انتخابات سراسری آلمان و چالش های پیش روی صدراعظم آینده

با نگاهی به کارنامه سیاسی خانم مرکل در طول دوران زمام داری، به خوبی متوجه خواهیم شد که این کشور تحت رهبری او توانسته از بحران های مختلفی که بزرگترین آنها بحران اقتصاد سال های 2007-2012 بود به خوبی عبور کند و در بین کشورهای اروپایی که تحت تاثیر عواقب این بحران قرار گرفته بودند کمترین ضرر به اقتصاد آلمان رسید.

در واقع اقتصاد آلمان  در طول دوران زمام داری وی توانست جای خود را به عنوان بزرگترین اقتصاد قاره اروپا در بین کشورهای این اتحادیه تثبیت کند و حتی حامی مطمئنی باشد برای سایر کشورها مانند یونان و اسپانیا که تاثیرات بحران اقتصادی بر روی آنها عمیق و گسترده بود.

 در زمینه مسائل سیاسی در سطح بین الملل می توان به نقش تاثیر گذار آلمان در توافق هسته ای بین ایران و قدرت های جهانی موسوم به برجام، جنگ عراق و اعزام نیروی نظامی به افغانسان و نزدیک کردن سیاست های آلمان در سطح بین المللی با آمریکا اشاره کرد.

با این حال درصورت انتخاب مجدد مرکل به عنوان صدر اعظم آلمان یا به روی کار آمدن شخصی دیگر آلمان با چند چالش در زمینه های سیاسی و اقتصادی رو به رو است.

 شاید بتوان یکی از سیاست های دولت مرکل را که باعث بیشترین انتقاد ها به وی شد سیاست درهای باز برای پناه جویان دانست.

جنگ های منطقه خاورمیانه که باعث بروز بیشترین ناامنی در عراق، سوریه و افغانستان شد موجب گسترش و هجوم سیل عظیم پناهندگان از این منطقه به اروپا شد.

 دولت مرکل برخلاف سایر کشورهای اروپایی که در مورد پناهندگان با شک و تردید رو به رو شدند، اعلام کرد از ورود پناهندگان به کشور استقبال می کند و  حدود 900 هزار پناهجو وارد این کشور شدند و تا انتهای سال 2016 تنها شمار پناهندگان سوری در آلمان به رقمی بیش از 600 هزار نفر رسید.

در ابتدا علت این اقدام دولت مرکل علاوه بر جنبه های انسانی مسائل اقتصادی و نیاز این کشور به نیروی کار جوان به دلیل بالا رفتن سن جمعیت شاغل آلمان نیز اعلام شد.

 افزایش اقدامات تروریستی در این کشور که به طور عمده از سوی افرادی صورت می گرفت که در پوشش پناهنده وارد این کشور شده بودند باعث افزایش انتقادات به تصمیم دولت مرکل شد.

منتقدین عقیده داشتند باز گذاشتن مرز ها آلمان باعث بروز ناامنی در این کشور شده و علاوه بر این باعث تغییرات فرهنگی گسترده و کمرنگ شدن فرهنگ و ارزش های اروپایی در آلمان خواهد شد.

خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا که با برگزاری همه پرسی در این کشور رنگ واقعیت به خود گرفت باعث شد بار دیگر فشار ها بر روس آلمان برای رهبری اتحادیه اروپا و کاهش عواقب اقتصادی و سیاسی این تصمیم بریتانیا بر اروپا بیشتر شود.

در واقع آلمان حالا باید به نوعی رهبری این اتحادیه را برعهده بگیرد و تلاش کند جنبش هایی که در راستای خروج از اتحادیه اروپا در کشورهای مختلف اروپا همچون هلند و فرانسه شکل گرفته اند باعث نشوند این کشور ها راه بریتانیا را پیش بگیرند و اتحادیه اروپا دچار فروپاشی شود.

با توجه به موارد فوق دولت بعدی و صدر اعظم بعدی آلمان باید نهایت تلاش خود را برای رفع مشکلات این کشور که به طور کلی بر دو محور سیاست و مهاجران می چرخد، به کار بندد.

خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به رغم تمام مشکلاتی که برای این اتحادیه به وجود آورده، بیش از همه فرصتی برای آلمان است تا منابع مالی کشورهای اروپایی و سرمایه گذاران خارجی را که بعد از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به نوعی سرگردان می شود به خود جذب کند و آلمان را به پایتخت اقتصاد اروپا تبدیل کند.