۲۹ آذر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۹ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۷۷۸۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۷ - ۳۰-۱۰-۱۳۸۸
کد ۹۷۷۸۶
انتشار: ۱۰:۳۷ - ۳۰-۱۰-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان: مقاومت نمي ميرد!

«مقاومت نمي ميرد!» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قام حميد اميدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ دي ماه سال گذشته رژيم صهيونيستي با حمله وحشيانه به نوار غزه بيش از 1400 فلسطيني كه يك سوم آنان را كودكان تشكيل مي دادند، به شهادت رسانده و بيش از 6000 فلسطيني ديگر را مجروح و شمار بسياري را آواره كرد. در اين جنگ نابرابر كه پس از ماهها محاصره اقتصادي و نظامي غزه صورت گرفت و به بهانه آزادسازي گلعاد شاليط و با هدف اشغال نوار غزه و نابودي جنبش مقاومت حماس به راه افتاده بود، اسرائيل جنايتكار به هيچ كدام از اهداف خود نرسيد و پس از شكستي مفتضحانه، بعد از 22 روز، وادار به عقب نشيني از اين منطقه شد. جنگ 22 روزه در تاريخ مبارزات مردم فلسطين عليه استعمار انگليس و اشغالگري رژيم صهيونيستي، جزو بزرگترين پيروزي ها ثبت شده است.

مردم مظلوم غزه اين روزها سالگرد پيروزي مقاومت عليه چهارمين ارتش مجهز جهان را در حالي جشن مي گيرند كه هنوز در محاصره اقتصادي، غذايي، دارويي و حتي آب به سر برده و در مرز رفح شاهد دسيسه مشترك مبارك و رژيم صهيونيستي در احداث ديوار فولادي هستند.

با آنكه اين روزها ظاهراً آتش بار توپخانه صهيونيستها و هواپيماهاي اسرائيلي در اندازه و حجم جنگ 22روزه گلوله و بمب بر سر مردم بي پناه غزه نمي ريزند، ولي به واسطه استمرار محاصره، به نقل از گزارش بازرسان بين المللي و شاهدان عيني، وضعيت فلسطينيان ساكن اين منطقه نسبت به سال گذشته كه زير آتش و بمب بودند، به مراتب بدتر است.

تازه ترين گزارش عفو بين الملل حاكي است؛ شرايط زندگي در غزه در حدي اسف بار شده كه حتي مردم به آب آشاميدني دسترسي ندارند. كمبود آب در اين منطقه از مرحله بحران عبور كرده است. در چنين شرايطي صهيونيست ها با مصادره منابع آب، نص صريح موافقنامه 1944 اسلو را نقض كرده و در مقابل ميانگين مصرف روزانه آب هر فلسطيني كه 70 ليتر است، صهيونيستها روزانه حداقل به 300 ليتر آب دسترسي دارند!

طبق توافقهاي جهاني از جمله كنوانسيون هاي ژنو، قدرتهاي اشغالگر حق تعرض به منابع آبي سرزمين هاي اشغالي و يا انهدام و محدود كردن دسترسي به آنها را ندارند. با اين حال عفو بين الملل در گزارش خود تصريح مي كند كه «در برخي موارد سربازان اسراييلي براي انهدام مخازن و چاه هاي آب مورد استفاده فلسطينيان اعزام شده اند.» اين گزارش همچنين مي افزايد؛ «كمبود آب براي مصرف فلسطيني ها با اختصاص عرضه سخاوتمندانه آب به شهرك هاي يهودي نشين واقع در كرانه باختري، در حالي تشديد مي شود كه برخي از يهودي هاي ساكن اين شهرك ها از آب آشاميدني سالم براي پر كردن استخرهاي خود استفاده مي كنند.» گفتني است 450 هزار ساكن شهرك هاي يهودي كرانه باختري بيش از 2 ميليون و 300 هزار فلسطيني ساكن اين منطقه آب مصرف مي كنند.

اوضاع مواد غذايي، دارويي و امكانات ابتدايي زندگي در غزه نيز در شرايط بحراني قرار دارد. «ريچارد فالك» گزارشگر ويژه سازمان ملل در ارتباط با وضعيت حقوق بشر در نوار غزه طي يادداشتي كه هم اينك روي سايت اين سازمان قرار دارد، مي نويسد: «اسرائيل به درخواست هاي ديپلماتيك براي برداشتن محاصره غزه توجهي نخواهد كرد و تنها راه، تحريم اقتصادي تل آويو است.يك ميليون و 500هزار فلسطيني ساكن غزه بخاطر تداوم محاصره اين منطقه توسط اسرائيل در شرايط وخيم و بسيار دشواري زندگي مي كنند. قطعاً اسراييل به زبان و لحن ديپلماسي كه او را تشويق به باز كردن گذرگاههاي مرزي مي كند، پاسخي نخواهد داد.»

وضع زندگي در غزه از مرز بحران گذشته است. آژانس كار و امداد براي پناهندگان فلسطيني در خاور دور كه وظيفه امدادرساني به فلسطيني هاي بي پناه را برعهده دارد، در توصيف وضعيت زندگي ساكنان غزه و سطح امكانات و خدمات محلي در گزارشي كه اوايل دي ماه امسال منتشر كرده، آورده است: «غزه به خاطر بمباران هاي گسترده اسرائيل به دوره پارينه سنگي (عصر حجر) هم بازنگشته بلكه به دوره «گل و لاي» سوق داده شده است. اسرائيل پس از گذشت يك سال از تبديل كردن غزه به تلي از خاك، همچنان اجازه نداده تا مصالح ساختماني وارد آن منطقه شود. در نتيجه مردم از سر اجبار با گل و لاي براي خود سرپناه مي سازند.»

گزارش عفو بين الملل و آژانس كار و امداد در حالي منتشر شده كه دو گزارش تكان دهنده ديگر طي ماههاي اخير از وضعيت وخيم فلسطيني ها و جنايات صهيونيستها حكايت مي كند. در گزارش اول «گلدستون» گزارشگر ويژه حقوق بشر سازمان ملل تصريح و تأييد كرده كه اسرائيل در جنگ غزه مرتكب «جنايات جنگي» شده و در گزارش دوم وزارت بهداشت فلسطيني ها اعلام كرده كه به واسطه كاربرد گسترده سلاحهاي ممنوعه شيميايي و راديواكتيويته توسط رژيم صهيونيستي در جنگ 22 روزه، 80 درصد تولدهاي اخير در غزه ناقص الخلقه بوده كه يكي از اثرات ناشي از استفاده ارتش صهيونيستي از بمب هاي فسفر سفيد است.

رژيم اشغالگر، خود به استفاده مكرر و گسترده از فسفر سفيد عليه مردم غزه به منظور هدف قرار دادن شهروندان فلسطيني اعتراف كرده است. «كريستين ساينس مانيتور» از «مدز گيلبرت» پزشك نروژي، گزارش مي كند كه طبق مشاهدات وي اسرائيل بمب هاي فسفر سفيد را برفراز اردوگاههاي پناهندگان غيرنظامي به دفعات منفجر كرده است. طبق گفته اين پزشك كه فرستاده سازمان ديده بان حقوق بشر است، وي قربانيان زيادي را مشاهده كرده كه دچار سوختگي شديد شده و پوست بدن و صورتشان كنده شده بود. بمب فسفري يك تركيب شيميايي است كه ساختمانها را به آتش كشيده و افراد را مي سوزاند. از اين ماده نبايد در مناطقي كه داراي جمعيت انساني است، استفاده شود. اين در حالي است كه باريكه غزه، متراكم ترين جمعيت جهان را در خود جاي داده است.

تمام اين جنايات در حالي اتفاق افتاده كه طبق كنوانسيون ها، پروتكل ها و توافقنامه هايي كه به نوعي «حقوق جنگ» را شامل مي شوند، از جمله كنوانسيون 1899 لاهه و قرارداد بين المللي جلوگيري از كشتار جمعي 1948 ژنو، طرفين درگير مجاز به استفاده از هر گونه سلاحي در جنگ هاي خود نيستند و به كارگيري سلاح هايي كه باعث جراحات شديد مي شود مثل بمب اتمي- فسفري- خوشه اي- شيميايي - ميكروبي و... ممنوع شده است. تعرض از مفاد اين قراردادها مصداق بارز «جنايات جنگي» بوده و مرتكب آن بايد به عنوان جنايتكار جنگي در محاكم قضايي بين المللي و همينطور در كشورهايي كه دادگاههاي آنها خود را صاحب صلاحيت تشخيص مي دهند، محاكمه شوند.

گزارش مجامع و بازرسان بين المللي-خصوصاً گزارش گلدستون- درباره جنگ غزه، موجي از اعتراضات جهاني عليه رژيم صهيونيستي را به دنبال داشته است، به گونه اي كه اكنون برخي نهادها و دادگاهها - حتي در اروپا- پيگير اعلام حكم جنايتكاران جنگي براي سران رژيم صهيونيستي و بازداشت آنها هستند. در انگليس نيز كه غده سرطاني اسرائيل زاده خوي استعماري اين كشور است، حكم بازداشت «ليوني» وزير خارجه سابق صهيونيست ها صادر شد. هر چند اين اقدام بعداً لغو شد، اما نشانه اي از ديدگاه منفي جهاني نسبت به رژيم صهيونيستي حتي در ميان متحدان اين رژيم تلقي مي شود.

اكنون موج تنفر جهاني از اسرائيل جنايتكار در تمامي دنيا راه افتاده و روزي نيست كه كشورها شاهد تظاهرات عليه سران رژيم صهيونيستي نباشند. با اين حال متحد ديرينه و اصلي اسرائيل يعني آمريكا دنبال بقاي اين رژيم و تضمين امنيت و برتري آن در خاورميانه است. واشنگتن درست 11دقيقه پس از آنكه رژيمي به نام «اسرائيل» در سرزمين هاي اشغالي فلسطين اعلام موجوديت كرد، آن را به رسميت شناخت! و از آن لحظه تاكنون از هيچ پشتيباني و حمايتي درباره اسرائيل كوتاهي نكرده است. هيلاري كلينتون، وزير خارجه آمريكا اخيراً در ديدارهاي جداگانه اي با همتايان اردني و مصري خود از عرب ها و فلسطيني ها درخواست كرده كه بدون هيچ قيد و شرطي - بازگشت آوارگان، توقف شهرك سازي ها و ديوار حايل- با مقامهاي رژيم صهيونيستي گفت وگو كنند.

يكسال از جنگ غزه گذشته و اين منطقه همچنان در محاصره و بحران انساني قرار دارد. مردم غزه، مردمي مقاوم اند؛ مقاومتي كه از مرز 60 سالگي خود عبور كرده است. اكنون زنان و مردان و كودكان غزه بيش از 2 سال و نيم است كه در محاصره اقتصادي، غذايي، دارويي و آب به سر مي برند. فاجعه انساني و هولوكاست واقعي در غزه بيداد مي كند، اما اين مردم تصميم گرفته اند كه «ايستاده بميرند».

مقامات آمريكايي و اسرائيلي بارها به صراحت اعتراف كرده اند كه يكي از اهداف اصلي آنها از برپايي فتنه اخير در ايران ، مشغول كردن جمهوري اسلامي به مسائل داخلي و پيشگيري از به كارگيري اقتدار بين المللي و منطقه اي ايران در حمايت از فلسطين است. اكنون بار ديگر شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران»! سران فتنه و حاميان آنها را مورد توجه قرار دهيد. آيا آمريكا و اسرائيل حق ندارند از شكست مفتضحانه سران فتنه عصباني و وحشت زده باشند؟!

مردم سالاري: نگراني براي اجراي يک لايحه

«نگراني براي اجراي يک لايحه»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن مي‌خوانيد؛سال 88 در حال  پايان يافتن است و اصولا تصميمات اجرايي به خصوص در حوزه اقتصاد براي سال 89، در همين روزهاي پاياني گرفته مي شود.  اما، در حالي اين روزها سپري مي شود که هنوز بودجه 89 به مجلس نرفته است. برنامه توسعه چهارم پايان يافته و برنامه توسعه پنجم هنوز بررسي نشده و اجراي لايحه هدفمند کردن يارانه ها نيز، با ابهاماتي همراه است.

با اين تفاسير نمي توان  نسبت به اوضاع اقتصادي کشور در سال آينده نگراني نداشت کما اينکه بايد به ابهامات موجود در فضاي اقتصادي پاسخ داده شود.

اگر از کم بودن زمان براي بررسي لايحه بودجه 89 و برنامه توسعه پنجم عبور کنيم، که خود نيز موضوعات مهمي هستند، اختلافات مبنايي در دولت در خصوص نحوه اجراي لايحه هدفمند کردن يارانه ها، حکايت از آن دارد که گويا دولتمردان هنوز به تصميم مشخصي در اين خصوص  نرسيده اند.

لايحه اي که به صورت مستقيم با زندگي همه مردم گره خورده است و کوچکترين اشتباه و ورود به ميدان آزمون و خطا، عملا تبعاتي به همراه خواهد داشت که  به سادگي جبران پذير نخواهد بود.

دولت مي بايست تصويري واقعي از آنچه که مي خواهد اجرا کند، در اختيار داشته باشد. اما گويا اينگونه نيست و اعلام اين جمله که «مشکلات اين لايحه در اجرا مشخص مي شود» از سوي برخي دولتي ها حکايت از آن دارد که بايد نسبت به اجراي آن کمي تا قسمتي  نگران بود.

اما، چالش ابتدايي در اجراي اين لايحه به تعداد دريافت کنندگان يارانه نقدي مربوط خواهد شد. سخنگوي طرح تحول اقتصادي اعلام کرد: «آنچه در کار گروه طرح تحول اقتصادي به تصويب رسيده است و دولت براساس آن عمل خواهد کرد آن است که 50 ميليون نفر، معادل 70 درصد جمعيت کشور تحت پوشش پرداخت نقدي در چارچوب هدفمند کردن يارانه ها قرار خواهند گرفت.» اين در حالي است که معاون پارلماني رئيس جمهور اعلام مي کند: «با مصوبه مجلس و کار مشترک دولت و مجلس، يارانه هاي قيمتي تبديل به يارانه هاي نقدي و در واقع جايگزين مي شود، با توجه به مصوبه مجلس نيز همه مردم مشمول يارانه ها هستند و هيچ دهکي از يارانه ها حذف نمي شود و صددرصد مردم در قالب سه خوشه موردنظر هستند.»

با اين تفاسير، اين اختلاف ديدگاه يعني پرداخت به 70 درصد يا صددرصد، چگونه حل خواهد شد؟
همانطور که مشاهده شد، منابع خبري اين دو نحوه پرداخت، يکي سخنگوي طرح تحول و ديگري معاون احمدي نژاد هستند. اما، از ديگر نگراني هاي جدي در خصوص اجراي لايحه هدفمند کردن يارانه ها، تورم ناشي از اين اقدام است.

آيا دولت پيش بيني لازم براي  کنترل اين تورم را کرده است؟ چه ضمانتي از سوي دولت وجود دارد که تورم ناشي از آزادسازي قيمت ها، موقتي باشد؟ اگر در اجرا مشکلات پديد آيد و افزايش تورم به تورمي پايدار تبديل شود، چه کسي پاسخگوي فشار اقتصادي به مردم خواهد بود؟

رئيس کل بانک مرکزي روز گذشته و در حالي که هنوز اين لايحه اجرا نشده، اعلام کرد که «با هدفمند کردن يارانه ها و تورم حاصل از آن ما ديگر نمي توانيم معجزه کنيم». پس چه ضمانتي براي رسيدن به نتايج مطلوب در پي اجراي اين لايحه وجود دارد؟

اي کاش سخنگوي جديد دولت، در اظهاراتش چه با حضور خبرنگاران و چه با مکانيزم جديد يعني بدون حضور نمايندگان رسانه ها، به سوالات مربوط به تبعات اجراي هدفمند کردن يارانه ها، پاسخ دهد. اگر ايشان آمادگي داشته باشند  دهها پرسش در زمينه نحوه اجرايي کردن لا يحه مذکور وجود دارد که با پاسخ منطقي مسوولا ن ذي ربط امنيت رواني براي مردم حاصل خواهد شد و آنگاه نبايد چندان نگران اجراي لا يحه بود.

رسالت: لحظه شناسي خواص و حسرت توابين

«لحظه شناسي خواص و حسرت توابين»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم صالح اسکندري  است كه در آن مي‌خوانيد؛

1- مهمترين سرمايه نظام جمهوري اسلامي حمايت هاي مردمي و پشتوانه اجتماعي گسترده اي است که در مقاطع حساس تاريخي نقش موثر و تعيين کننده اي در معادلات فراروي انقلاب بازي کرده است.

روز گذشته رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي بر اين نکته مهم انگشت نهاده، تاکيد فرمودند: “نظامي که به مردم متکي است، مخالفينش نمي توانند آن را متزلزل کنند.”

انتخابات بي سابقه22  خرداد که منتج به حضور چهل ميليوني ملت ايران پاي صندوق هاي راي شد بار ديگر اين قدرت غيرقابل انکار نظام اسلامي را به رخ دشمنان انقلاب کشيد و نشان داد که انقلاب اسلامي بعد از گذشت30  سال اينگونه توانايي بسيج حمايت هاي مردمي را دارد.

دشمن بعد از اين انتخابات دست به کار شد تا اين سرمايه عظيم را از جيب دولت و ملت ايران بزند. طي چند ماه گذشته تمام تلاش دشمن معطوف به اين نتيجه بود که حمايت هاي مردم از نظام اسلامي کم شده است!

اين در حالي است که حمايت مردم از حکومت منوط به ارزيابي مثبت يا منفي مردم از نظام سياسي است. مهمترين شاخص حمايت هاي  اجتماعي در الگوهاي جامعه شناسي سياسي ميزان اعتماد مردم به حاکمان و مشارکت عمومي در سياستگذاري ها و تصميم گيري هاي کلان است.

حوادث چند ماه گذشته نشان داد که نه تنها توطئه شوم دشمن در ايجاد شکاف بين مردم و نظام موفقيتي پيدا نکرده است بلکه فتنه پس از انتخابات منجر به  افزايش آگاهي و بصيرت مردم، ايجاد خودباوري در بين آحاد ملت، اعتماد فزاينده بين مردم و دولت، ... و تقويت ساير شاخصه هاي مشارکت سياسي شده است.

نمود عيني اين بصيرت و اعتماد متقابل بين نظام و مردم حماسه ميليوني نهم دي بود که محيط داخلي و خارجي را آبستن معادلات جديدي به نفع مردم و نظام نمود. حضور ده ها ميليون ايراني در نهم دي امسال آب سردي بود بر آتش افروخته دشمن. حماسه تاريخي نهم دي يکي از قله هاي افتخار انقلاب اسلامي است که تمام بافته هاي دشمن را پنبه کرد.

حضور ميليوني ملت ايران در نهم دي که يادآور حرکت خود جوش ملت در23  تير1378  بود حکايت از اوج ارادت قلبي مردم به نظام مقدس اسلامي، ولايت پذيري و ميثاق با آرمان هاي حضرت امام خميني و شهداي انقلاب اسلامي داشت.

2 - ديروز رهبر انقلاب اسلامي شناخت “لحظه و نياز “ و اقدام متناسب با آن را يک خصوصيت و ويژگي بسيار مهم برشمردند و خاطرنشان کردند: “برخي از اهالي کوفه که با عنوان “توابين “ چند ماه بعد از حادثه عاشورا قيام کردند و به شهادت رسيدند، به امام حسين (ع) ايمان داشتند و ان شاءالله در نزد خداوند هم ماجور هستند اما آن وظيفه اي را که بايد عمل مي کردند، انجام ندادند زيرا “لحظه “ و عاشورا را نشناختند.”

لحظه ها تاريخ سازند و تاريخ از مسير لحظه ها مي گذرد. برخي از لحظه ها مسير تاريخ را عوض مي کنند و بعضي ديگر تاريخي مي شوند.

نقش خواص در لحظه ها و لحظه شناسي خواص، سره را از ناسره و صحيح از سقيم را در مسير تصميم گيري جامعه باز مي نماياند. خواص يعني کساني که در لحظات تاريخي از روي بصيرت تصميم گيري مي کنند و دلخوش به زنده بادها و مرده بادها نيستند. جامعه عقربه حرکت خود را با تصميم گيري هاي خواص تنظيم مي کند.

البته خواص دو دسته اند: خواص طرفدار حق و خواص طرفدار باطل که در هميشه تاريخ مقابل يکديگر ايستاده اند. خواصي که در جبهه حق حضور دارند، خود به دو بخش تقسيم مي شوند: خواصي که در لحظه هاي تاريخي قادرند تصميمات تاريخ ساز بگيرند و در رکاب حسين زمان در کربلاي مکان حاضر شوند و ديگر خواصي که هواي نفس، دلبستگي به دنيا  و يا ترس از دست دادن موقعيت اجتماعي مانع از تصميم گيري آنها در آن لحظه حساس مي شود. البته اين دسته از خواص حق گرا در مقاطع بعدي به آغوش حقيقت باز مي گردند و در زمره توابين خواهند بود اما عاشوراي حسين زمان را از دست داده اند و هيچ کسي مثال عمار ياسر را براي آنها نمي زند. حتي اگر مختار هم باشند، ماجورند اما گوهر آزادگي حر را به حرارت دفاع از ولايت مي دهند نه به سردي غروب غمناک عاشورا.
ادامه دارد...
 
ابتكار: هدفمند سازي يارانه ها؛ نگرشي ديگر

«هدفمند سازي يارانه ها؛ نگرشي ديگر» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ ابتكار به قلم دکتر لطفعلي بخشي است كه در آن مي‌خوانيد؛ مفهوم و کاربرد واقعي يارانه ها در نظامهاي اقتصاد آزاد، کمک به بازتوزيع و مقابله با پيامد هاي منفي عملکرد نظام اقتصادي آن کشورهاست.در کشور ما دولتهاي پيشين، به دليل دسترسي به درآمد بادآورده نفت، عدم کفايت در دريافت مالياتها، کسب محبوبيت و دلايل ديگر، دست به توزيع منابع نفتي بصورت يارانه هاي پيدا و پنهان زدند.

توزيع درآمد منابع نفتي در کشور بصورت يارانه هاي باز، آغازگر روند جدا شدن ديدگاه اقتصادي در کاربرد منابع کشور بود.با ارائه قيمتهاي تصنعي از کالاهاي اصلي کشور نظير بنزين، گازوئيل، برق، آب، نان، کود مصنوعي و امثال آن، اقتصاد ما به بيراهه افتاد.قيمتهاي تصنعي، مصرف تصنعي و غير طبيعي با خود به همراه آورد و به مرور کشور ما را وارد دور باطلي کرد که با افزايش حجم يارانه و پائين نگه داشتن مصنوعي قيمتها، شاهد افزايش مصرف غير طبيعي سالانه کالاهاي يارانه اي نيز بوديم.دولتها مرتبا براي جبران افزايش مصرف غير طبيعي و حفظ سطح قيمتهاي قبلي ناچار به افزايش مداوم حجم يارانه ها شدند.اين روند تا بدانجا ادامه داشته که امروزه حجم يارانه هاي مستقيم و غيرمستقيم و پيدا و پنهان کشور به بيش از 100/000 ميليارد تومان رسيده و گمان مي رود براي سالهاي بعد بايستي هرساله حداقل 50درصد به اين رقم افزوده شود. مقايسه اين رقم با بودجه جاري و عمراني کشور هر کارشناسي را به وحشت مي اندازد.درد بزرگ آنجاست که اختصاص و توزيع اين يارانه سنگين و گسترده، تبديل به بزرگترين مصيبت اقتصاد ايران شده است و مي توان اقتصاد ايران را اقتصاديارانه زده ناميد.

اثرات زيانبار و نامطلوب اين حجم يارانه و توزيع نامطلوب آن در اقتصاد ايران در گفتارها و نوشتارهاي زيادي توضيح داده شده و نيازي به تکرار آن نيست. از آنجا که منابع درآمدي دولت توان تداوم پرداخت چنين ارقام هنگفتي را نداشت، بالاخره دولت از روي اجبار، نه اختيار، مجبور به تغيير اين مسير شد و قانون هدفمند کردن يارانه ها، با صرف وقت زياد در مجلس به تصويب رسيد.با وجود آگاهي همه دست اندرکاران و مسئولين به عدم امکان تداوم پرداخت يارانه در سطح فعلي، متاسفانه بنظر مي رسد در تصويب اين قانون بيشتر ديدگاه هاي غير اقتصادي مطمح نظر بوده و بهمين دليل براي اجراي قانون مدت طولاني 5 ساله در نظر گرفته شده است.

نمايندگان شايد از سر دلسوزي و با نيم نگاهي به انتخابات دوربعد حوزه انتخابيه شان، تلاش کرده اند به زعم خود از اثرات نامطلوب اين قانون تا حد ممکن بکاهند تا به مردم فشار نيامده و موجب ناراحتي موکلانشان نشوند.حقيقت آنستکه اجراي درست هدفمند سازي يارانه ها از آرزوهاي ديرينه همه علاقمندان به اعتلاي اقتصادي کشور است و اميد که با اجراي درست اين طرح، بتوان در تخصيص بهينه منابع کشور براي نسل فعلي و نسلهاي آتي گام برداشت و اقتصاد کشور را در جاده افزايش کارائي، بهره وري، استفاده درست از منابع، کمک به اقشار ضعيف و تقسيم عادلانه تر درآمدها هدايت نمود.

- اشکالات اجراي طرح در 5 سال
با توجه به تورم ساختاري در اقتصاد ايران و تورم انتظاري که در اثر افزايش هرساله قيمتها بر مبناي اين قانون به وجود مي آيد، گمان نمي رود بتوان موفقيت چنداني در اجراي 5 ساله اين قانون پيش بيني کرد، زيرا با توجه به افزايش قيمتها که هرساله در اثر مراحل تصحيح آنها ايجاد مي شود و مارپيج تورمي ناشي از آن، نيروهاي مخالف اين امر فرصت خواهند يافت تا زمينه توقف آن را فراهم آورند.در حقيقت، با توجه به پي آمدهاي گسترده اجراي طرح، که مي توان گستردگي آن را در سراسر نقاط کشور و بر زندگي تک تک ايرانيان برآورد کرد، لغت جراحي براي هدفمند سازي يارانه ها به درستي انتخاب شده است.

اين تغيير رويه و مسير در اقتصاد، باوجودي که از ضروريات اصلي ساختار اقتصادي ايران است، قطعا براي گروههاي وسيعي از مردم براي مدتي، اختلالاتي را به همراه خواهد داشت.در حال حاضر اجراي طرح براي 5 سال برنامه ريزي شده است تا به زعم بعضي، اثرات نامطلوب آن بر زندگي مردم به حداقل برسد.

معني ديگر اين رويه، تداوم بخشي به مشکلات و اثرات نامطلوب براي 5 سال است که ممکن است در ظرف اين 5 سال به دليل مشکلات حاصله، اجراي طرح متوقف شود.بعلاوه انتظار مي رود با تجميع تورم موجود، تورم انتظاري و تورم ناشي از افزايش قيمتها بر اي هدفمند سازي يارانه ها، تورم بالائي در کشور حکمفرما شود.در اين حالت مردم ما بايستي تورم بالائي را تحمل کنند که حاصلي براي آنان نداشته و تغييراتي چنداني نيز در ساختار توزيع يارانه ها اتفاق نخواهد افتاد.در حقيقت مي توان تصور کرد که تورم حاصله از افزايش قيمت 20 درصدي يا 40 درصدي براي هدفمند سازي يارانه ها، با توجه به روند تورم موجود و تورم انتظاري، تفاوت چنداني در نرخ نهائي تورم نخواهد داشت.

-راهکارهاي جلب حمايت مردمي براي اجراي طرح
 افزايش زمان اجراي طرح موجب فشار بيشتر بر مردم و کاهش همراهي آنان و بر عکس، کاهش زمان اجراي طرح، موجب افزايش امکان موفقيت طرح خواهد بود.از سوي ديگر اگر قبول داريم که اجراي اين طرح موجب تلاطم قيمتها و اختلال در زندگي اکثر مردم خواهد شد، پس بايستي تلاش گردد اين دوران دردناک به حداقل کاهش داده شود و همزمان اقدامات تسکيني مانند افزايش حداقل دريافتي و امثال آن نيز صورت گيرد.در چنين صورتي، مردم با

 * آگاهي به محدود بودن زمان و افزايش يکباره قيمتها، نه افزايش سالانه و دائمي
 * اتکا به افزايش حداقل دستمزدها، مستمري هاو کمکهاي غير نقدي
 * امکان تطبيق هزينه ها با اصلاح الگوي مصرف

مي توانند آمادگي بسياري براي اجراي طرح و تحمل پي آمدهاي آن داشته باشند.در حقيقت امکان قانع کردن مردم براي استقامت، همراهي و همکاري با دولت براي موفقيت در اجراي طرح در کوتاه مدت، بسيار عملي تر است.اگر براي مردم توضيح داده شود که با صبر و تحمل مثلا 6 ماه تورم بالا، دستاورد هاي بزرگ هدفمند سازي يارانه ها را بدست خواهند آورد، بيشتر مي توان روي حمايت آنان حساب کرد.از سوي ديگر اگر بتوان دوران رنج مردم و اختلال را کاهش داد، شانس موفقيت طرح بسيار افزونتر خواهد شد. بنابراين مي توان درباره آلترناتيو ديگري براي اجراي طرح انديشيد.آلترناتيوي که با کوتاه کردن زمان اجراي طرح، زمان تحمل تورم بالا و نابساماني را براي مردم به حداقل ممکن کاهش دهد.با توجه به اين واقعيات، مي توان براي اجراي طرح در حداقل مدت، مثلا 6 ماه، برنامه ريزي نمود.البته براي اجراي طرحي با اين ابعاد و گستردگي در زمان کوتاه، مي توان مزايا و معايبي را برشمرد.در اين نوشتار تلاش مي شود راهکارها و مزاياي اجراي طرح در 6 ماه بررسي و مرور شود.در حقيقت واهمه اصلي از اجراي سريع طرح، عکس العمل هاي مردم است.در صورتي که براي مردم همه جوانب اجراي طرح و نتايج حاصله و تاثير مثبت آن در اقتصاد کل کشور و آينده مردم، به درستي تشريح شود و براي مدت محدود نا بساماني، صبر و همراهي آنان خواسته شود آنگاه مي توان به همکاري و همراهي آنان اميد بست.

-مدل کوتاه مدت اجراي طرح
يک مدل فرضي براي اجراي طرح به شرح زير پيشنهاد مي شود.
الف-اعلام يکباره حذف کليه يارانه ها و افزايش قيمتها : مي توان با توضيحات کافي از طريق رسانه ها دلايل اجراي کوتاه مدت طرح و مزاياي آن را توضيح داد. به همين دليل بايستي در يک روز معين با يک حرکت و بصورت همزمان اعلام قيمتهاي واقعي وجايگزيني کليه قيمتهاي يارانه اي انجام شود.در اين مدل فرضي بايستي دولت با برنامه دقيقي اقدامات زير را همزمان در ساعت 24 روز ايکس انجام دهد. اعلام قيمتهاي جديد که از روز بعد عملي خواهد شد مثلا:
 * بنزين ليتري 500 تومان
 * برق کيلو واتي 70 تومان
 * آب متر مکعبي 70 تومان
 * گاز متر مکعبي 70 تومان
 * حذف تحويل آرد يارانه اي و آزاد سازي قيمت نان

ب-اعلام همزمان افزايش حداقل دستمزدها، مستمري ها و مقرري ها :  براي پرداخت اقلام جبراني طرح هدفمند سازي يارانه ها، بهترين را آنست که همزمان با اعلام قيمتهاي جديد، مقدار و نحوه اين کمکها نيز اعلام شود. براي تعيين افراد هدف ساده ترين راه، ملاک قراردادن حقوق و دستمزد در بخش خصوصي، دولتي، مستمري و مقرري بگيران مي باشد. با توجه به در دسترس بودن اطلاعات خانوارهاي آنان، به سهولت مي توان اقلام کمکهاي نقدي يارانه ها را ماهانه با حقوق به آنان پرداخت نمود. اعلام حداقلهاي حقوق، مستمري و مقرري جديد همزمان با اعلام قيمتهاي جديد، اين اطمينان را به عموم مردم خواهد داد که ابزار مقابله با افزايش قيمتها را در دست دارند. بنابراين همزمان با افزايش قيمتهاي جديد موارد زير نيز بايستي اعلام شوند.

 * اعلام افزايش حد اقل حقوق کارکنان دولت از فرداي آن روز

 * اعلام افزايش حداقل حقوق کارکنان بخش خصوصي و شرکتهاي دولتي تحت پوشش سازمان تامين اجتماعي از فرداي آن روز

 * اعلام افزايش حداقل دريافتي مستمري بگيران و بازنشستگان کل کشور از فرداي آن روز

 * اعلام افزايش حداقل مقرري بگيران سازمانهاي حمايتي نظير کميته امداد و سازمان بهزيستي

ج-اقدامات جانبي لازم :  براي موفقيت طرح اقدامات جانبي ديگري نيز نظير موارد زير مورد نياز است که لازم است براي اجراي آن برنامه ريزي صورت گيرد.

 * سرمايه گذاري وسيع در وسائل نقليه عمومي

 * گسترش بيمه هاي درماني و اجتماعي براي قشرهاي آسيب پذير

 * کاهش هزينه هاي تحصيلي

 * آزاد سازي قيمتها براي افزايش انگيزه فعاليتهاي اقتصادي

 * ايجاد امکان رقابت براي توليد کالاهاي انحصاري دولتي نظير برق

 * تجديد نظر اساسي در نرخ ارز براي ايجاد امکان رقابت پذيري صنايع داخلي با واردات

 * افزايش دريافتي نقدي و غير نقدي يارانه اي در روستاها و شهرهاي کوچک نسبت به شهرهاي بزرگ و تهران براي ايجاد روند عکس مهاجرت

 * اداي توضيحات و گزارش مداوم براي مردم از نتايج مثبت اجراي طرح از کليه رسانه ها
-پيامدهاي اعلام طرح

پس از اعلام طرح، صبح روز بعد مردم با وضعيت جديدي مواجه مي شوند. شايد بسياري از تغيير قيمتها خبر نداشته باشند و ممکن است تا چند روز بهم ريختگي در مورد همه امور به چشم بيايد. بين مردم بر سر قيمتهاي جديد بگو مگو ايجاد شود و بسياري از مردم تکليف خود را ندانند. از سوي ديگر کليه قيمتها تغيير خواهند کرد ليکن چون دولت اعلام کرده که اين امر براي يکبار صورت خواهد گرفت، لزوما نبايستي مارپيچ قيمتها و تورم انتظاري نقش قابل توجهي ايفا کنند.

اتفاقي که ميافتد آنست که همه توليد کنندگان بر مبناي حداکثر قيمت عوامل توليد و داده ها شروع به تنظيم قيمت جديد مي کنند. به همين دليل ظرف کمتر از چند ماه جامعه با سطح جديد قيمتها روبرو مي شود. انتظار مي رود از آنجا که همه افزايش قيمتها و افزايش حقوقها و دريافتي ها يکباره اعلام شده و صورت گرفته، قيمت اکثريت کالاها و خدمات ظرف يک تا سه ماه تطبيق يابند و تقريبا در سطح معيني تثبيت شوند. در واقع افزايش قيمتها چون موجي بزرگ روي همه قيمتها اثر خواهد گذاشت و سپس آرام خواهد گرفت.

اگر شدت موج را در محدوده 4 ماهه اول افزايش قيمتها فرض کنيم، به خوبي روشن است که برخي افراد در جامعه براي تطبيق مخارج و الگوي مصرف خود با دشواري روبرو خواهند شد ليکن دولت مي تواند به همه اطمينان دهد که تلاش خواهد کرد يک مرحله تطبيقي را هر چه سريعتر عملي سازد به اين معني که بر مبناي قيمتها و الگوي مصرف جديد نحوه پرداخت يارانه اي نقدي و جنسي و محدوده آنها را روشن سازد و بتواند ظرف حدود 6 ماه همه افراد نيازمند را زير پوشش نسبي طرح درآورد.

در اين ميان گروههاي وسيعي از مردم مي توانند با يارانه دريافتي از دولت، تا حدود زيادي موج افزايش قيمتها را تحمل کنند.بنظر مي رسد در صورت مديريت دقيق و پايش دائمي اوضاع، ظرف 6 ماه از آغاز کار، تلاطم ها پايان يافته و اوضاع به حال عادي درآيد. مثل هر رخداد اقتصادي ديگر عده اي سود و عده اي ضرر خواهند کرد. سودبرندگان، که مي توان براي جلوگيري از آن تمهيداتي انديشيد، مي توانند از جمله مشاغل زير باشند.

 *پمپ بنزينها که بنزين را به جاي مثلا 100 تومان به قيمت 500 تومان ميفروشند.

 *نانوائي ها که آرد يارانه اي دريافت داشته اند ليکن از آن روز نان را قيمت بالاتر خواهند فروخت و سود خوبي تا قبل از خريد آرد جديد خواهند برد.

 *بقالي ها و سوپر مارکتها که بلافاصله قيمتها را بر روز کرده و پول بيشتري از مشتريان وصول خواهند کرد.

 *رانندگان تاکسي که باکشان را با بنزين مثلا 100 توماني پر کرده اند و با مشتريانشان از آن روز بنزين را 500 تومان حساب مي کنند و برخي مشاغل ديگر.

 -اصلاح الگوي مصرف
 شوک ناشي از افزايش قيمتها، بلافاصله بر روي مصرف بسياري از کالاها تاثير خواهد گذارد. يکي از اهداف و انتظارات اصلي از اجراي طرح هدفمند کردن يارانه ها، اصلاح الگوي مصرف در کشور است که به دليل قيمت هاي يارانه اي و غيرواقعي، در سطح نامطلوب و غير متعارفي است. با حذف يکباره يارانه ها و افزايش قيمتهاي اين اقلام و به تبع آن افزايش قيمت کالاها و خدمات در کشور، انتظار مي رود الگوي مصرف کالاهاي يارانه اي سريعا اصلاح شود زيرا

 * با افزايش يکباره قيمتها و شوک ناشي از آن، شاهد صرفه جوئي و اصلاح الگوي مصرف بسياري از مردم و کالاها خواهيم بود. بعلاوه با توجه به سطج جديد قيمتها، قطعا بسياري از مردم بلافاصله در الگوي مصرف اقلام يارانه اي نظير بنزين، گازوئيل، گاز، برق، آب و نان تغييراتي به وجود خواهند آورد و از سطح مصرف خود خواهند کاست.

  * انگيزه مصرف کمتر دليل ديگري نيز دارد زيرا در صورت مصرف کمتر از کالاها، يارانه نقدي آن مي تواند در زمينه هاي ديگر مصرف شود.

 * اصلاح الگوي مصرف و واقع گرايانه ساختن آن با توجه به سطح قيمتهاي جديد، از آرزوهاي دولت و مردم است و موجب مي شود ديدگاه اقتصادي و واقع گرايانه بر الگوي مصرف جامعه حکمفرما شود که دستاورد بي نظيري است.

 -گروههاي هدف
 خوشبختانه گروههاي هدف براي دريافت کمکهاي نقدي و غير نقدي يارانه ها، تا حدود زيادي مشخص است و در مورد بسياري گروههاي نيازمند اطلاعات دقيقي بشرح زير وجود دارد:
 * افراد نيازمند تحث پوشش نهادهاي امدادي مانند کميته امداد و سازمان بهزيستي و امثال آن و خانواده هاي آنان

 * افراد بازنشسته با حقوق پائين اعم از کشوري، لشگري و تامين اجتماعي و خانواده هاي آنان
 * کارکنان با حقوقهاي پائين دولت و خانواده هاي آنان

 * کارکنان با حقوق پائين شرکتهاي دولتي و بخش خصوصي تحت پوشش سازمان تامين اجتماعي و خانواده هاي آنان

 * طبعا گروههائي از نيازمندان در گروههاي فوق نيستند که مي توان از آنان خواست با در دست داشتن مدارک به مراکزي مراجعه کنند تا به وضع آنان رسيدگي شود.

 جدول افراد نيازمند به دريافت کمک در هدفمند سازي يارانه ها
4 گروه فوق و خانواده هاي آنان تقريبا اکثريت نيازمندان به کمک در طرح هدفمند سازي را تشکيل مي دهند که در مورد 4 آنان اطلاعات تقريبا کاملي وجود دارد و مي توان با توجه به برآورد سطح جديد قيمتها برآورد دقيقي از افزايش حداقل دستمزد و دريافتي و کمکهاي غيرنقدي براي آنان منظور نمود.با توجه به امکانات کشور و توان موجود در دستگاههاي اجرائي و ضرورت و اجبار اجراي طرح، درصورت توضيح کافي و قانع کننده به مردم، محدود بودن زمان تلاطم و فشار، اميد به رسيدن به آرامش قيمتها در بلند مدت، همکاري و همراهي مردمي تضمين کننده اجراي موفقيت آميز اجراي طرح خواهد بود.
 
جمهوري اسلامي: همه در يك صف هستيم

«همه در يك صف هستيم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها انتشار دو نشريه يا شايد بهتر است گفته شود يك نشريه با دو عنوان كه با اقدام به دسته بندي هاي كاذب در ميان نيروهاي انقلاب تلاش كرده آنان را در دو قطب مقابل يكديگر قرار دهد و چنين وانمود كند كه عده اي از آنها طرفدار رهبري هستند و عده اي در مقابل رهبري قرار دارند از خبرهاي مطرح است . هرچند مقامات مسئول اين دو نشريه را توقيف كرده اند لكن پيامدهاي آنچه منتشر شده از يكطرف و جريان شناسي چنين تفكر خطرناكي از طرف ديگر از اهميت ويژه اي برخوردارند كه نبايد از آنها غافل شد. بنابراين اين رويداد را بايد از دو منظر پيگيري و كالبدشكالي كرد; يكي پيامدها و ديگري جريان شناسي ريشه اي .

در بخش پيامدها نمي توان رسوباتي را كه اين قبيل اقدامات در ذهن ها و قلب هاي جوانان و افرادي كه اطلاعات كافي درباره مسائل انقلاب ندارند بر جاي مي گذارند ناديده گرفت . اين صف بندي هاي كاذب اگر با روشنگري هاي گسترده مواجه نشوند و افراد صاحب نفوذ به شفاف سازي نپردازند تاثير خود را مي گذارد و عده اي كه تحليل درستي از مسائل ندارند و از ترفندهاي دشمنان بي خبرند به اين باور غلط مي رسند كه واقعا چنين صف بندي هائي وجود دارد. اگر چنين باوري به ذهن هاي ساده انديش راه پيدا كند مرحله جديدي از روياروئي آغاز خواهد شد و بدبيني ها و جدال هاي بي حاصل اما تفرقه انگيز به راه خواهند افتاد و جامعه به نقطه قطب بندي هاي خطرناك خواهد رسيد پديده اي كه همچون سم مهلك به جان وحدت جامعه مي افتد و اساس همبستگي ملي و ديني را هدف قرار مي دهد.

زيان ديگر خوراكي است كه اين صف بندي هاي كاذب به رسانه هاي دشمنان ملت ايران مي دهد. دستگاه هاي تبليغاتي استكباري قبل از آنكه چنين خوراك آماده اي از درون جامعه ما به دست بياورند خودشان با فرضيه تراشي هاي حرفه اي تلاش مي كنند چنين القا نمايند كه انقلاب و جامعه ايراني دچار چند دستگي است . حال اگر از درون اين جامعه آنهم از ميان كساني كه مهر حمايت از ولايت فقيه بر پيشاني خود زده اند نشرياتي ظهور يابند و چنين صف بندي هائي را با عكس و تفصيلات و مقالات زهرآگين منتشر نمايند تصور كنيد چه جشني در بنگاه هاي خبرپراكني بي . بي . سي و صداي آمريكا و راديو رژيم صهيونيستي و بقيه رسانه هاي بيگانه برپا خواهد شد و چه خوراك مفصلي براي تبليغات عليه انقلاب و نظام جمهوري اسلامي و ملت ايران عايد آنها خواهد شد كه تا مدت ها آنها را از تلاش براي پيدا كردن مستمسك بي نياز مي كند و اين امكان را براي آنها فراهم مي سازد كه با استناد به منابع داخلي هرچه مي خواهند عليه اين انقلاب و نظام و اين كشور و ملت سمپاشي كنند.

از اينها آزاردهنده تر زمين ماندن توصيه هاي اكيد رهبري است كه همواره به تلاش براي وحدت و خودداري از تخريب همديگر به ويژه حفظ حرمت چهره هاي نظام سفارش اكيد مي كنند و متاسفانه گوش كساني كه بيش از ديگران سنگ پيروي از رهبري را به سينه مي زنند بدهكار اين توصيه ها و سفارش ها نيست و هر روز به نوعي بر طبل جنگ و تفرقه و تخريب مي كوبند. نه فقط اين جماعت مدعي بلكه همه بايد به توصيه هاي رهبر معظم انقلاب عمل نمايند و در شرايط كنوني كشور كه دشمنان با تمام وجود درصدد بهره برداري هاي سياسي به نفع خود هستند از همه امكانات براي خنثي كردن توطئه هاي تفرقه افكنانه و نزديك ساختن دل ها به يكديگر و همگان را زير پرچم نظام جمهوري اسلامي گردهم آوردن بكار بگيرند. در شرايط كنوني حتي كوچكترين خطائي كه موجب تفرقه يا وانمود كردن تفرقه باشد قابل بخشش نيست و هيچكس نبايد به خود اجازه بدهد به تنور صف بندي ها هيزم بريزد.

در بخش جريان شناسي نكته اساسي اينست كه بايد ريشه هاي چنين تحركات خطرناكي را شناسائي و نابود كرد. توقيف نشرياتي كه اقدام به صف بندي هاي كاذب مي كنند در عين حال كه لازم است فقط برخورد با معلول است بايد با علت برخورد كرد تا ريشه اين شجره خبيثه خشكانده شود.

اين نشريات به كجا وابسته هستند از كدام منبع تغذيه مي شوند از كجا و چه كساني خط مي گيرند با كدام پشتوانه اين چنين جسورانه به هر كس و هر چيز مي تازند و از تخريب و تفرقه انگيزي و بي حرمتي و تهمت و هر كار ديگري كه جامعه را دچار نگراني و ترديد و صف بندي كند ابائي ندارند روزنامه نگاري كه فحش دادن و تهمت و تخريب نيست اين جريان چه هدفي را دنبال مي كند
اينها سئوالهاي سختي نيستند كه پيدا كردن جواب هاي آنها غيرممكن باشد. پاسخ بسياري از اين سئوالها روشن است و اگر سئوالي وجود داشته باشد كه هنوز بي پاسخ مانده است براي دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي كشور كه بحمدالله از استحكام و قدرت خوبي برخوردارند روشن كردن آنها بسيار آسان است.

كافي است به اين نكته ذره اي انديشه كنيم كه چرا هر وقت اندك تلاشي براي نزديك ساختن دلها صورت مي گيرد صدائي از جائي بلند ميشود و يا قلمي به حركت در مي آيد كه آن تلاش را خنثي كند و تا مدتي فضاي جامعه را غبارآلود نگهدارد آيا اين يك امر طبيعي است يا حساب شده و دقيق و هدفمند است.

كمترين دليل بر حساب شده و دقيق و هدفمند بودن اين حركت اينست كه همواره درست در زماني رخ مي دهد كه اميدهائي براي حل اختلافات رخ مي نمايد. اين كافي است كه نشان دهد اين جريان مرموز ماموريت دارد فضا را همواره غبارآلود نگهدارد تا بتواند اهداف و منافع خود را تامين كند. راستي اهداف و منافعي كه فقط در فضاي غبارآلود مي توان به جستجوي آنها پرداخت چگونه مي توانند باشند و چه كساني مي توانند در جستجوي چنين اهداف و منافعي باشند.

برخلاف صف بندي هاي كاذبي كه اين جريان مرموز تلاش مي كند بوجود بياورد واقعيت اينست كه همه نيروهاي انقلاب از همه اقشار و عموم ملت ايران در صف واحد و پشت سر رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي قرار دارند. برخلاف آنچه بدخواهان درصدد هستند القا كنند همه بزرگان انقلابي از آيت الله هاشمي رفسنجاني گرفته تا كساني كه توسط اين جريان مرموز ياران ايشان دانسته شده اند همگي ياران رهبر معظم انقلاب هستند و براي پيشبرد آرمان هاي انقلاب و تقويت نظام مقدس جمهوري اسلامي آماده هر نوع فداكاري هستند. دشمنان هر چند ميخواهند جامعه را دو قطبي كنند ولي هوشياري نيروهاي انقلاب اجازه چنين كاري را به آنها نخواهد داد.

آفرينش: خليج فارس عامل پيوند ايرانيان

«خليج فارس عامل پيوند ايرانيان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد؛
ريچارد کاتم نويسنده کتاب ناسيوناليسم در ايران شش مورد مهم را عامل پيوند ايرانيان مي داند او از مذهب شيعه، شاهنامه فردوسي،خط آهن سراسري -شمال به جنوب،تاريخ مشترک ،زبان فارسي وتمدن ايراني به عنوان اصلي ترين عوامل همبستگي ميان ايرانيان نام مي برد شايد مي بايستي يک عامل ديگر هم  به مجموعه اين دلايل ناسيوناليسم ايراني افزود وآن نام خليج فارس است . شگفتا که هرچه دشمنان نام خليج فارس بر نام هاي مجعول اين پهنه آبي ايراني تاکيد مي کنند به همان اندازه هم اتحاد وهمبستگي ايرانيان در دفاع از نام جاويدان خليج پارس بيشتر و بيشتر مي شود! فارس ،کرد ، آذري ،ترکمن ، لر ، بلوچ ، گيلک ، تالش وتات و همه و همه براي نام جاويدان خليج فارس يک دل و يک صدا مي شوند.

اين اتحاد و همبستگي يک بار ديگر تجلي پيدا کرده است.ايران از ميزباني بازي هاي همبستگي کشورهاي اسلامي  بخاطر حفظ نام خليج فارس کنار کشيد و اندونزي بجاي ايران براي ميزباني 44 کشور اسلامي انتخاب شد. خوشبختانه افکار عمومي ايرانيان  از اين که مسولان کشورمان  ميزباني بازي هاي همبستگي کشورهاي اسلامي را با حذف  فارس از پسوند خليج نيلگون فارس معامله نکردند، خرسندند.اينجا ديگر پاي منافع ملي ايرانيان در ميان است و چپ و راست بر سر مصالح و منافع ملي اتفاق نظر دارند.

ماجرا از اين قرار است که تعدادي از اعضا هيات اجرايي فدراسيون همبستگي کشورهاي اسلامي ( ISSF  )مخالف درج نام خليج فارس در مدارک و نقش مدال هاي دومين دوره   بازي هاي کشورهاي اسلامي بوده و خواستار حذف نام خليج فارس از کليه مدارک بازيها(مدالها، لوگوها و کتابچه هاي فني و ساير اسناد بازيها) شدند و براي مسولان کشورمان راهي جز انصراف از ميزباني بازي هاي همبستگي کشورهاي اسلامي باقي نگذاشتند. البته  اعضا هيات اجرايي فدراسيون همبستگي کشورهاي اسلامي  براي اين مخالفت بهانه هاي  آوردند  که در نوع خود عجيب بود.

دليل اعلام شده از سوي آنان بدين ترتيب بود که در دوره اول بازي هاي کشورهاي اسلامي، عربستان در مدارک خود از عنوان مجعول"خليج ع رب ي" استفاده نموده بود که اين موضوع با اعتراض جمهوري اسلامي ايران مواجه شد وissf    موضوع را بررسي و درخواست حذف نام خليج عربي را از عربستان کرده و اين نام از مدارک بازي ها حذف شد.حالا همين هيات با تاکيد بر اقدام عربستان در آن زمان از ايران مي خواهد تا نام فارس را از پسوند خليج هميشگي فارس حذف کند.بايد اذعان داشت که اعتراض ايران به عربستان در آن زمان مبتني بر واقعيات تاريخي است زيرا خليج فارس بر اساس مستندات تاريخي از هزاران سال پيش تا کنون با نام خليج پارس جاويدان مانده است از طرف ديگر سازمان ملل متحد نيز بر نام خليج فارس مهر تاييد زده است.بنابر اين در خواست ايران در آن زمان از مسولان عربستاني خواستي بحق بوده است و اين نمي تواند دستاويزي براي عرب ها باشد.

پرويز سروري، نماينده مجلس شوراي اسلامي در اين خصوص مي گويد که  بايد از مسئولان ورزش کشور تشکر کنيم که اين غيرت را به خرج داده اند و حاضر نشدند به خاطر يک موضوع بي اهميت اصول و ارزش هاي کشورمان را زير پا بگذارند. اين عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي مي افزايد که ايران مي تواند از طريق سازمانهاي جهاني اين موضوع را پيگيري کند.

سخنگوي وزارت امور خارجه هم مي گويد که با توجه به تلاش هاي برخي کشورهاي عربي براي اينکه از اسم اصلي خليج فارس استفاده نشود و اصرار آنها براي برداشتن اين اسم، به هيچ وجه اين کار براي ما امکان پذير نيست، مهمان پرست در ادامه مي گويد که اين منطقه خليج فارس بوده،  هست و خواهد بود. وي نقشه خليج فارس را مصوب سازمان ملل خواند و گفت: پيگيري حقوقي از طريق کميته ملي المپيک و بخش حقوقي وزارت خارجه صورت مي گيرد.

صرف نظر از موضوع ميزباني شنيده مي شود که مسولان ورزشي کشورمان قصد دارند کاروان ورزشي را براي شرکت در اين بازي ها اعزام کنند حال آنکه اين سوال باقي مي ماند که اعتبار بازي هاي ورزشي کشورهاي اسلامي واقعا چه اندازه است ؟ آيا اين بازي ها آنقدر ارزش دارد که بخاطرش به همبستگي ملي چوب حراج بزنيم؟ 

اين نخستين باري نيست که اعراب براي جعل و يا حذف نام خليج فارس اقدام مي کنند به نظر مي رسد ايران بايد بسيار قاطعانه در برابر اين اقدام  هيات اجرايي فدراسيون همبستگي کشورهاي اسلامي ( ISSF  ) ايستادگي کند واز شرکت در اين مسابقات ورزشي خوداري کند تا کشورهاي عربي به جديت موضع ايران در برابر نام خليج فارس پي ببرنند. اينجا خطوط قرمز ملي ايرانيان است پس تحريم اين بازي ها که از ديدگاه عضو کمسيون امنيت ملي و سخنگوي وزارت امور خارجه و بسياري ديگر از صاحب نظران بي اهميت است ،مي تواند در راستاي پاسداري از منافع ملي ايراني در برابر زياده خواهي ديگران باشد.بايد پذيرفت که در شرايط حساس کشور همبستگي ملي مقدم تر از هر موضوع ديگري است وخليج فارس به عاملي براي وحدت و همبستگي ميان ايرانيان تبديل شده است.

قدس: شفافيت، بصيرت افزايي و لحظه شناسي

«شفافيت ، بصيرت افزايي و لحظه شناسي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛حضرت آيةا... خامنه اي رهبر فرزانه انقلاب روز گذشته در ديدار مسؤولان شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي و رؤساي ستادهاي دهه فجر سراسر کشور، تأکيد کردند: در دوران فتنه و غبارآلود بودن فضا، وظيفه همه بويژه خواص، موضعگيري شفاف و پرهيز از سخنان و مواضع دو پهلو است.

شفاف سازي، دشمنِ دشمن و غبارآلودگي کمک به دشمن است و اين، يک شاخص و معيار براي عملکرد همه افراد و جريانهاست.

ناکامي دشمن در عرصه نبرد سخت، آنها را مصمم نمود با تغيير جبهه جنگ، راهبرد نرم افزارانه را به عنوان آلترناتيو برخورد قهري در دستور کار قرار دهند که امروزه تعريف جنگ نرم در اين راستا قابل ارزيابي مي باشد.

پر واضح است، در حوزه تهاجم نرم، مؤلفه ها، ملزومات و ابزارهاي کاربردي کاملاً متفاوت از صحنه نبرد سخت افزاري است؛ لذا ساز و کار مقابله نيز قطعاً بايد بر همان اساس تدوين و طراحي گردد.

در عرصه ياد شده همگان بر اين موضوع اتفاق نظر دارند که ارتقاي سطح بصيرت براي مقابله با دشمن مهمترين ابزار است، به نحوي که مقام معظم رهبري در ديدار با اعضاي دفتر رهبري، کارکنان سپاه ولي امر و خانواده هايشان در تاريخ 1388/5/5 فرمودند : «اگر من بخواهم يک توصيه به شما بکنم، آن توصيه اين خواهد بود که بصيرت خودتان را زياد کنيد؛ بلاهايي که بر ملتها وارد مي شود، در بسياري از موارد بر اثر بي بصيرتي است.»

قرآن کريم نيز در سوره انعام آيه 122 در مقايسه ميان واجدين و فاقدين بصيرت مي فرمايد: «آيا کسي که مرده [دل] بود و زنده اش گردانيديم و براي او نوري پديد آورديم تا در پرتو آن، در ميان مردم راه برود، چون کسي است که گويي گرفتار در تاريکيهاست و از آن بيرون آمدني نيست؟ اين گونه براي کافران آن چه انجام مي دادند، زينت داده شده است.»

حضرت علي(ع) مي فرمايند: «انسان بي بصيرت ممکن است با اين تصور که راه حق، اين راه است خودش به دست خود، گمراهان را بر خود مسلط گرداند. اين مصيبت خيلي بزرگ است که انساني با تصور حرکت در مسير حق به دليل بي بصيرتي در مسير باطل حرکت کند و متوجه نباشد.»

ايجاد فتنه يکي از مهمترين ابزارهاي تأثيرگذار در جامعه است که دشمن با بهره گيري از اين شگرد تلاش مي کند با غبارآلود کردن جامعه، مطامع نامشروع خود را با هزينه کمتري پيگيري کند.

در اين شرايط، تزريق بصيرت و بصيرت افزايي در افکار عمومي مي تواند به عنوان بهترين داروي نجات بخش تلقي گردد که اين مهم وظيفه همگاني است، البته نخبگان و خواص در اين حوزه بيش از ديگران مسؤوليت دارند.

سکوت خواص و عدم شناخت موقعيت و زمان، يکي از آسيبهايي است که عناصر تأثيرگذار جامعه را از جهت گيري بهنگام باز مي دارد و آنها يا دچار سکوت مي شوند و يا با موضعگيريهاي ناصواب و عاري از شفافيت، به تعميق شرايط فتنه کمک مي کنند.

رهبر انقلاب اسلامي شناخت «لحظه و نياز» و اقدام متناسب با آن را يک خصوصيت و ويژگي بسيار مهم برشمردند و خاطرنشان کردند: برخي از اهالي کوفه که با عنوان «توابين» چند ماه بعد از حادثه عاشورا قيام کردند و به شهادت رسيدند، به امام حسين(ع) ايمان داشتند و انشاءا... در نزد خداوند هم مأجور هستند، اما آن وظيفه اي را که بايد عمل مي کردند، انجام ندادند زيرا «لحظه» و عاشورا را نشناختند.

خواص اگر به دنيا دل سپردند و مقهور زر و زيور و وابستگيهاي مادي از قبيل حب مقام، شهوت، اسم و شهرت شدند، قطعا نمي توانند در انجام وظيفه سنگين خويش ايفاي نقش کنند و همين موضوع از آفات خواص دوران اميرالمؤمنين(ع) بود که استمرار اين رفتار واقعه کربلا را رقم زد.

خلق حماسه تاريخي 9 ديماه سال جاري و 23 تيرماه 1378 از رخدادهاي متعارف در مناسبتهاي گوناگون مانند 22 بهمن ماه که هر ساله مردم به صحنه مي آيند، کاملاً متفاوت بود. اين حماسه ماندگار زمان شناسي و به هنگام بودن مردم را به نمايش گذاشت که در دفاع از آرمانها و گفتمان انقلاب اسلامي و حمايت از ولايت فقيه به عرصه آمدند تا دشمن را از جنگ رواني و تبليغات مسمومش نااميد نمايند.

بدون ترديد، خواص با موضعگيري صريح، اتخاذ مشي شفاف و با اظهارنظر و روشنگريهاي بهنگام خويش ثابت نموده و مي نمايند که در تحليل رخدادهاي پس از انتخابات، مرز آنها از کساني که با ايراد سخنان دشمن شاد کن بيگانگان را در جوسازي عليه جمهوري اسلامي جسور نموده اند، جدا مي باشد و مي توانند با اظهارنظر متناسب با زمان، نه تنها در بصيرت افزايي جامعه ايفاي نقش کنند، بلکه در صف حاميان جدي و قاطع ولايت فقيه قرار گيرند.

بنابراين، خواص و نخبگان، شرايط فتنه و عرصه سياسي کشور پس ازانتخابات را مي بينند که چگونه آمريکا و انگليس از جريانهايي که انقلاب را تهديد مي کند، حمايت مي کنند. منافقين که عملکرد آنها بر کسي پوشيده نيست، اکنون بطور مکرر با صدور بيانيه از چه جرياني حمايت مي کنند؟ بازماندگان شاه سابق مانند رضا و اشرف پهلوي و مزدوران دوران ستم شاهي در اين دوران فتنه، که احساس مي کنند آفتاب به تن شان خورده، بيانيه مي دهند و تلويحاً يا بصراحت به نفع يکي از طرفين غائله اخير، اعلام موضع مي کنند. تلويزيونهاي لس آنجلسي و ديگر ماهواره هاي بيگانه و افراد فاسد و فراري چگونه با تحليلهاي جهت دار وضعيت نظام را بحراني جلوه مي دهند.
اکنون زمان آن فرا رسيده است که خواص سکوت را بشکنند و براي ابراز مخالفت با دشمنان قسم خورده انقلاب اعلام هويت نمايند.

تهران امروز: عبور از غبارآلودگي به سوي شفاف‌سازي

«عبور از غبارآلودگي به سوي شفاف‌سازي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم دكتر امير دبيري‌مهر است كه در آن مي‌خوانيد؛به باور بسياري از صاحب‌نظران حوزه فرهنگ و جامعه، ريشه بسياري از معضلات و مشکلات در انحرافات و مباني نادرست فرهنگي است و يکي از اين نادرستي‌ها و انحرافات که در تاروپود مناسبات اجتماعي ايرانيان ديده مي‌شود نبود شفافيت و صراحت در مواضع و رفتارها در سطوح گوناگون است آنچه که بسياري از دلسوزان و روشنفکران از آن با عنوان «فقدان صراحت فرهنگي» و «پيچيدگي مذموم شخصيتي» نام مي‌برند.

ابهام‌زايي به‌جاي ابهام‌زدايي؛ پنهان کاري و عدم صراحت و شفافيت چنان در فرهنگ ايراني نهادينه است که برخي از آن نه به‌عنوان يک انحراف و آسيب بلکه به‌عنوان يک ضرورت ياد مي‌کنند. چنانچه در سخني از «استر ذهبک و ذهابک و مذهبک» اين مساله به ميان آمده است يعني اعتقاد؛ مال و رفت‌وآمد يا مسير سفرت را پنهان کن که ريشه اين توصيه سنتي وجود ناامني در حيات فردي و اجتماعي بود. همين مضمون در شعر «از سه عالم مجنبان تو لب‌ات/ از ذهاب و از ذهب وز مذهب‌ات» نيز تجلي ادبي يافته است.

شايد در زماني اين دست توصيه‌ها و رويکردها کارساز بود اما در جهان جديد و در مناسبات امروزين چنين نيست و کنايه‌گويي، مبهم‌گويي و پنهان کاري نه‌تنها نشانه زيرکي و هوشياري نيست بلکه رذيلتي اخلاقي و برچسبي مذموم در حوزه عمومي تلقي مي‌شود. اين موضوع وقتي از ساحت توده‌ها و عموم عبور کرده و به سطح نخبگان و کنشگران فعال اجتماعي مي‌رسد اهميت مضاعف مي‌يابد يعني اگربروز اين خصايل از عموم شهروندان ناپسند است از نخبگان يقينا نارواست به‌ويژه در برهه‌هايي از زمان که فضاي جامعه غبارآلود مي‌شود و مرزها شفافيت خود را از دست مي‌دهند و شناسايي حق از باطل و سره از ناسره و درست از نادرست يا غيرممکن يا بسيار مشکل مي‌شود.

در اين برهه‌ها چشم و توجه مردم به ذهن و زبان نخبگان است تا روشنگري کنند و کارکرد روشنفکري و روشنگري خود را ايفا كنند و روشنفکران و روشنگران نيز راهي جز روشن‌گويي ندارند. در اين اوضاع و احوال جاي پريشان فکري و پريشان‌گويي و درصدد لفافه سخن گفتن براي راضي نگه‌داشتن همه اصراف و اکناف نيست بلکه صراحت و شفافيت نه‌تنها يک ضرورت بلکه فضيلتي بزرگ است.

رهبر فرزانه انقلاب ديروز با نگاهي کلان به مسائل کشور که لازمه مقام رفيع رهبري نظام است به اين آسيب بزرگ و مخرب فرهنگي توجه نشان داده و از ضرورت موضع‌گيري شفاف نخبگان و سياسيون سخن گفتند.

به تعبير ايشان «دشمنان ملت از شفاف بودن فضا ناراحتند؛ فضاى شفاف را برنمي‌تابند و فضاى غبارآلود را مي‌خواهند» زيرا «در فضاى غبارآلود است كه مي‌توانند به مقاصد خودشان نزديك شوند و به حركت ملت ايران ضربه بزنند. فضاى غبارآلود، همان فتنه است. فتنه معنايش اين است كه يك عده‌اى بيايند با ظاهر دوست و باطن دشمن وارد ميدان شوند، فضا را غبارآلود كنند؛ در اين فضاى غبارآلود، دشمن صريح بتواند چهره‌ خودش را پنهان كند، وارد ميدان شود و ضربه بزند.»
وقتي ايشان تاکيد مي‌کنند که «حرف دو پهلو زدن، از خواص، مطلوب نيست. خواص بايد حرف را روشن بزنند و مطلب را واضح بيان كنند. اين، مخصوص يك گرايش سياسى خاص هم نيست.»

چگونه است که عده‌اي از خواص و نخبگان با گرايش‌هاي گوناگون هنوز ترجيح مي‌دهند سکوت کنند و نظراتشان را شفاف بيان نکنند. به تعبير رهبري «انتظار از خواص اين است كه مرزشان را مشخص كنند، موضع‌شان را مشخص كنند. دوپهلو حرف زدن، كمك كردن به غبارآلودگى فضاست؛ اين كمك به رفع فتنه نيست، اين كمك به شفاف‌سازى نيست. شفاف‌سازى، دشمن دشمن است؛ مانع دشمن است. غبارآلودگى، كمك دشمن است.»
مخاطب اين سخن، رسانه‌ها نيز هستند.

واقعيت اين است که بايد در اين مسير قرار گرفت و با معيار شفاف‌سازي از ابهامات و مجهولات کاست و برمعلومات و تصريحات افزود. روزنامه تهران‌امروز با همين رويکرد در ماه‌هاي اخير تلاش كرده با صراحت بنويسد و مطالب را با شفافيت بيان کند و دلخوري و رنجش ديگران را در اين راهبرد اصولگرايانه وقعي ننهد. بيانات صريح رهبر معظم انقلاب، همکاران روزنامه را در طي اين مسير در آينده مصمم‌تر کرد و اميدواريم همه نخبگان و گروه‌هاي مرجع و رسانه‌ها با فهم درست و صادقانه پيام مقام معظم رهبري و توجه به مسئوليت سنگيني که در پيش دارند در روشن‌سازي فضاي عمومي کشور با هدف هموارسازي پيشرفت و آباداني ايران عزيز همه مساعي خود را به‌کار گيرند.
 
دنياي اقتصاد: بانك‌ها را بود آيا كه عياري گيرند؟

«بانك‌ها را بود آيا كه عياري گيرند؟» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتر احمديزدان‌پناه است كه در آن مي‌خوانيد؛ بانك به عنوان يك واسطه‌گر مالي در تعريف امروزي خود بر حول دو محور «خلق ارزش» و «مديريت ريسك» بايد فعال باشد،آيا خصوصي‌سازي واقعي آنها مي‌تواند اين دو رسالت را عملي نمايد؟ به جز چند مورد كه در مراكز بحران اخير مالي جهان شاهد دولتي شدن بانك‌ها بوديم، موج خصوصي‌سازي آنها با دلايل و انگيزه‌هايي چون: وجود «سركوب مالي»، بسط و توسعه نظام بانكي، تفاوت معني‌دار نرخ سود بانك‌ها و نرخ تسهيلات (اسپرد) و نقش كمرنگ بانك‌ها در نشاط بخشيدن به محيط كسب و كار و توليد و اشتغال به طور وسيع مطرح شده است. مطالعات تجربي نشانگر آنند بانك‌هاي دولتي زيان‌هاي انبوه به بار مي‌آورند كه در نهايت بار مالي سنگين را بر دوش اقتصادهاي ملي وارد مي‌سازند.

مشكلاتي كه بيشتر از ذات دولتي بودن آنها ناشي مي‌شود و لذا خصوصي‌سازي واقعي و شفاف و هدفمند و با سرعت مطمئنه مي‌تواند و بايد چاره‌ساز باشد. نتايج تحقيقات گوياي آن است كه در بسياري از كشورها كه بانك‌ها در سلطه مالكيت و مديريت دولتي هستند در بحران‌هاي مالي، بانك‌ها نقش‌آفريني ويژه دارند، چرا كه نزديك‌بيني‌هاي بنگاه‌هاي مالي، ‌موجب انحراف آنها از اصل بانكداري مي‌شود و اين امر هزينه‌هاي سنگين بر اقتصاد و جامعه تحميل مي‌كند. برخي اقتصادها مثل مجارستان، آرژانتين و مكزيك مجبور شده‌اند براي اين زيان‌ها از منابع كمياب سرمايه‌اي خود تزريق نمايند. بانك‌هاي دولتي در كل منابع كمياب سرمايه‌ را در گزينه‌هاي با بهره‌وري پايين تخصيص مي‌دهند.

آنها انگيزه لازم را براي كارآمدي «وام‌دهي» و حداقل‌سازي هزينه‌ عملياتي ندارند. در محيطي غيررقابتي فعاليت دارند و اغلب زيان مالي آنها را دولت‌ها پوشش مي‌دهند و از بسته شدن آنها و ورشكستگي آنها با حمايت‌هاي خود ممانعت مي‌كنند. شايد بدين دليل كه آنقدر بزرگند كه نبايد سقوط كنند!گاهي براي عايق‌سازي نفوذهاي سياسي از بانك‌ها لازم مي‌آيد خصوصي‌سازي با معيارهاي علمي و عملي آنها صورت پذيرد كه در اين حالت، خصوصي‌سازي مي‌تواند و بايد در جهت بهبود عملكرد آنها مقبوليت درون سازماني و برون‌سازماني يابد.اين مهم چگونه تحقق مي‌يابد؟ با جلوگيري از دولتي بودن آنها! با همه اين اوصاف، عيار متفاوت سنجش بانك‌ها با بنگاه‌هاي ديگر بايد در سه مرحله قبل از خصوصي‌سازي، هنگام خصوصي‌سازي و سرانجام پس از خصوصي‌سازي به دقت لحاظ شود.

اين به خصوص در كشورهايي كه بانكداري دولتي سابقه طولاني دارد و نظام مالي كشور «بانك محور» است و بانك‌ها در تجهيز پس‌اندازهاي مردم نقش «راهبردي» دارند. زمان عرضه سهام بانك‌ها، كم و كيف بازار سهام و عوامل حياتي ديگر بايد براي بالا بردن ضريب موفقيت خصوصي‌سازي مدنظر باشند. چرا كه تحقيقات خصوصي‌سازي بانك‌ها در كشورهاي در حال توسعه و در حال گذر از اقتصاد دولتي به اقتصاد بازار نشان مي‌دهند كه عدم دقت‌ها در اين زمينه «سوددهي» بانك‌ها را پس از خصوصي‌ شدن به عنوان يك بانك نه موسسه خيريه! از اهداف مورد انتظار و از پيش تعيين شده منحرف كرده است و رفع تسلط دولت نتوانسته كارايي عملياتي و اهرم‌هاي مالي و تركيب درآمدهاي بانك را به خصوص در حوزه درآمدهاي غيربهره‌اي بهبود بخشد.

پس از خصوصي‌سازي دخالت‌هاي مديريتي و مقرراتي غيرلازم مي‌تواند بانك‌ خصوصي شده را از ارائه خدمات يك بانك كارا و با قيمت رقابتي محروم نمايد. نماگرهاي كارآيي بانك و سوددهي و مديريت نقدينگي و توانايي مالي آن بايد توسط تحليلگران مستقل و آگاه براي خريداران گذشته، حال و آينده بالقوه سهام بانك تحليل شوند. همچنين معيارهايي چون، نسبت‌هاي سنجش خط مشي‌هاي احتياطي، نسبت كفايت سرمايه، كيفيت دارايي‌ها، سلامت و صلاحيت مديريت‌ها، عايدات (قابليت سوددهي)، كم و كيف نقدينگي و مديريت نقدينگي آن و سرانجام حساسيت آن بانك در مقابل «ريسك بازار» بايد به بهترين شكل براي مردم اطلاع‌رساني شود.

گسترش: تهران سايه ندارد

«تهران سايه ندارد» عنوان سرمقاله‌ روزنامه گسترش است كه در آن مي‌خوانيد؛ رئيس‌جمهوري در مراسمي با عنوان «هواي پاک، آسمان آبي» گفت: «من از کساني که مي‌توانند به شهرهاي ديگر براي زندگي بروند استدعا دارم که اين کار را بکنند، تهران با جمعيت 70 ميليوني نمي‌تواند نفس بکشد...».

رئيس سازمان حفاظت از محيط زيست نيز اطلاع داد که «سهم هر شهروند تهراني در روز ??? گرم آلاينده است». اين در حالي است که کارشناسان، ميزان خسارت اقتصادي ناشي از آلودگي هوا در تهران را روزانه تا ?? ميليارد دلار تخمين زده‌اند. 75 تا 85 درصد آلودگي هواي تهران را گاز مونواکسيدکربن تشکيل مي‌دهد که ترکيب آن با خون موجب اختلال در اکسيژن‌رساني به بدن شده و در صورت افزايش غلظت اين ماده سمي حتي منجر به مرگ مي‌شود. همچنين ترکيب مونواکسيدکربن با آب نيز خاصيت اسيدي يافته و مي‌تواند در بافت‌هاي بدن، بويژه ريه، تاثير و بلکه تاثيرات بسيار مخرب و کشنده برجاي گذارد. رسيدگي به وضعيت اين منابع تهديدگر بهداشت و سلامت انسان در ابرشهري مثل تهران نيازمند زمان است و صدالبته به عزم ملي و اهتمام همگاني بستگي دارد.

بهرام عکاشه، پدر زلزله‌شناسي ايران در گفت‌وگو با مهر هشدار داده است که اگر زلزله‌اي به وسعت و شدت زلزله‌ هائيتي در تهران رخ دهد ميزان خسارات و تلفات انساني آن ?? برابر بيشتر خواهد بود.

قدر مسلم اين است که افزايش جمعيت تهران از دو به ?? ميليون نفر طي 40 سال گذشته و به تناسب آن، افزايش وسايل گرمازا در کنار آلاينده‌هايي چون خودروهاي فرسوده و مصرف بي‌رويه سوخت‌هاي فسيلي، تهران را به محيطي براي توليد گرما و انواع بيماري‌هاي قلبي و ريوي تبديل کرده است.

برابر استانداردهاي سازمان جهاني بهداشت، وضعيت مطلوب هواي شهرها به شرايطي اطلاق مي‌شود که ميزان هر آلاينده تنها يک روز در سال از حد مجاز فراتر رفته باشد. اين در حالي است که تعداد روزهاي سال ???? که هواي ته ران از مرز «ناسالم» گذشته و به وضعيت اضطراري و هشدار رسيده، ده‌ها برابر اين ميزان بوده است. اين واقعيت گواهي است بر ضرورت‌ها و نيازها و الزام‌هاي يک برنامه‌ريزي بلندمدت براي رهايي پايتخت از اين خطرها که در پيش‌رو دارد.

جهان صنعت: خصوصي‌سازي بر بستر بدهي‌هاي دولتي‌

«خصوصي‌سازي بر بستر بدهي‌هاي دولتي‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت است كه در آن مي‌خوانيد؛برنامه چهارم توسعه به پايان رسيده و در آستانه ورود به برنامه پنجم هستيم. با وجود قوانين نسبتا مترقي و آيين‌نامه‌هاي وزين و حمايت دانشمندان و اقتصاددانان و صاحبنظران دلسوز کشور، باز هم انحصارهاي اقتصادي همچنان پابرجا هستند. سوال اين‌جاست که براي واگذاري اين‌همه شرکت دولتي بايد چه راهکارهايي اتخاذ شود تا مقوله عدالت اجتماعي و منافع آحاد مردم کشور فراچنگ آيد؟

اکنون ديگر گريزي از اين واقعيت وجود ندارد که مردم بايد به شکل مستقيم و غيرمستقيم در اداره بنگاه‌هاي اقتصادي دخالت (يا نظارت) داشته باشند. ساختار شرکت‌هاي سهامي عام به‌گونه‌اي است که متضمن توزيع عادلانه ثروت و درآمد بوده و اين مهم از طريق نسبت‌هاي مشخص سرمايه، کار و مديريت  تحقق مي‌يابد.

با اين اوصاف، هنوز يک مشکل عمده سر راه واگذاري‌ها وجود دارد که همانا مقاومت در فرآيند واگذاري است. از اين‌رو بديهي خواهد بود که حصول نتيجه براي مديريت دولتي (که از موضوع واگذاري استقبال چنداني نمي‌کند)، بسيار صعب و سخت است. اگر هدف خصوصي‌سازي را به مثابه کاهش تصدي‌گري همه‌جانبه دولت و سپردن فعاليت‌ها به مردم (يعني همان سهامداران) و همچنين اداره کردن‌ امور اقتصادي توسط بخش خصوصي و کسب درآمد براي دولت از طريق وضع ماليات و... بدانيم، آنگاه بايد اعتراف کرد که اين اهداف به طور مشخص و مناسب، محقق نشده‌اند.مثلا بين سال‌هاي 1368 تا 1375، خصوصي‌سازي با هدف کاهش هزينه‌ها پيگيري مي‌شد (حال آنکه در همين مدت بدهي دولت به بانک‌ها حدود هشت برابر و بدهي شرکت‌هاي دولتي به بانک‌ها نيز حدود 22 برابر افزايش يافت). به نظر مي‌رسد برخي مشاوران اقتصادي دولت‌ها بر اين استدلال هستند که براي پاسخگو کردن دولت، بايد الزاما دولت را نيازمند کرد!!در ضمانت موفقيت هر برنامه (از جمله برنامه‌هاي خصوصي‌سازي)، مقابله با انحصارات است بنابراين روند خصوصي‌سازي بايد در بطن خود به دو نکته اساسي توجه داشته باشد.

اول اينکه چه عواملي باعث محدود شدن موضوع خصوصي‌سازي مي‌شود.
دوم آنکه چه عواملي باعث تسهيل اين موضوع مي‌شوند.
شناسايي دقيق اين عوامل و سپس بررسي و اندازه‌گيري در مورد تعاملات متقابل اين فرآيندها و استفاده از شيوه‌هاي مناسب، يکي از اساسي‌ترين گام‌هاي نيل به موفقيت پروگرام‌هاي خصوصي‌سازي هستند. به هر حال، استمرار شرايط فعلي به هيچ‌وجه در تحمل اقتصاد کشور نيست.

به بيان ديگر، اکنون دولت توان مالي و اقتصادي براي حضور در تمامي فعاليت‌هاي اقتصادي و بنگاه‌داري و رقابت با بخش خصوصي را ندارد.در برخي موارد اين اشکال اساسي وجود داشته که خصوصي‌سازي فقط يا هدف رفع بدهي‌هاي دولت به يک سازمان يا کسب درآمد براي کسري بودجه يا اجراي حساب‌نشده برنامه مبهم سهام عدالت و... صورت گرفته است. يعني فعاليت‌هاي کوتاه‌مدت، ارجح بر فعاليت‌هاي سالم اقتصادي بلند‌مدت محسوب شده است! حال آنکه اصلاح ساختار شرکت‌هاي دولتي و منافع اقتصادي بلند‌مدت (سالم‌تر) با توجه به عامل سودآوري گسترده‌تر و استفاده بيشتر و مطلوب‌تر از منابع مالي، بايد تحت هر شرايطي از اولويت جدي‌تري برخوردار باشد.

در برنامه چهارم توسعه، اين موضوع تا حدود بيشتري مورد توجه قرار گرفت اما به تدريج وارد يک چرخه قهقرايي شد. به اين صورت که تامين مالي و جبران کسري بودجه دولت را در شمول اين اصول قرار ندادند و خواه‌ناخواه در اين فرآيند با عرضه بخشي از سهام يک شرکت، مديريت دولتي همچنان به قوت خود باقي ماند که اين مديريت بالطبع از موضوع خصوصي‌سازي چندان دلخوش نبود.

در گزارش‌هاي مرکز پژوهش‌هاي مجلس مي‌بينيم که سهم اقلامي مانند فروش سهام شرکت هاي دولتي، فروش اموال منقول و غير‌منقول و... هم بلا‌استثنا در بودجه سال 1387 در مقايسه با عملکرد 1386 دچار کاهش شده يا حداقل ثابت مانده است (همچنين سهم درآمدهاي مالياتي در تامين اعتبارات هزينه‌اي از ميزان 42 درصد در سال 1386 به ميزان 41 درصد در سال 1387 رسيده که به هيچ عنوان پديده مطلوبي تلقي نمي‌شود. همچنين سهم نفت در تامين بودجه عمومي کشور در دو سال موصوف به ترتيب 50   و 58 درصد بوده که نشان از وابستگي بيشتر بودجه به محل درآمدهاي نفتي است).

آنچه مسلم است اينکه در يک اقتصاد سياسي رانتي زماني که شرايط رقابتي فراهم نشد، خصوصي‌سازي به نوعي همان بيان محترمانه توزيع پنهاني و بي‌ضابطه رانت‌هاست. اکنون سر اين موضوع بحث است که آيا بايد شرايط رقابتي ايجاد کرد و سپس اقدام به خصوصي‌سازي کرد يا اينکه اول خصوصي‌سازي کرد و سپس چشم به پديداري شرايط رقابتي دوخت؟

بر اين اساس هنوز معلوم نيست که متوليان امر، پس از اين همه دوره‌هاي واگذاري، چه سياستي را فراراه خود کرده‌اند؟
دولت در برنامه‌هاي خود بارها عنوان کرده که نقش سياست‌گذار و فراهم‌آورنده بستر دارد اما آيا اين کافي است؟

در حال حاضر ديگر فرصت چنداني وجود ندارد. سياست‌هاي اشتغا‌لزايي، استفاده مناسب و بهينه از منابع، ورود و خروج سرمايه و ارتباطات بين‌المللي با توجه به منطق حاکم در مناسبات متقابل و در نظر گرفتن جميع جهات شرايط کشور، همگي حاکي از بروز شرايط تحميلي در فرآيند خصوصي‌سازي است (شرايطي که ظاهرا دولت علاقه چنداني به آنها نشان نمي‌دهد).

بايد اين سوال را مطرح کرد که دولت دهم چه راهکارهاي مشخصي براي تعامل با اين شرايط دارد؟ مثلا آيا تقسيم کار صحيح بين دولت و بخش خصوصي را مي‌توان از جمله ويژگي‌هاي خصوصي‌سازي مطلوب دانست؟ در اين ميان، دولت آينده خود را به چه ابزاري مجهز کرده است؟

براي مثال آيا مساله انتقال مالکيت به بخش خصوصي هم در دستور کار قرار خواهد داشت يا خير؟
خصوصي‌سازي مستلزم آزاد‌سازي اقتصادي است. آزادسازي هم به معناي کاستن از ديوان‌سالاري دولت و کاهش مصوبات و مقررات در بخش‌هاي مختلف اقتصادي است. اگر اين موانع برداشته نشوند، آن‌گاه يک بنگاه خصوصي موفق هم در ورطه ناکارآيي قرار خواهد گرفت. اين آزادسازي در واقع جلوه‌اي ديگر از مقررات‌زدايي بوده و همچنين آزادي در قيمت‌گذاري هم شرط اساسي براي خصوصي‌سازي است.

به اين مجموعه بايد شرط کارآمدي دولت در زمينه‌هاي ستادي و عملياتي را هم اضافه کرد. مثلا نظام جامع ماليات و چگونگي توزيع مجدد آن در جامعه هم در اين شمول قرار مي‌گيرند.

در هر حال توزيع عادلانه ثروت و درآمد، عدالت اجتماعي، عدل و انصاف در واگذاري و ...؛ همه و همه در کنار شفاف‌‌سازي روش‌ها و اطلاع‌رساني مناسب و مبارزه با فساد و ارتقاي سلامت اداري در بدنه دولت، واجد اهميت اساسي است. تنها با توسل به اين شيوه‌ها‌ست که تکاثر ثروت در اقشار جامعه پديد خواهد آمد.

ارسال به دوستان
نظرسنجی
طنز «مهران مدیری» را بیشتر دوست دارید یا طنز «رضا عطاران» را؟