صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۵۲۱۴۳۶
تعداد نظرات: ۹۶ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۳ - ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ - 03 February 2017

برای حسن جوهرچی؛ روزگاری که "محمدم" رمز مشترک عاشق ها بود

احسان محمدی
  عصرایران -  سال 74 تازه پشت لب مان سبیل درآمده بود. همه ی همسن ها را می گویم چون دخترها هم آن زمان سبیل داشتند! رویایمان رفتن به دانشگاه بود.
 
بزرگترها در مهمانی ها به غیر از گرانی، داستان عاشق شدن پسرها و دخترهای دانشجو را با اغراق و لب گزیدن پیش ما تعریف می کردند که عبرت بگیریم! غافل از آنکه مشتاق تر می شدیم برویم به این بهشت زمینی! آن زمان عشق یعنی صدای علیرضا افتخاری و یک سیب سرخ، شالاپ می افتاد وسط یک رودخانه و یارا یارا گاهی دل ما را!
 
 تا اینکه سریال «در پناه تو» شروع شد. ماجرای چند هم دانشکده ای که اسیر سلسله موی دختری شده بودند. وقتی رامين با دست و دلی که می لرزید به مریم(لعیا زنگنه) نزدیک می شد که حرفی بزند، قلب همه دختر و پسرهای آن روزگار به تپش می افتاد. نقشه ایران دیگر گربه شکل نبود، به یک قلب سرخ پرخون تبدیل می شد. از خودمان می پرسیدیم این ما هستیم که یک عشق زمینی می بینیم؟ پس عشق آسمانی کجاست؟ هنوز  غلامرضا طریقی نسروده بود:
 
بوسه ی گرمی بده تا لبم اذعان کند
بین دو قطب رخت، خط لبت استواست  
 
ای نه چنین نه چنان، در دل من همچنان
عشق زمینی بمان عشق هوایی هواست


 
 زنگ تفریح ها سه دسته می شدیم؛ یک گروه طرفدار کمالات محمد، یک گروه عاشق شوخ و شنگی پارسا، یک گروه شیفته رامین و البته همه هوادار مریم که آن روزها با آن شیوه چادر گرفتن و ملاحتش، نیکول کیدمن ما فقرا بود.
 
 مریم شاید اولین دختر سر و زبان دار تلویزیون بود، محکم و باوقار. وقتی پای عشق وسط آمد مقابل خانواده اش ایستاد. قبل از آن دخترها پشت دیالوگ" هرچی آقاجونم بگه" قایم می شدند.
 
  سریال کار حمید لبخنده بود. برای آن روزگار که هنوز خیلی هایمان برای خوردن موز دنبال دفترچه راهنما می گشتیم، پیتزا ندیده بودیم، خبر نداشتیم ترامپ اختراع شده و لیونل مسی هشت سالش بود، یک شاهکار تمام عیار به شمار می رفت.
 
21 سال بعد همه چیز تغییر کرده. حسن جوهرچی امروز صبح همه مان را غافلگیر کرد و رفت، رامین پرچمی لابلای یک مجادله سیاسی_اجتماعی از صحنه خارج شد و پارسا پیروزفر با آن موهای لَخت دلفریب 43 ساله است.
 
 حالا به جای عشق، این پول است که راه همه چیز را باز می کند و آدمها حتی اگر  اندازه مریم و محمد لطیف و عاشق پیشه باشند، لزوماً مثل سریال عاقبت به خیر نمی شوند.
 
 آن روزها با قلب های نوجوان یک هفته صبر می کردیم تا «در پناه تو» شروع شود، غافل از آنکه زندگی  همیشه این مجال را نمی دهند که «در پناه تو» باشیم. چه با عجله رفتی "محمد"ش!
 
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۹۶
در انتظار بررسی: ۴۲
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
۱۴:۵۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۹
ناراختم
محمدرضایازی از تبریز
۱۵:۱۲ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
مرگ سوزناک هست و مرگ برخی ها سوزناک تر ،
واقعا ، جامعه هنری بی محمد گشت خداوند روحش را شاد فرماید .
ناشناس
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
چقدر قشنگ نوشتی از حال و هوای اون موقه...دقیقا همینجوری بود : رویای دانشگاه، عشق ممنوع ...حتی من یادمه چقدر اون کاست افتخاری گل کرده بود ...
ناشناس
۱۰:۴۰ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
محمد ایران رفت...
مهدی ازملکشاهی
۱۰:۲۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
خداوندمتعال آن مرحوم راموردرحمت واسعه خویش قراردهدوبااولیا واصیا محشورفرمایدازبازیگران توانمندوشخصیتی باوقارداشتند
بهنام
۰۹:۵۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
مفهوم جهان سوم همینه
تغیر جامعه سنتی به مثلا" مدرنیته ولی به صورت ناقص
اساسا"بعضی کشورها مدل غربی اند مثل کره و ژاپن
بعضی شرقی مثل چین و ویتنام
ما هم نه شرقی نه غربی هستیم دیگه
نتیجه :
محیط زیست ویران
روابط شهروندی ..........
قانونمداری ............
فرهنگ کار.......
روابط خانوادگی .......
فرهاد
۰۸:۵۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
با سلام
واقعا زیبا بود ،خداوند اقای جوهر چی را بیامرزد
ناشناس
۰۸:۴۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
سلام.خدا رحمت کند حسن جان جوهرچی رو.
من غمگین شدم. خدا ان شاله قرین رحمت خودش کند
و اما نگارش:
نویسنده ی عزیزم.با خودت نگفتی این قلمت من رو بیاد تنها نوستالوژی عاشقانه ی قبل انداخت و غصه م همراه با غصه ی عاشقانه ی قبل توامان شد؟؟
جان قضیه ی ما دهه ی شصتیها رو گفتی.
مریم:نیکول کیدمن ما فقرا.
محمد:غرور و جلوه ی کامل عشق به همراه اعتقادات و تدین والا.
یک هفته صبر:در پناه تو.
علی
۰۸:۴۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
متن بسیار زیبائی بود. درود!
ناشناس
۰۸:۳۸ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
ایول

آتیش مون زدی:broken_heart:
مونا
۰۸:۳۳ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
عالی بود
ناشناس
۰۸:۳۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
خدا رحمتش کنه.
ناشناس
۰۸:۲۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
خداوند رحمتش کند متاسفانه هایی انسان هایی خوب زود ازدنیا می روند و آدم هایی مفت خور و تن پرور و بدون بهره برای بشریت متاسفانه عمر طولانی می کنند ..
ناشناس
۰۸:۲۳ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
آن زمان عشق یعنی صدای علیرضا افتخاری و یک سیب سرخ، شالاپ می افتاد وسط یک رودخانه و یارا یارا گاهی دل ما را!
واقعا این آخر عاشق پیشگی همه بود؟ فکر میکردم فقط مال من بوده.
خیلی خوب نوشته بودی آقای محمدی. ممنونم
reza
۰۸:۲۳ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
اقاي محمدي اشك مارو دراوردي!!
ناشناس
۰۸:۲۰ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
روانش شاد و یادش گرامی.
ناشناس
۰۸:۱۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
خیلی زیبا بود آقای محمدی،ممنون از قلمت و تشکر از عصر ایران
حجت
۰۸:۱۸ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
روحش شاد و یادش گرامی.امسال چه سال غم انگیزی بود.
ناشناس
۰۸:۰۳ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
سلام چقدر اين قلمتان شيرين است.من متولد 44 هستم وميدانم كه چقدر قشنگ حال و هواي ان روزكار را به قلم كشيده اي اي دوست.
سحر
۰۸:۰۳ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
روحش شاد؛ اين روزها وقتي نيست كه صبح از خواب بلند نشيم و با يك خبر بد حالمون خراب نشه ....
دريغ از يك اتفاق خوب
محمد
۰۷:۵۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
بدرود محمد بدرود
محمد
۰۷:۵۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
بدرود محمد بدرود
سحر
۰۷:۵۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
خدا رحمتشون کنه و ممنون از خبرنگاری که این مطلبو نوشتن. بسیار عالی.
ناشناس
۰۷:۵۰ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
ممنون خوب نوشتيد


روحش شاد و يادش گرامي
ناشناس
۰۷:۴۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
اشکمان را سر صبحی درآوردی ؟ خدا همه رفتگان را رحمت و همه ما را عاقبت بخیر کند سرطان و سکته در کشور غوغا میکند حال اعتیاد هم شده گرفتاری اولیه اجتماع که علتش بیکاری و نداشتن تفریح سالم هست
کریمی
۰۷:۴۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
یادش بخیر..
حامد
۰۷:۴۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
چه متن زیبا و نوستالژیکی. ممنون
ناشناس
۰۷:۴۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
آقاي محمدي از نثر جذاب و پر احساس شما لذت بردم ، روزهاي خاصي را برايم زنده كرديد كه دلتنگي خاص خودش را داشت ، خانم لعيا زنگنه و آقاي حسن جوهرچي براي خيلي ها خاطره ساز شدند ، اين روزها به هنرمندانمان سخت گرفته شده است ، همين چند وقت پيش بود كه گلايه هاي خانم زنگنه را از محيط غير هنري سينما و تلويزيون خوانديم و همين چند ساعت قبل بود كه سوز دل بهنوش بختياري را كه از بي وفايي دست اندركاران سينما و تلويزيون با زنده ياد حسن جوهرچي خوانديم ، فقط ميتونم بگم ملتي كه هنرمنداش در انزوا و تنهايي و فقر زمين گير شوند ، حتما آينده موفقي نخواهند داشت .
نوید
۰۷:۳۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
خدا بیامرزش یاد و خاطرش گرامی باد
ناشناس
۰۷:۳۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
حالا حتما بايد ميگفتي دختراي اون موقع سبيل داشتند؟
ناشناس
۰۷:۲۸ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
رامین پرچمی بچه ننر این سریال مرد واقعی واقعیت بود
کیانوش
۰۷:۲۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
یه جمله آخر مقاله نظرمو به خودش جلب کرد.
عصری جون ما لحظه به لحظه در پناه او ئیم. یک کم مولانا بخون متوجه میشی. میدونم ربطی به موضوع نداره برای خودت میگم.
تنها جائیه که امنه و میشه بهش پناه برد. باور کن راست میگم. در ضمن من اصلا آدم مذهبی نیستم.
محسن
۰۷:۱۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
خدارحمتش کنه واقعا عمرآدمها چه زود میگذره . کاش همه به خودمون بیایم .
ناشناس
۰۶:۳۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
و البته آن زمان نت و تلگرامی هم وجود نداشت،شاید بزرگترین چالش اجتماعی برای ما شنیدن صدای بلند نوار کاست یک ماشین بود که همه با گزیدن لب و تکان دادن سر آن را نوعی تابو میپنداشتند.راستی راستی چه دورانی بود آن دهه 70. وچقدر زود صمصیت و معصومیت آن دوره را فروختیم به مدرنیته و ظاهر دلفریبش
ناشناس
۰۳:۴۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
عالی نوشتید
محمد
۰۰:۵۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
من فکر میکرد مرحوم جوهرچی و خانم لعیا زنگنه واقعا زن و شوهرن.خیلی به هم میان. حیف شد. خدا رحمتش کنه.
ناشناس
۰۰:۴۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
احسنت
ناشناس
۰۰:۳۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
خداوند رحمت کنه ایشون رو و تشکر ویژه از نویسنده بابت این نوستالژی زیبا.
رضا
۰۰:۲۸ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
متنتون جيگرمو آتيش زد.
ناشناس
۰۰:۱۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
این قلم رو باید بوسید
ناشناس
۰۰:۱۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
آقای محمدی مثل همیشه فوق العاده
ناشناس
۲۳:۴۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
نثر مضخرفی داری - ببخشید رک گفتم
محمد
۲۳:۳۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
خدایش رحمت کند،
ناشناس
۲۳:۲۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
رامین پرچمی از زندان آزاد شد؟
ناشناس
۲۳:۱۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
عالییییییییییی
دختر جوان سیبیلوی 20 سال قبل
۲۲:۵۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
دلم گرفت
احساس کردم قسمتی از خاطراتم مرد
مرگ به رده سنی من هم رسید...
روحش در آرامش
ناشناس
۲۲:۳۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
یادش گرامی
ناشناس
۲۲:۲۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
بازیگر با اخلاق و مهربان کشور را از دست دادیم. یادش همیشه در دل ها زنده است.
مهدی
۲۲:۲۰ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
درود بر حسن جوهرچی روحش شاد
علیزضا
۲۱:۵۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
صادقانه بود. سپاس
ناشناس
۲۱:۵۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
دلم گرفت چقد زود گذشت هنوز باورم نمیشه دهه شصتی ها دارن پیر میشن هی روزگار
مجید
۲۱:۳۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
نمیشه فراموشش کرد.
محمد
۲۱:۳۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
خدايش بيامرزاد
متن دلنشيني بود
ناشناس
۲۱:۳۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
آی گفتی...
سعید
۲۱:۲۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
عالی نوشتی به خدا رفتم بیست و یک سال پیش؛ دلم گرفت خدواند روح حسن جوهرچی را شاد کند و همه ما را عاقبت بخیر.
علی
۲۱:۲۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
متن بسیار عالی وتاثیر گذاز ....ناگهان چقدر زود دیرمیشود
شبیه محمد
۲۱:۱۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
متن ادبی زیبا و با ملاحتی بود. روحش شاد و یادش گرامی
ناشناس
۲۰:۳۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
یادش بخیر .روحش شاد یاد آن دوران نیز بخیر
ناشناس
۱۹:۴۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
احسان ، خدا تو رو همیشه برای ما همنسلان خودت نگه داره ، اینها رو که می نویسی انگاری داری خاطرات من رو تعریف می کنی ناقلا ! بعد از یارا یارا افتخاری، سیب نقره ای کوروش یغمائی هم کار ساز بود ! سنتی ها با اون رگ می زدند ، مدرن ها با این یکی !
ناشناس
۱۹:۴۳ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
روحش‌شاد‌چه‌غریبانه‌رفت
ناشناس
۱۹:۳۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
برادر محمدی، قلمت خیلی عالیه ولی انقد قشنگ نوستالژیک مینویسی که دلم از روزگار الان میگیره و همش دلم میخواد بره قدیما ... پیر شدیم
پاسخ ها
نگار
| |
۱۵:۱۰ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۸
بله واقعا زمان زیادی گذشته رفقا....
اگه اشتباه نکرده باشم اونموقع چهارم یا پنجم ابتدایی بودم ....
اتفاقا من از اون دست ادم هایی هستم که اون دهه رو اصلا دوست ندارم و بنظرم برنامه های اونموقع هم شدیدا مزخرف بودو عملکرد تلویزیون وحشتناک تر از الان ..
یادم میاد اونموقع خیلی از قسمت های این سریال به بهانه های واهی سانسور شده بود و اگه یادتون باشه داستان سریال خیلی از این شاخه به اون شاخه پریده بود ...
عموعبداله
۱۹:۱۳ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
جالب نبود. قرار بود در مورد حسن جوهرچی باشد ولی نبود.
ناشناس
۱۹:۰۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
هنرمند خوب ما..
بر بال فرشتگان..
در پناه تو ..
همه دوستت داشتند
وقار ومتين و يك عاشق محجوب...
ناشناس
۱۹:۰۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
خیلی خیلی حیف شد.
ناشناس
۱۸:۵۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
چقدر زود دیر شد
ناشناس
۱۸:۵۳ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
کاش در همان زمان می ماندیم .....
عباس
۱۸:۴۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
چقدر خوب نوشتی
ناشناس
۱۸:۳۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
حيف كه در اين روزگار ف تلوزيون نه مي خواهد و نه مي تواند سريال هاي ماندگار بسازد ،
ارايشگاه زيبا، پدرسالار ، همسران ، در پناه تو ، خانه سبز ، حتي خودروي تهران يازده ، شناسنامه و معرف ما هستند ،
اما حالا سريالي هست كه بتواند همچين ادعايي كند ؟
روح مرحوم حسن جوهرچي شاد
احمد
۱۸:۲۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
من عاشق نثر آقای محمدی هستم...چه زیبا تلخی مرگ و رفتن آقای جوهرچی را شرح دادی
درود بر شما
امیر
۱۸:۱۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
توصیفات عالی بود...
خدا رحمتش کنه.
آوا
۱۸:۰۲ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
با این نوشته من را بردید به کلاس دوم دبیرستان آن زمان من وتمام دختر ها فامیل چادر سر کردنمان شد مدل مریم چقدر هم دعوا شنیدیم از مادرانمان اصلا کار به جایی رسید ه بود که مامان من منع کرده بود دیدن این سریال را برای من همیشه تو خیالم این بود که من برم دانشگاه بعد یک محمد می یاد خواستگاری من اولين شرط من این است که مثل مریم چادر م را سر کنم الان که این خاطرات را برای همسر و پسر م می گم همسر م می خندد و پسر هفت سالم می گوید مگر نمی توانستی از آپارات ببینی مامانی را اذیت نکنی خدا رحمتش بکند
ناشناس
۱۷:۵۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
روحش شاد هنوز هم که هنوزه این سریال را میبینم البته سال 74 هم این سریال را هفته به هفته نگاه میکردم چه عشق وحالی داشت سریال آن زمان

کریم از خوزستان
هادی
۱۷:۴۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
خدا رحمتش کنه واقعا هنوز جوون بود
ناصر
۱۷:۴۲ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
باور نکردنیه درگذشت حسن آقا جوهرچی
خدایش رحمت کناد . آمین
sara
۱۷:۳۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
من هم در زمان پخش این سریال دبیرستانی بودم و جزو طرفداران کمالات محمد؛ مردی همه چیز تمام، مردی که هر چقدر معشوق ناز میکرد، او دست از نیاز بر نمیداشت، باوقار و باایمان بود اما برای رسیدن به معشوق، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد. او نمونه کامل مردی بود که من و هم نسلان من در آرزویش بودیم و هرگز نیافتیم. بله، چنان که گفتید بیست و یکسال گذشت، من و بسیاری از دختران چون من نیز در میانه دهه سی زندگی هستیم، اما نفرینی که روزگار نثار من و دختران هم نسل من کرد، ما را از چشیدن طعم عشق پاکی که از همان سال آرزویش را داشتیم، محروم نمود؛ ما هم چون مریم زندگی و رفتار کردیم، اما چون محمدی را نیافتیم، نفرین به این روزگار!
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۰:۱۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
بابا بیخیال! مجردی هم یه سبک زندگیه دیگه!
امیر
۱۷:۲۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
عجب نسلی بودیم ما ! کاش یکم دیرتر یا زودتر به دنیا می اومدیم
ناشناس
۱۷:۱۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
وای چقدر خوب بود.
روحش شاد باشه
محمد داماد رویایی اون زمانه بود
ناشناس
۱۷:۰۲ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
یادش بخیر
خیلی دلم گرفت
افسوس
ناشناس
۱۶:۵۳ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
لایک
ناشناس
۱۶:۴۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
یادش به خیر
ناشناس
۱۶:۲۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
بسیار سنگین و برگرفته از ذهن نویسنده ای توانا......درود بر نویسنده و ماندگار باد یاد حسن جوهرچی عزیز.
ناشناس
۱۶:۲۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
مرگ از آن چیزی که تصورش را میکنیم به ما نزدیکتر است !
saeed
۱۶:۱۸ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
ممنون از این مطلب زیبای نوستالژی که نوشتید . واقعا حرف دلمان بود . خدا رحمت کنه حسن جوهرچی عزیز رو. واقعا چه سالی بود امسال ، استاد داود رشیدی ، عباس کیارستمی ، منصور پورحیدری ، دنیا فنی زادی ، آتش نشان های فداکار ، قطار تبریز مشهد وسرآمد همه آیت الله هاشمی بزرگ . خدا همه شان را رحمت کند
خبازي مقدم خويي
۱۶:۱۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
خدا رحمتش كنه از ان دسته از بازيگراني بود كه چهره ونقش منفي به قيافه اش نميامد
ناشناس
۱۶:۱۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
عالی گفتید مرسی
سعید
۱۶:۱۲ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
عالی بود جناب محمدی، هر چند اون موقع فقط 4 سالم بود ولی محمدم گفتنای ثریا قاسمی به خدا بیامرز حسن جوهرچی خوب یادمه! دخترا سیبیل داشتن رو هم خوب اومدید!
ناشناس
۱۶:۰۲ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
گر گ اجل یکایک از این گله میبرد ... واین گله را نگر که چه اسوده میچرد !!!! خدا همه را بیامرزد اول و بویژه در گذشتگان و بعد ما که غافلیم و خواب و خدا بیدارمان کند !1
ناشناس
۱۶:۰۰ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
یادش به خیر...
چقدر امید و آرزو داشتیم...
امروز 40 سالمه؛ با آرزوهایی که بهشون نرسیدم.... بی امید... بی رویا....
بین تازه از راه رسیده های توخالی که ما براشون پیرهای کسالت آوری هستیم که تو رویا دنبال کمال میگشتیم....
پاپک
۱۵:۵۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
آفرین قشنگ و دلنشین نوشتی :thumbsup::thumbsup::thumbsup:
نادیا
۱۵:۵۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
آخ آخ آخ
احسان لنگی نوشتت چقد سوز داشت
ناشناس
۱۵:۵۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
خوبه که مرگ هست اونم برای هممون
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۰:۲۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
مرگ فی نفسه خوب نیست.
ناشناس
۱۵:۵۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
نمیدونم چرا این خبر اینقدر متاثرم کرد....
افسردگی گرفتم انگار....
جوونی از دست رفته......
ناگهان چه زود دیر میشود!
ناشناس
۱۵:۵۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۵
روحش شاد من امروز وقتی میخواستم به مادرم بگم کدوم بازیگر فوت کرده بهش گفتم همون که مادرش محمدم صداش میکرد انصافا حالم گرفته شد
تعداد کاراکترهای مجاز:1200