۲۷ خرداد ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۲:۳۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۷۲۳۳
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۲ - ۲۶-۱۰-۱۳۸۸
کد ۹۷۲۳۳
انتشار: ۰۸:۴۲ - ۲۶-۱۰-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


جام جم: مناظره‌هاي «موضوع‌محور»

«مناظره‌هاي موضوع‌محور» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ جام جم به قلم بيژن مقدم است كه در آن مي‌خوانيد؛ دور جديد مناظره‌هاي تلويزيوني به همان نسبت كه در مسير تكاملي خود پخته‌تر مي‌شود، توجه‌ها را بيش از پيش به خود جلب كرده و رفته رفته مي‌تواند به يكي از پربيننده‌ترين برنامه‌هاي سيما تبديل شود. با اين وجود به دلايل مختلف بويژه زنده بودن برنامه، به عنوان عامل موثر جذابيت اين برنامه گاه آسيب‌هايي نيز متوجه مناظره‌ها مي‌شود كه به اختصار قابل بيان است:

1 - گفتگوهاي دو، سه هفته اخير در مسير تكاملي خود از گفتگو، به سطح چالش بين دو صاحبنظر كه در ديدگاه‌هاي كلي با يكديگر اشتراك‌هاي زيادي داشتند و افزون بر آن حتي هر دو طرف در يك جريان فكري قرار مي‌گرفتند، در عمل به گفتگو و مناظره بين دو جريان سياسي مبدل شده است كه با توجه به بازتاب‌ها و استقبال‌ها، مي‌توان به آينده اين روند خوشبين بود.

2 - مناظره سه‌شنبه و پنجشنبه شب هفته گذشته از مصاديق نگاه فوق است. در اين مناظره‌ها استدلال و منطق، ادبيات گفتاري، تحمل و ادب از جمله مواردي است كه مخاطبان در خصوص آن به قضاوت مي‌نشينند. از اين حيث بايد به دكتر زاكاني در مناظره اخير تبريك گفت و او را ستود، چرا كه تلاش كرد مباحث را از سطح به عمق بكشاند و نگاهي رو به فردا داشته باشد.

3 - مناظره‌ها نبايد به محلي براي طرح بيانيه‌هاي سياسي از پيش نگاشته شده تبديل شود، بلكه بايد گره‌هاي كور سياسي، اجتماعي و اقتصادي در آن گشوده شده و از طرح مباحثي پرهيز شود كه ريشه در مسائل شخصي و گروهي دارد.

4 - صدا و سيما كه اين مسير سخت را خوب آغاز كرده، لازم است با عبور از مباحث سطحي و شعاري و پراكنده‌گويي‌هاي بي‌ثمر برخي مهمانان، مناظره‌هاي «موضوع محور» را در دستور كار خود قرار داده و مهمانان نيز با رعايت قواعد مناظره، مباحث جدي‌تري را دنبال كنند و در حوزه تخصصي خود سخن گويند.

اقتصاد يك علم است؛ بديهي است وقتي يكي از طرفين مناظره بدون توجه به موضوع مناظره بحثي اقتصادي را مطرح مي‌كند، در درجه اول خود بايد در آن حوزه صاحبنظر بوده و در ثاني طرف مقابل او نيز از چنين تسلطي برخوردار باشد تا مباحث در قالب كارشناسي به نتيجه برسد.

اين پراكنده‌گويي از جمله مواردي بود كه در اظهارات دكتر جواد اطاعت در مناظره اخير به چشم مي‌خورد. از قيمت نان سنگك در سعادت‌آباد گرفته تا برنامه چهارم توسعه و درآمد نفت تا آشوب‌هاي پس از انتخابات و وضعيت مطبوعات . بديهي است امكان دستيابي به نتيجه در چنين مناظره‌هايي كم و بي‌حاصل خواهد بود.

5 - شواهد موجود نشان مي‌دهد بسياري از افراد دعوت شده از جريان اصلاح‌طلب، حاضر به شفاف‌شدن مباحث نبوده و نيستند و ترجيح مي‌دهند در فضايي غبارآلود راه خود را ادامه دهند، از اين روست كه حاضر به شركت در مناظره‌ها نيستند. فرصت فراهم شده در صداوسيما مي‌تواند دستاورد بزرگي براي كشور داشته باشد. افرادي كه در مناظره‌ها شركت مي‌كنند بايد از سطح و وزن قابل قبولي برخوردار بوده و به قواعد يك مناظره روشنگر پايبندي نشان دهند.

6 - ممكن است صداوسيما و مسوولان آن به اشكال مختلف تحت فشار قرار گيرند. بر آنان است تا با آسيب‌شناسي مناظره‌ها از تداوم راهي كه آغاز كرده‌اند، باز نمانند و با شجاعت، بصيرت و تدبير به شفاف شدن مسائل كشور اهتمام بورزند. سكوت رسانه‌هاي بيگانه و به نوعي بايكوت خبري مناظره‌ها مي‌تواند يكي از شواهد اثبات موفقيت در اين مسير باشد.

كيهان: اراده الهي ديوار پولادين را مي شكند

«اراده الهي ديوار پولادين را مي شكند»عنوان يادداشت روز روزناتمه‌ي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛ديوار مرزي مصر با منطقه بسته غزه براي چيست؟ در واكنش به چه مشكل يا تهديد صورت مي گيرد؟ چه تاثير عملي خواهد داشت؟ ابعاد آن چيست؟ و در نهايت در برابر آن چه بايد كرد؟ شايد اين ها مهمترين سوالاتي باشند كه طي هفته هاي اخير ذهن تحليلگران سياسي را در منطقه خاورميانه به خود مشغول كرده اند است. براي بررسي اين موضوع بايد كمي به عقب بازگشت.

در روز بيستم جنگ 22 روزه غزه - 27 دي ماه 87 - وزيرخارجه وقت رژيم صهيونيستي به آمريكا رفت و پس از ملاقات با وزيرخارجه وقت آمريكا اعلام كرد اسرائيل و آمريكا سندي را امضا كرده اند كه بر اساس آن قطع قاچاق تسليحات به منطقه غزه تضمين شده است. در آن مقطع اين اظهارنظر تزيپي ليوني بعنوان سرپوش شكست تل آويو در جنگ با مقاومت فلسطيني تلقي شد و تاكنون هم اين تلقي وجود دارد.

پس از آن، رژيم صهيونيستي سياست تشديد محاصره منطقه بسته غزه را دنبال كرد و مصري ها را نيز واداشت كه در فشار به ساكنان غزه به اين رژيم بپيوندد و در اين دوران يك ساله در حالي كه به دليل آثار عميق جنگ 22 روزه بر زندگي ساكنان غزه نياز فوري به دارو، غذا و ساير لوازم يك زندگي معمولي وجود داشت، سياست تشديد فشار دنبال شد اما در پايان معلوم شد كه دولت اسماعيل هنيه و مقاومت فلسطيني كماكان از حمايت قاطع مردم برخوردارند و لذا تا اينجا اميد به نتيجه بخش بودن فشارها و محاصره ها بر باد رفت.

نكته ديگري كه در فاصله پايان جنگ غزه تا پايان سال ميلادي گذشته دنبال شد واداشتن حماس و جهاد اسلامي به امضاي سند موسوم به وفاق ملي بود. مصري ها در اين دوره واسطه تهيه سندي بودند كه براساس آن حماس - و دولت اسماعيل هنيه - بايد به فرمولي تن مي دادند كه نتيجه آن كنار زدن مقاومت از حاكميت فلسطين بود. اين سند اگرچه بندهاي مختلفي داشت و علي الظاهر با ديدگاههاي اصولي حماس هم ناسازگار نبود ولي در عمل به گونه اي تنظيم شده بود كه حضور هواداران حماس را در بسياري از مناطق در انتخابات آينده مجلس فلسطين منتفي مي كرد و اين مي توانست اقليت حامي جريان سازش را بر سرنوشت فلسطين حاكم گرداند. طبيعي بود كه مقاومت فلسطيني زير بار آن نرود كه نرفت. براساس تاريخي كه در نظر گرفته شده بود اين سند در تاريخ سوم آبان ماه گذشته - 25 اكتبر 2009 - بايد امضا مي شد كه حماس و جهاد از امضاي آن سر باز زدند. درست در همين تاريخ يك روزنامه رژيم صهيونيستي فاش كرد كه مصر در حال احداث ديواري در مرز خود با نوار غزه است.

ديوار پولادين ميان مصر و غزه كه با احداث كانال آب در حد فاصل ديوار تا مرز جنوبي غزه تكميل مي شود، تهديد را از شكل عمومي خارج مي كند و به آن شكل كاملا خاصي مي دهد. تاكنون تهديدات و نيز اقدامات محدود كننده مصر و رژيم صهيونيستي عليه مردم غزه، موردي و براي مدت خاص ارزيابي مي شد اما احداث ديوار فولادي در مرز جنوبي غزه كه تنها نقطه اتصال اين منطقه بسته به جهان خارج- از مرزهاي زميني- مي باشد تهديدات و محدوديت ها را اولا مستقيما متوجه مردم مي كند و ثانيا به آن شكل دائمي و تغييرناپذير مي دهد. در واقع اقدام مشترك مصر، اسرائيل، آمريكا و اروپا در احداث اين ديوار و كانال آب مجاور آن قطع حيات از منطقه غزه و قتل عام 5/1ميليون سكنه مقاوم آن به قصد اطمينان يافتن از ريشه كن شدن مقاومت درپي دارد.

درباره احداث اين ديوار و نكات حاشيه اي آن نكات مهمي وجود دارد:
1-ديوار پولادين- و نه فولادي- بطول حدود 11كيلومتر و با استفاده از آلياژهاي خاصي- كه تركيبي از آهن، فولاد، سيمان و... مي باشد- در «رفح جنوبي» -متعلق به مصر- احداث مي شود. ارتفاع اين ديوار حدود 30متر مي باشد كه البته در عمق زمين خواهد بود نه روي آن. اين ديوار به «حس گرها» مجهز خواهند بود- البته آن گونه كه اعلام و ادعا شده است- تا مانع عمليات تخريبي عليه آن شود. در قسمت بالاي اين ديوار يك كانال در طول مرز مشترك و به عرض حدود 100متر احداث مي شود. اين كانال به درياي مديترانه وصل خواهد شد تا با انتقال آب و نفوذ آب در زير 30متري هرگونه كانال زيرزميني را تخريب كرده و امكان انتقال كالا را از بين ببرد.

2- كانال هايي كه هدف تخريب عمليات مشترك مصر، رژيم صهيونيستي، اروپا و آمريكا واقع گرديده اند، كانال هاي انتقال مايحتاج روزمره سكنه مظلوم غزه مي باشند و تعداد آنها به صدها كانال مي رسد. براساس خبرهايي كه در روزنامه هاي عربي منتشر گرديده است، حدود 80درصد از مايحتاج مردم- به سختي و مشقت- از اين كانال ها تامين مي شود و فقط حدود 20درصد از آن به طرق رسمي از جمله از طريق دروازه «كرم ابوسالم» واقع در مرز شرقي غزه- با رژيم غاصب تل آويو- تامين مي گردد. اين همه در حالي است كه غزه- حتي در آرام ترين شرايط- قادر نيست مايحتاج غذايي خود را در درون تامين نمايد. نياز غزه به خارج براي تامين مايحتاج با بمباران وسيع تاسيسات محدود غزه و تخريب منابع آب از سوي نظاميان اسرائيلي تشديد هم شده است.

3- اقدام دولت مصر به احداث ديوار پولادين و كانال آب خسارت فراواني را متوجه منطقه بسته غزه مي نمايد. در واقع همانگونه كه سه هفته پيش محمد ابوربيع رئيس اداره آب ها در نوار غزه گفت احداث كانال آب 20 هزار درخت ميوه زيتون را از بين مي برد چرا كه اين درختان به آب هاي شيرين وابسته اند و احداث كانال آب شور در جنوب غزه چشمه ها و قنوات آب شيرين را تخريب مي كند. با اين وصف اگر دولت مصر اين ديوار و كانال را احداث كند عملاً كشاورزي را در غزه تخريب مي كند و مردم آن يا بايد بميرند و يا از غزه فرار كنند كه هر دو براي رژيم صهيونيستي مطلوب مي باشد.

4- احداث اين ديوار و كانال آب مشرف به آن اگرچه در جهان اسلام واكنش هاي فراواني را سبب شده و حتي علماي سعودي را هم به واكنش كشانده است اما دولت هاي اسلامي و سازمان هاي مرتبط با آنان تاكنون واكنش فعالي در قبال اين اقدام ويرانگر نداشته اند. مقامات رسمي مصر اين مسئله را بعنوان مسئله داخلي خود ارزيابي و هرگونه صحبت درباره آن را دخالت در امور داخلي مصر معرفي كرده اند! و حال آنكه براساس قوانين بين المللي و موازين شريعت اسلامي احداث چنين كانال و ديواري كه بطورجدي حيات سكنه شمالي صحراي سينا را تهديد مي كند به هيچ وجه مسئله داخلي مصر به حساب نمي آيد و توجيه بردار نيست.

5- مصري ها كه مي دانند در حال عملي كردن چه جنايتي عليه فلسطيني ها هستند براي كاستن از حساسيت فلسطيني ها و ساير مسلمانان، اعلام كرده اند كه دولت، قاهره همزمان با احداث ديوار پولادين و كانال آب موضوع باز كردن دائمي دروازه رفح را مورد بررسي قرار داده اند. در همان حال از آبان ماه كه احداث اين ديوار آغاز شده، مصري ها آزادي هاي بيشتري را در مرز خود با غزه ايجاد كرده اند ولي در واقع اين اقدامات در حكم تزريق داروي بي حس كننده براي قطع عضو تلقي مي شود. بر همين اساس حتي در درون مصر چهره هايي نظير «عبداله السناوي» سردبير روزنامه مصري العربي القاهريه اعلام كرده اند كه: «احداث ديوار پولادين يك طرح از قبل برنامه ريزي شده و در واقع اين همان سند ليوني-رايس است» سناوي دو هفته پيش در سرمقاله روزنامه خود اضافه كرد: «چگونگي احداث اين ديوار فولادي و تمام جزئيات و مشخصات آن را- براساس اطلاعات به دست آمده- گروه مهندسان نظامي ارتش آمريكا طراحي كرده اند.» السناوي در سرمقاله خود فاش كرد كه هزينه احداث اين ديوار كه بين 70 تا 100 ميليون دلار تخمين زده شده است را سرمايه داران سعودي تقبل كرده اند.

6- احداث ديوار فولادي و كانال آب در مرز مصر و غزه در رفح جنوبي واكنش مجامع مذهبي اهل سنت و شيعه را سبب گرديده است، علماي سرشناس الجزاير، مصر، حجاز، فلسطين، پاكستان و قطر از جمله كساني بودند كه بلافاصله و با شدت واكنش نشان دادند. اقدام دولت مصر حتي 120 چهره شاخص مصري را واداشت تا طي بيانيه اي اين ديوار را ديوار شرم و «ديوار ننگ و عار» بخوانند و دكتر يوسف بن عبداله الاحمد عضو هيأت علمي دانشگاه محمد بن سعود رياض، احداث ديوار فولادي را حرام و از گناهان كبيره بخواند.

بر اين اساس بايد گفت ديوار پولادي به جاي آنكه موقعيت فلسطيني ها را تضعيف كند تقويت كرده است و اگر اين موج فراگيرتر از اين شود، بحران تازه اي را در محور سازش به وجود مي آورد. در اين ماجرا مصر گمان نمي كرد كه رو در روي كشورهاي اسلامي قرار بگيرد و وزير خارجه اش بگويد: «هيچ شخص عربي نمي تواند به هر دليل و انگيزه اي به مصر بگويد اين كار را بكن و يا آن كار را نكن». كار دولت مبارك به جايي رسيده است كه روحانيون اهل سنت شبه جزيره عربستان هم- كه در مسائل فلسطين موضع مناسبي نداشتند- بگويند: «وظيفه شرعي تمام مسلمانان و مراجع قدرت و تصميم گيري و طرف هاي بانفوذ است كه با تلاش هاي پيگير خود جلوي احداث ديوار فولادي را گرفته و محاصره نوار غزه را لغو كنند تا بدين ترتيب مسلمانان غزه از زير ظلم رهايي يابند.»

7- احداث ديوار پولادين و كانال آب از يك سو و اعتراض عمومي جوامع و مجامع اسلامي و فرياد بلند دفاع از مردم مظلوم غزه، شرايط تاريخي را براي مردم غزه فراهم كرده است اينك وقت آن است كه كشورهاي اسلامي نه فقط براي شكستن محاصره زميني ساكنان غزه وارد عمل شوند بلكه بايد براي شكستن محاصره هوايي و محاصره دريايي غزه نيز وارد عمل گردند. محاصره دريايي غزه و تفتيش و توقيف كشتي هاي اعزامي به غزه از سوي رژيم صهيونيستي خلاف قوانين و مقررات بين المللي بوده و ظلم آشكار به حساب مي آيد و اين مي تواند و بايد شكسته شود. كما اين كه بسته بودن فرودگاه بين المللي غزه و منع ورود هواپيماها به آن خلاف مقررات شناخته شده هواپيمايي بين المللي است و كشورهاي اسلامي- بخصوص كشورهاي محور مقاومت- بايد براي شكستن اين محاصره غيرقانوني وارد عمل شوند. هرچند اين اقدام مخاطراتي را هم به همراه داشته باشد مگر قرار است رژيم صهيونيستي به شكل مسالمت آميز به حقوق فلسطيني ها و قوانين بين المللي تن دهد. اينك زمان مناسبي است تا محور سازش دريابد كه امكان مهار مقاومت وجود ندارد و بايد به حقوق شناخته شده آن تمكين كرد.

اعتماد: آنچه به خود نمي پسنديم

«آنچه به خود نمي پسنديم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد به قلم الياس حضرتي است كه در آن مي‌خوانيد؛نقل است از بزرگان دين ما که در دو حالت سري به قبرستان بزنيد؛ يکي زماني که غرور و نخوت وجودتان را گرفته و ديگري وقتي که احساس اضطراب و افسردگي مي کنيد. فلسفه اين نصيحت بسيار روشن است. وقتي مي بينيم عاقبت زندگي، مرگ است در هر دو صورت به سوي تعادل مي رويم و به خداوند متمايل مي شويم و مهم تر از همه دستورات دين او را رعايت مي کنيم.

آنچه اشاره کردم مربوط به شرايط عادي زندگي است. در شرايط غيرعادي زماني که زلزله يي شديد مثل آنچه پايتخت و ساير شهرهاي هاييتي را تقريباً کن فيکون کرد و اگر راه دور نرويم، آنچه چند سال پيش در شهر بم خودمان روي داد و چند ده هزار نفر جان باختند، در واقع قبرستاني از صحنه هاي فجيع پيش چشم ما مي آورد تا به زندگي خود بينديشيم و باور کنيم ما که نمي توانيم حتي يکي دو دقيقه آينده زندگي خود را پيش بيني کنيم و معلوم نيست در اين زمان کوتاه زير آوار يک زمين لرزه مي رويم يا با يک سکته قلبي که از شايع ترين بيماري هاي مهلک قرن ما است جان مي بازيم، چرا بايد اينچنين آزمندانه حرص و ولع جمع مال يا در دست گرفتن قدرت داشته باشيم. زندگي ديگران برايمان اهميتي نداشته باشد و در راه انتظارات اقتصادي و سياسي خود، خودخواهي و خودپسندي و غرور و نخوت پيشه کنيم و از شرح صدر بي بهره باشيم؛ هماني که پيامبر مي فرمايد «... فاصله گرفتن از فريبندگي هاي دنيا و آمادگي براي مرگ، پيش از آنکه مرگ فرا رسد، از نشانه هاي شرح صدر است.»

در چنين حالتي قدرت و ثروت در نظر ناچيز مي شود و آدمي درصدد رضايت بنده خدا برمي آيد. درست نقطه مقابل زماني که آدمي به جاي خدا، خود را بزرگ مي شمارد و در نتيجه زيردستان در نظرش کوچک و حقير مي آيند و سرمست از باده تکبر و غرور مي شود و در نهايت خداخواهي او تبديل به خودخواهي مي شود.گرچه زمين لرزه هاي بزرگ نظير آنچه در کشور هاييتي رخ داده است يا بسياري از بلاياي طبيعي کوچک و بزرگ اسباب غم و اندوه انسان را فراهم مي آورند، ولي در خود درسي دارند که آدمي نبايد از آن غافل شود و بايد آنها را به فال نيک بگيرد و از همه مهم تر اين درس را بياموزد و بياموزاند.

ديگر اينکه در چنين موقعيت هايي است که همبستگي هاي بشري در آدميان به آزمون گذاشته مي شود و پالايش افکار براساس رخدادها آغاز مي شود، چرا که آدمي متوجه مي شود قدرت اصلي و واقعي در دست خدا است و براي رهايي از بليات تنها به خداوند مي تواند پناه ببرد و لازمه اين پناهجويي عشق شديد به خداوند است تا آدمي از اسارت و بردگي غريزه هايي چون حب نفس، حب دنيا، حب جاه و مقام و ثروت و مکنت آزاد شود. اما اين آزادي انسان از بردگي شرط و شروطي دارد که آن را بزرگان ما بارها و بارها برشمرده اند که در مهلکه هاي سخت، آن زمان که متوجه شديم راه چاره در دوري از صفات ناپسندي است که برشمرديم، بر آنها تکيه کنيم.

صبر و بردباري، متانت و تحمل ديگران از جمله اين اسباب است، براي مثال سعدي شاعر و دانشمند تواناي ما با تمسک به روايات مختلف مي گويد؛ «آزاده آن بود که در شدايد، صبور بود و در وقايع شکور و در مکايد، جسور» يا اينکه علي(ع) در نامه يي به يکي از فرمانروايان خود مي نويسد؛ «هنگامي که نعمت ها به تو رو آوردند، مغرور و خوشحال مشو» چرا که همين غرور از نشانه هاي منحرف شدن از راه راست است.اين مقدمه بسيار طولاني را برخلاف ساير يادداشت ها براي نتيجه يي بسيار کوتاه نوشته ام، چرا که اعتقاد دارم شرط بلاغ است و مي شود از آن پند يا ملال گرفت.

امروزه بسياري از سياستمداران ما گرفتار اختلاف هايي شده اند که لازمه رهايي از آنها، همان اوصافي است که در مقدمه آمده است. طرفين بايد خود را در کوره آزمايش بگذارند و ببينند آنچه مي گويند آيا ناشي از عشق و حب خداوند متعال است و اگر چنين باشد از اسارت غريزه هايي مانند حب نفس و دنيا و رياست آزادند و اگر چنين نيست بايد تغيير مسير دهند و طرف مقابل را نيز در کوره آزمون بگذارند و ببينند او چه دلايلي براي حرف هاي خود دارد و از دوگانه راه درست و راه کج در کدامين مسير گام مي نهند و مي نهد. آنگاه مي توانند رودرروي هم بنشينند و اختلافات را تبديل به اجماع براي حرکت در راه مستقيم کنند. ملاحظه مي فرماييد که چنين حرکتي بسيار آسان است به شرط آنکه آنچه به خود نمي پسنديم و روا نمي داريم براي ديگران نيز نپسنديم و روا نداريم.

رسالت: درباره مناظرات اخير

«درباره مناظرات اخير»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ رسالت به قلم محمد کاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛چندي است شبکه سوم سيماي جمهوري اسلامي مناظراتي را پيرامون مناقشات7 ماه پس از انتخابات برگزار مي کند. ضمن تشکر از دست اندرکاران اين برنامه، در زير به ملاحظاتي در مورد کم و کيف اين برنامه اشاره مي شود: 1- مناظره ادب و آدابي دارد. دو طرف گفتگو بايد التزام عملي و نظري به حق داشته باشند و در جستجوي حقيقت باشند. به نظر مي رسد يک طرف گفتگو بنا را بر معارضه گذاشته و به لوازم مناظره ملتزم نيست.

چندي است شبکه سوم سيماي جمهوري اسلامي مناظراتي را پيرامون مناقشات7  ماه پس از انتخابات برگزار مي کند. ضمن تشکر از دست اندرکاران اين برنامه، در زير به ملاحظاتي در مورد کم و کيف اين برنامه اشاره مي شود.

1- مناظره ادب و آدابي دارد. دو طرف گفتگو بايد التزام عملي و نظري به حق داشته باشند و در جستجوي حقيقت باشند. به نظر مي رسد يک طرف گفتگو بنا را بر معارضه گذاشته و به لوازم مناظره ملتزم نيست.

2- مردم در رفراندوم تاريخي9  دي ماه88  حکم خود را در مورد سران فتنه و فتنه گران و در يک قطعنامه سراسري صادر کردند لذا جايي براي يک بحث جدي در سطح ملي باقي نمي گذارد. يک طرف گفتگو که از ابتدا در مناظرات تلويزيوني کم آورد و کار را قبل از انتخابات به اردوکشي خياباني کشيد، پس از اينکه در انتخابات با نتيجه اي فاحش شکست خورد، به شورش و اغتشاش روي آورد. اين جريان7  ماه است با لجستيک رسانه اي غرب موضوع انتخابات را پشت سر گذاشته و با اساس نظام و انقلاب بناي معارضه و محاربه گذاشته است اکنون آنها که پياده نظامشان عمدتا از منافقان و سلطنت طلب ها و مخالفان جدي نظام هستند حاضر به پرداخت هزينه نيستند، دوباره برگشته اند به نقطه آغاز. به نظر مي رسد ادامه برگزاري اين مناظرات ناديده گرفتن نتيجه قانوني حضور حماسي مردم در انتخابات22  خرداد و نيز ناديده گرفتن رفراندوم تاريخي و ماندگار ملت ايران در روز9  دي ماه88  است. لذا از نظر زماني حداقل7  ماه ديرتر برگزار مي شود.

3- يک طرف مناظره خود را به تغافل زده و ملت را به مفهوم واقعي آن -که در حماسه چهل ميليوني روزهاي22  خرداد و نيز9  دي ماه سال88  خود را در صحنه نشان داد- ناديده مي گيرد. حمايت بوق هاي جهاني و دولت هاي استکباري از فتنه گران و بويژه سران فتنه را نشنيده مي گيرد و بعد مي آيد به اسم ملت يک مشت دروغ، تهمت و افتراء را بدون در نظر گرفتن پاسخ هاي منطقي طرف مقابل تکرار مي کند. به نظر مي رسد اين رويکرد، دادن يک فرصت جديد به دشمن براي فتنه گري است و تکرار نشر اکاذيب و ايراد تهمت و اهانت به اشخاص حقيقي و حقوقي و بويژه ملت است.

4- شرارت رقيب در روز عاشورا و هجمه به نمادهاي اصيل ديني و مذهبي مردم و شعار عليه بنيان ها و اساس انقلاب و نظام، حريف را تا مرز “محاربه” و “بغي” به جلو برد. وقتي رقيب داوري هيچ نهاد حقوقي و فيصله بخش را در نظام بر نمي تابد، وقتي رقيب کلام فصل الخطاب رهبري معظم انقلاب را در دو خطبه نماز جمعه به رسميت نمي شناسد و جايگاه قانوني و شرعي ولايت فقيه را بر نمي تابد، برگزاري مناظره به مثابه اين است که يک متهم به قتل و تجاوز به جاي پاسخگويي به سوالات در محضر دادگاه با ارائه اسناد و مدارک دادستان و مدعي العموم به مناظره با قاضي بپردازد و صحنه دادگاه ملي را که ماهيت “حقوقي” دارد تبديل به يک وضعيت سياسي بکند و بعد از صحنه بگريزد.

و جالب اينجاست در وضعيت سياسي هم به دنبال عدد در خيابان باشد. وقتي عدد در صندوق راي را در22  خرداد ندارد و عدد در خيابان را در9  دي هم ندارد دوباره به نقطه اول يعني مناظره برگردد! اين يعني دور باطل!

5-  برخي از منتقدين محترم مي گويند اين مناقشات و سرو صداها از مناظرات شروع شد و بعد هم وقتي7  ماه به همه مقدسات نظام، مردم و انقلاب تاختند و کاري از پيش نبردند مي گويند باز برگرديم به مناظره!

در مناظره يک موقع دو طرف از سلامت اخلاقي و سياسي برخوردارند مشکلي پيش نمي آيد اما اگر يک طرف بخواهد با نشر اکاذيب، ايراد تهمت، اهانت و نيز تشويش اذهان مطالبي بگويد اينجا مناظره وارد يک سري عناوين حقوقي مي شود که عنوان مجرمانه دارد. ادامه مناظره منوط به رجوع به قاضي و دادگاه براي تعيين عيار مطالبي است که در مناظره مطرح مي شود. آقايان وقتي6  فقيه عادل و6  حقوقدان منتخب مجلس را در شوراي نگهبان که جايگاه رفيعي در قانون اساسي دارد قبول ندارند، ولايت فقيه و ولي فقيه را که در فلسفه سياسي اسلام و قانون اساسي و نزد مردم ايران جايگاه فوق العاده اي دارد قبول ندارند آن وقت به حکم يک قاضي در يک دادگاه چگونه مي خواهند تمکين کنند.

6-  وقتي يک طرف مناظره منکر همه فجايعي است که همه روزه از تلويزيون بي بي سي و رسانه هاي صهيونيستي و استکباري عليه نظام و مردم ايران پخش مي شود، وقتي آنها منکر حمايت رسمي دولت  آمريکا و انگليس و رژيم صهيونيستي از جنبش به اصطلاح سبز هستند و حاضر نيستند هيچ سند و مدرک معتبري را گردن بگيرند، دهان به دهان شدن با آنها در رسانه ملي چه فايده اي دارد؟

آنها در قانون اساسي فقط اصل27  را قبول دارند. اصل27  هم پس از7  ماه نبرد خياباني و واکنش مردم در رفراندوم9  دي ماه به درد آنها نمي خورد.

آنها منتظرند ببينند فرماندهان آنها، از آن سوي مرزها چه مي گويند لذا با مناظرات تلويزيوني مي خواهند زمان بگيرند و دوباره همان شرارت ها را تکرار کنند.

قانون بايد درباره آنها حکم کند. نبايد قانون را تعطيل کرد و با بالا بردن کره کره مناظره همان راهي را پيمود که7  ماه پيش پيموده شد.

هرچند نمي توان از باب روشنگري منکر فوايد اين مناظرات شد اما حريف
  بزودي به بهانه همين مناظرات و دور جديد افشاگري اصولگرايان مجددا به خيابان بر مي گردد.
7- 7  ماه پيش وقتي طرف در مناظرات کم آورد فرمان اردوکشي خياباني را صادر کرد. مردم در پاسخ به اين اردوکشي در شعارهايشان آوردند؛ “پرونده ها روميزه هي مي گه چيزه چيزه” تا موقعي که طرف مقابل تن به يک رسيدگي حقوقي در مورد عملکرد خود نمي دهد و دنبال راه حل سياسي مي گردد، به جايي نمي رسد. لذا دشمن حريف را تا مرز محاربه با نظام هدايت مي کند و اين  امر اجتناب ناپذير است.

8-  نام برنامه نود سياسي “رو به فردا” است. در حالي که همه مباحث رو به گذشته است. طرف مقابل مي خواهد ما را در گذشته نگه دارد و اجازه ندهد گفتمان “پيشرفت، خدمت و عدالت” تداوم يابد. لذا کل بحث خود را روي حقوق مخالف در جمهوري اسلامي متمرکز کرده است.

در خصوص بحث حقوق مخالف هم روي اين مطلب متمرکز شده که همه بياييد حقوق مخالف را که حق براندازي و حق اهانت به نظام و مقدسات آن است بپذيريد. حتي به اين هم اکتفا نمي کند مي گويد بياييد ما را در براندازي نظام و تحويل ايران به يک استبداد خشن تر از دوران قاجار و رضاخاني و نيز تسليم ايران به  آمريکا و انگليس ياري رسانيد!

آنچه آنها اصرار دارند ناديده بگيرند حق مردم در صيانت از نظام است. مردم مي گويند افراطيون دوم خردادي  در دوره رياست جمهوري خاتمي با اسلاميت نظام اعلام جنگ کردند و در دوره رياست جمهوري احمدي نژاد با “جمهوريت” نظام. لذا لبه تيز حملات خود را در رفراندوم9  دي ماه به سوي رهبران دوم خردادي نشانه رفتند. متاسفانه صدا و سيما شعارهاي مردم و خواست و مطالبه مردم را بنابر مصالحي سانسور کرد، اما اين سانسور جواب نمي دهد و باز هم در انتخابات بعدي به نوعي ديگر مطالبات مردم ظهور مي کند، ممکن است به انتخابات بعدي هم نرسد. مردم در رفراندوم بعدي که روز22  بهمن ماه برگزار مي شود خود مسئله را فيصله  دهند.

مردم سالاري:کدام اولويت دارد؟

«کدام اولويت دارد؟»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در ان مي‌خوانيد؛قانون بودجه سال 1389 کشور و برنامه پنجم توسعه اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي کشور در حالي توسط دولت دهم به مجلس شوراي اسلا مي تقديم شده است که در 26آبان طرح تحقيق و تفحص از برنامه چهارم توسعه در مجلس تصويب و کميته مربوطه تشکيل شد و روز چهارشنبه هفته گذشته اعضاي اين کميته با رياست مجلس ديدار کردند و اولين جلسه خود را تشکيل داد.رياست اين کميته در اظهار نظري اعلا م کرده است که حداقل دولت 50 درصد برنامه را اجرا نکرده است.

طبق قانون دولت بايد هر سال گزارش عملکرد برنامه را به مجلس شوراي اسلا مي ارائه مي کرده ولي گزارش ارائه نکرده و فقط يک برنامه مختصر وطرح مسائل کلي را به مجلس داده است.
برنامه چهارم توسعه از سال 1384 همزمان با شروع به کار دولت نهم به عنوان اولين برنامه سند چشم انداز آغاز شده و اکنون در آخرين سال خود قرار دارد و تنها دو ماه از زمان قانوني آن باقي است. برنامه چهارم بر اساس سند نهايي چشم انداز 20 ساله جمهوري اسلا مي ايران که توسط رهبر معظم انقلا ب اسلا مي  قبل از تصويب برنامه چهارم به سران 3 قوه ابلا غ شده است، تدوين شده و بر آن بوده است که کشور را به  اهداف اين سند نزديک کند تا با اجراي برنامه    بعدي ادامه مسير با تحقق کامل ميسر شود.
سند چشم انداز ويژگي هاي جامعه ايراني را در افق 20 ساله چنين ترسيم مي کند.

توسعه يافته، متناسب با مقتضيات فرهنگي، جغرافيايي و تاريخي خود و متکي بر اصول اخلاقي و ارزش هاي اسلامي، ملي و انقلابي، با تاکيد بر مردم سالاري ديني، عدالت اجتماعي، آزادي هاي مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسان ها، و بهره مند از امنيت اجتماعي و قضايي، برخوردار از دانش پيشرفته، توانا در توليد علم و فناوري، متکي بر سهم برتر منابع انساني و سرمايه اجتماعي در توليد ملي و... و رسيدن به اشتغال کامل و...

و در پايان تاکيد مي کند: در تهيه و تدوين و تصويب برنامه هاي توسعه و بودجه هاي ساليانه، اين نکته مورد توجه قرار گيرد که: شاخصه هاي کمي کلان آنها از قبيل: نرخ سرمايه گذاري، درآمد سرانه، توليد ناخالص ملي، نرخ اشتغال و تورم، کاهش فاصله درآمد ميان دهک هاي بالا و پايين جامعه، رشد فرهنگ و آموزش و پژوهش و توانايي هاي دفاعي و امنيتي، بايد متناسب با سياست هاي توسعه و اهداف و الزامات چشم انداز، تنظيم و تعيين گردد و اين سياست ها و هدف ها به صورت کامل رعايت شود.

برنامه چهارم توسعه با عنايت به اين سند چشم انداز در مجلس وقت تصويب شد و به تاييد شوراي نگهبان رسيده است.اين بدين معناست که برنامه چهارم جهت گيري هاي فوق الذکر را دارا بوده است و بايد به طور جدي توسط قواي سه گانه از جمله قوه مجريه يا دولت اجرا مي شده است. حال براساس اظهارات اوليه حداقل 50 درصد آن اجرا نشده است و احتمالا برنامه هاي ديگري به تشخيص دولت اجرا و اعتبارات مربوطه در آنها هزينه شده است.

ظريفي مي گفت اگر يک فرد مسلمان نمازهاي واجب را به جاي نياورد، ولي در انجام نوافل و مستحبات اهتمام داشته باشد، مي توان او را فردي متعبد و اصولي دانست؟ پاسخ روشن است، خير، او ابتدا بايد نمازهاي واجب خود را به جاي آورد، اگر در توانش بود و همت کرد، علا وه بر آن نوافل و مستحبات را انجام داد، زهي سعادت. اجراي برنامه چهارم که مسير قانوني خود  را طي کرده است و توسط شوراي نگهبان خلا ف شرع و قانون اساسي و سند چشم انداز تشخيص داده نشده است تکليف واجب است و اموري خارج از اين برنامه حکم نوافل و مستحبات را دارد و نمي تواند جايگزين تکليف واجب شود، بنابراين در سه پيشامد متصور فوق: اولا : مجلس ابتدا بايد بحث تحقيق و تفحص از برنامه چهارم را با دقت و سرعت به سامان برساند و بر اساس نتيجه آن در مورد برنامه پنجم يا تمديد برنامه چهارم  تصميم بگيرد.

ثانيا: اگر قرار بر تمديد برنامه چهارم  است، با عنايت به مواردي که اجرا نشده است، بودجه سال 89 را تنظيم و تصويب کند. ثالثا: اگر اجراي برنامه چهارم را در حد قابل قبول تاييد کرد، ابتدا برنامه پنجم توسعه را با عنايت به ابلا غ سياست هاي کلي برنامه پنجم که در دي ماه سال 87 از سوي رهبر معظم انقلا ب  اسلا مي تعيين و ابلا غ شده است و سند چشم انداز، تصويب کرده و بر اساس اين برنامه بودجه سالا نه را مورد بحث و بررسي قرار دهد. رابعا: مجلس از دولت علت عدم ارائه گزارش سالا نه چگونگي اجراي برنامه چهارم را بخواهد و  به منظور ايفاي وظيفه نظارتي مجلس،  دولت را به ارائه گزارش سالا نه در مورد پيشرفت برنامه ملزم کند.

در پايان لا زم است مجلس به  اين نکته عنايت داشته باشد که برنامه تعريف دارد، بايد حاوي موضوع، هدف، زمانبندي، منابع و... باشد و با سياست متفاوت است، سياست ها در سند چشم انداز و در ابلا غيه رهبري در مورد برنامه پنجم مشخص شده است و برنامه پنجم بايد چگونگي تحقق اين سياست ها را در قالب برنامه ارائه دهد و مجلس بر برنامه ها با توجه به منابع و مصارف و اهداف متمرکز باشد.

در اين سه راهي دشوار با عشق و عقل بايد سرنوشت کشور را رقم زد، عشق به پيشرفت، توسعه و آباداني و تکامل و با عقل محاسبه گر و محاسبه جو. زنده ياد مجتبي کاشاني مي گويد:
عشق را مي گفت شوري در دل است
عقل را مي گفت نوري در دل است
عشق در کار لطيف ياوري است
عقل در کار شريف داوري است

ابتكار: آنچه در سر مردم يا آنچه بر سر مردم است، کدام مهمترند؟

«آنچه در سر مردم يا آنچه بر سر مردم است، کدام مهمترند؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛چندي است که مردم با کمي ناباوري شاهد پخش برنامه تويزيوني زنده "روبه فردا" مي باشند. برنامه اي که به هدف تحليل و تبيين اتفاقات بعد از انتخابات تدارک ديده شده است و ظاهر آن هم پاسخ به يک انتظار و وعده داده شده مي باشد در گذشته همواره نخبگان سياسي از ضرورت يک برنامه در مقياس نود ورزشي با عنوان نود سياسي،تاکيد مي کردند و مسئولان صدا و سيما هم وعده آنرا مي دادند. اين انتظار با مناظره هاي تلويزيوني در زمان انتخابات به اوج رسيد،اما رسانه ملي به هر دليل،حاضر نشد در زمان لازم به اين مهم بپردازد و اکنون اگر چه دير هنگام، حاضر شده است به اين خواست پاسخ دهد به همين مناسبت نظر خوانندگان شريف را به چند نکته جلب مي کنم.

1- دير هنگامي اين اقدام خود موجب تبعات و آسيب هايي شده و مي شود چرا که در شرايط کنوني يعني با گذشت 7 ماه از انتخابات و زنجير اتفاقات ريز و درشت،وضعيت به گونه اي شده که همگان خواهان برگشت آرامش به فضاي عمومي هستند و طبيعي است برگرداندن آرامش با نبش قبر گذشته ها محقق نمي شود.بازخواني گذشته با روايت هاي متناقض و گاهابدون رعايت اصل انصاف نه فقط موجب تنوير افکار عمومي نيست که بلکه نمک پاشيدن بر زخم هاي جامعه مي باشد.

2- فضايي که اکنون در آن بسر مي بريم لبريز از بدبيني،تهمت و افترا» است در چنين فضايي امکان گفتگوي سالم فراهم نيست،در اين شرايط يا بايد گفتگو بين طرف هاي واقعي در گير باشد چنانچه شمه اي از آنرا در مناظره آقايان اطاعت و زاکاني شاهد بوديم و به اذعان بينندگان اين گفتگو در بين چند برنامه اي که تاکنون پخش شده است به يک مناظره شبيه بود اما همين برنامه داراي تبعات و آسيب هاي جدي در رفتار آينده جامعه خواهد بود.اين برنامه نه فقط کمکي به برگرداندن آرامش نکرد که جامعه را يکبار ديگر در فضاي دو قطبي انتخابات قرار داد.برنامه اي که اگر در زمان لازم تدارک و پخش مي شد مي توانست به فهم و آگاهي مردم کمک کند اما در اين شرايط تنها دست آورد آن تشديد التهابات گذشته مي باشد.

3- بخشي از شگفتي و احياناعدم تحمل ها در خصوص چنين برنامه هايي در حوزه مسايل سياسي،اجتماعي،به دليل عدم سابقه آن مي باشد البته مناظره نامزدها در ايام انتخابات، کمک خوبي به تسهيل اين نوع برنامه ها کرده است اما همچنان تا رسيدن به شرايط مطلوب و شايسته ظرفيت جامعه سياسي، فاصله زيادي وجود دارد.

4- به دليل نحوه عملکرد صدا و سيما در انتخابات و تصور مردم مبني بر عدم بيطرفي اين سازمان،همچنان اين اقدام و ديگر اقدامات با نوعي پيش داوري مبني بر فرماليته و تشريفاتي بودن، روبروست بنابراين براي مصونيت برنامه و جلب اعتماد مخاطبان لازم است چندکار صورت پذيرد.

(الف)اگر بنا باشد از يک برنامه چالشي و داراي رکورد بيننده در صدا و سيما نام برده شود، بطور يقين همگان برنامه موفق 90ورزشي را مثال خواهند آورد.بخش مهم از موفقيت اين برنامه، محصول نحوه اجرا» وشخصيت مجري آن مي باشد.عادل فردوسي پور برغم داشتن گرايش سرخي وآبي اما به دليل رعايت اصول حرفه اي،توانسته است در ميدان شوريدگي طرفداران سرخي وآبي، مشروعيت لازم براي اجرا» يک برنامه مثل 90را بدست آورد.

ميدان سياست اکنون مثل ميدان سرخي وآبي شده است،مدتهاست مردم در ميدان سياست همچون فوتبال رنگي را برگزيده اند وبا همان حرارت سعي درابراز عقايدسياسي خود دارند بنا براين حرفه اي گر ي وتظاهربه بيطرفي مجري يک اصل است(ب)درميدان سرخي وآبي فوتبال مردم تماشاگرند و آنها هستند که سوت مي زنند وهورا مي کشندچرا که در نهايت از پولهاي ميلياردي که نصيب بازيکنان و مربيان وغيره مي شود چيزي جز رنگ وصداي گرفته وحنجره پاره ومشتي فحش وتهمت وشايدهم ساعاتي دعوا نصيب آنها نمي گردد.امادرميدان سياست نبايد به مردم تنها به عنوان تماشاگرنگريست ضعف برنامه" روبه فردا "اين است که بيشترين استدلالها به نام مردم صورت مي پذيرداماازخودمردم هيچ خبري نيست.

مطالبات مردم وانتظارات آنها منحصردراين چيزها که دوطرف بيان مي کنندوباحرارت همديگررا تکذيب وتخريب مي کنندنيست بخش مهمي از مطالبات مردم که درمناسبات سياسي به شکل اعتراض تبلور پيدا مي کند زير پوست رنگها پنهان است.مردم ازهررنگي کار آمدي وپاسخگويي لازم راطلب مي کنند،مطالباتي که کمتر دراين مناظره ها محل بحث دقيق مي باشد5هررسانه اي دونوع رويکرد به مسائل ومعضلات جامعه مي تواندداشته باشداول اينکه ببيند"درسرمردم"چه مي گذردبه اين معناکه بيش از آنکه به فکراصل مشکل باشدبه فکراين است که مردم ازانعکاس اين مشکل چه فکري مي کنند اگر اين رويکرد بر رسانه حاکم باشد، چنين رسانه اي هيچگاه در مسير گره  گشايي مشکلات مردم نخواهد بود او فقط به بالانس ذهن مردم مي انديشد.

اما اگر رويکرد اين باشد "که چه بر سر مردم" مي آيد در آن هنگام، تمام توان و انرژي و مسير برنامه ها در جهت بيان مشکلات و معضلات واقعي مردم خواهد بود در اين رويکرد ممکن است در کوتاه مدت متهم به سياه نمايي هم شود اما در دراز مدت توانسته است اعتماد مخاطب را بدست آورد به نظر نگارنده برغم تلاش هاي زيادي که در سازمان صدا وسيما صورت مي پذيرد اما به دليل حاکميت رويکرد اول،تمام برنامه ها بخصوص در حوزه سياسي و اجتماعي در مسير گره گشايي معضلات و مشکلات مردم نيست بيشتر انرژي صرف مهندسي تلقي و تصورات مردم مي شود.اين در حالي است که رويکرد توجه به آنچه "بر سر مردم است " ميتواند تلقي مردم را هم اصلاح نمايد.

آفرينش:واردات ، حتي صنايع دستي چيني

«واردات ، حتي صنايع دستي چيني»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد؛
چين در دهه هاي گذشته توجه خاصي به رشد اقتصادي داشته است ;به گونه اي که اينک در حال دستيابي به جايگاه دومين اقتصاد برتر جهان است.اين امر بي شک سياست خارجي و بازرگاني اين کشور را بر آن داشته تا با افزايش صادرات خود ،بازارهاي کشورهاي مختلف جهان اعم از اروپا ،آمريکا و کشورهاي در حال توسعه خاورميانه و آفريقا را مورد هدف قرار دهد.در اين ميان چرا کالاهاي بي کيفيت و دست چندم اين کشور روانه بازارهاي ايران مي شود حکايت جالبي  است.اين روند( واردات بي رويه کالاهاي بي کيفيت چيني)بي شک عملي دوجانبه است که قسمتي از آن به نگاه سود محور چيني ها بر مي گردد که به مسئولان اقتصادي آن کشور در مبادلات تجاري با ايران بر مي گردد ;قسمت ديگر اين معضل به سياست هاي غلط کشور چه در مبادي ورودي و گمرک و واردکنندگان کالاي کشور بر مي گردد.

در اين ميان نقش نظارتي ،هدايتي و اتخاذ رويکردهاي مناسب از سوي مسئولان دولتي برجسته تر مي شود.نقشي که ميتواند با اعمال قوانين تعرفه اي مناسب و به کارگيري راهبردهاي حمايت محور از توليدکنندگان داخلي جدا از آنکه به اقتصاد ملي و توليد کنندگان داخلي کمک هاي ارزنده اي مي کند،از اثرات و پيامدهاي بي شمار واردات اين قبيل کالاها خواهد کاست.

چنانچه نگاهي آسيب شناسانه به رويکردهاي بازرگاني و اقتصادي ايران در زمينه واردات کالا به ويژه از چين داشته باشيم در ميابيم با آن که بيشتر کشورهاي صنعتي و داراي اقتصادهاي بزرگ با اتخاذ سياست هاي تعرفه اي مناسب سياست هاي مناسبي را در مقابله با سياست دامپينگ چيني ها به کار مي برند و با افزايش تعرفه هاي اعمالي بر کالاهاي چيني و اتخاذ راهبردهاي ضد دامپينگي از توليد و اقتصاد ملي خويش (به ويژه در شرايط بحران اقتصاد جهاني)حمايت مي کنند و حتي با شکايت هاي متعدد از چين در نزد سازمان تجارت جهاني اين کشور را محکوم کرده اند،با اين حال به رغم قول وزير محترم بازرگاني مبني بر توقف واردات کالاي بي کيفيت ، به نظر مي رسد جدا از ورودي هاي غير رسمي و پديده قاچاق کالا حتي از مبادي رسمي گمرک نيز اين کالاهاي بي کيفيت وارد بازار کشور مي شود.گويي به نگاه صاحب نظران ايران بهشت کالاهاي نامرغوب و دست چندم چيني ها شده است.

بهشتي که در جاي جاي آن مي توان اثرات منفي آن را بر اقتصاد کشور مشاهده کرد.در اين ميان هرچند ممکن است دولت بر گستردگي مرزهاي کشور و پديده قاچاق کالا از اين راه اشاره کند اما به نگاه بسياري از کارشناسان ، واردات کالاي چيني به کشور از گمرک هاي رسمي کشور حتي با نشان استاندارد ملي ايران نيز صورت گرفته است.آيا اين امر نيز قابل جلوگيري نيست؟
  
آنچه مشخص است واردات کالاهاي بي کيفيت و حتي معتبر چيني با توجه به پيامدهاي ناگوار آن بر اقتصاد کشور نيازمند اقدامي گسترده از سوي دولت است ; چه اينکه حتي واردات غير رسمي و قاچاق اين کالاها را هم در کنار واردات رسمي و گمرکي آن  مي توان در سايه مديريت جامع و کنترل موثر مرزهاي کشورمان هدايت کرد و مانع از آسيب پذيري بيشتر اقتصاد کشور در اين زمينه شد.

دنياي اقتصاد:انتظارات غيرواقعي از هدفمند کردن يارانه‌ها

«انتظارات غيرواقعي از هدفمند کردن يارانه‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم علي سرزعيم است كه در آن مي‌خوانيد؛بالاخره سياست هدفمند کردن يارانه‌ها که سال‌ها به عنوان موضوع يكي از چالش‌هاي اقتصاد ايران مطرح بود، به شکل قانوني درآمد.

تا مدتي قبل ‌اين سياست، مطرود شناخته مي‌شد و توصيه بانک جهاني براي تضعيف اقتصاد‌ ايران تلقي مي‌شد؛ اما جالب ‌اينجا است که ‌اينک در کانون توجه دولت قرار گرفته و مهم‌ترين دستور کار دولت براي سال‌هاي آتي قلمداد مي‌شود. به نظر مي‌رسد که اقتصاددانان مورد اعتماد دولتمردان توانسته‌اند ضرورت ‌اين مساله را براي مسوولان امر به خوبي جا بيندازند که آنها را به حرکت در‌ اين سمت کشانده‌اند.

از سخنان اخير آقاي احمدي‌نژاد مبني بر‌اينکه پس از چند سال از اجراي ‌اين طرح فقر و بيکاري در کشور به کلي ريشه‌کن خواهد شد، چنين برداشت مي‌شود که ظاهرا اقتصاددانان مورد اعتماد دولت در‌اين مسير بيش از حد پيش رفته و انتظارات نابه‌جا از کارکرد‌ اين سياست ‌ايجاد نموده‌اند و بيم آن مي‌رود که وقتي انتظارات غيرواقعي با دنياي سرد واقعي روبه‌رو شد، بي‌اعتمادي ديگري را به سياست‌هاي درست اصلاح ساختار ‌ايجاد کند. بنابراين همان‌گونه که نمي‌توان از يک ابزار فيزيکي نظير چکش انتظار داشت که کار پيچ گوشتي را انجام دهد، از سياست‌هاي اقتصادي نيز نمي‌توان انتظار داشت که کارکرد ديگر سياست‌هاي اقتصادي را بر عهده گيرد.

سياست هدفمند کردن يارانه‌ها دو کارکرد خيلي مهم دارد: بهبود توزيع درآمد و اصلاح رفتار مصرف‌کننده. هر دو ‌اين امور در سطح خرد اتفاق خواهد افتاد و اساسا انعکاس فوق‌العاده و چشمگيري در سطح کلان نخواهند داشت. به عبارت ديگر کاملا اتفاق افتاده که در يک اقتصاد مثل اقتصاد مکزيک در فاصله سال‌هاي 1994 تا 1995 اوضاع در سطح خرد در حالت مطلوب قرار داشت (قيمت‌ها آزاد و محدوديت تجاري بسيار كم بود و‌...) ولي عدم تعادل‌هاي جدي در سطح کلان وجود داشت (نظير کسري بودجه) و‌اين امر موجب شد تا کل اقتصاد به ورطه بحران فرو غلتد.‌اين مثال به معني آن است که براي حل مشکلات کلان بايد سياست‌هاي کلان را به کار گرفت و براي حل مشکلات خرد از سياست‌هاي خرد.

سياست هدفمند کردن يارانه‌ها هر کارکردي داشته باشد قطعا تاثير انقلاب گونه در نرخ بيکاري و بازار کار نخواهد داشت. بهبود توزيع درآمد مي‌تواند تا حدودي فقر مطلق را کاهش دهد؛ اما بعيد است که بتواند فقر را به طور کلي ريشه کن سازد. اساسا ريشه کن کردن فقر با رشد اقتصادي بالا ممکن مي‌گردد؛ کما ‌اينکه چين با چند دهه رشد اقتصادي بالا توانسته رکوردي تاريخي و جهاني در کاهش فقر‌ ايجاد کند؛ به ‌اين معنا که هيچ‌گاه بشر در طول تاريخ چنين پديده‌اي را تجربه نکرده بود که ميليون‌ها انسان ظرف چند دهه از فقر مطلق و شديد خارج شوند.‌

اينکه رشد اقتصادي بالا از چه طريق مهيا مي‌شود خود بحث جداگانه‌اي است که ربط ناچيزي با هدفمند کردن يارانه‌ها و قضيه سوبسيد دادن دارد. در ادبيات موجود مربوط به رابطه نابرابري و رشد ‌اين سخن با احتياط مطرح است که بهبود توزيع درآمد اگر بتواند موجب افزايش سرمايه انساني شود، مي‌تواند به رشد اقتصادي ياري رساند. ‌اين ديدگاه در مقابل ديدگاه ديگري که مدعي است بهبود توزيع درآمد براي رشد زيانبار است، مطرح گرديده است.

لذا در سطح نظري نيز‌اين ادعاي بزرگ که بهبود توزيع درآمد در اثر هدفمند کردن يارانه‌ها بتواند چنين تبعات بزرگي در سطح کلان داشته باشد، ديده نمي‌شود. چهار سال اول دولت صرف افزايش هزينه‌هاي عمراني گرديد؛ با‌ اين اميد که افزايش سرمايه‌گذاري دولتي رشد را به دنبال خواهد داشت و عملا اصلاح سياست‌هاي اقتصادي مهمي ‌ناديده گرفته شد يا در جهت عکس آن حرکت شد.‌

اين نگراني وجود دارد که هدفمند کردن يارانه‌ها چهار سال بعدي دولت را به کلي به خود اختصاص دهد و سياست‌هاي اصلاح ساختار مهم‌تر را باز هم به تعويق ‌اندازد. در حالي که اقتصادهاي کشورهاي در حال توسعه و خصوصا کشورهاي عربي منطقه به سرعت در حال پيشرفت هستند،‌ اين غفلت‌ها معنايي جز عقب ماندگي و تشديد آن به دنبال نخواهد داشت. اميد است با توجه به‌اندازه با هر سياست، در جهت اصلاح سياست‌هاي اقتصادي حرکت کنيم. به اميد آن روز.

گسترش: 4 سال از آن روزها مي‌گذرد ...

«4 سال از آن روزها مي‌گذرد ...»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي گسترش است كه  در آن مي‌خوانيد؛آن روزها که از هر سو فشار براي توقف قطار سفرهاي استاني بالاگرفته بود، شايد حتي برخي دولتمردان هم کمي در اراده محکم انجام ‌اين سفرها ترديد به خود راه داده بودند.

عده‌اي از دور و نزديک و دوست و دشمن، ‌اين سفرها را بي‌فايده و تبليغاتي مي‌خواندند و آن روزها رهبر معظم انقلاب به‌عنوان مهم‌ترين حامي سفرهاي استاني دولت شناخته شد؛ چنانچه ‌ايشان در سخنراني دوم اسفندماه 84‌ اينچنين فرمودند: «سفرهاى استانى آقاى رئيس‌جمهوري و هيات دولت، جزو كارهاى خيلى خوب است. رفتن در ميان مردم و حرف‏ها را بى‏واسطه از زبان آنها شنيدن، خيلى در شكل بخشيدن به انگيزه‏هاى آن كسى كه كار متوجه به اوست، تاثير دارد.»

رهبر معظم انقلاب البته در آن بياناتشان ‌اين را هم افزودند:«‌اين خدمت‏رسانى‏ها - كه كارهاى نقد و نزديك و شبيه مُسكّن است - نبايد موجب شود كه شما را از كارهاى زيربنايى و اساسى باز بدارد؛ ما به هر دو كار احتياج داريم؛ نه بايد فقط چسبيد به كارهاى زيربنايى و از نيازهاى روزمره‏‌ مردم غافل شد – كه ‌اين بسيار چيز خطرناكى است - و نه برعکس درست است كه ما سرگرم شويم به كارهاى امداد و فورى و اضطرارى و از آن چيزهايى كه نگاه بلندمدت ما را اقتضا مى‏كند، غافل شويم.»

به هر صورت از آن روزها نزديک به چهار سال گذشته است و سفرهاي استاني به دور سوم کشيده شد تا رئيس‌جمهوري براي سومين باز ميهمان مردم خوزستان باشد.

اين سفرهاي استاني همچنان که در روزهاي آرامش و بي‌جنجال موثر مي‌نمود، در روزهاي بحران نيز منفعت خاصي را عايد مردم و کشور نمود و ‌اين روزها نيز فوايد خاص خود را براي ملت بزرگوار‌ ايران و سازندگي‌ ايران اسلامي دارد.

اين روزها که وقت خيلي ها به بيانيه‌نويسي و مصاحبه‌هاي جنجالي مي‌گذرد، سفري به استان خوزستان صورت گرفت که عايدي‌اش براي مردم خون‌گرم ‌اين استان، اختصاص پنج هزار ميليارد ريال براي اجراي پروژه‌ها و امور فرهنگي استان است.

اين سفرها از لحظه ورود به استان، هنگام مواجهه رئيس‌جمهوري با جمعيت گسترده مردمي که براي استقبال آمده‌اند و در ابراز محبت به مسوولان نظام از يکديگر سبقت مي‌گيرند تا لحظه پايان ‌اين سفر که زمان ارائه گزارش رئيس‌جمهوري به مردم و خبرنگاران استاني است همه داراي برکات و منافع مختلف براي مردم و نظام جمهوري اسلامي است.

گواه ‌اين جمله حسادت‌ورزي‌هاي دشمنان مغرض در رسانه‌ها و سايت‌هاي زنجيره‌اي است که تلاش مي‌کنند تا نفس‌نفس‌زنان دنبال رئيس‌جمهوري و هيات همراه بدوند و به اصطلاح خودشان مقابله کنند که مثل هميشه ناکام مانده‌اند.

از جمله دستاوردهاي ‌اين سفر استاني تاسيس10 بازارچه خود اشتغالي زنان در‌ اين استان و همچنين اختصاص مبلغ 2400 ميليارد ريال تسهيلات به سرمايه‌گذاران بخش غيردولتي براي ‌ايجاد تاسيسات گردشگري و رفاهي و همچنين تسريع در احداث آزاد راه پل زال-انديمشك و محورهاي دهدز- ايذه- باغملك و صدور مجوز ‌ايجاد بازارچه مرزي در چزابه و بندر اروند‌كنار است که‌ آينده روشني را براي آباداني خوزستان قهرمان نويد مي‌دهد.

در ‌اين سفر همچون دوره‌هاي قبلي، جلساتي با حضور صنعتگران و فعالان اقتصادي و نيز اعضاي كارگروه‌هاي تخصصي برگزار شد و فعالان اقتصادي به‌صورت رودر‌رو موضوعات مرتبط با كار خود را مطرح ساختند تا درباره حل مشكلات طرح‌ها تصميم‌گيري لازم صورت گيرد.

به هر روي‌ اين سفرها اگر چه حجم كار و فعاليت‌هاي ستاد دولت را به طرز چشمگيري افزايش داده است، اما از آنجا كه ثمره تصميمات ‌اين سفرها باعث خوشحالي مردم و اجراي بهتر پروژه‌ها مي‌شود، ‌اين حجم كار براي هيات دولت شيرين است.

‌سفرهاي استاني رئيس‌جمهوري و هيات دولت ضمن ‌ايجاد شتاب بيشتر در روند توسعه، فاصله بين مناطق محروم و برخوردار را کاهش داده و سعي دارد تا زنگار محروميت را از چهره استان‌هاي محروم بزدايد.

اکنون از حجم مخالفان سفرهاي استاني دولت به اندازه تعداد مخالفان مساله‌دار نظام بيشتر باقي نمانده است که امروز سفرهاي استاني دولت جلوه‌اي براي تبليغ نظام اسلامي و نمايشگر ارادت دوجانبه بين مردم و مسوولان کشور است.

جهان صنعت:هزينه يک تصميم‌

«هزينه يک تصميم‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت است كه در آن مي‌خوانيد؛درخواست اخير وزارت اقتصاد از قوه قضاييه مبني بر تشکيل دادگاه خاص براي رسيدگي به پرونده مطالبات معوق بانک‌ها در شرايطي اتفاق مي‌افتد که چهار سال پيش در چنين روزهايي کارشناسان اقتصادي نسبت به تصميم‌هايي که امروز منجر به فضاي بگير و ببند در حوزه پولي شده، هشدارهاي لازم را داده بودند.

اگرچه آن روزها اين هشدارها سنگ‌اندازي و کند شدن حرکت سريع دولت براي توسعه کشور قلمداد شده و گاه ذخيره کارشناسي کشور به تمسخر گرفته شد اما امروز هزينه سنگين بي‌توجهي به هشدارهاي کارشناسي هزينه‌هاي به مراتب بزرگ‌تري را به اقتصاد کشور وارد کرده است. خطر ورشکستگي بانک‌هاي کشور و خالي شدن منابع بانک‌ها از يک سو در مقابل فشار ناشي از رکود، امروز پايه‌هاي اقتصاد ايران را به لرزه درآورده است.

چهار سال پيش هنگامي که طرح بدون توجيه بنگاه‌هاي زودبازده از سوي وزارتخانه‌اي که بايد تنظيم‌کننده روابط کارگر و کارفرما باشد با اصرار و لابي‌گري به صورت گسترده در کشور اجرا شد شايد علماي طراح ايده بنگاه‌هاي زودبازده گمان نمي‌کردند که چهار سال بعد ناچار شوند دست به دامان دادگاه شوند.

تا ديروز به گفته محمود احمدي‌نژاد رييس‌جمهور، کشور تبديل به يک کارگاه عمراني بزرگ شده بود اما امروز که رکود دست و پاي اقتصاد را بسته، دولت حتي نمي‌تواند پول مردم را به بانک‌ها بازگرداند.

آسيب‌شناسي آنچه اتفاق افتاده نشان مي‌دهد که حتي با وجود کشيدن ترمز پرداخت تسهيلات بانکي در دوره مديريت طهماسب مظاهري بر بانک مرکزي، اين سياست موقتي بود و در مديريت محمود بهمني دوام نياورد.

اين تغيير رويه نشان از ضعف در راهبري اقتصاد ايران در سطح کلان دارد. چه آنکه تصميمي که يک وزير با اصرار مي‌تواند ايده کارگاه بزرگ عمراني را بر کرسي  هيا ت دولت بنشاند در برهه ديگري از زمان با ارايه چند ادله کارشناسي موجب مي شود که نظر رييس دولت  تغيير ‌کند.

هرچند که بازگشت به مسير اصلي هم  در نهايت دوام نياورده  و اصلاحاتي که به راحتي مي‌شود با تصميم‌هاي کارشناسي به نتيجه رساند با دادگاه‌هاي خاص به سرانجام نخواهد رسيد.پيشنهاد تملک دارايي‌هاي تسهيلات‌گيرندگان تا بخشنامه ضمانت‌هاي خانوادگي همگي يک نتيجه دارد؛ رکود تشديد مي‌شود و پولي به سيستم بانکي بازنمي‌گردد. مگر تجربه بحران اقتصادي آمريکا تسهيلات پرداخت شده براي خريد ساختمان را دوباره به سيستم بانکي آن کشور بازگرداند که امروز تشکيل دادگاه و تملک به زور دارايي‌هاي سپرده‌بگيران آن هم در شرايط تورم با رکود در ايران را به نتيجه برساند؟
بنابراين يک راه بيشتر باقي نمي‌ماند، دولت بايد هزينه بدهد. آن هم هزينه تصميم‌هايي که بدون مشورت اخذ کرد.

ارسال به دوستان
وبگردی
نظرسنجی
پیش بینی شما از نتیجه انتخابات؟