۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۴:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۲۱۲۸۸
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۵ - ۲۷-۰۳-۱۳۸۹
کد ۱۲۱۲۸۸
انتشار: ۱۱:۱۵ - ۲۷-۰۳-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

ابتكار: فضاي دو قطبي و جاي خالي خاکستري‌ها

«فضاي دو قطبي و جاي خالي خاکستري‌ها» عنوان سرمقاله‌ روزنامه ابتكار به قلم ابراهيم بهشتي نامدار است كه در آن مي‌خوانيد؛ بيراه نيست اگر مهمترين مشخصه بارز فضاي سياسي اين روزهاي جامعه را « دو قطبي» شدن بدانيم. در فضاي قطبي شده نيز آنچه بيش از همه مشهود است ايجاد جبهه‌هاي ساختگي خير وشر و يا حق و باطل و سياه و سفيد است. در چنين فضايي هماره يک طرف خود را حق مسلم و خير مسجل مي‌داند و طرف مقابل را شر و باطل. با نگاهي به فضاي سياسي چند ساله اخير کشور و بخصوص يک سال گذشته، آسيب‌ها و مضرات ايجاد و دامن زدن به فضاي دوقطبي به خوبي قابل مشاهده است. هزينه‌هاي زياد سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي که در همين يک سال گذشته به خاطر رفتارها و کنش‌هاي سياسي راديکال بر جامعه تحميل شده بيش از هر چيز ريشه در همين فضاي قطبي شده دارد.

در چنين شرايطي، حوادث و اتفاقات بيشتر از پيش بيني‌ها و تحليل‌هاي کارشناسانه و قواعد عرفي مورد رضايت جامعه، تعيين کننده است و بسياري از نيروهاي سياسي را به سمت موضع گيري شديد سوق مي‌دهد. در چنين فضايي نيروها اعم از سياسي، اقتصادي و حتي فرهنگي مجبور به موضع گيري و قرار گرفتن در يکي از جبهه‌هاي سياه يا سفيد مي‌شوند و فضاي تنفسي براي خاکستري‌ها باقي نمي‌ماند.

پديده ديگر همزاد با دوقطبي شدن جامعه، سياسي شدن بيش از حد جامعه است. وقتي سياست بر همه حوزه‌ها سايه مي‌افکند طبيعي است که همه قضاوت‌ها در باره اشخاص يا گروه‌ها هم يک قضاوت سياسي- که متاثر از قطبي بودن جامعه، يا سفيد و يا سياه - است. انسان‌ها و يا گروه‌هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي و حتي نهادهاي دولتي و غير دولتي هم بايد يا له يک جريان باشند يا عليه آن.

شرايط امروز جامعه ايران بواقع مصداق يک جامعه قطبي شده و بيش از حد سياسي شده است. موضع گيري‌ها و جبهه بندي‌هاي شديد سياسي در شرايطي که هجمه‌ها و تهديد‌هاي خارجي هم آشکار و تشديد شده، کما في السابق وجود دارد و بر خلاف انتظارها بيشتر مي‌شود. حمله به بيت آيا عظام نوري همداني و صانعي در قم گوياي اين واقعيت است که به رغم هشدارهاي فراوان نسبت به پرهيز از افراط گرايي، اراده‌هايي همچنان در پي متشنج کردن فضا هستند و چه بسا از اين آب گل آلود و دل مشغولي افکار عمومي و مسئولان به آن، ماهي خود را بگيرند.

به نظر مي‌رسد پادزهر جامعه قطبي شده‍، حضور جريان‌هاي مستقل و ميانه رو است. هر چند اقتضاي شرايط دوقطبي تنگ شدن عرصه بر ميانه رو‌ها و اصطلاحا خاکستري هاست، ولي تا زماني که اين طيف‌هاي نه سفيد و نه سياه ميانه رو قدم به ميدان نگذارند، افراط گري و جبهه بندي‌هاي شديد سياسي، روز به روز هزينه‌هاي بيشتري را به جامعه تحميل مي‌کند و شيرازه جامعه را هدف قرار مي‌دهد.

جامعه ايران در شرايط فعلي بيش از هر زمان ديگر نياز به آرامش دارد. اما آرامش و فضاي دوقطبي به شدت سياسي شده با يکديگر نمي‌خوانند. لذا آنها که دل در گرو نظام دارند و استخوان در گلو به انتظار نشسته اند بايد از لاک مصلحت‌هاي سياسي و گروهي بيرون بيايند و تمام قدر وارد ميدان شوند. هستند چهرها و جريان‌هاي ريشه داري که تحت تاثير همين فضاي قطبي شده و بخصوص از ترس اتهامات و انگ‌هاي بي پايه سکوت را بر حضور ترجيح داده اند و يا اگر حضوري دارند حضورشان از روي مصلحت است. روندي که شروع شده و حال به حمله به بيت مراجع رسيده، بي شک به چيزي جز منافع خود نمي‌انديشد.

رسالت:رژيم نامشروع آمريکا

«رژيم نامشروع آمريکا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛

1- تصويب فوريت طرح مقابله با توطئه هاي آمريکا و انگليس به منظور صيانت از دستاوردهاي صلح آميز هسته اي با راي قاطع مجلس شوراي اسلامي در روز گذشته آغاز دور جديدي از ابتکار عمل هاي جمهوري اسلامي ايران در برابر تصويب غير منصفانه قطعنامه چهارم است.

رئيس جمهور کشورمان روز گذشته در شهر کرد اعلام کرد: “از اين به بعد يکي از خواست هاي اصلي ملت ايران نجات مردم آمريکا از دست دولت غير دموکراتيک و زورگوي اين کشور است.”امروز سياست هاي نابخردانه آمريکا در خاورميانه به خصوص حمايت از رژيم غاصب صهيونيستي  موجب کشته شدن هزاران نفر شده است و دولت آمريکا به دليل همين سياست هاي غلط درمعرض نقد و اعتراض شهروندان آمريکايي قرار گرفته است.

ولي چون دولت آمريکا پاسخي ندارد به دروغ، ايران را متهم مي کند. واقعيت اين است که در آمريکا اين مردم نيستند که تصميم گيرند حتي اين رئيس جمهور منتخب مردم نيست که سياستگذار نهايي است. بلکه در ايالات متحده مراجع آشکار و پنهان ديگري وجود دارد که در عين وابستگي به صهيونيست ها در خدمت منافع اسرائيل هستند.

آمريکا پس از فلسطين سرزمين دومي است که توسط صهيونيست ها به اشغال درآمده است و خواست ملت ايران و ساير ملت هاي آزاده دنيا نجات مردم آمريکا از زورگويي  دولت غيردموکراتيک آن است.آمريکا و اروپا بايد بهاي سنگين رفتار مجرمانه و ناعادلانه خود در دنياي امروز را بپردازند.

2 - کوچکترين لطمه به منافع جمهوري اسلامي موجب خواهد شد منافع ملي آمريکا در سرتاسر جهان آسيب ببيند. علي لاريجاني رئيس مجلس شوراي اسلامي روز گذشته همدل و همصدا با احمدي نژاد گفت:” به آمريکا و برخي کشورهاي ماجراجو هشدار مي دهيم در صورتي که وسوسه بازرسي محمولات هواپيما و کشتي ايراني را در سر داشته باشند، مطمئن باشند در خليج فارس و درياي عمان به خدمت کشتي هاي آنان رسيدگي خواهد شد.”

منطق مشترک مجلس و دولت در ايران فرصت مغتنمي است که ذيل هدايت هاي حکيمانه مقام معظم رهبري مي تواند به بهترين شکل منافع ملي را تامين نمايد.

قرار دادن پايه غني سازي روي20  درصد و افزايش آن متناسب با نيازهاي کشور حداقل کاري است که تهران در برابر تهديدهاي بي منطق آمريکا و متحدانش صورت خواهد داد. از اين پس مقابله با منافع آمريکا در خاورميانه در دستور کار جمهوري اسلامي خواهد بود و اجازه ياغيگري به رژيم نامشروع آمريکا داده نخواهد شد. تهديدهاي آمريکا در داخل جامعه ايران ذيل رويکرد داهيانه رهبر معظم انقلاب به مفهوم امنيت ملي موجب اتحادملي هرچه بيشتر مي شود . در واقع پروژه اختلاف افکني بين مسئولان بلند پايه ايران محکوم به شکست است. مضاف براينکه ملت ايران پس از آغاز جنگ رواني آمريکا نه تنها نشان داده که مردد نشده است بلکه حتي مصمم تر از گذشته پيگير حقوق هسته اي وعزت واستقلال کشور است.
3 - طي دو سال گذشته آغوش ايران براي آغاز تغييرات در سياست هاي آمريکا باز بوده است.

اما گويا نه تنها خبري از تغييرات نيست بلکه همان گونه که حضرت آيت الله خامنه اي پيش بيني کرده بودند هيچ چيز تغيير نخواهد کرد. باراک اوباما رئيس جمهوري که با شعار “تغيير” و فريب افکار عمومي توانست نظر شهروندان آمريکايي را جلب کند پيش از برگزاري انتخابات رياست جمهوري ايران در نامه اي به رهبر معظم انقلاب  خواهان بهبود روابط دو کشور شد. مقام معظم رهبري قبل از انتخابات بدون اشاره به نامه ارسالي اوباما عملا جواب پيغام هاي شفاهي و کتبي وي را داد و از دولت آمريکا خواستند که شعار تغيير را در مرحله عمل ثابت کند. “من نمي دانم تصميم گير در آمريکا کيست؛ رئيس جمهور است؟ کنگره است؟ عناصر پشت پرده اند؟ ليکن من مي خواهم بگويم ما منطقي داريم. ملت ايران از روز اول تا امروز با منطق حرکت کرده است. ما در زمينه  مسائل مهم خودمان احساساتي نيستيم؛ از روي احساسات تصميم نمي گيريم؛ ما با محاسبه تصميم مي گيريم.

مي گويند بياييد مذاکره کنيم، بيايد روابط ايجاد کنيم. شعار تغيير مي دهند؛ خوب، اين تغيير کجاست؟ چه تغيير کرده؟ اين را براي ما روشن کنيد؛ چه تغيير کرده است؟ دشمني شما با ملت ايران تغيير کرده؟ کو علامتش؟ دارايي هاي ملت ايران را آزاد کرديد؟ تحريمهاي ظالمانه را برداشتيد؟ از لجن پراکني و اتهام زني و تبليغات سوء عليه اين ملت بزرگ و مسئولين مردمي آن دست برداشتيد؟ دفاع بي قيد و شرط از رژيم صهيونيستي را کنار گذاشتيد؟ چه تغيير کرده؟”(1388/1/1 )

همان طور که پيش بيني مي شد رئيس جمهور سياه نتوانست روي آمريکا را سفيد کند. اوباما در ميتينگهاي انتخاباتي خود بارها اعلام کرده بود که اگر ايران از برنامه هاي هسته اي خود کوتاه بيايد آمريکا مشوق هاي بيشتري به ايران ارائه ميدهد. وي در عين حال معتقد بود ديپلماسي مستقيم با رهبران ايران به آمريکا اعتبار بيشتري براي تحريم هاي شديدتر بين المللي مي دهد و اينکه وي فشار ديپلماتيک بر تهران را پيش از آنکه اسرائيل نياز به تجاوز عليه تاسيسات هسته اي ايران احساس کند، افزايش خواهد داد. اوباما همچنين متعهد شده بود که سياست هاي خود درباره جمهوري اسلامي ايران را با رژيم صهيونيستي هماهنگ خواهد کرد. اما پيروزي اوباما علي رغم برخي از تصورات خوشبينانه به معناي تغييرات جدي در سياست خارجي اين کشور بخصوص در قبال جمهوري اسلامي ايران نبود. اگر چه تفاوت درسياستهاي جمهوريخواهان و دموکراتها بر سر شدت و ضعف در برخورد با ايران است اما تنها يک سري تغييرات تاکتيکي در نحوه مواجهه آمريکا با تهران به وجود آمد که به مراتب خطرناک تر از گذشته بود.

4 - قرارداد21  ميليارد دلاري که بزرگترين قرار داد تاريخ صنعت نفت کشور بود ثابت کرد که جمهوري اسلامي ايران با تکيه بر دانش و توان بومي خود قادر است بسياري از فعاليت هايي را که حتي خود غربي ها از انجام آن عاجز هستند به ثمر برساند و به بخشي از تحريم ها غلبه کند. غربي ها پس از6  سال مذاکره از اجراي پروژه پارس جنوبي استنکاف کردند اما تهران نشان داد که مي تواند با بسيج نيروها و دانش فني خود يکي از بزرگترين قراردادهاي نفتي دنيا را ببنددو ان شاء الله پس از35  ماه فصل نويني را در صنعت نفت کشور رقم بزند. جمهوري اسلامي ايران با تحريم متقابل شرکت ها و بانک هاي غربي و به کارگيري پول و نيروي انساني خود قادر است سرافرازانه مسير پيشرفت و توسعه را طي کند و به تعبير امام خميني در مقابل قدرتمندان و مستکبران دنيا دست بلند نکند. باشد که “عدو سبب خير شود” که ان شاء الله مي شود و همان گونه که در31  سال گذشته ملت ايران نشان دادند هر جا که در مضيقه و تحريم بودند امروز در زمينه خودکفايي حرف هاي بيشتر و جدي تري براي گفتن دارند.

مردم سالاري: از شعار روز قدس تا شعار 14 خرداد

«از شعار روز قدس تا شعار 14 خرداد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم محسن دقت دوست است كه در آن مي‌خوانيد؛بدون شک آنچه در خلال مراسم سالگرد حضرت  امام (ره) و در حاشيه سخنراني نوه گرانقدر ايشان حين عرض احترام و خوش آمدگويي به مهمانان داخلي و خارجي آن مراسم اتفاق افتاد، قلب تمامي علاقمندان به انقلاب اسلامي و ارادتمندان راستين آن بزرگمرد ايران و جهان را جريحه دار کرد. چنانچه طي روزهاي گذشته شاهد هستيم که بسياري از مراجع و آيات عظام و نيز شخصيت هاي دلسوز کشور از حجت الاسلام سيدحسن خميني و بيت مکرم امام دلجويي کرده و مي کنند.

به راستي بايد به بصيرت و روشن بيني اين عزيزان آفرين گفت و به همراهي آنان در گذر از مسير ناهموار پيش رو اميدوار شد. اين احساس به ويژه پس از رخدادهاي ناخوشايند اخير در شهر قم تقويت مي شود. چرا که شايد تصور برخي اين بود که در شرايط خاص کنوني بهتر است روي ناملايماتي از اين دست سرپوش نهاد و به اصطلاح "اصول" را قرباني مصالح کرد تا منافع آسيب نبينند.

اما سواي آناني که گزينه سکوت و نرمش را بر واکنش و تقبيح ترجيح دادند، غمبارتر از همه عکس العمل هايي بود که تمام قد به توجيه بدرفتاري ها يا انکار حقايق پرداختند و البته بازوي رسانه اي خويش را با تمام توان در اين راستا به کار گرفتند.

يکي از حساسيت هاي مقطعي، که به عنوان دليل امکاني مماشات عده اي بدان اشاره شد، مساله فلسطين و رويدادهاي اخير مرتبط با آن است که اميد را براي رفع محاصره ظالمانه رژيم صهيونيستي بار ديگر زنده ساخته. در مراسم روز قدس سال گذشته، يک شعار انحرافي که آنهم توسط معدودي سر داده شد، از سوي حاميان دولت به چماقي براي کوبيدن از "چپ و راست" بر سر منتقدان دولت و اصلاح طلبان بدل شد.

برهان دوستان هم اين بود که فلان "شعار" نشانه تخطي از آرمان حمايت از مردم فلسطين است و به خودي خود نشانگر خروج از خط اصيل امام خميني (ره) محسوب مي شود. حال بايد ديد که شعار "نواده روح الله  سيدحسن نصرالله" کدام منفعت را نصيب آرمان حمايت از مردم فلسطين کرده است.

عزيزاني که براي شعار سال گذشته هيچ توجيهي را قابل قبول نمي دانستند، در مورد شعار اخير تغيير موضع دادند و صورت زيباي آن را پايه اظهار نظر خود کردند. حال آنکه توجه نشد باطن اين شعار مي تواند حکايتگر فقدان انسجام و وحدت ملي ايرانيان در منظر جامعه بين الملل باشد که مستقيم و غيرمستقيم شاهد برگزاري يک مراسم ملي هستند و اين امر، زمينه ساز هيچ خير و برکتي براي فلسطينيان نخواهد شد.

اما دقت در عملکرد رسانه ملي که همچون هميشه فصل پرباري از اينگونه جريانات را به خود اختصاص مي دهد نيز همچون اکثر مواقع جز غم و غصه حاصلي ندارد. اگر زمان بگذاريد و روي برنامه هاي رسانه هاي بيگانه بررسي انجام دهيد، خواهيد ديد که امروزه قريب نيمي از تحليل هاي مخرب و مغرضانه اين قبيل رسانه ها بر اساس بازتاب بي کم و کاست برنامه هاي صدا و سيما قرار دارد و اين حجم روز به روز در حال افزايش است.

در واقع صدا و سيما به موازات از کف دادن مشتريان داخلي (به اعتبار آمارهاي خود سازمان) بر مخاطبان رسانه اي خارج از کشور خود مي افزايد که برنامه هاي آن را بزرگترين و غني ترين انبار مهمات براي آتشبارهاي سمي و خطرناکشان يافته اند. اما چرا رسانه اي که مدعي برداشتن "نقاب" است و توقع دميدن "شعور" بر "شور" انقلابي جوانان از آن مي رود، چنين عمل مي کند؟
 
كيهان:عراق عضو اتحاديه عرب يا بلوك مقاومت؟

«عراق عضو اتحاديه عرب يا بلوك مقاومت؟»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛تشكيل اولين جلسه مجلس قانونگذاري عراق، راه را براي انتخاب رئيس جمهور، نخست وزير و كابينه عراق هموار نمود. پيش از اين گمانه زني هايي وجود داشت كه از ناكامي عراقي ها در رسيدن به نقطه توافق خبر مي داد و بيش از همه آمريكايي ها بر وجود مشكل جدي در راه شكل گيري دولت جديد تاكيد مي كردند. اما برخلاف اين گمانه زني ها، عراقي ها ثابت كردند كه با وجود اختلافات و عليرغم تلاش بدخواهان منطقه اي و بين المللي شان قادرند بر مشكلات كنوني فايق بيايند.

اينك عراق در بين اكثر كشورهاي عربي به سيستمي مردم سالار و در عين حال هوشمند دست پيدا كرده و توفيقات فراواني نيز در اداره كشور خود داشته اند. عراق بعنوان يك كشور تحت اشغال و با وجود حضور نزديك به 300هزار نيروي اشغالگر شرايط دشواري دارد و اين موضوع دولت بغداد را با محدوديت ها و مزاحمت هاي بي شماري مواجه كرده است در عين حال، دولت برآمده از آراء مردم و توافقي كه بين سه طايفه شيعه، سني و كرد عراق براي عبور دادن عراق از شرايط فعلي به وجود آمده، آينده روشني را براي همسايه غربي ما به تصوير كشيده است. درخصوص «عراق آينده» و مسئوليت هاي اولويت دار دولت آينده اين كشور نكاتي وجود دارد.

1- اشغال عراق و ادامه شمول بند 7 منشور سازمان ملل بر اين كشور-مبني بر اخلال عراق در نظم بين المللي و لزوم اداره آن توسط شوراي امنيت- مهمترين مشكل عراق به حساب مي آيد. بر مبناي توافقنامه امنيتي بغداد-واشنگتن، نيروهاي آمريكايي موظفند تا پايان سپتامبر آينده- شهريورماه- بيش از نيمي از نيروهاي نظامي اشغالگر را از عراق خارج كرده و تا پايان سال 2011- يعني 18 ماه آينده- كليه نيروهاي خود را از عراق خارج نمايند.

اگرچه طي هفته هاي اخير هم چند مقام آمريكايي- از جمله اوديرنو فرمانده نظاميان آمريكايي در عراق- بر پايبند بودن آمريكا به خروج كامل و عمل براساس توافقنامه تاكيد كرده اند ولي ترديدي وجود ندارد كه آمريكايي ها حضور نظامي خود را در حدي كه بتوانند از زمين و آسمان عراق براي عمليات آتي استفاده كنند، حفظ خواهند نمود. براساس بعضي از خبرها آمريكايي ها درصدد حفظ حدود 30 هزار نظامي خود در عراق هستند، از نظر آنان يك نيروي كم حجم ولي عملياتي مي تواند براي كنترل سه كشور عراق، ايران و سوريه مفيد باشد.

بعضي ديگر از خبرها بيانگر آن است كه اين نظاميان عمدتاً در استان ناصريه- استاني شيعي در جنوب عراق و مجاور مرزهاي جنوب غربي ايران- مستقر خواهند شد. باقي ماندن اين تعداد نيروي آمريكايي در عراق به منزله ادامه اشغال عراق است هرچند آمريكايي ها براي دور ماندن از بار رواني «اشغالگري» تلاش خواهند كرد كه اين حضور را به «درخواست عراق» منتسب نمايند. اگر آمريكايي ها به تداوم حضور نظاميان خود در عراق نايل گردند از يك سو دولت بغداد همواره خود را در معرض يك «تهديد آني» خواهد ديد و ناچار است به نوعي محافظه كاري كه با استقلال و تماميت ارضي عراق منافات دارد، روي آورد.

يك نكته كليدي در عراق اين است كه از نظر بعضي از طوايف، وجود يك پايگاه نظامي در اين كشور به اندازه «اشغال» عراق، خطرناك تلقي نمي شود ممكن است ساكنان استانهاي الانبار، صلاح الدين، سليمانيه و اربيل اين موضوع را با توجه به مكان حضور اين نظاميان به شيعيان مربوط دانسته و از تلاش براي آزادسازي عراق از هر نوع اشغالگري طفره بروند. در يك جمله بايد گفت دولت آينده عراق بايد بتواند مديريت خروج نظاميان آمريكايي را به گونه اي انجام دهد كه عراق به معناي واقعي- و نه صوري- از اشغال خارج شود اين البته به همراهي جدي دو طايفه كرد و سني عراق احتياج خواهد داشت.

2- عراق طي سالهاي گذشته با مقوله «تروريزم» درگير بوده است. تروريزم عراقي البته همزاد و مرتبط با اشغالگري است حمايت آمريكايي ها و... از بعثي ها كه مهمترين بازوي عمليات ترور در عراق به حساب مي آيند از اين ارتباط پرده برمي دارد. تروريزم اقدامي سياسي است كه به قصد تاثيرگذاري بر فرآيند قانوني عراق دنبال شده است از همين رو مشاهده مي كنيم كه در آوردگاههاي اساسي سياسي- نظير انتخابات- ماشين ترور فعال تر شده و قربانيان بيشتري گرفته است.

همين روزها و در آستانه شكل گيري مجلس جديد شاهد بوديم كه يك خط سنگين ترور از بصره تا موصل به راه افتاد. خود اين موضوع بيانگر آن است كه تروريزم در عراق قبل از آنكه مطابق توهم پراكني اشغالگران از «تعصب مذهبي» تغذيه شود از يك «برنامه سياسي» تغذيه مي شود. دولت آينده عراق طبعاً ريشه كن كردن تروريزم را در دستور كار «اولويت دار» خود قرار مي دهد. استقرار دولت جديد كه از نهادينه شدن نظم جديد حكايت مي كند تا اندازه «بسيار زياد» تروريست ها را مأيوس خواهد كرد در عين اينكه دولت با تكيه بر پشتيباني ملي توان زيادي براي از ميان برداشتن تروريزم خواهد داشت.

3-تنظيم روابط عراق با جهان خارج و بخصوص تنظيم رابطه با حوزه عربي يك اولويت براي دولت عراق به حساب مي آيد. در طول سالهاي گذشته 4 كشور عرب همسايه عراق از برقراري رابطه اي توأم با رعايت حسن همجواري اجتناب كرده اند در اين بين عربستان و اردن تلاش گسترده اي كردند تا نظم جديد عراقي كه نظمي دمكراتيك است و با ماهيت رژيم هاي موروثي و غيرمردمي عرب تفاوت اساسي دارد، از ميان برود. اين دو كشور مهمترين منبع تغذيه مالي تروريزم در عراق بوده اند.

دولت عراق گام هايي را به سمت عادي سازي و فعال سازي رابطه با كشور سوريه برداشته و بخصوص طي 2-3ماه اخير به توافقات مهمي هم با دولت بشاراسد نايل آمده است. فعال شدن رابطه عراق-سوريه فشار زيادي را بر «امان»، «رياض» و «كويت» براي فاصله گرفتن از وضع فعلي - كه بر مبناي ناديده گرفتن نظم جديد است- وارد مي كند و آنان را ناچار به تجديدنظر مي نمايد. دولت اردن و عربستان تلاش وسيعي كرده اند تا عراق بعنوان جزيي از «اتحاديه عرب» باشد نه يك مجموعه از «مقاومت منطقه». دولت عراق در تداول بين نقش عربي و نقش اسلامي ناچار است به يك موازنه فكر كند.

كردهاي عراق به هيچ وجه از اينكه عضوي از اتحاديه عرب ديده شوند، خشنود نخواهند بود. شيعيان عراقي نيز خود را در جمع اين دولت ها «غريبه» مي بينند و احساس مي كنند اكثر اعضاي اتحاديه به آنان به چشم «برهم زنندگان نظمي كهن مبتني بر حكومت اقليت بر اكثريت» مي نگرند و همواره مي خواهند فرش را از زيرپاي آنان بكشند. عراق جديد در روابط خارجي با دو كشور غيرعرب همسايه- ايران و تركيه- راحت تر بوده است.

دو كشور همسايه شرقي و شمالي عراق طي 6 سال گذشته كمك هاي فراواني را به دولت بغداد براي گذار از مرحله بي ثباتي و حل مشكلات مختلف نموده اند. اينك سوريه هم رويه تعامل را با دولت مركزي عراق برگزيده است. اين سه كشور تمايل دارند كه عراق در بلوك مقاومت ديده شود تا در يك بلوك وابسته عربي. در عين حال عراق نمي خواهد كرسي خود در اتحاديه جهان عرب را ترك نمايد، اساساً مسئله دولت عراق اين نيست ولي عربستان، اردن و كويت بعنوان سه كشور سنتي عضو اتحاديه عرب كه نيمي از مرزهاي غربي و همه مرزهاي جنوبي عراق را احاطه كرده اند مي خواهند عراق را بين دو انتخاب-ماندن در جمع اعراب يا حضور در بلوك مقاومت- قرار دهند.

دولت آينده بغداد قاعدتاً تلاش خواهد كرد تا به نوعي به توازن در روابط برسد البته در اين بين آمريكايي ها و اعضاي دائم شوراي امنيت سازمان ملل بشدت از اينكه عراق به بلوك مقاومت متصل باشد، عصباني خواهند بود و گمان مي كنند كه مي توانند با استفاده از اهرم بند 7 و نيز با استفاده از كمك بعضي از چهره هاي عراقي كه شريك نوري مالكي و... در اداره عراق هستند، عراق را از بلوك مقاومت دور نمايند اما اين نكته را نمي توان از نظر دور داشت كه عراق به دليل ميزباني از بيشترين حرم ائمه شيعه-عليهم صلوات الله- و گرايش شديد مذهبي مردم و وجود استوانه هاي مذهبي نه تنها به طور طبيعي عضوي از بلوك مقاومت است بلكه يك عضو كانوني هم به حساب خواهد آمد.

تهران امروز: راست گرايي اروپايي و سياست خارجي ما

«راست گرايي اروپايي و سياست خارجي ما»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم بهمن سعادت است كه در آن مي‌خوانيد؛انتخابات اخير بريتانيا و به قدرت رسيدن محافظه کاران در اين کشور را در ادامه روندي مي توان تحليل کرد که چند سال است در اورپا آغاز شده و باعث غلبه نيروهاي محافظه کار و راست گرا در اين قاره شده است،سارکوزي در فرانسه و مرکل در آلمان به همراهي نيروهاي راست گرا در هلند و اتريش و اخيرا بلژيک با يک جهت گيري خصمانه عليه کشورهاي جهان سوم و در راس آن کشورهاي مسلمان مشخص مي شوند و در اين ميان جهت‌گيري خصمانه در مقابل ايران جزئي لاينفک هر نيروي سياسي راست‌گرا در اروپاست.

غلبه تدريجي راست گرايي در اروپا که با انتخابات انگلستان به اوج رسيد با روند تشديد شونده سياست خصمانه عليه کشورمان همراه بوده است،به گونه اي که اروپاي خواهان مذاکره در دوران بوش به تدريج در مسيري حرکت کرده است که در دوره اوباما به پيشتاز تهيه قطعنامه شوراي امنيت و پس از آن تهيه بسته تحريمي مجزا بر عليه ايران بدل شده است و بي ترديد در اقدامات خصمانه عليه برنامه صلح آميز هسته‌اي کشورمان گوي سبقت را از ديگران ربوده است ودر جايگاهي نشسته است که زماني تيم محافظه‌کار بوش سخت به دنبال آن بود.

سخنان اخير مقامات انگليسي بر عليه کشورمان را مي توان در ادامه اين روند سياست خارجي راست‌گرايانه اروپايي تحليل کرد که مي‌کوشد تا با فضاسازي‌هاي خاص خود زمينه هاي جديدي را بر عليه جمهوري اسلامي ايران به وجود آورد.

در مقابل اين سياست خارجي خصمانه که هر روز بر ابعاد آن افزوده مي شود، سياست خارجي ما چه رويکردي اتخاذ کرده است؟

در حالي که در مقطع قبل از تصويب قطعنامه، کاهش رابطه با اروپايي ها و همچنين پايان سياست گفت و گو به عنوان واکنش ايران مطرح شده بود،در روزهاي پس از اقدام ضد ايراني شوراي امنيت که البته بدون اجماع قدرت‌هاي بزرگ حاصل شد، زمزمه هايي مطرح شد که گويي دستگاه سياست خارجي کشور براي دور جديدي از مذاکرات اماده مي شود و در اين ميان نگاه ايران بعد از مدت‌ها ،اروپايي خواهد بود،يعني همان نگاهي که در دوره حسن روحاني و تا حدي دوره لاريجاني دنبال مي شد.

اينکه نمي توان ارزش گفت وگو و مذاکره براي حل مسائل را نفي کرد و اين امر كه ديپلماسي در مهم ترين بعد خود استفاده از پتانسيل هاي مذاکره براي حل مسائل است سخن درستي است ولي مسئله آن است که اروپايي شدن نگاه ايران در مقطعي که اروپا بيش از هر دوراني راست گراتر و شبيه تر به محافظه کاران آمريکايي است و صريحا از سياست «چماق و هويچ» سخن مي گويد؛ تا چه حد مي‌تواند منافع کشور را تامين کند؟نکته اين است در ادبيات محافظه کاري و راست‌گرايي سخن گفتن از مذاکره در دوراني که اقدامات خصمانه عليه شما تشديد شده،عملا تعبير به ضعف خواهد شد و کارگزاران سياست خارجي اروپا را به تشديد سياست‌هايشان تشويق خواهد کرد.

به نظر مي‌رسد که تدوين سياست خارجي کشور در دوران پس از قطعنامه بايد به اتکاي تحليل درست از انديشه و عمل راست‌گرايي اروپايي استوار باشد تا ضمن تامين حداکثري منافع کشور و استفاده از ظرفيت هاي ديپلماسي،جهت گيري ما تعبير به ضعف در مقابل نشان دادن«چماق»نشود. 
 
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛عطر دل‌انگيز ماه رجب فضاي ايام را پر كرده است. اين ماه پرفضيلت كه ماه رحمت و مغفرت الهي نام گرفته، آمد تا فصل جديدي از نيايش و رويش را به روي انسانها باز كند. ماه رجب آمد تا دلهاي مجذوب را به ميهماني شعبان و از آنجا به عرش اعلاي رمضان ببرد. پيامبر رحمت - كه درود بي‌پايان خدا بر او و خاندانش باد - با ديدن هلال ماه رجب، دست به دعا برمي‌داشت و مي‌فرمود: "ماه رجب، ماه استغفار امت من است. در اين ماه بسيار طلب آمرزش كنيد كه خداوند، آمرزنده و مهربان است."

بنابراين، مومنان و بندگان خدا، با شعف خاصي آغوش خود را به روي اين ماه مي‌گشايند و خود را ميهمان بخشش و عطاي الهي مي‌دانند. در اين ماه، مستحبات و زيارات بسياري وارد شده كه هدف همه آنها تشويق مردم به ترك محرمات و پالايش فردي و اجتماعي از پيرايه‌ها و ناهنجاريهايي است كه در گذر ايام بر روح و جان آدمي سايه افكنده و انسان را از كارآيي و پيشرفت، دور مي‌كند. از اين رو انسانهاي آگاه به گاه رسيدن اين ماه، همچون افراد تشنه‌اي كه در انتظار رسيدن به آب گواراي حيات هستند، روح و جان خود را سيراب مي‌كنند و حاضر نمي‌شوند به سوي سراب دنيا راه بسپارند. بنابراين، ماه رجب را كه در آن ميهمان رحمت خدا هستيم و به فرموده امام صادق(ع) در غايت حرمت و فضيلت است، مغتنم بشماريم و امشب را كه اولين شب جمعه آنست و "ليله الرغائب" ناميده شده، قدر بدانيم و خود را در پاي بيكران مغفرت الهي شستشو دهيم.

اين هفته با دو مناسبت مذهبي نيز همراه بود. نخست ميلاد مسعود احياگر فرهنگ ناب الهي و سرچشمه معارف ديني، حضرت امام محمدباقر عليه‌السلام كه در نخستين روز ماه رجب قرار داشت و دومين مناسبت، سالروز شهادت دهمين ستاره تابناك معنويت و هادي امت، حضرت امام علي‌النقي عليه‌السلام كه ملت ايران ديروز سياهپوش اين سوگ بود.

در اين هفته و در پي صدور قطعنامه چهارم شوراي امنيت، جوسازي رسانه‌هاي استكباري و مراكز تحت نفوذ سلطه آمريكا عليه فعاليتهاي هسته‌اي صلح‌آميز جمهوري اسلامي ايران همچنان ادامه داشت. شايد اگر كشورهاي صادركننده قطعنامه از اندكي درايت و شعور برخوردار بودند پيشاپيش به اين نتيجه مي‌رسيدند كه تحريم عليه ايران آنها را به هدفشان نخواهد رساند زيرا آنچه كه آنها بدنبالش هستند، قطع فعاليتهاي غني‌سازي در ايران است كه با تحريم شديد و غليظ چهارم نيز محقق نخواهد شد. هرچند كه اين تحريم بتواند مشكلاتي را در زمينه حمل و نقل كالا به ايران و بالا رفتن هزينه‌هاي بيمه و كشتيراني و هواپيمايي ايجاد كند. البته شايد هشدار شديد رئيس مجلس در جلسه ديروز نمايندگان مبني بر اينكه در صورت بازرسي محموله كشتي‌ها و هواپيماهاي ايراني توسط كشورهاي ماجراجو، كشتي‌هاي اين كشورها در خليج فارس و درياي عمان امنيت نخواهند داشت و با آنها مقابله به مثل خواهد شد، توانسته باشد گردنكشان بين‌المللي را به فكر وادار كند.

همچنين مجلس از دولت خواست به دليل عدم تبعيت كشورهاي صادركننده قطعنامه عليه ايران از مقررات "ان.پي.تي" و عدم تامين سوخت موردنياز راكتور تحقيقاتي تهران، پايه توليدات غني‌سازي را در سطح 20 درصد قرار دهد و به هيچ‌وجه از آن تنزل نكند. به هرحال در اين شرايط حساس لازم است مردم و مسئولين ايران به گونه‌اي هوشمندانه عمل كنند كه تحريم‌هاي غرب عليه ايران در بن‌بست همت مضاعف ملي قرار گيرد.

اين هفته در صحنه بين‌المللي نيز شاهد تحولات متعددي بوديم. نفرت و انزجار عليه سياست ضد انساني رژيم صهيونيستي در غزه و اقدام اخير اين رژيم در حمله به كاروان بين‌المللي كمك‌رساني رفته رفته ابعاد جهاني به خود مي‌گيرد. به دنبال حادثه كشتار امدادرسانان بين‌المللي توسط رژيم صهيونيستي در كشتي حامل كمك‌هاي اوليه به مردم غزه، افكار عمومي جهان به شدت عليه رژيم صهيونيستي برانگيخته شده و خواستار رفع محاصره ظالمانه عليه 5/1 ميليون فلسطيني ساكن غزه مي‌باشد. در اين رابطه اعلام شده است دهها كشتي حامل كمك از كشورهاي مختلف درصدد عزيمت به غزه و شكستن حصر غزه مي‌باشند.

اين درحالي است كه صهيونيستها، بي اعتنا به خواست جهاني، همچنان به سياستهاي ضدانساني خود در غزه ادامه مي‌دهند و تهديد كرده‌اند به كشتي‌هاي امداد حمله مي‌كنند. ترديد نيست اين گردنكشي و گستاخي صهيونيستها در برابر ملتهاي جهان ناشي از حمايت‌هاي بي چون و چرا و همه جانبه واشنگتن از اين رژيم جنايتكار مي‌باشد. در اين ميان، رژيم صهيونيستي براي خارج شدن از زير بار فشارهاي افكار عمومي جهان، در اقدامي نمايشي كميته تحقيق درباره حمله به كشتي آزادي غزه تشكيل داده است.

اين اقدام نمايشي به تمسخر گرفتن شعور و اراده جهاني است. رژيمي كه به هيچ يك از مقررات و قوانين بين‌المللي پايبند نيست و از انسانيت نيز بويي نبرده، درصدد است خود به جنايت خودش رسيدگي كند! همانگونه كه انتظار مي‌رفت آمريكا هم به جاي اينكه از تشكيل يك كميته بين‌المللي بيطرف براي رسيدگي به جنايت رژيم صهيونيستي جانبداري كند از اقدام تل آويو براي تشكيل كميته تحقيق داخلي حمايت كرده است. واقعيت اين است آمريكايي‌ها با اصرار بر سياستهاي يكجانبه و دفاع از رژيم صهيونيستي خود را در نزد جهانيان منفورتر و رسواتر مي‌سازند زيرا شرايط كنوني جهاني بيش از هميشه بر عليه صهيونيستها و به نفع ملت فلسطين ا ست.

اين هفته همچنين در عراق شاهد تحول مهمي بوديم. گشايش مجلس جديد اين كشور، پس از ماهها كشمكش و مشاجرات سياسي، رخداد مهمي بود كه مي‌تواند روزنه اميدي براي شكسته شدن بن بست سه ماهه اين كشور براي تشكيل دولت جديد ايجاد نمايد. مجلس در عراق برطبق ساختار سياسي آن كشور قدرتمندترين نهاد حكومتي مي‌باشد. تعيين نخست‌وزير و رئيس‌جمهور و تاييد كابينه در حيطه اختيارات مجلس است. سياستهاي كلان و چارچوب‌هاي اصلي سياست كلي خارجي و داخلي كشور را نيز مجلس ترسيم و تعيين مي‌كند. به همين دليل از مدتها قبل از انتخابات مجلس كه در 16 اسفند برگزار گرديد تحركات و تلاش‌هاي گسترده‌اي از سوي گروههاي سياسي عراق در جريان بود و هر كدام از جناح‌ها سعي داشتند شمار بيشتري از كرسي‌ها را تصاحب كنند و به همان نسبت در قدرت نيز سهم بيشتري داشته باشند. اين تلاش تنها منحصر به گروههاي داخلي نبود و طرفهاي خارجي در رأس آنها، آمريكا و عربستان نيز تلاش گسترده‌اي كردند كه حاميان و عوامل خود را در مجلس عراق جاي دهند. اعمال فشار براي وارد ساختن 500 نامزد وابسته به حزب بعث به مجلس، علني‌ترين تلاش واشنگتن براي تغيير تركيب مجلس بود كه البته با هوشياري و ايستادگي جناح شيعه ناكام ماند.

اگرچه تشكيل مجلس جديد، في نفسه اقدامي مثبت در مسير ثبات و آرامش سياسي عراق تلقي مي‌شود ولي اين مجلس به دلايل شرايط حساس و وظايف بسيار سنگيني كه برعهده دارد روزهاي پرتنش و دشواري را پيش رو خواهد داشت. تعيين نخست وزير، رئيس مجلس و رئيس جمهور، سه وظيفه سنگين مجلس جديد است كه در همين ابتداي كار روبروي نمايندگان قرار دارد. در اين ميان مشكل‌ترين تصميم مربوط به تعيين نخست‌وزير است چرا كه نخست‌وزير قدرت اول و بالاترين مسئول اجرايي كشور است.

در اين باره، از ماهها قبل اختلاف نظر جدي ميان جناح مالكي - حكيم از يكسو و جناح سكولار علاوي از سوي ديگر وجود دارد كه اگرچه هفته گذشته اعلام شد گروهها در اين زمينه به توافقاتي دست يافته‌اند ولي اظهارات اخير علاوي نشان مي‌دهد كه مسائل مورد اختلاف همچنان وجود دارد. عبور موفقيت آميز مجلس عراق از اين مرحله گام مهمي در مسير نيل به چشم ا ندازي روشن‌تر مي‌تواند باشد.

اين هفته در كشور آسياي ميانه‌اي قرقيزستان، بحران مجدد اوج گرفت. قرقيزستان كه دو ماه قبل با شورش‌هاي خياباني مواجه بود و منجر به سقوط دولت "قربان بيك باقي‌يف" رئيس‌جمهور اين كشور شد، اين هفته بار ديگر با وقوع درگيري‌هاي خونين، بار ديگر بحراني شد. در اين درگيري‌هاي كه عمدتا در مناطق جنوبي و به خصوص شهر "اوش" ميان طرفداران باقي يف و هواداران دولت جديد رخ داد تاكنون حدود 200 نفر كشته شده‌اند و نزديك به 2000 نفر زخمي گرديده‌اند.

دهها هزار نفر نيز به سوي مرز ازبكستان فرار كرده و قصد ورود به ازبكستان براي در امان ماندن از حمله گروههاي قومي رقيب را دارند كه ازبكستان تنها به بخشي از پناهندگان اجازه ورود داده است. گروههاي بين‌المللي نسبت به وقوع فاجعه انساني در مرز و مناطق درگيري اعلام خطر كرده‌اند و دولت جديد نيز نسبت به گسترش ناآرامي‌ها به مناطق مرزي و به خصوص شهر بيشكك هشدار داده است. دولت جديد علنا اعلام كرده است از كنترل اوضاع عاجز مي‌باشد و از مسكو درخواست كمك نظامي براي مقابله با ناآرامي‌ها نموده است كه روسها اين درخواست را رد كرده‌اند.

در قرقيزستان از چند سال قبل اين رويه رايج شده است كه طرفداران يك جريان با شورش‌هاي خياباني عليه دولت قيام مي‌كنند و پس از ساقط كردن دولت، قدرت را دردست مي‌گيرند چنانچه باقي يف نيز با همين شيوه بر سر كار آمده بود. اكنون نيز با توجه به شورش‌هاي اخير، اين رويه همچنان ادامه دارد.

در اين ميان آمريكا و روسيه نيز اين كشور را عرصه رقابت خود قرار داده‌اند. . يك پايگاه هوايي در قرقيزستان متعلق به آمريكا مي‌باشد و روسها نيز درصدد هستند نفوذ خود را در اين كشور افزايش دهند. روند بحران نشان مي‌دهد كه بحران در اين كشور طي روزها و هفته‌هاي آينده نيز ادامه خواهد يافت.

اين هفته در افغانستان، حامد كرزاي رئيس‌جمهور اين كشور دستور آغاز عمليات گسترده عليه شورشيان در قندهار را صادر كرد. درباره اين عمليات كه نيروهاي ناتو و نيروهاي دولتي افغانستان مشتركا در آن شركت دارند از مدتها قبل تبليغات زيادي شده و منابع افغاني و غربي آن را يكي از بزرگترين عمليات‌هاي نظامي از زمان اشغال افغانستان در سال 1380 قلمداد كرده‌اند. از سوي ديگر، شمار ديگري از نيروهاي خارجي، طي هفته جاري در افغانستان كشته شدند. تلفات نيروهاي ناتو در افغانستان مدتي است سير صعودي گرفته و شمار اين نيروها در سال جاري بسيار افزون‌تر از قبل شده است. اين درحالي است كه طرح دعوت از طالبان براي مشاركت در دولت كه از سوي غرب به كرزاي پيشنهاد شده است در آستانه شكست قرار گرفته است چرا كه تاكنون هيچ استقبال و پاسخ مثبتي از سوي طالبان ابراز نگرديده است.

اوجگيري بحران آلودگي نفتي در آمريكا، ديگر تحول هفته جاري بود. درحالي كه بيش از 40 روز است نفت در آبهاي خليج مكزيك نشت مي‌كند كارشناسان قادر به مهار آن نشده‌اند و اين ناتواني مي‌رود تا به يك بحران سياسي تمام عيار در آمريكا به خصوص براي باراك اوباما تبديل شود.

در پي بالا گرفتن فشارهاي داخلي به دولت باراك اوباما و متهم ساختن وي به بي كفايتي، اوباما اين هفته به شركت انگليسي "بي پي"، مسئول فاجعه اخير، با لحني تند هشدار داد تا در اسرع وقت نسبت به توقف نشت و پرداخت خسارت به آسيب ديدگان اقدام كند. اين درحالي است كه مسئولين شركت مذكور اعلام كرده‌اند با وجود صرف حدود 5/1 ميليارد دلار، اميدي به مهار نشت نفت در آينده نزديك نمي‌باشند.

آفرينش:قرقيزستان،معادله گم شده ثبات

«قرقيزستان،معادله گم شده ثبات»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد؛هفته اي که گذشت قرقيزستان اين کشور کوچک آسياي ميانه دورتازه اي از تنش هاي قومي و سياسي را در پي داشت دوري که باعث افزايش توجه سازمان ملل،سازمان پيمان امنيت جمعي و کشورهاي همسايه و قدرت هايي نظير امريکا و روسيه شده است. در واقع آغاز تنش قومي ميان اکثريت قرقيز دو استان جنوبي اوش و جلال آباد با اقليت ازبک اين مناطق و گسترده شدن ابعاد آن و کشته و زخمي شدن هزاران نفر در کنار آمادگي 300 هزار نفري ساکنان اين مناطق همه و همه حکايت از وضعيت خطرناک و ويژه اي در اين کشور و دره ي استراتژيک فرغانه است.

در اين راستا از اين به بعد مي توان تحولات اخير قرقيزستان را مورد توجه قرارداد از يک سو وقوع تحولات سياسي در دو ماه گذشته و برکناري دولت باقي اف و جايگزين شدن دولت موقت به رهبري رزا آتنبايوا عملا اين کشور را در مرحله اي قرار داد که ثبات در آن معادله اي گم شده است در اين حال تداوم مقاومت هواداران دولت باقي اف در مناطق جنوبي قرقيزستان و در کنار تنش هاي سياسي عملا خود بستري براي وقوع تنش هاي قومي اخير شد تنش هايي که در صورت افزايش دامنه ي آنها مي نواند ابعادي منطقه اي و بين المللي بيابد.

در اين ميان وقوع تنش ها و پناهنده شدن 90 هزاري اقليت ازبک به کشور همسايه يعني ازبکستان اينک در زماني است که اقليت ازبک قرقيزستان خواستار کمک تاشکند به وضع خود شده است در اين حال هرچند ازبکستان کوشيده است تاکنون بردامنه بحران داخلي قرقيزستان بيافزايد اما بي شک گسترش دامنه  بحران احتمالي دخالت ازبکستان در روند تنش را افزايش مي دهد.

در واقع تنش سياسي دو ماهه اخير در حالي است که دولت موقت آتنبايوا کوشيده تا با وعده همه پرسي قانون اساسي و برگزاري انتخابات در کنار اتهام هاي بسيار به باقي اف (رئيس جمهور فراري)راه حلي براي مشکل ثبات در اين کشور بيابد در اين بين دولت موقت تنش قومي اخير را هم به نوعي به باقي اف نسبت داده امري که به نگاه کارشناسان به نوعي هرچه باشد، نشان از ناتواني اقتصادي،مالي و نظامي دولت موقت در کنترل اوضاع سياسي کشور و بويژه جنوب است.

امري که در صورت تداوم آن عملا واکنش هاي بيشتري را از سوي کشورهاي منطقه اي بويژه همسايگان کوچک وبزرگ اين کشور (با توجه به وجود اقوام متعدد در اين منطقه و دره فرغانه)موجب خواهد شد چه اينکه از هم اکنون نيز کشورهاي همسايه با اتخاذ تدابير سياسي و امنيتي در مرزهاي خود با اين کشور نگران شيوع درگيري ها به خارج از قرقيزستان هستند.

آنچه مشخص است نقش دولت مرکزي بيشکک در کنار نوع نگاه استراتژيک مسکو و واشنگتن به قرقيزستان سه ضلع مثلثي هستند که مي توانند ثبات در اين کشور آسياي ميانه را بازگرداند چه اينکه جهت گيري نوين سياست خارجي دولت آتنبايوا در مورد نوع همکاري با امريکا و روسيه(در مورد پايگاه هاي نظامي اين دو قدرت در قرقيزستان) از معضلاتي است که مقامات قرقيز را به خود مشغول داشته است.

بي گمان معادله ثبات در اين کشور معادله اي چند وجهي است معادله اي که در صورت تداوم وضعيت فعلي يعني ضعف دولت مرکزي در کنار سياست خارجي ابهام آميز مي تواند بر دامنه  بي ثباتي در اين کشور  حتي  دامن زدن به تنش قديمي شمال ، جنوب در اين کشور بيفزايد و آسياي ميانه را در وضعيتي هشدار گونه قرار دهد.

آرمان:از وادي سخن تا عرصه عمل

«فضاي دو قطبي و جاي خالي خاکستري‌ها»،«رژيم نامشروع آمريکا»،«از شعار روز قدس تا شعار 14 خرداد»،«عراق عضو اتحاديه عرب يا بلوك مقاومت؟»،«راست گرايي اروپايي و سياست خارجي ما»،«قرقيزستان،معادله گم شده ثبات»،«از وادي سخن تا عرصه عمل»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان است كه در آن مي‌خوانيد؛آقاي احمدي‌نژاد، درتازه‌ترين سخنان خود؛ با «بزرگ و قوي» دانستن اقتصاد ايران؛ گفته‌اند:« درآمد سرانه مردم به طور متوسط بسيار بالا رفته وسرمايه‌گذاري در ايران به طور گسترده در حال افزايش است.»

اگر به عنوان يك نماينده و خدمتگزار مردم در مجلس شوراي اسلامي؛ نخواهم مشاهدات ميداني و مراجعين حوزه نمايندگي‌ام را مثال بزنم اما مي‌توانم به چند نكته و البته آمار رسمي اشاره كنم.

نگاهي به ابراز نظرهاي آقاي احمدي ن‍ژاد، نشان مي‌دهد كه در ناخودآگاه ذهني ايشان، در آمد نفت؛ سرمايه‌اي لايتناهي و منفك از تبعات برخي سياست‌هاي داخلي و خارجي دولت است كه مي‌توان بدون درنظر گرفتن سهم آيندگان و تبعات منفي موجود بر سر مصرف مستقيم آن؛ براي هزينه كردن آن، برنامه ريخت و دست آخر همه تحولات ناشي از افزايش درآمد نفت را به برنامه‌ريزي‌هاي ابتكاري دولت احاله داد؛ اكنون درآمدهاي نفتي به دليل محدوديت و كاهش سرمايه‌گذاري خارجي، سير نزولي به خود گرفته و نزديك است كه اقتصاد كشور به دليل كاهش سرمايه‌گذاري در اين بخش و فرسودگي تاسيسات، خصلت درآمد زايي خود را از دست بدهد(هرچند كه در سال ???? درآمد نفتي ايران به رقم کم سابقه ?? ميليارد دلار رسيد ولي در همان سال، رشد اقتصادي ايران نسبت به يک سال پيش نصف شد و به حدود ?.? درصد کاهش پيدا کرد تا اين مساله به اثبات برسد كه حتي درآمد نفتي بالا نيز نتوانست اقتصاد را درمان کند.

موضوع مورد اشاره آقاي احمدي نژاد در مورد رشد سرما‌يه‌گذاري - كه به نظر مي‌رسد بواسطه اهميت درآمد نفتي، مربوط به اين حوزه هم باشد- نيز محل تامل است. ( به گفته آقاي احمد توكلي رئيس مرکز پژوهش‌هاي مجلس، كاهش سرمايه گذاري آثار خود را در رشد اقتصادي کشور نشان داده و در يک سال گذشته رشد اقتصادي کشور به شدت کاهش پيدا کرده است به طوري که وي، رشد اقتصادي سال ???? را حدود يک و نيم تا دو درصد برآورد کرده است.)

مساله كاهش نرخ تورم 25 درصدي به نصف است؛ آماري كه ظاهرا رنگ وبويي از واقعيت دارد اما اين حقيقت را نيز در خود دارد كه اين كاهش نرخ تورم، بيش از آنكه بيانگر سطح رفاه اقتصادي جامعه و اوضاع سرمايه گذاري در كشور باشد؛ ناشي از ركودي است كه بخش‌‌هاي مختلف اقتصادي كشور را دچار خود كرده است كه نمونه‌ي آن، اوضاع بد معيشت مردم  افزايش مشکل بيکاري است (محمدرضا گلرو رئيس مرکز نوسازي و بودجه وزارت کار در گفت‌وگو با فارس با اشاره به پرداخت نشدن اعتبارات يارانه‌اي به بنگاه‌هاي زودبازده از سال گذشته تاکنون گفته است: با توجه به عمر 3 تا 5 ساله اين بنگاه‌ها در کشور در صورت حمايت نشدن، 300 هزار بنگا‌ه موجود در آستانه ورشکستگي هستند. طي سال‌هاي گذشته نزديک به 300 هزار بنگاه ايجاد شده عملا طي دو سال اخير کار قابل توجهي رخ نداده است. وي حمايت نکردن از بنگاه‌هاي زودبازده را به معناي ريزش 90‌درصدي اشتغال 954 هزار نفري اين بنگاه‌ها دانسته است.)

علاوه بر آنچه گفته شد، شايد اشاره به چند آمار رسمي براي بيان واقعيت‌ها چندان بي مورد نباشد؛ براي نمونه گزارش بانك مركزي كه طبق آن بدهي بخش دولتي به اين بانك در بهمن ماه سال جاري معادل 13 هزار و 466 ميليارد و 680 ميليون تومان بوده است كه  اين رقم بيانگر افزايش 3.4 درصدي بدهي بخش دولتي به بانك مركزي طي 11ماهه سال گذشته است و باز بنابر همين آمار، بدهي بخش دولتي به بانك مركزي در بهمن سال 88 در مقايسه با اسفند سال 87 معادل 440 ميليارد و 750 ميليون تومان افزايش پيدا كرده است و اين سواي آمار ديگر بانك مركزي ازوضعيت بخش ساختمان است كه تصريح مي‌كند؛ در شش ماه اول سال جديد، تعداد پروانه‌هاي ساختماني صادر شده نسبت به سال گذشته کاهش پيدا کرده و از حدود يکصد هزار پروانه صادر شده در شش ماه اول سال ???? به حدود ?? هزار پروانه در شش ماه اول سال ???? کاهش پيدا کرده است.

جهان صنعت:شوراي بابو و باخاصيت

«شوراي بابو و باخاصيت‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم محمدحسين مهرزاد است كه در آن مي‌خوانيد؛ ديروز مهدي چمران به تصويب يک فوريت طرح انتخاب شهرداران در شهرهاي بيش از 200 هزار نفر توسط شهروندان اعتراض جالبي کرد. وي تصويب اين طرح توسط مجلس را مساوي با بي‌بو و بي‌خاصيت شدن شورا دانست. جالب آن است که شرح وظايف شورا به 34 مورد مي‌رسد که يکي از آنها انتخاب شهردار است.

چمران در ادامه اعتراض، سياسي شدن انتخاب شهردار را دليل ديگري عنوان کرد و اذعان داشت در اين شرايط معيار‌هاي تخصصي ناديده گرفته مي‌شود. اين هم از شگفتي‌هاي دوران ماست که در شوراي تهران اعضاي اصلاح‌طلب را که در اقليت هستند از سمت‌هاي مهم باز مي‌دارند و از سوي ديگر وقتي پاي انتخاب شهردار به ميان مي‌آيد اعتراض مي‌کنند که به راه سياسي رفتن در بحث تخصصي خطاست.

بد نيست آقاي چمران به اين سوال هم پاسخ دهند که اگر در زمان شوراي اول که کاملا در اختيار جناح رقيب بود چنين بحثي مطرح مي‌شد باز هم بو و خاصيت شورا را به شهردار گره مي‌زد يا در مقام دفاع از سلب مسووليت شورا در انتخاب شهردار و محاسن انتخاب شهردار توسط مردم سخن مي‌گفت؟
شهر عجيبي است اين تهران....

دنياي اقتصاد:يارانه به واردات را حذف كنيم

«يارانه به واردات را حذف كنيم»عنوان سرمقاله‌ي دنياي اقتصاد به قلم دكترفرخ قبادي است كه در آن مي‌خوانيد؛چند روز پيش‌، از شرکتي که با آن هيچ گونه آشنايي قبلي نداشتم. با من تماس گرفته شد و گفتند که مدير‌عامل شرکت مايل است چند کلامي ‌با من صحبت کند.

گفت‌و‌گوي تلفني ما به درازا کشيد و از آن جا که موضوع به مساله‌‌اي مربوط مي‌شد که به آن علاقه‌مند بودم‌، قرار ملاقاتي گذاشتيم و دو سه ساعتي به گفت و گو نشستيم. «مديرعامل»، که فردي تحصيلکرده بود و شرکتي با ماشين‌آلات جديد و بيش از يکصد و بيست کارگر را اداره مي‌کرد‌، در طول گفت‌و‌گو‌‌، گاه خشمگين مي‌شد و به زمين و زمان بد مي‌گفت‌ و گاه به انسان مستاصل و نااميدي مي‌مانست که گويي تازه از رازي تکان دهنده آگاهي يافته است. من در رفتار و گفتار او‌، انسان شريف و صادقي را ديدم که به سمت افسردگي پيش مي‌رود.

معلوم شد که مقاله‌اي از نويسنده ‌اين سطور را که در مورد «واردات بي‌رويه» و نرخ ارز نوشته بودم و در روزنامه «دنياي اقتصاد» چاپ شده بود‌، خوانده و تصميم گرفته بود که تجربه تازه‌اش را با من در ميان بگذارد تا ديگران را هم از آن آگاه کنم. ظاهرا او نمي‌دانست که آنچه به تازگي به آن پي برده است، راز سر به مهري نيست و اکنون به جرياني فراگير تبديل شده که صنعت ما را تحت‌تاثير قرار داده است.

ماجرا با نامه‌اي (‌از طريق پست الکترونيکي) آغاز شده بودکه شرکت او ( که آن را شرکت X مي‌ناميم‌) از يک شرکت بزرگ چيني دريافت کرده است. متن‌ اين نامه (با حذف نام شرکت X ونيز برخي حشو و زوايد) در زير مي‌آيد‌:
ما يکي از بزرگ‌ترين عرضه‌کنندگان و صادرکنندگان قطعات ماشين‌هاي سنگين و.... در چين هستيم.

شرکت ما در اوايل سال 1990 تاسيس شده و اکنون‌، پس از طي مراحل رشد سريع‌، به صورت گروهي متشکل از شرکت‌هاي وابسته به هم‌، در حوزه توليد، تحقيقات‌، طراحي‌، فروش و ارائه خدمات‌، مشغول فعاليت است.اين شرکت همکاري گسترده‌اي با بسياري از شرکت‌هاي خارجي‌، از جمله شرکت‌هاي سايپا ديزل و آميکو در ‌ايران دارد و کالاهايي از قبيل اتوبوس، ميني‌بوس، کاميون‌هاي سبک و سنگين و همچنين قطعات مورد نياز براي توليد‌اين ماشين آلات را براي آنها توليد مي‌نمايد.

ما علاقه‌منديم که تامين‌کننده قطعات مورد نياز شما باشيم و خوشحال خواهيم شد که کليه سوالات شما را پاسخ گوييم. ما قطعات (‌OEM‌) را با کيفيت بالا و قيمت‌هاي رقابتي در اختيار شما قرار خواهيم داد.(1)

در ظاهر ‌اين يک نامه کاملا معمولي، بازرگاني است‌، که روزانه ده‌ها هزار مشابه آن از طرف فروشندگان براي خريداران بالقوه‌، ارسال مي‌شود. «مديرعامل» فقط تعجب کرده بود که شرکت چيني از کجا دريافته که شرکت (X) در کار توليد قطعات ماشين‌آلات سنگين است و چگونه آدرس پست الکترونيک او را پيدا کرده بودند.

علاوه بر‌اين‌، چرا ‌اين شرکت چيني‌، بايد براي شرکت (X) که خود توليدکننده قطعات ماشين‌آلات سنگين است‌، فروش همين قطعات را پيشنهاد کند؟ ظاهرا موضوع از ‌اين قرار بوده که شرکت چيني مذکور‌، چنانکه خود اعلام کرده است‌، براي دو شرکت بزرگ ‌ايراني که ماشين‌آلات سنگين مي‌سازند‌، قطعه توليد مي‌کند‌، از راه‌هايي که کاملا روشن نيست‌، نام و نشاني قطعه‌سازان بزرگ و متوسط ‌ايراني را (که آنها نيز از جمله براي دو شرکت بزرگ ‌ايراني مذکور قطعه مي‌سازند‌) پيدا کرده و مستقيما با آنها تماس گرفته است.

«مديرعامل»‌، از سر کنجکاوي به نامه شرکت چيني پاسخ مي‌دهد و خواستار اطلاعات بيشتر و پيشنهاد دقيق‌تر آن شرکت مي‌شود. طي رد و بدل شدن چند «‌ايميل» و دو مکالمه تلفني‌، روشن مي‌شود که شرکت چيني‌، نه تنها از انواع پر تيراژ قطعاتي که شرکت (X) توليد مي‌کند اطلاع دارد‌، بلکه از نام و نشان خريداران عمده ‌اين قطعات و نيز مشخصاتي که شرکت‌هاي خريدار طلب مي‌کنند نيز مطلع است.

قيمتي هم که شرکت چيني براي تحويل‌ اين قطعات پيشنهاد داده بود‌، با احتساب هزينه‌هاي حمل و نقل و عوارض گمرکي و غيره‌، نهايتا در حدود 8 تا 10درصد کمتر از قيمت تمام شده توسط شرکت (X) به محل ‌اين شرکت مي‌رسيد.در ‌اين نامه پراکني‌ها و مذاکرات تلفني‌،‌ اين نکته نيز معلوم شده بود که شرکت چيني مورد بحث‌، با بسياري از قطعه‌سازان و فروشندگان لوازم ماشين‌هاي سنگين ‌ايراني ارتباط دارد و بخش قابل توجهي از قطعاتي که‌ اين شرکت‌ها مي‌سازند و به توليدکنندگان ماشين‌آلات سنگين ‌ايراني تحويل مي‌دهند‌، در حقيقت ساخت همان شرکت (OEM) چيني است که به ‌ايران صادر شده است. «مديرعامل» در آخرين مکالمه تلفني دريافته بود که حرف آخر و جان کلام شرکت چيني ‌اين است که شرکت (X) مي‌تواند کارخانه خود را تعطيل کند يا ظرفيت توليد خود را به شدت کاهش دهد تا به اصطلاح «صورت ظاهر» حفظ شود‌ و قطعات ساخت کارخانه چيني را وارد نمايد و به خريداران خود تحويل دهد و سود بي‌دردسري به دست آورد.

«مديرعامل»‌، با حرارت و عصبانيت مي‌گفت که ‌اين پيشنهاد را نپذيرفته و نخواهد پذيرفت و در حقيقت ‌اين پيشنهاد را نوعي توهين به خود و شرکتش (‌که چند نوع گواهي «‌ايزو» داشت‌ و بارها از سوي مسوولان امر‌، لوح تقدير دريافت کرده بود‌) تلقي مي‌کرد. به نظرم آمد که ‌ايشان نيز يکي از همان خيل «عاشقان توليد» يا «ساده‌‌انگاراني» است که به‌رغم فضاي کسب و کار نامساعد و چالش‌هاي پيش‌روي توليد و دشواري در دخل‌ و خرج کردن کارخانه‌، همچنان به توليد ادامه مي‌دهند و به اميد فرداهاي بهتر نشسته‌اند. مديراني که فشارها را تحمل مي‌کنند‌، در مقابل بانک‌ها و طلبکاران ديگر عرق شرم مي‌ريزند‌، از کارگران خود مي‌خواهند که تاخير در حقوقشان را تحمل کنند و حتي سرکوفت دوستان و بستگان را نيز‌ که بي تدبيري آنها را به رخشان مي‌کشند‌، ناديده مي‌گيرند.

به‌ ايشان گفتم که به هيچ‌وجه نبايد چنين پيشنهادي را توهين‌آميز تلقي کند‌، و‌ اين روش معمول کار شرکت‌هاي OEM است. گفتم که ارائه‌ اين قبيل پيشنهادها به شرکت‌هاي ‌ايراني چند سال است که به امري رايج مبدل گشته‌، بسياري از ‌اين پيشنهادها‌، هم اکنون اجرايي شده است و ضمنا محدود به رشته کاري‌ ايشان هم نيست.‌ اين را هم گفتم که برخي از شرکت‌هاي ‌ايراني حتي کالاهاي «ساخت» خودشان، با نام و نشاني‌، آدرس کارخانه‌، «برند» و حتي «بارکد» خودشان را به چيني‌ها سفارش مي‌دهند و به‌رغم ممنوعيتي که در رسانه‌ها اعلام شده‌، قانونا يا از طرق غيرقانوني وارد کشور کرده و به عنوان کالاي توليد داخل در بازار توزيع مي‌کنند.

وقتي به‌ايشان گفتم که چندي پيش رسانه‌ها حتي از واردات مواد غذايي «‌ايراني» توليد شده در چين‌، گزارش‌هاي متعددي منتشر کرده‌اند‌، با ناباوري به من خيره شد و به فکر فرو رفت و هنگامي ‌که از دفترش بيرون مي‌آمدم‌، احساس کردم که توهين به خود و افتخارات شرکتش را فراموش کرده و ‌هاله‌اي از افسردگي بر چهره‌اش نشسته است.

‌اين ماجراي واقعي بايد براي دلسوزان صنعت و متوليان اشتغال و البته سياست‌گذاران اقتصادي ما، هشدار ديگري باشد که چه حوادثي با چه پيامدهايي توليد و اشتغال کشور را تهديد مي‌کند.‌ اينکه بهره‌وري در کشور ما پايين است‌، گرچه حقيقت دارد‌، اما توجيه‌کننده‌ اين قبيل دادوستدها نيست. شرکت (X) هم از فن‌آوري نوين استفاده مي‌کند و هم مديريتي قابل و کارآزموده دارد و بهره‌وري آن نيز – در قياس با توليدکنندگان ديگر - بالا است.

اما صرف‌نظر از فضاي کسب و کار نامساعد که از عوامل تعيين‌کننده بهره‌‌وري است‌، بسياري از هزينه‌هاي ريالي توليد نيز که در نتيجه تورم داخلي سال به سال افزايش مي‌يابد‌، در کنترل مديريت بنگاه‌ها نيست. تفاضل تورم 16 درصد در سال اقتصاد ما با تورم صفر تا 4 درصدي خارجيان طي ده سال گذشته‌، در کنار ثبات نسبي نرخ ارز‌، چنان عدم تناسبي پديد آورده که افزايش معجزه آساي بهره‌وري نيز نمي‌تواند آن را جبران کند.

چيني‌ها نه تنها پولشان مصنوعا ارزان نگه‌داشته شده است (بين 20 تا 40 درصد به روايات مختلف)‌، بلکه بر اساس گزارش‌هاي متعدد سازمان‌هاي بين‌المللي‌، نه قانون کارشان جدي گرفته مي‌شود‌، نه مرخصي و سنوات کارگرانشان حساب و کتاب متعارفي دارد‌ و نه ارگان‌هاي دولتي متولي بهداشت‌، محيط زيست و انواع نهادهاي نظارت‌کننده ديگر‌، در کار توليدکنندگانشان سخت‌گيري مي‌کنند. ‌اين قوانين و نظارت‌ها البته لازم هستند‌؛ اما هزينه‌اي نيز در بر دارند که به قيمت تمام شده کالا مي‌افزايند.

ما نه قادريم توليدکنندگان چيني را به رعايت قوانين و مقررات کار و تن دادن به ضوابط بهداشتي و زيست‌محيطي وادار کنيم و نه مي‌توانيم مجبورشان سازيم که به صادرکنندگان خود يارانه‌هاي پنهان و آشکار ندهند يا ارزش پولشان را مصنوعا پايين نگه ندارند. در حقيقت‌، ارزان نگهداشتن مصنوعي نرخ برابري «يوآن»‌، مدت‌ها است که موضوع کشمکش‌ اين کشور با بسياري از کشورهاي قدرتمند جهان بوده و تاکنون نتيجه‌اي هم در پي نداشته است.

اما ‌اين کار از ما بر مي‌آيد که به دست خود‌، جاده را براي صادرکنندگان چيني (و غيرچيني) نکوبيم و هموارتر نسازيم و در حقيقت به آنها يارانه نپردازيم که بازارهايمان را قبضه کنند و توليدکنندگان داخلي را به حاشيه برانند يا به برون‌سپاري وسوسه کنند.

ما مي‌توانيم سياستي را اتخاذ کنيم که هم منطق اقتصادي داشته باشد و هم از «واردات بي‌رويه» و «برون سپاري» در حد و اندازه‌هاي کنوني که صنعت و کشاورزي ما را تهديد مي‌کند‌، جلوگيري كند. کافي است که همه ساله تفاضل نرخ تورم داخلي با تورم در کشورهاي طرف معامله ما‌، در تغييرات نرخ برابري ارز انعکاس يابد تا چنين پيشنهادهاي وسوسه‌انگيز‌؛ اما مخربي‌، امکان‌پذير نباشد يا دست کم جذابيت آن کاهش يابد.

‌اين همان تدبيري است که در قانون برنامه چهارم نيز اجراي آن تجويز شده اما متاسفانه‌، به دليل استفاده از اهرم واردات براي مهار تورم‌، به عمل در نيامده است. هزينه سياست‌هاي مصلحت‌انديشانه‌، و غفلت از رقابت نابرابري که با خودداري از اصلاح نرخ ارز، به توليدکنندگان داخلي تحميل مي‌شود‌، چيزي کمتر از غلتيدن صنعت و کشاورزي داخلي در سراشيبي نيست.

توضيح
1 - OEM مخفف (‌Original Equipment Manufacturers) مي‌باشد. ‌اين اصطلاح به شرکت‌هايي اتلاق مي‌شود که کالاهايي را براي شرکت‌هاي ديگر توليد مي‌کنند (معمولا به صورت «فله»‌، و بدون نام و نشان خودشان‌) تا شرکت‌هاي خريدار‌، آنها را با برند (Brand) و بسته‌بندي خود‌، به ديگران بفروشند. ن.ک. به سايت www.wisegeek.com يا چندين سايت ديگر‌، زير عنوان‌: OEM

ارسال به دوستان
وبگردی