بالغ بر ۲۵۰۰ سال پيش افلاطون در كتاب ارجمند «جمهوري» از عبارتي به اين مضمون بهره برد، «هر شهر هرچند كوچك به دو بخش تقسيم شده است. بخش فقرا و بخش اغنياء و اين دو بخش با هم در ستيزند». اين كه ادعاي افلاطون تا چه حد با شواهد تاريخي تاييد مي شود و اين كه آيا ستيز مورد ادعاي او يك سرنوشت محتوم براي جامعه بشري محسوب مي شود يا نه؟ و بالاخره اين كه آيا واحد تحليل در ارزيابي ستيز مورد ادعاي افلاطون، همواره درحد يك شهر يا حداكثر يك دولت – شهر باقي مي ماند يا نه؟ از جمله مسائلي به شمار مي رود كه واكاوي هر يك از وجوه سه گانه آن مي تواند درس هاي بزرگي براي آينده جامعه بشري فراهم سازد.
نكته بسيار مهم در اين واكاوي مبنا داشتن پژوهش هر پژوهشگر است. اگر قرار است با مبناي تاريخي به اين مسئله پاسخ دهيم، لوازم و شواهد تاريخي متناسب با آن را ارائه كنيم و اگر قرار است بحث ما مبناي نظري داشته باشد، لاجرم بايد اصول و مباني يك فهم روش مند از مسئله را رعايت كنيم و بالاخره اگر قرار شد كه تركيبي از اين دو جنبه را مورد توجه قرار دهيم باز هم مبنا داشتن يك ضابطه، تعيين كننده، سرنوشت ساز و ماندگار است.
هنگامي كه با رويكردي تاريخي به مسئله نابرابري نگاه مي كنيم، ملاحظه مي شود كه نابرابري هاي ميان كشورها اگر اهميتي بيش از نابرابري در درون يك كشور خاص نداشته باشد، قطعا از اهميت كمتري نسبت به آن برخوردار نخواهد بود.
مسئله نابرابري در هر عرصه اي كه مورد توجه قرار گيرد و در هر سطحي كه بررسي شود، يك نكته مشترك دارد و آن هم ناپايدار ساختن روابط و مناسبات در عرصه و سطح مورد بررسي است. اين ناپايدارسازي به نوبه خود پيش بيني پذيري امور را با چالش و دشواري روبه رو مي سازد و عدم اطمينان هاي ناشي از آن مي تواند همه وجوه حيات جمعي انسان ها را تحت تاثير قرار دهد.
بدون ترديد يكي از مهم ترين عوامل ايجادكننده و تشديد كننده نابرابري ها، تفاوت در بنيه توليدي واحدهاي مورد بررسي است و يكي از مهم ترين مولفه هاي ايجادكننده آن، فن آوري است. مطالعه هاي تاريخي حكايت از آن دارد كه موج اول انقلاب صنعتي در ربع پاياني قرن هجدهم از اين زاويه يك نقطه عطف به شمار مي آيد، به اين معنا كه از زمان شكل گيري اولين تمدن ها در جامعه بشري تا نقطه عطف مزبور، فاصله و شكاف ميان بنيه توليدي جامعه ها حداكثر يك به سه بوده است اما از آن زمان به اين طرف بر گستره و عمق اين نابرابري ها مرتبا افزوده مي شود.
اگر به كتاب ارزشمند «جان فوران» تاريخ شناس و جامعه شناس برجسته معاصر كه با عنوان «مقاومت شكننده» به زبان فارسي انتشار يافته و يك ديد تحليلي- تاريخي درباره كشورمان از زمان برآمدن صفويان تا ظهور انقلاب اسلامي ارائه مي دهد، ملاحظه مي شود كه او از زاويه بحث مورد نظر ما شواهدي ارائه مي كند كه نشان مي دهد بنيه توليد سرانه در ايران در سال هاي مياني حكومت صفويان در قياس با شرايط كشورهايي همچون فرانسه يا انگلستان چندان متفاوت نبوده است و حداكثر بين ۲۰ تا ۳۰ درصد تفاوت از اين زاويه مشاهده مي شود. اما هرچه كه به زمان حاضر نزديك مي شويم به واسطه تفاوت هاي بنيادي پويايي هاي فن آوري در و شكاف مزبور مرتبا رو به افزايش دارد.
ديويد لندز كه درحال حاضر يكي از برجسته ترين تاريخ شناسان اقتصادي جهان به حساب مي آيد، در كتاب بسيار ارجمند خود كه به زبان فارسي با عنوان «ثروت و فقر ملل» انتشار يافته، تصريح مي كند، درحالي كه در سال هاي مياني قرن هجدهم تفاوت بنيه توليدي ضعيف ترين جوامع با قوي ترين آن ها حداكثر يك به سه بوده، در سال هاي پاياني قرن بيستم از زاويه برخي شاخص ها و معيارها به حدود نسبت يك به ۴۰۰ رسيده است. از ربع پاياني قرن بيستم به اين سو، جهان وارد دوران جديدي شده است كه اصطلاحا از آن با عنوان «موج سوم انقلاب صنعتي» نام برده مي شود و به دلايل مشخصي بسياري از نظريه پردازان توسعه ترجيح داده اند كه از اين تحول جديد با عنوان «انقلاب دانايي» ياد كنند.
وجه تسميه اين عنوان آن است كه برخلاف بخش اعظم تحولات تكنولوژيكي در طول تاريخ بشر كه نوآوري هاي تكنولوژيك كمك كار يا جايگزين دست و بازوي انسان ها مي شد، تحولات تكنولوژيكي متعلق به سومين موج انقلاب صنعتي كه از آن ها با عناويني همچون «انقلاب الكترونيكي» و «انقلاب انفورماتيكي» نام برده مي شود، عمدتا كمك كار يا جايگزين مغز انسان ها مي شود. براي مثال، برآوردهايي كه از اين زاويه درباره قدرت محاسباتي يك رايانه معمولي صورت گرفته نشان مي دهد كه در فاصله سال هاي ۱۹۷۵ تا ۲۰۱۰ قدرت پردازش و محاسبه يك رايانه معمولي ۱۰ميليون برابر شده است.
براي آن كه درك دقيق تري از ابعاد اين تحول داشته باشيم كافي است به تفاوت قدرت محاسباتي رايانه هاي نسل چهارمي با انواع نسل پنجمي آن ها نگاهي بيندازيم. درحالي كه رايانه هاي نسل چهارمي قادر به محاسبه صدميليون عمليات رياضي در عرض يك ثانيه بوده اند، قدرت محاسباتي رايانه هاي نسل پنجم كه در سال هاي اوليه دهه ۱۹۹۰ به بازار آمده اند هزار برابر شد و به صدميليارد عمليات رياضي در يك ثانيه رسيد.
همان طور كه در ابتداي بحث مطرح شد، اين تحول هاي مهم تكنولوژيك منشا دگرگوني هاي بنيادي در بنيه توليدي بخش ها و جوامع مي شود و به نوبه خود گستره و عمق نابرابري ها را افزايش مي دهد. از آن جا كه انقلاب دانايي منشا انقلاب در بهره وري شده است، جامعه بشري نظاره گر بي سابقه ترين سطوح نابرابري مشاهده شده در طول تاريخ تمدن انساني شده است.
در سال ۲۰۰۰ دو پژوهشگر برجسته توسعه به نام هاي پيتر تايلر و كالين فيلينت محاسبه اي انجام دادند كه نشان مي داد ۳۵۸ نفر از ثروتمندترين مردم دنيا به اندازه كل ۲.۵ميليارد نفر از فقيرترين مردم جهان ثروت دارند.
بنابراين، به موازات روند فزاينده دروني شدن دستاوردهاي انقلاب و دانايي در هر صنعت يا بخش يا كشور نابرابري ها در ابعادي كه هرگز در طول تاريخ تجربه نشده بودند، افزايش مي يابد و اگر چاره اي براي آثار و پيامدهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي اين پديده انديشيده نشود، ناپايداري تبديل به عنصر ذاتي جهان در قرن بيست و يكم خواهد شد. بدون ترديد به هر ميزان كه وارد جزئيات اين مسئله در سطح يك شهر، منطقه، كشور، قاره يا كليت جهان شويم طيف بي شماري از مسائل و موضوعات تكان دهنده فراروي ما قرار خواهد گرفت. از جنبه نظري اين مسئله موجب شده كه در قرن بيست و يكم مسئله عدالت اجتماعي به دغدغه محوري علوم انساني تبديل شود و از جنبه تجربي نيز پديده هايي همچون جنبش وال استريت به گونه اي بيانگر صف آرايي برخورداران و غيربرخورداران دستاوردهاي انقلاب دانايي هستند.
فهم درست و به موقع اين مسئله و نسبت سنجي آن با نابرابري هاي فزاينده اي كه در ايران به اعتبار وابستگي فزاينده اقتصاد ملي به تك محصولي نفت مشاهده مي شود و درك صحيح و به موقع ابعاد فاصله و شكافي كه ميان ايران و كشورهايي كه بسيار زودتر از ما قادر به دروني كردن دستاوردهاي انقلاب دانايي شده اند و آثاري كه اين مسئله بر امنيت ملي و تماميت ارضي ما خواهد داشت، در زمره مهم ترين چالش هاي نظري و سياست گذاري در ايران قرن بيست و يكم خواهد بود، با كمال تاسف با اين مسئله نيز مي توان شعار زده و سياست بازانه برخورد كرد و موضع اصلي و كانون محوري آن را به چيزهاي ديگري احاله نمود اما همان طور كه تاريخ تمدن بشري نشان داده است، روش، منش و رويكرد علمي به هر مسئله و به ويژه به اين مسئله يعني انقلاب دانايي و آثار و پيامدهاي آن پردستاوردترين وكم هزينه ترين گزينه براي ساختن ايراني آزاد، آباد، سربلند و مرفه است و اميد آن كه به همت همه كساني كه راه و روش علمي را برگزيده اند و دل در گرو اعتلاي اين جامعه دارند، راه علم بر ساير رويه ها غلبه پيدا كند.
منبع: همشهری اقتصاد -دكتر فرشاد مومني (عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي)