۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۱۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۸۹۳۳۶
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۷ - ۲۲-۰۸-۱۳۹۰
کد ۱۸۹۳۳۶
انتشار: ۰۹:۲۷ - ۲۲-۰۸-۱۳۹۰

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

جام جم:اسنادي كه آبروي آمريكا را مي‌برد

«اسنادي كه آبروي آمريكا را مي‌برد»عنوان سرمقاله روزنامه جاتم جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن مي‌خوانيد؛«ما امروز 100 سند غيرقابل خدشه در اختيار داريم كه نشان مي‌دهد دولت آمريكا پشت سر ترورها و تروريست‌هايي بوده است كه در ايران يا در منطقه واقع شده است. ما با اين 100 سند آبروي آمريكا را در دنيا خواهيم برد؛ آبروي اين مدعيان حقوق بشر و مبارزه با تروريسم را در دنيا پيش افكار عمومي خواهيم ريخت، اگرچه امروز هم آبرويي ندارند.»

اين بخشي از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي است كه با اشاره به سناريوي اخير آمريكا و همزمان با سالگرد فتح لانه جاسوسي آمريكا بيان شد. اين اسناد حاوي چگونه اطلاعاتي است؟ مربوط به چه زماني مي‌شود؟ آيا اين اسناد در پاسخ به ادعاي اخير آمريكا مبني بر دست داشتن سپاه قدس در طراحي ترور سفير عربستان منتشر مي‌شود يا... اينها از جمله سوالاتي است كه در اين باره به ذهن مي‌رسد و اين يادداشت درصدد تبيين و پاسخ به آنهاست.

براساس اطلاعات نويسنده، اسناد مورد نظر اسنادي هستند مربوط به اقدامات تروريستي گروه‌هاي مختلف در داخل كشور و برخي كشورهاي همسايه جمهوري اسلامي ايران مانند عراق و افغانستان كه تماما با اطلاع و حمايت دولت آمريكا انجام شده است. گروه‌هاي تروريستي از قبيل منافقين، تندر، جندالله و القاعده.

در اين اسناد اطلاعاتي از قبيل نام گروهك تروريست، اقدام تروريستي انجام شده، زمان عمليات تروريستي و نوع حمايتي كه آمريكا از اين اقدام داشته است، وجود دارد. برنامه‌ريزي و اقدام براي ترور دكتر احمدي‌نژاد در سفر به سيستان و بلوچستان، انتقال 192 نفر از اعضاي منافقين مستقر در عراق به پادگاني نزديك مرزهاي جمهوري اسلامي ايران توسط نيروهاي آمريكايي، برنامه‌ريزي براي حمله شيميايي به نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران در سال 88، عمليات تروريستي در حسينيه رهپويان شيراز، برنامه‌ريزي و اقدام براي انجام عمليات انتحاري در 30 خرداد سال 88 در حرم حضرت امام خميني(ره)، برنامه‌ريزي براي حمله به سركنسولگري روسيه در رشت، و ترور شهيد حكيم در عراق و شهيد رباني در افغانستان از جمله اطلاعاتي است كه در اين اسناد وجود دارد. برنامه‌هايي كه بعضا به اجرا درآمده است و بعضا قبل از اجرا توسط نيروهاي مختلف امنيتي و سربازان گمنام امام‌زمان(عج) كشف و خنثي شده است.

اين اسناد از سال 85 تا الان را در بر مي‌گيرد و از خرداد سال 85 تاكنون حداقل 12 مورد آن با يادداشت رسمي وزارت امور خارجه كشورمان بتدريج از طريق سفارت سوئيس به آمريكا ارائه شده و تاكنون هيچكدام از آنها پاسخي دريافت نكرده است.

هر كدام از اين يادداشت‌هاي رسمي به لحاظ اطلاعاتي و در صورت لزوم، اسناد غيرقابل خدشه‌اي را به‌صورت مكتوب، صوت‌و تصوير در پيوست دارد و عاملان اين اقدامات تروريستي بعضا همچنان در بازداشت به‌سر مي‌برند.

با توجه به آنچه گفته شد: 1) اسناد جمهوري اسلامي ايران اسنادي است واقعي كه به‌طور رسمي در اختيار مقامات آمريكا قرار گرفته است و نه يك ادعاي مهمل و بي‌پايه و اساس 2) جمهوري اسلامي ايران از 5 سال پيش و قبل از ادعاي اخير آمريكا بدون جنجال، تبليغات و هوچيگري، دولت آمريكا را در جريان اطلاعات خود از اقدامات تروريستي مستظهر به آمريكا گذاشته است 3) اقدامات تروريستي مذكور طيف گسترده‌اي از اقدامات را دربرمي‌گيرد؛ از ترور رئيس‌جمهور كشورمان گرفته تا برنامه‌ريزي براي سركنسولگري روسيه تا اقدام عليه هزاران شركت‌كننده ايراني خارجي در نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران و... .

اين اسناد ثابت مي‌كند آمريكا از هيچ اقدام تروريستي عليه مسوولان و مردم ايران و حتي اتباع كشورهاي ديگر در ايران دريغ نورزيده است. بر اساس اين اسناد، آمريكاي مدعي حقوق‌بشر از عملياتي پشتيباني كرده كه در صورت موفقيت هزاران مرد، زن و كودك شركت‌كننده در نمايشگاه كتاب در معرض حمله شيميايي قرار مي‌گرفتند كه البته دولتمردان آمريكا از اين اعمال در پرونده خود بسيار دارند.

سكوت مقامات آمريكا، رسانه‌هاي غربي و ديگر رسانه‌هاي وابسته يا همسو با اين اردوگاه نشان مي‌دهد آنها به هيچ وجه انتظار چنين واكنشي را نداشتند و غافلگير شده‌اند. سكوت كرده‌اند تا اگر بتوانند آن را كم‌رنگ كرده، از اثرگذاري آن بكاهند يا فرصت به‌دست آورند تا موضع خود را تنظيم كنند.

قطعا انتشار اين اسناد لطمه حيثيتي سنگيني به دولتمردان مدعي آمريكا وارد مي‌كند. اگرچه سلطه رسانه‌اي غرب واقعيتي غيرقابل انكار دارد اما با يك برنامه‌ريزي دقيق خصوصا از بعد رسانه‌اي مي‌توان اثربخشي انتشار اين اسناد را افزايش داد و مانند عرصه‌هاي ديگر به اين سلطه فائق آمد.

كيهان:نشانگرها و نمودار منحني قدرت

«نشانگرها و نمودار منحني قدرت»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛ترسيم نمودار منحني قدرت جهاني از يكصدسال پيش تا امروز، رازگشاي تب و تاب فعلي قدرت هاي غربي است. از سال 1914 ميلادي كه جنگ جهاني اول آغاز شد تا سال 1945 كه جنگ جهاني دوم با آزمايش قدرت كشتار جمعي دو بمب اتمي در ژاپن پايان يافت، قريب 30سال زمان برد تا جهان جديد و قطب هاي قدرت آن شكل كامل خود را پيدا كنند. دو بلوك بزرگ قدرت شكل گرفت و شوراي امنيت در عمق سازمان ملل تعبيه شد تا با تمركز كامل، به رتق وفتق امور جهان بپردازد.

پنهانكاري، حيله گري، ارعاب و استفاده از سازمان هاي بين المللي تحت سلطه، اين امكان را به قدرت هاي بزرگ مي داد تا هژموني و تسلط كامل را در مستعمرات برقرار كنند و مثلاً آمريكا و انگليس و اسرائيل، هارتلند جهان -خاورميانه و خليج فارس- را تبديل به جزيره ثبات و «حياط خلوت» خود كنند.

آنها 34سال، دنيا را اين گونه بدون معارض و تهديد جدي مديريت كردند ضمن اينكه نيم نگاهي به نفوذ در بلوك شرق داشتند. اما 34سال پس از پايان جنگ جهاني دوم و درحالي كه فلش نشانگر قدرت غرب رو به صعود داشت، اتفاق معجزه آسا و محاسبه ناپذير رخ داد. سال 1979 ناگهان رادار غرب دچار اختلال شد و تا امكان رصد دوباره فراهم شود، انفجار و آتشفشان بزرگ در قلب جزيره ثبات پديد آمد.

همه قدرت افسانه اي غرب در «پيش بيني پذير» و قابل محاسبه ساختن تحولات جهان از يك سو و «پنهان كردن برنامه ها و محاسبات» خود از سوي ديگر بود و انقلاب اسلامي ايران، به نحوي فزاينده در اين دو ركن قدرت غرب خلل انداخت.

منحني قدرت غرب از اين نقطه (فوريه سال1979) با يك تكان شديد، روند نزولي به خود گرفت هرچند كه با آغاز فروپاشي بلوك شرق از آغاز دهه1990، موقتاً رو به صعود گذاشت. اين صعود، با فروپاشي شوروي اوج گرفت اما اشغال افغانستان و عراق (2003-2001) به نقطه اوج فواره اي مي مانست كه بلافاصله سقوط كند. 4جنگ پديد آمده حدفاصل سال هاي 2001 تا 2008 ( و از جمله جنگ هاي 33روزه و 22روزه)، بخش عمده اي از ضعف هاي پنهان آمريكا و انگليس و اسرائيل را عيان كرد و رشته امور را از دستان زمامداران آنها بيرون كشيد. طراحان 4جنگ افغانستان و عراق و لبنان و غزه، شكست در آن را هرگز پيش بيني و محاسبه نكرده بودند و تا بجنبند، دومينوي بيداري اسلامي از دسامبر 2010 و و ژانويه 2011 ميلادي در تونس و مصر و بحرين و يمن و ليبي به حركت درآمد و ظرف 7-6ماه تلفات سنگيني را به غرب تحميل كرد.

اگر نمودار منحني قدرت را روي نقشه خاورميانه و جابجايي هاي ژئوپولتيك قدرت در اين منطقه منطبق كنيم، بلاشك ايران در قلب اين نقشه و در اوج منحني قدرت قرار خواهد گرفت. ايران از اين نظر در موقعيتي بي نظير و چهارنبش قرار گرفته و ظرف 32سال گذشته، روند جهشي اقتدار را به واسطه افزودن بر هم پيمانان و گسترش حوزه نفوذ نرم اعتقادي خود پيموده است. ايران 2011 در پله اي از قدرت ايستاده كه به تعبير سايمون تيسدال (از سردبيران روزنامه گاردين) «بزرگترين چالش سياست خارجي دولت آمريكا محسوب مي شود و كاملا روشن است كه اوباما در اين زمينه هيچ دستاوردي نداشته است». منطبق با نگاه تحليلي به نمودار منحني قدرت در 66 سال اخير به جرئت مي توان گفت آمريكا پس از سيلي آبدار انقلاب 1979 ايران، ديگر سرپا نشد كه نشد، حتي اگر گرد و خاك فراواني كرده باشد. و طبق همين رويكرد حتماً بايد گفت كه چالش هسته اي با همه اهميت و موضوعيت، تنها قطعه اي از قطعات پازل بزرگ زورآزمايي ميان دو طرف است.

وقتي «نمودار منحني قدرت» و «نقشه جابجايي ژئوپلتيك قدرت در خاورميانه» را روي هم منطبق كرديم، تحركات چند لايه جبهه استكبار ظرف 3-2ماه گذشته عليه ايران مفهوم تر خواهد شد. طبيعتاً براي ما مهم است كه بدانيم دشمن با اين تحركات به دنبال چيست؟ اما مهم تر آن است كه عنايت داشته باشيم به موازات پيشروي زمان، از امكان «پنهانكاري» قدرت هاي مسلط كاسته مي شود و همزمان، تحولات پيش روي منطقه و جهان براي آنها «محاسبه ناپذيرتر» و «مهارناپذيرتر» مي شود. اين نيروي گريز از مركزيت سلطه به قدري شديد است كه امكان برآورد و برنامه ريزي و پنهانكاري و غافلگيري حريف را از غرب سلب كرده است. تقدير شوم ژنرال حسني مبارك در چنين نقطه اي از وضعيت عجز و حيرت آمريكا رقم خورد. (و داخل پرانتز بايد گفت بهترين دفاع ما در برابر تهديدهاي چند لايه دشمن، تمركز بر همين نقاط ضعف اوست).

اينكه جبهه استكبار مي كوشد حلقه هاي اتهام «تروريسم، نقض حقوق بشر و انحراف برنامه هسته اي ايران به سمت فعاليت نظامي » را به هم الصاق نمايد و به بهانه آن حربه هاي كند تهديد نظامي و تحريم اقتصادي و انزواي سياسي را تيز كند، هرچند كه اهداف چندلايه اي را دنبال كند اما به عنوان راهبردي ترين هدف، ايجاد دست انداز و موانع ايذايي براي كاستن از سرعت پيشرفت و نفوذ ايران را مدنظر دارد.آنها همچنين با تدارك انبوه فشارها مي خواهند به ملت ها و دولت ها چنين القا كنند كه با وجود انواع بحران ها و انقلاب هاي گريز از مركز، جهان را مديريت مي كنند و قافيه را نباخته اند! بنابراين در اين سو، ما بايد ضمن تدبير و مقابله با هريك از آن تهديدها و فشارها، از هدف پيشروي و گسترش نفوذ خود- و نمايش استيصال غرب- چشم برنداريم.

درعين حال اينكه به عنوان مثال تنها مستمسك آمريكا براي مخدوش نشان دادن برنامه هسته اي ايران، احياي لپ تاپ مطالعات ادعايي باشد كه 6سال پيش (سال2005 ) روي ميز گذاشته و با سرافكندگي آن را برداشته و مجدداً به عرصه تبليغات بازگردانده است، نشان مي دهد آنها چه قدر تهي دست و فاقد گزينه براي مانور هستند. يا وقتي وزير جنگ رژيم صهيونيستي - به جاي پنهانكاري كه اصل اول هر حمله اي است- تمايل حمله به ايران را درز مي دهد و چند روز بعد با مشاهده فشار داخلي چند لايه در اسرائيل مجبور مي شود بگويد زمزمه حمله به ايران هذيان است، مي توان فهميد كه دست آنها چه قدر خالي است.

اينكه بلافاصله سياستمداران و مطبوعات صهيونيست اعلام كردند «در صورت درگيري با ايران، يكصدهزار صهيونيست كشته مي شوند و آنقدر كشته مي دهيم كه نتوانيم دفن شان كنيم» و همين عبارات، خود را به مصاحبه ايهود باراك با راديو اسرائيل تحميل كرد، براي پاسخگويي ما به تهديد از جنس نظامي كفايت مي كند.

اگر يديعوت آحارونوت هفته گذشته نوشت از هم اكنون ده ها خلبان اسرائيلي را بايد در اسارت نيروهاي ايراني ديد، راديو اسرائيل نيز همزمان گفت: «رون آراد خلبان اسرائيلي 25 سال پيش كه هنگام بمباران جنوب لبنان به اسارت درآمد، در نامه اي از زندان به خانواده اش اميدواري داده بود حداكثر ظرف 2 سال آزاد مي شود. ولي اكنون 25 سال از آن تاريخ گذشته و از سرنوشت او خبري نيست».

بنابراين اسرائيل در ماجراي اخير سعي كرده نقش سگ هار را در كنار نقش تكميلي آمريكا و انگليس كه مدعي تشديد فشارهاي اقتصادي و سياسي عليه ايران هستند، بازي كند. اين سناريو با چند بازيگر و نقش هاي ثابت- به عنوان عمليات فريب- دست كم 8 سال است كه لو رفته است. اين سگ نگهبان را البته حزب الله و حماس به اندازه خود ادب كردند و براي اولين بار پس از جنگ 1956، طعم مقاومت پيروز را به ارتش رژيم صهيونيستي چشاندند از اين روي، ايران پاسخ چنين سگ وامانده اي را منحصر به تل آويو و رژيم صهيونيستي نمي كند و از تنگه هرمز تا آب هاي آزاد و بيخ گوش قدرت هاي استكباري را ميدان رزم خود مي بيند. بدين ترتيب فهرست سنگين تلافي و ضربه متقابل، ريسك درگيري با ايران را بسيار بالا برده و آن را نزد مستكبران محاسبه ناپذير كرده است.

اخيراً سوزان مالوني محقق ارشد موسسه بروكينگز به راديو ملي آمريكا گفته است «دلايل زيادي وجود دارد كه با ايراني ها بايد مذاكره كرد اما به احتمال زياد آنها مذاكره نخواهند كرد و ما نيز در موقعيت خوبي براي ايجاد انگيزه مذاكره در آنها نيستيم». در كنار اهداف راهبردي غرب از فشارهاي چند ماه گذشته، مي توان اين هدف عيني و ملموس را نيز براي فشارهاي غرب برشمرد. آنها مي بينند كه ايران هرگز از ديپلماسي و مذاكره گريزان نيست اما به سبك خود مذاكره مي كند و هرگز وارد زمين چيده شده از سوي حريف نمي شود. بنابراين تنها تدبيري كه به ذهنشان خطور مي كند، واقعي نمايي تهديدهاست تا پاي ميز مذاكره آثار خود را نشان دهد. اينجا هم دست حريف، تماما خوانده شده است.

نه تحريم، نه قطعنامه و نه تهديد علني جنگ- ولو به صورت تقسيم كار ميان آمريكا، اروپاي غربي و اسرائيل- محاسبات ايران را به هم نمي زند و چنين كه مي شود، پله اي تازه براي صعود در نمودار قدرت پيش پاي ايران نهاده مي شود. غرب مصيبت بي سابقه اي را به جان خريد تا 4 قطعنامه تحريمي 1737، 1747، 1803 و 1929 را در 23 دسامبر 2006، 24 مارس 2007، سوم مارس 2008 و نهم ژوئن 2010 عليه ايران به تصويب شوراي امنيت رساند. اين فشارها اوجي داشت كه نگاه ناظران كنجكاو جهاني را به خود خيره كرد اما وقتي از آن اوج افتاد، شاخص تازه اي در نگاه ملت ها و حتي دولت ها شد تا بدانند فلش قدرت غرب در كدام حضيض قرار گرفته است. همين قطعنامه 1929 به انضمام تحريم هاي يك جانبه غرب، قرار بود به تعبير خانم كلينتون گزنده باشد و ايران را فلج كند، همچنان كه بنا بود اپوزيسيون زمين خورده و زير چادر اكسيژن را احيا كند اما افاقه نكرد.

 نتيجه اي كه بعد از 5 سال مي توان گرفت، ديگر منحصر به اين نخواهد بود كه قطعنامه هاي شوراي امنيت اثري بر ايران نداشت بلكه معنا و مفهوم روند 5 ساله اين خواهد بود كه حربه 66 ساله «شوراي امنيت»- به عنوان ابزار مهم حكمراني غرب- را از اين پس بايد در موزه هاي تاريخي جست وجو كرد نه در ميدان كارزار واقعي.


حقيقت اين است كه نظم جهاني پيشين ترك برداشته و جامعه جهاني درحال رشد و انبساط، ديگر در قبضه نظم ژاندارمي و كدخدايي نمي گنجد. اين ترك ها، هر روز اتساعي تازه در گارد منقبض و خشك و نامنعطف قدرت هايي مي دهد كه هرگز براي چنين روزي تمرين نكرده اند. غرب متصلب اكنون بدون تمرين وارد زمين مسابقه اي شده كه رقبايي جوان و پرانرژي و پرانگيزه در آن صف بسته اند. اگر مستكبران در اين ميدان كم مي آورند، عربده مي كشند، از لباس حريف آويزان مي شوند يا در برابر تاكتيك هاي هنرمندانه او، صرفا و با ناكامي به ضرب و زور متوسل مي شوند، برآيند همان ناآمادگي است.

غرب براي اولين بار به جاي اينكه غافلگير كند، غافلگير شده و رودست خورده است و براي نخستين بار تدبير پنهاني در آستين ندارد. اينجا آخر خط «ماسونيسم» و «صهيونيسم مسيحي» است. امروز همان روزي است كه روح خدا خميني (رضوان الله تعالي عليه) وعده اش را داد و فرمود اسلام ابرقدرت ها را به خاك مذلت مي نشاند.

خراسان:غدير، وحدت و بيداري اسلامي

«غدير، وحدت و بيداري اسلامي»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم غلامرضا بني اسدي است كه در آن مي‌خوانيد؛غدير، عيد وحدت است. «عيد روز» وحدت همه کساني که پيشتر «اشهد ان لااله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله» را فراتر از زبان که به ايمان خواندند و گواهي دادند و بر ايمان خويش نيز گواه گرفتند. همه کساني که به «النبي اولي بالمومنين من انفسهم» در هميشه زمان و زمين ها باور داشتند و دارند.غدير، عيد ولايت مولا علي عليه السلام است. بزرگمردي که در طول دوران حيات مبارک خويش همواره نمونه ونماد «وحدت فعال» بودند و امروز نيز مکتب نشين کلاس ايشان نمي تواند جز به وحدت و تقريب علمي و عملي و معرفتي و بلکه عاطفي در ميان همه مسلمانان انديشه کند و گامي بردارد و سخني بگويد چه باورمند به ولايت علي بن ابي طالب (ع) در کلاس نبوت محمدي صلوات ا... عليه قامت کشيده است و «واعتصموا بحبل ا... جميعا و لاتفرقوا» را به عنوان آيه خداوندي از لبان محمد مصطفي (ص) شنيده است پس نمي تواند از ريسمان الهي دست بکشد تا به «کاهي» تبديل شود که توفان تفرقه او را از کوه به هم پيوسته امت اسلام جدا کند.

بازخواني سيره عملي مولا علي (ع) نيز نشانگر اهتمام ايشان به وحدت مسلمانان است. لذا مي بينيم حتي در زمان اثبات حقانيت غدير نيز وحدت را سرلوحه امور دارند.و با اين که بر «صراط مستقيم غدير» و مکتب آن پاي مي فشارند ورق به ورق کتاب ۲۵ساله زندگي امام پس از رحلت نبي مکرم (ص) تا آغاز خلافت ايشان نشان مي دهد که حضرت، هرگز مسير انفعال و بي عملي را در پيش نگرفتند، بلکه همواره به عنوان کنشگري فعال در عرصه هاي اجتماعي نقش آفرين بودند. حضور ايشان بارها، جلوي کج روي ها، نظرهاي ناصواب و ... را گرفت. اين که خليفه دوم بارها به آواز جلي گفت «لولا علي لهلک عمر» يک تعارف نبود.

چنين سخني براي «بي عملي» هم بر زبان کسي جاري نمي شود بلکه ناظر به نقش بي بديل مولا علي (ع) در جلوگيري از خطاهايي بود که اگر به وقوع مي پيوست، هزينه سنگيني به امت اسلام تحميل مي کرد.امام همواره با حضور خويش جلوي بسياري از کج روي ها را مي گرفتند و با مشورت هاي خود از جمله در زمان خليفه دوم هنگام جنگ قادسيه، گره ها را مي گشودند. در ماجراي محاصره خانه خليفه سوم نيز امام علي (ع) جوانان بني هاشم از جمله حسنين عليهم السلام را به دفاع از خليفه و حراست از خانه او گماشتند و ... نگاهي به سيره سياسي زندگي امام نشان مي دهد، ايشان همواره بر وحدت اسلامي تاکيد داشته اند تا جايي که حاضر نبودند به هيچ قيمتي وحدت امت، اين گوهر گرانبها و عزت آفرين اسلامي خدشه دار شود.

اين نيز درسي است فرا راه و فراروي همه مسلمانان پس بايد با اعتصام به حبل ا... و غيرت ورزيدن بر سيره و سنت رسول ا...(ص) و امام علي مشي وحدت را همه مسلمانان سرلوحه زندگي سياسي و اجتماعي و فرهنگي خود قرار دهند.چنان که اين روزها شاهد رويکرد بسياري از ملل مسلمان به اين جلوه هاي روشن هستيم که در قالب بيداري اسلامي مصر را، تونس را، ليبي را به نور آزادي روشني بخشيده است و عنقريب، چراغ عزت را در بسياري از کشورهاي ديگر هم روشن خواهد کرد.

بازخواني حضور آگاهانه فرهيختگان اهل سنت در بعثت بيداري اسلامي نيز نشان دهنده خويشاوندي غديري با انقلاب اسلامي ايران است و اين که امروزه انقلابيون سني مذهب کشورهاي آزاد شده بر حاکميت قوانين اسلامي و استقرار مردم سالاري ديني تاکيد دارند. اين پيوند را اين وحدت را ناگسستني تر مي کند تا جايي که مي توان گفت اين بيداري، اين الگوگيري و اين وحدت و اسلام خواهي جلوي طمع بيگانگان را خواهد گرفت و بايد بگيرد و پنجه هايي که براي چنگ انداختن بر مقدرات کشورهاي آزاد شده خيز برداشته است در هم خواهد شکست.و سرانجام ما شاهد ايجاد قطب قدرتمند جهان اسلام خواهيم بود که براساس منطق غدير شکل خواهد گرفت و دور نيست آن روز که نتيجه اين بيداري و وحدت چشم ها را روشن و جهان را نوراني کند...

جمهوري اسلامي:طرح شوراي همكاري خليج فارس توطئه‌اي عليه انقلاب يمن

«طرح شوراي همكاري خليج فارس توطئه‌اي عليه انقلاب يمن»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛در آستانه برگزاري نشست رياض كه قرار است طرح شوراي همكاري خليج فارس پيرامون بحران يمن را بررسي كند، مزدوران ديكتاتور يمن بار ديگر مردم معترض را آماج حملات وحشيانه خود قرار داده و دهها نفر را كشته و زخمي كردند.

براساس گزارش‌هاي منتشر شده در اين حملات كه اوج آن در شهر تعز بود گارد علي عبدالله صالح از هوا و زمين به تظاهر كنندگان يورش برد كه در جريان آن بيش از يكصد نفر كشته و زخمي شدند.
حملات ديوانه وار ديكتاتور را بايد در راستاي فشار بر مخالفان به منظور تن دادن آنها به شرايط ديكته شده و يكجانبه موجود در طرح شوراي همكاري خليج فارس دانست.

واقعيت اين است كه ديكتاتور يمن به پايان راه رسيده و طرح به اصطلاح صلح شوراي همكاري خليج فارس نقشه‌اي است تا قدرت‌هاي غربي و متحدان منطقه‌اي آنها بتوانند بر دوره بعد از علي عبدالله صالح كنترل و تسلط داشته باشند. در اين چارچوب، "بن عمر" فرستاده سازمان ملل روز پنجشنبه وارد صنعا شد تا در نشست مذكور كه روز يكشنبه (امروز) در رياض تشكيل مي‌شود بين رژيم يمن و مخالفان به اصطلاح ميانجيگري كند.

طرح شوراي همكاري خليج فارس كه از حدود چهار ماه قبل ارائه شده است متضمن انتقال قدرت در يمن به شكلي كه مشخصاً دولت رياض با هماهنگي آمريكا ترسيم كرده است، مي‌باشد. براساس مفاد اين طرح، علي عبدالله صالح بايد قدرت را طي 30 روز پس از امضاي طرح، به معاون خود واگذار كند تا دولت انتقالي تشكيل شده و سپس در طول 60 روز انتخابات برگزار گردد.

ديكتاتور يمن در قبال اين كناره گيري از قدرت، مصونيت قضايي خواهد يافت و مخالفان بايد تضمين بدهند هيچ ادعايي عليه وي به دليل سه دهه سركوب و قلع و قمع مردم جنايات گسترده‌اش مطرح نسازند.

علاوه بر اين، اجراي اين طرح نيز به گونه‌اي است كه ساختار ارتش و نهادهاي امنيتي كه تحت سيطره فرزندان، وابستگان و نزديكان ديكتاتور است دست نخورده باقي خواهد ماند. اين طرح همچنين متضمن ابقاي علي عبدالله صالح در پست رياست جمهوري تا انتخاب رئيس‌جمهور بعدي خواهد بود كه به هيچ وجه با خواست و آرمان‌هاي انقلابي مردم يمن مطابقت ندارد. با توجه به اين موارد، كاملاً آشكار است كه اين طرح از يكسو براي نجات ديكتاتور از عواقب اعمال و اقدامات ضد بشري وي تهيه شده و از سوي ديگر، محتواي طرح بگونه ايست كه بتواند روند به اصطلاح انتقال قدرت را به گونه‌اي پيش ببرد كه نفوذ عربستان و غرب بر يمن همچنان حفظ شود. متأسفانه برخي سران گروههاي سياسي مخالف يمن كه نقش چنداني نيز در مبارزات ملت يمن، به خصوص در تظاهرات 9 ماهه اخير نداشته اند، به نام نمايندگي از مردم يمن با اين طرح موافقت كرده‌اند درحالي كه جواناني كه بانيان اصلي خيزش ماههاي اخير در يمن بوده و بار اصلي انقلاب و مقاومت و رنج‌ها و مشكلات را بردوش كشيده‌اند با اين طرح مخالفت قاطع دارند. البته انقلابيون به دليل اينكه از تشكل سازمان يافته و منسجمي برخوردار نيستند، قادر به اعمال خواسته‌ها و نظرات خود نمي‌باشند.

دولتهاي غربي و در رأس آنها، آمريكا كه پس از آغاز قيام‌هاي مردمي در منطقه به شدت به تكاپو افتاده‌اند تا با سوار شدن بر موج ايجاد شده اين قيام‌ها را به سمت و سوي مورد نظر خود هدايت كنند، اكنون در كمين انقلاب يمن مي‌باشند. در اين ميان، عربستان نقش رابط براي تحقق اين هدف را برعهده دارد چرا كه حكام رياض نيز به اندازه غربي‌ها از فروپاشي كامل رژيم علي عبدالله صالح وحشت دارند.

براي حاكمان عربستان، به خصوص پس از مشاهده تحولات تونس، مصر و ليبي و سرنگوني ديكتاتورهاي اين كشورها، سرنوشت رژيم‌هاي يمن و بحرين بسيار حائز اهميت است. سران رياض به اين واقعيت آگاه هستند كه با سرنگوني حكومت بحرين و يمن، شمارش معكوس براي پايان حكومت آنها آغاز خواهد شد به همين دليل با چنگ و دندان در تلاش هستند تا از اين رژيم‌ها حمايت كنند و هر طور شده از سقوط ديكتاتورهاي اين كشورها جلوگيري نمايند.

در عين حال، هم حكام رياض و هم متحدان غربي آنها چاره‌اي غير از اين ندارند كه خود را با اين واقعيت وفق دهند كه دوره حكومت‌هاي ديكتاتوري و خودكامه در منطقه خاورميانه از جمله يمن به سرعت رو به پايان است و ترفندهاي شتابزده آنها در قالب طرحهايي همچون طرح شوراي همكاري خليج فارس نمي‌تواند سد راه موج ايجاد شده در منطقه باشد.

رسالت:اين همه هياهو براي چيست؟

«اين همه هياهو براي چيست؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛يك سئوال كليدي وجود دارد و آن اينكه چرا اينقدر آمريكاييها عجله دارند موضوع ايران مسئله اول اخبار جهان شود.

آمريكاييها مسئله هسته‌اي و موضوع تروريسم و داستان حقوق بشر در ايران را مي‌خواهند تجميع كنند تا بتوانند وزن اخبار مربوط به ايران به اندازه‌اي برسد كه مسئله اول اخبار جهان شود. بيداري اسلامي در منطقه و جنبش ضد سرمايه‌داري در آمريكا و اروپا استراتژيست‌هاي آمريكا را سخت ملول و آزرده كرده است.

اكنون بيش از 5 سال است،‌ اخبار مربوط به اين دو پديده سياسي نادر در صدر اخبار جهان قرار دارد. آنها كه بصيرت لازم را دارند مي‌دانند موج سوم آثار و نتايج انقلاب اسلامي در جهان پديدار شده است و در اين موج به خوبي مي‌شود صداي شكسته شدن استخوانهاي استكبار جهاني را شنيد .

شكل‌گيري قطب قدرت اسلام به عنوان يك پديده ملموس در معادلات قدرت جهاني يك واقعيت انكارپذير است و اين قدرت مطالبات خود را به قدرتهاي جهاني تحميل مي‌كند. ايران اسلامي مركز ثقل اصلي اين قدرت است به همين دليل مورد حسد و كينه آمريكا و اروپا قرار گرفته است.

با كشته شدن دو تن از فعالان ضدسرمايه‌داري در برخورد خشونت‌آميز پليس آمريكا در جريان مبارزات مردم اين كشور جنبش وال استريت وارد فاز جديدي مي‌شود كه دولت آمريكا بايد هزينه‌هاي آن را پرداخت كند، به نظر مي‌رسد در اروپا هم قرار است همين روند طي شود!

آزمايش موشك جديد بالستيك رژيم صهيونيستي با برد 10 هزار كيلومتر نشان مي‌دهد نگرانيهاي آنها فقط معطوف ايران و منطقه نيست اينكه آمريكاييها با اين آزمايش موشكي در اسرائيل اعلام كنند كه مي‌توانند سرزمينهاي اشغالي فلسطين ،‌ ژاپن و روسيه را بزنند خوابي است كه بايد در آينده تعبيرش را شنيد. پيام نظامي اين آزمايش موشكي قطعا براي ايران  نيست اميدواريم آنهايي كه با غرب نوعي همگرايي دارند، پيام اين آزمايش موشكي را گرفته باشند.

ايران با 4 هزار ساعت نفر بازديد هيچ چيز پنهاني براي آژانس ندارد به صدها سئوال آنان در مورد صلح‌آميز بودن فعاليتهاي هسته‌اي پاسخ داده است قرار بود پس از اين پاسخگويي  آژانس رسما اعلام كند پرونده ايران سير طبيعي خود را در اين نهاد طي مي‌كند و از دستور كار شوراي امنيت سازمان ملل خارج شود.  اما گزارش آمانو نشان داد همه اين تلاشها هيچ بوده و بايد به نقطه صفر بازگشت با آنكه روسها هم به آژانس و هم به آمريكاييها گفته‌اند حرفهاي جديد آمانو تازه نيست و ايران در گذشته همه آنها را پاسخ داده است، اما آنها مي‌گويند مرغ يك پا دارد.

اسناد به اصطلاح مطالعات ادعايي  پيشتر در اشپيگل منتشر شده بود آنها دوباره همانها را به عنوان امر تازه‌اي در ضميمه گزارش آمانو آورده‌اند! آمريكاييها مدعي داشتن افشاي اسنادي  هستند كه از سال 2003 پيش خود نگه داشته‌اند و به آژانس نداده‌اند. امروز كه آن را در ضميمه گزارش آمانو منتشر كرده‌اند معلوم شده است هياهو براي هيچ بوده است. چون حاوي هيچ چيز تازه اي نبوده است ايران سابقا بيشتر آنها را پاسخ داده است.

آژانس مشروعيت قانوني خود را از دست داده است. چرا كه بعنوان يك اداره دست  چندم وزارت خارجه آمريكا عمل مي‌كند.

مقامات آژانس بارها با اين نوع گزارش‌دهي گفته‌اند كه طرف شما ما نيستيم بلكه آمريكاست برويد مسائل خود را با آمريكا حل كنيد.  آمريكاييها هم با صدها پيغام علني و مخفي به التماس افتاده‌اند بياييد گفتگو كنيم. گفتگو درباره آينده عراق،‌ آينده منطقه ،‌آينده روابط با غرب ، آينده تداوم فعاليتهاي هسته‌اي ايران و بالاخره آينده روابط دو كشور و ...

پاسخ ايران به آمريكاييها اين است كه شما در آستانه فروپاشي و تلاشي قرار داريد اولا آينده‌اي براي حيات سياسي شما متصور نيست كه با ما گفتگو كنيد.

ثانيا: ادب و آداب گفتگو تهديد و عربده‌كشي،  متهم كردن و  دروغ‌پردازي نيست.

ثالثا: كدام عقلانيت حكم مي‌كند شما كه امروز سخت نيازمند گفتگو با ايران براي حل مشكلات خودتان هستيد ايران با آن همه ستم تاريخي كه به او رفته تن به اين گفتگو بدهد.حداقل عقل حكم مي‌كند لحن تقاضاي خود را متناسب با نيازتان تنظيم كنيد.

اگر قرار باشد گزارش آژانس را به دروغ و تهمت و بيهوده‌گويي آلوده كنيد و مسئله تروريسم را با ادعاي مسخره ترور سفير عربستان ببنديد و نقض حقوق بشر در ايران را هم مستند به ادعاهاي گروهك تروريستي منافقين كنيد بعد بياييد گدايي ايجاد روابط و برقراري گفتگو كنيد چقدر اين رفتار در فضاي قواعد و منطق ديپلماسي مي‌گنجد. بعد هم صداي يك ترقه را در رژيم صهيونيستي به‌عنوان تهديد بلند كنيد و انتظار داشته باشيد مردم و رهبري دلير انقلاب اسلامي در برابر آن سكوت رضايت‌‌آميز داشته باشند.

طبيعي است پاسخ ملت ايران از زبان رهبري اين چنين خواهد بود:" هم آمريكا و هم سگ نگهبانش رژيم صهيونيستي در اين منطقه بدانند پاسخ ملت ايران به هر گونه تعرض و تجاوز و هرگونه تهديد پاسخي خواهد بود كه از درون آنها را از هم خواهد پاشيد و متلاشي خواهد كرد و هر كسي فكر تجاوز به جمهوري اسلامي ايران در مخيله‌اش خطور كند بايد خود را آماده دريافت مشت‌هاي پولادين كند".
پي نوشت:
1- رسالت 21 آبان 90

قدس:اتحادیه عرب و رونویسی از انشای غرب

«اتحادیه عرب و رونویسی از انشای غرب»عنوان يادداشت روز روزنامه قدس به قلم حسن هانی زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛نشست اتحادیه عرب و کمیته وزارتی آن برای بررسی مسایل سوریه با محور اخراج و لغو عضویت این کشور، در واقع نفی روح منشور داخلی و اساسنامه این سازمان عربی است.

اساسنامه اتحادیه عرب که در سال 1945 تنظیم شده، به این اتحادیه اجازه دخالت در مسایل داخلی اعضا را نمی دهد، اما این اتحادیه بویژه در سالهای اخیر ثابت کرده که سیاستهای قدرتهای فرامنطقه ای را به اجرا می گذارد و هم اکنون نیز فشارهایی که از سوی غرب متوجه سوریه شده توسط این اتحادیه در حال عملیاتی شدن است.

این نشست اتحادیه عرب در حالی برگزار شده که دمشق در هفته ای که گذشت موافقت خود را با اجرای طرحی که اتحادیه عرب برای حل مناقشات سیاسی در این کشور ارایه شده بود، اعلام کرد.
برمبنای این طرح دمشق متعهد شده بود تا همزمان با خروج نیروهای ارتش از شهرها و آزاد کردن زندانیان سیاسی حوادث چند ماهه اخیر، روند مذاکره با رهبران اپوزیسیون را آغاز کند.
بشار اسد موافقت کرده بود که با رهبران اپوزیسیون در داخل سوریه گفتگو کرده و مطالبات آنها را بررسی کند اما اتحادیه عرب با پذیرش درخواست کشورهای غربی برای اخراج سوریه بار دیگر نشان داد که نگاه و برخوردی دوگانه با مسایل جهان عرب دارد.

در حالی که مسایل بحرین و یمن و اقدامات ضد بشری و کشتار مردم در این دو کشور از سوی حکومتهای مستبد آنها کماکان بخشی از مسایل جدی و مهم جهان عرب را تشکیل می دهد، این اتحادیه هیچگاه تصمیم قاطع و مؤثری برای پایان دادن به درگیریها و کمک به ملتهای مظلوم بحرین و یمن نداشته است، اما در حالی که سوریه در مسیر حل مشکلات و درگیریهای داخلی خود قرار دارد، اتحادیه عرب مسیر اعمال فشار و زمینه سازی برای تشدید تنشها در این کشور را دنبال می کند.این اتحادیه در لیبی نیز تنها نقش مجری سیاستهای غرب را ایفا کرد و با لغو عضویت این کشور، از ناتو درخواست کرد تا برای سرنگونی حکومت قذافی وارد عمل شود که در نتیجه حضور ناتو و حملات آنها خسارات و تلفات سنگینی به این کشور عربی وارد شد.

اخراج سوریه نیز در مقطع کنونی نه تنها مشکلی را برطرف نخواهد کرد بلکه می تواند مقدمات بحرانی تر شدن فضا و دخالتهای خارجی را بیش از پیش فراهم کند و به همین دلیل نیز شکافهای عمیقی بین اعضای این اتحادیه درباره سیاستهای آن نسبت به سوریه وجود دارد.

این خط مشی رفتاری در اتحادیه عرب و دنباله روی کشورهای مؤثر این اتحادیه از سیاستهای غرب به هویت و اساس ساختاری این سازمان نیز لطمه های جدی را وارد کرده، به نحوی که بسیاری از کشورهای عربی نسبت به سیاستهای این اتحادیه معترض و نگران هستند.

هم اکنون سودان به دلیل نقش اتحادیه عرب در تجزیه این کشور انتقادها و اعتراضهای جدی به سیاستهای آن دارد.در لیبی و عراق نیز حمله نیروهای ناتو و آمریکا با چراغ سبز و همکاری اتحادیه عرب و قدرتهای تأثیرگذار این اتحادیه انجام شد و بنابراین اکنون کشورهای مهمی چون عراق، سودان، الجزایر، یمن، سوریه و شمار دیگری از کشورهای مستقل عربی نسبت به نقش و جایگاه این اتحادیه در تأمین منافع کشورهای عضو و حمایت از ملتهای عرب تردید دارند و این امر ممکن است موجب شود تا در آینده شماری از اعضای این اتحادیه بصورت داوطلبانه از عضویت این اتحادیه خارج شده و آن را در مسیر فروپاشی قرار دهند.

سياست روز:راه نجات در صداقت!

«راه نجات در صداقت!»عنوان يادداشت روزروزنامه سياست روز به قلم حسن اختري است كه در آن مي‌خوانيد؛يکم) اظهارنظر دير هنگام معاون سياسي وزارت کشور و رئيس ستاد انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي مبني براينکه هرگونه فعاليت حزبي و يا جبهه‌اي، مستلزم داشتن مجوز از کميسيون ماده ۱۰ قانون احزاب مي‌باشد. آينده تشکل خود خوانده «جبهه پايداري» را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. تکروي‌هاي اين جبهه مي‌توانست در جريان بزرگ اصول‌گرايي که اين دوره تحت لواي گروه «۸+۷» در صحنه حاضر شده شکاف عميق ايجاد نمايد.

چندي قبل هسته مرکزي اين جبهه نوظهور پاي درس «پدر معنوي» خود نشست تا به نصيحت او گوش فرا دهد که مي‌گفت در شرايط کنوني چاره‌اي به جز وحدت ندارند. اين جمعيت را که جمعي تازه از افراد جدا شده دولت نهم و تعدادي از نمايندگان مجلس هشتم تشکيل داده‌اند در آغاز تلاش حزبي از مرشد خود شنيده بودند که در قالب جبهه فعاليت کنيد و از ايجاد حزب اکيدا خودداري نماييد.

گرچه با توجه به نفوذي که جبهه پايداري در دولت مجلس دارد گرفتن مجوز براي آن کار شاقي نمي‌تواند باشد اما ايجاد يک جبهه نيز براي اخذ مجوز حتما اساسنامه و مرامنامه و هيات موسس و ساير تشريفات قانوني را در پي دارد و اگر بنا شود تمام اين مراحل طي گردد تشکل حزبي خواهد شد.

يعني مجموعه داراي شناسنامه که مي‌بايد در مقابل قانون و شهروندان وهواداران خود پاسخگو باشد. به هر حال بايد منتظر بود و ديد که دوستان جبهه پايداري براي اين معادله چند مجهولي که معاون سياسي وزارت کشور برايشان سرمشق داده است چگونه راه‌حلي مي‌يابند و يا چه عنواني در صحنه باقي خواهند ماند.

دوم) وحدت اصول‌گرايان ولو روي ناچاري هم که بوده باشد شرط لازم براي پيروزي احتمالي در انتخابات بالاجبار مجلس شوراي اسلامي در اسفند ماه جاري است که يقينا شرط کافي نمي‌تواند باشد.

اگر اين اتحاد حاصل نمي‌شد شکست اصول‌گرايان در اين دوره از انتخابات قطعي مي‌بود و هيچ نيازي به صغري و کبري چيدن و فلسفه باقي نمي‌داشت چرا که اصولگرايان با وحدت خود در مقابل اصلاح طلبان در مجلس ششم و دولت دوم‌ آقاي خاتمي به شدت دچار تفرقه شده و بر سر غنايم به دست آمده مي‌جنگيدند، فائق آمدند و مورد اعتماد مردم قرار گرفتند لذا تداوم اين رويکرد همدلي و وحدت را مي‌طلبد که بايد نحله‌هاي اصول‌گرايي با عمل به نصايح بزرگان قوم آن را حاصل نمايند.

با اين تصميم عاقلانه احتمال موفقيت بالا مي‌رود. اما تا پيروزي و کسب اکثريت فاصله زيادي مانده است کما اينکه کار کمي سخت‌تر هم خواهد شد. از طرفي جناح مقابل انگيزه بيشتري براي حضور در صحنه پيدا مي‌کند چون رقابت جدي‌تر مي‌شود ميزان مشارکت نيز بالاتر مي‌رود که در اين صورت به نفع اسلام و مسلمين خواهد بود ولو آنکه احتمال به دست آوردن اکثريت کرسي‌هاي مجلس براي اصول‌گرايان با دشواري مواجه شود.

از طرف ديگر جناح حاکم در مقابل عملکرد ضعيف خود در مجلس هشتم و تمردهاي دولت دهم از قانون را که تا حدود زيادي در نتيجه ضعف نظارتي قوه مقننه بوده است بايد پاسخگو باشد و اين يعني امتيازي در دست جناح مقابل خود که اصلاح‌طلبان باشند خواهد بود.

سوم) اگرچه دولت دهم تمام تخم‌مرغهاي خود را در سبد جريان انحرافي گذاشته و از افراد شاخص اين جريان که هر يک پرونده‌اي با اتهام‌هاي ثابت شده و يا در حال پيگيري در قوه قضائيه دارند تمام قد دفاع مي‌کند و در يک نگاه کاملا ايدئولوژيکي ولو منحرف خود را قهرماني مي‌پندارند که پيروزيش تنها در گرو پيشروي او به سمت جلو است، بدون کوچکترين تغييري در مواضع استراتژيک و يا تاکتيکي خود که باز از ويژگي‌هاي منحصر به فرد و کليد واژه موفقيت آقاي احمدي‌نژاد در طول دوران مديريت او بوده است.

گرچه او خود را فراتر از جريان اصول‌گرايي دانسته و هيچ تقيدي به آن ندارد. اما نتيجه اين هماورد خواهي هر چه که باشد تاثير مستقيمي بر روي اعتماد مردم و آراي آنها خواهد داشت.

کما اينکه با همين نگرش مقدس که دارند از هيچ هزينه کردي ابا ندارند و اين واقعيت در چهارمين سفرهاي استاني آنها و نحوه سرکشي به همه شهرستانهاي استانها و مصوبات هيات دولت در تخصيص اعتبارات کلان به مسائل فرهنگي در سالي که از طرف مقام معظم رهبري به عنوان سال جهاد اقتصادي نام‌گذاري شده است به وضوح ديده مي‌شود. مخلص کلام اين که جريان انحرافي با اعتقاد راستين خود اجازه نخواهد داد ديگي که بايد براي آنها بجوشد براي جريان ديگري بجوشد. آنها تبر زن باشند و ديگران نفع ببرند هرگز!

چهارم) ساده‌انديشي است که تصور شود که بتوان بدون در نظر گرفتن نفش فعال و مشارکت تاثيرگذار مردم در معادلات آينده و برخورد صادقانه با آن انتظار رويکردي دوباره و يا تداوم اعتماد گذشته از آنها را داشت.

همانطور که معصوم عليه‌السلام فرمود: النجاه في الصديق راه نجات در صداقت است.
دوستان اصول‌گرايان با مردم و افکار عمومي راست و حسيني برخورد کنند. واقع‌بينانه وضعيت کشور را تبيين و تشريح نمايند کارهاي انجام شده و پيروزيها و موفقيت‌ها را براي مردم برشمارند و ناکامي‌ها و کاستي‌ها رانيز سياهه بگيرند و طرح‌هاي خود را براي فائق آمدن به مشکلات موجود نيز با مردم در ميان بگذارند آنگاه انتظار همراهي مردم را داشته باشند که تجربه ثابت کرده است که مردم ما مردماني با انصاف و اهل تشخيص هستند و اگر نمک خوردند نمکدان نخواهند شکست!

مردم سالاري:شان والاي مجلس، عامل تاثيرگذار مشارکت عمومي

«شان والاي مجلس، عامل تاثيرگذار مشارکت عمومي»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن مي‌خوانيد؛پس از برملاشدن اختلاس شرم آور سه هزار ميليارد توماني که حيثيت نظام را زير سوال آورد و اعصاب و روان مردم مسلمان و شهيد داده ايران را متشنج کرد و موجب شد تا رسانه هاي يک سويه بيگانه در بوق و کرنا بدمند و از کاه ، کوهي بسازند و به همه امور نظام تعميم دهند و بر سامان اداري و بانکي ما خدشه وارد کنند، انتظار افکار عمومي بر آن بود که مجلس در راس امور، در جايگاه عصاره و برگزيده ملت شريف ايران و چشم و گوش و زبان امين مردم، همراه و همدوش قوه محترم قضائيه، اقدامات موثر خود را آغاز کند و خاطيان و غافلان را در مقامي که باشند، مورد استيضاح و بازخواست قرار دهد و همچنين هم شد و تحقيق و تفحص دقيق مجلس به بار نشست و به استيضاح وزير محترم اقتصاد انجاميد.   

در روز استيضاح نيز نمايندگان عزيز با بيان دقيق مستندات مستدل خود، وزير را مورد بازخواست قرار دادند و شرايطي پديد آوردند که استنباط مي شد که راي اعتماد خود را از ايشان سلب خواهند کرد ولي با تمجيد جانانه و بي سابقه رئيس محترم جمهوري از مجلس و سخنان محبت آميز و نرم ايشان و همچنين عذرخواهي مکرر وزير، فضا تلطيف و موضوع ختم به خير شد و نمايندگان ارجمند همان کاري کردند که اختيار قانوني آن را دارند.    در اين راي اعتماد مجدد و ابقا، بيان چند نکته ضروري است:

نخست آن که برخي چنين تصور مي کردند که موضوع استيضاح به زعم رهبر معظم انقلاب، در اين برهه از زمان و شرايط کشور، به مصلحت نبوده و به اشارت ايشان موضوع فيصله يافته است; که در همين جا بايد به صراحت گفت که به استناد سخنانشان در جمع استادان کرمانشاه، رهبري به تصريح خود دخالتي در امور سه قوه ندارند و ساحت ايشان از اين نسبت ها مبراست. 

دوم: راي به هر وزيري پس از معرفي به مجلس مشروط است و وجود سوال و استيضاح خود دليل اين مدعاست و بحث مشروط بر مشروط منطقي به نظر نمي رسد و مبتني بر استدلال متقن نيست.
سوم: اگر مسئول غافل يا قاصري از قصور و غفلت خود توبه هم بکند ان شا»الله توبه اش مقبول درگاه حق و عذرش پذيراي نمايندگان ارجمند; اما چنين مسئولي را دوباره سزا نيست که بر اريکه  مسئوليت بنشانند چون همه عادت مي کنند تا با پوزش از خطا و مسئوليت، به سلامت از مواخذه بگذرند! 

استيضاح بحثي تفنني و اقدامي نمادين نيست. بحث قانون است و سير منطقي و امور کشور هر اقدام احساسي حقايق را کتمان مي کند و بر تحقيق و تفحص خط بطلان مي کشد. در اين صورت جايگاه قانون گذاري و نظارت منزلت خود را در افکار و انظار عمومي از دست مي دهد. 

در اينجا نکته اي عبرت آموز و تاريخي قابل گفتن است. مرحوم آيت الله کاشاني در نصب معاون وزيري به دکتر مصدق اعتراض مي کند. مرحوم مصدق در پاسخ مي نويسد که از خطاي خود توبه کرده است. آيت الله در جواب مي گويد بله اگر مسئولي خطا کرد و توبه نمود، توبه اش با خدا، اما چنين فردي را ديگر نمي توان بر مسند امامت جماعت نشاند! اميد است که اين نکته بديع و شرعي، ملحوظ نظر دست اندرکاران باشد. 

چهارم: شان والاي مجلس است که در هيچ شرايطي نبايد مورد تزلزل و مخاطره واقع شود چون به درستي در راس امور است. افول جايگاه قوه مقننه، اعتماد عمومي را سلب و اعتقاد به قانون را سست مي کند و با کم رنگ شدن نظارت مجلس، خاطيان مي کوشند تا براي رسيدن به هدف، راه هاي غير قانوني را برگزينند و به هنجارهاي معقول و قانوني اعتنا نکنند و از طرفي در انتخابات چند ماه آينده که حساس ترين مرحله تاريخي ماست، تحقق مشارکت عمومي به خطر مي افتد و اين عدم مشارکت موجب گستاخي بيشتر استکبار جهاني و جسارت آنان به تحريم هاي بيشتر و سنگين تر خواهد شد.
بنابراين جلب اعتماد و اقناع افکار عمومي بايد سرلوحه رفتارهاي سنجيده ما باشد. ايران عزيز در پرخطرترين جايگاه تاريخي خود ايستاده است و جهان خواران، همه نيروهاي خود را عليه ما بسيج کرده اند و بي رحمانه چنگ و دندان نشان مي دهند.

در اين شرايط به مجلسي دورانديش و همه سونگر محتاجيم. مجلسي که تحت تاثير تعريف و تمجيد و احساسات قرار نگيرد. عملکرد حساب شده مجلس در انتخابات آينده بسيار تاثيرگذار خواهد بود.
باز هم تاکيد مي شود که بزرگ ترين خطري که آينده انقلاب اسلامي را تهديد مي کند بي اعتنايي به  ايجاد زمينه مشارکت مردم در انتخابات آينده از سوي هر مقام و نهادي است. 
 
شرق:گام‌به‌گام، بستر گفت‌وگو

«گام‌به‌گام، بستر گفت‌وگو»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم الهه كولايي است كه در آن مي‌خوانيد؛
روابط ايران - روسيه را در متن تحولات پس از استقلال روسيه و دگرگوني در سياست خارجي آن، بهتر مي‌توان درك كرد. با توجه به اولويت يافتن نگرش «اوراسياگرايي جديد» در تنظيم روابط آن با كشورهاي جهان به ويژه آمريكا و اروپا و برجسته شدن اهميت خاورميانه و كشورهاي اسلامي، جمهوري اسلامي ايران نيز از جايگاه مهم‌تري در سياست خارجي اين كشور برخوردار شد.

البته همچنان براي رهبران روسيه رابطه با ‌آمريكا و اروپا داراي اولويت ويژه است زيرا براي رفع نيازهاي اساسي اين كشور يعني تكنولوژي و سرمايه مي‌توانند نقش جدي ايفا كنند. روسيه مي‌كوشد از همه توانايي‌ها و اهرم‌هاي خود براي افزايش منافع بهره گيرد. همسايگي و نيازهاي متنوع جمهوري‌هاي آسياي مركزي و قفقاز، ضمن آنكه براي منافع مشترك ايران و روسيه فرصت‌هاي مناسبي را عرضه كرده به صحنه رقابت‌هاي دو كشور نيز تبديل شده است.

همكاري هسته‌اي روسيه با ايران با وجود اعتراض‌ها و پيگيري‌هاي آمريكا و اسراييل به نمادي براي استقلال عمل در سياست خارجي روسيه تبديل شده است. اين همكاري براي روسيه تنها جاذبه اقتصادي نداشته، بلكه ابعاد سياسي- امنيتي آن هم بسيار مهم بوده است. در جريان شكل‌گيري اين همكاري، مخالفت‌هاي جدي در داخل روسيه هم شكل گرفت ولي هواداران آن بر ضرورت اين همكاري و پايبندي ايران به نظارت‌ها و قواعد آژانس بين‌المللي انرژي هسته‌اي استناد كرده‌اند. براي روسيه به هيچ‌وجه حركت ايران در مسير نظامي از مسير اين همكاري‌ها، مطرح و قابل پذيرش نبوده است.

روسيه نيز مانند آمريكا و اروپا خواستار قطع غني‌سازي در خاك ايران شد. رفتار روسيه همزمان پيگيري براي منافع خاص آن در اين همكاري و همراهي با آمريكا و اروپا و استفاده از مزاياي آن بوده است. همكاري روسيه با ايران نمادي از عمل‌گرايي و جست‌وجوي منافع ملي از سوي رهبران كرملين است. روابط فدراسيون روسيه و ايالات متحده آمريكا هم دچار فراز و فرودهاي چشمگير شده است. از نيمه دهه 1370 سياست خارجي روسيه در مقابل ايالات متحده آمريكا به شكل اساسي متحول شد. روسيه منافع خاص خود را در رابطه با آمريكا بر هر چيز ديگري برتري داد و نگرش خوشبينانه غرب‌گرايي كنار گذاشته شد. بر همين اساس روابط روسيه با كشورهاي آسيايي و نيز جهان اسلام به ويژه خاورميانه مورد توجه قرار گرفت و افزايش يافت.

 از همين هنگام روابط ايران و روسيه نيز در مسير گسترش روزافزون قرار گرفت. از سوي ديگر در پرتو تحولات رابطه آمريكا و روسيه و نقش ايالات متحده در جمهوري‌هاي پيشين شوروي، مرحله جديدي از رويارويي اين دو كشور شكل گرفت. اما با وقوع حوادث تروريستي 11 سپتامبر در دوران رياست‌جمهوري «ولاديمير پوتين»، دور تازه‌اي از روابط آمريكا و روسيه شكل گرفت. اين نزديكي ديري نپاييد و به زودي مساله انقلاب‌هاي رنگين در گرجستان، اوكراين و قرقيزستان، روابط التيام‌يافته دو كشور را بار ديگر دچار تيرگي كرد.

گسترش ناتو به سوي شرق و پس از آن مساله انقلاب‌هاي رنگي، كار را به جايي رساند كه روابط اين دو ابرقدرت يادآور دوران جنگ سرد و رويارويي همه جانبه آنها شد. موضوع استقرار «سپر دفاع موشكي» يا ادامه پروژه جنگ ستارگان ريگان دوران اتحاد شوروي در شرق اروپا، بار ديگر تيرگي روابط آنها را شدت بخشيد. روسيه پوتين، يك رويارويي كنترل‌شده و يك بده و بستان ماهرانه در روابط خود با آمريكا را دنبال كرده است.

هر چند روسيه تلاش‌هايي براي كم كردن فشار روي ايران انجام داد، اما سرانجام با چين قطعنامه‌هاي شوراي امنيت براي اعمال تحريم عليه ايران را تاييد كرد. پس از انتشار گزارش اخير دبيركل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، وزارت امور خارجه روسيه با انتشار بيانيه‌اي، از آن به شدت انتقاد كرد. سخنان اخير مقام‌هاي روسيه، نشان‌دهنده نگراني شديد روسيه نسبت به طرح‌هاي آمريكا و هم‌پيمانانش در خاورميانه به ويژه در مورد ايران است.

آنها با توجه به تجربه عراق و طرح اتهام‌هايي كه بي‌پايه و اساس بودن آن بسيار زود روشن شد، به طور جدي با ايجاد بي‌ثباتي و ماجراجويي در جنوب مرزهاي خود، مخالفت‌شان را آشكار كردند.
مقام‌هاي روسيه به خوبي از نقش و تاثير ثبات بخش منطقه‌اي ايران آگاه هستند و پيامدهاي بي‌ثباتي در منطقه را بر منافع خود لمس كرده‌اند. با وجود همه بهره‌مندي‌هاي روس‌ها، بر دستگاه ديپلماسي ايران است كه با حركت در مسير راه‌حل‌هاي سياسي از توانايي‌هاي خود و ابزارهاي اين كشور بهره گيرد و دشمنان ايران را ناكام بگذارد. ورود به گفت‌وگو براي توافق در مورد طرح موسوم به گام‌به‌گام روسيه، راه‌حلي عملي براي پاسخ به تهديدهايي است كه نه‌تنها امنيت ايران بلكه مناطق وسيعي در پيرامون آن را هدف قرار داده است. واقعيتي كه دولت روسيه اينك بيش از هر زمان ديگر به آن توجه كرده است.

تهران امروز:تاملي در ابعاد رسانه‌اي حادثه ملارد

«تاملي در ابعاد رسانه‌اي حادثه ملارد»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم مجيد رفيعي است كه در آن مي‌خوانيد؛سانحه انفجار در پادگان ملارد و شهادت جمعي از پاسداران انقلاب در اين حادثه، از همان اولين لحظات وقوع تبديل به خبر اول رسانه‌هاي كشور شد، البته رسانه‌هاي بيگانه هم خيلي زود و با اهداف خاص خود، شروع به بزرگ‌نمايي حادثه كردند تا در شرايط حساس فعلي، اولا چهره ضعيف و مشوشي از ايران را ترسيم كنند و ثانيا تلاس كنند خود هدايتگر موج رسانه‌اي حاصل از اين انفجار باشند و در پرتو آن، اعتماد مخاطب داخلي را براي خود، جذب و جلب كنند.

از سوي ديگر، نوع نگاه رسانه‌هاي بيگانه به حادثه ملارد به گونه‌اي بود كه گويا در هيچ كجاي دنيا جز ايران، سانحه و حادثه‌اي اتفاق نمي‌افتد! و حتما كاسه‌اي زير نيم كاسه اين حادثه بوده است. تزريق اين نگاه خطرناك در فضاي بي‌خبري و سكوت رسانه‌ها و نهادهاي داخلي، عملا ميداني وسيع را براي جنگ نرم دشمنان عليه نظام و انقلاب فراهم مي‌كرد.

طبيعي بود كه سانحه انفجار پادگان ملارد، مثل هر خبر داغ ديگر، با خود امواج سهمگيني از «شايعه» را به همراه آورد، در همان اولين لحظات انتشار خبر، ماشين شايعه‌سازي هم به راه افتاد: انفجار پمپ بنزين، انفجار لوله گاز، سقوط هواپيما تا حتي زلزله و...

كارشناسان ارتباطات و رسانه يكي از مضرات شايعه را مخدوش كردن اعتماد عمومي مي‌دانند، به اين معني كه شايعه در غياب خبر رسمي، مانند خوره به جان اركان مختلف جامعه مي‌افتد و چون پاسخي كاذب به عطش دانستن مردم است و هرچه شايعه وسيع‌تر و پر شاخ و برگ‌تر شود، به قسمت‌هاي بيشتري از جامعه، آسيب مي‌زند و قدرت شايعه به حدي است كه اگر بهنگام و به وقت با آن مقابله منطقي و اصولي نشود، ديگر به هيچ وجه از خاطره جمعي يك جامعه پاك نمي‌شود.

در اين شرايط بود كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در همان ساعات اوليه وقوع حادثه، با هوشمندي و تدبير به موقع، رسما در اطلاعيه‌اي موج شايعات عجيب و مخرب در جامعه را كور كرد و با صداقت و صراحت اعلام كرد كه انفجار مذكور در يكي از پادگان‌هاي سپاه انجام شده است. در حادثه انفجار پادگان ملارد، يكي از معدود دفعاتي بود كه شاهد بوديم قبل از آنكه موج شايعه كشور را درنوردد، بهنگام و با صراحت اطلاعيه مذكور صادر شد و زمينه‌ساز اعتماد‌آفريني هرچه بيشتر بين سپاه پاسداران و افكار عمومي و البته رسانه‌ها شد و‌ نيز راه را بر سوء استفاده رسانه‌هاي بيگانه و موج سواري آنان گرفت و اين رسانه‌هاي داخلي هستند كه با تكيه بر خبر رسمي و داخلي، مي‌توانند هدايت افكار عمومي را برعهده بگيرند و صادقانه آنان را در جريان ماوقع حادثه قرار دهند. اين اقدام شجاعانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، بايد فتح بابي براي ديگر ارگان‌ها و نهادها شود تا در مواجهه نرم با رسانه‌هاي بيگانه و افكار عمومي داخلي، صادقانه‌ترين و اعتمادانگيزترين روش‌ها را در پيش بگيرند.

ابتكار: امسال بنا بود جهاد اقتصادي باشد يا...؟!

«امسال بنا بود جهاد اقتصادي باشد يا...؟!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم غلامرضا کمالي‌پناه است كه در ان مي خوانيد؛جراحي بزرگ اقتصاد ايران در طي يک سال گذشته پيامدهاي خوش و ناخوشي داشته است. از نتايج ارزنده و مثبت حذف يارانه‌ها کنترل بريز و بپاش‌ها در مخارج زندگي و منابع ملي، از نان گرفته تا انرژي، دست‌کم در نزد اکثريت مردم و وادارشدن به کنترل‌ حساب دخل و خرجشان بر اثر جبر قيمت‌ها بوده است؛ براي نمونه مردم در خريد و مصرف نان، دقت بيشتري به خرج مي‌دهند و دورريز اين نعمت ارزشمند و برکت سفره‌ها خيلي کم شده است. نه اينکه کيفيت نان بهتر شده باشد، بلکه قيمت آن‌ چنان سرسام‌آور شده که مردم ديگر حاضر نيستند تکه‌اي از آن‌را دور بيندازند و همه اجزاي برشته و خام آن‌را به انبار معده خود و عيال و فرزندان مي‌ريزند تا روز را به شب برسانند.

رهبر انقلاب با آگاهي از عواقب ناگوار اين جراحي دردناک و خونريز اقتصادي، امسال را به‌درستي به‌نام «جهاد اقتصادي» ناميدند. البته ايشان هر سال را به نامي مي‌خوانند و انتظار هم مي‌رود که بيشترين تلاش‌ها در همان جهت صورت گيرد. اما واقعيت اين است که در ابتداي هر سال، سردر ادارات، سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها و شرکت‌هاي دولتي و شبه‌دولتي، به تابلوها و پرده‌نوشته‌هايي مزين مي‌شود که صرفاً با اقدامي رياکارانه و صوري مي‌خواهند وانمود کنند که به فرمايش و دغدغه رهبر خود اهميت داده‌اند.

خوشبختانه اولين منتقد چنين رويکردهاي تبليغاتي صرف و ظاهرسازي‌ها، خودِ رهبري بودند. ايشان در روزهاي آغازين سال، در جمع مردم مشهد به انتقاد از اقدامات بي‌حاصل و خرج‌تراشي‌هاي غيرضروري پرداختند. انتظار چنين بود که دستگاه‌ها و مسئولاني که ادعاي ولايتمداري‌شان گوش فلک را کر کرده است، به نگاه و نگراني‌هاي ولي فقيه توجه بيشتري کنند.

در مجلس کميسيوني در همين راستا شکل گرفت؛ ولي تا کنون از آن بخاري بلند نشده است. در نهادهاي دولتي هم روز‌به‌روز خرده‌اطلاعاتي درز مي‌کند که نشانگر مسابقه پاره‌اي از کارکنان و مسئولان در رکوردشکني قله‌ي اختلاس‌هاست. در استانداري‌ها، بانک‌ها و سازمان بازنشستگي و... روز‌به‌روز تلاش وافر براي مال‌اندوزي از کيسه بيت‌المال، نُقل محافل و نَقل رسانه‌ها و مطبوعات شده است.

قطعاً اگر مصلحت اشخاص و گروه‌ها در ميان نبود، هم‌اکنون آمار مبهوت‌کننده‌اي از سوءاستفاده‌هاي مالي در سطح رسانه‌ها مطرح بود. اکنون هم تنش ناخوشايندي ميان دولتيان و منتقدان آنان در ساير قوا صورت گرفته است که نتايج ناگواري در پي دارد. از يک‌طرف منتقدان دولت، اطرافيان رئيس‌جمهور را به سوءاستفاده‌هاي اقتصادي کلان متهم مي‌کنند و منسوبان و منصوبان ياران نزديک آقاي احمدي‌نژاد را عامل و آمر اختلاس‌هاي بزرگ کنوني به‌شمار مي‌آورند.

از آن‌طرف هم رئيس‌جمهور هشدار مي‌دهد که اگر کمتر از نيمي از اطلاعاتش را آشکار و فاش کند، منتقدانش بايد به دنبال سوراخ‌موش بگردند. او به مخالفان خود پيام‌هاي ناخوشايندي مي‌دهد و مي‌گويد اگر لازم باشد، باز انتحاري به خط خواهد زد.

در ميان اين شلوغي‌ها و عمل و عکس‌العمل‌ها، احتمالاً باندهاي زيرک در حال باربستن خود از اموال مردم هستند. اکثريت مردم هم که دستشان به جايي بند نيست، فقط به تماشاي وضع موجود نشسته‌اند و از شنيدن ارقام نجومي اختلاس‌ها دهانشان باز مي‌شود. بسياري تعجب مي‌کنند که سخت‌گيرترين بانک در ارائه وام ازدواج به جوانان تهيدست، يعني بانک صادرات، چگونه در دادن وام‌هاي صد يا هزاران‌ميلياردي اين‌گونه سهل مي‌گيرد؟ اصلاً براي بسياري از مردم اين سؤال پيش آمده که مگر بنا نبود امسال، سال «جهاد اقتصادي» باشد، پس چه شده که به «جهاد اختلاسي» تبديل گشته است؟

آفرينش:معضل فرهنگي، نيازمند رويکرد فرهنگي

«معضل فرهنگي، نيازمند رويکرد فرهنگي»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم منا زيتون است كه در آن مي‌خوانيد؛در جهان امروز با برداشته شدن ديوارهاي ارتباطي بين جوامع از طريق شبکه هاي ماهواره اي و اينترنت، نوع فرهنگ و رفتار خاص هرجامعه اي مي تواند مورد گزينش و وثوق جوامع ديگر قرارگيرد.

متاسفانه اين دسترسي فرهنگي از سوي بسياري از کشورها به ابزاري براي تخريب فرهنگي جوامع تبديل شده است.

ايجاد شبکه هاي ضد اخلاقي و ساخت برنامه هاي متعارض با باورها و اعتقادات مذهبي وفرهنگي مخاطبان، شيوه اي براي سست کردن پايه هاي اعتقادي و هويت فرهنگي جوامع مي باشد. با تغيير و تخريب پايه هاي اعتقادي و فرهنگي يک جامعه، تسلط بر فکر وانديشه مردم آن کاري سهل و آسان مي گردد و جامعه اي که فکرش را ازدست بدهد درواقع همه دارايي خود را ازدست داده است. براساس آنچه گفته شد کشورها مجبورند تا با تبليغات ضد فرهنگي رسانه هاي خارجي مقابله کنند و مهمترين گزينه در يک جنگ نوع سلاح انتخابي از سوي طرفين مي باشد.

در يک تقابل فرهنگي که رسانه خارجي با قدرتي نرم وارد يک خانواده شده نمي توان آن را با برخوردي سخت و عمل گرايانه از ميان خانوارها خارج کرد. البته استفاده از اقدامات عملي يکي از راه هاي مقابله مي باشد، اما در الويت هاي ابتدايي قرار ندارد.

در طرح ضربتي جمع آوري ماهواره از سطح پشت بام ها نوعي واکنش و جبهه گيري را در مردم نسبت به اين نوع رفتار شاهد بوديم که نشان از مساعد نبودن سلاح انتخابي را مي رساند و مي بايست نوع برخورد ما با اين پديده به همان نرمي باشد که رسانه خارجي براي ورود به خانوارها به کارگرفته است.

درهمين زمينه اقدامي مثبت و سازنده از سوي نيروي انتظامي استان اصفهان در برخورد با جمع آوري ماهواره را شاهد بوديم. اقدامي که نشان داد بيهوده اصفهان پايتخت فرهنگي جهان اسلام نشده است. مقامات اين شهر با رويکردي فرهنگي به اين قضيه اعلام کرده اند که مردم با تحويل دستگاه ماهواره خود (به صورت اختياري)، يک دستگاه گيرنده ديجيتالي استاني هديه مي گيرند. اين حرکت مخاطب را جذب و همراه مي کند و مانع از جبهه گيري و مقاومت تعصبي مي گردد. بارها گفته شده که فعاليت هاي فرهنگي همانند حلقه هاي زنجير به هم پيوسته مي باشند. لذا لازم است حلقه هاي ديگر اين زنجير از سوي نهادهاي مرتبط به هم بپيوندد.

گام بعدي اين رويکرد فرهنگي متوجه رسانه ملي است که وظيفه خطيري در فرهنگ سازي و جذب مخاطبان را برعهده دارد. رسانه ملي بايد با تشخيص نياز مخاطب بسته به فرهنگ و روحيات مردم در نقاط مختلف کشور، برنامه هايي جذاب و مناسب با سليقه هاي مختلف تهيه کند تا از اين طريق نيازفرهنگي مخاطبان تامين گردد و ديگر نيازي به خريد غيرقانوني ماهواره پيدا نکنند.

نخبگان فرهنگي در کشورما کم نيستند و کوله بار فرهنگ ايراني – اسلامي ما هيچگاه خالي نبوده و نيست اما نيازمند کمي توجه مسولين به اين امر مي باشد.

فرهنگ ما پتانسيل و قدرت تاثيرگذاري بر سايرفرهنگ ها را دارا مي باشد، نبايد اجازه دهيم که فرهنگ هاي ناب کشورمان در ميان زرق و برق و هياهوي تبليغاتي رسانه هاي خارجي دستخوش تغيير و فراموشي شوند.

حمايت: گرایش هایی معطوف به حاکمیت قانون جنگل؛مسلط یا رو به اضمحلال؟

«گرایش هایی معطوف به حاکمیت قانون جنگل؛مسلط یا رو به اضمحلال؟»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛چندی است در عرصه جهانی شاهد اقدامات یا اظهار نظرهایی هستیم که به هیچ عنوان بوی قانون وحقوق وعدالت از آن نمی آِید.رژیم صهیونیستی در عالی ترین سطوح مدیریتی خود با صراحت اعلام می دارد که ممکن است دست به تجاوز علیه جمهوری اسلامی بزند. برخی از کارگزاران سیاسی آمریکا در مذاکرات رسمی خود تقاضای ترور برخی از فرماندهان دفاعی ایران را مطرح می کنند وحتی نام یکی از یادگاران دفاع مقدس وفرزندان غیور این سرزمین را مطرح می کنند که چرا مثلا فلانی را ترور نمی کنید. فردی دایم الخمر را به ناگهان جلوی دوربین ها آورده وادعا می کنند که این فرد خواسته است با هدایت ایران فلان سفیر خارجی را ترور کند وبعد که از آنها سئوال می شود چطور دروغ ونمایش به این مضحکی را راه انداخته وحیثیت یک کشور را مخدوش نموده اید پاسخی بدان نمی دهند جز اینکه با ابزارهای در اختیار به خصوص رسانه های تحت امر یا نفوذ ، جنگ روانی مورد نظر خود را ادامه می دهند.

در همین گیرو دار قبل از اینکه مدیر آژانس انرژی اتمی گزارشی تهیه کرده باشد، اعلام میکنند که در گزارش آینده او چه مطالبی خواهد بود وبعدا نیز گزارش فرد مزبور منتشر ودقیقا مطالب اعلامی زورگویان به عنوان ادعاهای نگران کننده مطرح می شود.جالب است قبل از این نمایش برخی دولتهای هم قطار مدعیان به آژانس هشدار می دهند که این مطالب کذبی که در برخی رسانه ها مطرح شده را در گزارش خود نیاورند ولی آنها در گزارش می آید.در چنین اوضاع واحوالی یکی از دولتهای غربی که نقش پادو را برای آمریکا بازی می کند پیش نویس قطعنامه حقوق بشر علیه ایران را در مجمع عمومی مطرح می سازد وخلاصه این ادعاها و زورگویی ها در ابعاد مختلف ادامه می یابد.

کسی نیست بپرسد که چه گونه یک کشور مستقل بر خلاف مفاد منشور ملل متحد وقواعد آمره بین المللی تهدید به حمله نظامی می شود ولی بدان واکنشی از سوی شورای امنیت صورت نمی گیرد.حتی در سطح رسانه های جهانی مقاله ای نوشته نمی شود که چطور این همه برگشت از موازین حقوقی بین المللی صورت می گیرد.

در قبال این وضعیت پرسشی که متبادر به ذهن می شود این است که آیا گرایش هایی معطوف به حاکمیت قانون جنگل و زورگویی از سر اقتدار دست به این گونه اقدامات یا اظهار نظرها می زنند یا این وضعیت خود نشانه روند اضمحلالی وضعف وترس آنهاست؟ هر یک از این دو حالت چه تاثیری بر روند قواعد حقوقی بین المللی دارد؟ با توجه به اهمیت این پرسشها چند نکته در این خصوص از منظر دغدغه های ستون به سوی عدالت تقدیم می شود امید است اهل فن در این خصوص تاملات عمیق تری ارایه کنند تا با توسعه آگاهی های عمومی، زورگویان عالم همواره در مخمصه و فشارقرار گیرند.

نکته اول این است که برای شناخت وضعیت فعلی زورگویان عالم می توان به داخل این کشورها مراجعه کرد. در اکثر این کشورها تبعیضها ونقض حقوق اکثریت مردم به حدی رسیده که اعتراضات علنی و وسیع هفته هاست در خیابان های آنها بروز یافته است.در سطح جهانی بسیاری از حاکمان سرسپرده و مزدور که سالها با حمایت زورگویان عالم بر ملتهای خود سیطره داشته اند یکی پس از دیگری از صحنه خارج می شوند وملتها بسویی حرکت می کنند که در تضاد با خواسته های زورگویان است. چند حاکم مستبد دیگری که هنوز در برخی کشورها همانند بحرین باقی مانده وبه ظلم وسرکوب ادامه می دهند هزینه زیادی نزد افکار عمومی برای زورگویان عالم ایجاد کرده اند به نحوی که نمی توان آشکارا از آنها حمایت کرد.

در چنین وضعیتی قطعا نیاز است که توجهات جهانی را بسوی موضوعات موهوم جلب کرد تا بتوانند مشکلات خود را حل وفصل کنند.بنابر این کاملا واضح است که حرکتهای اخیر گرایش به حاکمیت قانون جنگل از سر ضعف وترس است . اما نکته بعدی اینکه در چنین حالتی تا چه اندازه قواعد حقوقی تحت الشعاع قرار می گیرند؟در این خصوص قطعا عدالتخواهان عالم مصادیق دیگری را شاهد هستند که اقناع شوند وبه دیگران نشان دهند که برخی زورگویان هیچ تقیدی به حقوق و موازین قانونی بین المللی ندارند.

در چنین وضعیتی بیداری ملتها چه ملتهای مسلمان وچه سایر ملتها سرعت بیشتری می یابد چرا که ملتها می بینند چطور برای انحراف افکار عمومی انواع موازین حقوقی واخلاقی زیر پا گذاشته می شود آنهم از سوی برخی دولتها که اغلب خود را مدعی حفظ موازین بین المللی معرفی می کنند. نکته سوم به نحوه برخورد ما ودیگر ملتهای مستقل با این گونه قانون شکنی ها و زورگویی ها مربوط می شود.

در این خصوص ابتدا باید به خود ودیگران یاد آور شویم که اندیشه اسلامی به ما اجازه نمی دهد که از هر وسیله ای برای رسیدن به هدف استفاده کنیم فلذا ما روشهای دروغ گویی وگردنکشی وزورگویی را ولو در مقام مقابله به مثل نداریم ونباید بسوی یک چنین روشهایی حرکت کنیم. بنابر این انتظار از ملت ایران و دست اندرکاران امور این است که با پختگی و درایت و رعایت موازین حقوقی در هر مورد واکنش مناسب از خود نشان دهند.

هر یک از این مصادیقی که اخیرا در مورد ایران مطرح شده در جای خود پاسخ دقیق وحقوقی دارد .فلذا در کنار موضعگیری های سیاسی، از تدابیر واقدامات حقوقی نباید غافل شد وحتما لازم است که در هر مورد جامعه حقوقی با بررسی دقیق جوانب اقدامات لازم را پیشنهاد ومسئولان ذیربط عملیاتی نمایند. از جمله کارهای ضروری در همین عرصه، مستند سازی کلیه اظهارات و عملکردهای زورگویانه وخلاف موازین حقوقی برخی قدرتهای بی بندوبار است تا بعدا نتوانند براحتی خلافهای خود را منکر شوند.هم چنین در عرصه جهانی دائما باید روشنگری حقوقی در خصوص این گونه گرایشات متمایل به حاکمیت قانون جنگل انجام داد تا فرصت قیافه گرفتن از آنها و تظاهر شان به رعایت حقوق بین الملل از بین برود ونهایت اینکه در برخی زمینه ها که به عملکردهای داخلی مربوط می شود باید دقت نمود که بی جهت بهانه ای بدست زورگویان عالم داده نشود.

سخن آخر:
تحولات روزهای اخیر در سطح جهانی بار دیگر نشان داد که هنوز ساختار جامعه بین المللی از وجود برخی بی عدالتی های ساختاری رنج می برد وهنوز زورگویی وقشون کشی از سوی برخی دولتها امری متداول است وبرای چاره جویی مشکلات داخلی یا بی آبروئی خود کمافی السابق از حربه زورگویی علیه برخی کشورهای مستقل وتلاش برای انحراف افکار عمومی بهره می جویند .

این واقعیات را حقوقدانان باید بیش از دیگران مورد تامل قرار دهند وهمه توجه کنیم که در چه جهانی در پی عدالت ورزی هستیم وبا چه موانع وچالشهایی روبرو هستیم فلذا فرصتهای خود را بیهوده نباید به هدر داد و سرمایه مهم همدلی وهمبستگی را با تفرق وکینه ودشمنی و رقابتهای نادرست ومخرب نباید در معرض آسیب قرار داد.

بدیهی است در هر مورد که زورگویی خارجی نیاز به برخورد دفاعی ودفع تهدیدات داشته باشد چنانچه رهبر معظم انقلاب اشاره کردند، با مشت آهنین ملت ایران پاسخ زورگویان داده خواهد شد. از یاد نبریم که بنا به توصیه قرآنی همه ما دعوت به حق خواهی وصبوری و توصیه دیگران به این راهبرهای اساسی شده ایم. امید است حق خواهی وصبوری ملت ایران منجر به فروپاشی تدریجی قدرتهای زورگو در اقصی نقاط عالم شود.

دنياي اقتصاد:پاشنه آشیل هدفمندی یارانه‌ها

«پاشنه آشیل هدفمندی یارانه‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم میثم هاشم‌خانی است كه در آن مي‌خوانيد؛آیا قطع یارانه نقدی پردرآمدها و در مقابل افزایش یارانه نقدی سایرین، می‌تواند با اقبال عمومی همراه شود؟

با پرداخت یارانه نقدی کمتر به دهک‌های درآمدی بالاتر، تا چه اندازه می‌توان یارانه نقدی پرداختی به دهک‌های پایین‌تر را افزایش داد؟ آیا این افزایش به اندازه‌ای هست که بتواند تبعات منفی حاصل از ایجاد تقسیم‌بندی طبقاتی و ایجاد شکاف اجتماعی بین شهروندان ایرانی، و نیز اشتباهات قابل‌انتظار در تقسیم‌بندی خانوارها را بپوشاند؟

آیا کسب اطلاعات کامل و صحیح از وضعیت درآمدی، و خوشه‌بندی دقیق خانوارها به سادگی امکان‌پذیر است؟ آیا در صورت حذف یارانه نقدی پردرآمدها و در مقابل افزایش یارانه نقدی سایرین، رضایتمندی حاصل از افزایش یارانه نقدی بخشی از شهروندان، به اندازه‌ای هست که بتواند نارضایتی ناشی از بروز انحراف (چه ناشی از تقلب، چه ناشی از فساد و چه ناشی از اشتباه) در خوشه‌بندی صورت گرفته از سوی سازمان هدفمندی یارانه‌ها را بپوشاند؟

چگونه می‌توان معیارهایی منطقی، منصفانه و مورد توافق عموم شهروندان برای خوشه‌بندی درآمدی خانوارها ارائه نمود؟ برای مثال، وقتی درآمد خانواده «الف» معادل 20 درصد بیشتر از درآمد خانواده «ب» باشد، ولی خانواده «الف» اجاره‌نشین و خانواده «ب» صاحب‌خانه باشد، براساس چه معیاری باید سطح رفاه اقتصادی این دو خانواده را مقایسه كرد؟

آیا پس از افزایش قیمت‌ حامل‌های انرژی، میزان افزایش هزینه‌های روزمره در شهرهای بزرگ، با روستاها و شهرهای کوچک قابل‌مقایسه است؟ آیا غیر از این است که سطح عمومی قیمت‌ها در شهرهای بزرگ به حدی بالاتر از شهرهای کوچک و روستاها است که در وضعیت پرداخت مساوی یارانه نقدی نیز، قدرت خرید یارانه مذکور در شهرهای بزرگ به مراتب کمتر است؟ با این اوصاف، آیا طراحان چنین طرحی، به مدیریت نارضایتی‌های مردمی و به ویژه ساکنان شهرهای بزرگ کشور در صورت اجرای چنین طرحی اندیشیده‌اند؟

آیا می‌توان خوشه‌بندی خانوارها را احیا كرد؟
در آستانه یک‌سالگی اجرای طرح «یارانه نقدی»، تاکید مجدد و چندین‌باره دبیر ستاد هدفمندی یارانه‌ها بر قطع یارانه خانوارهای پردرآمد و در مقابل افزایش یارانه نقدی سایرین، احتمال احیای مجدد طرح «خوشه‌بندی خانوارها» را به ذهن متبادر می‌کند.

به نظر مي‌رسد دغدغه طراحان چنین طرحی در زمینه تلاش برای افزایش یارانه نقدی گروه‌های کم‌درآمد، کاملا منطقی و قابل‌احترام به نظر می‌رسد. با این وجود، بیم آن می‌رود که در صورت اجرای چنین برنامه‌ای، میزان همراهی شهروندان در مراحل بعدی اجرای طرح هدفمندی کاهش یافته و استمرار کلیت این طرح با چالش مواجه شود. فراموش نکنیم که یک سال و نیم پیش، طرح «خوشه‌بندی درآمدی خانوارها»، با تدبیر و هوشمندی مدیران اجرایی ارشد طرح هدفمندی به تعلیق درآمد تا پرداخت یارانه نقدی مساوی و غیرتبعیض‌آمیز به همه خانوارهای متقاضی، شرایط را برای اجرای هر چه کم‌تنش‌تر طرح هدفمندی فراهم سازد.

قطعا در صورتی که قرار باشد بخش بزرگی از خانوارها از دریافت یارانه نقدی محروم شوند، لازم است سازمان عریض و طویلی برای بررسی مکرر وضعیت درآمدی کلیه خانوارهای ایرانی و به‌روزرسانی منظم نتایج مربوطه ایجاد شود. بدون شک حتی با فرض فقدان تقلب و فساد، حتی فقط اشتباهات عادی و روزمره کارکنان چنین سازمانی می‌تواند نارضایتی عامه مردم را در بلندمدت به دنبال داشته باشد. از طرف دیگر با فرض آنکه قرار باشد فقط یارانه نقدی بخش کوچکی از خانوارها (مثلا 5 درصد از ثروتمندترین‌ها) قطع شود، فقط امکان افزایش اندکی در یارانه نقدی سایرین فراهم خواهد شد که چه بسا این افزایش اندک، کمتر از هزینه مربوط به طراحی سازوکار بررسی و به‌روزرسانی آمارهای درآمدی شهروندان باشد.

دغدغه منطقی افزایش سهم فقرا از یارانه نقدی
در پایان، ذکر نکاتی در مورد دغدغه معقول و قابل‌احترام افزایش سهم دهک‌های کم‌درآمد از درآمدهای حاصل از طرح هدفمندی و در نتیجه کاهش نابرابری درآمدی در کشور، منطقی به نظر می‌رسد:
الف) با توجه به مصرف بسیار بالاتر انرژی توسط خانوارهای پردرآمد، میزان افزایش هزینه‌های این خانوارها پس از افزایش قیمت انرژی، به مراتب بیشتر از افزایش هزینه‌های خانوارهای کم‌درآمد بوده است؛ بنابراین پرداخت یارانه نقدی یکسان به همه خانوارها نیز، میزان نابرابری درآمدی موجود بین خانوارها را تا حد قابل‌توجهی کاهش می‌دهد.

ب) در کنار طراحی سازمان‌های عریض و طویل با هدف تلاش برای بازپس‌گیری یارانه نقدی 45 هزار تومانی از افراد ثروتمند، ای کاش سیاست‌گذاری‌هایی در راستای کاهش انبوه درآمدهای بادآورده هم در دستور کار قرار می‌گرفت؛ مانند سیاست‌هایی برای مدرن‌سازی سیستم مالیاتی کشور و پیشگیری از صدها میلیارد تومان فرار مالیاتی سالانه، و نیز اصلاح بازار ارز کشور و جلوگیری از میلیاردها دلار رانتخواری حاصل از اختلاف قابل‌توجه بین قیمت دولتی و قیمت بازار آزاد دلار

ج) اختصاص بخشی از درآمدهای حاصل از اجرای طرح هدفمندی برای کاهش محرومیت‌ها در مناطق حاشیه‌نشین کشور، بسیار منطقی به نظر می‌رسد، اما برای آنکه دستیابی به چنین هدفی بدون نیاز به محروم‌سازی بخشی از خانوارها از یارانه نقدی صورت پذیرد، می‌توان پس از افزایش مجدد قیمت حامل‌های انرژی، بخش عمده درآمدهای جدید حاصل‌شده برای دولت را، به جای افزایش یارانه نقدی پرداختی به خانوارها، به منظور برنامه‌هايی همچون افزایش پرداخت به خانوارهای تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی، توسعه امکانات آموزش دبستان و دبیرستان در مناطق محروم کشور، توسعه شبکه راه‌های روستایی و امثالهم اختصاص داد.


ارسال به دوستان
وبگردی