۱۰ خرداد ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۸۸۲۷۸
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۶ - ۱۴-۰۸-۱۳۹۰
کد ۱۸۸۲۷۸
انتشار: ۱۵:۲۶ - ۱۴-۰۸-۱۳۹۰

لیبی ؛‌ از پایان روزهای سخت تا آغاز روزهای سخت!

مهدی مدنی
 
مصطفی عبدالجلیل، رئیس شورای انتقالی لیبی، پس از کشته شدن قذافی، در جشن آزادی لیبی اعلام کرد «اینک به سجده و شکر روی بیاوردید نه به تفنگ و گلوله».

این سخنان در وهله اول هم متمدنانه می نماید و هم امیدها برای پایان درگیری ها در لیبی را بسیار پررنگ می کند. اما با لختی درنگ در مسائل داخلی و بررسی جامعه قبیله ای لیبی این امید به آینده رنگ می بازد و شکل گیری دولت ملی در هاله ای از ابهام فرو می رود.

آنچه در این نوشتار کوتاه مورد ارزیابی قرار می گیرد بررسی مشکلات پیش روی انقلابیون لیبی برای ایجاد دولت و فعال سازی روندهای سیاسی است. مشکلات پیش روی لیبی و روند دولت سازی را می توان در مولفه مورد بررسی قرار داد: بخش اول به مشکلات دولت سازی در لیبی باز می گردد و بخش دوم به ژئوپلیتیک قبایل لیبی مربوط می شود که این امر بر آینده سیاسی لیبی تاثیر بسزایی می گذارد. باید گفت که این دو مقوله فارغ از مشکلات پیش روی لیبیایی ها در برخورد با غرب و همچنین گروه های اسلام گرای سلفی است و صرفا به ساخت داخلی این کشور بر می گردد.

مشکلات پیش روی لیبی در زمینه دولت سازی

در وهله اول باید گفت هرچند معمر قذافی کشته شد، اما بافت قبیله ای جامعه لیبی که از نظر توسعه سیاسی دارای فرهنگ محدود و تبعی (و نه مشارکتی) هستند وضعیت آینده لیبی را از نظر ثبات با مشکلاتی روبرو می کند. وجود دشمن مشترک سبب اتحاد دشمنانی شده بود که به صورت تاریخی دارای رقابت های قبیله ای بودند. این سهم خواهی های قدرت همانند تجربه عراق و بخصوص افغانستان روند دولت - ملت سازی را در لیبی کند خواهد کرد که به نظر می رسد به زودی شواهد آن در ترکیب احتمالی کابینه بروز می کند. ن
 
نکته دوم مربوط به گسترش سلاح در بین مردم لیبی است که این امر به طور تاریخی در لیبی سبب شکل گیری ملیشیاهای نظامی قبیله ای شده است. این امر ممکن است علاوه بر اختلافات سیاسی به حوزه درگیرهای نظامی نیز کشیده شود. نمونه این اتفاق را پیشتر در عراق و لبنان نیز مشاهده کرده ایم که اختلافات سیاسی به عرصه نبرد نظامی کشیده شده است.

نکته سوم آن است که بافت قبیله ای و ضعف نهادهای مدرن در لیبی و قشربندی مردم سبب می شود که امکان بسیج سیاسی پوپولیستی مردم فراهم گردد که در این شرایط امکان قبضه قدرت توسط برخی از گرایشات هویتی(خصوصا اسلام گرایان تندرو و سلفی) وجود دارد.

قبایل لیبی؛ عاملی برای پراکندگی قدرت ملی

بخش دیگر مشکلات پیش روی لیبی مربوط به ساخت قبایل لیبی است. لیبی را می توان کشوری از قبایل بزرگ و کوچک دانست. در طول سالیان حکومت قذافی روند دولت سازی شکل گرفته و برخی پرداختن به قبایل لیبی را دسیسه غربی ها برای دامن زدن به جنگ داخلی می دانند و با یک نگاه توطئه محور آن را ساخته و پرداخته غربی ها برای مقابله با انسجام لیبیایی ها می دانند. همچنین هر چند در طول روند نو سازی لیبی، بسیاری از مردم قبایل خود را رها کرده اند اما باید دانست که به هر حال این قبایل همچنان شکل خود را حفظ کرده اند و در مناسبات قدرت نیز نقش دارند. علاوه بر این برخی از تحقیقات و پژوهش‌ها حکایت از آن دارند که مردم لیبی همواره در معرفی خود به قبایلشان استناد می‌جویند و بر این اساس می‌توان گفت قبیله، همچنان نقش بسیار مهمی را در جامعه سنتی لیبی ایفا کرده و افراد بر اساس انتساب قبیله‌ای خود توانسته‌اند به فرصت‌های شغلی و کسب مقام و منصب دست یابند.

برای مثال «فرج عبد العزیز نجم» مورخ لیبیایی تاکید می‌کند، بیش از 140 قبیله و خاندان در لیبی وجود دارد که از این میان تنها 30 قبیله صاحب نفوذ هستند و حتی برخی از این قبایل نه تنها در لیبی که در خارج آن مانند تونس، مصر و چاد نیز نفوذ دارند.

«آمال العبیدی» استاد دانشگاه بنغازی نیز در پژوهشی به همین نکته اشاره می کند که بزرگترین و با نفوذترین قبیله لیبی قبیله بنی سالم در برقه و قبیله بنی هلال در غرب لیبی است و در شمال غربی لیبی (اقلیم طرابلس) مهمترین قبایل ورفلة و ترهونة هستند اما قبیله قذافی تا پیش از به قدرت رسیدن وی در سال 1969 صاحب هیچ نقش و جایگاه و نفوذی نبود.

پراکندگی جغرافیایی این قبایل به شرح زیر است:

در غرب لیبی: قبیله ورفله، بزرگترین قبیله عربی در غرب لیبی که مشتمل بر 52 خاندان و حدود 1میلیون نفر جمعیت از جمعیت 6 میلیون نفری کل لیبی را دارد که در نواحی بنی ولید، زمازم، بنغازی و عمدتا در مصراته ساکن هستند. در این منطقه همچنین می توان به قبیله الزنتان، نزدیک به قبیله ورفله و بیشتر ساکن کوههای بین شهرهای جابو، رفن و کناو، قبیله المجابره، که در جنوب غرب طرابلس و نزدیک کوههای جابو زندگی می کنند، (ابوبکر یونس جابر یکی از 12 افسر شورای نظامی انقلابی قذافی در 1969 از این قبیله بوده است.) و قبایل کوچک دیگر چون اولاد ابوسیف، قبیله الرجیان و قبیله مصوراته اشاره کرد.

قبایل مرکز لیبی: منطقه مرکزی به منطقه بین سرینیکا و طرابلس که از گذشته محل سکونت قبایل بربر بوده است، گفته می شود. قبایل آن عبارتند از: قبیله القذاذفه ( قبیله معمر قذافی که در شهر سرت ساکن می باشند)، قبیله المغرهه (که به صورت سنتی هم پیمان قبیله القذاذفه ( قبیله قذافی) بوده است) و قبایل کوچک دیگری که در مرکز لیبی چون الریاح، الحربه، الزوید.

قبایل شرق و جنوب لیبی: در این منطقه نیز می توان به قبایلی چون قبیله الزویه ( مهمترین و بانفوذ ترین قبیله شرق لیبی که در بنغازی و اجدابیا و مناطق جنوبی ساکن هستند.)، قبیله بنی سلیم (این قبیله از قرن 11 میلادی از شبه جزیره عربستان به لیبی مهاجرت کرده و عامل گسترش اسلام در لیبی شده است) ، قبیله مصراته( این قبیله از لحاط نام شبیه قبیله مصوراته در غرب لیبی است اما بیشتر در دهکده های اطراف بنغازی و شهر درنه ساکن هستند)، قبیله الاواغیر( ساکن منطقه برگا که دارای سابقه مقاومت در برابر حمله ایتالیاست) و قبایل دیگر مانند تواجیر، رمله، کارکلا، کوار، الابیدت، فرجان، دراسا، البراسا و الفواخیر اشاره کرد.

نتیجه گیری:
نگاهی به قبایل لیبیایی و پراکندگی آنها و همچنین وجود فرهنگ سیاسی تبعی و همچنین مسلح بودن مردم در جریان انقلاب، رسیدن به امنیت و شکل گیری دولت را امری سخت و پر تنش خواهد کرد. در این میان بیان جمله ای از سند الصادق العریبی که مدعی است قذافی را به قتل رسانده جالب می نماید. وی در پاسخ به اینکه چرا به قذافی شلیک کرده عنوان می کند که" عده ای می خواستند وی را به مصراته ببرند ولی من تاکید کردم باید وی را به بن غازی ببرم. چون آنها اجازه ندادند من هم به قذافی شلیک کردم "( نقل به مضمون).

این امر را می توان با اندکی اغراق به سنت های قبیلگی نسبت داد. جایی که جنگجوها اصرار داشتند تا خود را قاتل بزرگان قوم دیگر بدانند. این امور حکایت از آن دارد که در کوتاه مدت نمی توان زیاد به شکل گیری دولت ملی دلخوش بود خاصه آنکه قذافی مانند صدام چیزی به نام ارتش منظم را از خود بجا نگذاشت.

*کرد پرس - مهدی مدنی ، کارشناس ارشد مطالعات منطقه ای
برچسب ها: لیبی ، آینده
ارسال به دوستان
وبگردی