ايران و تركيه همسايگان تاريخي هستند كه از ديرباز روابطي با فراز و فرود را پشت سر نهاده اند. در طول تاريخ تلاش اين دو كشور درعرصه منطقهاي نيز ايفاي نقش حداكثري بوده است كه سبب بروز تلاقي منافع شده. اگر روابط دو كشور را به زمان عثماني برگردانيم دورهاي از تنشها را مشاهده ميكنيم كه اين امر پس از فروپاشي عثماني و به ظهور رسيدن تركيه، اين تنشها به حداقل رسيده است. بهوجود آمدن تركيه فصل نويني در روابط دو بازيگر ايجاد كرد. ظهور آتاتورك و به قدرت رسيدن همزمان رضاخان در ايران و نزديكي مشرب فكري اين دو پادشاه، نزديكي روابط دو كشور را رقم زد. خاصه هنگامي كه رضاخان طي سفري به تركيه كوشيد تا ايران را در بسياري از عرصهها همرنگ تركيه سازد. انعقاد پيمان سعدآباد ميان ايران، تركيه و افغانستان از ديگر مواردي است كه نزديكي دو كشور را به تصوير ميكشد.
طي دوران جنگ سرد نيز دو كشور در بلوك غرب به ايفاي نقش پرداختند و عضويت هر دو كشور در پيمان بغداد (1955) و سنتو (1959) نزديكيهاي سياسي و امنيتي را بر دو كشور مترتب ساخت البته اين نزديكيها بعضا به علت وجود برخي مسائل دستخوش ناملايمت هايي نيز گرديده است. حضور پژاك و همچنين فعاليت برخي از گروههاي تجزيهطلب در مرز ايران از جمله اين امور است كه روابط دو كشور را بعضا تحتالشعاع قرار داده. به هر حال وجود دو ساخت متفاوت سياسي در اين دو كشور خود ميتواند زمينه را براي اختلاف ايجاد كند.
سال 1364 و آمدن تورگوت اوزال به ايران فصل نويني را در روابط تركيه لائيك و ايران انقلابي بهوجود آورد. اما با روي كار آمدن مجدد احزاب لائيك اين رابطه باز به سردي گرائيد البته در مقاطعي ايران نقش مهمي را در روابط تركيه با ديگر بازيگران منطقهاي ايفا كرده است كه ميتوان به نقش ميانجيگري ايران در اختلاف ميان سوريه و تركيه بر سر تحويل سران پژاك اشاره كرد. پيروزي حزب اسلامگراي اعتدال و توسعه به رهبري رجب طيب اردوغان در سال 2002 فضا را براي بهبود روابط دو كشور مهيا كرد.
عناصر تاثيرگذار بر روابط دو كشور
آنچه سبب گرديده كه بار ديگرتركيه رويكرد سياست خارجي خود را تغيير دهد و نگاه به شرق را همزمان با استراتژي پيوستن به غرب پيش ببرد ميتوان در عدم پذيرش تركها توسط اتحاديه اروپا دانست. عمده اين مواضع را ميتوان در دو مولفه مورد بررسي قرار داد. عدم تجانس فرهنگي و هويتي تركيه با كشورهاي اروپايي، اولين عامل در راه پيوستن تركها به اتحاديه اروپاست. اروپاييان همچنان از پذيرش يك كشور مسلمان كه مستعد بروز گرايشهاي اسلامگرايان است امتناع ميورزد.
مولفه دوم ساخت متفاوت سياسي تركيه و كشورهاي اروپايي است كه ديري است صفت دموكراسي را با خود يدك ميكشند. اين امر سبب ميشود كه پذيرش رژيم اقتدارگراي تركيه با گرايشهاي دولتسالارانه و همچنين فساد اداري گسترده، در اتحاديه اروپا جايگاهي نداشته باشد. علاوه براين ميتوان به نقض فاحش حقوق بشر در زمينه اكراد اشاره كرد كه بارها مورد اعتراض مجمع جهاني و اتحاديه اروپا شده است. به دو نكته بالا ميتوان حجم بسيار بالاي نيروي كار در تركيه را نيز اضافه كرد كه خود ميتواند به مثابه يك تهديد براي اتحاديه اروپا تلقي شود. اين موارد سبب شده كه تركيه بار ديگر نگاه به شرق نزديك و بهبود رابطه با جهان اسلام را در دستور كار خود قرار دهد. در زير مولفههاي اقتصادي، سياسي، منطقهاي و امنيتي در روابط دو كشور بررسي ميشود. آنچه كه در روابط اقتصادي دو كشور مشخص است، نقش عمده انرژي ميباشد و بهواقع دو كشور روابط اقتصادي خود را بر مبادلات نفت و گاز پايهگذاري كردهاند چرا كه تركيه دروازه اروپا محسوب ميشود و نياز روز افزون اروپا به انرژي امري است كه سبب ميشود نقش پررنگتري را ايفا نمايد.
در جريان سفر اردوغان به تهران، حضور وزير اقتصاد تركيه نيز مبين اهميت كاركردهاي اقتصادي است. مقر شده كه يك شركت تركيهاي (TAPO) حدود 3.5 ميليارد دلار در پارس جنوبي سرمايهگذاري كند. مقامات دو كشور پيشبيني ميكنند در صورت عملياتي شدن اين توافقنامه، تركيه در صدور نزديك به 20 ميليارد متر مكعب از گاز ايران به تركيه و اروپا سهيم ميشود.
روابط تجاري ايران و تركيه كه در سال 2001 به رقمي در حدود يك ميليارد و صد ميليون ميرسيد، در سال 2008 به رقمي بالغ بر پنج ميليارد دلار رسيد. حجم مبادلات اقتصادي دو كشور اينك در حدود هشت ميليارد دلار است كه پيشبيني شده در سال 2011 به 20 ميليارد دلار برسد. علاوه بر اين ايران ميتواند از تركيه به عنوان يك راه امن براي انتقال گاز به اروپا - كه اينك سه كشور روسيه، الجزاير و نروژ انرژياش را تامين ميكند- بهره ببرد چرا كه اروپاييان به شدت به دنبال ايجاد يك آلترناتيو در برابر روسيه هستند. اروپاييان به روسها چندان اعتماد ندارند و روسها نيز نشان دادهاند كه در صورت بروز مشكلات امنيتي به راحتي گاز مصرفي آنها را قطع ميكنند.
عمدهترين مساله امنيتي ميان دو كشور را ميتوان در فعاليتهاي پژاك مورد ملاحظه قرار داد كه دو كشور در اين مساله با هم همكاريهايي را نيز انجام دادهاند. بهواقع عدم داشتن پايگاه مشخص اپوزيسيون دو كشور در خاك ديگري سبب ارتقاي همكاريهاي امنيتي دو كشور شده است. همچنين اتفاق نظر دو كشور در مساله اكراد ( همراه با سوريه) را نيز ميتوان در اين چارچوب مورد توجه قرار داد. در بعد سياسي و همكاريهاي منطقهاي تركيه در چارچوب روابط جديد قدرت سعي كرده كه بار ديگر راه شرق را در پيش گيرد. اتخاذ مواضع ضداسرائيلي (مانند اعتراض به شيمون پرز در داووس يا محكوميت كشتار مسلمانان در غزه) براي بازگشت وجهه تركيه در جهان اسلام و همچنين تلاش براي ايفاي نقش ميانجيگري از جمله اين مسائل است. تركيه در سالهاي اخير سعي كرده تا ميان اسرائيل و سوريه نقش ميانجي را ايفا كند و از اين طريق منزلت خود را ارتقا دهد. علاوه بر اين تركيه تلاش كرد تا در جريان قطع گاز روسيه به اروپا نقش مناسبي را ايفا نمايد و تلاش كرد تا از ايران بهره ببرد.
همچنين تركيه در جريان دستگيري ملوانان انگليسي كوشيد تا با ميانجيگري (البته ديرهنگام) هم اتحاديه اروپا را خشنود كند و هم نقش خود در رابطه با ايران را پر رنگ نمايد. علاوه بر اين تركيه روابط سرد خود با ارمنستان را بازسازي كرده است و تلاش دارد تا گذشته را به تاريخ بسپارد. اينك اين كشور در تازهترين اقدام خود كوشيده تا در جريان مساله انرژي هستهاي ايران نقش ميانجي را بازي نمايد و ميزان اورانيوم غنيسازي شده ايران را تحويل گيرد. در پايان بايد گفت تركيه ميتواند پل ارتباطي ايران با جهان غرب باشد و در روابط ديپلماتيك همصدا با ايران باشد. اين امر زماني صورت ميپذيرد كه ايران بتواند از اين كشور بهدرستي در مناسبات بينالمللي بهره ببرد. خاصه آنكه دولت اردوغان داراي گرايشهاي اسلامي است كه ميتواند در اتخاذ مواضع با ايران همسو باشد.
منبع: تهران امروز
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر