهند كرد چيست؟» و نه كسي امروز سوال مي‌كند اختيار تفويضي براي بازاريابي گاز استخراج شده از ايران، براي دولت امروز و دولت‌هاي بعد از دولت دهم، چه تعهدات و هزينه‌هايي ايجاد خواهد كرد؟

در معاملات داخلي هم، وضعيت بهتري وجود ندارد. از يك ماه قبل كه 50 درصد سهام مخابرات واگذار شد، بسياري از اقتصاددانان و نمايندگان مجلس– از جمله اقتصاددانان اصولگرا در مجلس– صحت معامله را از اين جهت زير سوال بردند كه خريدار، ماهيتي «شبه دولتي» دارد و واگذاري، اهداف اصل 44 را محقق نمي‌سازد.

اما هيچ كس به اظهارات وزير اسبق پست و تلگراف توجه نكرد. غرضي اين ادعا را مطرح كرد كه «ارزش سهام مخابرات بيش از هشتاد ميليارد دلار است.» متاسفانه بحث‌هاي فراوان – و البته صحيح – در خصوص ميزان انطباق اين واگذاري با اهداف اصل 44، موجب بي توجهي به ادعايي شده كه مكانيزم قيمت‌گذاري اموال دولتي را به شدت زير سوال مي‌برد. اين در حالي است كه در صورت ناتواني يا عدم صلاحيت خريداران براي اجراي وظايف خود در برابر مردم، همين واگذاري‌ها نيز تعهدات و گرفتاري‌هاي فراواني را براي دولت‌هاي بعد ايجاد خواهد كرد. نگراني حاصل از دو نمونه فوق را مي‌توان با ارائه نمونه‌هاي ديگر، تكميل كرد اما همين دو سوژه نيز كافي است كه هر كس به مرثيه‌سرايي براي دولتِ بعد از «دولت دهم » بپردازد زيرا تعريف و تمجيدها شامل حال دولت دهم شده و گرفتاري‌هاي احتمالي، براي دولت‌هايي باقي خواهد ماند كه هيچ نقشي در ايجاد اين تعهدات نداشته‌اند!

ابتكار:ايران، دي هشت و نتايج ناملموس اقتصادي

«ايران، دي هشت و نتايج ناملموس اقتصادي»عنواتن سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛منوچهر متکي وزير امور خارجه ايران در راس هياتي به منظور شرکت در اجلاس شوراي وزيران دي-8 راهي مالزي شد، دوازدهمين اجلاس شوراي وزيران گروه دي-8 روز يازدهم آبان با حضور وزراي خارجه ايران، مالزي، اندونزي، نيجيريه، مصر، پاکستان، بنگلادش و ترکيه در کوالالامپور برگزار مي شود. در اين نشست گزارش هاي مربوط به نشست هاي بيست و ششمين و بيست و هفتمين اجلاس کميسيون مقامات ارشد و همچنين بودجه سال 2010 دبيرخانه دي-8 بررسي خواهد شد. تعيين محل و زمان برگزاري سيزدهمين نشست شوراي وزيران و بررسي و تصويب گزارش دوازدهمين نشست شوراي وزيران دي-8 از ديگر محورهاي مذاکرات در اجلاس روز دوشنبه خواهد بود. گفته مي شود که توسعه تجارت و همکاري هاي مالي موضوع اصلي اين نشست است و قرار است نمايندگان کشورهاي عضو دراين اجلاس راهکارهاي اجراي نقشه راه دي هشت را که درنشست سال گذشته به تصويب رسيده بود بررسي کنند، همچنين پيشنهادهاي مطرح شده در اين نشست به مجمع وزيران امورخارجه دي هشت ارائه خواهدشد. به نظر مي رسد پرداختن به چگونگي گسترش همکاري هاي اقتصادي و تجاري ميان اعضاي اين گروه و راهکارهاي اجرايي شدن مصوبات سران دي هشت در دستور کار شرکت کنندگان دوازدهمين اجلاس شوراي وزيران خارجه گروه دي هشت باشد، اين در حالي است که گروه دي هشت در نشست قبلي خود پيمان تجارت آزاد را به منظور کاهش تعرفه هاي گمرکي و تسهيل تجارت تصويب کرده بود.

دي هشت ابتکاري در مقابل جي هشت
کشورهاي اسلامي در حال توسعه موسوم به دي هشت سيزده سال قبل با مشارکت ترکيه، جمهوري اسلامي ايران، مصر، مالزي، اندونزي، نيجريه، بنگلادش و پاکستان و به منظور ارتقاي جايگاه کشورهاي عضو در اقتصاد جهاني، ايجاد فرصت هاي تجاري و بهبود وضع زندگي مردم و به عنوان مشابهي براي گروه هشت متشکل از هشت کشور صنعتي و قدرتمند اقتصادي جهان تشکيل شد.کشورهاي عضو گروه دي هشت توسعه مناسبات و همکاري  ها در بخشهاي صنعت،کشاورزي و مبارزه با فقر را جزو اهداف خود قرار دادند اما اين گروه علي رغم بهره مندي از بيش از نهصدوپنجاه ميليون نفر جمعيت، چهارصد ميليون نيروي کار فعال و فرصت هاي عظيم سرمايه گذاري، گام هاي موثري و جدي در افزايش همکاري هاي اقتصادي ميان اعضا با هدف و بهبود اوضاع اقتصادي کشورهاي عضو برنداشته است و هم اکنون پس از سيزده سال نمي توان کارنامه موفقي از فعاليت اين گروه را در حوزه هاي اقتصاد، صنعت، کشاورزي و تجارت و بازرگاني مورد اشاره قرار داد. با اين حال برخي از اعضاي اين گروه مانند ايران، تاسيس دي -هشت را ابتکاري موثر در بهبود وضعيت اقتصادي و تجاري اعضا و بستري براي نقش آفريني کشورهاي عضو در برابر اقتصاد سرمايه داري و قدرت هاي برتر صنعتي و تجاري دنياي امروز مي دانند.

کشورهاي عضو اين گروه هرچند در بعد مذهب با يکديگر اشتراک دارند و همگي به لحاظ اقتصادي در زمره کشورهاي در حال توسعه معرفي مي شوند اما به لحاظ منافع سياسي، مسائل اجتماعي و برنامه ريزي هاي اقتصادي براي آينده کشور خود در موقعيت هاي متفاوتي قرار دارند و اين موضوع اشتراک ديدگاه و تجميع منافع ميان آنها را دشوار مي کند، سطح امکانات مالي و نيروي انساني کشورهاي عضو مي بايست پس از سيزده سال فعاليت، بازده بسيار مطلوب تري از آن چه کارنامه گروه دي هشت نشان مي دهد، ارائه داده باشد، گفته مي شود که ميزان مبادلات تجاري ميان اعضاي دي هشت بيش از يک ميلياد دلار است و کشورهاي عضو رشد پنج درصدي اين مبادلات در سال را هدف گذاري کرده اند اما واضح است که اين ميزان تبادل تجاري و هدف گذاري براي رشد پنج درصدي اين مبادلات در جهان امروز بسيار محدود و کم اثر است، ضمن آن که کشورهاي قدرتمند اقتصادي امسال از سطح هشت کشور برتر به بيست کشور ارتقا يافته و اکنون جهان اقتصاد با تصميم گيري بيست کشور عضو گروه بيست راه به آينده مي گشايد.

اين مسائل نشان مي دهد که هر چند هنوز همکاري هاي گروهي با اتکا به موارد اشتراک در بعد منطقه اي و بين المللي از اعتبار زيادي براي ارتقاي فعاليت هاي سيلسي، فرهنگي، اقتصادي و تجاري برخوردار است اما بايد به زيرساخت هاي اجرايي در کشورها عضو، توان بازي اعضاي گروه در سطح منطفقه اي و بين المللي، وابستگي هاي سياسي اعضاي گروه به خارج و ميزان پايبندي کشورهاي عضو به اهداف تعيين شده را ملاک هايي براي بنيان نهادن يک گروه با کارکرد اقتصادي و اجتماعي قرار داد در غير اين صورت صرف تشکيل يک گروه و عضويت در آن، امتياز براي اعضا محسوب نمي شود. شايد مناسب بود که سه کشور تشکيل دهنده دي-هشت يعني پاکستان، ايران و ترکيه به هنگام تشکيل اين سازمان به تجربه ناموفق سازمان اکو توجه مي کردند. اين سازمان با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و نيز عدم حمايت امريکا از آن، کارکرد سابق خود را از دست داد زيرا کشورهاي عضو فاقد حداقل شرايط لازم بودند.

علاوه بر اين به دنبال فروپاشي اتحاد شوروي و در راستاي رقابت و تضاد و نه همکاري ايران و ترکيه در آسياي مرکزي تعداد اعضاي اکو از سه به ده کشور رسيد و به تدريج با افزايش تنوع و اختلاف ديدگاه و منافع ميان اعضا تحقق مصوبات اقتصادي و سياسي اين سازمان به حداقل ممکن رسيد، همين مشکلات پيش روي گروه دي-هشت نيز قرار دارد، لذا شايسته است که کشورهاي عضو گروه دي هشت نيز فارغ از صدور بيانيه هاي طويل که در آنها بر همکاري در کليه زمينه ها تاکيد شده است، عرصه اي کوچک اما مهمي را براي همکاري انتخاب کنند و تا زمان حل اختلافات خود و پيشبرد اهداف آغازين از پذيرش اعضاي جديد امتناع ورزند. ضمن آن که حمايت يک قدرت اقتصادي برتر فرا گروهي مي تواند مسير دست يابي دي-هشت به اهداف اوليه خود را هموارتر سازد.

گرچه گروه دي هشت نتوانسته تا به اينجا کارکرد مطلوبي درارتقاي سطح اقتصادي و تجاري اعضاي در مقايسه با ديگر گروه هاي اقتصادي در محدوده هاي مختلف جغرافيايي داشته باشد اما در هر حال فرصتي است تا اعضاي آن با  مشکلات نظام جديد تجارت جهاني آشنا شوند، همچنين به عقيده بسياري از کارشناسان اقتصادي، هرچند عملکرد گروه دي-هشت در مقايسه با گروه هاي برجسته اقتصادي جهان امروز فاقد کارآمدي لازم است اما مي تواند زمينه اي براي ايجاد بازار مشترک اسلامي ميان اعضاي آن باشد که ادغام کشورهاي در حال توسعه در نظام جديد تجارت بين المللي را تسهيل خواهد کرد.

از سوي ديگر ايران به عنوان عضو موثر اين گروه در تلاش است از فرصت همکاري هاي اقتصادي و تجاري ميان اعضاي دي هشت براي توسعه همکاري ها و حمايت هاي سياسي نيز بهره گيرد، در واقع براي تهران اجلاس هاي سران، وزراي خارجه و نشست هاي فني و تخصصي دي هشت فرصتي است تا سطح همکاري هاي سياسي خود با ديگر کشورهاي عضو را سنجيده و ضمن اعلام توانايي خود در کمک به مشکلات داخلي، خارجي و منطقه اي اين کشورها، زمينه جلب همراهي آنها از سياست هاي خود در منطقه و جهان را فراهم کند. اين روند در مقطع کنوني که ايران در مبحث هسته اي وارد چالش سخت و سرنوشت سازي با غرب شده است; اهميت ويژه اي دارد.

شايد بتوان اين اشاره را داشت که تاکنون دست آورد اقتصادي قابل توجهي از موجوديت دي هشت حاصل کشورهاي عضو نشده اما ادامه فعاليت و موجوديت اين گروه با ترکيب فعلي مي تواند با تاکيد بر بهره هاي سياسي و ديپلماتيک عضويت و فعاليت در چارچوب دي هشت باشد.
 
جمهوري اسلامي:اوباما آب در هاون مي كوبد

«اوباما آب در هاون مي كوبد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد؛پنتاگون هفته گذشته در لايحه اي با عنوان « كمك به قربانيان سانسور در ايران » مبلغ 55 ميليون دلار براي جنگ نرم عليه ايران در قالب هاي رسانه اي جاسوسي جنگ رواني و همچنين از طريق به بازي گرفتن عناصر وابسته و مساله دار درخواست كرد. اين لايحه در حقيقت يكي از بندهاي بودجه سالانه پنتاگون است كه همانند سالهاي گذشته و در ادامه سياست ستيزه جويانه و براندازانه بوش عليه جمهوري اسلامي ايران تنظيم شده و قرار است به وزارت خارجه آمريكا اختصاص يابد تا به صورت آشكار براي سازماندهي گروهكهاي ضدانقلاب و شكل دهي به افكار عمومي عليه جمهوري اسلامي ايران هزينه شود.

هر چند اختصاص اين مبلغ در مقايسه با بودجه چند صد ميلياردي پنتاگون رقم قابل توجهي نيست ولي ادامه مسيري است كه در زمان دولت جمهوريخواه و جنگ طلب بوش و در راستاي سياست اعلام آشكار براندازي جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك رديف سمبليك در ميان بودجه پنتاگون گنجانده شد تا از يكطرف سمت و سوي سياست خارجي آمريكا را در مقابله با انقلاب اسلامي ايران علنا اعلام كند و از طرف ديگر ترس و وحشت كشورهاي اروپايي و عربي را از صف آرايي بين المللي و منطقه اي عليه ايران بريزد و ضمنا ضدانقلاب وازده و آويزان را به دست و پازدني مجدد وادار نمايد.

واقعيت اينست كه آمريكاي جهانخوار باتصويب اين قبيل لوايح تنها به دنبال به رخ كشيدن مبالغ اختصاص يافته عليه ايران نيست بلكه درصدد اعلام سياست زنگ زده و از كارافتاده ستيز با جمهوري اسلامي ايران است كه هر سال در رديف بودجه به اصطلاح دمكرات ترين كشور جهان عليه يك كشور آزاد كه مي خواهد مستقل از سياست هاي سلطه طلبانه استكباري به راه خود ادامه دهد تكرار مي شود.

بي گمان آمريكائيها با قانوني كردن اقدامات ستيزه جويانه خود عليه انقلاب اسلامي ايران بيش از آنكه توانسته باشند براي خود ابهتي پوشالي دست و پا كنند بار ديگر بر عجز و استيصال خود در رويارويي با ملت آزاده ايران و موج توفنده انقلابي در سراسر جهان مهر تاييد زده اند.

اين نكته صراحتا در گزارشهاي مراكز تحقيقاتي و گروههاي بررسي هاي استراتژيك آمريكا تصريح شده كه ايده جنگ سخت و تهاجم نظامي به جمهوري اسلامي ايران به شكست انجاميده و ايران با گذشت زمان با توجه به موقعيت جغرافيايي منابع انرژي نيروي انساني كيفيت جمعيتي و وسعت سرزميني به قدرتي تبديل شده كه ديگر نمي توان با يورش نظامي و ساير روشهاي سخت افزاري به براندازي آن اقدام كرد بلكه آخرين راه بكارگيري شيوه هاي جنگ نرم و استفاده از تكنيك هاي خاص و اجراي دكترين استحاله و مهار ايران در قالب نبرد رسانه اي و ايجاد بحران اعتماد و سست كردن زمينه هاي وحدت و انسجام ملي است و اين دقيقا همان راهكاري است كه هيات حاكمه جديد و به اصطلاح دمكرات آمريكا در مقابله با جمهوري اسلامي ايران در پيش گرفته ولي اين بار نيز ملت ايران ثابت خواهد كرد كه اوباما نيز مانند بوش كه مشت بر سندان مي كوفت آب در هاون مي كوبد.

سردمداران كاخ سفيد در طول 30 سال گذشته به دفعات توطئه هاي سنگين و همه جانبه اي را عليه انقلاب اسلامي ايران تدارك ديدند كه براي هر يك ميلياردها دلار از بودجه خود يا جيب شيوخ منطقه و آتش بياران معركه هزينه كرده ولي كوچكترين نتيجه اي نگرفتند. آمريكائيها در اين سالها اگر از جنگ و كودتا و تحريم و اتهامات هسته اي و تروريستي و فشارهاي سياسي كه بودجه بر باد رفته آن سر به آسمانها مي زند به نتيجه رسيده باشند طبعا مي توانند از اختصاص 55 ميليون دلار براي جنگ نرم نيز طرفي ببندند و دلي به آن گرم كنند . مگر نوكران آمريكا در قالب طرح هاي جنگ رواني عليه جمهوري اسلامي ايران كم كار كرده اند و هر بار تيرشان به سنگ خورده و روز ديگر دست از پا درازتر توطئه ديگري را از سر گرفته اند ! اما ملت ايران با اتفاق و اتحاد و سرمايه گذاريهاي سنگين نظامي سياسي و اقتصادي استكبار جهاني و آمريكاي جنايتكار را نقش برآب مي كند و قطعا حركت اخير پنتاگون نيز يكي از تلاشهاي بي ثمري است كه تنها دستاوردي را كه مي توان براي آن متصور شد آشكار شدن عمق كينه سردمداران آمريكاي جهانخوار با ملت ايران و خباثت دولتمردان واشنگتن عليه ملتهاي آزاده و استكبارستيز است .

در اين ميان جريانها گروهها و شخصيتهاي سياسي ايراني وظيفه اي بس خطير برعهده دارند كه درصورت كوتاهي مورد سئوال ملت ايران قرار خواهند گرفت . جناح هاي سياسي معتقد و وفادار به انقلاب و خط امام با حفظ پايبندي عملي به خط مبارزه با استكبار كه ميراث جاويد امام خميني است اين روزها و در آستانه روز ملي مبارزه با استكبار جهاني مسئوليت دارند با شعار « مرگ بر آمريكا » كه يك شعار مردمي و انقلابي است به استقبال 13 آبان بروند و اين شعار ملي را همراهي و آنرا در قول و عمل تقويت كنند . شايد ضروري ترين وظيفه نخبگان و سرخط هاي جريان هاي سياسي براي خنثي كردن توطئه هاي نرم افزارهاي آمريكا ايجاد فضاي رسانه اي مناسب براي بي اثر كردن تلاشهاي دشمن افشاي توطئه هاي آمريكا ايجاد همگرايي منطقي بين نيروهاي درون نظام و تحقق بخشيدن به شعار اتحاد ملي به عنوان رهيافت استراتژيك نظام اسلامي است . گروههاي سياسي بايد دشمن را به دقت بشناسند و سياستهاي او را نشانه بگيرند در غير اين صورت وحدت و انسجام ملي و همچنين جناح هاي سياسي مي تواند مورد طمع سياستهاي دشمن شماره يك ملت ايران قرار گيرد.

سرمايه:نوزادان، عامل کسر بودجه

«نوزادان، عامل کسر بودجه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم محسن ايزدخواه است كه در آن مي‌خوانيد؛ آنچه از قول سرپرست وزارت رفاه و تامين اجتماعي تحت عنوان طرح تامين آتيه مهر امام رضا براي تامين آينده فرزندان ايرانيان خبر داده شد، داراي ابهامات و اما و اگرهايي است که تا تدوين آيين نامه آن نمي توان اظهارنظر قطعي و مستمر اعلام داشت اما براساس آنچه ايشان و همچنين معاون اول رئيس جمهوري در مشهد بيان داشته اند نکات ذيل قابل توجه است:

1- اولين موضوعي که در بحث هاي بيمه اي و حمايتي مورد توجه قرار مي گيرد مقوله تامين هزينه مالي اينگونه طرح ها است. برآوردهاي مرکز پژوهش هاي مجلس نشان مي دهد دولت در سال جاري با کسري 40 ميليارد دلاري پيدا و پنهان روبه رو است و هم اکنون در شرف تهيه لايحه متمم بودجه به منظور تامين و جابه جايي کسري بودجه است. بنابراين چگونه دولت مي تواند با توجه به اين کسري هاي شديد و همچنين کاهش قيمت نفت بار مالي جديدي را عهده دار شود؟

2- در سال 1387 بالغ بر يک ميليون و 300 هزار نوزاد متولد شده که با توجه به اينکه از سال 1384 نرخ زاد و ولد در ايران رشد داشته و پيش بيني مي شود در سال 1388 بالغ بر يک ميليون و 350 هزار نوزاد متولد شود با فرض تکرار اين رقم در سال آينده بار مالي ناشي از اين زاد و ولد فقط در سال 1388 بيش از يک ميليارد و 300 ميليون دلار برآورد مي شود که با توجه به کسري فاحش بودجه دولت منبع چنين هزينه اي روشن نيست، اين در حالي است که دولت موظف بوده در قالب برنامه چهارم توسعه مجموعه بدهي هاي خود را به صندوق هاي بازنشستگي و از جمله به مهم ترين و فراگيرترين سازمان بيمه اي يعني تامين اجتماعي پرداخت کند.

3- اطلاعات رسمي حکايت از آن دارد که دولت بالغ بر 14 هزار ميليارد تومان فقط به سازمان تامين اجتماعي که رسالت اصلي آن ارائه تعهدات بيمه اي، درماني و بازنشستگي است، بدهکار است و به تعبيري سازمان تامين اجتماعي از قبل از تولد تا بعد از فوت، بيمه شدگان و خانواده هاي آنها را تحت حمايت کامل قرار مي دهد.

4- بحث ديگر اينکه با توجه به تجربه اي که در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي درخصوص واگذاري زمين به افراد براساس کثرت فرزندان داريم، اين احتمال وجود دارد که پرداخت چنين مبالغي مي تواند به افزايش جمعيت نيز دامن بزند. به هر حال بايد از طراحان و مسوولان خواست قبل از اجراي طرح هاي به ظاهر زيبا و جذاب اسناد کارشناسي و پشتيبان در معرض افکار عمومي قرار گيرد تا چنين طرح هايي به ضد خود تبديل نشود.

دنياي اقتصاد:پيامدهاي مصوبه پرابهام مجلس براي يارانه‌ها

«پيامدهاي مصوبه پرابهام مجلس براي يارانه‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق الحسيني است كه در آن مي‌خوانيد؛نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ديروز در صحن علني مجلس و در هنگام بررسي لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها، با 128 راي موافق و 58 راي مخالف با پيشنهاد ميرتاج‌الديني مبني بر اين كه «يارانه در قالب پرداخت نقدي و غيرنقدي با لحاظ درآمد افراد نسبت به کليه آحاد و شهروندان کشور به سرپرست خانوار پرداخت شود» موافقت كردند. اين عبارت به جاي عبارت «پرداخت نقدي و غيرنقدي به 5 دهك در آغاز دوره اجرا و تغيير تدريجي آن به برقراري نظام جامع تامين اجتماعي در پايان دوره» جايگزين شد.

جمله‌اي که خوانديد، خبر رسمي تصويب طرح مذکور در خبرگزاري ايسنا است. در ابتدا ممکن است به نظر برسد که به موجب اين پيشنهاد مصوب، قرار است که يارانه‌هاي نقدي به تمامي اقشار جامعه پرداخت شود؛ امري که مورد توجه بسياري از اقتصاددانان و کارشناسان بوده است. خصوصا اگر ديروز به مشروح مذاکرات مجلس شوراي اسلامي گوش فرا داده باشيد، موافق طرح دقيقا از همين منظر و با استناد به سيره عملي حضرت علي (ع) در دوران زمامداري در توزيع مستقيم و يکسان بيت‌المال در ميان مردم اعم از فقير و غني، از پرداخت بالسويه يارانه‌ها ميان همه مردم سخن گفت و طرح پيشنهادي با استناد به همين استدلال مورد تصويب قرار گرفت؛ به طوري که مخالف اين پيشنهاد، به پرداخت مساوي حمله کرد و آن را مخالف عدالت عنوان کرد!

اما هنگامي که به متن تصويب شده نگاهي دقيق‌تر مي‌اندازيم، نه تنها از پرداخت مساوي يا مشخص کردن مقداري مشخص براي پرداخت يا کاهش ميزان دخالت دولت در چگونگي و تعيين دامنه توزيع خبري نيست بلکه بالعكس، دست دولت در چگونگي و ميزان پرداخت و نيز در تعيين دامنه پرداخت بازتر شده است! اگر نگاهي به ابتداي مقاله و متن مصوب طرح پيشنهادي بيندازيم، عبارت «به لحاظ ميزان درآمد» در اين مصوبه، عملا باعث معکوس شدن و تغيير روح اصلي طرح در پرداخت بالسويه به تمام مردم مي‌شود. خصوصا اينکه ساعتي پس از اين مصوبه، وزير اقتصاد در مصاحبه‌اي با اعلام خوشحالي از تصويب اين پيشنهاد اعلام کرد که نمايندگان، دست دولت را در چگونگي پرداخت و ميزان دامنه افرادي که پرداخت به آنها صورت خواهد پذيرفت، باز گذاشتند.

جالب اينجا است که مجلسيان، از رييس مجلس تا نمايندگان مختلف، روز گذشته نگراني خود را نسبت به عدم اعتماد به نتايج فرم‌هاي اطلاعات خانوارها ابراز کرده بودند و حتي نماينده دولت در مجلس نيز در مخالفت با طرح «تحت پوشش قرار گرفتن تنها دو دهک» ابراز کرده بود که «ما نمي‌توانيم دهك‌ها را مشخص كنيم.» حال سوال اينجا است که دواي اين درد چيست؟ هنگامي که ما اطلاعات کافي براي سياست‌گذاري نداريم، چه بايد بکنيم؟ چگونه مي‌توانيم سياستي را تنها براي قشري، طبقه‌اي يا دهک‌هايي از مردم اجرا کنيم که حتي آن‌ها را نمي‌شناسيم؟ آنچه مسلم است اينکه نمايندگان در روز گذشته در پاسخ به ابهام‌هاي فوق، طرح پرداخت مساوي به همه را مطرح کردند؛ اما متاسفانه با يک عبارت مبهم در درون اين طرح، عملا اين طرح نيز مطلوب تر از طرح گذشته نيست، بلکه به لحاظ افزودن ابهام‌ها، نامناسب‌تر نيز هست؛ چرا که اين طرح جديد، نه تنها گامي به سوي هدفمندکردن يارانه‌ها، کاهش نقش دولت در اقتصاد و پرداخت عادلانه (پرداخت فارغ از گروه يا طبقه اجتماعي و مبني بر حق بالسويه مردم از بيت‌المال) نيست، بلکه نسبت به مصوبه قبلي که 5 دهک را براي پرداخت مشخص کرده بود نيز نامطلوب‌تر است؛ چرا که در طرح قبلي حداقل 50‌درصد مردم مشمول پرداخت مساوي حجم يارانه‌هاي نقدي قابل پرداخت مي‌شدند؛ اما در طرح جديد، فضاي سياست‌گذاري و اجرا عملا به سوي ابهام پيش رفته و مشخص نخواهد بود که دولت چه خواهد کرد. اين امر علاوه بر اينکه باز گذاشتن دست دولت در پرداخت سليقه‌اي يارانه‌ها است، به علت افزودن ابهامات و مغشوش کردن فضاي سياست‌گذاري مي‌تواند موجب ناکارآمدي هرچه بيشتر اين سياست و عدم توانايي اقشار مختلف در تصميم گيري نسبت به چگونگي واکنش به طرح مذکور شود؛ اين امر مي‌تواند از اثرگذاري طرح کاسته و حتي علامت‌هاي غلط به عاملان اقتصادي بدهد.

همچنين مشکل ديگر اين طرح جديد اين است که مشخص نيست عبارت پرداخت «غير نقدي» چرا در متن لايحه و در متن اين طرح پيشنهادي آمده است. اگر قرار است که پرداخت‌ها (همان يارانه‌ها) به صورت «غير نقدي» پرداخت شود که اصلا چرا چنين قانوني را تصويب مي‌کنيم؛ چرا که هم اکنون نيز با ارزان بودن بنزين، برق، آب، گاز و ... يارانه‌ها به صورت غيرنقدي و در قالب بنزين، گاز، برق و ... پرداخت مي‌شود! همان‌طور که مشخص است در امر قانون‌گذاري، آوردن چنين لغتي، همانند عبارت «به لحاظ درآمدي» در مصوبه فوق که نقض غرض روح اصلي قانون مصوب است، مشکلات بعدي فراواني را موجب مي‌شود. از همين رو به نظر مي‌رسد نياز است که نمايندگان محترم حداقل نسبت به اين مصوبه رفع ابهام کرده و عبارت «به لحاظ درآمدي» و «غيرنقدي» را حذف کنند يا مشخصا روح قانون‌گذاري چنين مصوبه‌اي را روشن کرده و تصريحا بيان کنند که هدفشان از تصويب اين طرح، باز کردن دست دولت، فراهم کردن امکان اجراي تبعيض کامل ميان اقشار مختلف، مشخص نکردن نحوه و چگونگي پرداخت و چگونگي تخصيص يافتن اين يارانه‌ها به مردم، روشن نشدن ميزان احتمالي يارانه‌هاي نقدي و نيز مشخص نشدن گروه‌هايي است که اين يارانه‌ها را دريافت مي‌کنند که البته با توجه به مذاکرات مجلس، به نظر نمي‌رسد منظور قانون‌گذاران، چنين مواردي باشد.

مردم سالاري:احمدي نژاد، مردم تهران و انتقال پايتخت

«احمدي نژاد، مردم تهران و انتقال پايتخت»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛زماني که محمود احمدي نژاد پس از انتخابات رياست جمهوري نهم، از سمت شهرداري تهران به رياست جمهوري ايران ارتقا يافت، صرف نظر از تمام نقدها و نظرهايي که از جنبه سياسي و صبغه اصلا ح طلبي و اصولگرايي به اين موضوع صورت مي گرفت، برخي از منظر اجتماعي به اين موضوع مي نگريستند. آنها انتخاب شهردار تهران به عنوان رئيس جمهور ايران را عاملي براي تسريع در حل مشکلا ت شهر تهران مي دانستند. چرا که احمدي نژاد زماني که شهردار تهران بود بارها از عدم توجه دولت وقت به مشکلا ت پايتخت انتقاد کرده و معتقد بود مردم تهران نبايد هزينه هاي حضور دولتمردان در پايتخت را بپردازند. او همچنين معترض بود که چرا شهردار تهران را به جلسات هيات دولت راه نمي دهند.

همه اين مسايل، اين اميدواري را ايجاد مي کرد که حضور احمدي نژاد در راس دولت، به عنوان فردي که با مشکلا ت پايتخت آشناست و دولت وقت را مانع حل بسياري از معضلا ت مردم تهران مي دانست، بتواند گام بلندي براي حل مشکلا ت مردم تهران باشد، اما گذشت چهار سال از رياست جمهوري احمدي نژاد اثبات کرد که آن چه او در زماني که شهردار بود بيان مي کرد، گويا تنها براي همان دوره بوده و تاريخ مصرفش با خروج احمدي نژاد از ساختمان شهرداري در خيابان بهشت و ورودش به ساختمان رياست جمهوري در پاستور به پايان رسيده است.

وقتي احمدي نژاد رئيس جمهور شد، محمد باقر قاليباف، يکي از رقباي جدي او در انتخابات رياست جمهوري نهم، به عنوان شهردار تهران انتخاب شد، اما تعلق آن دو به يک جناح که نام اصولگرايي به خود گرفته است هم نتوانست مانع از بروز اختلا ف بين آن دوشود; همان انتقاداتي که احمدي نژاد به رئيس جمهوروقت- سيد محمد خاتمي- وارد مي کرد، حال، قاليباف به رئيس جمهور اين دوره - احمدي نژاد- وارد مي دانست و دوباره همان وضع سابق تکرار شد. قاليباف هم معتقد بود که شهردار پايتخت بايد در جلسات هيات دولت حضور پيدا کند و مردم تهران نبايد هزينه هاي حضور دولتمردان در اين شهر را بدهند.

اظهارات قاليباف، اگرچه با احمدي نژاد در زماني که شهردار تهران بود مشابهت زيادي داشت، اما از يک نظر متفاوت بود و آن اينکه قاليباف اين انتقادات را به کسي وارد مي کرد که خودش زماني شهردار تهران بود و مشابه همين انتقادات  را مطرح مي کرد اما اکنون، آنچه در زمان گذشته گفته بود را به فراموشي سپرده است. کمبود بودجه براي طرح هاي عمراني شهر تهران و مشکلاتي که براي حمل و نقل عمومي در شهر تهران رخ داده و اين روزها در قالب کمبود اتوبوس و واگن هاي مترو و معطلي طولاني مدت شهروندان تهراني در ايستگاه هاي اتوبوس و مترو تبلور يافته، نمودي بارز از کم توجهي دولتمردان به پايتخت محسوب مي شود. البته اين کم توجهي صرفا در موضوع مهمي به نام حمل و نقل عمومي در پايتخت خلاصه نمي شود; هر چند که بر اين اعتقادم حق اين بود که في المثل درآمد کلاني که از صرفه جويي در مصرف سوخت پس از اجراي طرح سهميه بندي بنزين عايد دولت شد، براي حل مشکلات ناوگان حمل و نقل عمومي در کلان شهرها به ويژه تهران هزينه مي شد، که البته نشد. حال بگذريم که درآمد حاصل از آن همه صرفه جويي چه شد.

دولت احمدي نژاد در بخش هاي ديگري هم به مردم پايتخت بي توجه بوده است. به عنوان نمونه مردم تهران از سفرهاي استاني آقاي احمدي نژاد چه سهمي داشته اند؟ نزديک به 10 ميليون نفر از مردم ايران در تهران زندگي مي کنند اما سهم اين جمعيت از وعده هاي آقاي احمدي نژاد چيست؟ اگر چه در فوايد سفرهاي استاني، ابهامات فراواني وجود دارد، اما به هر حال، به عنوان برنامه اي که توسط دولت انجام مي شود، بايد به تساوي اجرا شود و منافع احتمالي اين سفرها توسط دولتي که عدالت را محور شعارهاي خود قرار داده، با عدالت بين همه استانهاي کشور تقسيم شود. اما مردم تهران- به غير از مناطق حاشيه اي آن- از سفرهاي استاني آقاي احمدي نژاد سهمي ندارند. گويا دولتمردان حق دارند هزينه هاي حضور خود در پايتخت را به مردم تهران تحميل کنند، اما در تقسيم آنچه که آن را معيار عدالت مي خوانند، مردم پايتخت را فراموش کنند. اينها همه نشان مي دهد که احمدي نژاد  چندان توجهي  به مرکز نشيناني نداشته که از بين همه اقشار- ضعيف، متوسط و مرفه- در آن ديده مي شوند و در حقيقت، طيفي متنوع از افراد ساکن در پايتخت را فراموش کرده است. شايد از آن تفاوتها- که البته بررسي کل آنها مثنوي هفتاد من کاغذ مي طلبد- به دلا يل پررنگ تر بودن اعتراضات پس از انتخابات رياست جمهوري در شهر تهران، بيشتر پي ببريم.

اين همه را نوشتيم تا بگوئيم با مصوبه دير هنگام مجمع تشخيص مصلحت اميدواريم گره هاي کور مشکلا ت تهران حداقل تا پايان چشم انداز باز شود.

قدس: دوباره بايد حقايق را مرور کرد

«دوباره بايد حقايق را مرور کرد»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم دکتر مهدي مطهرنيا است كه در آن مي‌خوانيد؛
در سپتامبر 1942 بود که پروسه منهتن در آمريکا آغاز شد. هدف اين پروسه کاملاً سري آن بود که آمريکايي ها پيش از آلمانها به بمب اتم دست پيدا کنند. در آگوست 1939 بود که آلبرت انيشتين طي نامه اي به کمک لئو زيلارد فيزيکدان اتريشي - مدافع چند آتشه فعاليت آمريکا براي دستيابي به بمب اتم- به پرزيدنت روزولت خبر داده بودند که آلمانها به دنبال ساخت سلاح هسته اي هستند. پرونده منهتن به پروژه اي فوق سري تبديل شد و 300 هزار نفر را به خدمت گرفت. آزمايشگاه فوق سري لس آلاموس در اعماق نيومکزيکو در خدمت اين تلاش در آمد و...

داستان آمريکايي ها در برخورد با تلاشهاي بشري براي دستيابي به انرژي هسته اي همواره با دو تجربه رو به روست: نخست تلاش فوق که پر است از رمز و رازهاي فوق سري که بازتابهاي رفتاري متفاوتي را در مسير تاريخ بر محوريت تجربه ملي آمريکايي ها دنبال دارد و دوم بر هم ريختن دکترين پنجم امنيتي آمريکايي ها يعني «تحديد نفوذ» که با انجام نخستين انفجار هسته اي تاريخ در سپتامبر 1961 به وقوع پيوست، آمريکايي ها که خود در پرتو مخفي کاري به بمب اتم دست يافته اند و با دستيابي رقيب به اين مهم تلاش خود را بر تسلط کامل بر نيمکره غربي و کنترل نيمکره شرقي يا ورود به جنگ سرد نا تمام ديده اند همواره بر آن هستند که دايره امکان دستيابي به انرژي هسته اي حتي صلح آميز را محدود سازند.

از همين رو، اگر ايران در پس اين همه فراز و نشيبهاي سالهاي اخير و محدوديت سازي فزاينده غرب بتواند غني سازي اورانيوم را در حد کلاس يک آن يعني پايين تر از 5 درصد به دست آورد، به نوعي به پيروزي دست يافته است. در اين معنا، با کساني که مدعي اين پيروزي اند موافقم، اما مسأله اينجاست که پيروزي در حصول به هدفهاي تعريف شده ملي بويژه هدفهاي اعلامي و آشکار سنجيده مي شود و به نظر مي آيد در مجموع و در تحليل نهايي، آنچه از سوي مسؤولان کشورمان، بويژه در دولت نهم و دهم مورد تأکيد قرار گرفته است، نمايانگر اراده معطوف به کسب بالاترين ميزان استقلال در غني سازي اورانيوم در داخل کشورمان باشد.

اين در حالي است که انتقال اورانيوم «کم غني شده ايران» به کشور ثالث اين معنا را در پي دارد که در سياست رفتاري اعلامي ايران مبني بر دستيابي به بالاترين ميزان استقلال تجديد نظر شده و دانشواژه تکميلي «ممکن» مي تواند به آن اضافه شود؛ يعني «دستيابي به بالاترين ميزان استقلال ممکن» در غني سازي اورانيوم در داخل کشور مد نظر قرار گيرد.

در چنين دريچه اي، اگر چه بازي در معامله «برد - برد» آرامش نسبي پيدا مي کند، ولي بعد از آن است که اين پرسش مطرح مي شود که در اين «برد- برد» هر يک از کنشگران اصلي بويژه ايران به چه اندازه از «برد» بهره برده اند. آيا اين برد، برد پنجاه پنجاه بوده است يا به طور مثال 10 به 90 را از صد براي ايران در نظر گرفت يا بر عکس.

از طرف ديگر، آمريکايي ها برآنند که در چارچوب بهره مندي از قدرت هوشمند و با مستند سازي رفتارهاي نرم اقناع ساز خود در پرتو نشان دادن اشتياق دولت اوباما به مذاکره با ايران در ژنو 2 ، در صورت بر هم زدن کافه ترياي وين توسط ايران، اعمال سياست ناشي از قدرت سخت تخريب کننده در ارتباط با ايران را از غلظت بالاي حقانيت برخوردار سازند.
صحبتهاي اخير وزير خارجه فرانسه در مصاحبه با روزنامه «ديلي تلگراف» که در آن گفته است اگر ايران معامله هسته اي وين را امضا نکند، اسرائيل به ايران حمله نظامي خواهد کرد، نيم رخي از همين معناست که نيم رخ ديگر آن را گزارشهاي مختلفي شکل مي بخشد که از آمريکا مخابره مي شود. اين گزارشها حاکي از اطمينان بالاي آمريکايي ها به توافقنامه وين توسط ايران است. بنا به گفته بعضي سايتهاي خبري؛ کاخ سفيد و مقامهاي ارشد ساختمان پنج طبقه وزارت خارجه آمريکا ابراز کرده اند که مطمئن هستند ايران توافقنامه ارائه شده را تأييد کرده و 1200 کيلوگرم اورانيوم خود را به خارج از کشور خواهد فرستاد.

با در کنار هم قرار دادن گزاره هاي فوق و اعلام اين خبر که آژانس بين المللي انرژي هسته اي پاسخ ايران به پيش نويس توافقنامه را دريافت و مديرکل آژانس نيز درباره دستيابي به توافق قريب الوقوع در اين زمينه ابراز اميدواري کرده است، اين نتيجه حاصل مي شود که اگر ايران اين توافقنامه را امضا کند، پرسشي را پيش رو دارد که بايد به آن پاسخ قانع کننده اي بدهد. اين پرسش آن است که با توجه به آنچه در سالهاي گذشته بر آن تأکيد مي شد و با پذيرش چهار قطعنامه، ميزان برد ما در پرونده هسته اي نسبت به هزينه هاي انجام شده تا چه اندازه بوده است؟ بر اساس پارادايم حاکم بر رفتارهاي سياسي يعني «منابع- منافع» آنچه برد مي خوانيم، از چه ميزان وزن برخوردار است؟

اينکه بگوييم ايران پذيرفت، اما با اصلاحات مهم، در اصل موضوع تغييري ايجاد نمي کند که پذيرش چه درصدي از پيروزي را در برابر شعار دستيابي به استقلال در دستيابي به انرژي هسته اي صلح آميز براي ما حاصل مي کند تا به همان اندازه درباره آن برنامه ريزي عملياتي و تبليغاتي داشته باشيم.

نمي دانم چرا به ياد اين جمله «آندره ژيد» افتادم که مي گويد: همه حقايق قبلاً گفته شده است، اما چون کسي گوش نمي کند، باز هم دوباره بايد گفت.

بر اين نکته تأکيد دارم که سياست فارغ از هر گونه رويکرد ايدئولوژيک و سويه گيري گفتاني پيوند ميان چهار «الف يا آ» مي باشد که عبارتند از: آزادي، اعتدال، آرامش و آسايش.

حقيقت سياست در عالم واقعيت به دنبال اين معاني است. پرونده هسته اي را نيز بايد با آنها سنجيد. دستاوردهاي حاصل در نهايت بايد تأمين کننده آزادي ملت ما، عدالت در بهره مندي از مواهب آن در مقياس منطقه اي و بين المللي، آرامش دهنده و آسايش بخش در عرصه بهره برداري از آنان باشد. حقايق را بايد يک بار ديگر مرور و بر اساس خروجي هاي واقعي حاصل از آن، برنامه ريزي کرد.

جوان:آبان و کوررنگي ميرحسين موسوي !

«آبان و کوررنگي ميرحسين موسوي!»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي جوان به قلم مهدي امامقلي است كه در آن مي‌خوانيد؛
غلبه گفتمان عدالتخواهي برجبهه نوديکتاتوران اصلاح طلب در اين دوره ازحيات نظام اسلامي رهاورد بس عظيمي درکارنامه زرين انقلاب اسلامي است که در ادامه ايثار و جانفشاني جوانان و دانشجويان اين کهن مرزوبوم در تاريخ نظام اسلامي رقم خورده است . بديهي مي نمايد که عناصر دمخور با بيگانگان و معاندان قسم خورده نظام اسلامي با سرخوردگي ازدستا وردهاي انقلاب اسلامي درصدد تمهيد شرايط براي ظهوروبروزخويش باشند وبا غوغاسالاري و بلبشو به دنبال جويي باشند که گل آلودش سازند و راهي بگيرند!

جريان شکست خورده انتخابات دهم نه تنها ازناکامي درپروژه هاي نمازجمعه ، ورزشگاه آزادي و روز قدس درس عبرت نگرفته است ‘ بلکه با توهم و خوش خيالي هاي سرکردگان خود با انتشار بيانيه هاي مختلفي به بهانه 13آبان ، وضعيت کنوني کشوررا بحراني و بغرنج قلمداد کرده اند تا شايد اين باربتوانند در گرداب موسوم به سبزخود موجي مردمي بيافرينند !
پرواضح است که ملت ايران پس ازانتخابات اخير به ويژه پس از جريان دادگاه هاي عوامل آشوب و نيزاعتراف غربيان به حمايت ازعوامل فتنه ، به ماهيت وابسته و معاند طيف موسوم به موج سبز پي برده است به گونه اي که در نظرتحليلگران و کارشناسان سياسي اگرميرحسين موسوي صد بارديگرهم کانديداي انتخابات رياست جمهوري شود در نظر ملت ايران محلي از اعراب ندارد.

به زعم انگاره هاي جريان دانشجويي و نظريات حوزه هاي علمي و آکادميک و حافظان امروز« انقلاب دوم » که درمصاحبه ها و بيانيه هاي تشکل هاي دانشجويي متبلوراست 13آبان امسال روز مبارزه با مستکبران قانون شکن و ديکتاتوران اصلاح طلبي است که وحدت ملي و عزت و ابهت جمهوري اسلامي را نشانه گرفته اند و حاشا و کلا که بتوانند رنگ سرخ مبارزه بر عليه استکباررا به بيرنگي يا نيرنگ سبز متمايل سازند.

ميرحسين موسوي که اين روزها دچارنوعي « توهم و فوبياي فکري » يا همان « نرگسيسم و از خود شيفتگي سياسي » شده است بازهم بهانه اي ديگر يافته تا با اسب تِرواي خيالي خويش ، تازشگر ميدان تحکم و تحجر باشد بي آنکه لحظه اي فکر کند – بازرگان – رئيس دولتي که حرفهاي امروز ميرحسين موسوي را بيشترو پررنگترازاومي زد، فرداي تسخير لانه جاسوسي در نامه اي به حضرت امام (ره) استعفا داد و به گورستان تاريخ پيوست.

ميرحسين موسوي با انتشار بيانيه اي به بهانه 13 آبان ضمن حمله به ديدگاه هاي حکومتي و حاکميتي و هجمه برعملکرد دولتمردان در پايان بيانيه شماره 14 خود عنوان کرده است « .. براي گروهي از آفرينندگان اين مناسبت که اينک در بندند و ديگر اسيران نهضت سبز..» و ديگر توضيح نداده است که کدام آفرينندگان و کدام بند و اصولا بر اساس چه جرمي! شايد نميداند که هزاران نفراز دانشجويان درتسخير لانه جاسوسي سهيم بوده اند و شايد فراموش کرده است که دگرديسي و چرخش 180 درجه اي برخي ياران ديروز امام (ره) بصورت يک بيماري اپيدمي در همان تعداد معدود سهل و معمول شده است به حدي که همان چند نفردهه 60 انقلاب که تعدادشان به انگشتان دست هم نميرسد امروزبه قدري تشنه قدرت و شيفته ثروت شده اند که آزادي و عدالت را درپاي « منيت خواهي » خود قرباني کرده اند.

موسوي درقسمتي از بيانيه اش آورده است که « آنک سيزدهم آبان ماه اين سبزترين روزسال دوباره از راه مي رسد» علاوه برآن در جندين جاي بيانيه اش با بکاربردن ترکيباتي چون « نهضت سبز» و « راه سبز» و « ريشه هاي سبز» سعي درآبياري علف هرز فتنه داشته است .

گويا « کوررنگي سياسي » بلايي شده است تا مير حسين موسوي با نيرنگ سبزخود ، ‌رنگ سرخ شهادت را از ياد ببرد و نداند که رنگ سيزده آبان ، سرخ است ...

ارسال به دوستان
قیمت طلا، سکه و ارز امروز ۱۰ فروردین‌ماه ۱۴۰۳/ طلا به کانال جدید نزدیک شد سقوط اتوبوس به دره در آفریقای جنوبی با ۴۵ کشته زمین خواری ۳۰۰۰ میلیارد تومانی در گیلان؛ برکه چندهزارساله یک شبه مالک پیدا کرد! عصبانیت شدید امام جمعه شیراز: اگر نمی توانید مساجد نصیرالملک و وکیل را اداره کنید، به سبک خودم مدیریت کنم /فکر می کنید همه کاره هستید؟ نوزاد شیرخواره غزه‌ای که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند وزارت آموزش و پرورش یک اطلاعیه مهم داد نهایت خلاقیت هوش مصنوعی در طراحی پله های فانتزی (عکس) ب ام و E30 M3؛ یکی از جذاب ترین طراحی ها در صنعت خودرو (عکس) کشف میدان‌های مغناطیسی قدرتمند اطراف سیاهچاله کهکشان راه شیری طبیعت شفاف هوش مصنوعی (عکس) محاسبه جالب یک اقتصاددان درباره نرخ ارز در پایان سال ۱۴۰۳/ قاسمی: قیمت دلار چند درصد گران می‌شود؟ Ferrari 250 GTO ؛ چند تصویر خاص از گران ترین خودرو جهان کسب دو نقره و دو برنز بوکسورهای ایرانی در تورنمنت جاده ابریشم ایده های جالب برای پله های سنگی؛ کدامیک بهتر است؟ (عکس) آماده‌ترین هیکل هادی چوپان را ببینید (عکس)
وبگردی