۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۶:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد ۱۹۰۱۱۸

گوردون بنکس الگوی من بود ( مصاحبه ای قدیمی از ناصر حجازی )

مستر رایکوف باعث شد تا من دروازه بان شماره یک تیم ملی بشوم و مردم مرا بشناسند. در اواخر دوران مربیگری اش، من به او بد کردم. پرخاشگر شدم. بی احترامی کردم. او مرا بزرگ کرد. مثل پدری مهربان تربیتم کرد. اما من نتوانستم ازش قدردانی کنم.
عصر ایران ورزشی - متن زیر، بخش هایی از مصاحبه ای است با ناصر حجازی که در 8 اسفند 1371 در کیهان ورزشی منتشر شده است. حجازی در این گفتگو از دروازه بانی، دوران جوانی و خاطرات تلخ حضورش در بنگلادش می گوید.
 
***

الان حاضری چه چیزی را از دست بدهی اما دوباره همان گلر تیم نادر بشوی که فکر می کرد دروازه به اندازه اشکاف خصوصی خانه آدم ارزش دارد و نباید گذاشت هر کسی آن را فتح کند؟

حاضرم همه چیز خودم را بدهم و به همان دوران برگردم. اما این غیرممکن است. چه آرزوی خوشی است راستی. برگشتن به گذشته ای دور و تکرار زمان. بیا از چیزهای ممکن حرف بزنیم.نوستالوژی تمام شدنی نیست.

گلرها نسبت به دیگر بازیکنان چه چیزی کم یا زیاد دارند. آنها از نظر شخصیتی در چه نکته ای شریکند. یا در چه نکته ای متضاد با دیگر بازیکنان درون زمین؟

اگر توجه کنید چون پست دروازه بان ها انفرادی ست، آنها شخصیتی جدا از دیگر بازیکنان زمین دارند. یعنی معمولاً چیزی کم دارند. در تمام دنیا همین جور است. آنها دیوانه ترین عضو یک میدان به حساب می آیند. معذرت می خواهم چون خودم هم در این کار هستم راحت تر می توانم حرف بزنم. امیدوارم آنها ناراحت نشوند. اگر چیزی کم نداشتند، خب معلوم است نمی رفتند زیر بارانی از مشت و لگد حریفان قرار بگیرند.

الگوی شما در آن پست کی بوده که الان خودتان الگوی بسیاری از آنها شده اید؟ کی، کجا، چه صحنه ای ...؟

اولین آنها گوردون بنکس بود. آخرین سرباز استوک سیتی انگلیس. من در حین تماشای صحنه ای از جام جهای 70، او را شناختم و در ذهنم ماندگار شد. صحنه ای بود که در ان پله با ضربه ای فوق العاده، همه را به تعجب واداشت. همه گفتند گل، اما او چنان شیرجه ای رفت که هیچکس گمانش را نمی کرد.  آن شیرجه هیچ وقت از یاد من نرفت. استیل گوردون بنکس و آن خونسردی باورنکردنی اش جالب بود.

می گویید سیر تحول در زندگی ورزشی شما از پرخاشگری به آرامش رسیده است. چه چیزی آدم را به این جا می رساند؟

معمولاً جوانی با پرخاشگری شروع می شود. نپذیرفتن هیچ نظری به غیر از نظر خود و ضدیت با هر چیز غیرخودی. اما با گذشت زمان، زندگی آن احساس را می کشد و آدم مجبور است ذره ای آرامتر و سازگارتر شود.

اگر همین حالا بعد از سال ها مربیگری به 18 سالگی برگردی، فکر نمی کنی تجربه مربیگری به شما یاد داده که در ارتباط با مربی های همان زمان تجدید نظر کنی؟

چرا، حتماً تجدید نظر می کنم. در آن دوران مستر رایکوف باعث شد تا من دروازه بان شماره یک تیم ملی بشوم و مردم مرا بشناسند، می دانی، در اواخر دوران مربیگری اش، من به او بد کردم. پرخاشگر شدم. بی احترامی کردم. او مرا بزرگ کرد. مثل پدری مهربان تربیتم کرد. اما من نتوانستم ازش قدردانی کنم. آخرین بار یک روز در اصفهان وقتی که شهباز ( تیم ما ) سپاهان ( تیم رایکوف ) را 4 بر صفر شکست داد، آخر بازی من رفتم دست و صورتش را ماچ کردم. عذرخواهی هم کردم.

از زندگی در بنگلادش چه چیز یاد گرفتی؟

خیلی مشکل است زندگی در آن جا. جرات نمی کنی با زن و بچه به خیابان بروی. وقت رفتن سرت باید پایین باشد که کسی را نبینی. نمی توان از دیدن آن همه فقیر لذت برد. ما در این جا در رفاه هستیم. برای دیدن ان همه بدبختی دیگر حوصله نمانده بود مرا ...

تا حالا شده روزی با عشق و علاقه، به دروازه بانی درس دروازه بانی یاد بدهی؟

سال 59 یا 60 بود که من ده، بیست تا دروازه بان جوان را زیر نظر گرفتم. اما رئیس تیم از لحاظ اخلاقی و شعور و تحصیلات خیلی کوچک بود و من درگیر شدم و تیم را ول کردم. موقعیتی خوب بود برای تحویل دادن یکی دو دروازه بان به تیم ملی. اما از دست رفت. 


 

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱۰
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
سيا
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۹
1
29
هنوز مرگ دو ناصر باور كردني نيست. ناصر حجازي و ناصر عبداللهي.
روحشون شاد.
ناشناس
Germany
۲۱:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۳۰
1
27
هنوز هم میگیم: ناصرخان بلند شو ایرانی بی قراره
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۱۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۱
0
28
روحت شاد و يادت گرامي باد.
ايستاده مردي ولي بر روي زانوهايت زندگي نكردي. مثل مرد در كنار مردم بودي نه مثل بعضي ها كه در پشت آنهاقايم شده اند.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۱
0
15
ناصر اسطوره ايران زمين
ناشناس
United States of America
۲۱:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۲
0
14
زنده یاد ناصرخان حجازی دوستت داریم
وبگردی