دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور
ای گل به شکر آن که تویی پادشاه حسن
با بلبلان بیدل شیدا مکن غرور
از دست غیبت تو شکایت نمیکنم
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد
ما را غم نگار بود مایه سرور
زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار
ما را شرابخانه قصور است و یار حور
می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی
گوید تو را که باده مخور گو هوالغفور
حافظ شکایت از غم هجران چه میکنی
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
مدتی است که از روزگار و سرنوشت خسته شده و از تقدیر خود گله مند هستید، به آن چه دارید قانع باشید و برای چیزهایی که دست نیافتنی و دور و دراز هستند خود را آزار ندهید.
صبوری پیشه کنید، به خداوند توکل کنید و دودلی را کنار بگذارید، با ایمان و همت و تلاش عالی دست به کار شوید. به زودی خبرهای خوبی از مسافر دریافت می کنید، خوشحال باشید و غم و اندوه را رها کنید.