صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۱۷۸۳۸۷
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۶ - ۰۲ شهريور ۱۳۹۰ - 24 August 2011

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان:همه به اين نسخه چشم دوخته اند

«همه به اين نسخه چشم دوخته‌اند»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه ر ان مي‌خوانيد؛
1- اواخر ارديبهشت ماه امسال، آقاي «فهمي هويدي»، متفكر و نويسنده معروف مصري به كيهان آمده بود. دورادور با هم آشنا بوديم. آمده بود درباره تحولات منطقه، گپ و گفتي داشته باشيم. سخن از چرخش يكصد و هشتاد درجه اي شرايط منطقه به نفع ملت هاي مسلمان و سقوط پي درپي ديكتاتورها در ميان بود و تحول پرشتاب مصر و... در ميانه اين مباحث، آقاي فهمي هويدي از نگارنده پرسيد؛ آيا خيزش عظيم مردم مصر را پيش بيني مي كرديد؟ پاسخ آن بود كه؛ امام راحل ما(ره) بازگشت ملت هاي مسلمان به هويت اسلامي خويش و پيدايش انقلاب هايي نظير انقلاب اسلامي ايران را پيش بيني كرده و با قاطعيت و اطمينان از وقوع آن خبر داده بودند و از مصر با توجه به فرهنگ غني و سوابق مبارزاتي آن به طور ويژه ياد كرده بودند، بنابراين بايد عرض كنم كه ما در ايران اسلامي از مدت ها پيش در انتظار بوديم... و سپس به مزاح از آقاي فهمي هويدي پرسيدم؛ آيا شما در مصر، كمي تاخير نداشته ايد؟ و آقاي هويدي ضمن خوش و بش در قبال اين مزاح و تاكيد بر اين كه نظرات حضرت امام(ره) را شنيده و درباره آن نوشته هايي داشته است، گفت(نقل به مضمون)؛ شما در ايران دوران پهلوي، ظلم و بيدادگري را مي ديديد و با آن مخالف بوديد، يعني مي دانستيد كه «چه نمي خواهيد» و ما هم در مصر دوران سادات و حسني مبارك، شاهد ستم ها و خيانت ها بوديم و آن را نمي خواستيم، يعني ما هم مثل شما مي دانستيم كه «چه نمي خواهيم»، اما، شما به بركت وجود امام خميني(ره) و نسخه اي كه ايشان براي حاكميت اسلام در دست داشت، علاوه بر آن كه مي دانستيد چه نمي خواهيد، به خوبي نيز مي دانستيد كه چه مي خواهيد، ولي ما در مصر و ساير كشورهاي اسلامي از اين نعمت محروم بوديم و اگرچه شماري از انقلابيون و صاحبنظران، نسخه اسلامي را چاره ساز مي دانستند ولي اين ديدگاه در ميان توده هاي مردم طرفداران انبوه و فراواني نداشت، اما، رهبري امام خميني و پس از ايشان امام خامنه اي طي 30 سال گذشته و عبور مقتدرانه ايران اسلامي از عقبه ها و توطئه ها به ملت هاي مسلمان آموخت كه اقتدار، سربلندي، استقلال، آزادي، پيشرفت هاي علمي، رسيدن به قله هاي تكنولوژي، حضور مقتدرانه و با افتخار در عرصه هاي بين المللي و... همه در رويكرد به يك نظام حكومتي برخاسته از آموزه ها و قوانين اسلامي امكان پذير است. اين باور امروزه در ميان تمام ملت هاي مسلمان مشترك است و نسخه حكومتي اسلام را با هيچ نسخه ديگري عوض نمي كنند.

همين جا گفتني است؛ «ايمانوئل والراشتاين» از نظريه پردازان بلندآوازه آمريكايي كه اصلي ترين حوزه فعاليت وي «نظم نوين جهاني» بوده است، با تأسف مي گويد «اصلي ترين مانع ما براي استقرار نظم نوين جهاني، نظرات [امام] خميني و مخصوصاً دكترين «ولايت فقيه» اوست كه در آن، از اسلام، نسخه حكومتي استخراج شده و بر باورهاي مردم مسلمان تكيه دارد.» والراشتاين در ادامه مي گويد «تا آنجا كه مطالعات ما نشان مي دهد، همه نظريه ها و دكترين ها در گذر زمان، كهنه و كمرنگ مي شوند ولي نظريه ولايت فقيه امام خميني، هر روز پررنگ تر و سرزنده تر مي شود و ملت هاي مسلمان منطقه را به سوي خود مي كشاند» و...

2- كشورهاي اسلامي اگرچه به لحاظ هويت- تا حدودي- متفاوت ديكتاتورهاي حاكم و برخي شرايط ژئوپوليتيك با يكديگر تفاوت هاي جزئي دارند ولي اعتقاد ملت ها به اسلام و دست نشانده بودن ديكتاتورهاي حاكم در تمامي آنها مشترك است و به همين علت خيزش هاي اسلامي منطقه از سه ويژگي و شاخصه مشترك اسلامي بودن، ضد استكباري بودن - ضديت آشكار با آمريكا، اسرائيل و ساير قدرت هاي استكباري- و مردمي بودن به معناي فراگيري انقلاب و اختصاص نداشتن آن به يك قشر خاص اجتماعي، برخوردارند. بنابراين به وضوح مي توان ديد كه برپايي نظام اسلامي، با الگوي تعريف شده و اعلام شده انقلاب اسلامي در ايران، سرانجام غير قابل بازگشت تمامي اين خيزش هاست هر چند كه مقدمات و مسيرهاي پيش روي آنها در تونس، مصر، يمن، ليبي، عربستان، بحرين، اردن و... با يكديگر تفاوت هاي جزئي داشته باشند. به عنوان مثال از هم اكنون مي توان حدس زد كه خيزش اسلامي آغاز شده در عربستان، به احتمال زياد با ريختن خون بسياري از وهابيون حاكم بر اين كشور همراه خواهد بود. وهابيوني كه كانون اتصال آنها دربار آل سعود است و در وابستگي به بيگانگان عليه مردم آن سامان دست به جنايات فجيع و هولناك و غير قابل بخششي زده اند و همين سرنوشت در انتظار آل خليفه نيز هست.
اين نوشته به مناسبت سقوط ديكتاتور ليبي، نگاهي گذرا به شرايط كنوني اين كشور، بعد از سقوط قذافي دارد و در اين باره گفتني هايي هست.

3- در نگاه اول- كه چندان هم دور از واقعيت نيست- سقوط ديكتاتوري چهل و چند ساله قذافي، در پي يك خيزش گسترده مردمي و فاقد سازمان و تشكيلات قوي به دست آمده است و دقيقاً به همين علت است كه آمريكا و متحدانش براي مديريت انقلاب ليبي و هدايت آن به سمت و سوي تحت كنترل پنهان خود دندان تيز كرده اند. اوباما، رئيس جمهور آمريكا در اولين واكنش بعد از اعلام سقوط قذافي، ضمن تبريك سالوسانه اين پيروزي به مردم ليبي توصيه كرد كه به قواعد دموكراتيك در اداره بعدي كشور خويش وفادار باشند! و با تلويحي نزديك به تصريح از آنان خواست كه به جاي ادامه حضور در عرصه، به مديريت نخبگان و گروه هاي سياسي فعال در جريان فروپاشي رژيم قذافي روي آورند! و در همان حال خانم «كاترين اشتون» مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا، خطاب به مردم ليبي گفت، اتحاديه اروپا براي كمك به مردم ليبي به منظور برقراري يك نظام دموكراتيك در اين كشور آمادگي دارد. ساركوزي رئيس جمهور فرانسه، فرانكو فرانتيني وزير خارجه ايتاليا - از حاميان سرسخت قذافي تا قبل از سقوط- انگلا مركل صدر اعظم آلمان و برخي ديگر از مقامات بلندپايه اروپايي و آمريكايي نيز اظهارنظرهاي مشابهي داشته و براي كمك به مردم ليبي! اعلام آمادگي كردند. اين در حالي است كه خيزش مردم مسلمان ليبي عليه جنايات همين جرثومه هاي فساد و تباهي بوده است.

4- و اما، درباره گروه ها و جريانات فعال در انقلاب اسلامي ليبي، صرفنظر از ميزان نقش و ضريب تاثير آنها مي توان به چند گروه و جريان زير اشاره كرد.

الف: سازمان هاي شناخته شده اسلامي نظير اخوان المسلمين. اين گروه اگرچه در بسياري از كشورهاي اسلامي- مخصوصا مصر كه خاستگاه آن است- حضور موثر و چشمگيري همراه با تابلو و شناسه آشكار دارد ولي در ليبي از اين سازماندهي و تشكل بي بهره بوده است و حاكميت ديكتاتور ي قذافي به آنها اجازه حضور نداده بود. افراد اين گروه به عنوان طرفداران و يا اعضاي اعلام نشده اخوان المسلمين در خيزش اسلامي ليبي حضور داشته اند.

ب: جرياني متشكل از سياستمداران و اعضاي وابسته به حكومت كه پس از آغاز خيزش مردمي از حاكميت جدا شده و به مردم پيوسته اند. در رأس اين جريان، «مصطفي عبدالجليل» وزير دادگستري پيشين رژيم قذافي قرار دارد كه هم اكنون نيز مسئول «شوراي انتقال» ليبي است.

ج: جريانات و گروه هاي مسلح كه بسياري از آنها در حد و اندازه قابل ذكر و اعتناء نيستند. در رأس اين جريانات گروه مسلح «مقاتله الاسلامي» قرار دارد. اين گروه متشكل از يك اقليت «حنفي مذهب» است و با وهابيون و سلفي هاي عربستان پيوند و روابط نزديكي دارد. گروه مقاتله الاسلامي، درگيري مسلحانه در ليبي را آغاز كرد كه به عقيده برخي از صاحبنظران، تاخير در پيروزي را به دنبال داشت و بهانه اي در دست قذافي براي دست زدن به قتل عام گسترده مردم بود. اين گروه به دو علت در ميان مردم ليبي از پايگاه و جايگاه قابل قبولي برخوردار نيست. اول آن كه اعضاي آن متهم به همكاري با وهابي ها و سلفي هاي سعودي هستند و دوم، اين كه، گروه «مقاتله الاسلامي» مذهب حنفي دارند و حال آن كه قاطبه مردم مسلمان ليبي از پيروان مذهب مالكي هستند.
برخي گزارش ها از ارتباط اين گروه با نمايندگان «ناتو» و «عبدالسلام جلود» مرد شماره 2 سابق ليبي حكايت مي كند.

د: جريان وابسته به غرب كه از سوي شاخه نظامي ناتو حمايت مي شود. در رأس اين جريان «عبدالسلام جلود» مرد شماره 2 پيشين ليبي قرار دارد. غربي ها در ابتدا تلاش كردند از اين جريان با محوريت عبدالسلام جلود براي حذف قذافي و جايگزيني عوامل مورد اطمينان خود در حاكميت بعدي ليبي استفاده كنند، اما از آنجا كه عبدالسلام جلود در ميان مردم به همكاري نزديك با قذافي و همراهي با جنايات وي متهم است، پروژه نفوذ و جايگزيني غرب با شكست روبرو شد.

هـ: در اين ميان مي توان از نيروهاي مداخله گر پيمان آتلانتيك شمالي- ناتو- نيز نام برد.
نيروهاي ناتو اگرچه به ظاهر براي مقابله با قذافي و در پوشش حمايت از مردم ليبي وارد صحنه شده بودند، ولي برخلاف آنچه از ميزان توان نظامي ناتو انتظار مي رفت، در برخورد با قذافي مسامحه آشكار و ترديدبرانگيزي داشتند و در همان حال، از بمباران محل تجمع مردم انقلابي به بهانه «اشتباه تاكتيكي» دريغ نورزيدند. ناتو نيز در ميان مردم پايگاهي ندارد، چرا كه خيزش اسلامي مردم عليه كشورهاي تشكيل دهنده پيمان «ناتو» نيز بوده است.

و: و بالاخره، به عنوان اصلي ترين جريان حاضر و موثر در انقلاب اسلامي ليبي، بايد از توده هاي عظيم مردم مسلمان اين كشور ياد كرد كه خيزش انقلابي منجر به سقوط قذافي مديون حضور فداكارانه و مقاومت و ايستادگي جانانه آنها بوده و هست.

توده هاي مردم با تابلوي اسلامي و هدف تعريف شده - و از ابتدا به صراحت اعلام شده- تشكيل يك نظام حكومتي برخاسته از آموزه هاي اسلامي به صحنه آمده و پيروزي نهايي را رقم زده اند. شناسه اصلي آنان، شعارهاي «الله اكبر»، «اسلام دين من است»، «قذافي كافر است»، «مرگ بر آمريكا» و «مرگ بر اسرائيل» بوده است. مردم اصرار داشتند كه از مساجد آغاز كنند و در خيابان ها به نماز جماعت بايستند. گفتني است سه روز پيش، وقتي براي تسخير نهايي طرابلس حركت كردند به يكديگر وعده مي دادند كه «نماز عيد فطر را بدون حضور قذافي در طرابلس برپا مي كنيم و به شكرانه پيروزي اسلام بر كفر، پيشاني سجده بر خاك مي نهيم».

وقتي پاي توده هاي مردم در ميان است بايد به قبايل ليبي نيز اشاره كرد. در ليبي نزديك به 041 قبيله حضور دارند كه از آن ميان، 03 قبيله از اهميت و جايگاه موثر و برجسته اي برخوردارند. برخي از ناظران بر اين باورند كه قوس نزولي منجر به سقوط قذافي هنگامي آغاز شد كه قبايل ياد شده عليه قذافي با يكديگر پيمان بستند و خداي «عمر مختار» قهرمان مسلمان استقلال ليبي از استعمار ايتاليا را بر اين پيمان شاهد گرفتند.

5- امروز، در پي سرنگوني حكومت قذافي، آمريكا و متحدانش اصرار دارند كه تعيين سرنوشت ليبي و نوع حكومت آن به شورايي متشكل از اعضاي گروه ها و جريانات ياد شده سپرده شود و مخصوصا روي ترك صحنه از سوي مردم اصرار دارند. چرا كه در اين حالت، اولا؛ سهم صاحبان اصلي انقلاب يعني توده هاي مردم، حداكثر در حد و اندازه عضويت يك يا دو نفر در شوراي ياد شده تقليل خواهد يافت و ثانيا؛ گروه هاي ديگر كه تقريبا تمامي آنها طرفدار سكولاريسم و جدايي دين از سياست هستند، نوع نظام حكومتي آينده ليبي را رقم خواهند زد. اما، خوشبختانه در سوي ديگر اين ميدان توده هاي عظيم مردم حضور دارند كه بارها با صراحت اعلام كرده اند، به كمتر از حكومت اسلامي و نظام برخاسته از آموزه هاي دين مبين اسلام رضايت نخواهند داد. و طرفه آن كه به قول نيكلاي ساركوزي - رئيس جمهور فرانسه- مادام كه پاي جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك الگو در ميان است، هيچيك از ملت هاي مسلمان خاورميانه و شمال آفريقا به پذيرش حاكميتي غيراسلامي و سكولار تن نمي دهند.

خراسان:کاش مجبور به نوشتن اين مقاله نبودم

«کاش مجبور به نوشتن اين مقاله نبودم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن مي‌خوانيد؛اي کاش هيچ وقت مجبور نمي شدم که چنين مقاله و مطلبي را در اين برهه زماني بنويسم.

اي کاش هيچ گاه ضرورتي براي نوشتن اين مطلب احساس نمي کردم که در عصر حاکميت و تثبيت نظام اسلامي بر ايران عزيز و از کنار مضجع نوراني حضرت ثامن الحجج عليه السلام مطلبي با چنين موضوعي بنويسم.

اي کاش در کشوري که صاحب اصلي آن را امام زمان مي دانيم و حضور هميشه شاهدانه امام رضا(ع) را در قلب ايران مايه برکت و عزت و افتخار ميهن عزيزمان مي دانيم، مواردي هرچند اندک از يک «بي توجهي و غفلت بزرگ» را شاهد نبوديم.

اي کاش در ايران اسلامي با آن سابقه تمدني و فرهنگي عظيم و آن پيشينه يکتاپرستي مردمانش حتي از قبل ظهور اسلام و پذيرش آگاهانه آن توسط ايرانيان يکتاپرست و خردمند شاهد همين موارد اندک «فراموش کاري» يا «کم اعتنايي» به حرمت امر آفريدگار مهربان هستي نمي بوديم.

گرچه وجود رشوه خواري، دروغ، غيبت، تهمت، بي بندوباري، دزدي، مال مردم خوري، رباخواري و حرام خواري و ديگر گناهان کبيره اي از اين قبيل همه و همه در جامعه اسلامي هرچند فراوان هم نباشد، جانگداز و دنياسوز و عاقبت سوز و صدالبته برکت سوز است اما اين گناهان را هر يک از مرتکبان ممکن است با کلاه شرعي، توجيه يا جهل يا هر بهانه ديگري و يا اساسا با انکار اصل موضوع موجه جلوه دهند يا آن چنان اين گونه گناهان و خلاف هاي عظيم را در خفا يا ماهرانه و رذيلانه انجام دهند يا چنان رنگ و لعاب هاي مختلف به اين اعمال خلاف در پوشانند که لااقل برخي از مردم متوجه نشوند. اما چه تلخ است، که در ماه مبارک رمضان در روز روشن و در هنگامه اي که جهان اسلام و تمامي بيش از يک ميليارد مسلمان جهان حتي آنان که به دلايلي از جمله بيماري، عذر شرعي و يا هر دليل موجه ديگري توانايي روزه داري ندارند، هر کدام به اندازه فهم و بضاعت و همت خود در پي کسب درک و کسب معارف و فضيلت هاي بي منتهاي ماه نزول قرآن و استفاده از شب و روزها و ساعت ها و حتي دقايق نوراني ماه رحمت و غفران و برکت ويژه الهي هستند، در چنين بحبوبه مبارک و باز بودن تمامي درهاي آسمان تعداد معدودي و انگشت شماري در برخي نقاط ايران عزيز و حتي در شهر امام رضا(ع)، آشکارا و در ملاءعام بي توجه و بي اعتنا به خدايي که در محضر حضرتش تنفس مي کنند، بي توجه به فرشتگان و ملائکي که ناظر اعمال همگان هستند و بي اعتنا به خيل و اکثريت قريب به اتفاق مردمان به عشق خدا روزه دار، متاسفانه تظاهر به «روزه خواري» مي کنند و حريم خدا و پيامبر و قرآن و امام رضا(ع) و حرمت مردمان هم نوع خود را ناديده مي گيرند و بلکه مي شکنند و دردآورتر اين که در غالب موارد تظاهر به روزه خواري با کشيدن و دود کردن سيگار پشت فرمان خودروها و ... بروز و ظهور دارد نه خوردن و آشاميدن ناشي از تحمل گرسنگي و تشنگي شديد!

بايد انصاف داشته باشيم که بالاخره برخي از مردم يا کسالتي دارند يا عذر شرعي يا مسافر هستند و نمي توانند روزه بگيرند اما بحث اصلي اين است که حتي آنان که به هر دليلي از روزه گرفتن معذور هستند، اما مي توانند و وظيفه شرعي، عقلي، انساني و قانوني دارند که حرمت هاي الهي و حرمت ارزش ها و باورها و حتي حرمت عرف و قانون جامعه را نگاه دارند و در ملاءعام مرتکب خلاف زشت و قبيحي مانند تظاهر به روزه خواري نشوند.

اي معدود بندگان خدا که يا از روي کم توجهي يا غفلت يا خداي ناکرده بي اعتنايي و لجبازي حريم و حرمت خدا و بندگان روزه دار خدا را نگاه نمي داريد، کمي در خود و با خود و در خلوت خود بينديشيد که با اين تظاهر به حرمت شکني ها به کدامين مقصد چنين شتابان و بي محابا مي تازيد همه مي دانند و شما هم مي دانيد شايد فراموش کرده ايد، شايد دچار غفلت شده ايد، شايد ... اما همه مخلوق خداوند مي دانند که حضرتش که يگانه بي همتاست و خالق هستي، صمد است و غني و بي نياز مطلق که اگر نيازي مي داشت تواناي مطلق نبود و خالق بي همتا و قادر متعال، بخشنده کريم و مطلق نبود و اما اين همه مائيم و همه مخلوق آفريدگار هستي که به ذات اقدسش محتاجيم و فقير درگاه ربوبي حضرتش. همه مي دانيم که او را نيازي به نماز و طاعت و اطاعت و روزه داري و شب زنده داري و احياي ما نيست و اين ما بندگانيم که از ازل تا ابد، فقير و گداي بي ادعاي درگاه او هستيم و بايد باشيم و چه فخري بالاتر از اين که عبد و فرمانبر و فقير هيچ بت و طاغوت و مخلوقي نباشيم و تنها عبد و گداي درگاه حضرت حق جل و علا که صاحب ملک و ملکوت و آفريدگار تمامي مخلوقات و صاحب روز حساب و پاداش و جزاست باشيم. بي نياز مطلق را چه نيازي به عبادت و اطاعت مخلوق سراسر نياز، همه مي دانيم و مي دانند، گر جمله کائنات کافر گردند/ بر دامن کبريايش ننشيند گرد

هر چند در اين مقال سخن از شرافت بندگي و مظاهر بندگي و اطاعت و عبادت حضرت حق نيست و تنها سخن از کم توجهي، بي توجهي يا غفلت يا خداي ناکرده کم اعتنايي يا لجبازي تعداد معدودي به حکم الهي و وجدان عمومي جامعه است اما باور داريم همين مقدار کم تظاهر به روزه خواري در کشور امام زمان و شهر امام رضا(ع) خون به دل انسان مي کند و اين عده اندک نيز با کمي توجه مي توانند و وظيفه دارند در مقابل خدا و قرآن و جامعه لااقل در اين چند روز باقي مانده از ماه برکت ويژه الهي، قدم از حريم حرمت هاي الهي بيرون کشند و با خدا، با قرآن، با خواست و وجدان عمومي جامعه آشتي کنند و دست از تظاهر به روزه خواري در مقابل ديدگان متعجب مردم بردارند و اگر خداي ناکرده و زبانم لال کسي به خاطر لجبازي با حرمت ها و ارزش ها، مباني ديني و يا نظام حاکم و جمهوري اسلامي تن به چنين گناه بزرگي مي دهد به خود آيد چرا که همه مي دانيم که راه برگشت به دامن خدا هميشه باز است و جز خودمان کسي نمي تواند اين راه را بر ما بندد.

باز هم تکرار مي کنم اي کاش خود را مجبور به نوشتن مقاله اي با اين موضوع نمي ديدم با اين حال شايد اين نوشته در اين مقطع زماني و در سال جاري که هنوز حرمت روزه و روزه داري در جامعه بسيار نگاه داشته مي شود و تظاهر به روزه خواري در نزد اکثريت قريب به اتفاق مردم و حتي آنان که خود به هر دليلي از روزه داري معذور هستند، قبيح شمرده مي شود، باعث شود که از اين پس چنين مواردي اصلا در هيچ کجاي ايران عزيز اسلامي ديده نشود.

اما به هر تقدير براي رسيدن به چنين وضعيت مطلوبي بايد علاوه بر توجه به مسائل و نکاتي مهم به يک نکته اساسي که وظيفه آحاد مردم نيز هست اشاره کرد و آن اين که تمامي مردم حتي معذوران از روزه داري وظيفه دارند با برخوردي اخلاقي، اسلامي، انساني، مودبانه و نرم خويانه همين تعداد اندک متظاهران به روزه خواري را دلالت و راهنمايي کنند و با کلام اثرگذار و دلسوزانه اين افراد را متوجه غفلت يا جهل يا کم اعتنايي خود بکنند چرا که صرفا ناراحتي و دلخوري مردم از بروز چنين پديده اي باعث نمي شود که اين پديده نامبارک در همين ابتداي امر و قبل از اين مثل خيلي از گناهان ديگر مانند دروغ گويي، غيبت، تهمت، رشوه خواري و کلاه برداري و حرام خواري، بي حجابي و بدحجابي و بي بندو باري براي برخي به رويه تبديل شود، مهار و کنترل شود بلکه آحاد مردم وظيفه دارند همان طور که از ديدن چنين مواردي دل پريش و آزرده خاطر و متاسف مي شوند با در نظر گرفتن شرايط و تجهيز به کلام نرم و مومنانه و عالمانه به متظاهران به روزه خواري تذکر مودبانه و خيرخواهانه و دلسوزانه بدهند و پرواضح است وقتي چنين معروفي در جامعه توسط افراد گوناگون و پرشمار تکرار شود، قطعا آن تعداد معدود نيز از عمل حرمت شکنانه و خلاف وجدان عمومي جامعه خود دست بر مي دارند و صدالبته سکوت و بي تفاوتي آحاد مردم در مقابل چنين منکرهايي اگر نگوييم به گسترش منکر و ريخته شدن قبح منکرهاي اين چنيني کمک مي کند مسلما مي توانيم بگوييم سکوت و بي تفاوتي و عمل نکردن عالمانه و خيرخواهانه به اين وظيفه عقلي و شرعي، کم کم قبح تظاهر به روزه خواري را مثل برخي از گناهان و زشتي هاي ديگر خواهد ريخت.

خدايا به برکت رمضان و قرآن و امام زمانت مباد که در ماه مبارک رمضان شاهد از بين رفتن و شکستن قبح تظاهر به روزه خواري حتي توسط عده معدودي در ايران عزيز باشيم.

جمهوري اسلامي:روز قدس و تغيير جغرافياي سياسي منطقه

«روز قدس و تغيير جغرافياي سياسي منطقه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛روز جهاني قدس اين بار در شرايطي متفاوت از گذشته برگزار مي‌شود كه چهار تن از ديكتاتورهاي جهان عرب به زباله دان تاريخ پيوسته‌اند و اگرچه بعضاً تلاش مي‌كنند از مخفي گاه خود شيطنت كنند و با شرارت‌هاي خود همچنان قرباني بگيرند ولي اين دست و پا زدن‌ها نيز نمي‌تواند چيزي را تغيير دهد.

روز قدس اين بار با تغيير جغرافياي سياسي منطقه، معني و مفهوم ديگري را در ذهن‌ها تداعي مي‌كند. رژيم كمپ ديويدي مبارك يعني اصلي‌ترين دلال صهيونيسم در منطقه به كلي از هم پاشيده است. از گذرگاه رفح درحد فاصل ميان نوار غزه و سرزمين مصر در عين حال كه باز و بسته مي‌شود، اما ارسال مايحتاج مردم مظلوم غزه از سرگرفته شده است. خط لوله انتقال گاز مصر به فلسطين اشغالي منفجر و عمليات انتقال گاز به اسرائيل متوقف گرديده است. سراسر مصر در قبال جنايت اخير صهيونيست‌ها در قتل عام 5 نظامي مصري در صحراي سينا ملتهب است و موج تظاهرات خشم آلود مردم عليه صهيونيست‌ها به اوج خود رسيده است. پرچم رژيم صهيونيستي از فراز ساختمان مقر سفارت رژيم تل آويو در قاهره پائين كشيده شده و به جاي آن پرچم فلسطين به اهتزاز درآمده است. انقلابيون مصري اين روزها ماهيت ضد صهيونيستي قيام خود را پنهان نمي‌كنند و قوياً خواستار لغو قرارداد ننگين كمپ ديويد هستند.

در فلسطين اشغالي و نزد فلسطيني‌ها اين خشم و خروش در مقياسي وسيع‌تر درحال اوج گيري است. مقاومت اسلامي با احساس پيروزي و موفقيت بيشتر، انگيزه‌هاي نيرومندتري براي ادامه استقامت و پافشاري بر مواضع حق طلبانه‌اش دارد. براي نخستين بار از آغاز شكل گيري رژيم صهيونيستي، فلسطيني‌ها موفق به شليك موشك به سوي ناوچه‌هاي نظامي رژيم صهيونيستي در مديترانه شده‌اند. علاوه بر اين تقريباً هيچ يك از جنايات صهيونيست‌ها بدون پاسخ تلافي جويانه نمانده است. اگرچه واكنش‌ها با ابعاد جنايات دشمن، تناسب چنداني ندارد ولي در مجموع نشانگر اراده و آمادگي رزمي در جبهه مقاومت محسوب مي‌شود.

در صحنه عربي، رژيمهاي سازشكاري كه فلسطيني‌ها را وادار به تمكين در برابر صهيونيستها مي‌كردند، يا از صحنه حذف شده‌اند يا در موضع انفعالي قرار دارند. دربار فاسد رياض كه براي دو جنگ عليه لبنان و غزه به اشغالگران چراغ سبز داده و حتي متعهد شده بود بخشي از هزينه‌هاي جنگي صهيونيستها را تقبل مي‌كند، اكنون دچار بحران عظيم و گسترده‌اي است كه مشروعيتش حتي درون مرزهاي عربستان هم در معرض سئوال قرار گرفته است. البته رياض اميدوار است با سرمايه‌گذاري بيشتر و ريخت و پاش به منظور انحراف قيام‌هاي عربي، آب رفته را به جوي باز گرداند ولي سقوط رژيم قذافي، شدت فشار بر ساير رژيم‌هاي ديكتاتوري عرب را بيشتر كرده است.

هم دربارهاي عرب و هم حاميان وقيح آنها در غرب، اين روزها دچار بحران شديدي شده‌اند و قادر به حل و فصل مسائل و پاسخگويي به تناقضات موجود نيستند. پادشاه عربستان همزمان با آمريكا و اتحاديه اروپا خواستار كناره گيري بشار اسد رئيس‌جمهور سوريه شده‌اند اما در عين حال و به طور همزمان به ساير رژيم‌هاي ديكتاتوري منطقه كمك مي‌كنند تا با سركوب و ارعاب خود عليه حركت‌هاي پرخروش مردمي، آنها را از ادامه مبارزه و احقاق حق خود منصرف و مأيوس كنند. مسأله اين بار در جبهه حاميان رژيم صهيونيستي هم به كلي متفاوت است. هم آمريكا و هم اروپا دچار يك بحران عظيم اقتصادي با ابعاد گسترده و روزافزون است كه مرتباً بر عمق آن افزوده مي‌شود و هيچگونه چشم انداز روشني وجود ندارد كه آنها با خاطري آسوده به حمايت از صهيونيستهاي اشغالگر و شرور بپردازند. تصادفي نيست كه اين بار براي نخستين بار در تاريخ موجوديت نامشروع رژيم صهيونيستي شاهد خشم و خروش يهوديان مهاجر عليه دولت يهود نيز هستيم.
هاجر با تمامي وجودشان احساس مي‌كنند كه آلت دست سياست بازان شياد و فاسدي شده‌اند كه ديگر حتي قادر به تأمين تعهدات اوليه هم نيستند. نه از رفاه و آسايش در "ارض موعود" خبري است و نه حتي از آرامش و امنيت و ثبات.

افسانه شكست ناپذيري ارتش صهيونيستي درهم شكسته و مقامات ارتش صهيونيستي و موساد هشدار مي‌دهند كه درصورت وقوع جنگ ديگر ممكن است به محاصره حزب‌الله درآيند. شليك موشك به سوي ناو جنگي دشمن در چنين شرايطي كابوس اشغالگران را آشكار ساخته است. دقيقاً به همين دليل است كه فلسطين اشغالي شاهد "مهاجرت منفي" است و در نتيجه تعداد انبوه كساني كه از ادامه حضور در سرزمين‌هاي ناامن منصرف شده و به زادگاه خود باز مي‌گردند، به مراتب افزونتر از كساني است كه تحت فشار القائات صهيونيستي به فلسطين اشغالي كوچ مي‌كنند. همين پديده به همراه آثار و تبعات بحران اقتصاد جهاني، ابرهاي تيره را بر فراز فلسطين اشغالي نشان مي‌دهد.

در چنين شرايطي طرح تشكيل كشور فلسطيني قرار است در اجلاس آينده مجمع عمومي سازمان ملل مطرح شود و تا اين مرحله گفته مي‌شود اكثريت كشورهاي جهان آمادگي خود را براي به رسميت شناختن دولت مستقل فلسطين اعلام كرده‌اند.

خوب است اوضاع كنوني را با آن سالها كه آرمان فلسطين و مسئله فلسطين به كلي به فراموشي سپرده شده بود و ارتجاع عرب عربده مي‌كشيد كه ما از فلسطيني‌ها فلسطيني‌تر نيستيم ولي حتي فلسطيني‌ها را هم به كرنش و تمكين در برابر اشغالگران فرا مي‌خواند، مقايسه كنيم. البته هنوز هم تا آزادي كامل فلسطين و تحقق آرمان فلسطين، فاصله داريم ولي خدا رحمت كند امام خميني را كه با اين ابتكار عظيم و به يادماندني، از قداست و معنويت رمضان و از توجهات يك و نيم ميليارد مسلمان در سراسر جهان براي احياي آرمان فلسطين و زنده نگهداشتن موضوع و برافراشتن پرچم آزادي فلسطين بهره برد و به همگان ثابت كرد كه روز قدس، روز اسلام و روز احياي عزت و عظمت از دست رفته اسلام و مسلمين است. لكن مهم اينست كه اين پرچم پرافتخار را مسلمانان با اراده و انگيزه‌اي بيشتر به دوش بكشند و براي احقاق حق فلسطين و مردمش همچنان در صحنه حاضر باشند.

رسالت:راز جاودانگي علي(ع)

«راز جاودانگي علي(ع)»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم دکتر امير محبيان است كه در آن مي‌خوانيد؛راز جاودانگي علي(ع) همان‌است که اگر ما نيز دريابيم جاودانه خواهيم شد.علي(ع)  هشيارانه در اين دنيا زيست و هيچ‌گاه حتي لحظه اي غفلت او را در برنگرفت.اما اين چه رازي است که تا اين حد آشکار و تا اين حد براي ما پنهان‌است؟

دوگانه اي بس مهم تا آن‌گاه که با جسم خاکي خويش هستيم ما را در امتحان‌دارد و ما درميان آن دو در رفت و آمديم.دوگانه اي که مفهوم دنيا و آخرت‌را روشن مي سازد.غفلت و ذکر.

آنچه که دنيا مي دانيم و بايد از آن بگريزيم نه نمادهاي ظاهري چون زن ومال و جمال است بلکه هر آن چيزي است که مايه غفلت براي ماست و آنچه که‌بايد به آن سو بگريزيم نه فقط نمادهاي آخرت چون مسجد و عبادت است که هرآن‌چيزي است که هشياري وياد خدا براي ما به ارمغان آورد.ملاک شناخت دنيا ،غفلت زايي است و ملاک شناخت آخرت، هشياري آفريني است.معناي قبله دراينجاست؛به کدامين سو رو مي کني؟ تمام آنچه که در حيات کوتاه خود با آن‌روبه‌رو خواهيم شد با اين ملاک قابل شناخت است.هر آنچه ما را به غفلت برددنيايي است و هر آنچه هشيارمان سازد؛خدايي.

استن اين عالم اي جان غفلت است
هوشياري اين جهان را آفت‌است
هوشياري زان جهان‌است و چو آن
غالب آيد پست گردد اين جهان
لازم نيست لب بگشاييم تا سخن گفتن بياموزيم؛اگر انسان بيشتر
مي شنيداحتياج به گفتن نداشت.کلام حق شنيدن مي خواهد نه گفتن. اگر گوش فرا دهيم؛هشياران به ما مي گويند:

 دنياي شما بس بي عمق است و غفلت نيز شما را به سطح مي برد؛دنياي شما تهي‌ترين چيز را به شما مي دهد و آن جسمي است که در جلب رضايت و خوشي آن‌دوران محدود خود را تلف مي کنيد حال آنكه هشياري شما را به عمق مي برد وچه مي هراسند انسان ها از عمق وچه دست و پايي مي زنند تا به سطح‌بازگردند.مرگ دروازه هشياري است ولي انسان ها از آن مي هراسند ؛پس از مرگ‌است که بسياري درخواهند يافت زندگي آنها تنها براي يک تعالي بوده است وبس ونه براي پروردن جسمي فاني که حال در مرده شوي خانه افتاده است؛خواهندفهميد حايلي است اين بدن براي رسيدن به حق.

غفلت وامي دارد که از مرگ بهراسيم در حالي که از من برشماست که از مرگ‌نهراسيد،راز مرگ تنها در حقيقتش پنهان است؛ حقيقت آن چيزي نيست جز يک‌لحظه رسيدن به آنچه بودي و نمي دانستي؛از من برشماست که راه را برويدولي بدانيد به کدام سو مي رويد؛نه آنكه تنها رونده باشيد راه بس‌پرمخاطره است ولي اگر تنها بدانيد که چه زيباست پايانش هيچ نمي‌پرواييد.گامي است اين دنيا به‌سوي حق و دنياي ديگر گامي فراترو با هدفترزيرا به حق نزديکتر خواهيم بود.

هر دانش‌آموز ايراني با هدف ترويج فرهنگ کمک به همنوع و به منظور آماده‌سازي دانش‌آموزان علاقه‌مند به انجام داوطلبانه خدمات امدادي يک پاکت شير يا يک بسته خرما به مردم قحطي زده سومالي اهدا مي‌کند.

به گزارش خبرگزاري مهر، طرح اهداي يک پاکت شير يا يک بسته خرما توسط اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانش‌آموزان و با همکاري سازمان جوانان جمعيت هلال احمر انجام مي‌شود که از شب‌هاي قدر تا عيد سعيد فطر در دفاتر اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانش‌آموزان و يا پايگاه‌هاي هلال احمر در سراسر کشور اجرا مي‌شود.

سياست روز:تنگ شدن حلقه محاصره

«تنگ شدن حلقه محاصره»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛خيزش‌هاي مردم مسلمان کشورهاي عربي منطقه هر چند يک فرايند خوشايند براي حذف ديکتاتورها و ايفاي نقش مردم در راه‌اندازي دولت‌هاي مردمي در کشورشان محسوب مي‌شود، اما خطرات مهيبي نيز اين خيزش‌ها را تهديد مي‌کند.

مردم تونس پس از آن که توانستند با اراده خود بن‌علي را سرنگون کنند، اما همچنان به خواسته‌هاي واقعي خود نرسيده‌اند. آنها همچنان معترض هستند، چون افرادي که هم‌اکنون در مسند قدرت قرار دارند انتخاب مردم نيست.

مصر نيز به همين درد دچار است، نظاميان هم‌اکنون دولت را در دست دارند و وعده‌هايي نيز براي برگزاري انتخابات مردمي داده‌اند اما مصر همچنان دستخوش تحولات مهمي است.

يمن نيز وضعيت مشابهي دارد. علي عبدالله صالح علي‌رغم مجروحيت و خروج از کشور، همچنان خود را حاکم بلامنازع يمن مي‌داند و دست نشانده‌هايش در يمن حکمراني مي‌کنند.

بحرين شيعه‌نشين نيز همچنان در تب و تاب انقلاب و اعتراض است و سربازان آل خليفه و آل سعود در آن جزيره کوچک به جنايت مشغولند.

اما نکته بسيار مهمي که در ميان کشورهايي که در آنها انقلاب شده است، دخالت نظامي ناتو در ليبي است.

دخالت نظامي ناتو براي سرنگوني «معمر قذافي» پرسش مهمي است. هر چند دخالت نظامي با تاييد شوراي امنيت سازمان ملل انجام شده باشد اما آيا تنها در ليبي حکومت اقدام به کشتار مردم خود مي‌کند؟ آيا در بحرين و يمن اين اتفاق نمي‌افتد؟

دليل يا بهتر بگوييم بهانه‌اي که غرب براي حمله به ليبي تراشيد، کشتار مردم ليبي توسط قذافي و رفتارهاي وحشيانه اين حاکم ديکتاتور عليه مردم خودش بود.

هر چند سران برخي کشورهاي اروپايي با دخالت خود براي سرنگوني قذافي، وجهه از دست رفته خود را باز پس گرفتند و به ترميم محبوبيت خود در ميان مردم کشورشان پرداختند. اما اين دخالت نظامي که يقينا گسترده‌تر نيز خواهد شد، کار را براي انقلابيون ليبي مشکل خواهد ساخت.

پس از سرنگوني کامل قذافي و هوادارانش، بايد شاهد ورود نيروهاي پياده نظام ناتو به ليبي باشيم. اين نيروها به بهانه برقراري امنيت و جلوگيري از هرج و مرج وارد خاک اين کشور خواهند شد.

پس از استقرار نيروهاي نظامي، فعاليت‌هاي سياسي کشورهاي اروپايي و آمريکايي براي تشکيل دولت انتقالي آغاز مي‌شود رايزني‌ها و گفت‌وگوهايي با انقلابيون انجام مي‌شود و در پس وعده‌هايي چرب، فرد مورد نظر قدرت را موقتا به دست خواهد گرفت.

نگراني اصلي اروپا و آمريکا از سرنگوني ديکتاتورهاي کشورهاي عربي مسلمان، شکل‌گيري جبهه ضد صهيونيستي در اين کشورهاست.

با اقدام چند روز گذشته مردم مصر عليه سفارت رژيم اسرائيل و پايين کشيدن پرچم آن و استقرار پرچم فلسطين، اين نگراني تبديل به کابوسي شده است که غرب را وادار خواهد ساخت، دست به اقدامات اساسي بزند.

مردم انقلابي کشورها بايد مراقب منحرف شدن انقلاب و اهدافشان باشند.
عوامل آمريکا و اروپا از مدت‌ها پيش در اين زمينه برنامه‌ريزي‌هاي خود را انجام داده‌اند و مرحله به مرحله در پي پياده کردن اهداف خود هستند.

وظيفه کشورهايي همچون جمهوري اسلامي ايران در اين برهه تاريخي در اين کشورها، هر چند دشوار و شايد نشدني تلقي شود، همراهي و همگرايي با مردم انقلابي کشورهايي است که قيام کرده‌اند.

قطعا يکي از برنامه‌هايي که در دستور کار اروپا و آمريکا قرار دارد، بدبين کردن مردم کشورهاي انقلابي نسبت به جمهوري اسلامي ايران است.

سفرهاي ديپلماتيک مقامات ايران به اين کشورها، دعوت از رهبران انقلابيون به ايران، راه را براي همگرايي و همفکري بيشتر بين دو طرف هموار خواهد ساخت.

تصور اين که کشورهاي اطراف رژيم صهيونيستي، کشورهايي مستقل و انقلابي شوند و سياست‌هاي دوران حکومت خود را نسبت به اين رژيم تغيير داده و مناسبات گذشته خود را با اسرائيل متوقف کنند، باعث شده است تا سوريه به عنوان کشور خط مقدم مقاومت در مقابل رژيم صهيونيستي مورد حملات و فشارهاي سياسي و اقتصادي اروپا و آمريکا قرار گيرد.

با سقوط بشار اسد حلقه محاصره رژيم صهيونيستي از بين خواهد رفت. چه بسا جلو انداختن سقوط قذافي که ماه‌هاست به کشتار خود ادامه مي‌داد، زمينه دخالت نظامي ناتو و آمريکا در سوريه باشد؟

مردم سالاري:عاقبت وحدت به روايت اصولگراها

«عاقبت وحدت به روايت اصولگراها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم
 محمدحسين روانبخش است كه در آن مي‌خوانيد؛مدتهاست که جناح موسوم به اصولگرا در پي وحدت براي شرکت در انتخابات است ودر اين راه از همه سرمايه هاي خود مايه گذاشته است اما روز به روز  افتراق و انشعابهاي بيشتري از دل اين جناح سر بر مي آورد. درک و تحليل علل و دلايل اين وضعيت براي اصولگرايان ممکن نيست چون آنها از داخل مجموعه و عموما با خود شيفتگي به مجموعه شان نگاه مي کنند و با اين نوع نگاه آسيب شناسي دقيق از وضعيت جناح به دست نمي آيد. اصولگرايان اگر عاقل باشند بايد به آنچه افراد خارج از دايره اين طيف درباره مشکلات و ضعف هاي آنان مي نويسند توجه کنند. نويسنده اين يادداشت هم الحمدلله هيچ نسبتي با اين جناح ندارد و به کلي از دايره و حومه دايره جناح به اصطلاح اصولگرا دور است.

1- وحدت فقط يک کلمه است و وقتي مي توان آن را عملي کرد که معلوم شود واقعا منظور از به کارگيري اين کلمه چيست و چگونه قرار است به آن رسيد؟ به عبارت ديگر در عمل، روش و مقصد نهايي، وحدت را معني مي کند.  روش اصولگرايان در رسيدن به وحدت دروني، همواره از بالا به پايين بوده است. وحدتي که قرار است توسط بزرگترها ديکته شود و کوچکترها بايد در مقابل آن سر تسليم فرود آورند تا لابد الگويي باشد براي وحدت همه مردم! مقصد نهايي اين وحدت هم مشخص است : وحدت براي اين که يک ليست واحد ارائه شود ورقابت حتي داخل خودي ها هم نباشد و ليست توافق شده وتهيه شده در غياب حضور موثر بقيه گروه ها (که شرايط رقابت يکسان با آنها را ندارند) راي بياورد و مجلس دقيقا هماني باشد که بزرگترهاي جناح مي خواهند. اگر جز اين است واقعا چه نيازي به وحدت، آن هم فقط براي انتخابات وجود دارد ؟! با اين اوصاف، بايد گفت که بزرگترهاي جناح اصولگرا سعي دارند با استفاده از کلمه زيبا و فريبنده " وحدت "، خواست خود را به تمامي اعضاي اين جناح تحميل کنند. اصولگرايان تا به حال فکر کرده اند که اين  نوع وحدتي که دنبال آن هستند، ذاتا موجد افتراق است؟!

2- جناح موسوم به اصولگرا در طول سالهاي گذشته با تمام توان کوشيده که جناحهاي رقيب را با هر وسيله ممکن از صحنه خارج کند و خودش باشد و خودش! البته اگر جناح هاي رقيب لطف کنند و با حضور خودشان فقط تنور انتخابات را گرم کنند و قول بدهند به فکر کسب آراي مردم و تغيير جايگاه در بدنه قدرت نباشند، قدمشان روي تخم چشم اصولگرايان! اتفاقا وحدت دروني اصولگرايان هم در راستاي همين وضعيت  و در حقيقت نسخه درون گروهي همين استراتژي است. گويي ريش سفيدان محترم اين جناح بلندگويي دست گرفته اند و مي گويند: اعضاي محترم و معزز اصولگرا توجه فرماييد. ما به شما عزيزان به عنوان سياهي لشکر احتياجي مبرم داريم ولي زياده از آن قابل تحمل نيست.

 قبلا از همکاري و مساعدتتان سپاسگزاريم! اگر جز اين است واقعا چه نيازي به وحدت، آن هم فقط براي انتخابات وجود دارد؟! اگربا واقع بيني و به دور از شعارزدگي هاي مرسوم در کشور ، به موضوع نگاه کنيم اظهر من الشمس است که اگر انتخاباتي پيش رو نبود، نه وحدتي بود و نه افتراق و انشعابي! هر کسي کار خودش، بار خودش، آتش به انبار خودش! غيرخودي ها راهي منزل مي شدند و خودي ها هر کدام راضي از سهم خويش به دعاگويي مشغول بودند، اما انتخابات يعني تغيير وضعيت و تقسيم دوباره قدرت.

خوب با اين اوصاف چرا فقط عده خاصي به تقسيم قدرت بپردازند؟ چنين است که در حال حاضر هر فردي با هر وزني در آن جناح طالب حضور نماينده اش در کميته تقسيم است و به قول يکي از بزرگان آن جناح ، اين جوري که نمي شود!

3- وضع وقتي وخيم تر مي شود که تعدد بزرگان بوجود آيد. بعد هر گروه ، درباره وزن گروه ديگر شبهه داشته باشد. ترازوي دقيقي هم براي وزن کشي وجود ندارد ( که اگر بود اين گروهها خيلي هايشان اصلا نبايد در انتخابات حاضر مي شدند) و نتيجه اين مي شود که هر کس مي تواند بگويد من بايد وحدت را عملي کنم! ببينيد که در ماه هاي آينده چه اتفاقاتي رخ خواهد داد، اتفاقاتي که اصلا عجيب نيست و معمولا گروه برنده حتي به آن افتخار هم خواهد کرد، همچنان که وحدت همه آحاد مردم به اين سرنوشت دچار شد! 

آفرينش:سومالي زخم ناسور جهان اسلام

«سومالي زخم ناسور جهان اسلام»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني  است كه در ان مي‌خوانيد؛سومالي زخم ناسوري در جهان اسلام و شاخ آفريقاست زخمي که سالهاست به دلائل متعدد داخلي و خارجي همچنان ميل به بهبودي ندارد و دامنه‌ي بحران را در اين کشور طولاني‌تر كرده است. در اين بين اکنون که اين زخم بحراني جديد قحطي را طي مي‌کند بحراني که هر چند در قرن 21 تا اندازه‌‌اي به نظر عجيب مي نمايد اما واقعييت است که اکنون اين کشور 10 تا 12 ميليوني را در خود گرفته و به گفته مقامات سازمان هاي بين المللي بدترين فاجعه انساني جهان است و چندين ميليون از جمعيت اين کشور در معرض خطر مرگ و نابودي قرار دارند. در اين بين اگر نگاهي ژرف به آنچه دراين کشور مي گذرد داشته باشيم علل بحران را دراين کشور مي توان در چند بعد ديد.

نخست اينکه هر چند در طول ماه‌هاي گذشته سازمان هاي بين المللي و کشورهاي اسلامي کوشيده اند تا از دامنه بحران در اين کشور کاسته و کمكهايي را براي اين کشور ارسال کنند چنانچه سازمان همکاري اسلامي پيش با ايجاد يک صندوق بين المللي کمکهاي خيريه تحت عنوان صندوق اعتبار سومالي تصميم گرفته است که350 ميليون دلار کمک مالي به سومالي اختصاص دهد اما پرسش اينجا است که در واقع چرا در سالهاي گذشته عملا نگاهي به حل مشکلات چند بعدي اين کشور نشده و اکنون که بدترين فاجعه انساني رخ داده است توجهي به اين کشور انجام مي گيرد؟

دوم اينکه اگر به راستي کشورهاي اسلامي و سازمان هاي بين المللي در صدد حل بحران قحطي و غذايي در اين کشور فقير شاخ آفريقا هستند بايد در انديشه‌ي حل اساسي و ريشه اي بحران هاي چند گانه و متعدد در اين کشور باشند. در اين راستا بايد گفت در طول سالهاي گذشته سازمان ملل، سازمان وحدت آفريقا، اتحاديه عرب و سازمان كنفرانس اسلامي نتوانسته اند اقدامي موثر براي نجات و تامين صلح و امنيت و غذاي اين كشور انجام دهند .در اين ميان بايد گفت هر چند در سالهاي اخير بيشترين توجه ها به سمت دزدان ساحلي بود ه است اما در واقع بايد گفت کشوري که نزديک به دو دهه است عملا دولتي نداشته ؛ يا به شدت ضعيف بوده ؛ گروه هايي چون الشباب در آن قدرتنمايي کرده و همچنين با دخالت هاي مداوم خارجي روبرو ست مسلما نمي تواند مانع از ايجاد بحران هايي همانند قحطي اخير شود .

لذا بايد گفت اگر جامعه بين المللي و سازمان ها و همچنين کشور هاي اسلامي خواستار حل بحران در اين کشور هستند بايد بيش از هر زماني در انديشه حل بحران هاي سياسي اقتصادي وامنيتي در اين کشور باشند چه اينکه با تداوم بحران هاي گوناگون در اين کشور و شيوع پديده‌اي همچون دزدي دريايي افراط گرايي فرقه‌اي و قبيله‌اي و... اين کشور هر چند ممکن است بحران اخير قحطي ر ا از سر گذراند اما آينده اين کشور همچنان تيره و تار است . در اين شرايط بايد گفت کمک هاي اخير غذايي به اين کشور از سوي مردم و کشورهاي اسلامي امري انساني و واجب است اما تا زماني که بحران هايي نظير مشروعيت امنيت و... در اين کشور ادامه دارد هر کمکي به مثابه ماهي دادن است نه ماهيگيري ياد دادن.

حمايت:بازنده واقعي

«بازنده واقعي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛رژيم اشغالگر قدس در روزهاي گذشته بارها از زمين و هوا غزه را زير آتش گرفت.
 البته گروههاي مقاومت نيز پاسخ به اين حملات را در ابعاد مختلف اجرا مي‌سازند كه هراس سراسري را بر صهيونيست‌ها حاكم ساخته است. در نهايت طرفين از برقراري دوباره آتش بس خبر دادند هر چند كه سوابق نشانگر شكننده بودن اين روند مي باشد.

در كنار اهداف صهيونيست‌ها كه از سرپوش نهادن بر مشكلات داخلي ، آزمايش سيستم‌هاي جديد از جمله سپر موشكي گنبد آهنين، بستن فضاي تنفسي جديد ايجاد شده براي غزه پس از بازگشايي رفح و ارسال كمك‌هاي جهاني به غزه تا ايجاد فضا براي مديريت تحولات منطقه و  مختومه سازي پرونده تشكيل كشور مستقل فلسطين در مرزهاي سال 1967 در سازمان ملل را در بر مي‌گيرد اما اين تحولات چند اصل را آشكار ساخت كه درسهاي مهمي براي جهانيان خواهد بود.

اولا اين حملات نشان داد كه صهيونيست‌ها به هيچ تعهدي پايبند نبوده و حتي ادعاي آنها براي آغاز روند سازش نيز نوعي فريبكاري است. ثانيا، كشورهاي غربي مدعي حقوق بشر و سازمان ملل كه از يك سو خود را ناجي بشريت مي‌دانند و با اين ادعا در امور كشورها دخالت مي‌كنند و از سوي ديگر خود را باني صلح در خاورميانه مي‌دانند، بارديگر در برابر جنايات صهيونيست‌ها راه سكوت در پيش گرفته و عملا به مشاركت در كشتار مردم غزه پرداخته‌اند.

مواضع آنها نشان داد كه دلبستن به آنها براي تحقق حقوق ملت فلسطين و تمام مظلومان جهان امري واهي بوده چرا كه آنها حتي حاضر به محكوم سازي جنايات صهيونيست‌ها نمي‌باشند و حتي از آن حمايت مي‌كنند. جالب توجه آنكه همين كشورها با دخالت در امور سوريه بدون توجه به خواست مردم مبني بر حمايت از بشار اسد رئيس جمهور به بحران سازي در اين كشور پرداخته و حتي رسما خواستار كناره‌گيري اسد از قدرت شده اند. تحولات غزه و سوريه عملا دوگانگي اين كشورها و سازمان ها را آشكار مي‌سازد.

اين مواضع درسي براي سران عرب است كه با ادعاي روند صلح پاي ميز سازش با صهيونيست‌ها نشينند و در كنار ملت فلسطين قرار گيرند. در جمع بندي كلي از تحولات غزه مي‌توان گفت كه به رغم شهادت و زخمي شدن دهها فلسطيني و ادعاي صهيونيست‌ها مبني بر مقابله با مقاومت، بازنده واقعي اين تحولات، صهيونيست‌ها، سران سازشكار عرب، غرب و سازمان ملل بودند كه بارديگر خوي تجاوزگري خويش را نشان دادند.    

تهران امروز:جهنم جاسوسان

«جهنم جاسوسان»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در آن مي‌خوانيد؛ايران، يكي از كشورهايي است كه بيشترين تعداد قرباني را بر اثر عمليات تروريستي داده است و از زمان پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون روند ترورها همچنان ادامه داشته است. گو اينكه بسياري از گروهك‌هاي تروريستي در پي عمليات ضد تروريستي مضمحل يا تقريبا نابود شده‌اند، اما هنوز ترور با تمامي چهره كريهش رخ مي‌نمايد. درباره ترور شهيد دكتر مسعود علي‌محمدي نيز مي‌توان افزود كه رژيم غاصب اسرائيل به علت آنكه ناتوان از حضور نيروهاي تروريستي‌اش در ايران است و نمي‌تواند همچون ترور شهيد ممدوح در دوبي از تيم‌هاي تروريستي‌اش براي كشتار سوءاستفاده كند، با جذب افراد خودباخته و فريب‌خورده و با ايجاد انگيزه‌هاي مالي و مادي، دست به ترور مي‌زند.

در واقع عامل اصلي ترور شهيد دكتر علي‌ محمدي، رژيم اشغالگر قدس است و بس. گرچه ممكن است از پشتيباني‌هاي برخي از كشورها نيز سود جسته باشد اما طراحي ترور و آموزش تروريست‌ها، مستقيما از سوي اسرائيل غاصب صورت گرفته است. وضعيت ويژه ايران و اين واقعيت كه كشور ما بيشترين قربانيان تروريسم را داشته است، ايجاب مي‌كند كه از نيروهاي نخبه و متخصصان ايراني با دقت بيشتري حفاظت شود. اما حفاظت از متخصصان و دانشمندان ايراني به تنهايي كافي نيست، رژيم غاصب اسرائيل بايد تاوان و هزينه سنگين جناياتش را بپردازد.

در وهله نخست بايد در دادگاه‌هاي بين‌الملل طرح دعوي كرد و ديگر آنكه، اسرائيل غاصب بايد طعم مشت آهنين جمهوري اسلامي ايران را بچشد.

شناسايي عوامل و آمران ترور شهيد علي محمدي و ديگر دانشمندان ايراني جزو وظايف خاص و فوري نيروهاي ذي‌ربط است و سپس بايد براي دستگيري و محاكمه آنان در دادگاه اقدام شود. مجيد جمالي‌فشي، تروريستي كه در دادگاه به عمل جنايتكارانه‌اش اعتراف كرده است، به صراحت از آموزش عمليات تروريستي در تركيه، تايلند و اسرائيل (سرزمين‌هاي اشغالي) سخن گفته است.

بي‌ترديد تردد يك ايراني به كنسولگري اسرائيل در استانبول نبايد از چشم «ميت» (سازمان اطلاعات تركيه) پنهان مانده باشد. تركيه اگر ادعاي دوستي با ايران دارد، بايد اطلاعات دقيق و تكميلي را در اختيار تهران بگذارد. از سوي ديگر تهران بايد اين آمادگي را داشته باشد تا در صورت تكرار چنين ترورهايي از سوي اسرائيل غاصب، تل‌آويو را به جهنم تروريست‌ها و جاسوسان صهيونيست تبديل كند.

ابتكار:خدا قانون خاص خود را دارد

«خدا قانون خاص خود را دارد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم غلامرضا کمالي‌پناه است كه در آن مي‌خوانيد؛نقل کرده‌اند يکي از فرمانروايان قاجاري که بر کرمان حکومت مي‌کرد، فردي را به همراه پسر خردسالش به زندان انداخت. پسرک به بيماري خطرناکي مبتلا شد. پدر به زندانبان التماس کرد که موضوع را با حاکم در ميان بگذارد تا شايد پسر را براي درمان آزاد کند. فرمانرواي سنگدل نپذيرفت تا اينکه آن طفل بيگناه در زندان جان سپرد. وزير از حاکم سؤال کرد چرا اجازه ندادي اين پسرک آزاد شود؟ امير بيرحم پاسخ داد که مملکت و حکومت قانون خاص خود را دارد.

ازقضا زد و پسرک حاکم به ‌همان بيماري مبتلا شد. تمام طبيبان حاذق را فرا خواندند و هرچه نذر و نياز بود، صورت گرفت، سفره‌هاي گسترده براي ايتام و فقرا انداختند؛ اما هيچ‌کدام نتوانست مانع مأموريت فرشته‌ي مرگ شود و پسر حاکم مرد. روزي فرمانروا با زاري و حسرت از وزير پرسيد: چرا بااين‌همه نذر و نياز و مداوا و دعا، فرزندم نجات نيافت؟ وزير پاسخ داد: زيرا خدا هم قانون خاص خود را دارد.

در تاريخ از اين نمونه‌ها پر است. تازه‌ترين مثال‌ها در همين ماه‌ها و روزهاي اخير ظهور و بروز پيدا کرده است. مبارک که مصر را به قفس تنگي براي مردمش تبديل کرده و لابد طبق قانون خاص خود عمل کرده بود، آن‌چنان در قفس تنگ ذلت افتاد که عبرت همگان شد. کمي دورتر، صدام که عمري را با تحقير و تجاوز و داغدار کردن خانواده‌هاي بسياري به‌سر برده بود و يحتمل به همان قانون و ياساي ظالمانه خويش استناد مي‌کرد، در وقت مناسبش چنان خوار و داغدار شد که قبل از مرگش، پسرانش به بدترين وضع کشته شدند و خودش هم به هنگام دستگيري چنان تحقير شد که به‌شکل اسب پير ديوانه‌اي بود که دندان‌هايش را مي‌شمردند.

و اکنون سرهنگ پير ليبي زمانش رسيده است. قذافي در غرور و ستم و خونخواري دست‌کمي از ساير حاکمان ظالم تاريخ ندارد. بسياي از شخصيت‌هاي بيگناه را ناجوانمردانه در سياه‌چال انداخته يا جانشان را گرفته است. کسي نمي‌داند بر سر امام‌موسي‌صدر چه آمده است. جمع زيادي از مخالفان خويش را به جرم مخالفت، از هستي ساقط کرده و خانواده‌هاي زيادي را به روز سياه نشانده است. با لجبازي و قدرت‌طلبي و خودخواهي، ليبي را به جنگي تمام‌عيار داخلي کشانده و با کشتار وحشيانه‌ي مردم خويش، زمينه‌ي دخالت کشورهاي بيگانه را در امور ليبي فراهم کرده است. او هم قطعاً معتقد بوده که حکومتش به قانون خاص خود عمل کرده است.

و اکنون هم نوبت آن رسيده که خدا به قانون خاص خود درباره حاکم ليبي عمل کند، چنان‌که اين قانون راجع‌به همه فرمانروايان ستمگر همواره در اجرا بوده و خواهد بود.

 بي‌شک مجريان اين قانون، همه‌ي موجودات الهي از خوب تا بد و ريز و درشت بوده و هستند. گاهي پشه‌اي ريز مأمور مي‌شود، زماني پرندگاني با ريگ‌هاي در منقار و گاهي هم ظالمي مأمور تنبيه ظالم ديگر مي‌شود. مگر نه اينکه چنگيزخان مغول خود را قضاي الهي مي‌شمرد که بر سر حاکم ظالم خوارزمشاه فرود آمده است؟

غرب و امريکا در اوضاع نابسامان جهاني براي خويش چنين مأموريتي قائل هستند. آنان هم خود را ناجي مردمي مي‌شمارند که در گنداب حکومت‌هاي ستمگر غرق شده‌اند.
هرگاه ريشه‌ي درختي به سبب کمبود آب و مواد مغذي و همچنين آفت‌هاي زيانبار پوسيده و خشکيده گردد، درخت مي‌افتد؛ حال با وزش باد باشد يا فشار دست شخصي.
رعيّت چو بيخ‌اند و سلطان درخت/ درخت اي پسر باشد از بيخ سخت
برو پاس درويش محتاج دار/ که شاه از رعيّت بود تاجدار

شرق:كسي براي سرهنگ گريه نمي‌كند

«كسي براي سرهنگ گريه نمي‌كند»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي شرق به قلم محمدعلي سبحاني است كه در ان مي‌خوانيد؛در ميان ملت‌هاي عرب هيچ كس براي سرنگوني قذافي، دل نسوزاند و مويه نكرد. قذافي 42 سال پيش در ميان استقبال گرم مردم ليبي و با شادي مردم در سراسر جهان عرب و با تشويق جمال عبدالناصر به حكومت رسيد، اما شب با شادي و شعف همراه با نفرت سرنگون شد. قذافي چه كرد كه آن همه محبوبيت را از دست داد؟ چه تغييراتي در جهان عرب و كشورهاي عربي و مردم رخ داده است كه ديگر جايي براي شعارها و چهره‌هاي كاريزماتيك و ايدئولوژي‌هاي حاكم وجود ندارد؟ او در تمام سال‌هاي گذشته در برج عاج خود نشسته بود و مردم ليبي وظيفه‌اي جز شنيدن، گوش فرا دادن و اجراي فرمان‌هاي قذافي نداشتند. علاوه بر مردم؛ نخبگان و مسوولان كشوري آن‌گونه فكر مي‌كردند كه نتايج تجزيه و تحليل‌ها منطبق بر سخناني باشد كه قذافي در شرايطي خاص بيان كرده بود. اگر تحليل‌گري اشتباها يا مصداقا تحليلي مخالف نظرات رهبر ليبي ارايه مي‌داد، بلافاصله از دور خارج مي‌شد.

كساني كه اطراف او بودند به گونه‌اي رفتار مي‌كردند كه هركس به خدمتش مي‌رسيد از او تمجيد و تعريف مي‌كرد. او خوشحال بود كه افكارش در مردم اثر كرده و جهانيان را به تحير واداشته است. آنچه از ايدئولوژي قذافي كه در كتاب بي‌محتواي سبز و سخنراني‌هاي طولاني و تكراري او فهميده مي‌شود، نزديكي اين ايدئولوژي به آنارشيسم است كه با معجوني از ناسيوناليسم عربي، انقلابي‌گري و فاشيسم مخلوط شده است. كتاب سبز قذافي با نفي همه ايدئولوژي‌ها شروع مي‌شود، با نفي همه ايدئولوژي‌هايي كه در سده‌هاي گذشته علما و فلسفه‌دانان سياست مطرح كرده‌اند و پايه‌هايي براي حكومت‌ها بوده و در ميدان نقد انديشه نقاط ضعف و قوت آنها بررسي شده است.

مي‌گويد با دموكراسي تعداد اندكي نماينده به مجلس مي‌روند و همه‌كاره مي‌شوند ولي اينها فقط خودشان هستند مردم نيستند بايد همه مردم باشند. از اينجا قذافي نتيجه‌گيري مي‌كند دموكراسي، تعيين نماينده و تشكيل حزب و همه نهادهاي دموكراتيك خيانت به مردم است؛ ايدئولوژي قذافي جامعه ليبي را به يك سردرگمي و آنارشيسم هدايت كرد. يك نظريه اقتصادي حاكي از آن است كه درآمدهاي نفتي نه‌تنها براي كشورهاي نفت‌خيز سودي نداشته، بلكه منجر به تشكيل حكومت‌هايي شده است كه نيازي به مردم و راي مردم ندارند، معتقدم حداقل در مورد ليبي اين نظريه صادق است.

 ليبي در زمان روي‌كار آمدن قذافي فقط دو ميليون جمعيت داشت و در حال حاضر اين جمعيت فقط شش ميليون نفر است، اما توليد و صادرات نفت و درآمد ليبي از طلاي سياه رقمي نجومي را نشان مي‌دهد كه همه اين درآمد مستقيم در اختيار يك نفر بوده است.

هرچند پايان همه ديكتاتورها دردناك است، اما انتقال حسني مبارك در قفس اتهامي خود به دادگاهي در قاهره دردناك نبود. فرار بن‌علي و محاكمه غيابي او دردناك نيست، وضعيت علي عبدالله صالح و بشار اسد كه گرفتار شديدترين سوءتفاهمات با مردم خود شده‌اند، نيز بسيار دردناك است. همه اسامي ذكرشده روزي در ميان مردم خود محبوبيت داشتند.

 تن ندادن به نظر و خواست مردم بود كه آنها را به اين روز انداخته است. به يكي از چهره‌هاي سياسي عراق در زمان حمله آمريكا به عراق گفتم گمان مي‌كنيد با حمايت آمريكايي‌ها وارد بغداد و نجف و كربلا شويد، افتخارآميز است، گفت: شما نمي‌دانيد اينها با مردم چه كرده‌اند كه مردم همكاري با شيطان را نسبت به ادامه حيات رژيم صدام حسين ترجيح مي‌دهند. حكومت‌هايي نظير حكومت قذافي كه ده‌ها سال با ظلم و بي‌تفاوتي بر مردم خود حكومت كرده‌اند و فرصت‌هاي تجربه فعاليت‌هاي مدني و سياست‌ورزي را از مردم خود دريغ كرده‌اند، نه‌تنها پاياني دردناك را براي خودشان رقم زده‌اند، بلكه آ‌ينده كشور و ملت‌شان را نيز با چالش‌هاي دردناك مواجه كرده‌اند.

ملت ما:قانونمداري لازمه امنيت اجتماعي و اخلاقي

«قانونمداري لازمه امنيت اجتماعي و اخلاقي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ملت ما به قلم علي هاشمي است كه در آن مي‌خوانيد؛طبق آمارهاي اعلام شده از سوي سازمان‌هاي مختلف آسيب‌‏هاي اجتماعي در سال گذشته، به‌شدت افزايش يافته كه موجب بروز ناامني و بي‌‏اعتمادي مردم نسبت به يكديگر در جامعه شده است. آسيب‌‏هاي اجتماعي در تمام ابعاد به عنوان يك بيماري اجتماعي مطرح است كه پيشگيري از بروز آن را بهتر از درمان آن مي‌‏دانند؛ زيرا پيشگيري از بروز و گسترش آسيب‌‏هاي اجتماعي بسيار آسان‌‏تر و كم‌‏خرج‌‏تر از درمان آن است. 

با توجه به شرايط پيش آمده و حوادثي كه در ماه‌هاي اخير در سطح اجتماع شاهد آن بوديم افكار عمومي به‌شدت نسبت به بروز اين‌گونه ناهنجاري‌هاي اجتماعي نگران شده است كه لازم است براي رفع پيشگيري آن به تقويت بنيان‌هاي قانون، قانون‌پذيري و اجراي قانون براي تقويت مباني نظم اجتماعي، پيشگيري از زمينه‌ها و بسترهاي جرم‌آفرين، تامين امنيت اخلاقي و ايجاد آرامش رواني و اجتماعي در جامعه بپردازيم.

براين اساس يكي از بنيادي‌ترين عواملي كه موجب تنظيم روابط و تنسيق تعاملات و كنش‌هاي اجتماعي در بين آحاد و اعضاي جامعه مي‌شود، قانون، نقش و كاركرد آن در عرصة اجتماعي است. آنچه جامعه و حقوق اعضاي آن را از دست تعدي و تجاوز محافظت مي‌كند و از آنان در مقابل نيروهاي ضداجتماعي يا متجاوزين به حقوق فردي و جمعي دفاع مي‌كند، هنجارهاي رسمي و قواعد و مقرراتي است كه جامعه درباره آنها به اجماع و وفاق جمعي دست يافته است.

جامعه بسامان كه مي‌تواند نظم، سامان، امنيت و امكان ارضای نيازهاي جمعي را ممكن و آرامش رواني و جمعي را به آنها ارزاني دارد فقط در پرتو قدرت و مشروعيت قانون و امكان اجراي آن در جامعه، لباس حقيقت مي‌پوشد. جامعه بسامان انسان‌هاي منظم، بسامان، قاعده‌مند و هنجارمند تربيت مي‌كند كه نتيجه آن، تعامل، اعتماد، همكاري، مشاركت متقابل و انسجام جمعي است. جامعه نابسامان كه در آن هنجارهاي رسمي و غيررسمي به‌طور مداوم مورد تعرض قرار گيرد و جامعه از قدرت و نفوذ كافي براي اعمال و اجراي قوانين بي‌بهره باشد،

انسان‌هاي نابسامان و غيرقاعده‌مند تربيت مي‌كند و به‌طور مداوم به بازتوليد رفتارهاي ناهنجار، نابساماني رفتاري و به‌ويژه غيرقابل پيش‌بيني كردن واكنش‌ها و كنش‌ها مي‌پردازد. در چنين بستري علقه‌هاي اجتماعي فرو مي‌پاشد و انسان‌ها با وجود نياز فزاينده به ايجاد سامان، نظم و همكاري متقابل از يكديگر فاصله مي‌گيرند كه اين شرايط نيز به نوبه خود مقدمه فروپاشي علقه امنيتي اعم از امنيت فكري، امنيت مالي، امنيت جاني و امنيت جمعي است.

در چنين بستري كه قانون نافذ نيست و نيروهاي نظم فاقد نفوذ و اقتدار كافي براي اعمال قانون يا دفاع از ساختار و نظم اجتماعي هستند، انواع نابساماني‌ها، جرايم، اختلالات رفتاري و تجاوزات اجتماعي گسترش مي‌يابد و جامعه، محور انواع نابساماني‌ها، تضادها، تعارضات هنجاري و رشد مفاسد و نگراني‌هايي مي‌شود كه كليه اعضاي جامعه از آن متاثر مي‌گردند.  بر اين اساس امنيت اخلاقي جامعه كه در نتيجه پايداري و ثبات ارزش‌ها و پذيرش دروني اعضاي جامعه، برقرار مي‌ماند، در نتيجه رفتارهاي معارض، نظم و سامان اجتماعي و هنجاري را مورد تهديد قرار مي‌دهد و هر روز نابساماني‌هاي اخلاقي و تجاوزات جديد به حوزه باورها و اخلاقيات اجتماعي بروز مي‌يابد.

بروز انواع شبكه‌هاي منحرفانه، رفتارهاي زيرزميني و تجاوزات آشكار، آنچنان تهديد و نگراني را بر اعضاي جامعه تحميل مي‌كند كه بر كليه تعاملات، مشاركت‌هاي جمعي و همكاري‌هاي متقابل تاثير مي‌گذارد كه بر همين مبنا افراد براي فرار از هزينه‌هاي اضافي به حوزه‌هاي خصوصي هدايت مي‌شوند. بنابراين جامعه براي پيشگيري از ابتلای به چنين شرايط نابساماني كه مقدمه اختلال هم در سطح نظام شخصيتي و هم در سطح نظام اجتماعي است،

بايد با تمهيد روش‌ها، مكانيزم‌ها و الگوهاي مناسب، از اجزاي خود و نظم جمعي دفاع كرده و با تجهيز منابع و امكانات و تمهيد روش‌هاي كارآمد، از جامعه در مقابل اين شرايط محافظت كند. رهايي از ترديد، تشويش، هراس و خطر كه از آثار طبيعي شرايط ضعف هنجاري و فروپاشي علقه امنيتي و اجتماعي است، جز از طريق بازسازي جايگاه قانون در عرصه عمومي، افزايش باور اجتماعي به كاركردها، توان اقتدار قانون، افزايش اعتبار، ارزش قانون و دروني‌سازي آن در آحاد اعضاي جامعه امكان‌پذير نيست.

دنياي اقتصاد:بررسي مشروط وضعيت تورم در سال آينده

«بررسي مشروط وضعيت تورم در سال آينده»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد  به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن مي‌خوانيد؛براي بررسي تورم در سال 1391 نگاهي به دو مقطع زماني در بيست سال گذشته مي‌اندازيم تا درس‌هايي كه از آن دو نقطه عطف زماني به جا مانده مرور كنيم.

در بيست سال اخير دو بار، رشد نقدينگي به حداكثر خود يعني حدود 40 درصد رسيده است كه در اين دو مورد، موجب تورم 49 و 25 درصدي در سال‌هاي 1374 و 1387 شده است. البته اين دو مقطع زماني يك تفاوت با هم دارند و آن اين است كه در مقطع دوم؛ يعني سال 1387 مصوبه مجلس موسوم به قانون تثبيت قيمت‌ها در كشور اجرا مي‌شد و همين موضوع باعث شد اولا تبديل نقدينگي به تورم با تاخير انجام شود ثانيا كل اثر تورمي پول‌هاي خلق شده، تخليه نشده و بخشي از اثر فوق به فصل آخر سال 1389 منتقل شود، زيرا در فصل مزبور هدفمندي يارانه‌ها در كشور اجرا شد. اگر چه مي‌توان به يك تفاوت ديگر نيز اشاره كرد و آن عملكرد شجاعانه بانك مركزي در سه قفله كردن ماشين انتشار پول در مقطع دوم بود كه البته اين عملكرد، ادامه نيافت.

به گفته معاون وزير كار، آقاي دكتر بهمني (در جلسه مربوط به اشتغال) از احتمال افزايش تسهيلات اشتغالزايي بانك‌ها از 45 به 58 هزار ميليارد تومان براي امسال خبر داده است (خبرگزاري مهر مورخ 24/5/90). حال در اينجا به دنبال پاسخ به اين سوال هستيم كه اگر فرضا نقدينگي در سال 1390 معادل 40 درصد رشد كند اثر آن بر تورم سال بعد چقدر خواهد بود. براي آنكه رشد نقدينگي امسال به 40 درصد برسد، لازم است حجم كل نقدينگي تا پايان امسال به 413 هزار ميليارد تومان برسد، اما براي رسيدن به اين رشد، چه ميزان پايه پولي اضافه بايد براي امسال منتشر شود. اصولا بر اساس آنچه در گذشته اتفاق افتاده است پايه پولي به دليل تبديل ارزهاي نفتي به ريال تا حدودي رشد مي‌كند و اگر موضوع مسكن مهر را هم در نظر بگيريم احتمالا رشد نقدينگي اين موارد مانند سال گذشته؛ يعني معادل 25 درصد خواهد بود.

بنابر اين كافي است براي اشتغال نيز 15 درصد رشد نقدينگي، اضافه شود تا مجموع رشد به 40 درصد برسد. در اين صورت اعداد به دست آمده به شرح ذيل خواهد بود. حجم نقدينگي در پايان سال 1389 معادل 295 هزار ميليارد تومان بود. براي دو رشد 25 و 40 درصدي، حجم فوق در پايان امسال بايد به ترتيب به 367 و 413 هزار ميليارد تومان برسد. مابه‌التفاوت دو عدد فوق 46 هزار ميليارد تومان خواهد بود؛ بنابراين با احتساب ضريب فزاينده 5/4 بايد حدود 10 هزار ميليارد تومان پايه پولي، بيشتر از سال گذشته خلق شود تا رشد نقدينگي امسال به 40 درصد برسد.

در اين صورت رشد ماهانه تورم در سال آينده با توجه به رفتار تورمي در گذشته به طور ميانگين 2/2 درصد در ماه خواهد شد و اگر اين رشد را براي امسال تنها شش دهم درصد در ماه در نظر بگيريم در اين صورت نرخ تورم سال 1391 معادل 8/19 درصد و تورم نقطه به نقطه 30 درصد به دست مي‌آيد كه در جدول مقابل مشاهده مي‌شود. قبل از بررسي جدول، اين توضيح لازم است كه محاسبات فوق همگي به صورت مشروط بيان شده و به هيچ وجه، دليلي براي حدوث آن نيست؛ بنابراين تا زماني كه سياست‌هاي دولت اعلام و اجرا نشده هيچ برآورد تورمي را نمي‌توان قطعي تلقي كرد.

اعداد مربوط به رشد ماهانه 2/2 و 6/0 درصد مربوط به بيشترين و كمترين ميانگين رشد ماهانه تورم در طول يك سال و در دهه اخير بوده كه اولي مربوط به آبان 86 تا مهر 87 و دومي مربوط به آبان 87 تا مهر 88 بوده است. البته در دوره فوق طرح تثبيت قيمت‌ها اجرا شد؛ بنابراين فرض بر اين است كه قيمت كالاهاي اساسي و انرژي تا پايان سال 1391 ثابت باشد و افزايش نيابد كه اگر چنين شود در اين صورت با يك رزونانس تورمي مواجه خواهيم بود. همان‌طور كه در جدول مقابل مشاهده مي‌شود روند افزايشي تورم تا آذر امسال ادامه يافته و به 4/19 درصد خواهد رسيد.

سپس متغير تورم، روند كاهشي خود را آغاز و اين كاهش تا شهريور 1391 ادامه مي‌يابد و به 6/14 درصد در آن ماه خواهد رسيد. پس از آن مجددا روند افزايشي شروع شده و در پايان سال 1391 به حدود 20 درصد مي‌رسد؛ اما نكته مهم اين است كه به دليل بالا بودن تورم نقطه‌اي، روند افزايشي نرخ تورم در سال 1392 ادامه خواهد داشت. البته با توجه به تجربيات سال‌هاي گذشته، بعيد است كه بانك مركزي اشتباهات گذشته خود را در خصوص رشد 40 درصدي نقدينگي تكرار كند.


ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200