جام جم: آدرس اشتباه!«آدرس اشتباه!؟» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بيژن مقدم است كه در آن ميخوانيد؛
آقاي محسن رضايي طي نامهاي كه ديروز در رسانهها منتشر شد، متاثر از راهپيمايي ميليوني ملت در روز چهارشنبه گذشته، رهبر معظم انقلاب را مخاطب خود قرار داده و از ايشان خواسته است تا طي پيامي يا سخناني، حركت جديدي را كه در جهت وحدت، همدلي، برادري، ايثار و گذشت در جامعه شروع شده، تقويت و استمرار بخشند. به نظر وي اين حركت جديد از بيانيه اخير آقاي موسوي آغاز شده است.
محورهاي اصلي بيانيه وي علاوه بر آنچه در بالا آمد، عبارتند از؛
1- تقدير از حضور باشكوه و ميليوني مردم در راهپيمايي چهارشنبه
2- دعوت از فعالان سياسي و بزرگان انقلاب به سپاسگزاري
3- تصريح به عقبنشيني آقاي موسوي از انكار دولت احمدينژاد و اينكه پيشنهادهاي سازنده وي ميتواند سرآغاز حركت وحدتبخش در جبهه معترضين با ديگران باشد.
نگاهي به بند 3 و درخواست از رهبري نشان ميدهد كه آقاي رضايي در خطاب قرار دادن رهبري، دچار اشتباه فاحشي شده است كه بايد آن را ناشي از سادهانگاري از مساله دانست.
بيترديد ناديده گرفتن بخشهاي عمده آخرين بيانيه آقاي موسوي كه هيچ چرخش و تغيير نگرشي از آن مستفاد نميشود و تمسك جستن به پيشنهادهاي وي باعث اين تحليل نادرست از شرايط شده است. شايستهتر آن بود كه آقاي رضايي با اشاره به خروش عاشورايي ملت، پيام اين حضور را در نامهاي خطاب به آقايان موسوي و كروبي يادآور ميشد و آنان را به همراهي نكردن با ضدانقلاب و تلاش براي برداشتن گامهاي عملي در جهت آرامش بخشي و وحدت در جامعه فرا ميخواند.
آيا تا امروز رهبري مانع وحدت و آرامش جامعه بودهاند كه چنين درخواستي مطرح ميگردد؟ و مگر رهبري انقلاب طي 7 ماه گذشته از هر تلاش و اظهار نظري در جهت حل مساله، اعتمادسازي، جداسازي نامزدهاي معترض از حركت ضدانقلاب، برخورد با قانونشكنان و متخلفان (ماجراي كهريزك) و ... استنكاف ورزيدهاند كه امروز بايد ايشان را مخاطب قرار دهيم؟
براي يادآوري تلاش ميكنم به اجمال مروري داشته باشم بر روند اظهارات رهبر انقلاب طي 7 ماه گذشته تا معلوم شود چه كساني از اين همه نجابت، بزرگواري و سماحت به خود غرّه شدهاند و برخي دوستان هم نشاني غلط ميدهند.
پس از برگزاري انتخابات در حالي كه آقايان كروبي و موسوي، رئيسجمهور منتخب مردم را غيرقانوني و غيرمشروع معرفي ميكردند و آقاي كروبي در بيانيه اولش(1) با خط و نشان كشيدن اعلام كرد: «تازه اين اول داستان است.»
رهبر معظم انقلاب در خطبههاي نماز جمعه بعد از انتخابات هر 4 نامزد را جزو عناصر نظام معرفي كردند و با اعلام اين كه همهشان را من از نزديك ميشناسم و با همهشان كار كردهام فرمودند دعوا بين نظام و بيرون از نظام نيست، دعوا بين انقلاب و ضدانقلاب نيست.(2)
در همان سخنراني نيز نقدهاي خود را نسبت به مناظره دوطرف در تلويزيون بيان فرمودند و بصراحت اعلام كردند ضمن آن كه از آزادي بيان لذت بردم، اما بخش معيوب قضيه بنده را ناخرسند و متاثر كرد.
در همين سخنراني بود كه ايشان صريحا از آقايان هاشمي رفسنجاني و ناطق نوري كه در سخنان آقاي احمدينژاد مسائلي به آنها منتسب شده بود، دفاع كردند.
تمام تلاش رهبر انقلاب اين بوده است تا معترضان و ناكامان انتخابات (آقايان كروبي و موسوي) را در زمره نيروهاي انقلاب حفظ نمايند. با پيامهاي خصوصي(3) و در نهايت علني آنان را دعوت به قانون كردند، فرصت رسيدگي فراهم ساختند كه هيچكدام از اين دو از فرصت خود استفاده نكرده و اسنادي ارائه ننمودند.
در اظهارات خود اين اختلافات را جزئي تلقي كردند كه قابل حل است.(4) وقتي در ديدار با بسيجيان گروهي شعار مرگ بر منافق و ضدولايت فقيه سر دادند، هشدار دادند: «مراقب باشيد، مواظب باشيد نميشود هر كسي را به مجرد يك خطايي يا اشتباهي گفت منافق، نميشود هر كسي را به مجرد اين كه يك كلمه حرفي برخلاف آنچه كه من و شما فكر ميكنيم، زد، بگوييم آقا اين ضدولايت فقيه است. در تشخيصها خيلي بايد مراقبت كنيد.» (5)
و اين نگاه محبتآميز و اسلامي ايشان همچنان ادامه دارد. مگر رهبر انقلاب به تأسي از امام بزرگوار به آقايان متذكر نشدند كه اگر ديديد استكبار و صهيونيسم از حركت و اقدام شما خوشحال شدند بدانيد مسيري كج، غلط و زاويهدار را طي ميكنيد. (6)
مگر بارها آقايان را «دوستان ما» خطاب نكردند و فرمودند: «اصل اين حوادث خيلي خلاف انتظار نبود اما اشخاصي كه وارد شدند خلاف انتظار ما بود.» (7)
و در نماز جمعه سياست جذب حداكثري و دفع حداقلي را در قبال جريانهاي سياسي كشور اعلام كردند.(8)
در سخنان بعدي متناسب با خشونت آشوبگران و سرسختي و لجاجت سران اين جريان آن هنگام كه به امام اهانت شد، شعار حذف اسلام سر داده شد، در روز قدس شعار «نه غزه، نه لبنان» فرياد شد باز اين رهبر انقلاب بود كه آقايان را با احترام مورد خطاب قرار داد كه: «چشم خود را باز كنيد و از اين جريان تبري بجوييد... اين برادران سابق ما كه اسم و رسم خود را مديون انقلاب اسلامي هستند چرا به خود نميآيند و نميبينند كه دشمنان انقلاب و امام چگونه از سخنان و اقدامات آنها خوشحالند و كف و سوت ميزنند و عكس آنان را سر دست گرفتهاند... من همچنان قائل به جذب حداكثري و دفع حداقلي هستم ولي برخي افراد ظاهرا خودشان اصرار بر فاصله گرفتن از نظام، و طرد شدن دارند.» (9)
جناب آقاي رضايي!
همه اين موارد را متذكر شدم تا يادآوري باشد براي همه تا بدانيم و بدانند كه رهبر انقلاب تا امروز همه راههاي كاهش تنش، تبيين صحنه نزاع، تفكيك منتقدان و ضدانقلاب، هشدار و دعوت به بازگشت از مسير خطا را طي كردهاند. اما كينهها، حسادتها، خودمحوري و لجاجتهاي نفساني ظاهرا راه را بر آقايان بسته است. اگر جنابعالي و ساير دوستان انقلاب اين قدرت را در قلم و كلام خود ميبينند، بهتر است حجت را (به سهم خود) براي آقايان كروبي و موسوي تمام كنند.
بيانيه اخير آقاي موسوي نيز چيزي جز ادامه حرفها و مشي گذشته نيست و نبايد به آن دلخوش داريد.
و به تعبير رهبر انقلاب «مشكل اصلي همين حرفها و عملهاي فريبكارانه و غبارآلودگي فضاست.»
پاورقيها
1- 23/3/88
2- 29/3/88
3- رهبر انقلاب: در همان ساعت اول به آنها پيغام خصوصي دادم كه شما در حال شروع برخي مسائل هستيد اما ديگران از آنها سوءاستفاده ميكنند و شما نميتوانيد ماجرا را كنترل كنيد و همانطور هم شد.(6/8/88)
4- 5/8/88
5- 4/9/88
6- 15/7/88
7- 4/6/88
8- 20/6/88
9- 22/9/88
اعتماد:شب سمور و لب تنور«شب سمور و لب تنور»عنوان يادداشت روز روزنامهي اعتماد به قلم مرتضي شاملي است كه در آن ميخوانيد؛زمانه از چيزي و کسي ملاحظه ندارد و دير يا زود درباره هر کس و کاري که کرده است خوب باشد يا بد و کم باشد يا زياد قضاوت خواهد کرد. دوست داشتم اين موضوع را خصوصاً به نمايندگان مجلس بگويم چون در آينده يي نزديک لايحه بودجه سال آينده در دستور کارشان قرار مي گيرد و نيز به ساير دست اندرکاران و تصميم گيراني که به نحوي در روند کار و تصويب اين لايحه موثرند.
مهم نيست که در چه موقعيت علمي و سياسي و از کدام قوه و نهاد و جناحي باشند؛ مهم و فرض بر اين است که قلب شان براي آبرو و سربلندي اين سرزمين بتپد؛ چيزي که متاسفانه با سياست هاي مالي و بازرگاني سال هاي اخير کشور چندان عنايتي به آن نشده و جاي حرف در اين زمينه بسيار است. اما آنچه عيان است و جايي براي هيچ گونه پرده پوشي و نهان گويي نگذاشته و به مرور تبديل به گناه آشکاري شده که قبح آن هم با کمال تاسف ريخته است، وضع توليد و تجارت و بازار کار است که از محصولات کشاورزي مان گرفته تا توليدات کارگاه هاي کوچک و قابل ملاحظه صنعتي مان منکوب اجناس و توليدات مشابه خارجي و عمدتاً چيني شده اند و اين روند نامبارک همچون غده بدخيمي ريشه در اعماق اقتصادي کشور دوانده و در حال گسترش است.
هر کس نداند و بازارها و خيابان هاي ما را ببيند فکر مي کند اين مملکت آفريده شده تا دکه ها و واحدهاي صنفي اش در گرو توليدات چين باشد و تجار و بازاري هايش خانه شاگردان و فروشندگاني باشند در خدمت تجار و صنعتگران چيني. آيا بازاري هاي امروز ما خلف صالح همان هايي هستند که روزگاري کوزه هاي قليان را شکستند و تنباکو را تحريم کردند؟ آيا بازاري هاي امروز ما هيچ نشاني از حاج محمدحسن شمشيري و امثال او دارند که در 50 ، 60 سال پيش سرمايه و هستي شان را در گرو استقلال مالي و سياسي کشور گذاشتند تا با خريد و تبليغ اوراق قرضه ملي و تشويق توليدات داخلي از هر نظر پشتوانه يي باشند براي مبارزات ملي شدن نفت و استقلال اقتصادي کشور؟ من شک دارم.
متاسفانه آن بازار و بازاري هايش ديگر به تاريخ پيوسته اند. در بازارهاي امروز ما آن در و ديوارهاي کهنه و طاق هاي ضربي قديمي هم که هنوز مانده اند، از اين ماندن و سخت جاني شان خجل اند و سرافکنده. چنين به نظر مي آيد که تجار و کسبه امروز ما ديگر با آمال و حميت اسلاف شان در مشروطيت و ملي شدن نفت کاري ندارند. اينها بيشتر نگران کانتينرهاي مالامال از بنجل هاي چيني و امثال آن هستند که به هر طريقي وارد بازارهاي کشور مي کنند.
اينها را که مي نويسم نمي توانم افسوس و دريغ نخورم و به ياد تکبيرها و اظهار مسرت هايي نيفتم که همين نمايندگان مجلس نثار چند نفر از وزراي بازرگاني و اقتصاد هنگام راي اعتماد به آنها مي کردند. اما در عوض چه کردند آنها و چه گلي به سر بازرگاني و امور مالي ما زدند؟ آيا منظور از آن تکبيرها و نطق ها و ابراز مسرت ها اين بود که دکه ها و فروشگاه هاي بازار و خيابان ما مملو از اجناس چيني شود و کارگاه هاي کوچک و بزرگ توليدي مان تاب رقابت نياورند و زانو بزنند و خيل عظيمي را بيکار کنند؟، آيا هدف اين بود که ارزش ريال ما که شاخص حيثيت مالي کشور است روز به روز پايين بيايد و اين سردرگمي سياست هاي پولي و سليقه يي عمل کردن تا آنجا پيش برود که مثلاً دو يا سه نوع سکه 250 ريالي، 500ريالي و هزار ريالي ضرب کنيم و همين وضع هم در چاپ اسکناس هايمان باشد؟، اگر چنين اهدافي داشته اند بايد به آنها تبريک گفت، چون موفق شده اند، اصلاً اي کاش آن تکبيرها زبان داشتند تا خود به دفاع از حرمت و قداست شان برمي خاستند و از خجالت حضرات درمي آمدند. شب سمور و لب تنور مي گذرد اما آنچه نمي گذرد قضاوت زمانه است که بدون هيچ ملاحظه يي جايگاه هر کس و مقام درخور او را در روند تاريخ يک ملت نشان خواهد داد که به قول پروين اعتصامي؛
زمانه زرگر و نقاد هوشياري بود
سياه کرد مس و روي را به کوره وقت
نگاهداشت به هر جا زر عياري بود.
كيهان:از شما بعيد بود ... !«از شما بعيد بود ...!»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد؛خوشبيني حكم مي كند كه نامه سرگشاده آقاي محسن رضايي به رهبر معظم انقلاب را ناشي از درك سياسي اندك ايشان تلقي كنيم ولي برخي از شواهد و قرائن موجود و آنچه در متن اين نامه آمده است زمينه چنداني براي خوشبيني باقي نمي گذارد و بيم آن مي رود كه خوشبيني و «حمل به صحت» درباره اقدام ايشان مصداق «حمله به صحت»! باشد.
و اما، اگر ماجرا به خود آقاي رضايي ختم مي شد و دنباله ديگري در پشت صحنه نداشت، نوشتن اين يادداشت نيز ضروري نبود، ولي با عرض پوزش از آقاي رضايي بايد گفت نامه سرگشاده ايشان به رهبر معظم انقلاب و بيانيه اخير مهندس موسوي دو روي يك سكه اند كه با دو ادبيات به ظاهر متفاوت نوشته شده اند، به همين علت، اشاره به نكاتي در اين باره ضروري به نظر مي رسد.
1- با توجه به دسترسي آسان و سريع آقاي محسن رضايي به بيت رهبر معظم انقلاب و ارسال مستقيم نامه به محضر ايشان، انتخاب نامه سرگشاده و انتشار عمومي آن، ترديدي باقي نمي گذارد كه مخاطب اصلي آقاي رضايي در اين نامه سرگشاده، رهبر معظم انقلاب نبوده است و نامه ياد شده با هدف ديگري نوشته شده. راستي چرا آقاي رضايي نامه اي را كه ظاهرا خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشته است، پيشاپيش در رسانه ها منتشر مي كند؟! مگر نامه خطاب به رهبري نبوده است؟!... استقبال گسترده و ذوق زدگي بي حد و حصر مقامات و رسانه هاي آمريكايي و اسرائيلي و به به و چه چه منافقين، بهايي ها، سلطنت طلبان و همه دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب براي آقاي محسن رضايي مي تواند، پاسخ گويا و روشني به اين پرسش باشد.
2- يك روز بعد از انتشار اين نامه سرگشاده خبرنگار خبرگزاري ايلنا - خبرگزاري نزديك به سران فتنه- از محسن رضايي مي پرسد؛ «با توجه به صدور نامه شما به مقام معظم رهبري كه بلافاصله پس از صدور بيانيه ميرحسين موسوي بود، آيا شما با معترضين- بخوانيد اهانت كنندگان به ساحت امام حسين(ع) در روز عاشورا- هماهنگي داشته ايد»؟ و آقاي رضايي كه ظاهرا انتظار اين سؤال را نداشته است در پاسخ مي گويد «من نامه به مقام معظم رهبري را از قبل آماده كرده بودم و وقتي بيانيه آقاي موسوي صادر شد، بخش هاي مربوط به آن را در نامه ام اضافه كردم»!
اين در حالي است كه نامه آقاي رضايي از شروع تا پايان با استناد به بيانيه منافقانه موسوي نوشته شده است و در آن تقريباً هيچ جمله يا پاراگرافي را نمي توان يافت كه بيرون از اين موضوع و بدون استناد به بيانيه موسوي باشد. بنابراين بايد از آقاي رضايي پرسيد اگر آن گونه كه ادعا مي كنيد نامه سرگشاده شما قبل از بيانيه موسوي و بدون هماهنگي با تهيه كنندگان آن نوشته شده است، چرا در تمامي متن آن به بيانيه منافقانه موسوي استناد كرده ايد؟! و چنانچه - باز هم به قول خودتان- بعد از صدور بيانيه موسوي، بخش هاي مربوط به بيانيه را در نامه خود گنجانده ايد، مشخص بفرماييد كه بخش هاي مورد ادعا در كجاي نامه شما آمده است؟! جز در يك جمله كه به هنگام توصيف حضور حماسي مردم از «صحنه تظاهرات ديروز» ياد مي كنيد كه البته مي تواند نشانه تهيه نامه قبل از بيانيه موسوي باشد، ولي اين توصيف نيز نهايتاً در توجيه بيانيه مهندس موسوي به كار گرفته شده است!
3- آقاي محسن رضايي از يكسو مي نويسد «حضور باشكوه و ميليوني و يكپارچه ملت ايران در روز چهارشنبه در خيابان هاي تهران و شهرستان هاي سراسر كشور، شرمندگي ناشي از اهانت به مراسم عاشورا را جبران كرد» و از سوي ديگر بدون كمترين اشاره به اين كه اهانت كنندگان به ساحت مقدس امام حسين عليه السلام چه كساني بوده و در حمايت از چه كساني به صحنه آمده بودند؟! نسخه وحدت با آنها را مي پيچد و مي نويسد «صحنه تظاهرات ديروز مصداق بارز پيام وحي بود كه واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا»! آقاي رضايي توضيح نمي دهد اگر منظور ايشان وحدت ملت مسلمان و عاشقان امام حسين(ع) با يكديگر است كه تحقق اين وحدت به قول خود ايشان در تظاهرات چند ده ميليوني روز چهارشنبه به وضوح ديده شده است و اگر مقصودشان وحدت با اهانت كنندگان به ساحت مقدس امام حسين عليه السلام است كه بايد به ايشان يادآور شد، اسلام با كفر و نفاق قابل جمع نيست و در همان پيام وحي آمده است «كساني كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند هرگز با دشمنان خدا و رسول دوستي نمي كنند، هرچند كه آن دشمنان پدران و فرزندان و برادران و خويشاوندان آنها باشند» سوره مباركه مجادله آيه 2.2 آخر چگونه مي توان با دشمن امام حسين عليه السلام دوستي كرد و با اهانت كنندگان به ساحت مقدس ايشان نرد وحدت باخت؟! جناب آقاي رضايي! از جنابعالي خيلي بعيد بوده و هست.
4- آقاي محسن رضايي بيانيه منافقانه مهندس موسوي را مثبت! ارزيابي كرده و مي نويسد «عقب نشيني آقاي ميرحسين موسوي از انكار دولت احمدي نژاد و پيشنهاد سازنده ايشان به اين كه مجلس و قوه قضائيه به وظايف قانوني خود در قبال پاسخگو كردن دولت عمل كنند، هرچند ديرهنگام بود ولي مي تواند سر آغاز يك حركت وحدت بخش در جبهه معترضين با ديگران باشد»! دراين باره گفتني است كه؛
الف: كجاي بيانيه موسوي، مثبت! و به قول آقاي رضايي نشانه عقب نشيني است؟! او اهانت كنندگان به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام را «مردم خداجوي» ناميده است! آيا جناب رضايي با اين نظر الحادي موافق هستند؟! موسوي درباره هتاكي هواداران خود به عاشوراي حسيني(ع) بدون آن كه هتاكي آنها را محكوم كند مي نويسد، اين مردم خداجوي! بر اثر اقدامات تحريك آميز، شعارهاي آنچناني داده اند؟! آقاي رضايي! بر فرض كه ادعاي موسوي درباره تحريك را بپذيريم، آيا مردم خداجوي! اگر تحريك شوند، به امام حسين(ع) اهانت مي كنند؟! از موسوي انتظاري نيست چرا كه او مأمور بيگانه است ولي شما را چه مي شود جناب رضايي؟! كدام انسان خداجوي را سراغ داريد كه به امام حسين(ع) و عاشوراي حسيني اهانت كند؟! أين تذهب؟!
ب: و اما، مي دانيد كه اراذل و اوباش اجاره اي با نقشه قبلي- دستور العمل صريح راديو اسرائيل- و با سوءاستفاده از حضور مردم در مراسم عزاداري و سينه زني به خيابان آمده و دست به آن جنايت زدند و بلافاصله بعد از اطلاع و حضور مردم، پا به فرار گذاشتند. اگر مردم به هنگام اهانت آنها حضور داشتند كه به آنان فرصت اهانت و جسارت نمي دادند. آيا غير از اين است؟ ديديد و ديديم كه چنين بود.
5- معلوم نيست آقاي محسن رضايي در نامه سرگشاده خود با تظاهرات چند ده ميليوني مردم همراهي مي كند و يا - خداي نخواسته- عليه آن موضع مي گيرد ؟! چرا كه همه حرف مردم در راهپيمايي بي نظير روز چهارشنبه، خشم و خروش عليه اهانت كنندگان به عاشوراي حسيني(ع) بود و خواسته آنان، محاكمه و مجازات سران فتنه، از جمله موسوي و كروبي و خاتمي. آقاي رضايي مي نويسد كه خود از ميدان فردوسي تا دانشگاه تهران در جمع راهپيمايان بوده است. بنابراين از خواسته و شعارهاي آنان باخبر است. شعارها و خواسته هايي كه با شور و شعور بر زبان ها جاري و روي پلاكاردها دست نويس شده بود و صداوسيما و رسانه ها از انتشار بسياري از آنها خودداري ورزيدند. خب! آقاي رضايي اگر با مردم همراه هستيد- كه انشاءالله هستيد- چرا برخلاف نظر يكپارچه مردم از موسوي حمايت مي كنيد؟! و بيانيه منافقانه او را كه در آن از اهانت كنندگان به ساحت امام حسين(ع) با عنوان مردم خداجوي! ياد كرده است، مثبت!! ارزيابي مي فرمائيد؟! و اگر خداي نخواسته حامي سران فتنه هستيد! چرا تظاهرات چند ده ميليوني مردم را با شكوه و در ادامه پيروي از امام حسين عليه السلام مي دانيد؟! اين تناقض را چگونه توجيه مي فرمائيد؟! با يك دل كه نمي توان «صد دله» بود!
در كلام وحي آمده است كه «ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه... خدا درون يك انسان دو قلب قرار نداده است» سوره مباركه احزاب آيه 4. بديهي است كه مي دانيم جنابعالي چنين نيستيد ولي باور بفرمائيد كه فريبتان داده اند.
6- آقاي محسن رضايي براي اين كه بيانيه موسوي را مثبت جلوه دهد! مي نويسد «آقاي ميرحسين موسوي از انكار دولت احمدي نژاد عقب نشيني كرده است» كه اگر خوش بينانه به اين بخش از نامه رضايي نگاه كنيم، بايد از ساده انديشي و كم دانشي ايشان ابراز تأسف كرده و به وي اين مسئله بسيار بديهي را يادآور شد كه اولاً موسوي در جايگاهي نيست كه دولت برخاسته از رأي مردم را بپذيرد يا نپذيرد، وانگهي مگر موضوع فتنه و اهداف فتنه گران، دولت احمدي نژاد بوده است كه اكنون از انكار آن عقب نشيني كرده باشند؟ آيا جناب رضايي اين نكته بديهي را نمي داند كه «انتخابات» و «تقلب در انتخابات» و «دولت احمدي نژاد» و... فقط بهانه فتنه گران بوده است و سران فتنه آشكارا عليه اسلام، امام و نظام به صحنه آمده بودند. مخالفت با احمدي نژاد و فلان معضل اقتصادي و فلان انتقاد به سياست خارجي و... چه ربطي به حمايت از اسرائيل و آمريكا و بهائيان و منافقين و اهانت به امام حسين(ع) و حضرت امام(ره) و... دارد؟ يعني بعد از اينهمه شواهد و قرائن و اسناد و مواضع خصمانه سران فتنه عليه اسلام و امام و رهبري و انقلاب هنوز آقاي رضايي- با آنهمه ادعاي سياستمداري!- نمي داند كه هدف اصلي فتنه، اسلام و انقلاب و امام(ره) و رهبري بوده و هست؟!
7- آقاي رضايي به خيال خود، هوشمندي به خرج داده و مي نويسد «شك ندارم كه افراط گرايان هر دو طرف با رفتارهاي نادرست از يكسو و دشمنان كمين كرده ملت ايران با بغض و عصبانيت از سوي ديگر تلاش خواهند كرد آثار و دستاوردهاي اين حركت عظيم- تظاهرات روز چهارشنبه- را خنثي كنند».
با اين بخش از نوشته ايشان موافقيم كه دشمنان داخلي و خارجي نظام سعي مي كنند دستاوردهاي حضور حماسي و بي نظير مردم در دفاع از ساحت امام حسين(ع)، حضرت امام، رهبري معظم و نظام اسلامي را خنثي كنند ولي سؤال اين است كه چه كساني دست به اين حركت خائنانه زده و مي زنند؟ مگر غير از اين است و مگر آقاي رضايي نمي بيند و نمي داند كه آمريكا، اسرائيل، اروپا، بهايي ها، منافقين، سلطنت طلب ها و همه دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب بلافاصله بعد از حماسه عظيم روز چهارشنبه، با بهره گيري از هزاران سايت اينترنتي، صدها شبكه تلويزيوني و خبرگزاري و... براي خنثي كردن اين حضور حماسي دست به كار شده و همان مردمي كه آقاي رضايي از حضور «باشكوه» آنها سخن مي گويد را به دريافت پول و ساندويچ و سانديس براي حضور در راهپيمايي متهم مي كنند؟! آقاي رضايي! برادر عزيز! به كجا مي رويد؟!
8- و بالاخره خطاب به برادر محسن- واژه متداول در ميان برادران سپاه براي ناميدن آقاي رضايي- بايد مشفقانه گفت؛ مراقب خود و فريب فتنه گران باشيد و از توده هاي عظيم مردم خدا دوست و عاشورايي فاصله نگيريد. دشمن درپي فريب شماست و متاسفانه و با عرض پوزش در مقصود خود چندان هم ناموفق نبوده است. انتظار از جنابعالي آن است كه «قطع اين مرحله بي همرهي خضر» نكنيد تا مانند توده هاي عظيم ملت- همان ها كه در نامه خود آنان را ستوده ايد- از كيد و فريب دشمنان در امان باشيد. انشاءالله.
آفتاب يزد:مترهاي متفاوت!«مترهاي متفاوت!»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛پس از دورهاي نسبتا كوتاه از توقف چالش ميان حاميان و منتقدان دولت در خصوص «وحدت ملي» در كشور و نحوه پيگيري آن، حوادث تاثرانگيز روز عاشورا و بازتابهاي آن، بار ديگر اين موضوع را در كانون توجهات قرارداد.
دور جديد اظهارنظرها پيرامون وحدت و طرف هاي آن، پس از آن آغاز شد كه تصاوير نمايش داده شده از برخي ناآراميها در روز عاشورا اغلب فعالان سياسي كشور را دچار نگراني كرد و موجي از محكوميت «حرمت شكني»ها آغاز شد. در اين مرحله، عدهاي از حاميان افراطي دولت، تلاش كردند آنچه را كه هتك حرمت ميدانستند به رقباي انتخاباتي نسبت دهند و محاكمه سران جبهه اصلاحات را خواستار شوند. در اين ميان، حتي هاشمي رفسنجاني هم از حملات، هتاكيها و «اعدامخواهي» ها مصون نماند؛ در حالي كه به جرئت ميتوان گفت تنها اشتراك فعلي رفسنجاني با جنبش سبز و سران جبهه اصلاحات، مخالفت او با برخي سياستها و اقدامات دولت نهم و دهم است. البته گسترده سازي طيف كساني كه محاكمه و مجازات آنها مورد درخواست حاميان دولت ميباشد، در اين مرحله به آنها كمك نكرد به طوري كه عليرغم حساسيت بسيار شديد مراجع تقليد و علماي بلاد نسبت به حرمت عاشورا و نيز مخالفت آنها با بعضي ساختارشكنيها ، برخي از آنها همچون حضرات آيات مكارم شيرازي و سبحاني، در بيانيههاي خود به صراحت جداسازي حساب معترضان انتخاباتي از هتاكان را خواستار و بر لزوم مذاكره با معترضان تاكيد نمودند.
پس از آن، تجمعات اعتراضي گسترده كه براي محكوميت حرمت شكني در عاشورا برگزار شد، فرصتديگري در اختيار برخي مخالفان جبهه اصلاحات قرار داد تا شعارها و حملات عليه سران اين جبهه را با چاشني هتاكي عليه رفسنجاني همراه و اعدام كروبي، خاتمي و موسوي و مجازات رفسنجاني را خواستار شوند. اما در اين مرحله نيز تعدادي از چهرههاي شاخص جبهه اصولگرايي، به صراحت مخالفت خود با حملات شديد عليه مقامات سابق نظام را اعلام و باز هم بر تلاش براي وحدت تاكيد كردند.
سومين حادثه كه موجب شدتفاوت «معيار» و «متر» بسياري از فعالان سياسي كشور با گروهي از افراد، تشكلها و رسانههاي حامي دولت به خوبي آشكار شود، صدور بيانيه ميرحسين موسوي بود. نگارنده فعلا بنا ندارد در خصوص محتواي بيانيه به اظهارنظر بپردازد. اما بازتابهاي متفاوت اين بيانيه در ميان اصولگرايان، نشانه ديگري از وجود «متر»هاي مختلف براي ارزيابي مهمترين حوادث و تحولات كشور حتي در داخل يك جناح سياسي كشور است.
محسن رضايي كه سوابق او در دفاع از انقلاب و نظام، به هيچ وجه با بسياري از مدعيان امروزي قابل مقايسه نيست، به استقبال بيانيه ميرحسين رفت و تلويحا خواستار پيگيري بعضي از دغدغههايي شد كه در بيانيه موسوي به آنها اشاره شده است. هم زمان با اظهارنظر رضايي، گروهي از حاميان سرشناس دولت، حملات شديد و غيرمنصفانه خود را نصيب او كردند زيرا «متر» آنها براي وحدت، هيچ شباهتي با «معيار» فرمانده جنگ و كانديداي آرام انتخابات اخير نداشته است.
همزمان با اين مسئله، تعدادي از رسانههاي حامي دولت، بارديگر «متر» خاص خود را به دست گرفتند و آمار و ارقامي ارائه نمودند كه اگر چه صحت آنها ميتواند همه علاقهمندان به انقلاب و نظام را خوشحال كند اما اولاً صحت آماردهي بعضي از اين روزنامهها محل تامل است و ثانيا هدف از ارائه اين آمارها، به جاي تلاش براي افزايش وحدت در كشور، خنثي سازي هرگونه تلاش وحدت خواهانه ميباشد.
ديروز يكي از روزنامههاي حامي دولت با اعلام حضور 4 ميليون تهراني در راهپيمايي بزرگ روز چهارشنبه، تلاش كرد يكي از اهداف اين راهپيمايي - و شايد هدف اصلي آن - را درخواست مجازات موسوي، كروبي و خاتمي معرفيكند. اين روزنامه در حالي ادعاي حضور 4 ميليون نفر در تجمع اخير را مطرح كرد كه كمتر از دو هفته قبل، همين روزنامه با انجام محاسبات رياضي، ثابت كرده بود شركت كنندگان در مراسم تشييع جنازه مرحوم آيت الله منتظري 5000 نفر بوده است.
استدلال روزنامه مزبور براي پنج هزار نفري دانستن تشييع جنازه، آن بود كه طول خيابان برگزاري تشييع، 150 متر و عرض آن تنها بيست متر بوده است. اگر «متر» اين روزنامه در محاسبه تعداد شركت كنندگان در تشييع جنازه مرحوم منتظري درست باشد و در فضاي سه هزار متر مربعي (به ادعاي آن روزنامه) تنها امكان حضور پنج هزار نفر وجود داشته باشد، شرط حضور چهار ميليوني در تجمع روز چهارشنبه، وجود فضايي به مساحت دو ميليون و چهار صد هزار متر مربع است. عرض خيابان انقلاب و خيابانهاي منتهي به ميدان انقلاب، حدود سي متر است و با «متر» روزنامه اصولگرا، شرط حضور چهار ميليون نفر در تجمع چهارشنبه، آن است كه طول جمعيت حدود 80 كيلومتر باشد*! بديهي است كه هر مسلمان عاشق اباعبداللهالحسين (ع) و حامي نظام ولايتي، از افزايش تعداد كساني كه عاشقانه به امام خود ابراز ارادت ميكنند،خوشحال خواهد شد اما اگر «متر» روزنامه اصولگرا در تخمين تشييع كنندگان مرحوم منتظري صحيح باشد، ادعاي اخير در مورد تجمع روز چهارشنبه و نتايجي كه آن روزنامه به دنبال آن بوده است با واقعيت، فاصله زيادي دارد.
نگارنده يقين دارد كساني كه در تهران مايلند از حرمت عاشورا و اصول مورد احترام مردم و نظام حمايت كنند اگر از چهارميليون نفر بيشتر نباشد كمتر از آن هم نيست و اگر جمعيت حاضر در روز چهارشنبه بسيار كمتر از رقم ادعايي روزنامه اصولگرا بود علت آن را بايد در نگراني بسياري از متدينان از همين گونه استفادههاي ابزاري و جناحي از حساسيتهاي مذهبي و انقلابي مردم جستجو كرد.
اما نكتهمهمي كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه اگر كساني واقعا نگران آينده كشور هستند و«وحدت» واقعي را براي رسيدن به آيندهاي هر چه روشنتر ضروري ميدانند بايد براي ايجاد يك «متر» استاندارد در تعريف دوست و دشمن، وحدت و تفرقه، كارآمدي و شعارگرايي، سعهصدر و انتقادناپذيري و ... تلاش كنند و در تعريف اين معيار، تنها از نظرات كساني استفاده كنند كه «متر» آنها بنابر مصالح فردي و جناحي، كوتاه و بلند نميشود.
پينويس
فاصله ميدان فردوسي تا ميدان انقلاب، حدود 2600 متر و طول خيابان انقلاب و آزادي - از ميدان امام حسين (ع) تا ميدان آزادي - دقيقا ده كيلومتر ميباشد.
رسالت:مردم خداجو!«مردم خداجو!»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمدکاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛روز عاشورا ، روز عزاي حسين (ع) جماعتي به تحريک منافقين و با کارگرداني آمريکا، انگليس و اسرائيل در تهران فاجعه آفريدند و با حمله به مردم و دسته هاي سينه زني و حمله به نماز ظهر عاشوراي مردم و نيز آتش زدن قرآن، خون به دل ملت کردند. آنها با شعارهاي موهن عليه مقدسات نظام، شرارت را به اوج خود رساندند. فيلم و عکس تبهکاريهاي آنها در رسانه هاي خارج به گونه اي انعکاس يافت که گويي نظام در حال سرنگوني است .
روز عاشورا ، روز عزاي حسين (ع) جماعتي به تحريک منافقين و با کارگرداني آمريکا، انگليس و اسرائيل در تهران فاجعه آفريدند و با حمله به مردم و دسته هاي سينه زني و حمله به نماز ظهر عاشوراي مردم و نيز آتش زدن قرآن، خون به دل ملت کردند. آنها با شعارهاي موهن عليه مقدسات نظام، شرارت را به اوج خود رساندند.
فيلم و عکس تبهکاريهاي آنها در رسانه هاي خارج به گونه اي انعکاس يافت که گويي نظام در حال سرنگوني است .
مردم روز چهارشنبه در سراسر ايران بويژه در تهران با حضور40 ميليوني اين شرارتها را محکوم کردند . مردم در عزاي اين حرمتشکني سخت گريستند و مراجع عظام تقليد، علماي بزرگ، روحانيون، بزرگان دانشگاه و نخبگان جامعه فريادشان عليه اين ستم بلند شد .
آقاي موسوي در بيانيه روز جمعه خود تبهکاران روز عاشورا را «مردمي خداجو» توصيف کرد و تمام آن آتش افروزي را «مسالمت آميز» خواند اين در حالي است که سرکرده منافقين رسما مسئوليت آشوب و اغتشاش را در روز عاشورا پذيرفته و اعلام کرده ما در اين معرکه همراه فرقه موسوي بوديم! و از همه اينها تعجب آورتر بيانيه رضا ربع پهلوي است که در پيامي رسما از هتک حرمت روز عاشورا حمايت کرده و اعتراف نموده همراه فرقه سبز در اين تبهکاريها مشارکت داشته است.
آنچه موسوي در بيانيه هفدهم خود آورده است ، سراسر اهانت به شعور مردم و راهپيمايي تاريخي ملت ايران در روز چهارشنبه گذشته است.
موسوي در بيانيه خود در حالي در مقام انکار بيعت خود با منافقين و آمريکا و انگليس است که رسما از سوي منافقين مورد حمايت است و ارتش رسانه اي صهيونيستي در حمايت از فرقه سبز حتي يک لحظه فروگذاري ندارد.
موسوي در بيانيه خود در حالي خواستارآزادي اغتشاشگران شده است که مردم در روز چهارشنبه فريادشان بر سر مسئولان قوه قضائيه بلند بود که با سران فتنه برخورد قضائي کنيد!
به راستي ما در برابر چه پديده اي هستيم . ماهيت جديد دشمنان جمهوري اسلامي که با آرايشي جديد در برابر مردم مسلمان و انقلابي ايران صف آرايي کردند چيست؟ دشمن با تجربه30 سال مقابله با ملت ايران همه استعداد مخالفت و معاندت با نظام را در روي يک خط قرار داده است . هر کس که اندکي زاويه با مردم و نظام پيدا مي کند مورد رصد دشمن و در تيررس جريان ارتباطي و اطلاعاتي و بالاخره سازماني دشمن قرار مي گيرد.
ما بايد بدانيم چون نهضت امام (ره) ادامه دارد دشمني با آن هم شديدتر از گذشته استمرار دارد.
خداوند در قرآن مي فرمايد
«و کذلک جعلنا نبي عدوا شياطين الانس و الجن يوحي بعضهم الي بعض زخرف القول غرورا ولوشاء ربک ما فعلوه فذر هم و ما يفترون» (سوره انعام ، آيه112 )
«و بدين گونه براي هر پيامبري دشمناني از شياطين انس و جن قرار داديم که بعضي از آنان به قصد فريب، سخنان (باطل) آرايش کرده را به بعضي ديگر القا مي کنند؛ و اگر پروردگار تو مي خواست چنين نمي کردند. پس آنان را با افترايشان واگذار.»
نقلاب ما ادامه انقلاب انبياي الهي است . نهضت ما ادامه نهضت حسيني است و طبيعي است که شياطين با آن دشمني مي کنند و خداوند اين دشمني را اجتناب ناپذير مي داند.
خداوند در اين آيه تصريح دارد که «روبرو شدن همه پيامبران با دشمناني از شياطين جن و انس يک سنت الهي است »
درگيري حق و باطل در سراسر تاريخ انبياء و رهبران الهي جريان داشته است. ما دشمنان لجوج و عنودي داريم . خداوند در اين آيه به پيامبر گرامي اسلام دلداري مي دهد که نگران لجاجت دشمنان نباش.
خدا در اين آيه به مومنين يادآور مي شود که دشمنان ارتباطي مداوم و پنهان با يکديگر دارند و سعي مي کنند با سخنان به ظاهر آراسته و منطقي مردم را فريب دهند.
شياطين از هنر و تبليغات براي فريب مردم و مبارزه با رهبران الهي بهره مي برند دروغپردازي و افترا سيره تبليغات دشمنان است.
ما نبايد ترديد کنيم که در مسير انبياء و اولياي الهي حرکت مي کنيم و به همين دليل رهبر الهي ما مورد حقد، حسد ، کينه و دشمني لجوجانه کساني است که در پيچيده ترين شکل ممکن در برابر او صف آرايي کرده اند . مردم با درک چنين پيام قرآني روز چهارشنبه گذشته در مقياس ميليوني به خيابانها ريختند تا بگويند ما دشمنان پيامبر (ص) و امام حسين (ع) را شناسايي کرديم، ما از لجاجت آنها با خبريم، ما تا آخر ايستاده ايم و تا آخرين نفر و رمق مقاومت خواهيم کرد.
مردم سالاري:ضرورت تقويت وحدت و انسجام ملي«ضرورت تقويت وحدت و انسجام ملي»عنوان يادداشت روزنامهي مردم سالاري به قلم کرم محمدي است كه در آن ميخوانيد؛در مملکت ايران عقلا و بزرگان فراواني در طيف هاي مختلف مذهبي و سياسي وجود دارند که مي توانند مرد عبور از بحران ها و تبديل تهديدها به فرصت شوند. اما مدتي است بسياري از آنان سکوت پيشه کرده اند و بخش محدودي نيز متاسفانه در يکي از طيف ها قرار گرفته و طرف مقابل را به انواع و اقسام القاب مورد حمله قرار مي دهند. اين روند خطرناک که سرانجام آن نامشخص است بيش از هفت ماه است همچنان ادامه دارد و روز به روز بر مشکلات کشور مي افزايد.
با تداوم تنش بين نيروهاي درون نظام و معتقدان به اصول و ارزش هاي انقلاب بزرگ ملت ايران; عده اي قليل که حيات خود را در نزاع ها و اختلاف ها جست وجو مي کنند در صفوف هر دو طرف رخنه نموده و درصدد گرفتن ماهي مقصود خويش هستند.
در همان حالي که دلسوزان و معتقدان به نظام درگير اختلافات; در تلاش براي از ميدان بدر کردن و کوبيدن يکديگر هستند عده اي کم تعداد اما فعال و پرتلاش که به هيچ يک از طرفين اعتقادي ندارند; آتش بيار معرکه شده اند. در فضاي غبارآلود موجود و در هنگامه اي که برادراني که ديروز در يک صف واحد و با يک هدف همسنگراني متحد بودند به جان هم افتاده اند; فرصت طلبان وقت را مغتنم شمرده و به شکار لحظه ها روي آورده اند. يک روز به ساحت بنيانگذار و معمار کبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) اسائه ادب مي شود، يک روز به حسينيه آن عبد صالح حمله مي گردد، يک روز عزاي سرور و سالار شهيدان مورد هتاکي قرار مي گيرد و... اگر به دقت بررسي شود اين فجايع از سوي عده اي انگشت شمار اجرا مي شود که در صفوف دو طرف اختلاف، نفوذ کرده اند.
يکي از راه هاي گذر از وضعيت موجود اين است که با دخالت عقلاي جناح هاي سياسي و دلسوزان نظام و آناني که دل در گرو آباداني و وحدت و يکپارچگي اين ملک و ملت دارند، تندروها را که به اقدامات ساختارشکن يا تفرقه افکنانه مبادرت مي ورزند، از حضور در جمع خود و ميدانداري خلع يد کنند. ميدانداري تندروها مساوي است با حاشيه نشيني و سکوت بزرگان. راه ديگر براي آرام کردن فضاي کنوني در کشور; وجود فضاي نقد و انتقاد است.
در اينکه بخش قابل اعتنائي از افکار عمومي از جمله نخبگان و دانشگاهيان به بخشي از سياست ها و عملکردها نقد و انتقاد دارند شک نبايد کرد. باز هم در اينکه مي توان از انتقادات موجود به نفع پيشبرد برنامه هاي مختلف بهره برد و کاستي ها را شناسايي و در رفع آنها تلاش کرد ترديد نبايد داشت. بستن منفذهاي ابراز نظرات و انتقادات راه حل رفع مشکلات نيست.
با محدود کردن کانال هاي ارتباطي داخلي مخالفان و منتقدان; راه رويآوري بخشي از مردم به سوي رسانه هاي بيگانه که به دنبال اهداف خاص خود مي گردند باز مي شود. همه منتقدان را عوامل يا وابسته به بيگانه خواندن ضمن آنکه جفاي آشکار به دلسوزاني است که از سر صدق و براي دفاع از نظام به بيان ديدگاه هاي خويش اقدام مي کنند; گره موجود را پيچيده تر خواهد کرد. بايد به نظرات اين دسته از افراد و شخصيت ها و کارشناسان گوش فرا داد و از نقطه نظرات آنان آگاه شد.
فضاي رسانه اي کشور آميخته به اهانت، شايعه پراکني، تهمت، دروغ پردازي و... است. در چنين فضايي کاهش التهاب امري دور از انتظار مي باشد. روزي نيست که در برخي از روزنامه ها و سايت هاي خبري و تحليلي تعدادي از شخصيت هاي انقلابي; زجر کشيده و ياران و شاگردان امام راحل در هر دو طيف سياسي عمده موجود کشور; مورد هجمه قرار نگيرند.
برخي از نويسندگان و رواج دهندگان اهانت ها که بارها و بارها مبادرت به اهانت کرده اند بدون کمترين تذکر و پيگردي همچنان به رويه ناصواب خود ادامه مي دهند. دستگاه هاي نظارتي و متوليان امر قضا بايد در برخورد با عوامل تخريب ها هيچ کس را استثنا ننموده و کسي در اين عرصه در حاشيه امن قرار نگيرد. برخوردهاي به موقع، شفاف و يکسان مراجع قانوني با چنين اشخاصي مي تواند تا حدودي در تلطيف کردن فضا کمک کند. صدا و سيما رسانه ملي و متعلق به همه ملت است، برنامه هاي اين رسانه بايد بازتاب خواست جامعه باشد. فراموش نکنيم که شائبه جناحي بودن برنامه هاي صدا و سيما ضربه به وحدت ملي خواهد بود.
ادامه روند کنوني هم در عرصه داخلي و هم در عرصه بين المللي براي نظام و ملت ايران تبعات منفي در پي داشته و خواهد داشت. جا دارد تا بزرگان و معتمدين مورد وثوق که مي توانند به عنوان حکم و داور مورد قبول طرفين واقع شوند; بيش از اين درنگ روا نداشته و با ورود به عرصه ميانجي گري; تلاش هاي عملي خويش را براي پايان دادن به مناقشات و اختلافات آغاز نمايند.
امروز بسياري از نيروهاي خدوم و انقلابي و جبهه رفته و شهيد داده نگران وضعيت کنوني کشور هستند و چشم انتظار اقدام شخصيت هاي اثرگذار هر دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا هستند. بايد بپذيريم که راه مقابله با دشمنان انقلاب اسلا مي حفظ و تقويت وحدت و انسجام ملي است.
ابتكار:اقدامات بدون خروجي از سوي اسرائيل«اقدامات بدون خروجي از سوي اسرائيل»عنوان يادداشت روز روزنامهي ابتكار به قلم امير موسوي است كه در ان ميخوانيد؛درست در روزهايي که رسانه هاي بين المللي از به پايان رسيدن مهلت يک ساله باراک اوباما به ايران براي دست کشيدن از برنامه هسته ايش سخن مي گويند، نشريات اسرائيلي همچنان به بزرگ نمايي فعاليت هاي هسته اي ايران ادامه مي دهند و تلاش دارند رويکرد مقابله با ايران را تقويت کنند. اسرائيل قبل از صدور هر قطع نامه عليه ايران در شوراي امنيت سازمان ملل اين نقش را ايفا کرده است و همچنان نيز ادامه خواهد داد اما تلاش هاي تبليغاتي اسرائيل براي تقويت گزينه مقابله با ايران به مانند گذشته هم کارايي نخواهد داشت.
تلاش هاي اسرائيل براي ايجاد جو تبليغاتي عليه ايران است و صرفا مي تواند اروپاييان را تحت تاثير قرار دهد اما تل آويو تاکنون نتوانسته است براي جلب نظر چين و روسيه اقدامي انجام دهد. به نظر مي رسد که چين و روسيه کماکان نسبت به تعهد خود در قبال جمهوري اسلامي ايران مبني بر ممانعت از تشديد فشارها عليه اين کشور پايبند هستند.
در شرايط کنوني تمايلي از سوي چين و روسيه براي حرکت در مسير خواسته هاي اسرائيل را شاهد نيستيم اما اين پکن و مسکو در عين حال ابزارهاي فشار خود را براي تاثيرگذاري بر نظر ايران به کار گرفته و تلاش دارند همسو را جامعه بين المللي گام بردارند. اهميت تلاش هاي اسرائيل در بعد رسانه اي عليه ايران تنها در بعد تشديد جو رواني و تبليغاتي است اما در نهايت اين اقدامات اسرائيل خروجي خاصي نخواهد داشت. در بعد بين المللي تحريم هاي بيشتر عليه ايران با کسب همراهي چين و روسيه قابل تصور است و تحريم هاي جديد به طور قطع در حد بالا نخواهد بود. همچنين به نظر مي رسد که بحث تحريم فروش بنزين به ايران نيز منتفي باشد چراکه روسيه و چين به طور کامل مخالف اين نوع تحريم هستند.
بحث تحريم هاي مالي کل کشور نيز کمتر قابل بررسي خواهد بود و اين گزينه براي برخي مقام هاي کشور احتمال اجرا دارد که در اين صورت نيز به دليل اين که مقام هاي ايران در خارج از کشور حساب هاي مالي ندارند چندان از اين تحريم متاثر نخواهند شد. با اين حال اگر ما بتوانيم در داخل کشور به نوعي مصالحه ملي دست يابيم مي توانيم در بيرون از مرزها و در مباحث بين المللي بسيار قوي تر از گذشته حاضر باشيم اما اگر شرايط داخلي به شکل کنوني ادامه يابد بعيد نيست که طرف هاي مقابل ايران بيش از گذشته تجري کرده و بر اعمال فشارهاي سخت تر متمرکز شوند.
در شرايط کنوني امريکا، انگليس و فرانسه به تحريم ايران تمايل دارند اما به دليل مخالفت چين و روسيه، اجماع بين المللي موجود نيست اما چنانچه روسيه و چين به تحريم هاي جديد در مورد ايران تن دادند، قطعا اين تحريم ها در سطح بالا نبوده و به مانند سه قطع نامه پيشين شاهد تحريم هايي سطحي، کمرنگ و بي اثر خواهيم بود. تلاش امريکا و اسرائيل شکل دادن به اجماع عليه ايران است و ايجاد اجماع براي آنها مهمتر از اعمال تحريم هاست; با شکل گيري اجماع امريکا مي تواند نشان دهد که کل جامعه بين المللي در برابر ايران قرار دارد اما نوع تحريم ها در صورت تصويب به نظر نمي رسد که گسترده و فراگير باشد.
مهمترين تحريم که مي تواند بر وضعيت ايران اثرگذار باشد ممانعت از فروش يا صادرات نفت کشور همچنين تحريم ارتباطات ماهواره اي است. چنانچه اين تحريم ها در مورد ايران اعمال نشود، ساير تحريم ها چندان بر وضعيت کشور اثرگذار نخواهد بود ضمن آن که دو تحريم نامبرد به طور مستقيم بر مردم ايران تاثير مي گذارد و کشورهاي غربي در ظاهر تاکيد دارند که خواهان اعمال فشار بر مردم ايران نيستند
جمهوري اسلامي:افغانستان چشم انداز تيره و تار براي اشغالگران«افغانستان چشم انداز تيره و تار براي اشغالگران»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوي اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛پايان سال ميلادي گذشته و فرا رسيدن ايام تعطيلات كريسمس هر چند در كشورهاي غربي مجالي را براي فكر كردن و نگاه به گذشته باقي نمي گذارد و صرفا فرصتي براي خريد بيشتر و شادماني هاست اما در نگاه تيزبين برخي رسانه هاي مستقل و مردم كشورهايي كه به هر علت درگير سياستهاي مداخله جويانه هستند و آنرا با پوست و گوشت خود احساس مي كنند زمينه اي براي بررسي عملكرد كشورهاي سلطه گر در آستانه فصل سرما و زمستان طولاني فراهم مي كند.
حادثه 20 شهريور 80 در نيويورك و انفجار برج هاي دوقلو فرصتي استثنايي را براي كاخ سفيد بويژه نومحافظه كاران حامي صهيونيسم فراهم كرد كه به منظور تسلط بر منابع انرژي خاورميانه و برقراري امنيت رژيم صهيونيستي طرحهايي را به مورد اجرا بگذارند. از اين رو به بهانه مقابله با تروريسم جنگ بزرگي را عليه جهان اسلام آغاز كرده و كشورهاي اسلامي را يكي پس از ديگري اشغال كردند يا در معرض تهديد قرار دادند. حمله به افغانستان و اشغال اين كشور اسلامي به فاصله اندكي از اين ماجرا نشان دهنده وجود برنامه اي از قبل طراحي شده بود كه با اشغال عراق و حمله رژيم صهيونيستي به لبنان كامل شد.
مبارزه با تروريسم بهانه اي بود كه آمريكائيها براي آنكه ماشين جنگي خود را پس از پايان جنگ سرد به حركت درآوردند سلاح هاي زنگ زده خود را روغنكاري كرده و كارخانه هاي تسليحاتي خويش را رونق دهند افغانستان را به اشغال در آوردند.
مقامات آمريكايي چند ماه پس از اشغال اين كشور ادعا كردند كه دوران گذار افغانستان و رسيدن به جامعه اي مدرن امن باثبات و دمكراتيك بزودي فرا مي رسد ولي در اندك زماني ناامني ها از همان مناطقي كه آمريكائي ها و ساير نيروهاي اشغالگر عضو ناتو در آن حضور داشتند به سرعت گسترش يافت و مواد مخدر بيش از هر زمان ديگري در همان مناطق كشت شد و قاچاق مشتقات آن رو به افزايش گذاشت.
نيروهاي ائتلاف به سركردگي آمريكا در كارنامه حضور هشت ساله خود در افغانستان به اعتراف فرماندهان نظامي و سياستمداران غربي دستاوردي جز فقر و گرسنگي فساد و بي عدالتي كشتار و ناامني و گسترش توليد مواد مخدر براي مردم افغانستان نداشته و نه تنها قادر به تامين امنيت براي اين كشور نشدند بلكه نتوانستند حتي امنيت لازم را نيز براي نظاميان خود تامين كنند. غربي ها كه ابتدا با وعده هاي واهي و سرمست از اشغالگري 50 هزار نيروي نظامي روانه افغانستان كرده بودند امروز آنچنان فرتوت و بي روحيه شده اند كه اين روزها اعتراف به شكست تنها صدايي است كه از كشورهاي آمريكائي و اروپايي عضو ناتو به گوش مي رسد. اكنون تابوت هاي متجاوزان آمريكايي انگليسي و كانادايي است كه بدون حضور خبرنگاران و به صورت مخفيانه وارد اين كشورها مي شوند و فقط خانواده اين نظاميان حق حضور در مراسم تدفين آنها را دارند.
سال گذشته ميلادي براي نيروهاي اشغالگر يكي از خونبارترين سالها در افغانستان بود و رويدادهاي اين كشور غارت زده نشان داد كه رهبران غربي بويژه سران كاخ سفيد درك درستي از تحولات افغانستان ندارند . آمريكائيها عليرغم گسيل 50 هزار نيرو به افغانستان طي هشت سال گذشته و دستاورد غيرقابل قبول در تحقق وعده هاي خود اكنون چاره را در اين ديده اند كه 30 هزار نظامي تازه نفس به افغانستان اعزام كنند شايد اين نيروها بتوانند ماشين جنگي نيروهاي اشغالگر را به تحرك وادارند ولي حوادث هفته گذشته افغانستان و كشته شدن 8 نظامي آمريكايي و 5 كانادايي نشان داد استقرار نظاميان بيشتر در افغانستان زمينه را براي تلفات آنها مساعدتر مي كند و تاثيري در برقراري امنيت ندارد. روند صعودي تلفات نيروهاي اشغالگر در ماهها و روزهاي پاياني سال ميلادي بدون اينكه اهداف اشغالگران محقق شده و يا لااقل توقفي در شدت يافتن روزافزون بحران مشاهده شود اوضاع افغانستان را كاملا در ابهام فرو برده و سايه نااميدي را در اردوگاه كشورهاي ناتو گسترانده است .
اين نااميدي و بلاتكليفي در بارزترين شكل آن در اعلام استراتژي جديد اوباما در افغانستان قابل مشاهده است . او كه قبل از انتخابات با شعار ايجاد تغيير و كاهش تعداد نظاميان آمريكايي در افغانستان و عراق و خروج از اين كشورها روي كار آمد اكنون در وضعيتي گرفتار شده كه در ادامه مسير سياستهاي جنگ طلبانه دولت گذشته آمريكا وعده اعزام 30 هزار نظامي جديد را به افغانستان داده است و اين درحاليست كه به اعتراف وزير دفاع آمريكا ملت و سربازان اين كشور از جنگ افغانستان خسته شده اند.
واقعيت نيز اينگونه نشان مي دهد كه هشت سال لشكركشي آمريكا به افغانستان و صرف هزينه هاي نجومي و تلفات سنگين جاني دستاوردي جز ويراني و ناامني بيشتر براي مردم افغانستان نداشته و اوضاع با روزهاي قبل از اين تهاجم تفاوت چنداني ندارد و همه چيز به نقطه صفر بازگشته است . نه بن لادن و ملاعمر دستگير شده اند و نه مردم افغانستان از شعارهاي فريبنده غرب كه وعده امنيت و پيشرفت و آسايش مي داد بهره برده اند. اكنون حوزه نفوذ نظاميان آمريكايي در افغانستان روز به روز كاهش مي يابد و نيروهاي طالبان بر مناطق بيشتري تسلط مي يابند. سياستهاي اوباما نه تنها نتوانسته با تروريسم مقابله كند و افغانستان را از بحران خارج نمايد بلكه استراتژي او باعث نهادينه شدن بحران در افغانستان شده است . امروزه به همان نسبت كه نيروهاي بيشتري از آمريكا و متحدانش در ناتو به افغانستان اعزام مي شوند به همان نسبت بر تعداد تلفات و تعداد تابوت هايي كه بايد برروي دوش سربازان اشغالگر از افغانستان خارج شود افزوده مي شود به طوري كه در آخرين روز سال ميلادي گذشته 13 نظامي نيروهاي اشغالگر در افغانستان كشته شدند كه فرماندهان نظامي آمريكا نتوانستند به علت همزماني با ايام سال نو اجساد آنها را به خانواده هايشان تحويل دهند و اين صحنه اي است كه از اين پس هر روز در افغانستان تكرار خواهد شد.
شايد اگر رهبران كاخ سفيد نسبت به مردم آمريكا احساس مسئوليت مي كردند بهترين اقدام قبل از اينكه كلاف سردرگم اشغال افغانستان براي واشنگتن به باتلاق و جهنمي غيرقابل بازگشت تبديل شود فكر كردن به بازگشت آبرومندانه و پايان دادن به حضور اشغالگرانه آمريكا در افغانستان بود. قطعا بهترين و عاقلانه ترين تصميمي كه اوباما و دستيارانش پس از بازگشت از تعطيلات سال نو ميلادي مي توانند اتخاذ كنند كه هم آنها را از ورطه بحران خارج كند و هم امنيت را براي مردم افغانستان به ارمغان بياورد خروج از اين كشور است . افغانستان بايد توسط مردم اين كشور اداره شود و حاكميت ملي در آن تحقق يابد نه اينكه آمريكائيها و اشغالگران براي آينده اين كشور دولت سازي كنند.
نمايش انتخابات اخير افغانستان نشان داد كه دولت سازي چيزي جز يك تئاتر مضحك نيست و عمر خيمه شب بازي هاي از قبيل دولت سازي توسط استعمارگران به پايان رسيده است . اين واقعيت را روياروئي مردم افغانستان با اشغالگران به اثبات رسانده است .
دنياي اقتصاد:مسئوليتها درباره استيصال بانكها«مسئوليتها درباره استيصال بانكها»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنان صفت است كه در َآن ميخوانيد؛ظاهر و روي ماجرا اين است كه بانكهاي ايراني از دريافت طلب خود عاجز شدهاند؛اما باطن و پشت اين داستان اندوهبار و تكراري، بلوكه شدن ميلياردها تومان دسترنج ايرانيان توسط شخصيتهاي حقوقي و حقيقي است كه سهم دولت و شركتهاي دولتي كمتر از بخش خصوصي نيست. اين ماجراي فاجعهبار اگر در نظام بانكي هر كشوري با اقتصاد آزاد رخ ميداد، موجي از هيجانات اجتماعي و اقتصادي داشت، اما در ايران به دليل گردوغبار برخاسته از رويدادهاي سياسي، از چشمها پنهان مانده است.
فراموشي، ناديده گرفتن عمدي، كوچك انگاري اين پديده توسط نمايندگاني از مجلس قانونگذاري كه براي هر رويداد كوچك و بزرگ سياسي، آماده اظهار نظر و موضعگيرياند، در چنين فضايي چندان عجيب نيست. آنطور كه يك كارشناس ارشد مالي گفته است، وقتي نسبت مطالبات معوقه بانكها به كل تسهيلات و اعتبارات پرداختي به 10 درصد برسد، يعني به خط قرمز رسيده است.
اين كارشناس ميگويد نسبت ياد شده در سيستم بانكي ايران به 4/24 درصد رسيده كه 4/2 برابر رقم خط قرمز تعريف شده در نظام بانكي جهان است. اين بحث در شرايطي بار ديگر در كانون توجه قرار گرفته است كه رييس بزرگترين بانك دولتي ايران ميگويد: مسوولان درك يكپارچهاي از «مطالبات معوقه» ندارند و اظهار اميدواري ميكند كه به اين درك يكسان برسند.
در اين وضعيت است كه برخي نهادهاي دولتي از بانكها انتظار دارند زمان دريافت طلب خود از بدهكاران را يك سال به تاخير بيندازند و كار حتي به تهديد لفظي و شكايت قانوني نيز رسيده است.
با توجه به ورود نيروهاي قضايي و نهادهاي نظارتي در موضوع مطالبات معوقه، بيم اين ميرود كه اين موضوع اقتصادي به يك مساله قضايي - امنيتي تبديل شده و دليل اصلي فراهم شدن اين وضعيت كه حراج پسانداز مردم با دستورات اداري است، به فراموشي سپرده شود.
نوشتن درباره طلب مردم از افراد حقيقي و حقوقي كه از طريق بانكها، پسانداز آنها را با قيمتهاي پايين قرض گرفته و حاضر نيستند اصل و سود متعارف آن را برگردانند، شايد تكراري باشد؛ اما پيامدهاي انساني و اقتصادي آن اگر با توجه و دقت كافي بررسي شود، ضرورت نوشتن در اين باره را بيش از پيش ميكند. بايد نوشت و پرسيد كه چه كسي در اين باره بايد حرف نهايي را بزند و چه كسي مسئول طلب مردم است و چه نهادي بايد به فكر اين معضل بزرگ بانكي باشد؟
آفرينش:جاذبه يا دافعه؟«جاذبه يا دافعه؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛اگر سياست را هنر تبديل تهديدها به فرصت ها و چگونگي تدبير و مديريت اين روند در راستاي پيگيري اهداف خود در عرصه مديريت کلان جامعه بدانيم بي گمان در پي آن خواهيم بود که تهديدها را به تدريج حذف و فرصت ها را سريعا جذب نماييم .
اين رويکرد در استراتژي ها و تاکنيک هاي هر نظام سياسي متناسب با هدف و آرمان هاي ويژه آن انجام مي گيرد چرا که از اهرم ها و ابزارهاي کار آمد و مفيد در جهت رسيدن به اهداف به شمار مي رود.راه و روش فوق در سياست داخلي نه تنها داراي کارايي حداکثري است بلکه در زمينه ي سياست خارجي نيز توانايي فوق العاده اي در تبديل دشمنان به دوستان داشته و دارد .
با اين حال در زمينه ي سياست داخلي و قلمرو مرزهاي ملي کشورمان با آنکه رهبر معظم انقلاب بر سياست جذب حداکثري و رفع حداقلي تاکيد کردند برخي نگرش ها و مسئولان در جهتي خلاف رويکرد جذب حداکثري و دفع حداقلي عمل مي نمايند عملي که بي شک حاوي پيامدها و آثار زيانبار خاص خود بر منافع همگاني و ملي کشور در سطوح مختلف اقتصادي ، سياسي ، فرهنگي و رواني است .
مهارت و تدبير سياست مداران در درياي آرام و خفته آشکار نمي شود بلکه هدايت کشتي در تلاطم امواج سهمگين است که راه ساحل نجات را فرا روي آنان مي گشايد گرنه امواج تهديدها آنچنان گسترده و عظيم خواهد بود که در صورت سو» مديريت ساکنان کشتي آنان را به دست سرنوشت خواهد سپرد سرنوشتي که ديگر آنان قادر به تغيير آن نيستند اما چنانچه تدبير و مهارت در کنارمدارا و مداراگري بينش آنان باشد جدااز اجماع در اهداف مشترک از اختلافات در راستاي رسيدن به هدف مشترک سود مي جويند.
بي گمان شرايط خطير جامعه ما با توجه به اوضاع بين المللي هر نگرش و گرايش فکري را در جامعه بايد بر نگاهي مداراگرايانه و افزودن بر دايره دوستان و کاهش دايره دشمنان رهنمون مي ساخت اما به نظر مي رسد کساني هنوز بر سياست خويش مبني بر" خذف حداکثري و جذب حداقلي" پايبند بوده و بر اساس اين نگرش گفتار و رفتار خويش را به اجرا مي گذارند گفتار و رفتاري که جز در سايه ي بحران زدايي و تولد بحراني نو و اضافه کردن بر مشکلات سياسي کشور حاصلي نداشته است چرا که اگر سياست و تدبير طرفداران اين نگرش مفيد فايده بود اکنون و پس از گذشت شش ماه از پايان انتخابات همچنان شاهد جو نامتلاطم در جامعه نمي بوديم جوي که بي شک بر سطوح مختلف جامعه تاثيرات چند بعدي گذاشته است و تاثيرات نامطلوبي در تمام حوزه هاي کشور به بار آورده است.
آيا براستي سياست مسئولان دولتي در چند ماه گذشته در راستاي جذب حداکثري و دفع حداقلي بوده است آيا در اين راه گام هايي برداشته شده است و نتايجي از آن حاصل شده است آيا فرهنگ مداراگري و افزودن بر دايره دوستان و جذب ساير طيف هاي خارج از دولت در دستور کار مسئولان دولتي بوده است و... آيا دولت و صدا و سيما کوشيده است با گذاردن تريبون صدا و سيما به جناح هاي مخالف دولت جلو گرايش مردم و شهروندان را به رسانه هاي خارجي سد نمايد ؟ اين پرسش ها و دهها پرسش ديگر در شرايطي مطرح مي شود که بسياري از کارشناسان سياسي بر اين نظر هستند جريان ها و نگرش هايي در دولت همچنان بر طبل راديکاليسم ،ناروا داري و رفتارهاي تنگ نظرانه پافشاري مي کنند و عملا فرصت آزادي بيان و نظرات مخالفان سياست هاي دولت را با اعمال سياست هاي سليقه اي گرفته اند در اين ميان شايان توجه است که آيت ا... مطهري در اوايل انقلاب فرموده بود :" من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار مي دهم که يک وقت خيال نکنند حفظ و نگهداري اسلام با سلب آزادي بيان محقق مي شود" حال بايد از مدافعان سياست هاي تنگ نظرانه و سليقه اي پرسيد آيا براستي کوشيده ايم در راستاي سياست جذب حداکثري و دفع حداقلي گام هايي را برداريم و آيا اين گام ها منتج به نتيجه اي فراخور و مثبت در جامعه انجاميده است؟
ايران:درباره قيام 9 دي«درباره قيام 9 دي»عنوان يادداشت روز روزنامهي ايران به قلم ميثم نيلي است كه در آن ميخوانيد؛حضور دهها ميليوني عاشورائيان در سراسر ميهن پرافتخارمان ايران را نبايد تنها پاياني بر يک بغض فروخورده از تحمل چند ماهه نادرستيها و يا صرفاً سيلابي روان و زلال براي رفت و روب خس و خاشاک و پليديها ارزيابي کرد و آن را در همين الفاظ محدود و محبوس نمود.
عامه ملت ايران حتي جوانان عزيز، در طول سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي شاهد و خالق حماسههاي پرعظمتي بودهاند که هر يک در همان مقاطع آيهاي از آيات حقانيت انقلاب اسلامي و نشانه استواري آن درخت تنومند و پر ثمر در برابر شديدترين شدايد و عظيمترين مکايد «نظام جهاني ظلم و فريب» بوده و هست. از راهپيماييهاي قدسي و بهمني که نور اميد و شکوه آرمانهاي ملت مؤمن ايران را هر ساله به تودههاي مستضعف و آرمانگرا در سراسر کره ارض هديه ميکند، تا تظاهرات غيرتي مردم در 25 ارديبهشتها و 23 تيرها و 28 آبانها و... و بسيار روزهاي خدايي ديگر که از فرط تعدد حتي در ذهن جاگير هم نميشوند؛ از تجمعها و استقبالهاي بينظيري که از مولا و مقتداي عزيز انقلاب اسلامي در کوي و برزن شهرها و استانها صورت ميپذيرد تا آنچه که مردم در سفرهاي استاني دولتمردان خدوم و انقلابي در اين سالها به نمايش گذاردهاند و...
اما آنچه که در روز چهارشنبه نهم دي 88 رخ داد، حتي از جنس آن چهارشنبه غربتزدا و دوست داشتني بيست و سوم تير 78 هم نبود.
تهران در آن چهارشنبه عاشورايي شاهد يک تجمع بزرگ يا يک راهپيمايي باشکوه و يا حتي يک تظاهرات به ياد ماندني نبود؛ نه.
شايد تنها کلمه مبارک «قيام» بتواند بار آن همه معناي مستتر در قيام امت براي دفاع غيورانه از دين خدا و اولياي خدا، قيام مؤمنان براي هشدار به منافقان کهنهکار و دوچهرگان حرفهاي که اين روزها به برکت خون سيد شهيدان، پرده از دوستيهاي پنهانيشان با ائمه کفر فرو افتاده است؛ باشد.
قيام اسلامي به مانند 15 خرداد 42 عليه تمام جبهه باطل، از صهيونيستها تا منافقين خلق و سلطنتطلبها و بهاييها و رسانههاي انگليسي و امريکايي و...؛ قيام در برابر هتاکي و سب و آشوب؛ قيامي براي بيدارباش به کساني که با پز نخبگي و در لباس خواص، از سويي بدترين مواضع را با سکوت راضيانه خويش و از سوي ديگر، فتنهانگيزترين بيانات را در پوشش و تظاهر به حکميتي منفعلانه ابراز داشتند؛ قيام مستضعفان ولايتمدار و بيادعا در مصاف با مستکبران و گردن کلفتها و پروارشدگان از اموال و سرمايهها و رانتهاي حرام که خويش و تبار خويش را فراتر از قانون ميشمرند و عدالت را سالهاست قرباني مصلحتها و منفعتهاي شخصي و گروهي خود نمودهاند. قيام دينمداران عاشورايي در برابر ...
و تازه اين شروع حرکت است. قيامي که نقطه آغاز هزيمتهاي پي در پي دشمنان ايران اسلامي است.
البته انتظار انقياد و تسليم زودهنگام جريان نفاق در برابر اين قيام ميليوني ملت را نبايد داشت، اما از آنجا که راهبرد دشمن به مانند جنگ صفين، فرسايشي کردن نبرد و غبارآلودن و به هم زدن مرزهاي حق و باطل است، همه ما ميتوانيم با شفافسازي و تبيينگري و البته مطالبه جدي اجراي عدالت از دستگاههاي قانوني استواري و جزميت اين بيرق عاشورايي را مستمراً به رخ دشمنان بكشيم.
جهان صنعت:چه کسي از حق ايران دفاع ميکند؟«چه کسي از حق ايران دفاع ميکند؟»عنوان يادداشت روز روزنامهي جهان صنعت است كه در آن ميخوانيد؛درخصوص تزلزل جايگاه ايران در اوپک بايد گفت که ديدگاههاي موافق و مخالف درخصوص عملکرد وزارت نفت در سالهاي گذشته و حال بايد هم منجر به تزلزل جايگاه ايران شود،چه آنکه درجا زدن توليد نفت در 5/3 ميليون بشکه در مقابل خيز عراق براي افزايش توليد نفت از 5/2 ميليون بشکه کنوني به 12 ميليون بشکه موضوعي است که روز به روز قدرت ايران را در اوپک به چالش کشيده است.
اين موضوع در مقابل انتخاب دبيرکلي اوپک از سوي ايران که اينک به روياهاي دست نيافتني تبديل شده بر دشواري شرايط افزوده است.از سويي به گفته تحليلگران بازار نفت از ديگر علل اين امر را ميتوان در دست نيافتن ايران به جايگاه مطلوب در دبيرخانه اوپک مورد بررسي قرار داد. زيرا جايگاه ايران در اين دبيرخانه در سالهاي گذشته تنزل يافته و پستهاي کليدي و حساس در اختيار ايران نيست.
اين در حالي است که وزير نفت جايگاه ايران در دبيرخانه اوپک را بسيار خوب ارزيابي ميکند، معلوم نيست اين خوشبينيها که به چنين نتايجي منجر شده، چه نتايج وخيمتري را در پي خواهد داشت؟
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر