۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۵۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۴۱۰۵
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۱ - ۲۲-۱۲-۱۳۸۸
کد ۱۰۴۱۰۵
انتشار: ۰۸:۴۱ - ۲۲-۱۲-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

مردم سالاري:بودجه 89 باکدام محور؟

«بودجه 89 باکدام محور؟»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛شش ماه قبل سخن بر سر اين بود که ابتدا لايحه هدفمند کردن يارانه ها در مجلس تصويب خواهد شد و سپس لايحه برنامه پنجم توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي کشور به تصويب مجلس خواهد رسيد و سپس بودجه سالانه با هدف تحقق  اين برنامه بررسي و تصويب خواهد شد.اندکي بعد اين بحث مطرح بود که ابتدا ارزيابي چگونگي اجراي برنامه چهارم  و بعد لايحه هدفمند کردن يارانه ها و در مرحله بعد قانون برنامه پنجم و لايحه بودجه.

اندکي بعد گفته شد که برنامه چهارم اجرا نشده و بحث تحقيق و تفحص از چگونگي اجراي اين برنامه پيشنهاد شد و...  هيچيک نشد واينک  لايحه بودجه 1389 کشور مراحل نهايي خود را در مجلس شوراي اسلامي  مي گذراند.صرفنظر از مباحثي چون تاخير در ارائه لايحه  به مجلس  و نامشخص بودن اهداف برنامه اي که اين بودجه براي آن نوشته  شده است! يعني معلوم نيست آيا اين بودجه اهداف اجرا نشده برنامه چهارم توسعه را محقق خواهد کرد يا اهداف برنامه  نوشته نشده پنجم توسعه را يا اهداف لايحه به فراموشي سپرده شده هدفمند کردن يارانه هارا ؟

صرف نظر از همه موارد مهم فوق الذکر،فرايند ارائه و بررسي و تصويب بودجه 89 در مجلس با مشکلات ظريفي  همراه است که عدم توجه به آنها حداقل وقت کشور را تلف خواهد کرد. از جمله اين ظرايف اين است که محور اين لايحه  عدالت است ؟ رشد است؟ يا توسعه؟ يا هرسه؟

رشد، شرط اول توسعه است و هيچ کس مخالف با رشد نيست، ولي رشد ديده شده در بودجه اگر با اصول منافات نداشته باشد، با شعارها منافات دارد، زيرا نظر اغلب صاحبنظران از جمله تجارب عملي کشورها نشان مي دهد، رشد هميشه با تشديد نابرابري در يک دوره همراه است  و تشديد نابرابري عدالت را خدشه دار مي کند.

شرط راه اندازي توليد ايجاد علاقه به سرمايه گذاري است و لازمه سرمايه گذاري، رسيدن به سود براي سرمايه گذار است. اگر براي آن مشکل ايجاد شود، سرمايه مولد شکل نخواهد گرفت. از طرفي جامعه و اقتصاد وتوليد در عصر اطلاعات  يا جهان در رابطه است و  حرکت به سمت توسعه در يک روند جهاني بايد معنا شود  که اين خود با مشکلات جدي مواجه است.

در بحث توسعه،  موضوع  مشارکت  مطرح است و مشارکت يعني حضور مردم از لحاظ سرمايه فکري، کاري، فرهنگي  و اين مشارکت  با اقناع  ميسر مي شود. مردم نمي خواهند کلمه توسعه، عدالت و رشد را فقط از دولت يا نمايندگان مجلس بشنوند، بلکه مي خواهند از يک فرد دانشگاهي هم بشنوند، اما دانشگاهيان  اين نوع نگرش به بودجه را  يا عامل رشد بدون دستيابي به توسعه مي دانند يا توسعه بدون  تامين عدالت ! زيرا در شرايط ايجاد شده زمانبندي اين دو يعني توسعه و عدالت را يکي نمي دانند.

تا نگرش سيستماتيک به توسعه و عدالت در بين دولت، مجلس، دانشگاه و روشنفکر و رسانه ها شکل نگيرد و تا بودجه براي هدفي برنامه اي تدوين نشده باشد  و تا محور توسعه در يک برنامه ميان مدت به صراحت براي مردم روشن نشود نبايد منتظر اتفاقي خاص باشيم . متاسفانه مباحث مطرح شده در بررسي لايحه بودجه خلا»همه اين موارد را گواهي مي دهد و بايد منتظر تعارض هايي در رسانه ها از جمله صدا و سيما  و روزنامه ها و سايت ها و غيره بود و اين بر نگراني مردم خواهد افزود.

كيهان:ببرهاي كاغذي ... !

«ببرهاي كاغذي ... !؟»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛
1- آن روزها- اولين سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي- اين سوال در ميان بود كه شاه فراري و از سلطنت عزل شده براي مقامات آمريكايي چه اهميتي دارد كه دست از حمايت او برنمي دارند و اگرچه او را به كشور خود راه نمي دهند و از مرگ وي نيز استقبال مي كنند ولي كماكان بر وفاداري خود به او اصرار مي ورزند؟! اين در حالي بود كه آمريكا مي توانست با تحويل اين مهره سوخته و بي مصرف به ايران اسلامي و يا، دستكم با دست كشيدن از حمايت ظاهري او، زمينه مناسبي براي تلطيف رابطه خود با جمهوري اسلامي ايران فراهم آورد و... اما، چرا چنين نكرد؟ و تا پايان عمر آن جرثومه فساد و تباهي به حمايت-هر چند ظاهري- از او ادامه داد؟! پاسخ اين سوال در همان روزها نيز دشوار نبود.
آمريكا در منطقه خاورميانه و ساير نقاط جهان، مهره هاي دست نشانده ديگري هم داشت كه اگر از حمايت شاه دست برمي داشت، اعتماد آن مهره هاي دست نشانده نظير انورسادات در مصر، ملك خالد در عربستان، شاه حسين در اردن و... را از دست مي داد و افزون بر اين، براي شكار مهره هاي ديگر نيز با دشواري عدم اعتماد آنها به حمايت آمريكا روبرو مي شد.

2- تمامي شواهد و قرائن موجود و اسناد و نشانه هاي غيرقابل ترديد از پايان فتنه اخير و مرگ سياسي سران فتنه حكايت مي كنند، اما دشمنان بيروني كه مديريت فتنه را برعهده داشتند، مخصوصاً مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس، اگرچه با دهها زبان آشكار و نهان به پايان تاريخ مصرف سران فتنه و تبديل موسوي و خاتمي و كروبي و احزاب حامي آنها به مهره هاي سوخته و بي مصرف اعتراف مي كنند، اما، به ظاهر و بي آن كه كمترين اميدي به كارآمدي سران فتنه داشته باشند، بر حمايت خود از آنها اصرار مي ورزند. چرا...؟! يعني سازمان هاي عريض و طويلي مانند «سيا»، «موساد» و «MI6» تا اين اندازه ناشي و كودن هستند كه پيام روشن و خالي از ابهام حماسه هاي 9دي ماه و 22بهمن ماه را دريافت نكرده اند؟! و هنوز نمي دانند ديوارهاي «دكورمقوايي» فتنه فرو ريخته و سران فتنه كه در نقش «ببرهاي كاغذي» به صحنه آمده بودند، بعد از 9 ماه رقص مسخره، از پاي افتاده و روي دست لوطي معركه غش كرده اند؟!

3- اين واقعيت كه تير فتنه به سنگ خورده و سران و عوامل داخلي آن دچار مرگ مغزي شده اند، به يقين از نگاه مديريت بيروني فتنه يعني مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس پنهان نيست. پس علت حمايت آنان از اين مأموران از كار افتاده چيست؟! پاسخ اين سوال را مي توان در 4 علت جستجو كرد، كه دو علت پاياني از اهميت بيشتري برخوردار بوده و موضوع اصلي يادداشت پيش روي است.

الف: اگر مديريت بيروني فتنه دست از حمايت- هر چند ظاهري و شفاهي- سران و عوامل داخلي فتنه بردارد، آشكارا به شكست توطئه همه جانبه و پرهزينه خود اعتراف كرده است. توطئه اي كه براي عملياتي كردن آن، تمامي توان مالي، سياسي و رسانه اي خود را به كار گرفته و همه گروهها و جريانات و افراد تحت فرمان خود را به ميدان آورده بود.

ب: ادامه عمليات رواني عليه مردم ايران با تظاهر به اين كه فتنه گران هنوز نمرده و نفس مي كشند، علت ديگري است كه حمايت از سران فتنه را در دستور كار تبليغاتي دشمنان بيروني جاي داده است. رجزخواني هاي احمقانه درباره مراسم چهارشنبه سوري و اين كه در آن روز فلان و بهمان خواهيم كرد! در همين چارچوب قابل ارزيابي است. اينگونه رجزخواني ها با هدف بزرگ نمايي «بي نهايت كوچك ها» صورت مي پذيرد و مقصود از آن، سرپوش نهادن بر حال و روز كنوني سران فتنه و پنهان كردن «مرگ مغزي» آنان است.

ج: شواهد و قرائن موجود به وضوح و بدون كمترين ترديدي حكايت از آن دارند كه موسوي، كروبي و خاتمي با مأموريت بيروني وارد فتنه اخير شده و نقش ستون پنجم دشمن را برعهده داشته اند و سرويس هاي اطلاعاتي در واكنش نسبت به كساني كه براي آنها نقش ستون پنجم را بازي كرده اند، از فرمول شناخته شده اي پيروي مي كنند.

برخورد سرويس هاي اطلاعاتي در اينگونه موارد با واكنش آنان در قبال ماموراني كه به صورت پنهان دست به جاسوسي زده و ماموريت آنها لو رفته است، كاملا متفاوت است. در حالت دوم، سرويس اطلاعاتي نه فقط نيازي به حمايت آشكار از جاسوس لو رفته خود نمي بيند بلكه هرگونه ارتباط و حمايت از او را انكار هم مي كند و جاسوس لو رفته نيز انتظاري غير از اين ندارد چرا كه از هنگام شروع ماموريت، احتمال لو رفتن و بازداشت از سوي كشور هدف، به عنوان يكي از احتمالات به وي تفهيم شده و مامور نيز اين احتمال را پذيرفته است.

اما، «ستون پنجم» دشمن از ميان شخصيت هاي «سياسي» و «شناخته شده» انتخاب مي شود و در چرخه ماموريت وي- كه معمولا فعاليت سياسي است- همراهي با اهداف اعلام شده دشمن و حمايت متقابل دشمن از او نيز گنجانده مي شود. بنابراين چنانچه «ستون پنجم» به عنوان مثال، از جانب آمريكا به كار گرفته شده باشد، در افكار عمومي به گروه «آمريكوفيل» - طرفدار سياست هاي آمريكا- شناخته مي شود.

در اين حالت اگر آمريكا بعد از ناكامي ماموريت «ستون پنجم» خود، دست از حمايت آنها بردارد، اولاً؛ افراد و جريانات ديگري كه در كشور هدف و يا كشورهاي ديگر، همين نقش ستون پنجم را براي آمريكا برعهده دارند، در اعتماد و اطمينان خويش نسبت به حمايت و پشتيباني آمريكا از خود، دچار ترديد مي شوند و اين ترديد مي تواند، مانع از ادامه ماموريت آنان شود و دقيقا به همين علت است كه سرويس هاي اطلاعاتي، بعد از ناكامي ماموريت ستون پنجم خود و حتي پس از آن كه اعضاي ستون پنجم به مهره هاي سوخته و بي مصرفي تبديل شده باشند نيز، تظاهر به حمايت از آنها را وظيفه خود مي دانند. محمدرضا شاه فراري و عزل شده براي آمريكا سودي نداشت و مهره اي سوخته و بي مصرف بود ولي چنانچه آمريكا بعد از فرار و عزل شاه دست از حمايت او مي كشيد، مهره هاي ديگر آمريكا در منطقه نظير ملك خالد پادشاه وقت عربستان، ملك حسين پادشاه وقت اردن، انورسادات رئيس جمهور وقت مصر و... در اعتماد خويش به حمايت آمريكا از خود دچار ترديد جدي مي شدند و...

بندهاي «الف» و «ب» از جنس عمليات رواني و تبليغاتي دشمن بيروني است كه هرچه هست، اهميت چنداني ندارد و به گذشته مربوط مي شود، اما، آنچه در بند «ج» آمده و در بند بعدي- بند دال- خواهد آمد، از اهميت ويژه اي برخوردار است.

د: حمايت مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس از موسوي و كروبي و خاتمي، همانگونه كه شرح آن گذشت نمي تواند براي حفظ آنها در صحنه باشد، چرا كه سران فتنه به لحاظ سياسي و اخلاقي از مدتها قبل مرده اند و اين نكته بديهي از نگاه دشمنان بيروني پنهان نيست. پس مخاطب واقعي حمايت هاي غرب كيست؟ و مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس، با اعلام حمايت از مهره هاي سوخته اي نظير موسوي و كروبي و خاتمي، براي كدام جريانات سياسي و چه كساني پيام حمايت مي فرستند؟!

اگر بپذيريم كه درگيري ايران اسلامي با نظام سلطه جهاني، تمام شدني نيست- كه نيست- و اگر بپذيريم كه دشمنان بيروني از پيروزي نظامي بر جمهوري اسلامي ايران نااميدند- كه نااميدند- بايد بپذيريم كه دشمن ترفند ديگري در آستين دارد. اين ترفند هرچه هست، براي عملياتي شدن به «ميانجي» نياز دارد و «ميانجي» از ميان خواصي انتخاب و شكار مي شود كه با نظام فاصله گرفته اند و... «ريچارد هاوس» مسئول شوراي روابط خارجي آمريكا از اين جريان با عنوان «پراگماتيست هاي اسلامي» ياد مي كند و فوكوياما مي پذيرد كه فرمول «مهندسي معكوس» وي- فتنه اخير- نتيجه معكوس داده و بايد براي پروژه «ريچارد هاوس» حساب ويژه اي باز شود و...
دراين باره گفتني هايي هست كه با توجه به مستند بودن آنها، شنيدني خواهد بود.

ابتكار:تبعات شعاع قدرت در ايران

«تبعات شعاع قدرت در ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛يکي از تبعات منفي قدرت اين است که " شعاع" توليد مي کند.کسي که در قدرت قرار مي گيرد به ميزان اصل قدرت، خود نيز "شعاع"پيدا مي کند،شعاع هرکسي بخشي از زندگي حقيقي و حقوقي او را تشکيل مي دهد.فرزندان،نزديکان،همکاران و هم حزبي ها، ارکان شعاع قدرت هستند. "شعاع قدرت " به دليل برخورداري از مصونيت معبر اصلي فساد و انحراف قدرت بحساب مي آيد.

"شعاع قدرت " است که داستان تراژيک "آقا زاده" را باز توليد مي کند. آقازاده امروز در ادبيات سياسي ايران به يکي از متداول ترين واژه ها تبديل شده است."شعاع قدرت " پاشنه آشيل اصل قدرت مي باشد، به هر اندازه که قدرت بازتوليد شعاع نمايد;به همان اندازه آسيب پذير و غير ارزشي خواهد بود.گاه نفوذ شعاع قدرت،اصل قدرت را تحت شعاع خود مي گيرد. قضاوت مردم پيرامون صاحبان قدرت براساس عملکرد "شعاع قدرت " است.

به عبارت ديگر افکار عمومي همواره،عملکرد يک مسئول و صاحب قدرت را در آئينه عملکرد شعاع آن و اطرافيانش مي بينند.بسياري از بزرگان نظام، خود از نظر سلوک و رفتار شخصي، داراي مناقب اخلاقي بالاي بودند اما در دام آقازاده،بيت،دوستان،هم حزبي ها گرفتار آمده و نتوانستند در آزمون کنترل اطرافيان خود، سربلند بيرون آيند.

همان شخصيت هاي که با تمام وجود در مقابل ظلم رژيم گذشته ايستادند و سال ها زنداني کشيدند و عليه تبار سالاري،فرزند سالاري، فرياد برآوردند اما خود بعد از ورود به قدرت در جاذبه خانوادگي، گرفتار آمدند و در حقيقت عدالت پشت ديوار "شعاع قدرت "آنها مدفون شد.بسياري از شخصيت ها به رغم حضور متوالي در قدرت و امکان استفاده از امکانات بيشمار اما همچنان داراي سلامت نفس و سلامت رفتار مي باشند و گرفتار تبعات منفي قدرت نشدند اما فقط خود سالم ماندند ولي شعاع آنها که محصول ميزان قدرت مي باشد،گرفتار فساد رفتار شد و به دليل اينکه مردم شعاع هر مسئول را به نام او و با رضايت وي مي دانند،رفتار شعاع قدرت را به پاي قدرت مي گذارند. با اين مقياس اگر تاريخ سي و يک ساله عملکرد مسئولان نظام را ورق زنيم،قربانيان بسياري شاهد خواهيم بود که خود مستقيما نقشي نداشته اند اما در حقيقت قرباني شعاع قدرت خود شده اند.سر گذشت تراژيک مرحوم آيت ا... منتظري و نقش بيت ايشان در اين خصوص تکان دهنده است.

کمتر کسي هست که به خدمات و نقش تعيين کننده آقاي هاشمي رفسنجاني براي حل مشکلات کشور،ايمان نداشته باشد اما شعاع آقاي هاشمي در دوران سازندگي و بعد از آن چنان پررنگ شد که همه خدمات اين مرد بزرگ، تحت شعاع قرار گرفت و همين عامل هم باعث شد تا مردم در انتخابات مجلس ششم و رياست جمهوري نهم به ايشان پشت کنند و برغم گذشت ساليان متمادي اما همچنان بخش زيادي از مردم و متدينان نسبت به وي دل چرکين هستند و قضاوت ها پيرامون ايشان متاثر از عملکرد فرزندانش مي باشد. به همان ميزان که شخص ايشان در جامعه مورد تمجيد مي باشد ولي شعاع وي مورد نکوهش و سرزنش بوده است.آقاي خاتمي هم از آسيب هاي "شعاع قدرت " مصون نماند.حزب مشارکت و مجاهدين، شعاع قدرت آقاي خاتمي بودند.

زاويه رفتار شعاع آقاي خاتمي،به نقطه اي رسيد که از دست خاتمي هم کاري برنمي آمد و در ميانه راه، شعار عبور از خاتمي را سردادند.به رغم قضاوت مثبتي که نسبت به شخص آقاي خاتمي وجود داشت اما عملکرد "شعاع "موجب دوري متدينان و نگراني روزافزون نيروهاي انقلاب گرديد.و اما امروز آقاي دکتر احمدي نژاد هم در معرض اين آزمون مي باشد.آنچه برسر هاشمي و خاتمي آمد در کمين آقاي احمدي نژاد هم هست.اين روزها گفتمان غالب جريان اصولگرا حول انتقاد از اطرافيان آقاي احمدي نژاد متمرکز است.

انتقاد به قدرت روزافزون عده اي از اطرافيان ايشان که به صورت غيرمعمول مورد وثوق و اعتماد وي مي باشند.بنابراين اگرچه آقاي احمدي نژاد گرفتار دام فرزند سالاري و حزب مداري نشده است اما قدرت او هم "شعاع" و "مدار" توليد کرده است که همين "شعاع"مورد هجوم و انتقاد ديگر اصولگرايان گرديده است.نکته اي که نبايد از آن غافل بود اينکه همواره رفتار گريز از مرکز و دورزدن نقطه مرکزي قدرت توسط کساني صورت مي گيرد که براي خود نقش تعيين کننده در تحصيل قدرت قايل مي باشند.

رسالت:اعتراف بايدن!

«اعتراف بايدن!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت است كه در آن مي‌خوانيد؛جوزف بايدن معاون رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا در سفر خود به سرزمينهاي اشغالي نتوانسته است واقعيات جاري در خاورميانه را کتمان نمايد!بايدن که مانند بسياري از ديگر اعضاي حزب دموکرات قدرت فراواني در انعکاس وارونه حقايق موجود دارد،اين بار در دانشگاه تل آويو لب به اعتراف گشوده و از قدرت روز افزون کشورمان و توان تهران در تاثيرگذاري بر خاورميانه سخن گفته است.اگرچه ماهيت سخنان بايدن خصمانه بوده است اما اعترافي که از درون خصومت خود را عرضه نمايد ارزش بالايي دارد!

جوزف بايدن معاون رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا در سفر خود به سرزمينهاي اشغالي نتوانسته است واقعيات جاري در خاورميانه را کتمان نمايد!بايدن که مانند بسياري از ديگر اعضاي حزب دموکرات قدرت فراواني در انعکاس وارونه حقايق موجود دارد،اين بار در دانشگاه تل آويو لب به اعتراف گشوده و از قدرت روز افزون کشورمان و توان  تهران در تاثيرگذاري بر خاورميانه سخن گفته است.اگرچه ماهيت سخنان بايدن خصمانه بوده است اما اعترافي که از درون  خصومت خود را عرضه نمايد ارزش بالايي دارد!

نکته جالب توجه اينکه بايدن اين سخنان را در مرکز ثقل تجمع دشمنان ايران يعني “تل آويو”بيان نموده است.بايدن يک روز قبل از اين سخنان اعلام کرده بود که وي يک صهيونيست است و اسرائيل در قلب او جاي دارد!بنابر هدف آقاي معاون از اين سخنان رنجاندن کساني که در قلب او جاي دارند نبوده است!اظهارات بايدن از جنس “تجزيه و تحليل”يا حتي “تهديد “نيست،بلکه بايدن ترجيح داده است  در جمع صميمي ترين دوستان و مخاطبانش پرده از ناتواني ايالات متحده در برابر تهران بردارد.اتفاقا همين حس قرابت ميان بايدن و صهيونيستها بوده است که بيان اين اعترافات از سوي معاون رئيس جمهور ايالات متحده را آسان ساخته است!اگرنه چرا بايدن در سفرهاي خود به حياط خلوت روسيه و عراق اين سخنان را بر زبان نراند؟چرا سناتور سابق ايالت دلاوير و بي حاشيه ترين و به عبارت بهتر بي تحرک ترين معاون رئيس جمهور تاريخ آمريکا اين اعترافات را در قلب تل آويو بيان نموده است؟

واقعيت امر اين است که واشنگتن سرمايه هنگفتي را جهت ايجاد تغييرات پس از انتخابات رياست جمهوري در ايران صرف نموده بود را با قمار دموکراتها  باخت.حتي اوباما و همراهانش سخنان برژينسکي مبني بر خطرناک بودن اين قمار و مشخص بودن باخت واشنگتن در آن را ناديده انگاشته و بر طبل تغيير نظام جمهوري اسلامي ايران کوبيدند.

دموکراتهاي کاخ سفيد همچنان در تجزيه وتحليل معماي تهران سرگردان وناتوان مانده اندو هر لحظه بر شدت و حدت اين ناتواني افزوده مي شود.ايالات متحده آمريکا از يک سو نمي تواند نقش خود را در نآرامي هاي پس از انتخابات رياست جمهوري دهم در ايران انکار نمايد و از سوي ديگر،در برابر قدرت روزافزون منطقه اي جمهوري اسلامي ايران مبهوت و سرگردان مانده است.تشکيل کمربندي متشکل از جمهوري اسلامي ايران،عراق،سوريه،حزب الله و حماس و تاثيرگذاري فوق العاده آن بر افکار ملتهاي منطقه قدرت ريسک پذيري مقامات کاخ سفيد را به سمت عدد “صفر”متمايل ساخته است!

در چنين شرايطي رويکرد زيگزاگي حزب دموکرات در قبال تهران نمود بارزتري پيدا مي کند.دموکراتها از يک سو نسبت به قدرت روز افزون تهران در خاورميانه اذعان نموده و از سوي ديگر به دنبال تغيير معادلات سياسي ايران از طريق تشديد تحريمها و مسائلي از اين قبيل هستند.

   چندي پيش  هيلاري کلينتون از تعهداوباما نسبت به مذاکره با تهران سخن گفته بود.گويا وزير امور خارجه ايالات متحده که بر اساس تسويه حساب درون حزبي خانواده کلينتونها با اوباما در اين مسند حضور دارد دو طرفه بودن بازي “تهران-واشنگتن”را فراموش کرده است.به عبارت بهتر،ايالات متحده آمريکا در نهايت متضمن رفتار ،گفتار و عملکرد خوددر عرصه بين المللي و حق تعيين تکليف براي واکنش يا حتي کنش اوليه طرف مقابل را ندارد.

چنين قاعده اي در خصوص جمهوري اسلامي ايران نيز صدق مي کند.پس اقرار ايالات متحده نسبت به تعهدي که در قبال کشورمان دارد مولد هيچ گونه تکليفي براي جمهوري اسلامي ايران نيست.اما مسئله اصلي در خصوص نفس کلمه “تعهد”وارکان  آن مي باشد.هيلاري کلينتون و اعضاي دولت اوباما احتمالااز بار سياسي و حقوقي  مترتب بر کلمه تعهد ناآگاه هستند!اوباما در ابتداي دوران رياست جمهوري خود تعهد داده بود که در مسائل داخلي کشورمان دخالت نکند اما در جريان ناآرامي هاي انتخابات اين تعهد خود رابه صورتي  ناشيانه زير پا گذاشت.البته اين تنها يک مثال است اگرنه پشت پا زدن کاخ سفيدبه تعهدات خود در خصوص بستن زندان گوانتانامو،خروج از عراق،کاهش تنش ها در افغانستان و....جملگي مصاديق بي تعهدي دولت دموکرات اوباما  محسوب مي شود.

در نهايت اينکه جوزف بايدن در تل آويو اعتراف بزرگي کرد و از قدرت روز افزون ايران در برابر چشمان مبهوت صهيونيستهاي افراطي پرده برداري کرد!مسلما هزينه اين پرده برداري براي واشنگتن و تل آويو بسياري سنگين خواهد بود.هزينه اي که کمر اوباما و نتانياهو را در برابر تهران بيشتر از گذشته خم خواهد کرد.
 
تهران امروز:در ستايش امر معقول

«در ستايش امر معقول»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن مي‌خوانيد؛معقول است كه رئيس‌جمهور از ايده و برنامه خود با تمام امكانات دفاع كند، همچنين معقول است كه از تمام ظرفيت‌هاي سياسي براي تبديل برنامه‌ها به قوانين موضوعه بهره ببرد. در مقابل نيز رفتار نمايندگان مجلس در رسيدن به فهم مشترك و تبديل برنامه‌ها به قانون، معقول و موجه است.

سير يك ايده از برنامه به قانون متضمن طي دوره‌ها و دوران‌هاي پرگفت‌وگو، پرمناقشه و پرمجادله است‌ اما همين‌كه برنامه‌ها از اين مرحله گذشتند و تبديل به قانون شدند ديگر مناقشه، مجادله و گفت‌وگو نه‌تنها محلي از اعتبار ندارند بلكه خود به امري غيرمنطقي، غيرمعقول و گاه غيرقانوني تبديل مي‌شوند. گفت‌وگو پيرامون نحوه هدفمندسازي يارانه‌ها در لايحه بودجه سال 89 يكي از آن موارد پرحاشيه است.

جديدترين و شايد عجيب‌ترين اين حواشي را معاون اول رئيس‌جمهور با اظهارات خود ايجاد كرده است. آقاي رحيمي در واكنش به مصوبه مجلس شوراي اسلامي پيرامون تصويب سقف درآمد 20 هزار ميليارد تومان براي هدفمندسازي يارانه‌ها در سال 89 گفته است: «تصميم مجلس در مورد قانون هدفمندكردن يارانه‌ها، بر مشكلات اقتصادي مردم خواهد افزود...‌ و برخي در داخل كشور نمي‌خواهند بگذارند تا طرح هدفمندسازي يارانه‌ها در كشور اجرايي شود... و امروز عواملي در درون نظام هستند كه در ظاهر براي مردم دلسوزي مي‌كنند ولي در باطن به دنبال منافع خودشان هستند.»

اينكه معاون اول رئيس‌جمهور، مجلس شوراي اسلامي را به دليل تبعيت از قانون هدفمندسازي يارانه‌ها كه فقط 59 روز از تاييد آن توسط شوراي نگهبان گذشته متهم به آن كند كه درصدد افزايش مشكلات اقتصادي مردم است چندان موجه و معقول نمي‌نمايد زيرا نمايندگان مجلس نيز اتفاقا به همين دليل يعني تشديد مشكلات اقتصادي مردم است كه مانع از افزايش درآمد دولت از اين محل و همچنين افزايش فشار بر مردم شدند. اين سنت معقولي نيست كه اگر نتوانستيم راي نمايندگان را نسبت به برنامه خود تامين كنيم با جملاتي اينچنيني آنان را مورد نوازش تلخ قرار دهيم.

تبعيت از قانون كه همواره مورد تاكيد مقام معظم رهبري نيز بوده اتفاقا در چنين جايي معنا مي‌يابد. بايد بياموزيم كه اگر قانوني وفق مراد ما نبود به آن تن دهيم و از سركشي ‌برابر آن خودداري كنيم و احترام قانونگذار را رعايت نماييم چرا كه هيچ‌گاه با تخريب ديگران نمي‌توان به اثبات خود پرداخت و مدعاي خود را ثابت كرد و خود را حق و ديگري را باطل شمرد. نمايندگان مجلس اگر بيشتر از ديگران دل‌شان براي آبادي و سربلندي ايران عزيز اسلامي نتپد قطعا كمتر نخواهد بود لذا شايسته نيست كه اين گروه را كه ثمره و برآمده از ملت‌اند متهم ساخت كه احيانا باعث ايجاد مشكلات اقتصادي در كشور هستند.

خوب است دولتمردان بررسي كنند آيا هنگامي كه در دولت آقاي هاشمي‌رفسنجاني طرح تعديل اجرا مي‌شد گزارشي در دستگاه‌هاي برنامه‌ريزي آن زمان وجود داشت كه به آنان بابت عواقب تورمي چنين كاري هشدار دهد يا خير؟ به قرار مسموع حتي يك خط گزارش از عواقب چنين امري در گزارش‌هاي پشتيبان طرح وجود نداشت تا به مسئولان اصلي و تصميم‌گيران نهايي يادآوري كند كه چه مخاطراتي در پي خواهد آمد. از اين نظر بايد قدردان مجلس كنوني و مركز پژوهش‌هاي آن بود كه با اين حساسيت به عواقب چنين كاري زنهار مي‌دهند چرا كه اگر چنين مجلسي با اين ويژگي در آن زمان هم بود، قطعا كشور با آن تورم‌هاي بي‌سابقه مواجه نمي‌شد.

معقول آن است كه دغدغه‌هاي همه مسئولان و دست‌اندركاران نظام مقدس جمهوري اسلامي در طرح‌هاي بزرگ و سرنوشت‌ساز لحاظ شود و از تكروي و خودمحوربيني پرهيز شود و از به كار بردن جملاتي كه شائبه فرافكني، مسئوليت‌ناپذيري، فرار رو‌به‌جلو و مواردي از اين دست را تداعي مي‌كند، جدا اجتناب شود.

هيچ امر خيري بر قانون رجحان ندارد و قانون خود خيرالامور و سرچشمه خوبي‌هاي اجتماعي است زيرا باعث انسجام و انتظام اجتماعي، سياسي و اقتصادي خواهد شد، پس سزاوار است كه به عقلانيت قانوني تن دهيم و از بي‌قانوني حذر كنيم.

سياست روز:توسعه در فضاي سرمايه‌گذاري کشور

«توسعه در فضاي سرمايه‌گذاري کشور»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم علي يوسف‌پور است كه در آن مي‌خوانيد؛در آستانه تصويب قانون بودجه سال 89 و اتمام برنامه چهارم توسعه فرهنگي، اقتصادي هستيم با توجه به اينکه دولت لايحه برنامه پنجم را نيز تحويل مجلس شوراي اسلامي داده است بالطبع در ماه‌هاي آينده شاهد بررسي برنامه پنجم خواهيم بود. از طرف ديگر صدها طرح عمراني نيمه تمام در کشور وجود دارد و هزاران پروژه ديگر مورد نياز کشور مي‌باشد که توسط مردم و نمايندگان مجلس پيگيري مي‌شود.

نفت و گاز، پتروشيمي، حمل و نقل، راه و راه آهن، سد و نيروگاه‌سازي، ظرفيت‌هايي هستند که کشور ما به هزاران ميليارد تومان نياز به سرمايه‌گذاري دارد. در سه سال گذشته اگر چه قوانيني براي جذب سرمايه‌گذاري‌هاي داخلي و خارجي به تصويب رسيده است و مناطق آزاد تجاري نيز در اين جهت ايجاد گرديد. اما آنچه مسلم است تاکنون شاهد جهش در جهت سرمايه‌گذاري بخش‌هاي داخلي و خارجي نبوده‌ايم و عمده سرمايه‌گذاري از بودجه عمراني کشور مي‌باشد که آنهم از درآمدهاي نفتي به دست مي‌آيد.

2 طبق آمارهاي ارائه شده بيش از دويست هزار ميليارد تومان نقدينگي در دست مردم مي‌باشد که بيشتر در بخش خدمات و کارهاي دلالي استفاده شده و يا در بانك‌ها به صورت سپرده‌ گذاشته مي‌شود.

سرمايه‌هاي زيادي در سه دهه گذشته توسط بخش خصوصي در کشورهاي حاشيه خليج‌فارس، ترکيه، مالزي سرمايه‌گذاري شده است که علت اصلي آن فراهم نبودن فضاي مطلوب سرمايه‌گذاري در کشور مي‌باشد.

اگرچه تحريم‌هاي اقتصادي و مالي غرب در جهت جلوگيري از سرمايه‌گذاريها ممکن است موثر باشد اما نگارنده معتقد است اگر فضاي سرمايه‌گذاري در داخل مطلوب شود سرمايه‌هاي بخش خصوصي ايران که در داخل يا خارج وجود دارند براي پيشبرد امور کشور کافي خواهند بود.

3 سرمايه‌گذاري در کشور ما نسبت به ساير کشورها از مزيت‌هاي بالايي برخوردار مي‌باشد. وجود مخازن عظيم نفت و گاز بستر لازم را براي سرمايه‌گذاري در زمينه‌هاي توليد انرژي فسيلي مواد پتروشيمي و انرژي برق مهيا کرده است و کشور ما مي‌تواند به عنوان مرکز توليد و تقسيم برق در منطقه خاورميانه عمل نمايد تعدادي از کشورهاي همسايه به شدت نيازمند انرژي ما مي‌باشند و با تعدادي از آنها نيز مي‌توانيم به صورت مستمر تبادل انرژي داشته باشيم ضمن اينکه مي‌توانيم مسيري براي انتقال و ترانزيت انرژي نفت و گاز و برق در ميان کشورهاي همسايه باشيم.

موقعيت ويژه و استثنايي ژئوپلتيک کشور ما به مثابه پلي ميان شرق و غرب و جنوب و شمال است. در گذشته جاده ابريشم هم از کشور ما گذر مي‌کرده است در شرايط فعلي هم اگر بنادر جنوبي کشور ما همانند بندرعباس، چابهار ظرفيت تخليه بارشان توسعه يابد و اين دو بندر توسط جاده‌ها بزرگراه‌ها و راه‌هاي دو خطه به کشورهاي قفقاز و آسياي ميانه وصل شوند، درآمد کشور از ترانزيت کالا کمتر از درآمد نفت نخواهد بود گرچه هم‌اکنون هم از اين ظرفيت استفاده مي‌شود اما تا رسيدن به وضعيت مطلوب فاصله زيادي داريم.

4 اگر طرح‌ها و پروژه‌ها بخواهد تنها از اعتبارات دولتي تامين ‌شود ده‌ها سال طول خواهد کشيد که ما به وضعيت مطلوب برسيم و در اين جهت براي رسيدن به شاخص‌هاي چشم‌انداز بيست ساله نيز با مشکل روبه‌رو خواهيم شد. يکي از مسائل کليدي و اصلي در کنار اعتبارات دولتي جلب سرمايه‌هاي بخش خصوصي داخلي و سرمايه‌هاي خارجي مي‌باشد.

اگرچه سايه تحريم‌ها به صورت يک جنگ رواني بر بالاي سر اقتصاد ما سنگيني مي‌کند اما اگر بسترها و زمينه‌هاي داخلي را فراهم نماييم تحريم نه تنها نمي‌تواند اثربخشي در جهت باز دارندگي باشند بلکه باعث يک جهش اقتصادي در کشور ما خواهد شد و تهديدهاي تحريم تبديل به فرصت خواهند شد. در اين جهت پيشنهاد مي‌گردد:

در نهاد رياست جمهوري يک معاونت جلب سرمايه‌گذاري ايجاد شود که مي‌تواند وظايف آن به قرار ذيل باشد: الف: اصلاح قواعد و مقررات به منظور جلب سرمايه‌هاي داخلي و خارجي.

ب: برطرف نمودن مشکلات ساختاري سازمان‌هاي دولتي به گونه‌اي که ساختار سازمان‌هاي دولتي تعديل کننده و مشوق سرمايه‌گذاريها باشند نه مانع آن.

ج: با ارائه آموزش‌هاي لازم به مديران دولتي زمينه‌هاي فکري آنان در جهت تشديد و ترغيب سرمايه‌گذاران خارجي به وجود آيد. که مديران دولتي به جاي اينکه بخش خصوصي را رقيب خويش بدانند آنرا يار و ياور خود براي حل مشکلات کشور در جهت سرمايه‌گذاري در طرح‌ها و پروژه‌هاي مورد نياز ببينند.

جمهوري اسلامي:عراق؛مقطع حساس تر از انتخابات

«عراق؛مقطع حساس تر از انتخابات»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛نتايج انتخابات مجلس عراق نشان داد احزاب شيعه بيشترين آرا مردم و كرسي هاي مجلس اين كشور را در اختيار دارند. اين امري طبيعي است زيرا جمعيت شيعيان عراق بيشتر از ديگران است و در يك ا نتخابات قانوني هنگامي كه مردم به پاي صندوق هاي راي حاضر شوند شيعيان حائز اكثريت خواهند شد . براساس برآوردهاي اوليه حدود 65 درصد واجدان شرايط راي در انتخابات مجلس عراق كه هفته گذشته برگزار شد شركت كرده اند و ائتلاف هاي احزاب شيعه بيش از دو سوم كرسي هاي مجلس را به خود اختصاص داده اند.
درباره اين انتخابات و مرحله بعد از انتخابات كه حساس تر است نكات مهمي وجود دارند كه رعايت آنها در حفظ دستاوردهاي آن نقش اساسي خواهد داشت .

1 در عراق بعد از صدام اين دومين انتخابات مجلس بود كه برگزار شد . اينكه در اين انتخابات نيز احزاب شيعه توانسته اند همچون گذشته حائز اكثريت شوند موهبت بزرگي است كه از حضور مردم شيعه اين كشور در صحنه حكايت مي كند. اين حضور در درجه اول به بركت توصيه هاي هوشيارانه و مكرر مرجعيت است كه فعالانه مردم را به حساس بودن نسبت به سرنوشتشان تشويق كرده و توانسته با همين توصيه هاي بموقع حضور آنها را پاي صندوق هاي راي تضمين نمايد و بار ديگر اكثريت را كه حق آنهاست به دست بياورند.

2 احزاب شيعه اگر با دقت و هوشياري كامل عمل مي كردند در تركيب آرا به دست آمده از انتخابات مجلس قدرتمندتر ظاهر مي شدند. در اين انتخابات هر چند تعدادي از احزاب با همديگر ائتلاف كردند ولي اين ائتلاف مي توانست گسترده تر باشد بطوري كه احزاب بزرگ و سابقه دار را كنار همديگر قرار دهد و از مجموع احزاب خرد و كلان يك ائتلاف قدرتمند پديد آورد. در آنصورت نتيجه انتخابات بگونه اي رقم ميخورد كه راه را براي انتخاب رئيس جمهور نخست وزير و تشكيل كابينه هموارتر مي كرد و در اين مرحله كارها آسان تر به پيش ميرفت .

3 نتايج انتخابات نشان داد دولت هاي عربي منطقه به ويژه عربستان سعودي نتوانسته اند عليرغم پولهاي زيادي كه خرج كرده اند به اهداف مورد نظر خود برسند كما اينكه آمريكا نيز ناكام ماند و نتوانست افراد و احزاب مورد نظر خود را بر مجلس عراق مسلط نمايد. طارق الهاشمي و اياد علاوي كه با حمايت هاي خارجي و هزينه كردن پول هاي كلان عربستان و آمريكا به اميد دردست گرفتن نبض مجلس عراق به ميدان آمده بودند به آنچه مورد نظرشان بود نرسيدند و قاعدتا بايد به اين نكته پي برده باشند كه مردم عراق از دخالت هاي خارجي و عوامل داخلي متنفرند و ميخواهند مستقل باشند و خودشان براي سرنوشت خود تصميم بگيرند.

4 با اينحال همين انتخابات با همين نتايج بايد براي احزاب شيعه عراق يك زنگ خطر محسوب شود و آنها بايد به اين واقعيت توجه نمايند كه عوامل بيگانگان توانسته اند با تكيه بر كمك هاي آنها تعداد قابل توجهي كرسي را در مجلس اين كشور اشغال كنند و اين امكان را به دست بياورند كه در مواقع مقتضي مشكلاتي بر سر راه آنها ايجاد نمايند. بدين ترتيب احزاب شيعه در مقطع بعد از انتخابات كه براي تشكيل دولت به ائتلاف نياز دارند مي توانند از تجربه اي كه در انتخابات به دست آورده اند درس بگيرند و راه نفوذ را بر ديگران ببندند.

5 مشخصا با كنار همديگر قرار گرفتن دو ائتلاف بزرگ شيعه كه به رهبري دولت و مجلس اعلا شكل گرفته و در انتخابات مجلس توانسته اند بيش از دو سوم كرسي ها را از آن خود كنند حفظ دستاوردهاي اين انتخابات ميسر خواهد بود. آنها مي توانند با ائتلاف در اين مرحله براي تشكيل دولت اقدام نمايند و از انحراف حاكميت و بازگشت بعثي ها به قدرت كه درحال حاضر خطر بزرگي براي عراق محسوب مي شود جلوگيري نمايند. متاسفانه در روزهاي بعد از انتخابات اخبار ناخوشايندي از تلاش هاي بعضي افراد جريان هاي سياسي براي جلوگيري از ائتلاف اين احزاب در مرحله بعد از انتخابات منتشر شده كه ادامه چنين تحركاتي مي تواند به نفع عوامل داخلي آمريكا و عربستان تمام شود و آنها را عليرغم ناكامي شان در انتخابات به موفقيت هائي در مراحل بعد از انتخابات برساند. احزاب شيعه بايد با هوشياري در برابر اين خطر بايستند و پيروزي خود در انتخابات را با هوشياري در مراحل بعد از انتخابات كامل كنند.

6 قدرتمند بودن احزاب شيعه در عراق علاوه بر آنكه نتيجه طبيعي فرايند قانوني « هر عراقي يك راي » است زمينه را براي تامين حقوق پيروان ساير مذاهب و اديان نيز فراهم ميسازد . اين تجربه ايست كه در 4 سال گذشته به دست آمده و تحكيم حاكميت احزاب شيعه با توجه به نوع نگاه آنها به قدرت و سياست و باعنايت به مباني تشيع و سابقه اي كه شيعيان به ويژه حوزه هاي علميه در مبارزه با استعمار خارجي و كسب استقلال براي عراق و تلاش براي حفظ وحدت پيروان مذاهب و اديان و تامين حقوق قانوني آنها دارند به نفع همه ي ملت عراق خواهد بود.

7 در نقطه مقابل دور شدن شيعيان از قدرت در عراق علاوه بر اينكه به مفهوم محروم شدن اكثريت از حاكميت قانوني است راه را براي سلطه مجدد بعثي ها و عوامل بيگانگان براين كشور باز خواهد كرد. تلاش عربستان و آمريكا و هزينه كردن ميلياردها دلار در انتخابات هفته گذشته توسط آنها با همين هدف صورت گرفته و پاسخ منفي محكمي كه مردم عراق به آنها داده اند بايد سرلوحه برنامه عمل احزاب شيعه در مرحله بعد از انتخابات باشد.

دنياي اقتصاد:يارانه هدفمند؟

«يارانه هدفمند؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دكتر موسي غني‌نژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛بسياري از معضلات سياسي- اقتصادي به ويژه در عرصه سياست‌گذاري ناشي از فقدان بينش درست و منسجم است، سياستمداران چه آنها كه در دولت به كارهاي اجرايي مشغولند

و چه آنها كه در مجلس به كار مقررات‌نويسي و نظارت مي‌پردازند، دلمشغول مسائل روزمره و عاجلند و چندان به فكر مباني نظري حرف‌هايي كه مي‌زنند و تصميماتي كه مي‌گيرند، نيستند. اين مشكل در جوامعي همانند ايران كه نظام سياسي حاكم بر آن غيرحزبي است دو چندان مي‌شود؛ چرا كه احزاب، كم و بيش داراي حداقلي از تفكر نظري سازگار و روشن هستند و تصميمات آنها قاعدتا نمي‌تواند بدون تقيد به اين حداقل‌ها باشد. به عنوان يكي از مصداق‌هاي مشكل كلي فقدان بينش منسجم در تصميم‌گيري‌ها مي‌توان به بحث داغ روز ميان مجلس و دولت؛ يعني هدفمندكردن يارانه‌ها اشاره كرد. جريان بحث ميان اين دو مركز مهم سياسي حاكي از اين واقعيت است كه آنچه مغفول واقع شده، مباني نظري و سازگاري مفهومي است.

براي روشن شدن موضوع نخست به خود اصطلاح يارانه‌ يا هدفمندكردن يارانه مي‌پردازيم. مفهوم مخالف اين اصطلاح، يارانه غير هدفمند است. چنين پديده‌اي را در كجاي عالم مي‌توان سراغ گرفت كه ما در ايران بر وجود آن اصرار مي‌ورزيم و تلاش در هدفمندكردن آن داريم. هر عقل سليمي تشخيص مي‌دهد كه هر يارانه‌اي هدفمند است و يارانه غيرهدفمند سخني بي‌معنا و ضدمفهوم است. به عنوان نمونه، يارانه‌هاي فعلي انرژي در ايران جملگي كاملا هدفمند است و هدف آنها كليه مصرف‌كنندگان اين فرآورده‌ها است. آنچه كه دولت در خصوص يارانه‌ها مي‌خواهد انجام دهد، هدفمندكردن نيست، بلكه تغيير دادن گروه‌هاي هدف يا استفاده‌كنندگان از يارانه‌ها است.

به سخن ديگر، دولت يارانه‌هايي را كه به صورت غيرتبعيض‌آميز براي كليه مصرف‌كنندگان ارائه مي‌شدند مي‌خواهد به صورت تبعيض‌آميزي براي يك عده خاص اختصاص دهد. البته دولت به درستي مي‌گويد كه دادن يارانه (صدقه) به ثروتمندان درست نيست و تنها بايد اقشار كم‌درآمد را مشمول اين قاعده كرد. بگذريم از اينكه شناسايي اقشار كم‌درآمد و تعيين خط فاصل تبعيض كاري بسيار دشوار و حتي ناممكن است.

در هر صورت، اگر بپذيريم كه منظور دولت بر چيدن يارانه‌ها يا صدقه‌هاي دولتي نيست، بلكه صرفا تغيير دادن گروه‌هاي هدف و تبعيض در ارائه آنها است، نكات بسيار مبهمي در خصوص «بينش» اقتصادي دولت و ماهيت سياست‌گذاري‌هاي اقتصادي روشن خواهد شد.
نخست اينكه هدف نهايي دولت اصلاح قيمت‌هاي نسبي برمبناي منطق بازار (اطلاع‌رساني صحيح در خصوص كميابي منابع) نيست، چرا كه در اين صورت وارد چالش شديد با مجلس در خصوص مقدار منابع حاصل از اصلاح قيمتي و چگونگي توزيع آنها نمي‌شد و اين موضوع را فرع بر اصل اصلاح قيمت‌هاي نسبي تلقي مي‌كرد. البته شواهد بين ديگري مويد اين ادعا است كه دولت به هيچ وجه دلمشغول اصلاح قيمت‌هاي نسبي بر مبناي منطق بازار نيست، از جمله و مهم‌تر از همه اينكه در همه بازارها از بازار نيروي كار گرفته تا كالا و پول، به شدت و بيش از پيش مداخله مي‌كند.

اصرار بر قيمت‌گذاري كاملا نامربوط با واقعيت‌هاي بازار را درخصوص پول چگونه مي‌توان با منطق بازار و كميابي منابع واقعي توجيه كرد؟ ادعاي بعضي افراد نزديك به دولت مبني بر اينكه سياست‌هاي دولت در جهت «ليبراليسم اقتصادي» است، در حالي كه مسوولان بلندپايه دولتي سخناني كاملا در تضاد با اين ادعا بر زبان مي‌رانند، حاكي از آشفتگي فكري گسترده و فقدان بينش مفهومي سازگاري است كه پيش از اين به آن اشاره شد.

براي برون‌رفت از معضل ناشي از جدال بي‌حاصل بر سر «هدفمند كردن» يارانه‌ها، بهتر است مسوولان محترم از خلط مفهومي دو موضوع بسيار مهم اما كاملا متفاوت، يعني اصلاح قيمت‌هاي نسبي و كمك به اقشار كم‌درآمد بپرهيزند.

اصلاح قيمت‌هاي نسبي براساس منطق بازار ضرورتي اجتناب‌ناپذير نه تنها براي بخش انرژي، بلكه براي كليه بخش‌هاي اقتصادي است، سواي اينكه منابع حاصل از آن چقدر باشد و چگونه مورد استفاده قرار گيرد. كمك به اقشار كم‌درآمد يك وظيفه شهروندي است و منحصر به دولت نيست، بنابراين حتي اگر اصلاح قيمت‌هاي نسبي به هر دليلي صورت نگيرد، اين وظيفه مهم منتفي نمي‌شود. واضح است كه حفظ كرامت انساني ايجاب مي‌كند كه كمك به هم‌نوعان به شكل صدقه نباشد، بلكه عمدتا با ايجاد اشتغال و درآمد اين معضل برطرف شود.

اتفاقا اگر بينش اقتصادي منسجمي داشته باشيم، متوجه مي‌شويم كه يكي از نتايج مهم اصلاح قيمت‌هاي نسبي، فراهم آمدن وضعيت مناسب رونق كسب و كار و لذا ايجاد اشتغال و درآمد است كه سطح رفاه عمومي در اقشار كم‌درآمد را بالا مي‌برد و در عين حال خدشه‌اي به كرامت فردي انسان‌ها وارد نمي‌سازد. به سخن ديگر، اصلاح قيمت‌هاي نسبي، سطح توليد، اشتغال و رفاه افراد جامعه از جمله و مهم‌تر از همه افراد كم‌درآمد جامعه را بالا مي‌برد، در حالي كه منابع حاصل از اصلاح قيمت‌هاي يارانه‌اي صرفا و در بهترين حالت مي‌تواند بخشي از توزيع را بهبود بخشد.

اگر توليد افزايش نيابد، چه چيزي به جز فقر را مي‌توان توزيع كرد؟ اصرار بر توزيع به جاي توليد، تكيه بر اصلاح قيمت‌هاي انرژي كه منابعي براي توزيع ايجاد مي‌كند و مسكوت گذاشتن اصلاح قيمت‌ها در ساير بازارها كه توليد را افزايش مي‌دهد، نشانه فقدان بينش درست اقتصادي نيست؟ عقل حكم مي‌كند كه پيش از هر گونه سياست‌گذاري بايد به درك سازگاري از مساله مبتلابه دست يافت. براي اصلاح امور واقعي بايد از اصلاح انديشه آغاز كرد.

جهان صنعت:نشد، نتوانستيد!

«نشد، نتوانستيد!» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعتاست كه در آن مي‌خوانيد؛از نمودارها خاطره خوشي ندارم. همين چند ماه پيش بود که در رسانه ملي تمام آمارهاي تورم و بيکاري رو به کاهش بود و سعي مي‌کردند به ما بقبولانند که نرخ بيکاري در دولت نهم کاهش يافته است. آن روزها گذشت و دولت دهم مستقر شد. مسوولان دولت دهم هم به سياق دولت نهمي‌ها آمارشان هميشه همان‌طور بود که مي‌خواستند اما گه‌گاه خطي و خبري از بانک مرکزي مي‌آمد که حرف ديگري مي‌زد.

نرخ بيکاري يکي از همين شاخصه‌هايي است که انگار سر فرود آمدن ندارد و نمودارش در اين دو دولت هميشه رو به صعود بوده است. يادم نمي‌رود روزهايي که برنامه‌هاي رييس دولت نهم را براي نشستن دوباره بر کرسي رياست دنبال مي‌کرديم. همه حاميانش بر کاهش بيکاري تاکيد داشتند و او هرجا که مي‌رفت در کنار همه وعده‌ها اين يکي را هم از قلم نمي‌انداخت که مي‌خواهد نرخ بيکاري را کاهش دهد اما آمارهاي مستقل اين آخر سالي هم دست از سر مسوولان بر نمي‌دارد و حرفشان اين است که نرخ بيکاري نه تنها کاهش پيدا نکرده که دولت در ثابت نگه داشتن آن هم ناتوان ماند.

نه سياست بنگاه‌هاي زودبازده وزير سابق کار جواب داد و نه سياست‌هاي وزير فعلي که حتي خود را مسوول اشتغال هم نمي‌داند. روزي که شيخ‌الاسلامي گفت من وزير کار هستم نه بيکاري بايد امروز را پيش‌بيني مي‌کرديم، نه حالا که اين آمارها روي دستمان مانده و نمي‌دانيم چه کنيم.

آفرينش:پديده گرد و غبار و تداوم آن در کشور

«پديده گرد و غبار و تداوم آن در کشور»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد؛توفان گردوغبار پديده اي است که در چند سال گذشته با زندگي شهروندان استان هاي جنوب غربي  ، غربي  کشور عجين شده است اما افزايش دامنه اين تاثير گذاري تا نواحي مرکزي و تهران در يک سال گذشته باعث شد تا هر چند دير اما توجه به اين رخداد ناميمون بيشتر شود. رخدادي که در هفته هاي اخير بار ديگر استان هاي غرب و جنوب غرب کشور را تحت تاثير خود قرار داد و باعث تعطيلي  مدارس، توقف برخي فعاليت هاي شهروندان، فرودگاه ها و...شد و بالتبع باعث ايجاد خسارت بي شمار به چندين استان کشور شد. به اذعان کارشناسان اين توفان هاي گرد وغبار و ريز گردها با سهمي 95 درصدي ريشه اي خارجي داشته و برآمده از تحولا ت زيست محيطي کشور هاي همسايه است در اين حال تداوم اين مشکل همچنان براي شهروندان کشور ادامه يافته است.

بي شک وضعيت جغرافياي خاورميانه بويژه کشورهاي همسايه ما به گونه اي است که در مدار خشک زمين و مجاورت صحراهاي خشک بسياري قرار گرفته اند در اين حال اين صحراها همچون ربع الخالي در عربستان و صحراهاي جنوب عراق و شرق سوريه از آنجا که در طول چند دهه گذشته شاهد تحولا ت مختلفي بوده است امروزه سرچشمه بسياري از اين توفان ها به کشور ما بوده است. تحولا تي که از چند طرف باعث بروز اين مشکل براي کشور ما شده است.

از يک سو پروژه بسيار بزرگ سد سازي ترکيه(GAP) و ساخت بيش از 20 سد و کانال بر روي رودخانه هاي دجله  و فرات باعث کاهش سهم آبي عراق و سوريه شده است در اين حال سوريه و عراق اين روند را تداوم بخشيدند و با سدسازي باعث کاهش حجم آب ورودي به تالا ب هاي جنوب عراق از جمله هورالعظيم شدند. در ادامه سياست هاي غلط حزب بعث و احداث کانال صدام بر دامنه مشکلا ت افزود.

از سوي ديگر دو جنگ خليج فارس و پيامدهاي آن  در کنار پيامدهاي سقوط صدام و استقرار دولت جديد باعث پيچيده تر شدن اين امر و غفلت دولت بغداد به مسائل زيست محيطي شد و در کنار آن عربستان نيز توجه زيادي مالچ باشي و تثبيت شن هاي روان خود نداشت. در اين بين افزايش توفان ها و هجوم ريزگردها و گردو غبار به اين و افزايش 18 تا 36 برابري بيش از حد استاندارد(150 ميکرو گرم در هر متر مکعب) باعث اختلا ل هاي متعدد در زندگي شهروندان ايراني شد.

آنچه مشخص است وقوع پديده ريزگردها و گردو غبار هر چند پديده اي خارجي است اما مسووليت دولت درنوع تعامل با کشور هاي همسايه بر حل اين مسائل را افزون تر مي کند امري که در چند سال گذشته توجه چنداني به آن نشده است. در اين ميان با شناسايي کانون هاي وقوع اين پديده (دو کانون در عربستان و سوريه و سه کانون در جنوب عراق و يک کانون در شمال اين کشور) مسئوليت بين المللي کشورهاي فوق مي بايد مورد تاکيد دستگاه ديپلماسي وزارت خارجه باشد مسئوليتي که بيشتر ناشي از سياست هاي غلط گذشته اين کشورها بوده است و تداوم ان باعث ضررهاي  هنگفت ميليارد دلا ري اقتصادي و انساني بر کشور ما مي شود.

در اين راستا از انجا  که کشورما عضو کنوانسيون مبارزه با بيابان زدايي است و هر هکتار جنگل توان جذب 68 تن غبار را دارد دولت مي تواند با در اختيار گذاشتن تجربيات و همکاري هاي لا زم با کشورهاي سرچشمه اين توفان ها ي غبارزا مسئوليت هاي منطقه اي و بين المللي آنها را نيز يادآور شود. در اين حال از سوي ديگر معادله مي توان به ابعاد  داخلي اين پديده نگريست پديده اي  که مي تواند باعث جلوگيري از تخريب جنگل ها ، سدسازس گسترده و دخالت هاي انساني در محيط زيست شود به علا وه با اتخاذ راهکارهايي از وقوع اين پديده در سطح داخل کشور نيز جلوگيري کند.

ارسال به دوستان
کارشناس فوتبال: پرسپولیس با تعویض های اوسمار بازنده شد پیروزی النصر در شب بازگشت کریستیانو رونالدو برگزاری نشست مشورتی مقامات ۶ کشور عربی درباره تحولات غزه وزیر علوم : موضوع جوسازی در خصوص اخراج استادان صحت ندارد حملات سنگین روسیه به 4 نیروگاه حرارتی اوکراین خودروی یک وزیر اسرائیلی دیگر واژگون شد کاملاً برخلاف مردان؛ زنان بارسلونا باز هم فینالیست اروپا شدند کارگر شهرداری زنجان، کیف حاوی دلار، یورو و مدارک را به صاحبش بازگرداند اسم عبدالکریم حسن عوض شد؛ من را کیمو صدا کنید! تعلیق تمام مسابقات «لیگ 2 تهران» به دلیل ضرب و شتم داور ثبت احوال : مردان سال گذشته بیشتر از زنان فوت کردند واکنش تاکسیرانی به فیلم حمل بار عجیب توسط یک تاکسی: راننده متخلف شناسایی و پروند به هیات انضباطی ارسال شد سرپرست اسبق استقلال مسافر نیویورک شد شیر گاو یکی از چالش برانگیزترین مشکلات پزشکی را حل کرد واکنش رئیس کمیته بین المللی المپیک به دوپینگ ورزشکاران چین
وبگردی