۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۵۲۷۹۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۶ - ۲۳-۱۰-۱۳۸۹
کد ۱۵۲۷۹۹
انتشار: ۰۹:۱۶ - ۲۳-۱۰-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان: آنچه داگان نگفت

«آنچه داگان نگفت» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ مجموعه تحولاتي كه اخيرا در حوزه هاي مرتبط با امنيت ملي ايران رخ داده، حاوي معاني بسيار مهم استراتژيكي است. ظرف يك هفته گذشته، اتفاقاتي پشت سر هم واقع شده كه وقتي در ارتباط با يكديگر تحليل شود، نشان خواهد داد راهبرد آمريكا درباره ايران، چرخشي اساسي در حال رخ دادن است. نشانه هاي اوليه اين چرخش البته قديمي است و مشخصا به پيش از مذاكرات ژنو 3 بازمي گردد، اما اكنون علائمي بسيار گوياتر در دست داريم كه با تحليل آنها مي توان ابعاد آنچه در حال رخ دادن است را به دقت ترسيم كرد.

مهم ترين اتفاق مرتبط با اين تحليل سخناني است كه مئير داگان رييس سرويس اطلاعات خارجي رژيم غاصب صهيونيستي (موساد) پنج شنبه گذشته در كنيست اسراييل بر زبان آورد. داگان در اين سخنراني كه در واقع نوعي گزارش كار او از 8 سال حضور در موساد بود اعلام كرد كه ايران تا سال 2015 قادر به دستيابي به آنچه او سلاح هسته اي مي خواند نخواهد بود. اين ارزيابي به وضوح با اظهارات قبلي مقام هاي دولت صهيونيستي مغايرت داشت و آنها را نقض مي كرد. به عنوان نمونه، موشه يعلون معاون نخست وزير اسراييل كمتر از دوهفته قبل، سال 2014 (3 سال ديگر) را به عنوان كف اين برآورد اعلام كرده بود.

اظهارات داگان بلافاصله به جنجالي بزرگ انجاميد. مقام هاي دولتي اسراييل و آمريكا اين اظهارات را رد كردند و منابع اسراييلي نوشتند كه بنيامين نتانياهو از دست داگان خشمگين شده است. نتانياهو ديروز در جمع تعداد زيادي از خبرنگاران خارجي در قدس اشغالي گفت كه اين برآوردها را نهايي نمي داند و هيلاري كلينتون هم در ابوظبي به دانشجويان گفت درباره زماني كه داگان اعلام كرده چيزي نشنيده است. سوالي كه وجود دارد اين است كه قضيه واقعا چيست؟ آيا داگان چيزي گفته كه نبايد مي گفته است؟ و فرضا اگر چنين باشد، چرا مقام هاي رسمي اسراييل و آمريكا اينطور براي موضع گيري در قبال حرف او از يكديگر سبقت مي گيرند؟مجموعه حدس ها و تحليل هايي كه درباره چرايي بيان اين سخنان از جانب داگان وجود دارد را مي توان اينگونه خلاصه كرد.

1- يك نگاه اين است كه ارزيابي ارائه شده توسط داگان اساساً واجد هيچ ارزش اطلاعاتي و فني نيست چرا كه موساد به لحاظ دسترسي اطلاعاتي به برنامه هسته اي ايران اساسا در موقعيتي نيست كه بتواند يك ارزيابي فني دقيق ارائه بدهد. علاوه بر اين، خطاي كليدي در اظهارات داگان اين است كه او همچنان سعي مي كند «فاصله با سلاح» را به عنوان متر ارزيابي اطلاعاتي برنامه هسته اي ايران جا بيندازد، در حالي كه نه موساد و نه هيچ سرويس اطلاعاتي ديگري هرگز قادر به ارائه شواهدي حتي دم دستي درباره وجود يك جنبه نظامي در برنامه هسته اي ايران نبوده اند.
معتقدان به اين ديدگاه نتيجه مي گيرند كه داگان صرفا خواسته شكست افتضاح آميز سرويس تحت امر خود در تاثيرگذاري بر برنامه هسته اي ايران را توجيه كند و روز آخر، نوعي كارنامه خيالي در اين مورد براي خود دست و پا نمايد.

2- نگاه دوم در واقع ادامه نگاه اول است. اين ديدگاه مي گويد داگان عمدا قصد داشته شدت تهديد ناشي از برنامه هسته اي ايران را كه عمدتا ساخته عمليات رواني و تبليغاتي خود صهيونيست هاست «كم» جلوه بدهد. اينكه اسراييلي ها كه تا امروز از هر فرصتي براي دروغ گويي درباره برنامه هسته اي ايران و تهديد آميز جلوه دادن آن صرف نظر نمي كردند، يكباره تصميم گرفته اند برآوردهاي قبلي خود را تعديل كنند، نشان دهنده اين است كه پس پرده اتفاقي در حال رخ دادن است. پيش از داگان هم لئون پانتا همتاي آمريكايي او اعلام كرده بود كه «آمريكا نمي داند ايران تصميم به ساخت سلاح هسته اي گرفته است يا نه؟» اين عينا جمله اي است كه مايكل هايدن، سلف پانتا هم حدود 3 ماه قبل در يك برنامه تلويزيوني بيان كرد و همه اينها در حالي است كه تا پيش از اين مقام هاي دولتي آمريكا به صراحت مي گفتند اطمينان دارند برنامه هسته اي ايران نظامي است و به سمت سلاح هسته اي پيش مي رود. اگر بخواهيم موضوع را خلاصه كنيم قضيه از اين قرار است كه اسراييلي ها و آمريكايي ها اكنون در حال گفتن اين حرف به جامعه جهاني هستند كه برنامه هسته اي ايران آنقدرها هم كه ما خودمان قبلا مي گفتيم خطرناك نيست! سوال اين است: چرا ادبيات «كم شدت» نشان دادن تهديد ايران توسط مقام هاي اطلاعاتي آمريكا و اسراييل در پيش گرفته شده است؟ دو توضيح مهم براي اين وضعيت وجود دارد.

توضيح اول اين است كه نگاهي به مجموعه آنچه در سال هاي گذشته رخ داده نشان مي دهد كه آمريكاو اسراييل خود را در يك بن بست استراتژيك در مقابل ايران قرار داده اند و به دنبال راهي براي خروج از اين بن بست مي گردند. اين بن بست محصول تركيب 3 محور راهبردي در ادبيات و سياست هاي آمريكا بوده است. محور اول اين است كه آمريكايي ها مدت ها با قاطعيت مي گفتند ايران هدفي جز ساخت سلاح هسته اي ندارد در حالي كه خود بهتر از هر كسي مي دانستند كه در حال دروغ گفتن هستند و هيچ اراده تسليحاتي در برنامه ايران نيست. محور دوم اين است كه با همين بهانه آمريكا تلاش كرد فشارهاي شديدي از انواع مختلف به ايران وارد كند اما هيچ كدام از اين فشارها تاثيري روي برنامه ايران نگذاشت.

و محور سوم هم اين بود كه مقام هاي آمريكايي و اسراييلي پشت سر هم برآوردهايي اعلام مي كردند كه ادعا مي كرد ايران ظرف كمتر از چند ماه اولين سلاح خود را خواهد ساخت و آن وقت ديگر از دست هيچ كس كاري برنمي آيد. تركيب اين 3 محور با هم هيچ راهي پيش پاي آمريكا و اسراييل نمي گذاشت الا اينكه وارد درگيري نظامي با ايران شوند. در واقع وقتي شما بگوييد ايران دارد بمب مي سازد، با هيچ فشاري هم روي اراده آن تاثير نگذاشته و زمان هم بسيار كوتاه است، نتيجه اي كه از دل اين پارادايم بيرون مي آيد اين است كه چاره اي جز حمله نيست.

از طرف ديگر آمريكايي ها و اسراييلي ها مدتهاست فهميده اند كه در نظر گرفتن حمله نظامي به عنوان گزينه اي كه مي تواند برنامه هسته اي ايران را متوقف كند، احمقانه است. سايت وزارت خارجه اسراييل (همدمي) همين هفته در گزارشي مفصل نوشت كه تحليلگران در اسراييل به اين يقين رسيده اند كه هيچ نوعي از حمله نظامي نمي تواند ايران را متوقف كند چرا كه مشكلات اطلاعاتي و عملياتي عبور ناپذيري بر سر راه طراحي حمله به تاسيسات هسته اي ايران وجود دارد و علاوه بر آن ايران قادر خواهد بود به سرعت برنامه خود را اين بار با اهدافي متفاوت بازسازي كند. نتيجه چيست؟ خيلي روشن و واضح، نتيجه اين است كه آمريكا و اسراييل كاملا به اين نتيجه رسيده اند كه با اصرار بر روي ارزيابي هاي دروغين درباره ماهيت و وضعيت برنامه ايران عملا خود را به دست خويش به سمت يك گزينه احمقانه سوق مي دهند.

دنده عقبي كه اكنون مسئولان اطلاعاتي اين كشورها گرفته اند ظاهرا قبل از هر چيز به اين دليل است كه مي خواهند خود را از اين بن بست مسخره و افتادن در راهي كه نه اميدي به نتيجه بخش بودنش دارند و نه اعتقادي به واقعي بودنش، بيرون بكشند.

اگرچه غربي ها سعي مي كنند با ادعاهايي از اين قبيل كه عمليات هاي خرابكارانه موفقي براي اخلال در برنامه هسته اي ايران انجام داده اند، اين تغيير ارزيابي ها را به روشي آبرومندانه توجيه كنند ولي خود بهتر از هر كسي مي دانند كه در سال هاي گذشته جز ديوانه بازي رسانه اي و صدور پي در پي بلوف هاي بي حاصل كاري از دستشان ساخته نبوده است. نه ويروس استاكس نت واقعيت دارد كه اگر داشت بايد كل 7000 سانتريفيوژ نطنز از كار مي افتاد نه اينكه حدود 5000 ماشين كار كند و بقيه هم آماده كار باشند، نه ترور دانشمندان هسته اي قادر بوده روي برنامه اي كه هزاران دانشمند آن را اداره مي كنند و به جلو مي برند اثر بگذارد و نه هيچ كدام ديگر از آن داستان هايي كه سرويس هاي اطلاعاتي غربي به عنوان گزارش كار به مقام هاي بالادستي خود مي دهند و يك نسخه اش هم سر از مطبوعات غرب درمي آورد، واقعيت دارد. برنامه هسته اي ايران با هدفي كاملا صلح آميز، تحت مقررات بين المللي و كاملا مطابق يك برنامه و با سرعتي از پيش تعيين شده در حال پيش روي است و اين واقعيتي است كه خود را به هر تحليلي تحميل مي كند.

اما توضيح دوم، مستقيما به نياز غرب به معامله با ايران و يافتن راهي براي همكاري با آن در مسائل بغرنج منطقه اي و فرامنطقه اي بر مي گردد كه آشكارا خود را در مذاكرات ژنو 3 نشان داد. غربي ها مدت هاي طولاني تلاش كردند كه خود را از اسارت ظرفيت ها و امكانات ايران بويژه در منطقه خاورميانه خلاص كنند. براي اينكه اهرم هاي منطقه اي ايران تضعيف شود فقط در 5 سال گذشته دو جنگ به منطقه تحميل شده است.

اما اكنون آمريكايي ها دريافته اند كه هيچ راهي براي فرار از اراده برتر ايران در منطقه وجود ندارد و آرام آرام بايد «نشستن در حاشيه ايران» را بپذيرند. آخرين نمونه تجربه اي بود كه در عراق رخ داد و ايران توانست ظرف يك هفته، بازي 8 ماهه آمريكا را تغيير دهد و گزينه مطلوب اكثريت مردم عراق را به جاي آن بنشاند.

آمريكايي ها ظاهرا دريافته اند كه براي گام نهادن به مسير همكاري با ايران بايد كمي از شدت لفاظي هاي خود عليه ايران بكاهند و لحني ملايم تر در پيش بگيرند. اگر بخواهيم صريح باشيم اينطور مي توان گفت كه تغيير برآوردهاي اطلاعاتي در آمريكا و اسراييل تلاشي براي كم كردن هزينه حيثيتي معامله با ايران و توجيه سازي پيشاپيش براي هرگونه توافق روي مسئله غني سازي است كه غربي ها مي دانند راهي براي متوقف كردن آن ندارند.

جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه رد آن مي‌خوانيد؛هفته جاري با مناسبت‌هاي خجسته مذهبي همراه بود و سالروز ولادت پنجمين ستاره تابناك آسمان امامت و ولايت، هادي امت و شكافنده علوم نبوت حضرت امام محمد باقر عليه السلام و ميلاد مسعود امام موسي بن جعفر عليه السلام آنرا مزين كرد. اين هفته همچنين يك مناسبت تاريخي نيز با خود داشت. در تاريخ انقلاب اسلامي 19 دي ماه سال 56 يك نقطه عطف و يادآور آغاز نهضت مردمي در دفاع از مرجعيت بود. در اين روز مردم متدين قم در اعتراض به هتاكي و بي‌احترامي رژيم طاغوت به روحانيت و مرجعيت ديني، دست به اعتراض گسترده‌اي زدند و رژيم سفاك شاه نيز آنان را به خاك و خون كشيد.

در سالروز قيام تاريخي مردم قم هزاران نفر از مردم شهر خون و قيام با رهبر معظم انقلاب ديدار كردند. حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در اين ملاقات، حادثه بزرگ 19 دي را نشانه پيشگامي مردم قم در بصيرت، احساس مسئوليت و حضور در صحنه دانسته و افزودند: حركت نوزدهم دي مردم قم در سال 56، يك سيلي محكم به رژيم طاغوت و جبهه استكبار بود كه با هدايت امام خميني(ره)، زمينه ساز پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن سال 57 شد.

ايشان با يادآوري كارهاي بزرگ و سربلندي‌هاي ملت ايران در ميدان‌هاي مختلف، تأكيد كردند: اين ملت به بركت موفقيت در امتحان‌هاي الهي توانسته است خود را از لحاظ معيارهاي معنوي و مادي بالا بكشد كه پيشرفت‌هاي علمي و فناوري و كار و خدمت رساني در سراسر كشور نمونه‌هاي پيشرفت مادي است.

رهبر معظم انقلاب با اشاره به كمك‌ها و ا لطاف الهي در تمام اين موفقيت‌ها تأكيد كردند: ملت ايران در ميدان‌هاي گوناگون دست قدرت الهي را ديده و حس كرده است. حضرت آيت‌الله خامنه‌اي همه آحاد مردم و مسئولان را به حفظ هوشياري و تشخيص صحيح مسائل اصلي از مسائل فرعي و جابجا نكردن آنها فرا خوانده و افزودند: دشمن تلاش فراواني انجام مي‌دهد تا با فشارهاي اقتصادي، و تبليغات دروغين و پرحجم و ترساندن دولت‌ها و ملت‌ها از جمهوري اسلامي ايران، مانع از ادامه مسير پيشرفت نظام اسلامي شود اما به نتيجه نرسيده است. رهبر انقلاب اسلامي با اشاره به شكست سياست‌هاي آمريكا در قضاياي فلسطين، لبنان، افغانستان و عراق افزودند: آمريكايي ها، جمهوري اسلامي ايران را عامل اصلي ناكامي‌هاي خود معرفي مي‌كنند درحالي كه آنها از بيداري و سياست صحيح ملت‌ها شكست خورده‌اند.

اوائل هفته جاري در رويدادي دلخراش، بار ديگر ملت ايران بر اثر وقوع يك سانحه هوايي داغدار و سوگوار شد. سقوط يك فروند هواپيماي مسافربري با 105 مسافر و خدمه در اطراف اروميه كه منجر به مرگ 78 تن از هموطنان‌مان گرديد، يكبار ديگر با زير سئوال بردن مديران صنعت هوايي كشور اين نكته را در اذهان متبادر كرد كه مردم تا كي بايد تاوان سنگين استفاده از هواپيماهاي فرسوده را بدهند؟ آيا وقت آن فرا نرسيده تا زماني كه به ايمني صددرصد در صنعت هوايي و رعايت استانداردهاي لازم براي حفظ جان مردم و مسافران دست نيافته ايم، حاضر به انجام ريسك و صدور مجوز پرواز براي هواپيماهاي فرسوده و غيرايمن نشويم و آنها را ترغيب به استفاده از مسافرتهاي زميني كنيم. قطعاً مسئولان و مديران صنعت هوايي نسبت به حوزه مديريت و عملكرد خود بايد پاسخگو باشند و "جعبه سياه" براي افكار عمومي حكم "نخود سياه" را پيدا نكند.
در اين هفته بالاخره پس از مدتها انتظار، آسمان گلخند خود را به روي زمين ارزاني داشت و با بارش برف و باران، زمين از وانفساي عطشناكي خارج گشت. مدتها بود كه نگاهها، ملتمسانه به سوي آسمان بود تا ببارد و با بارش رحمت الهي، آسماني آبي و پاك و عاري از آلودگي دوباره بر سركشور سايه بيفكند. بالاخره دعاهاي مردم به اجابت رسيد و آسمان باريد. پس سعي كنيم اين لطف الهي را با اعمال و رفتارمان دوباره نيالائيم.

هفته جاري همچنين در سالگرد شهادت شهيد عليمحمدي و اربعين شهيد شهرياري، دو دانشمند هسته‌اي كشورمان كه توسط عمال بيگانه خون پاكشان به زمين ريخته شد، وزير اطلاعات از كشف شبكه جاسوسي موساد در ايران و دستگيري عوامل ترور خبر داد. اين ضربه اطلاعاتي به شبكه جاسوسي موساد نشان داد كه خون اين دو شهيد نه تنها باعث بيدارگري ملت در مقابل توطئه‌هاي استكباري شد بلكه سرانجام مزدوران بيگانه را به پاي ميز عدالت كشيد.

اين هفته در موضوعات بين المللي، تحولات سودان در رأس گزارش‌ها و اخبار رسانه‌ها قرار داشت. توطئه تجزيه سودان به عنوان بزرگترين كشور اسلامي آفريقا، اين هفته، تحت پوشش همه پرسي جنوب سودان به مرحله اجرا گذاشته شد و جهان در آينده نزديك شاهد دو قطعه شدن سودان خواهد بود.

توطئه عليه تماميت ارضي سودان از مدتها قبل آغاز شده است كه در پشت اين نقشه شوم، دولتهاي غربي به سركردگي آمريكا قرار دارند كه در واقع مجري سياستها و خواست رژيم صهيونيستي مي‌باشند. غربي‌ها از سالها قبل به خصوص از دو دهه بيش و همزمان با روي كار آمدن جناح‌هاي اسلامي در اين كشور، توجه خود را بر اين كشور متمركز ساختند و با بزرگنمايي اختلافات قومي و قبيله‌اي كه تقريباً در تمامي كشورهاي آفريقايي، موضوعي عادي محسوب مي‌شود، خود را دايه دلسوز اقليت‌هاي سودان نشان داده و دولت مركزي را تحت فشار قرار دادند. غربي‌ها با بمباران تبليغاتي، چنين وانمود كردند كه اقليت‌هاي ساكن در شمال و جنوب سودان، به شدت تحت ظلم و جور دولت مركزي مي‌باشند به طوريكه نياز مبرم به مداخله بين‌المللي دارند. اين فشارها تا آنجا ادامه يافت كه دولت مركزي مجبور شد در سال 1384 با طرح همه پرسي در جنوب موافقت نمايد.

در اين ميان نبايد اين نكته را ناديده گرفت كه رويه ديكتاتوري عمرالبشير در داخل سودان، كه تمامي مخالفان خود از جمله جناح‌هاي متعلق به چهره‌هاي سرشناس و مبارز همچون "صادق المهدي" و "حسن الترابي" را براي يكه تازي خود از ميدان خارج ساخت، عامل موثري در تضعيف حكومت مركزي سودان بود و موجب شد تا البشير براي حفظ پايگاه قدرت خود و كسب اعتبار، حاضر به دادن چنين امتياز بزرگي به توطئه گران غربي شود. از همان زمان امضاي به اصطلاح توافق با شورشيان جنوب و پذيرش برگزاري همه پرسي با آن شكل، محرز بود كه اين طرح به جدايي جنوب منجر خواهد شد ولي عمرالبشير در كمال شگفتي ناظران، زير بار اين توطئه رفت.

بايد در نظر داشت كه طرح تجزيه سودان تنها به جنوب محدود نخواهد ماند و چنانكه هم مقامات سوداني و هم محافل غربي تاكيد كرده‌اند غرب درصدد است اين كشور را چند تكه كرده و آنرا به كشورهايي كوچك تبديل نمايد تا كنترل و اعمال نفوذ بر آنها براي غرب سهل‌تر باشد.

آنچه بر ابعاد اين توطئه خطرناك مي‌افزايد اين نكته است كه صحنه گردان اصلي اين نمايش، رژيم صهيونيستي است و اين رژيم هم اكنون به عنوان يكي از اصلي‌ترين طرف‌هاي تعامل و ارتباط با حكومت خودمختار جنوب سودان مي‌باشد. طرح تجزيه سودان پيش درآمد توطئه‌اي بزرگ است كه براساس آن صهيونيستها قصد دارند در ادامه ساير كشورهاي منطقه را با اين توطئه درگير سازند كه نشانه‌هاي آنرا مي‌توان از هم اكنون در كشورهاي مصر و الجزاير و برخي ديگر از كشورهاي مسلمان مشاهده كرد.

اين هفته هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا در قالب مأموريتي تازه وارد منطقه شد و از چند كشور حاشيه خليج فارس ديدار كرد. كلينتون در اين سفر پنج روزه از كشورهاي امارات، عمان، قطر و يمن ديدار نمود. آنچنانكه از اظهارات و موضع‌گيري‌هاي كلينتون مشخص شد وي در اين دور از ماموريت خود دو موضوع را پيگيري مي‌كرد. نخست تلاش براي احياي روند سازش و دوم تشديد ايران هراسي. اكنون پس از گذشت 2 سال از عمر دولت باراك اوباما، وي نتوانسته است هيچ گام موثري در احياي روند سازش بردارد و همين امر موجب شده است تا رقباي سياسي اوباما در داخل آمريكا آنرا تاييدي بر بي كفايتي و ضعف سياستهاي اوباما به حساب آورند.

از سوي ديگر، رژيم صهيونيستي هم اكنون در شرايط بسيار وخيمي به سر مي‌برد و اسرائيلي‌ها براي ادامه حيات خود در منطقه، دچار نااميدي روزافزون هستند. رژيم صهيونيستي در دوره اوباما در منزوي‌ترين شرايط در منطقه قرار دارد و سياستهاي افراطي نتانياهو، نخست‌وزير رژيم صهيونيستي موجب شده است تا برخي حكام عرب نيز كه پيشتر روابط آشكار و پنهان با رژيم صهيونيستي ايجاد كرده بودند از بيم افكار عمومي خود رغبتي به نزديك شدن به اين رژيم نداشته باشند. از اينرو از چندي قبل احياي روند سازش به عنوان يك هدف با اهميت در دولت باراك اوباما مطرح شده است.

بخش دوم از مأموريت كلينتون به تداوم سياستهاي خصمانه آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران اختصاص داشت و كلينتون با تكرار ادعاهاي گذشته خود در زمينه فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران كوشيد تا كشورهاي عربي را نسبت به سياست‌هاي ايران مرعوب سازد. با اينحال، به نظر نمي‌رسد كه ماموريت اخير هيلاري كلينتون اين بار نيز چيزي فراتر از ماموريتهاي گذشته براي آمريكا دستاورد داشته باشد و اين ماموريت را نيز بايد بر شكستهاي گذشته دولت آمريكا اضافه كرد.

اين هفته تحولات عراق تحت الشعاع بازگشت مقتدي صدر، روحاني شيعه و ضد آمريكايي قرار داشت. مقتدي صدر پس از بازگشت به عراق و در اولين سخنرانيش خواهان بيرون راندن اشغالگران از خاك عراق، با توسل به مقاومت شد. صدر تاكيد كرد آمريكا، انگليس و اسرائيل دشمنان مشترك مردم عراق هستند و تمامي تلاش‌ها بايد صرف مقابله با اشغالگري و سياستهاي اين دولتها باشد.
وي ضمن تاكيد بر حمايت از دولت عراق، از مسئولان عراقي خواست كه براي بيرون راندن اشغالگران تلاش كنند.

بازگشت مقتدي صدر به عراق بدون شك صحنه سياسي اين كشور را تحت تاثير قرار خواهد داد به گونه‌اي كه حتي منابع آمريكايي نيز نگراني خود را از بازگشت صدر به صحنه سياسي عراق كتمان نكردند و آنرا رخدادي مهم عنوان نمودند. جناح مقتدي صدر در انتخابات اخير مجلس عراق توانست نتيجه چشمگيري به دست آورد و در ميان مردم عراق نيز از پايگاه قدرتمندي برخوردار است. همين مسئله موجب شده است تا اشغالگران به دقت تحركات و فعاليت‌هاي سياسي وي را مدنظر قرار بدهند.  

رسالت:سكوت نخبگان!

«سكوت نخبگان!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛حوادث تلخ 18 تير سال 78 را همه به خاطر دارند به بهانه حكم دادگاه مبني بر توقيف روزنامه سلام يك اعتراض به اصطلاح دانشجويي رخ داد كه پنج روز برخي خيابان‌هاي تهران را دچار آشوب كرد.

ته سازماندهي اين شورش به دو نفر ختم مي‌شد كه پيوند با سرويس‌هاي امنيتي خارج داشتند كه بعدها به "ملوس و منوچ" معروف شدند.

يك جريان سياسي متاسفانه فريب باند "ملوس و منوچ" را خورد و به سمت ساختارشكني رفت.

مردم در 23 تير ماه در تهران و برخي شهرستان‌ها به خيابان‌ها ريختند و بساط شرارت اين جماعت را جمع كردند.

شب 23 تير بحث اين بود كه فردا چه كسي در جمع مردم تهران سخنراني مي‌كند. سراغ برخي رجال سياسي و مذهبي رفته بودند كه استنكاف كردند. عاقبت قرعه فال به نام حجت‌الاسلام والمسلمين حسن روحاني افتاد. ايشان هم روز 23 تير يك نطق تاريخي فرمودند كه انصافا در تاريخ ايران پس از انقلاب مي‌ماند.

روز 23 تير در شوراي تيتر "رسالت" هنگامي كه مي‌خواستيم تيتر يك روزنامه را انتخاب كنيم تعداد زيادي سوتيتر از نطق ايشان مهيا شده بود كه انصافا هر يك بهتر از ديگري بود. سرانجام پس از شور، دو جمله از جملات ايشان را انتخاب كرديم و به اصطلاح يك تيتر دو جمله‌اي زديم. آن دو جمله اين بود؛
* ملت ايران حرمت شكني‌ها را تحمل نمي‌كند
* هر گونه حركت عناصر آشوبگر به شدت سركوب مي‌شود
از ديگر بيانات ايشان كه زينت بخش سوتيترهاي صفحه اول روزنامه بود اين جملات بود؛
* اهانت به مقام عظماي ولايت، اهانت به ملت ايران و اهانت به همه آزادگان جهان است
* دستگيرشدگان عناصر شرور، سابقه‌دار و وابسته به گروهك‌هاي معاند و ورشكسته هستند و به مردم معرفي مي‌شوند
***
روز يك‌شنبه گذشته چند روزنامه دوم خردادي تيتر اول خود را به سخنان حجت‌الاسلام والمسلمين حسن روحاني اختصاص داده بودند. برخي از قول ايشان نوشته بودند؛
*نخبگان به دليل فضاي هجمه و تهمت سكوت كرده‌اند
بنده به عنوان يكي از علاقه‌مندان به ايشان نمي‌دانم منظور ايشان از سكوت نخبگان چيست؟ اين نخبگان چه كساني هستند و چند نفر مي‌باشند؟ آيا واقعا نخبگان سكوت كرده‌اند؟! اگر نخبگان سكوت كرده بودند پس اين اقتدار ملي پس از فتنه سال 88 از كجا پديد آمد؟

اگر نخبگان سكوت كرده بودند منشاء امنيت ملي ما كه چشم قدرت‌هاي جهان را خيره كرده است، كجاست؟

اگر نخبگان سكوت كرده بودند اين عزت ملي و عظمت ايران به خاطر چيست؟
اگر نخبگان علمي ما سكوت كرده بودند پس اين حضور ايران در باشگاه‌ هسته‌اي جهان و باشگاه هوافضاي جهان و فتح قله‌هاي علمي در نانوتكنولوژي و سلول‌هاي بنيادي و... چيست؟
اگر نخبگان سياسي ما سكوت كرده بودند، كه آمريكا كشور را دوروزه قورت مي‌داد؟
اگر نخبگان اقتصادي ما سكوت كرده بودند پس توفيق دولت در كنترل و مهار و مديريت قانون هدفمند كردن يارانه‌ها كه همه به اصطلاح نخبگان دولت‌هاي قبل از نزديك شدن به آن هراس داشتند چيست؟

اگر نخبگان ما در حوزه و دانشگاه سكوت كرده بودند پس اين سرمايه اجتماعي دولت نهم و دهم كه متكي به آراي ميليوني مردم است از كجا آمده است؟
جناب حجت‌الاسلام والمسلمين حسن روحاني! منظور شما از سكوت نخبگان و فضاي تهمت و هجمه چيست؟

اگر منظورتان شرارت اهل فتنه، منافقين جديد، كساني كه با مردم و رهبري و امام پيمان شكني كردند و به اردوگاه آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي رفتند و به ملت ايران و مقدسات نظام و آرمان‌هاي اسلام و امام اهانت و هجمه كردند مي‌باشد، چرا بيش از يكسال است سكوت كرده‌ايد و در برابر اين شرارت‌ها لب باز نكرده‌ايد. شما كه در 23 تير در نقش مالك اشتر و حضرت عمار ظاهر شديد و 5 روز شرارت منافقين جديد و قديم را تاب نياورديد و فرموديد؛ "ملت ايران حرمت شكني‌ها را تحمل نمي‌كنند"، چرا در جريان فتنه 88 اين حرمت شكني‌ها را تحمل كرديد؟ شما كه از شعارهاي موهن و اقدامات ضد اسلامي و ضد انقلابي آنها بر حسب شغل و سمت خود در شوراي عالي امنيت ملي مطلع بوديد، چرا سكوت كرديد؟

جناب آقاي روحاني! شما در اين صف آرايي نخبگان كجا هستيد؟ يك عده از كساني كه عنوان نخبگي را يدك مي‌كشيدند در آزمون فتنه سال 88 درجه نخبگي خود را نشان دادند و براي تقويت صداي آمريكا و صداي بي بي سي به لندن و واشنگتن رفتند اينها كجا سكوت كردند؟ صداي گوشخراش آنها هر شب در داخل مرزهاي ايران شنيده مي شود. اينها آبروي نخبه و نخبگي را برده‌اند.

عده كثيري از نخبگان در كنار رهبري مظلوم انقلاب ايستادند و شجاعانه از حريم اسلام و انقلاب و نظام دفاع كرده و خود را در تاريخ ايران و اسلام جاودانه كردند. اين وسط چند عدد نخبه مي‌ماند كه نه آن طرف رفتند و نه اين طرف آمدند آيا شما مي‌توانيد به نام، نام خانوادگي، نام پدر، شغل، سمت و... از آنها ياد كنيد؟
سئوال اين است كه جناب عالي كه بحمدالله سابقه ارزشمند و انقلابي و پاك داريد در دسته اول قرار داريد يا در دسته دوم يا خداي ناكرده دردسته سوم جاي داريد؟!

حزب اللهي‌ها و مردم ما دوست دارند شما را در همان اندازه‌اي كه در روز 23 تير 78 ظاهر شديد و كلام آتشين شما گرما بخش محافل حزب‌اللهي‌ها بود ببينند.
مردم ايران دوست دارند شما به عنوان نماينده مقام معظم رهبري در شوراي عالي امنيت ملي يك بار ديگر در اجتماعات آنها ظاهر شويد و همان مواضع قاطع و انقلابي 23 تير 78 را در مورد اشرار و سران فتنه و فتنه‌انگيزان داخلي و خارجي تكرار كنيد.

قدس: پذيرش غني سازي در خاک ايران

«پذيرش غني سازي در خاک ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛در روزهاي اخير برخي خبرها در خصوص پروژه هسته اي ايران، بيانگر اين واقعيت است که طبق گفته بسياري از منابع، در انديشکده هاي آمريکايي، واشنگتن پس از کش و قوسهاي طولاني، احتمالاً تسليم يک واقعيت شده و دولتمردان اين کشور موضوع پذيرش غني سازي در ايران را مطرح مي کنند.

غني سازي بر اساس واقعيتهاي موجود مي تواند ايران را در دستيابي به حق مسلم خويش که در سالهاي اخير تحت فشار برداشتهاي سياسي و ناصواب برخي بازيگران جامعه بين المللي با تأخير همراه گرديده، داراي حق نمايد. نگاه سياسي و غيرحقوقي صاحبان قدرت اگر چه تاکنون هزينه هاي زيادي را براي ملت ايران ايجاد کرده، ولي نتوانسته است مسير پيشرفت را متوقف نمايد. آنها نيز به درستي دريافته اند که اين محدوديتها نمي تواند ملت ايران را از دستيابي به حقوقش محروم نمايد. بايد به اين نکته مهم نيز توجه کرد که فعاليتهاي چرخه سوخت هسته اي و غني سازي اورانيوم در معاهده منع گسترش سلاحهاي هسته اي و در اساسنامه آژانس بين المللي انرژي اتمي ممنوع نشده اند. تنها محدوديتي که در اين راه وجود دارد، انحراف نداشتن کشورهاي عضو معاهده به سمت مقاصد غيرصلح آميز است. جمهوري اسلامي ايران هيچ حقي فراتر از حقوق مصرح خود در معاهده را طلب نکرده و تمامي اقدامها در راستاي اعمال اين حقوق در چارچوب تعهداتش تحت معاهده بوده است.

کلينتون وزير خارجه آمريکا روز جمعه 12 آذر 1389 ، در حاشيه اجلاس امنيتي در منامه بحرين، در مصاحبه اي با BBC گفته است: «ايران مي تواند رأساً در زماني در آينده غني سازي کند، وقتي ايران نشان دهد که مي تواند مسؤولانه و طبق قوانين بين المللي غني سازي کند.» جمهوري اسلامي به عنوان يک عضو فعال جامعه بين المللي و برخوردار از تعهدهاي حقوقي بر اساس عضويت در نهادهاي بين المللي است و تاکنون نسبت به هيچ يک از تعهدهايش در مناسبات جهاني کوتاهي نکرده است، بلکه با مسؤوليت پذيري تعاملاتش را با ديگر کشورها تنظيم نموده است. اين مسؤوليت پذيري را بويژه در تحليل رفتارهاي تهران با آژانس به خوبي مي توان ارزيابي کرد. ايران فراتر از تعهدهايش در آژانس بين المللي اتمي، همکاريهاي گسترده اي را با مأموران اين نهاد بين المللي مبذول داشته است که اين مهم بارها در گزارشهاي مديرکل اين سازمان با وجود برخي مفاد مبهم آن، منعکس گرديده است.

اين حقيقت مسلم است که جمهوري اسلامي با تمام توان در اين مسير تلاش مي کند و هيچ گونه اقدامي مانند تحريم و صدور قطعنامه هاي سريالي نمي تواند ملت ايران را از تصميم اساسي و حياتي خود وادار به عقب نشيني نمايد؛ همان گونه که رئيس جمهور ايران در اظهاراتي اذعان نمود که قطار هسته اي ترمز و دنده عقب ندارد. روزنامه واشنگتن پست در مقاله اي اعتراف نمود: «اکنون زمان آن فرارسيده است که حقيقت را بپذيريم؛ تلاش دولت بوش براي توقف برنامه هسته اي ايران شکست خورده است. تازه ترين دور تحريمهاي امنيتي شوراي امنيت سازمان ملل که توافق درباره آنها، يک سال طول کشيد، به طرز مضحکي ضعيف بود و نشان دهنده پايان مسير تحريمهاست.» با وجود تهديدهاي برخي از کشورها، ايران استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي را حق مسلم خود و تمام ملتهاي مستقل مي داند و براي دستيابي و توسعه آن از هيچ زور و تهديدي نمي هراسد، بلکه پيشرفت در زمينه انرژي صلح آميز هسته اي را نماد «نوآوري و شکوفايي» مي داند و از هر گونه تلاش فني، حقوقي و سياسي براي دستيابي به آن دريغ نمي ورزد.

هدف اصلي جمهوري اسلامي ايران در توسعه هسته اي، توليد برق هسته اي است. جمهوري اسلامي ايران بايد تا سال 2025 بر اساس رشد مؤلفه هاي اقتصادي کشور و مصوبه مجلس شوراي اسلامي، 20/000 مگاوات برق هسته اي را به عنوان برنامه اصلي توسعه نيروگاه هاي هسته اي کشور به اجرا گذارد.

 حجم سوخت هسته اي مورد نياز اين نيرو گاه ها نيز ايران را ملزم به برنامه ريزي بلند مدت براي تأمين آن از منابع داخلي و بيروني مي کند. برخوردهاي تبعيض آميز و اعمال استانداردهاي دوگانه، ايران را مصمم و ملزم به پيگيري سياست چرخه سوخت بومي، کرده است.

ناکارآمدي تلاشهاي سازمانهاي بين المللي براي اطمينان بخشي کشورها جهت تضمين سوخت هسته اي، يکي از دلايلي است که دولتهاي مستقل از قبيل جمهوري اسلامي را نيازمند بومي سازي چرخه سوخت نموده است. در دهه 1980 ، کميته اي با عنوان «تضمين تأمين نيازهاي هسته اي» توسط آژانس براي رفع نگراني کشورهايي که نيروگاه دارند، ولي به توليد سوخت نمي پردازند، ايجاد شد. 7 سال مذاکره اين کميته، نتيجه اي به بار نياورد. لذا، هيچ سند بين المللي الزام آور حقوقي براي تضمين تأمين سوخت هسته اي نيز وجود ندارد.
راه اندازي تور هسته اي و دعوت از برخي از کشورها جهت بازديد از تأسيسات هسته اي جمهوري اسلامي با وجود جوسازيهاي دولتهاي غربي، مي تواند بيانگر اين موضوع باشد که اقدامهاي ايران شفافيت لازم را داشته است، لذا نگران بازديدها نيست، به نحوي که خودش در اين زمينه پيشگام شده است. پر واضح است، همکاريهاي فراتر از تعهدهاي با آژانس نيز اين ادعا را تأييد مي کند. اين ابتکار دولتمردان ايران براي مديريت اذهان و افکار کشورهاي ديگر که تحت تأثير القائات منفي امپراتوريهاي رسانه اي قضاوت مي نمايند، طراحي گرديده است تا از اين منظر ابهامهاي ذهني آنها را از بين ببرد و تصويري از فعاليتهاي هسته اي جمهوري اسلامي ارائه دهد که ايده پذيرش غني سازي در خاک ايران را تقويت نمايد.

بنابراين، جمهوري اسلامي به عنوان يک بازيگر مستقل در عرصه مناسبات جهاني، ضمن احترام به مقررات و قوانين آژانس بين المللي اتمي، بر حق برخورداري خويش در مورد غني سازي سوخت در ايران تأکيد مي نمايد و هنگامي که کشورهاي غربي نسبت به تبادل سوخت با وجود نياز مبرم ايران با هدف تسليم تهران تعلل ورزيدند، اقدام به راه اندازي سوخت 20 درصد نمود تا به آنها اعلام نمايد همکاري نکردن شما مانع پيشرفت فعاليتهاي هسته اي نمي شود. لذا جمهوري اسلامي را نمي توان با تهديد و ارعاب و ابزارهاي تحريمي، از تصميمي کلان که به مطالبه ملي تبديل شده است، باز داشت.

مردم سالاري:جنگ جديد

«جنگ جديد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم علي واديع است كه در آن مي‌خوانيد؛تاريخ زندگي بشر سرشار بوده است از جنگهاي رنگارنگ; از زمان ديرينه  سنگي تا امروز در انتهاي دهه نخست هزاره سوم و تا فرداهايي که خواهند آمد تشنگي قدرت و سرمايه  پتانسيل جنگ را فراهم کرده است. اين موضوع که دليل  اصلي براي نبردها است همواره خود را پشت نقاب هاي مذهبي  و سياسي پنهان کرده است.

طي دو دهه گذشته و پس از پايان جنگ سرد ميان بلوک شرق  و غرب جنگ هاي جديدي  بروز کرد که از سال 2008 با بروز  جنگ ارزي  ابعاد جديدي  يافت. ويکي ليکس به همه ثابت  کرد پشت لبخندهاي ديپلماتيک  وژست هاي رفاقتي ميان سياستمداران جهان چه کينه اي نهفته است.

درست يک هفته پيش، يکي از بازوهاي اقتصادي فرانسه در زماني که اين کشور با بودجه رياضتي و  بي کاري دست به گريبان است; شاهد شوکي مرگبار  بود. پاريس از خشم به خود مي پيچيد  اما نمي دانست که چگونه بايد اين موضوع را بپذيرد.  بسياري  انگشت اتهام را به سوي پکن گرفتند که اطلا عات کارخانه رنو را به سرقت برده است. اين اتفاق  باعث از بين رفتن  10 هزار شغل مستقيم و 50 هزار شغل غير مستقيم شد.

اين يعني انهدام کامل چند لشکر در ميدان  جنگ تن به تن. سارکوزي به آمريکا مي رود اما گفته نمي شود دليل اين سفر بحث جاسوسي اقتصادي چين از فرانسه بوده است. در اصل سارکوزي با اين سفر سعي کرد تا نظر واشنگتن در مورد مقابله با چين را جويا شود.

آمريکايي ها ساليان سال است پس از جنگ سرد در يک تقابل تمام عيار اقتصادي با چين به سر مي برد که نهايتا به آغاز يک نبرد جديد شد. ايالا ت متحده از سال 2008 با اعمال قانون «تسهيل  مقداري» رسما جنگ ارزي را آغاز کرد. «تسهيل مقداري» در اصل سياستي غير متعارف در زمينه  اقتصادي و پولي است که بانک مرکزي، اوراق قرضه دولتي خود را خريداري مي کند که در عمل  به معناي چاپ پول  جديد و تزريق آن به بانک مرکزي است.

آمريکا با اين اقدام سعي برکاهش دلا ر، افزايش  ارزش پول ملي کشورهاي صادرکننده عمده و مهم تر از همه وادار کردن چين به  افزايش ارزش  يوآن داشت. اما نمايندگان مجلس آمريکا به اين موضوع بسنده نکردند، آنها که معتقدند ارزش دلا ر  در مقابل  يوآن چين بايد  بسيار  بيشتر کاهش يابد تا واردات آمريکا کاهش و صادرات آن افزايش  يابد. در کنار تزريق دلا ر قوانين سخت گمرکي  برکالا هاي چيني وضع کردند که وضعيت را براي مقابله به مثل چيني ها فراهم کرد.

البته نبايد از ياد برد آمريکا با اين اقدام، بازار کشورهاي ديگري همچون برزيل، کره جنوبي، آفريقاي جنوبي، تايلند و ترکيه را نيز هدف  گرفته بود. وزراي خزانه داري گروه 20 در اجلا س خود در کره جنوبي وعده کردند  حمايت گرايي و کاهش رقابتي ارزش هاي پولهاي ملي را متوقف کنند اما اين اتفاق تنها وعده اي روي کاغذ بود  که هرگز رنگ واقعيت نخواهد ديد.

چين نخواست نقش صادرات در رشد اقتصادي خود را کاهش دهد به اين بهانه که افزايش ارزش يوآن به بيکاري و شايد زلزله سياسي و ناآرامي مردمي در اين کشور منتهي شود. چيني ها در کنار اين اقدام، جاسوسي اقتصادي را به عنوان يک راه حل براي رسيدن به برخي رقبا مي دانند. در کنار پکن، مسکو نيز از زمان پوتين رسما جاسوسي اقتصادي را براي خود حلا ل اعلا م مي کند و اين يعني گسترش دامنه نفوذ جاسوس ها به کارخانه هاي اقتصادي غرب.

يک نکته در ميدان نبرد قدرت هاي اقتصادي  حائز اهميت است و آن اين که استعمارگران خوب آموخته اند چگونه با يکديگر مقابله کنند. اما کشور ما ايران! کشوري در قلب خاورميانه با منابع غني نفتي و معدني که مي تواند سوخت مورد نياز چرخ هاي اقتصادي استعمارگران را تامين کند و در کنار آن يک بازار مصرف کننده که هزينه توليدات آنها را تامين مي کند. اين موضوع باعث ورود آنها به خاک ايران پس از انقلا ب صنعتي شد که حمله متفقين واشغال سرزمين پارس به دست آنها اوج وقاحت اجنبي ها درخاک ما بود.

گرچه فعاليت ها و مبارزاتي  همچون نهضت ملي شدن نفت  براي مقابله با طمع بيگانگان انجام شد اما با مکر و حيله سران غرب و شرق همه آنها شکست خوردند تا پيروزي انقلا ب اسلا مي. در طول سي و اندي سال که از 22 بهمن سال 57 مي گذرد ايران اسلا مي شاهد 8 سال جنگ تحميلي بود تا منافع استعمارگران از حمله عراق به ايران تامين شود واز پيشرفت ايران جلوگيري به عمل آيد.

در سال هاي پس از جنگ نظامي پديده تهاجم فرهنگي مطرح شد که براي تخريب باورهاي ايراني- اسلا مي به ميدان رزم اعزام شد. جهان امروز جنگ هاي تن به تن را تنها در نقاطي مانند عراق، افغانستان و آفريقا مي بيند تا هزينه کارخانه هاي تسليحات سازي به بهاي خون سربازان وغيرنظاميان تامين شود.

در اروپا و آمريکا و نقاطي که هزينه جنگ بازگشت مالي ندارد و نظم نوين جهاني با خطر مواجه مي شود، نبردهايي از جنس اقتصاد و ارز پررنگ شده اند. گرچه رجزخواني هاي سياسي و نظامي هنوزهم عضو غيرقابل تفکيک از حکومت ها به شمار مي رود. در سال هايي که همه نگاه ها متوجه تهاجم فرهنگي يا مقابله با تحريم غرب عليه ايران بوده است، شبيخون اقتصادي با چراغ خاموش ايران اسلا مي را هدف گرفت.

اگر تا يک دهه پيش فقط اسباب بازي و چند محصول انگشت شمارديگر ساخت چين بود امروز بخش اعظم کالا هاي مصرفي ايراني ها چيني شده است. بازار محصولا ت چيني آنچنان داغ شده است که توليد کنندگان ايراني را در خود مي سوزاند. پا به هرصنفي که بگذاريد اجناس چيني ديده مي شود; صنعتي نيست در ايران که غول چيني را با قيمت ارزان در مقابل خود نبيند. صنايع سراميک قرباني جديد کالا هاي چيني است که در آينده نه چندان دور آتش کوره هاي خود را به  چيني ها خواهد بخشيد تا ليست کالا هاي چيني  که فاتح بازارهاي ايران شده اند بلند و بلندتر شود.

اوضاع فرداي کارخانه ها و صنايع ايران با توجه به هدفمندسازي يارانه ها و مشخص کردن سياست هاي حمايتي دولت در هاله ابهام است. اوضاع کشاورزان هم بهتر از صنايع نيست; واردات بي رويه محصولا ت کشاورزي باعث قرباني شدن محصولا ت ايراني شده است. گرچه گاه خبرهايي براي وضع قوانين گمرکي شنيده مي شود اما اين اقدامات نيز پس از مدتي نقض مي شود. تنها چشم طمع غرب نيست  که ايران اسلا مي را نشانه رفته است. 

هر قدرت منطقه اي يا فرا منطقه اي براي تامين منافع خود سعي در تصاحب سرمايه هاي سرزمين پارس  دارد. نه شرق و نه غرب هيچ يک از سردلسوزي  در طول  تاريخ براي پارسيان  دست به کاري نزده اند.  غرب اگر امروز  براي ايران خط و نشان مي کشد براي آن است که ديگر هر آنچه داشت از دست داده است اما پکن با جنگ اقتصادي خود عليه تهران چراغ صنايع ايران را يک به يک خاموش مي کند تا کالا هاي درجه چندمي که در غرب مشتري ندارد به فروش برساند.

کرملين که خصومتي به قدمت تاريخ با ايران دارد آشکار و پنهان بر سر ايران  معامله مي کند و تا آنجا که توانسته در مقابل چرخ هاي گردان پيشرفت ايران اسلا مي ايستادگي کرده  است. ايران شاهد رنگين کماني از جنگ هاي رنگارنگ است که از زمين و هوا بر آن يورش آورده اند. در اين ميدان نبرد، راه پيروزي  تکيه بر غرب وشرق  يا بازيگران  منطقه اي نيست بلکه  نيروهاي داخلي هستند  که مي توانند  پرچم  ايران را همچون دوران  پرفراز  و نشيب گذشته در اهتزار نگه دارند.

تهران امروز:مغالطه حقوقي عليه مجمع

«مغالطه حقوقي عليه مجمع»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم دكتر امير دبيري مهر است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها موج جديدي عليه «جايگاه حقوقي» و«نقش مجمع‌تشخيص مصلحت نظام در ساختار سياسي كشور» برپا شده است كه هرچند نگارنده معتقد است ريشه‌اي سياسي دارد اما از آنجا كه در قالب الفاظ و گزاره‌هاي حقوقي مطرح مي‌شود لازم است از منظر دانش حقوق اساسي، سست بودن مباني حقوقي آن مورد بررسي و تحليل قرار گيرد.

زيرا مجمع تشخيص مصلحت نظام فارغ از اينكه رئيس آن چه فردي است و اعضاي آن چه كساني هستند – هرچند همگي محترم و مشاورمقام معظم رهبري محسوب مي‌شوند- نهادي است قانوني و يادگار ابتكاري و اجتهادي بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره) و بالاترين نهاد مستشاري رهبري انقلاب در 20 سال گذشته كه عملكرد درخشان و قابل دفاعي داشته و تقويت آن متضمن مصالح نظام و منافع ملي است.

در خصوص جايگاه اين مجمع كه اين روزها متاسفانه از سوي برخي مقامات رسمي هم مورد تخفيف قرار مي‌گيرد همين بس كه درصدر اصل 110 قانون اساسي كه به وظايف و اختيارات رهبري نظام اسلامي اختصاص دارد از «تعيين‏ سياست‌هاي كلي‏ نظام‏ جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏ پس‏ از مشورت‏ با مجمع تشخيص‏ مصلحت‏ نظام» سخن آمده و در بند 8 همين اصل نيز از «حل‏ معضلات‏ نظام‏ كه‏ از طرق‏ عادي‏ قابل‏ حل‏ نيست‏، از طريق‏ مجمع تشخيص‏ مصلحت‏ نظام‏» سخن گفته شده است.در اصول 111و 112و177 قانون‌اساسي نيز وظايف خطير ديگري برعهده اين مجمع قرار داده شده است كه از جايگاه رفيع اين نهاد عالي كشور خبر مي‌دهد.

حضرت امام نيز در فرمان 17 بهمن سال 1366 مبني بر تشكيل اين مجمع فرمودند: «مصلحت نظام از امور مهم‌هايي است كه گاهي غفلت از آن موجب شكست اسلام عزيز مي‌گردد...امروز جهان اسلام نظام جمهوري اسلامي ايران را تابلوي تمام نماي حل معضلات خويش مي‌دانند.

مصلحت نظام و مردم از امور مهمي است كه مقاومت در مقابل آن ممكن است كه اسلام پابرهنگان زمين را در زمان‌هاي دور و نزديك زير سوال ببرد و اسلام آمريكايي مستكبرين و متكبرين را با پشتوانه ميلياردها دلار توسط ايادي داخل و خارج آنان پيروز گرداند»جالب اينجاست كه چنين مجمعي كه در واقع نهاد قانوني عينيت بخش به فقه جواهري و اجتهادي شيعه و مورد توصيه امام خميني(ره) است و پاسدار مصلحت نظام است، مورد برخي هجمه‌ها قرار مي‌گيرد. در حالي كه قانون اساسي پس از بازنگري در سال 1368 است كه خود چنين اجازه و جايگاهي را به مجمع تشخيص مصلحت نظام داده كه فصل‌الخطاب اختلافات مجلس شوراي اسلامي و شوراي نگهبان باشد و در تقابل معرفي كردن مجمع و قانون اساسي مغالطه‌اي با اهداف سياسي است كه در هرصورت طرح آن و ادامه آن حقيقتا زيبنده كشور به‌ويژه از جانب مسئولان بلند مرتبه كشور نيست.

اين مغالطه مانند اين است كه رئيس‌جمهور را به خاطر تغيير وزيران برهم زننده نظم و ترتيب هيات وزيران معرفي كنيم در حالي كه قانون چنين حقي را به رئيس‌جمهور داده و اتفاقا اين حق در راستاي تمشيت امور هيات وزيران است نه چيز ديگر.يا همينطور نمي‌توان شوراي نگهبان را به خاطر پاسداري از شريعت و قانون، مورد مواخذه قرار داد كه چرا مصلحت نظام را رعايت نمي‌كنند؟

چنانچه برخي فقهاي محترم شوراي نگهبان در جلسات شوراي نگهبان و در راستاي وظايف قانوني خود در اين شورا رايي مي‌دهند و در جلسات مجمع و متناسب با اين مجمع، رايي ديگر صادر مي‌كنند كه در واقع هر دو درست و متناسب با شأن و موضوع صادر شده است.بايد به اين برادران عزيز توصيه كنيم شرط قانونمندي و تقوا و ولايت‌پذيري اين است كه به‌جاي حمله و هجمه به مجمع در تريبون‌هاي عمومي و در رسانه‌هاي همگاني بهتر است به مصوبات اين مجمع تن داده و آنها را اجرا كنند. كه شايد مهم‌ترين آنها مصوبه مهم حل مشكل حمل‌ونقل عمومي از طريق مترو و ديگري اختلافات مجلس و شوراي نگهبان بر سر برنامه پنجم توسعه كشور است.

اگر اين عزيزان به تركيب مجمع يا رياست محترم مجمع نيز انتقاداتي يا حتي اعتراضاتي دارند بهتر است با تفكيك قائل شدن بين شأن حقوقي مجمع يا شخصيت حقيقي اعضاي آن از مغالطه پرهيز كنند. زيرا همانطور كه پير فرزانه انقلاب فرمودند: «مصلحت نظام از مسائلي است كه مقدم برهمه چيز است» و امروز نيز در نظام مبتني بر ولايت فقيه اين مجمع تشخيص مصلحت نظام است كه مسئول اين فراز هوشمندانه مديريت اسلامي است.

ابتكار:ايران در دستور کار مذاکرات آمريکا و چين

«ايران در دستور کار مذاکرات آمريکا و چين»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محسن شريعتى‌نيا است كه در آن مي‌خوانيد؛الگوي روابط آمريکا و چين الگويي که روابط آمريکا و چين را شکل مي‌دهد «همکاري» و «رقابت استراتژيک» است. همکاري دو کشور در حوزه‌هايي با محويت اقتصاد و رقابت استراتژيک ميان چين و آمريکا در حوزه‌هايي با محوريت تايوان و خيزش چين و تاحدي توسعه توان نظامي‌ اين کشور صورت مي‌گيرد. پس به طور توامان همکاري و رقابت ميان دو کشور وجود دارد. البته وجه همکاري جويانه اين الگو خيلي جدي‌تري و پررنگ‌تر است.

چرا که هم آمريکا نيازمند همکاري با چين در موضوعات جهاني است و هم اين که چين به عنوان کشوري که مبناي سياست خارجي‌اش توسعه و افزايش قدرت ملي اين کشور است همکاري با آمريکا را بر گزينه‌هاي ديگر ترجيح مي‌دهد. بنابراين در وضعيت فعلي همکاري در روابط دو کشور اولويت دارد و اين وضعيت تا آينده قابل پيش بيني تداوم پيدا مي‌کند.

به دليل اينکه همچنان انتخاب استراتژيک چين پيشبرد توسعه است و دغدغه سياست خارجي چين ايجاد زمينه و شرايط بين‌المللي مناسب براي پيشبرد توسعه در اين کشور. از طرف ديگر درشرايط فعلي استراتژي کلان آمريکا دربرابر قدرت‌هاي در حال ظهور مثل چين اين است که آنها را به «نظم بين‌المللي آمريکا محور» پيوند بزند و تا حد قابل توجهي خواسته‌هايي را که آنها در اين نظم دارند چه در حوزه اقتصادي و چه در حوزه امنيتي برآورده کند.

بنابراين اراده دو طرف بيشتر بر همکاري معطوف است و همکاري بر رقابت در روابط دو کشور اولويت دارد. روابط نظامي‌ آمريکا و چين روابط نظامي‌ به معناي خريد و فروش تسليحات، برگزاري مانور مشترک و غيره که عموما بين کشورها مرسوم است ميان چين و آمريکا وجود ندارد. در واقع هدف سفر اخير رابرت گيتس وزير دفاع آمريکا به چين، مديريت تنش بين چين و آمريکا است. در واقع دو کشور تلاش مي‌کنند که مناسبات نظامي‌ في مابين به سمت تنش سوق پيدا نکند. سابقه اين تنش‌ها در روابط نظامي‌ چين و آمريکا به دوران جنگ سرد برمي‌گردد. آمريکا غير از مقطع کوتاهي بعد از بازتعريف روابط با چين در سال 1972 تسليحات به چين نفروخته است.

خصوصا بعد از وقايع ميدان «تيان آن من» چين مورد تحريم تسليحاتي از سوي مجموعه بلوک غرب بوده است. بنابراين نمي‌توان از روابط نظامي‌ به معناي مبادله تسليحاتي ميان چين و آمريکا سخن گفت. بلکه تا حد زيادي عکس قضيه نيز صادق است به اين معنا که آمريکا با فروش سلاح به تايوان مهم ترين مشکل و را در روابط دو کشور به وجود آورد و مهم ترين موضوع تنش زا در روابط دو کشور در حال حاضر موضوع فروش سلاح به تايوان است. در واقع مي‌توان گفت هدف اصلي اين گونه سفرها بحث تايوان و در کنار آن مسائل امنيتي چون کره شمالي و ايران است.

سفر اخير رابرت گيتس به چين سفري است براي احياي گفتگوهاي نظامي‌ چين و آمريکا که از يک سال پيش بعد از فروش به تايوان متوقف شده است. در پي فروش تسليحات به مبلغ 6.2 ميليارد دلار از سوي آمريکا به تايوان در ژانويه سال 2010، چين به نشانه اعتراض مناسبات نظامي‌ اش را با آمريکا قطع کرد آمريکا کمک‌هاي خود به تايوان را با اين بحث توجيه مي‌کند که متعهد به دفاع از تايوان است و در اعلاميه که در 1971 معروف به اعلاميه شانگهاي بين چين و آمريکا منتشر شد و در واقع نتيجه ديپلماسي پينگ پنگ بود، آمريکا متعهد شد که چين واحد را به رسميت بشناسد و چين نيز متعهد شد که مسئله تايوان به شکل مسالمت آميزحل و فصل شود.

آمريکا کمک‌هاي خود به تايوان را با اين استدلال توجيه مي‌کند که موازنه در منطقه نبايد به هم بخورد و اگر موازنه به هم بخورد احتمال تهاجم چين به تايوان وجود دارد که اين مدعا را چين به طور کلي رد مي‌کند. با اين سفر مي‌توان گفت که اين گفتگوها مجددا از سر گرفته شده است؛ گفتگوهايي که درباره کاهش تنش در روابط نظامي‌ دو کشور صورت مي‌گيرد.

همکاري آمريکا و چين در موضوع ايران و کره شمالي در مورد ايران و کره شمالي بحث‌هاي متفاوتي وجود دارد. آمريکا معتقد است چين به عنوان يک قدرت در حال ظهور در درون نظام بين‌المللي که آمريکا سامان داده فعاليت مي‌کنند و قدرتشان را فزايش مي‌دهند. بنابراين بايد نسبت به اين نظم مسئوليت پذير باشند. تعبيري که به کار مي‌برند اين است که چين بايد سهامدار مسئول باشد، به طبع سهامي‌که در نظم دارد بايد مسئوليت بپذيرد.اين مسئوليت پذيري به طبع در حوزه بحران‌هاي بين‌المللي معنا پيدا مي‌کند.

بحران هسته‌اي کره شمالي و فعاليت هسته‌اي ايران دو بحران اصلي سياست بين‌الملل هستند و آمريکا به چين فشار وارد مي‌کند که در اين دو موضوع مسئوليت پذيري خود را نشان دهد. آمريکا از چين مي‌خواهد که اين کشور روابطش را با کشورهاي چالشگر نظام بين‌المللي محدود کند و براي فشار بر اين کشورها از اين کشور انتظار کمک دارد.

چين نيز تا حد قابل توجهي به اين درخواست‌هاي آمريکا پاسخ مثبت داده است و همانطور که در بحث ايران و کره شمالي شاهد آن هستيم چين همکاري‌هاي قابل توجهي با آمريکا در اين دو حوزه انجام مي‌دهد. به نظر مي‌رسد در سفري که هو جين تائو، رئيس جمهور چين، در هجدهم ژانويه ( ديماه) به آمريکا خواهد داشت اين دو مسئله جزء موضوعات اصلي مذکرات خواهد بود.

آفرينش:افزايش طلاق و كاهش ازدواج تهديدي براي جامعه

«افزايش طلاق و كاهش ازدواج تهديدي براي جامعه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛منحني آماري طلاق در کشور رشد رو به افزايشي دارد و آمارهاي منتشر شده از سوي سازمان ثبت احوال کشور هر سال رقمي بيش از سال پيش را براي وقوع طلاق منتشر مي‌کنند و چندي پيش هم رئيس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور از افزايش 10 درصدي طلاق در کشوردر 9 ماهه نخست امسال خبر داد در حالي که در واقع ازدواج رشدي بسيار کم و يک درصدي داشته است.اين آمار در کنار آمار رشد بيش از 50 در صدي طلاق در 10 سال گذشته و رتبه هاي بالاي کشور در موردطلاق در جهان (اکنون ايران رتبه چهارم جهاني را در طلاق دارد) همه و همه حکايت از روندي ميکند که همچنان در کشور در حال و قوع است و عملا با وجود اعلام هاي چند باره طرح هاو برنامه هايي براي افزايش ازدواج و کاهش طلاق اين روند تداوم داشته و به نظر ميرسد با توجه به شرايط کنوني و چند بعدي کشور ادامه داشته باشد .در اين ميان از انجا که بيش‌ترين طلاق در گروه سني 25 تا 29 سال است مي توان اينگونه برداشت کرد که نسل جوان ما شناخت چنداني از خود و وظايف مختلف خود در نهاد خانواده نداشته و معيارهاي اشتباه فراواني نيزمورد نظر داشته است.

در اين بين نيز قابل تامل است که وقوع 30 درصد طلاق‌ها در يكي دو سال اول عقد و پيش از آغاز زندگي مستقل نشان دهنده شناخت كم افراد پيش از ازدواج است.گذشته از اين نيز بايد به امر مهم ديگري نيز اشاره کرد و آن پيامد هاي گوناگون طلاق در کشور است در اين بين نيز قابل تامل است که برخي از آمار ها نشان از يک ميليون مرد طلاق‌گرفته و 6 ميليون زن مطلقه در کشور است که در واقع بيانگر تمايل کمتر زنان به ازدواج مجدد در کشور است که در جاي خود قابل بررسي و نيازمند آسيب شناسي ويژه اي است .

انچه مشخص است با آنکه چندين سال ازقرار گرفتن ايران در رتبه هاي بالاي جدول بالاترين ميزان طلاق در جهان مي گذرد و کارشناسان بسياري از آنچه به عنوان افزايش طلاق به مثابه تهديد ياد شده هشدار داده اند، سياست مسئولان امور دولتي در ايران جدا از انجام اقدامات حداقلي در تشويق به ازدواج راه به جايي نبرده است و عملا اين افزايش مداوم طلاق زنگ هشداري براي سياست گذاران و برنامه ريزان دولتي و کارشناسان امور است چه اينکه در واقع کاهش طلاق در گرو آسيب شناسي و آسيب شناختي همه جانبه مسائل خانواده ايراني دارد خانواده اي که از يک طرف با مشکلات اقتصادي و پيامدهاي آن روبروست و از طرف ديگر چالش هاي عاطفي و اجتماعي و فرهنگي آنرا تهديد و تشديد مي‌کند در اين راستا است که بايد با نگاهي واقعگرايانه در جستجوي ساختاري علل و چالش هاي موجود در افزايش طلاق و کاهش ميل به ازدواج در ميان نسل جوان و طلاق گرفته با ياري گرفتن از کارشناسان و انجام برنامه ريزي هاي دقيق و علمي و نه اقداماتي نمادين و شعاري بود چرا که صرف تشويق به ازدواج در کشور تنها نمي تواند از دواج در جامعه را افزايش دهد در عين اينکه موانع چند بعدي برسر افزايش آمار ازدواج وجود دارد و نگاه به ازدواج موجب توليد هراس در قشر گسترده و افزون مجردو يا طلاق گرفته دارد که خود ريشه در مسائل بنيادين اقتصادي، رواني و اجتماعي جامعه ما دارد.

آرمان:بداخلاقي‌ها ؛چاقوي دولبه

«بداخلاقي‌ها ؛چاقوي دولبه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان است كه در آن مي‌خوانيد؛ما و اکثريت گروه‌هاي اصلاح‌طلب حرکت‌هايي که در چارچوب قانون اساسي است و اجازه مي‌دهد احزاب و افراد در اين چارچوب فعاليت کنند را انجام داده و خواهيم داد. فکر مي‌کنيم بايد در چارچوب قانون‌هاي شناخته شده اعمال خود را انجام دهيم. درباره وزن هر کدام از جريان‌هاي موجود سياسي اين مسأله به اين بستگي دارد که اين جريان‌ها چقدر در دل مردم جاي داشته باشند

و چقدر گفته‌هاي مردم را بازگو ‌کنند. گروه‌هايي که با مردم کاري نداشته باشند و فقط سخنگوي بخشي از جريان حاکم باشند روز به‌روز جايگاه خود را در ميان مردم از دست مي‌دهند. احزاب،‌ مطبوعات و رسانه ملي بايد واسطه‌اي بين مردم و حاکميت باشند. اين نهادها در درجه اول بايد حرف مردم را به خوبي بفهمند و بعد از آن اين حرف‌ها را به‌درستي به‌گوش حاکميت برسانند. البته در اين ميان احزاب علاوه بر اين‌که فعاليت‌هاي تخصصي دارند، برنامه‌هاي دولت را نيز نقد مي‌کنند و عموما براي بهبود اوضاع پيشنهاداتي نيز دارند. رواج بداخلاقي‌ها در جامعه يک چاقوي دولبه است.

بنا به فرموده قرآن کريم که مي‌فرمايد از فتنه‌هايي بترسيد که تنها ظالمانش ضرر نمي‌بينند بلکه طي آن همه ضرر خواهند کرد؛ لازم است تا به اين نکته توجه شود، ظلم‌ به همه آسيب مي‌رساند و در واقع با روا داشتن ظلم‌، تر و خشک با هم مي‌سوزند در نتيجه بايد از چنين روندي جلوگيري کرد. در حال حاضر تقواي سياسي و اخلاق اسلامي رعايت نمي‌شود. تهمت و افترا گاهي احزاب و جريانات و زماني ديگر اشخاص را در بر مي گيرد.در اصول كافي، روايات صحيحه و ... تاكيد شده است كه حرمت مومن حرمت خداست و هركس آن را بشكند محارب با خداوند است.

متاسفانه در روزهاي اخير بداخلاقي ها يي شايع شد كه نمونه بارز آن در جريان مقابل بود و بعضي تريبون ها موجبات برهم زدن فضا سياسي را از طريق تخريب رقيب ايجاد مي کند، ولي دود اين رفتار به چشم همه مي رود. نفع فضاي تهمت و تخريب براي گروه‌هايي است كه منتظر هستند هر كاري را كه مي‌خواهند، انجام دهند. ظاهرا برخي كه منافعشان در حذف ديگران است به سخنان بزرگان هم  توجه نمي كنند. امام خميني(ره) جايي فرمودند؛ اگر عليه شخصي صحبت شد، آن شخص بايد حق داشته باشد که از خود دفاع کند.

در حالي که امروز چنين نيست. ما معتقديم که طبق فرموده قرآن کريم مومنين کساني هستند که سيئات ديگران را با حسنات پاسخ مي‌دهند و ما سعي مي‌کنيم چنين رويکردي را در ميان دوستان و افراد ترويج دهيم و خود نيز تعادل و اخلاق اسلامي را رعايت کنيم.   

حمايت:ضمانت اجراي محکوميت به پرداخت ديه

«ضمانت اجراي محکوميت به پرداخت ديه»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حمايت به قلم بهنام رضاوندي است كه در ان مي‌خوانيد؛ماده 2 قانون نحوه اجراي محکوميت هاي مالي: "هركس محكوم به پرداخت مالى به ديگرى شود چه به صورت استرداد عين يا قيمت يا مثل آن‎ ‎و يا ضرر و زيان ناشى از جرم يا ديه و آن را تاديه نکند دادگاه او را الزام به‎ ‎تاديه نموده و چنانچه مالى از او در دسترس باشد آن را ضبط و به ميزان محكوميت از‎ ‎مال ضبط شده استيفا مى‏کند و در غير اين صورت بنا به تقاضاى محكوم‏له، ممتنع را‏‎ ‎در صورتى كه معسر نباشد تا زمان تاديه حبس خواهد كرد‎.‎‏"‏

ضمانت اجراي محکوميت به پرداخت ديه، که در اين ماده عبارتست از حبس، با حصول شرايط زير اعمال مي شود:‏‏

‏1- محکوميت به پرداخت ديه‏
بديهي است تا قبل از صدور حکم به پرداخت ديه و عدم قطعيت حکم مذکور، جايي براي صحبت از ضمانت اجراي محکوميت به پرداخت ديه وجود ندارد؛زيرا ضمانت اجرا ناظر بر عدم اجراي حکم قطعي لازم الاجراست.‏

‏2- فرا‏ رسيدن موعد تاديه ديه‏
براساس ماده 302 قانون مجازات اسلامي: "مهلت پرداخت ديه در مواردمختلف از زمان وقوع قتل به ترتيب زير است:‏
الف - ديه قتل عمد بايد در ظرف يكسال پرداخت شود . ‏
ب - ديه قتل شبيه عمد در ظرف دو سال پرداخت مي شود . ‏
ج - ديه قتل خطا محض در ظرف سه سال پرداخت مي شود . ‏
تبصره 1 - تاخير از اين مهلت ها بدون تراضي طرفين جايزنيست . ‏
تبصره 2 - ديه قتل جنين و نيز ديه نقص عضو يا جرح به ترتيب فوق پرداخت مي شود."‏

بنابراين چاره اي جز سپري شدن مهلت هاي مذکور در قانون وجود ندارد. به تعبير ديگر مي بايست ديه،حال شده باشد.‏

‏3- عدم تاديه ديه‏
بديهي است با وجود تأديه و پرداخت ديه ديگر نوبت به ضمانت اجرا نمي رسد.‏
‏4- دادگاه‏ نتواند محکوم عليه را ملزم به تاديه ديه کند يا اينکه الزام محکوم عليه به تاديه ديه نتيجه اي در بر نداشته باشد.‏
در حال حاضر، انجام اين وظيفه بر عهده دادياران اجراي احکام کيفري نيز مي باشد.‏

‏5- عدم دسترسي به اموال محکوم عليه‏
چنانچه مالي از محکوم عليه در دسترس باشد،خواه به واسطه معرفي مال توسط محکوم له و خواه با اطلاع مجري حکم از اموال محکوم عليه، آن مال ضبط مي شود و به ميزان محکوميت از مال ضبط شده استيفا مي شود.‏‏

در حال حاضر، دادياران اجراي احکام کيفري دو مورد فوق الذکر را بدين طريق احراز و اجرا مي کنند:‏‏
طي شرحي به مرجع انتظامي مربوطه دستور مي دهند تا با حضور در محل سکونت يا کار محکوم عليه، مراتب الزام به پرداخت ديه را ابلاغ کرده و در صورت استنکاف او از پرداخت، در خصوص توقيف اموال وي اقدام کنند.‏
‏6- تقاضاي محکوم عليه مبني بر اجراي ماده 2 قانون نحوه اجراي محکوميت هاي مالي و جلب و حبس محکوم عليه‏

‏6- عدم صدور حکم اعسار محکوم عليه‏
‏ چنانچه تا قبل از اين مرحله، حکم اعسار محکوم عليه صادر شده باشد و محکوم عليه آنرا ارائه دهد،امکان محبوس کردن او وجود ندارد. اما چنانچه صرفا ادعاي اعسار نمايد،طبق ماده 3 اين قانون: "هرگاه محكوم‏عليه مدعى اعسار شود (ضمن اجراى حبس) به ادعاى وى خارج از نوبت رسيدگى‎ ‎و در صورت اثبات اعسار از حبس آزاد خواهد شد و چنانچه متمكن از پرداخت به نحو اقساط‎ ‎شناخته شود دادگاه متناسب با وضعيت مالى وى حكم بر تقسيط محكوم‏به را صادر خواهد‎ ‎كرد‎.‎‏"‏

در تبصره ذيل اين ماده نيز مي خوانيم:" در صورتى كه محكوم‏عليه موضوع اين ماده بيمار باشد به نحوى كه حبس موجب شدت بيمارى‏‎ ‎و يا تأخير درمان وى شود، اجراى حبس تا رفع بيمارى به تأخير خواهد افتاد‎.‎‏"‏

در مجموع مي توان گفت علاوه بر مهلتي که قانونگذار در پرداخت ديه مقرر داشته است، تمهيدات ديگري نيز در جهت حمايت از محکوم عليه انديشيده است؛ به گونه اي که اگر محکوم عليه به موقع اقدامات لازم را بعمل آورد هيچگاه خود را در زندان نخواهد ديد.‏

حال چنانچه حکم به پرداخت ديه به نحو اقساط صادر شود و محکوم عليه در پرداخت اقساط کوتاهي کند،مطابق ماده 21 آيين نامه مذکور: "در مواردى كه حكم به تقسيط محكوم‏به صادر مى‏شود چنانچه محكوم‏عليه در زمان مقرر‎ ‎قسط را نپردازد به درخواست ذينفع تا پرداخت قسط معوقه و يا اثبات اعسار او از‏‎ ‎پرداخت باقى مانده محكوم‏به، حبس مى‏شود‎.‎‏"‏

و نکته آخر آنکه: " صدور حكم اعسار يا تقسيط،مانع استيفا حقوق محكوم‏له از اموالى كه بعداً از‏‏‎‏ ‏
‎محكوم‏عليه بدست مى‏آيد نخواهد بود‎.‎‏" (ماده 22 آيين نامه)‏

دنياي اقتصاد:خوش شانسي دلار

«خوش شانسي دلار»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن مي‌خوانيد؛چند سالي بود كه بسياري از كشورهاي دنيا به اين صرافت افتاده بودند كه اتكاي محض به دلار براي نگهداري ذخاير ارزي، عاقلانه نيست و در بين ارزهاي بديل دلار، اولين ارزي كه قابليت زيادي براي جايگزيني داشت يورو بود.

اما در سال گذشته ميلادي دو اتفاق براي دو كشور عضو اتحاديه پولي اروپا افتاد كه موجب كاهش اعتماد بين‌المللي به يورو شد.

اتفاق اول نتيجه فساد در سيستم ديوان‌سالاري يونان بود. زيرا طبق مقررات پولي اين اتحاديه، هيچ كشوري حق ندارد بيش از 3 درصد توليد ناخالصش، كسري بودجه داشته باشد. در صورتي كه يونان با پنهان‌كاري اسناد، كسري‌هاي بسيار بيشتري را به بار آورد و دليل آن هم اين بود كه نخست وزير سوسياليست اين كشور براي پيروزي در انتخابات، شعارهاي خوش رنگ و لعابي داد و براي عملي كردن آن شعارها، اين افتضاح را به بار آورد. نكته جالب اين است، از آنجا كه اروپاييان در زمان ايجاد پول مشترك، مكانيسمي براي تنبيه يا اخراج كشورهاي متخلف، طراحي نكرده بودند، نتوانستند در خصوص نحوه رفتار با يونان اقدام موثري انجام دهند و حتي با اعطاي يك كمك سنگين مالي، به تخلفات اين كشور، پاداش هم دادند. دومين اتفاق در اتحاديه پولي اروپا مربوط به ايرلند بود. بحران ايرلند به كلي با يونان تفاوت داشت. موسسات پولي و مالي ايرلند سرمايه‌گذاري هنگفتي در موسسات آمريكايي درگير با بخش مسكن اين كشور داشتند كه پس از سقوط بازار مسكن در آمريكا، متحمل خسارات هنگفتي شدند. البته اين هم درسي شد كه هيچگاه نبايد تخم‌مرغ‌هاي خود را در يك سبد گذاشت. از طرف ديگر، كشورهاي اسپانيا، پرتغال و تا حدودي ايتاليا نيز درگير مشكلات مشابهي هستند كه بر نگراني‌ها نسبت به آينده يورو مي‌افزايد.

كشوري كه در اتحاديه پولي اروپا بيش از بقيه كشورها بايد جور كشورهاي ورشكسته را در اتحاديه بكشد، آلمان است و به همين دليل، به نظر مي‌رسد آلماني‌ها به ستوه آمده باشند و هم‌اكنون در محافل اين كشور، صحبت از آن است كه چرا ما بايد خسارت ندانم‌كاري‌هاي ديگران را بدهيم. البته از ابتدا هم معلوم بود كه پول مشترك، حاكميت مشترك نيز مي‌طلبد يا دست‌كم، مكتب اقتصادي حاكم بر چنين كشورهايي بايد مشترك و يكي باشد. طبيعي است كه پاپاندرئو سوسياليست و مركل طرفدار اقتصاد آزاد در نهايت كارشان به اينجا برسد.

اما آمريكايي‌ها در اين بين، نان مشكلات يورو نصيب‌شان شد. زيرا عرضه بيش از حد دلار (كه طي دو مرحله انجام شد و در مرحله دوم اعتراض بسياري از كشورها از جمله چين را برانگيخت) برخلاف انتظارشان تورم قابل ملاحظه‌اي تا اين لحظه پديد نياورده است. اما آنها نيز نبايد خيلي خوشحال باشند؛ زيرا بار كج به منزل نمي‌رسد. اين وقايع مي‌تواند بحران را در آمريكا به تاخير اندازد، اما هرگز وقوع آن را منتفي نمي‌كند، بلكه باعث مي‌شود بحران بعدي با شدت بيشتري از راه برسد. بر اساس آنچه گفته شد طلا مي‌تواند يكي از اجزاي مناسب ذخاير ارزي باشد.


ارسال به دوستان
وزارت بهداشت: زیر بار صدور مجوز به سیگارهای الکترونیک نمی‌رویم رئیسی : غربی ها ، آفریقا را برای خودشان می‌خواهند اما ما آفریقا را برای آفریقا می‌خواهیم افشای جزئیات تماس اخیر ترامپ و بن سلمان مردمی که تلویزیون نمی‌بینند و سریال هایی که دیده نمی‌شود! لکوموتیو قطار ترانزیتی افغانستان - ترکیه توقیف شد / کنسرسیوم توسعه ریلی: کارکنان راه آهن در اقدامی عجیب لکوموتیو را از قطار جدا کرده و آن را با خود بردند هشدار جدی عربستان درباره حج دولت انتقالی هائیتی در بحبوحه آشوب باندهای خلافکار آغاز به کار کرد سردار رادان : چشم مردم وقتی به بی حیایی عادت کند، آرام آرام غیرت گرفته می شود/ ما باید از مادران آینده صیانت کنیم حضور پررنگ چری در نمایشگاه خودرو پکن (فیلم) هجدهمین نمایشگاه بین‌المللی خودرو پکن: نمایش به روز ترین محصولات خودرویی جهان در چین (+گزارش تصویری) حضور اکسید در نمایشگاه خودرو پکن 2024 چه رسم زیبایی داشتند بازاری‌های قدیمی! (فیلم) اونتادور SVJ ؛ این لامبورگینی طبیعت گرمی دارد! (فیلم و عکس) مقام ارشد حماس : اگر کشور فلسطین تشکیل شود سلاح‌ها را زمین می‌گذاریم و به یک حزب سیاسی تبدیل خواهیم شد یکی از نایاب ترین مدل های بسیار سریع مرسدس بنز (+فیلم و عکس)
وبگردی