عصرایران - درست یک ماه دیگر ، دولت دهم ، یک ساله می شود و این در حالی است که بخش اعظم این 11 ماهی که از عمر آن می گذرد ، با "تنش و التهاب" مواجه بوده است. از یک سو ، ماجراهای بعد از انتخابات تا مدت های مدیدی زمان و توان نه فقط دولت ، که کل حکومت را مصروف خود کرد و از سوی دیگر ، تشدید فشارهای خارجی از سوی آمریکا و متحدانش به بهانه فعالیت های هسته ای ، انرژی زیادی را مستغرق خود نمود.
فارغ از ورود به مباحث مکرری که درباره حق و ناحق قضایای بعد از انتخابات و موضوع هسته ای وجود دارد و هر کس دیدگاه خودش را ، باید گفت که مجموع شرایط کنونی باعث شده است روند رشد کشور ، از مطلوبیت برخوردار نباشد.
البته باید گفت که در بروز این وضعیت که در سرفصل هایی مانند رکود فعالیت های عمرانی نمود می یابد ، علاوه بر آنچه در صدر مطلب بدان اشاره شد ، عواملی مانند رکود اقتصادی جهانی ، برخی سوء مدیریت ها و بی انضباطی های مالی و ... نیز دخیل بوده است که باید در جای خود به طور مجزا بررسی شوند.
آنچه دغدغه بحث حاضر است ، رفتارشناسی گروه های سیاسی متنازع با دولت است که به نظر می رسد بایستی مورد واکاوی جدی قرار بگیرد.
اگر بخواهیم با نگاهی وطن دوستانه به موضوع نگاه کنیم ، ابتدا باید از چارچوب نگاه های جناحی خارج و از دنیای شعارها و آرزوهای سیاسی دور شویم و به خود نهیب بزنیم که "داریم در جهان واقعیت ها زندگی می کنیم ، نه در عالم آرمان ها و تحلیل هایی که حداکثر کارکردشان ، دل خوش کردن هاست و شانه خود را از مسوولیت های ملی خالی نمودن."
ما ، چه از کسانی باشیم که در ایام انتخابات در ستادهای محمود احمدی نژاد شب و روز کار می کرده اند ، چه از رأی دهندگان به او ، چه از منتقدانش که به کاندیداهای دیگر رأی داده اند و چه افرادی که اساساً ریاست جمهوری احمدی نژاد را نمی پذیرند ، نمی توانیم این " واقعیت موجود " را نبینیم که در این لحظه ، شخصی به نام محمود احمدی نژاد ، رسماً و عملاً عهده دار عالی ترین مسوولیت اجرایی کشور است و کلید اتاق ریاست جمهوری در دستان اوست و دولت دهم ، اداره امور کشور را بر عهده دارد.
دقیقاً با این مقدمه است که "عقل سلیم انسان وطن دوست" ، مقرر می کند که باید تفکیکی بین «مخالفت های سیاسی» و «مسوولیت های ملی» قائل شد و این دو را با یکدیگر خلط نکرد.
ممکن است - و این امکان در ایران امروز نیز عینیت یافته - که اشخاص و جریان های متعددی با دولت حاکم و رئیس آن ، سر مخالفت و حتی عناد و ستیز هم داشته باشند.
حال این جریان مخالف ، می تواند دو رویه کاملاً مجزا ، با دو نتیجه عملی کاملاً متفاوت را پیشه کند.
بدیهی است که هدف از تقابلات سیاسی در داخل کشورها ، آسیب رساندن حداکثری به جریان مقابل برای تضعیف جایگاه آنها نزد افکار عمومی است تا از این رهگذر ، پروسه خلع رقیب از قدرت و جایگزینی او میسر شود.
هم از این روست که در بسیاری از کشورها ، احزاب مخالف به طور علنی فعال اند و آشکارا به نقد و انتقاد و افشاگری و ... مشغول اند . اما این اندازه از شعور ملی و سیاسی در آنها وجود دارد که در لحظه به لحظه رقابت سیاسی شان ، متوجه این معنا باشند که در دعوای خود با دولت حاکم ، راه و روشی را پیشه نکنند که مردم لطمه ببینند.
در واقع رویه عقلانی "تقابل سیاسی متعارف با دولت های حاکم" این است که نیروهای متنازع ، فقط همدیگر را هدف "حملات کنترل شده" قرار می دهند و مراقبت ویژه و مستمری دارند که در این تک و پاتک های سیاسی و جناحی ، منافع ملی ، قربانی نشود.
هم از این روست که یک کنشگر عاقل سیاسی مخالف دولت ، هرگاه ببیند که می تواند با تمسک به موضوع X ، رقیب را مصدوم کند یا حتی از گردونه خارج نماید ولی در همان حال متوجه شود که پرداختن به موضوع مذکور می تواند برای منافع ملی مضر باشد ، از خیر منافع جناحی اش به نفع منافع ملی می گذرد و عرصه های دیگری را برای زورآزمایی با حریف سیاسی جست و جو می کند.
این دقیقاً همان رویکردی است که باعث ضابطه مندی فعالیت های سیاسی در چارچوب واقعی منافع ملی می شود و چرخش سالم قدرت را موجب می گردد.
اما رویکرد دوم که متاسفانه در جامعه ما ، نهادینه هم شده ، مبتنی بر این ضرب المثل معروف است که "گفتیم برو «کلاه» بیاور ، رفت «سر» آورد "!
در چنین فضایی ، اگر با دولت حاکم مخالفتی هست ، « به هر شکل ممکن» (تکرار می شود: به هر شکل ممکن) ، سعی در منکوب و نابود نمودن آن می شود و در این میان ، اگر ملت هم آسیب دیدند و منافع ملی لطمه خورد ، اصلاً اشکالی ندارد !
متاسفانه باید گفت که برخی جریان های سیاسی در وادی مخالفت با دولت کنونی ، مرتکب چنین خبط و خطایی هستند و به بهانه این که دولت و رئیس آن را قبول ندارند ، ریشه بر تیشه می زنند و شاخی می برند که خود نیز بر سر آن نشسته اند!
همین ها هم هستند که به هزار تأسف و دل شکستگی باید گفت که از مسائلی مانند تشدید تحریم های ایران ، عمیقاً خرسندند یا در دل آرزو می کنند که ای کاش طرح هدفمندی یارانه ها ره به خطا ببرد و به ناکامی بینجامد تا دولت احمدی نژاد و شخص او ، شکست بخورند و ضایع شوند!
این در حالی است که شکست دولت در انجام مأموریت های ذاتی اش ، نه فقط ناکامی یک جریان سیاسی که شکست مردم است. مثلاً اگر تحریم ها تشدید شوند و همین امر ، معیشت مردم را تنگ تر کند یا کمبود برخی اقلام دارویی مرگ انسان ها را باعث شود ، آیا جای خوشحالی دارد؟!
اگر به فرض طرح تحول اقتصادی ، منجر به فروپاشی اقتصاد کشور شود ، فقرا را فقیر تر کند و سفره های مردم را تهی ، آیا باید خرسند بود و دل خوش داشت که چون این میان ، احمدی نژاد نامی و دولتی به نام دولت دهم آسیب می بیند ، باکی نیست؟!
متاسفانه برخی جریان های سیاسی حتی در میان اصولگرایان ،که ذی نفوذ هم هستند ، بحث مخالفت با دولت و احمدی نژاد را با منافع ملی در آمیخته اند و برای به شکست کشاندن آن ، از هیچ کاری ولو به بهای آسیب رسانی به منافع ملی و معیشت مردم ابایی ندارند و حال بماند برخی رویکردهای جریان های دیگر سیاسی و در نهایت اپوزیسیون خارج نشین!
این سخن ، به معنای آن نیست که هیچ کس نباید نقد دولت کند بلکه اصرار ما بر آن است که دایره تقابلات ، فقط باید در چارچوب رقابت های متعارف سیاسی و حزبی باشد نه این که در این دعوا چنان آتشی بزرگ بپا دارند که مردم نیز در میان شعله های آن بسوزند و البته درک و تمیز این مرزها و ظرافت های آن ، کمترین انتظاری است که مردم از فعالان عرصه سیاست انتطار دارند.
واقعیت این است که دولت مستقر کنونی ، وظائف سنگینی بر دوش دارد و کوزه منافع ملی ایران ، امروز بر دوش این دولت حمل می شود . ما اگر واقعاً نگران منافع ملی مان هستیم ، باید واقع بینانه ، دولت را در حمل این محموله ملی کمک کنیم و البته نقد و انتقاد از نحوه حراست از منافع ملی نیز بخشی از این کمک هست. احزاب و جریان های مخالف نیز ، اگر در خود توانایی بهتری برای حمل آن را دارند ، حداکثر کاری که می کنند ، باید تلاش متعارف برای به دست گیری آن باشد نه هل دادن حامل کوزه و بر زمین زدن او.
با این حال ، بسیاری از ما ، به بهانه آن کوزه ، زیر پای حامل آن را می کشیم غافل از این که در صورت به زمین خوردن حامل ، حداکثر ضرری که او به شخصه خواهد دید ، شکستگی سر و پا خواهد بود ولی حداقل زیان ما به عنوان مالکان آن ، شکستن کوزه است و ریختن هر آنچه از سرمایه و اندوخته مان در آن موجود است!
به هر حال مطلب خوب عصرایران داغ دل ما رو تازه کرد و می دانم که خیلی ها هم حرفشون همینه . خدا به همه ما نعمت اعتدال و انصاف رو عنایت کند.
کوش گوش شنوا ؟!!!!!!!!!!
باتوجه به مقاله فوق لازم است یاداوری کنم که این روند حذف رقیب از همین دولت و حامیان ان شروع شد
احسنت بر نویسنده این مقاله که سخن بجایی گفتی و متن عالی نوشتی خدا قوت
این جناح بازیها باعث شده تا برنامه ها آنطور که مد نظر دولت و مردم است پیش نرود و ما به این مصیبت گرفتار شویم طرحی را دولت به مجلس میدهد و طرح دیگری تحویل میگیرد همه ما اعم از رای دهندگان و رای ندهنگان به رئیس جمهور اول آسان شدن معیشت مردم را میخواهیم حال آنکه دولت در این جهت سعی لازم را میکند ولی چیز دیگری از آب در میآید و این همان سر به جای کلاه است یعنی جنگ جناح های ضد احمدی نژاد عملا شده جنگ ضد مردم و مقدسات آنان کسی هم چیزی به این جناح های تند روی ضد مردمی نمیگوید و ما به این حرکت ضد مردم و دولت که از سوی مجلس هم بارها تکرار شده به شدت معترضیم و آن را شدیدا محکوم میکنیم
رقیب این دولت راه دوم رو انتخاب کرد ...
به جای نقد منصفانه که هم راستا با منافع ملی باشه ، در خلاف این مسیر حرکت کرد.
حتی اگه این موضوع رو قبول کنیم که این دولت قصد حذف رقیب داشته ، اگه این رقیب به فکر منافع ملی مملکتش هست .. نمیتونست مدارا کنه ؟؟؟
1- جناحی عمل کردن و در نظر نگرفتن منافع ملی چه زمانی زیان بیشتری را عاید کشور می کند؟ زمانی که جریان حاکم جناحی عمل می کند؟ یا زمانی که گروههای مخالف جناحی نقد یا تخطئه و مخالفت می کند؟)
2- در جایی که گروه حاکم با تند روی و با پنهان شدن در پشت کانونهای قدرتمند برای مخالفان قانونی و حتی منتقدان موجودیتی قایل نیست و هر صدای مخالف و منتقدی را با تیر و تهمت جاسوسی و وابستگی و هزار انگ دیگر می راند و از میدان به در می کند، قانون را نادیده می گیرد یا دور می زند، احزاب قانونی را محدود و یا منحل می کند، تمامی تریبونهای مخالف و منتقد را با روشهای مختلف از کار می اندازد و یا می بندد، در برابر رفتار قانونی مجلس(تصویب طرح یک فوریتی نمایندگان در مورد دانشگاه آزاد) گروهی را سازماندهی می کند و با پشتیبانی ویژه به مقابل مجلس می آورد و نمایندگان و مجلس را تهدید می کند، مخالفت توأم با انصاف و مثلا انتقاد نرم آنگونه که نویسنده انتظار دارد بی توجهی به منافع ملی است و دلسوزی برای منافع ملی مخالفت حدأکثری با چنین دولتی است، چرا که ادامه ی چنین عملکردی از سوی دولت دشمنی با تمامی آرمانهای انقلاب و قانون اساسی است، فضای حاکم بر کشور دقیقا نتیجه ی فعالیت و عملکرد دولت است و نه مخالفت مخالفان.
3- در ضمن امر به معروف و نهی از منکر که در تاریخ شیعه و با توجه به سیره ی ائمه بیشتر معطوف به حاکمان بوده است، تا زمانی که اشتباه و تخطی ناآگاهانه بوده تذکری و انتقادی کافی است اما زمانی که گروه حاکم قوانین و ملاکها و آرمانها را عامدانه زیر پا می گذارد دیگر از مرحله ی هشدار می گذرد و باید با تمام توان با آن مقابله کرد، چرا که عدم مقابله و ایستادگی، تمام دستاوردهای انقلاب و صدها سال مبارزه ی مردم ایران با استبداد و خودکامگی را به باد می دهد و همه چیز را به جای اول بر می گرداند؛ البته ناگفته پیدا است که در همه حال منافع ملی ارجح است و این مقابله هم در همان راستای منافع ملی قابل توجیه است.
درپایان باد متذکر شد اگر چنین تذکراتی برای مخالفان مستحب است یرای دولت و حاکمیت کاملا واجب و قانونی است.
ممنون عصر ایران!
{مفتي =فتوي دهنده}
آيا انتفاد از دولت در اين دوره و اين فضاي گسترده رسانه اي اعم از روزنامه و فضاي مجازي و .... با دوره هاي دولتهاي سابق اصلا قابل مقايسه است؟
فضاي موجود براي انتقاد و سران منتقد داراي جايگاه و مقام در نظام با اين حجم مسبوق به سابقه بوده ؟
ابته ظرفيت و گنجايش و تحمل و مداراي در اين زمان قابل قياس با قبل نيست.
با همه آسيب هاي جنبي تخريبها و تشويشها و دروغها و تهمت ها عليه دولت ولي مردم در بلند مدت اين مرحله از تاريخ را تجربه كرده و بيشترين بينش و اگاهي هاي سياسي از واقعيات موجود در كادرهاي سياسي موجود در صحنه سياسي و خواستگاه ها و اهداف انها بيشتر از قبل آشنا مي گردند و براي مراحل بعد اين مردمند كه با تجربه و احساس مسئوليت بيشتر باز راي شان را به منصه ظهور مي گذارند.
و عكس العمل و پاسخ مناسب را خواهند داشت. و مسئله رشد و بالندگي مردم همان به فرمايش امام خميني{قدس} ولي نعمتان انقلاب از بالاترين اهميتها و تعين كننده ترين نتايج براي رشد و شكوفاي منافع ملي است.