جام جم:شنيدن صداهاي مختلف
«شنيدن صداهاي مختلف»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم دكتر علي دارابي است كه در آن ميخوانيد؛رويكرد رسانه ملي و بهطور اخص سيما، مدتي است نسبت به برخي برنامههاي گفتوگومحور شكل چالشيتر و مناظرهاي گرفته است؛ البته اين امر در گذشته نيز سابقه داشت، اما آنچه كه در ماههاي اخير در برنامههايي مشابه هفت، بررسي مسائل روز سينماي ايران؛ زاويه، مسائل مربوط به علوم انساني؛ پايش، مسائل روز اقتصاد ايران و سال توليد ملي و برنامه ديروز، امروز، فردا كه به مباحث سياسي، فرهنگي، اجتماعي كشور ميپردازد، موجب بروز برخي پرسشها شده است:
ـ آيا رسانه ملي براي نمايش چندصدايي اين مناظرهها را دنبال ميكند؟
ـ آيا رسانه ملي با نگاه ابزاري به امر انتخابات رياستجمهوري و شوراهاي اسلامي شهر و روستا در خرداد 92 اين مناظرهها را برگزار ميكند؟
ـ آيا اين برنامهها در حمايت يا انتقاد از دولت است؟
ـ آيا حضور چهرهها و گرايشهاي سياسي مختلف موجب بازپسگيري مجدد قدرت نميشود؟
ـ نسبت اين مناظرهها با حوادث انتخابات 88 و جريان فتنه چيست؟
پاسخ كوتاه به اين پرسشها آن است كه اين مناظرهها نه براي تطهير جريان فتنه و نه عليه دولت و نه نگاه صرفا انتخاباتي است، چرا كه تكليف سران و حاميان فتنه روشن است و آنان در نزد ملت انقلابي ايران محكوم و جايگاهي ندارند يا درباره دولت كنوني با وجود برخي اشكالات و انتقادهاي وارده، اما آيا ميشود انصاف و وجدان را ناديده گرفت و اين همه خدمات و سازندگي و آباداني آن را نديد؟
و از همه مهمتر رويكرد رسانه ملي در حمايت از دولت و انتقاد جدي از جريان فتنه چيزي نيست كه نياز به اثبات و بيان دلايل باشد، عملكرد رسانه ملي بهترين گواه بر آن است.
پس بايد صبوري پيشه كرد، سقف تحمل و مداراي جامعه را بالا برد. تضارب آراء و تكثر ديدگاهها در مناظرهها را به مثابه نان شب جامعه امروز كشور بدانيم. گذشت 33 سال از حيات طيبه انقلاب اسلامي و آمد و شد دولتها و فراز و فرود جريانات و گرايشهاي سياسي مختلف كه همه برخوردار از آراي مردم بودهاند نشان داد كه اداره كشوري بزرگ چون ايران با يك جناح، سليقه و تفكر خاص امكانپذير نيست. كشور با اين همه سرمايههاي بزرگ اجتماعي، نخبگان، منابع و ظرفيتهاي خدادادي و اين مردم آگاه، محتاج عملي شدن شعار همه با هم است.
مناظرهها، حرفهاي درگوشي و زيرزميني را علني ميكند، آزادي بيان و مردمسالاري ديني را به رخ جهانيان ميكشاند، از گسترش شايعات و بياعتمادي جلوگيري ميكند، مانع خمودگي و نااميدي جوانان در بيان عقايد و ديدگاههاي خود در مجامع و دانشگاهها ميشود، گفتمان اميد، آگاهي و پيشرفت محتاج مناظرهها و تضارب آراست. با مناظرهها ميتوان كشور را از پوپوليسم و عوامگرايي و شعارزدگي نجات داد و به سمت برنامهريزي و قانونگرايي سوق داد. اگر نهادهاي پاسخگو ميخواهيم و ملتي پرسشگر و رسانههاي بيدار، در پرتو مناظرهها امكانپذير است. رسانه ملي نه عقد اخوت با جناح، حزب يا گرايش سياسي خاصي بسته است و نه نگاه ابزاري به مناظرهها دارد. مناظرهها به مثابه يك راهبرد در رسانه است؛ مشروط بر آن كه نخبگان، اصحاب مطبوعات، رسانهها، نهادهاي قدرت و جريانات و گرايشهاي سياسي همدلانه از آن حمايت كنند. اين حمايت با نقد دلسوزانه و مشفقانه، نه تخريب و سياهنمايي، رعايت ادب و آداب مناظره، پرهيز از بياخلاقي و توهين، رعايت ضوابط و مقررات برنامهها ميسر است. بيترديد مخالفان بيدليل مناظرهها همان تماميتخواهان و انحصارطلباني هستند كه برخي به نام حمايت از دولت، برخي در قالب محكوم كردن جريان فتنه و نيز برخي بهانههاي واهي به دنبال حاشيه امن براي يكصدايي و حضور مستمر خودشان در قدرت هستند.بزرگان گفتهاند: خاموشي بزرگترين اعتراض و صداي مخالف است. در يك جامعه مردمسالار ديني كه انتخابات و همهپرسي و آراي مردم را شرط واجب در اداره امور برشمرده است، شنيدن صداهاي مختلف يك ضرورت است و امروز رسانه ملي پرچمدار آن است.
كيهان:چرا رفوزه مي شوند؟!
«چرا رفوزه مي شوند؟!»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد؛1- مرحوم احسان طبري، تئوريسين بلندآوازه ماركسيسم و يكي از 5 نظريه پرداز برجسته آكادمي علوم شوروي سابق كه در جايگاه شوراي مركزي حزب توده بازداشت شده و به اسلام گرويده بود، درباره نقش ضد استكباري انقلاب اسلامي و تحول آفريني آن مي گفت (نقل به مضمون): تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، تابلو و شعار مبارزه با امپرياليسم در انحصار شوروي بود كه به عنوان اردوگاه اصلي ماركسيسم و در قد و قواره يكي از دو ابرقدرت جهان، مقابل اردوگاه امپرياليسم به سركردگي آمريكا ايستاده بود. اما انقلاب اسلامي اين شعار را به نفع خود مصادره كرد و تابلوي ضدامپرياليستي ما- اردوگاه ماركسيسم- را پايين كشيد. مرحوم طبري ديدگاه خود را اينگونه توضيح مي داد: امام خميني تابلوي «نه شرقي نه غربي، جمهوري اسلامي» را برافراشت كه منظورش نفي هر دو اردوگاه ماركسيسم و امپرياليسم بود. تا اينجا اگرچه نفي اردوگاه ماركسيسم از سوي رهبر يك انقلاب بزرگ براي ما ناخوشايند بود ولي بر اين باور بوديم كه اين شعار در عرصه اجرا دوام چنداني ندارد. طبري مي گفت؛ ما- اردوگاه ماركسيسم- در رقابت با شما بر سر تصاحب تابلوي ضدامپرياليستي نه فقط دست برتر را داشتيم بلكه توان تبليغاتي شما براي حفظ اين تابلو با توان و ظرفيت تبليغاتي ما قابل مقايسه هم نبود.
چرا كه اردوگاه ماركسيسم از رسانه هاي فراوان و پردامنه اي برخوردار بود و علاوه بر آن، دهها روزنامه و رسانه وابسته به احزاب ماركسيست در اروپا و آمريكا و برخي كشورهاي منطقه نيز در اختيار ما بود. بنابراين طبيعي بود كه در رقابت با شما بر سر تصاحب انحصاري تابلوي ضدامپرياليستي پيروز ميدان باشيم. ولي شكست ما از آنجا آغاز شد كه امام خميني(ره) مبارزه با امپرياليسم را از عرصه «تئوري» به ميدان عمل و اجرا وارد كرد. يعني-اين تعبير از مرحوم طبري است- «در ميدان عمل هل من مبارز طلبيد» و اين در حالي بود كه اردوگاه ماركسيسم با پرچمداري شوروي و به عنوان يكي از دو ابرقدرت جهان در اين ميدان آزمون موفقي نداشت و چند عقب نشيني بزرگ را در كارنامه ضدامپرياليستي خود ثبت كرده بود. مرحوم طبري مي گفت؛ ما در خليج خوك ها وقتي با اولتيماتوم جان.اف.كندي روبرو شديم به ناچار عقب نشستيم و دفتر سياسي حزب كمونيست شوروي -پوليت بورو- اعلام كرد كه خروشچف را نبايد به خاطر اين عقب نشيني سرزنش كرد! در جريان نهضت ميرزا كوچك خان جنگلي نيز به نفع رضاخان وارد عمل شديم و در قيام 15 خرداد همراه آمريكا، ولي با ادبيات ماركسيستي، آن قيام را محكوم كرديم. طبري مي گفت؛ اما، شما با اينكه تازه از يك انقلاب بيرون آمده بوديد، سفارت آمريكا، در تهران را تسخير كرديد و امام خميني از آن با عنوان انقلابي بزرگتر ياد كرد و فرستاده جيمي كارتر را كه براي مذاكره عازم ايران بود، از فراز آسمان تركيه بازگرداند و... خدايش رحمت كند و توبه اش را كه همراه با ده ها مقاله مستند و مصاحبه در نفي ماركسيسم و دفاع از انقلاب اسلامي همراه بود، قبول فرمايد.
مرحوم احسان طبري كشف تازه اي نكرده بود بلكه با شجاعت و به صراحت از واقعيتي سخن گفته بود كه بسياري از دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها، سعي در كتمان آن داشتند واقعيتي كه امروزه ضريب اثر و ميزان جاذبه توأم با الهام بخشي آن را در هر دو عرصه داخلي و منطقه اي به وضوح مي توان ديد و آن اين كه انقلاب اسلامي در مسير خود، ادعاهاي دروغين را به ميدان آزمون عملي كشانده و رسوا مي كند. در اين باره به دو نمونه داخلي و خارجي مي توان اشاره كرد؛
2- اين روزها در عرصه داخلي و با نزديك تر شدن زمان انتخابات رياست جمهوري يازدهم شاهد تلاش جريان ورشكسته اي هستيم كه تا قبل از انتخابات رياست جمهوري سال 1376 تابلوي «خط امامي» را برافراشته بود و حتي پيروان واقعي و از جان گذشته امام راحل(ره) را بيرون از اين دايره معرفي مي كرد اما، بعد از انتخابات 1376 و هنگامي كه بوي قدرت به مشامش رسيد و پاي انتخاب بين منافع شخصي و گروهي از يك سو و حركت در خط اصيل امام(ره) از سوي ديگر به ميان آمد، نشان داد كه مرد اين ميدان نيست. از اين روي تابلوي خط امامي را پائين كشيده و تابلوي «دوم خردادي» را برافراشت! چند ماه بعد وقتي آمريكايي ها بر ضرورت اصلاحات در ايران اسلامي، تاكيد ورزيدند و به صراحت اعلام كردند كه اصلاحات مورد نظر آنها در دو محور پلكاني، «تغيير رفتار» و «تغيير ساختار» جمهوري اسلامي تعريف مي شود، جريان ياد شده تابلوي دوم خردادي را پائين آورد و نام جبهه اصلاحات را برگزيد. در اين دوره، روزنامه هاي تحت مديريت اين جبهه كه به روزنامه هاي زنجيره اي معروف شده بودند، تقريبا تمامي ارزش ها و آموزه هاي اسلامي و انقلابي را زير سؤال كشيده و نفي كردند؛
«مظاهر ديني مانند حجاب و حياي زنان، نماد عقب افتادگي است»! «آن دسته از جواناني كه به مساجد روي مي آورند يا كتاب هاي ديني مي خوانند از نظر ساختار فكري و رواني ضعيف هستند»! «بسيج عامل خشونت است»! «تفكر شيعي باعث انحطاط مملكت و مانعي براي دموكراسي است»! «مشكل مملكت ما اين است كه در ايران، هنوز خدا نمرده است»! «عليه خدا هم مي توان تظاهرات كرد»! و... چه كسي باور مي كرد كه اين نمونه ها و صدها -بلكه هزاران- نمونه ديگر از اين دست كه تمامي اسناد مكتوب آن - روزنامه هاي زنجيره اي- موجود است از سوي كساني مطرح شده باشد كه پيش از آن داعيه خط امامي داشتند؟!
اما حضور الگوي تثبيت شده و پذيرفته شده امام راحل(ره) در ميان مردم، اين جريان را به گونه اي خفت بار از عرصه سياسي كشور بيرون انداخت. همين جريان در انتخابات دهم رياست جمهوري پوست انداخته و با تابلوي دموكراسي خواهي! به ميدان آمد ولي باز هم حضور جريان اصيل اسلامي و انقلابي فرصت گندم نمايي و جوفروشي را از جريان ياد شده سلب كرد و جريان مزبور با كنار گذاشتن ادعاي دموكراسي خواهي به ماموريت براي مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس تن داد. به يقين اگر جريان اصيل انقلاب با صلابت در صحنه حضور نداشت، رسوايي و طرد اصحاب فتنه به آساني صورت نمي پذيرفت. رسوايي بزرگي كه با حضور حماسي و بي نظير مردم در 9 دي ماه 1388 رقم خورد و در تاريخ ماندگار شد.
امروزه همين جريان شاخك هاي آلوده به وطن فروشي خود را براي انتخابات رياست جمهوري يازدهم تيز كرده و برخي از شواهد حكايت از آن دارد كه در پس ماجرا، حلقه موسوم انحرافي را نيز به همراهي و همكاري گرفته است. اين جريان- چنان كه بعدها به آن خواهيم پرداخت- اميدي به حضور در انتخابات ندارد زيرا مي داند و بارها تجربه كرده است كه مردم «نقشه راه» را در دست دارند. بيشترين و شايد بتوان گفت؛ تمامي تلاش اين جريان، تفرقه افكني در ميان اصولگرايان و سوار شدن بر موج حاصل از آن است.
3- در عرصه منطقه اي نيز همين حضور عملي الگوي انقلاب اسلامي- و نه فقط حضور تئوريك آن- كارساز بوده و هست. به عنوان مثال؛ در عرصه نظري دولت هاي عربستان، قطر، تركيه و... از يكسو شعارهاي غليظ و پررنگ حمايت از ملت هاي مسلمان و مخصوصاً ملت مظلوم فلسطين را سر داده بودند و از سوي ديگر، جمهوري اسلامي ايران را به دليل حمايت از دولت سوريه كه در خط اول جبهه مقاومت قرار دارد، ملامت مي كردند. اما اين ادعاها با حمله اسرائيل به نوار غزه، از عرصه تئوري به ميدان عمل كشيده شد و همگان شاهد بودند كه شعارها و ادعاهاي دهان پركن كشورهاي ياد شده تا چه اندازه بي پايه و اساس بوده است. آنها در حالي كه به قول سيد حسن نصرالله كشتي، كشتي اسلحه و مهمات براي تروريست ها به سوريه ارسال مي كردند دريغ از يك گلوله فشنگ كه براي نيروهاي مقاومت جهاد اسلامي و حماس در غزه بفرستند...
در اين ميان ماجراي مصر نيز گفتني و عبرت انگيز است. آقاي مرسي و اخوان المسلمين مصر با حرارت و جديت از تروريست هاي سوريه حمايت مي كردند و از دولت بشار اسد بدون توجه به جايگاه برجسته و نقش مثال زدني آن در جبهه مقاومت به تخاصم و دشمني ياد مي كردند و هشدار ايران اسلامي را ناديده مي گرفتند كه مقابله با دولت سوريه تنها به خاطر حضور آن در جبهه مقاومت و مقابله اين دولت با اسرائيل است. اما امروزه بايد آقاي مرسي و اخوان المسلمين درك كرده باشند چرا بلافاصله پس از آن كه پيش نويس قانون اساسي مصر را بر پايه آموزه هاي اسلامي نوشتند، همه گروه هاي سكولار، ليبرال، حامي حسني مبارك و طرفداران غرب عليه دولت آقاي مرسي به ميدان آمده و دست به آشوب و بلوا زدند؟ يعني آمريكا و متحدانش دقيقا همان فرمول را در مصر دنبال مي كنند كه در سوريه به اجرا گذاشته اند.
جمهوري اسلامي:من فحش ميدهم، پس هستم!
«من فحش ميدهم، پس هستم!»عنوان سرمقاه روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛كلم الناس علي قدرعقولهم، كه سعدي در يكي از نوشتههاي حكيمانهاش آن را به عنوان يك توصيه بلاغي و جامعهشناسانه آورده است، طرف ديگري هم دارد كه عبارتست از انتظار به اندازه داشتن از افراد و اقشار در فهم و درك مطالب و اظهارنظر كردنها و موضعگيري نمودن درباره مسائل مختلف.
اين واقعيت را نميشود ناديده گرفت كه ظرفيت افراد متفاوت است و انگيزه آنها براي ورود به موضوعات و چگونه برخورد كردن با مسائل يكسان نيست. عدهاي تابع موقعيت و مقام و منصب هستند و براي به دست آوردن و حفظ آن حاضرند ارزشها و اصول را زير پا بگذارند. عدهاي نيز به خاطر مسائل مادي و معيشتي به هر چيزي تن در ميدهند و براي آنها آنچه مهم است زندگي كردن است. شهرت، احترام، تعريف و تمجيد و اموري از اين قبيل نيز براي عدهاي ديگر اهميت دارد بطوري كه حاضرند آرمانها و اصول را فداي آنها كنند و هر ننگي را بپذيرند فقط براي اينكه نام و احترام داشته باشند و بر سر زبانها باشند. اينها امراض نفساني ما انسانها هستند كه سراغ همه ميآيند و تربيت و تزكيه براي دور ساختن انسانها از همين رذايل است.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، به دليل اينكه عدهاي قدرت نديده، ثروت نديده، مقام و منصب نديده و محروميت كشيده به قدرت و شهرت و منصب رسيدند و به منابع ثروت نزديك شدند، اولين و مهمترين نيازشان تهذيب نفس بود تا گرفتار غرور نشوند و عوارض قدرت آنها را اسير خود نكند. به همين جهت بود كه امام خميني در تمام سخنرانيهاي خود، مسئولين نظام را به تهذيب نفس دعوت ميكردند و بارها به آنها يادآور شدند كه شماها را اين مردم از كنج خانههايتان به صحنه آوردهاند و به قدرت رساندهاند، بنابراين بايد اين مردم را ولينعمت خود بدانيد و در مقابل آنها تواضع كنيد و با تمام وجود در خدمت آنها باشيد. صحيفه امام، مالامال است از اين قبيل توصيهها همراه با هشدارهاي فراوان به مسئولين كه مبادا از زيخود خارج گردند و گرفتار غرور و نخوت شوند و خدا را، كه به آنها عزت داده و ممكن است در اثر ناشكريها آن را پس بگيرد، همواره در نظر داشته باشند.
حفظ اتحاد و پرهيز از تفرقه نيز يكي از توصيههاي مؤكد امام خميني به همگان اعم از مسئولين و مردم بود. البته در ميان مخاطبان امام، همواره مسئولين جايگاه ويژهاي داشتند و توصيههاي امام، بيشتر متوجه آنها بود. ايشان معتقد بودند مردم به دليل اينكه در مسند قدرت قرار ندارند در معرض اين قبيل خطرها هم نيستند و اين مسئولين هستند كه بايد خود را از عوارض خطرناك تكيه بر مناصب حفظ كنند تا بتوانند با وحدت عمل به پيش بروند و گرفتار تفرقه و اختلاف نشوند.
آنچه بيش از يك دهه اخير در جامعه ما بروز و ظهور يافته، نفي اين و آن براي اثبات خود است كه از خطرناكترين آفات نفساني است. اين بيماري روحي هر چند بيشتر در مقاطع خاص انتخابات بروز ميكند اما مدتي است كه وقت نميشناسد و در زمانهاي ديگر نيز جامعه را آزار ميدهد و در حال تبديل شدن به يك پديده مادامالعمري براي تشنگان قدرت است. آنچه خطرناك است، همين دائمي شدن بيماري نفي ديگران براي اثبات خود است. هر انتخاباتي همانند يك عمل جراحي است كه زمان محدود و عوارض مشخصي دارد و در وقت معين هم تمام ميشود. ولي بيماري خطرناك نفي ديگران هنگامي كه دائمي شود مثل سرطاني است كه به تمام بدن سرايت كند و جاي سالمي باقي نگذارد. كسي كه سرطان، تمام بدن او را به تسخير خود در آورده باشد، قابل معالجه نيست و محكوم به مرگ است. جامعه اگر به جائي برسد كه مسئولان آن دچار بيماري نفي ديگران براي اثبات خود شوند، مثل همان مريض كه سرطان تمام بدن او را تسخير كرده، محكوم به نابودي است. بنابر اين، بايد تلاش كنيم جامعه ما به چنان مرحله خطرناكي نرسد.
مدتي است كه به دليل وزيدن باد انتخابات رياست جمهوري يازدهم، منفيبافيها شروع شده و بعضي افراد كم ظرفيت به منفيبافي، بدگوئي و نفي اين و آن پناه آوردهاند. به نظر ميرسد بيماري نفي ديگران براي اثبات خود، در وجود اين افراد عود كرده و در شرايط كمبود دارو كه ناشي از تحريمهاست نميتوانند جلوي پيشرفت بيماري خود را بگيرند و به هر كس كه بخواهند پرخاش ميكنند تا وانمود كنند كه هستند. اينكه افرادي به هر وسيله ممكن درصدد برآيند وجود خود و گروه خود را به اثبات برسانند، خطر بزرگي است. از فيلسوف معروف آلماني "دكارت" نقل است كه ميگفت: "من ميانديشم، پس هستم" ولي اكنون منطق فيلسوفان سياسي ما اينست كه ميگويند: "من فحش ميدهم، پس هستم"!
هفته گذشته يك نماينده مجلس، نطق خود را به اهانت و جسارت كردن به يكي از بزرگان نظام اختصاص داد و هر چه به زبانش آمد عليه او گفت. تأسفبار اينكه در مجلس شوراي اسلامي، كسي به او اعتراض نكرد و حتي رئيس مجلس و روحانيون حاضر در صحن علني كه به تناسب جايگاه ديني و معنوي خود ميبايست به وظيفه خود عمل كنند و نهي از منكر نمايند نيز سكوت مصلحتي را بر انجام وظيفه اخلاقي و شرعي و قانوني ترجيح دادند! آن شخصيت بزرگ انقلابي كه مورد هجمه قرار گرفت به دليل بزرگي، اعتنائي به اين فحاشيها نكرد و البته اين قبيل بيحرمتيها چيزي از شخصيت او كم نميكند ولي آنكه از اين رهگذر دچار خسران ميشود جامعه است و خود مجلس و مجموعه حاكميت كه چنين عناصر نامتجانسي را در بدنه خود ميپذيرد و در برابر آن عكسالعمل نشان نميدهد.
مجلس شوراي اسلامي جاي افراد با منطق است نه افراد فحاش. اگر امام خميني فرمودند مجلس در رأس امور است، اين فرموده كاملا صحيح هنگامي تحقق مييابد كه نمايندگان مجلس درباره موضوعات و افراد فقط با منطق سخن بگويند و از بيحرمتي و سخن بيمنطق بپرهيزند. مجلسي كه با فحاشي و بيحرمتي آميخته شود، خود به خود از جايگاه والائي كه استحقاق آن را دارد به دست خود اهل مجلس به زير كشيده ميشود.
شايد افراد هتاك و فحاشي كه اثبات خود را در نفي ديگران جستجو ميكنند، دچار مشكلي باشند كه شاعر آن را در يك بيت رسا و نغز بيان كرده و گفته: بحث با ناقص خيالان شيوه استاد نيست ـ علم افلاطون، حريف جهل مادرزاد نيست" ولي اگر اين قبيل افراد گرفتار جهل مادرزاد هستند، عقلاي قوم بايد به اين نتيجه برسند كه مجلس شوراي اسلامي "جاي ناقص خيالان" نيست.
رسالت:چهار نكته درباره مسائل منطقه
«چهار نكته درباره مسائل منطقه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛
مصائب مرسي
اخوان
المسلمين در جريان بيداري اسلامي در منطقه جلودار حركتهاي اسلامي بودند.
اسلاميزه كردن حكومت اولين وظيفه آنهاست. آنها اگر توفيق اين كار را پيدا
نكنند بازگشت به نقطه اول حتمي است.
جايگاه مصر بهعنوان زادگاه اخوان المسلمين در حركت بهسوي اسلامي كردن حكومت تعيين كننده است. مرسي بهعنوان اولين رئيس جمهور قانوني مصر در اين راه مشكلات فراواني پيشروي دارد.
به محض اينكه مرسي پرچم اسلام را براي تغيير قانون اساسي بالا برد، لايههاي گونهگوني در برابر او از جمله بقاياي رژيم گذشته بهعلاوه مليگراها و ليبرالها صف كشيدند. طبيعي است آمريكا و رژيم صهيونيستي در اين معركه جانب مليگراها و ليبرالها را خواهد گرفت و بر طبل آشوب و ناآرامي در مصر خواهد كوبيد.
البرادعي ،عمرو موسي و حمدين صباحي مثلث جبهه نجات ملي را تشكيل دادند وطي هفته گذشته قاهره و ديگر شهرهاي مصر را به آشوب كشاندند وحتي به دفاتر اخوان المسلمين حمله برده وآن را به آتش كشيدند. آنها به همين هم اكتفا نكردند و با حمله به كاخ رياست جمهوري با پليس در داخل محوطه كاخ درگير شدند.
مردم مسلمان مصر كه دل در گرو اسلام و تغييرات براساس يك رويكرد اسلامي دارند حتما از مرسي حمايت خواهند كرد. اما بايد ديد مرسي ميتواند در اندازه يك رهبر اسلامي ظاهر شود و مطالبات اسلامي مردم مصر را نمايندگي كند يا نه؟ او در سياست خارجي بويژه در نگاه به بحران سوريه و نيز روابط با رژيم صهيونيستي دچار اشتباهات راهبردي است و او را از مرتبتي كه ذكر شد فرو ميكاهد.
مرسي در اسلاميزه كردن مصر پس از سد نجات جبهه ملي (بخوانيد جبهه مبارزه با اسلام) در مصر بايد تكليف خود را با سلفيها روشن كند. ممكن است آنها در بادي امر به او كمك رسانند.
اما نقش سلفيها در مصر و جهان اسلام همانند نقش منافقين در انقلاب اسلامي است. هنر مرسي بايد مديريت انقلاب مصر در ميان دو خط افراط و تفريط باشد. اگر او دراندازه يك رهبر اسلامي وارد شود و صداقت خود را در تبعيت از قرآن و پيامبر اسلام نشان دهد، مردم حتما از او حمايت خواهند كرد و او را در وسط معركه درگيري با عناصر رژيم گذشته و وابستگان غرب تنها نخواهند گذاشت. ديروز مرسي همه پرسي را به تعويق انداخت. او بايد بداند يك قدم عقب بنشيند آنها صدها قدم جلو خواهند آمد. اميدواريم اين تعويق خيلي طول نكشد.
تنگي نفس حكام رژيم صهيونيستي
ظرف
يك ماه به رژيم صهيونيستي سه ضربه كاري در درون سرزمينهاي اشغالي و منطقه
و جهان فرود آمد. جنگ 8 روزه كمر حكام رژيم صهيونيستي را شكست، محاسبات
آنها را بههم ريخت و رژيم براي اولين بار در پايتخت ضربات مهلك از مقاومت
دريافت كرد. سلسله اعصاب اطلاعاتي آنها دچار اختلال شد. فقط 6 روز توانستند
تاب بياورند روز ششم نبرد، پرچم ذلت آتش بس را برافراشته و روز هشتم به
آتش بس رسيدند.
ضربه دوم به رژيم صهيونيستي آن بود كه اجماع جهاني بار ديگر گلوي آنها را فشرد و سازمان ملل عضويت ناظر فلسطين را پذيرفت و بار ديگر مهر انزواي رژيم صهيونيستي را پاي اين ورقه زد.
ضربه سوم اين بود كه سازمان ملل قطعنامهاي را به تصويب رساند كه در آن قطعنامه آمده است رژيم صهيونيستي بايد تن به نظارت آژانس بين المللي انرژي اتمي بدهد.
رژيم صهيونيستي با اين سه ضربه به تنگي نفس افتاده است . آمريكاييها ميخواهند با فشار در سوريه ومصر رژيم صهيونيستي را تنفس مصنوعي بدهند. آنها كه رشته مقاومت در منطقه را در دست دارند نبايد اجازه دهند آمريكاييها موفق به اين كار شوند.
موشكهاي اسكندر در سوريه
گفتگوهاي
سه جانبه روسيه، آمريكا و نمايندگان سازمان ملل در امور سوريه ظاهرا به
شكست انجاميد و كلينتون نتوانست لاوروف را راضي كند. موشكهاي اسكندر براي
مقابله با سپر موشكي پاتريوت در تركيه از سوريه سر برآورد. موشك اسكندر با
سرعتي برابر با 2100 متر بر ثانيه و بردي بيش از 450 كيلومتر براي هر
سيستم دفاعي يك كابوس است. موشك اسكندر با يك خطاي هفت متري هر هدفي را
نابود ميكند.
اما سوريها نبايد روي
كاركردها و كاربردهاي موشك اسكندر حساب باز كنند. هيچ حمله نظامي خارج از
سوريه به نمايندگي از يك دولت صورت نخواهد گرفت . آمريكاييها راهحل شكستن
حلقه مقاومت در سوريه را فقط در صدور تروريسم و مجهز كردن آنها به انواع
سلاحها حتي سلاح شيميايي ميدانند سوريه علاوه بر تكيه بر ارتش خود براي
حفظ مرزها بايد روي يك صد هزار
نيروي مسلح مردمي كه اكنون در خط مقدم ميجنگند حساب باز كند.
اكنون 8 استان سوريه كاملا آرام است. در8 استان ديگر درگيريهاي پراكنده وجود دارد كه كاملا مهار شده است. سوريها فقط در دو استان مشكل دارند و بايد قدرت حاكميت روي آن متمركز شود. سوريه اكنون با مزدوران 18 كشور خارجي در داخل مرزهاي خود در حال جنگ است .
آنها با پول ارتجاع عرب و تحريك صهيونيستها وتمهيد برخي دولتهاي همسايه به سوريه آمدهاند. آنها بايد بدانند مشكل سوريه راهحل نظامي وكاركردهاي عمليات تروريستي ندارد. اين رويكرد مشروعيت آنها را در نگاه مردم سوريه ومردم منطقه و جهان زير سئوال برده است.
دولت سوريه همزمان با پاكسازي مناطق آلوده بايد گفتگوها را با معارضان سياسي( و نه نظامي) به يك سامان جدي برساند و از سوي ديگر بر اصلاحات تاكيد كند تا بهانه به دست دشمن ندهد. مهمترين وظيفه دولت سوريه پاسخگويي به مطالبات اسلامي مردم و به رسميت شناختن بيداري اسلامي و همگامي با آن است. سوريه بهعنوان يك حلقه مقاومت بايد باقي بماند و همين مشروعيت مردمي و ملي دولت سوريه را موجه ميسازد.
خالد مشعل در غزه
خالد
مشعل رئيس دفتر سياسي حماس پس از 45 سال دوري از فلسطين به وطن خود در غزه
وارد شد.او هنگامي كه 11 سال داشت مجبور شد با خانوادهاش فلسطين را ترك
كند . خالد مشعل در ابتداي ورود به غزه به خاك افتاد و سجده شكر براي
پيروزيهاي اخير ملت فلسطين بهجاي آورد.
اسماعيل هنيه از او استقبال كرد و صهيونيستها تهديد كرده بودند كه آتشبس را با كشتن مشعل نقض خواهند كرد. اما با آنكه اين كار را ميتوانستند بكنند جرأت نكردند دوباره زير بارش موشكهاي فجر 5 بروند.
ورود مشعل از گذرگاه رفح نشان داد اين گذرگاه امن است، پس ديگر رهبران تبعيدي فلسطين بايد هر چه زودتر خود را به فلسطين اشغالي برسانند و باقيمانده عمر خود را در سرزمين پدري خود سر كنند.
فلسطينيها اكنون دو راه بيشتر ندارند: يا بايد تا آخرين قطره خون بجنگند و به شهادت كه فوزي عظيم است نايل شوند يا بايد بر اشرار صهيونيست مانند جنگ 22 روزه و 8 روزه غلبه كنند و شاهد پيروزي را در آغوش كشند. راه سومي وجود ندارد. اگر نگاه آنها به برخي پايتختهاي عربي براي يافتن راه سوم است بدانند به بيراهه ميروند. بيش از 60 سال اين راه طي شده وهيچ نتيجهاي عايد آنان نگرديده است.
تهران امروز:باید صبور بود
«باید صبور بود»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم دكتر بهرام بیات است كه ر آن ميخوانيد؛
۱
- اگر ميخواهید ببینید اخلاق و باورهای مردم یك جامعه چگونه است باید
ببینید افكار و تمدنشان چطور است. در این قضیه چند عنصر دخالت دارند.
اولین بحث؛ باورها و اعتقادات است كه اصلیترین موضوع به شمار ميرود. یكی
دو ماه پیش در كشور تحقیقاتی انجام شد كه نتیجهاش نشان میداد باورها و
اعتقادات مردم در سطح عالی قرار دارد. پس تمدن و فرهنگ هر جامعه بستگی
مستقیم به باورهای آن مردم دارد. دومین بحث مربوط میشود به ارزشها؛ خوبها
و بدهایی كه در جامعه وجود دارند. در این بخش ما با چالشهای بزرگی
روبهرو هستیم.
چالشهایی که به خاطر تاثیر فرهنگ غرب در جامعه به وجود آمده است. اما باز هم با این تفاسیر، هنوز جایگاه محکم و درستی داریم. یکی از مثالهای با ارزش ماه محرم است؛ اشتیاقی که مردم نسبت به ماه محرم دارند و آن را با جان و دل برگزار میکنند که نشان میدهد که ما هنوز هم به ارزشهایمان اهمیت میدهیم و این ارزشها برایمان مهم هستند. اما بحث سوم؛ بحث هنجارهای اجتماعی است. بایدها و نبایدهایی که ما درگیر آنها هستیم و باید به آنها عمل کنیم. در هر جامعهای دو گونه هنجار داریم؛ هنجارهای رسمی و هنجارهای عرفی. هنجارهای رسمی همان هنجارهایی هستند که قانون پشتوانه آنهاست و تقریبا مردم بنا به قانون ملزم به رعایت آنها هستند. هنجارهای عرفی همانهایی هستند که وجدان و افکار مردم پشتوانه آنهاست. یعني اعتقادات مردم به آنها میگوید که چه کاری را انجام دهند و چه کاری را انجام ندهند. ما در این بخش، بیشترین مشکل را داریم. بحث چهارم؛ بحث کنشها و رفتارهایی است که مردم در جامعه از خودشان نشان میدهند. نمود این کنشها در آداب معاشرت افراد، نوع پوشش، نوع کلام و حرف زدن، نوع گروههایی که در بین مردم تشکیل میشود و... پررنگ میشود.
مشکل از آنجایی آغاز میشود که سه بحث قبلی نمیتوانند بحث چهارم را پشتیبانی کنند. یعنی ما نتوانستهایم در کشورظرفیت تولید رفتار ایجاد کنیم. یعنی هنوز هم که هنوز است چادر مشکیهای ما از خارج وارد میشود. یکسری افراد و واردکنندههای عمده هستند که این بخش را در دست گرفتهاند و رانتهایی دارند که اجازه نمیدهند این محصول در داخل تولید شود. در واقع اینها اجازه تولید چادر در داخل کشور را نمیدهند. از طرف دیگر در بخش تولید پوشاک هم به درستی عمل نکردهایم. بحث تولید پوشاک بحثی است که باید از سه جنبه به آن پرداخته شود. یکی بحث روانشناختی قضیه است؛ یعنی پوشاک باید بهگونهای طراحی شود که نسل جدید آن را بپذیرد. یعنی برای زمان حاضر طراحی شده باشند. بحث دیگر، بحث زیبایی شناختی قضیه است. وقتی فردی لباس زیبا میپوشد صرفا به این دلیل است که مردم او را زیبا ببینند.
در واقع افراد به خاطر دیگران لباس میپوشند تا شخصیت خودشان را حفظ کنند. مسئله دیگر در حوزه پوشاک، در دسترس بودن آن است. یعنی پوشاک مناسب به صورت ارزان و مطمئن در دسترس عموم مردم باشد. نمایشگاههای مدی که در این چند ساله برگزار شدهاند، توانستهاند خوب عمل کنند. به نظر من یکی از راههای پیشرفت در زمینه پوشاک ادامه همین نمایشگاههاست.
۲ - مسئله این است که برای جا انداختن یک فرهنگ در جامعه هم نیاز به زمان است و هم برنامهریزی دقیق. برای اینکه مثلا فلان مانتو یا فلان کت و شلوار را در میان مردم جا بیندازیم به طوری که بیشتر اقشار جامعه از آن استفاده کنند و استفادهاش به یک فرهنگ تبدیل شود، حداقل به ۲۰ سال زمان نیاز داریم! جا انداختن هر چیزی نیاز به دوره زمانی دارد. در این بخش، هم باید مراجع تبلیغی وارد عمل شوند و هم مراجع ترویجی مثل رسانهها اعم از تلویزیون و سینما تا رسانههای مکتوب و غیره. در واقع همه مراجع باید دست به دست هم بدهند تا این فرهنگ سازی در جامعه ایجاد شود. در این چند ساله کارهایی صورت گرفته و ما پیشرفتهایی داشتهایم. اگر مثل سابق پیش میرفتیم قطعا هنوز سر جای اولمان بودیم. در این بخش با بخشنامه و دستور و اجبار کار از پیش نمیرود. برای نتیجه گرفتن باید برنامهریزی داشت و در کنارش باید صبر هم کرد. برای به بار نشستن هر چیزی زمان لازم است. کارگروههایی برای طراحی مد و لباس تعیین شده است که از طراحان ایرانی خوش فکر و خوش ذوق و باسواد در آنها دعوت به کار شده. یکی از کارهایی که مسئولین میتوانند انجام دهند این است که طراحان داخلی را حمایت کنند. ما در کشور ظرفیتی برای این کار داریم که باید از آن حمایت کرد تا پیشرفت کند.
آفرينش:مصر و خطر افزايش تنش ها و شكاف هاي مذهبي و سياسي
«مصر و خطر افزايش تنش ها و شكاف هاي مذهبي و سياسي»عنوان سرمقاله روزنامهفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛محمد مرسي رئيسجمهور اخواني مصر اصلاحاتي در قانون اساسي را امضا كرد كه تصميماتش را از بازنگريهاي قضائي مصون ميدارد اين اصلاحات از انحلال مجلس موسسان تدوين قانون اساسي جلوگيري ميكند و دستورات رئيسجمهور مصر را هيچ نهادي از جمله دستگاه قضايي نميتواند نقض كند از اين رو در دو هفته گذشته اين كشور شاهد دور نويني از اختلافات و تظاهرات ها بوده است. در اين حال اگر نگاهي به وضعيت كنوني اين كشور داشته باشيم بايد گفت جامعه اين كشور به شدت در حال دو قطبي شدن سياسي اجتماعي و قومي و مذهبي است.
در اين راستا از يك سو رييس جمهوري مصر با تاکيد بر تصميم اخير خود درباره فرمان قانون اساسي و انجام همه پرسي قانون اساسي (25 آذر) گفته است اقليت بايد به سبب مصالح کشور در برابر ديدگاه اکثريت کوتاه بيايد و برخي نيز بر اين باورند كه بر اساس نتايج يک نظر سنجي تنها 37 درصد از مردم مصر با اعلاميه قانون اساسي مرسي مخالف هستند. از سوي ديگر هم همچنان تظاهرات ها و مخالفت هايي از سوي مخالفان در استانها و شهرهاي بزرگ و كوچك ادامه دارد. و بين طرفداران و مخالفان هم همچنان درگيري هايي ادامه دارد . در اين حال هر چند رييس جمهور مصر تاکيد کرده که به هيچکس اجازه نمي دهد در اين کشور بي ثباتي و ناارامي ايجاد کند و با پيشنهاد مذاکره پيش شرطهايي براي به تعويق افتادن همه پرسي درباره پيش نويس قانون اساسي مصر را اعلام كرده است اما اصرار مخالفان بر لغو پيش نويس عملا مصر را در آستانه شكاف بزرگ سياسي_ مذهبي و ايدئولژيك قرار داده است.
در اين حال از يك سو هواداران مرسي شامل گروه هاي اخوان المسلمين و حزب النور و بخشي از توده مردم اين پيش نويس را بستري براي اسلامي كردن مصر دانسته و از آن حمايت ميكنند و از سويي هم گروه هاي سكولار، ملي گرا و اقليت هايي همچون قبطي ها در مقابل ايستاده و خواهان لغو همه پرسي قانون اساسي مصر شده اند. در اين شرايط اگر به بررسي جامعه شناسي سياسي مصر بپردازيم بايد گفت اين كشور اكنون داراي دو قطب عمده مخالف است. قطبي كه در صورت تداوم در بحران سياسي اين كشور موجب افزايش شكاف ها خواهد شد و عملا از يك سو دامنه شكاف مسلمان - مسيحي در اين كشور را افزايش خواهد داد و همزمان نيز شكاف عمده اسلام گراها با سكولارها، ليبرال ها و سوسياليست ها را افزون تر خواهد كرد.
در اين حال بايد به ياد داشت كه چنانچه راه حلي ميانه براي بحران قانون اساسي اين كشور و برون رفت از مشكل موجود يافت نشود دور از انتظار نخواهد بود كه زمينه هاي تنش هاي امنيتي، سياسي، مذهبي و قومي در اين كشور افزايش يابد و عملا با چيرگي بخشي از بدنه جامعه بر بخش ديگر پتانسيل هايي همچون افزايش خودمختاري و حتي استقلال خواهي در بين اقليت مهمي همچون مسيحيان قبطي فراهم و فراهم تر گردد. اين امر هم مي تواند زمينه ساز مشكلات امنيتي و سياسي نوين در مصر همزمان با افزايش دخالت بازيگران خارجي در اين كشور در كنار افزايش نقش نظاميان و ارتش در شرايط نيم بند گذار به دمكراسي در مصر باشد .
حمايت:دغدغه های انتخابات آتی ریاست جمهوری
«دغدغه های انتخابات آتی ریاست جمهوری»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛همان گونه که مخاطبان ارجمند مطلع هستند در اوایل سال 1392 انتخابات آتی ریاست جمهوری در کشور برگزار خواهد شد، به همین جهت طبیعی است که فعالان سیاسی، اجتماعی و رسانه ها وعموم مردم با شیبی تدریجی توجهاتشان معطوف به این رویداد مهم می شود، خصوصا که در انتخابات گذشته ریاست جمهوری تجربیاتی را کشور تجربه کرد و بر همین اساس دغدغه همه باید این باشد که انتخابات آتی بدون کم ترین تنش و به بهترین وجه انجام پذیرد. طی هفته های اخیر میزان توجه جامعه یا مسئولین به مقوله انتخابات آتی سیر صعودی یافته است، آن گونه که رهبر معظم انقلاب نیز در سفر به خراسان شمالی در چند نوبت کلیاتی را در این خصوص اشاره کردند ونکاتی را خطاب به احزاب وگروههای سیاسی بیان داشتند، از جمله اینکه رقیب خود را شیطان اکبر ندانید وهمبستگی ملی را تضعیف ننمائید.پیرو این تذکرات، در هفته های اخیر نیز چند نوبت در قبال رهنمودهای ابلاغی به مسئولان قوای سه گانه کشور تاکید کردند که تا انتخابات آتی دقت شود که تنش و اختلاف افکنی در جامعه ایجاد نشود. به موازات تذکرات رهبری ، برخی رویدادهای دیگر در کشور توجه به انتخابات آتی ریاست جمهوری را بیشتر کرد، از جمله اظهار نظر برخی گروه ها یا فعالان سیاسی در مورد انتخابات آزاد وواکنش های ایجاد شده به آن ها، طرح موضوع اصلاح قانون انتخابات در مجلس شورای اسلامی و دیدگاه های متنوع در این خصوص در مجلس و برخی واکنشهای بیرون از مجلس به این امر، به ویژه اظهار نظر رئیس جمهور در این زمینه وتصویب طرح پیشنهادی در مجلس واخیرا برخی مناظره های رسانه ای در این خصوص بین دست اندرکاران وزارت کشور ومجلس شورای اسلامی، جملگی توجهات به انتخابات وابعاد آن را ارتقا بخشیده است.نظر به اهمیت این موضوع، یادداشت امروز به این مهم اختصاص می یابد با تاکید بر اینکه طی هفته های آتی در این زمینه مجددا نکات متعددی بیان خواهد شد.امید است مجموعه تاملات نظری در مورد انتخابات آتی مرضی خداوند سبحان واقع شود وبرای مشارکت هر چه وسیع تر مردم در تعیین سرنوشت خود و تجربه انتخابات آبرومند و با شکوه مفید واقع شود.نکته اول اینکه توجه کنیم در هر نظام سیاسی دموکراتیک در جهان معاصر، انتخابات یک عنصر اساسی محسوب می شود. به عبارت دیگر، امروزه هر مکتب فکری که جامعه ای را اداره می کند اگر در خصوص شیوه مشارکت مردم در اداره جامعه، راهکارها وچارچوب های نظری وکاربردی دقیقی نداشته باشد، مورد سئوال قرارمی گیرد ومردم سراسر جهان آن مکتب فکری را ناقص یا مدعیان آن دیدگاه را مورد نقد وارزیابی قرار می دهند. در همین چارچوب، طبیعی است که اندیشه اسلامی با توجه به حاکمیت آن در برخی کشورها وظهور و بروز جدید آن در قالب انقلاب های مردمی در کشورهای مختلف اسلامی باید به بهترین وجه جامعیت نظری وکارآمدی لازم عملی واجرایی اش را نشان دهد.
در جهان اسلام دو دیدگاه کلی در این زمینه قابل احصاء است: یک دیدگاه مربوط به شیعه می شود که با الهام از هدایت های ائمه معصومین علیهم السلام و با رجوع به مبانی اسلامی فرمول های مختلفی را برای مشارکت مردم در اداره جامعه ارائه می کند و نمونه بارز آن در ایران در قالب قانون اساسی متبلور شده است.
قرائت دوم مربوط به برادران اهل سنت است که آن ها نیز مبانی نظری خود را در خصوص حاکمیت ونحوه مشارکت مردم در اداره امور ومقوله انتخابات ارائه می کنند و جلوه عملی آن قرائت را نیز در برخی کشورهای اسلامی دارای اکثریت اهل سنت می توان مشاهده کرد. هم شیعه وهم سنی در خصوص ضرورت مبنا قرادادن مبانی اسلامی در اداره امور جامعه و فرآیند مشارکت مردم با هم اختلافی ندارند، ولی در جزئیات اختیارات نهادهای حکومتی وطرز اداره کشور نظرات متنوعی را می توان مشاهده کرد.
با همه این تنوع نظرات، چه بین اندیشمندان شیعی وچه بین کارشناسان سنّی مذهب این واقعیت را نمی توان انکار کرد که همه مسلمانان، حکومت را امانتی از سوی خداوند متعال می دانند و تاکید دارند که این امانت را باید حاکمان به بهترین وجه پاسداری کنند نه اینکه مرتکب خلاف شده یا منویات شخصی خود را حاکم نمایند.
اگر به همین گزاره نظری مورد اتفاق شیعه وسنی در عرصه انتخابات قرار باشد به درستی عمل شود، آن گاه وظایف مختلفی فراروی مسئولین کشوری وعموم مردم قرار می گیرد. از جمله وظایف مزبور این است که اگر کسی توان انجام مسئولیتهای سنگین را ندارد نباید خود را کاندیدا کند.
اگر به هر
دلیل فردی خود را کاندیدا کرد باید معیارها وضوایط دقیق قانونی موجود ودر
دسترس باشد که بر اساس آن ارزیابی شود که آیا توانایی های لازم در این
کاندیداها هست یا خیر؟ هم چنین لازم است در فرآیند تبلیغات انتخابات دقت
شود که غش صورت نگیرد وبا انواع کارهای تبلیغی مسیر انتخاب معقول ومنطقی از
مردم سلب نگردد. از همه مهم تر اینکه باید زمینه مشارکت عموم مردم در
انتخاب مسئولین کشوری فراهم شود تا این گونه نباشد که مسئولان مملکتی با
رای وخواست افراد خاصی به این مناصب نایل آیند.این کلیات نظری، علی القاعده
در قوانین مختلف انتخاباتی باید به صورت دقیق نهادینه شده باشند.
وقتی
با این نگاه به قوانین انتخاباتی خصوصا انتخابات ریاست جمهوری می نگریم
واضح است که در مقررات موجود کشورمان ایرادات واشکالات متعددی وجود دارد که
همین اشکالات نیز در عرصه عمل در گذشته آثار منفی متعددی را در پی داشته
است.
با لحاظ همین واقعیت بوده که از مدت ها قبل دست اندرکاران انتخابات کشور اعلام داشته بودند که لایحه جامع انتخابات را ارائه می کنند ولی متاسفانه این مهم انجام نشده و حتی مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز که از مدت ها قبل قرار بود سیاست های کلان انتخابات را تدوین کند، کارش را به نتیجه نرساند . پیرو همین وضعیت ها بود که چند ماه مانده به انتخابات و در فضای پیش داوری ها وگمانه زنی های قبل از انتخابات، مجلس شورای اسلامی در این زمینه احساس وظیفه کرد تا برخی ایرادات موجود در قانون را رفع کند. قطعا شورای نگهبان نیز در فرآیند بررسی مصوبه مجلس توجه خواهند نمود که امر خلاف قانون اساسی به وقوع نپیوندد.در خصوص این اصلاحات طبیعی است باید فضای گفتگوی کارشناسانه در کشور را به خوبی حفظ کرد تا هیچ طرفی به دیگری اتهام وارد نسازد ودر فرآیندی منطقی وعقلانی، خرد جمعی راهکارهای جامع تر را تایید نماید. با درک این مهم، جا دارد از برخی رسانه ها که طی روزهای اخیر فضای گفتگوهای منطقی ومستند در این زمینه را توسعه دادند تقدیر وتشکر کرد.این اقدامات از جمله بسترسازی های لازم قبل از انتخابات است.نکته دوم این که توجه کنیم با توجه به رویدادهای به وقوع پیوسته در انتخابات قبلی، انتخابات آتی ریاست جمهوری به شدت تحت رصد مخاطبان مختلف در سراسر جهان قرار خواهد داشت. شاید به جهت همین حساسیت هاست که در قطعنامه ای که غربی ها اخیرا در کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل در مورد ایران مطرح کردند و به تصویب رسید، در یک بند به انتخابات آتی ایران پرداخته اند و تاکید کرده اند که انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران تحت نظر جهانی است وادعاهایی را مطرح کرده اند که باید به زعم آن ها مورد رعایت قرار گیرد تا بتوان آن را انتخابات درست نام گذاشت.صرف نظر از بی ربطی دخالت بیگانگان در امور داخلی کشورمان، از این مطلب نمی توان به سادگی گذشت که این گونه اعلام نظرها نشان می دهد که انتخابات آتی را باید به بهترین وجه تجربه کنیم تا دشمنان این کشور نتوانند اهداف شوم خود را در قالب های حقوقی وسیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران پیگیری کنند . برای تامین این هدف باید به بسترهای مختلف انتخابات از هم اینک توجه لازم صورت گیرد.بسترهای اطلاع رسانی، بسترهای قانونی مورد نیاز، بسترهای آموزشی دست اندرکاران انتخابات بسترهای فرهنگی مورد نیاز عموم مردم جامعه برای مشارکت دقیق ومسئولانه، بسترهای لازم برای این که افراد برجسته وتوانمندی که مبتنی بر شرایط قانون اساسی کاندیدای ریاست جمهوری می شوند با برنامه دقیق ومدون ونه فقط شعارهای غیر قابل عمل وارد شوند، یعنی از هم اینک مجموعه های دقیق علمی را آماده کرده باشند تا برنامه های آنان را در بخش های مختلف سیاسی، اقتصادی، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی تدوین و در زمان مقرر به اطلاع مردم برسانند. بسترهای حزبی وگروههای فعال سیاسی نیز حائز اهمیت است از این حیث که متوجه باشند هر یک باید نقشی مثبت برای کل کشور ایفا کنند نه اینکه فقط خود را ببینند وکشور را فدای امیال وخواسته های خود نمایند. تعامل لازم بین قوا برای انجام وظائف خود در انتخابات با همکاری وهمدلی، از دیگر نیازهاست. هر یک از این بسترها از حیث حقوقی حاوی نکات متعددی است که در یادداشتهای آتی بمدد الهی بدان خواهیم پرداخت.
سخن آخر:
جامعه
ما نیازمند تکمیل تجربه های پیشین خود است به صورتی که نقاط ضعف قبلی
برطرف وگام های بلندی برای پیشرفت برداشته شود. در حال حاضر کشور ما در
عرصه اجرائی با مشکلات متعددی روبروست که علیرغم زحمات زیاد دست اندرکاران
ذیربط هنوز تا رفع ورجوع مشکلات فاصله زیادی داریم.بر این اساس، انتخابات
آتی بسیار مهم است تا با حضور تیم جدید فکری وعملی تازه نفس واندیشه ها
وراهکارهای شایسته ومطالعه شده بتوانند مشکلات کشور را کم تر کنند. از جمله
ضرورتهای لازم در حال حاضر چندین ماه قبل از انتخابات این است که کم کم
همه ما مردم به این امر بیندیشیم که چگونه می شود کشور را بهتر اداره کرد
وچگونه می شود با اختیارات قانونی قوه مجریه از سختی های موجود گذر
نمود.اگر همه به این مهم بیندیشیم خود را مسئول خواهیم دانست که اولا نسبت
به انتخابات منفعل نباشیم وتحت تاثیر رسانه های بیگانه قرار نگیریم که تلاش
می کنند مشارکت کمرنگ باشد، ثانیا احساس مسئولیت خواهیم کرد به آنانی که
قرار است مسئولیت قبول کنند کمک دهیم وبرنامه های آنان را دقیق وکارشناسانه
بررسی کنیم وتحت تاثیر شعارهای یک شبه و بی پشتوانه برخی کاندیداها و
حامیان آنها قرار نگیریم وسابقه عملکردی وتوان افراد را دقیق بررسی کنیم که
آیا مرد چنین میادین سنگینی هستند یا خیر ، ثالثا همفکری جمعی در قبال
مسائل کلان کشور باعث ارتقا عقلانیت عمومی می شود و جامعه ای که عقلانیت در
عرصه اجتماع را توسعه داده باشد به ناگهان هیجانی نمی شود که با کوچکترین
تلنگرهای احساسی، واکنشهای غیر عقلانی وقابل سواستفاده وغیر قابل پیش بینی
از خود نشان دهد. پس اولین سخن برای انتخابات آتی خطاب به خود ما مردم است
که مسئولانه تر وعالمانه تر وکارشناسانه تر به این امر بیندیشیم. به امید
برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آتی آن گونه که در شان ملت ایران وحق مشروع
آنان است.
مردم سالاري:پرهيز از بحران فرهنگي احتمالي
«پرهيز از بحران فرهنگي احتمالي»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم منصورفرزامي است كه در آن ميخوانيد؛ نامه سرگشاده اصحاب مطبوعات به رئيس محترم جمهوري، هشداري است در جلوگيري از بحران عظيم فرهنگي و پيامدهاي ناگوار آن که در حال و آينده، اين ضايعه احتمالي قابل جبران نيست. چون رسانهها، مکمل اهداف عالي قواي سه گانه و رکن رکين چهارم حکومت مردمي به شمار ميآيند و بيتوجهي به اين بنيان فرهنگي که پاسدار حقيقي نظام است و پيوسته در والايي شعور جامعه نقش دارد، فاجعهاي رسانهاي است.
تعطيلي روزنامهها، موجب هرزرفتن انديشههاست. انديشههايي که در برابر تهاجم پرقدرت فرهنگ غرب، مانعي نفوذناپذيرند و اغراق نيست اگر گفته شود که ياري به اصحاب رسانه، استحکام بخشيدن به ارکان نظام است. روزنامهها، ناقل تفکرات بشر و ابزار بيدادگري و چراغ هدايت جامعهاند و همه ميدانند که اگر رسانهها در ميدان باشند، جامعه به راه درست خود ميرود. و کنز قدرت و ثروت دامن نظام را نميگيرد. اين حقيقت را به تجربه تلخ، ديدهايم! از طرفي، دولت، منتخب ملت است و مجري منويات کشور به شمار ميآيد و ثروت ملي در يد قدرت اوست و در تقسيم مزايا، مشي حکومت عدل علي (ع) را پيش رو دارد و نميتواند که به همسويان خود بيشتر بدهد و اهل نقد را بينصيب بگذارد. چون اگر اينان با برنامهها و سلايق دولت، همسو نباشند با ايران و انقلاب و نظام همسو و همداستاناند و نيز همه ميدانند که اختلاف و تنوع سلايق موجب رشد و تکامل جامعه است. اين رسم نامتعارفي است که در اشاعه فرهنگ به ابزار خودي کمک شود و غير خودي با خود، نه غيرخودي با نظام را، بيبهره رها کنند! اگر بيتالمال است، در تقسيم تفاوتي نيست. در اينجا به دو مورد از عدالت رفتاري اشاره ميشود تا نصبالعين مسوولان محترم در تصميم گيريهاي صحيح باشد.
نخست:در کتاب «اميرالمومنين علي (ع)، نوشتههاشم حسيني و ترجمه علي شيخ الاسلامي از «ابواسحاق همداني» نقل است که دو زن، يکي عرب و ديگري عجم، به خدمت مولاي متقيان (ع) رسيدند و درخواست بخشش داشتند؛ امام به هر دوي آنها، درهم و خوراک مساوي و برابر داد. زن عرب گفت: «آخر من عربم و اين زن، عجم.» امام فرمود «به خدا قسم که من در دارايي مردم، فضيلتي براي فرزند اسماعيل نسبت به فرزندان اسحاق نميبينم.»
ديگر : روش مرحوم امام (ره) در تقسيم سهم امام است که هيچ تفاوتي بين طلبههاي عرب، ايراني، افغاني و... قائل نميشدند و همه را به يک چشم مينگريستند.
اگر يارانه به روزنامههاي دولتي تعلق ميگيرد، انصاف و عدل علي(ع) آن است که اين بهره، به همه برسد و خطر بزرگي است که روزنامهها منتشر نشوند. اين رسانهها، مروج اقتصاد مقاومتي در اين شرايط سختاند. مهمتر آن که کشور ايران از قطبهاي فرهنگي در جهان است و در دنياي روزنامه نويسي، سابقهاي بيش از هزار سال دارد. اين قدمت از « روزنامجه » صاحب بن عباد، وزير دانشمند آل بويه، تا عصر حاضر است.
اهل نظر ميدانند که از نشر روزنامه در ايران به سبک امروزي 181 سال ميگذرد و در عصر ناصري نيز که شرايط در ايران براي انتشار روزنامه مهيا نبود، صاحبان قلم در سوئيس و لندن و کلکته هند و استانبول و قاهره، روزنامه منتشر کردند و موجب بيداري ايرانيان شدند و زمينه انقلاب مشروطه را فراهم آوردند و بزرگاني مانند علامه دهخدا با روزنامه نويسي، موجد نثر دلنشين دوران ما شدند. خطر واقعي در عدم انتشار روزنامهها و ورشکستگي اصحاب رسانه، تنها بيکاري صاحبان قلم و مضايق زندگي اين خادمان مخلص نيست بلکه ضايعه آنجاست که هموطنان ما به جاي اخبار صحيح و تحليلهاي سنجيده، بررسيها و نقد غير منصفانه و حقيقت پنداري شايعات را از رسانههاي فراگير و مجهز بيگانگان بشنوند و زمينه جولان تهاجم فرهنگ غرب، مساعدتر شود ! چون بستن درهاي خبر، در اين روزگاري که عصر ارتباطات است و دنيا را به دهکدهاي تشبيه کرده اند، به هيچ وجه ممکن نيست و مردم از امروز هم، نميتوانند در دنياي بيخبري زندگي کنند و به مصداق همان بيت ماست که :
پري رو، تاب مستوري ندارد چو در بندي سراز روزن برآرد
اخبار و قضايا را از هر در و منظري دريافت ميکنند. در چنين صورتي دست فرهنگ و انقلاب ما کوتاه و خرما بر نخيل خواهد بود!
ابتكار:يک نفر مسئول را معني کند!
«يک نفر مسئول را معني کند!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن ميخوانيد؛به نظر ميرسد مسئولان ردههاي مختلف در کشور از همه چيز اطلاع دارند مگر آن چه که به آن منتسب اند. «مسئول» يا « مسؤول» کلمه اي است بروزن «مفعول » که از زبان عربي وارد زبان فارسي شده و امروز يکي از مصطلح ترين واژهها در ذهن و زبان ايرانيان پارسي گوي است. معناي اين واژه آن چنان که در تعريف اسم مفعول ميگويند يعني «کسي که زير سؤال است »، « کسي که از وي پرسيده ميشود » يا « کسي که بايد از وي پرسيده شود ». اين واژه امَا آن چنان که اين روزها و اين سالها مصطلح شده نه تنها هيچ تناسبي با اسم مفعول ندارد بلکه همه قواعد زبان را نيز بر هم زده و ادعاي «فاعليت» دارد. بنگريد به پاسخهايي که مسئولان به سئوالات مختلف مردم،خبرنگاران،نمايندگان مجلس،افکار عمومي و... ميدهند. هيچ کدام نشان نميدهد که« مسئول بايد مورد سؤال واقع شود ». اين روزها مسئولان آن قدر بزرگ شده است که از موضع دفاعي به موضع تهاجمي نقل مکان کرده اند. پاسخ مسئولان مربوطه به چند اتفاق را مرور ميکنيم:
- اولين واکنش وزير آموزش و پرورش به موضوع مرگ دختران بروجني در حادثه تصاوف اتوبوس حامل دانش اموزان راهيان نور اين بود که «برويد از مسئولانش بپرسيد.»
- واكنش معاون همين وزير به اين اتفاق دردناک نيز اين بود: «گاهي آدم از پله برقي ميافتد و گاهي در خيابان دچار حادثه ميشود!»
- واکنش مسئولان ديگر مرتبط با اين موضوع راهيان نور نيز چندان که انتظار ميرفت موافق با جو عمومي کشور نبود. رئيس سازمان بسيج مستضعفين نيز در اين باره گفت: هيچ ايرادي به مديريت اردوي راهيان نور دانش آموزان بروجني وارد نيست.
در حادثه مربوط به مرگ ستار بهشتي؛ کارگر وبلاگ نويسي که چند روز پس از بازداشت در زندان درگذشت نيزواکنش «مسئولان» چندان که انتظار ميرفت همسو با مواضع مردم نبوده است. در حالي که مردم و حداقل خانواده اين جوان وبلاگ نويس در انتظار اندکي همدلي بودند، اولين واکنشهاي مسئولان سيلي محکمي بود بر صورت خانواده داغدار:
- علاء الدين بروجردي رئيس کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس گفت: مرگ ستار بهشتي بر اثر شوک و ترس بوده است.
- سخنگوي کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي نيز در اين باره گفت: هيچ عامل خارجي براي مرگ ستار بهشتي وجود ندارد.
اين درحالي است که فرمانده نيروي انتظامي در روزهاي پس از حادثه از بازداشت چند نفر از ماموران تحت امر خود خبر داده بود و چند روز بعد نيز رئيس پليس فتاي تهران را در ارتباط با اين پرونده برکنار کرد. اين البته پايان اين اظهار نظرها نبود. چرا که با وجود اعلام فرمانده نيروي انتظامي،يک نماينده نه تنها سخن اين فرمانده را نميپذيرد بلکه، برکناري فرد متخلف را در رابطه با اين موضوع تکذيب ميکند.
- جواد كريمي قدوسي يک عضو كميسيون امنيت ملي مجلس گفت: بركناري رئيس پليس فتا هيچ ربطي به مرگ ستار بهشتي نداشت.
به نظر ميرسد که وي همچنان که برخي ديگر از «مسئولان» با تمام وجود تلاش ميکنند که هيچ تقصيري را متوجه خود و مسئولان ديگر ندانند و برکناري هر مسئول بر اثر کوتاهي و سهل انگاري را نقطه ضعفي براي کشور و نظام بدانند، حتي انگيزه رئيس پليس کشور را برا ي برکناري مامور خاطي زيردست خود نپذيرند.
هنوز جامعه درگير تبعات اين موضوع و البته عزادار دخترکان بروجني بود که حادثه آتش سوزي مدرسه دخترانه اي در پيرانشهراستان آذربايجان غربي دستمايه جديدي براي بروز رفتاري اين چنيني از سوي مسئولان ميگردد ( مسئولاني که شعار «نوکري مردم»شان فضاي سياسي ايران را پر کرده است):
- واکنش وزير آموزش وپرورش را به گزارش خبرگزاري مهر در اين باره بخوانيد: «وزير آموزش و پرورش در واکنش به سوالي در خصوص درخواست استعفايش توسط برخي نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به دليل حادثه آتش سوزي دبستان دخترانه با خنده گفت: خبرنگاران چي؟ خبرنگاران را برکنار کنيم يا نه؟ اگر به موقع خبر ميداديد مواظب مدرسه شين آباد پيرانشهر باشيد اين اتفاق روي نميداد!»
مرور اين اتفاقات و البته اتفاقات مشابه ديگري – که کم نيستند- نشان ميدهد که بايد دوره آموزش اوليه براي مسئولان برگزار کرد و به آنان خاطر نشان ساخت که «مسئول» يعني کسي که مسئوليت دارد.يعني بايد دربرابر سئوال پاسخگو باشد. يعني امانت دار مسندي است که به وي سپرده شده است.
بايد به گوشش نامه علي ابن ابي طالب(ع) خطاب به مسئول زيردستش؛ مالک اشتر را خواند و از وي خواست که خود نيز بخواند و به عنوان يک دوره آموزشي ضمن خدمت از وي امتحان – البته عملي - گرفت.
بايد به اطلاع اين مسئولان رساند مردمي که در مصاحبهها و اطلاعيهها و در تلويزيون و پشت تريبون ها«ولي نعمت » ميخوانيد يک تعارف از سر فروتني تصنعي نيست که واقعيتي است که هم در قوانين وضع شده مستتر است و هم در آموزههاي بزرگان دين و هم از انگيزهاي مردم در انقلاب اسلامي بهمن 57 بوده است.
آرمان:حضور در مجمع و استراتژی دولتیها
«حضور در مجمع و استراتژی دولتیها»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مصطفی درایتی است كه در آن ميخوانيد؛کمتر از دو هفته زمان نیاز بود تا بعد از اظهارات محمود احمدینژاد درباره مجمع تشخیص مصلحت نظام، وی نهتنها در جلسه مجمع حضور یابد که حتی در آنجا پیشنهاداتی را هم برای بررسی بیشتر مطرح کند. تاکنون بارها از این دست اقدامات از محمود احمدینژاد سراغ داشتهایم. رفتارهای محمود احمدینژاد و قسمت عمدهای از اعضای دولت وی بهگونهای است که به صراحت میتوان گفت او براساس موقعیت زمان و مکان تصمیم میگیرد.
اصولگرایان و بخصوص دولت در رفتارهای خود خط سیاسی و فکری مشخصی را دنبال نمیکنند و تصمیمگیریهای آنها بیشتر متوجه بازههای زمانی کوتاه مدت و البته رفع و رجوع مسائل در همین بازه زمانی است، بدون آنکه تبعات و آثار میانمدت و بلندمدت آن مدنظر داشته باشند.
به ظاهر آنها فاقد یک استراتژی مشخص و مدون هستند و تصمیمات این طیف و حتی عمل آنها بیشتر تابع شرایط زمان و مکان است. در تحلیل دلایل وجود چنین رفتاری میان اصولگرایان و طیف دولت باید گفت که این جناح در معادلات سیاسی نگاهی صرفا درونگروهی به قدرت دارد. به عبارت دیگر جناح اصولگرا از قواعد خود در سیاست استفاده میکند که این نگاه باعث میشود آنها بیشتر در لحظه تصمیم بگیرند.
دولت محمود احمدینژاد را در این بین میتوان جایی برای نمایان شدن این موضوع دانست. بر این اساس به نظر میرسد آقای احمدینژاد به این نتیجه رسیده که با حضور خود، جوی که بعد از سخنان اخیرش ایجاد شده بوده را کنترل کند و از حجم آسیبهای آن که متوجه دولت شده بوده بکاهد.
دنياي اقتصاد:روي ديگر هدفمندي يارانهها
«روي ديگر هدفمندي يارانهها»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مرتضی کاظمی است كه در آن ميخوانيد؛شاید طرح هدفمندسازی یارانهها موقتا متوقف شود، اما این توقف همیشگی نیست. هر چند که همیشه نگاه کارشناسان و فعالان اقتصادی از پایین به بالا و به سمت سیاستگذاران فعال در بدنه حاکمیت معطوف است، اما تجربه سالهای گذشته نشان میدهد بسیاری اوقات این نگرش مثمر ثمر نیست. همیشه نباید اصلاحات اقتصادی را مستقیما و فقط از طریق سیاستگذاران پیگیری کرد. احتمالا میتوان تسهیل حرکت در این مسیر را از طریق فعالان اقتصادی در بخشهای غیردولتی نیز پیگیری کرد. در حالی که زمزمه توقف طرح موسوم به هدفمندی یارانهها حتی برای سال آینده نیز به گوش میرسد، صاحبان کسبوکار نسبت به این پدیده چه واکنشی میتوانند داشته باشند و چگونه این موضوع را در مدیریت کسبوکار خود منعکس کنند؟
اگر صاحب یک کسبوکار یا حتی کارمند یک شرکت یا سازمان هستید بدانید که به زودی جهش هزینه انرژی شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد؛ بنابراين ناگزیر هستید فراتر از آنچه سیاستگذاران در سر دارند به تلاش خود برای مدیریت هزینههای انرژی ادامه دهید. تصور نکنید چون طرح هدفمندی یارانهها متوقف شده هزینه حاملهای انرژی ثابت خواهند ماند. طرح هدفمندی یارانهها چه موفق و چه ناموفق باشد، سیاستگذاران،دیر یا زود، خود را ناچار به اجرای آن خواهند دید. اضطرار پیگیری کاهش یارانههای اختصاص داده شده به انرژی واضح است و چاره ای به جز واقعی کردن قیمت انرژی نیست.
فرض کنیم سیاستگذاران و مجریان، اراده و توان لازم برای حذف تدریجی و به قول معروف هدفمندسازی یارانهها را نداشته باشند. فرض کنیم اسیر شرایطی شویم که مجریان و سیاستگذاران به وقت عمل ضعیف عمل کنند، ولی ناگهان خود را ناچار به افزایش چند برابری قیمت انرژی ببینند.
شما که صاحب یک کسبوکار، کارشناس یا مسوول یک کارگاه، کارخانه، یک مزرعه یا یک مجتمع کشت و صنعت هستید شما ضعیف عمل نکنید. آمادگی دائمی زیرمجموعه خود را برای بهینهسازی مصرف و مدیریت هزینه انرژی تقویت کنید. نگذارید تصمیم ناگهانی سیاستگذاران، کسبوکار شما را مختل کند.
چگونه باید هزینههای انرژی را مدیریت کرد؟ برای مدیریت هزینههای انرژی مستمرا به این سه ابزار توجه داشته باشید:
1- تحلیل مالی هزینههای انرژی
2- تحلیل حقوقی به منظور استفاده بهینه از فرصتهای قانونی
3- اقدامات فنی در جهت بهینهسازی مصرف انرژی.
اگر این کار را شروع نکردهاید از همین امروز شروع کنید. فردا شاید سیاستگذاران خود را در شرایط خاصی ببینند و مجبور شوند به صورت جهشی هزینه انرژی را چند برابر کنند. در میانه سال 1391، نرخ ارز یک جهش قابل توجه را تجربه کرده و این جهش قیمت باعث توقف طرح موسوم به هدفمندی یارانهها شده است. این تصور که طرح هدفمندی یارانهها، ایدهای جدید برای حل مشکلی جدید بوده، صحیح نیست. باید اذعان کرد که این اقدام ایدهای دنبالهدار به منظور حل یک مشکل قدیمی است. باید از گذشته درس بگیریم. این طرح در آینده برای چندمین بار پیگیری خواهد شد و برنده کسانی هستند که هیچ گاه از برنامهریزی برای مدیریت هزینههای انرژی غافل نشوند. وقتی قیمت انرژی به طور ناگهانی سه چهار برابر شود مدیریت هزینههای انرژی بسیار مشکلتر خواهد بود.
مدیریت انرژی استفاده صحیح و موثر برای دستیابی به بیشترین بهرهوری با کمترین هزینه است. این امر نیازمند تنظیم و بهینه کردن استراتژیها، استفاده از سیستمها و دستورالعملها در جهت کاهش میزان مصرف و همچنین کاهش یا ثابت نگه داشتن هزینه انرژی است. نتیجه اینکه، بخش غیردولتی با بکارگیری این اصول و اعمال مدیریت صحیح در مصرف و هزینههای انرژی میتواند حرکت در مسیر اصلاحات اقتصادی را تسهیل کند.