۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۸:۵۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۱۰۸۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۲ - ۲۸-۰۸-۱۳۸۸
کد ۹۱۰۸۴
انتشار: ۱۰:۴۲ - ۲۸-۰۸-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


آفتاب يزد: ديدار با مراجع تقليد با كدام هدف!؟ 

«ديدار با مراجع تقليد با كدام هدف!؟» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ در اوج بي‌توجهي حاميان دولت به پيشنهاد هاشمي رفسنجاني و محسن رضايي براي وحدت ملي، ناگهان اظهارنظري از حبيب‌الله عسگراولادي منتشر شد كه عصبانيت سياستمداران و رسانه‌هاي نزديك به دولت را به دنبال داشت.اين سياستمدار سالخورده، با انتقاد از كساني كه حملات شديد خود را متوجه سران جبهه اصلاحات مي‌كنند اظهار داشت: »كروبي، موسوي و خاتمي را مفت به دست نياورده‌ايم كه آنها را مفت از دست بدهيم«. اين اظهار نظر عسگراولادي، موجب، واكنش شديد و بعضا اهانت‌آميز برخي مدعيان حمايت از دولت شد، اما او هيچ نشانه‌اي از خود بروز نداد كه عقب‌نشيني از موضع قبلي را به اثبات برساند. چهار هفته پس از اظهارنظر عسگراولادي در خصوص سران جبهه اصلاحات، او در راس هيئتي از اصولگرايان سنتي به قم رفت و با تعدادي از مراجع تقليد ديدار كرد.

خبررساني چند سايت حامي دولت از محتواي سخنان مراجع تقليد در اين ديدار، مشخص كرد كه آنها از اين ديدار، چه توقعي داشته‌اند! اما رجوع به متن سخنان چهار تن از مراجع تقليد نشان مي‌داد كه نه تنها انتظار رسانه‌هاي نزديك به دولت از اين ديدار، محقق نشده بلكه توصيه‌هاي مطرح شده در اين جلسات، تقويت كننده همان ديدگاهي بوده كه شيفتگان دولت، از آن وحشت دارند.

خبرگزاري ايلنا از ميان اظهارات آيت‌الله مكارم شيرازي دو نكته اساسي را به خوبي پوشش داد كه ساير خبرگزاري‌ها و سايت‌هاي خبري نيز به آن پرداخته بودند. نخستين نكته، انتقاد از كساني بود كه تلاش مي‌كنند تنها به جنبه‌هاي مثبت انتخابات اخير بپردازند و برخي ضعف‌ها و اشكالات در آن را ناديده بگيرند. آيت‌الله مكارم شيرازي در همين خصوص اظهار داشت: »با نفي و نديدن، حقيقت‌هاي تلخ از بين نمي‌رود«. وي در خصوص شخصيت‌هاي معترض به روند انتخابات هم گفت: »بايد بدانيم كه در انتخابات، بسياري از وفاداران به نظام و انقلاب حضور يافتند و اينان هرگز مخالف نظام و انقلاب نيستند و بايد با آنها وحدت داشته باشيم و سوء تفاهم‌ها برطرف گردد«. اين مرجع تقليد سپس براي مقابله با كساني كه هرگونه مدارا و تلاش براي وحدت با منتقدان را رد مي‌كنند به اين اظهار نظر صريح پرداخت كه »در آخرالزمان، جاي معروف و منكر، عوض مي‌شود. نكند روزي پيش ‌بيايد كه عده‌اي بگويند سخن از وحدت واقعي، فتنه‌است«. آيت‌الله جعفر سبحاني نيز خواستار پا درمياني براي رفع كدورت‌ها ميان افرادي شد كهدر جريان بحث‌هاي انتخاباتي، در دو طرف ماجرا واقع شده‌‌اند. ايشان حتي اين پيشنهاد عملي را ارائه كرد كه براي ايجاد وحدت، افرادي كه زنداني هستند تا جايي كه ممكن است آزاد شوند.

آيت الله سبحاني در توجيه پيشنهاد خود، اين اقدام را موجب »دلگرمي« طرف مقابل دانست. آيت‌الله نوري همداني هم با تاكيد بر لزوم وحدت، گامي فراتر برداشت و آمادگي خود براي حضور در تهران براي ديدار با طرفين ماجرا به منظور نزديك‌تر كردن ديدگاه‌ها را اعلام كرد. آيت‌الله صافي گلپايگاني هم به ميهمانان خود يادآوري كرد كه »مرجعيت هرگز وارد خطوط سياسي و جناحي نمي‌شود«. ايشان در عين حال بر لزوم برقراري وحدت در كشور تاكيد كرد و به نمايندگان مجلس هم توصيه نمود بدون تاثير از فشارهاي بيروني، وظايف خود را انجام دهند تا با مجلس زمان شاه، مقايسه نشوند. مجموعه اين اظهارنظرها نشان مي‌داد كه به باور مراجع تقليد، معترضان انتخاباتي، علاوه بر داشتن سوابق انقلابي، اكنون نيز قابل حذف نيستند و بايستي براي رفع اختلافات ميان آنها با جناح حاكم تلاش شود.

انعكاس اظهارنظرهاي شفاف مراجع تقليد، اين تلقي را ايجاد كرد كه از حجم برخي فشارها بر چهره‌هاي سرشناس و خوش سابقه جناح اصلاحات كاسته خواهد شد و شانس پيگيري طرح‌هايي همچون »طرح وحدت ملي« افزايش مي‌يابد. اما نه تنها چهره‌هاي نزديك به دولت، بر حجم حملات خود عليه موسوي، كروبي و خاتمي افزودند بلكه تنها دو روز بعد از چاپ اظهارات مراجع تقليد در روزنامه‌ها، اظهارنظري به عسگراولادي منتسب شد كه به‌هيچ‌وجه قابل مقايسه با ديدگاه 26 مهرماه او نبود.

اگر بعضي سايت‌هاي خبري اصولگرا، در خبررساني خود امانتداري كرده باشند، عسگراولادي اظهار داشته است: »معتقدم اين سه نفر- خاتمي، كروبي و موسوي- به خط قرمز نظام تبديل شده‌اند و كسي نبايد براي آنها وساطت نمايد«. البته تاكنون شنيده نشده است كه اين سه اصلاح‌طلب سرشناس خواستار وساطت عسگراولادي يا ديگر دوستان او براي خود شده باشند اما نكته مهم تغيير ديدگاه عسگراولادي از 26 مهر ماه تا 25 آبان ماه، است كه تنها سه روز پس از ديدار او با مراجع و تاكيد مراجع تقليد بر لزوم وحدت و تلاش براي نزديك كردن ديدگاه دو جبهه تشكيل شده پس از انتخابات، صورت گرفته است. البته عده‌اي تلاش كرده‌اند كه تشديد ديدگاه‌ها نسبت به خاتمي، كروبي و موسوي را به حوادث سيزده آبان نسبت دهند اما قطعا مراجع تقليد هم در جريان مسائل سيزده آبان بوده‌اند و تاكيد آنها بر »ميان داري« براي رفع اختلاف دو طرف انتخاباتي، حداقل ده روز بعد از آن حوادث صورت گرفته است.

تا چندي قبل، اين سوال مطرح بود كه چرا پيام غيرمستقيم - البته صريح- آيت الله مكارم شيرازي و برخي مراجع ديگر براي آزادي ‌‌زندانيان مورد توجه بعضي مسئولان و نهادها قرار نمي‌گيرد؟ همچنين بسياري از اصولگرايان، احمدي‌نژاد را مورد انتقاد قرار مي‌دادند كه »چرا علي‌رغم درخواست صريح چند تن از مراجع تقليد، او به شدت از مشايي حمايت مي‌نمايد؟« اما سوال فعلي آن است كه چرا پس از توصيه شفاف مراجع تقليد براي ايجاد وحدت ميان دو جناح انتخاباتي، كساني كه مستقيما اين پيام را دريافت داشتند بر شدت عمل نسبت به سران اصلاحات تاكيد مي‌كنند؟ راستي اگر اينگونه است ادعاي برخي دولتي‌ها در خصوص رابطه بسيار محبت‌آميز دولت با مراجع تقليد و نيز اصرار بعضي از اصولگرايان براي ديدار با مراجع تقليد و شنيدن توصيه‌هاي آنها، چه مفهومي دارد؟

كيهان: به جاي مگسك

«به جاي مگسك»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛چرا كساني طعمه دشمنان مي شوند؟ شياطين بزرگ از آنها چه مي خواهند؟ اين جماعت را تا كجا بايد تحمل كرد؟ صلاح و مصلحت كدام است؟ آيا راه ترديد و توبه را بر آنها بايد بست يا متقابلا در برابر تجاهر آنها به جفا و جرم، مداهنه و تغافل كرد؟ اگر پس از عبور از همه خط قرمزها و شكستن همه حريم هاي قانوني، ملي و اسلامي به جايي رسيدند كه احساس كردند خارجي گري و خروج عليه حاكميت به سرانجامي نرسيده و از عقوبتي كه مي تواند در انتظارشان باشد نگران شدند، تكليف چيست؟ اگر گفتند ما در چارچوب قانون اساسي عمل مي كنيم- و تمام جفاها و قانون شكني هاي خود را در پوشش آزادي احزاب و مطبوعات و تجمعات پوشاندند- يا گفتند مايليم به قانون اساسي برگرديم و خواستار اجراي آن هستيم، تكليف كدام است؟

1- برّه جدا از گله طعمه گرگ مي شود. «انّ الشاذّ من الغنم للذّئب». اين تغيير را امير مومنان علي عليه السلام خطاب به خوارج فرمود. دست كم يك دهه است جمهوري اسلامي با حلقه اي از سياسيون كه اصرار بر خارجي گري دارند، به رسم مدارا و سعه صدر برخورد مي كند و در برابر بيشترين قانون شكني و ساختارشكني آنها، به كمترين برخورد بسنده مي نمايد. در همين 2 انتخابات رياست جمهوري اخير، جريان مذكور با ساختارشكني و كجروي و لجبازي تمام به صحنه آمد و تحمل شد و بخت خود را آزمود. آنها اما پس از انتخابات اخير، شرارت و تجاهر به قانون شكني را نيز چاشني سوابق خود كردند و البته همه اين جفاي بزرگ را زير نام پاستوريزه «حق اعتراض مدني و مطالبه راي» جا دادند و تا تيغشان كند نشد و حاميان فوج فوج از اطراف آنها پراكنده نشدند و تنهايشان نگذاشتند، از گشودن انواع زخم ها بر پيكر جمهوري اسلامي و انتخاب مردم اجتناب نكردند. خلاصه گفتارشان اين بود كه ما به روند برآمده از قانون گردن نمي نهيم هيچ، كه هر چند بتوانيم از مردم بر عليه اين روند مي شورانيم تا همه چيز قفل شود و زور خودمان را به كرسي بنشانيم. به شيوه خوارج، مدام از كلمات حق گفتند و اراده باطل كردند و آخر كار، به جاي سرزنش خويش به خاطر جرم هاي بزرگ، نظام را متهم نمودند.

آسيب شناسي تندروان از اين فرقه و كاري كه كردند، در كلام اميرمومنان خطاب به خوارج آمده است «شما شرترين و بدترين مردميد. و شما كساني هستيد كه شيطان به وسيله آنها تيرهايش را به هدف مي زند». امام سپس با اشاره به افراط و تفريط ها در دوستي و دشمني با آن حضرت كه هر دو باعث دوري از حق مي شود فرمودند: «بهترين مردم، طيف معتدل آنهاست، پس آنها را همراهي كنيد. همواره با متن جمعيت باشيد كه دست خدا با جماعت است. و بپرهيزيد از تفرقه و پراكندگي. پس كسي كه از مردم كناره گرفت، براي شيطان است، چنان كه گوسفند جدا از گله، طعمه و نصيب گرگ مي شود.» (خطبه 127 نهج البلاغه). امام پس از آن دستور سركوب خوارج را به خاطر «شعار شورش» صادر كردند و فرمودند: «آگاه باشيد! هر كس به اين شعار ]خوارج[ فراخواند، او را بكشيد.»

مشفقانه بايد به برخي سران حلقه مورد بحث گفت كه رفتار و گفتارتان، اسباب جدايي شما را از قافله انقلاب فراهم كرده و طعمه شيطان بزرگ ساخته است. شما البته- بخواهيد يا نخواهيد- «مگسك» شيطان بزرگ شده ايد و او با شما، «گرا»ي هدف قرار دادن وحدت و امنيت ملي را پيدا مي كند. كافي است در كلام سياستمداران مستكبر دنيا بنگريد كه چگونه از عملكرد شما، جسور شدند و روحيه مايوس و از دست رفته را باز يافتند و از مجراي شما، طمع كردند يك ملت انقلابي را هدف قرار دهند. نصيحت مقتداي انقلاب و دلسوزان را بشنويد و به جان بخريد و نگذاريد فريب و غرورتان مانع از شنيدن شود. «بين شما و موعظه و اندرز، حجابي از غرور و فريب است» (كلمات قصار نهج البلاغه، كلمه282)

2- اميرمؤمنان فرمود «ردّوا الحجر من حيث جاء فان الشرّ لا يدفعه الا الشرّ. سنگ را به همان جا كه انداخته شده برگردانيد كه شر را جز شر دفع نمي كند.» جرم و خيانت بزرگي كه در حق تماميت يك ملت- و نه هواداران اين نامزد يا آن نامزد و اين طيف يا آن طيف- واقع شد، لوث شدني و مداهنه پذير نيست. رخنه اي كه شغالان اجنبي را به باغ و بوستان دستاوردهاي حاصل از دسترنج يك ملت مي كشاند، بايد بست. چنين رخنه اي حد وسط و مسالمت و مذاكره ندارد تا فردا روز، مجراي شبيخوني تازه باشد و زخم خنجري تازه را از جانب دشمنان كشور بر پيكر منافع و امنيت ملي بنشاند. اين نردبان را بايد انداخت و اين طناب را بايد بريد. قبل از همه آمريكا و انگليس بايد به وقت خود و در جاي خويش سنگي را كه به دشمني انداختند پذيرا باشند. آنها باور نكردند حقيقت اين تمثيل را كه اگر خانه ات از شيشه است، پس سنگ نينداز! آقاي اوباما در كمتر از يك سال ثابت كرد به لحاظ بهره هوشي، بهتر از آقاي بوش نيست كه به درستي و پس از چند سال رياست جمهوري آمريكا، در دنيا درباره اش گفته شد «اميدواريم او احمق تر از آن چيزي كه قيافه اش نشان مي دهد، نباشد» و بود! برخي تحليل ها در محافل آمريكايي، نگراني از تلافي ايران را بروز مي دهد.

اما درباره عقبه داخلي آنها بايد گفت هيچ نظام سياسي و هيچ حاكميتي در دنيا- كاپيتاليستي باشد يا كمونيستي، دموكراتيك باشد يا توتاليتر و ديكتاتوري، آسيايي باشد يا آمريكايي و اروپايي- معارض شورشي و محارب را تحمل نمي كند. اين را مي توانيد از منتقدان دانشگاهي و محقق در اروپا بپرسيد كه صرفاً به خاطر پرسش از هولوكاست (مسئله اسرائيل) مشت و لگد خوردند، به زندان افتادند، بايكوت مطلق شدند و اگر عضو پارلمان بودند، حذف شدند و بيرون انداخته شدند. و باز مي توان از سازمان سيا و دستگاه ناتوي فرهنگي سؤال كرد كه به تعبير خانم فرانسس ساندرس پژوهشگر انگليسي 000/300 مخالف- و نه آشوبگر- را به انواع مختلف ترور كردند و از سر راه برداشتند.

جمهوري اسلامي البته به بركت اسلام و اقتدار برآمده از آن، نه از مدل چيني و روسي پيروي مي كند و نه از مدل كثيف تر آمريكايي- انگليسي براي خشكاندن ريشه مخالفت با اصل نظام سياسي و عملكردهاي آن. اين نظام، اپوزيسيون مخالف خود را تحمل كند و حقوقي را براي آن محترم مي شمارد اما تا آنجا كه از اين تحمل سوءاستفاده و از حد حق، تعدي نشود. در چنين وضعي، نظام جمهوري اسلامي- هيچ ابايي از نشان دادن قدرت به گروهك هايي كه به جنگ قانون اساسي، امنيت ملي، و جمهوريت و دموكراسي و رأي مردم مي آيند، ندارد. در نظام اسلامي و در هيچ نظام سياسي ديگري، حقوق بشر، به معناي حق شرارت و نقض حقوق يك ملت يا اكثريت آن نيست.چ
3- نشانه توبه، پشيماني و عدم ارتكاب دوباره جرم است. نمايش فضاحت باري كه برخي رجال سياسي در راهپيمايي باشكوه روز قدس و روز ملي مبارزه با استكبار جهاني ترتيب دادند، مصداق فرمايش معصوم(ع) است كه «هركس خود را خوار و سبك شمرد، از شر او ايمن مباش.» آنها آبروي خويش را با بدفهمي تمام، خرج بي آبروترين معاندان جمهوري اسلامي كردند. آيا خط زدن جمهوري اسلامي و سردادن شعار جمهوري ايراني يا خط زدن مرگ بر آمريكا و اسرائيل و فحاشي عليه ستون خيمه انقلاب، نشانه ندامت بود؟ آيا جز اين است كه شعار «جمهوري ايراني» از سوي جمعيتي حداكثر چند هزار نفره، جنگي آمريكايي با جمهوري اسلامي- جمهوريتي با پشتوانه 40ميليون رأي دهنده- بود؟ آيا جز اين است كه جمهوري اسلامي، ايراني ترين جمهوري است و ديكتاتورهاي دنيا و دنباله هاي آن با فن مغالطه به جنگ جمهوريت (ملت) و باورهاي حيات بخش آن (اسلاميت) آمده اند؟ با اين وجود تا «اتمام حجت» به «فصل الخطاب» و حكم ضروري نهايي نينجاميده راه بازگشت گشوده است، اگر مروت و حريتي در ميان باشد. اما پيداست از حريت و مروت تا نفاق ورزي و تكاپو براي ساختن «مسجد ضرار» فرسنگ ها فاصله است. حريت و ادب، از حربن يزيد رياحي، اولين شهيد كربلا مي سازد كه تا قيامت مايه غبطه مجاهدان شود و نفاق، از آجر آجر خيانت و تزوير، مسجدي مي سازد كه در كلام الهي تبديل به نماد محاربه مي شود و بايد ويران گردد و سوزانده شود.

«و كساني مسجدي ساختند براي زيان رساندن و كفر (پوشاندن حق) و تفرقه افكني ميان مؤمنان و كانون و كمين گاهي براي هر كس كه با خدا و رسولش از قبل محاربه كند. سوگند ياد مي كنند كه نيكي و خوبي در نظر دارند و خداوند شهادت مي دهد كه دروغ مي گويند» (آيه 107 سوره توبه).

مي گويند به قانون اساسي برمي گرديم. قانون حكم كند؟! بسم الله، چه چيز از اين بهتر! اما بدون استثنا و تبصره و حيله يوم السبتي! «به بعضي ايمان مي آوريم و به بعضي ديگر ]از آيات الهي[ كافر مي شويم» منطق منافقين است. راه فلاح گفتن لااله الاالله است و نه «لااله» گفتن تنها. قانون «حق» دارد و «حد»، و بر متعدي از اين حدود، حد جاري مي شود تا قانون بماند نه اينكه سنگ روي سنگ بند نشود. قانون اساسي، اصل 5، 6، 9 داردكه بر ولايت امر و رهبري، اداره امور كشور از طريق رأي مردم و حفظ توأمان استقلال و آزادي كشور دلالت مي كند. قانون اساسي در فصل سوم ذيل عنوان حقوق ملت (اصولي مانند اصل 24، 3 و 27) تمام حقوق معطوف به آزادي در زمينه احزاب، مطبوعات و تجمعات را برمي شمارد و در عين حال «اخلال در مباني اسلام يا حقوق عمومي» و «نقض استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي» را به عنوان خط قرمز تعيين مي كند. همين قانون گرانبها مجددا در اصول مختلف (نظير اصل57) بر جايگاه بي بديل ولايت و رهبري تأكيد مي كند.

قانون اساسي در اصول 98، 99 و 118 منزلت خطير شوراي نگهبان را در تفسير قانون اساسي و نظارت بر انتخابات گوناگون تبيين مي كند و... سرانجام اينكه در همان فصل سوم و ذيل عنوان حقوق ملت، تصريح مي كند «هيچ كس نمي تواند اعمال حق خويش را وسيله اضرار به غير يا تجاوز به منافع عمومي قرار دهد»(اصل 40). اگر قانون اساسي قرار است «كلمه سواء» باشد و داوري كند يا «بدون تنازل» اجرا شود، حضرات بايد توضيح دهند كه پيش از اين به كدام اصل اساسي تمكين كرده اند؟ رأي مردم؟ نظارت شوراي نگهبان؟

رهنمودهاي ولي امر؟ عدم اخلال در حقوق عمومي و استقلال كشور و نقض اساس جمهوري اسلامي؟ اما پس از اين! آيا حداقل، لفظا تعهد مي دهند بعد از اين، نقض قانون نكنند؟!
آنها كه كلام علي بن ابيطالب را نشنيدند و طعمه شيطان شدند، ناچار پس از هزيمت، اين سخنان را از مقتدا شنيدند كه «بؤسا لكم، لقد ضرّكم من غرّكم» بدا به حال شما، به يقين به شما آسيب رساند آن كه شما را فريفت». امام در پاسخ اين پرسش كه چه كسي آنها را فريفت، فرمود: «شيطان گمراه كننده و نفس فرمان دهنده به بدي. آنها را به آرزو فريفت و راه نافرماني را هموار و گشاده نمود. به ياري، وعده شان داد و با سر در آتش انداخت» (كلمات قصار نهج البلاغه، كلمه 323).

مي شود حريت و مروت پيشه كرد و مي شود نهرواني شد. به تعبير معصوم(ع) «مروت آن است كه خداوند تو را آنجا كه نهي كرده نبيند و از آنجا كه امر فرموده، غايب نيابد».

رسالت:خون ترکمنچاي در رگهاي روسها

«خون ترکمنچاي در رگهاي روسها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم دکتر حشمت الله فلاحت پيشه  است كه در آن مي‌خوانيد؛«از روسيه به عنوان شريک راهبردي» تا «مرگ بر روسيه» نوسان در رفتار سياسي روسها، نقطه نظرات متفاوتي را ميان سياسيون ايراني شکل داده است . به اعتقاد نگارنده ، هيچ کدام از دو نگرش فوق نمي تواند تمام جوانب روابط پيچيده روسيه با ايران را در برگيرد. لذا بدون اينکه با مرگ بر روسيه موافق باشم يا آرمانگرايانه آن را شريک راهبردي ايران بدانم، معتقدم موضوع روسيه نيازمند يک نقد جدي است. آنها در معادلات خود با آمريکا، ايران را خاکريزي مي دانند، که دست به دست شدن آن در يک بازي تاکتيکي ، توجيه راهبردي دارد. سياستي يادآور سياست خارجي تزاري که با جداسازي بخش هاي عمده اي از خاک ايران و تباني هاي متعدد با قدرتهاي غربي وقت، برگه هايي سياه از تاريخ ايران را رقم زد.

«از روسيه به عنوان شريک راهبردي»  تا «مرگ بر روسيه» نوسان در رفتار سياسي روسها، نقطه نظرات متفاوتي را ميان سياسيون ايراني شکل داده است . به اعتقاد نگارنده ، هيچ کدام از دو نگرش فوق نمي تواند تمام جوانب روابط پيچيده روسيه با ايران را در برگيرد. لذا بدون اينکه با مرگ بر روسيه موافق باشم يا آرمانگرايانه آن را شريک راهبردي  ايران بدانم، معتقدم موضوع روسيه نيازمند يک نقد جدي است . آنها در معادلات خود با آمريکا، ايران را خاکريزي مي دانند، که دست به دست شدن آن در يک بازي تاکتيکي ، توجيه راهبردي دارد. سياستي يادآور سياست خارجي تزاري که با جداسازي بخش هاي عمده اي از خاک ايران و تباني هاي متعدد با قدرتهاي غربي وقت، برگه هايي سياه از تاريخ ايران را رقم زد.

اتفاق امروز اين است که روسيه بلافاصله پس از ديدار «مدودف» و  «اوباما» اعلام کرد به دلايل فني نمي تواند نيروگاه هسته اي بوشهر را راه اندازي مي کند. طبق آخرين قول قطعي ! روسها قرار بود با ورود آخرين محموله سوخت هسته اي به بوشهر، نيروگاه تا پايان سال ميلادي جاري تکميل و تحويل شود. اما گويا امسال نيز تفاوتي با وعده سال1999  ميلادي ندارد. قرار بود سال پيش نيروگاه بوشهر تحويل ايران شود . عدم تحويل موشکهاي اس300  نيز ماجرايي مشابه دارد .

البته ايراد فني نيز بهانه قابل قبولي نيست . ايراني ها که اکنون به همت جوانان دانشمند خويش در زمره کشورهاي داراي فناوري  و علم هسته اي قرار گرفته اند، به خوبي مي دانند که راه اندازي نيروگاه دلايل فني دارد يا سياسي . و اصولا پس از تحويل سوخت يعني حساس ترين قسمت قرار دارد ،  بهانه اي براي راه اندازي وجود ندارد.

تباني بر سر حوزه هاي نفوذ
تلاش جرج بوش رئيس جمهور سابق ايالات متحده اين بود که قدرتهاي ديگر را حول محور سياست  «تنبيه» ايران متحد کند و اکنون نيز باراک اوباما به دنبال اين اجماع ، حول محور سياست ، «تحريم»   ايران است. ضمن آنکه بعد از ترديد جدي ايرانيان در مورد طرح مبادله سوخت ، آمريکا براي وادار کردن ايران به پذيرش طرح، نيازمند ژست جدي روسيه و چين است . فارغ از اينکه برخلاف شعار تغيير اوباما ، مجموع سياست هاي خصمانه يک سال اول پيش از مجموع سياستهاي خصمانه يک سال آخر بوش عليه ايران بود، در اينجا روي سخن با روسيه است.روسها در قالب نظم، يک ، سه ، چند قطبي ، شرايط تک ابرقدرتي آمريکا را پذيرفته اند . براساس اين نظم کشورهاي کوچک و متوسط در نزديکي حوزه نفوذ هر قدرت ، در توافقات کلان آنها مورد تباني قرار مي گيرند . سير قهقرايي موضع گيري هاي تازه روسها از زماني آغاز شد که اوباما دستور داد طرح احداث سامانه هاي موشکي و راداري در چک و لهستان به حالت تعليق درآيد. و در موضوع خاص ايران نيز آمريکا در طرح تازه خواستار ارسال سوخت3/5  درصد ايران به روسيه است تا طرح بزرگتر انحصار کنسرسيوم هاي هسته اي را ابتدا از روسيه آغاز کند. براساس اين طرح در کشورهاي عضو باشگاه هسته اي (کشورهاي داراي فناوري ساخت سلاح هسته اي و توليد سوخت) کنسرسيوم هايي از کشورهاي طالب توليد و خريد سوخت هسته اي تشکيل مي شود و آنها موظفند سوخت موردنياز کشورهاي خارج از باشگاه را تامين کنند.

 به شرطي که اين کشورها قلب فناوري هسته اي يعني غني سازي سوخت را از چرخه فناوري و توليد خود حذف نمايند. بنابراين پاسخ سرد ايران به طرح اخير1 +5  با واکنش دو کشور روسيه و آمريکا مواجه شده است.

البته گام بعدي اوباما ، سفر به چين بود . او اميدوار است که چين را نيز در سياست ضدايراني خود همراه سازد. به هر حال چيني ها نيز در دکترين سياست خارجي خود ، بنايي ندارند که تا سال2025  ميلادي وارد رقابت جدي با آمريکا شوند.

نياز به تغييرات راهبردي در سياست خارجي ايران دوست يا شريک راهبردي روسيه نيست . شراکت راهبردي در روابط بين الملل تحت تاثير سياستها و بازي هاي تاکتيکي قرار نمي گيرد .چون در عرصه سياسي و تاکتيکي تنها براساس محاسبه سود و زيان، رفتارها به شدت دچار نوسان مي شود . متاسفانه روسها نگاهي تاکتيکي به رابطه با ايران دارند. بنابراين ما نبايد راهبردهاي ثابت خودمان را به تاکتيکهاي متغير روسها پيوند زنيم.

از طرفي ديگر روسها که همواره مشوق يک سري سياستهاي ضد يکجانبه گرايي ايران بوده اند ، ايران را در عرصه بين المللي يک کشور تنها و منزوي قلمداد مي کنند. در حالي که نبايد جمهوري اسلامي را با ديگر کشورهاي منطقه خاورميانه مقايسه کرد. به نظر مي رسد تقويت جنبه هاي تنش زدايانه سياست خارجي ايران ضروري است . ضمن آنکه ايران هم از لحاظ عمق استراتژيک ، فراگيري توان تاثيرگذاري بر تحولات منطقه، موقعيت جغرافياي اقتصادي، پشتوانه داخلي سياست خارجي و بويژه توان دسترسي بومي به فناوري هاي انحصاري موجود در دنيا ، از توان مانور بالايي در عرصه بين المللي برخوردار است .

متاسفانه به نظر مي رسد برخي از مسئولان مرتبط، در نشان دادن واکنش جدي در قبال بازي جديد روسيه تعلل مي کنند. در حالي که افکار عمومي داخل کشور نسبت به منافع ملي حساس بوده و ضربه به اين منافع را از ناحيه هيچ کشور غربي يا شرقي نمي پذيرد. ضمن اينکه زماني که از پشتوانه داخلي سياست خارجي سخن مي گوييم ، حتما بدانيم که اين قدرت در رابطه متقابل حساسيت هاي ملي و مواضع رسمي شکل مي گيرد.
 
حيات نو:چرا دادگاه علنى نيست

«چرا دادگاه علنى نيست»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حيات نو به قلم على‌محمد حاضري است كه در آن مي‌خوانيد؛در موج اول تشکيل دادگاه‌هاى حوادث پس از انتخابات، شاهد برگزارى دادگاه‌هاى پرسروصدا و علنى بوديم که تعداد زيادى از متهمان به نحوى فله‌اى به دادگاه‌ آورده شده بودند و دوربين‌هاى صداوسيما و ديگر رسانه‌ها نيز از سر و وضع آشفته و حتى دمپايى آنها به عنوان نمادى از تحقير اين متهمان که نوعا از مديران و شخصيت‌هاى عالى‌رتبه کشور در سال‌هاى گذشته بودند تصاوير متعددى شکار کردند. کيفرخواست‌هاى مطول و نسبتا کليشه‌اى هم که در دادگاه قرائت مى‌شد تمايزى بين متهمان قائل نبود و تقريبا همه آنها به عنوان آشوبگران و لشگريان شکست‌خورده يک انقلاب مخملى به مخاطبان معرفى مى‌شدند و فرض بر اين بود که تمام اين اتهامات در فرآيند يک محاکمه علني، به نحوى مستند و دقيق مطرح و مردم شاهد دفاعيات ضعيف متهمان در قبال اين اتهامات سنگين خود خواهند بود. در همان ايام همچنين شاهد پخش اعترافاتى از زبان چند نفر از اين متهمان بوديم که هر چند ربط روشنى با اتهامات مطرح شده نداشت، اما حداقل مى‌خواست تحول فکرى يا بازانديشى سريع اين متهمان تحت تاثير شرايط جديد (زندان) را نشان دهد.

ظاهرا انتظار مى‌رفت مردم با مشاهده علنى اين دادگاه‌ها، محاکمات و اعترافات، به حقانيت مواضع عوامل انتظامى و امنيتى در دستگيرى اين متهمان پى ببرند و با قضات محترم اين دادگاه‌ها در تعيين مجازات اين متهمان در قبال جرائم ارتکابي، همنوايى نشان دهند. فرض بر اين است در اين نوع دادگاه‌هاى علني، متهم و مجرمين علاوه بر تحمل مجازات حقوقى که قاضى براى مجرم تعيين مى‌کند، مجرم در محکمه وجدان عمومى جامعه نيز محکوم و متناسب با جرم مطرح شده حيثيت و آبروى اجتماعى وى نيز بر باد خواهد رفت. به همين دليل انتظار مى‌رود مجرمين محاکمه شده در دادگاه‌هاى علني، مجازات مضاعفى را متحمل بشوند. اما اينک شاهديم که همه اين سر و صداهاى دادگاه‌هاى علنى و جنجالى به يکباره روندى معکوس پيدا کرده و در حال حاضر اين متهمين هستند که خواستار محاکمه علنى مى‌باشند ولى دادگاه‌ها يکى پس از ديگرى به صورت غيرعلنى برگزار و آراى آنها نيز بى‌سر و صدا مطرح مى‌شود که اگر حساسيت بعضى رسانه‌ها و سايت‌هاى منتقد نبود شايد آراى آنها انعکاس خبرى نيز پيدا نمى‌کرد. سوال اين است که اين همه چرخش در نحوه برگزارى دادگاه‌ها متاثر از چه عواملى است؟ البته تغيير در مديريت‌هاى عالى قضايى مى‌تواند توجيهى براى اين امر باشد ولى آيا تماما به همين عامل بازمى‌گردد؟ آنان که شخصيت و منش آيت‌ا... شاهرودى و آيت‌ا... لاريجانى روساى سابق و فعلى قوه قضايى را مى‌شناسند کمتر مى‌توانند اين همه تغيير در رويه دادگاه‌ها را به اين امر منتسب کنند.

مگر آنکه تغيير در مديريت دادستان‌هاى کل را مبنا قرار دهيم و آنها را در اين امر فعال مايشاء بدانيم که آن هم توجيه مناسب و به نفع دستگاه قضائى به حساب نمى‌آيد. در جهت فهم بهتر دلايل اين تغييرات، بد نيست به ادله يا مصالحى که معمولا در توجيه محاکمات غيرعلنى مطرح مى‌شود توجه کنيم. حفظ عفت عمومى و رعايت جنبه‌‌هاى مربوط به امنيت عمومى و ملى از بارزترين موارد توجيه‌کننده برگزارى محاکمات غيرعلنى است. حال سوال اين است که در برگزارى غيرعلنى دادگاه کسانى چون بهزاد نبوي، ميردامادي، تاج‌زاده، رمضان‌زاده، داوود سليماني، الويري، صفايى فراهانى و نظاير آنها، آن هم پس از اين همه جار و جنجال اوليه و انتظارى که براى برگزارى محاکمه علنى آنها ايجاد شده است، چه عواملى دخالت دارد؟ در قانون ظاهرا تشخيص ضرورت علنى يا غيرعلنى برگزار شدن دادگاه به تشخيص قاضى واگذار شده است ولى طبيعتا اين تشخيص بى‌ارتباط با ادله و مصالحى که براى هر کدام از شقوق آن متصور است، نمى‌باشد. به خصوص اينکه اعلام و انتظار قبلى ايجاد شده تشکيل دادگاه علنى را اقتضا مى‌کند، تغيير اين امر، استدلال و توجيهات دقيق‌ترى را طلب مى‌کند که متاسفانه تاکنون قضات و مسئولين امر در اين خصوص استدلالى ارائه نکرده‌اند. اين وضعيت اقتضا مى‌کند به حدس و گمانه‌زنى در اين خصوص روى آوريم.

بى‌گمان دادگاه اين افراد، متضمن مسائلى که از جهت اخلاقى و عفت عمومي، جريحه‌دار کند، نمى‌باشد و چنين توجيهى براى غيرعلنى شدن آن موضوعيت ندارد. در مورد مسائل مرتبط با امنيت ملى نيز چون کيفرخواست و اتهامات اين متهمان منحصر به اين موارد نيست و موارد متعددى را در برمى‌گيرد قطعا رسيدگى به همه موارد اتهامي، جنبه امنيتى نمى‌تواند داشته باشد و اگر غيرعلنى شدن دادگاه از اين زاويه بود، قاعدتا بايد بخش‌هايى از دادگاه به صورت علنى برگزار مى‌شد و فقط رسيدگى به بخش‌هاى خاص آن که جنبه امنيتى داشت غيرعلنى مى‌گرديد، با اين ملاحظات است که براى غيرعلنى برگزار شدن اين محاکمات بايد توجيهات ديگرى جست‌وجو کرد. به نظر مى‌رسد مسئله اين است که بين اتهامات مطرح شده و مستندات حقوقى و ادله‌هاى محکمه‌پسند مرتبط با آن شکافى وجود دارد که تشکيل دادگاه علنى را با مشکل مواجه کرده است و فرآيند دفاعيه متهمان و وکلاى آنها مى‌تواند به روندى معکوس تبديل شود و دادگاه علنى را به صحنه محاکمه عوامل دستگيرکننده و تهيه‌کنندگان کيفرخواست توسط متهمان تبديل نمايد. يا حداقل آنکه افکار عمومى با مشاهده روند دادگاه علنى اين متهمان، ‌با احکام صادره از سوى دادگاه نتواند همسوئى و همراهى نشان دهد. مگر آنکه قاضى نيز همسو با افکار عمومي، بخواهد به تبرئه متهمان رأى دهد که ظاهرا چنين روندى مطلوب و مورد نظر دست‌اندرکاران نخواهد بود و تعارض آشکارى با تبليغات و سر و صداها و کيفرخواست‌هاى اوليه دارد.(1)

به نظر مى رسد غيرعلنى شدن دادگاه‌ها براى گريز از اين گونه گرفتارى‌هاست تا احکام صادره براى متهمان با افکار عمومى و ناظران دادگاه تعارض آشکار پيدا نکند. اين نگاه و تحليل ممکن است از تحليل حقوقى محض فاصله داشته باشد و از نگرش سياسى و مواضع تحليل‌گر متاثر باشد ولى در غياب استدلال‌هاى حقوقى قضات محترم، ارائه چنين تحليل‌هايى گريزناپذير است. اميدواريم قضات و دست‌اندرکاران اين محاکم، استدلال حقوقى قانع‌کننده‌ترى ارائه دهند.

پى‌نوشت
1- پاره‌اى اطلاعات جسته و گريخته از بعضى از اين پرونده‌ها حکايت از آن دارد که در مواردي، حتى مستندات کيفرخواست‌ها، مربوط به کسانى است که صرفا تشابه اسمى با متهمين دارند و برگزارى علنى دادگاه‌، مشکلاتى از اين قبيل را نيز همراه دارد.

ابتكار:سر انجام تراژدي کهريزک؟

«سر انجام تراژدي کهريزک؟»عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛
 بيش از 110 روز از آغاز ماجراهاي کهريزک مي گذرد، اما همچنان داستان باقي است; مرگ پزشک بازداشتگاه مخوف کهريزک و شايعاتي که پيرامون اين مرگ شکل گرفته است; نشان از عطشي است که در افکار عمومي براي بگشوده شدن راز جنايات کهريزک وجود دارد. به حتم افکار عمومي در انتظار معرفي و محاکمه عاملان جنايات کهريزک است.

آغاز ماجرا
5 مرداد ماه زماني بود که کهريزک بر سر زبان ها افتاد، اما پيش از آن تنها شايعاتي در مورد اين بازداشتگاه وجود داشت. آيت الله خامنه اي رهبر عالي مقام جمهوري اسلامي ايران در اين تاريخ فرمان تعطيلي بازداشتگاه را صادر کرد، در آن روز سعيد جليلي نماينده مقام رهبري در شوراي عالي امنيت ملي اعلام کرد رهبري به دليل شرايط نا مناسب و نداشتن استاندارد هاي لازم براي تامين حقوق زندانيان دستور تعطيلي اين بازداشتگاه را صادر کرده است. آن روزها اخبار بازداشتگا ه ها داغ بود از يک سو کهريزک و از سوي ديگر اوين و... اما کهريزک وضعيت ويژه اي داشت چرا که گفته مي شد چند تن از بازداشت شدگان، آنجا جان خود را از دست داده اند تا اين که اين گمانه زني با اعلام خبر مرگ محسن روح الاميني فرزند يکي از فرماندهان سابق سپاه در اين بازداشتگاه، کهريزک را زير ذره بين برد. محسن روح الاميني فرزند مشاور محسن رضايي در 18 تير ماه در حوالي منزلش در خيابان نصرت دستگير شده بود بنا به گفته پدرش به مدت چند روز از او هيچ خبري نداشته اند تا اين که در 2 مرداد ماه پيکر اين جوان 25 ساله به خانواده اش تحويل داده مي شود.

وعده براي برخورد با خاطيان
پيش از فرمان مقام عالي رهبري و پس از تعطيلات تابستاني مجلس آغاز به کار کرد و در اولين گام خود کميته ويژه اي براي پيگيري وضعيت زندانيان حوادث پس از انتخابات تشکيل داد. 5 مرداد ماه زماني بود که کهريزک بر سر زبان ها افتاد اما پيش از آن شايعات فراواني در مورد اين بازداشتگاه وجود داشت. آيت الله خامنه اي در اين تاريخ فرمان تعطيلي بازداشتگاه را صادر کرد، داد و قرار شد که اين کميته گزارش خود را به مجلس ارائه کند. دو روز پس از فرمان رهبري گزارشي در باره وضعيت زندانيان در مجلس قرائت شد که در آن هيچ اشاره اي به کهريزک نشده بود. در 13 مرداد ماه دبيرخانه شوراي امنيت اعلام کرد که با پيشنهاد اين شورا افراد و "مسئولان خاطي" مرتبط با اين بازداشتگاه از سمت خود برکنار و تحت تعقيب قضايي قرار مي گيرند. دبير خانه شوراي عالي امنيت ملي در اين باره همچنين مکلف کرد علاوه بر جبران خسارات وارده به افرادي که مورد تعدي قرار گرفته اند شرايط رسيدگي به شکايت آنها نيز فراهم شود. در همان روز سردار احمدي مقدم فرمانده نيروي انتظامي ايران از ساخت بازداشتگاه جديد در کهريزک خبر داد و درباره وضعيت آن گفت: «پس از دستگيري هاي روز 18 تير ماه تعدادي افراد بازداشتي در بازداشتگاه کهريزک بيش از حد مجاز افزايش يافت و همين مسئله باعث به وجود آمدن شرايطي نامناسب در اين بازداشتگاه شده بود و علت تعطيلي بازداشتگاه هم همين موضوع است.»در همان زمان گزارشهايي مبني بر حضور سردار احمد رادان نيروي انتظامي کشور در کهريزک و اعمال بد رفتاري و حتي شکنجه از سوي وي منتشر شده بود که احمدي مقدم آن گزارشها را کذب خواند و گفت: «شايعات اين چنيني عليه سردار رادان واقعيت ندارد و شان ايشان اجازه نمي دهد که در بازداشتگاه حضور يافته و اقداماتي اين چنيني انجام دهد.»

ناجا با خاطيان برخورد کرد
اداره بازرسي ناجا در 15 مرداد براي تنوير افکار عمومي در باره بازداشتگاه کهريزک اطلاعيه اي صادر نمود و اعلام کرد با خاطيان اين ماجرا برخورد کرده است در اطلاعيه بازرسي ناجا آماده بود: «تعدادي از دستگيرشدگان اغتشاشات 18 تير به زندان اوين اعزام مي شوند، ولي به جهت محدود پذيرش، تعدادي از آنها به صورت موقت به بازداشت گاه کهريزگ منتقل مي شوند که با توجه به شرايط يادشده اصولا اعزام بازداشتي ها به اين بازداشت گاه ها صحيح نبوده است.» بازرسي ناجا دليل وقايع کهريزک را سهل انگاري و تخلف تعدادي از مسئولين بازداشتگاه عنوان کرد و از تشکيل پرونده قضايي و برخورد درون سازماني با متخلفان سخن گفت و ادعا کرد با خاطيان سازماني بازرسي ناجا دليل وقايع کهريزک را سهل انگاري و تخلف تعدادي از مسئولين بازداشتگاه عنوان کرد و از تشکيل پرونده قضايي و برخورد درون سازماني با متخلفان سخن گفت و ادعا کرد با خاطيان سازماني برخورد خواهد کرد و از حقوق مردم گذشت نمي کند. برخورد خواهد کرد و از حقوق مردم گذشت نمي کند. اما نيروي انتظامي در اطلاعيه خود برخورد درون سازماني با خاطيان را اين گونه بيان کمي کند.

-عزل و تنبيه مسئولان بازداشت گاه به دليل پذيرش بازداشت شدگان بيش از ظرفيت بازداشت گاه، عدم انعکاس محدوديت ها و مشکلات به سلسله مراتب، بي توجهي و عدم نظارت و کنترل بر زيرمجموعه و عدم توجه به تدابير ابلاغ در خصوص نحوه نگهداري و مراقبت از بازداشت شدگان.
-عزل و تنبيه دو تن از مسئولاني که در انجام وظايف نظارتي و کنترلي کوتاهي و سهل انگاري داشته اند.
 
-برخورد و تنبيه دو تن از افسران نگهبان وقت به دليل اقدام خودسرانه در تنبيه بدني بازداشت شدگان
-تنبيه انضباطي تعدادي ديگري از مسئولان و ماموراني که به صورت مستقيم و غيرمستقيم در ايجاد شرايط به وجود آمده نقش داشته اند.

مجلس: فرمانده ناجا مسئول است
در 18 مرداد ماه حميد رضا کاتوزيان عضو کميته حقيقت ياب براي بررسي اين پرونده فرمانده ناجا را مسئول وقايع کهريزک دانست. وي با انتقاد شديد از نيروي انتظامي گفت: «اينکه مي گويند ما اطلاعي از اين مسائل نداشته ايم درست نيست. براساس بررسي هاي ما گزارش هاي روزانه اي به اين مسئولان داده شده از اين رو رفتارهاي خودسرانه در بازداشتگاه ها را خيلي بعيد مي دانم.» عضو کميته حقيقت ياب مجلس با تاکيد بر اينکه مسئولان مربوطه تاکنون پاسخ مشخصي به سوالات نمايندگان نداده اند، تشر زدن به دو نفر مامور جز» را کافي ندانست و گفت: «پدر آقاي روح الاميني خواستار قصاص شده اند چون جنايتي صورت گرفته که منجر به مرگ شده است. با جاني بايد مطابق قوانين جزايي و کيفري عمل شود. تشر زدن به دو نفر، نه فرزندان کسي را زنده مي کند و نه توهين هايي که به نظام زده شده را پاک مي کند.» کاتوزيان درباره نقش احتمالي رادان در اين پرونده گفت: «معتقدم که بايد در اين زمينه مطالعه شود تا افرادي که در اين مسائل نقش موثري نداشته اند، بيخود هتک حرمت نشوند. اما متاسفانه اطلاعات مستقيم و شفافي به ما داده نمي شود.» در همان روز فرمانده ناجا دوباره خبرساز شد و در حاشيه مراسم توديع سردار رويانيان از بازداشت سه تن از ماموران کهريزک خبر داد و گفت: «در اين پرونده سه ماموري در 18 مرداد ماه حميد رضا کاتوزيان عضو کميته حقيقت ياب براي بررسي اين پرونده فرمانده ناجا را مسئول وقايع کهريزک دانست.وي با انتقاد شديد از نيروي انتظامي گفت: «اينکه مي گويند ما اطلاعي از اين مسائل نداشته ايم درست نيست. براساس بررسي هاي ما گزارش هاي روزانه اي به اين مسئولان داده مي شده است از اين رو رفتارهاي خودسرانه در بازداشتگاه ها را خيلي بعيد مي دانم.» که به صورت خودسرانه نسبت به تنبيه بدني شديد تعدادي از بازداشت شدگان اقدام کرده بودند، بازداشت شده و افرادي که توسط اين ماموران مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند، مي توانند شکايت کنند.» اما احمدي مقدم درباره علت مرگ بازداشت شدگان در کهريزک نظري ديگري را مطرح نمود وي علت مرگ و مير دراين بازداشتگاه را بيماري دانست نه شکنجه و ضرب شتم، فرمانده نيروي انتظامي در اين باره اظهار کرد: «در اين پرونده سه ماموري که به صورت خودسرانه نسبت به تنبيه بدني شديد تعدادي از بازداشت شدگان اقدام کرده بودند، بازداشت شده و افرادي که توسط اين ماموران مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند، مي توانند شکايت کنند.» در 21 مرداد ماه کميته سياسي فراکسيون خط امام مجلس خواستار عزل و محاکمه اسماعيل احمدي مقدم شد. انصاري دبير سياسي فراکسيون خط امام در اين باره نوشت: «بازداشتگاه کهريزک که چندي پيش به دستور آيت الله علي خامنه اي، رهبر جمهوري اسلامي ايران، به دليل "غيراستاندارد بودن" تعطيل شد، مستقيما زير نظر سرتيپ احمدرضا رادان اداره مي شده که قائم مقام آقاي احمدي مقدم است.»

خبرسازترين نامه
18 مرداد نامه ي حجه الاسلام مهدي کروبي به آيت الله هاشمي رفسنجاني از سوي وب سايت حزب اعتماد ملي منتشر شد، نامه اي که تاريخ 7 مرداد يعني 12 روز پيش از آن را داشت و پسر کروبي در توضيح آن نوشته است به دليل اين که 10 روز از ارسال اين نامه گذشته است اما جوابي دريافت نکرده اند آن را منتشر نمودند. ادعاي کروبي در نامه بهت همگان را برانگيخت و مسئولين دولتي از همان ابتدا آن را به شدت تکذيب نمودند، امامان جمعه هم خواستار برخورد با کروبي شدند چرا که اصل نظام را زير سوال برده بود. علي لاريجاني رئيس مجلس در 21 مرداد اولين واکنش را به نامه کروبي نشان داد و گفت که اظهارات کروبي کذب محض است. وي از کروبي خواست هر سندي را که دارد ارائه کند. نامه خبرساز کروبي از سوي مسئولين دولتي تکذيب شد و گزارشهاي قوه قضائيه از بررسي اين ماجرا هم نشان مي داد که تجاوزي صورت نگرفته است، کروبي نيز مسئله را اين گونه مطرح نمود که برخي از مراجعه کنندگان به وي اين ادعا را مطرح کردند و او هم خود از صحت آنها کاملا مطلع نيست بلکه در خواست دارد که اين مسائل بررسي شود.

در 20 مرداد ماه کميسيون حقوقي مجلس اعلام کرد که محتواي نامه کروبي را تاييد نمي کنيم محمد حسين رحيمي سخنگوي اين کميسيون درباره نامه کروبي اظهار کرد: «تمام تخلفات در بازداشتگاه ها را بررسي مي کنيم اما آقاي کروبي در نامه شان اين اتفاقات راتائيد نکرده و آنها را فقط  به نقل از افراد 9 شهريور پزشکي قانوني اعلام کرده بود که عامل مرگ در کهريزک بيماري نبوده است، پزشکي قانوني در مورد مرگ روح الاميني اعلام کرد; مرگ ناشي از استرس هاي فيزيکي، شرايط بد نگهداري، ضربات متعدد و نيز اصابت جسم سخت به سر و بدن عنوان شده و قويا ابتلاي آن مرحوم و فوت به علت بيماري و مننژيت نفي شده است.

بازداشت شده اعلام کرده است، ماهم چنين اتفاقاتي را تائيد نمي کنيم.» در تاريخ 9 شهريور ماه آيت الله صادق لاريجاني رئيس جديد قوه قضائيه دستور داد که هيئت سه نفره اي براي بررسي ادعاهاي کروبي تشکيل شود. ابراهيم رئيس معاون اول لاريجاني در اين باره مي گويد: «دغدغه ما در اين هيات سه نفره همان دغدغه اي است که همه دلسوزان نظام دارند و آن اين است که به حق و عدالت عمل شود و يک داوري عادلانه صورت گيرد.» در 22 شهريور ماه کميته سه نفره ادعا هاي کروبي را کذب خواند و در گزارشي اعلام کرد: «هيات به اين جمع بندي رسيد که نه تنها هيچ  گونه مدرکي دال بر تجاوز جنسي به افراد مورد ادعاي آقاي کروبي وجود نداشته و ادعاهاي مطرح شده بدون مستند و عاري از حقيقت مي باشد بلکه ادعاها و مدارک ارائه شده کاملا ساختگي و براي انحراف افکار عمومي تنظيم شده که مراتب ازطريق مراجع قضايي و امنيتي براي ريشه يابي موضوع در دست بررسي بوده که نتيجه نهايي آن متعاقبا جهت تنوير افکار عمومي اعلام خواهد شد.» فرمانده نيروي انتظامي نيز در ادامه اظهاراتش درباره کهريزک تجاوز در کهريزک را تکذيب کرد و در 15 مهر ماه در اين باره گفت: «اثبات شده است که هرگز تجاوزي در کهريزک صورت نگرفته، اما تخلف صورت گرفته است." اما باز هم احمدي مقدم ضرب و شتم را عامل مرگ و مير در کهريزک ندانست.» اين در حالي بود که در 9 شهريور پزشکي قانوني اعلام کرده بود که عامل مرگ در کهريزک بيماري نبوده است، پزشکي قانوني در مورد مرگ روح الاميني اعلام کرد; مرگ ناشي از استرس هاي فيزيکي، شرايط بد نگهداري، ضربات متعدد و نيز اصابت جسم سخت به سر و بدن عنوان شده و قويا ابتلاي آن مرحوم و فوت به علت بيماري و مننژيت نفي شده است.

ادامه وعده ها براي برخورد با خاطيان
مهر، ماه وعده در مورد برخورد با متخلفين کهريزک بود، متخلفيني که هنوز کسي از نامشان هم خبر ندارد، مصطفي پور محمدي رئيس سازمان بازرسي کل کشور 4 مهر ماه در اين مورد گفت: «نسبت به برخي مقامات قضايي که نظارت هاي لازم را اعمال نکرده بودند شکايت هايي مطرح شده است و در همين راستا نيز گزارشاتي به دادسراي انتظامي قضات رسيده و در آنجا اين مسائل بررسي مي شود.» در 5 مهر ماه معاون قوه قضائيه از دستگيري عوامل کهريزک خبر داد رئيسي در اين باره گفت: «سازمان قضايي نيروهاي مسلح افرادي را بازداشت کرده است که تحقيقات از آنان ادامه دارد تا اگر لازم سلام مرا به آيت الله آملي لاريجاني برسانيد و بگوييد که مردم در انتظار محاکمه مجرمان کوي دانشگاه و زندان کهريزک و مجتمع سبحان هستند. لازم است هر چه زودتر اقدام فرماييد تا اعتماد مردم خداي نکرده به دستگاه کم نشود، به يقين اينگونه محاکمات شجاعت مي خواهد که در جنابعالي و ايشان سراغ داريم.» باشد از افراد ديگر نيز تحقيقات به عمل آيد.» اين در حالي بود که فرمانده نيروي انتظامي در 8 مهر ماه ادعا کرد در مورد کهريزک بزرگ نمايي شده است وي در اين باره گفت: «در موضوع کهريزک حادثه اي که رخ داد بسيار بزرگنمايي شد و حوادث و اخبار ديگر رانيز ما قبول نداريم و هيچ  کدام صحت نداشت. البته نارسايي هايي را هم قبول داريم که در مورد آنها نيز بزرگنمايي شد.» فرهاد تجري عضو کميته ويژه مجلس در18 مهر از معرفي متخلفين کهريزک خبر داد، اين در حالي بود که مجلس از قرائت گزارش کميته ويژه طفره مي رفت و او در مورد معرفي متهمان گفت که "در شان ما نيست متهمان را معرفي کنيم چرا که ممکن است تبرئه شوند" وي درباره به تعويق افتادن قرائت گزارش مجلس گفته بود که هيچ فشار بيروني عامل اين تعويق نيست. تجري در چگونگي قرائت گزارش گفت: «اينکه قرائت اين گزارش علني و يا غيرعلني باشد، بسته به نظر رئيس مجلس است. به عبارت ديگر آقاي لاريجاني بايد تشخيص بدهند که قرائت اين گزارش به صورت علني به مصلحت است يا نه» در کوران وعده ها براي برخورد با متخلفان سعيد مرتضوي دادستان اسبق تهران در گفت و گو با سايت پرچم خود را تبرئه کرد و گفت: «اگر هم تخلفي رخ داده در صلاحيت دادسراي شهرستان شهرري است و ارتباطي به تهران ندارد.

فقط به دليل ضرورت در آن مقطع زماني برخي از بازداشتي ها به اين زندان منتقل شدند.» وي در باره کشته شدن سه تن از بازداشتي هاي کهريزک گفت: «حتي اين سه تني که در کهريزک جان باخته اند نيز در درگيري ها و اغتشاشات مجروح شده و به کهريزک برده شدند که دو تن از آنها به بيمارستان منتقل شدند و يک تن نيز در راه جان باخت.» چنين است که افکار عمومي و مراجع تقليد و فعالان سياسي منتظر برخورد با مجرمان کهريزک هستند، آيت الله مکارم شيرازي در ديداري که با حجت الاسلام گرکاني رياست ديوان عالي کشور داشت به وي گفت: «سلام مرا به آيت الله آملي لاريجاني برسانيد و بگوييد که مردم در انتظار محاکمه مجرمان کوي دانشگاه و زندان کهريزک و مجتمع سبحان هستند. لازم است هر چه زودتر اقدام فرماييد تا اعتماد مردم خداي نکرده به دستگاه کم نشود، به يقين اينگونه محاکمات شجاعت مي خواهد که در جنابعالي و ايشان سراغ داريم.» گويي با مرگ پزشک کهريزک تراژدي اين بازداشتگاه بار ديگر براي اذهان جامعه بازتوليد شده است و اين گونه است که اذهان جامعه با خيره شدن بر افق پيش رو سر انجام تراژدي کهريزک را انتظار مي کشد.
 
دنياي اقتصاد:فرصت‌سوزي در اجراي اصل 44

«فرصت‌سوزي در اجراي اصل 44»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي قتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن مي‌خوانيد؛هرچند از ابلاغ سياست‌هاي كلي اصل 44 در سال‌هاي 84 و 85 به عنوان يك انقلاب اقتصادي ياد مي‌شد،اما گذشت 4 سال از تصويب قانون اصل 44 نشان مي‌دهد روح اصلي قانون كه همانا كاهش تصديگري دولت در امور غيرضروري اقتصاد و ايجاد زمينه حضور بخش خصوصي واقعي بود، محقق نشده است.

نكاتي كه به وضوح در نخستين گزارش كميسيون ويژه نظارت و پيگيري اجراي سياست‌هاي كلي اصل 44 مجلس، قابل‌مشاهده است.

در حقيقت همان‌طور كه كارشناسان پيش‌تر نسبت به انحراف در اجراي اين قانون تذكر مي‌دادند و كميسيون ويژه مجلس نيز آن را تاييد مي‌كند، اجراي اصل 44 از سوي دولت به طور عمده منحصر به واگذاري شركت‌هاي دولتي بوده است؛ واگذاري‌هايي كه از چندين جنبه دچار مشكل است و در عمل قانون اصل 44 را تنها به محملي براي تسويه بدهي‌هاي دولت به نهادهاي عمومي از طريق واگذاري به صورت رد ديون، توزيع سهام به اقشار آسيب‌پذير از طريق سهام عدالت و كسب درآمد براي دولت از طريق واگذاري بلوك‌هاي مالكيتي شركت‌هاي دولتي تبديل كرده است.

براساس گزارش كميسيون ويژه مجلس، مهم‌ترين انحراف دولت در واگذاري شركت‌ها، عدم‌تغيير مديريت در بنگاه‌هاي واگذار شده است. براساس قانون اصل 44، شركت‌هاي دولتي به سه گروه تقسيم مي‌شوند كه جدا از شركت‌هاي گروه 3 كه در دسته شركت‌هاي حاكميتي تقسيم‌بندي مي‌شوند، در گروه‌هاي يك و دو به ترتيب بايد 100 و 80درصد سهام تحت‌تملك دولت به بخش خصوصي واگذار شود. در اين ميان دولت طي سه سال گذشته عمده واگذاري خود را يا از طريق رد ديون به بخش عمومي غيردولتي (شامل صندوق‌هاي بازنشستگي و تامين اجتماعي) اختصاص داده يا بخش عمده سهام خود را به سبد سهام عدالت واريز كرده است؛ دو گروهي كه به صورت غيرمستقيم، ‌مديران آن توسط دولت تعيين مي‌شود.

به بيان ديگر، با توجه به وكالت‌نامه‌اي كه سهامداران عدالت به سازمان خصوصي‌سازي داده‌اند، در عمل اعمال مديريت در سبد عدالت به طور غيرمستقيم از سوي دولت صورت مي‌گيرد. همچنين مديران صندوق‌هاي بازنشستگي و سازمان‌هاي تامين اجتماعي به طور مشهود از سوي وزراي دولت از جمله وزير رفاه و تامين‌اجتماعي تعيين و انتخاب مي‌شوند كه اين موضوع به صراحت جابه‌جايي مالكيت از دولت به نهادهاي شبه‌دولتي و ثبات مديريت دولتي در شركت‌هاي واگذارشده را تاييد مي‌كند.

از سوي ديگر، يكي از موارد با اهميت در گزارش مجلس، انحراف دولت در نسبت وصولي‌هاي خزانه از محل واگذاري‌ها به درآمد پيش‌بيني شده در سال 87 است.انحراف 8/47درصدي دولت از اين محل در سال گذشته، يك بار ديگر خطاي بالاي دولت در برآورد بودجه سالانه را گوشزد مي‌كند.

نكته‌اي كه تكرار آن در سال 88 نيز با توجه به پيش‌بيني 5هزار ميليارد توماني درآمد دولت از محل واگذاري‌ها و تحقق تنها 41درصد اين رقم تا پايان آبان‌ماه، محتمل به نظر مي‌رسد.در اين ميان، تاخير در تشكيل شوراي رقابت و عدم‌تخصيص دفتر براي اين شورا، اجرايي نشدن موادي از قانون اصل 44 درخصوص تقديم لوايح مقررات‌زدايي، لغو امتيازات دولتي، توانمندسازي بخش خصوصي و ايجاد فضاي كسب‌و‌كار نيز پيشبرد انقلاب اقتصادي كشور را بيش از پيش با كندي مواجه كرده است. همچنين تعلل و مقاومت‌هاي وزارتخانه‌هاي مشمول اجراي قانون به دلايل مختلف از سرعت اجراي قانون تا حد زيادي كاسته است.

در عين حال انتقادهاي مجلس و كارشناسان در شرايطي مطرح مي‌شود كه وزارت اقتصاد به عنوان متولي اصلي اجراي قانون، تنها در بعضي ادوار از طريق دفتر برنامه‌ريزي و نظارت‌بر سياست‌هاي كلي اصل 44 اقدام به انتشار گزارش‌هاي كمي، بدون اقلام مقايسه‌اي مي‌كند.در اين ميان به نظر مي‌رسد، تصميم‌سازان اقتصادي بايد درخصوص اين گزارش و دلايل انحراف بالا نسبت به اهداف قانون، پاسخگو باشند. پاسخ‌هايي كه در حال حاضر با توجه به انجام بخش عمده واگذاري‌ها و برگشت‌ناپذيري راه‌هاي رفته، تنها مي‌تواند مانع انحراف بيشتر در اجراي واگذاري‌هاي آتي شود.

جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛باب رحمت ماه پر خير و بركت ذيحجه در اين هفته گشوده شد و صداي جرس كاروان حج نيز به گوش رسيد. با آغاز ماه ذيحجه بانگ لبيك از مهبط وحي و ميقات حاجيان طنين انداز مي شود. كاروان هاي زائران خانه خدا خود را آماده مي كنند تا هفته آينده با تن پوش احرام و با شكوه همبستگي مراسم بزرگ حج را بجا آورند و در فضاي پر رمز و راز حج از فرصتهاي گرانبهاي ماه ذيحجه و حضور در سرزمين امن الهي روح خويش را صيقل دهند.

هفته جاري همچنين عرصه تلاقي دو ماه رباني بود. ماه ذيقعده به انتها رسيد و تقويم حلول ماه ذيحجه را اعلام كرد. آخرين روز ماه گذشته داغدار شهادت نهمين خورشيد فروزنده آسمان ولايت حضرت امام محمد جواد عليه السلام بود امام بزرگواري كه در سن 8 سالگي و پس از شهادت جانگداز پدر گرامي شان امام رضا عليه السلام به امامت رسيدند و در حاليكه بيش از 25 بهار از عمر شريف شان نمي گذشت به دستور معتصم خليفه جبار عباسي به شهادت رسيدند. ايشان از همان آغاز امامت با مباحثات سنگين علمي با دانشمندان دربار عباسي فرقه هايي را كه با حمايت عباسيون براي تضعيف شيعه رواج يافته بود از رونق و قدرت انداختند.

آن حضرت با علم خدايي احكام اسلامي را مانند پدران و اجداد بزرگوار خود گسترش داده و راه صحيح انسان زيستن را به ديگران آموختند. هر چند كه ايشان مانند جده طاهره اش حضرت فاطمه زهرا(س ) زندگاني كوتاه و عمر سراسر مظلوميت داشتند ولي لحظه اي از فعاليت در راه نشر حقايق و فرهنگ سازي در ميان جامعه دست برنداشتند و اين همان چيزي است كه جامعه امروزي ما نيز به شدت به آن نيازمند است و توجهي در مقام عمل به اين موضوع صورت نمي گيرد. متاسفانه فرهنگ امروز جامعه ما آنچنان بي سر و سامان رها شده كه اگر فكري اساسي براي ساماندهي آن صورت نگيرد بايد شاهد انحرافات خانمانسوزي بود كه در آينده اصلاح آنها به سادگي ميسر نخواهد بود.

در هفته جاري آخرين گزارش البرادعي در سمت مديركل آژانس بين المللي انرژي اتمي درباره فعاليتهاي هسته اي ايران منتشر شد و همانند گزارشهاي قبلي گرچه حاوي نكات مثبت و انطباق مطالب ارائه شده از سوي ايران با مشاهدات بازرسان از تاسيسات نطنز اراك و فردو بود اما ابهاماتي را نيز در خود داشت كه مي تواند كمافي السابق از سوي غربي ها به عنوان استخوان لاي زخم مورد سواستفاده قرار گيرد. طرح سئوالاتي درباره احتمال وجود برخي مراكز غني سازي در ايران همانند تاسيسات فردوي قم و ابهامات ديگر نشاندهنده اين نكته است كه البرادعي در آخرين گزارش خود نيز سعي دارد همچنان دستاويزهاي لازم را براي اعمال فشار بر ايران در اختيار غرب قرار دهد تا آنها براي امتيازگيري از مقامات ايراني بتوانند به اين سوژه هاي تبليغاتي و غيرفني متوسل شوند ولي ملت ايران معتقد است كه برخورداري از چرخه توليد سوخت هسته اي تا غناي 20 درصد حق طبيعي آنهاست و هرگز اجازه نخواهند داد اين حق قانوني كه محصول بيش از دو دهه جهاد علمي دانشمندان جوان ايراني است تحت هيچ شرايطي و در هيچ توافقي براي مبادله يا خريد سوخت از ساير كشورها جهت مصرف راكتور تحقيقاتي تهران مخدوش تعطيل و يا محدود شود. ملت ايران براساس چارچوب هاي تبيين شده از سوي مقام معظم رهبري خواستار تحقق مطالبات بر حق خود است و به هيچكس اجازه نمي دهد كه در فضاي مذاكرات از آن تخطي كند و آنرا به فضايي براي ايجاد محدوديت بر سر راه فعاليت هاي غني سازي قرار دهد.

در هفته جاري همچنين شاهد دو حركت ضد ايراني از سوي مقامات تازه به دوران رسيده آمريكايي بوديم كه با كمال وقاحت در عين ادعاي صلح طلبي و درخواست براي ايجاد رابطه با ايران دست به اين كار زدند. امضاي تاييد تحريم ايران از سوي باراك اوباما و اقدام مقامات قضايي آمريكا براي مصادره اموال ايران در بنياد علوي حركتهاي هماهنگي براي ايجاد فشار و برخوردهاي چماقي با ايران بود كه نشان تازه اي از عمق دشمني آمريكا و عدم تغيير سياستهاي استكباري اين كشور عليه ملت ايران داشت . اوباما نشان داد كه با تجديد تحريم عليه ايران برخلاف شعارهاي عوامفريبانه « تغيير » همچنان ادامه دهنده راه بوش و فرمانبردار لابي صهيونيستي است . سياست مهار دوگانه اوباما كه او عليه ايران بكار گرفته راهكار جديدي نيست و پيش از اين نيز بارها در عمل شكست خود را به اثبات رسانده است . مقامات كاخ سفيد بايد درك كنند كه رويكرد غيرصادقانه اي كه آنها در پيش گرفته اند راه به جايي نخواهد برد و ملت ايران نه فريب عوامفريبي هاي آنها را خواهند خورد و نه ترسي از تمديد سياست شكست خورده تحريم ها دارد زيرا ملتهاي مقاوم را نمي توان با فشار و حركتهاي تاكتيكي و اقدامات غيرصادقانه وادار به عقب نشيني كرد.

اين هفته در صحنه بين المللي نيز شاهد رخدادهاي جديدي بوديم كه از آن جمله بايد به اعتراف مقامات ارشد حكومت خودگردان فلسطين نسبت به شكست دو دهه سازش برگزاري تظاهرات ضد آمريكايي در كشورهاي شرق آسيا كه ميزبان باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا بودند و تحولات تازه در جنگ يمن و پررنگ تر شدن نقش عربستان در اين جنگ اشاره كرد.

هفته جاري دو تن از مقامات ارشد جنبش فتح كه در تشكيلات خودگردان فلسطين نيز مناصب مهمي دارند صراحتا و براي نخستين بار به شكست مذاكرات سازش اذعان كردند. « صائب عريقات » و « احمد قريع » از مقامات بانفوذ و قديمي فتح و از هم نسلان عرفات و محمود عباس كه در 18 سال گذشته از مسئولان اصلي مذاكره با رژيم صهيونيستي بوده و در ماموريت هاي متعددي در گفتگوهاي سازش شركت كرده بودند اعتراف كردند كه در اين 18 سال هيچ چيزي در سر ميز مذاكره نصيب حكومت خودگردان نشده و همه چيز در واقع به نقطه صفر بازگشته است .

واقعيت هم همين است و اندك امتيازي هم كه فلسطيني ها توانسته اند به دست آورند در سايه مبارزات قهرآميز و مقاومت بوده است . محمود عباس رئيس تشكيلات خودگردان نيز چندي قبل همين مطلب را مورد تاكيد قرار داد و از ادامه مذاكرات سازش كاملا اظهار نااميدي كرد.
از همان شروع مذاكرات سازش در سال 1370 در مادريد اسپانيا كه با كارگرداني آمريكا و مشاركت و همدستي ديگر دولت هاي غربي متحد واشنگتن و سازمان ملل به جريان افتاد به چند دليل مشخص بود كه صهيونيستها امتياز قابل ملاحظه اي به اعراب نخواهند داد و تنها درصدد دستيابي به اهداف خود هستند. نخستين دليل اين بود كه صهيونيستها الزامي به دادن امتيازات مهم و استرداد حقوق غصب شده اعراب نمي ديدند. ميانجي هاي مذاكرات دولت آمريكا و سازمان ملل بودند كه اولي حامي همه جانبه اسرائيل و دومي نيز تابع قدرتهاي حامي تل آويو بود و مسلم بود كه با وجود تركيبي از ميانجي ها هرگز صهيونيستها اجباري به دادن امتياز نداشتند. دومين دليل آن بود كه رژيم صهيونيستي از بدو موجوديت خود همواره در انديشه توسعه طلبي جنايت افروزي و غصب سرزمين هاي ديگران بوده است و براي اين رژيم اساسا صلح معني ندارد. صهيونيستها مي دانند اگر به صلح تن دهند بايد سرزمين فلسطين را به صاحبان اصلي آن باز گردانند. به عبارت ديگر تن دادن به صلح عادلانه به مفهوم مرگ اين رژيم خواهد بود. در دو دهه گذشته اگر صهيونيستها در مقاطعي نيز حاضر به عقب نشيني شده اند در اثر فشار رزمندگان و مبارزان ضدصهيونيست بوده است كه از آن جمله مي توان به عقب نشيني صهيونيستها از غزه در سال 1385 و عقب نشيني از جنوب لبنان در سال 1379 اشاره كرد . حتي پذيرش مذاكره با اعراب در 18 سال قبل نيز در اثر فشاري بود كه بر صهيونيستها از ناحيه انتفاضه و قيام عمومي فلسطيني ها در اواخر دهه 1360 وارد شد.
اكنون با پذيرش شكست مذاكرات سازش از سوي جناح سازشكار فلسطين كه به منزله اعلام رسمي اضمحلال روند سازش محسوب مي شود خط مقاومت و مبارزه به عنوان تنها استراتژي و راه كار در پيش روي فلسطيني ها قرار گرفته است.

از هم اكنون مي توان پيش بيني كرد تحولات تازه جريان سازش طلبي را روز به روز ضعيف تر خواهد ساخت و در مقابل جناح ضد صهيونيست و معتقد به مبارزه قدرتمندتر مي شود كه رويدادي مهم است و مي تواند علاوه بر در اختيار گرفتن ابتكار عمل در مواجهه با صهيونيستها در داخل فلسطيني ها نيز محور وحدت ميان گروههاي فلسطيني كه هم اكنون دچار تفرقه هستند باشد.

اين هفته باراك اوباما رئيس جمهوري آمريكا از چند كشور آسياي جنوب شرقي ديدار كرد و با مقامات اين كشورها به گفتگو نشست . محور اين گفتگوها عمدتا همكاري هاي اقتصادي آمريكا با اين كشورها در چارچوب سازمان « اپك » عنوان شد ولي اوباما با رهبران اين كشورها در مورد مسائل ديگري از جمله مسائل شبه جزيره كره و مسئله سلاح هاي هسته اي به گفتگو پرداخت . آنچه در اين ميان حائز اهميت بود اعتراضات گسترده ضد آمريكايي بود كه در اكثر اين كشورها همزمان با سفر اوباما برگزار گرديد. اين امر بيانگر اين واقعيت است كه ملت هاي منطقه هم چنان به سياست هاي استكباري و سلطه طلبانه آمريكا معترض هستند و فريب تغييرات ظاهري و تعويض مهره ها در هيات حاكمه آمريكا را نمي خورند.

هفته جاري جنگ در يمن همچنان ادامه يافت . درحاليكه حملات ناجوانمردانه دولت يمن به شيعيان وابسته به قبيله « حوثي » در اين كشور كه معترض بي عدالتي و تبعيض هستند به مدت چند هفته ادامه داشت ورود عربستان به صحنه به عنوان بازيگر جديد بحران اين كشور را وارد مرحله تازه اي كرد. سعودي به بهانه اينكه گروهي از شبه نظاميان شيعه به خاك اين كشور وارد شده اند عملا و رسما عليه شيعيان يمن وارد جنگ شده و با حمله به ساكنان مرزي شماري از مردم را كشته و جمع بي شماري را نيز آواره ساختند و در حقيقت در تكميل توطئه جنايت افروزي دولت يمن و قلع و قمع شيعيان سهيم شدند. اين درحالي است كه رهبران گروه حوثي ورود به خاك عربستان را تكذيب كردند. واضح است كه ادعاي عربستان بي پايه است چرا كه پيشتر نيز خبرها و گزارش هاي متعددي از مشاركت عربستاني ها با نيروهاي يمني در حمله به مواضع شيعيان منتشر شده بود.

در اين ميان نكته قابل تامل اين است كه تلاش ها و اقدامات دو ارتش يمن و عربستان تاكنون نتيجه ملموسي نداشته و شيعيان همچنان به مقاومت ادامه مي دهند. اين امر به منزله شكست و فضاحت براي دولتهاي صنعا و رياض تلقي مي شود كه با وجود همدست شدن نتوانسته اند اوضاع را مهار نمايند.

گزارش هايي كه از مناطق جنگي يمن مي رسد حاكي از آن است كه در اين منطقه يك فاجعه انساني در حال وقوع است بطوري كه علاوه بر كشته شدن شمار زيادي از غيرنظاميان هزاران نفر نيز خانه و كاشانه خود را از دست داده و آواره شده اند. سازمان ملل مجامع مدعي دفاع از حقوق بشر مجامع اسلامي و دولتهاي مسلمان اكنون وظيفه دارند به اين جنايات رسيدگي كنند و با سكوت خود براي جنايت بيشتر عليه شيعيان يمن چراغ سبز نشان ندهند و ننگ مشاركت در شيعه كشي را از دامن خود بزدايند.

مردم سالاري:خشونت هاي مدرن و انحطاط اخلا قي

«خشونت هاي مدرن و انحطاط اخلا قي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم
 پژمان موسوي است كه در آن مي‌خوانيد؛خشونت عليه کودکان هر چند موضوعي است که از گذشته هاي دور مورد توجه فعالين اجتماعي و مدني قرار گرفته است، اما ميزان و نوع خشونت هاي به کار برده شده عليه کودکان در سال هاي اخير، به حدي است که نگراني هاي گسترده اي را در سطح افکار عمومي جامعه ايراني موجب شده است. تشديد معضلا ت اجتماعي بين کودکان و نمود آن به اشکالي چون کودکان کار و خيابان، کودکان بزهکار، کودکان قاچاق فروش و کودکان فراري، چنان است که هيچ مسوولي ديگر توان فرار از اين واقعيت هاي تلخ را ندارد و از همين رو هم هست که در روزهاي گذشته اظهار نظرهايي توجيه گونه را در بيان چرايي رخداد اين پديده ها از سوي همين مسوولين امر شاهد بوده ايم.

نگاهي ريشه اي به پديده خشونت عليه کودکان، نشان از تعارضات عميقي در بطن جامعه ايراني دارد که اين نوع خشونت  ورزي ها برآيندي از آن تعارضات در لا يه هاي زيرين جامعه است; در واقع مساله اي مانند خشونت عليه کودکان، مساله اي نيست که آني و يک شبه به وجود آمده باشد بلکه بروز آن داراي ريشه ها و سوابقي است که در فرآيند تعامل اجتماعي گروهها و در چارچوب توافقات، تضاد منافع و روابط قدرت ساخته مي شود و اين که چه کساني با چه منافع، قدرت و نفوذي آن را تبيين مي کنند، نقش بسيار تعيين کننده اي در ساخت اجتماعي آن دارد. در واقع خشونت عليه کودکان بر آيند يک سري مسائل ريز و درشتي است که هر کدام از آنها نيازمند بررسي همه جانبه تري دارند که به نظر مي رسد تا کنون اين بررسي ها يا به عمل نيامده اند و يا اگر به عمل آمده اند، چندان مورد توجه تصميم گيران و تصميم سازان امر قرار نگرفته اند. يکي از اين مسائل خشونت عليه زنان است که خود منجر به بروز پديده هاي ناهنجار مختلفي در جامعه مي شود که شايد خشونت عليه کودکان کوچکترين آن به شماررود; يکي ديگر از ريشه ها، بحران هويت و ديگري بحران خانواده در ايران است که به دليل بروز تضادهاي مختلف در انديشه و رفتار جامعه ايراني، روز به روز مي رود تا ابعاد بسيار وسيع تري يافته و تبعات متفاوت تري به خود بگيرد.

از سوي ديگر موارد و مصاديق کودک آزادي که تا کنون مورد بررسي قرار گرفته اند، در اغلب موارد ريشه هايشان به روابط درون خانوادگي برگشته اند و خشونتي که در شکل محروميت اجباري کودکان از تحصيل، اجبار کودکان به کار، رهاشدگي کودکان در خيابانها، قاچاق و خريد و فروش کودکان، مطرح است چندان مورد توجه بررسي کنندگان قرار نگرفته است در حالي که به نظر مي رسد درعصر جديد، اينهاست که مصداق يک خشونت واقعي عليه کودکان است و نه تنها مشکلا تي که در چهارچوب يک چار ديواري رخ مي دهد.

در واقع خشونت ها در روزگار ما اشکالي مدرن به خود گرفته اند و از تبعيض هاي آموزشي تا اجبار کودکان به کار را شامل شوند و نبايد به گونه اي تحليل کرد که گويي خشونت تنها اشکالي دارد و آن هم شکل سنتي و قديمي آن است که مي بايست مورد توجه قرار داد.

از سوي ديگر شکل خشونت  ورزي بر عليه زنان و کودکان اينک ديگر جنبه اي بسيار عريان به خود گرفته است و تقريبا همه روزه اخباري درخصوص جرمي و جنايتي چون تجاوز آشکار و فجيع در سطح جامعه منتشر مي شود که تمام اينها نشانه انحطاط اخلا قي ملتي است که بر متمدن بودن شهره اند از تجاوز به کودکان 4 و 8  ساله گرفته تا جنايت اخير پاکدشت و لواسان، همه و همه نشانه هايي است که مي بايست به عنوان زنگ خطري  تلقي شوند که اگر جدي گرفته نشوند مي روند تا جامعه ايراني را به سمت و سويي سوق دهند که هيچ نسبتي با ويژگي هاي يک جامعه اخلا قي ندارد.

آفرينش:روسيه شريکي نامطمئن

«روسيه شريکي نامطمئن»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حسين نوري هشجين است كه در آن مي‌خوانيد؛"مقامات روسي يکبار ديگر ايران را به بهاي بالاتر به آمريکايي ها فروختند". اين جمله اي است که حشمت الله فلاحت پيشه عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس پس از شنيدن آخرين بد قولي روس ها درباره تعويق زمان راه اندازي نيروگاه بوشهر بر زبان جاري کرد. روس ها که در ابتدا قرار بود نيروگاه بوشهر را در جولاي سال 1999 ميلادي به ايران تحويل دهند ، اکنون بيش از 10 سال است که به بهانه هاي واهي از عمل به تعهدات خود طفره مي روند و اخيرا "سرگئي اشماتکو " وزير انرژي روسيه اعلام کرده که نيروگاه بوشهر تا پايان سال ميلادي راه اندازي نخواهد شد. 

اين در حالي است که پيش از اين اشماتکو در اول آبان ماه در پاسخ به سوال خبرنگاران در خصوص راه اندازي نيروگاه بوشهر گفته بود: "در هر صورت کليه مراحل کليدي تا پايان سال جاري ميلادي به اتمام رسيده و نيروگاه بوشهر راه اندازي خواهد شد".  همچنين "ويتالي يرمولايف"، مدير فني شرکت "اتم استروي اکسپورت " شرکت سازنده نيروگاه بوشهريک هفته پس از اظهارات وزير انرژي اين کشوردر جمع خبرنگاران اعلام کرده بود:" اتم استروي اکسپورت هيچ مشکلي براي راه اندازي فاز اول نيروگاه اتمي بوشهر درايران تا پايان سال 2009 نمي بيند".

اين وعده و وعيدهاي توخالي روس ها در حالي براي ما داستاني تکراري و آزار دهنده شده است که به نظر مي آيد اصرار نداشتن مقامات ايراني به راه اندازي اين نيروگاه تا پايان سال 2009 و بي تفاوتي آنها به انجام اين کار در اسرع وقت يکي از دلايلي باشد که تاخير مجدد را براي مقامات روسي به امري معمول و طبيعي بدل کرده تا جايي که وزير انرژي روسيه در اظهارات اخير خود صراحتا اعلام مي کند که " ايرانيان مي بينند که چگونه کار پيش مي رود و آنها از ما سوالي ندارند.

ريشه چنين موضع گيري هاي توهين آميزي را بي شک مي توان در برخورد با اغماض مقامات کشورمان در گذشته دانست که پس از هر بار نقض وعده روس ها براحتي از کنار آن گذشته اند بدون اينکه صريحا از آنها بخواهند طبق قرارداد منعقده دو طرف به تعهداتشان عمل کنند. به نحوي که علي اکبرصالحي درروزهاي آغازين بدست گيري سکان هدايت سازمان انرژي اتمي  حتي در جمع خبرنگاران اعلام مي کند: "ازهمکاري روس ها در نيروگاه بوشهر راضي هستيم" .

اين ابراز رضايت صالحي که در آن زمان با انتقاد محافل سياسي کشورمان نيزروبرو شد ، نشان دهنده آن است که ما همچنان به روس ها با وجود کارشکني ها و خلف وعده هاي بسيار به عنوان يک شريک "استراتژيک و راهبردي" نگاه مي کنيم .  غافل از آنکه که اگر به عملکرد روس ها درقبال ايران پيش و پس از فروپاشي شوروي سابق در سال 1990 نگاهي عميق بياندازيم ، مشاهده خواهيم کرد که اين کشور هيچ وقت شريک قابل اطميناني براي ما نبوده است.

براي اثبات اين ادعاي خود مي توانيم علاوه برياد آوري خلف وعده هاي روس ها در تکميل و راه اندازي نيروگاه بوشهر در طي 10 سال اخير به  تغيير ادبيات اخيرمقامات اين کشور در پرونده هسته اي ، همنوايي آنها با غرب در تصويب 4 قطعنامه عليه ايران در شوراي امنيت سازمان ملل و ناديده گرفتن تعهدات آنها در تحويل موشک هاي اس -300  به کشورمان اشاره کنيم که بيش از 6 ماه است آنها حاضر نيستند به تعهدات خود در اين زمينه عمل کنند.

به نحوي که سرلشکر فيروزآبادي رئيس ستاد کل نيروهاي مسلح اخيرا در اظهارنظري درانتقاد به عدم پايبندي مقامات مسکو به تعهدات خود در اين زمينه گفته است :"ما از دوستان روس در همسايه شمالي گله داريم".

وي با بيان اينکه آيا استراتژيت هاي روسيه اهميت ژئو پولتيک ايران را در امنيت روسيه در نظر نمي گيرند ، افزوده است:"چرا بايد موشک هاي دفاعي اس -300  که با تفاهم دو دولت براي اقدامات دفاع از ايران مورد توافق قرار گرفته است، مجوز ارسال دريافت نمي کند و بيش از 6 ماه است از وقت تحويل آنها از طرف روس ها تخطي شده است."سخناني که در واقع حرف دل بسياري از مقامات و مردم  ايران اسلامي درطي ماه هاي گذشته بوده است. براين اساس برمسوولان دستگاه ديپلماسي کشورمان واجب است تا با درس گرفتن از اقدامات روس ها در طول تاريخ که در حال حاضر به گفته فلاحت پيشه عضو کميسيون امنيت ملي مجلس قصد اجراي سنت "ترکمنچاي" را در نيروگاه بوشهر دارند روابط خود را با اين کشورمورد تجديدنظر قرار داده و با مطرح کردن تقاضاي خسارت در محافل حقوقي بين الملل، زيان مادي ومعنوي وارد شده بر ملت ايران را پيگيري کنند.

تا ديگر مقامات مسکو به خود اجازه ندهند به اين راحتي با حقوق ملت ايران براي دستيابي به اهداف خود دست به بازي هاي سياسي بزنند. همچنين بربرنامه ريزان و تصميم گيران سياست خارجي ما  واجب است تا با آگاهي جدي از شرايط متغير و سيال حوزه روابط بين الملل به طور مداوم در حال ظرفيت سازي هاي تازه در عرصه جهاني باشند. اين امرمهم، ميسر نمي شود مگر آنکه دور تازه اي از "تشنج زدايي" را در عرصه سياست خارجي در دستورکار قرار داده  و براي رفع سوتفاهم هاي پيش آمده در حوزه نظام بين الملل در قبال ايران بصورت فعال ظاهر شويم. تشنج زدايي که با سرلوحه قرار دادن اين فرموده معمارکبير انقلاب باشد:  " نه شرقي ، نه غربي ، جمهوري اسلامي".                        
                                                                                  
ايران:موازين حقوقي و قانوني سپردن مديريت مترو به دولت

«موازين حقوقي و قانوني سپردن مديريت مترو به دولت»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي ايران است كه در آن مي‌خوانيد؛از زمان اعلام رئيس جمهور مبني بر تصميم دولت براي مديريت مترو تهران تاكنون عده‌اي با تمسك به برخي قوانين و آئين‌نامه‌ها مدعي هستند زمينه قانوني براي اين هدف مهيا نيست. اين در حالي است كه نگاهي گذرا بر تاريخچه قانونگذاري در عرصه ساخت‌و‌ساز و مديريت شركت‌هاي متولي راه‌آهن شهري كشور نشان مي‌دهد دولت نه‌تنها تأمين‌كننده بخشي از منابع مالي مورد نياز ساخت مترو در كشور است، بلكه مي‌تواند مديريت شركت‌هاي قطار شهري را بر‌عهده بگيرد. آنچه در پي مي‌آيد، بخشي از قوانين مصوب است كه تأييد كننده اقدام قانوني دولت در به‌دست گرفتن مترو تهران مي‌باشد.

1- هرچند به موجب قانون مصوب 1354 مجلس در رژيم گذشته تأسيس راه‌آهن شهري تهران و حومه توسط شهرداري تهران مجاز بوده است، اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شوراي انقلاب در تاريخ 15/4/1359 لايحه قانوني اصلاح قانون تأسيس شركت راه‌آهن شهري تهران و حومه را مصوب كرد كه به موجب ماده يك آن به دولت اجازه داده شد به منظور احداث راه‌آهن شهري و تأسيسات مرتبط و بهره‌برداري از آن شركتي به نام راه‌آهن شهري تهران و حومه (مترو) تأسيس نمايد.

شايان ذكر است كه مصوبات شوراي انقلاب كه تحت عنوان (لايحه قانوني) تصويب شده است تا زماني كه قانون جديدي وضع نشده باشد در حكم قانون و لازم‌الاجرا است.
2- تا قبل از سال 79 كه به موجب مصوبه دولت مديريت مترو تهران به شهرداري تهران واگذار شد، همه مجوزهاي قانون مربوط به مترو توسط هيأت وزيران صادر شده است. از جمله مصوبه توقف طرح متروي تهران مصوب 12/12/1360 و لغو تصويب‌نامه مربوط به توقف طرح مترو تهران و اجازه اقدام نسبت به اجراي طرح مزبور توسط شركت راه‌آهن شهري تهران و حومه مصوب 10/1/1364.

3- در سال 1379 بر‌اساس مصوبه شماره 17766/ت 23081 ه مورخ 4/5/1379 هيأت وزيران شركت راه‌آهن شهري تهران و حومه (مترو) از وزارت كشور منتزع و با كليه وظايف، اختيارات، امكانات و تعهدات قانوني خود به شهرداري تهران واگذار مي‌شود. بنابراين همان‌طور كه دولت اختيار به تصويب رساندن مصوبه‌اي در‌خصوص مترو را داشته است، به همان ترتيب نيز اختيار لغو همان مصوبه را دارد.

4- در ماده يك اساسنامه شركت مادر تخصصي قطار شهري كشور (تصويب‌نامه شماره 140387/ت 36055 ه مورخ 11/11/1385 هيأت وزيران كه به موجب نامه‌هاي شماره 18733/30/85 مورخ 30/9/1385 و شماره 20201/30/85 مورخ 27/10/1385 شوراي نگهبان به تأييد شوراي ياد شده رسيده است) تصريح شده است:
ماده 1- شركت مركز تحقيقات و آزمايش و آلايندگي خودرو ايران با شركت مركز پژوهش و مهندسي جوش ايران ادغام و نام آن به شركت مادر تخصصي قطار شهري كشور اصلاح مي‌گردد.

هدف شركت ياد شده ايجاد، توسعه، تسريع، حمايت و پشتيباني در اجرا و تكميل پروژه‌ها و طرح‌هاي صنايع حمل و نقل ريلي، ايجاد وحدت رويه، كاهش هزينه‌هاي اجرا و بومي نمودن صنعت ساخت تجهيزات ثابت و متحرك مرتبط با قطار شهري به عنوان مجري طرح قطار شهري كشور و همچنين انجام خدمات مديريت طرح در زمينه‌هاي مذكور مي‌باشد.

5- در حالي كه برخي مي‌گويند دولت موظف به تأمين نيمي از منابع مورد نياز شهرداري براي توسعه و تكميل مترو است، در ماده 5 قانون حمايت از سامانه‌هاي حمل و نقل ريلي شهري و حومه (مصوب 22/5/1385 مجلس) به دولت براي اين امر و با تعيين سقف اجازه داده شده كه با تكليف متفاوت است: «به دولت اجازه داده مي‌شود حداكثر تا سقف پنجاه درصد (50 درصد) از هزينه مطالعات و سرمايه‌گذاري ايجاد سامانه‌هاي حمل و نقل ريلي درون شهري با اولويت تأمين لوازم و تجهيزات از محل منابع درآمد عمومي را در لوايح بودجه سنواتي كل كشور پيشنهاد نمايد. مابقي اعتبار مورد نياز طرح، توسط شهرداري ذي‌ربط از محل منابع داخلي و يا مشاركت با بخش خصوصي تأمين مي‌شود كه پس از مبادله موافقتنامه با سازمان مديريت و برنامه‌ريزي كشور مصرف خواهد شد.»

6- هر چند كه در ماده 3 قانون حمايت از سامانه‌هاي حمل و نقل ريلي شهري و حومه (مصوب 22/5/1385 مجلس) آمده است: «دستگاه اجرايي احداث سامانه حمل و نقل ريلي شهري و حومه و بهره‌برداري از آن، شهرداري‌هاي ذيربط مي‌باشند» اما پس از اين قانون و در ماده يك اساسنامه شركت مادرتخصصي قطار شهري كشور (بند 4 بالا) كه به تأييد شوراي نگهبان رسيده و مؤخر بر قانون مذكور است، صريحا ً شركت مادرتخصصي قطار شهري كشور مجري طرح قطار شهري كشور ذكر شده است.

7- صدر اصل 44 قانون اساسي بخش مربوط به هواپيمايي، كشتيراني، راه و راه آهن و مانند اينها را در زمره مالكيت عمومي دانسته لكن مديريت آن را در اختيار دولت گذاشته است. اگرچه تأكيد قانون اساسي بر مديريت دولتي در مسائل ياد شده مغايرتي با سياست‌هاي كلي اصل 44 مبني بر واگذاري آن به بخش خصوصي نخواهد داشت اما از آنجايي كه حل مشكلات مردم اساس كار است، در هر جا منافع مردم اقتضا نمايد، دولت بايد وارد شده و معضلات را برطرف نمايد.

گسترش:مديريت صنعت روي ريل استحکام

«مديريت صنعت روي ريل استحکام»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي گسترش است كه در آن مي‌خوانيد؛به نظر مي‌آيد در شرايطي که مقدمات جهش در بخش صنعت خودرو فراهم آمده و چرخ‌هاي لکوموتيو صنعت بر ريل رونق افتاده‌اند، وزير صنايع و معادن ادامه کار را به شوراي سياستگذاري و تدوين استراتژي خودرو واگذارده و در انديشه تمرکز بيشتر روي ساير شقوق صنعت است.

 نشانه‌هاي اين گرايش سياستگذاري را مي‌توان در سخنان محرابيان در آيين توديع و معارفه روساي سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران رصد کرد. او در جمع مديران صنعتي از لزوم توجه به زيرساخت‌هاي حمل‌ونقل سخن گفت و به صراحت گفت که معاون خويش را براي حکمفرما کردن تفکر و استراتژي جديد در صنعت کشور تغيير داده است.

محرابيان رفتارهاي پيام‌دار ديگري نيز در هفته‌هاي گذشته بروز داده؛ آنجاکه با شرکت در همايش صنايع دريايي در کيش از اهتمام خويش و وزارتخانه متبوعش بر توسعه اين صنعت خبر دهد.

او در حاشيه اين همايش از لزوم توجه به صنايع هوايي نيز گفت تا مخاطبان دريابند صنعت حمل‌ونقل هدفگيري‌هاي آينده وزارت صنايع و معادن است. در اين ميان هدفمند کردن يارانه‌ها و تاثير آن بر بهاي حامل‌هاي سوخت را مي‌توان يکي از دلايل اصلي توجه و تاکيد بر صنايع دريايي، هوايي و ريلي دانست، چه آنکه با سوخت‌هايي که يارانه‌اي را بر خويش نمي‌بينند، کمتر عقل سليمي يافت مي‌شود که به حمل‌ونقل بار و مسافر از طريق جاده‌هاي طويل و البته بنزين و گازوئيل‌خوار راي دهد.

از همين رهگذر است که خودروسازان و طراحان ايراني همواره شنونده توصيه‌هاي محرابيان مبني بر ساخت و طراحي خودروهاي کم‌مصرف هستند. از اين دريچه مي‌توان دريافت که چرا مسابقه ملي طراحي خودروهاي الکتريکي آنقدر مورد حمايت وزارت صنايع و معادن و وزيرش قرار مي‌گيرد که وزير علاوه بر حمايت مالي، چند ساعتي را به بازديد  و حتي تست اين خودروها اختصاص مي‌دهد.

صنايع حمل‌ونقل امروزه نقش مهمي را در حرکت کاروان صنعتي ايران به عهده گرفته است.

وطن امروز:سخني چند با ديويد ميليبند

«سخني چند با ديويد ميليبند»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي وطن امروز به قلم داريوش احمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛وزير خارجه انگليس، ديويد ميليبند اخيرا اظهاراتي داشته که اين نوشتار درصدد موشکافي و ارائه پاسخي هر چند موجز بدان است. وي در يک سخنراني در مقر سازمان عفو بين‌الملل در لندن چنين گفته است: «چالش‌هاي کنوني غرب؛ رکود اقتصادي، تغييرات آب و هوايي، منازعه اسرائيلي- فلسطيني، جنگ در افغانستان و موضوع هسته‌اي ايران است.... براي رفع اين 5 مسأله اساسي، غرب بايد قدرت نرم را با قدرت سخت درهم آميزد و يک قدرت هوشمند توليد کند».

اينکه آقاي ميليبند سرانجام به برخي مشکلات از جمله جنگ در افغانستان- بخوانيد شکست در افغانستان- اعتراف کرده، خود مايه خرسندي است، چرا که اعتراف به مشکل، نخستين گام در حل آن است اما گويا قصد وي از بيان اين سخنان، بهره‌گيري از سنت و خصوصيت تاريخي دولتمردان انگليسي يعني «اعتماد به نفس مفرط» و «فرافکني مشکلات» است. اصولا غربي‌ها به طور عام و انگليسي‌ها به طور خاص، در مشي رفتاري‌شان در حوزه بين‌الملل، با فرافکني مشکلاتي که خود باعث و باني آنند، تلاش دارند از معرکه پاسخگويي به افکار عمومي - در وهله نخست در کشورهايشان و در وهله بعد در سطح جهاني- بگريزند و ديگران را عامل مشکلات دانسته و لاجرم مستوجب عقاب معرفي کنند و مجازات آنان را لاجرم در دستور کار قرار دهند.

پيش از اينکه 5 چالش غرب از نگاه وزير خارجه انگليس را بررسي کنيم، لازم است نکته‌اي درباره «قدرت هوشمند» که وي مطرح کرده بيان کنيم. وي قدرت هوشمند را تلفيق قدرت سخت و قدرت نرم خوانده و خواستار استفاده از آن براي رفع چالش‌ها شده است. درباره قدرت هوشمند که واژه ابداعي مراکز پژوهشي نومحافظه‌کاران آمريکايي است، در اين مجال نمي‌توان داد سخن داد. اما سوال اين است که آقاي ميليبند پاسخ دهد که براي مبارزه با رکود اقتصادي و تغييرات آب و هوايي چگونه مي‌خواهد از قدرت سخت (بخشي از قدرت هوشمند) بهره گيرد؟ البته واضح است که منظور وي اين نيست که عليه عامل اساسي اين 2 چالش، يعني ايالات متحده آمريکا قدرت سخت و حتي قدرت نرم را به کار گيرد. قاعدتا چنين نبايد باشد مگر اينکه در چند روز اخير چرخشي کامل در سياست خارجي انگليس رخ داده باشد که البته نشانه‌هايي از اين چرخش ديده نمي‌شود. حداقل نتيجه‌اي که مي‌توان از اين بخش از سخنان ميليبند گرفت اين است که گويا کشورهاي ديگر عامل اين 2چالش غرب هستند و لاجرم بايد با قدرت هوشمند با آنها برخورد کرد!

اينک درباره چالش‌هاي پنجگانه ادعايي، سخني چند با جناب ميليبند در ميان است:
1- رکود اقتصادي: به اعتراف وزير خارجه انگليس، رکود اقتصادي يکي از چالش‌هاي غرب است. براي رفع هر مشکلي نخست بايد عوامل موجد آن را شناسايي و سپس براي رفع آن برنامه ارائه کرد و البته تدبيري انديشيد که آن مشکل ديگر بار گريبانگير نشود. عامل يا عوامل ايجاد رکود اقتصادي کدامند؟ آيا غير از اين است که عامل اساسي آن، سياست‌هاي نادرست اقتصادي برخي کشورهاي غربي و در رأس آنها ايالات متحده آمريکاست؟ اگر چنين است- که هست- وزير خارجه انگليس خوب است پاسخ دهد که تا کنون چه تلاش‌هايي براي رفع اين چالش که اغلب کشورهاي جهان را نيز در نتيجه اهمال غربي‌ها و از جمله انگليس دربرگرفته، انجام داده است؟ و اصولا راه حل پيشنهادي انگليس براي رفع اين چالش چيست؟ جناب ميليبند به عنوان وزير خارجه کشوري که همچنان در توهمات قرن19 و نيمه نخست قرن بيستم سير مي‌کند، خوب است پاسخ دهد که آيا از اين توهم قدرت براي پاسخ خواهي از آمريکا به عنوان عامل اساسي رکود اقتصادي کنوني استفاده کرده است يا فقط به خود اجازه مي‌دهد که از اين توهم قدرت به منظور خط و نشان کشيدن براي کشورهاي مستقل استفاده کند؟
2- تغييرات آب و هوايي: براي رفع اين چالش هم مانند چالش نخست، بايد ابتدا دنبال عامل موجد آن بود. کدامين کشور يا کشورها با اتخاذ کدامين سياست‌ها، باعث بروز مشکلات آب و هوايي و تغييرات عظيم اکوسيستمي که حيات بشر را در معرض تهديد جدي قرار داده است، شده‌اند؟ ريشه اصلي اين مشکل که البته نه چالشي غربي که چالشي جهاني است، چيست؟ انگليس براي برخورد با عامل يا عاملان اساسي اين مشکل چه اقدامي انجام داده و اصولا قصد دارد با استفاده از قدرت هوشمند! براي رفع اين چالش چه اقدام يا اقداماتي انجام دهد؟ جناب ميليبند پاسخ دهد که قصد دارد با آمريکا که به تنهايي، توليد بيش از 30 درصد از گازهاي گلخانه‌اي را به خود اختصاص داده و هنوز حاضر نيست عضويت «پيمان کيوتو» را بپذيرد، چه برخوردي کند؟ آيا از قدرت هوشمند براي مجبور کردن آمريکا به امضا و اجراي پيمان کيوتو استفاده خواهد کرد؟

3- منازعه اسرائيلي- فلسطيني: راجع به اين چالش، البته بايد به طور مستقيم سراغ خود انگليس رفت؟ چه کسي اين چالش را ايجاد کرد؟ جناب ميليبند که قاعدتا در دانشگاه، تاريخ به عنوان يکي از مواد اصلي دروس سياسي‌اش در انگليس و آمريکا بوده، از تاريخ اشغال فلسطين و نقش اصلي انگليس در ايجاد رژيم غاصب صهيونيستي در قلب دنياي اسلام بخوبي آگاه است. اگر هم دروس سياسي را خوب نخوانده، لابد هنگامي که وزير شده سري به آرشيو وزارت خارجه انگليس زده و اسناد خيانت انگليس به دنياي اسلام را مطالعه کرده است. اگر هم تا کنون به دليل مشغوليت‌هاي متعدد از جمله پاشيدن تخم فتنه و جنگ در خاورميانه فرصت نکرده اين اسناد را مطالعه کند، در اسرع وقت اين کار را انجام دهد. در اين صورت احتمالا از اين پس، پيش از بيان چالش‌ها و سرودن اشعاري که در قافيه‌شان در مي‌ماند، تأمل بيشتري خواهد کرد و لااقل پاسخي براي سوالاتي که مطرح مي‌شود آماده خواهد کرد.

البته درک مي‌کنيم که وي به عنوان يک يهودي لهستاني‌الاصل نسبت به رژيم صهيونيستي وفادار بوده- و تا کنون نيز از کيسه مردم انگليس براي رژيم صهيونيستي بسيار خرج کرده- و اگر آن زمان به جاي بالفور، وزير خارجه وقت انگليس بود نيز دقيقا همان کاري را مي‌کرد که بالفور و اربابانش در حق ملت مظلوم فلسطين انجام دادند.

از آنجا که بايد به جناب ميليبند در رفع چالش کمک کرد، پيشنهاد مي‌شود کميته‌اي در وزارت خارجه انگليس تشکيل دهد و با بررسي نقش اسلاف خود به عنوان عاملان اصلي بحران خاورميانه يعني اشغال فلسطين، صادقانه به خيانت انگليس در خلق رژيم صهيونيستي اعتراف کرده و همزمان همه تلاش خود را براي احقاق حقوق فلسطينيان و در رأس آنها بازگشت آوارگان به اراضي اشغالي و تشکيل کشور فلسطيني به پايتختي بيت‌المقدس به کار گيرد. البته خوب است به همتاي آمريکايي‌اش هيلاري کلينتون نيز توصيه کند که به جاي همراهي با صهيونيست‌ها و امتياز دادن به آنها، براي احقاق حقوق فلسطينيان و برپايي
همه پرسي در سرزمين‌هاي اشغالي اقدام کند.

4- جنگ در افغانستان: در زمره عاملان موجد اين چالش، البته انگليس تنها نيست و نقشي حداقل برابر با آمريکا در خلق آن دارد. جناب ميليبند لابد به خاطر دارد – و اگر ندارد خوب است از سلفش جک استراو بپرسد- که آمريکا، انگليس و ديگر همپيمانانشان به بهانه حملات 20 شهريور 1381 (11 سپتامبر 2001) و با دستورالعمل ريشه کن کردن تروريسم، به افغانستان حمله کرده و خاک اين کشور را به توبره کشيدند. خوب است اکنون پس از 8 سال اشغال افغانستان، به اين سوال پاسخ دهند که آيا تروريسم در اين کشور ريشه‌کن شده است؟ آيا توليد مواد مخدر کمتر شده يا 40 برابر شده است؟ آيا امنيت – اين نياز اصلي مردم مظلوم افغانستان- تأمين شده است؟ آيا جنگنده‌هاي ناتو در هر هفته چندين تن از زنان و کودکان بي‌گناه افغان را در بمباران هوايي و حملات کور نمي‌کشند؟ آيا انگليس و آمريکا که به بهانه از بين بردن طالبان به افغانستان حمله کردند، در 2 سال گذشته بارها و بارها با آنان ديدار و مذاکره نکرده و با آنان نرد عشق نباخته‌اند؟ چه قدرت‌هايي با اشغال افغانستان، منطقه را به انباري از باروت تبديل کرده‌اند؟ چه قدرت‌هايي به افراط‌گرايي در منطقه دامن زده‌اند؟ چه کشورهايي طالبان را به «طالبان خوب» و «طالبان بد» تقسيم کرده‌اند؟ حل مشکل افغانستان بي‌ترديد در پاسخ به اين پرسش‌ها و پرسش‌هايي از اين دست نهفته است وگرنه وزير خارجه انگليس همچنان بايد در پي توجيه افکار عمومي انگليس براي چرايي کشته شدن بيش از 250 نظامي و زخمي شدن ده‌ها نظامي ديگر در افغانستان باشد.

5- ... و اما موضوع هسته‌اي ايران: البته در اينکه اين موضوع، واقعا چالشي براي غرب است يا انگليس در پي چالش جلوه دادن آن است در اين مجال سخني نمي‌گوييم. اما درباره موضوع هسته‌اي ايران خوب است ابتدا جناب ميليبند توضيح دهد که آيا ملت‌ها براي دستيابي به حقوق‌شان بايد از انگليس و برخي قدرت‌هاي زياده‌خواه ديگر اجازه بگيرند؟ موضوع هسته‌اي ايران اصولا چيست و از کجا آغاز شده است؟

ايران براي تأمين انرژي خود تا 20 سال آينده نياز به 20 هزار مگاوات انرژي دارد. آيا نبايد در اين زمينه برنامه‌ريزي و براي استفاده از انرژي صلح‌آميز هسته‌اي اقدام کند؟ آيا انگليس که معاهده «ان‌پي‌تي» را امضا کرده تاکنون به آن از جمله تعهد به از بين بردن سلاح‌هاي هسته‌اي‌اش عمل کرده است؟ آيا انگليس بر خلاف «ان‌پي‌تي» در پي آزمايش نسل‌هاي جديد سلاح هسته‌اي نيست و براي اين منظور بودجه‌اي هنگفت اختصاص نداده است؟

همچنين مناسب و بلکه لازم است وزير خارجه انگليس به اين پرسش‌ها نيز پاسخ دهد: انگليس به عنوان يکي از حاميان اصلي رژيم صهيونيستي تا کنون چه گامي براي پيوستن اين رژيم جعلي به «ان‌پي‌تي برداشته است؟ نقش انگليس در هسته‌اي شدن رژيم صهيونيستي و مجهز شدن به حداقل 200 کلاهک هسته‌اي چيست؟ انگليس چه اقدامي براي متعهد کردن 2 کشور فرانسه و آلمان براي اجراي قراردادهاي هسته‌اي که در زمان رژيم گذشته با ايران بسته بودند، برداشته است؟ وفق ماده 4 «ان‌پي‌تي» که «همه همپيمانان را در تسهيل تبادل تجهيزات، مواد و اطلاعات تکنولوژيکي براي مقاصد صلح‌آميز استفاده از انرژي هسته‌اي متعهد مي‌سازد»، انگليس به‌عنوان يکي از اعضاي «ان‌پي‌تي» چه اقدامي براي تأمين سوخت رآکتور تهران - وفق ماده يادشده- انجام داده است؟ آيا سخن از استفاده از شمشير زنگ زده «تحريم» و شاخ و شانه کشيدن و «تهديد» در قد و قواره کشوري چون انگليس است؟ گذشت آن زمان که آفتاب در پادشاهي انگليس غروب نمي‌کرد. جناب وزير خارجه متوهم انگليس اگر فکر مي‌کند کشورش قدرتي دارد خوب است در افغانستان به کار گيرد تا مجبور نباشد براي پاسخ دادن به نمايندگان پارلمان انگليس، به فرافکني مشکلات و توجيه افتضاح 8 ساله در افغانستان بپردازد.

 بالاخره اينکه پيش از به کارگيري «قدرت هوشمند» خوب است ميليبند از «هوش» انگليسي براي فهم درست وقايع و تجزيه وتحليل آنها و تصميم‌گيري درست استفاده کند تا انگليس به وضع فلاکت‌بار کنوني در داخل و خارج بويژه در منطقه خاورميانه دچار نشود.

به هرحال به هر کدام از چالش‌هاي ادعايي ميليبند که بنگريم، رد پاي انگليس در ايجاد و گسترش آن به وضوح به چشم مي‌خورد. لذا ميليبند مي‌تواند کلاه خود را بالاتر بگذارد!
اميد اينکه جناب ايشان پاسخي روشن به پرسش‌هاي مطرح شده در اين مطلب بدهد و به خاطر بسپارد که نمي‌تواند هر چه که مي‌خواهد به خورد افکار عمومي دنيا دهد و بقيه سکوت کنند و تراوشات و توهمات ذهني ايشان را بپذيرند.

...و سخن آخر اينکه اميدواريم اين مطلب توانسته باشد آينه‌اي تمام قد در مقابل دولتمردان انگليس قرار داده باشد تا خود را در آن ببينند. نيز آرزومنديم که به رسم ديرين، سنت «آينه شکني» را تکرار نکنند که «نظامي» شاعر بلندقدر ايراني 10 قرن پيش سروده است:
آينه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن آينه شکستن خطاست

قدس: فلسطين ؛ از واقعيت تا رؤيا

«فلسطين ؛ از واقعيت تا رؤيا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛اعلام يکجانبه کشور مستقل فلسطيني از سوي سلام فياض با توسل به شوراي امنيت سازمان ملل و واکنش آمريکا، بيانگر حمايت از رژيم صهيونيستي است و بار ديگر اين واقعيت را به اثبات مي رساند که خوش بيني به حمايتهاي آمريکا، به مثابه تکيه بر باد است.

روند به اصطلاح صلح خاورميانه با وعده هاي فريب دهنده از سوي رژيم صهيونيستي و حاميان وي در قالب گفتگو، نه تنها ترديد ضمانت اجرا را همواره به عنوان يک دغدغه گروه سازشکار فلسطيني مطرح مي سازد، بلکه ماهيت توسعه طلبانه و مباني جعلي باورهاي عقيدتي، امکان تحقق هرگونه همزيستي مسالمت آميز را منتفي نموده است.

سابقه اين اظهارنظر را مي توان در سفر «جيمي کارتر» رئيس جمهور اسبق آمريکا به فلسطين اشغالي جستجو کرد. کارتر در آن سفر و در ديدار با مسؤولان رژيم صهيونيستي، بصراحت اعلام کرد که اگر اسرائيل با تشکيل دولت فلسطيني که توصيه کميته چهارجانبه و در چارچوب «نقشه راه» است، همچنان مخالفت کند، ممکن است طرف فلسطيني به صورت يکجانبه تشکيل دولت فلسطيني را اعلام نمايد و اين موضوع مشکلاتي را براي رژيم صهيونيستي در پي خواهد داشت.

گفتني است، عرفات نيز در سال 2000 با اعلام چنين تصميمي، در مقابل تهديدهاي رژيم اشغالگر قدس ناگزير ناکام ماند.

مسؤولان تشکيلات خودگردان و اتحاديه عرب پس از شکست روند سازش، به خاطر لجاجت و مخالفت رژيم صهيونيستي در متوقف کردن شهرک سازي در سرزمين اشغالي فلسطين، گزينه رجوع به شوراي امنيت سازمان ملل متحد براي صدور قطعنامه در به رسميت شناختن و تشکيل کشور فلسطيني را در دستور کار خود قرار داده اند.

اکنون اين پرسش مطرح است که آيا مرجعي به عنوان شوراي امنيت مي تواند براي فلسطينيان احقاق حق کند؟

ساختار سازمان ملل و عملکرد اين سازمان، تاکنون به گونه اي بوده که امکان هر گونه دستيابي فلسطين را به حقوقشان منتفي کرده است. وتوي آمريکا در حمايت از رژيم جعلي، اين موضوع را بصراحت اثبات مي کند که زمامداران آمريکا و غرب در دفاع از اشغالگران قدس، از کليه ابزارهاي حقوقي و سياسي نهايت بهره را خواهند برد.

جريان سازشکار فلسطين با خوش بيني، سطحي نگري و خيانت به آرمان فلسطين، ضمن تفرقه افکني در ميان مردم اين کشور، بستر تشديد فشارها را از سوي حاميان فرامنطقه اي صهيونيسم فراهم کرده است.

آنها با بي اعتنايي به آراي مردم و ناديده گرفتن پروسه دموکراتيک، دولت قانوني هنيه را با انواع فشارها و تحديدها روبه رو ساختند. اعمال تحريمهاي کشورهاي اروپايي و همراهي برخي کشورهاي عربي نيز به خشونتهاي درون گروهي منجر گرديد که خروجي آن خرسندي رژيم صهيونيستي را در پي داشت.

اکنون موضعگيري «يان کلي» سخنگوي وزارت امور خارجه آمريکا اميدهاي سلام فياض را به يأس مبدل نموده است، به نحوي که ايشان در اظهاراتي اعلام نمود: ما از تشکيل کشوري فلسطيني که نتيجه مذاکرات بين دو طرف باشد، حمايت مي کنيم.

اين سخنان، بيانگر اين واقعيت است که تشکيلات خودگردان نمي تواند شوراي امنيت را مرجعي براي استيفاي حقوق فلسطينيان در نظر بگيرد. سازمان ملل تاکنون با بهره گيري از ساز و کارهاي حقوقي تلاشهاي فراواني را براي تسهيل و تسريع زياده طلبيهاي تل آويو انجام داده است، لذا انتظار مساعدت از اين سازمان توقع بيهوده اي است.

دولت آمريکا با اعلام اين موضع، تصورات پوچ جريان سازشکار فلسطين را که اميد همراهي با آنها را در برخورد با مخالفان توقف شهرک سازي داشت، تباه نمود. پر واضح است، نفوذ اختاپوسي صهيونيستها در لايه هاي متعدد سياسي، مالي و نظامي ايالات متحده آمريکا، امکان اتخاذ مشي مستقل را از زمامداران و دولتمردان اين کشور سلب نموده است.

برخي تحليلگران با استناد به بعضي رخدادهاي سياسي، به گونه اي فضاي ديپلماسي موجود را ارزيابي مي کردند که وزنه تصميمهاي واشنگتن به نفع اعراب سنگيني مي کرد، هرچند اين تصور به سرعت با موضعگيريهاي مسؤولان امر ابطال گرديد.

مقامهاي کاخ سفيد در اولويتهاي سياست خارجي خويش، اعراب را بر اسرائيل ترجيح نمي دهند، زيرا در باورهاي سياسي آنها دولتهاي عربي وزنه هاي تعيين کننده در مناسبات بين المللي نمي باشند. لذا همچنان بر گزينه پشتيباني از تل آويو اصرار مي ورزند.

دولتمردان فلسطين اکنون در مواجهه با واقعيتهايي که سالها قبل جمهوري اسلامي نسبت به تبعات امنيتي و سياسي آن هشدار داده بود، عواقب بي اعتنايي را به وضوح مشاهده مي کنند. مردم و زمامداران فلسطيني بيش از هر کسي به اين موضوع واقفند که عرفات مبارز، در مسير مذاکرات به بن بستي دچار شد که از حضور وي در نشست سران عرب در بيروت ممانعت به عمل آوردند و عرفات اعلان نمود به جهانيان بگوييد اين چه دموکراسي است که مقر من با تانکهاي اسرائيلي محاصره شده است.

پر واضح است، استقلال فلسطين با توسل به مجامع حقوقي وابسته امکان تحقق نمي يابد و دولتمردان فلسطيني با اجماع بر موضوع منافع ملي اين کشور، زمينه انشقاق و چند دستگي سياسي را از بين مي برند.

بنابراين، روند حوادث به گونه اي است که اگر تشکيلات خودگردان به ابزارهاي حقوقي احترام بگذارد و از آراي مردم تمکين نمايد، بهترين گزينه ملي و استراتژيک را در مقابل رژيم اشغالگر قدس طراحي کرده است و دولتهاي عربي نيز نمي توانند نسبت به اين موضوع بي تفاوت بمانند.

انتخابات پارلماني و رياست تشکيلات خودگردان درسال آينده ميلادي، آزمون ديگري براي دموکراسي نوپاي فلسطين است که اميد مي رود بدون چالش با همگرايي گروه هاي فلسطيني بر اساس احترام به قانون و نقش همه گروه هاي فلسطيني در کرانه باختري و نوار غزه، نظر افکار عمومي فلسطين را استفسار نمايند و اين نتيجه را نقشه راه تحولات آتي اين کشور قرار دهند.

جوان:انصراف مي دهم پس هستم!

«انصراف مي دهم پس هستم!»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي جوان به قلم ابراهيم زاهدي مطلق است كه در آن مي‌خوانيد؛انصراف دو، سه نويسنده از نامزدي در جايزه جلال آل احمد، معاون فرهنگي وزير ارشاد را به پاسخ وا داشت. پاسخي كه كاملاً منطقي و دقيق بود. پرويز گفت: در يك جايزه ملي نمي‌توان از همه نظرسنجي كرد كه آيا مايل هستند اثرشان داوري شود يا نه؟

به نظر مي‌رسد با اين روند كه در دو، سه سال اخير شاهد انصراف برخي از نويسندگان از نامزدي در جايزه‌هاي كتاب سال يا جلال‌آل‌احمد هستيم، اتفاقات طنز‌آميز ديگري هم بروز كند. مثلاً از سال آينده، پنج ماه قبل از تشكيل گروه داوران يا هر كار ديگري، عده‌اي اعلام كنند كه ما از گرفتن جايزه كناره‌گيري مي‌كنيم. يا گروه ديگري بيانيه جمعي بدهند كه از جشنواره‌هاي احتمالي در سه سال آينده بيزاري جسته و هيچ جايزه‌اي نمي‌خواهيم. گروه ديگري هم براي دهه‌هاي بعد اعلام موضع كنند و حتي پيش از نوشتن اثري، ضمانت بخواهند كه فقط به شرطي داستان خواهند نوشت كه كسي يا جشنواره‌ يا جايزه‌اي آنها را نامزد نكند!

آن طور كه از بعضي مصاحبه‌ها و بعضي اظهارنظرها بر مي‌آيد، صرف مخالفت با ارشاد بر سر هر اتفاقي، لباس روشنفكري بر تن گوينده مي‌كند و همين هم براي او كافي است. ظاهراً نويسنده‌هاي ما كه بايد پيشاهنگ تفكر منطقي و سخن گفتن بر بنيادهاي اصيل و روشنفكرانه باشند، اغلب در تله ظواهر روشنفكرمأبي گرفتار مي‌شوند. انتظاري كه عامه مردم از نويسندگان دارند، ديدن چند قدم جلوتر از فضاي عمومي جامعه و داشتن ابتكار عمل در اعلام مواضع است. نويسنده امروز ما از جايزه‌اي كناره‌گيري مي‌كند كه هنوز به نامش نشده است! آيا او مخاطب خود را تا اين حد دست كم مي‌گيرد كه نداند پشت اين انصراف‌ها فقط تبليغ وجود دارد؟ آيا مخاطب نمي‌داند كه نامزد شدن نويسنده در يك جايزه يا جشنواره به معني همسويي فكري نويسنده با برگزاركنندگان آن نيست؟

آيا نويسنده گمان مي‌كند اين شعار دادن را مخاطبش درك نمي‌كند؟ آيا مخاطب متوجه نمي‌شود نويسنده از تشكيلاتي انصراف مي‌دهد كه مجوز چاپ اثرش هم توسط همان تشكيلات صادر شده است؟ اين چه تفكر عجيبي است كه دامنگير جريان روشنفكري ايران شده است؟ چرا نويسنده از مخاطبش عقب مي‌ماند؟ آيا يكي از دلايل كم‌فروش بودن بسياري از آثار داستاني ما به همين دليل نيست كه فاصله قابل اعتنايي ميان سطح تحليل‌ها و تفكرات نويسنده با مخاطب وجود ندارد؟ چرا نويسنده روشنفكر ما اندكي تحمل نمي‌كند تا وقتي كه اسمش را اعلام كردند، در صورت عدم تمايل، پيروزمندانه و با ذكر دليل، از گرفتن جايزه‌اي كه حق اوست،‌خودداري كند؟

چگونه است كه برخي هنرمندان و نويسندگان ما حاضرند به دعوت وزارت خارجه فرانسه يا سفارت انگليس و يا كنسولگري X و اداره Y به سفر بروند و از دست هر مقام دولتي در اروپا و آمريكا جايزه بگيرند و افتخار كنند، اما جايزه وزارت ارشاد را ... هر كس گرفت يا نامزد آن شد، به چوب دولتي بودن، سر و كله‌اش را بشكنند؟! آيا اين روشنفكري كه خودش را نمي‌تواند راه ببرد، قادر به راهنمايي مردم خواهد شد؟ آيا نبايد به حال مردمي گريست كه راهنمايانش در حلقه فرهنگ و هنر چنين دچار انفعال شده‌اند.

حمايت:شبهه ها و فتنه ها

«شبهه ها و فتنه ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي حمايت به قلم مجيد احساني نيك است كه در آن مي‌خوانيد؛شبهه و فتنه، چه بدعتها و انحرافها كه نياورده و چه سنتهايي را كه نشكسته و چه لباسهاي حقي كه بر تن باطل نكرده است.‏

از همان روزهاي اول، همين شبهه بود كه دست رسول خدا (ص) را بست و كار امام علي (ع) را به بن بست كشاند و كرد، آنچه كرد.‏

در روزهاي جمل و صفين، باز همين شبهه باعث شد كه با توجه به رجال بزرگ ومبارز اسلام و قاريان و حافظان قرآن و زنان رسول خدا (ص) و ياران ديرين او، قرآن ها بر روي نيزه ها رود و عابدان و شب زنده داران، روي ازامام علي (ع) بر گرفتند و به ديگران پيوستند.‏
همان طور كه در روزهاي سخت و ناشناخته امام مجتبي (ع)، همين شبهه بود كه ذلت را به امام حسن (ع) نسبت داد و خنجر در پاي او گذاشت.‏

و باز همين شبهه بود كه ياران مسلم و جمعيت هوادار او را، حتي يك شب امان نداد. چرا كه بشير بن نعمان و سپس ابن زياد، با عنوان حفظ امت و تسليم در برابر خليفه و حفظ خون مسلمين و ترساندن مردم از لشگر شام و وعده كردن به گندم ري، خون امام حسين (ع) و پاكترين هاي روي زمين را ريختند و حرمت خاندان نبوي را شكستند و از دادن هيچ نسبت دروغي به آنها (ولو خارج شدن از دين)، فروگذار نكردند. و تا امروز هم همين شبهات است كه آب را گل آلود مي كند تا فتنه ها و جاذبه ها و تهديدها و تطميع ها، زمينه رشد پيدا كنند. چرا كه وقتي مسلم به كوفه وارد شد، مادران و عروسان، مردان را وسوسه كردند و به بهانه هاي گوناگون، آنها را از همراهي مسلم بازداشتند و بيعت كنندگان با امام زمانشان، حسين بن علي (ع)، را از يكديگر از ولي شان جدا كردند. شبهه، زمينه ساز فتنه اس و فتنه ها، عامل بدعت و انحراف.‏

در شبهه، از ابهام در اعتقاد و بينش آغاز مي كنند و با هجوم به ارزشها و اهداف، و با زير سوال بردن روشها و مايوس كردن از نتيجه و حتمي كردن شكست و زبوني، كار بازگشت و وادادگي و تسليم و ذلت پذيري را آسان مي نمايند. در فتنه ها، از نقطه ضعف ها و از طمع ها و ترس ها و تهديدها و جلوه ها و جاذبه ها، با كمك گرفتاريها و درگيريهاي محتمل، استفاده مي برند.‏

و با اين شبهه و فتنه، كار به آن جا مي كشد كه از دين و سنت كنار مي كشيم و با بدعت و انحراف كنار مي آئيم و مي توانيم شياطين و طاغوتها را تحمل كنيم؛ و نمي توانيم به خدا و رسول و اوليا او سر بسپاريم كه دلزدگي و خستگي و ياس از نتيجه و يا رنج از روشها و ناراحتي از برخوردهاي بد، هر كدام مي تواند به تنهايي انسان را بر دين بشوراند.‏

واي به هنگاميكه اين عوامل با هم جمع بشوند و تبليغات وسيع هم،‌همه را زير پوشش بگيرد و فشارهاي اقتصادي و اجتماعي و رواني،‌توان و تحمل را بشكند و نقطه ضعف ها، در برابر آفت ها و ميكروبها، آسيب پذير شود و آن چه كه با دست دشمن ممكن نبود، با دست دوست عملي شود، كه قلعه هاي محكم ازدرون فتح مي شوند و دشمن شكست خورده از بيرون، جبهه نبردش را به داخل مي كشاند و تاريكي، به مقصودش مي رسد كه : "و الذين كفروا اوليائهم الطاغوت، يخرجونهم من النور الي الظلمات".‏
آدم ها در كنار شبهه و ابهام، زودتر صيد مي شوند و در تاريكي و ابهام ارزشها، زودتر خود فروش و دين فروشي شكل مي گيرد.‏

و اين داستان را امروز هم شاهد هستيم كه چگونه ضعف ها و سستي ها، جاي خود را به عصيان و نفرت و حتي كفر و بازگشت مي سپارد، و چگونه از برخوردهاي بد دوستان و جاذبه هاي مطلوب دشمنان، دستاويزي براي ارتداد و بازگشت، يا تردد و حيرت، يا درگيريهاي روحي و جنگ و جدال اعصاب و يا بي خيالي و روزمرگي فراهم مي شود.‏

تا آنجا كه حال شنيدن و حوصله گفت و گو و حتي درد دل باقي نمي ماند، چون ديگر اميدي به نتيجه نيست و انتظار، حاصلي نمي بخشد.‏

درست است كه دنيا طلبي و فتنه ها وبازيگري يكدسته، به توزيع غلط امكانات و در نتيجه به استدعاي رفاه و تقاضاي امكانات و دست يابي به اميال انجاميده است و اين برخوردهاي غلط، عامل اين مشكلات شده است؛ و ليكن مرض، بيش از آنكه به ميكروب و عامل خارجي مربوط شود،‌به استعداد و آمادگي و ضعف ها و آسيب پذيري خود ما باز مي گردد.‏

با احساس اين ضرورت است كه بايد به بازسازي روي آوريم و به تحليل اين ضعف ها و بررسي راه حل ها و علاج ها بپردازيم تا بتوانيم با اين بازسازي، در هر موقعيتي،‌خوب موضع گيري كنيم تا در برخورد با شبهه و فتنه و وسوسه و بدعت، همراه نور و هدايت و بينات و فرقان، بتوانيم مسلط و سالم و بهره مند باشيم.‏

حضرت امير المومنين (ع) در آخرين خطبه هايشان (خطبه 182 نهج البلاغه) است كه اشك مي ريزند و مي فرمايند: "آري، آن دسته از برادراني كه در جنگ صفين خونشان ريخت، هيچ زياني نكرده اند، گر چه امروز نيستند تا خوراكشان غم وغصه، و نوشيدني آنها خونابه دل باشد... كجا هستند برادران من كه به راه حق رفتند و با حق در گذشتند؟ كجاست عمار؟ و كجاست مالك بن تيهان انصاري؟ و كجاست ذوالشهادتين؟ و كجايند همانند آنان از برادرنشان كه پيمان جانبازي بستند و سرهايشان را براي ستمگري فرستادند؟

سپس حضرت امير (ع)، دست به ريش مبارك گرفت و زماني طولاني گريست و فرمود: دريغا از برادرانم كه قرآن را خواندند و بر اساس آن قضاوت كردند، در واجبات الهي انديشه كرده و آنها را بر پا داشتند. سنتهاي الهي را زنده كردند و بدعتها را نابود،‌ دعوت جهاد را پذيرفته و به رهبر خود اطمينان داشته و از او پيروي كردند."‏

حضرت در اين بيانات، از حق و هدف، و از طريق و راه، و از آداب و فقه حركت گفتگو دارند.‏
با توجه به اين مطالب و همراه اين بيانات و با دستيابي به يك ميزان مشخص و فرقان حاكم، مي توان از بند شبهه رهيد و زمينه فتنه را ضعيف كرد و از انحراف ها و بدعت ها رها شد.‏
هدف، راه را مشخص مي كند و خصوصيات رهبر را نشان مي دهد و آداب حركت و فقه راهرو را مفهوم و مقبول و مطلوب مي سازد.‏
هدف، راه، قائد، و سنت و ادب حركت، چراغ روزهاي شبهه و مركب در هنگام هجوم فتنه و امواج سهمگين آن هستند.‏
ان الحسين مصباح الهدي و سفينه النجاه ‏
ارسال به دوستان
وبگردی