«حاشيه ها چگونه جاي متن مي نشينند؟»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛مهندسي رفتار اصولگرايانه از كجا آغاز مي شود و ملاط اين مهندسي كدام است؟ از كجا ممكن است در اين چينش، خلل و اعوجاج افتد؟ و چگونه مي توان بنيان و هندسه اين بنا را مستحكم تر ساخت و سياست را عقلاني تر و آينده نگرتر كرد؟ اينها پرسش هايي است كه همواره در افق حركت اصولگرايان - به مثابه حاملان انقلاب و دلسوزان آن- قرار داشته اما امروز در سرفصل مهمي از تاريخ جهان كه روزگار در حال تغيير و نو شدن است، اهميتي مضاعف پيدا كرده است. جهان در آخرين سال از دهه 80 شمسي و اولين سال از دهه دوم ميلادي (1390-2011) آتشفشاني شد و زمين و زمانه استكبارزده از مركز خاورميانه و اعماق اروپا و آمريكا به جنبش درآمد تا حال و احوال غمبار خود را نو كند.
«فرصت» ها و «مسئوليت» هاي مهم و بي سابقه اي از دل اين جنبش ها براي انقلاب اسلامي ايران پديدار شد و از آن سو فرعون ها كه ترديد ندارند اين اتفاق دامنه دار، متاثر از ايستادگي و الهام بخشي ايران است، نوك پيكان دشمني و عناد خود را متمركز تر از گذشته متوجه انقلاب اسلامي كرده اند. بدين ترتيب، خرد به هماهنگي فزون تر حاملان انقلاب و كاستن از حاشيه ها و هزينه ها و فرسايش ها در جهت تمركز بيشتر روي فرصت ها، مسئوليت ها و تهديدها حكم مي كند. پرسش اين است كه «همت» ها و «اراده»ها را چگونه بايد تراشيد تا متوازن شوند و با چه ملاطي بايد آنها را به هم پيوند داد تا خروجي اين مهندسي، ثبات و امنيت و پيشرفت كشور و مواجهه قدرتمندانه با مستكبران باشد؟
عبدالله ابن عباس صحابي خردمند و ژرف انديش پيامبر اعظم(ص) مي گويد امير مومنان علي عليه السلام نامه اي به من نوشت كه از هيچ سخني بعد از كلام رسول خدا به اندازه آن كلام سود نبردم. نامه 66 نهج البلاغه كه با اندكي تفاوت ذيل نامه 22 همين كتاب شريف آمده، چهار پنج سطر بيشتر نيست اما مي تواند به افق نگاه هر ديندار و سياستمدار اصولگرايي عمق بدهد. امير مومنان در اين مكتوب شريف مي فرمايد «اما بعد! آدمي از رسيدن به چيزي كه از او فوت نمي شد خوشحال مي شود و از فوت چيزي كه نصيب او نمي گرديد، اندوهناك مي شود. فلا يكن افضل ما نل ت من دنياك بلوغ لذّه او ش فاء غيظ و لكن اطفاء باطل او احياء حق.
پس نبايد برترين برنامه و مقصد تو از دنيا، رسيدن به لذتي يا خالي كردن خشم و غضبي باشد بلكه همت تو بايد مصروف فرو نشاندن باطل يا زنده كردن حق شود. و بايد كه شادي تو براي چيزي باشد كه پيش فرستاده اي و اندوهت براي آن چيزي باشد كه بر جاي مي گذاري و همت تو بايد براي پس از مرگ باشد.» چينش تعاملات براساس «لذت يا خشم» (سياست معطوف به هيجان) همان چينش معوجي است كه حاشيه ها را به متن تحميل مي كند و فرصت ها را به خاكستر مي نشاند. خشت اول، همت ها و اراده هاست كه مي تواند معطوف به عقلانيت و دورانديشي و ايثار شود يا هر يك از اين سنگ بناها به سوي هيجان رئوس هر يك از اضلاع سياسي منحرف گردد. موضوعيت يافتن «تكاثر قدرت و ثروت» و راه اندازي باند و حلقه و حزب بر اين مبنا و سپس گشودن عقده ها و تسويه حساب با رفقا و رقبا به همين دليل، انحراف از اصول و اسراف در قبال نعمت ها و فرصت هاست، حال آن كه به تعبير مولاي متقيان آثار بهره مندي از نعمت بايد در رفتار مومنان و صالحان ديده شود.
امير مومنان در اين باره نيز ملاك و ميزان مشخصي را در ميان نهاده، آنجا كه خطاب به «حارث همداني» مي نويسد «بپرهيز از هر عملي كه صاحب خود را خشنود سازد اما براي عامه مسلمين ناخوش و زشت آيد. و بپرهيز از هر عملي كه در پنهان انجام شود و در آشكار، باعث شرمندگي شود.
و بپرهيز از هر عملي كه وقتي از آن بپرسند، صاحب عمل انكار كند يا عذر بخواهد... و به صلاح آور هر نعمتي را كه خداوند به تو ارزاني داشته و آن را تباه مكن. و بايد اثر نعمتي كه خداوند به تو داده، در عمل تو ديده شود و بدان كه برترين مومنان، برترين آنها در بذل جان و مال و خاندان خويش است» (نامه 96 نهج البلاغه). تصور كنيد كه اگر هر يك از صاحبان منصب و نفوذ يا سلسله جنبانان حلقه هاي سياسي و بهره مندان از قدرت رسانه اي همين تقوا را در دو حوزه شخصي و جمعي بسط دهند، چه قدر از شاخ و برگ و خار و خس حاشيه ها هرس مي شود و مسير فرصت هاي خدمت و پيشرفت چه قدر هموار مي گردد. فرض كنيد رئيس جمهور و دولتمردان و مديران و رئيس مجلس و نمايندگان و شهرداران و استانداران و مديران رسانه اي ما هر كدام مراقب اين معنا باشند كه ميان خلوت و جلوت آنها، پرده اي نازك است و دير يا زود برداشته مي شود و بنابراين نبايد چنان كرد كه فرصت و نعمتي تباه شود و خداي نكرده شرمندگي و خسران آن بماند. آيا در اين صورت بسياري از معضلات برطرف نمي شود؟!
مهندسي و معماري اصولگرايي، فاقد نقشه نيست كه هر كس بخواهد به دلخواه، آن را بسازد و شكل دهد. ساخته ها و معماري ها را لحظه به لحظه بايد با آن نقشه اصلي منطبق كرد و هر جا اعوجاج و سستي و كم گذاشتن در مصالح وجود دارد، همان موضع را بايد جبران كرد و از نو چيد. همچنان كه آجر به آجر اين بنا را نمي توان بدون شاقول چيد و بالا رفت، به همان نحو نمي توان بدون ملاطي كه اسباب چسبندگي اجزاست، معماري كرد. اينجا هم مناط و ملاك هاي مشخصي وجود دارد كه به هر ميزان مدنظر باشد، مقاومت بناي اصولگرايي را در برابر ارتعاش ها و تندبادها و اخلال ها و رخنه ها بيشتر مي كند. اين ملاك ها اگرچه آرمان و ايده آل محسوب مي شوند اما مصالح اصلي هستند و من باب مثال نمي توان گفت كه چون يافتن سيمان سخت است از خير آن مي گذريم و سراغ گچ و شن و ماسه مي رويم! كلام امير حكمت و كلام - علي بن ابيطالب عليه اسلام- را در اين باره مرور كنيم و ببينيم نوع تعامل سياستمداران خوب ما، چه قدر به اين استاندارد نزديك است. اگر نيست بايد جبران كرد و به مسير برگشت.
امام در خطبه 412- در برخي نسخه ها خطبه 502- نكته ظريفي مي فرمايد كه شايد گمشده و مغفول خيلي از ماهاست. «بدانيد خداوند سبحان همانا كساني را به عنوان اهل خير و ستون هايي براي حق و نگاهباناني براي طاعت قرار داده است. و براي شما در هر طاعتي، ياريگري از جانب خداوند سبحان است كه آن ياريگر بر زبان ها مي گويد و دل ها را استوار مي سازد. در آن (مدد الهي) كفايتي است براي كسي كه كفايت خواهد و درماني است براي هر كس كه شفا طلبد. و بدانيد كه بندگان خدا، علم او را پاس مي دارند و آنچه را بايد مصون بدارند، حفظ مي كنند و چشمه هاي او را مي شكافند و با ولايت و دوستي به هم مي پيوندند و با محبت يكديگر را ملاقات مي كنند و از جام سيراب كننده حكمت، همديگر را مي نوشانند و از چشمه محبت و معرفت يكديگر، سيراب بازمي گردند.
شك و بدگماني در آنها ندارد و بدگويي و غيبت به سوي
آنان نمي شتابد. آفرينش و اخلاق آنها بر اين مبنا منعقد شده است، پس بر
همين مبنا به يكديگر محبت مي ورزند و طبق آن به يكديگر مي پيوندند- فعليه
يتحابّون و به يتواصلون- بنابراين نسبت آنها با ساير مردم مانند دانه هاي
برگزيده بذر است كه خوب آن را براي كشت برمي گزينند و غير آن را دور مي
اندازند؛ آزمايش الهي آنها را متمايز و پاك ساخته است».
اخلاق، جوهر
سياست اسلامي است هر چند كه زينت و زيور آن هم هست. اخلاق، قوام سياست ديني
و ريشه و برگ و بار و بركت آن است. اگر متدينين پيش از انقلاب اسلامي،
مكارم اخلاق را در حوزه رفتار شخصي جست وجو مي كردند، امروز در كنار
خودسازي ضرورت دارد كه اين مكارم و فضايل در حوزه رفتار و تعاملات سياسي
جمعي بسط پيدا كند.
ما امروز از موضع اصولگرايي- بر دوش كشيدن مسئوليت سنگين انقلاب اسلامي- به جرعه جرعه نوشيدن دعاي مكارم الاخلاق امام زين العابدين(ع) محتاج تريم. «خداوندا بر محمد و خاندانش درود فرست و كفايت كن مرا نسبت به هر آنچه اهتمام به آن، مرا مشغول خود مي سازد. و مرا به كاري بگمار كه فردا از من درباره آن پاسخ مي خواهي... مرا عزت ببخش اما به كبر مبتلا مكن. و به عبادت خود وادار اما به خاطر عجب، فاسد و تباهش نكن. و خير را به دست من بر مردم جاري ساز و به خاطر منت نهادن، همان را نابود مكن. و اخلاق متعالي را به من ببخش اما از تفاخر مصون بدار... و مرا استوار بدار تا با هر كس كه درباره من بدخواهي مي كند، خيرخواهانه با او روبرو شوم و جزاي آن را كه از من كناره مي گيرد با خوبي بدهم... كسي را كه از من جدا مي شود، با پيوستن كفايتش كنم و با كسي كه بدگويي و غيبت مرا مي كند، به واسطه ياد نيكو از او مخالفت كنم... خداوندا بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا در گسترش عدالت و كظم غيظ و فرو نشاندن آتش التهاب ها و پيوند دادن اهل جدايي و تفرقه، و كم شمردن خير در رفتار و گفتار خود حتي اگر زياد باشد و زياد شمردن بدي رفتار و گفتار خود حتي اگر كم باشد، به زيور صالحان بياراي و زينت پرهيزكاران را بر من بپوشان. و اين همه را به كمال برسان به واسطه دوام اطاعت و همراهي جماعت مومنان و راندن اهل بدعت و همه آنها كه از انديشه هاي من در آوردي (اختراعي) پيروي مي كنند... و مرا به واسطه پيوستن با هر كس كه از تو جدا شده و مفارقت از هر كس كه به سوي تو گرد آمده، امتحان نكن...».
سران گروه ها و طيف هاي اصولگرا اگر قرار است خدمتگزاران و صف شكنان و معبرگشاياني در تراز اصولگرايي باشند، ضرورتا بايد به فرهنگ بسيجي برگردند. «بسيجي يعني علي عليه السلام كه همه چيز خود را وقف اسلام كرده بود». اگر اقتضاي وضعيت جهان اسلام در روزگار معاصر و فرصت ها و تهديدهاي موجود، بسيجي شدن است، بايد اين چند سطر حكمت جاري بر زبان ولي امر مسلمين - ايده الله تعالي- را سرمشق و سرلوحه اتاق هاي تصميم سازي قرار داد: «بسيج، سياسي است اما سياست زده نيست، سياسي كار نيست، جناحي نيست. بسيج، مجاهد است اما بي انضباط و افراطي نيست.
بسيج، عميقا متدين و متعبد است اما متحجر نيست، خرافي نيست. بسيج، با بصيرت است اما از خودراضي نيست. بسيج، اهل جذب است - گفتيم جذب حداكثري- اما اهل تسامح در اصول نيست، غيور است، پاسدار خطوط فاصل است. بسيج، طرفدار علم است اما علم زده نيست. بسيج، متخلق به اخلاق اسلامي است اما رياكار نيست. بسيج، در كار آباد كردن دنياست اما خود اهل دنيا نيست. اين شد يك فرهنگ».
تنظيم فهرست نامزدهاي انتخاباتي با همه اهميت و ضرورت، نبايد خوبان اضلاع جبهه اصولگرايي را از مهندسي اصلي اين جبهه و چينش دقيق جاذبه ها و دافعه ها و نيز ترسيم افق هاي مهم عملياتي در 3 مقياس ملي، منطقه اي و جهاني غافل كند.
خراسان:القاعده مرد، زنده باد القاعده!
«القاعده مرد، زنده باد القاعده!»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم عليرضا رضاخواه است كه در آن ميخوانيد؛1- به دنبال حمله ارتش سرخ شوروي به افغانستان در سال 1979 ميلادي (بيش از 30 سال پيش) و افزايش هراس سياستمداران آمريکايي از گسترش کمونيسم در خاورميانه، حمايت از جريان هاي اسلام گراي افراطي و راديکال به يکي از راهبردهاي اصلي دستگاه ديپلماسي و امنيتي آمريکا تبديل شد. در سال ۱۹۸۰ اسامه بنلادن به همراه عبدالله عزام فلسطيني به آموزش، تربيت و پشتيباني مالي هزاران نفر از مجاهدين خارجي پرداختند و افراد آموزش ديده را راهي بيش از ۵۰ کشور در نقاط مختلف دنيا کردند. آموزش نيروهاي مجاهدين در خاک افغانستان انجام ميگرفت و افراد مختلفي براي آموزش راهي کابل ميشدند. در ميان مسلمانان که به افغانستان ميرفتند، افرادي از مصر، عربستان، يمن، الجزاير، فلسطين، سودان، عراق، کويت، اردن، ترکيه، سوريه، ليبي، تونس، مراکش، لبنان، پاکستان، هند، اندونزي و مالزي ديده ميشدند. در آن دوره عربستان سعودي هم که پشتيبان سرسخت اسلامگرايي بود از جنگ در افغانستان بهره سياسي مناسبي ميبرد زيرا بسياري از جوانان ماجراجو و تندرو را به بهانه کمک به مجاهدين، از کشورش دور ميکرد. دولتهاي پاکستان و مصر نيز با راهي کردن داوطلبان مبارز افراطي عرب خود به افغانستان، به گونهاي مستقيم از مجاهدين افغان پشتيباني ميکردند.
اين دولتها، بويژه دولت اسلامي ضياءالحق در پاکستان، با بهرهگيري از پوشش رسانهاي گسترده، جوانان را با شعار جهاد در برابر کمونيسم، به جنگ بيپايان با «بيخدايان اشغالگر» فرا ميخواندند.
در کشورهاي گوناگون معتقد بودند که درگيري در افغانستان، جنگ کمونيسم و اسلام است. آمريکا نيز به آموزش مجاهدين و تجهيز آنان به پيشرفته ترين تسليحات خود روي آورده بود تا بدين وسيله يک "پرده آهنين" ديگر را در خاورميانه ايجاد کند. با پايان اشغالگري ارتش سرخ در 1989 بسياري از مجاهدين عزم بازگشت به موطنشان را کردند. اما قهرمانان مبارزه با کمونيسم در بعضي از کشورها با بي مهري مقامات امنيتي مواجه شدند. اسامه بن لادن در سال ۱۹۸۹پس از کشته شدن "عبدالله عزام" مربي و مراد خود به عربستان رفت. از آنجايي که وي قبلا بر ضد فساد کاخ سلطنتي عربستان و همچنين استقرار نيروهاي آمريکايي به عنوان اشغالگران خارجي صحبت کرده بود، حکومت عربستان وي را در بازداشتگاه خانگي قرار داد. برخي نيز چون شيخ عمر عبدالرحمن، مبارز نابيناي مصري که به خاطر عضويت در سازمان جماعت اسلامي مصر( که نقش اصلي در ترور انور سادات را داشت) حق ورود به کشورش را نداشت با وساطت مقامات سازمان سيا به آمريکا پناهنده شد.
تلاش آمريکا براي گسترش سلطه خود بر کشورهاي جهان، رقابت " ليبرال دموکراسي" با اسلام سياسي، افزايش اسلام ستيزي در پرتو جهاني شدن و حمايت روزافزون ساکنان کاخ سفيد از ديکتاتورهاي فاسد در کشورهاي اسلامي به تدريج موجب احياي شبکه القاعده شد. چاقويي که اين بار قرار بود دسته خودش را ببرد. در بين سالهاي ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۶ القاعده فعاليت خود در مرزهاي پاکستان را افزايش داد و در اکثر شهرهاي پاکستان رخنه کرد. مجاهدين به پاکستان ميرفتند و پس از پيمودن مراحل آزمايشي به مجاهدان افغان ميپيوستند.
بنا به اعلام برخي منابع بعد از مدت زمان نه چندان زيادي شمار اين مجاهدين به سي هزار نفر رسيده بود که رقم چندان کمي به حساب نميآمد. بن لادن پس از امضاي يک قرارداد صوري ميان سازمان جهاد در نهمين سال تشکيل القاعده در سال ۱۹۹۷مجبور شد خارطوم پايتخت سودان را در اثر فشار دولت سعودي به دولت البشير ترک کند. او به افغانستان بازگشت و ترجيح داد با ياري پاکستانيها سازمان القاعده را در افغانستان استقرار دهد. گروه جديد ساخته شده از الجهاد و القاعده اولين آزمون ارتش چريکي را در آگوست ۱۹۹۸ به نمايش گذاشت، در حالي که حدود يک دهه از حضور نيمه مخفي بن لادن در پيشاور پاکستان و تشکيل القاعده ميگذشت، اولين اقدام تروريستي بهرهبري وي در سفارت آمريکا در نايروبي و دارالسلام صورت گرفت و در پي اين حادثه بيل کلينتون رئيس جمهوري وقت ايالات متحده دستور داد به تاسيسات القاعده در افغانستان و سودان حمله نظامي انجام شود.
در اين حمله بيش از ۲۰۰ تن از مردم کشته شدند. بعدها حادثه يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ (حمله به برجهاي دوقلوي آمريکا) به عنوان بزرگترين فعاليت تروريستي اين گروه رقم خورد. در اين حمله بيش از ۳ هزار نفر جان خود را از دست دادند.
2- روز يک شنبه 27 نوامبر شبکه ليبيايي "قناه الزنتان" در گزارشي اقدام به انتشار تصاويري از گذرنامه جعلي عبدالحکيم بلحاج فرمانده شوراي نظامي طرابلس نمود. اين شبکه مدعي شد بلحاج تلاش داشته تا با گذرنامه جعلي صادر شده از بنغازي به ترکيه بگريزد که توسط نظاميان وابسته به وزارت دفاع ليبي دستگير شد و پس از مدتي آزاد گشت. برخي از تحليل گران با توجه به اين که بلحاج قرار بود به عنوان وزير دفاع دولت موقت ليبي معرفي شود، دستگير شدن وي توسط انقلابيون زنتان که رقيب سياسي بلحاج محسوب مي شوند را نشانه اي بر افزايش اختلافات داخلي درليبي بعد از قذافي دانستند. تحليلي که با توجه به جايگاه عبدالحکيم بلحاج کمي ساده لوحانه به نظر مي رسد. اما بلحاج کيست؟
با آغاز انقلاب مردمي ليبي نام بلحاج به عنوان يکي از دو نماينده جريان هاي اسلام گرا در شوراي انتقالي ليبي مطرح شد و به زودي پس از قتل مشکوک ژنرال يونس وزير کشور سابق قذافي که به انقلابيون پيوسته بود به سمت فرماندهي نيروهاي ميداني انقلابيون ليبي منصوب شد. "نعمان بن عثمان" از اعضاي سابق سازمان "جهاد اسلامي ليبي"که هم اکنون به عنوان پژوهشگر ارشد انديشکده "کويليام" انگلستان مشغول فعاليت مي باشد و زماني را با بلحاج همرزم بوده در يادداشتي پيرامون سوابق بلحاج مي نويسد: "بلحاج از اعضاي فعال شبکه القاعده بود. وي در سال 2004 در عملياتي مشترک توسط MI6 و سازمان سيا در مالزي دستگير شد و مدتي در بانکوک در زندان هاي مخفي سيا بازداشت بود و شکنجه شد." بلحاج متولد "سوق الجمعه" در طرابلس است.
بر اساس اسناد پيدا شده در دفتر "موسي کوسي" وزير کشور سابق قذافي : بلحاج فعاليت سياسي خود را هنگامي که دانشجوي مهندسي بود آغاز کرد. در سال 1966 به عنوان رهبر گروه موسوم به جهاد اسلامي ليبي به همراه جمعي از مبارزان ليبيايي به افغانستان رفت و به مقابله با ارتش سرخ شوروي پرداخت.
در 1990 بلحاج به ليبي باز مي گردد و در بنغازي به هدايت سازمان جهاد اسلامي ليبي مي پردازد. گروه تحت فرماندهي بلحاج سه طرح ترور براي از بين بردن قذافي اجرا مي کنند که ناکام مي ماند و اعضاي اين سازمان مجبور به جلاي وطن مي شوند. برخي چون "بن عثمان" به انگلستان مي روند و بلحاج عازم مالزي مي شود. بلحاج در سال 2004 هنگامي که قصد داشت مالزي را به مقصد سودان ترک کند دستگير شد و به زندان ابوسليم در ليبي منتقل گشت. بلحاج بعدها ارتباطاتي با سيف الاسلام قذافي پسر سرهنگ قذافي پيدا مي کند. بلحاج در پروژه اي موسوم به "بازگرداندن تروريست ها به جامعه " که تحت هدايت سيف الاسلام و دو تن از اعضاي سابق القاعده "بن عثمان" و "علي سلابي" هدايت مي شد، به همراه جمعي از اعضاي سازمان جهاد اسلامي ليبي در سال 2010 آزاد شد.
3- اخبار و شواهد نشان مي دهد که به دنبال خيزش ملت هاي عربي يکي از راهبردهايي که آمريکا دنبال مي کند ارتباط با گروه هاي سلفي است که به لحاظ ايدئولوژيک تحت نفوذ عربستان سعودي و قطر مي باشند. به عنوان نمونه مي توان به تلاش براي ارتباط با "شيخ قرضاوي" که در قطر تبعيد است و رابطه خوبي هم با امير قطر داردو يا ارتباط گيري با اسلام گرايان ليبي و تونس از طريق حزب عد الت و توسعه ترکيه اشاره کرد.
عبدالکريم بلحاج به عنوان رئيس شوراي نظامي طرابلس و فرمانده نيروهاي فاتح پايتخت ليبي ارتباط بسيار نزديکي با مقامات ترکيه و قطر دارد. وي در مدت اندکي که از سقوط ديکتاتور ليبي مي گذرد بارها به اين دو کشور سفر کرده است. پس هيچ دليلي وجود ندارد که وي بخواهد از ليبي فرار کرده و به ترکيه پناهنده شود آن هم آن طور که عنوان شده است با چمدان هايي پر از پول. قطعا اگر چنين قصدي مي داشت دولت انتقالي ليبي به اين زودي وي را آزاد نمي ساخت. فردي که نفوذ قابل توجه اي در ميان انقلابيون و رزمندگان ليبيايي دارد. واقعيت آن است که در تعاملات پشت پرده صورت گرفته ميان ارتش و نيروهاي امنيتي ترکيه و قطر ، قرار است بلحاج با حدود 700 تن از رزمندگان ليبيايي در حاشيه مرزهاي سوريه با ترکيه مستقر شوند و عمليات هاي نظامي بر عليه دولت بشار اسد را هدايت کند. امري که بايستي مخفي بماند و سفرهايي که نبايد با گذرنامه واقعي صورت بگيرد و پول هايي که نبايد از طريق حساب هاي بانکي جابجا شود. تلاش براي مداخله نظامي در سوريه و درخواست کمک از رزمندگان ليبيايي توسط ترکيه و قطر همچنين نشان دهنده اين است که ظاهرا گروه موسوم به افسران آزاد که عمليات هاي مسلحانه ضد دولتي در سوريه را برعهده د ارد نتوانسته تعداد مناسبي عضو براي خود يارگيري کند.
در همين حال بايستي توجه داشت که چنين اقداماتي بدون هماهنگي با نيروهاي ناتو و آمريکا نيز صورت نمي گيرد. حضور همزمان ناو هواپيما بر جورج بوش که از ناوهاي فوق پيشرفته آمريکا است در نزديکي آب هاي سوريه خود مويد اين موضوع است. آمريکا و نيروهاي ناتو به خوبي مي دانند که اولا مداخله نظامي در سوريه هزينه دارد و به سادگي ليبي هم نخواهد بود، ثانيا با مخالفت مردم سوريه همراه خواهد بود، ثالثا با مخالفت گسترده کشورهاي مختلف در دنيا از جمله روسيه و چين مواجه خواهد شد. لذا بهترين کار بهره گيري از رزمندگان سابق القاعده مي باشد. آنها که اخيرا به اذعان مقامات آمريکايي به منابع خوبي از تسليحات قذافي در ليبي دست يافته اند. رابطه خوب بلحا ج با جريان هاي راديکال و سلفي سوريه که به دوران مبارزه با شوروي در افغانستان باز مي گردد نيز مزيد علت شد تا ماموريت جديد اعضاي سابق القاعده در راستاي منافع کشورهايي چون ترکيه قطر و آمريکا تعريف شود.
4-آمريکايي ها يک بار تجربه همکاري با جريان هاي راديکال اسلامي و مسلح ساختن آنها را در کوله بار تجربيات سياست خارجي خود دارند. شکل گيري شبکه جهاني تروريستي القاعده ، انفجار بر جهاي دوقلو در نيويورک و "جنگ عليه تروريسم "که به اعتقاد بسياري از کارشناسان يکي از عوامل اصلي بحران مالي اخير در غرب مي باشد، تنها بخشي از نتايج اسفبار چنين سياستي است. ترور بن لادن در ابيت آباد پاکستان را برخي مرگ القاعده ناميدند. ولي ظاهرا سازمان هاي امنيتي و دستگاه ديپلماسي غرب به دنبال احيا ي اين ميت مي باشند.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛سرتاسر روزهاي هفته جاري را ضديت با دولت انگليس فراگرفت و گزاف نيست اگر نام اين هفته "هفته ضدانگليس در ايران" گذاشته شود.
اولين اقدام ضدانگليس هفته جاري تصويب طرح كاهش روابط ايران و انگليس به سطح كاردار بود كه توسط مجلس شوراي اسلامي صورت گرفت و به سفير انگليس دستور داده شد ظرف دو هفته خاك ايران را ترك نمايد. اين مصوبه مجلس كه مورد تأييد شوراي نگهبان هم قرار گرفت، به تصميم هفته گذشته دولت انگليس مربوط ميشود كه بانك مركزي ايران را تحريم و كليه مبادلات اقتصادي خود با ايران را قطع كرد. همراهي دولت انگليس با آمريكا و نظام سلطه براي واردكردن فشارهاي سياسي و اقتصادي به ايران، خشم دولتمردان و مردم ايران را شعلهور ساخت و نمايندگان مجلس تصميمي را كه چند ماه قبل حرفش را زده بودند عملي كردند.
اين اقدام مجلس شوراي اسلامي، مقدمهاي شد براي تجمع اعتراضي دانشجويان دانشگاههاي تهران كه بعدازظهر روز سهشنبه با تهاجم به سفارت انگليس در تهران و تسخير موقت آن و باغ قلهك، خواستار اخراج هرچه سريعتر سفير اين كشور شدند. اين اقدام دانشجويان، بازتاب گستردهاي در رسانههاي خارجي داشت و دولت انگليس نيز اعلام كرد ضمن مشورت با دوستان خود، براي برخورد مناسب با ايران تصميمگيري خواهد كرد.
شايد يكي از عكسالعملهاي اقدامات ضدانگليسي ايران در هفته جاري، بيانيهاي باشد كه آمريكا و اتحاديه اروپا مشتركاً عليه ايران صادر كردند و اعلام نمودند فشارهاي بيشتري عليه ايران در راه است. اين بيانيه با نوعي لحن ملايم نيز همراه است تا تهيهكنندگان آن بتوانند از سياست هويج و چماق براي برخورد با ايران استفاده كنند. اين موضعگيري و اقدامات مشابه كشورهاي غربي، نه تنها جمهوري اسلامي ايران را از مواضع خود در مسائل هستهاي - كه بهانه اصلي غربيهاست - منصرف نخواهد كرد، بلكه عزم دولتمردان ايران را بر ادامه آن قويتر خواهد نمود.
اظهارات رهبر انقلاب در جمع بسيجيان به مناسبت هفته بسيج و در جمع فرماندهان نيروي دريائي ارتش و سپاه در روز هفتم آذر، روز نيروي دريائي، كه بر تصميم جمهوري اسلامي ايران مبني بر مقابله با تهديدهاي دشمنان، تأكيد كردند، تكيه بر همين موضع بود. ايشان در جمع بسيجيان، نقش آنان در دفاع مقدس را ستودند و آمادگي آنان براي مقابله با تهديدها را نقطه قوت ايران در حراست از كشور دانستند. در ديدار فرماندهان نيروي دريائي ارتش و سپاه نيز فرمانده كل قوا گفتند: "چنانچه امروز عرصه و امتحاني مانند 7 آذر پيش بيايد عملكرد نيروي دريائي بسيار شيرينتر و باشكوهتر خواهد بود كه نشانه اين توانمندي هماكنون واضح است". ايشان، در كنار آمادگي رزمي، ضرورت خودسازي نيروهاي نظامي را نيز يادآور شدند و از آنان خواستند توانائي علمي، عزم و اراده جدي و تدين خود را مستحكم كنند.
اهم مسائل خارجي هفته جاري نيز همچون هفتههاي گذشته به تحولات جهان عرب و پديده "بهار عربي" اختصاص داشت. در مصر روز دوشنبه مردم اين كشور براي نخستين بار پس از سقوط مبارك پاي صندوقهاي راي رفتند تا نمايندگان مجلس اين كشور را انتخاب كنند. اين رويداد را بايد نقطه عطفي در تحولات چند دهه گذشته مصر تلقي كرد چرا كه براي نخستين بار گرايشهاي مختلف امكان اين را يافتند تا در انتخابات شركت كنند.
انتخابات مصر طي سه دوره برگزار ميشود كه دوشنبه و سهشنبه نخستين دور آن انجام شد. در اين مرحله، تكليف 168 كرسي از كل كرسيهاي مجلس مشخص ميشود.
مرحله دوم و سوم انتخابات به ترتيب در دي و بهمن در مناطق و شهرهاي باقيمانده برگزار خواهند شد. تازهترين گزارشها از پيشتازي احزاب اسلامي در انتخابات مصر حكايت دارند. حزب آزادي و عدالت مصر وابسته به جنبش اخوانالمسلمين ميگويد كه توانسته است 40 درصد آرا را به خود اختصاص دهد هرچند هنوز نتيجه بخشي از آراء اعلام نشده است. در اين حال در گوشه ديگري از قاهره، مركز حكومت مصر، اعتراضات همچنان ادامه دارد. جوانان و معترضاني كه در اين محل حضور دارند عنوان ميكنند كه انتخابات در سايه حكومت نظاميان نميتواند آزاد باشد به همين دليل هم آن را تحريم كردهاند.
اين جوانان كه خود را عضو جنبش "25 ژانويه" و باني اصلي انقلاب مصر ميدانند از گروههاي سياسي به خصوص جنبش اخوانالمسلمين كه همكاري با نظاميان را پذيرفته انتقاد كرده و آنها را به غارت غنيمتهاي انقلاب متهم ميكنند.
اين هفته، مردم مراكش نيز پاي صندوقهاي راي رفتند
تا در اولين انتخابات آزاد اين كشور شركت كنند. در اين انتخابات 13 ميليون
از جمعيت 32 ميليوني مراكش براي انتخاب 395 نماينده فراخوانده شده بودند.
در اين انتخابات نيز حزب اسلامي "عدالت و توسعه" به رهبري "عبدالله بن كي
ران" توانست 107 كرسي يعني حدود يك چهارم آرا را از آن خود كند. روز گذشته،
محمد ششم پادشاه مراكش، عبدالله بن كي ران را مامور تشكيل كابينه جديد
اين كشور كرد. مراكش، از اسفندماه گذشته شاهد اعتراضات گسترده ضددولتي
معترضاني بود كه خواستار اصلاح قانون اساسي و لغو حكومت فردي شدند. محمد
ششم پادشاه مراكش براي اينكه به سرنوشت ديگر همتايانش، ازجمله در تونس، مصر
و ليبي دچار نشود به سرعت وارد عمل شد و با مخالفان در جهت انجام اصلاحات
به توافق رسيد. در متن توافقنامه دوجانبه، هرچند آزاديهاي زيادي براي
احزاب مخالف در نظر گرفته شد ولي مقرر شده شاه همچنان در قدرت بماند و قدرت
قابل ملاحظهاي نيز دردست وي باشد. از اينرو، بسياري از ناظران انتخابات
اخير مراكش را در واقع سنجشي براي ميزان رضايتمندي شهروندان از اصلاحات
انجام شده دانستند. ميزان مشاركت مردمي در اين انتخابات 45 درصد گزارش شده
است كه بيانگر وجود نارضايتي در قشر قابل ملاحظهاي از مردم مراكش از شرايط
موجود و اصلاحات مذكور است.
اين هفته، تنش در مناسبات واشنگتن -
اسلامآباد اوج گرفت و دولت پاكستان پس از آنكه خواستار خروج سريع آمريكا
از يك پايگاه نظامي اين كشور گرديد، "كنفرانس بن" را نيز تحريم كرد.
كنفرانس بن كه قرار است طي چند روز آينده در بن آلمان برگزار شود نشستي بينالمللي درخصوص افغانستان است و غيبت پاكستان به عنوان يكي از دولتهاي تاثيرگذار در روند تحولات افغانستان ميتواند اعتبار اين نشست را به مقياس زيادي بكاهد. علاوه بر اين، طي هفته جاري شهرهاي مختلف پاكستان صحنه تظاهرات مردم خشمگين اين كشور بر ضدآمريكا و ناتو بود. تظاهركنندگان ضمن ابراز انزجار از جنايت روز شنبه ناتو در حمله به دو پادگان پاكستاني كه منجر به كشتهشدن 26 سرباز پاكستاني گرديد، دولت اسلامآباد را نيز به دليل كوتاهي برخوردهاي انفعالي در برابر اين جنايت به باد انتقاد گرفتند. مردم پاكستان خواستار لغو پيمانهاي همكاري اسلامآباد با غرب و همچنين خروج كامل نيروهاي بيگانه از اين كشور هستند كه به بهانههاي واهي ازجمله مبارزه با تروريسم در اين كشور حضور دارند. پاكستانيها حضور اين مهمانان ناخوانده را عامل اصلي بروز بحرانهاي امنيتي و سياسي ميدانند و اين كشورها را به نقض استقلال و تجاوز به حريم حاكميت ملي خود متهم ميكنند.
اين هفته، اقدام مغرضانه اتحاديه عرب در تحريم سوريه با واكنشهاي تند دمشق مواجه گرديد. در اين باره وليدالمعلم وزير خارجه سوريه روز سهشنبه اعلام كرد سوريه ديگر برخورد نرم با اتحاديه عرب را كنار خواهد گذاشت و سياستهاي جديدي را در برابر اين اتحاديه در پيش خواهد گرفت. وزير خارجه سوريه در عين حال تاكيد كرد اتحاديه عرب بدون حضور سوريه ارزشي ندارد.
هفته گذشته اتحاديه عرب به تحريك عربستان و قطر، تحريمهاي گستردهاي را عليه سوريه وضع كرد كه از آن جمله ميتوان به تحريم ديپلماتيك اين كشور، عدم سرمايهگذاري در سوريه و همچنين تحريم پروازي آن اشاره كرد.
اتحاديه عرب درحالي سوريه را به نقض حقوق بشر و سركوب مردم متهم ميكند كه در برابر جنايات جاري در كشورهاي بحرين، يمن و عربستان، نهتنها سكوت كرده، بلكه از حاكمان جبار و خودكامه اين كشورها حمايت ميكند. اين برخورد يك بام و دو هوا و جانبدارانه كه البته از سوي غرب ديكته ميشود، تتمه اعتبار اين تشكيلات را نيز بر باد داده است. در عين حال، اكنون دمشق در انتظار كنفرانس رياض است كه ديروز با حضور وزير خارجه سوريه برگزار شده و امكان رسيدن به توافق براي تشكيل دولت وحدت ملي در سوريه را بررسي ميكند.
رسالت:خون مدرس در رگ هاي نمايندگان مجلس
«خون مدرس در رگ هاي نمايندگان مجلس»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛امروز دهم آذر مصادف با سالروز شهادت ابرمردي است که تاريخ از وي به عنوان يک نماينده واقعي مردم در مجلس، يک اصولگراي حقيقي و نماد پيوند ديانت و سياست ياد مي کند. آيت الله شهيد فقيه مجاهد و عالم پرهيزگار آيت الله سيدحسن مدرس نماينده اي بود که به کالبد وارداتي مجلس در ايران روح اصيلي بخشيد که جوشش و فوران آن براي هميشه باقي مانده است.
امروز دهم آذر مصادف با سالروز شهادت ابرمردي
است که تاريخ از وي به عنوان يک نماينده واقعي مردم در مجلس، يک اصولگراي
حقيقي و نماد پيوند ديانت و سياست ياد مي کند. آيت الله شهيد فقيه مجاهد و
عالم پرهيزگار آيت الله سيدحسن مدرس نماينده اي بود که به کالبد وارداتي
مجلس در ايران روح اصيلي بخشيد که جوشش و فوران آن براي هميشه باقي مانده
است.
از زمان صدور فرمان مشروطيت توسط مظفرالدين شاه در 14 مرداد 1285 نزديک به 105 سال مي گذرد. يعني بيش از يک قرن است که ما در ايران مجلس داريم. نظام پارلمانتاريستي به منظور تحديد استبداد متکي بر پايه هاي اصيل شريعت مقدس از همان ابتدا مستظهر به حمايت علما، روحانيت و روشنفکران بود. البته پارلمان در مقاطع مختلف تاريخي در 15 سال آخر دوره مشروطه يعني فاصله سالهاي بين 1285 تا 1299 ( کودتاي رضاخان)، دوران پهلوي اول و دوم و در نهايت در دوران جمهوري اسلامي تغييرات کمي و کيفي بسياري پيدا کرده است.
مجالس 15 سال آخر دوران 151 ساله قاجار عملا به پايگاه فراماسون ها، انگلوفيل و روسوفيل ها تبديل شده بود و تنها معدودي از نمايندگان مثل آيت الله شهيد مدرس درد کشور و مردم را داشتند و همين دردمندي و تعهد باعث شد که بتوانند مقابل مطامع استعمارگران قد علم کنند و به عنوان نمونه اجازه ندهند تا قرارداد ننگين 1919 تصويب شود. قراردادي که مالکيت و سرقفلي ايران را در حوزه هاي مالي و نظامي يک جا به استعمار پير انگلستان واگذار مي کرد. ايادي استعمار در پوشش نمايندگان ملت درمجلس اول قانون اساسي نوشتند که 51 اصل آن رونويسي از قوانين اساسي کشورهايي نظير فرانسه، بلغارستان و بلژيک بود که همان زمان مورد اعتراض نمايندگان و منتخبين علما و روحانيت قرار گرفت و در نهايت منجر به تدوين متمم قانون اساسي مشتمل بر 105 اصل در سال 1286 شد.
در دوران اختناق و ديکتاتوري پهلوي اول نمايندگان به شدت تحت فشار بودند و در همين دوران بود که رضاخان قلدر نقش و حضور پر رنگ مرحوم مدرس را تاب نياورد و تحت حمايت و هدايت مستقيم انگليسي ها دستور شهادت اين روحاني بزرگوار را صادر کرد. در دوره پهلوي دوم به جز در فاصله سالهاي 1320 تا 1332 مجلس نقش چندان پررنگي نداشت.
در همين 12 سال که رضاخان از کشور تبعيد شده بود و ديکتاتوري محمدرضا هنوز مستقر نشده بود. مجلس سرمنشا خدمات بزرگي به کشور شد که از آن جمله مي توان به مخالفت با اعطاي امتياز نفت شمال به روسها بر اساس تعهدي که قوام السلطنه به آنها داده بود تا راضي شوند بعد از جنگ جهاني دوم خاک ايران را ترک کنند، مخالفت با قرارداد الحاقي و استعماري گس- گلشائيان، و يا تصويب قاطع طرح ملي شدن صنعت نفت در 29 اسفند 1229 اشاره کرد که در نهايت منجر به روي کار آمدن دکتر مصدق شد. اما پس از کودتا 28 مرداد و آغاز دوران خودکامگي محمدرضا پهلوي باز مجلس در ايران به محاق رفت و عده اي وکيل السلطنه در مجلس حضور داشتند و مجالس عمدتا فرمايشي بودند و نمايندگان شهرها حتي پيش از برگزاري انتخابات مشخص مي شدند.
نمونه عيني اين رويکرد فرمايشي و از بالا به پايين در جريان معرفي نماينده مردم دماوند و فيروزکوه در يکي از ادوار مجلس پهلوي رخ داد که حتي قبل از اينکه آرا شمرده شود به طور رسمي نماينده اين حوزه انتخابيه توسط رسانه ها اعلام شدند و ماموراني که قرار بود صندوق هاي راي را به مرکز بر شمارش بياورند همانجا آراي مردم را به رودخانه مي اندازند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي با توجه به تئوري متمايز و عنايت ويژه مردمسالاري ديني به ضرورت اداره کشور بر مبناي اراده ملت فصل جديدي در نظام پارلماني ايران آغاز شد و جايگاه مجلس ارتقاي ويژه اي يافت به گونه اي که به تعبير بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي "مجلس در راس همه امور است."
رهبر فرزانه انقلاب اسلامي در ديدار با نمايندگان هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي در همين باره فرمودند: "قانون نرم افزار حرکت عظيم هر کشور است و قانونگذاري براي هر کشور و ملتي في نفسه مهم است ، اما براي کشوري همچون جمهوري اسلامي ايران و ملت بزرگي نظير ملت ايران که راه نويني را درمقابل بشر گشوده است ، از اهميتي بسيار فراوان تر برخوردار مي شود." ايشان با تبيين تفاوت نگاه هاي موجود در نظام ها و دموکراسي هاي رايج در جهان با بينش اسلامي افزودند: "در نگاه اسلامي، ولايت مختص پروردگار است و اين ولايت تنها از مجاري الهي که در اسلام تعيين و براساس کتاب و سنت در قانون اساسي بر آن تأکيد شده ، قابل اعمال و مورد قبول است که با اين نگاه و بينش، نمايندگي ملت به ولايتي که برخاسته از ولايت الهي است تبديل مي شود و به همين علت، قوانيني که تصويب مي شود براي همه لازم الاجرا است."در حقيقت قواعد تصميم گيري در مردمسالاري ديني که همان روح الهي و مردم گراي حاکميت است و در قانون اساسي کشور متجلي است به کليه فعاليتهاي سياسي شکل مي دهد و جلوه اي بديع از سرسپردگي در آستان ملکوتي و ذات ربوبي پروردگار را در جهان مادي امروز به نمايش مي گذارد.
البته در ادوار مختلف مجلس شوراي اسلامي پس از پيروزي انقلاب اسلامي برخي فراز و نشيب ها وجود داشته اما قدر متيقن اينجاست که ساختار مجلس در ايران روز به روز در حال تکامل است و مايه برکات زيادي براي فرهنگ سياسي ايران شده است. امروز انتظار اين است که در اين ساختار الهي و ربوبي که مقام معظم رهبري نقشه کلان آن را تبيين فرمودند هر يک از نمايندگان به تنهايي يک مدرس باشند و سمبلي از يک نماينده معتقد و ملتزم به پيوند ديانت و سياست باشند. نماينده اي که مدرس گونه در برابر استعمار و استبداد سينه سپر مي کند و دردم مردم را با تمام پوست و گوشت و استخوان خود حس مي کند. اقدام انقلابي اخير مجلس شوراي اسلامي در کاهش سطح روابط با دولت انگليس و اخراج سفير روباه پير استعمار يکي از آن نمونه هايي است که هر ناظر بي طرفي را اميدوار مي کند که هنوز خون مدرس در رگ هاي نمايندگان مجلس مي جوشد.
آفرينش: لزوم رعايت قوانين بين المللي
«لزوم رعايت قوانين بين المللي»عنوان سرمقاله روزنامه آرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛اوج گيري رويکردهاي خصمانه غرب عليه کشورمان به يکي از بي سابقه ترين دوران هاي خود رسيده است. به نحوي که از آمريکا گرفته تا اروپا و خاورميانه همگي شمشير عداوت را بر عليه جمهوري اسلامي ايران از رو بسته اند. اما شکيبايي و ايستادگي مردم كشورمان اين توان را به مسولين داده است تا در برابر اين فشارها از موضع ضعف وارد نشوند و همواره مدعي حقوق کشورمان باشند.
در آخرين کارشکني غرب عليه کشورمان سران کشورهاي اروپايي به همراهي آمريکا تحريم هاي سنگيني را عليه ايران در نظر گرفتند که طراح و پيشنهاد کننده اين طرح انگليس بود. لذا نمايندگان مجلس در واکنش به اين اقدام مزورانه انگليس و در جهت حمايت از حق مردم، قانون کاهش سطح روابط با اين کشور را به تصويب رساندند و دولت موظف شد سطح روابط با انگليس را تا سطح کاردار کاهش دهد. اين امر سبب واکنش مقامات دولت انگليس گرديد و مراتب اعتراض و نارضايتي خود را ابراز داشتند.
کاهش رابطه با انگليس واکنشي سياسي بود که قدرت و جديت کشور را در پايبندي به اهداف و ارزشها را بمنصه ظهور گذاشت.اما پس از اين تصميم مجلس، گروهي از معترضان در مقابل سفارت انگليس تجمع کردند وسپس با ورود به حريم سفارت و تخريب و به آتش کشيدن اموال اين کشورپرداختند. به هيچ وجه نمي توان اقدامات و سابقه استعماري انگليس و ضربات مهلکي که در طول تاريخ متوجه کشورمان ساخته چشم پوشي کرد. اما در اين رابطه چند نکته بايد مورد توجه قرارمي گرفت.
در ابتدا بايد توجه داشت که کشورمان در چه اوضاع و جايگاهي در عرصه جهاني قرار گرفته است. به سبب کارشکني هاي آمريکا و پيروي نهادهاي بين المللي از سياست هاي جهت دار اين کشور و همراهانش، نوع نگاه کشورهاي جهان به وضعيت ايران مثبت نيست. اجماع جهاني در تصويب قطعنامه در سازمان ملل و آژانس انرژي اتمي در اثبات اين ادعا کافي است.هرچند که حقانيت و عزم جدي ما براي رسيدن به اهدافمان در مقابل اين هجمه ها همواره راسخ بوده اما نبايد بادست خود زمينه افزايش فشارها را فراهم کنيم.
نفرت و انزجار معترضان از سياست هاي خصمانه انگليس قابل درک است و سينه تمام ملت ايران داغ دار خيانت هاي اين کشور در طول تاريخ مي باشد. اما قوانين و تعهدات بين المللي ما را نسبت به اقدامات اين چنيني منع کرده و به عنوان «نمونه بارز تمرد» از قانون تلقي مي گردد. درحال حاضرايران به اتهام عدم رعايت قوانين درزمينه حقوق بشر، هسته اي و ترور شخصيت هاي سياسي، تحت فشارهاي سنگين بين المللي قرار دارد و نبايد شرايط را براي محکوميت خود فراهم کنيم.
نکته ديگري که بايد مدنظر قرار گيرد، تبعاتي است که براي کشورمان به همراه خواهد داشت. اين اقدام معترضين هرچند در واکنش به خصومت هاي چندين ساله دولت انگليس عليه کشورمان تلقي مي گردد اما در حقيقت اين فرصت را به دولت انگليس داد تا خود را در هاله اي از مظلوم نمايي پنهان کند و ايران را نزد افکار عمومي متهم جلوه دهد. از سوي ديگر همانطور که بارها تاکيد شده، راه حل خروج کشور از فشارهاي جهاني رويکردي ديپلماتيک بوده و نبايد عرصه جهاني را برخود تنگ تر کنيم و فرصت هاي نرم را از دست بدهيم. در پي واکنش به اين حرکت، شوراي امنيت و کشورهاي غربي کشورمان را محکوم کردند و افزايش فشارهاي مضاعف بر کشورمان را وعده دادند.
حمايت:ميهمان ناخوانده
«ميهمان ناخوانده»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛جو بايدن معاون رئيس جمهور آمريكا ديروز براي ديداري رسمي وارد عراق شد. بايدن از دو منظر براي عراقيها داراي اهميت است. نخست آنكه وي در سال 2007 طرح تجزيه عراق به سه بخش شيعه، سني و كردنشين را به كنگره آمريكا ارائه كرد. دوم آنكه وي از سوي اوباما رئيس جمهور آمريكا مامور ويژه براي پيگيري پرونده عراق بويژه اجراي طرح خروج نظاميان آمريكا از اين كشور ميباشد.
با توجه به اين تفكرات است كه مردم عراق به شدت از وي خشمگين بوده بگونهاي كه سفرهاي وي به عراق همواره با تظاهرات مردمي عليه وي همراه بوده است. با توجه به سوابق بايدن سفر وي به عراق ميتواند برگرفته از اهدافي خاص باشد از جمله،اولا آمريكا در حوزه داخلي با چالشهاي گستردهاي مواجه است كه جنبش تسخير وال استريت بخشي از اين امر ميباشد.
سفر بايدن به عراق با تاكيد بر خروج نظاميان از عراق از يك سو ميتواند اقدامي باشد براي انحراف افكار عمومي از تحولات داخلي آمريكا و نيز نمايش تحقق بخشي از وعدههاي اوباما تا شايد مقداري از اعتراضهاي مردمي از دولت آمريكا كاسته شود. اين امر براي مبارزات انتخاباتي اوباما مهم است. ثانيا، آمريكا به رغم وعدههاي خروج همچنان بر ادامه حضور در عراق تاكيد دارد.
اين اقدام در لواي آموزش نظاميان عراقي در حالي پيگيري ميشود كه آمريكا اموري چون مصونيت قضايي براي نظاميان خويش و آزادي دخالت در تصميمات نظامي و امنيتي عراق را پيگيري ميكند. با توجه به ناكامي ساير مقامات آمريكايي براي دريافت اين امتيازها بايدن ماموريت تحقق اين مهم را بر عهده دارد. ثالثا، نكته مهم در تفكرات بايدن تجزيه عراق به سه بخش ميباشد كه اكنون نيز از سوي برخي گروههاي وابسته به غرب در عراق مطرح شده است.
اقدامات يك جانبه استان صلاح الدين در اين چارچوب است. از ماموريتهاي سفر بايدن به عراق را ميتوان پيگيري اين پرونده و اعمال فشار بر دولت عراق جهت پذيرش اين طرح دانست. در اين چارچوب آمريكا رويكرد به جريانهاي غرب گرا و بعثيها را از ابزارهاي فشار بر عراق ميداند. رابعا، آمريكا همگرايي عراق با كشورهاي منطقه را چالشي براي منافع خود ميداند.
به چالش كشاندن روابط عراق با همسايگان بويژه در قبال ايران و سوريه و نيز سوق دادن بغداد به پذيرش ادامه عمليات تركيه در خاك اين كشور از جمله اهداف سفر بايدن است. وي به دنبال ايجاد بحران در منطقه بويژه در قبال سوريه است چنانكه وي پس از عراق راهي تركيه ميشود.
در نهايت ميتوان گفت كه سفر بايدن به عراق نه
برگرفته از قدرت بلكه نتيجه چالشهاي دروني و خارجي آمريكا است كه با سياست
بحراني سازي در عراق پيگيري ميشود هر چند كه تاكيد مردم و دولت عراق بر
مخالفت با نسخههاي آمريكايي ابهامات بسياري را در تحقق اهداف سفر وي به
همراه داشته است.
مردم سالاري:در باب ديدار چهره به چهره با مردم تهران
«در باب ديدار چهره به چهره با مردم تهران»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن ميخوانيد؛آقاي احمدي نژاد همچنان اصرار به تداوم سفرهاي استاني و ديدار چهره به چهره با مردم دارد و علي رغم انتقاداتي که نسبت به اين موضوع انجام مي شود، هنوز اين گونه سفرها و ديدارها ادامه دارد; بدون آن که درباره ثمربخشي آن، اتفاق نظري وجود داشته باشد. طي هفته هاي گذشته، رئيس جمهور به شهرهاي اطراف تهران هم سفر کرده و چند جلسه ديدار چهره به چهره با مردم تهران هم انجام داده است.
فارغ از اين که در ديدارهاي چهره به چهره با مردم شهر تهران که براساس آمار، جمعيتي نزديک به 9 ميليون نفر را در بر مي گيرد که نزديک به 15 درصد کل جمعيت کشور است، چه تعداد از اين افراد امکان ديدار با رئيس جمهور و بيان مشکلا ت خود را پيدا مي کنند، نکته مهمتر اين است که اين ديدارها تا چه حد در حل مشکلا ت مردم تهران مي تواند تاثيرگذار باشد؟ براي پاسخ به اين پرسش ابتدا بايد مشکلا ت مردم تهران را بشناسيم. طبيعتا بعد از اجراي طرح هدفمندي يارانه ها، مردم شهر تهران و همچنين شهرهاي بزرگ کشور به دليل مشکلا ت موجود براي زندگي در شهرهاي بزرگ و هزينه هاي زندگي در آن دچار مشکلا ت فراواني شده اند.
مصداق بارز اين ادعا گزارش هاي رسانه هاي دولتي و حکومتي به ويژه صدا وسيما در مورد مزاياي طرح هدفمندي يارانه ها است که تمامي اين گزارش ها بدون استثنا از روستاها يا شهرهاي بسيار کوچک تهيه شده که در آن مردم از مزاياي هدفمندي يارانه ها و چگونگي هزينه کردن يارانه هاي دريافتي براي مواردي همچون شهريه فرزند دانشجو يا تعميرات خانه خود و مواردي از اين دست سخن مي گويند. اما هيچ گاه درباره مزاياي طرح هدفمندي يارانه ها، با مردم تهران يا ساير شهرهاي بزرگ گفت وگو نشده است. دليلش هم واضح است چرا که مشکلا ت اقتصادي و مسايلي همچون تورم وبيکاري بيش از هر جا در مردم تهران و ساير شهرهاي بزرگ تاثيرگذار است.
اجازه بدهيد کمي به عقب برگرديم. نخستين بار که سخن از سهميه بندي بنزين به عنوان نخستين گام در مسير واقعي کردن قيمت ها و حذف يارانه ها به ميان آمد و اولين گام براي محدود ساختن مصرف بنزين برداشته شد، همه مسوولا ن بر ضرورت هزينه کردن بخش اعظم مبالغ حاصل از صرفه جويي در مصرف سوخت پس از سهميه بندي بنزين، براي تقويت ناوگان حمل ونقل عمومي در شهرهاي بزرگ به ويژه تهران تاکيد مي کردند تا با ايجاد امکانات مناسب براي نقل و انتقال شهروندان با خودروهاي عمومي، تمايل آنان براي استفاده از خودروي شخصي کاهش يابد که به تبع آن، شاهد کاهش ميزان مصرف سوخت خواهيم بود. اما بيش از چهار سال از آغاز سهميه بندي بنزين و يک سال از آغاز طرح هدفمندي يارانه ها سپري مي شود و هيچ گام بلندي براي تقويت ناوگان حمل ونقل عمومي شهرهاي بزرگ و به ويژه تهران برداشته نشده است.
متروي اهواز و اصفهان و شيراز و... هنوز نيمه کاره است و متروي مشهد هم که افتتاح شده، سال ها پيش تکميل شده بود اما در تمام اين سال ها معطل واگن بود. وضع حمل ونقل عمومي در شهر تهران که بسيار تاسف بارتر است.
شهرداري تهران سال هاست بابت عدم پرداخت يارانه هاي حمل ونقل عمومي توسط دولت گلا يه دارد و اين گلا يه گاه به اعتراض هم مي رسد به طوري که نه تنها دولت در وظايف خود براي اعطاي يارانه هاي بخش حمل و نقل عمومي در شهر تهران عمل نکرده بلکه شهردار تهران گفته به بانک ها هم دستور داده اند به شهرداري کمک نکنند. هرچند ديروز در اقدامي ديرهنگام اعلا م شد بخشي از يارانه حمل ونقل عمومي توسط دولت براي شهر تهران پرداخت شده است. با اين وجود مردم تهران مدتهاست در ازدحام اتوبوس هاي بي آرتي و واگن هاي مترو له مي شوند يا مدت ها در کنار خيابان در سرما و گرما به انتظار تاکسي مي ايستند و دولت يارانه هاي حمل ونقل عمومي را پرداخت کرد.
بنابراين علا وه بر مشکلا تي همچون مسکن و تورم و بيکاري که تنها مختص مردم تهران نيست، مردم پايتخت با مشکل ضعف جدي ناوگان حمل ونقل عمومي هم مواجه هستند. رسانه ها مردم را تشويق مي کنند که به جاي خودروي شخصي، از ناوگان حمل ونقل عمومي استفاده کنند اما ناوگان موجود، پاسخگوي نيازها نيست و به همين دليل مردم علي رغم ميل باطني از خودروي شخصي استفاده مي کنند، ساعت ها در ترافيک خيابان ها و بزرگراه هاي شهر معطل مي شوند و هزينه بالا يي بابت سوخت خودرو پرداخت مي کنند.
اين مشکل خاص مردم تهران را به مشکلا ت بزرگي همچون بالا بودن هزينه زندگي در تهران و گراني مسکن و تورم بالا و بيکاري و... اضافه کنيد. در چنين شرايطي که مشکلا ت مردم تهران واضح و آشکار است و دولت سالهاست براي رفع آن گامي جدي بر نداشته، به راستي چه ضرورتي براي ديدار چهره به چهره رئيس جمهور با تعداد اندکي از مردم تهران وجود دارد و اين ديدارها چه ميزان از مشکلا ت مردم تهران را حل مي کند؟
شرق:«آتشفشان ايدز را جدي بگيريم
«آتشفشان ايدز را جدي بگيريم»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدجواد حقشناس است كه در آن ميخوانيد؛شيوع بيماري ايدز در طول دو دههاي كه از آن ميگذرد، به نحو بيرحمانهاي در جهان ادامه داشته و گرچه شدت آن در بعضي مناطق بيشتر بوده، اما هيچ كشوري از گزند آن در امان نمانده و رفتهرفته به يك مشكل جهاني تبديل شده است. چند سالي است كه در كشورمان نيمه اول آذرماه كه اتفاقا مصادف است با اواخر نوامبر، هر سال جستهوگريخته صحبتهايي از يك بيماري كمتر شناخته شده به نام ايدز ميشود.گاهي رسانهها و مسوولان بهداشت و درمان و گاهي ادارات و دفاتر ذيربط سازمانملل متحد مثل UNAIDS، يونيسف، UNFPA و بالاخره ان.جي.اوها و به قولي سازمانهاي مردم نهاد (سمنها) در اين ايام تا حدي كه مجاز باشند به دستاوردها و تلاشهايشان كه هيچگاه آنگونه كه بايد و شايد پررنگ نبوده اشاراتي داشتهاند.
اما امسال وزير بهداشت و درمان به پيشواز رفت و در ديدار با مدير اجرايي برنامه مشترك سازمان ملل متحد در زمينه ايدز، هشداري اگرچه ديرهنگام را اعلام داشت كه هم درخور تحسين بود و هم ديوار سكوت دولت را شكافت و اعلام داشت كه: با ادامه وضع موجود احتمال اينكه با آتشفشاني از ايدز مواجه شويم بالاست. اگرچه محافل علمي و تحقيقاتي كشورمان آنگونه كه بايد تاكنون فرصت و امكان عبور از خطوط قرمزي چون پرداختن به كم و كيف پديده تنفروشي را نداشتند تا واقعيت تلخي را در بوته تبيين و تحليل قرار دهند!نكته مهم اين است كه براي اولينبار فعاليت «تنفروشان» در كشور توسط يك مقام عاليرتبه دولتي مورد توجه جدي قرار گرفته و كتمان نشده است و نقش اين گروه را در انتقال ايدز موثر دانسته و تاكيد ميكند: «هر روسپي سالانه پنج تا 10 نفر را مبتلا به ايدز ميكند» ايشان در اين سخنان هشدارآميز، صريح و در عين حال شجاعانه خود به درستي تاكيد ميكند كه «بررسيها نشان ميدهد بايد 83 هزار تا 120 هزار فرد مبتلا به HIV در كشور داشته باشيم كه فقط 20 هزار مورد آنها را كشف كردهايم.» (روزنامه شرق – چهارشنبه 21 مهر 89). گفتني است كه ايشان پيشبيني كردهاند، شيوع ايدز از طريق رابطه جنسي در پنج سال آينده، پنجبرابر ميشود (خبرگزاري فارس 8/9/89).
اگرچه ديرزماني نيست كه ديگر مسوولان ذيربط دولتي رسما پذيرفته و اعلام كرده بودند كه موج سوم انتقال ويروس ايدز از طريق رفتارهاي جنسي پرخطر در كشورمان آغاز شده و پس از آن بود كه رييس اداره ايدز وزارت بهداشت با ابراز نگراني از افزايش ابتلا به ايدز زنان كشور در سالهاي اخير گفت، برنامه سوم مبارزه با ايدز بر زنان آسيبپذير تاكيد دارد و همچنين برنامهريزي براي گسترش مراكز ارايه خدمات به زنان آسيبپذير صورت گرفته است (روزنامه آرمان- يكشنبه نهم آبان) اين مقام دولتي نسبت به افزايش انتقال ايدز از طريق ارتباطات جنسي پرخطر و محافظتنشده و همچنين افزايش آمار اين بيماري در زنان هشدار داد و گفت: براساس آمار متاسفانه تعداد ابتلاي زنان كشور در سالهاي اخير افزايش يافته و نگرانكنندهتر آنكه مبتلايان به ايدز در كشور در رده سني 25 تا 34 سال قرار دارند و با فرض اينكه اين افراد چند سال پس از مبادرت بر رفتارهاي پرخطر به مراكز مشاوره مراجعه كردهاند سن مواجهه با ويرويس HIV خيلي پايينتر از 25 تا 34 سال بوده است كه بسيار جاي نگراني دارد.
چراكه جمعيت ما جوان است. كلام آخر اينكه متاسفانه ابتلا به ويروس HIV (ايدز) از گروه متمركز در حال ورود به جمعيت عمومي است.براساس آخرين آمار كه تا اوايل تيرماه امسال ثبت شده، هنوز هم همچنان بيشترين موارد ابتلا مربوط به استفاده از وسايل مشترك در اعتياد تزريقي با 9/69 درصد است و موارد ابتلا به ارتباطات جنسي محافظتنشده 9/19 درصد، بقيه هم ناشناخته است كه كارشناسان معتقدند قسمت عمده اين انتقال ناشناخته ميتواند به انتقال از طريق ارتباطات جنسي محافظتنشده مربوط شود كه به دليل قبحي كه وجود دارد، مراجعان كمتر آن را ذكر ميكنند.
پس امروز كه مقامات كشورمان سرانجام منع اين بحران را دانسته و به آن پرداختهاند، فرصتي طلايي پيشرويمان قرار گرفته تا بپذيريم كه بايد جهاني بينديشيم و ملي عمل كنيم همچنان كه در قطعنامه 2/55 مجمع عمومي، مصوب اجلاس هزاره سازمان ملل كه در دسامبر 2000 تشكيل شد، آمده كه «رهبران جهان با تامين كمك ويژه براي كودكان يتيم شده بر اثر ايدز تعهد خود را نسبت به توقف و جلوگيري از شيوع ايدز تا سال 2015 اعلام كردند.» در بيشتر كشورهاي آلودهشده به ويروس ايدز 15 تا 20درصد كودكان يك يا هر دو والد خود را بر اثر ابتلا به ايدز از دست دادهاند و كمتر از 10درصد كودكان يتيم حاصل از بيماري ايدز از حمايت اجتماعي برخوردارند. لازم به يادآوري است كه يتيمان ايدز مورد تبعيض قرار گرفتهاند و بايد خود زندگيشان را اداره كنند.
از نظر روحي و رواني بسيار مضطرب هستند، كمتر به آموزش و تحصيل دسترسي دارند و عموما از مراقبتهاي بهداشتي اوليه محرومند. با توجه به اين اصل كه HIV/AIDS يك مشكل جهاني بوده و نيازمند يك واكنش جهاني است. ولي بسيج نيروهاي داوطلب مردمي در كنار دولت به منظور آگاهيرساني عمومي و مداخله در بحران پيشرو از اهميت بسزايي برخوردار است. از اينرو انجام گفتوگوهاي علني و آزادانه درباره هنجارها، ارزشها، بهداشت و مسايل جنسي در سطح خانواده و اجتماع با حمايت گروههاي جامعه مدني (NGO) ميتواند تاثير واقعي بر توانايي افراد براي كاهش آسيبپذيري آنها در مقابل بيماريها بگذارد.
تهران امروز:درباره اقدام اخير انگليس
«درباره اقدام اخير انگليس»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سجاد نوروزي است كه در آن ميخوانيد؛1 - انگليس با اقدام اخير نشان داد كه واكنشها به رفتار اخير اين كشور كاملا «بجا» بوده است. ممكن است كم و كيف حوادث رخ داده در حين تسخير سفارت انگليس نظرات مختلف و نقدهاي احيانا صحيحي وجود داشته باشد اما نوع واكنش انگليس نشان ميدهد كه اين كشور با پيشفرضهايي كه از قبل انديشيده شده بود درصدد ساماندادن هجمهاي عليه ايران بوده است.
سنخ واكنش انگليس با هيچ منطق ديپلماتيكي سازگار نيست. مجلس طرح «كاهش» روابط با انگليس را تصويب كرد نه «قطع» آن. در ثاني اقدام دانشجويان در تسخير كوتاهمدت سفارت انگليس نيز اقدامي كاملا «خودجوش» بود. با اين وصف، آيا واكنش انگليس «متناسب» است؟
واضح است كه اين اقدام از قبل طراحي شده بوده است و به گمان باطل، اين كشور ميكوشد بهزعم خود حلقه محاصره را بر ايران تنگتر كند، در حالي كه شرايط بينالمللي نشان ميدهد وجود سفارت انگليس در ايران، براي ايران «ضرر» بود و براي انگليس «نفع»، همين معامله در باب وجود سفارت ايران در انگليس هم قابل طرح است. بنابراين از حيث راهبردي اينكه ايران در سامان دادن به تحولات مدنظر خود در خاورميانه اسير ملاحظات ديپلماتيك نباشد، امري بسيار ممدوح است و در واقع امري است كه ميتواند ايران را در پيشبرد اهداف راهبردي خود ياري كند. در اين ميان اين انگليس است كه جدا از آنكه سفارت خود را از دست داده است، توان تحليل راهبردي تحولات سامان يافته از سوي ايران را نيز از كف خواهد داد و فرصت «مذاكره» و «تفاهم» را نيز براي خود مسدود كرده است.
به هر روي واضح است كه بريتانيا مسير تخاصم را برگزيده است و در واكنشي به يك اقدام خودجوش، سختسري از خود نشان ميدهد اما كارنامه ننگين اين كشور به نحو ارجح اين توان را به ايران ميدهد كه در مسير يارگيري در تحولات بينالمللي اين اقدام را به عنوان يك «تخاصم آشكار» مطرح كند.
انگليس نبايد از ياد ببرد كه جايگاه راهبردي ايران در تحولات منطقه و شكلدهي به تحولات بنيادين، اكنون به نحوي تثبيت شده است كه اين سنخ اقدامات عجولانه نميتواند بر اين جايگاه، اندك تزلزلي را وارد كند.
در اين ميان به نظر ميرسد كه اين اقدام «مقطعي» و «شتابزده» در نهايت ضرر راهبردي را براي انگليس به ارمغان خواهد آورد.
دور نيست روزي كه انگليس براي اعاده روابط با ايران پيشقدم شود؛ آن روز، اين ايران است كه «شرط» ميگذارد و چيزهايي را مطالبه خواهد كرد كه انگليس «ناچار» است به آن تن دهد، آن روز دور نيست...
ابتكار: 8 آذر تکرار 13 آبان نبود
« 8 آذر تکرار 13 آبان نبود»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فرهاد دادجو است كه در آن ميخوانيد؛فرزندان انقلابىام، اى كسانى كه لحظهاى حاضر نيستيد كه از غرور مقدستان دست برداريد... مىدانم كه به شما سخت مىگذرد؛ مگر به پدر پير شما سخت نمىگذرد؟ ولى تحمل كنيد كه خدا با صابران است. بغض و كينه انقلابىتان را در سينهها نگه داريد؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگريد؛ و بدانيد كه پيروزى از آن شماست.... وخودتان را براى يك مبارزه علمى و عملى بزرگ تا رسيدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده كنيد. (صحيفه امام، ج، ص )
اول اينکه خباثت و توطئهگري دولت انگليس در قبال جوامع مسلمان بويژه کشور ايران طي يک قرن گذشته آشکارتر از آن است که نياز به شاهد داشته باشد بلکه در ميان مردم ما به مثل تبديل شده است. شدت يافتن اين کارشکني و دسيسهگري از ابتداي انقلاب اسلامي تا فتنه پس از انتخابات نيز بينياز از اثبات است.
دوم اينکه بخش اعظم مردم و نيروهاي سياسي درون نظام به مواجهه عزتمدارانه جمهوري اسلامي با سياستهاي خصمانه دولت انگليس باور دارند از جمله مداخله در امور داخلي کشور، تقويت جبهه معارضان سياسي نظام، کارشکني در دستيابي به فناوري هستهاي و تحريم غيرقانوني مقامات، بانکها و شرکتهاي ايراني.
نتيجه نکته اول و دوم تاييد سياستهاي عزتمدارانه شوراي عالي امنيت ملي، دولت و مجلس و همچنين تحسين انگيزه پاک ديني و شجاعت انقلابي دانشجويان معترض است.
سوم اينکه نقد اين نوشتار به اشغال سفارت انگليس در آذر از جنس برخي توصيههاي مصلحتآميز نيست چه آنانکه با بزرگ کردن خطر قطع روابط اقتصادي، تنها دغدغه هزينههاي تجاري و مالي کشور را دارند و چه آنانکه اصولا تنها از عينک ديپلماسي مرعوب در مقابل غرب، اين حرکتهاي افراطي را موجب آسيب ديدن وجهه خارجي کشور ميشمارند. البته هم حفظ شان ملت ايران و هم هزينه - منفعت اقتصادي بايد جايگاه خود را نزد سياستگذاران خارجي داشته باشند اما نه در جايي که اصول نظام، در معرض آسيب است.
پس نقد ما به حادثه آذر چيست؟ اگر بنا به فرمايش اخير رهبر انقلاب، بسيجي انقلابي است اما بيقانون نيست، جنبش دانشجويي بويژه دوستان بسيج بايد به اين سوال پاسخي مستدل بدهند که: چه زماني «دانشجو» مکلف ميشود که مقر نمايندگي يک کشور ديگر در ايران را (که دولت اسلامي متعهد به حفاظت از آن شده است) به اشغال درآورد؟
مقدمات اين مقاله نشان ميدهد ما ميپذيريم که اتخاذ موضع خصمانه عليه ايران و هر کشور مسلمان و مظلوم ديگري، اين اجازه را به مسئولان جمهوري اسلامي ميدهد که از موضع اقتدار و عزت، سياست متناسبي در پيش گيرند و از اصول نظام و منافع ملي عقبنشيني نکنند. اما اين واکنشهاي معترضانه و عزتمدارانه طيفي دارد از خفيف تا شديد. معقول است که شدت واکنش ما متناسب با درجه خصومت آنها باشد. در طيف سياستهاي عزتمدارانه، قطع رابطه سياسي يا اخراج کارکنان و تخليه سفارت در نقطه نهايي شدت قرار دارند، يعني زماني که درجه دشمني آنها به غايت رسيده باشد و ما نيازي به نگه داشتن اين برگ براي بازي سياسي نداريم مانند زماني که يک کشور در آستانه حمله به ما قرار دارد. بر اين اساس مواضعي مانند مصوبه اخير مجلس در تنزل سطح روابط ديپلماتيک، يک واکنش نيمه شديد به توطئهگري دولت انگليس به شمار ميرود.
اما هنوز به پرسش اصلي مقاله پاسخ نداده ايم: با فرض وجود خصومت، چه کسي مکلف به مقابله ديپلماتيک است؟ چه زماني «دانشجو» مجوز ورود پيدا ميکند؟ منطق حکم ميکند اگر مسئولان سياسي کشور خود هوشمندي و شجاعت مقابله با مداخلات خارجي را داشته باشند، نيازي به ورود نهادهاي مدني و انقلابي نيست. به بيان ديگر حاکميت قانون اقتضا ميکند تنها اگر دولت و مجلس در اين خصوص دچار غفلت مستمر بودند و جنبش دانشجويي سلسله مراتب امر به معروف دولتمردان را طي نمود و نتيجه نگرفت، آنگاه مجاز خواهد بود با درايت و بصيرت خود بهترين روش را براي حفاظت از اصول نظام اسلامي در پيش گيرد. اگر چنين شرايطي لحاظ نشود و چنان مراتبي طي نشود، يعني مجوز هرج و مرج به نام اسلام و انقلاب.
آبان از آن رو به قله و سمبل جنبش دانشجويي ايران تبديل شد که نماد تعقل انقلابي و آميزهاي از آرمانخواهي و خردمندي بود، اقدامي برخاسته از شناخت خط امام بدون آنکه منتظر تصريح امام بماند. به بيان ديگر در زمانهاي که اولا دولت آمريکا با پناه دادن به شاه مخلوع و مشارکت مستقيم در ستمهاي شاهنشاهي و تبديل شدن سفارتش به مرکز فعاليتهاي براندازانه و صدها خصومت ديگر، دشمني را به نهايت رسانده بود و ثانيا دولت موقت مهندس بازرگان به دليل مشي محافظهکارانه خود تمايلي به مقابله مقتدارنه با آمريکا نداشت، جنبش دانشجويي بارها و بارها اعتراض خود را به دولت رساند و از روزها پيش از آبان تجمعهاي اعتراضي مقابله لانه جاسوسي صورت داد، در نهايت به دليل نااميد شدن از اقدام دولت، خود کمر همت بست و انقلاب دوم را آفريد. هرچند فرايند پس دادن گروگانها ميتوانست با تدبير بيشتر و هزينههاي کمتري صورت گيرد، عبرتي که موجب شده اکنون حزب الله لبنان بهترين مديريت را در قبال داد و ستد اسراي خويش با اسرائيل به نمايش بگذارد.
حال آيا در جريان آذر هر دو شرط فوق محقق بود؟ حتي اگر قضاوتهاي بسيار تند افراد تاريخ نخوانده را بپذيريم که شرط اول يعني رسيدن به بالاترين درجه خصومت دولت انگليس عليه ايران در حال حاضر وجود دارد، هيچ کس نميتواند مدعي شرط دوم شود. برخلاف دولت موقت، دولت دهم عليرغم ضعفهاي وافر، پيشگام استکبارستيزي و همچنين مجلس هشتم، با وجود تمام نقدها، در مسير تحقق اصل عزت سياست خارجي است و هر دو با همکاري شوراي عالي امنيت ملي تدابير متعددي نيز در واکنش به سياستهاي اخير انگليس آغاز کرده بودند. با اين وجود عقل و شرع چه مجوزي براي متمسک شدن به رفتارهاي غيرقانوني ميدهند؟ آيا ما مجازيم کينه انقلابي و خروش جوانانه خود را به هر روشي ابراز کنيم؟
از سوي ديگر اگر حماسه آبان خط شکن مواجهه با مداخله استکبار در سالهاي پس از انقلاب بود، آيا حادثه آذر عقبتر از نهادهاي حکومتي و رسمي نبود که پس از مصوبه مجلس براي اخراج سفير انگليس دست به کار شد؟ آيا ما به عنوان دانشجويان ايران اسلامي متکي بر سه دهه تجربيات نظامسازي اقتصادي، سياسي، علمي و فرهنگي، شيوههاي کاراتري براي ضربه زدن به دولت آمريکا و انگليس و «مبارزه علمي و عملي» مد نظر امام خميني نداريم؟
دنياي اقتصاد:مباني سياستگذاري براي ارز
«مباني سياستگذاري براي ارز»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر احمد یزدانپناه است كه در آن ميخوانيد؛سیاست نرخ ارز در ساماندهی هر اقتصادی لااقل دو وظیفه مهم را بر عهده ميگیرد: یکی سیستم تعيين نرخ ارز کشور و دیگری تبیین نرخ ارز به عنوان یک قیمت نسبی برای انجام معاملات ارزی.
سیاست نرخ ارز بر ساختار قیمتهاي نسبی بر حسب پول ملی که در سطح جهانی مبادله میشود (کالاهای قابل مبادله) وکالاهایی که برای بازار داخلی تولید میشوند (کالاهای غیرقابل مبادله) اثرگذار است. در اهمیت سیاست نرخ ارز همین بس که بر سطح عمومی قیمتها؛ یعنی بر تورم جامعه تاثیر معنی دار دارد. در یک کلمه سیاست نرخ ارز بر انگیزههاي قیمتی که نقش حساسی در اقتصادها دارند، موثر است.تدوین سیاست نرخ ارز کشورهای در حال توسعه باید بر پایه ویژگیهاي نهادی و ساختاری آن اقتصادها و بر مبنای معیارهای محوری زیر صورت پذیرد:
1- کم و کیف وابستگی و اتکای کشور به تولید و صادرات موادخام و کالاي اولیه معدنی و کشاورزی
2- محدودیت کالاهای داخلی برای جایگزینی واردات
3- وابستگی بخش خارجی اقتصاد به واردات کالاهای واسطهاي و تجهیزات سرمایهای
4- درجه اهمیت جریان ورودی سرمایه، شامل سرمایهگذاریهاي مستقیم و قرضدهی خصوصی و رسمی
5- درجه توسعهیافتگی بازارهای مالی و محدودیت تعداد معاملهگران بازار ارز.
این ویژگیها برای انتخاب اصلح یک نظام ارزی و شناخت محدودیتهاي بالقوه اثرگذار سیاستهاي نرخ ارز در یک کشور در حال توسعه روی تخصیص منابع، به خصوص در کوتاهمدت و رفع یا تقلیل عدم تعادل تراز پرداختها از اهمیت خاصی برخوردارند. برای مثال برای توازن حساب جاری ترازپرداختها یا تناسب بین صادرات و واردات مقامات پولی و بانک مرکزی کشورها با مداخله در نرخ ارز و افزایش آن سعی دارند با سیاست تضعیف پول داخلی و ملی، واردات را محدود و صادرات را توسعه دهند. آثار این سیاست در یک کشور در حال توسعه بر کل اقتصاد چیست؟
ایده اصلی مداخله در نرخ ارز که در افزایش یا کاهش ارزش خارجی پول ملی تجلی ميکند، آن است که سوددهی کالاهای قابل مبادله (قابل صدور و کالاهای جانشین وارداتی)را نسبت به کالاهای غیرقابل مبادله (مثل خدمات و مسکن و خردهفروشی) بالا برد. همانطور که اشاره شد منظور از قابلمبادله در اینجا مبادله در سطح بینالمللی است؛ بنابراين قیمت این نوع کالاها را بازارهای جهانی تعيين ميکنند؛ البته عوامل دیگری چون نرخهاي ارز، حملونقل و بیمه، تعرفهها و یارانهها و مالیاتهاي وضع شده بر آنها نیز در قیمت مزبور نقش اساسی دارند. قیمت کالاهای غیرقابل مبادله را نيز عرضه و تقاضا در بازارهای داخلی تعيين مينمایند.
چرا حساب جاری تراز پرداختها در یک کشور در حال
توسعه اوضاع وخیمی پیدا ميکند؟ عوامل متعددی دخیل هستند که میتوان به
مهمترین آنها اشاره کرد:
الف) مشکلات سمت عرضه داخلی، ب) افزایش اقساط
بدهیها به علت بالا رفتن نرخهاي بینالمللی بهره، پ) بدتر شدن «رابطه
مبادله»؛ یعنی افزایش قیمتهاي کالاهای وارداتی نسبت به قیمتهاي صادراتی،
ت) سیاستهاي پولی و مالی انبساطی
هدف این نوشته فقط اشاره به آثار کاهش ارزش پول داخلی برای بهبود حساب جاری یا افزایش صادرات و کاهش واردات است نه پرداختن به تک تک موارد فوق. به هر حال داستان از بدتر شدن رابطه مبادله کشور شروع میشود. فرض کنید رکود حاکم بر اقتصاد کشورهای عمده طرف تجاری ما باعث شوند قیمت کالاهای صادراتی کشور افت نمایند؛ فرضی که با شرایط کنونی اروپا غیرواقعی به نظر نمیرسد و رابطه مبادله را به ضرر ما کاهش ميدهد. چه ميتوان کرد؟ چه باید کرد؟
چاره آن است که کشور در حال توسعه صبوری نماید و خود را مهیا کند تا از تغییر جهت سیکل تجاری کشورهای عمده تجاری خود با افزایش قیمتهای صادراتی به جای تغییرات نرخ ارز در آینده بهرهمند شود. اگر کاهش قیمت کالاهای صادراتی کشور در اثر انتقال دائمی تقاضا برای صادرات چند کالای خاص است، مثلا در اثر تغییرات تکنولوژیکی، سیاست اصلی کشور باید بر محور متنوعسازی اقتصاد و کاهش وابستگی صادراتی به آن چند کالا شکل گیرد و در کنار آن نرخ ارز متناسب با شرایط طرح شود. خواهید گفت که بیشتر کشورهای در حال توسعه در عمل نه ذخائر ارزی قابل توجه و نه ظرفیت و دسترسی مناسب به وام برای سیاست صبر و انتظار تا بهبود اوضاع کشورهای غربی را ندارند و نیز در کوتاه مدت یا حتی میان مدت توانایی متنوع سازی ساختار ملی را ندارند. بنابراین در چنین شرایطی کاهش ارزش پول ملی برای سوددهی بخش صادرات کشور ضروری به نظر میرسد.
وقتی نرخ ارز را ثابت ميکنیم در حالی که قیمتهاي کالاهای صادراتی کشور روند نزولی دارند، سوددهی بخش صادرات کاهش ميیابد. سیاست کاهش پول ملی قیمت کالاهای صادراتی را بر حسب پول داخلی بالا ميبرد و در نتیجه، سوددهی بخش صادرات را افزایش ميدهد، مشروط بر اینکه قیمت تمامی کالاهای واسطهاي که در تولید به کار میروند و هزینههاي نیروی کار به همان میزان افزایش پیدا نکند. چه کسی ميتواند این شرط را تضمین کند؟
افزایش قیمت داخلی پولهاي خارجی که پس از کاهش ارزش پول ملی رخ ميدهد برای بسط و توسعه صادرات غیرسنتی انگیزه ایجاد ميكند و این خود به متنوع سازی پایههاي صادرات کشور کمک ميكند. سیاستهاي انبساطی کلان بیش از حد، به طور غیرواقعی غالبا ریشه در مخارج بالای دولتها در مقایسه با منابع مالی قابل دسترس دولت از محل مالیاتها و درآمدهای غیرمالیاتی و قرضدهی داوطلبانه بخش خصوصی غیربانکی دارد. تامین کسري بودجه وقتی از طریق قرضگیری و استقراض از سیستم بانکی مواجه میشود و این امر به کمک قرضدهی خصوصی توسط بانکها همراه میشود موجب عرضه مازاد نقدینگی در جامعه ميشود.
سیاست انبساطی درست است که درآمدها را بالا ميبرد، ولی آن روی سکه یعنی مخارج داخلی را هم افزایش ميدهد و فشار مضاعفی بر قیمت کالاهای غیرقابل مبادله (به معنی تجارت بینالمللی آن) و دستمزدها وارد ميكند.
حال به رژیم ارزی توجه کنید، اگر نظام ارزی کشور نرخ ارز ثابت باشد، این شرایط موجب ميشوند که قیمت کالاهای غیرقابل تجارت (مثل مسکن و خردهفروشی و...) نسبت به قیمت کالاهای قابل تجارت که در سطح عرضه و تقاضای جهانی تعیین میشوند، بالا روند؛ بنابراین، مخارج داخلی برای کالاهای قابل مبادله یا تجارت به دو دلیل گرایش به افزایش پیدا ميکنند؛ یکی آنکه درآمد اسمی یا پولی بالا رفته است و دیگر آنکه قیمت کالاهای قابل مبادله به طور نسبی پايین آمدهاند.
وقتی در اقتصاد ملی مخارج داخلی از بخش محصولات غیرقابل تجارت به سوی تولیدات قابل تجارت (کالاهای وارداتی و صادراتی) منتقل میشوند، تولید کالاهای قابل تجارت با بیرغبتی مواجه ميشود؛ چراکه عوامل قیمت تمام شده محصولات داخلی بالا رفته و سود در حوزه کالاهای قابل تجارت تحت فشار قرار ميگیرد، بنابراین پیامد سیاستهاي پولی و مالی انبساطی در یک کشور در حال توسعه وخیمتر شدن حساب جاری خارجی کشور است؛ چرا که بخش عظیم کالاهای قابل مبادله که مصرف داخلی دارد و عرضه کالاهاي قابل مبادله کاهش یافتهاند.
دولتها یا ميتوانند با محدودیتسازی و ساماندهی واردات با این وضع مقابله کنند که تبعات خود را دارد یا ميتوانند سوددهی بخش تولیدات صادراتی را به کمک سیاست بازرگانی و یارانهاي و بودجهاي البته با توازن مخارج کشور با درآمد واقعی و غیرخیالی کشور متناظر و بهصورت هماهنگ تامین کنند.
در اصل،سیاست دستکاری نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی ميتواند هر دو منظور را تحقق بخشد:
•
کاهش ارزش پول ملی، قیمت داخلی کالاهای قابل مبادله را افزایش ميدهد؛ لذا
موجب بالا رفتن قیمتها و سوددهی کالاهای قابل مبادله نسبت به کالاهای
غیرقابل مبادله میشود و حساب جاری ترازپرداختها تحت شرایطی بهبود
ميیابد.
• همچنین سیاست کاهش ارزش پول ملی و ارزش نرخ ارز، گرایش به کاهش سطح مخارج دارد. از آنجا که سیاست مزبور قیمت کالاهای قابل مبادله را بالا ميبرد در حالیکه قیمت کالاهای غیرقابل مبادله بدون تغییر ميمانند، سطح متوسط قیمتهاي داخلی بالا رفته و درآمدها و مخارج واقعی (پس از تعدیل با نرخ تورم) افت ميكنند.
بنابراين، بايد در نظر گرفت كه در تصميمسازي براي نرخ ارز بايد همه جوانب آن اعم از منافع و هزينهها در نظر گرفته شود.
جهان صنعت:همه چیز به نفع مخابرات
«همه چیز به نفع مخابرات»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم مرجان محمدی است كه در آن ميخوانيد؛ 17 آذرماه کد تمامی شهرستانهای استان تهران به 021 تغییر میکند و نرخ هر پالس از 7/44 به 43/51 ریال افزایش مییابد، این طرح در حالی به اجرا درخواهد آمد که وزیر ارتباطات و مسوولان مخابراتی کشور به دفعات با اجرای آن مخالفت کرده و معتقدند در صورت اجرایی شدن این طرح مخابرات متضرر میشود، موضعگیریهای مسوولان و اظهارنظرهای مختلف کار را به جایی رساند که سهامداران مخابرات نیز شروع به اعتراض کردند و خواستار لغو این طرح مخابراتی شدند.
در هر صورت پس از کش و قوسهای فراوان این طرح از 17 آذرماه اجرایی میشود تا مشخص شود که نه تنها اجرایی شدن این طرح به ضرر مخابرات نیست بلکه مخابرات به سود کلانی از این طرح دست پیدا میکند.
بد نیست بدانید مخابرات در شهر تهران بیش از 5/8 میلیون مشترک تهرانی دارد که در روز با یکدیگر ارتباط درونشهری برقرار میکنند، 5/3 میلیون مشترک نیز (حاصل تفریق 13 میلیون جمعیت تهران در روز و 5/8 میلیون نفر ساکن تهران در شب) تعداد افرادی است که ممکن است از توابع تهران با تهران تماس بگیرند، با اجرایی شدن این طرح به طور قطع مخابرات 5/3 میلیون مشترک توابع استانی تهران را از دست میدهد اما این تعداد به مشترکان تهرانی اضافه میشود حال باید این نکته را در نظر گرفت که با افزایش 15 درصدی هر پالس نه تنها مخابرات متضرر نمیشود بلکه اجرایی شدن این طرح کاملا به نفع مخابرات و ضرر مشترکان است.
از سویی دیگر با اجرایی شدن طرح «همکدی» به طور خود به خود نرخ مکالمه تا 15 درصد افزایش پیدا میکند که این مساله متمایز با موضعگیری سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان است که صراحتا اعلام کرده بود «مخابرات حق افزایش نرخ هر پالس مکالمه را در تلفن ثابت ندارد» ولی این افزایش با اجرایی شدن «همکدی» صورت میگیرد.