عصر ایران؛ محمد حسن گودرزی- تصور اینکه مرزهای کنونی جهان «ابدی» و «تغییرناپذیر» هستند، توهمی است که تاریخ بارها آن را باطل کرده است.
همانطور که سی سال پیش کسی گمان نمیکرد ابرقدرتی به نام شوروی یکشبه فروپاشد و جماهیر به هم پیوسته دوباره جمهوری های جدا شوند یا سودان (بزرگترین کشور وقت آفریقا) دوپاره شود، امروز نیز جهان روی گسلهای فعال ژئوپلیتیک نشسته است.
اطلسهای جغرافیایی، اسناد دائمی نیستند؛ بلکه موجوداتی زندهاند که با تب و تاب سیاست، اقتصاد و تغییرات اقلیمی مدام پوستاندازی میکنند.
تحلیلهای آیندهپژوهی نشان میدهد برخلاف قرن بیستم که «جنگها» مرزها را ترسیم میکردند، در نیمه اول قرن بیستویکم، این «صندوقهای رأی»، «هویتخواهی» و «منابع طبیعی» هستند که قلم به دست گرفته و نقشه سیاسی جهان را بازطراحی میکنند.
در این گزارش، ۱۰ سرزمینی را بررسی میکنیم که نه در رویاپردازیهای دور، بلکه در واقعیتهای میدانی امروز، جدیترین شانس را دارند تا پیش از سال ۲۰۵۰ به عنوان «کشور جدید» به جامعه جهانی معرفی شوند؛ از جزیرهای که ۹۸ درصد مردمش به جدایی رأی دادهاند تا ایالتی در آمریکا که سودای جمهوری شدن دارد.
لازم به ذکر است که فلسطین از نظر اکثریت کشورهای جهان و سازمان ملل (به عنوان دولت ناظر) هماکنون به رسمیت شناخته شده و به همین دلیل در این فهرست حضور ندارد.
۱. بوگنویل (Bougainville) به دنبال صندلی در نیویورک
محتملترین تغییر در نقشه جهان، مربوط به جزیرهای کوچک در اقیانوس آرام و بخشی از پاپوآ گینه نو است. مردم بوگنویل پس از سالها جنگ داخلی خونین، سرانجام در سال ۲۰۱۹ پای صندوقهای رأی رفتند و با اکثریتی قاطع (۹۸ درصد) به استقلال «بله» گفتند. نقشه راه جدایی تا سال ۲۰۲۷ تنظیم شده و با تکیه بر معادن عظیم مس و طلا، این جزیره پتانسیل اقتصادی لازم برای اداره خود را دارد. بوگنویل احتمالاً نخستین کشوری است که در دهه جاری صندلی خود را در سازمان ملل تحویل میگیرد.
۲. اسکاتلند (Scotland)؛ بازگشت به اروپا با کارت جدایی
خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (برگزیت)، به نوعی اتحاد پادشاهی بریتانیا را سست کرد. اسکاتلندیها که اکثراً خواهان ماندن در اروپا بودند، اکنون لندن را مانعی بر سر راه آینده خود میبینند. نظرسنجیها نشان میدهد نسل جوان اسکاتلند به شدت استقلالطلب بوده و تحلیلگران معتقدند لندن در نهایت ناچار به پذیرش رفراندوم دوم خواهد شد. رفراندومی که نتیجهاش به احتمال زیاد، پایان اتحاد ۳۰۰ ساله و بازگشت اسکاتلند مستقل به اتحادیه اروپا خواهد بود.
۳. گرینلند (Greenland)؛ خروج استقلال از دل یخهای ذوب شده
بزرگترین جزیره جهان که تحت حاکمیت دانمارک است به شکلی کنایهآمیز از «گرمایش زمین» برای استقلال خود بهره میبرد. ذوب شدن یخهای قطبی، دسترسی به منابع عظیم نفت، گاز، اورانیوم و عناصر نادر خاکی را ممکن کرده است. پیشتر دولت دانمارک اعلام کرده سد راه استقلال نخواهد شد و صرفاً بودجه سالانه این جزیره را قطع میکند. گرینلند تنها منتظر روزی است که درآمد معادن جایگزین یارانه کپنهاگ شود؛ اتفاقی که پیشبینی میشود تا سال ۲۰۳۵ رخ دهد.
۴. جمهوری صربسکا (Republika Srpska)؛ انبار باروت بالکان
بوسنی و هرزگوین کشوری است که با توافق صلح «دیتون» به زحمت سرپا مانده است. رهبران بخش صربنشین (صربسکا) مدتهاست که ساز جدایی میزنند و دولت مرکزی سارایوو را نادیده میگیرند. با تغییر موازنههای قدرت در اروپا و نفوذ روسیه در بالکان، تجزیه بوسنی تا سال ۲۰۵۰ سناریویی کاملاً محتمل است. این جدایی میتواند صربسکا را به کشوری مستقل تبدیل کند یا آن را به بخشی از پروژه «صربستان بزرگ» ملحق نماید.
۵. سومالیلند (Somaliland)؛ واقعیت انکارناپذیر شاخ آفریقا
این منطقه از سال ۱۹۹۱ عملاً مستقل است؛ دولت، ارتش، پول ملی و پاسپورت خود را دارد و برخلاف سومالیِ پرآشوب، جزیره ثبات محسوب میشود. تنها مشکل، عدم شناسایی جهانی است. اما موقعیت استراتژیک در گلوگاه دریای سرخ و توافقات اخیر (مانند اجاره بندر به اتیوپی)، تابوی عدم شناسایی را شکسته است. جهان چارهای جز پذیرش رسمی سومالیلند در دهههای آینده نخواهد داشت.
۶. کاتالونیا (Catalonia)؛ جداییطلبی مدرن در مدیترانه
کاتالونیا موتور اقتصادی اسپانیاست که شکاف زبانی و فرهنگی عمیقی با مادرید دارد. اگرچه رفراندوم ۲۰۱۷ با برخورد سخت پلیس مواجه شد، اما رویای استقلال در بارسلون زنده است. کاتالانها برخلاف مدلهای خشن قدیمی، بر «نافرمانی مدنی» و فشار اقتصادی تمرکز دارند. در صورت حرکت اتحادیه اروپا به سمت مدل فدرالیتر، کاتالونیا شانس بالایی برای جدایی مسالمتآمیز و تبدیل شدن به یکی از ثروتمندترین دولتهای کوچک اروپا دارد.
۷. فلاندر (Flanders)؛ طلاق مخملی بلژیک
بلژیک را میتوان کشوری مصنوعی دانست که از پیوستن دو بخش نامتجانس (فلاندرِ هلندیزبان و ثروتمند در شمال و والونیِ فرانسویزبان در جنوب) تشکیل شده است. قدرت گرفتن احزاب جداییطلب در فلاندر که تمایلی به تأمین هزینههای بخش جنوبی ندارند، بلژیک را به سمت تبدیل شدن به یک کشور دوپاره سوق داده است. بسیاری از ناظران سیاسی پیشبینی میکنند بلژیک طی فرآیندی آرام و بدون خونریزی (مشابه چک و اسلواکی) به دو کشور مستقل تقسیم شود.
۸. کالدونیای جدید (New Caledonia)؛ غروب امپراتوری فرانسه در اقیانوس آرام
این مجمعالجزایر در اقیانوس آرام که دارای ذخایر عظیم نیکل است، صحنه رویارویی بومیان (کاناکها) با پاریس است. رشد آرای استقلالطلبان در رفراندومهای اخیر و بروز ناآرامیهای اجتماعی نشان داده که وضعیت فعلی پایدار نیست. فاصله جغرافیایی ۱۷ هزار کیلومتری با فرانسه و هزینههای بالای امنیتی، احتمالاً پاریس را در بلندمدت مجبور به واگذاری کامل حاکمیت خواهد کرد.
۹. چوک (Chuuk)؛ خروج استراتژیک از میکرونزی
چوک، پرجمعیتترین ایالت فدرال میکرونزی است که احساس میکند سهم عادلانهای از بودجه فدرال دریافت نمیکند. انگیزه اصلی جدایی، کنترل مستقل بر منابع عظیم دریایی و بهرهبرداری از موقعیت استراتژیک در رقابت ژئوپلیتیک میان چین و آمریکاست. رفراندوم استقلال اگرچه چندین بار به تعویق افتاده، اما اراده سیاسی برای آن جدی است و انتظار میرود در دهه پیشرو نهایی شود.
۱۰. تگزاس (Texas)؛ تکستارهای که میخواهد تنها باشد
شاید حضور نام یک ایالت آمریکا در این لیست عجیب باشد، اما جنبش “Texit” با تشدید دوقطبیهای سیاسی و فرهنگی در ایالات متحده جدیتر از همیشه شده است. تگزاس تنها ایالتی است که سابقه کشور بودن را دارد و به عنوان نهمین اقتصاد برتر جهان، از تمام زیرساختهای انرژی و تکنولوژی برای اداره خود برخوردار است. اگر آمریکا در دهههای آینده دچار بحران قانون اساسی عمیق شود، تگزاس اولین نامزد خروج از اتحادیه خواهد بود.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر