۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۱۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۳۹۰۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۳ - ۲۰-۱۲-۱۳۸۸
کد ۱۰۳۹۰۹
انتشار: ۱۰:۱۳ - ۲۰-۱۲-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

رسالت: سخني با دولت و مجلس

«سخني با دولت و مجلس» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ي رسالت به قلم محمدکاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛رئيس جمهور ديروز به مجلس رفت تا ضرورت تصويب درآمد40 هزار ميليارد توماني از محل اجراي قانون هدفمند کردن يارانه ها را يادآور شود. رئيس جمهور گفت: «تعيين سقف درآمد40 هزار ميليارد توماني حاصل از اجراي قانون هدفمند کردن يارانه ها نتيجه ساعتها کار کارشناسي در تيم اقتصادي دولت با حضور برجسته ترين اقتصاددانان کشور بوده است .» رئيس جمهور مي گويد که کارشناسان دولت و اقتصاددانان دولتي معتقدند نه تنها سقف40 هزار ميليارد تومان منجر به تشديد تورم نمي شود بلکه تورم را هم کاهش مي دهد.

 رئيس جمهور ديروز به مجلس رفت تا ضرورت تصويب درآمد40  هزار ميليارد توماني از محل اجراي قانون هدفمند کردن يارانه ها را يادآور شود.

رئيس جمهور گفت: «تعيين سقف درآمد40  هزار ميليارد توماني حاصل از اجراي قانون هدفمند کردن يارانه ها نتيجه ساعتها کار کارشناسي در تيم اقتصادي دولت با حضور برجسته ترين اقتصاددانان کشور بوده است .»

رئيس جمهور مي گويد که کارشناسان دولت و اقتصاددانان دولتي معتقدند نه تنها سقف40  هزار ميليارد تومان منجر به تشديد تورم نمي شود بلکه تورم را هم کاهش مي دهد.

از سوي ديگر نمايندگان محترم مجلس هم مخالفت خود را به نظر کارشناسي مستند مي کنند عکس اين مطلب را معتقد هستند و لذا هم در قانون هدفمند کردن يارانه ها سقف20  هزار ميليارد تومان را تعيين کردند و هم در بودجه سال89  سقف40  هزار ميليارد توماني را به20  هزار ميليارد تومان کاهش دادند.

آقايان دکتر احمد توکلي، دکتر نادران و حجت الاسلام والمسلمين مصباحي مقدم درست در برابر چنين نظر کارشناسي معتقدند سقف پيشنهادي دولت، تورم در سال آينده را به صورت فزاينده افزايش خواهد داد.و حتي دکتر احمد توکلي در نطق مخالفت خود با کليات بودجه فرمودند سقف20  هزار ميليارد توماني هم پرخطر است، کمر توليد کنندگان را خم خواهد کرد و براي مستضعفان هم کمرشکن خواهد شد.

مردمي که بحث بودجه را از طريق راديو پيگيري مي کنند از خود سوال مي کنند چطور مي شود کارشناسان دولت و مجلس در موضوع واحدي دو نظر با اختلاف180  درجه مي دهند. راستي نظر کدام صحيح است؟

به نظر مي رسد در رسيدگي به بودجه دو مبحث هر سال با هم مخلوط مي شود.
1- وقتي نمايندگان دولت و مجلس از «برنامه» سخن مي گويند بحث هاي بودجه اي را پيش مي کشند و هنگامي که از «بودجه» سخن مي گويند مباحث برنامه اي را مطرح مي نمايند.
در نگاه به برنامه آ ن علمي که در روشن شدن موضوع به ما کمک مي کند، علم اقتصاد است آنجا عرصه حضور و تاخت و تاز اقتصاددانان است که مي توانند ديدگاههاي کارشناسي خود را مطرح کنند و به جمع بندي برسند.

اما در نگاه به «بودجه» ديگر بحث علمي پيرامون «اقتصاد» از حوزه علوم انساني خارج مي شود و با ورود به علوم تجربي بايد از محاسبه و حساب و کتاب و جمع و تفريق ريالي منابع و مصارف سخن گفت.

در بودجه ريزي  بايد پيش بيني درآمدها دقيق باشد. در بودجه بندي بايد برآورد هزينه ها نزديک به واقع باشد تا امکان توفيق رسيدگي به بودجه به دست آيد.

متاسفانه اقتصاددانان دولت و مجلس در بودجه ريزي و بودجه بندي پاي علم اقتصاد را پيش مي کشند و درباره آن داد سخن مي دهند. حال آنکه توانايي  هاي علمي خود را موقعي بايد نشان دهند که موضوع برنامه مطرح است.

وقت طرح «بودجه» کارشناسان مالي و محاسباتي - هر دو طرف - ساکتند حال آنکه آنها بايد در اين عرصه حضور داشته باشند.

دولت مي بايستي در تمام سالهاي پس از انقلاب در تدوين بودجه و دخل و خرج خود از نتيجه کار بازرس قانوني (سازمان حسابرسي) دو هزار بنگاه اقتصادي بهره ببرد که نمي برد. مجلس هم در تمام سالهاي پس از انقلاب در تصويب بودجه بايد از گزارش تفريغ بودجه که محصول کار ديوان محاسبات است بهره ببرد، آيا مي برد؟

هيچ کس تا الان به اين سوال پاسخ نداده است که چرا گزارش تفريغ بودجه در هيچ سالي «تسليم» مجلس نشده است؟ آنچه در مجلس قرائت شده صورت تلخيص شده گزارش توسط کميسيون برنامه و بودجه و محاسبات بوده است . آن هم قرائتي که تاکنون هيچ نماينده اي نه به آن استناد کرده و نه از آن در رسيدگي به بودجه استفاده شده است.

به نظر مي رسد براي برون رفت از بن بست بودجه  نويسي غيرعلمي و غيرحرفه اي بايد کارشناسان دولت و مجلس در يک رويارويي با حضور نمايندگان و عناصر اصلي دولت، يکجا دستاوردهاي علمي خود را با استنادات عقلي و منطقي رو کنند تا براي دولت و مجلس مکشوف شود حق با کيست؟

برخي فکر مي کند اگر رئيس دولت يا رئيس مجلس و يا رئيس فلان کميسيون ادعا کند يک کارشناس خبره است اين افتخاري است . اين ادعا نه درست است، نه - اگر هم درست باشد- افتخاري براي آن مقام است.

کار اصلي و درست آن است که مجلس و دولت بتواند کارشناسي و غيرکارشناسي را تشخيص دهد و نظر خود را به کارشناسي درست مستند نمايد.

تشخيص اينکه فردي کارشناس است يا فاقد دانش کارشناسي است امر دشواري نيست به نظر مي رسد مشکل ما در همين کانون متمرکز است.

برخي از کساني که طي30  سال گذشت به اسم کارشناسي به سياستهاي اقتصادي ما (در حوزه برنامه و در حوزه بودجه) شکل دادند از صلاحيت هاي علمي درستي  برخوردار نبودند و متاسفانه هيچ وقت هم پاسخگو نبودند. آنها مسئولان نظام را با گزارشات متناقض به جان هم مي انداختند و مشکل مردم را حل نمي کردند.  بلکه يک مشکل هم در تعامل قوا پديد مي آوردند، که اکنون هم پديد آورده اند.

مردم سالاري:رويارويي مردم سالا ري با قبيله سالاري

«رويارويي مردم سالا ري با قبيله سالا ري»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ناصرالدين قاضي زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛اگر  فرصت هاي قانوني برابر و بي طرفي متوليان امور در هر انتخاباتي رعايت شود، دولت هاي برآمده از آراي  اکثريت قادر خواهند بود، فراتر از ادعاهاي رنگارنگ در قامت حاکميت دموکراتيک ظاهر شوند.

برگزاري دومين انتخابات پارلماني در عراق، به رغم ضريب اندک امنيت، نقطه عزيمتي براي استقرار دمکراسي در هرم سياسي چند وجهي و ترکيب جمعيتي ناهمگون در عراق به حساب مي آيد.

تمرين دموکراسي در کشورهاي منطقه سابقه چنداني ندارد. البته غير از ترکيه که از سابقه طولا ني تري در برگزاري انتخابات واقعي و حضور فعال احزاب در رسانه هاي آزاد برخوردار است، هيچ يک از کشورهاي عربي که به صورت آراي عمومي اداره مي شوند از ساز و کارها وزير ساخت هاي لا زم در عملياتي کردن انتخابات سالم برخوردار نيستند.

نگاهي کوتاه به ساختار اجتماعي و هرم جمعيتي عراق نشان داده است که ترکيب ناهمگون مذهبي، قوميتي و قبيله اي عراق همواره امکان دستيابي به وحدت ملي را با تهديد مواجه ساخته و جايگاه آراي  مردم را در فرايند آزاد به چالش مي کشد.

اما برخلا ف ريشه دار بودن عصبيت هاي قومي و مذهبي در عراق،  برخي ائتلا ف هاي مبتني بر عقلا نيت  سياسي، اميدهاي تازه اي ايجاد کرده است که بخشي از مردم عراق با عبور از بلوک بندي هاي سنتي، مرحله جديدي از همگرايي را رقم زده اند، اين گرايش مدرن قصد دارد با تمرکزبر هويت ملي، وحدت تمام اقوام و قبايل را باز توليد کند و عراق را فراتر از انگاره هاي محدود قبيله  وعشيره تعريف نمايد.   از سوي ديگر در قلب جهان عرب، مصر به عنوان يکي از مدعيان دموکراسي در منطقه،نمونه جالبي از دموکراسي هاي خود خوانده است که نه تنها به  مخالفان خود حق اظهار نظر نمي دهد، بلکه از مشارکت احتمالي محمد البرادعي، در انتخابات رياست جمهوري آينده به هراس افتاده است. در بزرگترين کشور مدعي دمکراسي عربي، شرايط نا برابر رقابتي آن قدر سايه افکنده است که حتي هيچ نامزد انتخاباتي، فضاي رقابتي سالمي پيدا نمي کند که در آن مانور تبليغاتي کند و حتي اگر فردي مانند محمد البرادعي- رياست سابق آژانس انرژي اتمي- بخواهد وارد عرصه رقابت رياست جمهوري شود امواج رسانه اي و تبليغاتي شديدي عليه او طراحي و عملياتي مي گردد.

مصيبت بارتر آن که دولت حسني مبارک در حالي که در سه دهه گذشته از برگزاري يک انتخابات سالم و با حضور تمام گرايش هاي سياسي و فکري طفره رفته است قبل از اعلا م رسمي نامزدي البرادعي در انتخابات آينده مصر به تهديد و تخريب عليه او همت گماشته و برخي شيپورهاي وابسته به دولت را عليه او بسيج نموده است. اگر دموکراسي در کشور چند قوميتي عراق رنگ پريده و از جهاتي شکننده است! اما در مقايسه با بزرگترين تمدن عربي- مصر- از شرايط بسيار سالم تر و قانوني تري برخوردار مي باشد، زيرا در عراق بارقه هاي گسست از گفتمان عصبيت قبيلگي نمايان شده است.

بي گمان مهمترين شاخص دمکراتيک بودن انتخابات در عراق به حضور اکثر گرايش هاي سياسي، قومي و فکري آنان در عرصه انتخابات اخير رقم مي خورد. نظام جديد عراق در شرايطي که براي امنيت داخلي خود با انواع ترفند ها و دسيسه هاي گوناگون مواجه است، هيچگاه بروز و ظهور  تروريسم، شرايط فوق العاده را بهانه سرکوبي مطالبات مردم قرار ندادو بابرگزاري انتخاباتي رقابتي و سالم، از يک سو احترام به حقوق مردم خود را پاس داشت و از سوي ديگر با کسب راي اعتماد 62   درصد مردم، افکار عمومي را با خود همراه ساخت. روي هم رفته سرمشق مردم سالا ري در مقايسه با ديگر نسخه هاي نظام هاي سياسي از دو برتري روشن برخوردار است. اول آن که تثبيت حاکميت ملي در منطقه نشانه اي از بلوغ جمعي در مطالبات توسعه طلبانه مردم است. دومآنکه نسخه هاي غير دمکراتيک به هيچ وجه توان رويارويي تئوريک و اجرايي با سرمشق هاي متنوع مردم سالا رانه را ندارد. زيرا روش هاي مردم سالا رانه امکان فرصت هاي برابر و عادلا نه را فراروي تمام گرايش هاي سياسي قرار مي دهد و بدون ادعابه شعور جمعي احترام واقعي مي گذارد.

كيهان:در اسارت جهل

«در اسارت جهل»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه ر آن مي‌خوانيد؛تأمل در آنچه در نيويورك مي گذرد، يك راه ميان بر براي فهم حجم انبوه مشكلات استراتژيكي است كه غرب براي «اقدام موثر عليه ايران» با آن مواجه است. اگر كسي فقط بر مبناي آنچه غربي هاي مي گويند در پي كشف استراتژي هاي آنها و حدود و ماهيت قدرتشان باشد، جز سوء تفاهم چيزي به دست نخواهد آورد. تنها راه اين است كه به جاي ادعاها و سخنراني ها، در« صحنه واقعي عمل» دقيق شويم؛ آن وقت است كه حقايق تمام و كمال خود را نشان مي دهند.

از حدود دو ماه پيش نوعي چرخش دراستراتژي امريكا عليه ايران بوجود آمد كه تلاش مي كرد -به زعم خود- واقعيات ايران را در سياستگذاري عليه آن لحاظ كند. در خلاصه ترين بيان ممكن، تغيير استراتژي امريكا اين بود كه دست دراز شده خود به سوي ايران را پس بكشد و به جاي تعامل ، بر لزوم مجازات آن تاكيد كند. ارزيابي هاي راهبردي كه غربي ها تاكنون خود از علل اين چرخش ارائه كرده اند تا حدود زيادي مبهم، پراكنده و ضد ونقيض است.

اگر مجموعه اين ارزيابي ها را در يك دستگاه تحليلي منسجم بازسازي كنيم، مي توان گفت كه اين چرخش چند علت كليدي داشته است. 1- امريكايي ها احساس مي كنند اكنون در موقعيتي قرار دارند كه مي توانند ايران را متهم كنند كه خواهان حل ديپلماتيك مسئله هسته اي خود نيست، در حالي كه تا يك سال پيش اين اتهام كه به خود آنها وارد بود. شيوه بازسازي شده استدلال امريكايي ها كه طي چند هفته گذشته در خلال انبوه اظهارنظرهاي رسمي و غير رسمي آنها تكرار شده، چنين است: امريكا يك سال است بدون هيچ پيش شرطي آماده مذاكره با ايران است اما ايران هيچ استقبالي از اين موضوع نكرده. دو پيشنهاد پرسود امريكا يعني پيشنهاد وين براي مبادله مواد هسته اي با هدف تامين سوخت راكتور تهران و پيشنهاد فروش راديو ايزوتوپ به ايران در ازاي توقف غني سازي 20 درصد از جانب ايران رد شده، ايران غني سازي 20 درصدي اورانيوم را آغاز و اعلام كرده قصد دارد 10 سايت جديد غني سازي احداث كند و نهايتا علني شدن تاسيسات فردو نشان داده است كه ايران به تعهدات خود در مورد همكاري با آژانس پاي بند نيست. گزارش 18 فوريه يوكيا آمانو هم مجموعه اين مسائل را تاييد مي كند. 2- عقيده امريكايي ها اين است كه در اثر اقدامات متعدد يك سال گذشته توانسته اند ديدگاه منفي اروپا، روسيه و چين عليه امريكا را تا حدود زيادي اصلاح كنند و اكنون اين بلوك ها آمادگي بسيار بيشتري براي مشاركت در پروژه مهار ايران دارند. بخشي از اين آمادگي به اين دليل است كه ارزيابي آنها از تهديد ايران به ارزيابي امريكا نزديك شده و بخش ديگر هم در اين موضوع ريشه دارد كه دريافته اند دولت امريكا تعهدي واقعي به اقدام دستجمعي در امور بين المللي و رعايت منافع بلوك هاي ديگر پيدا كرده و يك جانبه گرايي بوش ديگر تكرار نخواهد شد. از خلال صحبت هاي امريكايي ها مي توان فهميد كه آنها عقيده دارند تنها اقدام موثر عليه ايران اقدامي است كه حداكثر مقدار ممكن اجماع را پشت سر خود داشته باشد.

بر اساس اين مباني -كه خواهيم گفت در شكل بازسازي شده اش هم آكنده از سوء تفاهم است- امريكايي ها به اين نتيجه رسيده اند كه حتما بايد از استراتژي تعامل فاصله گرفت و عليه ايران «اقدامي كرد». مشخصات اين اقدام آنطور كه غربي ها در هفته هاي گذشته به تفصيل گفته و نوشته اند بايد طوري باشد كه يك تلفيق هماهنگ از 4 هدف ايجاد كند. 1- هرگونه اقدام بايد طوري باشد كه نشان دهد كه غرب در واكنش خود جدي است و دهن كجي هاي پي در پي ايران به خواسته هاي غرب بي هزينه نيست. 2- اقدام عليه ايران بايد در كوتاه مدت تظاهر به زنده بودن جريان آشوبگر داخل ايران و در بلند مدت زمينه سازي براي تقويت آن را مدنظر داشته باشد. 3- هرگونه اقدام نبايد درهاي تعامل با ايران را به طور كامل ببندد بلكه بايد اين در را نيمه باز بگذارد و ايران را به سمت آن سوق دهد و 4- اقدام عليه ايران بايد به گونه اي طراحي شود كه بيشترين پشتيباني از آن در جامعه بين المللي صورت بگيرد، چه درون شوراي امنيت و چه در قالب ائتلاف كشورهاي همراه خارج از شوراي امنيت.

اينها اصولي است كه مجموعه تحولات در نيويورك را تنظيم مي كند. اكنون سوال اين است كه مباني كه برشمرديم تا چه حد صحيح و اهدافي كه امريكايي ها در نظر دارند چه اندازه برآورده شدني است و آيا اساسا هيچ اقدام واحدي وجود دارد كه بتواند مجموعه اين توقعات را همزمان ارضا كند؟

امريكايي در طول 30 سال گذشته با وجود همه تلاشي كه كرده اند هرگز آنقدر باهوش نبوده اند كه بتوانند از 3 چيز در ايران سر دربياورند: اول، ماهيت تصميم هاي ايران دوم، ساختار قدرت در ايران و سوم، مكانيسم تصميم سازي در ايران. لازم نيست كسي در ادبيات امريكايي ها درباره ايران تامل عميق بكند تا پي به اين نقصان هاي جدي ببرد؛ همين ديروز جوزف بايدن در سرزمين هاي اشغالي به صراحت گفت امريكايي ها تقريبا هيچ كدام از آن چيزهايي درباره ايران را كه تصميم گيري صحيح مستلزم اطلاع از آنهاست، نمي دانند.

 جملات بايدن خواندني است: «ما مطمئن نيستيم كه احمدي نژاد چقدر قدرت دارد. مسئله اين است كه ما حتي مطمئن نيستيم كه چه چيزي را وي در كنترل دارد و چه ميزان از مسائل امنيتي تحت نظارت وي قرار دارد. مسائل زيادي است كه درباره آنها اطلاعي نداريم. برخي نگراني ها وجود دارد كه ايران در حال تبديل شدن به ديكتاتوري نظامي است اما حقيقت اين است كه هيچ كس به طور قطع همين را هم نمي داند». بسيار خوب، حالا كه امريكايي ها اينقدر «نمي دانند»، چگونه انتظار دارند ديگران كه احتمالا خيلي بهتر از آنها ايران را مي شناسند دنبال آنها راه بيفتند؟!

بن بست فرايند اقدام عليه ايران در نيويورك دقيقا محصول آن است كه امريكايي ها همه جهان را به تبعيت از جهل خود مي خوانند. همه كاري كه امريكايي ها در يك سال گذشته كرده اند چيزي جز تقويت اين فرضيه در ذهن ايران نبوده است كه پيشنهاد تعامل يك استراتژي واقعي نيست، بلكه تاكتيكي است براي بستن دهان منتقدان و شكل دادن به اجماعي بزرگتر عليه ايران. آقاي اوباما قاعدتا بايد بداند كه مسئولان دولت ها از پشت ميكروفون با هم حرف نمي زنند، پس چرا جز يك سلسله ظاهرسازي هاي رسانه اي در اين مدت هيچ كار ديگري نكرده است؟ آيا اوباما مي تواند حتي يك مورد تغيير واقعي در سياست هاي امريكا عليه ايران نشان دهد؟ ايران از پيشنهاد تعامل استقبال نكرده چون اولا پيشنهادي نديده و ثانيا با نگاه به اقدامات عملي امريكا يقين حاصل كرده است كه امريكايي ها به موازات نرم تر كردن لحن خود بر عمق و شدت توطئه هايشان افزوده اند. كداميك ملاك است: حرف يا عمل؟ پيشنهاد وين را هم ايران به بن بست نكشاند. اين امريكايي ها بودند كه با نپذيرفتن شروط ايران به وضوح نشان دادند هدفشان تهي كردن ذخيره اورانيوم ايران است نه عرضه سوخت براي راكتور تهران. در مورد پيشنهاد فروش راديو ايزوتوپ امريكايي ها هنوز به اين سوال جواب نداده اند كه اگر ايران حرف آنها را در مورد تعطيلي راكتور تهران از طريق توقف غني سازي 20 درصد پذيرفت و آن وقت آنها پس از يكي دو ماه اعلام كردند ديگر به ايران راديو ايزوتوپ نمي دهند- همان كاري كه در 20 سال گذشته كرده اند- تكليف چيست؟ آيا امريكا واقعا خود را در موقعيتي مي داند كه ايران بتواند به آن اعتماد كند؟ در مورد فردو و هر سايت ديگري كه قرار است در آينده ساخته شود هم لابد كسي در امريكا هست كه بتواند يك بار موافقتنامه پادمان را براي ساكنان كاخ سفيد بخواند و به آنها حالي كند تنها تعهد ايران اين است كه تاسيسات خودرا 180 روز قبل از ورود مواد راديواكتيو به آن اظهار كند و بيش از اين هيچ چيز وجود ندارد.

درباره وقايع پس از انتخابات در كج فهمي امريكايي ها همين بس كه هرچه در طول 20 سال ساخته و ذخيره كرده بودند در 10 ماه رو كردند و پاك سوزاندند. امريكايي نمي خواهند اعتراف كنند -و حق هم دارند- كه ايران در مدت زماني بسيار كوتاه بزرگترين توطئه آنها در 30 سال گذشته را با كمترين هزينه خنثي كرد و هنوز آنها حتي نتوانسته اند دريابند جرياني كه روز اول خيال مي كردند در حال «پاشيدن بذرهاي انقلاب در ايران است!» چگونه ظرف چند ماه دود شد و به هوا رفت. تمركز روي سپاه بهترين علامت براي آن است كه ثابت شود امريكايي ها از آنچه در اين ماه ها در ايران گذشته هيچ نياموخته اند؟ اگر قرار بود تحريم سپاه را متوقف كند، آيا در اين 20 سال چيزي از آن باقي مي ماند؟ هرگونه تحريم، سپاه را در ميان دوستداران آن صد چندان محبوب تر خواهد كرد و بر عمق و گستره حوزه نفوذ آن خواهد افزود بي آنكه به توانايي هاي عملياتي آن كمترين آسيبي بزند چرا كه هيچ كدام از اين توانايي هاي در تيررس هيچ نوعي از تحريم قرار ندارد.

اين بحث را مي توان در مقياسي بسيار وسيع ادامه داد. در واقع اشتباه محاسبه هاي امريكايي ها آنقدر زياد است كه برشمردن آن مي تواند حوصله هر خواننده اي را سر ببرد. آنچه براي ايران مهم است اين است كه امريكايي ها چون نمي توانند يك تحليل درست از شرايط داشته باشند قادر به اتخاذ هيچ تصميم درستي هم نيستند. از ديدگاه استراتژيك تصميم هاي در سال هاي گذشته همواره درست و كارآمد بوده چرا كه همواره غرب را مطالبات واقعي به سمت مطالبات رسانه اي و از تلاش براي كسب پيروزي به سمت حفظ آبرو سوق داده است.

تهران امروز:سرعت‌گير به موقع

«سرعت‌گير به موقع»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم رسول رضايي است كه در آن مي‌خوانيد؛بالاخره پس از كش و قوس‌هاي فراوان و رايزني‌هاي متعدد در سطوح مختلف نظام، مجلس به اين نتيجه رسيد كه بر سر راه آزاد‌سازي قيمت‌ها سرعت‌گير نصب كند و روند افزايش قيمت‌ها را نه آنگونه كه دولت مي‌گويد به صورت يكباره بلكه به تدريج و در گام‌هاي پنجگانه اجرا كند. مصوبه سه‌شنبه شب نمايندگان نشان مي‌دهد كه مجلس در برابر دو گزينه اصلي يعني «رهاسازي يكباره قيمت‌ها» و «آزادسازي تدريجي» به گزينه دوم راي بدهد.

اگر چه دولت طرفدار گزينه رها‌سازي يكباره قيمت‌ها بود و به همين دليل در لايحه بودجه آورده بود كه در سال اول به ميزان 40 هزار ميليارد تومان از يارانه‌ها (معادل 40 درصد كل يارانه‌هاي كشور) حذف شود و استدلالش هم اين بود كه درد يكباره بهتر از درد چند باره است يا به اصطلاح «مرگ يكبار، شيون يكبار» اما با اين وجود خطراتي كه از ناحيه مجلسيان درباره جراحي عميق اقتصادي احساس مي‌شد و بسياري از كارشناسان هم دائما به‌ مجلس پيام مي‌دادند طرح دولت مي‌تواند تبعات غيرقابل پيش‌بيني داشته باشد، كارگر افتاد و ايده يارانه‌اي دولت از سوي نمايندگان كنار گذاشته شد و اكنون دولت قانونا ملزم شده كه طرح يارانه‌ها در همان محدوده‌اي كه نهاد قانونگذاري تعيين كرده است، حركت كند و به كارهاي پر ريسك و پيش‌بيني‌ناپذير اقدام نكند.

بنابراين احتياط حكم مي‌كند دولت از سرعت‌گيري كه مجلس بر مسير اصلاح قيمت‌ها قرار داده است، استقبال كند و بپذيرد مجموعه كارهاي كارشناسي درباره يارانه‌ها به اصلاح تدريجي قيمت‌ها رسيده است و طرح دولت بنا به «شرط احتياط» مورد اجماع نسبي كارشناسان قرار نگرفته است. بهتر است دولت هم به مصوبه مجلس كه به احتمال قوي در شوراي نگهبان تاييد خواهد شد، احترام بگذارد و از اما و اگرهايي كه پيش‌تر از سوي برخي مقامات دولت درباره راي مجلس اشارت شده بود، پرهيز كند و اگر هم دولت مصوبه مجلس را نمي‌پذيرد يا معتقد است كه اين مصوبه به اهدافي در طرح هدفمندي يارانه‌ها طراحي شده، منجر نخواهد شد، از راه قانون وارد شود و پس از ابلاغ بودجه از طريق متمم بودجه از مجلس درخواست اصلاح كند.

البته تاكنون هيچ مقام دولتي به صراحت نگفته است كه مصوبه مجلس را درباره هدفمندي يارانه‌ها اجرا نخواهيم كرد بلكه برخي مقامات از جمله رئيس‌جمهور محترم و معاون پارلماني محترم رئيس‌جمهور گفته‌اند امكان اجراي قانون يارانه‌ها با درآمد 20 هزار ميليارد توماني امكان پذير نيست كه معناي ضمني چنين سخناني مي‌تواند همان عدم اجراي قانون باشد. در حالي‌كه دولت قانونا نمي‌تواند از زير بار مصوبات مجلس شانه خالي كند و اگر چنين اتفاقي رخ بدهد، دولت تخلف كرده و مجلس مي‌تواند از مقامات متخلف توضيح بخواهد.

بسيار روشن است كه دولت از مصوبه سه‌شنبه شب مجلس ناراضي است و اين مصوبه را معطوف به هدف نمي‌داند و به همين دليل برخي پيش‌بيني مي‌كنند احتمالا دولت بناي نارضايتي خواهد گذاشت و مصوبه مجلس را يا اجرا نمي‌كند يا چنان اجرا خواهد كرد كه عملا از حيز انتفاع بيفتد. در اين مورد تجاربي هم وجود دارد كه نمونه بارز آن در بحث واردات بنزين است. چرا كه مجلس سال گذشته در قانون بودجه تصويب كرد كه هيچ يارانه‌اي به بنزين وارداتي تعلق نمي‌گيرد و دولت موظف است بنزين وارداتي را به قيمت آزاد بفروشد. البته اين مصوبه به‌‌رغم صراحتي كه داشت هرگز از سوي دولت رعايت نشد و شاهد بوديم كه بنزين وارداتي هم به قيمت 100 تومان در اختيار مصرف‌كنندگان قرار گرفت.

وقتي نمايندگان مجلس از وزير نفت علت را جويا شدند و پرسيدند كه بودجه واردات بنزين از كجا آمده است وزير نفت هم گفت به دستور رئيس‌جمهور و از منابع داخلي وزارتخانه نفت اين بودجه تامين شده است. اكنون هم بيم آن مي‌رود كه مصوبه يارانه‌اي مجلس به سرنوشتي مشابه ممنوعيت فروش يارانه‌اي واردات بنزين دچار شود. به خصوص اينكه دولت در تفسيرهاي بعضا غير واقعي از قوانين مجلس و جهت دادن به قانون آنگونه كه مورد نظرش است، استعداد بالايي دارد.

به همين دليل برخي نمايندگان از جمله رئيس مجلس به دولت تذكر داده‌اند در اجراي قانون يارانه‌ها، قطار دولت بر روي ريلي كه مجلس گذاشته است، با سرعت مطمئنه حركت كند و از حركات مارپيچ بپرهيزد. تجارب گذشته مجلس را به اين نتيجه رسانده است كه دولت به‌رغم نص صريح قانون، تفسيرهاي ديگري از قانون ارائه مي‌دهد.
 
مثلا در همين بحث يارانه‌ها هم مجلس به صراحت تاكيد كرد كه دولت در سال اول اجراي اين قانون نمي‌تواند درآمدي بيش از 20 هزار ميليارد تومان را لحاظ كند. اما دولت در لايحه بودجه نص صريح قانون را ناديده گرفت و درآمد 40 هزار ميليارد توماني را براي خود لحاظ كرد.

وقتي مجلسيان علت را جويا شدند دولتيان گفتند از نظر ما سال 89 سال دوم اجراي قانون يارانه‌هاست! اين در حالي است كه اولا قانون يارانه‌ها همين يك ماه پيش به تصويب مجلس رسيد و شروع اجراي قانون هم ارديبهشت 89 تعيين شده است دوم اينكه صراحتا تاكيد كرده كه دولت درآمدي بين 10 تا 20 هزارميليارد تومان را در نظر بگيرد.

چنين تفسيرهايي است كه مجلس را به صرافت انداخته در مواجهه با دولت احتياط بيشتري به خرج بدهد و راه را بردولت براي تفسيرهاي غير واقع بينانه از قوانين مصوب مجلس ببندد.

جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛سال 88 با همه تلخي ها و شيريني ها و فراز و نشيب هايش به انتها نزديك شده و گذر ايام و هفته ها زنگ هشدار و بيدارباش را براي همه به صدا درآورده كه يكسال ديگر از دفتر عمر گذشت و نامه عمل امسال ما نيز همين روزها و تا 10 روز ديگر بسته مي شود پس بيائيم لحظات باقيمانده سال را قدر بدانيم و از آن براي جبران مافات و اصلاح قلوب استفاده نمائيم .

آخرين روزهاي سال را در حالي پشت سرمي گذاريم كه 10 روز ديگر سال نو چهره خواهد گشود و شكوفه هاي بهاري از هم اكنون به استقبال تحول طبيعت رفته اند پس ما نيز دستهاي دعا را به سوي آسمان آبي بخشايش الهي بگشائيم و تحول در احوال و خير بي نهايت را براي مسلمانان جهان بويژه ملت ايران آرزو كنيم .

هفته گذشته در عين مناسبتها و اتفاقات مختلف از جنبه اقتصادي نيز بسيار پر خبر بود و مجلس شوراي اسلامي نيز در كانون اين اخبار قرار داشت . پايان بررسي لايحه بودجه هاي سنواتي در كميسيون تلفيق و آغاز بررسي آن در جلسه عمومي به خودي خود همواره اخبار داغ و مهمي را براي رسانه ها و جامعه به دنبال دارد چه رسد به امسال كه از مدتها قبل پيش بيني مي شد موضوع هدفمندي يارانه ها و اختلاف نظر دولت و مجلس در مورد ميزان درآمد حاصل از آزادسازي قيمتها چالشها و بحثهاي بسيار مفصلي را بوجود آورد. اما با وجود اينكه اختلاف نظر در مورد اين موضوع از قبل گمانه زني شده بود كمتر كسي انتظار داشت كه كليات بودجه پيشنهادي دولت از سوي چهره هاي شاخص مجلس در حوزه اقتصاد به چالش كشيده شود تا جايي كه خواستار سنت شكني نمايندگان و دادن راي منفي به كليات شوند.

حضور پررنگ و جدي اقتصاددانان اصولگراي مجلس در روند مخالفت با اصل بودجه به حدي بود كه برخي رسانه ها و سايتهاي اين جريان بودجه سال آينده را عامل بروز و ظهور شديد مرزبنديها و اختلاف اصولگرايان در حوزه اقتصاد تفسير كردند. به هر روي و با وجود مخالفتهاي شديد لايحه بودجه سال آينده با رائي نه چندان قوي به تصويب رسيد ولي اين معادله با مخالفت مجلس با درآمد 40 هزار ميليارد توماني دولت از محل هدفمندي يارانه ها به تساوي انجاميد .

جديت مجلس بر مصوبه كميسيون تلفيق مبني بركاهش اين درآمد از 40 هزار ميليارد تومان موردنظر دولت به 20 هزار ميليارد تومان به حدي بود كه حضور رئيس جمهور در ميان نمايندگان و دفاع او از پيشنهاد دولت هم نتيجه اي نداشت و نمايندگان مجلس بر مصوبه خود پافشاري كردند.

حال اين پرسش باقي است كه با وجود هشدارهاي تهديدگونه دولت نسبت به اجرايي نبودن قانون هدفمندي يارانه ها با 20 هزار ميليارد تومان سرنوشت اين قانون پرحاشيه چه خواهد شد.

در اين هفته دولت آلمان در يك حركت نمايشي تنها يك روز پس از دستگيري سركرده گروهك تروريستي « پژاك » وي را آزاد كرد و اين در حالي بود كه ايران بلافاصله خواستار استرداد احمدي شده بود تا اين جنايتكار شرور به دست عدالت سپرده شود.

سركرده اين گروهك تروريستي در سالهاي اخير و همزمان با فعاليتهاي عبدالمالك ريگي در شرق كشور ماموريت ايجاد ناامني و قتل در شرق ايران را از سازمان سيا گرفته بود و بر همين اساس در سازماندهي قتل 300 نفر از نيروهاي مرزباني ايران و هموطنان كرد در حملات جنايتكارانه مشاركت داشته و دستش به اين جنايتها آلوده است . وي كه بيش از 30 سال در آلمان اقامت داشت با حمايت دستگاه اطلاعاتي اين كشور اقدام به ايجاد دفتر و تشكيلات براي گروهك تروريستي پژاك در اروپا كرده بود. بنابراين شعار مبارزه كشورهاي غربي با تروريسم صرفا يك ادعاي گزاف و يك دروغ بزرگ و عوامفريبانه است زيرا اين كشورها مهد پرورش تروريسم و صدور آن به ديگر كشورها هستند و تروريستها در غرب بيشتر از هر جاي ديگري احساس امنيت مي كنند كمااينكه سران منافقين و سركردگان شبكه هاي ضدانقلاب ايراني سالها در زير چتر حمايتي دولتهاي اروپايي مشغول به عمليات خرابكارانه هستند. برهمين اساس آزاد كردن سركرده گروهك تروريستي پژاك در آلمان لكه ننگ ديگري بر پرونده دستگاه سياسي و قضايي اين كشور افزود و اين موضوع را در عمل ثابت كرد كه از اين پس هر جنايتي كه گروهك پژاك در ايران مرتكب شود دولت آلمان نيز در آن شريك و سهيم خواهد بود.

در هفته جاري در صحنه بين المللي نيز شاهد رخدادهاي مهمي بوديم . در عراق برگزاري انتخابات مجلس تحولات سياسي اين كشور را وارد مرحله جديدي ساخت و تا حدود زيادي زمينه را براي تثبيت شرايط و خروج اشغالگران هموار نمود.

انتخابات مجلس عراق از آن جهت رخداد مهمي به شمار مي رود كه مجلس مطابق قانون اساسي در اين كشور نقش تعيين كننده اي در ساختار حاكميت برعهده دارد و علاوه بر نقش داشتن در تعيين قدرتمندترين اركان اجرايي سياست هاي كلان را نيز مشخص مي سازد. در انتخابات اخير نيز اين اهميت موجب شده بود تا هم گروه هاي داخلي و هم برخي دولتهاي خارجي به شدت به تكاپو و تحرك بيفتند. در اين ميان آمريكايي ها و سعودي ها سرمايه گذاري گسترده تبليغي و مالي كرده بودند كه تا عناصر مورد نظر خود را به درون مجلس بفرستند تا در آينده با توسل به اين عوامل سياست ها و اهداف خود را در عراق پياده كنند.

با اينحال اطلاعاتي كه تاكنون مقامات عراقي منتشر ساخته اند بيانگر آن است كه تلاش هاي مذبوحانه بازيگران خارجي در عراق به نتيجه مطلوب نرسيده است . طبق تازه ترين گزارش ها ائتلاف « دولت قانون » متعلق به جناح نوري المالكي نخست وزير كنوني عراق اكثريت را دردست دارد. عربستاني ها سرمايه گذاري كلاني كرده بودند تا جريان مورد نظرشان يعني حزب « الاحرار » و « ائتلاف العراقيه » به پيروزي برسد و در اين مسير از هيچ اقدامي از جمله حملات تبليغي به جمهوري اسلامي ايران و تحريك احساسات ناسيوناليستي عراقي ها فروگذار نكردند . با اينحال آنچنانكه تاكنون مشخص شده حزب الاحرار كمتر از 10 درصد آرا را بدست آورده و ائتلاف العراقيه نيز نتوانسته است راي لازم براي غلبه بر جناح شيعه را كسب كند. از اينرو ابتكار عمل كماكان دردست شيعيان مي باشد.

نوري مالكي گرچه تاكنون به طور جدي در برابر آمريكايي ها نايستاده ولي سياست هاي وي به خصوص مقاومت اخيرش در برابر باز گرداندن بعثي ها موضوعي نيست كه آمريكايي ها را ناخشنود نسازد. به هر صورت دولت آتي عراق نيز به احتمال زياد با نخست وزيري نوري مالكي تشكيل خواهد شد. تنها ويژگي مهم دولت آينده عراق آن است كه دولت آتي كابينه اي ائتلافي و مركب از ديدگاه هاي متفاوت خواهد بود. اگر به دنبال طرف پيروز انتخابات عراق باشيم بايد ملت عراق را پيروز واقعي دانست كه با شركت گسترده در انتخابات عليرغم حملات تروريستي گامي بزرگ در جهت حاكميت كامل بر سرنوشتشان و مهيا ساختن زمينه براي بيرون راندن اشغالگران برداشتند.

سفر جوبايدن معاون باراك اوباما به فلسطين اشغالي و ديدارش با مقامات رژيم صهيونيستي ديگر رخداد مهم هفته بود.

بايدن در آستانه اين سفر براي اثبات سرسپردگي اش به صهيونيستها اعلام كرد « من يك صهيونيست هستم . » اگرچه همه مقامات سابق و كنوني آمريكا طرفدار صهيونيسم و يا دست كم مجبور به هواداري از صهيونيسم بوده اند ولي تاكيد بايدن به صهيونيست بودن با اين صراحت درميان مقامات آمريكايي كمتر سابقه داشته است.

جوبايدن در ديدار با نتانياهو نخست وزير افراطي و جنايتكار رژيم صهيونيستي نيز نتوانست سرسپردگي اش به رژيم صهيونيستي را كتمان كند و ضمن اشاره به تفاهم همه جانبه ميان واشنگتن و تل آويو تاكيد كرد آمريكا تلاش خود را براي تضمين برتري نظامي اسرائيل در منطقه بكار مي گيرد. اين موضع گيري معاون رئيس جمهور آمريكا براي آندسته از اعراب ساده انديش و سازش طلب كه فريب ادعاها و تبليغات اوباما و دستگاه هاي تبليغي غرب كه رئيس جمهور سياه پوست آمريكا را متفاوت از ديگر روساي جمهور آمريكا معرفي مي كردند و مدعي بودند كه وي به دنبال صلح عادلانه در منطقه است هشدار و بيدارباش جدي است . اوج گستاخي صهيونيستها آنجا بود كه همزمان با ديدار معاون رئيس جمهور آمريكا از فلسطين اشغالي نخست وزير رژيم صهيونيستي دستور احداث 1600 واحد مسكوني در بيت المقدس را صادر كرد و با اين اقدام به ريش آندسته از مقامات عرب كه ساده لوحانه اميدوار هستند دولت اوباما مانع ادامه شهرك سازي اسرائيل باشد خنديد.

از ابتدا هم مشخص بود كه دولت كنوني آمريكا هيچ تفاوتي با ديگر دولت هاي گذشته آن كشور ندارد و اصولا در چارچوب ساختار حكومت آمريكا هيچ سياستمداري نمي تواند در برابر خواست و اقدامات رژيم صهيونيستي بايستد و قطعا اوباما نيز از اين دايره خارج نيست . اكنون يكبار ديگر اين واقعيت مورد تاكيد قرار گرفت كه تنها راه احقاق حقوق مردم منطقه از چنگال رژيم صهيونيستي تمسك به مقاومت و مبارزه است.

اين هفته همچنين با انتشار خبر بيماري حسني مبارك رئيس جمهور مصر بار ديگر گمانه زني ها درباره جانشيني وي قوت گرفت . مبارك كه از بيماري دستگاه گوارش رنج مي برد چندي پيش هنگام سخنراني از حال رفت و متعاقب آن به آلمان منتقل شد و در آن كشور تحت عمل جراحي قرار گرفت .

طي هفته هاي اخير گزارش هايي در مصر مطرح شد كه « محمد البرادعي » رئيس سابق آژانس بين المللي انرژي اتمي به عنوان رقيب مبارك وارد صحنه شده است و مي تواند ادامه حكومت حسني مبارك را به چالش بكشد. با اينحال حكومت مبارك بيش از چند روز نتوانست اين گزارش ها را تحمل كند و علنا اعلام كرد كه البرادعي نبايد به موقعيت بين المللي اش غره شود زيرا درصورت ورود جدي وي به صحنه همچون « ايمن نور » رهبر جريان « الكفايه » كه پنج سال قبل بازداشت شد دستگير مي شود. رژيم مبارك در واقع با اين موضع گيري كوشيد البرادعي را در همان ابتداي راه منصرف كند. رژيم مصر به شدت تلاش مي كند جمال مبارك فرزند ارشد مبارك را جانشين رئيس جمهور مصر سازد.با اينحال آنچه موجب نگراني جدي رژيم قاهره شده است و مي تواند سناريوي جانشيني جمال مبارك را با شكست مواجه سازد مخالفت گسترده افكار عمومي مصر با ادامه حكومت مبارك هاست . منابع مستقل و ناظران مسائل مصر تاكيد مي كنند كه نارضايتي در جامعه مصر به شدت گسترده است و منتظر جرقه است تا اوضاع ملتهب كنوني شعله ور شده و از كنترل خارج شود.

سفر « گيتس » وزير دفاع آمريكا به افغانستان ديگر رويداد سياسي مهم هفته بود. وي در افغانستان اذعان كرد كه روزهاي بسيار دشواري در پيش است . اين اعتراف خود به خود بيانگر شرايط وخيم نيروهاي ناتو در افغانستان است و همچنين براين نكته دلالت دارد كه در آينده نزديك نيز انتظار هيچ گشايشي در بحران افغانستان نمي توان داشت.

پس از شكست تمامي ابتكارات و تلاش هاي آمريكا و ناتو در افغانستان واشنگتن از چندي قبل برنامه جديدي براي افغانستان مطرح ساخته و اميدوار بود كه اين طرح بتواند مقدمات خروج ناتو از باتلاق افغانستان را فراهم سازد. اين طرح كه به استراتژي اوباما موسوم شده براين پايه استوار است كه در كنار مذاكرات صلح با گروههاي مخالف افغاني از حمله طالبان حملات گسترده نظامي نيز صورت بگيرد. مرحله اول اين طرح ماه گذشته با دعوت حامد كرزاي از طالبان براي مذاكره و پيوستن به دولت صورت گرفت . همزمان با اين دعوت ناتو عمليات گسترده اي را در منطقه « فرجاه » استان هلمند انجام داد كه بزرگترين عمليات نظامي پس از اشغال افغانستان عنوان شد. با اينحال نه از موفقيت اين عمليات شواهد قابل استنادي منتشر شده است و نه طالبان به دعوت مذاكره پاسخ مثبت داده است . مجموعه اين تحولات نشان مي دهد كه بحران در افغانستان همچنان ادامه خواهد داشت .

ابتكار: کنترل خليج فارس

«کنترل خليج فارس آمريکا يا ايران، موضوع اين است»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي ابتكار به قلم ليندا.اس هرد، کارشناس امور خاورميانه، در تحليلي که گلف نيوز منتشر کرده، نوشته است: چه باور کنيد و چه باور نکنيد، تقابل آمريکا -ايران هيچ ارتباطي به موضوع هسته اي ايران ندارد. موضوع اصلي اين است که آمريکا از برنامه هسته اي ايران به عنوان بهانه اي براي رسيدن به اهداف خود در منطقه خليج فارس از جمله تسلط بدون دردسر بر منابع نفتي اين منطقه استفاده مي کند. اين موضوعي است که حتي "هنري کيسينجر" وزير خارجه اسبق آمريکا نيز در مقاله اي در سال 2007 در روزنامه واشينگتن پست به آن اذعان کرده بود.

وي در اين مقاله اعلام کرده بود که همه تلاش هاي آمريکا به خاطر اين است که کنترل منطقه خليج فارس و نفت اين منطقه را به دست بگيرد. هنري کسسينجر در اين مقاله نوشته بود: در حاليکه ايران خواست هاي مشروعي دارد که لازم است به آنها احترام گذاشته شود، اين خواست هاي مشروع شامل کنترل امور نفتي که آمريکا و ديگر کشورها به آن نياز دارند، نيست. اما کشورهاي صنعتي نمي توانند اين را تحمل کنند که از کشورهاي مخالفشان کسي بر منطقه اي که منافع اقتصاد غرب در آن است، نفوذ داشته باشند.باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا پيشتر وعده داده بود که مسير تعامل و ديپلماسي را در قبال ايران در پيش بگيرد اما پس از مدتي وي سيستم رهگير موشکي را در منطقه خليج فارس عليه ايران مستقر کرد. اوباما همچنين تهديد کرد که صبر واشنگتن محدود است.

همزمان با اينکه آمريکا و هم پيمانان غربي اش در حال تنظيم پيش نويس چهارمين دور از تحريم هاي ضد ايران در سازمان ملل هستند، روابط ميان واشنگتن-تهران وخيم است.پيشتر مقامات ارشد دو کشور تلاش کردند تا روند ديپلماسي ادامه پيدا کند اما روابط آمريکا-ايران رو به وخامت حرکت کرده است.

با توجه به اينکه اميدها براي حصول راه حل ديپلماتيک در قبال برنامه هسته اي ايران در حال کاهش است، سوال اينجاست که از اين پس چه اتفاقي خواهد افتاد؟اساسا سه سناريو از ديدگاه آمريکا در قبال ايران بر روي ميز است که دو سناريوي اول پيامدهاي مهلکي در پي خواهد داشت.اولين سناريو ادامه اعمال تحريم ها عليه ايران است. با اين حال مادامي که کشورهايي نظير روسيه، چين، ونزوئلا و برزيل با ادامه تحريم ها عليه ايران مخالفند، اين تحريم ها موثر واقع نخواهند شد.

در هر حال تحريم هاي سخت عليه ايران با لطمه زدن به مردم عادي پايان خواهد يافت. در حالي که موضع دقيق روسيه در قبال اين تحريم ها مشخص نيست، چين با تحريم هاي شوراي امينت سارمان ملل عليه ايران موافقت نخواهد کرد. مادامي که چين به نفت ايران به شدت وابسته است و چند ميليارد دلار در صنعت نفت ايران سرمايه گذاري کرده، با اين تحريم ها موافقت نمي کند. به همين دليل است که آمريکا تلاش مي کند تا عربستان را به تامين نفت مورد نياز چين متقاعد کند. البته بعيد است چين در اين راستا متقاعد شود. در هر حال هر نوع تحريم و تلاش براي انزواي بيشتر ايران نمي تواند ايران را به زانو در آورد.دومين گزينه پيش روي آمريکا حمله نظامي به تاسيسات هسته اي ايران است. اين گزينه نيز از شانس اندکي براي موفقيت برخوردار است.

همچون حمله به عراق در سال 2003، هر نوع حمله ايران مورد تاييد شوراي امنيت سازمان ملل نخواهد بود چون ايران قصد حمله به کشور ديگري را ندارد.استفاده از هر نوع حمله نظامي تبعات و حشتناکي به همراه خواهد داشت. از جمله پيامدهاي فاجعه آميز حمله به ايران مي توان به عدم توانايي آمريکا و اسرائيل براي نابودي تمامي تاسيسات هسته اي ايران، اختلال جدي در تامين نفت، بي ثباتي بيشتر خاورميانه و تاثير آن بر ديگر مناقشات منطقه اي و جهان و همچنين تاثير منفي اين اقدام بر اقتصاد متزلزل دنيا اشاره کرد.به علاوه اينکه ايران هشدار داده در صورت هر حمله احتمالي از سوي آمريکا به منافع اين کشور در منطقه حمله خواهد کرد، تنگه هرمز را خواهد بست، ميادين نفتي را به آتش خواهد کشيد و به تل آويو حمله موشکي مي کند.

سومين گزينه اين است که آمريکا و هم پيمانانش بپذيرند که ايران حق دارد تحت قوانين "ان. پي. تي" روند غني سازي اورانيوم داشته باشد. اين در حالي است که واشينگتن مدعي است ايران به دنبال ساخت تسليحات اتمي است اما در حقيقت تاکنون مدرکي دال بر تلاش ايران براي ساخت تسليحات هسته اي وجود نداشته است.ايران و آمريکا در يک نبرد هژمونيک قدرت قرار دارند. آمريکا مي خواهد کنترل کامل نفت حوزه خليج فارس را به دست بگيرد اما ايران مي خواهد خاورميانه از شر دخالت هاي بيگانگان در منطقه رهايي يابد.

دنياي اقتصاد:كيك توليد و معماي مزد

«كيك توليد و معماي مزد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنان صفت است كه در آن مي‌خوانيد؛كاش در ايران عزيز، آنقدر ثروت و درآمد توليد و توزيع مي‌شد كه هيچ پدري از شرم نداري و تهيدستي، صورتش در برابر خواسته‌هاي حداقلي زن و فرزندانش سرخ و سفيد نمي‌شد.

اطلاعات و آمار ارائه شده از سوي نهادهاي مسوول تهيه آمار دخل و خرج خانواده‌ها از يك طرف و سطوح مزدي از سوي ديگر نشان مي‌دهد كه گسست ميان اين دو متغير اقتصادي، هر سال بيشتر مي‌شود. نرخ تورم شتابان سال‌هاي اخير، سطح قدرت خريد اكثريت حقوق‌بگيران به ويژه كارگران شاغل در يك شغل را كاهش داده است.

عرضه‌ گسترده نيروي كار و رشد چشمگير آن در برابر تثبيت و حتي كاهش تقاضا براي نيروي انساني با مهارت‌هاي اندك از سوي ديگر، روزنه‌ها را براي رشد دستمزد در سطوح بالاتر و حتي حداقل مزد مسدود كرده است. كارفرمايان ايراني كه اين روزها حال و روز خوشي ندارند و از ركود فروش به دليل واردات انبوه و كاهش قدرت خريد جامعه به دليل رشد اقتصادي پايين سال 1388 گلايه‌ها دارند، با اضطراب به تعامل نمايندگانشان با نمايندگان كارگران و دولت چشم دوخته‌اند. كارفرمايان ايراني نيك مي‌دانند تثبيت دستمزدها و افزايش حداقلي، موجي از نارضايتي در ميان كارگران ايجاد خواهد كرد و آنها را بي‌انگيزه‌تر از پيش مي‌كند و آرزو مي‌كنند كاش وضع خوب بود و مي‌توانستند خواسته‌هاي كارگران را تامين كنند، اما توانايي‌شان محدودتر شده است.

از طرف ديگر نمايندگان كارگران در مذاكرات سه‌جانبه در جريان براي دستمزدها نيز در برابر خواسته ميليون‌ها كارگري قراردارند كه اميدشان به قدرت چانه‌زني آنها در برابر دولت و گروه كارفرمايان چشم دوخته و انتظار دارند حداقل مزد و ساير سطوح مزدي افزايش قابل ملاحظه‌اي را تجربه كند. نماينده دولت اما در اين ميانه، شايد روزگارش چندان خوش نباشد، چون هر اتفاقي بيفتد و هر رقمي براي افزايش مزد در نظر گرفته شود كه نارضايتي كارگران را به همراه داشته باشد، گناهش به گردن دولت خواهد افتاد. آيا راهي براي عبور از اين شرايط دشوار وجود دارد؟ در اين روزها، شايد كارآمدترين ابزار براي نمايندگان 3 گروه كارفرمايي، كارگري و دولت، توضيح دادن وضعيت موجود باشد.

بايد به جامعه توضيح داده شود كه رشد اقتصادي 3/2 درصدي سال 1387 و احتمالا نزديك به همين رقم و شايد كمتر در سال 1388، قدرت كمي براي توزيع ثروت ناشي از درآمد به بار آورده و هرگونه افزايش دستمزد در سطح بالاتر از نرخ تورم يا كمتر از نرخ تورم به التهاب در محيط‌هاي كار آسيب‌ وارد مي‌كند. مشكل بنيادين اين است كه «كيك توليد» در ايران متاسفانه به دليل فقدان سياست‌هاي كارآمد اقتصادي، كوچك مانده است و به هر شاغل اندازه كوچك‌تري مي‌رسد.

آفرينش: تلويزيون کشورهاي فارسي زبان

«تلويزيون کشورهاي فارسي زبان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد؛ايران، افغانستان و تاجيکستان سه کشور فارسي زبان به شمار مي روند، کشورهايي که هريک در دايره تمدني، زباني، مذهبي و فرهنگي تقريبا يکساني قرار گرفته اند اما با اين حال در طول دو دهه گذشته تاکنون نتوانسته اند روابط فرهنگي و رسانه اي مستحکمي بين خود برقرار سازند. فروپاشي شوروي و تولد جمهوري تاجيکستان از خاکستر ابرقدرت کمونيسم تاجيک ها را متمايل به فرهنگ، زبان و مذهب خويش کرد، فرهنگي که در دايره ايران تمدني قرار مي گرفت و همانندي هاي بسياري با افغانستان و ايران داشت.

در اين حال جنگ داخلي تاجيکستان و جنگ داخلي افغانستان و سپس تسلط طالبان و بعد از آن  سال هاي پس از طالبان باعث شد تا همکاري هاي استراتژيک سه کشور فارسي زبان در حوزه سياسي و به ويژه فرهنگي به امري مغفول تبديل شده باشد، با اين حال افزايش ثبات نسبي در افغانستان و توجه بيشتر تاجيکستان بخصوص دولت آقاي رحمان به همکاري با ايران در کنار ميل سياست خارجي ايران به افزايش نفوذ در متحدان استراتژيک خود در منطقه باعث افزايش توجه به همکاري هاي فرهنگي شده است.

در اين راستا طرح تلوزيون فارسي مشترک ميان سه کشور فارسي زبان اکنون بيشتر از هر زمان ديگري مورد توجه پايتخت هاي تهران، کابل و دوشنبه قرار گرفته است، چراکه عمق نزديکي هاي فرهنگي سه کشور در کنار خطرات رسانه اي قدرت هاي رقيب سه کشور را واداشت تا دست به تاسيس اين رسانه ي منطقه اي بزنند. طرح اين تلوزيون در اجلاس رهبران سه کشور در دو سال پيش مطرح شد اما برخي اختلاف نظرها و تفاوت ديدگاه ها به ويژه از طرف دولت افغانستان باعث شد تا روند تاسيس اين شبکه به تاخير افتد.

اين تلويزيون که قرار است مقر آن در دوشنبه پايتخت تاجيکستان و با حمايت هاي مالي، فني و برنامه هاي سه کشور باشد، مي تواند جايگاه زبان فارسي را در سه کشور فارسي زبان و کشورهاي مناطقي که داراي اقليت هاي فارسي زبان هستند ارتقا دهد (نظير ازبکستان که فارسي زبانان آن تحت فشار دولت قرار دارند).

آنچه مشخص است ايده تاسيس اين شبکه و افتتاح آن مي تواند تاثيرات چندجانبه بر کشورهاي سه گانه بگذارد از يک سو قدرت رسانه اي و توليدات برنامه اي ايران باعث خواهد شد تا امکان پخش برنامه براي اين کشورها مهياتر شود به علاوه به افزايش نفوذ فرهنگي و سياسي ايران در کنار بسط همگرايي ميان سه کشور بينجامد، از نگاه ديگر از آنجا که قدرت رسانه اي روسيه همچنان در آسياي ميانه نفوذ فوق العاده دارد اين تلويزيون مي تواند کمک زيادي به جمهوري تاجيکستان براي رهايي از هژموني رسانه اي روسيه و افزايش روابط با ايران باشد.

در اين حال از آنجا که افغانستان نوين در شرايطي قرار دارد که ياراي افزايش نفوذ هرچه بيشتر اقتصادي، فرهنگي و سياسي ايران است اين تلوزيون مي تواند به عنوان عاملي درجهت تقويت روابط تهران با کابل مطرح شود در اين حال با برنامه هاي متنوع علمي و فرهنگي خود از ميزان فقر فرهنگي و علمي کشور بحران زده افغانستان بکاهد.

در واقع هرچند مسئولان و سياستمداران سه کشور فارسي زبان (به ويژه ايران) دير به فکر همکاري گسترده رسانه اي افتاده اند اما همين تلوزيون مشترک را نيز مي توان به فال نيک گرفت، چرا که بي شک درصورت به کار گيري مفيد و علمي و فرهنگي از اين رسانه ديداري در آينده نزديک ما شاهد افزايش مناسبات فرهنگي، اقتصادي و سياسي بين سه کشور فارسي زبان اين حوزه مشترک فرهنگي خواهيم بود، چه اينکه اين تقويت مناسبات مي تواند بلوکي قدرتمند و منطقه اي را در پي داشته باشد.

جهان صنعت:اتفاقي نمي‌افتد

«اتفاقي نمي‌افتد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت است كه در آن مي خوانيد؛40 هزار ميليارد تومان هدفمندکردن يارانه‌ها که منتفي شد، اينک مساله مهم اين است که دولت با قانوني که ملزم به اجراي آن شده چگونه بايد برنامه‌ريزي کند. اگرچه پيش از اين زمزمه‌هايي مبني بر پس گرفتن يا اجرا نکردن قانون هدفمندکردن يارانه‌ها شنيده مي‌شد اما با تصويب 20 هزار ميليارد تومان در مقطع کنوني، دولت در دوراهي قرار گرفته که نه توان بازگشت دارد و نه عبور.

هرچند که اجرا نکردن قانون از سوي دولت در سال‌هاي گذشته کمترين هزينه را متوجه کليت دولت کرده اما آنکه آسيب نهايي را ديده اقتصاد کشور بوده است. با اين حال به نظر مي‌رسد عبور از مسير پرپيچ و خم هدفمندکردن يارانه‌ها چندان هم آسان نيست، دولت ناگزير است که عبور کند.

اما اين بار حتما هم تورم را بايد متحمل شود، هم کسري بودجه. اگر هم که اجرا نکند اتفاقي نمي‌افتد. همان‌گونه که براي برنامه چهارم اتفاقي نيفتاد.

ارسال به دوستان
وبگردی