۱۰ دی ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۹۸۴۸
تاریخ انتشار: ۲۱:۲۲ - ۱۹-۰۳-۱۳۸۹
کد ۱۱۹۸۴۸
انتشار: ۲۱:۲۲ - ۱۹-۰۳-۱۳۸۹

جوانفكر : نقطه ضعف عمده‌ای در احمدی‌نژاد وجود نداشت

عملکرد دولت‌های مختلف در ادوار پس از انقلاب پیش روی مردم قرار داشت و به جز دوران کوتاه دولت شهید رجایی، سایر دولت‌ها کارنامه قابل قبولی که متناسب با جهت‌گیری‌های اصلی انقلاب باشد ارائه نکرده بودند.
مشاور مطبوعاتي رئيس جمهور با اشاره به انتخابات رياست جمهوري دور دهم و رويكرد رقباي محمود احمدي‌نژاد نسبت به وي گفت:شکست سنگین موسوی و کروبی در انتخابات دهم، با همه یارکشی‌هایی کرده بودند، موید آن است که نقطه ضعف عمده‌ای در آقای احمدی‌نژاد و دولت او وجود نداشت.

به گزارش ايلنا، علي اكبر جوانفكر در تازه‌ترين يادداشت در وبلاگ شخصي‌اش با عنوان «بازی خوردگان ساده لوح در قواره مدیریت کشور نیستند» اينچنين آورده است:

در آستانه اولین سالگرد برگزاری یکی از بی‌نظیرترین و با شکوهترین انتخابات ریاست جمهوری طی ۳۰ سال گذشته قرار داریم. در این انتخابات قریب ۴۰ میلیون نفر یعنی بیش از ۸۵ درصد واجدین شرایط رای شرکت کردند و آقای احمدی نژاد با کسب نزدیک به ۲۵ میلیون رای، از سوی مردم و برای دومین بار به ریاست جمهوری برگزیده شد.

مهدی کروبی نامزد شکست خورده دوره نهم و میرحسین موسوی آخرین نخست وزیر پس از انقلاب که از آغاز با هدف گذاری مشترک و نوعی هماهنگی و برنامه‌ریزی پشت پرده وارد صحنه انتخابات شده بودند، رویکرد تبلیغاتی خود را بر تخریب وجهه آقای احمدی نژاد متمرکز کردند. آنها بر این باور بودند که از رهگذر تخریب رئیس جهمور می‌توانند آراء مردم را متوجه خود کنند.

در تحلیل‌هایی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم از سوی رسانه ها و تحلیلگران وابسته به جبهه شکست خورده اصلاح طلبان و کارگزاران به سمت افکار عمومی جریان پیدا می‌کرد ، این نکته برجسته می‌شد که آقای احمدی‌نژاد با انگشت گذاشتن بر نقاط ضعف آقایان هاشمی و خاتمی و حمله به آنان توانست در انتخابات به پیروزی برسد. این باور که با حمله به احمدی‌نژاد ،می‌توان او را از صحنه مدیریت کشور حذف کرد ، اساس کار آقایان کروبی و موسوی قرار گرفت و آنها آمده بودند تا به زعم خود ، احمدی‌نژاد را آماج حملات بی‌امان خویش قرار دهند.
آنها تصور می‌کردند که با تخریب وجهه آقای احمدی‌نژاد نزد مردم ، کرسی قدرت را از آن خود خواهند کرد.

ارائه گزارش‌های غلط و انحرافی و نسبت دادن این گزارش‌ها به دولت و استفاده مکرر از واژه دروغگویی، حربه‌ای بود که کروبی و موسوی به آن دست یازیدند تا اذهان مردم را نسبت به دولت و رئیس جمهور مشوه و مردد کنند.
کروبی دارای سوابقی مانند نمایندگی امام در حج و زیارت و نماینده امام در بنیاد شهید بود و میرحسین موسوی نیز به عنوان نخست وزیر دوران جنگ در تلاش بود تا خود را در خط امام و مورد تایید امام بنمایاند. او برای این کار به تاییدیه‌هایی از طرف منسوبین به امام و حتی شهید رجایی نیز دست یافت.
بدیهی است کسانی که با تابلوی تایید امام و یاران نزدیک امام در صحنه انتخابات شرکت کنند ، مورد توجه مردم قرار می‌گیرند و سخنان این افراد می‌تواند دل‌های مردم بویژه ساده اندیشان و عوام جامعه را تحت تاثیر قرار دهد.

مروری بر رویکرد تبلیغاتی و انتخاباتی موسوی و کروبی در دوران انتخابات دهم نشان می‌دهد که آنها فاقد هرگونه برنامه‌ای برای مدیریت کشور بودند.در واقع آنها بیش از هر چیز، قصد داشتند با پی‌جویی سیاست تخریب، دولت احمدی‌نژاد را به چالش بکشند و از این رهگذر به تخریب وجهه مردمی رئیس جمهور و دولت نهم بپردازند.

با جرات می‌توان ادعا کرد به جز انتخابات دهم ریاست جمهوری ، طی 9 دوره قبل از آن ، سابقه نداشت که افرادی تحت عنوان نامزد احتمالی انتخابات و ماه‌ها پیش از ثبت نام و فرارسیدن موسم تبلیغات ، وارد صحنه شده و دولت حاکم و رئیس جمهور را آماج اتهامات ،توهین ها و حملات سنگین و گسترده تبلیغاتی خود قرار دهند.
اگر فرض را بر صحت تحلیل و ادعاهای اصلاح طلبان بگذاریم و بپذیریم که آقای احمدی‌نژاد با نشانه رفتن نقاط ضعف افرادی مانند آقایان هاشمی و خاتمی توانست در انتخابات نهم به ریاست جمهوری برسد ، در نتیجه پذیرفته‌ایم که آنها دارای نقاط ضعف بزرگی بودند که فرد گمنامی مانند آقای احمدی‌نژاد توانست بر آنها و سایر رقبای نام و نشان‌دار مانند کروبی، معین ، لاریجانی ، محسن رضایی و قالیباف پیروز شود و به ریاست جمهوری برسد و در این سو نیز باید بپذیریم که شکست سنگین موسوی و کروبی در انتخابات دهم، با همه یارکشی‌هایی کرده بودند، موید آن است که نقطه ضعف عمده‌ای در آقای احمدی‌نژاد و دولت او وجود نداشت و آنها نتوانستند به رغم تبلیغات سنگین و مستقیم علیه رئیس جمهور و دولت نهم، نظر مردم را از آقای احمدی‌نژاد به سوی خود معطوف کنند.

مساله در اینجاست که عملکرد دولت‌های مختلف در ادوار پس از انقلاب پیش روی مردم قرار داشت و به جز دوران کوتاه دولت شهید رجایی ، سایر دولت‌ها از جمله دولت تحت زعامت میرحسین موسوی، کارنامه قابل قبولی که متناسب با جهت گیریهای اصلی انقلاب ،خواسته‌ها و آرمان‌های مردم و ظرفیت های کشور باشد ،ارائه نکرده بودند . در واقع مردم در انتخابات نهم ریاست جمهوری، به ارزیابی سخنان و اظهارات آقای احمدی‌نژاد با واقعیت‌های مربوط به عملکرد دولت‌های قبل پرداختند و به این نتیجه رسیدند که او برای اداره کشور در ابعاد مختلف، مسیر تازه ای را ترسیم می‌کند و برنامه های روشنی را برای پیشرفت کشور و آینده ارائه می‌دهد. این ارزیابی ومقایسه منطقی و عملی، مردم را به سمت یک انتخاب روشن سوق داد و این درحالی بود که بر اساس معیارهای موردنظر گروه‌ها و جریان‌های سیاسی، نبایدفردی مانند آقای احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری برگزیده می‌شد.

آقایان کروبی و موسوی براساس نگاهی سطحی و خوش باورانه وارد صحنه رقابت با آقای احمدی‌نژاد شدند و تصور می‌کردند که با بهره‌گیری از روزنامه‌های پرشمار اصلاح‌طلب در سراسر کشور و به راه انداختن امواج سنگین روانی و تبلیغاتی می‌توانند اذهان عمومی را از آقای احمدی‌نژاد منحرف و به سوی خود معطوف کنند. سطحی‌نگری آنها بیش از همه متاثر از نادیده گرفتن واقعیت‌های کشور و بی‌توجهی به تاثیرات عمیق و ماندگار ناشی از خدمات گسترده دولت نهم در ابعاد مختلف بود. آنها این نکته را نادیده گرفتند که رئیس جمهور احمدی‌نژاد نزد مردم به عنوان یک چهره ارزشی ، انقلابی و در خط امام و رهبری پذیرفته شده است و افرادی مانند کروبی و موسوی با وجود نسبت‌های گذشته خود به امام، قادر نیستند او را از چشم مردم بیندازند.
در واقع کروبی و موسوی وارد صحنه‌ای شدند که ابعاد آن برای خودشان نیز شناخته شده نبود. آنها بازی کسانی را خوردند که بر اساس چارچوب‌های غلط ذهنی به تحلیل وضعیت کشور و صحنه انتخابات پرداخته و یک پیروزی آسان و سریع را به آنان نوید داده بودند . همان افراد وقتی با پیروزی قاطع آقای احمدی‌نژاد و شکست سنگین رقبای او مواجه شدند، به جای پذیرش اشتباهات و اصلاح رفتارهای غلط خود، سیاست فرار به جلو را در دستور کار خویش قرار دادند و دو نامزد ساده‌اندیش را به بازیگری در صحنه باتلاقی پس از انتخابات تشویق و ترغیب کردند.

رفتار، مواضع ، رویکردها و منش آقایان کروبی و موسوی در دوران پس از انتخابات از نظر مردم محکوم و مردود است و هویت و شخصیت امروز آنها حتی برای بسیاری از کسانی که به آنها رای دادند، هیچ جذابیتی ندارد. بنابراین آنها برای توجیه رفتار غیرقابل دفاع خود و یارگیری از ساده‌دلان جامعه، ناگزیر از تاسی و تمسک به گذشته خویش هستند. گذشته‌ای که به اصطلاح آنها را به امام ، انقلاب ، راه امام ، ارزش‌ها و آرمان‌های مردم مربوط می‌کند.
سخنان روشنگرانه رهبر معظم انقلاب و رئیس جمهور محترم در باره ویژگی‌های خط امام و انقلاب در بیست و یکمین سالگرد ارتحال امام (رض) از این منظر حائز اهمیت است که فرصت نیرنگ را از فتنه گران سلب می‌کند. از نکته های بارز این سخنان آن است که اگر دشمن از ما تعریف کرد باید بدانیم که خیانت کار هستیم . نمی‌شود، انسان خود را در خط امام و دنباله‌رو امام بداند اما با کسانی که صریحا پرچم معارضه با امام و اسلام را بلند می‌کنند، در یک جبهه قرار گیرد و با آنها همصدا شود. موسوی و کروبی امروز مورد تجلیل و احترام ، آمریکا و صهیونیسم و مزدوران قدرت‌های گوناگون ، معاندین و مخالفین امام، اسلام و انقلاب قرار دارند ، بنابراین عقل به آنها حکم می‌کند که بایستی در مواضع خود شک کنند و بدانند که راه درست و مستقیم را نمی‌روند. به راستی اراده تصمیم به اصلاح در آنها وجود دارد؟ آیا آنها اختیار تصمیم‌گیری برای خود را دارند؟
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان