سعدی - صفحه 3

برچسب جستجو
باب سوم حکایت اول
خواهندهٔ مَغْرِبی در صفِ بزّازانِ حَلَب می‌گفت: ای خداوندانِ نعمت، اگر شما را انصاف بودی و ما را قناعت، رسمِ سؤال از جهان برخاستی.
کد خبر: ۱۰۸۶۷۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۶/۰۵

کد خبر: ۱۰۸۲۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۵/۱۴

باب دوم حکایت چهل و هشتم
حکیمی را پرسیدند: از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است؟ گفت: آن که را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست.
کد خبر: ۱۰۸۱۸۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۵/۲۹

باب دوم حکایت چهل و هفتم
سعدی در این شعر می‌گوید ارزش بنده نزد خدا به زیبایی، هنر یا عمل زیاد نیست، بلکه به بندگی و امید به لطف اوست. حتی ناتوان و بی‌سرمایه هم اگر به آستان خدا دل ببندد، از رحمتش بی‌نصیب نمی‌ماند.
کد خبر: ۱۰۸۱۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۵/۲۰

باب دوم حکایت چهل و ششم
پادشاهی به دیدهٔ اِستِحقار در طایفهٔ درویشان نظر کرد. یکی زآن میان به فِراست به جای آورد و گفت: ای مَلِک! ما در این دنیا به جَیْش از تو کمتریم و به عَیْش خوشتر و به مرگ برابر و به قیامتْ بهتر.
کد خبر: ۱۰۸۱۸۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۵/۱۸

کد خبر: ۱۰۸۱۶۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۵/۱۱

از این قدر نگریزم که بوسی از دهنت ... اگر حلال نباشد حرام برگیرم
کد خبر: ۱۰۸۱۳۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۵/۰۹

کد خبر: ۱۰۷۸۲۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۹

باب دوم حکایت چهل و پنج
آورده‌اند که فقیهی دختری داشت به غایت زشت به جایِ زنان رسیده، و با وجود جِهاز و نعمت کسی در مُناکِحت او رغبت نمی‌نمود.
کد خبر: ۱۰۷۸۰۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۵/۱۵

باب دوم حکایت چهل و چهار
پیرمردی لطیف در بغداد / دخترک را به کفشدوزی داد / مردکِ سنگدل چنان بگزید لبِ دختر، که خون از او بچکید
کد خبر: ۱۰۷۸۰۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۵/۱۱

باب دوم حکایت چهل و سوم
بزرگی را پرسیدم از سیرت اخوان صفا. گفت: کمینه آن که مراد خاطر یاران بر مصالح خویش مقدّم دارد و حکما گفته‌اند: برادر که در بند خویش است نه برادر و نه خویش است.
کد خبر: ۱۰۷۸۰۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۳۱

کد خبر: ۱۰۷۷۲۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۵

باب دوم حکایت چهل و دوم
یکی از صاحبدلان، زورآزمایی را دید به هم برآمده و کف بر دماغ انداخته. گفت: این را چه حالت است؟ گفتند: فلان دشنام دادش. گفت: این فرومایه هزار من سنگ برمی‌دارد و طاقتِ سخنی نمی‌آرد. 
کد خبر: ۱۰۷۵۸۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۸

باب دوم حکایت چهل و یکم
این حکایت شنو که در بغداد / رایت و پرده را خلاف افتاد / رایت از گردِ راه و رنجِ رکاب / گفت با پرده از طریقِ عتاب: / من و تو هر دو خواجه‌تاشانیم / بندهٔ بارگاهِ سلطانیم
کد خبر: ۱۰۷۵۸۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۵

باب دوم حکایت چهلم
طایفهٔ رندان به خلافِ درویشی به در آمدند و سخنان ناسزا گفتند و بزدند و برنجانیدند. شکایت از بی‌طاقتی پیشِ پیرِ طریقت برد که چنین حالی رفت. 
کد خبر: ۱۰۷۵۸۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۳

گفت‌وگوی یاسین حجازی و سروش صحت، گفت‌وگویی صرفاً ادبی یا تاریخی نبود. این برنامه نمایشی بود از تلاقی زبان، اندیشه، فرم و زندگی. یادآوری اهمیت «اکنون»، «تنوع رنگ‌ها»، «دقت در گفتن» و «بازگشت به ریشه‌ها» مضامینی بودند که در تمام طول برنامه تکرار شدند.
کد خبر: ۱۰۷۴۴۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۱۵

باب دوم حکایت سی و نهم
یکی بر سرِ راهی مستْ خفته بود و زمامِ اختیار از دست رفته. عابدی بر وی گذر کرد و در آن حالتِ مستقبَح او نظر کرد. جوان از خوابِ مستی سر بر آورد و گفت: اِذاٰ مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً
کد خبر: ۱۰۷۳۴۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۲۱

باب دوم حکایت سی و هشتم
ترکِ دنیا به مردم آموزند / خویشتن سیم و غَلّه اندوزند / عالِمی را که گفت باشد و بس / هر چه گوید نگیرد اندر کس
کد خبر: ۱۰۷۳۴۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۱۸

باب دوم حکایت سی و هفتم
مریدی گفت پیر را: چه کنم کز خَلایق به رنج اندرم، از بس که به زیارتِ من همی‌آیند و اوقاتِ مرا از تردّدِ ایشان تشویش می‌باشد؟ گفت: هر چه درویشانند مر ایشان را وامی بده و آنچه توانگرانند از ایشان چیزی بخواه که دیگر یکی گردِ تو نگردند!
کد خبر: ۱۰۷۳۴۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۱۶

کد خبر: ۱۰۷۳۲۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۱۰

آخرین اخبار
پربازدید ها