۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۵:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۱۵۶۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۴ - ۲۹-۰۷-۱۳۸۹
کد ۱۴۱۵۶۸
انتشار: ۰۹:۱۴ - ۲۹-۰۷-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


تهران امروز: مصاديق تحول در حوزه‌هاي علميه

«مصاديق تحول در حوزه‌هاي علميه» عنوان سرمقاله روزنامه‌ تهران امروز به قلم حجت‌الاسلام محسن غرويان است كه در آن مي‌خوانيد؛ مقام معظم رهبري طي سفرهاي پربركت‌شان به شهر قم، در طول سال‌هاي اخير اگرچه فضايي معنوي به اين شهر بخشيدند اما در كنار آن توصيه‌هايي ارائه نمودند كه تحقق هر يك از آنها مي‌تواند حوزويان را در مسيري قرار دهد كه بيش از گذشته در رسيدن به اهداف و آرمان‌هاي تبيين‌شده موفق باشند. از جمله توصيه‌هاي ايشان، ايجاد تحول در حوزه‌هاي علميه است كه بايد بدان توجه ويژه‌اي شود. اما اكنون اين سوال مطرح است كه تحول مدنظر مقام معظم رهبري در چه حوزه‌هايي بايد صورت گيرد.

به اعتقاد بنده تحول مورد نظر رهبر انقلاب، در موارد درسي و همچنين تحول در اهداف و جهت‌گيري‌هاي تمامي دروس حوزوي، مصداق دارد. به عبارتي متون درسي بايد به گونه‌اي تدوين شود كه جنبه كاربردي داشته و توانايي رفع نيازهاي روز جامعه اسلامي را دارا باشد. در واقع، متون دروس حوزوي بايد به گونه‌اي باشد كه قدرت پاسخگويي به شبهات و سوالات جديدي كه نسبت به مكتب اسلام، فلسفه اسلامي، فقه و حقوق اسلامي مطرح مي‌شود را داشته باشد.

همچنين در راستاي فرمايشات و بيانات مقام معظم رهبري، اهداف و جهت‌گيري‌هاي حوزويان بايد به سمتي باشد كه انديشه اسلامي و فلسفه اسلامي در دنياي امروز را بتواند در كنار ساير مكاتب و فلسفه‌ها و انديشه‌ها بر اساس منطق و برهان اسلامي عرضه كند. اما با تاكيدات مكرر مقام معظم رهبري در اين باره، سوال ديگري هم پيش مي‌آيد و آن، اين است كه چه قصورات و كاستي‌هايي از منظر مقام معظم رهبري مشاهده شده است كه ايشان در سالهاي اخير بر لزوم ايجاد تحول در حوزه‌ها تاكيد كردند.

به اعتقاد بنده، مهم‌ترين كاستي‌ در حوزه‌هاي علميه كه از ديد ايشان پنهان نمانده است، اين مسئله است كه متاسفانه بايد اقرار كرد به شبهاتي كه در فلسفه و انديشه سياسي مطرح است، آنگونه كه شايسته و مورد انتظار حوزويان است، پاسخ داده نشده و كم توجهي به اين بخش را شايد بتوان آفتي در ميان حوزويان دانست.

البته خلاف انصاف است كه مدعي شويم طي سال‌هاي اخير، تلاشي براي رفع اين كاستي‌ها صورت نگرفته است، چرا كه تلاش‌هايي صورت گرفته كه غير قابل انكار است و زحمات زيادي كشيده شده است اما متاسفانه سرعت اين تلاش‌ها و تحركات پايين است.

بايد حوزويان به اين نكته توجه داشته باشند كه مقام معظم رهبري تاكيد دارند كه همگام با تحولات سريعي كه در دنياي امروز شاهد آن هستيم، حوزه هم بايستي در راستاي به روز رساني خود حركت كند. از سوي ديگر، زبان‌داني نيز از نكات لازم ديگري است كه حوزويان بايد همواره مدنظر داشته باشند.

بنده به سفري كه اخيرا به ژاپن داشتم اشاره مي‌كنم كه طي آن سفر مشاهده كردم افراد داراي دو مذهب بودايي و شينتوئيسم بودند ولي به زبان‌هاي زنده و فراگير دنيا مسلط بودند و براي ترويج آموزه‌هاي مدنظر خودشان، از آن بهره مي‌بردند. واقعا بنده به عنوان يك حوزوي، نياز حوزه به آموختن زبان‌هاي روز دنيا را احساس كردم.

اين در حالي است كه اگر الان آماري از حوزه‌هاي علميه قم داشته باشيم، به روشني خواهيم ديد كه حوزويان مسلط به زبان ژاپني به عدد انگشتان يك دست هم نمي‌رسند، در ساير زبان‌هاي مهم دنيا هم وضع مطلوبي حاكم نيست. لذا بايد تاكيد كنم كه حوزه بايد مركز زبان‌هاي روز دنيا شود و افرادي كه در حوزه حضور دارند، بايستي بتوانند با آگاهي از زبان‌هاي روز دنيا به تبليغ اسلام و فقه و حقوق اسلامي بپردازند كه حتما يكي از خواسته‌هاي مقام معظم رهبري هم اين موضوع است.
به هر حال سفر پر بركت مقام معظم رهبري طبق سنوات گذشته داراي بركاتي براي مردم قم و به ويژه حوزويان است كه با رهنمودها و تدابير حكيمانه ايشان، مي‌توانند در راه صحيح كه همان رسيدن به پيشرفت و عدالت در كشور است، گام‌هاي اساسي بردارند، ان‌شاءالله .

سياست روز:اعتراضات ايران، اعتراضات فرانسه

«اعتراضات ايران، اعتراضات فرانسه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛هنگامي که آشوب‌ها و اغتشاشات پس از انتخابات رياست جمهوري ايران سرگرفت، غربي‌ها گمان مي‌کردند که کار نظام جمهوري اسلامي ايران ديگر تمام است. آنها همه هم و غم خود را بر اين اساس نهادند تا بتوانند از اين اعتراضات، سود ببرند.

در امور داخلي ايران دخالت کردند، از اغتشاشگران حمايت کردند. سفارتخانه‌هايشان به تکاپو افتادند که ايها‌الناس کار انقلاب اسلامي ايران تمام است و به آخر خط رسيده بياييد تا از قافله حمايت از آشوب‌طلبان و فتنه‌گران عقب نيفتيد!

فتنه 88 چيزي حدود 8 ماه طول کشيد و هر چه در چنته داشته روي خيابان‌هاي شهرها ريختند. اما آن چيزي که تصورشان بود، بروز نيافت.

فتنه توسط رهبري فرزانه انقلاب و همراهي مردم بصير، خاموش و در نخستين روز سفر به قم بود که ايشان درباره فتنه 88 گفتند، «فتنه پس از انتخابات بصيرت ملت ايران را بيشتر کرد.»

و اين بصيرت امروز بيشتر از گذشته در قم شهر خون و قيام با استقبال پرشور مردم از رهبر فرزانه نمود يافت.

تفاوت ماهوي نظام جمهوري اسلامي ايران با ديگر کشورها در همين است.
اگر نظامي به جز نظام اسلامي ايران با آن فتنه گسترده و آشوب و اغتشاش که از سوي کشورهاي غربي تمام قد حمايت مي‌شد، در کشور حاکم مي‌بود چيزي از نظام حاکم کشور باقي نمانده بود و اکنون شاهد حضور نيروهاي بيگانه در اداره امور کشور خود بوديم. اما مردم آگاه از آن دوران عبور کردند.

اما عبرت‌هاي آن دوران، هم براي ما و هم براي ديگران درس‌آموز ا ست.
چند زماني است، شاهد اعتراضات گسترده‌اي در برخي کشورهاي اروپايي از جمله فرانسه، يونان و ... هستيم.

فرانسه اکنون گسترده‌ترين اعتصابات و اعتراضات را پشت سر مي‌گذراند.
شايد غريب باشد براي برخي که بگوييم، فرانسه تاوان سياست‌هاي خود را در قبال جمهوري اسلامي ايران پس مي‌دهد.

فرانسه اکنون ششمين دور اعتصابات و اعتراضات را پشت سر مي‌گذارد و همين امر باعث از کار افتادن 12 پالايشگاه در اين کشور شده است بحران اقتصادي و اجتماعي در اين کشور از آنچه که تصور مي‌شود فراتر رفته و دامنه آن با توجه به اوضاع اقتصادي و سياسي اروپا به ديگر کشورهاي اقماري اتحاديه اروپا نيز خواهد رسيد.

دخالت‌هاي اتحاديه اروپا در امور داخلي ديگر کشورها، سياست‌هاي اقتصادي که باعث هزينه‌هاي مالي و سياسي براي آنها شده است، برنامه‌هاي اقتصادي که باعث تنگ شدن عرصه زندگي مردم گرديده است و ... همه و همه باعث اعتراضات گسترده است.

فرانسه، مهد آزادي، دموکراسي و رعايت حقوق بشر اکنون دچار گرفتاري شده است که سال گذشته، همين کشور به همراه دوستانش آتش‌بيار معرکه‌اي بودند که در ايران برپا کردند.

مردم واقعا با فتنه 88 در مقابل ميکروب‌هاي سياسي و اجتماعي واکسينه شدند و به بصيرت و آگاهي بيشتري رسيدند.
 
مردم سالاري:دقت دراجراي هدفمند کردن يارانه ها

«دقت دراجراي هدفمند کردن يارانه ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم مهدي عباسي  است كه در آن مي‌خوانيد؛بالا خره با واريز هشتاد و يک هزار تومان علي الحساب براي دو ماه به حساب شهروندان ايراني در استانهاي خراسان شمالي، رضوي و جنوبي، شمارش معکوس براي اجراي يکي از مهمترين قوانين کشور طي سال هاي اخير شروع شد.

هدفمندکردن يارانه ها از آن جمله موضوعاتي است که  اگرچه تبديل به قانون شده و اکثريت قريب به اتفاق کارشناسان اقتصادي اجراي آن را ضروري مي دانند، اما به دليل برخي ابهامات، ماه هاست ذهن و فکر ايراني ها را به خود مشغول کرده و همه منتظرند که ببينند در نهايت با اجراي اين طرح قرار است چه اتفاقاتي در کشور رخ دهد؟

در حالي که دولتمردان مدام از اين موضوع سخن به ميان ميآورند که همه چيز تحت کنترل است و بايد شاهد روزهاي خوبي باشيم اما به دليل روشن نبودن شرايط آينده، کارشناسان غير همسو با دولت همچنان دغدغه ها و نگراني هاي خود را نسبت به اجراي صحيح و کامل اين طرح عنوان مي کنند.

با نظر به اينکه دولت قصد جدي براي اجراي هدفمند کردن يارانه ها  را دارد وواريز قسط اول به حساب شهروندان ايراني در چند استان نشانگر آن است که بايد منتظر اجراي طرح طي روزهاي آينده باشيم بيان چند نکته ضروري است.

اول آنکه دولت بايد باروشن کردن شرايط کشور پس از اجراي هدفمند کردن يارانه ها، جامعه را از نگراني تورم خارج کند; چرا که استرس و فقدان آرامش رواني در بين مردم،آن هم به دليل شفاف نبودن قيمت ها پس از اجراي طرح، قطعا صدمات فراواني در اجرا به اين جراحي اقتصادي وارد مي کند.

مردم، تحليل گران دقيقي هستند و بايد با آمار و ارقام، شرايط مطلوب را برايشان توضيح داد. نمي توان با بيان لغاتي نظير «کيفيت مناسب»، «مدت زمان مناسب»، «قيمت مناسب»، که  از زبان دولتمردان مطرح مي شود، شرايط رواني جامعه را آرام کرد. به طور کلي بهتر است دولت سياست  سورپرايز اقتصادي را در دستور کار خود قرار ندهد و اذهان و افکار عمومي را آماده  اجراي اين طرح سازند.

دوم آن که، هدفمند کردن يارانه ها، يک اقدام اقتصادي است. لذا بهتر است به جاي آن که مدام برخي مقامات غيراقتصادي از آماده بودنشان براي اجراي طرح تحول اقتصادي  سخن به ميان آورند، دولت و به خصوص بخش اقتصادي  و سخنگوي اقتصادي به بيان شرايط بپردازند و از آماده بودن دولت براي اجرا خبر دهند.

لذا، با نظر به اين که قرار است هدفمند کردن يارانه ها در يک شرايط  مطلوب  اجتماعي و اقتصادي اجرايي شود، بهتر است  دست اندرکاران اقتصادي کشور، به آماده بودن دولت ها و دستگاه هاي اجرايي جهت اجراي هدفمند کردن يارانه ها بپردازند. سوم آن که، دولت بهتر است باز هم بررسي هاي کامل را صورت دهد و آمادگي لا زم براي اجراي چنين طرح بزرگي  که ضرورت اجرايش بر کسي پوشيده نيست، را لحاظ کند، چرا که نقص در اجرا تبعات جبران ناپذيري بر اقتصاد کشور وارد مي کند.
 
 كيهان:چگونه دروغ مي گويند؟

«چگونه دروغ مي گويند؟»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛در آستانه مذاكرات نوامبر 2010 شايد وقت آن است كه به يكي از مهم ترين ويژگي هاي پرونده هسته اي ايران يعني ماهيت عميقا تبليغاتي آن، نگاهي عميق تر بكنيم. يكي از بديهي ترين مشخصات اين پرونده در 8 سال گذشته اين است كه همواره جنبه رسانه اي آن بر ديگر جنبه ها غلبه داشته است. تنها چيزي كه در اين مدت تغيير كرده سناريو ها و بازيگران بوده اند اما قواعد بازي و ماهيت عميقا تبليغاتي مسئله هيچ گاه دگرگون نشده است.

پرونده هسته اي ايران از جنبه هاي بسيار متفاوتي قابل تحليل است. يك بعد از مسئله بعد سياسي و استراتژيك آن است كه تلاش مي كند به اين سوال جواب بدهد كه هسته اي شدن ايران به معناي مسلط شدن آن بر كاربردهاي صلح آميز اين فناوري در ابعاد صنعتي، موازنه قدرت و حوزه نفوذ استراتژيك كشورها در منطقه و فرامنطقه را چگونه جابجا خواهد كرد. بعد ديگر، جنبه فني و حقوقي مسئله است. در اينجا بحث بر سر اين است كه ايران از حيث فني تا كجا پيش رفته و چه هدف گذاري هايي دارد و اين پيشرفت و هدف گذاري، تا چه حد با الزامات بين المللي آن طبق مقرراتي كه آنها را پذيرفته منطبق است. وجه مهم ديگر مسئله، جنبه رسانه اي و تبليغاتي آن است.

مسئله در اينجا ديگر اين نيست كه ماهيت واقعي برنامه هسته اي ايران و اهداف آن چيست بلكه اينجا با پديده اي كاملا متفاوت مواجهيم. در اينجا مسئله اين است كه چه تصويري از ايران و ماهيت فعاليت هاي آن به جهان ارائه مي شود. ميزان صادقانه بودن اين تصور به انطباق آن با واقعيت بستگي دارد و اين موضوعي است مهم كه بسيار كم به ابعاد آن پرداخته شده است.

يك نگاه كلان به ابعاد پرونده هسته اي ايران در سال هاي گذشته نشان مي دهد كه ما همواره با دو مسير مواجه بوده ايم: مسير واقعيت و مسير رسانه. اين دو مسير هيچ گاه لزوما بر هم منطبق نبوده اند. تا آنجا كه به غربي ها مربوط مي شود وظيفه مسير رسانه اي هيچ گاه اين نبوده كه مسير واقعيت را صادقانه و امانتدارانه تصوير كند، بلكه وظيفه آن اين بوده است كه ضعف ها و كاستي هاي مزمن غرب در مواجهه با ايران را بپوشاند و با اين فرض كه «واقعيت آن چيزي نيست كه واقعا وجود دارد، بلكه آن چيزي است كه مردم تصور مي كنند وجود دارد» تلاش كند با توليد فشار رواني روي ايران، بر واقعيت اهداف، تصميم ها و فعاليت هاي آن اثر بگذارد.

با اين نوع نگاه به مسئله، گاه وسوسه مي شويم اينطور تصور كنيم مقام ها و استراتژيست هاي غربي درگير با اين مسئله هم كاري غير از پذيرش و ايفاي نقش در عمليات رسانه اي عليه ايران نمي كنند و در واقع كل ماجرا يك جنگ تبليغاتي بزرگ و پيچيده است براي اينكه هيچ وقت هيچ كس حقيقت را نفهمد.

اجازه بدهيد با چند مثال موضوع را روشن كنيم. اين مثال ها در قالب عمده ترين محورهاي عمليات رواني كه ظرف 7 سال گذشته عليه ايران در فضاي رسانه هاي غربي به كار گرفته شده مطرح خواهد شد.

1- برنامه هسته اي ايران يك تهديد است. شايد مهم ترين جنبه از عمليات رسانه اي غرب عليه ايران تاكيد مستمر و بدون وقفه بر اين امر بوده است كه ايران هسته اي يك تهديد بالفعل براي صلح و امنيت بين المللي است. رسانه ها و مقام هاي غربي (به عنوان بازيگران نقش هايي كه رسانه ها به آنها واگذار مي كنند) اين موضع را به گونه اي خستگي ناپذير در سال هاي گذشته تكرار كرده اند. اما هيچ وقت به اين سوال پاسخي درست داده نشده است كه منظور از تهديد در اينجا چيست. مقام هاي ايراني بارها براي طرف هاي غربي خود استدلال كرده اند كه استراتژي نظامي ايران يك استراتژي بازدارنده و مبتني بر راهبرد ضربه دوم است.

ايران قصد حمله به هيچ كشوري را ندارد و هيچ هدف نظامي در خارج از مرزهاي خود براي خويش تعريف نكرده است. همه كاري كه ايران مي كند اين است كه مطمئن باشد لب مرزهاي خود قادر به دفاع مطمئن از خويش در مقابل هر نوع تهاجمي خواهد بود. بسيار خوب، كدام استراتژيست نظامي است كه بتواند تصور كند مي توان ابزاري مانند سلاح هسته اي را در اين دكترين نظامي گنجاند؟ ايران كاملا به اين موضوع واقف است كه ساخت سلاح هسته اي توان دفاعي آن را افزايش نمي دهد و چيزي هم بر امنيت آن نخواهد افزود.

آيا رسانه هاي غربي هرگز مايل بوده اند اين منطق روشن را براي مخاطبان خود مطرح كنند يا اينكه عمدا آن را مخفي نگذاشته اند تا بتوانند نيات ايران را در افكار عمومي جامعه غربي مشكوك جلوه بدهند؟ گذشته از اين، غربي ها تا امروز همواره تاكيد كرده اند كه تصميم هاي ايران در حوزه سياست خارجي و امنيت ملي ايدئولوژيك است. بسيار خوب، اگر غرب واقعا به آنچه مي گويد عقيده دارد، چرا به لحاظ رسانه اي فتواي صريح و روشن رهبر معظم انقلاب اسلامي در مورد حرام بودن استفاده از سلاح هسته اي را بايكوت كرده است؟

نكته ديگر در اينجا اين است كه آژانس بين المللي انرژي اتمي هرگز در بيش از 3000 نفر روز بازرسي دقيق و سخت گيرانه خود از برنامه هسته اي ايران -كه شايد در طول تاريخ همكاري كشورها با آژانس بي سابقه است- حتي يك شاهد جدي پيدا نكرده است كه نشان دهد يك برنامه تسليحاتي هسته اي در ايران وجود داشته است. حتي سازمان هاي اطلاعاتي غربي هم كه محدوديت هاي آژانس را ندارند هيچ وقت قادر به عرضه حتي يك دليل متقاعدكننده در اين مورد نبوده اند؛ بلكه كاملا برعكس همانطور كه به عنوان نمونه برآورد اطلاعات ملي آمريكا در سال 2007 و اظهارات ديروز مايكل هايدن نشان داد، در مقاطعي ناچار شده اند اذعان كنند برنامه هسته اي جاري ايران هيچ بعد نظامي ندارد.

نكته بسيار جالب توجه در اينجا اين است كه منابع غربي و مشخصا صهيونيست ها بيش از 7 سال است كه هر روز مي گويند ايران قصد ساخت سلاح هسته اي دارد، يا در آستانه ساخت سلاح هسته اي است يا حتي گفته شده كه ايران سلاح هسته اي ساخته است، اما همچنان جهان مي بيند كه هيچ خبري از بمب اتمي ايران نيست در حالي كه اگر بنا بود اين حرف ها درست باشد ايران بايد تا امروز ده ها بمب ساخته بود!

2- محور تبليغاتي بعدي كه بيشتر براي تحريك دوستان و همسايگان ايران عليه آن مصرف شده و تقريبا هر روز به اشكال و زبان هايي مختلف تكرار مي شود، اين است كه ايران قصد دارد با مجهز شدن به برنامه هسته اي منطقه را تحت كنترل خود در بياورد و با استفاده از چتر هسته اي اهداف خود در منطقه را پي گيري كند.

جالب است اين حرف از جانب كساني مطرح مي شود كه خود صدها هزار نيروي نظامي و مقدار غير قابل محاسبه اي ادوات و تجهيزات نظامي در منطقه دارند و به يك معنا تمام منطقه را به يك پادگان نظامي بزرگ تبديل كرده اند. پادگاني كه در آن با آسودگي تمام و بدون كوچكترين توجهي به مقررات بين المللي، اصول انساني و خواست و منافع مردم منطقه به هر جرم و جنايتي دست مي زنند و اغلب حتي نيازي به توجيه آن هم نمي بينند.

واقعيت اين است كه برنامه هسته اي ايران تاثير منطقه اي بسيار مهمي دارد اما اين تاثير دقيقا عكس آن چيزي است كه ماشين تبليغاتي غرب صبح تا شام فرياد مي كند. به طور بسيار ساده و خلاصه قضيه از اين قرار است كه براي ايران مسلم شده است كه عقب نگهداشتن و جلوگيري از پيشرفت تكنولوژيك كشورهاي اسلامي و تعريف آنها به مثابه كشورهايي كه جزتوليد مواد خام نقش ديگري در صحنه جهاني ندارند، يك سياست استراتژيك در غرب است و به همين دليل ترديدي در اين نيست كه تا آنجا كه به كشورهاي غربي مربوط است هرگز اجازه ورود كشورهاي خاورميانه -حتي كشورهاي متحد خود- را به عرصه فناوري هاي سطح بالا نخواهند داد. اين موضوعي است كه يك نگاه ساده به وضعيت فعلي منطقه هم آن را به خوبي ثابت مي كند.

نقشي كه ايران براي خود تعريف كرده مستقيما محصول درك اين سياست غرب است و آن نقش هم اين است كه ايران عميقا باور دارد و در اين مسير گام برمي دارد كه آنچه به دست مي آورد يا آنچه موفق به ساخت و توسعه آن مي شود، متعلق به تمام مسلمانان و ملت هاي رنج كشيده جهان است و همه آنها بايد از مواهب و نتايج آن استفاده كنند. به اين ترتيب ايران قصد دارد محروميت تاريخي ايجاد شده در منطقه را كه بدون شك كشورهاي غربي انگيزه اي براي شكستن آن ندارند، بشكند و پايان اين گزاره تاريخي و متاسفانه عموما درست در منطقه را كه مي گويد «سقف پيشرفت ما همان است كه غرب براي ما تعريف مي كند» اعلام كند.

در نتيجه، اگر غربي ها از چيزي نگران باشند اين نيست كه ايران با استفاده از چتر هسته اي منطقه را تحت كنترل خود دربياورد بلكه كاملا برعكس نگراني غربي ها اين است كه ايران با بسط روحيه خوداتكايي سلاح هاي هسته اي غرب را از كار بيندازد و اين فرايندي است كه ايران اطمينان دارد در زماني كوتاه بساط اشغالگري را از منطقه جمع خواهد كرد.

3- با هسته اي شدن ايران مسابقه هسته اي در منطقه راه مي افتد. محور بعدي كه تقريبا به موضوع ثابت در اظهارنظرها و سخنراني هاي مقام هاي آمريكايي درباره برنامه هسته اي ايران تبديل شده اين است كه با هسته اي شدن ايران، ديگر كشورهاي منطقه هم به اين سمت خواهند رفت و يك مسابقه تسليحاتي بزرگ در منطقه به راه مي افتد كه ممكن است هر لحظه از كنترل خارج شود. اين نوع نگاه به مسئله شايد در بادي امر خردپذير جلوه كند اما يك اشكال كوچك دارد و آن هم اينكه واقعيت ندارد! اگر منظور از مسابقه هسته اي، مسابقه براي ساخت سلاح هسته اي است بايد گفت اولا اگر بنا بود چنين مسابقه اي راه بيفتد تا امروز و با وجود بيش از 200 كلاهك پلوتونيومي كه غربي ها سخاوتمندانه در اختيار رژيم صهيونيستي قرار داده اند راه افتاده بود. اين مسابقه راه نيفتاده است به اين دليل كه قضيه اساسا به اين شكل نيست كه همه چيز براي ورود كشورهاي منطقه به مسابقه ساخت سلاح آماده است و فقط مانده كه آنها تصميم سياسي براي ورود به اين مسابقه را بگيرند، بلكه برعكس ورود به چنين بازي اي مستلزم در اختيار داشتن حجم وسيعي از امكانات مالي و فني دركنار توان تامين مواد خام، نيروي متخصص و دانش فني است كه محروميت هاي تحميل شده با منطقه دسترسي به آنها را غيرممكن كرده است. ثانيا ايران اساسا قصد ساخت سلاح هسته اي ندارد كه بنا باشد در پاسخ به آن يك مسابقه ساخت سلاح هسته اي در منطقه راه بيفتد.

 ثالثا با وجود همه تبليغاتي كه غربي ها تا امروز كرده اند ملت هاي منطقه خاورميانه به هيچ وجه از جانب برنامه هسته اي ايران احساس تهديد نمي كنند كه چنين پاسخي به آن را ضروري ببينند. مطالعه اي كه ماه گذشته موسسه زاگبي و دانشگاه مريلند به طور مشترك منتشر كردند نشان مي دهد كه 92 درصد مردم منطقه و كشورهاي عربي عقيده دارند برخورداري از فناوري صلح آميز هسته اي حق ايران است و حتي بيش از 70 درصد آنها مي گويند كه ايران حق دارد سلاح هسته اي بسازد. و نكته آخر كه رسانه هاي غربي هيچ علاقه اي به بحث درباره آن از خود نشان نمي دهند اين است كه اگر منظور از مسابقه هسته اي، مسابقه براي دستيابي به فناوري صلح آميز هسته اي باشد، اين اتفاقي است كه همين الان هم رخ داده و بسياري از كشورهاي منطقه سرمايه گذاري در اين زمينه را آغاز كرده اند.

سوال اين است كه چه مقدار از اين واقعيات را از رسانه هاي غربي شنيده ايد؟ اينها واقعيات عيني و ثبت شده برنامه هسته اي ايران است اما رسانه هاي غربي عمدا آن را سانسور مي كنند و چيزهاي ديگري به جاي آن مي نشانند تا بتوانند نتايج مورد نظر خود را بيرون بكشند. اين نوشته بسيار مجمل است و به برخي مباحث بسيار مهم ديگر درباره برنامه هسته اي ايران نمي پردازد اما از همين مقدار كه گفته شد به آساني مي توان اين نتيجه را گرفت كه پر كردن شكاف واقعيت- رسانه شايد مهم ترين كاري است كه آن دسته از اهالي رسانه كه هنوز علاقه اي به واقعيت دارند، بايد درباره برنامه هسته اي ايران بكنند.

ابتكار:انحراف در اصولگرايي يا رقابت زود هنگام براي قدرت؟!

«انحراف در اصولگرايي يا رقابت زود هنگام براي قدرت؟!»عنوان ستون نگاه ويژه‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم دکتر محمود شريف زادگان است كه در آن مي‌خوانيد؛در طول يکي دو هفته اخير يک خط تبليغاتي از سوي برخي سايت‌ها و نشريات موسوم به "اصول گرا" ديده شده که بر گرد يک محور پيش مي‌رود. عباراتي همانند «انحراف در اصولگرايي» يا «جريان انحرافي اصولگرايي» از سوي سايت‌هايي همچون پايگاه خبري جوان، جهان نيوز، مرکز اسناد انقلاب اسلامي و مشرق نيوز و ديگر سايت‌هاي همسو، در اين خط تبليغاتي مطرح مي‌شوند.

اين خط تبليغاتي چنين ادعا مي‌کند که جناحي در اردوگاه اصولگرايي برنامه انتخابات نهم مجلس شوراي اسلامي و يازدهم رياست جمهوري را از هم اکنون آغاز کرده است. هر چند که اين دست سايت‌ها در اخبار خود فقط به عبارت «جريان انحرافي اصولگرايان» بسنده کرده و معلوم نساخته اند که منظور آنان از اين عبارت چه فرد يا گروه و حزبي است اما هفته نامه پنجره در شماره 63 مصاحبه‌اي با آقاي محمد يزدي منتشر کرد که تا اندازه‌اي به روشن شدن اين قضيه کمک مي‌کند.

آقاي يزدي در آن مصاحبه به طور مشخص نام مشايي را برد و ادعا کرد «در حال حاضر ايشان در خيلي استان‌ها کارهايي را شروع کرده و با پول بي ‌حساب مردم که خيلي‌ها از آن اطلاع دارند و در جريان هستند، درصدد رئيس ‌جمهور شدن است». با توجه به قرار گرفتن مجله پنجره در جبهه سياسي آن سايت ها، به سختي مي‌توان منظور آن اخبار را به فردي غير از آقاي مشايي و هواداران وي نسبت داد و از اين رو، روشن مي‌شود که هدف اين اخبار ايجاد خط تبليغاتي هماهنگ بر ضد مشايي و گروه وي است.

آيا مشايي و گروه او به عنوان قدرتمندترين بخش دولت دهم از هم اکنون براي انتخابات يازدهم رياست جمهوري شروع به فعاليت کرده تا آنجا که حتي ستادهاي مرکز و استانها و نيروهاي آن را مشخص کرده و به قول آقاي يزدي پولهايي نيز تا کنون پرداخت کرده اند؟ صحت و سقم اين اخبار به عهده آن سايت‌ها و آقاي يزدي است اما از مجموع اين اخبار و گفته‌ها چند نکته به دست مي‌آيد که مي‌تواند چشم اندازي را براي وضعيت سياسي فعلي کشور و حتي چند سال بعد ايجاد کند.

نخستين نکته در مورد همين عبارت و اذعان به انحراف در اردوگاه اصولگرايي است.
چهرهاي شاخص و جريانهاي مختلف اردوگاه موسوم به اصولگرايي از سال‌ها قبل و به خصوص در جريان اتفاقات سال گذشته همواره سعي داشتند تا اردوگاه خود را به عنوان ميراث دار اصيل انقلاب اسلامي مطرح کنند و مدام اردوگاه اصلاح طلبي را متهم به انحراف از خط انقلاب و امام راحل (ره) مي‌کردند. عبارت «جريان انحرافي اصولگرايان» از سوي سايت‌هاي موسوم به اصولگرا به معناي اذعان به انحراف در اين اردوگاه است که تا پيش از اين سابقه نداشته است.

البته از چند ماه پيش هشدارهايي از سوي کساني چون محمد رضا باهنر و مرتضي نبوي داده مي‌شد و قريب به اين معنا بود به صورتي که اولي از تهديد در اردوگاه اصولگرايي سخن گفت و دومي از نگراني ايدئولوژيک در اصولگرايي. نقطه مشترک سخنان اين دو شخصيت مطرح اردوگاه به اصطلاح اصولگرايي در اين بود که درون اصولگرايي جرياني در حال رشد است که خود را مستقل از هدايت روحانيت مي‌داند و به قول مرتضي نبوي، با ادعاي ارتباط مستقيم با امام زمان (عج)، قائل به حذف وساطت روحانيت در اين پيوند است و خود را مستغني از تکيه کردن بر روحانيت مي‌داند. يک نکته از اين اظهارات، روشن مي‌شود و آن اين که اتهام انحراف به درون اردوگاه اصولگرايي راه يافته و مطرح کنندگان آن نه خارج از اين اردوگاه، بلکه افرادي مطرح در آن هستند.

به عبارت ديگر، اکنون اتهام انحراف به عنوان حربه‌اي موثر براي از دور خارج کردن رقيب در داخل اين اردوگاه به کار برده مي‌شود و اين امر نشان مي‌دهد که رقابت درون گروهي از حد اختلاف سليقه گذشته و به حد حذف درون گروهي رسيده است.

نکته دوم اين است که آيا مي‌توان دولت نهم و دهم را به واقع دولتي‌هاي اصولگرا ناميد و جبهه قدرتمند آن را در اين اردوگاه تعريف کرد؟ علي اكبر جوانفكر، مدير عامل ايرنا و مشاور مطبوعاتي رئيس جمهور، پاسخ قاطعي به اين مسئله داده و گفته «برخي دنبال اين هستند كه احمدي نژاد را به جريان اصول گرايي منتسب كنند و بايد از آن جلوگيري كرد». با توجه به گذشته مي‌توان گفت که آقاي احمدي نژاد و جبهه قدرتمند دولت وي در هر دو دوره انتخابات رياست جمهوري نهم و دهم، دست استمداد به احزاب اصولگرا دراز نکردند، موضوعي که حتي مرتضي نبوي نيز آن را تاييد کرد، و در نتيجه، به صراحت خود را منتسب به اردوگاه اصولگرايي نکردند.

از اين رو، ادعاي جوانفکر تا اندازه زيادي قابل تاييد است و دولت نهم و دهم احمدي نژاد تنها از حمايت اردوگاه موسوم به اصولگرايي بهره برداري کرده است بدون اين که خود را برآمده از آن بداند. پس چگونه مي‌توان اتهام انحراف در اصولگرايي را به جبهه‌اي در اين دولت نسبت داد؟! به عبارت ديگر، نخست بايد دريافت که اين دولت يا حداقل جبهه قدرتمند درون آن آيا قبول دارد که جزو اردوگاه اصولگرايي است يا نه، تا بعد بتوان چنين اتهامي را به آن نسبت داد.

نکته سوم در اين است که چرا عبارت «جريان انحرافي اصولگرايي» به صورت هماهنگ در سايت‌هاي همسو منتشر مي‌شود و طرح چنين موضوعي در فضاي کنوني سياسي کشور از چه رو است؟ چنين عبارتي قبل از هر چيز ناظر به انتخابات رياست جمهوري يازدهم است و به نوعي خبر از رقابت زود هنگام انتخاباتي مي‌دهد. چنين رقابتي با توجه به دو سال و نيم باقيمانده تا انتخابات يازدهم، خلاف رويه سه دهه گذشته و در نتيجه، کاملا غير طبيعي است اما از سوي ديگر و با توجه به وقايع رخ داده در يک سال و نيم گذشته بايد اعتراف کرد چنين رقابتي چندان هم غير طبيعي نيست.

در واقع، اتفاقات يک سال و نيم گذشته کار افراط گرايي را به آنجا رساند که در عمل به برچيده شدن بازار اردوگاه اصلاح طلبي ختم شد و فضاي سياسي را با انسداد رو به رو کرد. در اين ميان، تلاش برخي چهر‌هاي اصولگرا همانند علي مطهري يا حجت الاسلام و المسلمين صديقي در خطبه‌هاي نماز جمعه نيز باعث بازگرداندن اصلاح طلبان به صحنه رسمي سياسي نشد. در خلاء حضور اصلاح طلبان، استفاده گروهي از ظرفيت‌هاي موجود براي رياست جمهوري يازدهم طبيعي است.

شايد ويژگي‌هاي اين گروه مطابق با معيارهاي اردوگاه موسوم به اصولگرايي نباشد، اما اين دليل نمي‌شود تا خود را محروم از وضعيت موجود کند به خصوص اين که چندان هم خود را در اين اردوگاه نمي‌داند. به عبارت ديگر، رقابت زود هنگام انتخاباتي، نتيجه بارز و مشخص افراط گرايي در اتفاقات گذشته است که با ايجاد انسداد سياسي، فضاي مناسب را براي گروهي خارج از معيارهاي اصلاح طلبي و اصولگرايي ايجاد شده کرده است.

رقابت زودهنگام انتخاباتي از وجه ديگر حاکي از به صدا در آمدن زنگ خطر در اردوگاه اصولگرايي است تا با عبارت «جريان انحرافي اصولگرايي» و عباراتي از اين قبيل زمينه براي وارد کردن اتهام انحراف بر اين گروه آماده شود و بتوان به اين وسيله آن را از صحنه سياسي حذف کرد.

اين تبليغات نشان مي‌دهد که اردوگاه موسوم به اصولگرايي خود را مواجه با رقيبي قدرتمند در انتخابات آينده مي‌بيند و با وارد کردن اين اتهام فعاليت انتخاباتي را در عمل آغاز کرده است. به نظر مي‌رسد که اين وضعيت کماکان ادامه داشته باشد و حتي اتهام‌ها جدي تر شوند.اما بايد توجه داشت که تا وقتي اصلاح طلبان معتقد به نظام و رهبري در فضاي سياسي از لاک حضور غير رسمي خارج نشده و مجوز فعاليت رسمي پيدا نکنند، چنين اتهام‌هايي نمي‌تواند رقيب تازه به ميدان آمده را حذف کند و حتي همين امر بيشتر باعث تقويت آن خواهد شد.

در واقع، تقابل "اصلاح طلب معتقد به نظام و ولايت فقيه" و "اصولگرا" تعادلي در فضاي سياسي ايجاد مي‌کرد که با حذف يک سو، وضعيت به نفع طرف ديگر ختم نشده، بلکه باعث ظهور گروهي با ظرفيت و ادعاهايي تازه شده و تا برقراري تعادل پيشين، اين گروه است که از ظرفيت‌هاي موجود بهره برداري خواهد کرد و به موفقيت‌هاي چشمگير احتمالي خواهد رسيد.

جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛روزها و هفته‌ها هر چند به سرعت بر يكديگر سبقت مي‌گيرند ولي دهم ذيقعده مصادف با سالروز ميلاد با سعادت هشتمين خورشيد درخشان آسمان امامت، عالم آل محمد(ص) حضرت ثامن الحجج علي بن موسي الرضا عليه السلام براي مردم ايران كه در سايه رحمت و عنايت بيكران حضرتش زندگي مي‌كنند، از جلوه و عظمت خاصي برخوردار است.

اين هفته در سالروز ولادت گوهر تمام نماي شريعت نبوي و مروج آئين محمدي(ص)، زمين و آسمان چراغ بندان طلوع خورشيدي شد كه آسمان فيروزه‌اي خراسان را دردل خود جاي داده و سرزمين طوس را به حريم ملائك تبديل كرده است؛ امام رئوفي كه قرنهاست ملت ايران در پرتو عنايت و در سايه مهرباني اش، در امن و امان بسر مي‌برند و از گزند حوادث و خطرات ايمن هستند.

يكي از جلوه‌هاي كمال حضرت رضا(ع) براي شيعيان، دامنه بي انتهاي علم حضرتش است كه همگان را در طول اعصار، مبهوت خويش ساخته است. پرتوافشاني علوم رضوي آنچنان گسترده بود كه نه تنها در زمان حضورشان در ميان مردم بلكه پس از آن نيز فاروق بين حق و باطل بودند. شايد امروز مهمترين وظيفه براي ملت و مسئولان اين سرزمين اسلامي اين باشد كه بتوانند مروج علوم شكوهمند رضوي بوده و جهانيان را از سفره پربركت معنوي آنحضرت بهره‌مند گرداند.

هفته جاري و در سالروز ميلاد ا مام رضا عليه السلام، سفر رهبر معظم انقلاب به قم آغاز شد و ايشان در ميان استقبال باشكوه مردمي وارد اين شهر شدند. حضرت آيت‌الله خامنه‌اي پس از زيارت حضرت معصومه(س) در اجتماع عظيم مردم قم، اين شهر مقدس را در پرتو بيداري مردم و وجود حوزه پربركت علميه، پايگاه بصيرت و جهاد ناميده و مردم اين شهر را مردمي صادق و پرصفا خواندند.

رهبر انقلاب اسلامي در تشريح تاكتيكهاي جبهه استكبار، به ترويج "اسلام منهاي روحانيت" اشاره كرده و افزودند: آنها تاثير شگرف روحانيت را در حركات مردم و بيداري ملت درك كرده‌اند به همين علت به دنبال ترويج اسلام منهاي روحانيت هستند كه بايد هوشيارانه با اين جهت گيري دشمنان مقابله كرد. ايشان ترويج جدايي دين از سياست و "اسلام منهاي سياست" را از ديگر تاكتيكهاي استكبار خوانده و افزودند: نقشه راه و طرح كلي دشمن براي مقابله با نظام اسلامي، مي‌تواند براي ما نيز يك نقشه راه ترسيم كند به گونه‌اي كه هر مسئله‌اي كه آماج حملات آنهاست بايد مورد تأكيد ما قرار گيرد.

رهبر انقلاب همچنين با اشاره به تشديد تحريمهاي ايران افزودند: ملت و كشور ايران از اولين سالهاي انقلاب مورد تحريم بوده‌اند و راه مقابله با آن را بلدند و به همين علت، تحريمهاي اخير نيز كه با هدف تشديد فشار برروي مردم و جدا كردن آنها از نظام اسلامي طراحي شده بود، همچنانكه مسئولان و مردم مي‌گفتند و عملاً نيز ثابت شد نتوانست اثر قابل توجهي بر زندگي مردم بر جاي بگذارد. رهبر انقلاب اسلامي در همين زمينه تأكيد كردند ملتي كه دهه 60 را با آن دشواريها و كمبودها تحمل كرده است، امروز در پرتو پيشرفتهاي عظيم، به آينده خود اميد و اعتماد بيشتري دارد و به همين علت در مقابله با توطئه گران مي‌ايستند.

در اين هفته ايران اسلامي ميزبان دو هيأت عاليرتبه خارجي بود كه براي رايزني به كشورمان آمدند. نخستين ميهمان، آقاي نوري مالكي نخست‌وزير كشور عراق بود كه به واسطه اشغال عراق با بحرانها و ناامني‌هاي ناخواسته بسياري مواجه است و هنوز پس از گذشت 7 ماه از انتخابات مجلس اين كشور با عدم توفيق برپايي جلسات مجلس و بلاتكليفي در انتخاب نخست‌وزير دست به گريبان مي‌باشد. مالكي و هيات همراه در اين سفر با حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب ديدار كرده و از نقطه نظرات ايشان بهره‌مند شدند. رهبر انقلاب اسلامي در اين ديدار، تشكيل هرچه سريعتر دولت و برقراري كامل امنيت را از موضوعات مورد نياز عراق خوانده و تاخير چند ماهه در اين مهم را مخل امنيت و آباداني اين كشور دانستند. ايشان خاطرنشان كردند بايد همه مسئولان، سياستمداران و دلسوزان عراق بر موضوع تشكيل هرچه سريعتر دولت متمركز شوند. رهبر انقلاب همچنين اظهار اميدواري كردند هرچه زودتر شر آمريكا از عراق كوتاه شده و مشكلات مردم اين كشور برطرف گردد.

دومين ميهمان، رئيس‌جمهور ونزوئلا بود كه براي نهمين بار براي استمرار رايزني با مسئولين و توسعه روابط با كشورمان به تهران آمد.

در اين هفته همچنين شاهد تحولات چشمگير و مثبتي در زمينه انسجام امت اسلامي بوديم كه سخنان شجاعانه و تاريخي شيخ احمد الطيب، رئيس جامعه الازهر مصر نقطه عطفي در اين رابطه بود. شيخ الازهر كه مدت كوتاهي است به اين سمت برگزيده شده، با اشاره به وجود توطئه‌هاي سنگين براي ايجاد تفرقه ميان مسلمانان، با صراحت اعلام كرد "ما اختلافي با شيعيان نداريم و پشت سر آنها نماز مي‌خوانيم." اين سخنان از اين جهت مهم و ستودني است كه اين روزها پس از اظهارات وي، فشارهاي زيادي از ناحيه برخي سلفي‌ها و محافل وابسته به وهابيت به او وارد شده و جوسازيهايي براي متهم كردن و طرد وي صورت گرفته است. او به اين دليل مورد فشار قرار گرفته كه علناً اعلام كرد شاهد طراحي توطئه‌هايي از سوي محافل افراطي عليه امت اسلامي است كه صدور حكم تكفير عليه شيعيان از جمله آنست. وي اين قبيل اقدامات فتنه گرانه عليه شيعه را غيرقابل قبول خوانده و تصريح كرد "ما هيچ توجيهي براي اين كار در اسلام نداريم و در قرآن و سنت رسول خدا هيچ مستندي براي آن وجود ندارد." وي اقدامات گروههاي تكفيري و وهابيون عليه شيعه را در راستاي دامن زدن به اسلام ستيزي دشمنان و برافروختن تنور اختلافات ميان سني و شيعه خواند كه سعي دارند نوكري خود را به استعمار اثبات كنند.

اين فتنه انگيزي‌ها و تفرقه افكني‌ها براي تضعيف بنيه امت اسلامي هر چند داراي سابقه‌اي طولاني است لكن در سالهاي اخير در قالب‌ها و اشكال مختلف توسط عناصر وهابي و ايادي استكبار و با كمكهاي مالي و رسانه‌اي كه اكنون در اختيار توطنه گران قرار دارد با شدت بيشتري دنبال مي‌شود اما خوشبختانه هوشياري علما و بزرگان شيعه و سني در افشاي اين توطئه، در شرايطي كه امت اسلامي به وحدت نياز دارد، بيش از پيش موثر خواهد بود.

صحنه بين‌المللي نيز، اين هفته، شاهد حوادث و تحولات مختلفي بود. در فرانسه، اعتصابات و اعتراضات عليه دولت به اوج خود رسيده و ساركوزي را براي ادامه حكومت با معضلات جدي مواجه كرده است. دولت ساركوزي از زمان به قدرت رسيدنش با مشكلات جدي اقتصادي مواجه بوده است تا اين كه چندي پيش دولت تصميم گرفت براي مهار و جبران كسري بودجه شديدش، هزينه‌هاي دولتي را كاهش دهد و اقدام به اصلاح نظام بازنشستگي و كاهش بودجه هزينه درمان كرد. اين طرح جنجالي دولت فرانسه مدت 40 روز است فرانسه را در التهاب سياسي و اعتراضات اجتماعي قرار داده است به گونه‌اي كه روز سه شنبه گذشته حدود 5/3 ميليون فرانسوي براي نشان دادن نارضايتي خود از سياست‌هاي دولت ساركوزي به خيابانها ريختند.

پيوستن كاركنان پالايشگاه و جايگاه‌هاي عرضه سوخت و همچنين دانش آموزان و دانشجويان به اعتصاب، روند ا مور اين كشور را كاملاً مختل كرده است. هم اينك 12 پالايشگاه فرانسه در اعتصاب كامل قرار دارند و حدود 50 درصد پروازهاي داخلي و خارجي فرانسه لغو شده است.

دولت ساركوزي در برابر اعتراضات سراسري و كم سابقه مقاومت مي‌كند و اعتراضات را كم اهميت تلقي كرده و سعي دارد خود را مسلط بر اوضاع نشان دهد ولي ناظران نظر ديگري دارند و معتقدند عمق نارضايتي فرانسوي‌ها از سياستهاي دولت ساركوزي بيش از آني است كه دولت جلوه مي‌دهد. ساركوزي هم اكنون بر سر يك دو راهي دشوار قرار دارد. مقاومت بر سر مواضع و سياستهاي خود، كه قطعاً ساركوزي را با موج بيشتري از اعتراضات و اعتصابات مواجه خواهد ساخت و كوتاه آمدن در برابر معترضين نيز كه دولت ساركوزي را با افزايش بار مالي و تشديد بحران اقتصادي كمرشكن مواجه خواهد ساخت.

اين هفته نيز بلاتكليفي در تشكيل دولت در عراق ادامه يافت و گره انتخاب نخست‌وزير براي هفتمين ماه همچنان ناگشوده ماند. درحالي كه نوري مالكي تلاش كرد تا با ديدار و مذاكره با مقتدي صدر، توافق جناح صدر را با نخست وزيري خود جلب كند، جناح العراقيه وابسته به اياد علاوي و گروه "ائتلاف ملي" به رهبري سيد عمار حكيم بار ديگر تاكيد كردند نظر آنها بر روي "عادل عبدالمهدي" براي تصدي پست نخست وزيري است.

در اين زمينه يكي از مسئولان العراقيه از رايزني با كردها براي جلب توافق آنها با نخست وزيري عبدالمهدي خبر داد و كردها، نيز آنچنانكه پيشتر نشان دا ده‌اند به دنبال امتيازات مورد نظر خود هستند. اين مسائل حكايت از آن دارد كه اوضاع سياسي عراق همچنان پرابهام است و اميد گشايشي در اوضاع، دست كم در آينده نزديك، نمي‌رود. قطعاً اين وضعيت به نفع ملت عراق نيست و در اين ميان، تنها طرف‌هايي كه سود مي‌برند اشغالگران، گروه‌هاي زياده‌طلب عراقي، و برخي كشورهاي عرب منطقه هستند كه منافع آنها در تداوم بحران در اين كشور است.

هفته جاري، اوضاع افغانستان نيز كماكان بحراني بود و شمار ديگري از افغاني‌ها و نيروهاي خارجي مستقر در اين كشور در جريان خشونت‌ها و ناآرامي‌ها كشته شدند. در اين ميان اظهارات وزير دفاع آلمان كه در جريان ديدار با نيروهاي اين كشور در افغانستان بيان داشت به روشني وضعيت نامساعد حاكم بر افغانستان و عمق مشكلات اشغالگران را نشان مي‌دهد. وزير دفاع آلمان، اوضاع افغانستان را ديوانه كننده خواند.

واقعيت اين است كه غرب در چگونگي برخورد با بحران افغانستان درمانده و توان تدبير و تعقل را از دست داده است. ناتو به سركردگي آمريكا تاكنون همه تدابير ممكن را در افغانستان به كار بسته‌اند كه حاصل و نتيجه‌اي در برنداشته است. تازه‌ترين راهكار ناتو يعني مصالحه و مذاكره با گروه طالبان نيز تاكنون نتيجه ملموسي نداشته است. هر چند دولت كرزاي و مقامات غربي مي‌كوشند اين طرح را درحال پيشرفت جلوه دهند ولي سران طالبان هرگونه مصالحه را رد كرده‌اند و ناظران نيز معتقدند اين طرح اساساً قابل تحقق نيست چرا كه اهداف گروه طالبان و طرف‌هاي مقابل در تضاد كامل قرار دارد. مجموعه اين‌ها مويد اين نگراني آمريكايي هاست كه باتلاق افغانستان روز به روز عميق‌تر مي‌شود و اين كشور درحال تبديل شدن به يك ويتنام ديگر براي آمريكاست.

هفته جاري يك نظرسنجي نشان داد كه اوضاع و شرايط دمكراتهاي تحت رهبري اوباما در آمريكا روز به روز نامساعدتر مي‌شود. در اين نظرسنجي مشخص شد كه 15درصد از راي دهندگاني كه در انتخابات رياست جمهوري گذشته به اوباما راي دادند اعلام كرده‌اند به جمهوري خواهان راي خواهند داد. باراك اوباما نيز در سخنراني سالانه خود در ميان هواداران دمكرات خود به آنها توصيه كرد كه اميد داشته باشند و همان شور و شوقي را كه در انتخابات گذشته به خرج دادند در انتخابات آتي ميان دوره‌اي كنگره نيز داشته باشند. با اينحال روند تحولات سياسي داخلي آمريكا بيانگر آن است كه اين دعوت اوباما براي طرفدارانش نمي‌تواند چندان موثر و سودمند واقع شود.

هم اكنون پس از گذشت حدود دو سال از رياست جمهوري اوباما، بسياري از آمريكايي‌ها وعده‌هاي وي براي ايجاد تغيير و تحول در شرايط زندگي خود را تحقق نيافته مي‌دانند. همچنين در سياست خارجي نيز اوباما سياستهاي جورج بوش را دنبال كرده و آمريكا در صحنه جهاني با همان معضلات و شرايط بغرنج گذشته دست به گريبان است. از اينرو انتخابات ميان دوره‌اي كنگره مي‌تواند محكي مهم براي موقعيت اوباما باشد و نشان خواهد داد كه آيا وي مي‌تواند به حيات سياسي خود ادامه دهد و يا اينكه بايد شكست را بپذيرد.

رسالت:وحدت ملي را جدي بگيريم

«وحدت ملي را جدي بگيريم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌‌ي رسالت است كه در آن مي‌خوانيد؛
1- سفر به ياد ماندني مقام معظم رهبري به قم، ام القراي جهان اسلام و استقبال تاريخي مردم قم به نمايندگي از مردم ايران و ملت‌هاي جهان اسلام را بايد از ابعاد گوناگون مورد بررسي قرار داد و پيام‌هاي ويژه نشاط ديني و ملي مردم و بصيرت مثال زدني ملت را ادراك كرد. مهمترين محوري كه مقام معظم رهبري در ديدار پر شكوه مردم قم مطرح كردند موضوع پاسداشت وحدت ملي بود.

2- وحدت و همگرايي ملت، خار چشم دشمنان اسلام و انقلاب است وحدت و همگرايي سكه ملت ايران در بازار ديروز، امروز و فرداي سياست و خنثي كننده توطئه‌هاي ريز و درشت طراحان نبرد نرم عليه انقلاب است.
رهبر انقلاب در بيانات خود در قم، هم مردم و هم خواص را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند؛ "وحدت ملي را جدي بگيريد"
3- مهمترين وظيفه انقلابيون در حال حاضر ارتقاي وحدت ملي و انسجام اسلامي است. تاكيد معظم له بر اين امر كه كليد هوشياري و بصيرت مردم و مسئولان است، بايد به صورت يك گفتمان مسلط در آيد.
اگر آتش افروزي‌هاي بد خواهان خوب رصد شود متوجه مي‌شويم كه آنها فقط و فقط وحدت ملي را - براي بازگشت استعمار و استبداد -
نشانه گرفته‌اند.
حركت به سوي وحدت همان طور كه مقام معظم رهبري فرمودند؛ "صرف حرف زدن از وحدت كافي نيست" بايد با طراحي مكانيسم‌هاي دقيق ساختاري به مرزهاي وحدت و همگرايي رسيد.

4- گفتمان وحدت و همگرايي در برابر گفتمان فتنه و آشوب قرار دارد. فتنه گران شبانه روز با دروغ، تهمت، تشويش اذهان عمومي و اهانت و مسخرگي مي‌خواهند از ابهت و عظمت وحدت ملي بكاهند اما با سد آگاهي و بصيرت مردم روبه‌رو شده‌اند دشمن از مردم نااميد است لذا مي‌خواهد دستكاري در ذهن مردم را از طريق غفلت و فريب برخي نخبگان انجام دهد. لذا برخي نخبگان كه در معرض هستند بايد هوشمندي خود را حفظ كنند.

5- يكي ديگر از راهكارهاي ايجاد همگرايي و وحدت تاكيد روي پيشرفت كشور، خدمت به مردم و بسط عدالت در جامعه است گرمي و حرارتي كه از اين حركت ايجاد مي‌شود، هر توطئه‌اي را در نطفه خفه مي‌كند. چون اهل آشوب و فتنه و تفرقه عزم خود را جزم كرده است كه مملكت را عقب مانده نگه‌ دارد.

6- مديريت گفتگوها و مديريت نقد درون گفتماني بر اساس عقلانيت اسلامي راهكار ديگري براي رسيدن به وحدت و همگرايي است. عقل حكم مي‌كند از مطالبي كه دشمن از رسانه‌اي كردن آن سود مي‌برد، پرهيز شود.

آفرينش: شفاف‌سازي در اجراي هدفمند كردن يارانه‌ها

«شفاف‌سازي در اجراي هدفمند كردن يارانه‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد؛در چند وقت اخير بحث هدفمندي يارانه ها و نحوه اجراي آن از سوي دولت سبب افزايش گمانه زني ها و نظرات ضد و نقيضي در اين زمينه گرديده است. به طوري که به علت عدم شفاف سازي جزئيات طرح از سوي دولت مردم و ديگر مسولين دچار نوعي سردرگمي نسبت به اين طرح شده اند.اما آنچه به نظر مي رسد و اکثر کارشناسان بر آن معتقدند آن است که با اجراي اين طرح با يک سري چالش ها و مشکلات رو به رو خواهيم شد. اما آنچه دور نمايي سخت و مشقت آوري را براي مردم و جامعه فراهم مي کند عدم آموزش لازم و اطلاع رساني کافي نسبت به آينده پيش روي آنهاست.

از طرفي قانون هدفمندي هنوز اجرا نشده، ما شاهد افزايش قيمت کالاها از جمله برق بوديم که تبعات آن را در استان هاي شمالي ديديم. اين برخورد و واکنش مردم به اين معناست که هنوز زمينه ذهني اجراي اين طرح براي مردم فراهم نشده و مردم نمي توانند به خوبي اين وضعيت را درک کنند و برايشان نا مأنوس است. از طرفي اگر قرار باشد در اجراي اين قانون قيمت برق و يا ساير حامل هاي انرژي به اين ميزان افزايش يابد پرداخت آن در توان مردم نخواهد بود.اينکه اجراي طرح هدفمندي يارانه ها باعث تورم مي شود امري است که اکثر کارشناسان اقتصادي بر آن اتفاق نظر دارند. و نرخ اين تورم را بين 20 تا 30 درصد مي دانند. و ما پيش لرزه هاي اين تورم را مي توانيم در بازار مصرفي کالا و ساير خدمات مشاهده کنيم .

در وضعيت کنوني که هنوز اين قانون اجرا نشده اوضاع گراني و قيمت کالا ها وضعيت مناسبي ندارد و همين امر باعث ايجاد نوعي نگراني و استرس در مردم شده که نمي دانند بعد از اجراي اين طرح چه وضعيتي در انتظار آنها است.نمي توان گفت که مردم انتظار سختي و مشقت را نداشته باشند اما با اين شيوه که دولت اجراي اين طرح را مدام به تاخير مي اندازد باعث فشار بيشتر بر مردم مي شود. بديهي است که بايد تمامي زواياي اين قانون و نحوه اجراي آن براي مردم و توليد کنندگان روشن و شفاف سازي شود.

افزايش قيمت تمام شده کالاها و خدمات يکي از تبعات اجراي قانون هدفمندي يارانه ها مي باشد و از آنجا که واحدهاي توليدي از نحوه عملکرد و اجراي اين قانون مطلع نيستند نمي توانند خود را براي اين وضعيت آماده نمايند و بالتبع نمي توانند ثبات و ميزان مشخصي را براي قيمت کالاهاي خود تعيين کنند. و تا مادامي که زمان اجراي اين طرح مشخص نباشد به علت سردرگمي توليد کنندگان و استرس آنها از اجراي اين قانون نمي توان انتظار داشت بازار داراي ثبات قيمت شود. بايد به اين نکته توجه کرد که با وضعيت کنوني گراني و قيمت ارز و طلا در بازار نمي توان انتظار داشت که بعد از اجراي طرح هدفمند كردن يارانه‌ها اين افزايش قيمت ها کاهش يابد و يا تعديل شود.

بلکه مردم بر اين عقيده هستند که با اجراي اين طرح ميزان قيمت کالا و خدمات رشد چشم گيري خواهد داشت . واين ترس و نگراني در مردم وجود دارد که با آزاد سازي قيمت ها و ميزان درآمد آنها نتوانند از عهده مخارج زندگي بر آيند.لذا لازم است تا دولت محترم هرچه سريعتر نسبت به شفاف سازي و نحوه اجراي اين طرح اطلاع رساني نمايد تا مردم و توليد کنندگان از آينده خود با خبر شوند و خود را براي مواجه شدن با رخداد آتي آماده نمايند. و از طرفي ديگر لازم است دولت از به تاخير افتادن دوباره اجراي اين طرح جلوگيري نمايد تا از فشارهاي رواني بر مردم و جامعه کاسته شود.

آرمان:اين يک تاکتيک سياسي است

«اين يک تاکتيک سياسي است»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم صادق زيباکلام است كه در آن مي‌خوانيد؛ درباره اظهارات جوانفکر و وضعيت پيش‌آمده در جبهه اصولگرايان بايد گفت که آقاي جوانفکر و مشاوران نزديک به رئيس جمهور بعد از انتخابات رياست جمهوري دهم سعي کردند که به شکلي آقاي احمدي‌نژاد را در وراي جريانات سياسي اصولگرايي مطرح کنند. به نظر من اين تلاش بيهوده است و آقاي احمدي‌نژاد جايگاهش در ميان جريان اصولگرايان بوده است. حلقه نزديک به رئيس جمهور مي‌خواهند که ايشان و جريان منتسب به ايشان را در انتخابات آينده رياست جمهوري

به شکلي مطرح کنند که بتوانند از آراي اصلاح طلبان بهره برداري نمايند و بگويند آقاي احمدي‌نژاد در وراي جريان اصولگرايي قرار دارد. اين‌ها مي‌خواهند به شکلي آقاي احمدي‌نژاد را براي اقشار و لايه‌هاي جوان و 13ميليوني که به ايشان راي ندادند جداي از جريان سنتي اصولگرايان تعريف کنند. در عين حال نمي‌خواهند از اردوگاه اصولگرايان هم جا بمانند.

البته اين کار شاق و دشواري است، «آقاي جوانفکر و دوستانشان مي‌گويند که ما اصولگرايان را همراه خود داريم اما چه کنيم که براي آينده بخشي از تحصيل‌کرده‌ها و جوانان را از اصلاحات جدا کنيم و آن‌ها را به اردوگاه خود بيافزاييم . بنابراين نه صددرصد مي‌گويند رئيس جمهور اصولگرا است و نه صددرصد مي‌گويند ايشان اصلاح‌طلب است. لذا وارد مفاهيمي مي‌شوند که اين مفاهيم اصلا در جامعه ما معنايي ندارد. مانند اين که مي‌گويند "اصولگرايي و اصلاح‌طلبي موضوعيت ندارد و عمرش به سر آمده"، اين افراد تلاش مي‌کنند به شکلي آقاي احمدي نژاد را در وراي جريانات سياسي مطرح کنند.

تصور مي‌کنم که قطعا اين يک تاکتيک سياسي است ،البته نکته ديگر اين است که جريان منتسب به دولت احتمالا معتقدند که پيروزي در انتخابات به خود احمدي‌نژاد ربط دارد نه جرياني که برآمده از آن بودند. درباره ظهور "جريان سوم" از دل اردوگاه اصولگرايي ؛دو نکته اساسي در اين جا وجود دارد، هر قدر به انتخابات مجلس و رياست جمهوري نزديک مي‌شويم، جرياناتي ظاهر مي‌شوند که سعي مي‌کنند بگويند ما جريان سوم هستيم.

فقط آقاي جوانفکر و اصولگرايان منتقد نيستند که اين ادعا را دارند، ما شاهد جريان‌هاي ديگري هم خواهيم بود که در آينده نزديک سعي مي‌کنند خود را به عنوان جريان سوم معرفي کنند. دليل اين مسئله هم اين است که آن‌ها مي‌خواهند راي  اصلاح طلبان، جوانان، زنان و... را جذب کنند. بنابراين اصرار ندارند که خود را اصولگرا معرفي کنند و در عين حال تلاش دارند که به اصلاح‌طلبان هم نزديک نشوند. در نتيجه سعي مي‌کنند در وسط جاده حرکت کنند. تا هم با اصولگرايان باشند و هم با اصلاح طلبان ميانه‌رو و مي‌گويند ما جريان سوم هستيم.» جريان اصولگرا به هيچ وجه يک دست و منسجم نيست.

در ميان اصولگرايان شخصيت‌هاي تندرويي وجود دارد که مفهوم اصولگرايي از نظر آن‌ها حذف اصلاح‌طلبان مهم است. اما از سوي ديگر چهره‌ها و شخصيت‌هاي ديگر اصولگرايان وجود دارند که دغدغه مشکلات معيشتي مردم را دارند و اين افراد از واقعيات فرار نمي‌کنند کساني هم چون دکتر خوش چهره، توکلي، مهندس باهنر، قاليباف و برادران لاريجاني و اعضاي موتلفه... اين افراد مسائل کشور را مي‌بينند و نمي‌توانند مشکلات را ناديده بگيرند.

اين اصولگرايان طبيعتا با اصولگرايان دسته اول آبشان توي يک جوي نمي‌رود، اما وقتي که جريان اصلاح‌طلب به عنوان يک تهديد براي اصولگرايان مطرح نيستند اختلافات اصولگرايان از عمق به سطح مي‌رسد. بنابراين بخشي از "خود را متفاوت دانستن" براي راي است اما بخش ديگري از آن نشان دهنده وجود اختلاف در ميان برخي اصولگرايان است.

اختلافات اصولگرايان بر سربرخي حقايق است بخشي از آن‌ها نمي‌خواهند مشکلات را ببينند و برخي ديگر مشکلات را مي‌بينند اما در مورد آن‌ها به خاطر پيش‌گيري از تضعيف روحيه سخن نمي‌گويند با اين‌حال مي‌دانند که مشکلات هست و انتظارشان اين است که با سياست‌هايي که نظام در پيش مي‌گيرد اين مشکلات را رفع کنند. موفقيت اصولگرايان منتقد که مدعي "جريان سوم" بودن است در آينده سياسي ايران بستگي به اين دارد که اصولگرايان راديکال چقدر اصرار دارند که يکه تاز باشند ،اگر اين جريان حاضر نشود  ديگر اصولگرايان را همراهي کند شانس زيادي براي جريان سوم ،وجود ندارد.

جهان صنعت:اقدام دولت در منع جايگزيني حامل هاي انرژي

«اقدام دولت در منع جايگزيني حامل هاي انرژي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم پويا نعمت‌اللهي‌ است كه در آن مي‌خوانيد؛ در خبرها آمده بود که دولت در نظر دارد در زمان مورد نظر خود قيمت 7 حامل انرژي (شامل بنزين، گازوييل، نفت سفيد، نفت کوره، گاز مايع، گاز طبيعي و برق) را افزايش دهد.

سوال در اين است که دولت به‌کدام دليل تصميم گرفته تا قيمت اين‌حامل‌ها را در کنار هم و به صورت موازي افزايش دهد؟

پاسخ اين است که دولت با هدف جلوگيري از اقدام شهروندان به پديده جانشين‌سازي حامل‌هاي انرژي دست به اين افزايش موازي بزند.

به اين ترتيب که به‌طور طبيعي، عامه مردم در صورت افزايش قيمت يک حامل انرژي‌ به سراغ حامل ديگر انرژي (به صورت جايگزين) ‌خواهند رفت و مصرف آن حامل را افزايش مي‌دهند.

براي مثال فرض کنيد دولت قيمت گاز طبيعي را دچار يک افزايش جدي کند‌ اما قيمت برق را فقط در اندازه اندکي افزايش دهد بديهي است در اين صورت عموم مردم که افزايش قيمت گاز را به‌مثابه پرداخت هزينه بيشتري براي خود تلقي مي‌کنند، ممکن است براي گرمايش محيط خود به مصرف برق روي آورند.

اين افزايش مصرف برق  همچون اختصاص يارانه بيشتر به برق است که اساسا موضوع کاهش يارانه بخش گاز طبيعي را کمرنگ مي‌کند.

نمونه‌هاي زيادي از اين‌گونه جانشيني‌ها وجود دارد. در هر حال دولت معتقد است که اصلاح قيمت در يک بخش از حامل‌هاي انرژي، عملا واجد اصلاح در رفتار مصرف‌کننده نخواهد بود و اين به معناي بلااثر شدن اهداف هدفمند‌سازي يارانه‌ها و ظرفيت‌هاي اجرايي قانون است.

در مثالي که ذکر شد، فقط اگر قيمت گاز طبيعي و برق هردو به‌صورت جدي افزايش يابد آن‌گاه مصرف‌کننده دست به مديريت مصرف خواهد زد.دولت بر اين اعتقاد است که در اين صورت رفتار مصرفي مردم اصلاح‌پذير نخواهد بود و چه‌بسا بر اثر اين فشار مصرفي، بازتوزيع حمايتي موثر هم ممکن نشود.

دنياي اقتصاد:جنگ ارزي از طريق كاهش مصرف ملي

«جنگ ارزي از طريق كاهش مصرف ملي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن مي‌‌خوايند؛آمريكا پس از بحران مالي و در دو سال گذشته، سياست كاهش نرخ بهره و افزايش عرضه پول را جايگزين سياست استقراض از ديگر كشورها كرده است و برنانكي رييس بانك مركزي آمريكا در راه انجام اين سياست، تعيين هدف تورمي 2 درصد را اعلام كرد.
 

بديهي است كه دليل اجراي اين سياست كينزي براي تحريك تقاضا، افزايش مصرف و مقابله با ركود بوده است. اما از آن طرف، سوال اين است كه اين افزايش مصرف را كدام توليد كننده قادر است پاسخ دهد. طبيعي است كه آمريكا مايل است توليدكنندگان اين كشور از سياست انبساطي مذكور منتفع شوند. اما مي‌دانيم در رقابت آزاد در جهان، چيني‌ها از بيشتر توليدكنندگان ديگر كشورها سبقت خواهند گرفت.

در واقع خشم آمريكا نسبت به چين از همين موضوع سرچشمه گرفته است؛ ولي معلوم نيست كه آيا آمريكايي‌ها اين موضوع را مي‌دانند و خود را به ناداني زده‌اند يا اينكه دچار توهم كينزي شده و چين را طراح يك تئوري توطئه اقتصادي مي‌دانند.

حال آنكه هيچ كدام از شاخص‌هاي اقتصادي نشان از افزايش عرضه پول در چين ندارد و اتهام آمريكا در اين خصوص وارد نيست. با وجود اين گاهي مي‌شنويم يا مي‌خوانيم كه پايين بودن ارزش پول چين و رخدادهايي مانند كاهش نرخ برابري لير تركيه نشانه امري جهاني و همه‌گير است.
ما هنوز دقيقا نمي‌دانيم علت تغيير 12 درصدي ارزش ليره تركيه نسبت به دلار آمريكا چه بوده است، ولي حتي اگر دليل آن، افزايش عرضه پول توسط بانك مركزي تركيه باشد دليلي بر صحت اين ادعاها نيست و نشان از فريب مسوولان اقتصادي تركيه دارد كه خود را وارد يك بازي سراسر باخت نموده‌اند؛ با اين تصور اشتباه كه چين نيز همين كار را مي‌كند.

مي‌دانيم تركيه در اجراي سياست‌هاي كينزي سابقه طولاني دارد و در گذشته يك بار تلويحا به اشتباه بودن آن سياست‌ها اعتراف نموده است. البته اگر چين تصميم بگيرد براي مثال بخشي از ذخاير ارزي خود را به ليره تركيه تبديل كند، در اين صورت تركيه خواهد توانست به همان ميزان بر عرضه پول ملي خود بيفزايد و به همان مقدار، دلار آمريكا را خريداري كند.

در غير اين صورت، جنگ ارزي از طريق كاهش ارزش پول ملي، تنها به يك روش، امكان وقوع موفق دارد و آن كاهش تقاضاي ارز از طريق كاهش مصرف ملي است. البته اگر كاهش ارزش پول ملي به صورت اجباري و از طريق كاهش عرضه ارز باشد، نتيجه آن چيزي جز تورم و بحران‌هاي اقتصادي و اجتماعي نخواهد بود.

نكته ديگر آن است كه افزايش قيمت طلا بر خلاف پندار كارشناس مزبور، تنها مربوط به روزهاي اخير نيست و اين افزايش، حداقل از چهار سال پيش شروع شد و دليل آن هم آن بود كه چيني‌ها تصميم گرفتند ذخاير ارزي خود را تنوع ببخشند و در راه انجام اين هدف حتي از مردم كشور خود خواستند بخشي از پس‌اندازهاي خود را به صورت طلا نگهداري نمايند. حتي اين احتمال وجود دارد كه روي آوردن چين به افزايش ذخاير طلاي خود در ايجاد يا تعميق بحران عظيم مالي جهاني نقش داشته باشد. البته در اين صورت نمي‌توان چين را مورد سرزنش قرار داد؛ در واقع كشوري كه مستحق سرزنش مي‌باشد، آمريكا است.

       
ارسال به دوستان
پاپیروس دو هزار ساله‌ای که احتمالا راز «آرامگاه افلاطون» را فاش می‌کند (+عکس) چرا فلسفه کانت در میانه جنگ‌های امروزین هنوز کار می‌کند؟ پرفروش ترین داروها در سال ۱۴۰۲ در ایران ( +اینفوگرافی) برای تقویت حافظه چی بخوریم؟ رضا نصری: احتمال صدور حکم بازداشت نتانیاهو از طرف دادگاه کیفری بین المللی / برای مبارزه با اسرائیل هم که شده از جنجال‌آفرینی بپرهیزید! خرافات عجیب ایرانیان دوران قاجار؛ از ناخن هدهد تا آش مخصوص شاه برای جلوگیری از وبا (+عکس) گنج داریوش سوم هخامنشی؛ گنجینه ای عظیم که هنوز پیدا نشده است نگاهی به شادترین کشورهای جهان از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۴ (+ اینفوگرافی) هوش اجتماعی مدیران چیست؟! لاغری در یک هفته ؛ نکات مهم برای کاهش وزن در یک هفته خودروهای مشهور با فروش غافلگیرکننده، از بیتل تا ماتیز و پژو 206 (+عکس) رگبار شدید باران از فردا شروع می شود اطلاعیه مرزبانی درباره مشکل پیش آمده برای ۶ مرزبان در مرز افغانستان کاخ سفید: هنوز در خصوص دیدار بایدن و اردوغان برنامه‌ریزی نشده است انگلیس درصدد راه اندازی گنبد آهنین
وبگردی