عصرایران؛ سید جواد سیدپور- "گل ها همه آفتابگردانند" و قیصر نیز گل بود و آفتاب گردان و به آفتاب پیوست.
"مرگ از طنین هرگز/ می زاید" و قیصر گفت: "هرگز / دلم نخواست بگویم"/ هرگز ".
با آن پیکر رنجورش زندگی را سرافرازانه زیست و خطی از نور بر روشنایی شب حیات کشید و رفت. زیاد نسرود اما عالی سرود و در خواب های کودکی اش گم شد.
" در خواب های کودکی ام/ هر شب طنین سوت قطاری/ از ایستگاه می گذرد".
و امروز سه شنبه است همان سه شنبه بی حوصله که او گفت:"سه شنبه؛/ چرا تلخ و بی حوصله؟/ سه شنبه؛/ چرا این همه فاصله؟/ سه شنبه؛/ چه سنگین! چه سرسخت، فرسخ به فرسخ/ سه شنبه/ خدا کوه را آفرید/" .
او گذشت. از ما گذشت. از زندگی گذشت، از همه چیز گذشت و رفت و به جاودانگی پیوست به یاران دیرین که آن سوی حیات اند:
در غربت مرگ بیم تنهایی نیست
یاران عزیز آن طرف بیشترند
به یاد او که قیصر ما بود و امان و امین ما، شعر "یادداشت های گم شده" اش را مرور می کنیم:
پس کجاست؟
چند بار
خرت و پرت های کیف بادکرده را
زیرو رو کنم:
پوشه مدارک اداری و گزارش اضافه کار و کسر کار
کارت های اعتبار
کارت های دعوت عروسی و عزا
قبض های آب و برق و غیره و کذا
برگه حقوق و بیمه و جریمه و مساعده
رونوشت بخشنامه های طبق قاعده
نامه های رسمی و تعارفی
نامه های مستقیم و محرمانه معرفی
برگه رسید قسط های وام
قسط های تا همیشه ناتمام...
پس کجاست؟
چند بار
جیب های پاره پوره را
پشت و رو کنم:
چند تا بلیت تا شده
چند تا اسکناس کهنه و مچاله
چند سکه سیاه
صورت خرید خواروبار
صورت خرید جنس های خانگی...
پس کجاست؟
یادداشت های درد جاودانگی؟