۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۲۳۹۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۱ - ۱۰-۰۹-۱۳۸۸
کد ۹۲۳۹۸
انتشار: ۰۹:۲۱ - ۱۰-۰۹-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان: چشم انداز آينده درگيري هاي يمن

«چشم انداز آينده درگيري هاي يمن»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛تحولات يمن طي سه هفته اخير از شكل «درگيري داخلي» ميان دولت صنعا و مبارزان صعده به شكل درگيري منطقه اي با بخشي از مردم يمن تغيير يافت. ورود نيروهاي نظامي عربستان و اردن به درگيري هاي شرق استان صعده و بمباران پي درپي مواضع حوثي ها طي هفته هاي اخير در حالي صورت گرفت كه دولت علي عبدالله صالح در جبهه هاي مختلف استان مزبور شكست هاي سنگيني از نيروهاي مبارز خورده بود.

ورود نظامي عربستان و اردن به درگيري هاي صعده و تمركز عملياتي آنان بر منطقه «رازح» و «حديده» بيانگر آن است كه كشورهاي عربي منطقه بشدت از دسترسي مبارزان صعده به دريا واهمه دارند و اين در حالي است كه فاصله مرزهاي غربي استان صعده با درياي سرخ بيش از 50 كيلومتر نمي باشد. طي هفته هاي گذشته بارها «الملاحيط»، «شدا»، «رازح»، «جبل الدخان» و «جبل مدود» در غرب استان صعده از سوي عربستان و اردن بمباران شده است. روز يكشنبه ارتش عربستان با صدور بيانيه اي مدعي شد نيروهاي عبدالملك حوثي را از جبال دخان و مدود عقب رانده و شكست سختي را بر آنان تحميل كرده است و اين در حالي است كه اين دو كشور هيچ نيروي پياده اي را وارد اين دو منطقه نكرده و استنادشان به قلع و قمع كردن شيعيان در اين دو منطقه و حجم وسيع بمباران هوايي است. دفتر عبدالملك رهبر جوان حوثي ها ادعاي ارتش عربستان را تكذيب و اعلام كرد كماكان بر همه جبال «مران» كه شامل جبل الدخان و جبل مدود هم مي شود، تسلط دارند.

غرب طي هفته هاي گذشته موضع محتاطانه اي داشت. حتي آلمان به عربستان در مورد ادامه عمليات در غرب صعده هشدار داد. غرب نگران شكست جبهه عربي از شيعيان مظلوم صعده مي باشد چرا كه شكست دولت هاي عربستان، اردن و يمن از شيعيان يمن چشم انداز وحشتناكي را براي آمريكا و اروپا به وجود مي آورد. الحاق زيدي هاي مبارز در صعده به «اسماعيلي ها» در استان هاي «نجران» و «جيزان» عربستان بنيان حكومت هاي وابسته عرب را در شبه جزيره عربستان متزلزل مي گرداند. شيعيان اثني عشري و اسماعيلي و زيدي در اكثر كشورهاي عرب شبه جزيره بين 03 تا 57 درصد جمعيت اين كشورها را شامل مي شوند و در كل بين 53 تا 04 درصد كل جمعيت شبه جزيره را شامل مي گردند. از نظر آمريكا و اروپا شكست اردن و عربستان مي تواند به يك انفجار بزرگ در منطقه منجر شود و موقعيت امنيتي غرب را در شبه جزيره، خليج فارس، اقيانوس هند و درياي سرخ به خطر اندازد.

درباره تحولات يمن گفتني هاي ديگري هم وجود دارد.
1- با ادامه درگيري ها، وقوع اختلاف ميان خاندان «الاحمر» كه رئيس جمهور هم از اين خاندان مي باشد، محسوس شده است. خاندان الاحمر بطور كلي به دو بخش سكولار و سلفي تقسيم مي شود، علي عبدالله صالح مظهر سكولارهاي اين طايفه و علي محسن الاحمر مظهر سلفي هاي آن است. در جنگ ششم كه از اواسط مردادماه آغاز گرديد، علي محسن الاحمر فرمانده نيروهاي شمال غرب به زودي از صفحه خبري محو گرديد و اين در حالي بود كه او در جريان پنج جنگ قبلي نقش كليدي بعهده داشت.غيبت او و ساير سلفي هاي خاندان الاحمر اين زمزمه را شدت بخشيد كه ممكن است او جايگزين علي عبدالله صالح گردد. از ديرباز اين گمانه زني وجود داشت كه ميان آمريكا، اروپا و عربستان بر سر حاكم يمن اختلاف نظر وجود دارد، عربستان روي علي محسن و غرب روي علي عبدالله صالح تاكيد دارند.
ادامه درگيري ها در يمن وضع علي عبدالله صالح را بشدت بحراني مي كند چرا كه او از يك سو از ائتلاف سياسي نيروهاي جنوب با نيروهاي حوثي در شمال تهديد مي شود و از سوي ديگر عدم توفيق او در كنترل بحران صعده، ادامه حمايت آمريكا و غرب را از حكومت او با ترديد جدي مواجه مي گرداند. علي عبدالله صالح بخوبي مي داند كه اگر او نتواند به قيام شيعيان خاتمه دهد، غرب فردي را با روكش مذاكره و صلح طلبي وارد ميدان مي كند تا حوثي ها را از درون صخره ها به درون دولت بكشاند و حتي الامكان به ماجرا خاتمه دهد. مجموعه اين مباحث آينده دولت صالح را با ابهام زيادي مواجه كرده است.

2- اعلام پيروزي از سوي عربستان سعودي از شكست نظامي اين دولت خبر مي دهد چرا كه آنان هنوز نتوانسته اند مبارزان صعده را حتي از يك پايگاه بيرون برانند و اين در حالي است كه طي 4-5 ماه گذشته حداقل 06 پادگان و پايگاه نظامي به تصرف آنان درآمده كه يكي از آنان پايگاه «جبل الدخان» متعلق به تيپ 4 ويژه عربستان مي باشد. با اين وصف بايد گفت عربستان به احتمال زياد با اعلام پيروزي مي خواهد پاي خود را از معركه بيرون بكشد و دولت صنعا را با مبارزان صعده تنها بگذارد. اگر اين اتفاق بيفتد هيچ راهي به جز مصالحه با حوثي ها و شريك كردن آنان در حكومت باقي نمي ماند. دستاورد وضع فعلي براي عربستان هم كاملا مشخص است. اگر اعلام پيروزي زودهنگام عربستان به معناي پايان عمليات نظامي سعودي در شمال يمن باشد، دولت هاي صنعا و رياض ناچارند به دو خواسته مهم حوثي ها - شامل رفع تبعيض اقتصادي از استان برخوردار صعده و رفع محدوديت ها عليه مراكز مذهبي شيعيان- تن دهند و اين تن دادن به رشد جنبش شيعيان در شمال يمن و جنوب عربستان كمك مي كند.

3- زمزمه نارضايتي از عملكرد دولت صنعا حتي در ميان خاندان «الاحمر» به گوش مي رسد. فرزندان شيخ عبدالله الاحمر- شامل شيخ صادق كه اينك جاي پدر نشسته است، حميد و حسين كه نبض اقتصادي اين خاندان را در دست دارند- به همراه علي محسن الاحمر كه در پنج جنگ قبلي فرمانده ناحيه شمال غرب يمن بود و در جنگ ششم جاي او به «احمد» فرزند بزرگ رئيس جمهور سپرده شد، پيوسته اند و بحث عدم كفايت رئيس جمهور را مطرح مي كنند. اختلافات موجود در اين خاندان به هر سمتي كه كشيده شود و هر كدام از دو جناح آن كه غلبه كنند به تضعيف قدرت خاندان حاكم منتهي مي گردد، مصالحه با حوثي ها يك گزينه مهم فراروي حاكميت يمن خواهد بود.

4- با پايمردي و ايستادگي شيعيان و شكست نظامي دولت هاي صنعا، امان و رياض از آنها، به احتمال زياد غرب و جبهه عربي روي آلترناتيو مذهبي تمركز خواهند كرد. نيروهاي شمال يمن با برخورداري از اعتقادات مذهبي و با شعارهاي «الموت لامريكا»، «الموت لاسرائيل»، «اللعنه علي اليهود» و «النصر للاسلام» به مبارزه مي پردازند و نزديك به 01سال است كه به مقاومت خود ادامه مي دهند اين گروه روز به روز تقويت شده اند، اينك آنان بر مرزهاي شمالي يمن با عربستان تسلط دارند و به در اختيار گرفتن مرزهاي يمن در درياي سرخ نزديك شده اند عدد جنگجويان آن از حدود 020 نفر در سال 0200 ميلادي اينك به بيش از يكصد هزار نفر رسيده است و از آنجا كه آنان از نيروهاي ضداسرائيلي و ضدآمريكايي و ضد وهابي تغذيه مي كنند عدد مبارزان آن مي تواند به زودي از چند ميليون نفر فراتر برود. مراكز نظرسنجي غرب بارها اعلام كرده اند كه بيش از 09درصد مردم در شبه جزيره عربي از آمريكا نفرت دارند. با اين وصف آمريكايي ها و غربي ها از تداوم مبارزه شيعيان صعده به شدت بيمناكند. اگر مبارزان صعده با ورود در حكومت تن به مهار ندهند، غربي ها قطعاً درگيري مذهبي را در اين سرزمين فعال خواهند كرد.

يمن از ديرباز مهد «القاعده» بوده و اينك اين كشور در بردارنده دو دسته از نيروهاي موسوم به القاعده است؛ نيروهايي كه به رياض و بعضي ديگر از پايتخت هاي عربي وابسته اند و نيروهايي كه با آمريكا درگيري دارند. خبرهايي وجود دارد كه از تلاش آمريكا و عربستان براي ايجاد وحدت ميان اين دو طيف از القاعده حكايت مي كند اين وحدت طبعاً بايد با نشان دادن يك جبهه مخالف توام باشد و در عين حال، محكمترين جبهه مخالف مشترك غرب و رياض و نيز مهمترين مخالف غرب گرايي و تحجرگرايي، شيعيان صعده مي باشند از اين رو بايد نسبت به شرايط آينده حساس بود و البته رهبران حوثي ها- علامه بدرالدين رهبر معنوي و عبدالملك رهبر مبارزاتي- تاكنون درايت زيادي از خود نشان داده اند.

5- خبرهاي ديگري وجود دارد كه از تلاش اروپا و آمريكا براي مديريت بحران يمن حكايت مي كند. يك پايه اين خبرها بر جايگزيني نيروهاي نظامي بين المللي در منطقه صعده و بين المللي كردن بحران استوار است. بعيد نيست كه پس از شكست فاحش رژيم هاي عربي از جنگ 4 ماهه صعده، سازمان ملل تحت عنوان دفاع از جان انسان ها، قطعنامه اي صادر كند و به بهانه آن ناتو پا در منطقه بسيار استراتژيك و استثنايي خليج عدن و سواحل يمن در درياي سرخ بگذارد. از اين رو جهان اسلام بايد پيش از آنكه دير شود نقش تاريخي خود را در بحران يمن ايفا كند به گونه اي كه هم حقوق انساني و مذهبي مردم مبارز يمن تامين شود و هم فتنه از اين كشور برخيزد.

مردم سالاري:تضارب آرا؛ مثبت يا منفي

«تضارب آرا؛ مثبت يا منفي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم جواد نصيري اوانکي است كه در آن مي‌خوانيد؛موضوع تضارب يا برخورد آرا در جوامع مدرن امروزي يکي از اصلي ترين پايه هاي پيشرفت علم و فرهنگ را شامل مي شود، به گونه اي که در اين جوامع اصل نقد و نقادي همواره يکي از مهمترين ارکان فضاي عمومي کشور و رسانه ها  به شمار مي رود و هيچ انديشه فاخري اين اصل لايتغير را به زير سوال نبرده و بلکه براي تحقق آن تلاش هاي زيادي انجام مي شود.

نگاهي به تاريخ پيشرفت علم و دانش در کشورهاي مدرن نشان از آن مي دهد که انديشمندان، فلاسفه و دانشمندان علوم تجربي در اين کشورها يکي پس از ديگري تلاش داشتند تا نظريات نويني را در عرصه مطالعاتي خود ارائه دهند، از اينرو در بسياري اوقات شاگرد بر استاد پيشي مي گيرد و حتي نظريات استاد خود را در کل رد  کرده و فاقد اعتبار دانسته و خود نظريات جديدي را پايه گذاري مي کند و از دل همين برخورد آرا، راه کشف ناشناخته ها باز شده اند.

زماني سقراط، فيلسوف برجسته يونان باستان نظرياتي داد، پس از او شاگردش افلاطون آن نظريات را در برخي موارد نامعتبر دانسته و در برخي بخش ها تکميل کرد، سپس ارسطو که دست پرورده افلاطون بود دوباره نظريات خود را با تغييرات عمده اي نسبت به استاد خود مطرح کرد و اينگونه شد که مسير جديدي گشوده شده و جلوي بسياري تکرارها و اشتباهات گرفته مي شود.

در ديگر سو مطالعه سير تکامل انديشه در افلاطون نيز نشان مي دهد که اين فيلسوف برجسته در درون خود نيز دچار تناقض ها و پارادوکس هاي مشخصي بود و آرا و نظريات وي در دوران جواني و حتي ميانسالي با دوران کهولت سن تفاوت هاي چشم گيري دارد; اما نکته حائز اهميت آن است که خود افلاطون در کتاب هاي سياستمدار و قوانين بر اين موضوع تصريح دارد که نظريات پيشين وي در کتاب جمهوريت يک الگو براي جامعه است و در عالم واقع امکان تحقق آن بسيار ناچيز  يا ناممکن است. اينگونه است، زماني که يک فيلسوف آراي خود را در دوران کهولت سن تغيير مي دهد و به واقع نظريات دوران جواني و ميانسالي خود را رد مي کند، به معناي آن است که راه نقد همواره بازگذاشته شده است و در نتيجه پيشرفت از اين طريق حاصل مي شود.

چرا اروپاي مدرن امروزي در سده هاي طولاني وسطي پيشرفتي نداشت و در مقابل کشورهاي شرق از جمله بلاد اسلامي کشفيات زيادي را در همين سال ها به نام خود به ثبت رساندند و دانشمندان فراواني را به جهانيان عرضه داشتند؟ در پاسخ بايد گفت که بي شک يکي از دلايل مهم و تاثيرگذار وجود روحيه نقد و انتقاد به انديشه هاي پيشينيان در تعاليم اسلامي بوده که انديشمندان و فيلسوفان همواره نظريات، روش ها و منش هاي ديگر را مورد نقد عادلانه قرار داده اند، ولي اين تحول و دگرگوني در دنياي غرب آن زمان به سبب وجود عقايد خرافي که خود را به مذهب نيز منتسب کرده بودند، ديده نمي شد.

حال بايد نگاهي به جوامع مدرن امروزي کرد که به سبب افزايش جمعيت و امکان کم دسترسي توده مردم به حاکمان و صاحبان قدرت، غالبا نظريات مردم با واسطه نمايندگان آن ها در پارلمان  يا احزاب و رسانه ها و در مجموع نهادهاي مدني بايد به گوش صاحب منصبان برسد; آژير خطر آنجا به گوش مي رسد که يا در درجه نخست نهادهاي مدني واسط وجود ندارند و اصولا شکل نگرفته اند و يا دوم، اين نهادهاي مدني به صورت ظاهري وجود دارند  و در حقيقت کارکردهاي ويژه خود را به انجام نمي رسانند و سوم، نهادهاي مدني شکل گرفته اند و صداي مردم به هر طريقي به گوش صاحبان قدرت مي رسد اما دولتمردان  روحيه نقدپذيري را در خود پرورش نداده اند.

کشورهاي مختلف امروز تلاش دارند براي کسب حداکثر حمايت مردمي و اعتمادسازي در جريان تصميم گيري ها از گروه هاي فکري مختلف در قدرت بهره جويند و در اين شرايط تکثر قدرت است که امکان نظريه پردازي در عرصه هاي مختلف از اختراعات فيزيکي تا کشورداري پديد مي آيد و غرب در جهان معاصر به خوبي اين راه را مي پيمايد; غرب از دوران رنسانس به بعد هيچگاه بر يک تفکر متوقف نشده است و انجماد فکري در اين جوامع ديده نمي شود که در نتيجه هميشه نظريات جديد در راهند.

از سويي کشورهايي که راه نقد و ابراز انديشه هاي جديد را بسته اند در واقع نهاد قدرت  را از يک نعمت و خير کثير محروم کرده اند، حال آنکه اين منتقدان به آساني و با هزينه کم مي توانند مسيرهاي نادرست را شناسايي کرده و در يک فضاي کارشناسي و به دور از سياست زدگي، فرصت ها و راه کارهاي جديد و بهتري را در اختيار صاحبان قدرت قرار دهند تا همگي در چارجوب اصول قانون اساسي که مورد پذيرش واقع شده است روش بهتري را در شرايط مختلف تجربه کنند، اما اگر دولتي خود را پاک و طاهر معرفي کرده و امکان بروز هر نوع نقادي را به شکل هاي گوناگون از بين برده باشد و يا با شنيدن صداي مخالف بر آشفته شود  قطعا راه به سوي کمال نمي برد.

از اين رو است که دانشمندان علوم سياسي همواره بر اين نکته تاکيد دارند که دولت ها به عنوان نهادهايي برخاسته از راي مردم بايد به نظرات و عقايد گوناگون- در چارچوب پذيرفته شده قانون اساسي- احترام گذارند و از آن ها براي يافتن بهترين روش کشورداري و حکومت بهره برند، چراکه همين برخورد آرا و فعل و انفعالات دروني آن موجب شکفته شدن گل هاي پيشرفت و حرکت به سوي کمال خواهد شد.

رسالت:هنرانقلابي و انقلاب هنري

«هنرانقلابي و انقلاب هنري»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛هنرانقلابي و انقلاب هنري نوعي واژه آرايي و لفاظي نيست بلکه ضرورت ديروز، امروز و فرداي انقلاب اسلامي است. روز گذشته رهبر فرزانه انقلاب در ديدار با هنرمندان سريال حضرت يوسف فرمودند: “ايده هاي جديد جمهوري اسلامي بايد با شيوه هاي هنرمندانه مطرح شوند.” ايشان با تاکيد بر اينکه پيشرفت وسايل ارتباطاتي و هنري، صنعت سينما و فيلم سازي را به ابزاري تاثيرگذار براي بيان افکار و همچنين اهداف سياسي تبديل کرده، فرمودند: “نظام جمهوري اسلامي ايران حرف ها و ايده هاي جديدي براي گفتن دارد که بايد با استفاده از شيوه هاي هنرمندانه و تاثيرگذار مطرح شوند.”

هنرانقلابي و انقلاب هنري نوعي واژه آرايي و لفاظي نيست بلکه ضرورت ديروز، امروز و فرداي انقلاب اسلامي است.

روز گذشته رهبر فرزانه انقلاب در ديدار با هنرمندان سريال حضرت يوسف فرمودند: “ايده هاي جديد جمهوري اسلامي بايد با شيوه هاي هنرمندانه مطرح شوند.” ايشان با تاکيد بر اينکه پيشرفت وسايل ارتباطاتي و هنري، صنعت سينما و فيلم سازي را به ابزاري تاثيرگذار براي بيان افکار و همچنين اهداف سياسي تبديل کرده، فرمودند: “نظام جمهوري اسلامي ايران حرف ها و ايده هاي جديدي براي گفتن دارد که بايد با استفاده از شيوه هاي هنرمندانه و تاثيرگذار مطرح شوند.”
انقلاب هاي بزرگ دنيا هر يک به نوبه خود موجد هنر متعهد به مباني و اصول انقلابي خود بودند. انقلاب فرانسه، انقلاب روسيه، انقلاب چين و ... هر کدام نوع خاصي از هنر انقلابي را در
 قالب هاي کلاسيک و مدرن ترويج مي کردند.

انقلاب اسلامي ايران نيز از اين قاعده مستثني نيست اما ادعايي اضافه برساير انقلابات دنيا دارد. انقلاب اسلامي علاوه بر اينکه مولد هنر انقلابي مختص خود است درعين حال داعيه انقلاب در قالب، فرم و محتواي هنر دارد. هنر پيش از آنکه ابزاري براي ترويج انقلاب باشد در اين گفتمان اصالت دارد و بايد انقلابي اساسي در آن رخ دهد تا به مضمون هنر متعهد و ديني نزديک گردد.

هنرمندان مومن پس از انقلاب، هنر منتسب به انقلاب اسلامي و محصولات هنري30  سال گذشته در عرصه هاي مختلف را ضرورتا نمي توان هنر انقلابي و انقلاب در هنر ناميد. آثار نادري در بعضي
 رشته ها مي درخشند اما اين موضوع هيچ وقت عموميت پيدا نکرده است.

در عصر صفوي که مرحله جنيني تمدن سازي ايراني- اسلامي قلمداد مي شود هنر در همه عرصه ها شروع به رشد کرد که امروز نيز بقايا و آثار به جامانده از آن دوران مايه فخر و مباهات ملي و ديني است. نگارگري، فلزکاري، معماري، خاتم کاري، نقاشي، گچبري و... در صفويه عصر طلايي هنر در ايران را رقم زدند. هنر ايراني در صفويه جهاني شد و از هند گرفته تا روسيه و اروپا و آفريقاي شمالي با فرهنگ هاي مختلف ارتباط تعاملي يافت.

انقلاب اسلامي واقعيت جديدي است که داعيه تمدن سازي در جهان معاصر دارد. اين انقلاب نمي تواند از هنر غفلت کند و هنر نيز قادر نيست انقلاب اسلامي ايران را ناديده بينگارد. انقلاب اسلامي مملو از مفاهيم و مضامين عالي است که دستمايه سالها تلاش شبانه روزي هنرمندان درعرصه هاي مختلف را فراهم مي کند.  

هنر انقلاب اسلامي با فطرت و حقيقت انساني در هماهنگي کامل است. هنر غير انقلابي حديث نفس و هنر انقلابي معرفت حق است. هنر انقلابي بهترين زبان براي واگويي حقايق انقلاب اسلامي است. هنر انقلابي شايد در چارچوب هاي هنر غربي نگنجد وجايزه هاي رنگين و فريبنده جشنواره ها را نگيرد اما با حقيقت و فطرت انسان ها ارتباط برقرار مي کند.

به تعبير سيد شهيدان اهل قلم مرتضي آويني “هنر غرب بيان خودپرستي انسان امروز است، هنري شيطاني است . حال آن که هنر حقيقي حديث شيدايي حقيقت است... هنر جديد خاص عالم جديد است .

هنر جديد مولود تکنولوژي است . هنر جديد هنر خواص است . . . عوام درکش نمي کنند . . .”
امروز وقت آن رسيده است که هنرهاي انقلابي، انقلابي در هنر ايجاد کنند و به هنروري متعهد عموميت ببخشند. تجربه نشان داده است هنر انقلابي و حقيقت محور با جوامع انقلابي و حقيقت مداري مثل جامعه ايران و ساير جوامع مسلمان ارتباط وثيق تر و گسترده تري پيدا مي کند. سريال يوسف پيامبر، مينياتورهاي فرشچيان، فيلم سينمايي اخراجي ها، مستند هاي تلويزيوني روايت فتح و ... هر  يک به نوبه خود رکورد مخاطبين را در حوزه خود به جا گذاشته اند.

سخن آخر اما اينکه هنر انقلابي بايد روش هاي هنرمندانه را فرا بگيرد و با جستجوي حکمت در مسير معرفت حقيقت گام بردارد. استعداد تمدن سازي انقلاب اسلامي با زبان هنر مقدور و ميسر است. واگويي هنرمندانه حقيقت هاي انقلاب اسلامي با فطرت بشر ارتباط وثيقي برقرار خواهد کرد و مي تواند در پروسه ساختن تمدن اسلامي را تسريع و تسهيل کند.

ابتكار:در يمن چه مي گذرد؟ 

«در يمن چه مي گذرد؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم حميد صفرزاده است كه در آن ميب‌خوانيد؛حدود 5سال است که درگيريهاي خونين يمن ميان دولت ديکتاتور و بعثي يمن و شيعيان الحوثي آغاز شده و با وقوع 6 جنگ پياپي هم اکنون شاهد جنگ ششم هستيم. اين جنگ که از مرداد ماه سال جاري شروع شده و با ورود علني رژيم سعودي دريکماه پيش و حمايت دولتهاي عرب از اين اقدام،ابعاد تازه اي به خود گرفته است. متاسفانه اين مساله عليرغم ابعاد گوناگون مهمي که تاکنون داشته بازتاب بسيار ضعيفي در مجامع ضد استکباري و علي الخصوص ايران داشته و اين خود مظلوميتيست مضاعف براي شيعيان که به جرم استکبارستيزي و پافشاري بر آيين و اعتقادات خود مورد سنگين ترين و بيرحمانه ترين هجمه هاي خونين در قالب جنگي کاملا نابرابر، قرار گرفته اند. اين نوشته در پي آن است که در اين سکوت مسلمانان و بخصوص شيعيان ايراني و فقدان منابع آگاهي بخش موثق، پرده از مشي مذهبي و ايدئولوژيک شيعيان يمن ومبارزين الحوثي برداشته و اعلام کند که اينها ارادتمندان مکتب علي(ع) و پيروان خط خميني(ره) هستند.

عقايد شيعيان و مبارزان يمن
کشور يمن در جنوبي ترين منطقه شبه جزيره عربستان قرار دارد و سرزميني است سبز و خرم. از لحاظ مذهبي حدود 45 درصد جمعيت يمن را پيروان مکتب زيديه تشکيل مي دهند در حاليکه اهل سنت که اغلب شافعي مذهبند 53 درصد و درصد اندکي هم شيعيان اسماعيليه هستند. شيعيان و اهل سنت يمن همگي محب و شيفته اهل بيت (عليهم السلام) هستند و آداب و رسوم مذهبي آنان بسيار مشابه به شيعيان دوازده امامي است. ولي با کمال تاسف در سالهاي اخير وهابيت در اين کشور قدرتمند شده و تلاش دارد اصالت هاي فرهنگي و مشترکات مذاهب را تحت پوشش باورهاي خود قرار دهد. يمني ها اسلام خود را مديون حضرت علي(ع) مي دانند چراکه نخستين بار پيامبراعظم(ص) حضرت علي(ع) و چند نفر ديگر از صحابه را براي تبليغ اسلام به يمن فرستادند. نکته جالب توجه اينکه از جمعيت 20 مليوني يمن حدود 5 مليون از سادات و ذريه پيامبر بوده که %90 آنها سادات حسني و بقيه سادات حسيني اند.

از لحاظ تاريخي، زيديه به دو دسته زيديان جارودي و زيديان غيرجارودي تقسيم مي شوند. جاروديان که علاوه بر اعتقاد به قيام و انقلاب، وابستگي و علقه شديد به اهل بيت(ع) داشته و انديشه هاي شيعي در آنها پررنگ است و در مقايسه با اهل سنت، به شيعيان امامي نزديک هستند، همواره جريان اصلي در ميان زيديه بوده اند. جريان دوم زيديه که بيشتر حديث گرا هستند، از لحاظ اعتقادي متشيع به حساب مي آيند. حتي کساني همچون ابوحنيفه هم که افکار انقلابي زيد را مي پسنديد ولي در موراد ديگر همچون مساله امامت با زيد همراه نبودند نيز به همين معنا متشيع و زيدي به حساب آمده اند. اين جريان در طول تاريخ وجود داشته ولي هميشه در اقليت بوده اند و انعکاس چشمگيري در طول تاريخ جز در چند برهه نداشته اند.

شيعيان زيديه جارودي به جانشيني بلافصل حضرت علي (ع) پس از پيامبر (ص) اعتقاد دارند و خلفاي سه گانه راغاصب مي دانند. آنها براي امامت، چهارده شرط قائلند که تقريبا همان شرايط مابراي ولي فقيه است الااينکه امام بايد ازاولاد حضرت زهرا(س) باشد. آنها فقط براي پنج تن آل عبا قائل به عصمت هستند. در حوزه هاي علميه ايشان، از روايات امام باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) بسياراستفاده مي شود. در کنار نهج البلاغه و صحيفه سجاديه، کتاب اربعين حديث امام خميني (ره) نيز تدريس مي شود. آنها مراسم عيد غدير و عاشورا را باشکوه برگزار مي کنند. اعتقاد مردم يمن (خصوصا شيعيان زيدي) به ظهور منجي امام مهدي (عج) نيز بسيار قوي است به طوريکه در پنج سال اخير، کتاب عصر ظهورشيخ علي کوراني، از پرفروشترين کتابها در کشور يمن بوده است.در حال حاضر تنها منبع موثق و معتبر فارسي درمورد عقايد زيديه کتاب"درسنامه تاريخ وعقايد زيديه" تاليف مهدي فرمانيان و سيدعلي موسوي نژاد از نشر اديان مي باشد.

از علماي معاصر زيديه مي توان علامه مجد الدين المويدي که با 100 سال عمر هم اکنون در قيد حيات است را نام برد. او نماينده فعلي جريان زيديه جارودي و صاحب تاليفات بسيار است و ساکن استان صعده، مرکز جريان جارودي زيديه مي باشد. عالم ديگري که در اين منطقه ساکن است سيد بدر الدين الحوثي است که از سادات طباطبايي و از علماي بنام و صاحب تاليف است. تاليفات او بسيار نزديک با مکتب اماميه است مثلا کتابي دارد به عنوان "من هم الرافضه" و در اين کتاب تلاش مي کند ثابت کند رافضي ها اماميه و پيروان امام صادق(ع) نيستند بلکه در مرحله اول، بني اميه و دشمنان اهل بيت(ع) هستند و در تاليف ديگري با عنوان "آل محمد ليس کل امه" به اثبات اين مطلب مي پردازد که سادات و اهل بيت(ع)، مقام بلندي داشته و دارند. ايشان در ايام جنگهاي يمن در دهه 90 به ايران کوچ کرد و چند سالي در ايران به همراه فرزند خود حسين الحوثي ميهمان بود و زندگي بسيار ساده و زاهدانه اي داشت.  

رئيس جمهور کنوني يمن، "علي عبدالله صالح" دوازده سال رئيس جمهور يمن شمالي بود و از سال 1990 ميلادي که اتحاد دو بخش شمالي و جنوبي يمن شکل گرفت، 19 سال است رئيس جمهور يمن متحد است(جمعا 31سال). هر چند در ظاهر در خانواده اي زيدي مذهب به دنيا آمده ولي حکومت او رويکردي سکولار دارد و اساسا حکومت ديني نيست بلکه به نوعي برخلاف دين اسلام به ويژه مذهب شيعه فعاليت مي کند. او فارغ التحصيل دانشگاه نظامي بغداد بوده و با اعضاي حزب بعث و صدام معدوم، روابط ويژه اي داشته است و به صدام صغير معروف است. ديکتاتور يمن که از سي سال پيش به پشتوانه سعودي ها در راس حکومت يمن قرار گرفته، مذهب زيديه را به حاشيه رانده، و دست سلفي هاي تکفيري را براي بسط نفوذشان در يمن بازگذاشته است و به نوعي يمن را به حياط خلوت سياسي و مذهبي عربستان تبديل کرده است. بعد از اينکه وهابيت سلفي با حمايت عربستان در يمن قدرت و پايگاه پيدا مي کنند، اغلب دانشگاه ها و حوزه هاي علميه ديني زيديه به حاشيه مي روند و فعاليتشان محدود مي شود. به ميراث فکري و فرهنگي ائمه زيديه کمتر توجه مي شود در مقابل کتابهاي وهابيت به فور در يمن منتشر و توزيع مي شود.

صعده مرکز گرايش زيدي جارودي، با وجود اهميت چندجانبه و استراتژيکي که دارد، در حاشيه قرار مي گيرد. اين تبعيض مذهبي و سياسي خلا عميقي را در منطقه ايجاد مي کند و تبديل به بستري مي شود براي شکل گيري تحولي عميق در تاريخ سياسي معاصر يمن. در چنين بستري جمعيتي به نام "جمعيت جوانان مومن" به رهبري شيخ بدرالدين الحوثي به همراه جمعي از دوستان و شاگردانش شکل مي گيرد و فعاليت هاي فرهنگي متنوعي را در صعده را شروع مي کنند و سپس اين فعاليتها را به مناطق ديگر يمن نيز گسترش مي دهند. پس از مدتي رهبري اين گروه به عهده سيد حسين الحوثي فرزند شيخ بدرالدين قرار مي گيرد.

شهيد سيد حسين الحوثي عالمي ديني و بسيار تاثيرگذار بود، ايشان برخوردار از منظومه اي فکري قرآني بود و در سخنراني هاي او مفاهيم قرآني موج مي زند. شهيد حسين الحوثي با سخنان پرجاذبه، انقلابي و آتشين و در عين حال روشنفکرانه و مصلحانه خود تلاش داشت جامعه خمود و رخوت زده زيديه را با بازگشت به روح و مفاهيم قرآن احيا کند. او به کار با نوجوان و جوانان پرداخت و سعي کرد يک روحيه آگاهي بخشي و بيداري در آنها براساس مولفه هاي زير ايجاد کند.

-شيعي بودن و حضور پررنگ مباني شيعه در آن.
-نقد وضعيت موجود.
-ترويج افکار امام خميني و انقلاب اسلامي ايران در زمينه هايي همچون مبارزه با استکبار و آمريکا و اسرئيل.
او در بيشتر سخنراني هاي خود که در جمع جوانان ايراد کرده، از امام و انقلاب ايران نام مي برد و علاقه و گرايش شديدي به جريانهاي شيعي مثل حزب الله لبنان و شخص سيد حسن نصرالله دارد و پرچمهاي حزب الله در سراسر منطقه صعده برافراشته مي شود. مهمترين اعتراضات حسين الحوثي در سال 2003 و پس از نفوذ آمريکا در يمن به بهانه فعال شدن نيروهاي القاعده در اين منطقه مطرح شد. مهمترين اعتراض او اين بود که چرا حکومت يمن اجازه داده است نيروهاي نظامي آمريکا در يمن مستقر شوند و استقلال و حاکميت سياسي آنها را زير سوال ببرند.

بعد استکبارستيزي، به ويژه مبارزه با صهيونيزم در اين جنبش بسيار چشمگير است.او معتقد بود نمازي که بعد از آن مرگ بر اسرائيل گفته نشود و برائت از صهيونيزم نباشد، مورد رضايت و قبول خداوند نيست. هميشه بعد از نماز، فريادشان به اين شعارها بلند بود:"الله اکبر، الموت لامريکا، الموت لاسرائيل، اللعنه علي اليهود،النصر للاسلام". هم اکنون نيز در جنگها و حرکتهاي نظامي پرچم سفيدي به دست دارند که اين شعارها روي آن نوشته شده است. تحمل چنين جنبش شجاع و صريحي، براي حکومت مرکزي يمن که رابطه محکمي با آمريکا دارد و اين حوثي ها را خطري براي حکومت خود مي بيند بسيار سنگين است.

حکومت يمن فعاليت هاي متنوعي را مانند تطميع، تحريک اهل سنت و حتي بدبين کردن زيدي ها نسبت به الحوثي انجام داد، ولي نتوانست حوثي ها را سرکوب کند و به ناچار وارد فاز نظامي شد. نهايتا دولت يمن 18 شاخه نظامي را براي دستگيري الحوثي مي فرستد و حسين الحوثي و يارانش را محاصره مي کند، ولي آنها در کوهستانها 90 روز مقاومت جانانه مي کنند و دست آخر حسيني وار به شهادت مي رسند. البته شعله انديشه هاي انقلابي شهيد الحوثي با شهادتش خاموش نشد، بلکه اين شعله مقدس فروزانتر و آشکارتر گرديد. از آن زمان تاکنون رژيم ديکتاتور يمن جنايات غير انساني وسيعي را در مورد شيعيان و صعده وزنان و کودکان بي گناه انجام داده اما گويا روح حسين در برادران و همرزمانش دميده شده و در عين نابرابري تسليحاتي و بايکوت رسانه اي دليرانه مقاومت کرده اند.

براي شناخت پاره اي از اين جنايات بجاست که بخشهايي از نامه شيخ بدرالدين به آيت ا... سيستاني را در اينجا بياوريم. اين نامه متعلق به چهار سال پيش است و از آن موقع تاکنون جنايات بزرگتري درمورد اين شيعيان مظلوم انجام شده است. در اين نامه خطاب به آيت الله العظمي سيستاني آمده است: "از حضرت عالي به خاطر بيانيه اي که در آن مظلوميت ما را براي جهانيان آشکار کرديد، تشکر و قدرداني مي کنيم." اين نامه مي افزايد: "بي شک، اعلام جنگ وحشيانه و ظالمانه نظام نژادپرست يمن بر ضد مستضعفان شيعه تاکنون به گوش شما رسيده است; جنگي که در آن، براي کشتار برادران تان از همه سلاح هاي ممنوعه بين المللي استفاده مي شود، و دودمان شيعيان را برباد مي دهد." نويسندگان اين نامه تصريح کرده اند: "اجساد سوخته و پيکرهاي متلاشي شده اي که نظام يمن به کشيدن آنها در خيابان ها افتخار مي کند، چيزي جز اثبات وحشي گري هاي پيروان مدعيان مذهب زيديه عليه علما، دانشجويان، روزنامه نگاران، معلمان و شيعيان مظلوم نيست.

تعداد بازداشت شدگان در سلول هاي زندان هاي رژيم از مرز هزاران تن گذشته و زشت ترين شيوه هاي شکنجه روحي و جسمي عليه آنان اعمال مي شود. آنها پس از تحمل اين شکنجه ها، مجبور مي شوند براي عدم تدريس در مساجد و مدارس، ترک خطبه خواندن و وعظ ديني و امر به معروف و نهي از منکر تعهد کتبي بدهند." اين نامه مي افزايد: "اين رژيم علاوه بر انهدام خانه ها، مدارس و آواره کردن هزاران خانواده، با هدف قرار دادن انديشه اهل بيت(ع) و ريشه کني ميراث آنان، به سوزاندن برخي کتابخانه هاي خصوصي که داراي دست نوشته هاي منحصر به فردي از فرهنگ اسلامي است، پرداخته است.اين جنايت به آنجا رسيده که تمامي نسخه هاي دو کتاب ارجمند نهج البلاغه و صحيفه سجاديه کاملا از بين رفته است.

جمهوري اسلامي:آيا مجلس در راس امور است

«آيا مجلس در راس امور است»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛هر سال روز 10 آذر به مناسبت سالروز شهادت آيت الله سيد حسن مدرس با عنوان « روز مجلس » توسط خود نمايندگان مجلس شوراي اسلامي گرامي داشته مي شود. اين نامگذاري به اين دليل صورت گرفته كه شهيد مدرس مظهر مقاومت مجلس در برابر استبداد داخلي و استعمار خارجي بود و به همين دليل توسط رضاخان پهلوي تبعيد شد و به دستور او در يك روز ماه مبارك رمضان و درحالي كه روزه دار بود به شهادت رسيد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي امام خميني از مدرس تجليل كردند و خاطرات به يادماندني و مهمي از مقاومت ها و مبارزات او در برابر استبداد داخلي و استعمار خارجي نقل نمودند و همين امر موجب شد نام و ياد مدرس كه در دوران پهلوي تلاش مي شد فراموش شود به ذهن ها و كتاب ها و رسانه ها برگردد و نمايندگان مجلس هم روز شهادت او را « روز مجلس » بنامند و به همين مناسبت از او تجليل كنند.

اما به نظر مي رسد هرچه بر عمر مجلس شوراي اسلامي افزوده مي شود از ميزان پيروي عملي نمايندگان مجلس از سيره عملي مدرس كاسته مي شود. مدرس هم در بخش فردي زندگي خود و هم در بخش اجتماعي ويژگي هائي داشت كه همان ويژگي ها او را به يك عنصر ممتازو اسوه و الگو براي نمايندگان و مسئولان كشور تبديل كردند. فقط اگر چنان ويژگي هائي در نمايندگان مجلس شوراي اسلامي وجود داشته باشد مي توانند به راه مدرس بروند و مثل مدرس به كشور خدمت كنند.
مدرس در زندگي فردي وام دار هيچكس نبود و به همين دليل بر سر اصول با كسي سازش نمي كرد و اهل معامله نبود. او اين امتياز را از ساده زيستي خود داشت همان خصلتي كه امام خميني با نقل خاطرات زيادي مدرس را به خاطر برخورداري از آن ستودند و آنرا به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ومسئولان نظام جمهوري اسلامي نيز بسيار توصيه كردند.

نماينده اي كه از روز ورود به مجلس به فكر راي آوردن در دوره بعدي است و براي آنكه مبادا صلاحيتش را رد كنند و يا گروه هاي فشار موجب منزوي شدنش گردند و از ورود مجدد به مجلس محروم شود هرگز نمي تواند به وظيفه نمايندگي خود عمل كند. امروز كساني را مي شناسيم كه بعد از اتمام دوره نمايندگيشان در مجلس شوفر تاكسي شده اند تا بتوانند زندگي روزمره خود را تامين كنند. افراد ديگري را سراغ داريم كه چون در زمان حضور در مجلس شوراي اسلامي حاضر نشدند طبق ميل اين و آن حرف بزنند و راي بدهند در دور بعدي از فهرست آنها حذف شدند و دستشان از كرسي نمايندگي مردم كوتاه شد. كساني كه نميخواهند به چنين سرنوشتي مبتلا شوند چاره كار را در فروختن استقلال خود به اين حزب و آن گروه و اين مسئول و آن صاحب قدرت مي بينند و هرگز نمي توانند حتي به ميم كلمه مدرس برسند چه رسد به اينكه به راه و رسم مدرس شدن فكر كنند!

در زندگي اجتماعي مدرس تا زماني كه عضو مجلس بود به وظيفه اي كه مجلس در برابر مردم و كشور دارد فكر مي كرد. قانونگذاري و نظارت بر عملكرد مسئولان دو وظيفه مهم نمايندگان مردم در مجلس هستند. نمايندگان فقط وقتي مي توانند به اين دو وظيفه مهم عمل كنند كه آئينه تمام نماي موكلين خود يعني مردم باشند و از وكيل الدوله بودن پرهيز كنند. به همين دليل است كه قواي سه گانه از نظر قانون اساسي كاملا مستقل تعريف شده اند و نبايد در كار همديگر دخالت كنند.

نظارت مجلس نيز به معناي دخالت نيست ولي اين ويژگي را دارد كه بازدارنده است و باعث مي شود مسئولان در هر مقام و هر رده اي كه باشند فقط طبق قانون اساسي و در چارچوب قوانيني كه مجلس تصويب مي كند عمل كنند. اين روش درعين حال كه رابطه سالم و كارساز مبتني بر تعامل را ميان مجلس و ساير قوا تنظيم مي كند مانع تخطي مسئولان از وظايف قانوني تعيين شده مي گردد و جلوي خطرهائي از قبيل استبداد پنهان كاري سازش با بيگانگان و باز شدن منافذ براي استعمارگران را مي گيرد.

مدرس با حفظ پاي بندي به قانون و پشت پا زدن به اميال نفساني و منافع نامشروع حزبي و گروهي و جناحي به چنان قدرت روحي بالائي رسيد كه توانست رضاخان را عليرغم همه قلدري هايش تحقير كند اولتيماتوم روس ها را خنثي نمايد و مجلس را به اوج استقلال برساند. اين همان تعبيري است كه امام خميني براي نشان دادن جايگاه مجلس به زبان آوردند و فرمودند « مجلس در راس همه امور است » . واقعا مدرس كاري كرده بود كه مجلس در راس امور بود و براي از بين بردن همين ويژگي بود كه رضاخان با مدرس جنگيد و پس از آنكه از طريق تهديد و تطميع نتوانست كاري از پيش ببرد او را تبعيد كرد و سپس به شهادت رساند و در فقدان او مجلس را تحت سلطه خود در آورد و يك مشت وكيل الدوله را به نام نمايندگان مردم بر مجلس تحميل نمود.

خدمت بزرگي كه انقلاب و نظام جمهوري اسلامي به ملت ايران كرد اينست كه هويت مجلس را به آن باز گرداند و امام خميني با عبارت « مجلس در راس همه امور است » بر استقلال مجلس تاكيد كردند و نمايندگان را متوجه اين واقعيت ساختند كه در تصميم گيري ها بايد آزاد عمل كنند و زيربار هيچكس نروند. بزرگداشت شهيد مدرس به اينست كه نمايندگان مجلس در عمل به او اقتدا كنند و آزادي خود و استقلال مجلس را حفط نمايند. اينكه هر ساله در سالروز شهادت مدرس مراسمي در مجلس برپا شود و عده اي مقالاتي بخوانند و شعارهائي بدهند براي ابراز ارادت به مدرس خوب است اما پيروي از مدرس نيست .

مجلسي كه نتواند در « روز مجلس » از روساي قبلي مجلس كه در نظام جمهوري اسلامي خدمت كرده اند براي حضور در مراسم اين روز دعوت كند چگونه مي تواند مدعي باشد كه در راس امور است مجلسي كه نتواند تصويب يك لايحه را به پايان برساند و مجبور شود تحت فشار دولت آنرا به بهانه هاي غيرقانوني معطل نگهدارد چگونه مي تواند مدعي باشد كه در راس امور است مجلسي كه اختيار اداره جلسات خود را نداشته باشد و رئيس جمهور بتواند بدون وقت قبلي و در حين مذاكرات رسمي وارد صحن علني آن شود و برخلاف اراده رئيس مجلس به ايراد سخنراني بپردازد چگونه مي تواند مدعي باشد كه در راس امور است مجلسي كه در برابر تخلفات آشكار و مكرر مسئولان اجرائي از قانون نتواند به وظيفه نظارتي خود عمل كند چگونه مي تواند مدعي باشد كه در راس امور است مجلسي كه نتواند گزارش جنايات كهريزك را بخواند چگونه مي تواند مدعي باشد كه در راس امور است مجلسي كه نتواند به حساب متخلفان در ماجراي مذاكرات ژنو و مسائل هسته اي برسد چگونه مي تواند مدعي باشد كه در راس امور است و...

نمايندگان محترم مجلس بهتر است به جاي بزرگداشت شعاري مدرس در سيره عملي مدرس مطالعه نمايند و به اين واقعيت توجه كنند كه اگر به راه مدرس نروند نه مي توانند در برابر خطر استبداد داخلي بايستند و نه نفوذ استعمار خارجي .

حيات نو: لااقل «حداد عادل» باشيد

«لااقل حداد عادل باشيد» عنوان (يادداشت روز روزنامه‌ي حيات نو به قلم على محمد حاضري است كه در آن مي‌خوانيد؛شب گذشته وقتى از سيماى جمهورى اسلامي، نطق احساسى شما را شنيدم براى چندمين بار طى ماه‌‌هاى اخير از وجود شکاف و فاصله‌اى که بين ذهنيت و شناخت مثبتى که از حضرتعالى دارم و آنچه مى شنيدم، دچار افسوس شدم و برآن شدم تا به رسم دوستى‌‌هاى ديرين با شما سخن بگويم. خوب به خاطر داريد که آشنايى بنده با حضرتعالى به سال 58 باز مى گردد که حسب اتفاق و البته با حسن ظن جنابعالي، حقير به عنوان يکى از دبيرهاى حق التدريسى دبيرستان صادق منطقه سه تهران، به حلقه محدود و بسيار صميمى گروه مؤلفين کتب علوم اجتماعى سازمان پژوهش وزارت آموزش و پرورش پيوستم و شايد بتوانم بگويم يکى از خوش آيندترين تجارب اعتقادي، علمى و حرفه اى خود را در آن سال ها با حضرتعالى آغاز کردم. آن روز شکاف‌‌هاى سياسى امروز نبود و همه به عشق اسلام، انقلاب و امام دور هم جمع بوديم و من صادقانه مى گويم که آنچه از آن ايام به ذهن دارم، هوشمندي، دقت و نگرش عقلانى توأم با دينمدارى و جديت و پشتکار ستودنى شما در جمع محدود ما بود و البته احساسم تاکنون اين بوده است که جنابعالى نيز نگاه مثبتى به اين همکارتان داشتيد. گويا دست تقدير اين بود که در همان ايام به فاصله اندکى هردو ما افتخار آن را داشتيم که از خانواده خود يک برادر به جمع عظيم شهداى انقلاب و جنگ تقديم کنيم و اين امر نيز پيوند و دوستى ما را محکم‌تر کرد.

خوب مى دانيد که از همان ايام کمابيش به نقاط قوت و ضعف سوابق يکديگر نيز واقف بوديم و بعضاً اختلاف نظرهايى هم داشتيم که از جمله در خصوص ارادت حقير به انديشه‌‌هاى مرحوم شريعتى و استنباط‌‌هاى ضد سرمايه دارى از اقتصاد اسلامى تا حدودى با هم فاصله داشتيم. خوب به خاطر دارم که از همان نيمه اول دهه 60، در صف بندى‌‌هايى که له وعليه دولت آقاى موسوى به وجود آمده بود شما سليقه مخالفين را بيشتر مى پسنديديد.

من در اين سال‌ها همواره در جستجوى آن بوده ام تا عقلانيت، هوشمندى و نيز تعهد اعتقادى شما را مبناى اصيل مواضعتان بشناسم. ولى راستش را بخواهيد مواضع چندماه اخيرتان را باهيچ چسبى نمى‌توانم با حسن ظن‌‌هاى سابق پيوند بزنم. اطمينان دارم که شما آنقدر آگاهى داريد که متأثر از تبليغات جناحى اين چند ماهه، تصورات غلطى از مطالبات و انتظارات منتقدين و معترضين نداشته باشيد. من باور ندارم که خود شما از عمق اتفاقات و رخدادهايى که موجب سلب اعتماد بخش‌‌هاى مهمى از جامعه شده است بى خبر باشيد و به طريق اولى باور ندارم که دلخورى‌‌هاى چند ساله از جريان اصلاح طلبى و شخص آقاى مهندس موسوى باعث شده باشد تا شما در کشف علل وضع موجود دچار خطاى اساسى شده باشيد و همه مشکل را در قدرت طلبى آقاى مهندس موسوى بدانيد. اگر قبول داريد که کشور دچار وضعيت خطرناکى است و بايد کارى کرد و اگر قبول داريد که خطاهاى اساسى صورت گرفته است و بايد به نحوى جبران شود بايد انصاف داشته باشيم و اين خطاها را يکسويه نبينيم.

جناب آقاى دکترحداد، جناح شما و در معناى عام تر کشور عزيزمان امروز«حداد» کم ندارد شايد بتوان گفت بخشى از مشکلات از حدادهاى فراوان است که به‌جاى پتک مى خواهند سرمعترضين به سندان بکوبند و چشم فتنه از حدقه در آورند. بيائيد همه با هم «عادل» باشيم و يکسويه سينه چاک نکنيم. مادستمان به تريبون بين دستور مجلس و سيماى جناحى شما نمى رسد اما شما که همه را در اختيار داريد به عنوان يک عالم روشن فکر اگر نمى‌توانيد حداد نباشيد لااقل «حدادعادل» باشيد.
به اميد استمرار دوستى ها

ايران: قطعنامه‌هاي بي‌تأثير

«قطعنامه‌هاي بي‌تأثير»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ايران به قلم دكتر منوچهر متکي وزير امور خارجه است كه در آن مي‌خوانيد؛در نشست اخير شوراي حکام آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، قطعنامه‌اي عليه برنامه هسته‌اي کشورمان به تصويب رسيد. پيش‌نويس اين قطعنامه از سوي آلمان در حالي ارائه شد که کشورمان رويکرد سازنده‌اي در رابطه با فعاليت‌هاي هسته‌اي‌اش داشته، همکاري کاملي را با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در جهت ايجاد شفافيت کامل در برنامه هسته‌اي‌اش به عمل آورده و مديرکل آژانس مکرراً در گزارش‌هاي خود ماهيت صلح‌آميز برنامه هسته‌اي جمهوري اسلامي ايران را مورد تأکيد قرار داده است.

تلاش‌هاي فشرده غرب براي ايجاد اجماع جهت تصويب اين قطعنامه کاملاً سياسي، راه به جايي نبرد و نهايتاً در رأي‌گيري به عمل آمده سه کشور کوبا، مالزي و ونزوئلا به آن رأي منفي دادند و 6 کشور افغانستان، ‌پاکستان، ‌مصر، برزيل، ‌آفريقاي جنوبي ‌و ترکيه نيز به آن رأي ممتنع داده و آذربايجان نيز در يک تصميم‌گيري سياسي در جلسه رأي‌گيري غايب شد.

به نظر مي‌رسد بانيان غربي قطعنامه با توجه به موفقيت‌هاي چشمگير دانشمندان هسته‌اي ايران در تکميل و گسترش فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي با عنايت به ماهيت صلح‌آميز برنامه هسته‌اي جمهوري اسلامي ايران و رويکرد تعاملي کشورمان با آژانس درصدد هستند افکار عمومي را از واقعيات موجود بويژه معضلات غرب در عرصه بين‌المللي منحرف کنند.

ذکر اين نکته ضروري است که اين قطعنامه در واکنش به ايجاد تأسيسات غني‌سازي فردو صادر شد. اين در حالي است که جمهوري اسلامي ايران فراتر از تعهدات حقوقي موجود خويش 18 ماه زودتر از موعد قانوني اين تأسيسات را به آژانس اظهار كرد و تاکنون نيز بازرسان آژانس 2 بار از اين تأسيسات بازديد کرده‌اند و رضايت خويش را از نوع همکاري‌هاي کشورمان اعلام داشته‌اند.

بي ترديد اين قطعنامه نه تنها خللي در برنامه هسته‌اي صلح‌آميز جمهوري اسلامي ايران ايجاد نخواهد کرد بلکه عزم کشورمان را در ادامه راه فعلي براي توسعه فناوري هسته‌اي صلح‌آميز راسخ‌تر خواهد کرد که از آن جمله مي‌توان به تصميم اخير دولت براي تأسيس10 سايت جديد غني‌سازي در مقياس نطنز اشاره کرد.
ارسال به دوستان
وبگردی