۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۳۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۵۵۸۵۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۰ - ۲۴-۱۱-۱۳۸۹
کد ۱۵۵۸۵۲
انتشار: ۱۰:۱۰ - ۲۴-۱۱-۱۳۸۹

جهان عرب ؛ از امواج سه گانه دیروز تا آزادی خواهی امروز

دكتر ماكان عيدي پور
عصرایران - با توجه به تحولات آزادی خواهانه در تونس ، مصر و برخی کشورهای عربی دیگر ، بی مناسبت نیست رویداد های اخیر را در بستر و پیشینه تاریخی آن بررسی کنیم به ویژه آن که به یاد بیاوریم دوران معاصر برای جهان عرب ، آمیخته با رویکردهای ضد توسعه سیاسی بوده است.
 
کشورهای عربی تاکنون سه موج مبارزه با توسعه سیاسی را پشت سرگذاشته اند.

1-موج اول همزمان با تشکیل رژیم صهیونیستی آغاز شد ؛ پس از جنگ دوم جهانی و با شکل گیری رژیم صهیونیستی در خاورمیانه موج مخالفت با رژیم تازه تاسیس اسرائیل سبب شد که اعراب به لحاظ احساسات مذهبی خشمگين شوند و  سیاست مداران فرصت طلب بتوانند از آن سوء استفاده کنند.جنگ 6 روزه

همواره زمانی که خشم عمومی حاکم می شود، افرادی که می توانند بهترین پاسخ را به خشم مردم بدهند، بهترین گزینه ها هستند.در این شرایط اعراب برای مقابله نظامی با اسرائیل چهره های نظامی را به قدرت رساندند و دیکتاتورها در جهان عرب حاکم شدند.

با قدرت گیری این دیکتاتورها، بسترهایی که می توانست برای رشد توسعه سیاسی تقویت شود، از میان رفت و فضای تخاصم با اسرائیل و نظامی گری که مردم خواهان آن بودند، مسلط شد.

در این مقطع برای اولین بار جوامع عربی فرصت توسعه سیاسی را از دست دادند. این فضا که از سال هاي پيش از1967 تا 1973 ادامه داشت، بیش از یک دهه سیاست داخلی و خارجی جوامع عرب را تحت الشعاع قرار داد و این امر فضای آرام و مبتنی بر تحمل نظرات مختلف را به عنوان بستر مناسب توسعه سیاسی از میان برد.

2- در موج دوم که بدنبال شکست نظامی اتحاد کشورهای عربی علیه اسرائیل آغاز شد، کشورهای عربی به دو دسته تقسیم شدند؛ دسته اول آنهایی که به سمت بلوک شرق سوق یافتند و دسته دوم آنهایی که به غرب گرایش یافته و امریکا را به عنوان متحد خود برگزیدند.

علت این دو دستگی و گرایش به شرق و غرب در کشورهای عربی را باید در ناتوانی حکومت های عربی برای تامین امنیت خود در برابر اسرائیل و ترس از درگیری های آتی با رژیم صهیونیستی جستجو کرد.

در نتیجه آنهایی که مثل عراق و سوریه و لیبی به بلوک شرق گرایش یافتند به ایدئولوژی بعث که بسیار محدود و داراي خوی نظامی بود گرويدند كه منجر  به دیکتاتوری های نظامی شد. در این کشورها گروه های مذهبی و روشنفکر و اصلاح طلب با شدت سرکوب شدند و در پناه چتر حمایتی شوروی بی محابا طبقه روشنفکر از میان رفت، طبقه ای که محمل توسعه سیاسی در هر کشوری است.

بوش و سران مصر و عربستاناما کشورهای پناه آورده به غرب که از کشورهای حاشیه خلیج فارس تا مغرب عربی را شامل می شدند، با آنکه همپیمان ایدئولوژی سرمایه داری شده بودند اما به لحاظ توسعه سیاسی و گروه های سیاسی و طبقه روشنفکر دست به اقدامات مشابه زدند. دغدغه امریکا در دوران جنگ سرد این بود که مبادا دموکراسی در جهان سوم منجر به روی کار آمدن چپ ها و سوسیالیست ها شود.

بر این اساس امریکا همواره از ایجاد دولت های دموکراتیک در جهان سوم واهمه داشت. نمود این نگرانی های را در اقدام امریکا برای سرکوب دولت های مردمی آمریکای لاتین و جایگزین کردن آنها با دیکتاتوری های نظامی یا دخالت امریکا در جریان کودتای 28 مرداد 1332 ایران شاهد بودیم.

به این ترتیب سرانجامِ کشورهای غرب گرای عربی هم آن شد که طبقه روشنفکر آنها تحت فشار قرار گرفت در نتيجه  عمدتا دست به مهاجرت از کشورهای خود زدند و آنها که باقی ماندند هم تقریبا جایی برای فعالیت نداشتند.

به بیان دیگر چیزی به عنوان گروه های میانه رو و خواهان اصلاحات سیاسی در کشورهای عربی باقی نماند. نتیجتا تنها گروه های اسلامی توانستند در کشورهای عربی به صورت زیرزمینی ادامه فعالیت دهند.
این اسلام گرایی در سایه خفقان و سرکوب شدید دولت ها کم کم به سمت بنیادگرایی پیش رفت.
مصر
3- موج سوم که با فروپاشی شوروی آغاز شد، موج مبارزه با گروه های اسلام گرا یا به تعبیر غرب بنیادگرایان بود. نقطه عطف مبارزه با این گروه ها در سپتامبر 2001 شکل گرفت. از آن زمان به بعد با اجماع بین المللی و سوء استفاده تئوریسین های صهیونیست، کشورهای غربی مبارزه با اسلام گرایی را آغاز کردند و به دولت های دست نشانده امریکا در جوامع عربی هم چراغ سبزی داده شد تا یک بار دیگر آرایش پلیسی و امنیتی خود را تقویت کنند. در این مقطع زمانی کشورهای عربی که حالا سال ها با توسعه سیاسی فاصله داشتند بازهم به عقب بازگشتند و حتی کوچکترین زیرساخت های سیاسی که این کشورها تلاش داشتند در چند دهه اخیر بنا کنند هم تخریب شد.

نتیجه این اقدامات آن شد که امروز در کشورهای عربی این سوال مطرح است که آیا توسعه می بایست از اقتصاد آغاز شود یا سیاست؟

مثال کشورهای عربی نشان داده است که توسعه اقتصادی بدون توسعه سیاسی به آشوب می انجامد چرا که در غیر این صورت باید در کشورهای حاشیه خلیج فارس که از توسعه اقتصادی خوبی برخوردارند شاهد آرامش و رضایت عمومی باشیم در حالیکه واضح است این دولت ها هم با نیروی پلیس و جو خفقان و اختناق حيات خود را ادامه مي دهند.

نباید این نکته را نیز از نظر دور داشت که تغییرات سیاسی در کشورهای منطقه تا حدی در اختیار دولت های آنهاست و از نقطه ای که این تحولات و تغییرات منافع ملی غرب و اسرائیل را به چالش بکشد، دیگر آنها تصمیم گیر واقعی نخواهند بود.

در صورتی غرب و اسرائیل به این نتیجه برسند که هرگونه تحول سیاسی در کشورهای خاصی عربی ممکن است به منافع آنها لطمات جدی وارد کند، بی ملاحظه و با تمام قوا روند تحرکات و تغییرات را متوقف خواهند کرد.

نباید فراموش کرد که پیشتر کلیه این دولت های در دوره های مختلف قادر بودند با کشتارهای وحشیانه و سرکوب وسیع، هرگونه اعتراض مردمی و نارضایتی عمومی را خاموش کنند.

دموكراسي در كشورهاي عربي تعبيري  است كه اغلب با مفهوم آزادي اشتباه گرفته مي شود آنچه اعراب به دنبال آن هستند رهايي است و تا آزادي راه درازي در پيش دارند.

* كارشناس مطالعات استراتژيك

ارسال به دوستان
وبگردی