«حل بحران؛ اينگونه؟!» عنوان سرمقاله روزنامه آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛ پس از انتخابات رياست جمهوري، بحران ناشي از ادعاهاي بحرانساز يكي از كانديداهاي رياست جمهوري عليه مجموعه فعالان سياسي كشور – جز خود و طرفدارانش– وارد فاز جديدي شد. حاميان همين كانديدا، تلاش كردند شرايط را كاملا عادي جلوه دهند و خود او نيز با تحقير مخالفان و منتقدان، موجب شعلهورتر شدن بحران شد به طوري كه تعدادي از نمايندگان اصولگراي مجلس، اظهارات و اقدامات اين مقام سرشناس را به بنزيني تشبيه كردند كه بر روي آتش ريخته ميشود.
در اين ميان، افرادي تلاش كردند براي كاهش تنشها، راهكارهايي بينديشند اما در شناسايي راهكارها و اجرايي كردن آنها نيز بيتدبيريها، موج ميزد. مقام وابسته به نهاد ناظر انتخابات، قبل از رسيدگي به شكايات كانديداها، به صورت قطعي از «بي اثر بودن تخلفات بر نتايج انتخابات» سخن گفت و بعضي از اعضاي هيئت حكميت نيز قبل از آغاز حكميت، كانديداهاي معترض را مورد حمله قرار دادند؛ اگرچه هر سه كانديداي معترض، نسبت به بيطرفي اكثريت اعضاي هيئت بازشماري آراء و حكميت، ابراز ترديد ميكردند.
در اوج اين ماجراها، برخي از شخصيتهاي سرشناس جناح اصولگرا، تلاش كردند با موضعگيريهاي آرامش بخش، از حجم تنشها بكاهند. البته برخي از اصلاحطلبان، به اين تلاشها خوشبين نبودند و بعضي از اظهارنظرهاي ظاهرا بيطرفانه را مبتني بر نوعي تقسيم وظيفه در ميان اصولگرايان ميدانستند. اما به هر حال، همين اقدامات نيمبند نيز موجب عصبانيت گروهي ميشد كه خود را پيروز بلامنازع عرصه رقابت ميپنداشت و هر نوع حكميت و پا در مياني را موجب كاهش سهم خود از متاع حكومت ميدانست.
عصبانيتها كه در روزهاي نخست تنها دامان قاليباف، محسن رضايي و علي لاريجاني را گرفته بود كم كم نصيب عسگراولادي هم شد تا مشخص گردد تنها اصل غيرقابل خدشه براي فراكسيون افراطي اصولگرايان، حفظ سهم صددرصدي از قدرت به هر قيمت است. اما عقلاي جناح موسوم به اصولگرا از پا ننشستند زيرا به خوبي ميدانستند كه نه روش هاي فيزيكي براي «حذف» اصلاحطلبان، نتيجهبخش بوده است و نه روشهاي شيميايي براي «حل» آنها. عقلاي آن جناح همچنين از فضاسازيهاي رسانهاي براي استحاله بخشي از اصلاح طلبان يا القاي استحاله آنها نااميد شدند.
از سوي ديگر، عدهاي از اصولگرايان كه از هوش سياسي بالاتري برخوردار هستند، به خوبي ميزان نفوذ خود در جامعه و سهم واقعي خويش از قدرت سياسي را درك ميكردند و لذا مايل بودند اصلاحطلبان «حضوري كنترل شده» در عرصه سياسي كشور داشته باشند تا اين حضور به ترمزي براي بعضي فعاليتهاي هزينهساز دولت تبديل شود. فراكسيون دولتي اصولگرايان هم از يك سو به خوبي اين نيازمندي اصولگرايان را درك ميكرد و از سوي ديگر، از حضور اصلاح طلبان در عرصه سياسي، احساس وحشت داشت ولذا بر تلاش خود براي تكميل پروژه «حذف اصلاحطلبان به هر قيمت» ميافزود. در اين ميان به نظر ميرسد گسترش روزافزون حمايتهاي مردمي و پيوستن مستمر نخبگاني از طيف دانشگاهيان، حوزويان و هنرمندان به جنبش اصلاحي موردنظر اصلاحطلبان، بار ديگر فراكسيونهاي مختلف اصولگرايان را كنار هم قرار داده است تا فعلا خطر «بازگشت اصلاحطلبان» را از سر بگذرانند و آنگاه براي اختلافات درون جناحي كه در تمام چهارسال گذشته، در عرصههاي مختلف «رُ خ» نموده است، تدبيري بينديشند.
انتخاب سخنران براي مراسم روز سيزده آبان را ميتوان در همين راستا ارزيابي كرد. شخصيتي كه نام او به عنوان سخنگوي اصولگرايان در مراسم سيزدهم آبان ماه اعلام شده، كسي است كه در تحولات پس از انتخابات، شديدترين موضعگيريها را در خصوص اصلاحطلبان و رهبران آنها داشته و يك اظهارنظر او در خصوص كهريزك نيز در ميان دانشجويان، حساسيت برانگيز شد.