۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۶۸۵۵۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۷ - ۱۹-۰۳-۱۳۹۰
کد ۱۶۸۵۵۳
انتشار: ۱۰:۰۷ - ۱۹-۰۳-۱۳۹۰

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.
كيهان:تاثير فوري پيروزي انقلاب يمن بر شبه جزيره عربستان

«تاثير فوري پيروزي انقلاب يمن بر شبه جزيره عربستان»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛تحولات يمن با وجود اصرار شديد «علي عبدالله صالح» به حفظ قدرت و عليرغم تلاش وسيع عربستان سعودي و آمريكا براي حفظ رژيم وابسته به خود - با صالح يا بدون او - شتاب گرفت و عملا به فروپاشي قدرت غرب و عربستان در اين سرزمين منجر گرديد.

البته عربستان و غرب با علم كردن نام «عبدربه منصورهادي» بعنوان معاون و جايگزين صالح تلاش كردند تا كسي متوجه سقوط رژيم وابسته نشود و آثار فوري آن به ساير رژيم هاي وابسته در شبه جزيره و خارج از آن نرسد اما شكرگزاري و نيز سرور مردم بلافاصله پس از فرار صالح نشان داد كه حركت انحرافي آمريكا - عربستان نتوانسته اثري داشته باشد. اما آنچه در روز پرمعناي (15 خرداد) در يمن اتفاق افتاد بسيار بزرگتر از آن چيزي است كه تاكنون تصور شده است آثار پيروزي مردم بر ديكتاتور وابسته بيش از يمن «عربستان» را تحت تاثير جدي قرار مي دهد.
در مورد تحولات يمن و اهميت آن نكاتي وجود دارد.

1- كشور يمن با حدود 500 هزار كيلومتر مربع مساحت و حدود 22 ميليون نفر جمعيت بخشي از شبه جزيره عربستان است و از اين رو بررسي اهميت اين تحولات حتما بايد در چارچوب موقعيت بين المللي و منطقه اي شبه جزيره - تركيبي از هفت كشور - صورت گيرد. شبه جزيره عربستان مهمترين گلوگاه انرژي، ترانزيت كالا و بازار تجارت بين المللي به حساب مي آيد اين موقعيت وقتي به موقعيت كشورهاي پيراموني خليج فارس - ايران و عراق - اضافه شود از اهميت فزون تري خبر مي دهد.

 نزديك به نيمي از ذخاير استراتژيك انرژي - نفت و گاز - در اين منطقه قرار دارد و در اين ميان تضمين صدور بي مسئله انرژي به كشورهاي غرب از اهميت ويژه اي برخوردار مي باشد و در شرايطي كه ايران به اصلي ترين كشور متخاصم با غرب در منطقه تبديل شده و غرب كنترل خود را بر روي كشور عراق از دست داده و يا در حال از دست دادن است، كنترل شبه جزيره اهميت صد چنداني پيدا كرده است. وقوع انقلاب در يمن و شرايط بحراني بحرين به غرب مي فهماند كه هيچ تضميني براي تداوم اقتدار غرب در منطقه و كنترل انرژي وجود ندارد اين در حالي است كه يمن حداقل داراي 4 موقعيت ويژه ژئوپليتيكي نيز مي باشد، اشراف يمن بر خليج عدن، اشراف كامل و بي رقيب آن بر مهمترين تنگه استراتژيك جهان - باب المندب - اشراف كامل بر آب راه حساس درياي سرخ، تسلط يمن بر كوههاي استراتژيك «مران» -كه از سواحل عدن آغاز و تا منطقه طائف در جنوب غرب كشيده مي شود - با اين وصف تحولات يمن، به تحول عمده در شبه جزيره و حتي مناطق اطراف آن-شاخ آفريقا و...- منجر مي شود.
آمريكا و عربستان سعودي براي جلوگيري از انتقال فوري امواج انقلاب يمن به شبه جزيره، ابتدا تلاش كردند تا جابجايي قدرت در يمن در چارچوب «توافق» صورت گيرد.

 از اين رو رياض دو هفته ميزبان گروههايي از رهبران معارضين بود ولي در نهايت به جايي نرسيد و پس از آن به حرارت انقلاب در يمن افزوده شد. در اين بين رسانه هاي عربستان روي دو عضو خانواده الاحمر -خانواده اي كه 32 سال بر يمن حكومت كرده- يعني علي محسن الاحمر و شيخ صادق الاحمر بعنوان «رهبران انقلاب!» مانور كردند و حال آن كه اين دو و بطور كلي خاندان الاحمر مزدور آل سعود به حساب مي آيند.

پس از آن كه اين طرح نيز شكست خورد، آنان علي عبدالله صالح را به عربستان منتقل كردند ولي از يك سو مدعي شدند او براي معالجه- درمان جراحت هاي ناشي از آسيب ديدن در گلوله باران كاخ رياست جمهوري- به رياض رفته و از سوي ديگر مدعي شدند او پس از معالجه به صنعا باز مي گردد و حال آنكه تا روز قبل از فرار صالح به رياض، حكومت آل سعود مي گفت او بايد قدرت را به جانشين خود-عبدربه- منتقل نمايد. كاملا واضح بود كه عربستان با يك مانور تبليغاتي سعي مي كند پرده اي روي پيروزي مردم يمن بياندازد تا كسي نفهمد كه يك نظام ديكتاتور وابسته عرب ديگر ساقط شده است!
2- يمن پس از «صالح» قطعاً به دوره قبل بازنمي گردد و فعاليت بسيار گسترده غرب و رژيم هاي وابسته عرب به هيچ وجه قادر به بازسازي دولتي وابسته در صنعا نخواهند بود.

مردم يمن گروهها و احزاب و گرايش هاي مختلفي دارند اما- تقريباً- هيچكدام از اين گروهها و شخصيت ها زيربار بازسازي رژيم صالح نمي روند از همين رو مي توان بدون حتي اندكي ترديد گفت كه يمن آينده حتما هويتي ضدوهابي و ضدغربي خواهد داشت. آخرين نظرسنجي موسسه آمريكايي «پيو» بيان گر آن است كه ميزان تنفر يمني ها از آمريكا بيش از 98 درصد و تنفر آنان نسبت به حكام سعودي بيش از 90 درصد مي باشد. به همين دليل بود كه عربستان عليرغم آنكه سالانه بيش از 8ميليارد دلار در يمن براي خريد قبايل هزينه مي كرد اما با شروع انقلاب مردمي در يمن نتوانست حتي يك تظاهرات كوچك به نفع رژيم وابسته خود به راه بياندازد و تجمعات محدود به نفع صالح كه در سالن هاي در بسته برگزار مي شد، كوچك تر از آن بود كه بتواند حتي معرف بخشي از مردم يمن باشد. يمن پس از صالح به ميزاني كه از وهابيت و غرب فاصله خواهد گرفت به جبهه مقاومت و بطور خاص به ايران نزديك مي شود و از اين رو مي توان گفت موقعيت سياسي و اقتصادي ايران در اقيانوس هند و درياي سرخ و درياي مديترانه كاملا متحول مي شود. سقوط صالح به همان ميزان كه بدترين خبر براي رياض و واشنگتن است، بهترين خبر براي ايران اسلامي است.

3- براي يمن بعد از فرار صالح احتمالاتي به چشم مي خورد و براساس احتمالات پيش رو، دولت ها و ملت هاي مسلمان- بخصوص ما- وظايفي را برعهده داريم. اين احتمالات عبارتند از: اول؛ از آنجا كه هيچ فرم حكومتي- اعم از تشكيل دولت وحدت ملي، دولت منتخب مردم، دولت توافقي طوايف، كنفدراسيون، دولت فدرال و...- به نفع عربستان و آمريكا نيست، آنان قاعدتاً به سمت اختلاف افكني و ايجاد درگيري داخلي خواهند رفت.

در يمن نيروهاي القاعده و سلفي هاي وابسته به وهابيون مي توانند براي مدتي شعله هاي ترور و درگيري را بيفروزند اين يعني تكرار سناريوي عراق كه البته در نهايت به جايي نمي رسد بر اين اساس مي توان احتمال داد كه يمني ها دوره اي از تنش ها و خشونت ها را پيش رو داشته باشند. دوم؛ با توجه به نياز يمن به تحول اساسي طبعا بحث تدوين قانون اساسي جديد و برگزاري انتخابات مهمترين نياز فعلي يمن به حساب مي آيد در اين ميان كمك به جنوبي ها و شمالي ها براي تدوين يك قانون اساسي مترقي اسلامي و قرار دادن آن در معرض آراي مردم يك ضرورت به حساب مي آيد. سوم؛ اختلافات تاريخي جنوبي ها -قبيله بكيل- و شمالي ها- قبيله حاشد- و تفاوت هاي مذهبي جنوبي ها- مذهب شافعي- با شمالي ها- تركيب دو مذهب زيديه و شافعي- و نيز تفاوت هاي اقتصادي جنوبي ها با شمالي ها و تفاوت ماهوي احزاب شمال و جنوب به نظر مي آيد تشكيل كنفدراسيون يمن- يعني وحدت يمن در عين برخورداري جنوب و شمال از دولت هاي محلي- اجتناب ناپذير باشد اين موضوعي است كه اگر درست هدايت نشود مي تواند درگيري هايي را در پي داشته باشد اين درگيري ها از يك سو در نهايت به تضعيف دولت مركزي منجر مي شود و از سوي ديگر زمينه اعمال دخالت آمريكا و عربستان در يمن را به وجود مي آورد و از اين رو يمني ها بايد با دقت مباحث حقوقي ميان خود را در فضايي «برادرانه» دنبال كنند و جمهوري اسلامي به عنوان مهمترين هم پيمان آينده يمن بايد به دوستان قديمي خود در جنوب و شمال يمن كمك كند تا سريع تر درباره فرم حكومت و سهم بخش هاي مختلف در آن به توافق برسند. ايران نبايد تحت تأثير تبليغات وهابيت و غرب برادران خود در يمن، در روزي كه به كمك ويژه ما نياز دارند را در مشكلات خود رها كند و دورا دور وضع آنان را نظاره نمايد و نبايد صرفاً با پيام هاي راديويي از آنان بخواهد شرط و رسم برادري با خود و با ساير مسلمانان را به جا بياورند!

4- يمن در فاصله سالهاي اخير تجربيات خوبي دارد و اين تجربيات مي توانند در دولت جديد مورد استفاده قرار گرفته و يمن را سريع تر از دوره بي ثباتي خارج كند. طي سالهاي اخير، جنوبي ها عملاً امنيت شش استان جنوبي را در دست داشتند و حوثي ها در فاصله بهمن 1388 تاكنون عملاً امنيت چهار استان شمالي اين كشور را در دست داشتند تا جايي كه حتي استانداران در اين استانها- صعده، عمران، حجه و اب- حكم خود را از عبدالمالك حوثي- رهبر مبارزاتي حوثي ها- دريافت كرده اند. اين تجربه امنيتي بسيار ذي قيمتي است ضمن آنكه جنوبي ها حداقل 50 هزار نيروي آموزش ديده نظامي و حوثي ها حدود 100هزار نيروي شبه نظامي- نيروي مقاومت- را در اختيار دارند اين دو نيرو پشتوانه بسيار خوبي براي حكومت آينده يمن خواهد بود و اين مي تواند وضع يمن پس از صالح را از عراق پس از صدام متفاوت نمايد.

5- سقوط علي عبدالله صالح در روز الهام بخش 15 خرداد، سقوط مبارك در روز الهام بخش 22بهمن و سقوط بن علي در روز 26دي ماه- روز فرار محمدرضا شاه- بصورت استعاره اي پيوند جدي اين انقلابات با انقلاب اسلامي را نشان داد اما فراتر از آن نبايد ترديدي كرد كه با سقوط هر ديكتاتور وابسته راه براي روي كار آمدن دولتي مردمي، اسلامي و ضد آمريكايي در هر كدام از كشورهاي منطقه هموار مي شود و البته به مرور آدرس هاي «اين هماني» انقلاب ما افزايش مي يابد. اين فرصتي استثنايي است كه به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي بعد از 200-300 سال براي يك ملت پديد مي آيد و حالا همه يك جا براي انقلاب ما پديد آمده و نيازمند موقع شناسي و تلاش شبانه روزي ما براي حداكثري كردن بهره اسلام از اين تحولات مي باشد.

خراسان:به داد اجاره نشين ها برسيد!

«به داد اجاره نشين ها برسيد!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن مي‌خوانيد؛هر ساله با فرارسيدن فصل گرماگويي تب و به عبارت دقيق تر تنور برخي مشکلات داغ تر و داغ تر مي شود و در اين ميان اگرچه مشکل اجاره نشيني و افزايش اجاره خانه سال هاي سال است که گريبان گير بسياري از خانوارهاي کم درآمد، متوسط و حتي بخشي از خانوارهاي با درآمدهاي بالاتر از متوسط است اما گويي امسال به دلايل معلوم و نامعلوم و شايد مرئي و نامرئي و البته با چاشني بسيار زياد بي انصافي برخي صاحب خانه ها که همچون سواره ها از پياده ها بي خبرند- يا نمي خواهند خبر داشته باشند- اجاره خانه ها انگار سوداي سر به فلک ساييدن دارد و نمي خواهد که بندگان خداي اجاره نشين ها حتي به گرد آن برسند القصه تا پيش از امسال معمولا جماعت اجاره نشين از يکي دوماه مانده به اتمام قراردادهايشان صابون افزايش ۱۰ تا ۱۵ و حتي ۲۰ درصدي اجاره خانه را به تن خود مي زدند و با هر مشکل و مصيبتي که بود بالاخره اين ميزان افزايش اجاره را در کنار افزايش نرخ تورم و به تبع آن افزايش قيمت بسياري از کالاها و خدمات ديگر تحمل مي کردند و خلاصه با هر گرفتاري که بود تنگ آن را خرد مي کردند اما امسال هنوز بهار تمام نشده و تابستان از راه نرسيده، تنور افزايش اجاره خانه ها آن چنان داغ شده که نه مانند چاي لب سوز بلکه مانند شعله هاي جانسوز، آه از نهاد بسياري از اجاره  نشينان در آورده است، اين ماجرا ديگر نه «شنيده» است ، نه نقل قول و نه تبليغات رسانه هاي بيگانه و نه...

بلکه واقعيتي است که کشف آن نياز به هيچ ابزار و مهارت خاصي ندارد کافي است آن ها خصوصا مسئولاني که اين واقعيت را قبول ندارند و تنها سري به يکي دو بنگاه حتي نزديک خانه و محل سکونت خود بزنند تا شايد نبض جهنده افزايش اجاره خانه ها کمي به دستشان بيايد و شايد فکري کنند و چاره اي بجويند براي خيل مستاجران و آناني که هرساله يا هر ۲، ۳ سال يک بار مشقت خانه بر دوشي و جا به جايي اثاثيه زندگي خود را تحمل مي کنند.

حتما هر مسئول و انسان منصفي قبول دارد که داشتن يک سرپناه آن هم از نوع اجاره اي کمترين حق هر زوج جوان و هر خانواده اي است، سرپناه که خودروي چند ده ميليوني خارجي و داخلي، لوازم خانگي لوکسي مانند سايد باي سايد و تلويزيون LCD ، LED و پلاسما و مبلمان و پرده هاي آنچناني و چند ميليوني نيست، سرپناه حتي گوشت گوسفند کيلويي پانزده شانزده هزار توماني، مرغ ۳۲۰۰ توماني و ...سيب و پرتقال ۲ هزار و پانصد توماني ...امثال اين ها نيست که بگوييم مي توانيم از سبد و سفره  خانوار حذف کنيم بلکه سرپناه ابتدايي ترين ، ضروري ترين و حداقلي ترين نياز زندگي است که بالاخره هر سيستم حکومتي بايد نهايت تلاش خود را براي تامين اين نياز اوليه و حداقلي مردم مصروف کند. گرچه خصوصا در سال هاي اخير تلاش هاي فراواني براي صاحب خانه شدن مردم در قالب طرح هاي گوناگون ازجمله مسکن مهر انجام شده است و انصافا مي توان گفت تاثير به سزايي در مهار، کنترل و حتي جلوگيري از روند رو به افزايش و سرسام آور تب قيمت مسکن داشته است اما امسال به هر دليلي افزايش اجاره خانه امان بسياري از اجاره نشينان را بريده است، اين را هم قبول داريم که مهاجرت از روستاها به شهرها و از شهرهاي کوچک به شهرهاي بزرگ، رشد جمعيت و توصيه به افزايش جمعيت، مرکز محوري و شهرمحوري ، تجمع امکانات گوناگون در پايتخت و مراکز استان ها، کمبود عرضه واحدهاي مسکوني نسبت به تقاضاي موجود جامعه و حتي وجود خانه هاي خالي فراوان در نقاط مختلف کشور و هم چنين مداخله و زد و بندهاي برخي بنگاه هاي معاملات ملکي و ترغيب و تحريص صاحب خانه ها به افزايش دادن بي رويه اجاره خانه ها و احتمالا دست هاي پنهان و آشکار براي دامن زدن به افزايش قيمت ها ازجمله افزايش اجاره بها با هدف زير سوال بردن طرح هدفمندي يارانه ها و ايجاد نارضايتي، در کنار کم انصافي و بي انصافي برخي صاحب خانه ها و عوامل ديگري در به وجود آمدن اين مشکل موثر است اما حرف اصلي و اساسي اين که بالاخره همه مردم حق دارند و بايد بتوانند در کنار هزينه هاي اوليه و ابتدايي خورد و خوراک و... توان تهيه و پرداخت مبالغي براي تامين يک سرپناه اجاره اي را داشته باشند و اين حق ، مي طلبد که مسئولان کشور هرچه سريع تر علاوه بر تمهيد روش هاي موثر براي مهار روند افزايش بي رويه اجاره بها در آينده، فکر و چاره اي عاجل و فوري نيز براي مشکل امروز هم وطنان اجاره نشينمان که کم هم نيستند، بينديشند که حق و سزاي اين مردم واقعا بيش از اين هاست.

گرچه کار رسانه ها بيشتر بايد معطوف ديدن و بيان واقع بينانه و منصفانه واقعيت ها، مسائل ، مشکلات، زشتي ها، زيبايي ها، داشته ها ، نداشته ها و بايد و نبايدها براي رفع مشکلات و رسيدن به وضعيت مطلوب و مورد انتظار جامعه باشد و در مقابل ارائه راهکار، حل مشکلات وظيفه کارشناسان، قانون گذاران، مجريان و مسئولان است اما به عنوان يک پيشنهاد اگر واقعا دولت نهم و دهم و خصوصا دولت هاي قبل با راهبردي حساب شده، منطقي، ژرف نگرانه و سيستماتيک بحث حل مشکل مسکن را در کشور پهناورمان ايران به صورت جدي در دستور کار خود قرار مي دادند باز هم امروز شاهد چنين مشکلاتي بوديم، آيا اگر تامين مسکن لااقل به صورت اجاره اي از جمله دغدغه هاي اساسي قانون گذاران، مجريان و مسئولان کشور بود باز هم ... و اگر به عنوان مثال از توان بالاي بخش خصوصي متعهد و ملتزم به رعايت قوانين ساخت و ساز براي ساخت مسکن مناسب ، مستحکم و متناسب با فرهنگ و نياز هر منطقه از کشور استفاده مي کرديم بازهم امروز شاهد اين وضعيت و تنور داغ افزايش اجاره خانه ها تا اين حد که آه از نهاد مردم درآورد بوديم.

با اين حال و در اين وضعيت مي توان گفت بازهم گلي به گوشه جمال آن عده از واسطه ها و سودجويان و صاحب خانه هايي که با وجود اطلاع از وضعيت به وجود آمده مبلغي به اجاره بهاي منزل خود اضافه نکرده اند يا به حداقل ها بسنده کرده اند يا به عرف رضايت داده اند و خلاصه با انصاف رفاقت ديرينه داشته اند و دارند اما گمان نمي کنم در اين ميان آن عده از واسطه ها و سودجويان و صاحب خانه هاي بي انصاف و کساني که به اين افزايش قيمت ها دامن مي زنند سرانجام، دخلي و توشه اي ماندگار براي اين دنيا و آن دنياي خود از بي انصافي و بي رحمي نسبت به مستاجران براي خود کسب کنند، که هيچ بي مروت و بي انصاف و بي رحمي در هيچ زمينه اي به سر منزل مقصود راه نبرده است و نخواهد برد. ولي هنوز خيلي ها باور دارند برکت در عدل است و انصاف و رحم و مروت و همدلي و نوع دوستي و هم وطني و مهرباني با همه آدميان خصوصا هموطنان.

جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد؛هفته جاري از چند مناسبت مهم بهره‌مند بود. حلول ماه پرخير و بركت رجب و مواليد شريفش بستر مناسبي براي خودسازي و آمادگي براي ورود به ماه ضيافت الهي است. امروز نيز در نخستين شب جمعه ماه رجب كه "ليله الرغائب" يا "شب آرزوها" ناميده شده، درهاي رحمت الهي گشوده است و ملائكه الهي با نداي "اين الرجبيون"، توبه كنندگان را به غفران بي‌منتهاي پروردگار بشارت مي‌دهند.

ميلاد خجسته گنجينه علوم آل الله، حضرت باقرالعلوم عليه السلام در طليعه هفته و در نخستين روز ماه رجب از مناسبت‌هاي فرخنده هفته بود. سالروز شهادت دهمين ستاره تابناك آسمان امامت و پرچمدار هدايت، حضرت امام هادي عليه السلام نيز از مناسبت‌هاي حزن انگيز هفته بود. اين امام همام در زمان حيات خود در عين معاصرت با چند خليفه ستمكار عباسي و مقابله با خلفاي جور، در چند سنگر ديگر مبارزه، تلاش بي‌امان داشت. از جمله ويژگيهاي برجسته امام هادي، مقابله با گروههاي انحرافي فكري و عقيدتي بود كه در آن زمان با حمايت بني عباس حمايت مي‌شدند. ايشان با قدرت در مقابل اين گروهها و مباني انحرافي آنها كه قصد منحرف كردن اسلام را داشتند، ايستاده و ابطال فرقه‌هاي انحرافي صوفيه، واقفيه و غلات را با بحث‌هاي جالب علمي و معرفتي ثابت كردند.

مراسم بيست و دومين سالگرد ارتحال بنيانگذار جمهوري اسلامي و تجديد بيعت امت با آرمانهاي رهبري كه بر دل‌ها حكومت مي‌كرد، در اين هفته برگزار شد. حضور انبوه عاشقان پير جماران در مرقد امام در اين روزها نمونه ارزشمندي از قدرشناسي ملت بزرگ ايران نسبت به اين زعيم عاليقدر و فرزانه را در برابر ديدگان دوست و دشمن به نمايش گذاشت. رهبر معظم انقلاب در اين اجتماع عظيم كه قشرهاي مختلف مردم سراسر كشور در آن حضور داشتند با تبيين ويژگي‌هاي خط امام، بيداري اسلامي ملتهاي منطقه را به عنوان تحقق پيش‌بيني مبارك امام تبيين كرده و بر "معنويت، عقلانيت و عدالت" به عنوان ابعاد اين خط كه بايد همچون گذشته نصب العين ملت ايران باشد تاكيد نمودند. ايشان در تبيين الزامات خط امام براي پيروان انقلاب به عنوان يك نياز روزمره، بر اعتدال در برخوردها و پرهيز از بي‌قانوني به اسم انقلابيگري و رعايت حرمت و امنيت مردم و حتي مخالفان انگشت گذاشته و تصريح كردند "اگر كسي دنبال براندازي و اجراي دستور دشمن نيست ولي سخنانش با مذاق و تفكر سياسي ما مخالف است، نبايد عدالت و امنيت را از او سلب و او را زير پا له كنيم. اينگونه برخوردهاي غيرعادلانه با مخالفان، انحراف از خط امام است."

اين روزها موضعگيريهاي خلاف قانون دولت در اجراي قوانين و ادغام غيركارشناسي و غيرمصوب برخي وزارتخانه‌ها و همچنين تعيين سرپرست فاقد تخصص براي تخصصي‌ترين و كليدي‌ترين وزارتخانه يعني وزارت نفت از موضوعات جنجالي به شمار مي‌آيد. اين درحالي است كه برخورد رئيس‌جمهور در ابلاغ قوانين مصوب مجلس كه از بديهي‌ترين وظايف وي به شمار مي‌رود، به شدت شائبه برانگيز و ساختارشكنانه بوده است. به گفته يك نماينده، مجلس هشتم در سه سال گذشته 249 قانون تصويب كرده كه رئيس‌جمهور 213 قانون را با 1520 روز تاخير ابلاغ كرده، 16 قانون را اصلاً جهت اجرا ابلاغ نكرده و در حقيقت زيرپا گذاشته و تنها 20 مورد از اين قوانين را در وقت قانوني ابلاغ كرده است. چگونه ممكن است قوانيني كه توسط مجلس تصويب شده و به تأييد شوراي نگهبان نيز مي‌رسد، اينگونه در تاريكخانه بي‌قانوني معطل بماند و در اجراي آنها تعلل صورت پذيرد؟

چرا عملكرد دولت بايد بگونه‌اي باشد كه برخي از مهمترين قوانين مصوب مجلس با اين توجيه كه شخص رئيس جمهور، اجراي آنها را به صلاح كشور نمي‌داند، به عهده تعويق بيفتد و سرانجام از سر ناچاري اين قوانين توسط مجلس به دستگاههاي اجرايي ابلاغ شود؟ آيا اين طرز برخورد گزينشي و شخص مدارانه دولت با قوانين مصوب، نمايندگان مجلس را به اين سمت هدايت نمي‌كند كه احساس بي‌خاصيتي و بيهودگي كنند تا آنجا كه نماينده‌اي فرياد برآورد كه "اگر قرار است مصوبات مجلس از فيلتر دولت عبور كند، بهتر است مجلس را تعطيل كنيد و دولت دهم، شخصاً براي همه تصميم‌گيري كند!" شايد عمق ماجرا آنوقت بيشتر خودنمايي كند كه رئيس مجلس شوراي اسلامي مجبور مي‌شود طي 2 روز، 28 نامه به رئيس‌جمهور نسبت به 28 تخلف دولت از قوانين جاري كشور را اعلام كرده و 14 مصوبه هيأت وزيران را مغاير با قوانين تشخيص دهد.

حمله تعدادي ازافراد شرور به يك روحاني در تهران كه در حال نهي از منكر بود و زخمي‌كردن وي، رويدادي بود كه نشان داد بي‌توجهي به احكام اسلام، چگونه ممكن است جامعه را به هرج و مرج بكشاند و عناصر فاسد را چنان جسور و گستاخ كند كه به خود اجازه دهند فردي را كه در حال نهي از منكر است مجروح نمايند. اين واقعه نشان داد كه مسئولين بايد مسائل مربوط به حجاب و روابط نامشروع را جدي بگيرند و جامعه را از مسير غلطي كه طي مي‌كند به مسير صحيح برگردانند.

اين هفته، اهم رويدادهاي خارجي، اوجگيري قيام‌هاي مردمي در منطقه بود كه سقوط قطعي ديكتاتورهاي منطقه و وقوع تحول بزرگ را بسيار نزديك ساخته است.
در يمن، انقلاب مردمي به بزرگترين دستاورد از زمان شروعش در زمستان گذشته دست يافت و ديكتاتور يمن به بهانه مداوا به عربستان گريخت. درباره علت و شكل فرار علي عبدالله صالح به عربستان و وضعيت جسمي وي گزارش‌هاي متفاوتي انتشار يافته است ولي آنچه كه مسلم شده اين است كه ديكتاتور براثر حمله مخالفان به شدت دچار جراحت شده و بازگشت وي در هاله ابهام است. منابع مخالفان و برخي منابع غربي در اين زمينه گزارش داده‌اند ديكتاتور يمن يك ريه خود را بر اثر انفجار از دست داده و حدود 40 درصد دچار سوختگي شده است. علي عبدالله صالح كه در برابر خواست مردم يمن براي كناره گيري از قدرت، كمر به قتل عام مردمش بست، اوايل هفته در مسجد كاخ رياست جمهوري هدف حمله انفجاري قرار گرفت و پس از مصدوم شدن به عربستان گريخت.

اكنون عربستان به تدريج به آرشيو ديكتاتورهاي منطقه تبديل مي‌شود و پس از فرار زين العابدين بن علي ديكتاتور تونس به رياض، زمزمه‌هايي نيز درباره فرار مبارك و همچنين قذافي نيز به عربستان مطرح شده است. عربستان همچنين سردمداران جنايتكار رژيم بحرين را نيز در كنف حمايت خود قرار داده و از آنها حمايت همه جانبه مي‌كند.
گزارش‌هاي رسيده از يمن حاكي است دهها هزار يمني طي روزهاي گذشته بار ديگر در خيابانهاي صنعا و ديگر شهرهاي اين كشور تجمع كرده و به "عبدربه منصور" جانشين علي عبدالله صالح هشدار دادند كه فوراً قدرت را به شوراي انتقالي واگذار كند وگرنه مخالفان خود اين شورا را حداكثر ظرف يك هفته تشكيل خواهند داد.

سعودي‌‌ها به عنوان نماد و سردسته ديكتاتورهاي منطقه به شدت در تكاپو هستند تا ديكتاتور يمن را ولو به طور مجروح و از كار افتاده، در قدرت نگاهدارند زيرا به شدت وحشت دارند كه درصورت سرنگوني رژيم علي عبدالله صالح، خاكريز ديگري را در محافظت از رژيم ديكتاتوري خود از دست خواهند داد و آسيب پذيرتر شده و زمينه‌هاي سقوط خودشان فراهم مي‌شود. نقشه ديگر سعودي‌‌ها آن است كه با دست گرفتن ابتكار عمل در اجراي طرح صلح شوراي همكاري خليج فارس براي يمن، قبايل و گروههاي مورد وثوق خود را در يمن بر سر كار آورده و با اين كار تبعات سقوط حكومت ديكتاتوري علي عبدالله صالح را به حداقل كاهش دهند.

هفته جاري، همزمان با تداوم مبارزات مردم بحرين عليه رژيم سفاك آل خليفه، باراك اوباما رئيس‌جمهور آمريكا در كاخ سفيد با سلمان بن حمد آل خليفه وليعهد بحرين ديدار و از اين رژيم در برابر اعتراضات مردمي حمايت كرد و با اين اقدام، بر همدستي آمريكا در كشتار و قلع و قمع مردم مظلوم بحرين مهر تاييد زد. اوباما درحالي دستانش را در دستهاي خونين وليعهد بحرين گذاشت كه مذبوحانه خود را مدافع قيام‌هاي مردمي در خاورميانه معرفي مي‌كند. واقعيت اين است كه بحرين ميزبان ناوگان پنجم دريايي آمريكاست و به همين دليل آمريكا مايل نيست اين متحد نوكرصفت خود را به بهاي دفاع از شعارهاي آزاديخواهانه‌اش از دست بدهد. حمايت آمريكا از رژيم آل خليفه كه نماد آشكار ديكتاتوري و سركوبگري در منطقه است يكبار ديگر سياست دوگانه و يك بام و دو هواي آمريكا را به نمايش گذاشت و ثابت كرد آنچه كه مد نظر آمريكائيها و متحدين غربي‌اش مي‌باشد، دستيابي به اهداف استعماري است و هر جا كه اقتضا كند به راحتي شعارهاي خود را زير پا مي‌گذارند و در كنار حكام ديكتاتور و خونخوار قرار مي‌گيرد. اين موضوع يكبار ديگر اين واقعيت را براي ملت‌هاي منطقه آشكار ساخت كه براي دستيابي به آزادي و عدالت نبايد چشم به حمايت قدرتهاي غربي و در رأس آنها آمريكا داشته باشند.

هفته جاري حملات گروه طالبان در افغانستان و پاكستان اوج گرفت كه بر اثر آن شمار زيادي از نيروهاي غربي به همراه غيرنظاميان كشته شدند. طالبان كه پس از مرگ اسامه بن لادن، سركرده گروه القاعده تهديد كرده بود به انتقام از اين اقدام آمريكا، حملاتش را شدت خواهد بخشيد، اكنون به وعده‌هاي خود عمل كرده و در طول يك ماه گذشته چندين عمليات انجام داده است. در پي اين تحولات، مقامات آمريكايي بار ديگر بر تمايل خود براي مذاكره با طالبان تاكيد كرده و اعلام نمودند كه حاضرند به طالبان امتيازاتي بدهند و پست‌هاي مهمي را در دولت افغانستان به اين گروه واگذار كنند.
اعلام آمادگي مجدد آمريكا و ناتو براي مذاكره با طالبان در واقع اعتراف ناخواسته غربيها به شكست سياستها و برنامه‌هايشان در افغانستان مي‌باشد. آنها براي گريز از تبعات اين شكست خفت بار مي‌خواهند به اين گروه افراطي و جنايتكار امتياز بدهند و آنها را بار ديگر بر مقدرات مردم افغانستان مسلط سازند و اعتنايي نيز ندارند كه اين اقدام آنها تا چه حد ثبات و امنيت منطقه را با تهديد جدي مواجه مي‌سازد.

واقعيت اين است كه فروكش كردن بحران در افغانستان و بازگشت صلح و ثبات به اين كشور زماني حاصل مي‌شود كه استعمارگران و اشغالگران افغانستان را ترك كنند و دست از سر مردم اين كشور و همسايگانش در منطقه، از جمله پاكستان بردارند. تنها در آن صورت است كه امكان تحقق يافتن حاكميت اراده مردم به وجود خواهد آمد و زمينه‌هاي رشد و قدرت يابي گروههايي چون طالبان و القاعده از ميان خواهد رفت.

رسالت:بازخواني خط امام(ره)باز تعريف اصولگرايي

«بازخواني خط امام(ره)باز تعريف اصولگرايي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در ان مي‌خوانيد؛مقام معظم رهبري در مراسم گراميداشت ياد بنيانگذار جمهوري اسلامي در روز 14 خرداد، از مكتب امام خميني(ره) به عنوان يك بسته كامل فكري و تئوريك ياد فرمودند كه سه ضلع "عقلانيت"، "معنويت" و "عدالت" از اركان اصلي آن محسوب مي‌شود.
آنچه معظم له فرمودند در حقيقت نوعي بازخواني خط امام(ره) و در نتيجه باز تعريفي از اصولگرايي است كه در زير به ترجمه‌اي از آن اشاره مي‌شود.

1- بازخواني خط امام (ره)
الف: رفتار سياسي امام(ره) در مردمسالاري و تكيه به آراي مردم در چينش قدرت يك تعارف و نمايش صوري از دموكراسي نيست. او عميقا به فهم و ادراك ملت احترام مي‌گذاشت. چرا كه مردم مسلمان هستند و خواهان پياده شدن اسلام در مناسبات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود مي‌باشند و از همه مهم‌تر صاحب اصلي نظام و مملكت نيز هستند.

ب: رفتار سياسي امام(ره) در برخورد با دشمن و سازش ناپذيري وي در برابر حيله‌ها و نيرنگ‌هاي آمريكا و رژيم صهيونيستي از فهم عميق او نسبت به كفر و الحاد و شرك سرچشمه مي‌گيرد. منافع و مصالح ملي را با منافع استعمار و استكبار در زير يك سقف جمع نمي‌بيند.

ج: امام(ره) پايه‌هاي نظام را بر اساس نظم جديدي كه در قانون اساسي مردم و نخبگان و خبرگان ملت نوشتند، پايه‌ريزي كرد و تا آخر پرچم صيانت از حريم قانون و دعوت همگان به رعايت قانون را در اهتزاز نگه داشت كه كشور دچار بيماري ديكتاتوري نشود.چنين رفتارها مظهر عقلانيت در مكتب امام(ره) است.

د: عمل به تكليف و رعايت اخلاص در عمل، اقرار به اشتباه و بازگشت از خطا، اهل تضرع، توجه، توسل و ذكر بودن از ويژگي‌هاي معنوي مكتب امام(ره) محسوب مي‌شود.

هـ- پرهيز از اشرافيگري، توجه به پابرهنگان و محرومان و كوخ نشينان، ارتباط صميمي با مردم و پرهيز از انتصاب اهالي فاميل و قبيله به مسئوليت‌ها و نيز عدم تكيه بر ثروت و قدرت در رسيدن به مناصب از مختصات عدالتجويي در مكتب امام(ره) است.

2- باز تعريف اصولگرايي
خطوط كلي كه در بازخواني خط و مكتب امام(ره) در چند بند مطرح شد خلاصه‌اي بود از بيانات مقام معظم رهبري در مراسم ارتحال امام خميني(ره) مبتني بر اين خطوط كلي مي‌توان باز تعريف جديدي از اصولگرايي ارائه داد.

الف- اصولگرايان در باز تعريف جديد چهره‌اي مردمسالار، سازش ناپذير با دشمن، قانونگرا بويژه ملتزم به قانون اساسي به عنوان اصلي‌ترين شاخص عقلانيت بايد از خود بروز دهند در حقيقت بايد كارنامه‌اي روشن از عقلانيت سياسي داشته باشند.
ب: اصولگرايان در باز تعريف جديد در بعد معنوي بايد ثابت كنند كه واقعا دنبال عمل به تكليف هستند و خالص براي خدا مي‌خواهند كار كنند.

اگر اشتباهي كردند يا خطايي نمودند در مقام عذرخواهي و بازگشت از خطا برآيند. ج: اصولگرايان بايد سمبل اخلاق در جامعه باشند و در رفتار سياسي خود كارنامه‌اي از غيبت، دروغ، تهمت و بدلي نداشته باشند.

د: اصولگرايان بايد طي بيش از يك دهه خدمت به مردم ثابت كنند واقعا دلشان براي محرومين و مستضعفين مي‌تپد و به پيروي از ممشاي امام(ره) و رهبري مي‌خواهند گرهي از كار مردم و بويژه پا برهنگان باز كنند.

هـ: اصولگرايان بايد اعتماد عمومي را در بسط عدالت علوي و نبوي در جامعه جلب كنند و با پرهيز از اشرافيگري، ساده زيستي را پيشه خود كنند و بر حقوق محرومان و پابرهنگان در تصميم‌گيري‌ها و تصميم‌سازي‌هاي خود پاي فشارند.

نتيجه:
اگر مردم تصويري از عقلانيت، معنويت و عدالت در اصولگرايان در ذهن خود داشته باشند قطعا در انتخابات آينده راي خود را به پيروان واقعي خط امام و رهبري تجديد خواهند كرد.

اگر چنين توفيقي دست نداد، مردم با هيچ كس و هيچ جرياني در انقلاب عقد اخوت نخواهند بست.

امروز كارنامه‌اي روشن از اصولگرايان در نزد مردم است. مردم در انتخابات آينده مي‌خواهند به اين كارنامه نمره دهند. اميدواريم اين نمره خوب باشد والا مردم به مسير درست خود به عنوان صاحبان اصلي نظام ادامه مي‌دهند و راي خود را به كساني خواهند داد كه صبغه بيشتري از عقلانيت، معنويت و عدالت را از خود به نمايش بگذارند.

مردم سالاري:شرط اول قدم آن است که...

«شرط اول قدم آن است که...»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري است كه در آن مي‌خوانيد؛طي ماه هاي اخير بسياري  از اهالي سياست (که بنا به تاکيد هميشه رهبران نظام نه تنها از ديانت جدا نيست  بلکه عين ديانت است) تجديدنظرهايي درباره  حمايت بي دريغ و قاطعانه خود از جرياني  کرده اند که اين روزها بعد از 6 سال حضور در صحنه اجرايي مملکت، ماهيتش براي طرفداران  سابقش  رو شده است و در چنين  اوضاعي  است که هشدارهاي شديدي درباره  ماهيت  اين عده داده مي شود: اين که خطري انحرافي  هستند،  اين که  به واسطه  رمالي  و سحر  مملکت را اداره  مي کردند، اين که  تخلفات مالي و اخلا قي دارند و از همه مهمتر، ادعاي  تقدس و ارتباط  با امام زمان (عج) و اداره  مملکت  توسط ايشان  را دارند  و به اين ترتيب  دارند  مباني  اعتقادي  مردم  را سست مي کنند.

اين هشدارها  اگرچه دير هنگام  داده شده اما حرف درستي است و برگرفته از شناخت و بصيرتي است که بالا خره  بعد از سال ها تلا ش منتقدان  رنج کشيده،  به دست دوستان اصولگرا  رسيده است اما تنها اين هشدارها کافي نيست  و چندان تاثيرگذاري ندارد، اگر در کنار آن اعتراف  به اشتباه و سعي  در رفع عواقب  و لطمات سال ها حمايت چشم بسته  از اين جريان، وجود نداشته باشد. متاسفانه در کنار هشدارهاي بيان شده،  سعي در توجيه سال ها حمايت از اين  جريان هم وجود دارد.

وقتي در کنار اين هشدارها بر اين واقعيت که توهمات و ادعاهاي امروز جريان انحرافي (که محدود به دو يا سه نفر نيست ومجموعه افراد حقوقي حامي آنها را در برمي گيرد)  حاصل حمايت ها و کمک هاي معنوي همين افراد بوده، ناديده گرفته مي شود و حمايت هاي ديروز که 180 درجه با هشدارهاي امروز فرق دارد با لطايت الحيل توجيه مي شود; وقتي اقرار به اشتباه سخت ترين کارها است و توان بيان آن حتي به رقيق ترين شکل ممکن وجود ندارد ووقتي مجموعه رفتارها نشان مي دهد که در آينده هم امکان چنين حمايت هاي چشم بسته وجود دارد و بصيرت امروزي مصداقي است نه عمقي، نبايد انتظار داشت که هشدارها تاثيري که بايد داشته باشد، بگذارد و خطري اين چنين بزرگ  را خنثي نمايد.

«در ره منزل ليلي که خطرهاست در آن- شرط اول قدم آن است که مجنون باشي». بدون اين شرايط، گويي گفتارهاي لفظي انجام مي پذيرد که نه ارزشي دارد و نه تاثيري و فقط در عباراتي تکراري بيان مي شود و گفته اي است که صدها از آن به اندازه نيم کردار نيست.  بهتر آن است که آنها اقداماتي  تاثيرگذارتر از اين هشدارها انجام دهند.

تهران امروز:علت جولان جانيان

«علت جولان جانيان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم امير دبيري‌مهر است كه در ان مي‌خوانيد؛خبر تعرض اراذل و اوباش به دختري در تهران و دخالت يك روحاني براي نجات و سرانجام مجروح شدن روحاني مذكور از ناحيه چشم، به شدت افكار عمومي را تحت تاثير قرار داده است و وجدان جمعي جامعه خواستار دستگيري و مجازات ضاربان بي‌رحم اين حادثه است. فرو كردن شيشه نوشابه شكسته در چشمان اين مرد غيور و مسئول بر رنجش افكار عمومي تاثير مضاعف داشته است كه از درجه بالاي وحشيگري و بي‌رحمي مهاجمان خبر مي‌دهد.

اين حادثه، نخستين حادثه‌نگران كننده در شهر تهران نيست و آخرين آن هم نخواهد بود و چون از علل و عوامل فراواني برخوردار است و حذف آن عوامل نيز به‌طور كامل ممكن نيست، متاسفانه در آينده باز هم شاهد اينگونه حوادث خواهيم بود اما نبايد دست روي دست گذاشت و براي پيشگيري از اين دست رويدادها اقدامي نكرد. واقعيت تلخ حاكم بر جامعه ما اين است كه ما بيشتر براي واكنش به فجايع و جنايات مهيا هستيم تا براي پيشگيري از آنها.

وقتي فاجعه‌اي مثل ماجراي خفاش شب، بيجه، آدم‌كشي در سعادت‌آباد و اين حادثه اخير در خيابان شريعتي رخ مي‌دهد، در نقل قول كردن، مطالبه، مجازات و محاكمه به خوبي فعال و موفق هستيم اما بعد از مدتي دوباره روز از نو آغاز مي‌شود و منتظر فاجعه‌اي ديگر مي‌نشينيم و نه مطالعه لازم و نه اطلاع‌رساني لازم و در نهايت بازدارندگي لازم ايجاد نمي‌كنيم و با برخي طرح‌هاي ارائه شده توسط افراد و نهادها نيز با توجيهات ناموجه مخالفت مي‌كنيم. براي نمونه چند سال پيش پليس طرح نصب دوربين‌هاي مداربسته براي شناسايي مجرمان را ارائه كرد كه با مخالفت صريح برخي مسئولان اجرايي از جمله شخص رئيس‌جمهور مواجه شد.

در حالي كه نصب دوربين در اماكن عمومي در شهرهاي بزرگ كه بيشتر از ديگر شهرها مستعد جرم و جنايت است، روشي مرسوم و تجربه شده و در عين حال بازدارنده در حوزه امنيتي و انتظامي است و تجربه نشان داده اين طرح بايد در تهران اجرا شود. در حال حاضر به‌‌رغم وجود پليس بزرگراه و نصب دوربين در بزرگراه‌ها همچنان بزرگراه‌هاي نيايش، همت، حكيم و مدرس ميدان كورس و مانور برخي افراد ماجراجوي بيماراست كه سوار بر خودروهاي ارزان و گران قيمت با جان و امنيت مردم بازي مي‌كنند كه آخرين آن حادثه پرواز خودرو زانتيا در بزرگراه حكيم بود كه منجر به كشته شدن دو شهروند بد اقبال شد. اما نمي‌توان نقش تدابير انجام شده را در جلوگيري از افزايش اين ناهنجاري‌ها ناديده گرفت. نمي‌توان و نبايد تحت عنوان دفاع از حق شهروندي و حريم خصوصي راه را براي نقض امنيت مردم توسط قانون شكنان فراهم كرد.

نصب دوربين‌هاي فراوان در شهر براي شهروندان قانونمدار و متمدن نه تنها محدود كننده نيست بلكه ضامن امنيت بيشتر آنهاست بدين‌گونه كه در اندازه معيني در بزهكاران و متخلفان نگراني از شناسايي فوري و مجازات شديد در صورت بروز جرم ايجاد مي‌كند.

اگر متخلفان همواره خود را در معرض ديد نگهبانان و حافظان امنيت و نظم تصور كنند قطعا اينچنين لجام‌گسيخته دست به تخلف نمي‌زنند. جالب اينجاست كه بزه كاران در حال حاضر در تهران از موبايل‌ها و دوربين‌هاي شخصي مردم بيشتر از دوربين‌هاي نهادهاي رسمي نگراني دارند زيرا تاكنون بارها از همين طريق شناسايي و مجازات شدند. به نظر مي‌رسد بايد براي اين مسئله تمهيداتي انديشيد تا دستگاه‌هاي مسئول در برقراري امنيت و نظم در جامعه بتوانند طرح‌هاي بازدارنده خود را با حمايت عمومي اجرا كنند.

البته بسيار بديهي است كه اين بازدارندگي صرفا با نصب دوربين‌هاي گسترده ايجاد نخواهد شد و بايد تدابير فراوان ديگري انديشيده شود كه نيازمند 2 اقدام اساسي است كه به نظر مي‌رسد مورد غفلت قرار گرفته است.

اول، پذيرش بحران‌هايي كه در حوزه آسيب‌هاي اجتماعي، اخلاق و رفتار مدني و شهروندي در شهرهاي بزرگ به‌ويژه تهران ايجاد شده است و انكار نكردن آنها به‌عنوان يك واقعيت.

دوم، به‌كارگيري همه توان واستعداد علمي و كارشناسي كشورو بهره‌گيري بدون تعصب از تجارب ديگر كشورها براي طرح راه‌حل‌هاي گوناگون و انتخاب بهترين آنها با شجاعت و صراحت بدون مصلحت‌سنجي‌هاي ساختگي.

سخن آخر اينكه نمي‌توان جامعه را از جرم و جنايت و خطا و انحراف كاملا و مطلقا پاك كرد اما مي‌توان و بايد ميزان آن را كاهش داد به گونه‌اي كه بزهكاران و جانيان و متخلفان احساس ناامني و ناراحتي مستمري داشته و در ارتكاب به جرايم احساس ناامني و ناتواني كنند. در چنين شرايطي امنيت رواني و واقعي لازم براي پيشرفت كشور فراهم خواهد شد.

آفرينش:بازي با نفت

«بازي با نفت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛مهمترين چالش فراروي صنعت نفت کشورمان ، تامين منابع مالي و تکنولوژي مورد نياز براي توسعه ظرفيت هاي توليد نفت و گاز است. بخش مهمي از مخازن توليدي نفت در ايران پير بوده و نيمه دوم عمر خود را سپري مي کنند. ميزان افت طبيعي توليد از ميادين در هر سال رقمي معادل 300 تا 350 هزار بشکه در روز برآورد شده است.

تزريق گاز به مخازن قديمي نفت و توسعه ميادين و حفر چاه هاي جديد در ميادين موجود، مجموعه سازوکارهايي هستند که براي حفظ ظرفيت توليد نفت کشور لازم الاجرا مي باشند. ظرفيت توليد نفت ايران در سال 88 رقمي معادل 2/4 ميليون بشکه در روز برآورد شده است.

با اين حال ، بر اساس آمارهاي منتشر شده از سوي موسسات ناظر بر بازار نفت، توليد نفت کشور ما در ماه هاي پاياني سال 89 کمتر از 8/3 ميليون بشکه در روز اعلام شده است. در اين خصوص هرچند برخي منابع کاهش توليد نفت ايران را به سهميه هاي وضع شده از سوي سازمان اوپک نسبت داده اند، اما کارشناسان معتقدند به دليل عدم سرمايه گذاري کافي در بخش هاي بالا دستي صنعت نفت طي سال هاي اخير و افت طبيعي توليد مخازن نفتي، روند کاهش ميزان توليد منطقي به نظر مي رسد.

صنعت نفت ايران همچنين طي سال هاي اخير يکي از اصلي ترين اهداف تحريم هاي وضع شده از سوي غرب بوده که دسترسي اين بخش را به منابع مالي و تکنولوژي براي توسعه زيرساخت هاي توليد نفت و گاز با مشکل موجه ساخته است. البته هرچند صنعت نفت ايران تلاش کرده با استفاده از منبع داخلي بخشي از کمبود منابع مالي را در اين بخش جبران کند اما فقدان دسترسي به فناوري هاي روز در بخش بالا دستي همچنان يکي از مهمترين مسايل موجود پيش روي صنعت نفت براي توسعه ظرفيت هاي توليد است.

اما تحولات در حوزه مديريت صنعت نفت از ديگر چالش هاي مطرح دراين بخش اند. جا به جايي مديران و جايگزيني مديران جديد که درمواردي لزوما سابقه فعاليت در صنعت نفت را ندارند و از ساير بخش ها وارد حوزه صنعت نفت شده اند از مهمترين تحولاتي است که کارشناسان آن را منشا برخي از مهمترين مشکلات اين صنعت مي دانند.

خواسته يا نا خواسته نفت لوکوموتيو و پشتوانه درآمدهاي کشور است، اگر به هردليلي چه در منابع مالي و چه در سوء مديريت، دچار نقص و کمبود شود، کشور را در تمامي عرصه ها دچار ضعف و مشکل مي کند. تصميم هاي نادرست در تامين نيازهاي صنعت نفت و به بازي گرفتن ضعف هاي پشتوانه اصلي کشور، ضربات جبران ناپذيري براي آينده اين صنعت و کشورمان
خواهد داشت.

دنياي اقتصاد:دفاع از سیاست کاهش رانت ارز

«دفاع از سیاست کاهش رانت ارز»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است كه در آن مي‌خوانيد؛بانک مرکزی ایران دیروز نرخ ارز رسمی را برای دلار آمریکا در حدود 11 درصد افزایش داد و به سطح يك هزار و 174 تومان رساند و باعث شد تا شکاف قیمتی بین ارز رسمی و غیر رسمی تنها به 400 ریال برسد.

این یکی از دستاوردهای بزرگ نهاد پولی است که بالاترین وظیفه خود را در نگهداری نظام تک نرخی ارز مي‌بیند و بدون ترس حاضر به افزایش قیمت مرجع خود مي‌شود. این دستاورد از آنجا پراهمیت مي‌شود که دغدغه بسیاری از کارشناسان افزایش نرخ ارز یا حداقل ثبات نرخ واقعی ارز بود که حال با این افزایش آنها مي‌توانند خوشبین باشند که بانک مرکزی به نظر اجماعی کارشناسان اهمیت مي‌دهد.

اما در این بین چند مساله وجود دارد؛ مساله اول این که برخی با توجه به افزایش نرخ دلار در بازار به سطح يك هزار 215 تومان بر این باورند که این افزایش در نرخ مرجع در نهایت نتواند شکاف بین دو نرخ رسمی و نرخ بازار را پوشش دهد. به نظر نگارنده چنین برداشتی نمي‌تواند صحیح باشد. در حقیقت این افزایش در نرخ مرجع اگرچه به این باور دامن مي‌زند که حتما بازار دلار عایدی بیشتری را در خود مستتر کرده و باعث مي‌شود که باز سرمایه‌گذاران تازه‌اي وارد بازار شوند، اما این تقاضای تازه موقتی است که از اقدام بانک مرکزی حاصل شده و خود بانک مرکزی مي‌تواند با بیان دلایل خود و روشن کردن این مطلب که نظام تک نرخی بالاترین وظیفه‌ای است که نهاد پولی برای خود متصور است به آرام کردن بازار بپردازد. در واقع اگر نظام نرخ ارز شناور مدیریت شده، هم بر مدار بازار باشد و هم توسط سیاستگذار مدیریت شود، این جهش قیمتی، خواست بازار را پوشش داده و حال باید به سراغ گام دوم و مدیریت نرخ پیش رفت و در این راه آرام آرام شکاف کوچک فعلی را نیز پر کرد. حال بر طبق گفته‌های مسوولان بانک مرکزی مبني بر داشتن منابع ارزی، چه بسا مدیریت نرخ ارز در چنین سطحی بسیار آسان‌تر است.

لیکن مساله دوم، که در خود انتقادی بر این جهش قیمتی دارد، مقامات پولی خود بیش از هر کس مي‌دانند که نهاد پولی باید ثبات پولی را در نظر گیرد. به بیان دیگر؛ بانک مرکزی نباید خود ایجاد کننده شوک باشد، اگرچه برطرف کردن شکاف میان دو نرخ ارز رسمی و غیررسمی امری بسیار ممدوح است، اما پرسش این است که چرا بانک مرکزی این کار را در یک روز انجام داد؟ آیا نمي‌شد یک سیاست ارزی را در جهت افزایش تدریجی نرخ مرجع به کار برد تا ایجاد کننده شوک نباشد؟

و مساله حیاتی تر آخر. باز یکی از اصلی‌ترین مسائل در ادبیات سیاست‌های پولی شفاف بودن عملکرد مقامات پولی است. نمي‌توان سیگنالی به بازار داد و فردا به گونه‌اي دیگر عمل کرد. چنین رفتاری تنها به عدم اعتماد نسبت به سیاست‌های پولی دامن مي‌زند و سیاستگذار عملا قدرت خود را در شکل‌گیری انتظارات فعالان بازار از دست مي‌دهد و در نهایت این عدم اعتماد منجر به ناکارآمدی سیاست‌ها مي‌شود.

اگر بانک مرکزی که در زمان‌های تاریخی و وقتی که چشم‌ها و گوش‌ها همه متوجه او است به چيزي عمل کند که از قبل سیگنال‌های آن را فرستاده است، آن وقت اعتماد فعالان را مي‌خرد و این خود دستاوردی حقیقی است که به نظر مي‌رسد در این جهش قیمتی در یک روز نهاد پولی از آن غفلت کرده است. به هر رو و با تحلیل هزینه-فایده مي‌توان از این افزایش قیمت دفاع کرد به شرطی که مدیریت ارزی بتواند اعتماد را با بیانی شفاف به بازار برگرداند و در این سطح قیمتی بتواند ثبات بازار را مدیریت کند، البته ثبات در این جا به معنای تثبیت قیمت نیست که باز مي‌توان به سوی یک روند افزایشی با ثبات در بازار دلار حرکت کرد.

جهان صنعت:يک تیر در هدف ، مقابل3 گانه ای از شکست‌

«يک تیر در هدف ، مقابل3 گانه ای از شکست‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم مهرداد میهن‌دوست‌  است كه در آن مي‌خوانيد؛بانک مرکزی با روش‌های خاص خود بار دیگر نرخ ارز را بالا‌ برد تا بازار باز هم شوکه شود. گویی سود سرشاری که از گرانی سکه و طلا‌ نصیب دولت شده آن‌قدر زیاد بود که حالا‌ با افزایش نرخ ارز بار دیگر قصد چشیدن طعم شیرین اندوخته‌های مردم را کرده است.

دلا‌ر برای اولین بار از مرز 1215 تومان گذشت تا همه آنها که بازار را رصد می‌کردند با چشمان گرد شده ناکارآمدی بانک مرکزی را به نظاره بنشینند و تجار و بازرگانان زانوی غم بغل بگیرند و ناله سردهند که مرگ تدریجی تجارت با کمک بانک مرکزی شتاب بیشتری گرفته است.وضع آنان که در تولیدات صنعتی فعال هستند هم وخیم شد و اگر دلا‌ر دیوانگی‌هایش را ادامه دهد آنها هم قربانی این زنگی مست می‌شوند اما با این حال آنها که می‌اندیشیدند بی سر و صدا می‌توانند ابتدا طلا‌ و بعد هم ارز را گران کنند و آب هم از آب تکان نخورد امروز به نیکی فهمیدند که راه به خطا رفته‌اند. حباب طلا‌، ارز را گران کرد و حالا‌ بانک مرکزی در حباب ارز دمیده تا بورس هم دستخوش تغییرات شود. عرضه فولا‌د در بورس کالا‌ به دلیل تدابیر غلط بانک مرکزی متوقف شد تا همه سرگردان خواب‌های دولت باشند. کاهش نقدینگی سیاستی است که باید از سوی دولت پیگیری می‌شد. این را بانک مرکزی به خوبی متوجه شد اما بدترین راه را برای آن انتخاب کرد. حباب بورس و افزایش‌های عجیب و غریب شاخص بعد از افت‌های فاحش نشان داد که این سیاست شکست خورده است اما تصمیم‌سازان باز هم کوتاه نیامدند و سکه را با تلا‌طم مواجه کردند؛ شاید از این رهگذر، نقدینگی کاهش و درآمد دولت افزایش یابد که این‌گونه نشد و شکست دوم پس از بورس برایشان رقم خورد.

عجیب آنکه باز هم درس نگرفتند و این بار به سراغ بازار ارز رفتند. روز سه‌شنبه دلا‌ر رسمی 1059 تومان بود. تصمیم‌سازان شب را خوابیدند و صبح که پا به محل کارشان گذاشتند نرخ دلا‌ر رسمی را 1177 تومان اعلا‌م کردند تا ثابت شود تصمیمات یک‌شبه چه بلا‌یی بر سر اقتصاد می‌آورد.

رییس دولت دهم گفته بود از بهمنی خواسته‌ام نرخ ارز را واقعی کند. آن روز همه می‌پنداشتند رییس کل بانک مرکزی ماموریت یافته تا نرخ ارز را کاهش دهد اما گویی واقعی کردن از دید دولتمردان با کارشناسان تفاوتی دارد میان ماه آنها تا ماه گردون بنابراین بهمنی به بهترین نحو ماموریتش را اجرا کرد و روزبه‌روز نرخ ارز را بالا‌ برد.رییس کل که گفته بود اگر دلا‌ر 1200 تومان شود سکوت را می‌شکند حالا‌ باید سکوت را بشکند اما پیش از آنکه بخواهد برای ما داستان بگوید ابتدا باید به پرسش‌هایمان پاسخ دهد؛ پرسش‌هایی که متاسفانه برایش جوابی نیست. روزی که تصمیم گرفتند ذخایر ارزی کشور را به طلا‌ تبدیل کنند از شجاعتشان در تصمیمات حساس می‌گفتند اما آیا حالا‌ هم همان شجاعت را دارند که بگویند در مورد ارز و طلا‌ اشتباه کردیم؟

سه اتفاق مهم برای بورس، طلا‌ و حالا‌ هم ارز چاره نمی‌گذارد جز یادآوری آن شعری که شاعرش می‌گفت گاهی هم پیش می‌آید که از غلط به هدف تیر بزنند. اشتباهات استراتژیک دولت نشان داد تیر بانک مرکزی در مورد بخشی از ذخایر کشور هم به غلط به هدف نشست.


ارسال به دوستان
وبگردی