عصر ایران؛ هومان دوراندیش - آیین شب یلدا در ایران امروز، یکی از چهار آیین به جا مانده (نوروز، سیزده بدر، یلدا، چهارشنبه سوری) از ایران باستان است که هنوز بیشینهی ایرانیان آن را گرامی میدارند.
شب یلدا در ایران باستان، باژگونهی پندار مردمان این روزگار، به خودی خود شب فرخندهای نبود. یلدا برای ایرانیان باستان، نماد دیرپاییِ تاریکی بود. تاریکی نیز نمایندهی آهِرمن بود که در نبردی پایدار با اورمزد به سر میبرد.
بدینسان، یلدا شومشبی بود دیرپا؛ شبی که ایرانیان رفتناش را از خدا میخواستند. و چون یلدا سختگذر و پایدار و برقرار مینمود، ایرانیان باستان در این شب دراز، گرد هم میآمدند و آتش میافروختند و انواع خوراکی ها میخوردند و نوشیدنیها مینوشیدند و داستانها و حکایتها میگفتند و سرود و نیایش میخواندند تا در پناه شادی و شیرینی با هم بودن، طعم تلخ یلدای زودآیندهی دیررونده را کمتر بچشند.
یلدا شبی بود که ایرانیان باستان، رفتنش را از خدا میخواستند. یلدا چونان نوروز نبود که همه دوامش را آرزو کنند. با هم بودن و با هم خوردن و با هم نوشیدن و با هم خواندن و با هم خندیدن، به خجستگی نافرخندگی یلدا دست میداد!
به دیگر سخن، ایرانیان باستان برای گریز از بدی، به خوبی پناه می بردند. برای تاراندن بدیهای پنهان در شب تار یلدا، در دامن خوبیهای آشکار و به مهر نشستن در کنار هم، چنگ میزدند.
بنابراین، خوشیها و سرمستیهای تیرگیکُش شب یلدا، پیشدرآمد پذیرهی خیری بزرگ بود؛ و آن خیر چیزی نبود جز خورروز: روز خورشید.
به باور ایرانیان باستان، نخستین روز از نخستین ماه زمستان، روز خورشید بود؛ روزی که از پی درازترین شب سال میآمد. باززاییده شدن خورشید از پس تیرگی بلند یلدا را، ایرانیان باستان در مهرابهها و دامنههای البرز به سرود و نیایش میخواستند. هم از این رو چو خورشید دوباره برمیآمد، دیگان (نخستین روز زمستان) یا همان خورروز را ایرانیان دست از کار و بار میشستند و به جشن و شادی مینشستند.
پس یلدا در چشم ایرانیان دیروز، گرامی نبود. آنچه گرامی بود، همنشینی و نیایش برای فروخفتن یلدا و تاریکی و اهریمن بود و مهمتر از آن، سربرآوردن خورشید در خورورز یا "دیگان". نیاکان ما در شب یلدا، بر سر رنگینترین سفرههایی که آراستنشان در توان آنها بود، سرودِ نیایش میخواندند به شکرانهی داراییهای خدادادهشان.
خورروز روز برابری ایرانیان و دوری جستن آنان از گناه بود. همگان، حتی پادشاه، لباسی ساده بر تن میکردند به نشانه برابری. و مردمان دست از کار و جستجوی روزی و درآمد میکشیدند تا آلودهی دنیا نشوند؛ چه در خورروز کهترین گناه نیز ناپسند بود و نپرداختن به "دنیا"، پیشدرآمد دوری از گناه بود.
در خورروز، کسی به کسی دستور نمیداد. هر کس هر کار که میکرد، به دلخواه بود نه به دستور. خون ریختن در خورروز گناهی بزرگ بود. هم از این رو بریدن سر مرغان و گوسپندان نیز ناروا بود چه رسد به کشتن مردمان اگر چه از سپاه دشمنان.
باری در ایران باستان، گذر از تاریکی به روشنایی، با بشارت برابری و آشتی و مهر همراه بود. تاریده باد تیرگی تیرهگون شب!
روز خورشید مبارک
اکثر مشکلات کنونی ما هم زیر سایه همین تفکرات مخرب و ضد ملی است
عصر ایران اگه واقعا واسه همه ایرانی، بچاپ!
صدام هم مثل تو می گفت.
ایران تحت هر شرایطی در دل و جان و دستان ماست.
عصر ایران ....... این رو هم نامردی رو سایت نذاری.
یاد بزرگ مردان تاریخ ایران مانند کوروش بزرگ گرامی
یلدا خوش
کنام پلنگان و شیران شود
از دیدگاه آنان 1دی روز تولد میترا خدای خوبی هاست و شب یلدا شب نحس و اهریمنی(اهریمن=خدای بدی) است **2خدائی
اهورامزد جلوه نیکی هاست و اهریمن جلوه بدیها بحث دو خدایی نیست در آیین ایران باستان هم اعتقاد به ایزد یکتا بوده عزیز با اطلاع
توام وی پی ان داری
کاش نیاد روزی که مهتاب توی کوچه پا نزاره
کاشکی از چشمای مجنون خواب لیلی رو نگیرن
کاش فرشته های عاشق توی آسمون نمیرن