۱۵ آذر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۹:۲۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۵۳۱۸
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۹ - ۲۵-۰۸-۱۳۸۹
کد ۱۴۵۳۱۸
انتشار: ۰۸:۵۹ - ۲۵-۰۸-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان: زمين دشمن از منظر اصولگرايي

«زمين دشمن از منظر اصولگرايي» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛ «عمل» و «تعامل» اصولگرايانه موضوع اين نوشتار است. حتي اگر اهميت روزگار معاصر و حساسيت شرايط- حاصل جمع فرصت ها و تهديدها- هم نبود، تعمق بر سر اين عمل و تعامل ضرورت داشت چه رسد به اينكه شرايط حساس روزگار ما اين ضرورت را دو چندان مي كند. اگر از توفيقات بي سابقه و فرصت هاي كم نظيري كه در عرصه داخلي و بين المللي به دست آمده بگذريم، تشديد عداوت دشمناني كه دوره اي از شكست هاي پياپي و مالامال از نگراني و هراس را سپري مي كنند، واقعيتي انكارناپذير است. همچنين فتنه سال گذشته كه به بركت بيداري ملت موقعيت شناس و استواري رهبر فرزانه انقلاب منكوب شد، مسلم كرد دشمن به ضعف افتاده، صرفا زماني مي تواند ضربت و زخمي مؤثر بزند كه راهي به درون نخبگان و حلقه هاي صاحب نفوذ پيدا كند.

فتنه، «تشخيص»ها و «محاسبات» را هدف قرار مي دهد چرا كه باطل را با حق آميخته و نقش و لعابي از حق بر باطل محض زده است. فتنه در ذات خود «خيال» انگيز است و فتنه گران نقطه عزيمت را توهم پراكني قرار داده اند. اين خيال و توهم- كه نقطه پرگار آن عجب و تكبر افراد «مختال» است- ابتدا به جان مسببان فتنه كه تصور مي كنند كارگردان صحنه هستند اما در واقع مديريت مي شوند مي افتد و سپس مانند ويروس در ميان ديگراني كه نتوانسته اند مرز حق و باطل را پيدا كنند گسترش مي يابد. اين گسترش تا بدانجا مي رسد كه حتي كساني از جبهه حق به «خيال» اينكه آتش فتنه را مهار كنند و مسببان «آلوده» فتنه را سر عقل آورند و به جانب جبهه حق برگردانند، خود در گرداب فتنه مي افتند. اين حلقه (حلقه سوم) هم ناخواسته و از سر لغزش- و بعضا به خاطر ضعف محاسبه يا آغشتگي برخي اطرافيان به فتنه- خود هيزم فتنه مي شوند يا دست كم اسباب دشوارتر شدن «تشخيص» را فراهم مي سازند.

مقتضاي طبيعي فضاي فتنه كه تشخيص در آن دشوار مي شود، حيرت و سرگرداني گروهي است كه سرانجام از سوي دشمنان و فتنه گران يارگيري مي شوند و يأس و نااميدي و انفعال و ريزش گروهي ديگر، و خشم، غيرت و انزجار گروه سومي كه به حق تاب ندارند «آتش افروزي»، «هيزم كشي»، «سرگرداني»، «فريب خوردگي به اسم مصلحت»، «سكوت يا مواضع چند پهلو» و «ميل به جانب فتنه گران» را از سوي «طيف»هاي آلوده به پروژه فتنه ببينند.

بدين ترتيب، مقتضاي ديگر فضاي فتنه رخ مي كند؛ بگومگو و مجادله و دلخوري و انشقاق و تفرقه و پراكندگي و انفعال و يأس، كه همگي «محور»هاي اصلي هجوم دشمن در جنگ نرم است. حتي اگر جبهه استكبار هم نبود، وقوع فتنه بر مدار «پيروي از هوا» و «بدعت در دين» ابعادي مهيب پيدا مي كرد چه رسد به اينكه دشمن خارجي نيز با شناسايي آسيب زدگي و خلل پذيري طيفي از خواص، بالش-جنگ- نرم را هم زير سر آنها گذاشته باشد. عمل اصولگرايانه و تعامل اصولگرايان در فضايي با اين مختصات يعني چه؟

پيامبر اعظم(ص) فرمود «استقيموا و نعمّا ان استقمتم. استقامت كنيد و چه نيكوست كه استقامت داشته باشيد». و اميرمؤمنان(ع) كه درياي جاذبه و الفت و صبر و حلم و وحدت خواهي بود، وقتي شعار «وحدت و الفت و جماعت» را از كسي با مختصات معاويه شنيد، دست رد به سينه او زد و فرمود «ديروز ميان ما و شما جدايي انداخت اينكه ما ايمان آورديم و شما كفر ورزيديد. و امروز ميان ما و شما جدايي مي اندازد اينكه ما بر صراط حق استقامت مي كنيم و شما به انحنا و انحراف و كجي فتنه مي گرويد». طبعا اصولگرايان نمي توانند از اولياي دين ديندارتر و مصلحت انديش تر باشند و با وجود مشاهده 8 ماه فتنه گري عداوت آميز- دست در دست دشمنان- باز هم از لزوم احيا و بازگشت فتنه گران به صحنه سخن بگويند. جاذبه بي دافعه، عين مداهنه و مصانعه اي است كه در روايات به عنوان مانع اقامه امر پروردگار نكوهش شده است. مگر مي شود به سوي آنها كه با آشوب و اردوكشي خياباني به معارضه با اسلاميت و جمهوريت نظام و ولايت فقيه و رهبري برخاستند و كوچك ترين ندامتي هم ابراز نكردند اندك ميلي پيدا كرد؟ يا در «جذب» چنان افراط كرد كه از جبهه انقلاب فاصله گرفت و به جاي نجات غريق، خود با او به زير آب رفت و غرق شد؟!

اما از اين واقعيت كه بگذريم به نظر مي رسد مرور چند نكته ديگر ضرورت دارد. يكي از آن نكات نوع تعامل ميان اصولگرايان است، به ويژه تعامل و گفت وگو ميان آنها كه صاحب منصبند و ديگراني كه از موضع اصولگرايي نقد و انتقاد مي كنند. آنها كه صاحب منصبند- رئيس جمهور و دولتمردان و منسوبان، رئيس مجلس و نمايندگان، صاحبان مناصب قضايي، اعضاي مجمع تشخيص، شهردار و...- بايد ضمن نصب العين داشتن هميشگي خدمتگزاري، عدالت خواهي، مبارزه با فساد و تبعيض و فقر، ولايت پذيري، همدلي و استكبارستيزي، از موضع يا عملي كه متضمن «اتهام» يا «ابهام» باشد بپرهيزند. اگر هر يك از اين صاحب منصبان يا اطرافيان و منسوبان خاص آنها در نزديكي به مواضع تهمت بي پروايي كنند يا به جاي مواضع صريح در مقابل مسببان و مباشران فتنه و مفسدان سياسي و فرهنگي و اقتصادي، موضع دوپهلو و چند پهلو پيشه سازند، در واقع سلاح جنگ نرم دشمن را خشاب گذاري كرده و به سوي هدف- اراده و روحيه، اميد و ايمان، و وحدت و همدلي و الفت ملت و اصحاب انقلاب- شليك كرده اند. متأسفانه بعضا چنين خطاهايي به واسطه كجروي برخي منسوبان و مشاوران، در مجلس، دولت، دستگاه قضايي، مجمع تشخيص، شهرداري و... رخ مي دهد كه خود دميدن در آتش فسرده فتنه است. بالاخره نمي شود كه اسم انقلابي و اصولگرا و پيرو رهبري را يدك كشيد اما روش و رويكردي سازشكارانه و اباحي داشت. غفلت و زاويه گرفتن از اصول، به ويژه از صاحب منصبان-ولو اندك- نمي تواند پذيرفتني باشد. اگر اين برادران از اعتراض و انتقادهاي رايج- اعم از انتقادهاي به جا يا تند- مي رنجند و اذيت مي شوند، خوب است خود و اطرافيان و زيردستان را از موضع اتهام يا ابهام بپايند. «قوا انفسكم و اهليكم».

طرف ديگر، منتقدان هستند، آنها كه از سر غيرت و بصيرت- نه از سر بهانه گيري و عقده گشايي- نقد و اعتراض مي كنند. انتقاد اصولگرايانه از جنس ترميم و جراحي حاذقانه است نه قصابي و سلاخي. قصاب و جراح هر دو مي برند و مي شكافند، يكي براي جان گرفتن و ديگري براي جان دادن. يكي در نهايت شدت و ديگري در اوج رأفت. قصاب سر را مي برد و از تن، جان مي ستاند اما- به عنوان مثال- متخصص چشم، اگر قرار است آب مرواريد را زايل كند تا چشم دوباره و بدون رنج ببيند، چشم را از كاسه بيرون نمي كشد يا سر بيمار را قصابي نمي كند! متأسفانه بسيار اتفاق مي افتد كه انتقادهاي برخاسته از اصولگرايي، اصولگرايانه گفته نمي شود و به جاي علاج و الفت، اسباب رنج و فاصله هاي بيشتر مي شود. اگر از صاحبان «منصب» يا «نفوذ» و «وجاهت» و «شهرت» توقع اين است كه به ويژه در فضاي فتنه، مطلقاً از موضع تهمت و ابهام پرهيز كنند و صراحت و شفافيت پيشه سازند، از ديگر اصولگرايان و منتقدان هم به رسم اصولگرايي بايد توقع داشت كه حلم و سعه صدر و «صبر»- و لو خار در چشم و استخوان در گلو- و «احتساب» (پاي خدا نوشتن) را به عنوان «اقتضا» و «فضيلت» اصولگرايي و «شكر نعمت بصيرت» (ايمان بيشتر) پيشه و شعار خود سازند.

لازمه بصيرت در فتنه، شكيبايي و دريادلي در عين روشنگري و مجاهدت است. و شرط ايمان قوي تر، گرفتن دست ضعيف تر با مهر و عطوفت است نه با لجاجت و تعصب و تكبر. شايد اين آخري گمشده خيلي از ماها باشد. و مگر مي شود صف آرايي و هجمه دشمنان را ديد و با دوستان اصولگرا- ولو خطاكار و دچار سوءتفاهم و سوءمحاسبه- گلاويز شد؟! جاي آن خون دل خوردني كه سخت تر از خون دادن و جانبازي است، همين جاست. و صد البته كه اين صبر و سعه صدر و خوش بيني، به مفهوم خوش خيالي و خوش باوري و خواب زدگي و نديدن عرصه نيست. صاحب عنوان ها يا صاحب منصباني كه به درستي در معرض نقد و اعتراض اصولگرايان قرار مي گيرند يا گاه از اعتراض نسبت به آنها اغماض مي شود، در صورت اصرار بر خطا يا خداي ناكرده خيانت- چندان كه برخي فتنه گران سابقاً انقلابي، منافقانه مرتكب آن شدند- اين فرمايش هشدارآميز پيامبر اعظم(ص) را نصب العين و آويزه گوش داشته باشند؛ «از فراست مؤمن بپرهيزيد كه او به نور خداوندي مي نگرد» و آيه قرآن را كه «بگو عمل كنيد كه خدا و رسول او و مؤمنان، عمل شما را مي بينند.»

تا پيروي هواي نفس و بدعت در دين هست، فتنه هم امكان بازسازي دارد. فرسايش نيروها در تنش ها و حاشيه ها و بگو مگوها، معبر گشودن براي فتنه گران است. وحدت، هيچ بديلي ندارد و اين مهم جز با كاستن از فاصله ها و پيشه كردن الفت و رحمت و صميميت و صداقت- پرهيز از تاكتيك هاي مذموم رايج در سياست سكولار- و «جاذبه و دافعه بر محور ولايت» به دست نمي آيد. دشمن با همراهي فتنه گران، انواع نزاع هاي دروني را طراحي كرده و به آن دامن مي زند.

جنگ متقابل دولت و مجلس عليه هم، جنگ اكثريت مجلس عليه اكثريت مجلس، جنگ دولت عليه دولت، اصولگرايان عليه اصولگرايان، روحانيت عليه روحانيت و... اين همه يعني تلاش براي گسيختن جبهه بزرگي كه با عزم و همت و ايمان خويش، مستكبران را در جهان به خاك مذلت نشانده است. آنها همزمان مي كوشند جبهه از هم پاشيده فتنه را گردهم آورند و حتي از جبهه اصولگرايان يارگيري كنند. چنان كه در فتنه سال گذشته در «خيال» برخي دوستان اصولگرا دميدند و تا ماه ها آنان را به بازي گرفتند. جنگ نرم با شدت- ولو با هزيمت دشمن- در جريان است.

و سرانجام، بايد آيه 83 سوره محمد(ص) را هميشه متذكر شد كه «اگر سرپيچي كنيد و رويگردان شويد، خداوند گروهي را جايگزين شما مي كند كه مانند شما نباشند». مگر جماعت زيانكار و «مختال»- خيال زدگان متكبر - كه مسبب فتنه سال گذشته شدند، سرنوشت شوم خود را پيش بيني مي كردند؟ خود را وا نپاييدند و با توهم خود مهم پنداري و استغنا، صيد شيطان شدند. بايد به خداوند پناه برد و مدام از دل و جان عرض كرد «واجعلني ممن تنتصر به لدينك و لاتستبدل بي غيري». به قول جناب لسان الغيب حافظ

در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مكن
ورنه چون بنگري از دايره بيرون باشي

روز عرفه باز آمده است، با هزار جلوه رحمت الهي. خوب است ما هم از سر تذلل و تضرع با حضرت سيدالساجدين(ع) همنوا شويم و عرض كنيم «خدايا تو در هر روزگاري دين خويش را با امامي كه او را به عنوان نشان هدايت برپا داشتي تأييد فرمودي... خدايا او را به جانب دوستانت نرم كن و بر دشمنانت مسلط ساز و رأفت و رحمت و دلسوزي و مهرباني او را ارزاني ما كن... خداوندا مرا با مهلت دادن و استدراج غافلگير مكن و از خواب غافلان و ناهشياري اسرافكاران و خواب زدگي خوارشدگان بيدارساز... و از اعماق و غوطه هاي فتنه نجاتم ده و از تنگناهاي آشوب و بلا بيرون آر و ميان من و دشمني كه گمراهم كند و هوايي كه به هلاكت اندازد، حائل شو... و مرا مانند كسي كه از چشم مراعات و عنايت تو افتاده و خواري شامل او شده، دور نينداز بلكه دستم را از سقوط مانند بي دينان بگير... مرا به حيات طيبه زنده بدار... و از شماتت دشمنان و پيش آمدن بلا و خواري و گرفتاري پناهم ده... و آن هنگام كه گمراهي (فتنه) و گرفتاري گروهي را اراده كردي، مرا با پناه آوردن به خودت نجات بخش... و مرا در وادي طغيان، سرگشته رها مكن و غوطه ور در غفلت خود تا دم مرگ وامگذار. و مرا مايه پند و عبرت ديگران و مايه فتنه و گمراهي هركس كه بر من مي نگرد قرار نده. و با من در حلقه اي كه با آنان مكر مي كني، مكر نكن و ديگري را- در اقامه حق- جايگزين من نفرما و نام مرا از فهرست نيكان تغيير نده... و خنكاي عفو و شيريني رحمت و آسايش خود را بر من بچشان... و مرا مشتاق ملاقات خويش ساز... و كينه مؤمنان را از سينه من بيرون كن و دل مرا با فروتنان و خاشعان مهربان ساز و با من چنان باش كه با صالحاني...». (دعاي 74 صحيفه سجاديه)

رسالت:پيران‌بچه

«پيران‌بچه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالن به قلم الهام‌نصرتي - دکترحامدحا‌جي‌حيدري است كه در آن مي‌خوانيد؛وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ ‏?‏ اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الامْوالِ وَ الاوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الاخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ ‏
حديد/20-19‏

 تعبير ديگري از پنجگانه "لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الامْوالِ وَ الاوْلادِ"، از نابغه بزرگ، شيخ بهايي عليه الرحمه، نقل شده كه فرموده است: اين پنج خصلتي كه در آيه شريفه ذكر شده، از نظر سنين عمر آدمي و مراحل حياتش مترتب بر يكديگرند، چون تا كودك است، حريص در لعب و بازي است، و همين كه به حد بلوغ مي‏رسد و استخوان‏بنديش محكم مي‌شود، علاقه‏مند به لهو و سرگرمي‏ها مي‌شود، و پس از آنكه بلوغش به حد نهايت رسيد، به آرايش خود و زندگيش مي‏پردازد و همواره به فكر اين است كه لباس فاخري تهيه كند، مركب جالب توجهي سوار شود، منزل زيبايي بسازد، و همواره به زيبايي و آرايش خود بپردازد، و بعد از اين سنين به حد كهولت مي‏رسد. آن وقت است كه ديگر به اينگونه امور توجهي نمي‌كند، و برايش قانع كننده نيست، بلكه بيشتر به فكر تفاخر به حسب و نسب مي‏افتد، و چون سالخورده شد همه كوشش و تلاشش در بيشتر كردن مال و اولاد صرف مي‌شود.

 مراحل نخستين، تقريبا بر حسب سنين عمر مشخص است، ولي مراحل بعد در افراد گوناگون، متفاوت مي‌گردد، و بعضي از آنها، مانند مرحله تكاثر اموال، تا پايان عمر ادامه دارد، هر چند بعضي معتقدند كه هر دوره‏اي از اين دوره‏هاي پنجگانه هشت سال از عمر انسان را مي‏گيرد، و مجموعا به چهل سال بالغ مي‏گردد، و هنگامي كه به اين سن رسيد شخصيت انسان تثبيت مي‏گردد.

 شايد‏ بعضي از انسان‌ها شخصيتشان در همان مرحله اول و دوم متوقف گردد، و تا پيري در فكر "بازي و سرگرمي و معركه گيري" باشند، يا در دوران تجمل پرستي متوقف گردد، و ذكر و فكرشان تا دم مرگ فراهم كردن خانه و مركب و لباس زينتي باشد، اينها كودكاني هستند در سن كهولت و پيراني هستند با روحيه كودك! سپس با ذكر يك مثال آغاز و پايان زندگي دنيا را در برابر ديدگان انسان‌ها مجسم ساخته، مي‌فرمايد: "همانند باراني است كه از آسمان نازل مي‌شود، و چنان زمين را زنده مي‌كند كه گياهانشان زارعان را در شگفتي فرو مي‏برد، سپس خشك مي‏گردد، به گونه‏اي كه آن را زرد رنگ مي‏بيني، سپس درهم شكسته و خرد و تبديل به كاه مي‌شود"! "كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً".‏

‏ "كفار" در اينجا به معني افراد بي ايمان‏ نيست، بلكه به معني كشاورزان است، زيرا اصل معني "كفر" به معني "پوشاندن" است، و چون كشاورز بذر افشاني كرده و آن را زير خاك مي‏پوشاند از اين رو به او "كافر" مي‌گويند، لذا گاهي كفر به معني قبر نيز آمده است چون بدن ميت را مي‏پوشاند، و گاه به شب نيز "كافر" گفته مي‌شود چرا كه تاريكيش همه جا را مي‏پوشاند.

 در حقيقت، آيه مورد بحث همانند آيه 29 سوره فتح كه وقتي سخن از نمو فراوان گياه مي‌كند مي‌گويند: يعجب الزراع: "زارعان را به شگفتي در مي‏آورد" (يعني به جاي "كفار" "زارع" گفته شده) (فتح/29). بعضي از مفسران نيز احتمال داده‏اند كه منظور از كفار در اينجا همان كافران نسبت به خداوند است، و پاره‏اي توجيهات براي آن ذكر كرده‏اند، ولي اين تفسير چندان مناسب به نظر نمي‏رسد، زيرا مؤمن و كافر در اين شگفتي شريكند.

 "حطام" از ماده "حطم" به معني شكستن و خرد كردن است، و به اجزاي پراكنده كاه "حطام" گفته مي‌شود كه همراه تند باد به هر سو مي‏دود. مراحلي را كه انسان در طي هفتاد سال يا بيشتر طي مي‌كند در چند ماه در گياهان ظاهر مي‌شود، و انسان مي‏تواند بر لب كشتزار بنشيند و گذشت عمر، و آغاز و پايان آن را در ديداري كوتاه بنگرد. سپس به بازده عمر و نتيجه و محصول نهايي آن پرداخته مي‏افزايد: "اما در سراي آخرت از دو حال خارج نيست: يا عذاب شديد است يا مغفرت و رضا و خشنودي او" (وَ فِي الاخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ). و سرانجام آيه را با اين جمله پايان مي‌دهد: "و زندگي دنيا جز متاع غرور و فريب چيزي نيست"! (وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَ مَتاعُ الْغُرُورِ).

 "غرور" در اصل از ماده "غر" (بر وزن حر) به معني اثر ظاهر چيزي است، و لذا به اثر ظاهر در پيشاني اسب "غرة" گفته مي‌شود، سپس به حالت غفلت اطلاق شده است كه در ظاهر انسان هوشيار است، اما در حقيقت بي‌خبر است، و به معني فريب و نيرنگ نيز استعمال مي‌شود.

 "متاع" به معني هر گونه وسايل بهره‏گيري است، بنابراين، جمله‌ "دنيا متاع غرور است" مفهومش اين است كه وسيله و ابزاري است براي فريبكاري، فريب دادن خويشتن، و هم فريب ديگران و البته اين در مورد كساني است كه دنيا را هدف نهايي قرار مي‌دهند و به آن دل مي‏بندند، و بر آن تكيه مي‌كنند و آخرين آرزويشان وصول به آن است، اما اگر مواهب اين جهان مادي وسيله‏اي براي وصول به ارزش‌هاي والاي انساني و سعادت جاودان باشد هرگز دنيا نيست، بلكه مزرعه آخرت، و پلي براي رسيدن به آن هدف‌هاي بزرگ است.

 بديهي است كه توجه به دنيا و مواهب آن به عنوان يك "گذرگاه" يا يك "قرارگاه" دو جهت‏گيري مختلف به انسان مي‌دهد كه در يكي مايه نزاع و فساد و تجاوز و بيدادگري و طغيان و غفلت است، و در ديگري وسيله بيداري است و آگاهي و ايثار و فداكاري و برادري و گذشت (نمونه، ج.23، ص.349).
در نتيجه...‏

* بهره 103.تكذيب آيات الهي، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

* بهره‌ 104.وقتي كودكي به غفلت و بي‌خبري و لعب و بازي تقليل يابد و‏ زمينه تربيتي براي دوره‌هاي بعدي زندگي محسوب نشود، جامعه، روابط اجتماعي و فرد به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌يابد.

* بهره‌ 105.وقتي نوجواني تنها عرصه سرگرمي و دوري از مسائل جدي زندگي شود و از آن بي‌خبري زايد، جامعه، روابط اجتماعي و فرد به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌يابد. اين دو بهره مآلاً به نوعي موضع‌گيري تربيتي در مورد كودكي و نوجواني اشاره دارد كه بر مبناي آن تربيت الهي از مهد آغاز مي‌شود و كوشش مي‌شود تا از نخستين ساعات زندگي بشر به او پيش‌فرض‌هاي درك الهي از زندگي القا شود.

* بهره‌ 106.اگر جواني به دوره شور‏ و عشق و تجمل تقليل يابد، و آن را گاه جهاد و مبارزه با نفس و شياطين بيروني و دروني ندانند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌يابد.

* بهره‌ 107.اگر ميانسالي و بزرگسالي مردمان را هنگام افزايش مال و توسعه زندگي افزودن مالي بر اموال ديگر بدانند، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌يابد.

* بهره‌ 108.كمي ياد مرگ، جامعه، روابط اجتماعي، و فرد را به سوي وضعيت سكولار سوق مي‌دهد.

 تا کنون، صد و هشت رهنمود از مصحف شريف آموختيم. هفتاد و هشت رهنمود ديگر باقيست. تا پايان ساخت اين الگو براي فهم عوامل بي‌ديني با ما همراه باشيد...‏

مردم سالاري:ترغيب به ازدواج با حل مشکلا ت ساختاري

«ترغيب به ازدواج با حل مشکلا ت ساختاري»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم سعيده ميرزايي است كه در آن مي‌خوانيد؛ازدواج به يک امر مهم و يک دغدغه اساسي  براي مسوولين  ذي ربط  و برخي مديران کشور تبديل  شده است. خصوصا در ماه ذي الحجه امر به تشويق  ازدواج  بين جوانان به وفور ديده  مي شود  چرا که يکي از فرخنده ترين پيوندهاي آسماني بين حضرت علي(ع)  و حضرت فاطمه(س) در اول ماه ذي الحجه صورت گرفت و اين روز به نام روز ازدواج نام گذاري  شده است.

نفس ازدواج و تشکيل  خانواده امري پسنديده  و مبارک است و همه جوانان اعم از دختر و پسري که به سن ازدواج رسيده اند به نوعي تشکيل  خانواده و برگزيدن همسر مناسب را يکي از آرزوها و روياهاي ديرينه شان مي دانند. از طرف ديگر پدر و مادراني که فرزنداني در سن ازدواج دارند هم در آرزوي  سروسامان گرفتن ثمره  زندگيشان  لحظه شماري مي کنند و آرزو  دارند آنها را در لباس دامادي  و عروسي  ببينند و در ادامه  شاهد  خوشبختي  و دوام زندگي  فرزندانشان باشند.

در اين ميان مسوولين  محترم  هم در رابطه  با ازدواج  جوانان قول ها و وعده هايي داده اند و هر روز  با اعلا م  تسهيلا ت  جديد و ويژه براي جوانان  اعم از ازدواج هاي دانشجويي، وام هاي ازدواج و تهيه جهيزيه ارزان  قيمت قصد  ترويج ازدواج در ميان جوانان را دارند و ازدواج  را در جامعه کنوني  و وضعيت  حاضر يکي  از ملزومات  بيراهه نرفتن و به ورطه  گناه نيفتادن دخترها  و پسرها مي دانند.  در اين راستا و در پي وعده هاي مسوولين براي تسهيل  ازدواج  جوانان، معاون رئيس جمهور  و رئيس سازمان ملي جوانان از پرداخت وام 5 ميليون  توماني تا 3 ماه آينده  به جوانان در آستانه ازدواج خبر داد.

وي همچنين  از راه اندازي  نمايشگاه هاي دائمي جهيزيه ارزان  قيمت از ابتداي سال  آينده خبرداد. در اين نمايشگاه ها که با همکاري وزارت بازرگاني در سراسر کشور برگزار  مي شود محصولا ت  داخلي با قيمت هاي مناسب عرضه  خواهند شد. مهرداد بذرپاش  در ادامه از طراحي خانه هايي که با جهيزيه مناسب و در عين حال ارزان  مبله  مي شوند  به عنوان الگوي ويژه اي در اين زمينه  خبرداد و گفت: تا پايان سال اين خانه ها در چند شهر بزرگ  کشور ايجاد  مي شوند و در سال 1390 نيز همه استان هاي کشور از چنين  الگويي بهره مند خواهند شد.

البته همه اين وعده ها توسط دولت محترم درحالي داده شده است که سيد جواد آرين منش نايب رئيس کميسيون فرهنگي مجلس با ابراز تاسف از اينکه پس از 4 سال که  از تدوين قانون تسهيل ازدواج مي گذرد تنها يک محور از اين قانون يعني مساله وام محقق شده است مي گويد: طبق ماده 12 اين قانون بايد هر 6 ماه يکبار توسط دولت گزارشي تهيه و به کميسيون فرهنگي ارايه شود که تاکنون هيچ گزارشي از طرف دولت به کميسيون مربوطه ارايه نشده است.

وي در ادامه مي افزايد: وقتي از دستگاه هاي ذيربط که موظف به اجراي برخي موارد قانون تسهيل ازدواج هستند پيگيري مي کنيم پاسخ آنها در نقل پيگيري موضوع است و با ابراز تاسف تاکنون هيچ پاسخي نگرفته ايم. حال با اين تفاسير گفته شده بايد چشم به وعده هاي مسوولين دوخت و ديد که آيا اين وعده ها براي ازدواج جوانان عملي است يا اينکه در حد حرف باقي خواهد ماند.

ناگفته نماند اگر وعده هاي داده شده از سوي مسوولين هم عملي باشد باز هم اين پرسش به قوت خود باقي مي ماند که اين مزايا وتسهيلا ت پاسخگوي چه تعداد از افراد وجوانان در سن ازدواج است؟ درست است که مسوولين وعده خانه هاي ارزان قيمت و مبله، وام هاي 5 ميليوني و جهيزيه ارزان قيمت را داده اند اما اين راهکارها حتي در صورت کارساز بودن، به صورت موقتي و در يک برهه زماني کوتاه جوابگو خواهد بود و در بلندمدت دردي را از جوانان در سن ازدواج درمان نخواهد کرد چرا که جمعيت جوان در آستانه ازدواج در کشور ميليونها نفراست و براي اختصاص تسهيلا ت ازدواج و مسکن و... به جوانان به بودجه هاي کلا ن و برنامه ريزي هاي دراز مدت و زيربنايي نياز است و براي رفع مشکلا ت و نيازهاي به حق جوانان نمي توان به وعده اکتفا کرد.

جوان در آستانه ازدواج در وهله اول به يک شغل مناسب و بادرآمد مکفي نياز دارد تا حداقل بتواند از پس هزينه هاي زندگي خود و همسرش برآيد و همه نيازهاي جوانان در آستانه ازدواج در هزينه هاي آن خلا صه نمي شود و اينها در رديف هاي بعدي اهميت قرار دارد. اگر جوان يک شغل مناسب بادرآمد مکفي نداشته باشد حتي فکرش هم به ازدواج معطوف نمي شود چرا که اگر هم بر فرض مثال تمام مايحتاج تشکيل يک زندگي اوليه و ساده را هم مسوولين دولتي فراهم کنند بعد از آن چه خواهدشد؟آ يا همين زوج هاي به ظاهر خوشبخت و حمايت شده ازسوي مسوولين بعد از اين که وارد مرحله جديدي از زندگي خودشدند با اين هزينه هاي سرسامآور زندگي و تورم و گراني و به ويژه مشکل مسکن، قادر به اداره زندگي خود هستند؟ اين موارد قابل تامل است و اگر کمي عميق به اين مسائل نگريسته شود خيلي مسائل از قبيل بيکاري جوانان و در اولويت قراردادن حل اين معضل بزرگ که گريبانگير بسياري از جوانان جامعه است روشن خواهد شد ودر اين ميان مسووليني که به ازدواج جوانان اصرار مي ورزند در وهله اول معضل بيکاري، تورم، گراني و... را که مسائلي زيربنايي محسوب مي شوند حل کنند و بعد از تسهيل اين امور، به تسهيل امر ازدواج و ترغيب قشر جوان به اين امر خداپسندانه که توصيه پيامبر گرامي اسلا م(ص) است بپردازند.

فراموش نکنيم که در اثر ازدواج هاي بي پايه واساس و بي برنامه، آمار طلا ق در جامعه ما به شدت روبه فزوني است; به گونه اي که در خبرهاي رسمي آمده است در هر 24 ساعت 354 مورد طلا ق رخ مي دهد واين امر بايد بادقت ريشه يابي و آسيب شناسي شود که در جامعه اي که در آن توصيه به ازدواج وتشکيل خانواده از سوي همه مسوولا ن تکرار مي شود چرا شاهد افزايش طلا ق واز هم پاشيدگي کانون هاي خانوادگي زيادي هستيم؟بهتر آن است که مسوولين ابتدا  به مسائل ومشکلا ت زيربنايي جوانان بپردازند و در مرحله بعد به فکر سروسامان دادن آنها از طريق ازدواج باشند تا اينچنين شاهد افزايش آمار طلا ق در جامعه نباشيم.
 
جمهوري اسلامي:آمريكا و تداوم بحران در عراق

«آمريكا و تداوم بحران در عراق»عنوان سرمقاله روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛روزنامه واشنگتن پست در گزارشي مفصل از جزئيات مداخله گسترده آمريكا و عربستان در روند تشكيل دولت عراق طي هشت ماه گذشته پرده برداشت.

اين روزنامه به نقل از منابع آگاه آمريكايي نوشت: علاوه بر "جوبايدن" معاون رئيس‌جمهور آمريكا، برخي ديگر از مسئولان آمريكايي نيز به طور مرتب با مسئولان عراقي تماس داشته‌اند كه اين تماس‌ها تا آخرين لحظه پيش از نشست روز پنجشنبه مجلس عراق نيز ادامه داشته است.

اين روزنامه فاش ساخت سعودي‌ها نيز در طول اين مدت بارها به طور محرمانه با مقامات كاخ سفيد گفتگو كرده و تاكيد داشته‌اند كه از نخست وزيري مجدد نوري مالكي حمايت نخواهند كرد و اگر مجبور به پذيرش مالكي شوند اين پذيرش از روي اكراه خواهد بود. گزارش افشاگرانه اين روزنامه آمريكايي، بارزترين نشانه و روشن‌ترين مدرك دخالت مخرب دولت آمريكا و برخي دولتهاي منطقه در امور داخلي عراق و نقش آنها در تداوم بحران اين كشور و بن بست سياسي هشت ماه گذشته مي‌باشد. اين امر، تاييدي بر اين واقعيت است كه تا قطع كامل مداخلات بيگانگان نمي‌توان به پايان يافتن قطعي بحران در عراق اميد داشت.

از همان ابتداي قدرت گرفتن جناح شيعه در انتخابات سابق و محرز شدن پايگاه قدرتمند احزاب شيعه در جامعه عراق، آمريكا و برخي دولتهاي منطقه اقدام به كارشكني و توطئه براي تغيير اين روند و زمين زدن دولت شيعه برآمده از راي ملت عراق كردند. دامنه اين مداخلات و اعمال نفوذهاي غيرقانوني از دستكاري در تركيب آراي انتخابات به منظور محروم كردن شيعيان از حدنصاب لازم براي تشكيل دولت مستقل تا هماهنگي و همدستي با بعثي‌ها و گروههاي تروريست، با هدف بي‌كفايت نشان دادن دولت شيعه گسترش داشته است.

با اينحال، دامنه اين مداخلات در انتخابات اخير به شدت گسترش يافت و هم آمريكا و هم عربستان با تمام امكان به ميدان آمدند تا بلكه بتوانند مسير و جهت انتخابات را به سمت خواسته و هدف خود تغيير دهند.

تلاش براي نفوذ دادن يك فهرست 500 نفره از بعثي‌هاي رد صلاحيت شده در انتخابات و حمايت همه جانبه از گروههاي مخالف و رقيب شيعه، بخشي از اين سياست بود و در واقع ظهور تشكيل العراقيه و كسب 91 كرسي در انتخابات توسط اين گروه را بايد حاصل اين توطئه مشترك آمريكا و عربستان دانست.
اكنون نيز كه سرانجام پس از هشت ماه كشمكش سياسي و برگزاري جلسات مكرر، گروههاي سياسي عراق براي تشكيل دولت به نوعي تفاهم دست يافته اند، اين مداخلات به خصوص از جانب واشنگتن، بزرگترين تهديد براي به نتيجه رسيدن اين توافق محسوب مي‌شود. در جلسه روز پنجشنبه مجلس عراق و در جريان بحث بر سر مسائل مورد توافق، گروه "العراقيه" با تكيه بر زياده خواهي‌هاي خود، مجلس را ترك كرد كه به اذعان واشنگتن پست، پشت اين ماجرا، مقامات آمريكايي قرار داشته‌اند.

براساس آنچه در جلسه مجلس مورد توافق اكثريت قرار گرفت، جلال طالباني به عنوان رئيس‌جمهور جديد، مالكي را مأمور تشكيل كابينه جديد كرد. مالكي طبق قانون اساسي عراق، يك ماه فرصت دارد تا كابينه جديد را تشكيل و به مجلس معرفي كند و در صورت عدم توفيق وي در اين كار، فرد ديگري ماموريت تشكيل كابينه را برعهده خواهد گرفت.

هر چند توافق اخير كه به ابتكار مسعود بارزاني رئيس اقليم كردستان عراق و در شهر اربيل حاصل شد موارد متعددي را در بر مي‌گيرد، ولي دو محور آن، از اهميت بيشتري برخوردار است. نخست توافق بر سر ايجاد تشكيلات جديد موسوم به "شوراي ملي سياستهاي راهبردي" كه رياست آن به اياد علاوي رئيس فهرست العراقيه سپرده مي‌شود و دوم معاف كردن اسامي تعدادي از اعضاي ارشد العراقيه از شمول "قانون پاكسازي بعثي ها". فهرست العراقيه نيز متعهد شده است در قبال اين امتيازات با نخست وزيري مالكي موافقت نمايد.

در جريان اين تقسيم قدرت، رياست مجلس نيز به گروه اياد علاوي واگذار گرديد و كردها نيز مسند رياست جمهوري را براي خود حفظ كردند.

در نگاه خوش بينانه، توافق اخير را، با هر شكلي كه حاصل شده است، مي‌توان يك گام مهم در مسير اعاده ثبات و امنيت براي كشور مصيبت زده و بحراني عراق، به خصوص پس از 8 ماه بن بست سياسي تلقي كرد. توجه به اين وجه قضيه، كه اين توافق، با مشاركت همه گروههاي عمده صحنه سياسي عراق حاصل شده است، اين اميدواري را بيشتر مي‌كند و براي جامعه افسرده و خسته عراق كه بار مصيبت‌هاي ناشي از اشغال، ناامني و سردرگمي سياسي را يكجا بردوش مي‌كشد يك رخداد دلگرم كننده محسوب مي‌شود.

با اينحال واقعيت‌هاي موجود را نيز نمي‌توان ناديده گرفت. هنوز مسائلي وجود دارد كه توافق اخير را به طور جدي تهديد مي‌كند.

يكي از اين موارد، معاف كردن بعثي‌ها از محروميت حضور در مناصب دولتي است. براساس قانوني كه در مجلس گذشته عراق تصويب شد عناصر وابسته به حزب بعث، به خصوص عواملي كه سمت‌هاي حساس و پست‌هاي بالايي در رژيم صدام داشته‌اند از ورود به مناصب حكومتي منع شده‌اند كه با توافق اخير، اين قانون نقض مي‌شود و از آنجا كه كاملاً محرز شده است بعثي‌ها نقش عمده‌اي در خشونت‌هاي عراق دارند اين مسئله مي‌تواند نگران كننده باشد.

مورد دوم، نقش و محدوده قدرت تشكيلات "شوراي ملي سياستهاي راهبردي" است كه در توافق اخير، تشكيل، اعلام و مسئوليت، نيز به عهده اياد علاوي گذاشته شد. منابع وابسته به "ائتلاف ملي" متعلق به شيعيان، اين شورا را مخل و ناقض مسئوليت دولت ندانسته‌اند درحالي كه منابع ديگر از جمله گروه العراقيه، شوراي مذكور را يك تشكيلات تصميم گير و اجرايي عنوان كرد و يك رقيب واقعي براي دولت مالكي دانسته‌اند. اين تشكيلات كه حدود 110 مشاور در آن فعاليت خواهند داشت، مي‌تواند يك تهديد بالقوه و جدي براي دولت آينده عراق تلقي شود.
سومين مورد، ادامه مداخلات خارجي است كه ريشه‌ي اين معضلات است.

آمريكايي‌ها كه عراق را 8 سال است به طور غيرقانوني و با زير پا گذاشتن تمامي قوانين بين‌المللي در اشغال خود دارند، گستاخانه خود را مجاز به دخالت در كليه امور اين كشور مي‌دانند و بديهي است كه در آينده نيز از اين سياست خود دست برنخواهند داشت چرا كه اين اقتضاي خوي استكباري اين دولت است.

در اين ميان عربستان نيز نشان داده است براي رسيدن به اهداف خود در عراق، از هيچ اقدامي فروگذار نمي‌كند. طي يكماه آينده كه مهلت تشكيل دولت توسط مالكي است بايد انتظار افزايش دخالت‌هاي خارجي را در اين كشور داشت. از اينرو، موضوع تشكيل كابينه، آزمون دشواري است كه پيش روي مالكي قرار دارد و قطعاً آمريكايي‌ها تمايلي به توفيق وي در اين كار ندارند و هر قدر بتوانند كارشكني مي‌كنند تا بلكه فرد مورد نظر آنها مأمور تشكيل كابينه شود.

تهران امروز:اهميت يك استقلال

«اهميت يك استقلال»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم دكتر محمد آيين رسولي است كه در آن مي‌خوانيد؛در مدتي بسيار كوتاه حجم نقدينگي در نظام پولي كشور به ميزاني افزايش يافت كه به گفته كارشناسان نظام بانكي از هنگام پيدايش پول در ايران بيشتر بوده است.

براساس آمارهاي بانك مركزي تا پايان سال 1383 حجم نقدينگي كشور معادل 68 هزار ميليارد و 586 ميليون تومان بود كه با سيري بسيار صعودي و سرسام‌آور در مدتي بسيار كوتاه از مرز 200 هزار ميليارد تومان گذشت و سپس با جهشي فزون‌تر اكنون از مرز 250 هزار ميليارد تومان پا فراتر نهاده است. اين حجم بي‌سابقه نقدينگي يكي از دلايل اصلي به هم خوردن تناسب قيمت‌ها و همچنين انباشت بي‌سابقه مطالبات بانكي در اتمسفر به‌شدت ملتهب نظام پولي است كه رهاورد سياست‌زدگي محض اين ساختار و مسلوب‌الاختيار بودن روساي بانك مركزي است.

به جاي برخورد كارشناسي و علمي با مولفه‌هاي اصلي اقتصادي مثل ميزان و حجم نقدينگي، برخوردي به شدت سياسي صورت پذيرفت كه پيامد آن چيزي جز تغيير مداوم و پياپي روساي بانك مركزي نبود. اگر بانك مركزي در كشور مستقل بود، چنان كه اكنون نمايندگان مجلس در برنامه پنجم آن‌را تصويب كردند، قطعا چنين اتفاقاتي در نظام بانكي كشور رخ نمي‌داد و هزينه‌هاي بسياري را به مردم و اقتصاد كشور تحميل نمي‌كرد.

اتفاقي كه در اين مدت رخ داد چيزي شبيه به آزمون و خطا كردن با حجم نقدينگي بود به‌طوري كه در يك دوره بسيار كوتاه و با در پيش گرفتن سياست‌هاي انبساطي حجم نقدينگي به‌طور سرسام‌آور افزايش و سرعت گردش پول به شدت بالا رفت و به تبع آن تورم نيز بالا كشيد.

در اين مرحله بود كه كشتي‌بان را سياستي ديگر پيش آمد و رئيس را عوض و فردي ديگر جايگزينش شد تا هر چه او آزادانه و با دست باز رفتار مي‌كرد، فرد جديد خزانه كشور را سه قفله كند و بر سر نقدينگي آنچنان ضربه‌اي وارد سازد كه اكثر بنگاه‌هاي اقتصادي با چالش مواجه شوند. آن هم زماني كه حجم نقدينگي از حجم كل پول تاريخ ايران نيز بيشتر شده بود. اين آشكارترين و روشن‌ترين پيامد ساختاري است كه به‌طور مستقيم از سياست پيروي مي‌كند و نه از ديدگاه‌هاي كارشناسي. به‌دليل همين اتفاقات ناخوشايند و پيامدهاي سهمناكش براي اقتصاد كشور بود كه همواره كارشناسان بر استقلال بانك مركزي از دولت‌ها اصرار داشتند.

اكنون مجلس شوراي اسلامي اين كار مهم تاريخي را انجام داده است و حتي اختيار انتخاب رئيس اين بانك را نيز از رئيس‌جمهور ستانده و او را از مجمع عمومي بانك نيز حذف كرده تا راهي باشد براي طي مسيري تازه در تاريخ نظام پولي و مالي كشور. نكته جالب اين مصوبه آن بود كه رئيس كل بانك مركزي نيز بر اهميت استقلال تاكيد كرده و گفته است: «اگر همين نيمچه استقلال را هم نداشتيم، امروز شرايط ديگري داشتيم.»آيا از اين گوياتر مي‌توان از اعمال سياست‌هاي غيركارشناسي و تبعات سنگين آن بر اقتصاد كشور سخن گفت؟ نظام پولي و بانكي ما چالش‌هاي بسياري دارد كه قسمت عمده آن مربوط به تصميماتي است كه خارج از ساختارهاي معمول تهيه مي‌شود.

حجم عظيم و بي‌سابقه مطالبات معوق در نظام بانكي برآمده و دستاورد چنين سياست‌هايي است كه اكنون بايد به‌طور شايسته و مناسبي به حل آن پرداخت. بدون شك يكي از اين راه‌ها استقلال بانك مركزي از دولت‌هاست
 
ابتكار:نقدي بر طرح خروج کارمندان از تهران

«نقدي بر طرح خروج کارمندان از تهران»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي ابتكار به قلم  منصور ملکي است كه در آن مي‌خوانيد؛يکي از عيوب سياست گذاري آن است که در حل معضلات ريشه‌اي راه حل‌هاي سطحي اتخاذ کنيم. متاسفانه بعضا به دليل عدم جامعيت در بررسي مشکلات و انتخاب مسيرهاي نه چندان راهگشا، نه تنها شاهد حل معضلات نبوده ايم بلکه هزينه‌هاي بالايي نيز بدون حصول نتيجه مناسب از بودجه کشور خرج مي‌شود. از جمله برنامه‌هايي که اخيرا دولت در پيش گرفته طرح خروج کارمندان از تهران است. براي بررسي اين راهبرد ابتدا به طرح موضوع و سپس به نقد راهکار اجرايي دولت و در پايان به ارائه پيشنهاد پرداخته خواهد شد.

بيان موضوع: تمرکز بالاي جمعيت در شهر تهران به يکي از مشکلات پيچيده پايتخت تبديل شده است. اين موضوع را مي‌توان به صورت بالا بودن تراکم جمعيت در تهران به نسبت حد بهينه آن (تراکم جمعيت در شهر تهران حدود 17 برابر متوسط کشور)، بروز معضلات شهري از جمله ترافيک، آلودگي هوا(تهران رتبه بسيار بالا از جهت آلودگي صوتي و هوا در جهان دارد) و در مجموع بالا رفتن هزينه‌هاي مديريت شهري عنوان کرد به طوري که بايد اقرار کرد که مشکلات شهر تهران شايد به اندازه نيمي از استان‌هاي کشور، نيازمند توجه و صرف هزينه است.

به طور طبيعي هر زمان که ميزان تراکم جمعيت از حد بهينه فراتر رود و در کنار آن امکانات شهري به نسبت جمعيت رشد نکند نتيجه آن بالا رفتن تزاحم‌ها و تضادهاي اجتماعي و افت شاخص‌هاي استاندارد زندگي شهري خواهد بود که اين موضوع مي‌تواند موجب تضعيف فرهنگ زندگي اجتماعي شود.

شايد بتوان گفت بسياري از ناملايمات اجتماعي در تهران که بعضا خود را از طريق بروز جنايت، دعواي بين افراد و يا فساد اخلاقي نشان مي‌دهد را مي‌توان در عدم تعادل بين تراکم جمعيت و سطح پاسخگويي به نيازهاي اجتماعي که بخش مهمي از آن تسهيل در استفاده از امکانات شهري است، جستجو کرد.

مشکلات جامعه شناختي تهران را بايد در کنار مخاطراتي که براي سلامت شهرواندان وجود دارد (آلودگي هوا، آلودگي صوتي، پايين بودن سرانه امکانات ورزشي در دسترس مردم) در نظر گرفت که مجموعه اين شرايط اهميت بالاي رسيدگي به وضع آن را صدچندان مي‌کند.براي آنکه ريشه‌هاي اصلي بروز مجموعه مشکلات تهران را بيابيم ناگزير بايد به فرايند رشد شهرنشيني در تهران پرداخته شود. بر اساس شواهد تاريخي، شهر تهران از حدود سال 1330 فرايند رشد سريع و تا حدودي شايد بتوان گفت بي قاعده‌اي را شروع کرد.

از جمله مهمترين عوامل موثر بر اين رشد بالا، ايجاد مزيت‌هاي شغلي و درآمدي در شهر تهران به دليل عدم توازن در چگونگي هزينه درآمدهاي نفتي در زمينه‌هاي عمراني و صنعتي بوده است. بدون شک بحث اکتشاف نفت و وارد شدن درآمدهاي بالاي نفتي در کشور از جمله مهمترين عوامل موثر بر رشد نامتاسب شهرها در ايران بوده است که اين موضوع بواسطه سياست‌هاي ناکارآمد دولتي در چگونگي هزينه کردن اين درآمد‌ها بر تسريع مشکلات رشد نامتوازن شهري افزوده است. جدول زير روند رشد جمعيت شهري و روستايي را در کشور نشان مي‌دهد. همانطور که مي‌بينيم نسبت جمعيت شهري از حدود 20 درصد در سال 1305 به حدود 70 در صد در سال 1385 افزايش يافته و جمعيت روستايي از 80 درصد به 30 درصد کاهش يافته است.

البته شايد بتوان درصدي از افزايش نسبت شهرنشيني را به دليل الزامات توسعه (بالا رفتن سهم صنعت در اقتصاد و گرايش به شهرنشيني) طبيعي دانست ولي آنچه مشهود است در طول 80 سال اين نسبت‌ها با سرعت بسيار بالا تغيير يافته و شهر تهران در اين فرايند رشد شهرنشيني بشترين فشار را تحمل کرده که البته اين موضوع بخاطر پايتخت بودن آن و اهميت سياسي و اقتصادي آن در کشور بوده است.

سياست تمرکززدايي (Decentralization) داراي ادبيات گسترده‌اي است که در زمينه‌هاي حاکميتي، اجرايي و مالي مطرح شده است، ضمن آنکه در مورد نحوه اداره شهرها و کاهش فشار از ناحيه تراکم بالاي جمعيت و حجم فعاليتها در کلان شهر‌هايي که با مشکلاتي در زمينه مديريت شهري مواجه شده اند نيز مفهوم تمرکززدايي مطرح شده است و کشور‌ها سعي دارند از طريق برخي سياست‌هاي تمرکززدايي حجم تمرکز بيش از حد بهينه را کاهش دهند.

عموما سياست‌هايي که در راستاي کاهش سطح تمرکز اتخاذ مي‌شود معطوف به کاهش انگيزش‌هاي جذب به مرکز و افزايش انگيزش‌هاي دفع از مرکز بوده است.

راهکار اجرايي دولت: مشکل تمرکز بيش از اندازه در تهران و بالا بودن سطح تراکم جمعيت توسط دولت به خوبي شناخته شده است ولي همانطور که گفته خواهد شد راهکار مناسبي اتخاذ نشده است.

بر اساس راهکار اجرايي دولت، کارمنداني که داوطلب براي خروج از تهران هستند مي‌توانند ضمن دريافت تسهيلات مختلف به ادارات و سازمان‌هاي مستقر در ديگر شهرها منتقل شوند. بر اين اساس، تمامي دستگاه‌هاي اجرايي مکلفند بر اساس درخواست کارمند نسبت به پذيرش درخواست آنان مبني بر انتقال اقدام نمايند. بانکهاي دولتي نيز مکلفند نسبت به اعطاي تسهيلات وام بابت وديعه مسکن، خريد مسکن، تعميرات مسکن، خريد خودرو و کالاي خانگي بدون سپرده‌گذاري و نوبت‌گذاري اقدام نمايند.

نقد راهکار دولت و پيشنهاد: همانطور که در ابتداي نوشته بيان شد، هر موضوعي که به صورت ريشه‌اي و ساختاري باعث ايجاد مشکلي مي‌شود، منطقا بايد در حل آن نيز به ساختارهاي اثرگذار بر آن پرداخته شود. اگر بپذيريم که تمرکز بالاي جمعيت درتهران در طي دهه‌هاي گذشته بواسطه سياست گذاري‌هاي بخشي نگر(در مقابل جامع نگر) و تمرکز بيش از حد بر پايتخت ايجاد شده است، لاجرم راهکار‌هاي رفع آن نيز بايد در غالب يک بسته سياست گذاري در سطح کلان مورد بررسي قرار گيرد.

نکته‌اي که در اينجا غافل مانده است آن است که سياست گذاري که به دنبال اثرات واقعي و بلند مدت است نياز دارد که از ابزارهاي موثر بر ساختار اشتغال در اقتصاد بهره جويد و نه صرفا مشوق‌هاي پولي و مالي. استفاده از مشوق مالي (به صورت اعطاي وام و تسهيلات ارزان) عموما به نتايج واقعي و بلند مدت منجر نخواهد شد بلکه روش‌هاي صوري را براي افراد ايجاد مي‌کند تا به تسهيلات و مشوق‌ها دست يابند ولي نهايتا خواسته‌ها و انگيزه‌هاي دروني خود را پيگيري کنند.

به نظر مي‌رسد سياست گذاري کاهش اشتغال در تهران بيش از آنکه متاثر از مشوق‌هاي مالي و بخش نامه‌هاي الزام آور دولتي باشد، مي‌بايست به جاي توجه به انتقال شاغلين و کارمندان تاکيد و تمرکز خود را بر انتقال و جابجايي خود شغل و انگيزه‌هاي ماندن در تهران قرار دهد. به بيان ديگر آنچه که بايد منتقل شود شغل است و نه شاغل. متاسفانه دولت محترم تاکيد بسيار دارد که افراد را به نحوي به شهرهاي ديگر گسيل دهد بدون امکان سنجي وجود ظرفيت شغلي مناسب و يا در نظر گرفتن مسائل خانوادگي و اجتماعي شاغلين در تهران.

حتي در يکي از بندهاي آئين نامه اجرايي، دولت مصوب کرده است که در صورت انتقال کارمندان رسمي و پيماني به دستگاه اجرايي ديگر يا واحدهاي ديگر همان دستگاه اجرايي، پست سازماني کارمند از دستگاه اجرايي در ساير شهرها بجز کلان‌شهرهاي مبدأ کسر و به سقف پست‌هاي سازماني دستگاه مقصد اضافه مي‌شود، و در صورتي که براي اين افراد پست سازماني وجود نداشته باشد، براي آنان پست سازماني با نام ايجاد مي‌شود. اين اضافه و کم شدن پست‌هاي سازماني لزوما بر اساس نياز واقعي سازمان‌ها نخواهد بود چراکه در صورتي که مقرر شد فردي به فلان شهر منتقل شود حتما بايد پستي براي او تعريف کرد و لذا امکان دارد از طريق جذب غير متناسب و يا غير ضرور فرد موجب افزايش ناکارآمدي دستگاه اجرايي شده و به اتلاف منابع منجر شود.

از طرف ديگر همانطور که اشاره شد در برخي موارد گرچه فرد به ظاهر منتقل مي‌شود و از تسهيلات مختلف وام و مسکن و غيره منتفع مي‌شود ولي به دليل مسائل خانوادگي و روابط و الزامات اجتماعي که در تهران براي خانواده وجود داشته (مثلا وجود روابط فاميلي در تهران و يا تصور اينکه زمينه رشد و پيشرفت فرزندان در تهران به مراتب بيشتر از شهرستانها است) امکان دارد که فرد براي استفاده از تسهيلات اعطايي و يا الزام دولت شغلي در شهر ديگر انتخاب کند ولي خانواده در تهران بماند و به ناچار فرد مجبور مي‌شود آخر هفته و تعطيلات به تهران مسافرت کند و مدام به نبال مرخصي و فرار از کار براي سفر به تهران باشد.مجموعه مشکلاتي که اشاره شد همگي ريشه در تاکيد دولت به انتقال افراد و آن هم از طريق مشوق‌هاي پولي و مالي دارد در حالي که انتقال بايد به زمينه‌هاي کاري و جذابيت‌هاي موجود در تهران و نيز مزيت‌هاي موجود در تهران که باعث مي‌شود افراد بخاطر آن از ديگر شهرها به تهران مسافرت کنند مرتبط شود (مانند دانشگاهها و مراکز درماني).در اينجا با توجه به مطالب مطرح شده پيشنهاد مي‌شود که دولت محترم تنها بر ابزارهاي مشوق مالي و ارائه تسهيلات خروج از تهران تکيه نکند و بيش از آنکه به انتقال کارمند و شاغل بينديشد به بسترهاي مناسب که مي‌تواند باعث انتقال تدريجي زمينه‌هاي اشتغال دائمي (مانند انتقال وزارت خانه ها، شرکت‌هاي بزرگ، دانشگاه ها، بيمارستانها) از تهران شود بپردازد.

اين مجموعه سياست‌ها دو ويژگي مهم خواهند داشت: اولا به صورت تدريجي و در بازه زماني بلند مدت انجام مي‌شوند و ثانيا لازم است در مجموعه سياست‌هاي اتخاذي هماهنگي و انسجام کلان وجود داشته باشد به نحوي که مسائلي چون جهت گيري‌هاي کلان دولت در زمينه کاهش حجم دولت و واگذاري تصديگري‌ها و نيز الزامات مربوط به آمايش سرزمين را نيز در نظر داشته باشد.

به عنوان راهکار اجرايي پيشنهاد مي‌شود که تعدادي از وزارتخانه‌ها و سازمانهايي که هيچ توجيه واقعي براي ماندن آنها در تهران وجود ندارد به طور کامل به شهرهاي ديگر که تناسب نسبي بيشتري با آن وزارت خانه دارند منتقل شوند. همچنين دانشگاههاي پرجمعيت مانند دانشگاه تهران مي‌تواند به شهري ديگر منتقل شود. در پايان متذکر مي‌شود که در مورد اينگونه سياستگذاري‌هايي که به مسائل ريشه‌اي اقتصاد برمي گردد راه حل‌هاي متکي بر مشوق‌هاي پولي راحت ترين و ساده ترين راهي هستند که به ذهن مي‌رسد ولي عملا ناکارآمدترين راهها مي‌باشد و لازم است بعد مساله، ريشه‌هاي اصلي بروز مساله و راه حلي
متناسب با فرايند شکل گيري آن مشکل براي يک بازه زماني مشخص اتخاذ گردد.

سياست روز:حج بي‌برائت حج نيست

«حج بي‌برائت حج نيست»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛ذات حج و فلسفه آن براي دوري جستن از شرك، بت و بتكده و تهذيب نفس و قربان كردن آن در پاي معشوق است.

آن هنگام كه حضرت امام اين اصل مهم و تاثيرگذار برائت از مشتركين را زنده كردند، تعدادي بر اين باور بودند كه اين آيين نيازي به اجرا ندارد و برائت از مشركين، در اين هنگام ضرورتي ندارد. اما همان هنگام حضرت امام(ره) با زنده كردن اين اصل مهم حج فرمودند؛ «حاشا كه خلوص عشق موحدين جز به ظهور كامل نفرت از مشركين و منافقين ميسر شود.

پيام برائت از مشركين، به همه آنهايي است كه به اشكال گوناگون شرك مي‌ورزند، بت زمان شده‌اند، جنايت مي‌كنند، كشتار به راه مي‌اندازندو زور مي‌گويند.
برائت از مشتركين براي انسان‌هايي است كه روح و معناي حج را درك كرده‌اند و سرنوشت اسلام و مسلمين را فهميده‌اند.

اكنون اسلام با تمام شرك و كفر در نبرد است، نبردي نابرابر كه نيازمند حضور پررنگ و پرشوري همچون حج است و بايد از اين موقعيت عالي براي مقابله با تهديداتي كه عليه اسلام و مسلمين مي‌شود بهترين عمل را انجام داد. برائت از مشركين نمونه‌اي از پشتوانه بزرگ و پايان ناپذير در برابر ديدگان همه مشركين عالم است.

برائت ازمشركين فرياد رساي مظلوميت مردم ستم كشيده عراق بر سر مشركين آمريكايي است، غريو سوزناك مردمان رنج كشيد افغانستان بر سر داعيه داران حقوق بشر است.

و آنگاه كه حضرت امام خميني(ره) فرمودند كه «حج بي روح و بي‌تحرك و قيام، حج بي‌برائت، حج بي‌وحدت و حجي كه از آن هدم كفر و شرك برنيايد حج نيست» بايد بفهميم كه حج تنها سعي بين صفا و مروه نيست، تنها به گرد خانه خدا طواف كردن نيست. بايد بفهميم كه آن سنگي كه به هنگام «رمي جمرات» پرتاب مي‌كنيم، بايد بر سر مشركين فرود آيد.

سفر حج براي درك متقابل مسلمين از يكديگر است بياييم تا اين درك را به ظهور برسانيم و براي رفع مشكلات جهان اسلام به واسطه كنگره عظيم حج گردهم آييم و وحدت پيشه كنيم.
 
آرمان:آتش‌سوزي و تنبيه بدني دانش?آموزان را توجيه نکنيد

«آتش‌سوزي و تنبيه بدني دانش?آموزان را توجيه نکنيد »عنوان سزمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم شيرزاد عبداللهي است كه در آن مي‌خوانيد؛ ‌وزير آموزش و پرورش گفته است که براي جلوگيري از تنبيه بدني دانش آموزان و آتش سوزي در مدارس نمي‌شود برنامه ريزي کرد ، هرچند که اين  اتفاق‌ها باعث تاثر شديد او مي‌شود. حاجي بابايي گفته است که "معلمان ما با شيوه‌هاي جديد، نوين، موثق و با عشق کار مي‌کنند اما به هرحال در هر کشوري ممکن است اتفاقي بيفتد"‌.

در خصوص  اظهارات  وزير نکاتي را بايد متذکر شد: با  رعايت استانداردهاي سازمان نوسازي و تجهيز مدارس مي‌توان  ضريب ايمني مدارس را بالا برد و از وقوع اين گونه حوادث پيشگيري کرد. در حادثه آتش سوزي شبانه روزي چاه بهرام  که 97 دانش آموز را در خوابگاهي با مساحت 48 متر جا داده بودند ، اگر ساختمان خوابگاه از نظر مساحت استاندارد بود، اگر سيم‌هاي برق پوسيده نبودند، اگر فيوز برق سالم بود و به‌موقع برق را قطع مي‌کرد، اگر سرپرست مجتمع يا معاون او به عنوان کشيک شب حضور داشتند ، اگر کپسول آتش نشاني در دسترس بود و دانش آموزان آموزش لازم براي اين گونه حوادث ديده بودند‌... آتش سوزي رخ نمي‌داد و اگر هم رخ مي‌داد قابل کنترل بود و به مرگ يک دانش آموز و مصدوم شدن تعداد زيادي منجر نمي‌شد.در سال 85 اگر در مدرسه درودزن مرودشت به جاي والور از بخاري استاندارد استفاده مي‌شد ، قطعا بخاري واژگون نمي‌شد و 8 دانش آموز در آتش  نمي‌سوختند.

در خصوص حادثه دوم، عمل تنبيه بدني توسط معلمان با هيچ توجيهي پذيرفتني نيست. اين گفته وزير که "معلمان با شيوه‌هاي جديد، نوين، موثق و با عشق کار مي‌کنند" به نوعي  براي بدست آوردن دل معلمان است.

شيوه‌هاي جديد آموزشي و تربيتي را کجا به معلمان آموزش داده ايد ؟ اين 40 هزار نفري که جديدا از طريق آزمون آزاد استخدام شدند کجا و چگونه آموزش معلمي ديدند؟يکي از معيارهاي معلمي، داشتن صبر و حوصله است ، کسي که در مقابل خطاي دانش آموز بردباري و خونسردي خود را از دست مي‌دهد و عصباني مي‌شود و  به دانش آموز حمله مي‌کند به درد کار معلمي نمي‌خورد‌.

آيا در معيارهاي تعيين صلاحيت و گزينش معلمان در کنار پرسش‌هاي مختلف،  تست روانشناسي وجود دارد؟ اگر معلمي آنگونه که وزير بارها گفته، يک کار تخصصي است، بايد اين تخصص به او  آموزش داده شود.

کداميک از معلمان ما آموزش ويژه  براي اخذ تخصص در کار معلمي ديده اند؟آقاي وزير بهتر بود در اين مصاحبه  مطابق مقررات و آيين نامه انضباطي، يادآور مي‌شد که تنبيه بدني مطلقا و با هر توجيهي ممنوع است.

اين شيوه کج دار و مريز برخي معلمان را تشويق مي‌کند که با اين دستاويز که همه جا چنين اتفاقي مي‌افتد به تنبيه دانش آموز دست بزنند و تازه وقتي در مقابل ميز قاضي قرار گرفتند مي‌فهمند که وزارتخانه  کاري نمي‌‌تواند در اين زمينه انجام دهد. يکي از مسائل مهمي که  وزير پرداختن به مسائلي  مانند بهبود استانداردهاي ايمني و آموزشي در مدارس است.

آفرينش:نابودي باغ ها ، نابودي زندگي

«نابودي باغ ها ، نابودي زندگي»عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛مدت هاست که اخباري ازقطع درختان در گوشه و کنار نه تنها شهر تهران بلکه در تمامي کشور شنيده مي شود و در شهري بمانند تهران اين موضوع از آن جهت اهميت پيدا مي کند که تهران با بيشترين حجم خودرو و در نتيجه آلودگي هاي زيست محيطي بيشتري مواجه است و اگر همين چند تا باغ و درخت هم که نباشد تهران جايي براي زندگي نخواهد داشت. و به گفته رييس شوراي شهر تهران تا 5 سال آينده ديگر کسي در تهران زنده نخواهد ماند.

پرداختن به موضوع باغ ايراني در شهر تاريخي تهران در سال 83 مورد توجه مسئولان قرار گرفت.اما امروز با گذشت 6 سال از زمان تصميمات مسئولان براي نجات باغ ايراني فرياد شوراي شهر تهران گواهي بر تخريب‌هاي جسته و گريخته در باغات اين كلان شهر است.

باغ هاي ايراني كه در تمام دنيا شهره است شامل چهار عنصر زمين، آب، گياه و فضاي معماري است، آنچه باغ ايراني را از ساير باغ‌هاي دنيا متمايز مي‌كند اين است كه هر آنچه در فضاي باغ وجود دارد با نظم معماري به هم پيوند خورده و بناها و فضاي باز باغ با هم تلفيق شده و جداي از يكديگر نيستند به طوري كه حتي عنصر آب در ميان بناها در جريان است.

البته قوانين زيادي در مورد کساني که اقدام به از بين بردن باغ ها و مراتع مي کنند وجود دارد اما مشکل اساسي در اجراي قانون به طور کامل است که عدم اجرا و عدم قاطعيت در برخورد باعث شده تا متخلفان راه هاي زيادي براي فرار از زير دست قانون داشته باشند .

بر اساس قانون مصوب مجلس شوراي اسلامي كه پس از پيگيري‌هاي فراواني به تصويب رسيده است در صورتي كه شخصي براي ساختمان سازي باغي را خشك كند شهرداري مي‌تواند آن باغ را به نفع شهر مصادره كند، ضمن اينكه به مدت 2 سال هم زندان‌ براي او در نظر گرفته خواهد شد و بايد به جاي هر درخت قطع شده يك درخت ديگر بكارد.باغات شهري تهران كلا 8 درصد از كل مساحت اين كلان شهر را ( مناطق 1،2،5 ،18و21) در بر مي‌گيرد. و از همين ميزان نيز در حال حاضر سطح بسيار قليلي كه از گزند آسيب‌هاي گسترده ساخت وساز جان سلامت بدر برده باقي مانده است. خطراتي كه باغات شهر تهران را تهديد مي‌كند، ساخت وسازهايي بسيار فراتر از پيش بيني قانوني است كه عمدتا نيز به پهنه گسترده باغات شهر تهران مربوط مي شود.

ساخت‌وسازهايي كه صاحبان باغ‌ها ترجيح مي‌دهند كاربري باغ‌هايشان را تغيير دهند و با ساختمان‌هايي سر به فلك كشيده به دنبال صرفه اقتصادي باشند. از جمله تهديدات اساسي كه باغات و فضاهاي سبز با آن مواجه هستند تقاضاهاي ساخت وساز از سوي نهادها و مراجع مختلف دولتي وغيردولتي مي باشد.

متأسفانه به علت نازل بودن قيمت زمين باغات در سال‌هاي پيش اين محدوده ها خريداري و در حال حاضر تقاضاي ساخت آنها با هدف تامين مسكن و مراکز تجاري و اداري در دستور كار قرار گرفته است.

با توجه به ارزش افزوده ساخت و ساز و محدوديت اعمال شده در اعطاي تراكم ساخت در باغ‌ها بعضا صاحبان باغ‌ها به منظور ساخت بناهاي بلند مرتبه و استفاده از شرايط وام هاي كم بهره و طويل المدت مجوز درخواست تاسيس هتل و نظاير آن را مطرح و مجوز دريافت مي كنند. و همچنين در راستاي كمبود پاركينگ در كلان‌شهر تهران تقاضاي ساخت پاركينگ طبقاتي توسط صاحبان باغ‌هاي تهران مطرح مي‌شود كه متعاقب آن متقاضي دريافت چند طبقه اداري و تجاري مي‌شوند.اين در حاليست كه عضو شوراي شهر تهران اعلام كرده است كه شوراي شهر باغ‌هاي تهران را مي‌خرد.

متاسفانه به نظر مي رسد مسولين تاكنون نگاه محيط زيستي و منابع طبيعي به باغات نداشته‌ اند در حاليكه باغات ايراني تفرج‌گاهها و شكارگاه‌هاي اطراف تهران بخصوص در شمال تهران همچون ميراث فرهنگي مي‌توانند حائز اهميت باشند، تهران 200 سال متمادي پايتخت كشور بوده و باغات نقش اساسي در بحث‌هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي داشته‌اند كه در دهه‌هاي اخير ساخت و سازهاي غيرمجاز، قطع درختان، خشكسالي، توسعه شهري، سوداگري شهرسازي و آپارتمان‌سازي باعث شده است كه باغات و درختان چند ده ساله ما يا قطع شوند يا خشك شوند و به نابودي برسند. در تمام دنيا باغ‌ها يكي از مقاصد گردشگري هستند كه توريست‌ها را به اين مكان‌ها مي‌برند و قصه‌ها و داستان‌هاي مختلفي را براي گردشگران توضيح مي‌دهند ما هم در كشورمان باغ فين، باغ گلستان، باغ ارم شيراز، باغ شازده ماهان، باغ دولت‌آباد يزد، باغ قدم‌گاه نيشابور و ايل‌گلي تبريز را داريم كه قابليت گردشگري دارند و بنابر تحقيقات دانشجويان معماري و هنر باغات ايراني از باورهاي مذهبي نياكان ما نشات گرفته است.لذا جداي از قضيه زيست محيطي بايد با نگاهي ملي گرايانه به اين سرمايه هاي ملي داشت که با نابودي آنها بخشي از سرمايه هاي اين مملکت نابود خواهد شد.

 بايستي كاركردهاي جديد اقتصادي و درآمد‌زاد براي باغ‌هاي پايتخت طراحي شود، باغ رستوران، بازديد از باغات، باغ موزه‌ها و ... از جمله طرح‌هايي مي‌تواند باشد كه همزمان علاوه بر حفظ باغ‌هاي قديمي و جلوگيري از تخريب آنها براي ساخت و سازهاي عريض و طويل مالكان خصوصي مي‌توانند به سود اقتصادي دست يابند.در حالي‌كه مردم مالكان اصلي بخش اعظمي از باغ‌هاي تهران هستند اما به واقع مسئولان مي‌توانند با بكار بردن تدابيري مانع از تخريب بيش از پيش باغ‌ها شوند، باغ‌هايي كه عمده آن‌ها به عنوان ميراث طبيعي، و منابعي دست نيافتني هستند.

برقراري تشويق‌هاي گوناگون غيركالبدي به طوري‌كه از نوع ساخت وساز اضافه نباشند مثل اعطاي مجوز ساخت رستوران، سالن پذيرايي و فضاهاي خدماتي، بخشودگي عوارض شهري و كمك مديريت شهر در حفظ و نگهداري درختان برا ي صاحبان باغ‌هايي كه در راستاي حفظ فضاي سبز و درختان اقدام به بهره‌برداري از باغ خود به عنوان فضاي تفريحي گردشگري مي‌كنند يا اعطاي معوض از سوي مديريت شهر به صاحبان باغ‌هايي كه درخواست ساخت و ساز دارند و باغ آنها براي كل شهر تهران داراي اهميت است از جمله راهكار‌هايي است كه مسئولان در شهرداري، شوراي شهر، ميراث فرهنگي و محيط زيست مي‌توانند براي نجات باقيمانده باغ‌ها در پايتخت داشته باشند.

جهان صنعت:فال نيک‌

«نقدي بر طرح خروج کارمندان از تهران»،«فال نيک‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم پويا نعمت‌اللهي‌ است كه در آن مي‌خوانيد؛ در خبرها آمده بود که بانک مرکزي بالاخره استقلال عمل خود را پيدا کرد و از حيطه کنترل دولت خارج شد.

هرچند در خبرها جزييات دقيق و فني در اين خصوص نيامده بود و صرفا به دو تغيير عمده (رياست رييس‌جمهور بر مجمع عمومي بانک مرکزي و اختيار انتخاب ‌رييس بانک مرکزي از طرف رييس‌جمهور( اشاره شده بود.

اکنون بدنه کارشناسي اقتصاد در برابر اين سوال قرار گرفته که آيا بايد از اين تغيير و تحولات خوشحال بود يا نه؟

در نگاه اول به نظر مي‌رسد که  اين تغيير را بايد به فال نيک گرفت.
بارها در رسانه‌ها از معضلات عدم استقلال بانک مرکزي انتقاد مي‌شد. امروزه حجم عمده‌اي از سياست‌هاي اقتصادي در حوزه‌هاي گوناگون از طريق سياست‌هاي پولي اعمال مي‌شود. همچنين سيستم بانکي هم از ديگر مجاري اعمال تغييرها در راستاي سياست‌هاي اقتصادي کشور به‌شمار مي‌رود.

سلامت سياست‌هاي پولي و عدم تمکين آنها بر خواست‌هاي دولت‌ نقش بسيار مهمي در اجراي سياست‌هاي اقتصادي دارد. بديهي است افق ديد بانک مرکزي به‌لحاظ تغييرات مورد نظر‌ وسيع‌تر از سياست‌گذاران بخش دولتي است، چه بسا در اين سال‌ها بانک مرکزي قادر بوده با اعمال سياست‌هاي مورد نظر خود تا حدودي به مقابله با تورم و رکود برود‌ اما  به‌خاطر عدم استقلال خود، صرفا به ابزاري در دست دولت براي برخي تغييرات و سياست‌هاي مقطعي تبديل شده است.

از نظر دور نداريم که ‌استقلال بانک مرکزي‌ اصولا به معناي عملکرد جداگانه و يکطرفانه سياست‌هاي اين بانک از‌ منويات مورد نظر دولت نيست بلکه اين استقلال را بايد به معناي مستقل و در عين حال هماهنگ با اهداف و  برنامه‌ها و سياست‌هاي اقتصادي دولت تلقي کرد.  

مي‌دانيم که  بانک مرکزي در واقع  منبع  قدرت خلق پول است و از طرف ديگر‌ همين پول است که سرمنشا‌ بسياري از پديده‌هاي نامطلوب اقتصادي است.‌‌توانايي خلق پول و انتشار اسکناس و مسکوک هم در واقع اساسي‌ترين  اهرم قدرت براي دولت به شمار مي‌رود‌. هنگامي که دولت بنا به هر دليل  (و اختصاصا کسر بودجه)، نياز به پول پيدا مي‌کند، بديهي است که از راحت‌ترين راه که همانا اعمال فشار به بانک مرکزي و انتشار پول است مشکل خود را در کوتاه‌مدت حل کند‌. نمونه بارز آن تسهيلات تکليفي است.

مضاف بر آن مقوله  دولتي بودن حجمي از ساختار بانک‌هاي فعال در کشور (که از آن تحت عنوان بانکداري تجاري نام برده مي‌شود) هم از ديگر معضلات فراروي استقبال بانک مرکزي است‌ زيرا مالکيت و تصدي دولتي بانک‌ها به همراه  قانون عمليات بانکي بدون ربا‌ در واقع اعمال  هرگونه سياست پولي و اعتباري را مشروط  به تصويب هيات وزيران مي‌سازد.

به هر حال در اين حالت بانک مرکزي غيرمستقل  صرفا مي‌تواند سياست‌هاي کنترل تورم را تا اندازه اندکي به پيش ببرد و مهم‌ترين اقدامات براي کنترل تورم بايد توسط دولت از طريق کنترل مخارج دولت، حجم بودجه، کنترل کسري بودجه و رشد نقدينگي و اعتبارات بانکي انجام شود.

به بيان ديگر نوع رابطه دولت و بانک مرکزي در کنترل فاکتور پايه پول بسيار مهم و حياتي است و با اين استقلال بايد اين رابطه به شکل جديدي تعريف شود.در همين رابطه  چند بخش از تراز پولي کشور نيز مي‌بايستي تعيين تکليف شود (از قبيل بدهي دولت به بانک مرکزي و  بدهي بانک‌ها به بانک مرکزي) تا از اين طرق بتوانيم ميزان و نحوه انتظارات متقابل دولت و بانک مرکزي را به شکل قابل‌قبولي تعريف کرد.

اما در همين ابتدا بايد به اين نکته اشاره کرد که هيچ قانوني بدون اراده مجريان آن، ضمانت اجرايي ندارد. بنابراين انتظار مي‌رود در کنار استقبال از اين استقلال، امکان حمايت از بانک مرکزي براي حفظ اين استقلال نيز از جانب مجريان فراهم شود در غير اين صورت مجددا وارد چرخه‌هاي تامين پولي هزينه‌هاي به‌شدت افزايش يافته دولت خواهيم شد که نتيجه‌اي جز رشد پايه پولي و نقدينگي از يک‌طرف و ثبات نرخ ارز در کنار تورم رو به افزايش از طرف ديگر در پي نخواهد داشت.

دنياي اقتصاد:توسعه براي همه

«توسعه براي همه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم پويا جبل عاملي است كه در آن مي خوانيد؛آنچه هنوز مي‌تواند به عنوان ميراث چپ در جامعه ما قلمداد شود، اين گزاره است که «امپرياليسم» نمي‌گذارد جوامع مستقل ديگر رشد و پيشرفت کنند.
 
کمونيست‌ها و ايدئولوگ‌ها هماره بر اين پارادايم تاکيد داشته‌اند و اين‌گونه به مردم و مخاطبان خود القا کرده‌اند که گويي پيشرفت ديگر جوامع تابويي است که کشورهاي توسعه يافته غربي برآنند تا محقق نشود. اما آيا واقعيت اين است؟

در همين هفته پيش سران دو قدرت قديمي ‌دست خود را براي همکاري بيشتر با دو قدرت نوظهور پيش کشيدند. اوباما، سينگ را دريافت و کامرون، هوجين تائو را. قراردادهايي چندين ميليارد دلاري منعقد شد تا هم ايالات متحده و بريتانيا صادرکننده و سرمايه‌گذار باشند و هم چين و هند.

آيا امپرياليسم از وجود اقتصادهاي نوظهور ناراحت است يا خوشحال؟ اصلا سود مي‌برد يا ضرر؟ مثال‌هايي اين چنين که اين نگرش قديمي‌را به چالش مي‌کشد بسيار است.

مساله آن است که برخلاف اين ديدگاه برگرفته از ادبيات چپ، جهان توسعه‌يافته نه تنها از عدم پيشرفت ديگران سود نمي‌برد بل دچار خسران نيز مي‌شود. روح اقتصاد آزاد مبتني بر آزادي عوامل توليد است و عاملين با تکيه بر مزيت‌هاي نسبي خويش به خلق رفاه بيشتر براي خود و طرف‌هاي ديگر معامله مي‌پردازند.

 از اين رو هم قدرت‌هاي مسلط اقتصادي از خلق مزيت‌هاي نسبي در ديگر کشورها بهره مي‌برند و هم آن کشورها با استفاده از مزيت‌هايشان پيشرفت مي‌کنند. هر چند اين واقعيت پر واضح است، ليک آناني که به اشتباه مي‌انگارند داشتن رفاه يک بازي صفر است، بدين معنا که اگر عده‌اي مرفه شدند حتما عده‌اي ديگر از رفاهشان کاسته مي‌شود، معلوم است که بدين نتيجه مي‌رسند که کشورهاي توسعه يافته نمي‌گذارند ديگران رشد کنند. باز با همين منطق اشتباه است که مي‌پندارند اگر رکود اقتصادي اخير حادث شده و عده اي بيکار شده‌اند، درآمد و خانه‌هايشان را از دست داده‌اند پس حتما عده‌اي اين پول‌ها را خورده‌اند!

بي‌ترديد صحنه بين‌الملل پر از مسائل ريز و درشتي است که گهگاه باعث آن مي‌شود تا کشورها با يکديگر رقابتي کنند که در آن يک طرف برنده و طرف ديگر بازنده مي‌شود، مانند آنکه دو کشور بخواهند براي رياست فلان پست بين‌المللي رقابت کنند، اما توسعه‌يافتگي، وقتي حتي هدف تمامي‌ کشورها شود، مي‌تواند براي همه دست‌يافتني باشد بدون آنکه زندگي را بر قدرت‌هاي قديمي‌تنگ کند، که اي بسا آنان نيز مي‌توانند از قدرت‌هاي نوظهور بهره برند و رفاه و رشد خود را افزون کنند.

امروز کشورهاي مستقل و حتي مسلماني را مي‌توان نام برد که با نگرش مستقل و غيرماركسيستي خود توانسته‌اند به قدرت‌هاي نوظهور تبديل شوند. آيا امپرياليسم جلوي پيشرفت هند، چين، برزيل، آفريقاي جنوبي، ترکيه، مالزي و... را گرفته است؟ آيا اين کشورها مستقل نيستند؟ آيا سرنوشت کشورشان به‌دست مردم شان نيست؟

واقعيت جهاني امروز به هر بيننده‌اي نشان مي‌دهد که اگر جامعه اي خواهان توسعه‌يافتگي باشد، اگر مجهز به بينش و راهي باشد که قدرت‌هاي نوظهور امروز پيموده‌اند، توسعه‌يافتگي، تحقق‌يافتني است، اما اگر بر استثنا بودن، يگانه بودن و ويژه بودن تاکيد شود و از همين رو مسيري برگزيده شود که تا به حال هيچ نمونه‌اي از به نتيجه رسيدن آن نتوان در تاريخ سراغ آورد، بي‌ترديد از هم اکنون معلوم است که پيشرفتي محقق نخواهد شد.

آري الگوي فکري را بايد برگزيد که حداقل قرابتي با واقعيت بيروني داشته باشد و آنچه در اين مساله نمود بيروني دارد، آن است که قدرت‌هاي قديمي‌در دنياي مبتني بر بازار آزاد، نه تنها مانع توسعه براي ديگران نيستند که مي‌توانند با رفاهي که شهروندانشان دارند متقاضيان بالقوه مزيت‌هاي نسبي کشورهاي در حال توسعه باشند و هم ياري دهنده انباشت سرمايه در اين کشورها. چپ‌ها آموزه‌هاي منحرف بسيار داشته‌اند و اين يکي از آنها است.

ارسال به دوستان
دیدگاهی نامتعارف برای زندگی بهتر: هنر ظریف بی خیالی مدارس استان قم در روز یکشنبه غیرحضوری شد واکنش شدید به انتخاب رنگ سال 2026 ؛ کسل کننده و یادآور برتری‌طلبی سفیدپوستی کشف رازهای جدید درباره بردگان قالیباف: من بیشترین وقت را برای تدوین و بررسی لایحه عفاف و حجاب گذاشتم در ویژه‌ برنامه‌های قرعه‌کشی جام جهانی چه گذشت؟ از شبکه سه تا فردوسی پور و ... همکاری تهران و ترامپ / یکشنبه، انتقال ایرانیان اخراجی از امریکا به ایران / دیدار مقام ایرانی با ایرانیان بازداشتی در امریکا حمله به اینفانتینو به دلیل رابطه با ترامپ؛ رئیس سابق فیفا محرومیت رونالدو را «مضحک» خواند تعطیلی دانشگاه فرهنگیان کهگیلویه و بویراحمد به دلیل شیوع آنفلوآنزا شگفتی‌سازی استون ویلا ادامه دارد؛ برتری ۲ بر ۱ مقابل آرسنال و اوج‌گیری در کورس قهرمانی دو غایب تکراری در دربی؛ سایه جدایی بر سر جوانان پرسپولیس و احتمال مازاد شدن فخریان و صادقی برگزاری نشست مشترک سران قوا به میزبانی رئیس جمهور ادعای رسانه بلژیکی: مهدی طارمی «تصمیم‌گیر اصلی» تیم ملی ایران، حتی بیشتر از قلعه‌نویی! حمله معترضان به تاج پادشاهی انگلیس در برج لندن؛ ۴ نفر بازداشت و بازدید از جواهرات سلطنتی متوقف شد احتمال محرومیت سروش رفیعی؛ باشگاه استقلال به دنبال شکایت از کاپیتان دوم پرسپولیس