۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴
کد خبر ۱۴۴۳۴۸
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۸ - ۱۸-۰۸-۱۳۸۹
کد ۱۴۴۳۴۸
انتشار: ۰۸:۵۸ - ۱۸-۰۸-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

رسالت: گفتگوهاي هسته‌اي

«گفتگوهاي هسته‌اي» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛ بر اساس تقاضاي اشتون، مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا قرار است گفتگوهاي هسته‌اي ايران با غرب بزودي آغاز ‌شود. غرب از مدل گفتگو براي گفتگو در مذاكرات پيروي مي‌كند. آنچه آنها دنبال مي‌كنند ربطي به متن گفتگوها و مذاكرات ندارد. هدف غرب جلوگيري از پيشرفت ايران در همه زمينه‌هاست. دستيابي ايران به دانش هسته‌اي يكي از مصاديق پيشرفت كشور است. حرف غرب اين است كه از اين مهم صرف نظر كنيد برويم سراغ ديگر موضوعات پيشرفت! آنها روي همه اقلام علمي و تكنولوژيك ما در عرصه پيشرفت دست گذاشته‌اند و ممانعت از پيشرفت‌ها را از طريق مكانيسم‌هاي "تحريم" پيگيري مي‌كنند.

نهادهاي بين‌المللي مثل شوراي امنيت، آژانس بين‌المللي انرژي اتمي و معاهداتي چون ان پي تي در برابر اراده‌اي كه مصمم است ايران را از مسير پيشرفت منحرف سازد، پشيزي ارزش ندارند.

غرب براي تنظيم باد فشار به ايران از متهم كردن ايران به نقض حقوق‌بشر و نيز اخلال در امنيت ملي از طريق مداخله در امور داخلي ايران و بويژه اثرگذاري در رقابت‌هاي سياسي در داخل سود مي‌برد.

عده‌اي در داخل مامورند در مورد نقض حقوق بشر سند سازي كنند و علامت سئوال روي مشروعيت سياسي بگذارند. اينها عمله با مزد و مواجب آمريكايي‌ها و اروپايي‌ها هستند كه تعدادي از آنها هم به اروپا و آمريكا رفته و در رسانه‌هاي امپرياليستي رزق و روزي چربي هم دارند.

نگاه جمهوري اسلامي به گفتگوها با غرب از منظر ديپلماسي عمومي، افشاي فريب افكار عمومي جهان از سوي آنها بويژه افكار عمومي خودمان در داخل كشور بوده است. دوره‌هاي گفتگو در دولت كنوني و دولت‌هاي پيشين اين هدف را دنبال مي‌كرده است. كار دولت و ملت در دستيابي به انرژي صلح آميز هسته‌اي به جز مدت كوتاهي در دولت اصلاحات متوقف نشد. نظام با قدرت بدون اعتنا به تهديدها و تحريم‌ها پروژه‌هاي خود را به پيش برد و اكنون ايران ميهمان ناخوانده باشگاه هسته‌اي جهان است.

هيچ قدرتي در جهان قادر نيست - هم به لحاظ فني و هم به لحاظ سياسي - ايران را از اين ميهماني اخراج كند. رسم ميهمان نوازي آن است كه ادب و آداب حقوقي اين ميهماني را رعايت كنند.

اولين شرط رعايت اين ادب آن است كه، طرف‌هاي گفتگو كه بر زرادخانه‌هاي اتمي و سلاح‌هاي كشتار جمعي تكيه زده‌انداين قدر اين جمله را تكرارنكنند كه ايران مي‌خواهد به سلاح اتمي دست يابد. چون دنيا مي‌داند اين يك گزاره دروغ است.
از طرفي زشتي و شناعت داشتن سلاح هسته‌اي بيش از پيش با همين منطق خودنمايي مي‌كند.

دومين شرط رعايت اين ادب آن است كه؛ بر اساس معاهدات بين‌المللي گام‌هاي عملي براي خلع سلاح كه ايران پرچمدار آن در جهان است، بردارند.

سومين شرط رعايت اين ادب آن است كه؛ بر اساس معاهده ان پي تي كه حقوقي را براي اعضاي خود پيش‌بيني كرده كمك كنند ايران هر چه زودتر قله‌هاي رسيدن به دانش هسته‌اي را در عرصه‌هاي صنعت، كشاورزي، پزشكي و... يكي پس از ديگري فتح كند و اگر كمكي نمي‌كنند حداقل در راه پيشرفت ايران سنگ اندازي نكنند و اجازه دهند دانشمندان جوان ما از تجربيات بومي خود در اين زمينه بهره‌مند شوند.

چهارمين شرط رعايت ادب آن است كه؛ چون جمهوري اسلامي ايران
 24 ساعته تحت نظارت بازرسان و دوربين‌هاي آژانس است با اين شفاف سازي ديگر جايي براي دروغ و فريب باقي نمي‌ماند آنها بايد براي تهمت و دروغ دستيابي ايران به بمب اتمي، در پيشگاه‌ ملت‌ها از خداوند طلب مغفرت كنند و براي جبران آن مصمم شوند با رژيم صهيونيستي به دليل نقض پيمان‌هاي جهاني در توليد سلاح هسته‌اي برخورد نمايند و خلع سلاح هسته‌اي رژيم صهيونيستي را براي تضمين صلح و امنيت خاورميانه هر چه زودتر در دستور كار خود قرار دهند.

پنجمين شرط رعايت ادب در اين ميهماني آن است؛ چون مردم ايران احساس مي‌كنند غرب در مقام خصومت‌ورزي و انكار حقوقشان است به همين دليل بيش از سه دهه است احساسات ضد استكباري در ايران نه تنها تضعيف نشده بلكه روز به روز تقويت مي‌شود.

"انرژي هسته‌اي حق مسلم ماست" يك شعار ملي است. دولت موظف به وفاداري به اين خواست ملي است. اهالي باشگاه هسته‌اي بايد از ملت ايران عذرخواهي كنند و ورود دانشمندان ايران به باشگاه هسته‌اي جهان را خير مقدم بگويند و از مقاصد صلح جويانه آنها در پيشرفت و توسعه دانش هسته‌اي در جهان بهره‌مند شوند. آنها بايد اجازه دهند ديگر ملت‌هاي جهان نيز از اين نعمت بهره‌مند گردند.

 ششمين شرط رعايت اين ادب آن است كه؛ از فرصت پيش آمده براي گفتگوها براي صلح و امنيت منطقه و جهان بهره‌برداري شود و اين فرصت را با تهديد و تحريم از دست ندهند. ايران به مسئوليت‌هاي منطقه‌اي و جهاني خود در حفظ صلح و امنيت كمك كرده است.

عراق و افغانستان نمونه‌هاي بارز آن است. لذا بحث پيرامون مسئله هسته‌اي شدن يا نشدن ايران كاملا منتفي و سالبه به انتفاي موضوع است.

بايد به آينده فكر كرد، آينده‌اي كه تعريف دقيقي از مناسبات ايران مقتدر با غرب به دست دهد لذا بسته پيشنهادي ايران پيرامون اين موضوع مي‌تواند اساس گفتگوها باشد والا در اين خصوص، ايران راه خود و غرب هم راه خود را مي‌رود. ملت و دولت ايران هيچ نگراني و ترسي از پيمودن اين راه ندارند.

تهران امروز:اميد‌هاي تازه در صحنه سياسي عراق

«اميد‌هاي تازه در صحنه سياسي عراق»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم دكتر محمد مهدي مظاهري است كه درآن مي‌خوانيد؛در حالي كه روز گذشته انفجار بمبي سنگين توجهات را به ناامني جاري در عراق جلب كرد، سران گروه‌هاي عراقي در اربيل گردهم آمدند تا رايزني‌هاي خود را براي تعيين تكليف دولت آينده به نتيجه‌اي معين برسانند، نشستي كه به عنوان «فراگيرترين نشست از زمان برگزاري انتخابات تاكنون» و «آخرين رايزني براي تشكيل دولت آينده‌ عراق» ناميده شده است و به واسطه برخي از بندهاي توافقنامه‌اي كه در اين نشست به امضاي طرفين رسيده است؛ برخي اميدوارند كه در ادامه نشست كه امروز در بغداد ادامه مي‌يابد، نتايجي معين مبتني بر توافقات روز گذشته به دست آيد و عراق از بن بست سياسي چندين ماهه خارج شود.

پيرامون عواملي كه باعث ممانعت از تشكيل دولت عراق طي ماه‌هاي گذشته شده است ديدگاه‌ها و نظرات مختلفي وجود دارد.برخي تمركز تحليلي خود را بر شكاف‌هاي فراوان داخلي جامعه عراقي و بازتاب آن در صحنه سياسي عراق گذارده و معتقدند كه اين ساختار پيچيده در كنار نبود مولفه‌هاي وفاق‌ساز باعث فرآيندي شده است كه طي آن اتحاد و ائتلافها به همان سرعتي كه سر بر مي‌آوردند، فرومي پاشند و در نتيجه با وجود تمام رايزني‌هاي انجام شده، نتيجه‌اي مبني برتحقق توافق‌هاي پايدار حاصل نشده است.

گروهي ديگر از تحليلگران، ضمن توجه به صحنه اجتماعي و سياسي عراق، وزن بيشتر را بر عامل خارجي گذارده و معتقدند كه وضعيت نابسامان عراق فرصت‌هايي را براي برخي كشورهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي فراهم آورده تا در راستاي تحقق اهداف مدنظر خود در عراق دست به اقداماتي مداخله جويانه در اين كشور بزنند.

در اين ميان انگشت اتهام بيش از هر كشوري به سوي عربستان نشانه رفته است، كشوري كه در ادامه جاه طلبي‌هاي منطقه‌اي خود، مدتي قبل كوشيد با اجراي طرحي، زمينه‌هاي تشكيل دولت آينده عراق به محوريت العراقيه و شخص اياد علاوي را فراهم آورد كه با مخالفت نيروهاي عراقي روبه‌رو و طرح به شكست انجاميد.بعد از اين رويداد مهم بود كه برخي ناظران از احتمال تشديد كارشكني‌هاي اين كشور در روند تشكيل دولت از سوي مالكي دادند كه اخبار ضد و نقيض روز‌هاي گذشته مبني بر قطعي شدن تعيين مالكي به عنوان نخست وزير و تكذيب بعدي آن و نيز افزايش ناامني‌ها و بمب گذاريها اين گمانه و تحليل را تقويت كرده است.

در همين راستا، بر اساس اخباري كه روز گذشته منتشر شد، اسناد امنيتي دولت عراق نشان مي‌دهد كه تيم اطلاعاتي و جاسوسي عربستان براي تشديد فضاي ناامني و تداوم ناآرامي‌ها، جلوگيري از تحقق حاكميت شيعيان و به بن‌بست كشاندن روند تشكيل دولت آينده عراق تحركات خود را دوچندان ساخته است. در مورد دلايل دولت عربستان به واسطه تداوم ناامني‌ها و شكست گروه‌هاي سياسي براي ايجاد آشتي ملي و تشكيل دولت آينده عراق مي‌توان به مسائل ذيل اشاره كرد.

1 - ترديدي نيست كه عربستان سعودي‌از قدرت‌يابي شيعيان در منطقه به شدت نگران است. با توجه به نفوذ طبيعي ايران در منطقه ؛ اشتراكات قومي و تاريخي و فرهنگي ميان آنها و نيز توسعه و تحكيم روابط تهران – بغداد را عاملي بر ضد منافع ملي خود در منطقه مي‌داند.

2 - سني‌هاي عراق به‌ويژه بعثي‌ها در دوره صدام، بخش اعظم قدرت سياسي را در اختيار داشتند و با فروپاشي رژيم بعث، در برابر ساختار و روند سياسي جديد اين كشور مقاومت كردند. دولت عربستان همواره پس از اشغال به عنوان حامي اصلي گروه‌هاي سني افراطي و بعثيون سابق در صحنه داخلي عراق حضور داشته است. به‌طوري‌كه طبق اسناد و مدارك روشن مقامات دولت نور المالكي، جريان ستيزه جو عراق متشكل از وهابيون و سلفيون در قالب تيم‌هاي تروريستي با تجهيز مالي و نظامي عربستان و برخي از كشورهاي نظير اردن و مصر به اقدامات تروريستي دامن مي‌زنند.

3 - به قدرت رسيدن مجدد نوري المالكي به پست نخست‌وزيري و ناكام ماندن اياد علاوي در احراز اين پست كليدي ناكامي بزرگي براي عربستان به شمار مي‌رود. به همين دليل به ترور پس از تلاش‌هاي گسترده رياض براي همسو كردن گروه‌هاي سياسي با اهداف منطقه‌اي خود و رد فراخوان دعوت از سوي گروه‌هاي شيعي، مجددا رياض به قصد انتقام‌گيري از نوري المالكي و طرفداران وي در دولت قانون به ناامن‌سازي عراق اقدام كرده است.

با اين ملاحظات در وضعيتي كه تنازع نيروهاي عراقي با دخالت آميخته با خشونت كشورهايي مانند عربستان، كه همواره با سكوتي عجيب از سوي آمريكايي‌ها همراه بوده است، اين سوال مطرح مي‌شود كه آيا مي‌توان به رايزني‌هاي جديد در اربيل و بغداد اميدوار بود؟شواهدي وجود دارد كه نشان مي‌دهد احتمالا، با برخي ملاحظات، مي‌توان اميدهايي به اين روند داشت. علاوه بر طولاني شدن روند كه به خودي خود باعث فرسايش توان نيروهاي سياسي و احساس نياز به شكل دادن به توافق‌هاي جديد شده است، عامل ديگر تسريع حصول توافق را مي‌توان فشار آمريكا براي تشكيل دولت دانست.در عين حال شواهدي چون انتشار خبر قطعي شدن نخست وزيري مالكي نشان مي‌دهد كه روند رايزني‌هاي جديد در مسيري خلاف منافع و خواست‌هاي عربستان در حال حركت است، با وجود اين ترديدي نيست كه مولفه‌هاي متعددي بر روند رايزني‌ها تاثير‌گذار است و ممكن است باعث تداوم بن بست جاري در اين كشور شود.

به هر صورت مي‌توان اميدوار بود كه در روند جاري دولت عراق مستقر و گام‌هاي جدي تري در مسير تقويت امنيت در عراق برداشته شود.

اين واقعيت مسلم است كه وضعيت آتي عراق بر بسياري از روندهاي منطقه‌اي و از جمله منافع ملي ايران تاثير خواهد گذاشت و به همين دليل جمهوري اسلامي ايران همواره از تشكيل سريع دولت در كشور همسايه خود حمايت كرده است.

كيهان: چتر وارونه !

«چتر وارونه !»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛

1- چند سال پيش در يكي از يادداشت هاي كيهان به خاطره اي درس آموز و عبرت انگيز اشاره كرده بوديم و اين روزها به مناسبتي مشابه همان روزها، تكرار آن را خالي از عبرت نمي دانيم و به فرموده امام راحلمان(ره) براين باوريم كه «تكرار» اگر براي يادآوري و عبرت باشد، «حديث مكرر» نيست كه «ملال آور»! تلقي شود. ماجرا، اين بود؛

«چند روز بعد از فاجعه 17 شهريور 1357 و قتل عام مردم در ميدان شهدا، در جمع زندانيان سياسي مسلمان و پيرو حضرت امام(ره) تصميم گرفته شد بيانيه اي در محكوميت جنايت 17 شهريور و توطئه هاي بين المللي عليه امام خميني(ره) صادر شود و متعاقب آن زندانيان به عنوان پشتيباني از اين بيانيه و اعلام همدردي با مردم، يك هفته اعتصاب غذا كنند و يا روزه بگيرند. در آن هنگام، مسئوليت پنهان و دوره اي جمع- كمون- زندانيان سياسي پيرو حضرت امام(ره) برعهده نگارنده بود و براساس يك قرار نانوشته -اما پذيرفته شده- بايستي تصميم جمع را به اطلاع مسئولان ساير جمع ها مي رسانديم تا چنانچه تمايل داشتند با اين حركت همراه شوند و درصورت عدم تمايل، از موضوع باخبر باشند. اين بيانيه كه در چند جمله كوتاه تهيه شده بود بعد از بسم الله الرحمن الرحيم، با اين جمله شروع مي شد؛ «ما زندانيان سياسي مسلمان، قتل عام مردم بي دفاع در ميدان ژاله -شهداء- و توطئه هاي بين المللي عليه رهبر عاليقدر انقلاب حضرت آيت الله العظمي امام خميني را محكوم كرده و...». آقاي عباس سماكار، هم پرونده خسرو گلسرخي، مسئول جمع ماركسيست هاي زندان بود. وقتي پيشنهاد صدور بيانيه و متن تنظيم شده آن را با وي در ميان گذاشتيم، در پاسخ گفت؛ جمع ما نمي تواند اين بيانيه را امضاء كند، زيرا بيانيه با بسم الله الرحمن الرحيم شروع مي شود كه به آن اعتقاد نداريم(!) و براي زندانيان سياسي، پسوند «مسلمان» آمده است و ما مسلمان نيستيم و بالاخره اين كه از امام خميني با عنوان رهبرانقلاب ياد شده است و حال آن كه ما ايشان را به عنوان يك شخصيت انقلابي قبول داريم ولي «رهبر» نمي دانيم. آقاي سماكار بعد از مشورت با دوستان همفكر خود اعلام كرد كه جمع آنها بيانيه جداگانه اي با تكيه بر اعتقادات خود صادر مي كند.

جمع سازمان مجاهدين خلق- كه در آن هنگام نيز از سوي زندانيان سياسي مسلمان لقب «منافقين» گرفته بود و تحت مسئوليت جمع ماركسيست ها قرار داشت، با بيانيه جمع ما مخالفت كرد و نظر ماركسيست ها را پذيرفت. اين جمع نيز حذف بسم الله و قيد مسلمان و صفت رهبري براي حضرت امام(ره) را «تفرقه انگيز»! و «مانع وحدت»! اعلام كرد! آقاي لطف الله ميثمي عضو ارشد و سابق سازمان منافقين كه به دلايلي از سوي سازمان طرد شده و جمع ديگري با همان سمت و سو تشكيل داده بود نيز با بيانيه مورد اشاره مخالفت ورزيد و اعلام كرد كه جمع آنها براي «حفظ وحدت»! بيانيه مشترك ماركسيست ها و سازمان منافقين را امضاء خواهد كرد و چنين نيز كردند. متن هر دو بيانيه در اسناد ساواك كه اكنون در اختيار وزارت اطلاعات است وجود دارد و انتشار آن همراه با نام امضاء كنندگان هر يك از دو بيانيه ياد شده مي توانند عبرت انگيز باشد.

از ماركسيست ها انتظاري نبود ولي بحث و استدلال با كساني كه داعيه اسلامي و انقلابي داشتند نيز نتيجه اي نداشت آنها در مقابل اين پرسش كه چگونه ادعاي مسلمان بودن و انقلابي بودن داريد ولي به جاي وحدت با توده هاي ميليوني و انقلابي مردم مسلمان كشورتان، از وحدت با دشمنان اسلام و انقلاب دم مي زنيد؟ سكوت مي كردند و يا جواب هاي بي سروته مي دادند، ضمن آن كه حاضر نبودند با صراحت به هويت واقعي خود اعتراف كنند و...

2- اين روزها و در پي مرگ فتنه 88 كه با داغ پررنگ ننگ بر پيشاني سران و عوامل اصلي فتنه همراه بود و هويت واقعي آنان را برملا كرد، بار ديگر همان بازي كه در صدر اين نوشته آمده است با حضور بازيگران ديگري در حال شكل گيري و تكرار است و اين بار در مقياس و گستره اي به مراتب بزرگتر از چهار ديواري محدودي كه ماجراي ياد شده در آن اتفاق افتاده بود. امروز هم كساني در پوشش واژه ارزشمند وحدت، به جاي اتحاد و همدلي با توده هاي عظيم ملت- همانها كه در حماسه هاي 9 دي و 22 بهمن 88 درخشيدند- ساز وحدت! با دشمنان اسلام و انقلاب و مردم را كوك كرده اند و با تلاش و تقلايي كه از شدت ناشيانه بودن، ترحم برانگيز به نظر مي رسد، سر آن دارند كه - به زعم خود- سر ملت بصير و هوشيار ايران اسلامي را كلاه بگذارند. نگاهي به هويت كساني كه در اين طيف ناهمگن و البته اندك و كم شمار گرد آمده اند نيز عبرت انگيز است. شماري از حلقه هاي دوم و سوم فتنه گران، تعدادي از خواص كه خود به دليل سكوت در مقابل فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 مورد اتهام و يا لااقل، شايسته ملامت هستند و يكي دو نفري كه در باشگاه اصولگرايان ثبت نام مي كنند و از شدت ساده لوحي- بي آن كه متوجه باشند- در زورخانه فتنه گران كباده مي كشند.

 اين عده قليل توضيح نمي دهند با كدام «آب كر» مي توان داغ ننگ پررنگي كه بر پيشاني جماعت فتنه گر نشسته است را پاك كرد؟ و با كدام منطق عقلي- شرعي پيش كش!- بايد به منافقاني كه خيانت كرده و دست به جنايت زده اند اجازه حضور دوباره در «ميقات ملت» داده شود؟! «وحدت» به تنهايي نه خوب است و نه بد، تيغ تيز است كه هم مي تواند در دست مردان خداجوي و عدالت گستر باشد و هم در كف زنگي مست. آقايان از كدام «وحدت»! و ضرورت آن سخن مي گويند؟!
3- مرحوم آيت الله پسنديده، برادر حضرت امام(ره) از ايشان درخواست كرده بود كه در اعلاميه ها و سخنراني هاي خود از جبهه ملي و مصدق نيز نام ببرد و اين در حالي بود كه امام راحل ما (ره) در تبعيد به سر مي بردند. حضرت امام در پاسخ به ايشان نوشت « اين جانب نمي توانم از جبهه اي ها و نه از بزرگشان ]مصدق[ اسمي ببرم و ترويجي بكنم، راه آنها با ما مختلف است... قبلاً هم تذكر داده ام، مثل اينكه به سمع مبارك نرسيده است» صحيفه امام(ره) جلد 3 صفحه .439

و در باره كساني كه به جرم خيانت از عرصه نظام اسلامي طرد شده اند مي فرمايند « امروز هيچ تأسفي نمي خوريم كه آنان در كنار ما نيستند... از تجربه تلخ روي كار آمدن انقلابي نماها و به ظاهر عقلاي قوم عبرت بگيريد... مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزي هاي بي مورد و ساده انديشي ها سبب مراجعت آنان به پست هاي كليدي و سرنوشت ساز نظام شود» صحيفه امام(ره) جلد 21 صفحه 285 و صدها نمونه ديگر از اين دست.

4- بايد از كساني كه در روزهاي حادثه غايب بوده و در جهاد بزرگ ملت عليه دشمنان اسلام و انقلاب و مردم مسلمان نه فقط شركت نداشتند، بلكه بعضاً با سكوت معنادار خود، در آتش فتنه دميده اند پرسيد؛ آيا يكي از صدها جنايت سران و عوامل اصلي فتنه- هواداران فريب خورده منظور نيست- همراهي آشكار با دشمنان بيروني نظام، مخصوصاً سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا، انگليس و اسرائيل نبوده است؟ و آيا همين فتنه گران با گروههاي ضد انقلاب و تروريست نظير منافقين، سلطنت طلب ها، بهايي ها، ماركسيست ها و تمامي جرثومه هاي فساد و تباهي در جريان فتنه 88 ائتلاف، يعني همان «وحدت» نداشته اند؟! انبوه اسناد و شواهد موجود و مصاحبه ها و اظهارات مكتوب و مضبوط فتنه گران -غير از اعترافات دستگير شدگان- را چگونه مي توانيد انكار كنيد؟!

اكنون بايد از ميانجي هاي وحدت پرسيد؛ آيا وحدت فتنه گران با سرويس هاي اطلاعاتي و گروههاي ياد شده را تنها به اين علت كه نام آن «وحدت» است، قابل احترام تلقي مي كنيد؟! و اگر چنين نيست كه نبايد باشد، وحدت با اين وطن فروشان شكست خورده را چگونه تجويز مي فرمائيد؟! اگر آن وحدت جرم است كه هست، چرا وحدت با بخشي از همان طيف جرم نباشد؟!

5- طي چند روز اخير، برخي از حاميان فتنه و يا سكوت كنندگان در برابر آن، به بخشي از پاسخ حضرت امام(ره) به نامه آقاي محمدعلي انصاري- منشور برادري- استناد كرده و از قول امام راحل(ره)، آورده اند «اگر كسي در اين نظام در فكر حذف و يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، پيش از ضربه به رقيب، به اسلام و انقلاب لطمه زده است» و نتيجه گرفته اند كه «منشور برادري به رسميت شناختن چند صدايي در جامعه اسلامي است» كه بايد گفت؛ در حكيمانه بودن رهنمود حضرت امام(ره) و ضرورت پيروي از آن جاي كمترين ترديدي نيست، اما امام راحل(ره) - كه با نگاه ملكوتي خود اين روزها را مي ديدند- در همان نامه مشهور به منشور برادري، تأكيد مي كنند «موضع گيري ها بايد به گونه اي باشد كه در عين حفظ اصول اسلام، براي هميشه تاريخ حافظ خشم و كينه انقلابي خود و مردم عليه سرمايه داري غرب و در رأس آن آمريكاي جهانخوار و كمونيسم و سوسياليزم بين الملل و... باشد» و باز هم در همان نامه تأكيد مي فرمايند كه «هر دو جريان بايد با تمام وجود تلاش كنند كه ذره اي از سياست نه شرقي و نه غربي، جمهوري اسلامي عدول نشود» و... اكنون بايد از آقايان پرسيد؛ آيا ائتلاف با منافقين، بهايي ها، سلطنت طلب ها، ماركسيست ها و پيروي آشكار از فرمول ديكته شده اسرائيل و آمريكا و انگليس، اهانت به ساحت مقدس حضرت امام حسين(ع)، شعار به نفع اسرائيل، شعار در حمايت از آمريكا و... و... نشانه اعتقاد به اصول و مباني انقلاب و جمهوري اسلامي است؟! و آيا هنوز هم مي توان شما را يك جناح درون نظام تلقي كرد؟! كه مشمول منشور برادري باشيد؟!

6- بديهي است همه كساني كه در جريان فتنه 88 به كانديداي فتنه گران رأي داده و براي چند روزي با فريب آنان به خيابان ها آمده بودند، «فتنه گر» تلقي نمي شوند. اگر به شعارهاي قبل از انتخابات موسوي و خاتمي نگاه كنيد و آن شعارها را با شعارها و مواضع آنان بعد از انتخابات مقايسه كنيد بي ترديد به اين نتيجه مي رسيد كه مجريان فرمول سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا، اسرائيل و انگليس، گندم نمايي كرده و «جو» فروخته اند.

بنابراين در كسب 13 ميليون رأي به يقين تقلب كرده اند. بعد از افشاي ماهيت سران و عوامل فتنه، فريب خوردگان انگشت ندامت به دندان گزيدند و پا پس كشيدند. اين جماعت چندميليوني بخشي جدانشدني از توده هاي وفادار و عظيم ملت هستند. اما، آنچه تعجب آور و سؤال برانگيز است اينكه، مناديان وحدت! «مستي» بهانه كرده و براي عوامل حاضر در حلقه هاي اول و دوم فتنه، يعني مجرمان و خيانت كرده ها، اشك مي ريزند. و عجيب آن كه زير چتر شعار حكيمانه «جذب حداكثري و دفع حداقلي» آقا نيز ايستاده اند و هنگامي كه در اظهارات آنان دقت مي كنيد، متوجه مي شويد كه اين چتر را وارونه به دست گرفته و مفهوم «جاذبه» و «دافعه» را جا به جا كرده اند. از دفع حداقلي سخن مي گويند و اكثريت صف شكن فتنه 88 را آدرس مي دهند! جذب حداكثري بر زبان دارند و به اقليت فتنه گر اشاره مي كنند. راستي اگر كاسه اي زير نيم كاسه ندارند- كه برخي از آنها دارند- چرا در اجراي فرمول جذب حداكثري، زير بال و پر چند ميليون فريب خورده بي تقصير را نمي گيرند و براي پيوستن هرچه بيشتر آنان به اقيانوس ملت حاضر در 9 ديماه 88 تلاش نمي كنند؟! و اگر به فرمول دفع حداقلي معتقدند، چرا بر ضرورت دفع عوامل اصلي فتنه اصرار نمي ورزند، اگرچه آنان قبل از محاكمه در دستگاه قضايي كه اجتناب ناپذير است، در دادگاه ملت، محكوم و طرد شده اند...

مردم سالاري:جنگ در آسيا باعطر چاي

«جنگ در آسيا باعطر چاي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در ان مي‌خوانيد؛معرکه اي ديگر درآمريکا به پايان رسيده است گردوغبار نبرد جمهوري خواهان و دموکرات ها فروکش کرده است اما اين بوي چاي آمريکايي است که فضاي سياسي ايالا ت متحده را تحت تاثير قرار داده است. گرچه در زمينه سياست خارجي اين کشور روند تقريبا واحدي دارد و اما نوع نگاه جمهوري خواهان و دموکراتها به مسائل بين المللي تفاوت هايي چند دارد. تعامل با ايران از مهمترين موضوعاتي بوده است که کاخ سفيد را به خود مشغول کرده است; کاخ سفيد باراک اوباما، تاکنون چندبار به طور ضمني تمايل خود را براي مذاکره با تهران اعلا م کرده است و ازدر کابل يا بغداد وارد شده است و به ادعاي واشنگتن پست اسفنديار رحيم مشايي هم مدتي نقش رابط را ايفا کرده است.

مي توان گفت ترمز ديپلمات ها آنهم بيشتر به دليل درگيربودن در جنگ هاي فرسايشي جلوي گاز جنگ جورج بوش پسر را گرفت.

امروز، دموکرات ها 60 کرسي خود را در مجلس نمايندگان از دست داده اند و اين يعني جهش قدرت جمهوري خواهان جنگ طلب.

در روزهايي که اوباما رهسپارتورآسيايي شده است; بنيامين نتانياهو از روز دوشنبه در خاک آمريکا اين درو آن در مي زند تا دوستاني چند دست و پاکند. درحاشيه انتخابات ميان دوره اي آمريکا يک نکته پنهان وجود دارد و آن اين که هيچ کس به اندازه احزاب دست راستي صهيونيستي که از دموکراتها دل چندان خوشي ندارند خوشحال نشد.نتانياهو در جمع جمهوري خواهاني که اکثريت کنگره را تصاحب کردند رفقاي پروپاقرصي دارد که به واسطه آنها مي تواند فشار مرد سيه چرده کاخ سفيد را تعديل کند و بر گزينه نظامي عليه ايران مانور دهد.

در توضيح اين خوشحالي دست راستي هاي اسرائيل بايد گفت گرچه سياست خارجي در کاخ سفيد تدوين مي شود اما کنگره مي تواند با تصويب قوانين کار را براي اجرا، سخت و دشوار کند.

همه درآمريکا چشم به انتخابات 2012 دوخته اند; جمهوري خواهان رسما اعلا م کردند از هيچ کاري براي ساقط کردن اوباما در کاخ سفيد فروگذار نخواهند کرد. اوباما که معامله گر  چيره دستي است براي پيشبرد برنامه هاي خود نياز به تعامل بده بستان با جمهوري خواهان است و براي دوتبعه نيز نياز به حمايت لا بي هاي يهودي که قدرت هاي تاثيرگذاري در آمريکا هستند دارد اما بي شک حدود به يک جنگ تمام عيار مستقيم آن هم در روزهايي که اوضاع اقتصادي آمريکا و اروپا خوب نيست يک خودکشي فاجعه بازخواهد بود.

در سرزمين هاي اشغالي و در ستاد فرماندهي رژيم صهيونيستي تغيير و تحولا تي آغاز شده است که نتيجه آن افزايش غريزه جنگ طلبي اسرائيل است.

پس از استعفاي گابي اشکنازي ژنرال بني کينست نايب رئيس کل نيروهاي مسلح تا پايان ماه نوامبر کنار مي رود. نگاه سطحي به سفر 4 روزه نتانياهو وگشت و گذاروي در ايالت هاي آمريکا شامل ديدار با يهوديان اين کشور است اما در خفا» پيام هايي فراتر از تعامل دارد!

در مذاکرات آشکار و پنهاني بسته هايي رد و بدل مي شود که بي شک بر آرايش سياسي آمريکا به خصوص در زمينه سياست خارجي تاثير خواهد گذاشت.

رژيم صهيونيستي به اريک کانتور نماينده ايالت ويرجينيا اميد زيادي دارد تا نقش وکيل مدافع را ايفا کند; کانتور که احتمال دارد رهبر آينده فراکسيون اکثريت باشد بالا ترين مقام يهودي قوه قانون گذاران آمريکا است.

در مجلس سنانيز گرچه جمهوري خواهان همچنان در اقليت هستند اما به پشتوانه پيروزي در مجلس نمايندگان هياهو به پاکرده اند.

ليندس گراهام سناتور ايالت ويرجينياي جنوبي در حضورايهود باراک وزير جنگ اسرائيل خواهان اقدام «جسورانه» عليه ايران و حمايت هم حزبي هايش از گزينه نظامي شد. رابرت گيتس وزير دفاع آمريکا رسما در واکنش به مطرح شدن گزينه نظامي آن را رد مي کند اما خواهان حضور گسترده تر در قاره آسيا مي شود.

انتخابات ميان دوره اي آمريکا تجربه جديدي از اين کشور تصوير کرده است و آن ظهور جنبش تندرو جمهوري خواهان است که از آن با نام حزب چاي ياتي پارتي ياد مي شود; ظهور اين جنبش گرچه به دو سال پيش باز مي گردد اما زماني تاثيرگذاري آن ملموس مي شود که سخن از پيروزي تي پارتي بر تغيير گفته مي شود.

نمايندگان جمهوري خواه حزب چاي که وارد مجلس نمايندگان شده اند اوباما را وادار به حرکت هاي غيرقابل پيش بيني خواهند کرد و اين موضوع زماني که با چاشني جنگ طلبي صهيونيستي-آمريکايي همراه مي شود عطرچاي را درپس زمينه اقدامات کاخ سفيد به رخ مي کشد.

در همين حال گفته مي شود جنگ سري آمريکا درخاک يمن آغاز شده است و از لزوم گسترش فعاليت هاي ارتش آمريکا در جنوب و جنوب شرق آسيا سخن به ميان آمده است.

درگيرو دار گسترش ميدان نبرد، صهيونيست ها موضوع هسته اي ايران اسلا مي را دستمايه ايران هراسي خود قرار داده اند تا توجيهي باشد براي حمله به ايران.
مذاکرات ايران و 1+5 سوژه منفي بافي هاي غرب عليه ايران است اما عرصه بين المللي ديپلماسي ميدان هنرنمايي وفن هاي ديپلماتيک است که با در نظر گرفتن منافع ملي حداقل هزينه را دربرداشته باشد; به ويژه آنکه در برابر زياده طلبي هاي رژيم صهيونيستي، وزير دفاع آمريکا با رد پيشنهاد صهيونيستها که خواستار تهديد نظامي قابل قبول ايران شده بودند، اعلا م کرده که من با اين عقيده که تنها يک تهديد نظامي قابل قبول مي تواند ايران را به اتخاذ اقدامي که بايد انجام دهد متقاعد کند مخالفم.
 
جمهوري اسلامي:آزموني براي شوراي حقوق بشر

«آزموني براي شوراي حقوق بشر»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛شوراي حقوق بشر سازمان ملل اوايل هفته براي نخستين بار بررسي پرونده وضعيت حقوق بشر در آمريكا را در دستور كار خود قرار داد كه اين حركت در نوع خود يك اقدام بي‌سابقه محسوب مي‌شود.

اين بررسي حقوقي درحالي انجام مي‌شود كه مقامات آمريكايي عليرغم پرونده سنگين جنايات در سراسر جهان از قرار گرفتن پرونده وضعيت حقوق بشر آمريكا در دستور كار اين شورا جلوگيري نموده و آنرا مغاير ژست عوامفريبانه حامي دمكراسي و آزاديهاي حقوق مدني بودن آمريكا مي‌دانستند.

با اينحال امسال براي اولين بار پرونده حقوق بشري آمريكا در دفتر سازمان ملل در ژنو درحالي گشوده شد كه 300 گروه حقوق بشري و مدافعان آزاديهاي مدني و بيش از يكصد سازمان غيردولتي حقوقي از سراسر جهان براي بررسي اين پرونده، نمايندگاني را به ژنو اعزام كرده‌اند تا در مسير تنظيم كيفرخواست عليه نظام جهاني سلطه قرار بگيرند. بنابه گزارشها، شوراي حقوق بشر سازمان ملل در طول سه ماه آينده بررسي‌هائي را انجام داده و سرانجام گزارش خود را به طور رسمي در اين باره اعلام خواهد كرد.

البته هرچند برخي كارشناسان سياسي و حقوقي بين‌المللي معتقدند با توجه به نفوذ گسترده آمريكا در سطوح مديريتي و رده‌هاي اجرايي سازمان ملل نبايد اميد چنداني به بيانيه نهايي اين شورا داشت زيرا سرمايه گذاريهاي كلاني كه آمريكا براي تعيين رده‌هاي مديريتي و رياستي بخشهاي مختلف سازمان ملل در طول دهه‌هاي گذشته، از ابتداي تاسيس آن تاكنون انجام داده، سرانجام بايد در چنين مواقعي كاركرد خود را نشان دهد، ولي صرفنظر از اينكه چه صدايي در انتها از اين شورا به گوش برسد، بايد گفت نفس تشكيل شورايي با موضوع بررسي پرونده نقض حقوق بشر توسط آمريكا براي اولين بار در سازمان ملل و حضور فعال نمايندگان رسمي دهها كشور و صدها سازمان و نهاد مدافع حقوق بشر از سراسر جهان نشان دهنده عمق جنايات جهاني آمريكا در حق ساير ملت‌ها از يكسو و عزم جزم جهاني براي صدور محكوميت جنايات آمريكا از سوي ديگر است كه از اين پس قابل سركوب و ناديده گرفته شدن نيست.

به هر حال آنچه از اين هفته در شوراي حقوق بشر سازمان ملل آغاز شد حركت قابل توجهي است كه درصورت عدم انحراف و تخريب نشدن آن توسط ديپلماتهاي آمريكايي مي‌توان به نتايج موفقيت آميز آن چشم دوخت و شايد مقدمه‌اي باشد براي محاكمه عاملان اين جنايتها در مجامع حقوقي بين المللي.

در شوراي حقوق بشر سازمان ملل طي همين بررسي‌ها قرار است از اين كشور به خاطر تبعيض نژادي، وضعيت زندانها و سوءرفتار نظاميان آمريكايي با مردم مناطق تحت اشغال انتقاد شود درحاليكه تاكنون رسم چنين بوده كه اين كشور مدعي حقوق بشر همه ساله به صورت يكجانبه، وضعيت حقوق بشر در 190 كشور جهان را در دستور كار قرار داده و با ارسال پرونده آنان به مجمع عمومي، تصميماتي عليه كشورها اتخاذ كرده است. اما اكنون 47 كشور عضو شوراي حقوق بشر كه از سال 85 جانشين كميسيون حقوق بشر اين سازمان شده تصميم گرفته وضعيت خود آمريكا را نيز بررسي كند.

آنچه براي آمريكا ضربه‌اي حيثيتي محسوب مي‌شود اينست كه امسال پرونده كشوري كه خود را بزرگترين حامي حقوق بشر در دنيا مي‌داند و همه ساله گزارشهايي را در مورد وضعيت حقوق بشر در كشورهاي جهان منتشر و ديگران را متهم مي‌كند، اين بار به عنوان متهم در جايگاه نقض حقوق بشر در زمينه‌هاي حقوق مدني، سياسي و اجتماعي مردم آمريكا و بزرگترين ناقض حقوق بشر در خارج از آمريكا قرار گرفته است.

اگرچه پرونده نقض حقوق بشر آمريكا به ابتداي تاسيس اين كشور و كشتار سرخپوستان و صاحبان اين سرزمين و سپس نژادپرستي عليه سياهان و در خارج از مرزها به جنگهاي مختلف از قبيل بمباران هيروشيما و ناكازاكي و جنگ ويتنام باز مي‌گردد ولي طي دو دهه گذشته پس از انفجارهاي نيويورك اين موارد به طرز بي‌سابقه‌اي افزايش يافته كه در سلسله مداخلات آمريكا طي 6 دهه پس از پايان جنگ جهاني دوم و تشكيل سازمان ملل قابل بررسي است.
 
براي بررسي جنايات آمريكا و موارد نقض حقوق بشر توسط مدعيان دمكراسي لازم نيست راههاي دور و دراز پيموده شود، فقط كافيست سري به پرونده‌هاي سازمان ملل زده شود تا آشكار گردد كه حمايت‌هاي بي‌چون و چراي آمريكا از رژيم اشغالگر و غاصب صهيونيستي تنها به تاسيس اين زايده سرطاني و وتوي قطعنامه‌ها عليه اين رژيم در شوراي امنيت و ناديده گرفتن اقدامات ضد حقوق بشري صهيونيستها منحصر نيست بلكه شاهد هستيم در شرايطي كه جنايت‌هاي اين رژيم عليه ملت فلسطين در مقابل چشم جهانيان صورت مي‌گيرد، سردمداران كاخ سفيد قتل عام فلسطيني‌ها را تحت عنوان "حق دفاع اسرائيل از خود!" تأييد مي‌كنند و بر آن صحه مي‌گذارند!

چنين كشوري با چنين عملكرد جنايتكارانه‌اي، عجيب است كه توانسته تاكنون صداي خود را به عنوان مدعي حقوق بشر بلند نگهداشته و عليه ديگر كشورها پرونده سازي و عربده كشي كند. در جهان كنوني، اين قبيل رويدادها شايد چندان هم تعجب‌آور نباشد زيرا آمريكا و رژيم جنايتكار صهيونيستي دو روي يك سكه‌اند و بيهوده نيست كه واشنگتن همه چيز را در جهان براساس و قاعده منافع رژيم صهيونيستي مي‌بيند و تمامي موضعگيريهايش در گرو منافع نامشروع رژيم صهيونيستي است.

بنابر اين اگر آمريكا تاكنون در مجامع بين‌المللي از اين رژيم غاصب حمايت كرده، از نماد و الگوي خود در منطقه دفاع نموده است و در واقع اگر آمريكا از اقدامات توسعه‌طلبانه و نژادپرستانه صهيونيست‌ها دفاع نكند، از خط مشي غيراخلاقي و ضد انساني خود خارج شده، همان چيزي كه امروز براي جهانيان شناخته شده است.

آنچه آمريكا براي اولين بار در نشست شوراي حقوق بشر در ژنو در جايگاه متهم با آن روبرو شده انتقادهاي شديدي است كه زماني فقط تعداد معدودي از كشورها امكان و جسارت بيان آن را داشتند ولي اكنون بسياري از كشورها و نهادهاي حامي آزاديهاي مدني در جهان عليه اين كشور به دليل نقض آشكار حقوق بشر و جنايات گسترده در افغانستان و عراق از جمله كشتار مردم و ايجاد زندانهاي مخوف گوانتانامو و ابوغريب و شكنجه وحشيانه و غيرانساني زندانيان، تبعيض نژادي و خشونت پليس آمريكا، سوءاستفاده از موضوع مبارزه با تروريسم و تفسير دلخواه آن، نگهداري زندانيان در شرايط بسيار خطرناك، ناديده گرفتن حقوق اقليتها در آمريكا و رفتار تبعيض آميز با بوميان و... برآشفته و با اين اقدام، ادعاهاي واهي آمريكا در دفاع از حقوق بشر را زير سئوال برده و بدين ترتيب جهانيان را عليه نقض گسترده حقوق بشر توسط سردمداران آمريكا در داخل و خارج اين كشور به عكس العمل واداشته شده‌اند.

شايد اگر سازوكار سازمان ملل و سلطه آمريكا بر چگونگي تصميم گيري در سازمانهاي بين‌المللي اجازه دهد، در آينده نه چندان دور شاهد به محاكمه كشيده شدن سياستهاي آمريكا و سردمداران كاخ سفيد نه تنها در سطح افكار ملتها بلكه در دادگاههاي بين‌المللي جنايت جنگي و حقوق بشري باشيم و نام اين كشور پرمدعا ولي رسوا در كنار رژيم صهيونيستي رسماً به عنوان رژيم‌هايي شيطاني و ناقض حقوق بشر در جهان كه خارج از قوانين بين‌المللي عمل مي‌كنند، قرار گيرد. اين، بستگي به ميزان استقلال شوراي حقوق بشر سازمان ملل دارد، شورائي كه اكنون در معرض آزمون افكار عمومي جهانيان است.

ابتكار:خداوندا به همگان اين "بصيرت " را ببخش!

«خداوندا به همگان اين "بصيرت " را ببخش!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم غلامرضا کمالي پناه است كه در آن مي‌خوانيد؛يکي از نمايندگان محترم تهران نماينده ديگري را که هم جناح خويش ولي منتقد وضع موجود است به بي بصيرتي متهم نموده است.

تعبير داشتن و نداشتن "بصيرت” پس از حوادث انتخابات سال 1388 در سپهر سياست ايران سايه گستر شد. واقعيت اين است که آن حوادث ابعاد گسترده‌اي داشت . فضا کاملا غبار آلود بود . اکثر مردم گيج و مبهوت شده بودند و پرده‌اي از ابهام جلوي ديدگان آنها را تار نموده بود .عده‌اي به انتقاد، دسته‌اي به مخالفت و گروهي به سکوت و البته برخي به بروز رفتارها و گفتارهاي افراطي و هنجارشکن روي آوردند .

واکنش‌هاي افراطي تري که در برابر اين اعمال از جانب برخي مقامات رسمي و مديران و مسئولان صورت گرفت، از جمله حوادث تلخ و زيان بار کهريزک و کوي دانشگاه و مجتمع مسکوني سبحان و غيره موجب گرديد که رفتارها از عقلانيت و اخلاقيت بيشتر و بيشتر فاصله بگيرد و به جاي تأمل در اهداف و تأني در برخي کردارها، زمام به دست عصبيت و حميت‌هاي جاهلانه سپرده شود .

طرح حکيمانه واژه بصيرت در آن حال و هوا صورت گرفت . و داشتن روشن دلي و قدرت روشن بيني در چنين فضاهايي کمک زيادي توانست به رفع کدورت‌ها و حل اختلافات بنمايد . به شرط آنکه از آن استفاده ابزاري نگردد. ترديدي نيست که هميشه بيشترين ضربه را به يک ايده يا طرح يا روش کساني وارد مي‌کنند که از آن "ايده غالب” بخواهند در راستاي اهداف جنايي و شخصي خويش بهره برداري نمايند.اين که هر که با ما نيست پس برماست .هرآبي که به جوي ما نمي‌ريزد پس گندآب هست، تفکر خطرناک و غير سازنده‌اي است که تنها از اذهان ناقص تراوش مي‌شود .

چه بسا چنين افرادي نيت شومي نداشته باشند؛ اما نيت خوب اگر با عمل پسنديده همراه نباشد قطعا نتايج مفيدي به بار نخواهد آورد . از برادر عزيزي که همکار خويش را بي بصيرت خوانده و دليل آن را هم انتقاد‌هاي اين نماينده و تلاش براي پرسش از رئيس جمهور قلمداد نموده است، بايد پرسيد؛ اگر هم طيفي و هم فکري خويش را بر نمي‌تابيد و براي خاک کردن وي به هر فن و ابزاري روي مي‌آوريد و حاضريد هر چماقي را بر سرش بزنيد و اورا به دار بي بصيرتي حلق آويز کنيد با کساني که در طيف شما نيستند چه رفتاري خواهيد داشت. اصلا آيا اين انصاف است؟بياييد يک لحظه کلاه خويش را قاضي کنيد و در خلوت خود با خداي خويش و وجدانتان به داوري بنشينيد و ساعتي تفکر نماييد که پيامد انتساب اين القاب منفي در سطح جامعه چيست و تا چه حد براي اهداف شما- اگر يکي از آنها حفظ نظام است- مفيد است؟اين چه اخلاقي است که ما به منتقد خويش حتي اگر مخالف باشد يک درصد حق نمي‌دهيم و خويش را حق مطلق و غير را يکسره باطل مي‌شماريم؟ همه ما انسان و اگر خدا بخواهد غالبا مسلمانيم . اين ادعا که” بصيرت " آب حياتي است که فقط عده خاصي به آن دست يافته اند و ديگران در ظلمت گمراهي سرگردان اند، به آساني قابل هضم و پذيرش نيست .

وقتي بصيرت را تا اين اندازه تنزل مي‌دهيم که فقط حاميان گروه خاص از آن بهره مند اند، عين بي بصيرتي است . مگر نگفته اند”حب شي يعمي و يصم " دوست داشتن چيزي يا کسي، انسان را از شنيدن و ديدن حقايق راجع به آن چيز کور و کر مي‌کند .سر سپردگي و عشق جاي ديگري است و به دل مربوط مي‌شود و کار سياست و تدبير امور به عقلانيت ارتباط دارد . "کار ملک است آن که تدبير و تامل بايدش".

نتيجه اين که بايد با چراغ عقل در فضاي مه آلود به جست و جوي حقايق پرداخت خود را مطلق پنداشتن خردمندانه نيست به گفته مولوي :

اين حقيقت دان نه حق اند اين همه
ني بکلي گمراهند اين رمه
حق شب قدر است در شبها نهان
تا کند جان هر شبي را امتحان
نه همه شبها بود قدر‌اي جوان
نه همه شبها بود خالي از آن
هر که گويد جمله حق اند احمقي است
هر که گويد جمله باطل او شقي است

 دنياي اقتصاد:تهديدها و قيمت‌ها

«تهديدها و قيمت‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم پويا جبل‌عاملي است كه در آن مي‌خوانيد؛در آستانه حذف يارانه کالاها به نظر مي‌رسد مقام‌هاي دولتي فراتر از اتخاذ سياست‌هايي که بتواند از پيامدهاي منفي و کوتاه‌مدت آن جلوگيري کند، اقدام به هشدار دادن کرده‌اند.
 
هشداري که مخاطبش بيش از همه، توليدکنندگان و عرضه‌کنندگان هستند و در اين بين، پاي تعزيرات حکومتي هم به موضوع باز شده است.

البته همين موضع‌گيري‌ها نشان از آن دارد که دولت محترم خواهان آن نيست تا قيمت کالاهاي اساسي و مورد نياز مردم بيش از اندازه پيش‌بيني شده افزايش يابد و اين تلاش براي جلوگيري از افزايش غيرمترقبه کالاها جاي تقدير دارد، ليکن بايد پرسيد آيا اقتصادي را سراغ داريم که با انجام اين اقدامات توانسته باشد تورم را کنترل کند؟ تاريخ خودمان از اين دست اقدامات فراوان به خود ديده است، از فلک کردن بازرگانان در دوره رضاخاني تا ستادهاي مبارزه با گرانفروشي طي دهه 60. اما فراتر از اين، موارد متاخرتر ديگري نيز وجود دارد، از جمله اقداماتي که رابرت موگابه انجام داد يا حتي اعدام بازرگانان در دوره صدام حسين در زمان تحريم‌هاي سنگين بين‌المللي.

کدام يک از اين واکنش‌ها در برابر افزايش قيمت‌ها نهايتا توانست تورم را کنترل کند؟ پس اگر نمونه اي نيست آيا بهتر نيست سياست‌هاي اقتصادي و پولي كارشناسانه را جايگزين اين روش‌ها كنيم؟ اگر واقعا دولت مي‌پندارد برخي به قصد سودجويي به خاطر شوک اوليه حذف يارانه‌ها، کالا‌ها را با قيمتي فراتر از آنچه بايد باشد عرضه مي‌کنند، بايد متذکر شويم که اگر افزايش بيش از حد، به خاطر «سودجويي» باشد، اين افزايش بسيار گذرا خواهد بود و تنها لازم است که دولت بگذارد بازار کار خود را کند و به رقابتي شدن آن کمک رساند و خواهيم ديد که اين افزايش به طرفه العيني خواهد گذشت و سودجويان خود متضرر خواهند شد.

ليک فراموش نکنيم که اگر عاملي حقيقي ساختار توليد را تغيير داده باشد، به هر رو اين افزايش قيمت وجود دارد و با تنبيه عرضه‌کنندگان تنها مي‌توان انتظار داشت که بازار از عرضه کالا صرف‌نظر کند كه عواقب خود را خواهد داشت. بنابراين اگر عاملي حقيقي در طرف عرضه موجب افزايش قيمت شود، تهديد و تنبيه نمي‌تواند قيمت را کاهش دهد و اگر خصلت «سودجويي» عامل افزايش قيمت باشد، با ياري رساندن به رقابت در بازار، قيمت‌ها کاهش مي‌يابد و نيازي نيست به اين همه هشدار و درگير کردن قوه‌قضائيه و انتظامات.

تازه اگر انديشه‌اي به دولت اجازه مي‌دهد تا با تنبيه عاملان بازار، قيمت کالاها را به نقطه‌اي که دلخواه است برساند، پس وقتي افزايش قيمت به خاطر شوک تقاضا باشد، بايد پاي مصرف‌کنندگاني را فلک کند که موجب شوک شده‌اند. چراكه قيمت تنها دست عرضه‌کننده نيست، پس اگر وي به طور بالقوه مي‌تواند به خاطر قيمت مجازات شود، تقاضاکننده نيز بايد تنبيه و محکوم شود!

حيف است دولتي که براي افزايش کارآيي اقتصاد دست به چنين طرحي زده تا اسلوب بازاري را بيش از گذشته بر اقتصاد هموار کند، به چنين اقدامات و استدلالاتي روي آورد. تورم، سياست پولي مناسب مي‌خواهد و اگر آن تامين شود و بازار نيز به راه خود رود، تمامي اين نگراني‌ها گذرا و قابل چشم‌پوشي است. از سوي ديگر، پافشاري بيش از حد به چنين اقداماتي تنها باعث آن مي‌شود تا التهاب در بازار بيشتر شود و التهاب بيشتر، نااطميناني بيشتر را به همراه خواهد داشت و تورم بيشتر را.

به هر رو، اين انتظار وجود دارد كه با شروع حذف يارانه‌ها، قيمت‌ها افزايش يابد و دولت بايد با صبر و آگاه سازي بيشتر نسبت به دوره گذار اوليه، بازار را آرام کند و نبايد پيام نگراني از سوي دولت به بازار منتقل شود چراكه كار را مي‌تواند بدتر كند و نتيجه عكس به بار آورد. باشد تا با حذف اين حاشيه‌هاي حذف يارانه‌ها، بخشي از ناکارآمدي‌هاي اقتصاد ايران، حذف شود.
ارسال به دوستان
وبگردی