۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۷۴۳۷
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۴ - ۱۰-۰۹-۱۳۸۹
کد ۱۴۷۴۳۷
انتشار: ۱۰:۳۴ - ۱۰-۰۹-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان: يك هويت با دو شناسنامه!

«يك هويت با دو شناسنامه!»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛
1- شايد براي عده اي- هر چند اندك و كم شمار- كه هنوز به عمق فتنه 88 پي نبرده اند، شنيدن اين خبر- تاكيد مي شود بر «خبر» و نه «تحليل»- تعجب آور باشد كه سران و عوامل اصلي فتنه 88 نه فقط با تروريست هايي كه دست به ترور دو دانشمند هسته اي كشورمان زده اند، هويت مشترك و يكساني دارند، بلكه خيانت سران فتنه، بارها از جنايت تروريست هاي صبح دوشنبه تهران، بيشتر و نفرت انگيزتر نيز بوده و هست. چرا...؟! به قول حقوقدانان؛ «نحن ابناء الدليل، نميل حيث يميل... ما فرزندان دليل هستيم و در قضاوت به آن سوي مي رويم كه دلايل هدايتمان مي كنند.»

2- آيا تروريست هايي كه دو دانشمند هسته اي ايران را ترور كرده اند، با آن دو خصومت شخصي داشته اند؟ بديهي است كه با توجه به تمامي شواهد و قرائن موجود پاسخ اين سوال منفي است. بنابراين چرا دست به اين جنايت آلوده اند؟ ترور دانشمندان هسته اي ايران اسلامي در اوج چالش هسته اي كشورمان با دشمنان بيروني و مخصوصاً آمريكا، انگليس و اسرائيل صورت گرفته، آنهم در حالي كه طي نزديك به ده سال گذشته، حريف بيروني از هيچ اهرم سياسي، نظامي، اطلاعاتي، اقتصادي و... براي مقابله با فعاليت هسته اي جمهوري اسلامي ايران دريغ نكرده و حتي بارها تاكيد ورزيده است كه حمله نظامي به تاسيسات اتمي ايران را نيز به عنوان يك گزينه روي ميز دارد!

3- چند هفته قبل «جان ساورز» رئيس سازمان اطلاعاتي MI6- شاخه اطلاعات و جاسوسي خارجي در اينتلجنت سرويس انگليس- به صراحت گفته بود «روش هاي ديپلماتيك براي متوقف كردن فعاليت هسته اي ايران با ناكامي روبرو شده است و بايد از طريق عمليات جاسوسي و اطلاعاتي با ادامه برنامه هسته اي ايران مقابله كنيم» (روزنامه انگليسي تلگراف) و ژنرال پترائوس سرفرمانده سابق نيروهاي نظامي آمريكا در خاورميانه و سرفرمانده كنوني نظاميان آمريكا در افغانستان فاش كرده بود كه براي مقابله با فعاليت هسته اي جمهوري اسلامي ايران و تنگ كردن عرصه بر مسئولان نظام، شماري از كماندوهاي آمريكايي از گردان نيروهاي ويژه را براي انجام عمليات جاسوسي و اطلاعاتي با همكاري عوامل داخلي به درون خاك ايران نفوذ داده است و مئير داگان، رئيس سازمان اطلاعاتي رژيم صهيونيستي از ضرورت عمليات اطلاعاتي شكننده عليه برنامه هسته اي كشورمان خبر داده بود و...

4- ديروز - يعني يك روز پس از عمليات تروريستي صبح دوشنبه تهران- روزنامه اينديپندنت دو مقاله از دو تحليل گر اسرائيلي و آمريكايي را كه هر دو نفر آنها سابقه آشكار و اعلام شده عضويت در سرويس هاي اطلاعاتي دارند، به چاپ رساند. مقاله اي گزارش گونه به قلم «يوسي ملمان» عضو «موساد» و مفسر ارشد روزنامه اسرائيلي «هاآرتص» و يادداشت ديگري از «بروس ريدل» مأمور سابق سازمان «سيا» كه تيتر اول كيهان امروز به اين خبر اختصاص يافته است.

 «يوسي ملمان» در مقاله گزارش گونه خود مي نويسد؛ ديروز-دوشنبه- سه رويداد به ظاهر بي ارتباط با يكديگر ولي در واقع مرتبط با هم اتفاق افتاده است، افشاي اسناد وزارت خارجه آمريكا كه بسياري از آنها درباره نگراني جامعه جهاني نسبت به برنامه هسته اي ايران است، ترور يك دانشمند هسته اي ايران در تهران و مجروح شدن يك دانشمند ديگر و انتصاب «تامير پاردو» به جاي «مئير داگان» به عنوان رئيس موساد، سازمان اطلاعاتي خارجي اسرائيل. يوسي ملمان در ادامه مي نويسد «اين سه رويداد با يكديگر ارتباط مستقيم دارند و همه آنها، بخشي از تلاش بي پايان جامعه اطلاعاتي اسرائيل، همراه با همتايان غربي آن، از جمله MI6 انگليس و سازمان اطلاعات مركزي آمريكا «سيا» است كه با هدف اخلال در فعاليت هسته اي ايران، يا به تأخير انداختن آن و در صورت امكان، بازداشتن جمهوري اسلامي ايران از ادامه فعاليت هسته اي خود، طراحي شده و به اجرا درآمده است». اين عضو ارشد موساد كه طي چند سال اخير در پوشش مفسر روزنامه صهيونيستي «هاآرتص» ظاهر شده است در ادامه مقاله خود اشاره مي كند كه «اين، حداقل، چهارمين تلاش براي ترور دانشمندان ايراني مرتبط با برنامه هسته اي اين كشور طي 4 سال گذشته است» و از احتمال اقدامات مشابه ديگر نيز خبر مي دهد!

«بروس ريدل» نيز با بيان ديگري به نگراني اسرائيل از فعاليت هسته اي ايران مي پردازد و با اشاره به سوابق موساد در ترور مخالفان مي نويسد؛ «امروز، ايران در صدر نگراني هاي اسرائيل قرار دارد و نتانياهو با ابراز اين نگراني، به موساد دستور داده است كه ايران بايد در صدر برنامه هاي عملياتي موساد باشد». بروس ريدل خبر ديگري هم در آستين دارد و مي نويسد؛ «مئير داگان رئيس موساد طي 8 سال گذشته همواره تأكيد داشته است كه موساد نبايد، فقط اطلاعات جمع كند، بلكه بايد براساس اطلاعاتي كه به دست مي آورد، وارد عمل شود» و اضافه مي كند؛ «تامير پاردو» كه به جانشيني داگان انتخاب شده است، سال ها در موساد و نيروهاي نظامي اسرائيل در اينگونه عمليات- ترور- شركت داشته و همچنان، آن را يكي از اولويت هاي اصلي خود مي داند.

اگر اين اعترافات صريح و بي پرده نيز نبود، كمترين ترديدي وجود نداشت كه ترور دانشمندان هسته اي ايران، جنايت مشترك سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا، اسرائيل و انگليس بوده است.

5- اكنون جاي اين سؤال است كه عاملان ترور دانشمندان هسته اي ايران، چه مي خواسته اند و در پي چه بوده اند كه سران فتنه طي 8 ماه فتنه گري و خيانت و جنايت در پي آن نبوده اند؟! آيا تمامي مراحل فتنه 88 بي كم و كاست- تأكيد مي شود كه بي كم وكاست- مطابق نسخه و دستورالعمل رسماً اعلام شده مثلث آمريكا، انگليس و اسرائيل صورت نگرفته بود؟! آيا سران فتنه، آشكارا به حمايت از نسخه ديكته شده مثلث يادشده، نه فقط توقف برنامه هسته اي جمهوري اسلامي ايران، بلكه مقابله با مباني و اركان اسلام، انقلاب، امام(ره) و نظام اسلامي را دنبال نمي كردند؟ تشكيل «كميته صيانت از آراء» بعد از ملاقات پنهان با جرج سوروس و فرمول آشكارا اعلام شده و مشترك «جين شارپ، ريچارد روتي و سوروس». انتخاب يك نماد رنگين بعد از توصيه «مايكل لدين»، برنامه ريزي براي آشوب هاي خياباني قبل از انجام انتخابات، اعلام پيروزي در حالي كه هنوز رأي گيري تمام نشده بود، چه رسد به آغاز شمارش آراء، ادعاي تقلب بلافاصله پس از اعلام اولين نتيجه رأي گيري، درخواست ابطال انتخابات- فرمول جرج سوروس و جين شارپ- درخواست رفراندوم- با توصيه قبلاً اعلام شده مايكل لدين- خودداري از پيگيري ادعاي تقلب از مجاري تعريف شده قانوني، درخواست حضور ناظران و بازرسان بين المللي- توصيه وزارت خارجه اسرائيل و بخشي از فرمول جرج سوروس براي كودتاهاي مخملي- شايعه پراكني و اصرار بر آن بعد از افشاي دروغ بودن شايعات، شعار به نفع اسرائيل در روز قدس و تكرار بي كم و كاست شعار «نه غزه، نه لبنان جانم فداي ايران»! كه دو روز قبل از سوي وزارت خارجه اسرائيل- در سايت رسمي اين مركز صهيونيستي- توصيه شده بود. شعار به نفع آمريكا در روز جهاني مبارزه با استكبار، ائتلاف و همكاري آشكار با منافقين، ماركسيست ها، بهايي ها، سلطنت طلب ها، كومله، پژاك ، اهانت به ساحت مقدس حضرت امام حسين(ع) در روز عاشورا و حمايت آشكار از اهانت كنندگان با عنوان «مردمان خداجوي»!!، نفي وجود مبارك حضرت صاحب الزمان«عج»- توصيه بيت العدل بهايي ها از اسرائيل- و معرفي نفي كننده به عنوان يكي از 5 عضو اصلي اتاق فكر فتنه در لندن.

گفتني است كه اهانت به ساحت مقدس امام حسين(ع) و نفي وجود مبارك حضرت صاحب الزمان(عج) فرمول از قبل اعلام شده «فرانتس فوكوياما» نظريه پرداز و استراتژيست آمريكايي در فرمول معروف وي با عنوان «مهندسي معكوس» براي مقابله با نظام ولايت فقيه در ايران بوده است كه بعد از حماسه عظيم و بي نظير 9 دي ماه 88، «ريچارد هاس» مسئول شوراي روابط خارجي آمريكا، ضمن پذيرش مسئوليت ارائه اين فرمول به سران فتنه، با تأسف اعلام كرد «فرمول مهندسي معكوس آقاي فوكوياما، نتيجه معكوس داده است و به جاي دور كردن مردم از آيت الله خامنه اي، بر نفوذ وي افزوده است» و....

6- آيا هيچيك از موارد ياد شده قابل انكار است؟! آيا به همين علت نبود كه شيمون پرز از فتنه گران به عنوان «بزرگترين سرمايه اسرائيل در داخل ايران» ياد مي كرد؟ و نتانياهو با صراحت مي گفت «اصلاح طلبان به نيابت از اسرائيل با جمهوري اسلامي مي جنگند» و اوباما؛ حمايت از فتنه گران را يكي از اهداف استراتژيك آمريكا مي دانست؟! آيا به گفته مقامات آمريكايي اصلي ترين هدف از صدور قطعنامه 1929 شوراي امنيت سازمان ملل، حمايت از سران فتنه نبوده است؟! و...

اگر، اينها، همه و صدها نمونه ديگر از اين دست، واقعيت هاي مستند و غيرقابل انكار بوده است- كه بوده و هست- آيا نبايد نتيجه گرفت كه سران و عوامل اصلي فتنه 88 نه فقط با جنايتكاراني كه دست به ترور دانشمندان هسته اي ايران زده اند، هويت مشتركي دارند، بلكه ابعاد جنايت آنان بارها از اقدام تروريستي صبح دوشنبه تهران گسترده تر و مشمئز كننده تر است؟!

«ما فرزندان دليل هستيم و در قضاوت به آن سوي مي رويم كه دلايل هدايتمان مي كنند».

حضرت اميرعليه السلام كه اسوه صبر و حلم و خويشتن داري است و از خيانت برخي از دشمنان دوست نما تنها به عنوان «استخوان در گلو و خار در چشم» مبارك خويش ياد كرده و لب به گلايه نمي گشود، اشعث بن قيس را به اين جرم بزرگ لعنت مي فرمود كه «شمشير دشمن را به سوي قوم و قبيله و خويشاوندان خويش كشانده است».

جمهوري اسلامي:بيمار نيازمند تجديد روحيه است

«بيمار نيازمند تجديد روحيه است»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛بيماري را تصور كنيد كه به تشخيص پزشكان معالج بايد خود را به تيغ جراحي بسپارد؛ اين بيمار كه پس از تلاش‌هاي فراوان اطرافيان، آمادگي روحي و مالي لازم را براي اين جراحي پيدا كرده و منتظر است تا وقت عمل فرابرسد. اگرچه ممكن است تجربه چنين اتفاقي براي همه ما پيش نيامده باشد ولي درك شرايط روحي و رواني اين بيمار و اطرافيانش زماني كه مرتبا زمان آغاز عمل جراحي به تاخير مي‌افتد آن هم بدون اينكه توضيحات قانع‌كننده‌اي براي اين تاخيرها ارائه شود، كار چندان دشواري نيست.

همه ما به اين بيمار و اطرافيانش حق مي‌دهيم كه به شدت نگران باشند، از شدت اين نگراني هر اظهار نظري را حتي از سوي يك پرستار بي‌اطلاع براي آنان دغدغه آفرين تلقي كنند و كاملا قابل پيش‌بيني است كه در اثر تاخيرهاي مكرر، دچار تاثرات عميق روحي و رواني شوند تا جايي كه امكان تفكر منطقي و عقلايي از آنان سلب شود.

حتما تصديق مي‌كنيد اين شرايط به اندازه كافي آزار دهنده و فرسايشي است چه رسد به اينكه بيمار مثالي ما و خويشاوندانش هر روز با اظهارات مختلف و بعضا متناقض تيم پزشكي روبرو شوند؛ پيش از بستري شدن براي عمل جراحي دائما به آنان هشدار داده مي‌شد كه هر لحظه تاخير در جراحي عواقب غير قابل برگشتي را براي سلامتي بيمار به دنبال خواهد داشت و عمل بايد زودتر انجام شود، حال تمام اين گفته‌ها و هشدارها در روزهايي كه تاريخ عمل مرتب به تعويق مي‌افتد مانند پتك بزرگي بر سر بيمار فرود مي‌آيد و به اين تصور مي‌رسد كه پزشكان با هر روز تاخير در جراحي، عملا از عمر او كم مي‌كنند!

اين بيمار و شرايط او اگرچه يك مثال خيالي است اما در عالم واقعيت، اقتصاد ايران و هدفمندسازي يارانه‌ها حكم همان بيمار و عمل جراحي را دارند؛ طراحان طرح تحول اقتصادي از ابتدا به درستي اقتصاد كشور را به بيماري كه هرچه زودتر به مداوايي اساسي و كلي نياز دارد، تشبيه كردند كه طرح تحول اقتصادي و خصوصا هدفمند سازي يارانه‌ها همان جراحي است كه براي بازيابي سلامت اقتصاد ايران گريز ناپذير است. به عبارت ديگر طراحان قانون هدفمندي يارانه‌ها به عنوان تيم پزشكي متولي درمان اقتصاد ايران از مدت‌ها قبل مجموعه فعالان اقتصادي، افكار عمومي و... را به طرق گوناگون براي عمل جراحي بستري كرده‌اند ولي برخلاف تاكيدات فراوان براي ضرورت اجراي سريع‌تر جراحي، آغاز اين كار به صورت مداوم و بدون ارائه توضيحات شفافي دائما به تعويق مي‌افتد.

شايد چندان ضروري نباشد به عواقب اين تعويق‌ها پرداخته شود؛ كافي است مرور كوتاهي بر شرايط اقتصاد كشور و جريان‌هاي رسانه‌اي و امواج شايعات در افكار عمومي در ماه‌هاي اخير داشته باشيم تا اثرات عميق اين تاخيرهاي مكرر بر فعاليت‌هاي اقتصادي و سرمايه‌هاي اجتماعي آشكار شود.

مسئولان تدوين و اجراي قانون دائما به كارشناسان اطمينان مي‌دادند كه با استفاده از مدل‌هاي اقتصادي پيشرفته و قابل اطمينان، تمام پيامدهاي محتمل، جهش‌هاي قيمتي و پيامدهاي قابل تصور را بررسي و براي همه آنها برنامه ربزي‌هاي اقتصادي لازم را انجام داده‌اند اما به موازات اين اعتمادسازي، به اين واقعيت هم اذعان داشتند كه تنها مسئله‌اي كه نه چندان قابل پيش‌بيني و به همين خاطر هم بسيار دغدغه آفرين است، عوامل رواني و اصطلاحا تورم‌هاي انتظاري خواهد بود. همين دغدغه كاملا درست مسئولان را بر آن داشت تا از نخبگان، گروه‌هاي رهبر در جامعه و از همه مهمتر رسانه‌ها به عنوان پل‌هاي ارتباطي دولتمردان و افكار عمومي بخواهند همراهي‌هاي لازم براي اجراي هرچه كم هزينه‌تر اين قانون مهم داشته باشند.

اگر بخواهيم منصفانه قضاوت كنيم، بررسي كلي عملكرد رسانه‌ها نشان مي‌دهد فعالان اين حوزه تلاش‌هاي فراواني براي آگاه سازي جامعه از ضرورت‌ها و الزامات اجراي اين جراحي بزرگ انجام داده‌اند و در واقع سهم بسزايي در آماده سازي بيمار براي بستري شدن داشته‌اند به گونه‌اي كه به اذعان بسياري از ناظران، كارشناسان و آگاهان اجتماعي، افكار عمومي تا حدود زيادي آمادگي رواني قابل قبولي براي مواجه شدن با پيامدهاي كوتاه مدت اجراي قانون هدفمندي ايجاد شده بود اما متاسفانه در چند ماه اخير با تعويق مكرر اجراي مرحله آزادسازي قيمت‌ها و با وجود سپري شدن بيش از دو ماه از نيمه دوم سال كه موعد اجراي فاز آزادسازي اعلام شده بود، به عقيده كارشناسان، جامعه از حالت مطلوب همراهي و همدلي با قانون فاصله گرفته است و اگر هر چه سريعتر اقدامي در اين زمينه صورت نگيرد ممكن است اين فاصله افزايش بيشتري هم بيابد.
 
در اين اتفاق بي‌ترديد خلا برنامه ريزي مناسب براي اطلاع رساني كاملا مشهود و تاثيرگذار بوده است؛ در ماه‌هاي اخير شاهد آن بوديم كه مسئولان مختلف دائما از تدوين بسته‌هاي سياستي براي حوزه‌هاي متعدد مانند بسته سياستي صنعت، آرد و نان، كشاورزي و... خبر دادند ولي حتي يك بار هم خبري از تدوين بسته سياستي اطلاع رساني داده نشد چراكه به طور قطع اساسا از تدوين اين بسته غفلت شده است. تغييرات چند باره متولي اطلاع رساني در اين مورد نشانه غير قابل انكاري بر اين مدعا است؛ اخبار مكرر و متناقض در مورد سياست دولت در آزادسازي قيمت آرد و نان، رواج شايعات متعدد در مورد قيمت حامل‌هاي انرژي و... كه همگي به كاهش آمادگي مطلوب افكار عمومي براي از سر گذراندن امواج اوليه و كوتاه مدت آزادسازي قيمت‌ها منجر شده است.

مردم اين روزها هر جا به خبرنگاري مي‌رسند مي‌پرسند اين كار بالاخره كي آغاز مي‌شود؟ خبرنگاران هم هر زمان به مسئولي دسترسي مي‌يابند مهمترين پرسششان موعد اجراي فاز اصلاح قيمت‌ها است ولي متاسفانه نه مردم و نه رسانه‌ها پاسخ روشني دريافت نمي‌كنند.

دولت از ابتداي كار مرتبا بر اين نكته تاكيد كرده كه براي كاهش هزينه‌هاي رواني و مديريت فضاي عمومي جامعه قصد ندارد قيمت‌هاي اصلاح شده و موعد دقيق آغاز مرحله آزادسازي را اعلام كند. از يك زاويه اين سياست، قابل تامل و صحيح به نظر مي‌رسد اما به اعتقاد كارشناسان اين رويه در ادامه نياز به اصلاحاتي دارد چراكه با توجه به تاخيرهاي بوجود آمده، اين سياست كه به احتمال زياد براي اجراي قانون از نيمه دوم سال طراحي و پيگيري شده بود، در شرايطي كه امروز حدود دو ماه و نيم از آن تاريخ سپري شده، نيازمند بازنگري است.

به نظر مي‌رسد در شرايط فعلي مسئولان اجرايي بايد سياست كوتاه مدتي براي بازگرداندن اعتماد عمومي به نقطه حداكثري كه چند ماه گذشته به آن رسيده بود، تدوين كنند. به طور قطع مهمترين اصل اين بسته سياستي بايد جلوگيري از اظهارات پراكنده افراد غيرمسئول باشد كه ايجاد تناقضاتي را براي افكار عمومي به دنبال داشته و دارد.

به اعتقاد كارشناسان فرهنگ سازي و اطلاع رساني اگر كل فرايند را به سه مرحله آگاه سازي، آماده سازي و همراه سازي افراز كنيم، بررسي روند طي شده نشان مي‌دهد كه مسئولان اجرايي در مرحله نخست كه آگاه سازي جامعه از ضرورت‌ها و بايسته‌هاي اصلاح شيوه توزيع يارانه‌ها است، توانستند با كمك رسانه‌ها و استفاده از ظرفيت‌هاي بالاي رسانه‌هاي كشور، افكار عمومي به آمادگي لازم براي پذيرش اين جراحي برسانند ولي ظاهرا در مرحله دوم كه افكار عمومي بايد آمادگي لازم را براي ورود به مرحله اصلاح قيمتي به دست آورد، دچار موانعي است كه بايد هرچه سريعتر فكري به حال آن كرد چرا كه بيمار مدت‌ها روي تخت جراحي است ولي اگر قرار است تاخيري در آغاز آن صورت بگيرد، اين بيمار نيازمند بازسازي روحي است.

رسالت:ايران و تناقضات رفتاري غرب

«ايران و تناقضات رفتاري غرب»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم دكتر حشمت الله فلاحت پيشه است كه در آن مي‌خوانيد؛كل آنچه را كه تناقضات رفتاري غرب در دنيا مي‌خوانند، در سياست‌هاي يك هفته اخير كشورهاي اروپايي و آمريكايي در قبال جمهوري اسلامي ايران، قابل اثبات است. محكوميت حقوق بشري ايران در شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد، آغاز و ترور دو دانشمند هسته‌اي كشورمان انتهاي يك هفته رفتارهاي متناقض ضد ايراني بود. البته كل تحولات ايران به اقدامات ايذايي فوق محدود نشد. دعوت تهران به مذاكره از سوي 1+5 پس از يكسال ادعاي استغناء از مذاكره از سوي كشورهاي غربي، سفر «سعد حريري» نخست وزير لبنان و تحكيم جايگاه ايران در برخي تحولات منطقه‌اي روي ديگر سكه بود كه مي‌توان آن را تحت عنوان تحميل واقعيت اقتدار جمهوري اسلامي به بازيگران منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي تحليل نمود.

كل آنچه را كه تناقضات رفتاري غرب در دنيا مي‌خوانند، در سياست‌هاي يك هفته اخير كشورهاي اروپايي و آمريكايي در قبال جمهوري اسلامي ايران، قابل اثبات است. محكوميت حقوق بشري ايران در شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد، آغاز و ترور دو دانشمند هسته‌اي كشورمان انتهاي يك هفته رفتارهاي متناقض
ضد ايراني بود.

البته كل تحولات ايران به اقدامات ايذايي فوق محدود نشد. دعوت تهران به مذاكره از سوي 1+5 پس از يكسال ادعاي استغناء از مذاكره از سوي كشورهاي غربي، سفر «سعد حريري» نخست وزير لبنان و تحكيم جايگاه ايران در برخي تحولات منطقه‌اي روي ديگر سكه بود كه مي‌توان آن را تحت عنوان تحميل واقعيت اقتدار جمهوري اسلامي به بازيگران منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي تحليل نمود.

طي ساليان اخير دشمنان ايران تلاش كرده‌اند شكست واقعيت قدرت ايران را به عنوان يك اقدام راهبردي عملياتي نمايند، اما عدم توفيق در اين رابطه، آنها را تاكنون به «اقدامات ايذايي» محدود كرده است. طبق تجربيات تاريخي، ايذاي يك قدرت نمي‌تواند منجر به فروپاشي آن شود. بويژه اينكه جمهوري اسلامي ايران همواره از سياست‌هاي انفعالي دشمنان خود در راستاي مولفه‌هاي وحدت و امنيت ملي استفاده كرده است.

1- حقوق بشر
در تقسيم كار كشورهاي مخالف جمهوري اسلامي ايران، كانادا، مسئول مفتوح نگه داشتن پرونده حقوق بشر ايران در عرصه‌هاي سياسي و تبليغاتي است. به رغم همه رايزني‌هاي غربي‌ها قطعنامه محكوميت حقوق بشري ايران با حدود يك سوم راي مثبت تصويب شد. هر چند كه سازمان‌هاي بين‌المللي هنوز از تبعات چينش قدرت در دنيا هستند ولي هر ساله امكان استفاده سياسي قدرت‌ها از آن ابزارها محدودتر مي‌شود.

ميزان و مصاديق نقض حقوق مردم دنيا در ده سال گذشته (دوران لشكركشي و حضور نظامي) توسط آمريكا و همپيمانان آن (از جمله رژيم صهيونيستي) قابل مقايسه با كل دوران بعد از جنگ دوم جهاني است. اما نگاه دوگانه سازمان‌هاي مرتبط با حقوق بشر به اين موضوع، اصل ماموريت آنها را زير سئوال برده است.
 
2- مذاكره با1+5
1+5 درخواست مذاكره با ايران را ارائه داده است. بي‌نيازي از ديپلماسي از سوي اين گروه سياستي بود كه با قطعنامه 1929 شوراي امنيت سازمان ملل متحد و كاريزماي بعد از انتخابات رياست جمهوري «اوباما» ارتباط داشت. آنها منتظر بودند كه قطعنامه 1929، ايران را با موضعي تضعيف شده پاي ميز مذاكره بكشاند و در عين حال دولت آمريكا در تلاش بود تا از كاريزماي اوباما و شعار تغيير او جهت تجميع فشارها عليه ايران استفاده نمايد. تنها معدودي از كشورها، گزارش‌ اجراي قطعنامه را ارائه دادند و اوباما نيز با شكست و تضعيف حزب دموكرات در انتخابات مجالس سنا و نمايندگان و فرمانداري‌ها به عنوان مسئول شكست معرفي گرديد تا او هم زمين سخت سياست را تجربه نموده و به «واقعيات» آن احساس نياز نمايد. حضور اين مرحله ايران در مذاكرات، بايد از موضع قدرت باشد.

البته در اين مدت آمريكا و اتحاديه اروپايي با تصويب تحريم‌هاي اضافه بر بندهاي تحريمي قطعنامه 1929، تلاش كردند خلأ عدم همراهي كشورهاي غير متعهد با تحريم را جبران نمايند، اما اين امر فقط منجر به ترديد بيش از پيش مسئولان ديپلماسي جمهوري اسلامي به طرف‌هاي غربي شد.

3- سفر حريري
سفر سعد حريري به ايران، رويدادي فراتر از روابط دو جانبه تهران – بيروت بود. تحليل حاكم بر آمد و شد آقايان احمدي‌نژاد و حريري، غلبه راهبرد مترقي و «منطقه گراي» جمهوري اسلامي بر راهبردهاي «مرتجع» و «فرامنطقه‌اي» برخي كشورهاي منطقه و آمريكا است. اين امر موضع آن دسته از مشاوران كاخ سفيد را تائيد مي‌كند كه هنوز معتقدند، راهبردهاي خاورميانه‌اي آمريكا بدون ايران با نقض و خلأ مواجه است. موضوعي كه پس از تشكيل دولت عراق خلاف اراده اشغالگران اين كشور و برخي دولت‌هاي داعيه‌دار منطقه، بيشتر اثبات گرديد. مواضع جديد تركيه در قبال رژيم صهيونيستي، تحولات سياسي داخل برخي كشورهاي عربي و نوميدي دشمنان ايران از شكاف و تفرقه داخلي در كشورمان، واقعيت فوق را تثبيت نمود.

البته هم در عراق و هم در لبنان و افغانستان، ايران نفوذ خود را در خدمت مولفه‌هاي وحدت بخش و ثبات ساز اين كشورها قرار داد. بر عكس ديگر بازيگران، نفس اين واقعيت كه ايران وحدت، تماميت ارضي و ثبات كشورهاي منطقه را در راستاي منافع ملي خود مي‌بيند، موقعيت ممتازي به راهبرد منطقه‌اي كشورمان بخشيده است. طوري كه «ثبات» و پايان دادن به شرايط خاص نظامي، اشغالگري و امنيتي خبرهاي غير قابل انكار اين راهبرد را تشكيل داده و بين سياست ايران و خواست ملل منطقه پيوندي معنوي و انساني برقرار ساخته است.
 
4- بازي تازه با منافقين
درخواست اتحاديه اروپايي از ايالات متحده آمريكا جهت خارج كردن نام گروهك منافقين از فهرست گروه‌هاي تروريستي، بازي تازه كشورهاي غربي با اين گروهك تروريستي به شمار مي‌آيد. اجازه فعاليت سياسي، اطلاعاتي به افراد داراي سابقه اقدامات تروريستي خلاف منشور ملل متحد است. اين موضوع هم نوعي اقدام ايذايي با هدف تضعيف توان چانه‌زني جمهوري اسلامي در معادلات ديپلماتيك است. در آينده آمريكا و همراهان اروپايي آن به ميزان نوميدي از توقف برنامه هسته‌اي ايران به سياست‌هاي ايذايي تازه‌تر روي خواهند آورد. البته تطهير نام منافقين از فهرست سياه تروريستي تا فهرست گروه‌هاي مستحق و دريافت كمك‌هاي «دموكراسي ساز» و «حقوق بشري» تنها بر روي كاغذ آنها با استانداردهاي دوگانه غربي ممكن مي‌شود.

5- ترور اساتيد و دانشمندان هسته‌اي
ترور دو استاد و دانشمند هسته‌اي، بويژه شهادت دكتر شهرياري استاد تمام علم فيزيك هسته‌اي، همه را متاثر ساخت. هنوز هم ايران بزرگترين قرباني اقدامات تروريستي است كه امروزه با شكل‌گيري برنامه‌ها و تامين اعتبارات ترور و خرابكاري توسط كشورهاي دشمن، به صورت الگوي امروزين «تروريسم دولتي» سامان مي‌يابد. آمريكا و رژيم صهيونيستي و گروه‌هاي تروريستي مرتبط با آنها، متهمين اصلي اين اقدام هستند. حتي مي‌توان آن را به عنوان خدمت منافقين به غرب، در ازاي خارج شدن از فهرست گروه‌هاي تروريستي، مورد بررسي قرار دارد.

ترور نخبگان علمي و سياسي كشورهاي مخالف آمريكا در قاره آمريكا و ديگر نقاط جهان مسبوق به سابقه است. حتي در عراق بعد از اشغال نيز بخش عمده‌اي از پزشكان، دانشمندان و نخبگان سياسي اين كشور ترور شدند. آنها بر اساس اين الگوي استعماري در تلاشند تا زيربناي توسعه انساني كشورمان را هدف قرار دهند، دانمشندان ايراني را مرعوب سازند و ذهنيت ناامني را در جامعه پراكنده نمايند.

انتظار مي‌رود دولت، ضمن پيشگيري اقدامات تاميني، برنامه لازم را جهت مقابله با موج تازه «جنگ نرم افزاري» دشمن طراحي نمايد. حتما بايد توجه داشت كه پس از ناكامي راهبردي دشمنان، آنها به سياست‌هاي ايذايي از جمله ترور روي خواهند آورد و «ترور» محل همنشيني دشمنان سنتي جمهوري اسلامي و تروريست‌هاي حرفه‌اي است كه نتوانسته‌اند در قالب راهكارهاي سياسي در ميان ملت ايران جايگاهي پيدا نمايند.

و سرانجام اينكه وزارت امور خارجه مي‌تواند در قالب «ديپلماسي عمومي» عملكرد بهتري را در رابطه با حقانيت‌ها و مظلوميت‌هاي مردم ايران ارائه دهد.

مردم سالاري:ضرورت استمداد از پرچم مبارزاتي شهيد مدرس

«ضرورت استمداد از پرچم مبارزاتي شهيد مدرس»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌‌ي مردم سالاري به قلم حجت الا سلا م علي عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛در اين واقعيت تاريخي شکي نيست که رهائي ملت ها از زواياي تاريک زندگي مرهون هدايت و رهبري مردان با عزت و داراي هويت ملي و اعتقادي است.

انسان هاي با تدبير، فداکار، آينده نگر و خود ساخته اي که تحول در جامعه را منظور نظر  داشته و براي آزادي مردم و همنوعان خودشان از قيد ظلم و استبداد از جان و آبروي خود مايه گذاشته اند.

از جمله اين مردان بزرگ و اثرگذار در تاريخ معاصر ايران شهيد آيت الله سيدحسن قمشه اي معروف به «مدرس» است.

او در مقطع بعد از واقعه جنبش تنباکو در ايران به منظور تکميل دانش و معلومات خود راهي نجف اشرف شد و در محضر درس بزرگان ديني به ويژه رهبران ديني انقلا ب مشروطه افتخار شاگردي يافت و با کسب درجه اجتهاد به ايران برگشت.
دوران زماني اقامت مجدد او در ايران که با کوله  باري از علم و تجربه همراه بود، مصادف شده بود با انقلا ب مشروطه. در چنين زماني شهيد مدرس با تدريس در حوزه علميه و حضور فعال در سياست افتخار روحانيت محسوب مي شد و نمونه اي از مقاومت روحانيت در برابر مظاهر قدرت و فساد بود.

مطلب بسيار روشن و غيرقابل انکار اين است که مرحوم شهيد مدرس با مطالعه اوضاع سياسي ايران تنها کسي بود که مخالفت خود را با هرگونه خودکامگي، استبداد و قانون شکني ابراز داشته و با فراست و سياست کارآمد و بي نظير خويش ماهيت ضدمردمي و ضداسلا مي رضاخان را شناخته و نقاب تزوير و رياکاري او را کناره زده است.

رويارويي آن شهيد والا مقام با سردار سپه و استبداد رضاخاني از برگ هاي زرين زندگي مبارزاتي او است. کسي که شعار سياست ماعين ديانت ما و ديانت ماعين سياست ماست را مهمترين راهبرد مبارزاتي و سياسي خود قرار داد و به آن تا پاي جان ملتزم بود.در واقع مطلب، او چهره اي اصلا ح طلب و اصولگرائي واقع بين بود. وي دليل و فلسفه مقابله خودش با رضاخان را بسيار زيبا به تصوير کشيده و گفته است: «اختلا ف من با رضاخان برسر کلا ه و عمامه و اين قبيل مسائل جزئي نيست. من در حقيقت با سياست انگلستان که رضاخان را عامل اجراي مقاصد استعماري خود در ايران قرار داده مخالفم. من با سياست هايي که آزادي و استقلا ل ملت ايران و جهان اسلا م را تهديد کند مبارزه مي کنم.» و در اخلا ص او همين بس که سيره و مشي مبارزاتي اش را در عدم اتکا» بر قدرت و مظاهر مادي آشکار کرده و گفته است: «خداوند دو چيز را به من نداده است، يکي ترس و ديگري طمع.» دو عنوان مهم و عزت آفريني  که هر انسان آزاده به ويژه نمايندگان ملت در مجلس لا زم است آن دو را نصب العين قرار دهند و دوام حريت، شجاعت و آزادگي خود را تضمين کنند.

يکي از معاصران آن مرحوم  که استاد مبرز حوزه کهن خراسان بود در موردش گفت: هميشه زبان تيز و قلم قاطع و بي پرده او در جهت افشاي عوامل استبداد و بي قانوني  به کار گرفته  مي شود و به  جز خدا از احدي هم نمي ترسيد. نطق هاي آتشين وي درمجلس لرزه بر اندام قدرت هاي استعماري و مستبدان داخلي  مي انداخت. شاهد عيني  مبارزات جهادي اش مرحوم امام خميني(ره) نيز فرموده اند: «رضا خان از مدرس مي ترسيد، انگلستان از مدرس مي ترسيد، استعمار از مدرس مي ترسيد» و فرمودند تا تاريخ  زنده است مدرس نيز زنده است.

مشهور است رضاخان روزي يقه  شهيد مدرس را گرفت  و محکم  فشرد  و با عصبانيت  گفت: سيد از جان من چه مي خواهي؟ او در پاسخ به طاغوت نو ظهور زمانش فرمود: «من مي خواهم که تو نباشي». بزرگان مي گويند: در اوج قدرت رضاخان، به شعار زنده باد خودم و مرده باد رضا خان مبادرت مي ورزيد. ديگر کار فراموش نشدني او تلا ش در جهت استقلا ل قاضي و دستگاه عدليه  کشور بود به طوري که در کميسيون عدليه  مجلس ضمن ابراز اعتقاد به دخالت دو عنصر زمان و مکان در اجراي احکام فقهي با تاکيد بر استقلا ل  قاضي و دفاع از شرايط احراز  آن از راه علم و عمل قاضي  چنين گفته است: «قاضي بايد عالم برحقوق مملکت  و مجتهد باشد.

قانون اداري را هم بداند، آشنايي به وضع دين داشته باشد  و اول عامل به دين باشد  جاهل  و غيرعامل به دين که نمي تواند قضاوت بکند.»

وي عزت و اقتدار مجلس را عامل نجات  ملت معرفي کرده و گفته است: «قوه ملت  (مجلس ) است که مي تواند با هر تهاجمي مقابله کند. مجلس شوراي ملي اگر همه وکلا يش صاحب عقيده، محکم، اسلا مي، سياسي و طنخواه باشند مي تواند مقاومت  در مقابل دنيا بکند.»

در رابطه با جايگاه و نقش نمايندگي ملت توسط شهيد مدرس در مجلس امام راحل فرموده اند: «آن روزي که رضاشاه آمد و آن همه کارها را کرد يک آخوند بود توي مجلس به اسم مدرس که در مقابل رضاخان مي ايستاد و مي گفت که نه».
آن يار سفر کرده همچنين در مورد انحراف و شکست مشروطه فرموده: «اگر در هر شهري و استاني چند نفر موثر، افکار مثل مرحوم مدرس شهيد را داشتند مشروطه به طور مشروع و صحيح پيش مي رفت».

در هر حال تا تاريخ زنده است مدرس زنده است و به قول مقام معظم رهبري پرچم مبارزه اي که شهيد مدرس برافراشت هيچگاه بر زمين نيفتاده، مبارزه بي امان مدرس عليه هر آنچه غيرخدايي است هنوز در جامعه ما ادامه دارد هر چند که شرط ماندگاري و استمرار آن را بايد در قدرت و اقتدار خانه واقعي ملت مجلس شوراي اسلا مي دانست. مجلسي که قدرت استيضاح و عزل رئيس جمهور را در قانون داراست و يک بار هم آن را تجربه کرده و موفق بوده با وجود نمايندگاني مدرس گونه و شجاع نبايد منفعل باشد.

مجلس نيرومندي که احدي نمي تواند در مورد انحلا ل آن برآيد و به قول امام راحل در راس امور و تنها ملجا» يک ملت شجاع و فداکار است. مرکز همه قانونها و قدرتها است و نمايندگاني همچون مدرس را طلب مي کند که وکيل الدوله نباشند و از راه قانون گذاري و نظارت به عنوان عصاره فضايل ملت شناخته شوند امام و رهبري فرمودند: مجلس اگر راي داد و شوراي نگهبان هم آن را تاييد کرد همه بايد به آن در عمل ملتزم باشند. تعبير امام (ره) اين است که هيچ کس  حق ندارد يک کلمه راجع به اين بگويد... معني و مفهوم اين مطلب اين است که مجلس براي اين تشکيل شده که قانون شکني و استبداد در کار نباشد و اين همه محقق نمي شود مگر با استمداد از پرچم مبارزاتي شهيد مدرس.

قدس:جنگ غيرمستقيم عليه ايران


«جنگ غيرمستقيم عليه ايران»عنوان يادداشت روز  روزنامه‌ي قدس به قلم دکتر سيامک باقري است كه در آن مي‌خوانيد؛اقدام تروريستي عليه دو تن ديگر ازدانشمندان هسته اي ايران ناظر بر اين است که مخالفان دسترسي و تسلط جمهوري اسلامي ايران به فناوري پيشرفته هسته اي، از جمله اضلاع سه گانه مثلث شوم آمريکا، رژيم صهيونيستي و انگليس، از هر ابزاري براي ايجاد مانع بر سر راه توسعه اين توانمندي در ايران و تأخير سازي در آن، استفاده مي کنند.

اين مثلث متحد، راهکارهاي مختلفي را در مقاطع مختلف به صورت جداگانه يا ترکيبي به کار گرفته اند که سياست تشويق و تنبيه در کل مسير مناقشه هسته اي، از آن جمله است.

فشارها و تحريمهاي اقتصادي بخشي از اين فرآيند بوده که با وجود رويکرد تزايدي، نتوانسته آنها را به اهدافشان نزديک کند. به همين دليل، در دو سال اخير شاهد عمليات رواني ديگري در قالب تهديد به حمله نظامي و اقدام مستقيم عليه تأسيسات هسته اي ايران نيز بوده ايم که بخش مکمل عمليات رواني و هجمه تبليغاتي آنها را براي تأثيرگذاري بر فضاي عمومي جامعه و افکار عمومي مردم ايران، تشکيل داده است.

اما از آنجا که اين عمليات رواني نمي توانست از مرزهاي يک جنگ رسانه اي و تبليغاتي فراتر رود، زيرا آنها نه توان اجراي چنين پروژه اي را داشته و دارند و نه مي توانند تبعات و آثار نامشخص و در عين حال هراس آميز آن را متحمل شوند، يک طراحي راهبردي جديد و خطرناکي را برگزيده اند که مبناي آن شروع يک جنگ غيرمستقيم و ايذايي عليه برنامه هسته اي جمهوري اسلامي ايران است؛ واژه اي که به صراحت در موضعگيري مقامهاي رسمي انگليس از آن نام برده شده است.

مرکز ثقل اوليه اين برنامه، بر اجراي عمليات خرابکارانه در برنامه ها و پروژه هاي هسته اي ايران قرار داشت که بر پايه جاسوسي هسته اي و سرقت اطلاعات محرمانه و مسيرهاي دسترسي به تأسيسات ايران بود و مي توان گفت بخشي از اين برنامه به مدد دسترسيهاي آژانس و ناتواني اين سازمان در عمل به تعهدهاي خود نسبت به حفظ اسرار و اطلاعات محرمانه کشورهاي عضو، محقق گرديد.
 
بخش ديگري از اين پروژه، برنامه ريزي براي ربودن دانشمندان هسته اي و چهره هاي مرتبط با فعاليتهاي هسته اي ايران در بخشها و سطوح مختلف بود. پرونده بيش از ده نفر از اتباع ايراني در پرونده آدم ربايي آمريکايي ها هم اکنون گشوده است واين عده در اسارت آنها قرار دارند.

يک وجه ديگر اين طراحي نيز بر جذب و جدا کردن شماري از چهره هاي سياسي و مرتبط با برنامه هسته اي ما متمرکز بوده که نمونه هاي آن در ماه هاي اخير مشهود بوده است.

در اين ميان، عمليات تخريبي سازمانهاي جاسوسي آنها نيز نقش ويژه و فعالي را ايفا کرده که يکي از جلوه هاي آن انتشار ويروس رايانه اي استاکس نت و سرايت دادن آن به تجهيزات الکترونيکي کنترل نيروگاه اتمي ايران و تأسيسات ديگر طي ماه هاي اخير بوده است و انتظار مي رود در آينده نيز ادامه داشته باشد.

نکته حايز اهميت در اين مسأله اين است که هيچ يک از اين طراحيها و اجراي آنها طي چند سال اخير نه تنها نتوانسته برنامه هسته اي ايران را با اختلال و توقف روبه رو کند که در ارزيابيها، تأخير ناشي از اين دامنه گسترده حملات سياسي، نرم افزاري و جاسوسي نيز قابل توجه و مؤثر نبوده است. از اين رو، ترور دانشمندان هسته اي و افراد مؤثر مرتبط با برنامه هسته اي ايران به عنوان آخرين و مهمترين بخش از اين جنگ غيرمستقيم، از سوي آنها کليد خورده است.

نشانه هاي موجود حاکي از آن است که اين پروژه جديد و اجراي طرحهاي تروريستي عليه دانشمندان هسته اي ايران با همکاري مستقيم و تنگاتنگ سرويسهاي جاسوسي و اطلاعاتي آمريکا، انگليس و اسرائيل انجام مي شود تا با کمترين خطا اجرا شود. سال گذشته شاهد ترور دکتر علي محمدي بوديم و در هفته جاري نيز دو تن ديگر از دانشمندان برجسته هسته اي کشور مورد سؤ قصد قرار گرفتند تا دو هدف طراحي شده در اين پروژه محقق شود.

در واقع، دشمنان جمهوري اسلامي ايران با اين ترورها، تلاش دارند تصميم گيري استراتژيک ايران را در مواجهه با خود دچار ترديد و تغيير کنند و با ايجاد رعب و وحشت و القاي نداشتن امنيت و مصونيت براي فعالان و چهره هاي مؤثر فعال در صنايع هسته اي کشور، کار و فعاليت آنها را با اختلال مواجه کرده و در آنها ترديد به وجود آورند و در حاشيه اين هدفها بر هزينه هاي حفظ و توسعه برنامه هسته اي ايران نيز بيفزايند.

بدين ترتيب، مي خواهند به افکار عمومي چه در سطوح توده اي و چه در سطح نخبگان، اين گونه القا کنند که حفظ اين برنامه با هزينه هاي بسيار بالاي سياسي، اقتصادي و امنيتي براي کشور همراه است و مي تواند تا سطح حذف فيزيکي نيروها نيز پيش برود تا از اين طريق فشار بر دولت ايران را افزايش دهند.
در اين ميان، نبايد شرايط زماني ترورهاي اخير را نيز ناديده گرفت. ترور دکتر علي محمدي در زماني انجام گرفت که آنها بيشترين فشار را بر ايران براي پذيرش واگذاري اورانيوم توليدي خود وارد مي کردند و در نهايت با طراحي بيانيه تهران از سوي دولت ايران، منتهي به صدور قطعنامه 1929 عليه ما شد. در زمان حاضر نيز دور جديدي از مذاکرات هسته اي پس از دوره اي توقف در آستانه شکل گيري است، در حالي که با همه فشارهاي اقتصادي از ناحيه تحريمهاي شوراي امنيت، تهران همچنان بر اصول و ايده هاي خود براي مذاکره پافشاري مي کند.

سرويسهاي جاسوسي و اطلاعاتي آنها بر اين باورند که عملياتهاي تروريستي در ايران مي تواند افکار عمومي ايران را در آستانه اين مذاکرات متزلزل و مشوش کند و در برابر حکومت قرار دهد، اما اين از اشتباه هايي است که طي چند دهه گذشته همواره سياستمداران غربي در برابر جمهوري اسلامي ايران مرتکب شده اند.آنها هنوز فکر مي کنند با اعمال فشار، خرابکاري، ترور و ايجاد يک جنگ غيرمستقيم و نيابتي عليه ايران، موفق به انسجام زدايي و گسستن شيرازه هاي همگرايي در داخل ايران نسبت به برنامه هسته اي کشور خواهند شد، در حالي که تجربه و تاريخ نشان داده اين قبيل اقدامها، عزم و اراده ملي ايران را براي دفاع و پافشاري بر حقوق خود و تحقق آرمانهايش، بيشتر کرده است.
 
تهران امروز:«الگوي اسلامي -ايراني» مختصات و الزامات

«الگوي اسلامي -ايراني مختصات و الزامات»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم دكتر جواد هراتي است كه در آن مي‌خوانيد؛رهبر معظم انقلاب اسلامي بعد از ناميدن دهه چهارم انقلاب اسلامي به «دهه پيشرفت و عدالت» در فرصت‏هاي مختلف به تبيين شاخصه‏هاي اين هدف و مسير نيل به آن پرداخته‌اند. در اين ميان جمع‏هاي دانشگاهي و ديدارهاي دانشجويي سهم عمده بيانات ايشان را در اين خصوص به خود اختصاص داده است. نظريه پردازي براي دولت اسلامي، تبيين تفاوت‏هاي جهان‏بيني اسلام و غرب و لزوم بازتعريف الگوي توسعه اسلامي و تشريح شاخصه‌هاي الگوي غربي پيشرفت و تناقضات آن با اسلام و... از اهم مواردي است که ايشان در اين ديدارها به بسط و شرح آنها پرداخته اند.

نکته کليدي و مهم مورد تاکيد رهبري در ديدار با دانشگاهيان تبيين مختصات و الزامات الگوي حقيقي پيشرفت است. نکات بسيار دقيقي که ايشان در تشريح مرزبندي مفهوم پيشرفت از منظر دو جهان‌بيني مادي و الهي بيان نمودند براي تحليل آنچه بر سر جامعه، علي‌الخصوص اقتصاد ما آمده و جهت ترسيم مدل و الگوي اسلامي، ملي و بومي پيشرفت بسيار راهگشا است.

در واقع همان‌گونه که ايشان فرموده‌اند مفهوم حقيقي پيشرفت با مفهوم رايج غربي آن تفاوت ماهوي دارد. اين همان تفاوت بنيادين و بسيار مهمي است که سال‌هاست در سطح کلان مديريت کشور ما مغفول مانده و متاسفانه موجب خسارات عديده فرهنگي، سياسي و اقتصادي شده است، طبعا پيشرفت و تعالي مطلوب را بايد پيشرفت همگام با آرمان‌ها و فلسفه انقلاب اسلامي دانست، آرمان‌هايي كه مبتني بر عدالت، اخلاق،‌ معنويت و همچنين رفاه مادي است. يكي از ملاك‌هاي مهم ديگر در اين حوزه، موضوع تفاوت پيشرفت و توسعه است.

رهبر معظم انقلاب در اين‌باره اشاره دقيقي داشته‌اند: «در فرهنگ امروز غربى، تشويق كشورها به توسعه، تشويق كشورها به غربى‌شدن است... در مجموعه‏ رفتار و كارها و شكل و قواره كشورهاى توسعه‏يافته‏ غربى، نكات مثبتى وجود دارد كه اگر بناست ما اينها را ياد هم بگيريم، ياد مي‌گيريم؛ اگر بناست شاگردى هم كنيم، شاگردى مي‌كنيم؛ اما از نظر ما، مجموعه‏اى از چيزهاى ضد ارزش هم در آن وجود دارد. لذا ما مجموعه‏ غربى‌شدن، يا توسعه‏يافته‏ به اصطلاحِ غربى را مطلقا قبول نمي‌كنيم. پيشرفتى كه ما مي‌خواهيم چيز ديگرى است.»

 مسلم است كه در دستيابي به اين مفهوم متفاوت، مباني معرفتي تدوين‌كنندگان الگو و همچنين مجريان، تاثير ويژه‌اي دارد. در واقع، مباني معرفتي، بين بخش‌هاي مشروع و نامشروع پيشرفت، مطلوب يا نامطلوب،‌ عادلانه و يا غيرعادلانه اين فرآيند،‌ داوري مي‌كند و بسته به ميزان پايبندي ما به اين مباني، جهت‌گيري الگو را ترسيم مي‌كند.

 به عنوان نمونه، ثروتي كه منشا آن استعمار است، از تجاوز به مال ديگران و غارت منابع يك ملت ديگر، به دست مي‌آيد، ولو سبب پيشرفت شود، نامشروع است و نمي‌تواند به عنوان عامل پيشرفت در الگوي اسلامي – ايراني مقبول واقع گردد. در سوي ديگر بحث اما بايد به مولفه‌هاي موثر در دستيابي به پيشرفت اشاره داشت كه بارها مورد تاكيد مقام معظم رهبري قرار گرفته‌اند.

از ميان اين مولفه‌ها، استقلال است كه به تعبير مقام معظم رهبري، «يكى از الزامات حتمىِ مدل پيشرفت در دهه‏ پيشرفت و توسعه است.» اما استقلال خود، مقدمه‌اي دارد و لوازمي كه يكي از بارزترين اين مقدمات، دستيابي به يك گفتمان برتر و قدرتمند، توليد علم به‌ويژه در حوزه علوم انساني و متاثر از آن كسب قدرت برتر است. از اين منظر نيز مي‌توان اشارات مقام معظم رهبري درباره بحث علوم انساني را بهتر درك كرد، به عنوان نمونه، ايشان تاكيد نموده‌اند: «رابطه بين كشورها در زمينه‏ علم بايد رابطه‏ صادرات و واردات باشد؛ يعنى در آن تعادل و توازن وجود داشته باشد.

همچنانى‏كه در باب مسائل اقتصادى و بازرگانى، اگر كشورى وارداتش بيشتر از صادراتش شد، ترازش منفى مي‌شود و احساس غبن مي‌كند، در زمينه‏ علم هم بايد همين‌جور باشد. علم را وارد كنيد، عيبى ندارد؛ اما حداقل به همان اندازه كه وارد مي‌كنيد - يا بيشتر - صادر كنيد. بايد جريان دو طرفه باشد. والّا اگر شما دائما ريزه‏خوار خوان علم ديگران باشيد، اين پيشرفت نيست.» مجموعه مواردي كه طرح شد، با اين هدف يادآوري گرديد كه از سويي ابعاد منظومه فكري سكاندار الگوي اسلامي – ايراني پيشرفت بازنمايي شود و از سوي ديگر، بر نيازهاي اين حركت سترگ و البته تاثيرگذار، تاكيدي مجدد شود.

بديهي است در اين گذار، نبايد به يادآوري صرف اكتفا كرد و نخبگان علمي كشور، با تبادل آراي مداوم، برپايي‌ كرسي‌هاي آزادانديشي، نقادي، بحث و بررسي، به توليد محتوا و مباني براي دستيابي به الگوي برتر همت ورزند، خواسته‌اي كه به‌ويژه در يك سال اخير، بارها مورد اشاره و تاكيد مقام معظم رهبري نيز قرار گرفته است.

ابتكار:آقاي رئيس جمهور؛ مردم به تب راضي شده اند!

«آقاي رئيس جمهور؛ مردم به تب راضي شده‌اند!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم سيد علي محقق است كه در آن مي‌خوانيد؛هفته گذشته دکتر احمدي نژاد درجمع مردم زنجان گفت که تقريبا 90 درصد طرح هدفمند کردن يارانه ها به اجرا گذاشته شده و با يک يا حسين ديگر الباقي آن نيز اجرا خواهد شد. او وعده داد که به زودي جزئيات طرح هدفمند کردن يارانه ها را در صدا و سيما اعلام خواهد کرد اما هنوز درباره موانع آن ده درصد باقيمانده چيزي گفته نشده است.

کمي پيش از سخن آقاي رئيس جمهور، 60 ليتر بنزين 100 توماني به عنوان سهيمه آذرماه به کارت سوخت خودروسواران ايراني واريز شد. پس از آن هم مسئولين وزارت نيرو افزايش قيمت و يا به اصطلاح، اصلاح قيمت برق را به پايان سال و اسفندماه موکول کردند وخبري ازسرنوشت اصلاح و تغيير قيمت ساير حامل هاي انرژي هم در دست نيست . در سوي ديگر ماجرا پول هاي واريزشده به حساب خانوارها همچنان براي مردم و بانک ها غير قابل دسترس است و ملت فقط دلشان به ديدن جمال ارقام 300-400 هزارتوماني بلوکه شده در حساب هايشان خوش است و بانک ها هم که علي الظاهر حق نگاه چپ به اين پول ها را ندارند.

به عبارت ديگرعليرغم دورخيز چندماهه اقتصاد خرد و کلان کشور براي ماراتن نفس گير تغيير قيمت ها در قالب هدفمندسازي يارانه ها، ظاهرا بازهم به هر دليل توافق شده است که دوره انتظار براي چکاندن ماشه طپانچه آغاز اين رقابت تمديد شود.دليل اين کارهم اين است که با همه تمهيداتي که انديشيده شده هنوزشرايط براي ورود اقتصاد به مقطع و فازي تازه فراهم نشده و حداقل به اراده وتصميم و تصويب و اقداماتي تازه تر (به اصطلاح همان يک يا حسين ديگر) نياز دارد.

اگر فرض کنيم که هشدارهاي مسئولين اقتصادي دولت به بانک ها جدي گرفته شده باشد و بانک ها اجازه هيچ نوع گردش مالي و استفاده بانکي از مبالغ يارانه نقدي را نداشته باشند، چند هزار ميليارد تومان پول از محل سرمايه درگردش يکي دوماهه مراکز و شرکت هاي تامين کننده نيازهاي اساسي کشور، شامل توليد، تامين و توزيع بنزين، آب، برق، گاز و... کسر و فعلا تا زمان اجرايي شدن هدفمندي يارانه ها در حساب هايي بدون کوچکترين گردش و دخل و تصرفي، خاک ميخورند.

چيزي که شبيه نگهداري يک رقم چند هزارميلياردي در يک متکا يا بالش بزرگ براي مدت چند ماه! و يا به عبارتي جمع آوري نقدينگي دولت و تمرين نوعي رياضت اقتصادي دولتي در دخل و خرج اعتبارات عمراني و شايد جاري است.

اگر هم فرض اوليه غلط باشد و بانک ها گوششان بدهکار سخنان رسانه اي اقتصاديون دولت نباشد که ماجرا چيز ديگريست وبا يک چراغ سبزنامرئي، منابع مالي چند هزار ميلياردي همچون مائده اي آسماني براي بانک ها بر زمين آمده است و اين دوره برزخ و انتظارحداقل به کام هرکس که نباشد به کام بانک ها و بخصوص آن پنج بانک نورچشمي است.

رئيس دولت طي يکي دو ماهه گذشته بارها بر لزوم صرفه جويي مردم، صفر کردن خريدهاي غير ضروري و نرفتن به بازار و به اصطلاح آماده باش براي نوعي رياضت در گام آغازين اجراي هدفمندي يارانه ها تاکيد کرده اند. طي هفتاد روزي که ازفصل پاييز يعني فصل آماده باش ذهني مردم براي ورود اقتصاد به دوران جديد گذشته است به فرموده بازارهاي مبل و پرده، خودرو و مسکن، لوازم خانگي و صوتي و تصويري وديگر و ديگر ... همه نوعي رکود نسبي ناشي ازترديد مردم و بازاريان درخريد و فروش را تجربه مي کنند و بجز فروشنده هاي مواد غذايي (همان قوت لايموت) و مخابرات و شارژهاي ايرانسل و همراه اول! که بازارشان از نفس نيفتاده است، ساير صنوف براي خروج ازبرزخ انتظاري بوجود آمده لحظه شماري مي کنند تا که بالاخره يا رومي روم شوند و يا زنگي زنگ. در مقابل اما پمپ هاي بنزين و کنتورهاي آب و برق و گاز پشت سرهم رقم مي اندازند و به آينده اي خوش چشم دوخته اند که دير يا زود با اصلاح قيمت ها از راه خواهد رسيد.

اين برزخ انتظاري اما درکنار رکود و کسالت بازار و اقتصاد به اعتقاد بسياري از اقتصاددانان تورم انتظاري را نيز بر تورم قابل پيش بيني ناشي از ماراتن هدفمندي و اصلاح قيمت ها اضافه خواهد کرد. به گونه اي که مصباحي مقدم روحاني اقتصاددان مجلس هشتم و رئيس کميسيون ويژه طرح تحول اقتصادي، پريروز ضمن گلايه از عدم اعلام زمان افزايش قيمت حامل هاي انرژي تا کنون، گفته است که تاخير در اجراي اين قانون تورم انتظاري در جامعه را افزايش مي دهد و اين به صلاح مردم نيست. به تصور اين نماينده احتمالا دولت افزايش قيمت ها را براي امسال و سال آينده يکپارچه ديده است و از اين جهت بازار و مردم يک باره شوک قيمتي را تجربه خواهند کرد.در اين بين و با درنظر گرفتن جميع مباحث گفته شده معماي اين ده درصد باقي مانده تا اجراي هدفمندي يارانه ها باقي است و سوال جدي اين است که ترکيب ده درصد باقيمانده با انتظارات سرآمده، چند درصد بر تورم مورد انتظار براي اصلاح قيمت ها اضافه خواهد کرد و نمودارهزينه فايده اين تاخير و بلاتکليفي چه سمت و سويي خواهد داشت.

در نهايت اينکه جناب آقاي رئيس؛ شواهد نشان مي دهد که بالتبع مردم به تب راضي شده اند ديگر، مرحمت فرموده، يا اجازه دهيد مثل سابق برويم سرخانه و زندگي هايمان، يا هم آن ماشه را بچکانيد و دستور فرماييد ماراتن را آغاز کنند... لطفا!

آفرينش:سفر سعد حريري به تهران

«سفر سعد حريري به تهران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛سفر سعد الدين حريري نخست وزير لبنان به ايران در واقع گام مهم و اساسي در راستاي گسترش روابط سياسي و اقتصادي دو کشور و رايزني‌هاي جديدي در خصوص مسايل داخلي لبنان و در گيري هاي چندين ماه‌ گذشته جناح‌ها و گروه‌هاي لبناني است.

در واقع امروزه لبنان با شرايط بسيار حساس ، پيچيده‌و خطرناکي به سر مي‌برد ازيک سو مسائل مرتبط با تحولات دادگاه حريري به شدت در وضعيت گروه‌ها و شرايط سياسي و اجتماعي و جبهه گيري دو جناح اصلي لبناني يعني 9 مارس و 14 مارس لبنان تأثير گذاشته است از سوي ديگر لبنان همچنان مورد تعرضات و تهديدات مکرر تل آويو بوده است در اين حال از چند ماه گذشته و با افزايش احتمال اعلام راي دادگاه بين المللي ترور رفيق حريري نخست وزير پيشين لبنان و احتمال محکوميت حزب الله لبنان اين کشور وارد دور ديگري از تنش‌هاي سياسي و حزبي شده است به طوري که برخي کارشناسان حتي خطر بروز جنگ داخلي ديگري را در اين کشور هشدار مي‌دادند دراين حال هر چند تاکنون راي دادگاه بين المللي ترور حريري اعلام نشده است اما نوع موضع گيري جناح 8 مارس شامل حزب الله و متحدان و در مقابل 14 مارس گروه مستقبل سعد حريري و متحدان نشان داده است شرايط سياسي اين کشور بسيار سيال بوده و وقوع هر گونه تحول جديدي در اين کشور از جمله محکوميت حزب اله مي تواند لبنان را وارد دور ديگري از تنش هاي سياسي کند در اين بين اين احتمال و خطر که اين دادگاه به ابزار يا «سياسي شدن» تبديل شود از سوي برخي جريانات داخلي لبنان (8 مارس ) احساس شده است.

لذا اکنون گروه هاي داخلي ميانه رو لبنان بيش از هر زماني در کنار توجه به روشن شدن حقايق پرونده ترور حريري به حفظ ثبات اين کشور کوچک و چند قومي و مذهبي مي انديشند در اين حال سفر سعد حريري به تهران به عنوان نخست وزير اين کشور و يکي از رهبران اصلي جناح 14 مارس که تا حد زيادي از حمايت عربستان مصرو ساير کشور هاي منطقه اي و فرانسه و امريکا نيز برخوردار است از يک سو مي‌تواند روابط همواره سرد گروه 14 مارس را با تهران گرم تر سازد و از سوي ديگر نيز از دامنه ي تنش هاي سياسي و اقتصادي بين 14 مارس و 8 مارس در لبنان بکاهد چه اينکه نفوذ تهران در بين 8 مارس مي‌توان به خودي خود در شرايطي که لبنان متاثر از فضاي دادگاه رفيق حريري و احتمالات و سناريوهاي پيش روي اين دادگاه است به همگرايي بيشتر بين جناح هاي سياسي لبنان کمک کند.

در اين راستا انچه در اين سفر اهميت فوق العاده اي دارد آينده ثبات سياسي و آرامش در اين کشور کو چک اما مهم وسرنوشت ساز خاور ميانه است آرامشي که در پرتو سناريو هاي سياسي کنوني بيم آن مي رود تا ثبات را در اين کشور برهم زده و تاثيرات فراواني در منطقه بگذارد .

آرمان:اسناد ويکي ليکس اثر رواني دارد نه اثر ديپلماتيک

«اسناد ويکي ليکس اثر رواني دارد نه اثر ديپلماتيک»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم دکتر علي بيگدلي است كه در آن مي‌خوانيد؛ اسنادي که اخيرا توسط پايگاه اينترنتي ويکي ليکس منتشر شده است و اطلاعات محرمانه اي را که درباره روابط امريکا و ديگر کشورها و هم چنين عملکرد اين کشور در مناطق مختلف جهان افشا کرده است، اعتبار ديپلماتيک چنداني ندارد. يعني مستنداتي نيست که کسي بتواند با اتکا به آنها روابط امريکا را با ديگر کشورها خدشه دار کند.

اما به نظر مي رسد که افشاي بعضي از اين اسناد به پرستيژ دولت  اوباما لطمه بزند. در ارتباط با سياست خارجي امريکا و کشورهاي ديگر آن قدر معتبر نيست که بخواهد نقشي را در سياست خارجي امريکا بازي کند يا روابط خارجي اين کشور را دچار مشکل کند.

اما بايد گفت بنيان گذار سايت ويکي ليکس توانسته است تا حد زيادي با اين فعاليت اينترنتي مخاطب جلب کند و جنجال بيافريند. اينترنتي بودن شيوه انتشار اين اسناد با توجه به اينکه در عصر ديجيتال و تاثيرگذاري افکار عمومي قرار داريم، نشان دهنده زيرکي و ذکاوت منتشرکنندگان آن است.

علاوه بر اين هرچند اين مسئله به لحاظ ديپلماتيک خيلي نمي‌تواند موثر واقع شود، اما با توجه به گسترش ارتباطات، مي‌تواند تا حدي از نظر رواني بر افکار عمومي مردم دنيا تاثير بگذارد. برخي اين بحث را مطرح مي کنند که انتشار گزارش هاي اين پايگاه اينترنتي، با آگاهي دولت امريکا و به طور عامدانه انجام مي شود، بايد از اين افراد اين سئوال را پرسيد که اگر افشاگري سايت ويکي ليکس عامدانه است، چه نتيجه اي مي تواند براي دولت امريکا به ارمغان آورد؟ به نظر مي رسد اگر برنامه‌ريزي و عمدي هم در رابطه با افشاگري سايت ويکي ليکس در کار باشد، بيشتر به ضرر دولت امريکا است تا به نفع اين کشور. چرا که اين گزارش‌ها نشان مي دهد که دولت امريکا کنترلي بر امور ندارد و علي رغم شعارهاي بسيار نتوانسته است به اهداف خود دست پيدا کند.

به طور کلي بايد گفت اين قبيل کارها با هدف تاثيرگذاري بر افکار عمومي مردم امريکا و در گستره وسيع تر مردم دنيا انجام مي شود، و بيشتر اثر روانشناختي دارد تا اثر ديپلماتيک. به اين معني که کشوري نمي‌تواند روابط خود را با ديگر کشورها بر اساس اطلاعات اين اسناد تنظيم کند و اين اطلاعات قابليت استناد سياسي ندارد، اما به لحاظ روانشناختي بر فضاي جامعه امريکا تاثير گذاشته و آن را ملتهب کرده، سوالات و ابهاماتي را درباره عملکرد امريکا در نقاط مختلف جهان به وجود آورده و حتي اعتراضاتي هم به ايجاد کرده است. اما بايد توجه داشت که اين گونه التهابات سياسي زودگذر هستند و چون پايه و اساسي ندارند، چندان دوام نخواهد آورد.

دنياي اقتصاد:افزايش قيمت جهاني کالاهاي پايه و هدفمند شدن يارانه‌ها

«افزايش قيمت جهاني کالاهاي پايه و هدفمند شدن يارانه‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دكتر فرخ قبادي است كه در آن مي‌خوانيد؛طي 12 ماه گذشته، قيمت اغلب کالاهاي پايه (1) در بازارهاي جهاني افزايش قابل توجهي يافته است.
 
قيمت اين کالاها گرچه از اواخر سال گذشته ميلادي رو به افزايش گذاشت، اما آهنگ رشد اين قيمت‌ها از اواخر بهار سال‌جاري شدت گرفت و اين روند افزايشي، با افت و خيزهاي مقطعي، همچنان ادامه دارد.

در برخي موارد، از جمله در مورد افزايش قيمت تعدادي از کالاهاي کشاورزي، شرايط آب و هوايي (خشکسالي و کاهش محصول در بعضي مناطق عمده توليد، سيل پاکستان و... ) تا حدودي اين افزايش قيمت‌ها را توضيح مي‌دهد. اما از آن جا که افزايش قيمت کالاهاي پايه کم و بيش عموميت دارد و به کالاهاي کشاورزي نيز منحصر نيست، دلايل اصلي اين روند را مي‌بايست در جاي ديگري جست‌وجو کرد.
 
در شرايطي که اقتصادهاي پيشرفته جهان هنوز به طور کامل از بحران اخير اقتصاد جهاني رهايي نيافته و با نرخ‌هاي رشد نازل و بيکاري گسترده دست به گريبانند، توضيح اين افزايش فراگير قيمت‌ها دشوارتر مي‌شود. طي 6ماه گذشته، قيمت گندم بيش از 48درصد، قيمت جو 22 درصد، ذرت 44 درصد، سويا 22 درصد، برنج 13 درصد، شکر 78 درصد و پنبه 40درصد در بازار جهاني افزايش يافته است (قيمت پنبه در 12 ماه گذشته 76 درصد بالا رفته است).
تقريبا همه فلزات «پايه» نيز طي 6 ماه گذشته افزايش قيمت دو رقمي ‌داشته‌اند. قيمت آلومينيوم، مس و سرب طي 6 ماه گذشته به ترتيب 5/14درصد، 21 درصد و 27 درصد افزايش يافته است. جدول زير، ميانگين افزايش قيمت در گروه‌هاي مختلف کالاهاي پايه را طي 12 ماه گذشته نشان مي‌دهد.(2)

به‌رغم افزايش شديد قيمت کالاهاي پايه، تورم جهاني در يک سال گذشته ناچيز بوده است. کشورهاي صنعتي پيشرفته با رکود و بيکاري و ظرفيت اضافي توليد دست به گريبانند و کاهش قيمت مسکن، املاک تجاري و کسادي بازارها، شاخص تورم را مهار کرده است. اما در اقتصادهاي نوظهور و داراي رشد سريع، فشار تورمي‌ناشي از افزايش قيمت کالاهاي پايه محسوس بوده و برخي از آنها ( از جمله چين ) هم اکنون جلوگيري از افزايش سريع‌تر قيمت‌ها را اولويت اصلي خود به شمار مي‌آورند. يادمان باشد که آثار تورمي‌افزايش قيمت کالاهاي پايه معمولا با تاخر زماني ( Time Lag ) بروز مي‌کنند و به همين دليل، بسياري از اقتصادهاي نوظهور، از بيم شتاب‌گيري تورم، به يک سلسله تدابير انقباضي متوسل شده‌اند. چين حتي اعلام کرده است که کنترل قيمت‌ها و مبارزه با احتکار را در دستور کار خود دارد.

در اين شرايط، دو سوال نياز به پاسخ دارند. اول اينکه علت افزايش شديد قيمت کالاهاي پايه در يک سال گذشته چه بوده است؟ سوال دوم، و از ديدگاه ما مهم‌تر، اين است که اين افزايش قيمت‌ها، به ويژه چنانچه تداوم يابند، چه تاثيري بر اقتصاد کشور ما خواهند گذاشت.در مورد سوال اول، صرف نظر از شرايط نامساعد جوي که بخشي از افزايش قيمت برخي از محصولات کشاورزي را مي‌توان ناشي از آن دانست، چند دليل عمده مطرح شده است. يکي از اين دلايل، کاهش ارزش دلار طي يک سال گذشته است. از آنجا که قيمت اغلب کالاهاي پايه (از طلا و نقره گرفته تا نفت و مس و گندم و ذرت)
در بازارهاي جهاني به دلار بيان مي‌شود، تنزل ارزش دلار در ماه‌هاي اخير قطعا يکي از دلايل افزايش قيمت اين کالاها بوده است.

از سوي ديگر، برخي از صاحب نظران افزايش قيمت کالاهاي پايه را ناشي از عوامل بنيادين اقتصادي مي‌دانند. واقعيت اين است که اقتصادهاي نوظهور، به ويژه چين، هندوستان، برزيل و نيز «ببرهاي آسيايي»، يا تا حدود زيادي از گزند بحران جهاني اقتصاد در امان ماندند يا به سرعت بحران را پشت سر گذاشته و طي يک سال گذشته از نرخ‌هاي رشد سريعي برخوردار بوده‌اند.

رشد سريع اقتصادي به معناي افزايش تقاضا براي کالاهاي پايه است و افزايش تقاضا، با توجه به کشش قيمتي پايين عرضه براي اغلب اين کالاها، افزايش قيمت آنها را در پي داشته است.در همين حال، بسياري از کارشناسان افزايش قيمت کالاهاي پايه را با سياست‌هاي پولي انبساطي کشورهاي پيشرفته و افزايش تقاضا براي اين کالاها به عنوان محملي براي ذخيره ارزش يا سفته بازي مرتبط مي‌دانند. با افزايش شديد حجم پول در آمريکا و اروپا ( در آمريکا در پي دو دوره «تسهيل مقداري» ( که عملا به معناي چاپ پول است )، و در اروپا متعاقب تزريق پول براي نجات بانک‌ها و کشورهاي بحران زده ) هم مقادير هنگفتي نقدينگي به اقتصاد کشورهاي پيشرفته تزريق شد و هم نرخ‌هاي بهره به شدت کاهش يافتند.

ناظران خوش‌بين معتقدند که صاحبان سرمايه، در شرايطي که اقتصاد رونقي ندارد و سرمايه‌گذاري‌هاي مطمئن کميابند و بازده ناچيزي هم دارند و نرخ بهره اوراق قرضه مطمئن نيز کمتر از نيم درصد است، خريد کالاهاي پايه را راهي مطلوب براي حفظ سرمايه خود ارزيابي مي‌کنند و از اين طريق تقاضا براي اين کالاها ( و قيمت آنها ) را بالا مي‌برند. از اين ديدگاه، کالاهاي پايه نقش «ذخيره ارزش» را ايفا مي‌کنند.

اما بسياري از دست اندرکاران بازار معتقدند که يکي از علل اصلي رشد تقاضا ( و قيمت ) کالاهاي پايه، خريد آنها در بازار سلف به وسيله سفته بازان حرفه اي است که با ارزيابي شرايط موجود، سرمايه گذاري در کالاهاي پايه را جذاب‌ترين گزينه پيش روي خود مي‌بينند و نه تنها با سرمايه خود، که با دريافت وام‌هاي کم‌بهره بانکي، به خريد سلف اين کالاها در حجم بالا روي مي‌آورند. به بيان ديگر، از اين ديدگاه کالاهاي پايه به محملي براي سفته بازي تبديل شده‌اند که دست کم در يک‌سال اخير بازده کم بديلي هم داشته‌اند.

علت اصلي هرچه که باشد، افزايش شديد قيمت کالاهاي پايه طي يک سال اخير واقعيتي انکار ناپذير است که پيامدهاي آن اقتصاد هيچ کشوري را مصون نگذاشته و نخواهد گذاشت. و اين ما را به سوال دومي ‌که مطرح کرديم، و براي توليدکنندگان کشور ما اهميت بيشتري هم دارد، مي‌رساند.

افزايش قيمت جهاني کالاهاي پايه، که مواد اوليه توليدات صنعتي ما را تشکيل مي‌دهند، در قيمت تمام شده کالاهاي ما تاثيري آشکار دارند. کارخانجات صنعتي ما که خريدار فلزات گوناگون هستند، صنايع تبديلي ما که کالاهاي پايه کشاورزي را مورد استفاده قرار مي‌دهند، روغن کشي‌هاي ما که دانه‌هاي روغني وارد مي‌کنند و صنعت دام و طيور ما که بخش قابل توجهي از گندم و جو و کنجاله مورد نياز خود را از خارج خريداري مي‌کند، با افزايش قيمت‌هاي جهاني کالاهاي پايه، هزينه تمام شده بالاتري خواهند داشت.

در شرايط عادي، اين امر توليدکنندگان داخلي را با مشکل حادي مواجه نمي‌ساخت؛ زيرا همه آنها، و همچنين رقباي خارجي شان، با قيمت‌هاي افزايش يافته کالاهاي پايه به توليد ادامه مي‌دادند و سازوکار بازار، هزينه‌هاي بالاتر را دير يا زود در قيمت‌هاي فروش منعکس مي‌ساخت. اما تلاقي اين روند افزايشي در قيمت جهاني کالاهاي پايه با هدفمندشدن يارانه‌ها در کشور ما، و حساسيت مسوولان در مورد افزايش قيمت محصولات داخلي، شرايطي را پديد خواهد آورد که حل و فصل آن تدابير ويژه‌اي را طلب مي‌کند.

اگر، چنانکه گفته مي‌شود، هر گونه تغير در قيمت‌ها نياز به بررسي اسناد و مدارک متقن و صدور مجوزهاي خاص داشته باشد، نقش ساز و کار بازار کم‌رنگ‌تر و به همان نسبت وظيفه مسوولان دولتي دشوار تر و حوزه تصميم‌گيري آنها گسترده‌تر مي‌شود. انجام اين وظايف، بار سنگيني بر دوش صادرکنندگان مجوزها و ناظران دولتي خواهد گذاشت و تاخير و تعلل‌هاي احتمالي در اتخاذ تصميم، به بروز اختلالات در عرصه توليد و خسارت‌هاي ناشي از آن منجر خواهد گشت. تامل در مورد اين مسائل و يافتن راهکارهاي سريع و کارآمد و بري از تبعيض و فساد براي رويارويي با اين معضل، گام اول در تخفيف اين اختلالات و خسارت‌ها خواهد بود.

....................................................
1- Commodities. با اندکي مسامحه، به جاي «کالاهاي پايه»، مي‌توان از «مواد خام» يا «مواد اوليه» استفاده کرد.
2. توضيحات بيشتر در مورد کليه ارقام و شاخص‌هاي قيمت ارائه شده در اين مقاله ( از جمله مطالب مندرج در جدول 1)
در ماخذ زير آمده است، هرچند که منبع اصلي اين آمار و ارقام، صندوق بين‌المللي پول است. ضمنا 12ماه مورد بحث در مقاله، نوامبر 2009 تا پايان اکتبر 2010 است.

ارسال به دوستان
باورنکردنی؛ ۱۴ ایرانی در تیم پناهدگان المپیک شورولت کوروت: روند تحول در یک چشم به هم زدن (فیلم) این نوشیدنی محبوب ایرانی ها دوست قلب است عکس ماکرو از یک سوسک زمینی تصاویر خیال انگیز از حیوانات و طبیعت در قالب طرح های چینی خبر خوش برای متقاضیان مسکن/ بدون آورده صاحب خانه شوید در رفح چه می‌گذرد؟/ استقرار تانک های ‎اسرائیل در جنوب نوار ‎غزه روزنامه جوان : لوازم خانگی ایرانی، هم از دوبی گرانتر است، هم از محصولات خارجی بی کیفیت تر درخواست مهاجری از سردار رادان : با لباس شخصی به همراه خانواده به خیابان ها بروید و از زنان محجبه درباره "طرح نور"سوال کنید اوهام حشاشین مصری از خیام فرانکنشتاین مرسدس اس600 رویال گالپین (+تصاویر) تیلور ، رقیب سنتی حسن یزدانی رسما از دنیای کشتی خداحافظی کرد شکایت آموزش و پرورش از "افعی تهران"؟ تحقیر را چگونه می‌شود فراموش کرد؟ جنگ دولت و زرگرها روی دور تند افتاد / فرماندار مشهد طلافروشی های اعتصابی را پلمب کرد؟/رئیس اتحادیه طلافروشان : به چه کسی ربط دارد که من چقدر طلا دارم؟ آیا خوابیدن روی زمین برای کمر خوب است؟
وبگردی
نظرسنجی
دی سال گذشته، با وعده افزایش سرعت اینترنت، قیمت آن را 34 درصد افزایش دادند. منصفانه از تجربه خودتان درباره وضعیت سرعت اینترنت در این مدت بگویید.