۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۸۱۳۲۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۴ - ۲۴-۰۶-۱۳۹۰
کد ۱۸۱۳۲۰
انتشار: ۰۹:۱۴ - ۲۴-۰۶-۱۳۹۰

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

جام جم:پايه موازين اسلامي

«پايه موازين اسلامي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي جام جم به قلم دكتر حسن سبحاني  است كه در آن مي‌خوانيد؛جامعه‌اي كه بخواهد الگوي ديني را نمايندگي كند، بايد در روابط فردي و اجتماعي موحدان تشكيل‌دهنده خود، شاهد و ناظر كاركرد موازين اسلامي باشد. به اصطلاح، نهادهاي خود را معطوف به آموزه‌هاي ديني و مبتني بر پشتيباني آنها از ناحيه احكام و موازين اسلامي، ‌بنيادگذاري كند و اين بدان معني است كه جامعه الگوي ديني، نمي‌تواند جامعه‌اي اقتباس شده يا حداكثر جامعه‌اي التقاطي باشد كه در آن، مظاهري از دين مطرح يا نهادهايي از اسلام تحت‌الشعاع نهادهايي از غيراسلام ساختار اجتماعي، اقتصادي و سياسي آن را تشكيل داده باشند.

متاسفانه از آنجا كه ما از زمان ظهور اسلام فاصله‌هاي بسيار داريم و در اين قرون و سده‌هاي متوالي هم نهادهاي كافي به نام دين تاسيس نشده است و اگر هم مختصر نهادي به وجود آمده باشد، جلوه آن عمدتا در رفتار فردي و نه در كنش‌هاي اجتماعي مسلمانان بوده است و از طرف ديگر در غيبت نهادهاي معطوف به دين و در خلأ حاصل از اين پديده، ذهنيت‌هاي ديگري كه آميخته با احكام دين نبوده و حتي مدعي عدم ضرورت آن، لااقل در نهادهاي اجتماعي بوده است، در عرصه‌هاي عملي زندگي مسلمانان پيشروي كرده‌اند و محيط را متاثر از دوگانگي‌هاي نهادي و عمدتا التقاط نهادي‌كرده‌اند.

لذا در وضعيت فعلي مسلماني، ‌دچار مشكلات عديده‌اي از اين ناحيه هستيم كه نه ما را از حيث سنت، به گذشته اسلامي مربوط مي‌‌كند و نه ما را از حيث تجدد، به دنياي عاري از دين (يا برخوردار از دين فردي)‌ رهنمون مي‌شود و اين فضاي دوگانه، همواره مي‌تواند به منزله حجابي عمل كند كه در ايجاد جامعه الگو و استوار كردن پايه‌هاي آن، دچار خطاي در تشخيص و در نتيجه دچار انحطاط و ارتجاع شويم. مقوله‌اي كه بايد بشدت مواظبت كرد تا ما را در گرداب هولناك خودش گرفتار نسازد.

آنچه به عنوان يكي از پايه‌هاي اصلي جامعه الگوي موردنظر بايد عملياتي شده و ملحوظ گردد آن است كه جامعه‌اي با انواع نهادها و تاسيسات آميخته با روح و جوهره دين به وجود آيد كه در آن تمامي قوانين و مقررات، در عرصه‌هاي مختلف مدني، ‌جزايي، مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سياسي و غير اينها، براساس موازين اسلامي باشد، به گونه‌اي كه عملكرد چنين جامعه‌اي، عملكرد احكام و موازين ديني تلقي شده و بتوان در كارآيي و رونق آن، قابليت‌هاي احكام و موازين اسلامي را به نظاره و محاسبه و سنجش نشست.

چنين جامعه‌اي به طور قهري متمايز از جوامعي خواهد بود كه در آنها مضامين ديگري جوهره كاركرد جامعه را تشكيل مي‌دهد و اصولا تفاوت بين جامعه ديني با جوامع غيرديني از حيث پايبندي عملي به همين موازين مطرح و مشخص مي‌شود.

در جامعه الگو، اقتصاد و بانكداري و توليد همانقدر بر موازين ديني متكي است كه قضاوت، سياست، فرهنگ و خانواده و چون همه اين موارد با اين‌كه متنوع هستند، جملگي از منشأ موازين اسلامي بهره‌مند مي‌شوند؛ لذا با يكديگر همگرا بوده و در ساختار جامعه اسلامي به نحوي سازگار عمل مي‌كنند. تمايز چنين جامعه‌اي با جوامع غيرديني نه صرفا در شعائر و ظواهر كه در شعور و حال ناشي از تمسك و متكي بودن به احكام ديني است.

جامعه الگو، جامعه‌اي مملو از نهادهاي ويژه با كاركردهاي ديني است؛ نهادهايي كه منعطف، كارآمد، بهينه و كم‌هزينه هستند و به شرف خدمتگزاري به موحدان خود، نائل آمده‌اند.

كيهان:بي نياز از تفسير

«بي نياز از تفسير»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛تحولات منطقه عربي از فرم تفسيرپذير به سمت هويتي معين در حركت است. پيش از اين تلاش مي شد تا با واژگاني مبهم از اتفاقاتي بزرگ ياد شود. «بهار عربي»، «جنبش هاي فيس بوكي»، «جنبش 6 ژوئن مصر»،«جنبش 26 ژوئن ليبي»، «تحولات عربي» و «جنبش جوانان عرب» از جمله اين واژگان مبهم بودند كه توسط رسانه هاي وابسته به اروپا و آمريكا ساخته و پرداخته شدند تا از يك سو اين تحولات تفسيرپذير شوند و بتوان آن را مديريت كرد و از سوي ديگر هويت واقعي و شناخته شده آن در زير عبارات مبهم مخفي بماند.

اما واقعاً تحولات منطقه عربي تفسيرپذير نبودند و هويتي روشن داشتند، نمادهاي آن كاملاً مشخص بود، اهداف آن و حتي سرانجام آن روشن بودند. وقتي مردم روز جمعه را برمي گزينند و تظاهرات خود را بعد از برپايي نماز و از محل نمازجمعه شروع مي كنند، شعار الله اكبر سر مي دهند، ديكتاتورهاي وابسته به آمريكا و رژيم هاي لائيك را هدف قرار مي دهند و شهادت را در اين راه پذيرا مي شوند و تشييع جنازه هر شهيدي به تعداد تظاهرات كنندگان اضافه مي شود، كاملاً معلوم است كه هويت نيروهاي انقلاب چيست، هدف آنان چيست و مقصد آنان كجاست و تا كجا حاضر به پرداخت هزينه اند و تا كي در صحنه مي مانند و حتي مي توان فهميد كه اين الگو قبلاً در كجا تجربه شده و اين مردم چشم به كدام تجربه دارند. اما همه اين ها براي غرب و نيروهاي وابسته به آن ضرر دارد و بايد با آدرس هاي ديگر كور شوند و زمان براي سوار شدن و خاموش كردن اين امواج فراهم شود.

به واژگان يك بار ديگر نگاه كنيد «بهار عربي»! بهار يعني چه؟ آيا مراد رويش است يا كوتاه مدت بودن زمان آن ها آيا براي اين نيست كه تحولات را به همين چند كشوري كه از دي تا فروردين حركت كردند، محدود نمايند؟ به هر حال از اين واژگان معناي روشني كه همه درباره آن اتفاق نظر داشته باشند بيرون نمي آيد.«جنبش هاي فيس بوكي» يعني چه آيا غير از اين است كه از يك سو فانتزي و تفريحي بودن و در نتيجه بي دوام بودن را به اين جنبش ها نسبت دهند و از سوي ديگر نوعي منشأ غربي- تكنولوژيكال بودن- را به اين انقلاب ها نسبت بدهند. جالب اين است كه در اكثر اين كشورها دسترسي به اينترنت و نيز رسانه هاي فضايي بسيار محدود بوده است، در ليبي تعداد كساني كه دسترسي به اينترنت دارند از 200 هزار نفر هم كمترند و تعداد مراجعان به فيس بوك كمتر از 10000 نفر در كل ليبي بوده است، در يمن اين عدد و رقم به 10درصد ليبي مي رسد و در بحرين به كمتر از 10درصد يمن و...

«جنبش 6 ژوئن و... يعني چه آيا غير از اين است كه از يك سو بي هويت بودن و از سوي ديگر حادثه بودن جنبش هاي منطقه عربي را مي خواهند القا نمايند. «جنبش جوانان عرب» هم هويت معيني را نشان نمي دهد و فقط بيانگر نقش آفريني يك طبقه خاص مي باشد و تاكيد بر جوان بودن، احساسي و بي ريشه بودن و در نتيجه گذرا بودن را تداعي مي كند.

اما البته اين نامگذاري ها اگر چه در ادبيات سياسي جايي براي خود پيدا كرده و در كشور ما نيز مورد استفاده مجامع سياسي و رسانه اي هستند ولي ناكارآمد و ناكافي بودنشان به اثبات رسيده است.

اين انقلاب ها همانگونه كه اشاره شد هويت كاملاً روشني دارند و برخلاف بعضي از چهره هاي سياسي كه براي تبيين اين انقلاب ها از وجوه مختلفي حرف مي زنند، انقلاب هاي عربي يك وجه دارند و در يك نقطه بهم مي رسند و آن يك وجه هم «اسلام» است و همه نمادهايي كه به آن اشاره شد از اين وجه خبر مي دهند. اما اين كدام اسلام است آيا يك اسلام غيرسياسي و سنتي است كه در قالب قرائت قرآن كريم به قصد صرف كسب فيض و ثواب خوانده مي شود و يا در قالب تقيد به نماز جماعت و جمعه با قصد صرف ثواب و تقرب به خدا متجلي مي شود يا اسلام از نوعي ديگر است.

بعضي از تحليل گران مدعي اند كه اين نمازها، قرآن ها و تكبيرها، محاسن و ظواهر مذهبي مردان، حجاب زنان و مسائلي از اين قبيل كه در تظاهرات مصري ها، تونسي ها، ليبيايي ها، يمني ها، بحريني ها و... مشاهده مي شوند، اين ها برخاسته از عادات مردم است و به هيچ وجه از يك جنبه سياسي حكايت نمي كنند و براي اثبات مدعاي خود مي گويند ببينيد اين ها در زمان حكومت رژيم مبارك هم اهل نماز و قرآن و... بوده اند و از سوي ديگر قرآن و نماز و... ميان نيروهاي رژيم مبارك و... با مردم انقلابي، مشترك است و لذا به هنگام سخن گفتن از ماهيت و هويت جنبش ها بايد اين قدر مشترك را كنار گذاشت و به مسائلي كه چندان بروزي در ظواهر و نمادها ندارند توجه كرد!

اين در حالي است كه با اين تحليل مي توان ادعا كرد كه اسلام در پيدايي انقلاب اسلامي هم نقشي نداشته چرا كه شاه و امام خميني هر دو مسلمان بودند و بسياري از ارتشي هاي شاه هم اهل نماز و روزه بودند. اگر اين را درباره انقلاب ايران بتوان پذيرفت درباره انقلاب مصر و... را هم مي توان پذيرفت اما جواب مهمتر ديگر اين است كه مردم انقلابي وقتي نمازجمعه را مبدأ حركت قرار مي دهند و مهمترين شعار آنان «الله اكبر» است در واقع نمي آيند كه صرفاً نمازي خوانده باشند و واژه اي بيان كرده باشند آنان مي خواهند بگويند ما عميقاً مذهبي هستيم و اعتلاي دين را مدنظر داريم و همه خواسته هاي خود را در دين جستجو مي كنيم. اما اين كدام اسلام است كه مي توان با آن رژيم مبارك را ساقط كرد، سفارت رژيم صهيونيستي را به تصرف درآورد و در مقابل غرب ايستاد كاملاً واضح است اين آن اسلامي نيست كه يك ژنرال ارتش مصر بعنوان يك وظيفه شخصي و به قصد صرف ثواب، آن را در عمل فردي دنبال مي كند و اين نماز ميدان التحرير، التغيير، لؤلؤ و... آن نمازي نيست كه يك نفر در مسجد يا در خانه خود مي خواند. اين نماز آن نمازي است كه حضرت امام درباره آن مي فرمودند: «نماز بلندترين فريادهاست».

با اين وصف گزاره هاي ديگري هم وجود دارند كه به بعضي از آنان اشاره مي شود:
1- يك هفته پس از سقوط رژيم بن علي در تونس، يك نمايشگاه كتاب به همت عناصر فعال انقلاب تونس در پايتخت اين كشور برگزار مي شود و حدود دو ميليون نفر از شهروندان اين كشور- يعني 20درصد جمعيت- از آن ديدن مي كنند. حدود 10 روز بعد بعضي از دست اندركاران نمايشگاه را در همايشي در تهران ملاقات كردم. اين ها مي گفتند بيش از هر كتابي در اين نمايشگاه كتاب هاي امام خميني، امام خامنه اي، شهيد مطهري و ساير علماي برجسته ايران فروخته شد و-تقريبا- همه ابتدا از كتاب هاي امام خميني سراغ مي گرفتند كه ما به اندازه اي در اختيار نداشتيم كه پاسخگوي همه باشيم. مشابه همين مطالب را يك روحاني ايراني كه همان روزها به تونس سفر كرده بود، نقل مي كرد و مي گفت به اكثر شهرهاي كشور كوچك تونس سفر كرده و مورد استقبال جدي شهروندان اين كشور واقع شده است.

2- در اواسط انقلاب مصر، حضرت امام خامنه اي- دامت بركاته- خطبه اي خوانده و كار رژيم مبارك را تمام شده خواندند و ارتش مصر را از مقابله با مردم برحذر داشتند. سخنان حضرت آقا بطور همزمان در قاهره پخش شد و بصورت SMS نيز دست به دست گرديد و شور جديدي در ميان تجمع كنندگان ميدان التحرير و... پديد آورد. بسياري از انقلابيون مصري گفته اند كه اين خطبه تاثير زيادي در سقوط رژيم مبارك داشته است و اين همه در حالي بود كه بعضي از رهبران احزاب سنتي نظير الوفد و الغدو حتي بعضي از رهبران محافظه كار اخوان اصرار زيادي داشتند تا تاثيرپذيري جوانان مصري از انقلاب اسلامي و رهبري آن مطرح نشود.

3- چهره هاي شاخص انقلاب ها در مصر، تونس، ليبي و... طي هفته هاي اخير روي اين نكته تاكيد كرده اند كه در نظام آينده سياسي كشور متبوع خود هيچ قانوني كه مغاير اسلام و شريعت باشد به تصويب نخواهد رسيد و بعضي هم با صراحت بيشتري گفته اند مقصد نهايي حاكميت اسلام است و از سوي ديگر هيچ ترديدي در اين وجود ندارد كه در هر كدام از اين كشورها قدرتمندترين گروه ها علنا دنبال حاكميت اسلامي هستند. همين چند روز پيش يك موسسه نظرسنجي گفت جنبش النهضه به رهبري راشد الغنوشي در تونس از نظر جلب آراء شهروندان در رأس گروههاي سياسي قرار دارد. اين گروهي است كه در اساسنامه خود هدف نهايي را تشكيل دولت اسلامي اعلام كرده است.

همين موضوع در يمن و در بين حوثي ها، در مصر و در ليبي بين نيروهاي اخوان وجود دارد و از قضا اگر به فضاي سياسي متكثر اين انقلاب ها نظري بياندازيم در مي يابيم كه مهمترين نقطه مشترك گروههاي مختلف، «اسلام» است و محوري ترين واژه در محاورات گروهها و توده ها همين واژه اسلام است. بعنوان مثال در ليبي ميان نيروهاي شوراي انتقالي، نيروهاي وابسته به جريان سنوسي، نيروهاي اخوان- كه تفاوت هايي هم با اخوان مصر دارند- و نيروهاي تشكيل دهنده كميته هاي نظامي، روي اينكه اسلام محور قانونگذاري و حكومت خواهد بود توافق وجود دارد و وقتي اين هدف اعلام مي شود هيچ مخالفتي را در فضاي داخلي ليبي برنمي انگيزد. خب اين كدام اسلام است كه قابليت تاسيس يك دولت پايدار را دارد و كدام تجربه در معرض تماشاي مردم و نخبگان در اين كشورهاست؟

4- نكته ديگر اعترافات بي پايان دشمنان اسلام در خصوص ماهيت انقلاب هاي مردمي در كشورهاي عربي است. امروز براي صهيونيست ها و آمريكايي ها هيچ ترديدي باقي نمانده كه جايگزين همه رژيم هاي ساقط شده عربي، اسلام خواهد بود و اين خواسته اي نيست كه به مصر، تونس، يمن، بحرين و ليبي محدود باشد بلكه در همه جهان اسلام طرفدار آماده جانبازي دارد و اين در گام بعدي به پيدايي جنبش هاي ديني در جهان مسيحيت منجر مي شود و رژيم هاي سكولار غرب را ساقط خواهد كرد كه نشانه هاي آن كم و بيش در اروپا به چشم مي خورد.

5- انقلابات در منطقه عربي بدون استثنا رژيم هاي وابسته به غرب اعم از آنكه مانند مصر جمهوري باشند يا مانند بحرين پادشاهي باشند را هدف قرار داده و در مدت كوتاهي به ساقط شدن يا تعليق اين رژيم ها منجر شده است و چندي پس از آن نمادهاي قدرت غرب در اين كشورها- سفارت خانه ها و به عبارت بهتر لانه هاي جاسوسي و طراحي فتنه- را در آماج خود قرار داده است و برخلاف گذشته مانورهاي نظامي و شليك گلوله ها هم نتوانسته مردم انقلابي را عقب براند و جالب اين است كه احزابي كه تا همين چند ماه پيش هم حمله به نمادهاي غرب را خطرناك و نادرست ارزيابي مي كردند نيز به صف جوانان خشمگين ملحق كرده است. اين ها همان چيزهايي است كه ما در انقلاب خودمان شاهد بوديم و حتما نتيجه آن هم همان نتيجه انقلاب ما خواهد بود. اما هر كشور حكايت جداگانه اي هم دارد كه زمان وقوع اين تحولات و مدت طي اين طريق را مشخص مي كند.

خراسان:آسيب شناسي «اجرا»، در جهاد اقتصادي

«آسيب شناسي اجرا، در جهاد اقتصادي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي خراسان به قلم حميد مقدم است كه در آن مي‌خوانيد؛پنج ماه از سال جاري که با تدبير مقام معظم رهبري به عنوان سال جهاد اقتصادي نام گذاري شده، گذشت. در اين مدت مديران، نخبگان، فعالان اقتصادي، صاحب نظران و... اظهارنظرهاي متفاوت و متنوعي در زمينه علل نام گذاري، تعريف، ابعاد، الزامات، اولويت ها و برنامه هاي خود در اين سال نمودند. با اين وجود به نظر بيانات رهبري در ديدار اخير خود با فعالان و برگزيدگان بخش هاي اقتصادي شايد در تبيين اولويت هاي جهاد اقتصادي در سال جاري و به نوعي ادامه اين عرصه در سال هاي آتي نقش پراهميتي داشته باشد. اهم محورهاي مورد تاکيد ايشان در اين ديدار عبارت بودند از:

* توجه و برنامه ريزي در مقابل تحريم ها و فعال کردن ظرفيت هاي داخلي

* عنايت به بهم پيوستگي چشم انداز، سياست هاي کلي اصلاح الگوي مصرف، نظام اداري، اشتغال، اصل ۴۴ و پياده سازي برنامه پنجم متناسب با اين اسناد

* ضرورت آماده سازي زيرساخت هاي کشور براي فعال نمودن پتانسيل منابع انساني جوان

* جبران کمبودهاي باقيمانده از برنامه چهارم نظير رشد ۸درصدي، اشتغال، سرمايه گذاري، کاهش تورم

* توانمندکردن بخش خصوصي و جلوگيري از سوء استفاده ها دراصل ۴۴

* مبارزه با مفاسد اقتصادي به عنوان رکن اساسي سالم سازي فضاي اقتصاد

* اجراي سياست هاي حمايتي از توليد به عنوان قائمه اقتصاد

* صرفه جويي در انرژي، افزايش بهره وري و نوسازي ماشين آلات در بخش خصوصي

* نظارت بر استفاده صحيح از تسهيلات پرداختي به بخش خصوصي

* کنترل و نظارت بر واردات به خصوص در بخش کشاورزي

* افزايش صادرات غيرنفتي با توجه به عناصري نظير کيفيت، مشتري مداري و... و مثبت شدن تراز تجاري کشور

* تهيه برنامه جامع براي رشد تعاون

* معرفي صحيح فرصت هاي سرمايه گذاري به بخش خصوصي واقعي

دقت نظر ايشان در تبيين هرکدام از اين محورها حاکي از اشراف بر مسائل موجود و آسيب هاي کشور در اين عرصه ها دارد. تبيين و تحليل، ترسيم دقيق وضع موجود و تهيه راهبردها و راهکارهايي براي برون رفت از اين مسائل و تحقق اين اولويت ها از جمله اقدامات کليدي است که به نظر بر دوش مديران و کارشناسان دولتي ، فعالان بخش خصوصي و فرهيختگان و نخبگان کشور مي باشد.

از سوي ديگر دستگاه هاي نظارتي متولي نظير سازمان بازرسي و نيز رسانه ها، تشکل هاي دانشجويي و ساير مجموعه  هايي که وظيفه مطالبه گري عمومي و امر به معروف و نهي از منکر جمعي به عهده آنان است لازم است اين اولويت ها را از بخش هاي ذي ربط پيگيري نمايند.

امروز متاسفانه يکي از مسائل کليدي پيش روي کشور که در آسيب شناسي رهبري نسبت به وضع موجود نيز بدان اشاره شده است، ضعف جدي در تحقق برنامه ها، چشم انداز و سياست هاي کلي نظام است. به طوري که در جلسه اخير رياست سازمان بازرسي کل کشور با اعضاي اتاق بازرگاني صنايع و معادن استان به عنوان يکي از کليدي ترين موضوعات مورد توجه اين سازمان بدان اشاره شد. وي با طرح اين سوال که چرا اسناد بالادستي، قوانين و برنامه ها در کشور به خوبي اجرا نمي گردد!؟ از حاضران خواست تا به تحليل اين موضوع بپردازند.

واقعيت موجود در بسياري از زمينه ها گوياي اين نکته است که بعضا کشور در مرحله آسيب شناسي و شناخت ابعاد مسئله و نيز تا حدودي در عرصه طراحي سياست ها، راهبردها، راه کارها و برنامه ها به توفيقات خوبي دست پيدا کرده است اما متاسفانه در عرصه اقدام و پياده سازي اين عناصر با مشکلات جدي زير روبه رو هستيم:

* عدم توجه به اهداف کليدي اسناد و برنامه ها و ذبح آن در چارچوب آيين نامه ها و محدوديت هاي دستورالعمل هاي اجرايي ناقص

* عدم باور و اشراف مجريان بر اهميت برنامه ها و رويکردهاي خودمحوري و استقلال طلبي در عمل،

* فقدان توجه به اصل اساسي «استمرار» و پيگيري مجدانه در به نتيجه رسيدن کارها،

* فقدان رويکرد همه جانبه نگري و ايجاد ارتباط بين فعاليت بخش هاي مختلف.

* ضعف در مديريت اقتضايي و برخورد با مسائل مستحدثه (اصلاح در عمل).

* فقدان نظارت کافي در مرحله اجرا در حوزه بينشي و به ويژه روشي

* عدم واگذاري امور غيرحاکميتي به ساير بخش ها ي موجود در جامعه در جهت تسريع در امر اجرا.

* ضعف در کاربرد ابزارهاي نوين مديريتي، فناوري اطلاعات و ...

* عدم هماهنگ سازي سازمان، ساختار و منابع انساني با اقدامات طراحي شده و ايجاد انگيزه هاي کافي در بدنه براي پيشبرد امور و ...

به نظر نگارنده عدم توجه به مسائل فوق که مي توان آن ها را به عنوان آسيب شناسي کشور در حوزه «اقدام» نامگذاري نمود، تحقق هدف گذاري هاي موجود در کشور را- که اگرچه ممکن است در برخي موارد با کاستي هايي نيز مواجه باشد- دچار خلل مي کند.

به عنوان مثال در اجراي سياست هاي اصل ۴۴ قانون اساسي در بخش خصوصي سازي، هدف مصرح سياست گذار تقويت نقش بخش خصوصي در اقتصاد بوده است که اين مهم را از طريق واگذاري بنگاه هاي دولتي و بازنمودن بسياري از عرصه هاي اقتصادي براي بخش خصوصي فراهم نموده است.

اما در عمل دولت با تمرکز صرف بر واگذاري ها چنان اقدام نموده است که بخش خصوصي واقعي تنها حدود ۱۳درصد و بخش تعاوني بدون هيچ سهمي در اين عرصه حضور پيدا کردند. علت اصلي اين امر را نيز مي توان به عدم توجه به الزامات ورود بخش خصوصي در اقتصاد کشور در عمل و نيز عدم طراحي و بعضا اجراي اقدامات لازم براي توانمندنمودن اين بخش دانست.در بسياري از برنامه هاي کلان ديگر در کشور نيز نظير بسته هاي حمايتي از بخش توليد، تخصيص تسهيلات، اشتغال، توسعه حمل و نقل (تبصره ۱۳) و ... نيز مي توان ردپايي از نارسايي هاي حوزه «اقدام» يا «اجرا» يافت.

نکته قابل توجه اين که رهبري تمرکز بر اين مسئله اساسي را در کشور با تاکيد و تبيين مکرر موضوع «جهاد» در کنار مسائل اقتصادي موجود پيگيري نموده اند؛ لذا «جهاد» که حوزه مفهومي آن بيشتر گره خورده به عرصه «اقدام» است شايد از اين حيث براي نام گذاري امسال انتخاب شده است.با اين همه اميد است در سال جهاد اقتصادي در کنار توجه به موانع توسعه اقتصادي در کشور به امر بسيار کليدي موانع اقدامات «جهادي» نيز در پرتو فرمايشات رهبري توجه بيش از پيش صورت گيرد تا شاهد افزايش سرعت اجراي سياست ها و پياده سازي برنامه ها مطابق با هدف گذاري هاي صورت گرفته باشيم. 

جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛فضاي اين هفته به شدت تب‌دار مسائل مالي و اقتصادي بود و سرانجام غده چركين بي‌انضباطي‌هاي مالي سالهاي اخير به شكل تخلفات گسترده، سرباز كرده و خود را نشان داد. در اين هفته رئيس ديوان محاسبات كشور كه ظاهراً طاقتش به سر رسيده و ظرفيت تحملش لبريز شده، لب به شكوه گشود و بي‌انضباطي و تخلفات مالي دولت را به عنوان بزرگترين مشكل اقتصاد كشور عنوان كرد. وي يكي از بي‌انضباطي‌ها و تخلفات مالي سال گذشته را نامشخص بودن وضعيت صندوق توسعه ملي و ميلياردها دلاري دانست كه از منابع نفت و گاز به آن وارد مي‌شود و متأسفانه هيچكس خود را موظف به اعلام وضعيت و موجودي اين صندوق نمي‌داند.

رئيس ديوان محاسبات معتقد است اگر انضباط مالي در كشور حاكم شود، برخي از سوءاستفاده‌ها و اختلاس‌ها كه به ارقام نجومي رسيده اند، كاهش مي‌يابد. وي وعده‌هاي رئيس‌جمهور در زمينه امكان افزايش 3 برابري يارانه‌هاي نقدي از محل درآمد هدفمندي يارانه‌ها، حتي درصورت افزايش قيمتها را غيرممكن و توخالي دانست و از مسئولين خواست مراقب وعده‌ها و سخنان بدون پشتوانه خود باشند. وي به برداشت‌هاي غيرقانوني و بدون مجوز از درآمدهاي نفتي و بودجه جاري براي پرداخت يارانه و عدم بازگشت آنها از سوي دولت اشاره كرد و ادامه اين بي‌انضباطي‌ها را به ضرر نظام و پيچيده شدن مشكلات اقتصادي توصيف نمود.

در اين هفته همچنين ماجراي اختلاس 3 هزار ميليارد توماني از بانك صادرات به طور گسترده به بيرون درز كرد و نقل تمام محافل خبري، اقتصادي و سياسي كشور شد درحالي كه مسئولان نظارتي و بانكي از ارائه توضيحات شفاف در اين خصوص خودداري كرده و توپ را به زمين يكديگر انداختند.

اواسط ماه رمضان بود كه خبري كوتاه در رسانه‌ها مبني بر كشف اختلاس 3 هزار ميليارد توماني در بانك صادرات منتشر شد. اعلام اين خبر موجب شكل گيري ابهاماتي در فضاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي كشور شد؛ اين مهم از آنجا حائز اهميت است كه رقم اين اختلاس در قياس با اختلاس‌هاي قبلي بسيار بالاتر بوده و طبق گفته رئيس بازرسي كل كشور اختلاس بانك صادرات بزرگترين اختلاس در كل كشور است. اما در روزهاي نخست كه اين خبر اعلام شد مسئولان بانك مركزي و بانك صادرات اظهارنظر دقيق و كارشناسي در اين خصوص ارائه ندادند و تصميم گرفتند با سكوت، موضوع را پيش ببرند. به هر حال با گذشت روزها و هفته‌ها، ابعاد تازه‌اي از بزرگ‌ترين اختلاس كشور كشف و رسانه‌اي شد.

همان طور كه در خبرهاي مربوط به اختلاس آمده، سركرده باند اختلاس گران توانسته 2 هزار و 800 ميليارد تومان با استفاده از جعل اسناد بانك صادرات از بانك‌هاي ملي، سپه، سامان، پاسارگاد، پارسيان، رفاه و ملت برداشت كند. طبق گفته‌ها، اين فرد توانسته با اختلاس از اين طريق، كارخانه‌هاي بزرگي را خريداري و سهامدار شركت‌هاي توليدي خاص شود. اين فرد همچنين قصد داشت با استفاده از پول‌هاي به دست آورده از طريق كلاهبرداري، بانك آريا را نيز تأسيس كند. اين فرد همچنين با نفوذي كه در سيستم بانكي پيدا كرده بود قصد داشت از يك بانك نيز مبلغ زيادي وام دريافت كند كه در آخرين لحظات، پرداخت تسهيلات به وي متوقف شد.

اين اختلاس بزرگ و دهها موارد ديگر كه هنوز رسانه‌اي نشده، نتيجه همين بي‌انضباطي‌هاي مالي است كه در سالهاي اخير و در پي انحلال سازمانهاي نظارتي مانند سازمان برنامه و بودجه و يا تضعيف ديگر نهادهاي نظارتي صورت گرفته و جريان سياسي خاصي را در نظام اقتصادي و مالي حاكم كرده كه بي‌محابا به دست اندازي بر منابع عمومي و ملي ادامه مي‌دهند. قطعاً مهمترين وظيفه دلسوزان نظام در شرايط كنوني براي جلوگيري از سوءاستفاده و دست اندازي به دارائيهاي عمومي، تقويت دستگاههاي نظارتي، ايستادگي در مقابل بي‌قانوني‌ها و برخورد سريع و قاطع با متخلفان دانه درشت مي‌باشد كه متأسفانه سكوت و خوشبيني بيش از اندازه در اين سالها، چيزي جز پررنگ شدن خط انحرافي عايد مردم نكرده است.

در هفته اخير همچنين نابساماني و لجام گسيختگي در بازار ارز و سكه و افزايش لحظه‌اي اين شاخص‌هاي مالي، عرصه را برتوليد كنندگان تنگ‌تر كرد. بخش مولد جبهه اقتصادي كشور كه از يكسو با خلف وعده دولت در پرداخت يارانه نقدي به توليد كنندگان و عدم پرداخت جايزه به صادر كنندگان مواجه است، با افزايش قيمت ارز، روز به روز قدرت توليد و رقابت خود را از دست مي‌دهد و با تنگناي مالي بيشتري مواجه مي‌شود.

 افزايش لحظه‌اي قيمت سكه و ارز و عدم مديريت براين عرصه باعث شده مردم از عوارض مستقيم و غيرمستقيم آن بر كاهش ارزش پول ملي، تورم و ركود در توليد، لطمات بسياري ببينند و مشخص نيست كه چه كسي مسئول عواقب خسارت بار اين وضعيت بر اقتصاد كشور خواهد بود.

در عرصه رويدادهاي بين الملل چند موضوع در اين هفته از برجستگي خاصي برخوردار بودند. حمله به سفارتخانه‌هاي آمريكا در ليبي و افغانستان، تظاهرات بزرگ مردم مصر عليه رژيم صهيونيستي و تسخير سفارت اسرائيل در قاهره و آمادگي مردم اردن براي برپايي تظاهرات ضدصهيونيستي از اهم اين حوادث به شمار مي‌آيند.

ناظران سياسي اين روزها در نگاه تحليلي به حادثه حمله مردم مصر بويژه جوانان به سفارت رژيم صهيونيستي، آن را به آغاز يك حركت مردمي و سونامي عربي تشبيه كردند كه شمارش معكوس زوال صهيونيسم را به همراه دارد. آنچه روز جمعه گذشته در قاهره روي داد، تنها نمونه كوچكي است از اتفاقاتي كه از اين پس رژيم صهيونيستي بايد در كشورهاي اسلامي و حتي در سطح بين‌المللي منتظر وقوع آن باشد. موجي كه اين حركت آغاز كرد، همان خشم توفنده‌اي است كه پس از بيداري اسلامي و بهار عربي، توقع آن در كشورهاي عربي مي‌رفت و به دلايل گوناگون تاكنون به تعويق افتاده بود ولي جوانان غيور مصري اين بار حركتي را آغاز كردند كه بي‌هيچ ترديد درصورت تداوم آن در ساير كشورهاي عربي و اسلامي، همانگونه كه ديوارهاي سيماني اطراف سفارت رژيم صهيونيستي را در قاهره ويران كرد،رژيم صهيونيستي را نيز درهم خواهد كوبيد.

 بسياري از تحليلگران معتقدند اينكه سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره پس از سقوط رژيم مبارك به فعاليت خود ادامه مي‌داد، امري كاملاً غيرطبيعي بود ولي حركت تسخير سفارت رژيم صهيونيستي و فراري دادن ديپلماتهاي اين كشور از قاهره نشان داد آنچه طبيعي است، پاكسازي كشورهاي اسلامي از ديپلماتها و سفارتخانه‌هاي رژيم صهيونيستي است و ملتهاي عرب و مسلمان، حق و حقوق شان تنها با نابودي كامل صهيونيسم محقق خواهد شد.

حمله به سفارت و مقر صهيونيستها در قاهره كه موجب فرار 70 ديپلمات اسرائيلي شد، گذشته از اينكه اقدامي بود كه لرزه بر اندام اسرائيلي‌ها افكند، خود جاي طرح اين سوال را دارد كه به راستي اين تعداد زياد از ديپلمات‌هاي اسرائيلي اين روزها در مصر چه مأموريتي برعهده داشتند؟ آيا مأموريتشان به جز فتنه انگيزي و ايجاد هرج و مرج طايفه‌اي و حمايت از دسيسه‌ها و توطئه‌هاي غرب براي منحرف كردن اهداف انقلاب مصر چيز ديگري است؟

حمله جوانان مصري به سفارت رژيم صهيونيستي موجب دستيابي آنان به اسناد و مدارك مهمي شد. اسناد محرمانه‌اي كه مصري‌ها آنها از طبقه هيجدهم مقر لانه جاسوسي اسرائيل يافتند، همان اسناد خيانت مبارك به ملت مصر و به ويژه فلسطينيان بود، از جمله آنها مكاتبات بين مسئولان سفارت رژيم صهيونيستي و مقامات وزارت كشور مصر براي گرفتن جواز بود تا مسئولان اسرائيلي به راحتي در مصر سلاح حمل كنند كه مسئولان رژيم مبارك به اين درخواست پاسخ مثبت دادند. حمله مردم مصر به سفارت رژيم صهيونيستي در واقع پيام را به همراه داشت، نخست اينكه صهيونيستها در سالهاي آخر حيات خود و قبل از آنكه موج بيداري اسلامي آنها را نيست و نابود كند و بدون آنكه منتظر اقدامات عملي مسلمانان باشند، به اراده ملت فلسطين تن در دهند.

دومين پيام اين حركت به ملتهاي مسلمان بود آنچه براي سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره رخ داد، در انتظار ساير سفارتخانه‌هاي اين رژيم و حاميانش در منطقه است و نوك پيكان انقلاب به سوي تسخير لانه‌هاي جاسوسي نشانه رفت است. از اين رو مسلمانان ليبي و افغانستان هفته جاري با حمله به سفارت آمريكا هشدار دادند ملتهاي مسلمان عزم خود را براي بازپس گيري كرامت از دست رفته شان جزم كرده و تا محو اسرائيل پيش خواهند رفت و در اين راه، هيچ ديوار حايل و مانعي نمي‌تواند آنها را از دستيابي به اهداف شان باز دارد.

از همين رو ملت مسلمان اردن كه سالهاست تحت سلطه يكي از حاميان رژيم صهيونيستي قرار دارد و نتوانسته اقتدار و عزت اسلامي خود را به نمايش بگذارد، آغاز يك حركت توفنده را نويد داده كه با تظاهرات ضد صهيونيستي امروز كليد خواهد خورد و آنان نيز خواستار بسته شدن لانه جاسوسي اسرائيل در كشورشان و پاك كردن اين لكه ننگ از پيشاني ملت هستند.

رسالت:حمايت از بيداري اسلامي

«حمايت از بيداري اسلامي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمود فرشيدي است كه در آن مي‌خوانيد؛600 تن از متفكران جهان اسلام و خارج از جهان اسلام،‌ حتي كشورهاي اروپايي و آمريكايي روزهاي 26 و 27 شهريور ماه در اجلاس بين‌المللي بيداري اسلامي در تهران مشتاقانه گردهم مي‌آيند تا درباره چشم‌انداز،‌ اهداف و پيامدهاي بيداري اسلامي گفتگو كنند و بويژه دغدغه آسيب‌شناسي اين حركت‌ها را مورد بررسي قرار دهند. تا مبادا عدم مراقبت از دستاوردها و نيز اختلاف افكني دشمنان، مانع دستيابي به پيروزي نهايي و حتي مصادره انقلاب به نفع نظام سلطه جهاني گردد طبعا تجربيات ايران از شكست در نهضت مشروطيت و نهضت ملي شدن نفت و هوشياري در استمرار انقلاب اسلامي، سرمايه گرانسنگي براي حركت بيداري اسلامي در اين زمينه است.

طي 33 سال گذشته، ايران عرصه گفتگو و رفت و آمد نخبگان و انديشمندان جهان اسلام و بسياري از انقلابيون جهان بوده است و آنان بارها آمده‌اند تا درس انقلاب را بياموزند و اينك كه جمعي از آنان از عهده آزمون انقلاب برآمده‌اند، با نگاهي خريدارانه مي‌آيند تا از نظام سياسي جمهوري اسلامي و مردمسالاري ديني، ‌الگوبرداري كنند.

به راستي آيات قرآن كريم، چه زود تفسير شد و وعده‌هاي الهي چقدر نزديك بود كه ياري خداوند و ورود فوج فوج مردمان را به دين خدا وعده مي‌داد اما اوراق تاريخ آنچنان به سرعت ورق مي‌خورد كه تنها صاحبان بينش توحيدي توانايي درك و تحليل و باور اين تغييرات را دارند.

34 سال پيش كه مردم قم براي دفاع از اسلام قيام كردند، كمتر كسي تصور مي‌كرد در اندك مدتي اين قيام در سراسر ايران فراگير شود. اين‌گونه تحليل مي‌شد كه قم شهري مذهبي است و باورهاي ديني در ساير شهرها، همانند قم، ريشه‌دار نيست اما شد آنچه شد و روزي كه انقلاب اسلامي مردم ايران به پيروزي رسيد هم شايد كمتر كسي مي‌توانست تصور كند كه در كمتر از چهار دهه صداي پاي اين انقلاب در تونس و مصر ويمن و بحرين و ليبي و ... شنيده شود.

در حقيقت آن روز كه رژيم شاهنشاهي در ايران سرنگون شد،‌ كاخ ستمگران جهان لرزيد و شكاف برداشت و آنان هرچه در توان داشتند طي اين سال‌ها به كار گرفتند تا با كانون ايجاد موج بيداري اسلامي مبارزه كنند اما هر تدبيري كه انديشيدند و هر حيله‌اي كه به كار گرفتند، موجب تقويت امواج بيداري مسلمانان شد و دامنه آن را گسترش داد. به تعبير حكيم توس

چو تيره شود مرد را روزگار
همه آن كند كه‌اش نيايد به كار

چه بسا اگر شب و روز عليه ايران اسلامي توطئه نمي‌كردند نام ايران با اين سرعت در جهان پرآوازه نمي‌شد و كنجكاوي جهانيان را بر نمي‌انگيخت اما اين حديث را از زبان بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران شنيده‌ايم و به خاطر داريم كه:
لايزال يؤّيد هذا الدين برجل فاجر
"همواره اين دين توسط افراد فاجري تقويت مي‌شود" يعني مخالفت ستمگران با اسلام، برخلاف خواسته‌شان، به تحكيم اسلام مي‌انجامد.

البته روزي كه پيامبر گرامي اسلام (ص) از سقوط دو امپراتوري بزرگ آن دوران خبر داد، روزي كه امام خميني (ره) وعده سرنگوني رژيم شاه را داد و نيز روزي كه فروپاشي ابرقدرت اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي را پيش‌بيني كرد، در تمامي اين مراحل عده‌اي خودباخته اين وعده‌ها و بشارت‌ها را به تمسخر مي‌گرفتند. امروز هم كه كاخ ستمگران يكي پس از ديگري فرو مي ريزد و آنان مذبوحانه به تماشاي دو مينوي فروپاشي لانه‌هاي جاسوسي خويش نشسته‌اند و جز ابراز نگراني و دست به دامان يكديگر شدن و يكديگر را تسلا دادن،‌چاره‌اي نمي‌يابند. عده‌اي بيداري اسلامي را هنوز باور نكرده‌اند يا نمي‌خواهند باور كنند و يا ماموريت دارند كه باور نكنند و اظهار مي‌دارند كه "اين بازي آمريكايي‌هاست"

اما ناخداي كشتي انقلاب مژده مي‌دهد كه:
"حركت‌هاي عظيم اسلامي، مقدمه تحولي بزرگتر و حاكميت اسلام است" و حتي كشيده شدن دامنه موج عدالتخواهي به كشورهاي اروپايي را پيش‌بيني مي‌كند و قاطعانه به همه مسئولان ذيربط كشور دستور مي‌دهد كه:
"موضع ما حمايت از حركت‌ اسلامي در منطقه و تقويت آنهاست"
اينك ايران اسلامي كه با درايت و مديريت ولايت فقيه، از مبارزه‌اي نفس‌گير با استكبار جهاني سربلند بيرون آمده است به عنوان قدرتي فرهنگي، سياسي،‌ علمي و هسته‌اي و تاثيرگذار در جهان اسلام و جهان، در تدارك تكميل و تعالي نظام سياسي مردمسالاري ديني است و بر آن است تا نظام اقتصادي خويش را براساس عدالت اسلامي، پي‌ريزي كند همچنان كه در تدارك طراحي نظام تربيتي خود باتكيه بر آموزه‌هاي الهي مي‌باشد تا بشريت و نسل آينده را از يوغ الگوهاي ستمگرانه‌اي برهاند كه نظام سلطه جهاني براي تحكيم اركان خود طراحي كرده است.

حمايت:راز واشنگتن چيست؟

«راز واشنگتن چيست؟»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها آمريكا بيشترين تكاپو را براي به اصطلاح آغاز دوباره روند سازش داشته است. مقامات ارشد آمريكايي مانند اوباما رئيس جمهور و هيلاري كلينتون وزير امور خارجه صراحتا بر لزوم آغاز دوباره روند سازش تاكيد دارند.

 در همين راستا نمايندگان آمريكا شامل دنيس راس و ديويد هيل نيز در روزهاي آينده راهي خاورميانه مي‌شوند. آمريكا همچنين از متحدان اروپايي نيز براي رسيدن به اين مقصود استفاده كرده است كه سفر اشتون مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا و وستروله وزير خارجه آلمان به اين سرزمين‌هاي اشغالي در اين چارچوب است.

با توجه به اين شرايط اين سوال پيش مي آيد كه چرا آمريكا تا بدين حد بر آغاز دوباره روند سازش كه بارها شكست خورده و نيز عدم بازگشايي پرونده تشكيل كشور مستقل فلسطين در مرزهاي 1967 در نشست آتي سازمان ملل تاكيد دارد ؟ در پاسخ به اين پرسش دو نكته قابل تامل است.

نخست آنكه آمريكايي‌ها خود را موظف به حمايت از خواسته‌هاي صهيونيست‌ها مي‌دانند لذا پذيرنده تحولي مغاير با خواست آنها نيستند. بازگشايي پرونده فلسطين در سازمان ملل شكستي سنگين براي صهيونيست‌ها است كه مي تواند بر داخل آمريكا نيز تاثير گذار باشد.

اوباما رئيس جمهور آمريكا و حزب دموكرات براي حضور در انتخابات نيازمند حمايت لابي صهيونيست‌ هستند لذا حمايت از اين رژيم در شرايط كنوني را امري ضروري مي‌دانند.

دوم آنكه بازگشايي پرونده فلسطين در سازمان ملل آمريكا را بر سر دو راهي قرار مي‌دهد كه در هر صورت آن شكست است. در صورت همراهي و يا مخالفت با ساير كشورها در قبال مسئله فلسطين عملا آمريكا بازنده نهايي خواهد بود چرا در هر دو صورت تسليم خواست جهاني شده است.

همچنين مخالفت آن با خواست جهاني چهره واقعي اين كشور را كه ادعاي حمايت از بشريت دارد را بر ملا مي سازد كه به انزواي بيشتر آن بويژه در جهان اسلام منجر خواهد شد. در چنين شرايطي آمريكا تلاش دارد تا به هر نحوي كه شده از بازگشايي پرونده فلسطين در سازمان ملل جلوگيري كرده و به نوعي طرح هاي ديگر را جايگزين آن است.

همواره براي آمريكا اهميت دارد كه
پيشنهاد دهنده و مجري طرح‌ باشد تا از آن جهت تامين منافع خود بهره برداري كند لذا بارديگر طرح سازش را كه ارائه دهنده آن بوده در دستور كار قرار داده است. نكته مهم آنكه تصويب مسئله فلسطين در مجمع عمومي سازمان ملل عرفي خواهد شد كه ساير مسائل نيز در اين مركز بررسي شود كه عملا حذف شوراي امنيت و وتوي آمريكا را به همراه دارد.

در نهايت با توجه به آنچه ذكر شد مي‌توان گفت كه راز حركت آمريكا براي حضور فعال در معادلات سازش و تحولات فلسطين چالشهاي صهيونيست‌ها و هراس واشنگتن از عواقب مسائل ايجاد شده در سازمان ملل است كه براي مقابله با آن به هر ابزاري چنگ مي زنند. 

آفرينش:نياز کشور به خودکفايي همه جانبه

«نياز کشور به خودکفايي همه جانبه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛در يک دهه گذشته به لطف خدا و به همت دانشمندان کشورمان در عرصه نظامي و فناوري هاي موشکي و فضايي شاهد رشد فزاينده و خودکفايي در ساخت و طراحي بسياري از ادواتي بوديم که دانش توليد آن در انحصار چند قدرت برتر نظامي در دنيا بوده است.

ساخت موشک هاي سري شهاب، زلزال، سجيل و... با بردهاي بالا، ساخت جنگنده بومي آذرخش، ساخت ماهواره برهاي فضايي، پرتاب ماهواره هاي سفير و اميد، ساخت رادارهاي پيشرفته، طراحي سايت هاي موشکي و پدافندي و رشد چشمگير در ساخت و طراحي قطعات همگي نشان از توان بالا و قابليت هاي داخلي کشور در اين زمينه ها مي باشد.

امروز دستاوردهاي علمي و پژوهشي دانشگاه مالک اشتر و صنايع دفاع در عرصه هاي نظامي و فضايي با توجه به حجم تحريم ها و کارشکني هاي غرب در عدم دستيابي ايران به فناوري هاي مدرن بر هيچکس پوشيده نيست و در سراسر دنيا عملکرد اين نهادها در زير ذربين قرار دارد.

اما با ديدن اين دستاوردهاي عظيم در عرصه هوا و فضا سوالي براي نويسنده و مطمئنا بسياري از خوانندگان مطرح مي شود که چرا با اين همه پشتوانه علمي در اين عرصه نتوانسته ايم فکري به حال نقاط ضعفمان در عرصه هواپيماهاي مسافربري بکنيم و مانع از زمينگير شدن و يا سقوط اين هواپيماها به دليل نقص فني شويم. نگاه به عملکرد کشورمان در عرصه هاي فضايي و نظامي اين ابهام را دوچندان مي کند و گمان برده مي شود که در اين زمينه آنطور که بايد وشايد به قضيه هواپيماهاي مسافري اهميت داده نمي شود. البته بر اين امر واقفيم که حوزه اين دو مقوله باهم متفاوت است اما آنقدرهم بي ربط به يکديگر نمي باشند.

تحقيق و پژوهش در هر زمينه اي مستلزم سرمايه گذاري مي باشد و مطمئنا اين دستاوردهايي که امروز از سوي دانشمندانمان در عرصه هاي فضايي و نظامي شاهد آن هستيم با سرمايه گذاري هاي چشم گير همراه بوده است که صد البته لازم وضروري بوده است.

اما اوضاعي که در زمينه هواپيماهاي مسافري امروز شاهد آن هستيم موجب شده تا هرچند وقت شاهد يک فاجعه انساني در کشور باشيم که به موجب آن بسياري از هموطنان و سرمايه هاي ملي ما به کام مرگ کشيده شده اند. مطمئنا هرچقدر در زمينه حفظ جان مردم سرمايه گذاري شود بازهم کم است.

اهميت به جان و امنيت مردم و کشوردرمقابل خطرهاي خارجي سبب شده است که امروز ما شاهد خودکفايي درعرصه هاي نظامي و دفاعي هستيم اما نبايد فراموش کرد که مردم در داخل کشورهم نيازمند امنيت جاني هستند. آنچه گفته شد نه از جهت کم اهميت جلوه دادن دستاوردهاي نظامي بود بلکه تاکيد بر قدرت و توانايي دانشمندان نظامي و هوا فضاي کشور بود که در شکستن تاثير تحريم ها و رفع نيازها در زمينه هواپيماهاي مسافري و جان و امنيت مردم توجه بيشتري داشته باشند.

مردم سالاري:فرق تقسيم يارانه و تقسيم شام!

«فرق تقسيم يارانه و تقسيم شام!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم محمد حسين روانبخش است كه در آن مي‌خوانيد؛تقسيم يارانه نقدي بين 70ميليون جمعيت کشور با تقسيم شام در مجلس عروسي يا عزا خيلي فرق مي کند. اين گزاره، اگر چه براي همه ما بديهي است ولي گاهي سخناني که درباره يارانه نقدي بيان مي شود به گونه اي است بايد اين موضوع را به روشني توضيح داد و تبيين کرد! براي افزايش وضعيت يارانه نقدي بايد به روشني معلوم شود که از کدام منبع و با کدام معيار قرار است اين تغيير صورت پذيرد.

آيا اصلا چنين چيزي امکان تحقق دارد، آن هم در شرايطي که اعلام مي شود براي پرداخت همين يارانه فعلي دولت از منابعي استفاده کرده که نبايد مي کرده؟ از سوي ديگر پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي افزايش يارانه نقدي چيست و برفرض تحقق چنين شعارهايي مردم واقعا منتفع مي شوند يا با افزايش تورم، طبقات فرو دست اقتصادي بيش از پيش فقير مي شوند؟

براي پاسخگويي به هر کدام از اين سوالات بايد با معيارهاي علمي، کار کارشناسي کرد و نمي توان مثل داستان شام دادن به دوستان و آشنايان و بچه هاي محل گفت که يک باني پيدا شده که هزينه اش را تقبل مي کند و مردم هم به نان و نوايي مي رسند! همانطور که در بررسي گراني در سطح کشور و براي بررسي آن، نمي توان گفت که مغازه سر کوچه ما قيمت ها را گران نکرده است و موضوع را فيصله يافته دانست.

در روزهاي اخير، وقتي بعد از شش سال رياست محمود احمدي نژاد بر قوه اجرايي کشور، وي مي گويد  که  مي توان يارانه ها را سه برابر کرد و البته در مقابل استدلال هاي نمايندگان مجلس و صاحب نظران از او شنيده مي شود که " بنده گفتم مي شود يارانه ها را سه برابر کنيم اما برخي ها اين را نقطه منفي مي دانند بايد پرسيد چرا ناراحت هستند و نمي خواهند گام هاي بعدي هدفمندي يارانه ها اجرا شود.

" اين سوال پيش ميآيد که موضوع چيست ؟! آيا بايد همان گزاره بديهي بالا ، اينکه تقسيم يارانه نقدي بين 70 ميليون جمعيت کشور با تقسيم شام در مجلس عروسي يا عزا خيلي فرق مي کند بازهم توضيح داده شود؟! آيا توقع اينکه دولت براساس قانون بايد رفتار کند و قانون چنين وضعيتي را نمي پذيرد، ناراحتي است (لابد مثل ناراحتي يک همسايه حسود از اطعام همسايه اش!)؟  آيا انتخاباتي که رقابت در آن بين دوستان ديروز و امروز احمدي نژاد است و بقيه چندان راهي در آن ندارند آن قدر حيثيتي شده که بايد به خاطر آن اين طور شعار داد؟ آيا فاصله صاحب نظران و انديشمندان اقتصادي با دولت چند هزارسال نوري است که اين طورعلم اقتصاد بي فروغ شده است؟

داستان يارانه ها به حق موضوعي ملي است و مي تواند سرنوشت چندين نسل را تغيير دهد.  پايين آوردن اين موضوع در حد دعواهاي جناحي و چنين توصيفاتي از مخالفتها با شعارگرايي دولت در آستانه انتخابات و سو»استفاده از هدفمندي يارانه ها به نفع يک جريان و   گروه، به قيمت بدتر کردن وضعيت اجراي اين قانون، چيزي نيست که به راحتي بتوان از آن گذشت و درباره اش ناراحتي نکرد.
   
تهران امروز:انقلاب‌هاي اسلامي و وضعيت نهايي

«انقلاب‌هاي اسلامي و وضعيت نهايي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در آن مي‌خوانيد؛تحولات اخير در خاورميانه اسلامي، تصادفي و اتفاقي نيست. اينكه در مصر، ليبي، بحرين، يمن، اردن، امواج توفنده امت اسلامي، كاخ‌هاي ظلم و ستم را در هم مي‌كوبند نمي‌تواند صرفا يك همزماني ساده باشد.

اينگونه به‌نظر مي‌رسد كه ملت‌هاي اسلامي به مفهوم امت واحده نزديك مي‌شوند، مهم‌ترين ويژگي امت واحده اسلامي در عبوديت نسبت به خداوند تبارك و تعالي و حريت از غير است اما شيوه‌ها و روش‌هاي هر ملتي براي نزديك شدن به مفهوم امت واحده ممكن است متنوع بوده باشد، در ليبي اجتناب از خشونت امكانپذير نبود اما در مصر همجوشي ملت مسلمان مصر و پايداري و پافشاري آنها، موجب سرنگوني حكومت جابر حسني مبارك شد.

مجموعه اين انقلاب‌ها و دگرگوني‌ها را مي‌توان مجموعه‌اي از نشانه‌هاي تحولات مهم‌تر آينده توصيف كرد. واقعيت اين است كه اسلام در حال بازاحياي معنوي و كمي در نزد امت اسلامي است، شواهد نشان مي‌دهند كه مسلمانان بيش از آنكه بر وجوه افتراق فرقه‌اي و گرايشي خود انگشت بگذارند بر وجوه اشتراك خود توجه دارند. بيداري اسلامي، هوشياري اسلامي را نيز در پي دارد، اساسا اگر اين هوشياري شكل اجتماعي به خود نگرفته بود، بيداري اسلامي در منطقه رخ نمي‌داد.

در آينده‌اي نه‌چندان دور، اسلام و امت اسلامي در برابر امپرياليسم سلطه‌جو و سلطه‌گر و صهيونيسم غاصب قرار خواهد گرفت.

همانگونه كه مقام معظم رهبري در جمع علما، نخبگان و روشنفكران شركت‌كننده در پنجمين مجمع عمومي جهاني اهل بيت عليهم‌السلام فرموده‌اند.«حركت‌هاي عظيم اسلامي اخير در دنياي اسلام، مقدمه تحولي بزرگ‌تر و حاكميت اسلام است و موضع پيروان اهل بيت عليهم‌السلام، حمايت از اين حركت‌هاي اسلامي است.» ترديدي نيست كه نمي‌‌توان از امت واحده اسلامي سخن گفت اما پيروان اهل بيت عليهم‌السلام و پيروان اهل سنت، راه جداسري در پيش گيرند. وحدت، همراهي، همدلي و همكاري، شرط پيروزي امت واحده بر كفر و شرك جهاني است.بن‌مايه امپرياليسم و صهيونيسم برپايه سلطه و برتري استقرار يافته است اما اين سلطه و برتري تا هنگامي امكان‌پذير خواهد بود كه ايده وحدت و بازتوليد مفهوم قرآني امت واحده در نزد ملت‌هاي مسلمان شكل نگرفته باشد.

اكنون به نظر مي‌رسد كه مسلمانان به اصول و بنيادهاي اصيل اسلامي بازمي‌گردند. در اين واگشت مفاهيم اسلامي را بازخواني مي‌كنند و مي‌كوشند بر مبناي اسلام اصيل و ناب محمدي (ص) زندگي دنيوي و معنوي خويش را شكل دهند اما اين واكاوي تنها در ساحت فردي معنا نمي‌يابد بلكه در شكل جماعت و امت است كه مفهوم اصيل خود را وانمايي مي‌كند.اينك مفاهيمي چون مكه، مسجد، نماز جماعت، نمازجمعه، قرآن معاني تازه‌اي مي‌يابند. معاني‌اي كه فارغ از معناي بنيادين آنها در صدر اسلام نيستند.

بر همين اساس است كه الله‌اكبر شعار تمامي ملت‌هايي است كه در برابر حكومت‌هاي جابر قيام و انقلاب كرده‌اند و بي‌ترديد الله‌اكبر، مفهومي بزرگ‌ است كه تن دشمن را به لرزه مي‌افكند. خدا بزرگ است و هيچ قدرتي بزرگ‌تر از او نيست و هرچه غير خداست. فاني است و محكوم است كه ذيل حكم قاهره خداوند تبارك و تعالي قرار گيرد.آينده از آن اسلام است و حاكميت اسلام وعده الهي است.

در اين حاكميت جبر و زوري نهفته نيست بلكه آگاهي‌بخشي و آگاهي‌يابي از ژرفاي معاني زيباي اسلامي است كه مردم را به سوي اسلام و پذيرش حاكميت اسلام خواهد كشاند. در اين ميان امپرياليسم آمريكا و غرب و صهيونيسم كينه‌توز بازندگان اصلي نبرد بزرگ و نهايي حق و باطل خواهند بود. ان‌شاءالله.

ابتكار:ترس مردم، آرامش مسئولان

«ترس مردم، آرامش مسئولان»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي ايتكار به قلم مريم مولائي است كه در آن مي‌خوانيد؛ديروز چهارشنبه، در تقاطع ولي‌عصر زرتشت، چنان دود غليظي از يکي از دريچه‌هاي هواکش كف خيابان بلند شد و فضا را فرا گرفت که بسياري از همشهريان از ترس در جاي خود ميخکوب شدند. بعد چند لحظه مأموران آتش‌نشاني در محل حادثه حاضر شدند و درحالي‌که هيچ‌کدام به داخل تونل نرفته بودند بيان کردند که در زير اين خيابان خط عبوري متروست و اين دود به خاطر بريدن لوله پليکاست. اما عابران نظر ديگري داشتند و اکثريت آن‌ها به اتصالي کردن سيم‌هاي برق عبوري مترو اعتقاد داشتند. مأموران مسئله را توضيح مي‌دادند و مردم را مطمئن مي‌کردند که جاي نگراني نيست. اما با همه اين حرف‌ها و توضيحات، عده‌اي با چهره‌اي بسيار نگران صحنه را ترک کردند.

اين دود، حادثه چند شب گذشته را به ذهن نگارنده متبادر کرد. چند شب پيش برخلاف شب‌هاي ديگري که متروي خط4 روزها و شب‌هاي آرام و خلوتي را سپري مي‌کرد، ازدحام جمعيت داخل مترو، تعجب افراد زيادي را برانگيخت. هرکسي در علت شلوغي حرفي مي‌زد. خانمي مي‌گفت: اعتصاب کرده‌اند. ديگري مي‌گفت: واگن از ريل خارج شده. يکي مي‌گفت: قطار خراب شده. مردي مي‌گفت: دو واگن از قطار جدا و در تونل مانده و تمام خطوط از کار افتاده‌اند. تا اينکه سوار قطار شديم. مردي شروع کرد به جاري کردن هرآنچه از زبانش خارج مي‌شد. عده‌اي در اين فکر بودند که نکند اين هم مسئله‌اي سياسي باشد براي خراب کردن شهردار تکنوکرات. عده‌اي هم از موقعيت نهايت استفاده را کردند و ماجرا را به اختلاس بزرگ و شاهکار بانکي کشور ربط دادند که اگر آن پول بود، ساختار حمل‌ونقل تهران به‌کلي ترميم مي‌شد. آن ديگري تور خود را در آب انداخته و سعي مي‌کرد از آب گل‌آلود ماهي‌هاي بزرگ صيد کند و دست عوامل غرب و امريکاي جهان‌خوار را به ميان بکشد. مردي از حال بد فرزند در آغوشش مي‌گفت که مجبور شده براي مسافتي کوتاه، زمان زيادي را در قطار بماند.

اما دراين‌بين تصور اينکه مسئولان چه توضيحي ممکن است براي ماستمالي کردن داشته باشند، سلول‌هاي خاکستري ذهن‌هاي خيالپرداز عده‌اي را به تکاپو انداخته بود. مسلماً پاسخ‌ها و توضيحات از حيطه تخيل افراد خارج نبود و همه‌چيز آرام و خوب گزارش شد و از درک بالاي مردم تمجيد و دست عوامل بيروني قلم شد و... و هرچه به ذهن‌ها متبادر شده بود، الحق و الانصاف به واقعيت پيوست.

اما لازم است در جواب آن مسئولي که زمزمه‌کنان مي‌گفت: «همه‌چي آرومه... مردم ما به همه‌چيز اشراف دارند، مأموران ما موضوع را به افرادي که اعتراض مي‌کردند، توضيح دادند و...»، گفته شود: آقاي مسئول، نه شما و نه مأمورانتان هيچ‌يک مسافر آن قطار نبوديد و هرگز از نزديک حرف‌ها و گلايه‌ها و ترس مردم را نشنيديد و درک نکرديد. مردم دل پري دارند. انبار باروتي‌اند که به جرقه‌اي شعله‌ور مي‌شوند. شما هرگز رفتار و گفتارشان را در حين حادثه نديديد، پس لطفاً اين‌قدر راحت و آرام از کنارمسائل عبور نکنيد.

شرق:محك اختلاس

«محك اختلاس»عنوان سرمقاله‌ي رونامه‌ي شرق به قلم داوود محمدي است كه در آن مي‌خوانيدهمان‌گونه كه پيش‌بيني مي‌شد، پس‌‌لرزه‌هاي اختلاس ركورد‌شكن سه‌هزارميليارد توماني از راه فرارسيده و پس از بازتاب محتاطانه رسانه‌اي اوليه و بهت ابتدايي افكار عمومي، اندك‌اندك، برخي مقامات (به‌ويژه در قواي قضاييه و مقننه) به موضع‌گيري پرداختند.

 شايد شوك رقم شگفت‌انگيز موجب شد تا با گذر روزها نه تنها از اهميت موضوع كاسته نشود بلكه در روندي پلكاني به جايگاه قانوني مقامات دخيل در موضع‌گيري‌ها افزوده شود و عجيب آنكه با وجود پافشاري همه مقامات بر ضرورت برخورد با اختلاس‌گران و مجازات قانوني حداكثري مجرمان، تاكنون به ابهامات اصلي پاسخ‌هاي روشني داده نشده و حتي رگه‌هاي بسيار قوي از سياسي‌شدن پرونده ديده مي‌شود؛ به نحوي كه فعالان جناح‌هاي سياسي كشور (در غياب اصلاح‌طلبان) يكديگر را به دست داشتن در بزرگ‌ترين اختلاس تاريخ ايران متهم مي‌كنند.

آنچه از منظر منافع ملي نگران‌كننده است، احتمال فرار متهمان از مجازات و پنهان شدن واقعيت‌هاي اين اختلاس بي‌سابقه در گردوغبار مجادلات بي‌پايان و بدون نتيجه سياسي است. زيرا تجربه نشان داده در كشاكش لجاجت‌هاي سياسي، متخلفان بيشترين نفع را برده‌ و مردم بازنده بزرگ بوده‌اند.

بنابراين از مسوولان كشور در هر رده و مقامي انتظار مي‌رود خود، در موضع‌گيري كلامي، از دامن زدن به شايبه‌هاي سياسي پرونده ملي اختلاس سه‌هزار‌ميلياردتوماني پرهيز كنند و در عوض وقت و انرژي خويش را روي تكميل مستندات پرونده، اطلاع‌رساني دقيق و سريع به مردم و تشكيل دادگاه علني متمركز كنند و متهمان را با هر مقام و هر گرايش سياسي به پاي ميز محاكمه بكشانند و مجازات كنند تا اعتماد جريحه‌دار شده مردم را التيام بخشند. فراموش نكنيم اگر شعار و تهييج افكار عمومي براي مبارزه با مفاسد اقتصادي نظير اختلاس كفايت مي‌كرد، امروز شاهد آن نبوديم كه پس از سال‌ها سخن گفتن براي ريشه‌كن كردن مفسدان و اختلاس‌گران، پرونده اختلاسي گشوده شود كه برخي كارشناسان مبلغ آن را بيشتر از كل مبالغ اختلاس‌شده در تاريخ كشور مي‌دانند.

راه زدودن اتهام نه سبقت گرفتن در مذمت اختلاس و متهم كردن رقيب، بلكه كمك به شناسايي و مجازات متهمان و شفاف‌سازي روند فاسدي است كه به نطفه بستن و رشد اختلاس در زهدان نظام بانكي كشور منتهي شده است و در اين ميان مردم با دقت و موشكافي بين شعار دادن صرف و مشاركت عملي در مبارزه با فساد تمايز قايل مي‌شوند و نشانه‌هاي هر چند اندك ترجيح منافع فردي و جناحي بر مصالح ملي را رصد خواهند كرد.

دنياي اقتصاد:حباب سكه و دوگانگي سياستي

«حباب سكه و دوگانگي سياستي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم زهرا كاوياني است كه در آن مي‌خوانيد؛نزديك به يك ماه است كه التهاب مجددا به بازار سكه بازگشته و اين بازار را با نوسانات زيادي مواجه كرده است؛ ...

... به طوري كه در يك ماه گذشته قيمت هر سكه بهار آزادي طرح جديد از حدود 420 هزار تومان تا مرز 640 هزار تومان افزايش يافت كه به معني افزايش 52 درصدي قيمت سكه در يك ماه بود. اين افزايش قيمت كه در ابتدا ناشي از افزايش قيمت جهاني طلا بود در حال حاضر تبديل به يك حباب داخلي شده؛ به طوري كه قيمت سكه در بازار داخلي با قيمت واقعي آن، فاصله گرفته است. به طور كلي قيمت سكه در بازار ايران طي يك فرآيند رقابتي تعيين مي‌شود و تقريبا خصوصياتي شبيه به يك بازار رقابتي دارد. عواملي مانند تورم داخلي و فقدان ابزارهاي مالي براي سرمايه‌گذاري نيز باعث شده كه هر از چند گاهي اين بازار دچار التهاب شود.

در اين ميان نقش بانك مركزي نيز قابل توجه و تامل است. به طور كلي بانك مركزي مي‌تواند دو سياست را در بازار سكه در پيش گيرد. سياست اول، به صورت عدم دخالت در بازار است؛ به طوري كه بانك مركزي نيز مانند يك فروشنده عادي به عرضه سكه پرداخته و به دنبال كسب سود از اين محل باشد. سياست ديگر نيز، اعمال كنترل در بازار و جلوگيري از ايجاد حباب قيمتي بوده كه به دنبال آن بانك مركزي در زمان ايجاد حباب در بازار، وارد عمل شده و سكه را به قيمت‌هاي واقعي كه بر اساس قيمت جهاني طلا به دست مي‌آيد، عرضه مي‌كند.

هر كدام از سياست‌هاي اتخاذي بانك مركزي تبعاتي در بازار خواهد داشت؛ اما آنچه مهم است ثبات در سياست اتخاذ شده از سوي بانك مركزي است. وجود ثبات در سياست‌هاي اتخاذي بانك مركزي، هزينه مبادله در بازار را كاهش مي‌دهد و تصميم‌گيري براي فعالان اقتصادي را آسان‌تر و كم ريسك تر مي‌كند.

در حال حاضر بانك مركزي مدعي است كه سياست دوم را در دستور كار قرار داده و به دنبال تنظيم بازارهاي تحت كنترل خود؛ يعني بازار سكه و ارز است. اما واكنش‌هاي اين بانك در برهه‌هاي زماني خاص نشان از دوگانگي سياست‌هاي اجرايي دارد. به طوري كه مي‌توان گفت اين دو گانگي اثرات به مراتب مخرب‌تري از عدم دخالت در بازار خواهد داشت. در اين خصوص واكنش بانك مركزي به حباب ايجاد شده در بازار سكه در روزهاي اخير قابل تامل است. براي درك بيشتر اين موضوع نگاهي به وضعيت قيمت سكه در بازار آزاد تهران، قيمت در بانك مركزي و قيمت واقعي سكه مي‌اندازيم.

در روز دوشنبه 21 شهريور 1390 قيمت سكه تمام بهار آزادي طرح جديد در بازار آزاد تهران به مرز 640 هزار تومان رسيد. اين در حالي است كه محاسبه قيمت سكه با استفاده از نرخ ارز بازار آزاد در اين روز؛ يعني 1250 تومان و هر اونس طلاي جهاني به قيمت 1840 دلار، مقدار 552 هزار تومان براي هر سكه بهار آزادي طرح جديد را به دست مي‌دهد. اما در همين روز قيمت سكه عرضه شده توسط بانك مركزي نيز برابر 603 هزار تومان بوده است.

عرضه سكه با اين قيمت از سوي بانك مركزي اين شائبه را ايجاد مي‌كند كه بانك مركزي نيز سوار بر موج حباب سكه شده و قصد دارد تا از اين ميان درآمدهاي خود را افزايش دهد. اصولا مشخص نيست كه بانك مركزي بر مبناي چه محاسبه‌اي قيمت 603 هزار تومان را براي سكه انتخاب كرده است؛ زيرا اولا بايد توجه داشت كه نرخ ارز بانك مركزي در روز مبناي محاسبه اين مقاله برابر 1060 تومان بوده است. بر اين اساس از آنجايي كه از ديدگاه بانك مركزي 1060 تومان نرخ ارز واقعي است، اين بانك نيز بايد نرخ ارز رسمي را مبناي محاسبات خود قرار دهد.

با اين حساب قيمت واقعي سكه 468 هزار تومان به دست مي‌آيد كه با احتساب 4 درصد ماليات بايد به قيمت 486 هزار تومان توسط بانك مركزي عرضه شود. يعني عرضه سكه به قيمت 603 هزار تومان، سود 117 هزار توماني را بابت هر سكه براي بانك مركزي به همراه دارد. اتخاذ چنين سياستي از سوي بانك مركزي به اين معنا است كه اختلاف ايجاد شده بين نرخ ارز رسمي و غيررسمي و همچنين قيمت واقعي سكه و قيمت حبابي در بازار ايران، از حمايت بانك مركزي نيز برخوردار است و اين بانك در پي كسب سودآوري از اين محل است. اتخاذ چنين سياستي از سوي يك نهاد تنظيم‌كننده بازار هرچند به مدت كوتاه، منجر به ثباتي بازار خواهد شد.

به طور كلي يكي از مهم‌ترين عوامل در كاهش ريسك يك اقتصاد ايجاد ثبات در محيط سياستي است؛ در خصوص بازار سكه نيز، در درجه اول مشخص شدن جايگاه بانك مركزي در اين بازار داراي اهميت است تا نقش تنظيم‌كنندگي آن. بانك مركزي بايد به طور مشخص تعيين كند كه قصد تنظيم‌كنندگي بازار را در جهت حركت به سمت قيمت‌هاي واقعي دارد يا در شرايط حبابي بازار، سوار بر موج حبابي شده و به دنبال سود آوري است؟ سياستي كه اين روزها از سوي اين نهاد تنظيم‌كننده بازار اتخاذ شده و نوعي بي‌اعتمادي را در بازار سكه به وجود آورده است.

ارسال به دوستان
وبگردی