۱۰ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۹۳۹۰
تاریخ انتشار: ۲۳:۳۰ - ۱۷-۰۳-۱۳۸۹
کد ۱۱۹۳۹۰
انتشار: ۲۳:۳۰ - ۱۷-۰۳-۱۳۸۹
 
  سایت "الف" نوشت:

تنها کافی است مصاحبه یا نوشتاری از یک اصول گرای باسابقه و شناخته شده در یک سایت خبری پربیننده منتشر شود که محتوای انتقادی و به تعبیر عماد افروغ "نقد درون گفتمانی" داشته باشد، در این صورت خون اصول گرایان به جوش می آید تا او را از دایره اصول گرایی حذف کنند. حال سوال اینجاست که این چه اصول گرایی است که با حذف منتقدان ثبات می یابد؟

1- سالروز رحلت امام خمینی در سال 85، عماد افروغ نماینده اصول گرای مجلس هفتم در مصاحبه ای با خبرگزاری فارس از مقایسه دوران زعامت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب سخن گفت و مصلحت ها و شرایط این دو دوره را مقایسه کرد، همین مصاحبیه کافی بود تا برخی چهره های اصول گرای مجلسی هفتم، بر او بشورند و از ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس عزل نمایند. آنها بدین مجازات بسنده نکردند و او را از زمره اصولگرایان خارج نمودند، البته مشخص بود که مشکل آنان با تنها شخص افروغ نیست و نتیجه این شد که جریان منتقد درون گفتمان اصولگرایی، که با عنوان "اصولگرایان مستقل" شناخته می شد، بکل حذف شده و به مجلس هشتم راه نیابد.

اما مصاحبه 13 خرداد 85 افروغ چه بود؟ او در آن مصاحبه گفت: «به نظر من مقام معظم رهبري مصلحت گراتر از امام راحل هستند و امام حقيقت‌گراتر بود و كمتر تعارف و رعايت مصلحت مي‌كردند.»

افروغ مقصود خویش را چنین شرح داد: «دليل حقيقت گرا بودن امام راحل شايد به اين دليل بود كه زمانه اينچنين اقتضا مي‌كرد و شايد شرايط روحي و رواني و قابليت‌هاي دروني مردم نسبت به ايشان، اين اقتضاء را راحت‌تر مي‌كرد و شايد محدوديت‌ها و فشارها به رهبر انقلاب مانع از بيان مواضع حقيقي باشد و ايشان از روي اضطرار مجبور به اتخاذ مواضعي از روي مصحلت باشند.»

آنها این جمله افروغ را نادیده گرفتند: «در مجموع مي‌توان گفت رهبر انقلاب در زمينه فهم شرايط فعلي و آتي با توجه به جميع محدوديت‌ها، قابليت‌ها و شرايط توفيق خوبي داشتند و معلوم نبود اگر ايشان رهبر انقلاب نبودند، كسي ديگري اين قابليت را ‌داشت كه همانند ايشان جامعه را اداره و پيش ببرد.»

جمله دیگری که برای آقایان اصول گرا گران تمام شده بود؛ این بود: «ما نبايد به سمتي برويم كه جاي نقد و سوال بسته‌ و جاي نصيحت امام محدود شود.، ما نبايد فكر كنيم حال اگر رهبري جايگاه خطير را از آن خود كرده است، اين جايگاه او را عاري از هرگونه نقد، داوري، نظركارشناسي مي كند. ما نبايد به هيچ وجه به اين سمت و سو حركت كنيم و نبايد جايگاه متعالي معصوم مقدس را به او اطلاق كنيم كه جاي هيچ اعترافي ولو اعتراض دلسوزانه نباشد.»

آنها این استدلال افروغ را هم که از جملات امام راحل بود، ندیده انگاشتند: «هر فرد از افراد ملت حق دارد كه مستقيماً در برابر سايرين، زمامدار مسلمين را استيضاح كند و به او انتقاد كند و او بايد جواب قانع‌كننده‌ بدهد، در غير اين صورت اگر بر خلاف وظايف اسلامي خود عمل كرده باشد و خودبخود ازمقام زمامداري معزول است و ضوابط ديگري وجود دارد كه اين مشكل را حل كند (جلد 5 صحيفه نور، صفحه 409)»

2- در 14 خرداد 89، علی مطهری نماینده اصول گرای مجلس هشتم و از جمله منتقدان دولت، در یادداشتی در سایت تابناک از مسائل پیش آمده در جریان مراسم سالگرد رحلت امام (ره") در مرقد ایشان، ابراز تاسف کرده و انتقاداتی را متوجه رئیس جمهور نموده بود. این یاداشت هم به مذاق اصولگرایان خوش نیامد و او را مورد هجمه قرار دادند.

اما علی مطهری چه گفته بود؟ یاداشت کوتاه او چنین بود: «حادثه ممانعت از سخنرانی حجت الاسلام سید حسن خمینی در مجلس سالگرد رحلت امام خمینی (ره) یک حادثه تلخ و مخالف آرمان‌های انقلاب اسلامی از جمله آزادی بیان بود و البته یک حادثه از پیش طراحی شده بود که شخص رئیس‌جمهور در آن نقش اساسی داشت و می‌توان گفت از سنخ مناظره انتخاباتی ایشان بود که زمینه فتنه را فراهم کرد. نوع سخنان رئیس‌جمهور محترم که به جای وحدت، تفرقه انگیز بود، اصرار بر طولانی کردن سخنان خود تا وقتی برای سیدحسن باقی نماند و نیز جمله آخر ایشان که «اکنون به سخنان رهبر انقلاب گوش فرا می‏دهیم» دلیل بر این مدعاست. اگر قوه قضاییه عوامل فتنه انتخاباتی 88 یعنی آقایان موسوی، کروبی و احمدی نژاد را به طور همزمان محاکمه می‌کرد و مجازات هریک را به نسبت جرم آنها اعلام می‌نمود، در 14 خرداد 89 این اتفاق نمی‌افتاد. احمدی‌نژاد مانند کودک عزیز کرده یک خانواده شده است که هرچه دیگران را اذیت می‌کند مورد تشویق قرار می‌گیرد.»

او همچنین گفته بود: «آقایانی که اصرار بر شبیه‌سازی حوادث امروز با حوادث صدر اسلام دارند آیا صحیح می‌دانند که آنها و دار و دسته شان را به سپاه عمر سعد و ابن زیاد تشبیه کنیم که در روز عاشورا با ایجاد سر و صدا اجازه نمی دادند نوه پیغمبر سخن بگوید؟ در روزی که باید از وحدت سخن رانده می‌شد، پروژه تفرقه اجرا شد و این به صلاح کشور نبود.»

آنها طبق معمول قسمتی از حرفهای منتقدان را نادیده گرفتند:

«من درصدد دفاع از مواضع آقای سید حسن خمینی نیستم و شاید ایشان می‏بایست انتقاداتی را به رهبران معترض وارد می‏کرد اما آیا اگر کسی به نحوه مدیریت بحران اخیر انتقاد داشت باید از صحنه انقلاب حذف شود و نباید حق اظهار نظر داشته باشد؟ شاید سید حسن دیروز می‌خواست انتقاداتی به موسوی و کروبی وارد کند. پس ابتدا حرف او را گوش کنیم، اگر قبول نداشتیم اعتراض کنیم و شعار بدهیم، نه این که از چند روز قبل تصمیم بر این باشد که به او اجازه سخن گفتن ندهیم.»

اما اگر دفاع از اصول گرایی با حذف افروغ و مطهری و امثال ایشان ممکن می شود (و به تعبیر دیگر با اقدامات سلبی)، باید پرسید این چه نوع اصول گرایی است؟ اساسا این اصولگرایی است یا احمدی نژاد گرایی؟ این چه اصولی است که کوچکترین نقدی درون آن به حذف می انجامد؟ این چه اصول گرایی است که اول و آخرش به رئیس جمهور ختم می شود؟ این چه گفتمانی است که انتقاد درون مجموعه خود را بر نتابیده و خود را بی نیاز از نقد می داند؟ که باید گفت برخوردهای رخ داده با افروغ به دلیل انتقادات او از اصول گرایان اکثریت و دولت نهم بود و نه مصاحبه اش که در ساحت نظریه پردازی در باره انقلاب اسلامی بوده و اساسا در فضای نظریه پردازی جار و جنجال سیاسی معنا ندارد. به همین ترتیب گناه مطهری هم نه دفاع از سران فتنه (بخصوص که او رسما از آنان با عنوان عوامل فتنه انتخاباتی 88 نام می برد) که انتقاد از برخی رفتارها و کردارهای رئیس جمهور است.

اینها همان جریان بودند که حضور محسن رضایی در انتخابات ریاست جمهوری دهم را به عنوان رقیبی اصولگرا برای احمدی نژاد بر نمی تابیدند. لکن عده ای از نخبگان در دفاع از گفتمان اصولگرایی ایستادند و ثابت کردند که اصولگرایی به احمدی نژاد منحصر نمی شود و این جریان حرفهای دیگری هم دارد و نه تنها منتقد اوست که می تواند کاندیدای شایسته دیگری هم در انتخابات داشته باشد. آیا اصولگرایان متوجه هستند که با قرار دادن تمام تخم مرغ های سیاسی خود در سبد رئیس جمهور دهم، سرنوشت و گفتمان خویش را با عملکرد وی گره می زنند؟ آیا می دانند که این رفتارها به معنای تبعیت صرف از دولتیست و اینکه مجلس هشتم هیچ انتقادی به دولت دهم ندارد؟ و آیا این یک عقب گرد دیگر مجلس هشتم از دستاوردهای مجلس هفتم نیست؟ آیا دقت دارند که تجربه جناح راست سابق (که از آغاز دهه هشتاد و انتخابات شورای دوم شهر تهران امروزه با پوست اندازی و رشد لایه های نو خود اصولگرا نامیده می شود) در دفاع تمام عیار از هاشمی رفسنجانی تکرار می شود؟ مردم و نخبگان فراموش نکرده اند که چگونه جناح راست تنها رقیب منتقد هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری 72 را تنها گذاشت و با عدم حمایت از عضو برجسته خود (که راه اندازی و سردبیری روزنامه رسمی جناح راست و انتقاد از دولت موسوی و هاشمی از فعالیت های برجسته اوست) مجددا هاشمی را بر مسند ریاست جمهوری (هر چند با کمترین آراء ممکن در تاریخ سی ساله انقلاب) نشاند؟ آیا اصولگرایان امروز و جناح راست دیروز، شکست تاریخی دوم خرداد 76 را که نتیجه حمایت بی چون و چرا از هاشمی بود، فراموش کرده اند؟

آیا حذف جریان اصولگرایان منتقد برای ثبات سیاسی اصول گرایان و دفاع تمام عیارشان از دولت _آنگونه که سعید ابوطالب در مصاحبه ای اعلام کرد که چپ و راست می خواهند فضا دو قطبی بماند_ کافی نبود؟ و آیا اخراج علی مطهری از فراکسیون اصولگرایان دردی از جریان اصولگرایی دوا می کند؟ کجا رفت آن شعار لاریجانی که می گفت پشت دولتیم و نه در مشت دولت؟ که متاسفانه می بینیم هر چه لاریجانی و راس مجلس هشتم در انتقاد منصفانه از دولت سخن می گویند، بدنه مجلس همراهی نمی کند، برخلاف مجلس هفتم که بدنه آن منتقد احمدی نژاد بود و راس آن کم کار.

آنچه که امروز مجددا شاهد آن هستیم، اصول گرایی نیست، رئیس جمهور گرایی است (کما اینکه معتقدیم اگر دیگری هم رئیس جمهور می شد، باز اکثریت مجلس خود را پشتیبان مطلق او می کرد و مجلس لزوما دلبسته گفتمان شخص آقای احمدی نژاد نیست. بلکه شرط اول حمایت اکثریت مجلس از دولت اصطلاحا اصولگرا بودن است و شرط دوم رئیس دولت بودن) و مجلس بهترین نیروهای خود را قربانی دفاع بی چون و چرا از رئیس دولت می کند. اکثریتی که شاید بدش نمی آمد کردان همچنان وزیر کشور بماند (کما اینکه از تمدید معاونت رحیمی بدش نمی آید) و  همچنان هم دوست دارد که جاسبی رئیس دانشگاه آزاد بماند! و این کلید ماجراست.

اگر موسوی مرد شماره یک فتنه است، و اگر موسوی به اتکای هاشمی و صد البته جاسبی از رانت های دانشگاه آزاد _بویژه به اقرار سران سایت جمهوریت در جریان انتخابات_ بهره برده است، دیگر چه جای دفاع از جاسبی می ماند؟ حتی اگر مسائل انتخابات هم نبود، کدام دلسوز انقلاب است که از تحول در دانشگاه آزاد خرسند نباشد؟ پس چرا نامه 250 نماینده مجلس در حمایت از وقف دانشگاه آزاد منتشر می شود؟ چه می شود که در موضوع فلسطین و سران فتنه نامه ها به 150 امنضا هم مزین نمی شود، ولی در موضوع دانشگاه آزاد، سر اصول گرایی و اصلاح طلبی گره می خورد و به اجماع می رسند و نامه 250 امضایی بیرون می دهند؟

اینها سوالاتی است که باید از اصولگرایان پرسید. اینکه علی مطهری آفت اصولگرایی است و یا جاسبی. مطهری از سران فتنه دفاع کرده است یا جاسبی. آراء افروغ برای اصولگرایان خطرناک بود یا برای دولت چالش ساز؟
ارسال به دوستان
وبگردی