۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴
کد خبر ۲۸۴۸۸
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۷ - ۱۳-۰۸-۱۳۸۶
کد ۲۸۴۸۸
انتشار: ۱۴:۰۷ - ۱۳-۰۸-۱۳۸۶

کارآفرینی در دنیای امروز – زیر ساختها ، ضرورت و اهمیت

جواد دلجوی شهیر (کارشناس طرح و برنامه)

چكيده
در دنياي درحال تحول امروز، كاميابي از آن جوامع و سازمانهايي است كه بين منابع كمياب و قابليتهاي مديريتي و كارآفريني منابع انساني خود رابطه معني داري برقرار سازد. به عبارتي ديگر جامعه و سازماني مي‌تواند در مسير توسعه، حركت روبه جلو و با شتابي داشته باشد كه با ايجاد بسترهاي لازم منابع انساني خود را به دانش و مهارت كارآفريني مولد تجهيز كند تا آنها با استفاده از اين توانمندي ارزشمند، ساير منابع جامعه و سازمان را به سوي ايجاد ارزش وحصول رشد و توسعه، مديريت و هدايت كنند.

امروزه كه كار و فعاليت شكل تازه اي به خود گرفته است و به سوي خودكارفرمايي و خوداشتغالي در حركت است. كارآفريني و كارآفرينان نقش كليدي در روند توسعه و پيشرفت اقتصادي جوامع مختلف ايفا مي‌كنند. تجارب كشورهايي مانند ژاپن، كره جنوبي، مالزي و هند آكنده از فعاليتهاي چشمگير كارآفريناني بوده است كه امروز به توسعه يافتگي كشور خود مي بالند. بايد توجه داشت كه كارآفرينان تنها به ايجاد فرصتهاي شغلي جديد نمي پردازند بلكه با ساختار، تفكر، تحرك و فرهنگ لازم دست به تخريب خلاق مي زنند تا از دل ويرانه هاي كهن بناي رفيع آباداني و پيشرفت را برافرازند.

باتوجه به نقش و اهميت كارآفريني و سابقه درخشان كارآفرينان در توسعه بسياري از كشورها و باتوجه به مشكلات اقتصادي زيادي كه كشور ما با آن مواجه بوده و دست ياري از هر سويي مي طلبد، ترويج و اشاعه مفهوم كارآفريني، بسترسازي براي فرهنگ حامي كارآفريني و مهمتر از همه تربيت افراد (بويژه تحصيلكردگان) كارآفرين سازماني براي تمامي جوامع بــه خصوص براي جوامع درحال توسعه اي مانند ايران از اهميت و ضرورت حياتي برخوردار است. 
 
مقدمه
شرايط اقتصادي، صنعتي، اجتماعي و فرهنگي امروز كشور به گونه اي است كه حل مشكلات و تنگناها، الگوها و راه حلهاي جديد و متفاوتي را طلب مي كند. تركيب جمعيتي جوان كشور، ضرورت ايجاد فرصتهاي شغلي و نيز نوسان بهاي نفت سه عامل عمده اي هستند كه موجب مي شوند سياستگذاران و تصميم سازان كلان كشور به منبع درآمد سهل الوصول ديگري به جز نفت بينديشند و بي شك آن منبع جز ابتكار، خلاقيت و نوآوري چيز ديگري نيست.

اكنون در عرصه جهاني، افراد خلاق، نوآور و مبتكر به عنوان كارآفرينان منشا تحولات بزرگي در زمينه‌هاي صنعتي، توليدي و خدماتي شده اند و از آنها نيز به عنوان قهرمانان ملي ياد مي شود. چرخهاي توسعه اقتصادي همواره با توسعه كارآفريني به حركت درمي آيد. در اهميت كارآفريني همين بس كه طي بيست سال (1980 - 1960) در يكي از كشورهاي جهان سوم (هند) تنها 500 موسسه كارآفريني شروع به كار كرده‌اند و حتي بسياري از شركتهاي بزرگ جهان براي حل مشكلات خود به كارآفرينان روي آورده‌اند.

آنچه در شرايط سخت كنوني ضرورت آن در جامعه بيش از پيش احساس مي شود، پرداختن به اين مقوله اساسي، يعني كارآفريني است. زيرا مسلماً كارآفرينان باتوجه به خصوصيات ممتاز و برجسته خود قادرند در چنين شرايطي منابع لازم براي ايجاد رشد و توسعه در زمينه هاي توليد و منابع انساني فراهم كرده، اشتغال و كسب و كار جديد ايجاد كرده و با نوآوري صنعتي بر توسعه دامنه محصولات و خدمات بيفزايند.

امروزه نيروي انساني به عنوان يك منبع نامحدود و محور هر نوع توسعه مطرح مي باشد. در اين بين كارآفرينان به طورخاص داراي نقشي موثرتر در فرآيند توسعه اقتصادي‌اند. تحقيقات نشان داده كه بين رشد اقتصادي و تعداد كارآفرينان در يك كشور همبستگي مثبت وجود دارد. زيرا كشوري كه داراي تعداد زيادي كارآفرين باشد از محركهاي تجاري و اقتصادي قويتري برخوردار است.
 
آموزش و پرورش كارآفرينان سازماني نيازمند يك متدولوژي آموزشي اجرايي براي همكاري تنگاتنگ بين صنعت و دانشگاه جهت مواجهه با فشارهاي شديد اجتماعي حاصل از رشد سريع فناوري و كمبود نيروي انساني متخصص در جهان امروز است.
در اين روش كه عنوان كارآفريني يافته، انسانها به گونه اي پرورش مي يابند كه خود درجهت خلق كار قدم بردارند. مشاهدات حاصل از اعمال اين متدولوژي به صورت موردي در قالب مأموريت اجتماعي، اهداف، مقصد مشخص، و نيز فعاليتهاي مترتب آن منعكس گرديده اند.

تعریف كارآفريني
كارآفريني، واژه اي است نو كه از معني كلمه اش نمي توان به مفهوم واقعي آن پي برد. اين واژه به جاي كلمه ENTERPRENEURSHIP به كار مي رود كه در اصل از كلمه فرانسوي ENTERPRENDER به معناي متعهدشدن نشأت گرفته است. بنابر تعريف واژه نامه وبستر كارآفرين كسي است كه متعهد مي شود مخاطره يك فعاليت اقتصادي را سازماندهي، اداره و تقبل نمايد». بعضي از دانشمندان نظير شومپيتر، كارآفرين را مهمترين عامل توسعه اقتصادي دانسته‌اند. وي معتقد است كارآفرين يك مدير صاحب فكر و ابتكار است كه همراه با خلاقيت، ريسك پذيري، هوش، انديشه، و وسعت ديد، فرصتهاي طلايي مي آفريند. او قادر است كه با نوآوريها تحول ايجاد كند و يك شركت زيان ده را به سوددهي برساند.

سير تطور و تكامل فعالان اقتصادي يا كارآفرينان نشان مي دهد كه كارآفريني در نظريه هاي اقتصادي تبلور يافته و به عنوان عامل اصلي ايجاد ثروت يا موجد ارزش اقتصادي شناخته و از قرن پانزدهم تاكنون در كانون بحث مكاتب مختلف اقتصادي قرار داشته است. اما سابقه مفهوم كارآفريني در دانش امروزي به دويست سال پيش برمي‌گردد. اولين كسي كه اين مسئله را مطرح كرد فردي به نام كانتيلون است. اين واژه دستخوش تعاريف جديد شده و ترجمه آن در ايران به معناي همان كسي است كه زيربار تعهد مي رود. امروزه بسياري از شركتها به لزوم كارآفريني سازماني پي برده اند.
 
کارآفرینی در سير تاريخي‌ و روند تكاملش چنین بيان‌ شده‌ است‌: 

-  كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ ابزار توليد را به‌ منظور ادغام‌ آنها براي‌ توليد محصولات‌ قابل‌ عرضه‌ به‌ بازار، ارائه ‌مي‌كند ( ريچارد كانتيلون‌ ( R. Cantillon )، در حدود سال‌ 1730 ). 
-  كارآفرين‌ عاملي‌ است‌ كه‌ تمامي‌ ابزار توليد را تركيب‌ مي‌كند و مسووليت‌ ارزش‌ توليدات‌، بازيافت‌ كل‌سرمايه‌اي‌ را كه‌ بكار مي‌گيرد، ارزش‌ دستمزدها، بهره‌ و اجاره‌اي‌ كه‌ مي‌پردازد و همچنين‌ سود حاصل‌ را برعهده‌ مي‌گيرد (جان‌ باتيست‌ سي‌ ( Jean Baptiste Say ) ، اقتصاددان‌ فرانسوي‌ در سال‌ 1803 ميلادي‌). 
-  كارآفريني‌ پلي‌ است‌ بين‌ جامعه‌ به‌ عنوان‌ يك‌ كل‌، به‌ ويژه‌ جنبه‌هاي‌ غيراقتصادي‌ جامعه‌ و موسسات ‌انتفاعي‌ تاسيس‌ شده‌ براي‌ تمتع‌ از مزيت‌هاي اقتصادي‌ و ارضاء آرزوهاي‌ اقتصادي(آرتور كولA. Cole، 1946)
 -  كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ تخصص‌ وي‌ تصميم‌گيري‌ عقلائي‌ و منطقي‌ درخصوص‌ ايجاد هماهنگي‌ در منابع‌كمياب‌ مي‌باشد (كاسون‌، 1982). 
-  كارآفريني‌ به‌ عنوان‌ يك‌ تسريع‌كننده‌ و جرقة‌ رشد است كه توسعة‌ اقتصادي‌ را فراهم‌ مي‌آورد (ويلكن‌(Wilke)، 1980 )
-  كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ شركتهاي‌ جديدي‌ را كه‌ سبب‌ ايجاد و رونق‌ شغل‌هاي‌ جديد مي‌شوند، شكل‌مي‌دهند (كه‌ چموف‌ (B - Kirchhoff )، 1994).
-  رابرات‌ لمب  R.K .Lamb ) ، 1902) معتقد بود كه‌ «كارآفريني‌ يك‌ نوع‌ تصميم‌گيري‌ اجتماعي‌ است‌ كه ‌توسط‌ نوآوران‌ اقتصادي‌ انجام‌ مي‌شود و نقش‌ عمدة‌ كارآفرينان‌ را اجراي‌ فرآيند گستردة‌ ايجاد جوامع‌ محلي‌، ملي‌ و بين‌المللي‌ و يا دگرگون‌ ساختن‌ نمادهاي‌ اجتماعي‌ و اقتصادي‌ مي‌دانست‌. 
-  هربرتون‌ ايوانز Herberton G.Evans ) ، 1957 ) معتقد بود كه‌ كارآفرين‌ وظيفه‌ تعيين‌ نوع‌ كسب‌ و كار مورد نظر را بر عهده‌ داشته‌ و يا آن‌ را مي‌پذيرد. 
-  ردليچ‌F.Redlich) ، 1958) معتقد است‌ كه‌ كارآفرين‌ در حالي‌ كه‌ مدير، سرپرست‌ و هماهنگ‌كننده ‌فعاليت‌هاي‌ توليد است‌، برنامه‌ريز، نوآور و تصميم‌گيرنده‌ نهايي‌ در يك‌ شركت‌ توليدي‌ نيز مي‌باشد. 
-  مك‌ كله‌لند ( D.M.Clelland ، 1961 )  معتقد بود كه‌ كارآفرين‌ كسي‌ است‌ كه‌ «يك‌ شركت‌ (يا واحد اقتصادي‌) را سازماندهي‌ مي‌كند و ظرفيت‌ توليدي‌ آن‌ را افزايش‌ مي‌دهد.» 
- پنروز (E.Penrose ،(1968 جنبة‌ اصلي‌ كارآفريني‌ را همانا شناسايي‌ و بهره‌برداري‌ از كارهاي ‌فرصت‌طلبانه‌ براي‌ گسترش‌ شركتهاي‌ كوچكتر مي‌داند. 
-  كارلند (J.c.carland، (1984  معتقد است‌ كه‌ كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ جهت‌ دستيابي‌ به‌ سود و رشد، شغلي‌ را به‌ وجود مي‌آورد و مديريت‌ مي‌كند. 
- چل و هاروث ( E.Chell & J.Haworth ، 1988 ( در تحقيقات‌ خود به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيده‌اند كه‌ كارآفرينان‌ افرادي‌ هستند كه‌ قابليت‌ مشاهده‌ و ارزيابي‌ فرصتهاي‌ تجاري‌، گردآوري‌ منابع‌ مورد نياز و دستيابي ‌به‌ ارزيابي‌ حاصل‌ از آن‌ را داشته‌ و مي‌توانند اقدامات‌ صحيحي‌ را براي‌ رسيدن‌ به‌ موفقيت‌ انجام‌ دهند. 
-  پيتردراكر ( P.Draker ، 1985 )  معتقد است‌، كارآفرين‌ كسي‌ است‌ كه‌ فعاليت‌ اقتصادي‌ كوچك‌ و جديدي‌ را با سرمايه‌ خود شروع‌ مي‌نمايد. 
-   ادي و اولم ( G.Eddy & K.Olm ، 1985 ) معتقدند كه‌ كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ مايل‌ و قادر به ‌مخاطره‌پذيري‌ است‌ و در عين‌ حال‌ ابزار توليدي‌ و اعتباري‌ را در هم‌ مي‌آميزد تا به‌ سود يا اهداف‌ ديگري ‌همچون‌ قدرت‌ و احترام‌ اجتماعي‌ دست‌ يابد. 
-  تراپ مان و مورنينگ استار ( J.Torpman & G.Morningstar ، 1989 ) در كتاب «نظام‌هاي‌كارآفرينانه‌» در دهة‌ 1990 مي‌نويسند:

كارآفرين‌ يعني‌ تركيب‌ متفكر با مجري‌، كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ فرصت‌ارائه‌ يك‌ محصول‌، خدمات‌، روش‌ و سياست‌ جديد يا راه‌ تفكري‌ جديد براي‌ يك‌ مشكل‌ قديمي‌ را مي‌يابد. كارآفرين‌ فردي‌ است‌ كه‌ مي‌خواهد تاثير انديشه‌ محصول‌ يا خدمات‌ خود را بر نظام‌ مشاهده‌ كند. 
-  جفري‌ تيمونز( J.Timmons، 1990 ) درخصوص‌ كارآفريني‌ مي‌نويسد: «كارآفريني‌ خلق‌ و ايجاد بينشي‌ ارزشمند از هيچ‌ است‌. كارآفريني‌  فرآيند ايجاد و دستيابي‌ به‌ فرصتها و دنبال‌ كردن‌ آنها بدون‌ توجه‌ به ‌منابعي‌ است‌ كه‌ در حال‌ حاضر موجود است‌. كارآفريني‌ شامل‌، خلق‌ و توزيع‌ ارزش‌ و منافع‌ بين‌ افراد، گروهها، سازمانها و جامعه‌ مي‌باشد. 

-  ديويد مك كران و اريك فلانيگان ( D.Mckeran & E.Flannigan ) كارآفرينان‌ را افرادي ‌نوآور، با فكري‌ متمركز، و به‌ دنبال‌ كسب‌ توفيق‌ و مايل‌ به‌ استفاده‌ از ميانبرها مي‌دانند كه‌ كمتر مطابق‌ كتاب‌ كار مي‌كنند و در نظام‌ اقتصادي‌، شركتهايي‌ نوآور، سودآور و با رشدي‌ سريع‌ را  ايجاد مي‌نمايند. 

با توجه به موارد گفته شده مي توان گفت در واقع‌، هنوز هم‌ تعريف‌ كامل‌، جامع‌، مانع‌ كه مورد پذيرش‌ همة‌ صاحبنظران‌ قرار گيرد از واژه كارآفريني ارائه‌ نشده‌ است‌، ليكن‌ دراين‌ بين‌ تئوري‌ و تعاريف‌ اقتصاددان‌ مشهور اتريشي‌ به‌ نام‌ جوزف‌ شومپيتر(Joseph schumpeter ) ازكارآفريني‌ و نقش‌ كارآفرينان‌ در فرآيند توسعه‌ مورد توافق‌ و ارجاع‌ اكثر محققين‌ در اين‌ زمينه‌ است‌. بر طبق‌ نظر وي‌ كارآفرين‌ نيروي‌ محركة‌ اصلي‌ در توسعة‌ اقتصادي‌ و موتور توسعه‌ مي‌باشد و نقش‌ وي‌عبارت‌ است‌ از نوآوري‌ يا ايجاد تركيب‌هاي‌ تازه‌ از مواد. شومپيتر مشخصة‌ اصلي‌ كارآفرين‌ را «نوآوري‌»مي‌دانست‌ و كار يك‌ كارآفرين‌ را «تخريب‌ خلاق‌» تعريف‌ كرد. وي‌ در كتاب‌ «نظرية‌ اقتصاد پويا» اشاره‌ مي‌كندكه‌ تعادل‌ پويا از طريق‌ نوآوري‌ و كارآفريني‌ ايجاد مي‌گردد و اينها مشخصة‌ يك‌ اقتصاد سالم‌ هستند.
 
سابقه كارآفريني در دنيا

 در اوايل سده شانزدهم ميلادي كساني را كه دركار مأموريت نظامي بودند كارآفرين مي خواندند و پس از آن نيز براي مخاطرات ديگر نيز همين واژه با محدوديتهايي مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال 1700 ميلادي به بعد درباره پيمانكاران دولت كه دست اندركار امور عمراني بودند، از لفظ كارآفرين زياد استفاده شده است. 

كارآفريني و كارآفرين اولين بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مكاتب اقتصادي از قرن شانزدهم ميلادي تاكنون به نحوي كارآفريني را در  نظريه‌هاي خود تشريح كرده‌اند. ژوزف شومپيتر با ارائه نظريه توسعه اقتصادي خود در سال 1934 كه همزمان با دوران ركود بزرگ اقتصادي بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوري كارآفرينان در ايجاد سود، مورد توجه قرار گيرد و به همين دليل وي را «پدر كارآفريني» لقب داده‌اند.

 از نظر وي «كارآفرين نيروي محركه اصلي درتوسعه اقتصادي است » و نقش كارآفريني عبارت است از «نوآوري يا ايجاد تركيب هاي تازه از مواد». همچنين كارآفريني از سوي روانشناسان و جامعه‌شناسان با درك نقش كارآفرينان در اقتصاد و به منظور شناسايي ويژگيها و الگوهاي رفتاري آنها با بررسي و تحقيق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است.

جامعه شناسان كارآفريني را به عنوان يك پديده اجتماعي در نظر گرفته و به بررسي رابطه متقابل بين كارآفرينان و ساير قسمتها و گروههاي جامعه پرداخته‌ند.
دانشمندان مديريت به تشريح مديريت كارآفريني و ايجاد جو و محيط كارآفرينانه در سازمانها پرداخته‌اند.

 سير تاريخي مفهوم كارآفريني

به طور کلي و با عنايت به موارد اشاره شده در فوق ، سير تاريخي مفهوم كارآفريني را مي‌توان به پنج دوره تقسيم نمود:

دوره اول ( قرون 15 و 16 ميلادي) : در اين دوره به صاحبان پروژه‌هاي بزرگ كه مسئوليت اجرايي اين پروژه‌ها همانند ساخت كليسا، قلعه ها، ‌تأسيسات نظامي و .... از سوي دولتهاي محلي به آنها واگذار گرديد. كارآفرين اطلاق مي‌شد، در تعاريف اين دوره پذيرش مخاطره، لحاظ نشده است.
 دوره دوم ( قرن 17 ميلادي) : اين دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتي در اروپا بوده و بعد مخاطره پذيري به كارآفريني اضافه شد كارآفرين در اين دوره شامل افرادي همانند بازرگانان ، صنعتگران و ديگر مالكان خصوصي مي‌باشد.

  دوره سوم ( قرون 18و 19 ميلادي) : در اين دوره كارآفرين فردي است كه مخاطره مي‌كند و سرمايه مورد نياز خود را از طريق وام تأمين مي‌كند، بين كارآفرين و تأمين كننده سرمايه (سرمايه‌گذار) و مدير كسب و كار در تعاريف اين دوره تمايز وجود دارد.
دوره چهارم ( دهه‌هاي مياني قرن بيستم ميلادي) : در اين دوره مفهوم نوآوري شامل خلق محصولي جديد، ايجاد نظام توزيع جديد يا ايجاد ساختار سازماني جديد به عنوان يك جزء اصلي به تعاريف كارآفريني اضافه شده است.

دوره پنجم، دوران معاصر( از اواخر دهه 1970 تاكنون ) : در اين دوره همزمان با موج ايجاد كسب و كارهاي كوچك و رشد اقتصادي و نيز مشخص شدن نقش كارآفريني به عنوان تسريع كننده اين سازوكار، جلب توجه زيادي به اين مفهوم شد و رويكرد چند جانبه به اين موضوع صورت گرفت. تا قبل از اين دوره اغلب توجه اقتصاددانان به كارآفريني معطوف بود، اما در اين دوره به تدريج روانشناسان، جامعه ‌شناسان و دانشمندان و محققين علوم مديريت نيز به ابعاد مختلف كارآفريني و كارآفرينان توجه نموده‌ند.

تا دهه 1980 سه موج وسيع ، موضوع كارآفريني را به جلو رانده است:

موج اول: انفجار عمومي مطالعه و تحقيق در قالب انتشار كتابهاي زندگي كارآفرينان و تاريخچه شركتهاي آنها، چگونگي ايجاد كسب و كار شخصي و شيوه‌هاي سريع پولدار شدن مي‌باشد. اين موج از اواسط دهه 1950 شروع مي‌شود. 

موج دوم: اين موج كه شروع آن ازدهه 1960 بوده شامل ارائه رشته‌هاي آموزش كارآفريني در حوزه‌هاي مهندسي و بازرگاني است كه در حال حاضر اين حوزه‌ها به ساير رشته‌ها نيز تسري يافته است.

موج سوم: اين موج شامل افزايش علاقمندي دولتها به تحقيقات در زمينه كارآفريني و بنگاههاي كوچك، تشويق رشد شركت‌هاي كوچك و انجام تحقيقات در خصوص نوآوري‌هاي صنعتي مي‌شود كه از اواخر دهه 1970 آغاز شده است.
 
 سابقه كارآفريني در ايران

علي‌رغم اينكه در كشورهاي پيشرفته دنيا از اواخر دهه 1970 به بعد به موضوع كارآفريني توجه جدي شده و حتي در بسياري از كشورهاي درحال توسعه هم از اواخر دهه 1980 اين موضوع را مورد توجه قرار داده‌اند، در كشور ما تا شروع اجراي برنامه سوم توسعه، توجه چنداني به كارآفريني نشده بود. حتي در محافل علمي و دانشگاهي نيز به جز موارد بسيار نادر، فعاليتي در اين زمينه صورت نگرفته بود. مشكل بيكاري و پيش‌بيني حادتر شدن آن در دهه 1380 موجب شد كه در زمان تدوين برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه كارآفريني مورد توجه قرار گيرد. در برنامه اخير، توسعه كارآفريني در سطح وزارتخانه‌هاي علوم، تحقيقات و فناوري، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، ‌جهاد كشاورزي، صنايع و معادن و فلزات و همچنين مؤسسه جهاد دانشگاهي به دليل ارتباط با فعاليت‌هاي آنها، مطرح شده است.

متأسفانه واژه كارآفريني كه ترجمه‌اي از كلمه Enterpreneurship است، موجب گرديده است كه معني ايجاد كار و يا اشتغال‌زايي از اين واژه برداشت مي‌شود. در حاليكه كارآفريني داراي مفهومي وسيعتر و با ارزشتر از اشتغال‌زايي است. اين برداشت ناصحيح از اين مفهوم و همچنين تورم نيروي انساني بيکار در جامعه ( بويژه در بين دانش‌آموختگان دانشگاهي)، موجب شده بسياري از سياستهايي که براي توسعة آن اتخاذ شده و نيز در بخشنامه‌ها و سخنراني‌هاي مسئولان در اين خصوص، صرفاً جنبة اشتغال‌زايي براي آن در نظر گرفته شود. در حاليکه کارآفريني داراي پيامدهاي مثبت و مهم ديگري همانند: بارور شدن خلاقيت‌ها، ترغيب به نوآوري و توسعة آن، افزايش اعتماد به نفس، ايجاد و توسعة تکنولوژي، توليد ثروت در جامعه و افزايش رفاه عمومي است و در صورتيکه فقط به جنبة اشتغال‌زايي آن توجه شود، از ساير پيامدهاي آن بي‌بهره خواهيم ماند .

 

ریشه های کارآفرینانه

هیچ معلمی نیرومندتر و نافذتر از مثال خوب نیست. مطالعات در این زمینه نشان می دهد که بیش از نیمی از آغاز کنندگان حرف جدید والدینی داشته‌اند که صاحب یک حرفه بوده‌اند. نویسنده آنرا بطور خلاصه بدین ترتیب بیان می‌دارد: افرادی که دست به ایجاد شرکت می زنند احتمال قریب به اتفاق از خانواده هایی هستند که در آن والدین یا فامیلهای نزدیکشان در همان حرفه مشغول فعالیت بوده‌اند. افراد مسن‌تر مثال یا مدلهایی برای فرزندان خود بوده‌اند و احتمالاً برایشان فرقی نمی‌کرد که در کار خود موفق باشند یا خیر. بهر حال، برای فرزندان که در چنین خانواده هایی بزرگ می‌شدند، عمل شروع یک حرفه جدید ممکن بنظر می‌رسید و کاری بود که آنها قادر به انجامش بودند.

تاثیر تجربه

تجربه و دانش فنی نقش اساسی را در ایجاد شركت موفق بازی می‌نماید. مهارتها و صلاحیتهای مدیریتی برای تاسيس یک شركت لازم است. بسیاری از مطالعات مشخص می‌سازد که 90% یا بیشتر مؤسسان       (بنیانگذاران) شرکتهای خود را در بازار و صنایع مشابهی آغاز می‌نمایند که در آنها مشغول فعالیت بوده‌اند.

ویژگیهای اکتسابی و نیازهای نقش فرد

مجموعه عوامل مهم دیگری که مؤسسان به شکل سودمندی می توانند بعنوان قسمتی از فرایند شروع در نظر آورند، استعداد، اختیار و مشخصات خود آنها می باشد. مطالعات چند سال اخیر درباره کارآفرینان که در عمل و مشخصات افراد شاغل در تمام مدت اشتغال خود آموخته اند را تأیید می‌کند.

متأسفانه وسایل اندازه گیری هنوز آنقدر پیشرفت نکرده اند تا به ما اجازه این چنین تحقیقاتی را بدهند که بتوان بر اساس آن بوضوح این عوامل را با دقت و صراحت قابل اعتماد معین و مشخص نمود.
 
نقش كارآفرينان در توسعه

به دليل نقش و جايگاه ويژه كارآفرينان در روند توسعه و رشد اقتصادي، بسياري از دولتها در كشورهاي توسعه يافته و درحال توسعه تلاش مي كنند با حداكثر امكانات و بهره برداري از دستاوردهاي تحقيقاتي، شمار هر چه بيشتري از جامعه را كه داراي ويژگيهاي كارآفريني هستند به آموزش درجهت كارآفريني و فعاليتهاي كارآفرينانه تشويق و هدايت كنند.
كارآفرينان با مهارتي كه در تشخيص فرصتها و موقعيتها و ايجاد حركت درجهت توسعه اين موقعيتها دارند، پيشگامان حقيقي تغيير در اقتصاد و تحولات اجتماعي محسوب مي شوند. آنها تصديق مي كنند كه موفقيت و بقا در چشم اندازهاي برخواسته از فردا، نيازمند چالاكي، قوه ابتكار و خلاقيت است. علاوه بر اين كارآفريني به ريسك پذيري، نوآوري و كنش كارآفرينانه هم نياز دارد. براساس نظريات اقتصادي و تجارب حاصله در اقتصادهاي روبه رشد، كارآفرينان موتور محركه توسعه و رشد اقتصادي محسوب مي شوند و بالطبع اشتغالزايي يكي از رهاوردهاي مهم كارآفريني است.

متاسفانه در كشور ما و در چند برنامه اخير توسعه، توجه خاص به اين مهم نشده و حتي مي توان گفت كه اين مفهوم براي بسياري از دست اندركاران و افراد جامعه ناشناخته و غريب است. شـــايد به همين دليل تاكنون برنامه ريزي و بسترسازي مناسبي در حوزه هاي اقتصادي، اجتماعي و نظام آموزشي كشور براي توسعه كارآفريني بويژه در دانشگاههاي كشور صورت نپذيرفته است.

كارآفريني رقابت در كسب و كار را تقويت مي‌كند

فعاليت‌هاي جديد كارآفرينانه و يا آغاز مجدد يك كسب‌ و كار(حتي پس از انتقال يك واحد اقتصادي به مالك جديد) به افزايش بهره‌وري كمك قابل توجهي مي‌كند. اين فعاليت‌ها فشار را براي افزايش رقابت افزايش مي‌دهد و همچنين واحد‌هاي ديگر را وادار مي‌كنند كه يا كارايي خود را افزايش دهند و يا دست به ابداع بزنند. افزايش بهره‌وري و ابداع در واحد‌هاي شغلي چه در سازمان‌ها، توليد‌ات، خدمات و يا بازار توان رقابت يك اقتصاد به طور كلان را افزايش مي‌دهد. اين فرآيند به مصرف‌كنندگان امكان بهره‌گيري زياد با قدرت انتخاب بالا و قيمت‌هاي پايين را مي‌دهد.
كارآفريني توانايي‌هاي انباشته فردي را آزاد مي‌كند

  يك شغل تنها راهي براي انباشت پول و سرمايه نيست. معيار‌هاي ديگري نيز مانند امنيت، ميزان استقلال، تنوع كار‌ها و علايق نيز در يك كسب و كار مورد نظر است. سطح درآمدي بالاتر، افراد را به ارضاي نيازهاي بيشتري هدايت مي‌كند. نياز‌هايي مانند استقلال و اتكا به نفس نمونه‌هايي هستند كه با توسعه كارآفريني در افراد امكان بروز پيدا مي‌كنند. بر اساس تحقيقات انجام شده در ميان خانوار‌هاي كشور انگلستان افراد در كنار انگيز‌‌ه‌هاي مادي مانند پول و سمت، كارآفريني را راهي براي ارضاي برخي نياز‌هاي معنوي خود مانند آزادي، استقلال و كسب جنب و جوش در زندگي انتخاب مي‌كنند. در خور توجه است براي كساني كه نتوانسته‌اند شغل دلخواه خود را انتخاب كنند كارآفرين شدن ممكن است برخاسته از نياز‌هاي اقتصادي باشد. كارآفريني ممكن است فرصت يافتن موقعيت‌هاي شغلي بهتري را به آن‌ها بدهد. رضايت شغلي در ميان كارآفرينان در مقايسه با كارمندان به مراتب بيشتر است. بر اساس تحقيقات انجام شده در حدود 33 درصد افرادي كه شغل آزاد دارند و كارمندي ندارند و 45 درصد افرادي كه شغل آزاد دارند و كارمند نيز دارند از شغل خود رضايت دارند. اين در حالي است كه اين ميزان براي كارمندان در حدود 27 درصد است.
 
کارآفرینی سازمانی

علاوه بر افرادي كه مايلند كارآفرين شوند و سرمايه گذاراني كه مايلند آنها را حمايت كنند، افراد زيادي به آنچه كه به عنوان كارآفريني درون سازماني يا كارآفريني در بستر يك شركت سهامي بزرگ از آن ياد مي‌شود تمايل دارند. از اوايل دهه 1980 با اهميت يافتن كارآفريني و تاكيد شركتها بر نوآوري براي بقا و رقابت با كارآفريناني كه بيش از پيش در صحنه بازار ظاهر مي شدند، موجب هدايت فعاليتهاي كارآفرينانه به درون شركتها شدند (وانكن و ديگران، 1988، ص 16).

 همراه با رسوخ فرآيندهاي اداري و ديوان سالاري در فرهنگ شركتها، دردهه هاي 1960 و 1970، كارآفريني در سازمانهاي بزرگ به طور فزاينده‌اي موردتوجه مديران ارشد شركتها قرار گرفت تا آنها نيز بتوانند به فرآيند اختراع، نوآوري و تجاري كردن محصولات و خدمات جديد خود بپردازند. با آغاز دهه 1980، و پيشرفت ناگهاني صنايع در عرصه رقابتهاي جهاني اهميت تفكر و فرآيندهاي كارآفرينانه در شركتهاي بزرگ، بيش از گذشته موردتاكيد قرار گرفت و محققان كانون توجه خود را به چگونگي القاي كارآفريني در ساختار اداري شركتهاي بزرگ معطوف ساختند (استيونسون و گامپرت، 1985). البته لازم به توضيح است كه فعاليتهاي مخاطره آميز در كارآفريني مستقل و فردي به معناي سازماندهي يك سازمان جديد يا تاسيس يك شركت بوده، و فعاليت مخاطره آميز در مفهوم كارآفريني شركتي به معناي توسعه فعاليتي جديد در چارچوب شركت است.

يك اصل بسيار ساده موجب پيدايش كارآفرينان درون سازماني شد. اصل مزبور چنين است: در وجود انسان نعمتي قرار دارد كه او را وادار به خلاقيت مي كند، يعني چيزي پديد مي آورد كه پيش از آن بدان صورت وجود نداشته يا بدان خوبي كارنمي كرده است. چنين نتيجه مي شود كه شركتها مي توانند ازطريق تشويق كاركنان و ترغيب آنها به رفتاري همانند «كارآفرينان داخلي سازمان باعث شوند كه آنها درجهت افزايش سود، نوآوري كنند و سپس به اين افراد آزادي عمل داده شود تا بتوانند بدون درگيري با قوانين و مقررات دست و پاگير (ديوان سالاري) طرحهاي خود را به اجرا درآورند.
 
چارچوب كارآفريني سازماني

با آشكار شدن مفهوم كارآفريني بويژه مفهوم كارآفريني سازماني و ضرورت آن در توسعه سازمان و جامعه، ترديدي در تربيت كارآفرينان سازماني جهت تحقق اين هدف بزرگ باقي نمي ماند. باتوجه به اينكه در تاكيد بر اهميت كارآفريني سازماني، كارآفريناني سازماني به عنوان موتور نيرومند توسعه سازمان و جامعه خود شناخته شدند، آنچه اهميت حياتي پيدا مي كند، روشن كردن و به راه انداختن اين موتورها جهت توسعه است. براي روشن شدن موتور، كافي است استارت زده شود ولي براي استمرار فعاليت آن بايد همواره به آن سوخت رساني شود و شرايط جهت فعاليت بي نقص آن مهيا گردد. به هرحال براي آگاه شدن و شروع به حركت كارآفرينان سازماني كافي است آموزشهاي لازم در اين زمينه به آنها ارائه تا جرقه كارآفريني در ذهن آنان زده شود و درعين حال ضرورت مسئله نيز براي آنها معلوم گردد و اما براي تداوم اين حركت بايد با پرورش آنان از طريق اقداماتي مانند حمايت مديريت، ايجاد تفكر استراتژيك كارآفريني، ايجاد عوامل ساختاري و فرهنگي و ... بستر فعاليت مستمر را فراهم كرد.
 
آموزش كارآفريني سازماني

به طوركلي بنابه يك تعريف جامع، آموزش به معناي معلومات و رشد فكري است كه از راه تحصيلات رسمي و غيررسمي و مطالعه به دست مي آيد. اساس آموزش بر يادگيري است و هر سازماني مي كوشد تا كمك كند عملكرد افراد در شغلشان موثر شود. برنامه آموزشي همانا سازمان بخشيدن به اين تجربيات است به طريقي كه نگرشها يا مهارتهاي موردنياز را متناسب كرده و بهبود بخشد. بنابراين، آموزش كوششي است كه توسط سازمانها براي تغيير رفتار افراد ازطريق فرآيند يادگيري و به خاطر افزايش اثربخشي آنها صورت مي گيرد. آموزش كليه مساعي و كوششهايي است كه درجهت ارتقاي سطح دانش و آگاهي، مهارتهاي فني، حرفه‌اي و شغلي و همچنين ايجاد رفتار مطلوب در كاركنان يك سازمان به عمل آيد و آنان را آماده انجام وظايف و مسئوليتهاي شغلي خود مي‌كند. هدف از آموزش كاركنان انتقال معلومات و محفوظات نيست. هدف، انباركردن نتايج به دست آمده در ذهن كارمندان نيست. زيرا اين دستاوردها در كتابها و كتابخانه ها موجود است. آموزش و پرورش صحيح آن است كه انسان را براي جستجوي مداوم راه حلهاي جديد مجهز كند. نگرشي كه همراه با كسب دانش به دست مي آيد، به مراتب از خود دانش مهمتر است.

 اولين مركزي كه در دنيا دوره ويژه كارآفريني درون سازماني را برگزار كرد، موسسه توسعه كارآفريني در هند است. ازجمله اهداف كلان اين دوره مي توان به موارد ذيل اشاره كرد:

1- آگاه ساختن شركت كنندگان با استعدادهاي نهفته كارآفريني و هدايت آنها به سوي نوآوري.
 2- توسعه و ايجاد جو كارآفريني درون سازماني.
 3- ايجاد اطمينان در شركت كنندگان دوره مبني بر اينكه بينش و بصيرت ايجاد شده درجهت رشد و توسعه بيشتر خواهدبود.
4- كمك به توسعه شيوه رهبري كارآفرينانه در سازمان.
5- انگيزش افراد براي تبديل شدن به سردمداران موفقيت در سازمان.

موارد آموزشي در اين دوره شامل امكان سازي و ايجاد محيط كارآفرينانه براي نوآوري، ارتقا و درك فرصتها، رهبري انتقالي، توسعه انگيزه ها و تواناييهاي كارآفريني، ارائه ايده هاي خلاق، و برنامه ريزي استراتژيك براي ارائه محصول و خدمات جديد است. شركت كنندگان در اين دوره مديران بخش دولتي و مدير - مالكان شركتهاي صنعتي (توليدي و خدماتي) هستند، ‌كه در ابتداي دوره مورد‌ آزمون تشخيص ويژگيهاي روانشناختي قرار مي گيرند.

ازجمله برنامه هاي آموزش كارآفريني برنامه SIYB است كه توسط سازمان بين المللي كار ارائه و در بيش از 60 كشور درحال توسعه اجــرا گرديده است. برنامه آموزشي SIYB برنامه اي آموزشي و مشاوره‌اي است كه به منظور تربيت و پرورش كارآفرينان در واحدهاي كوچك (اعم از صنعتي، خدماتي و تجاري) تنظيم شده است. برنامه آموزشي SIYB دربرگيرنده بسته هاي متنوع آموزشي است. بسته هاي SYB و IYB مهمترين بسته هاي اين برنامه آموزشي هستند. برنامه SYB برنامه اي است آمــوزشي براي كساني كه ايده اي براي راه اندازي كسب و كار عملي دارند. و برنامه IYB به آموزش اصول و مفاهيم مديريتي و روشهاي اداره بنگاه به صاحبان و مديران واحدهـاي كوچك توليدي و خدماتي كه درصـــدد رشد و توسعه بنگاه خويش هستند مي پردازد. طي يك دهه از اجراي برنامه SIYB توسط سازمان بين المللي كار در كشورهاي جهان بيش از يكصد هزار كارآفرين تحت آموزش قرار گرفتند و تحقيقات نشان مي دهد كه شركت كنندگان از برنامه راضي بوده و آن را مفيد يافته اند و برنامه ها به نظرشان بي ربط نبوده است و همچنين تحقيقات نشان مي‌دهد كه آموزشهاي IYB بر ميزان اشتغال و سودآوري بنگاهها تاثير جديدي برجاي گذاشته است.

 پرورش كارآفرينان سازماني

آموزش از هر نوعي كه باشد وقتي مفيد واقع مي شود كه نتايج خود را در عمل نشان دهد. وقتي مي‌توان ادعا كرد كه يادگيري در يك فرد اتفاق افتاده و فرد چيزي را از آموزش ارائه شده به وي آموخته است كه تغيير معني داري را در رفتار و اقدامات عملي وي مشاهده كنيم. اين مسئله در مورد سازمان نيز صادق است به طوري كه وقتي يادگيري در سازمان اتفاق مي افتد كه در عملكرد سازمان تغيير محسوس ايجاد شده باشد و ناگفته پيداست كه سازمان مجموعه اي از افراد انساني و يادگيري و دانش آن نيز مجموعه‌اي از آموخته‌هاي كاركنان آن سازمان است. بنابراين، براي ارائه هر نوع آموزشي چه در سطح فردي و چه در سطح سازماني بايد از ابتدا به فكر تاثير عملي آن آموزش بوده و تمهيداتي انديشيد كه زمينه تغييرات رفتاري در فرد و تحولات عملكردي در سازمان ايجاد كند.

مبدع واژه كارآفريني سازماني يعني پينكات در مقاله‌اي كه در سال 1978 انتشار داد، اصول استقرار و پرورش كارآفريني سازماني را به شرح زير توضيح داد ( PINCHOT: 1978) :
براي تبديل شدن به يك كارآفرين سازماني، فرد مي بايست ريسك فعاليتي كه براي او ارزش دارد را بپذيرد و در اين راه از هزينه هاي مادي و معنوي نظير كاهش 20 درصد حقوق نهراسد. پاداشهايي ناشي از موفقيت در يك پروژه كارآفرينانه بايد بين شركت و كارآفرين به روش عادلانه اي تسهيم شود و به همين منظور بايد كميته مورداعتمادي براي خريد و ارزيابي پروژه پايان يافته تشكيل شود. كارآفرين سازماني مي بايست فرصت كافي براي خلق سرمايه (در درون سازمان) داشته باشد. كارآفرين سازماني موفق علاوه بر پاداشهاي نقدي، كنترل كامل مقدار معيني از بودجه R&D را به دست مي آورد و دستان او در سرمايه گذاري منابعي كه به نيابت از شركت دراختيار او قرار داده است، آزاد است. شركت بايد به كاركنان اجازه كارآفرين شدن را بدهد. كارآفرينان سازماني موفق نمي بايست توسط انضباط دروني شركت، محدود شوند. كارآفريني كه سرمايه ندارد، براي شروع يك كسب و كــار جديد مي بايست به دنبال سرمايه گذاران ريسكي در درون سازمان باشد. سرمايه گذاران ريسكي افرادي هستند كه بر روي پروژه هاي جديد و نوآورانه كاركنان كارآفرين سرمايه گذاري مي‌كنند. اگر كالا يا خدمت جديدي توسط كارآفرين سازماني ارائه گرديد، ‌آن محصول نمي‌بايست به صورت كاسبكارانه و سودجويانه‌‌اي به ساير قسمتهاي شركت تحويل يا فروخته شود. كسب و كار جديد مي‌تواند مقدمات يك بخش جديد در درون يا حتي به عنوان يك شركت جديد كه مالكيت آن به عهده شركت مادر خواهدبود، سازماندهي شود. ممكن است انرژيهاي بي حد كاركنان كارآفرين موجب بروز مشكلاتي براي مديريت مركزي گردد اما آنها بايد بدانند كه مزاياي كارآفرينان سازماني بيشتر از مضار آن است و مديران مي توانند درك كنند كه خوشامدگويي به چالشها شروع شده است.

پينكات در ادامه براي استقرار مناسب كارآفريني درون سازماني پيشنهادات ذيل را ارائه مي دهد:
يك گروه منتخب از كاركنان شركت در مدرسه كارآفرينان، بويژه در بخش كارآفريني سازماني حضور يابند.
يك گروه مشاوره در زمينه ايجاد و برقراري سيستم هاي شبه كارآفرينانه در درون سازمان انتخاب و استخدام گردد.

شركت مشاوره‌اي به همراه مديران شركت به وضع قوانيني نظير چگونگي مشاركت ساير بخشهاي شركت (مثل توليد و فروش) در ضرر و زيان توليد يك محصول يا فرآيند جديد در نقاطي كه قرار است كارآفرينان فعاليت كنند، مي پردازند.

شركت مشاوره اي به همراه مديران شركت به عنوان اعضاي گروه اوليه سرمايه داران داخلي عمل مي كنند و هدف آنان انتخاب پروژه هاي كارآفرينانه اي است كه شركت قصد دارد بر روي آنها سرمايه گذاري كند. شركت مشاوره اي به كارآفرينان سازماني درخصوص چگونگي راهبري پروژه و بهبود ايده ها مشاوره ارائه مي كنند.

شركت مشاوره‌اي با همكاري مديران، به شناسايي و رديابي كارآفرينان بالقوه و نيز نوع مراودات و تعاملات آنان در درون سازمان مي پردازند.

ابعاد ساختاري كارآفريني سازماني

پيچيدگي: اگر سازمان در سطح افقي (تعداد مشاغل و وظايف) و يا در سطح عمودي (تعدد پستهاي مديريتي) از پيچيدگي برخوردار باشد و ارتباطات سازماني آن قانونمندتر و رسمي تر شود، امكان تعامل گروهي در سازمان به شدت تقليل مي يابد و اين امر سازمان را از اهداف كارآفريني خود دور مي سازد. تحقيقات انجام شده در اين رابطه نيز مؤيد رابطه منفي پيچيدگي ساختار و كارآفريني سازماني است.

رسميت: در شرايطي كه سازمان از رسميت بالايي برخوردار باشد، ‌افراد آزادي عمل ندارند. كارها از انعطاف قابل قبول و قابل تحمل برخوردار نيست و بروز رفتارهاي مختلف ازجانب كاركنان سلب مي گردد. در اين شرايط چون يادگيري نقشي در پيشبرد برنامه و ارتقاي عملكردها نخواهد داشت لذا كاركنان تمايل به يادگيري را نيز از دست خواهند داد. درحالي كه در سازمان كارآفرين، يادگيري، انعطاف پذيري و پذيرش خطر ازسوي سازمان اصول محوري محسوب مي‌شوند. به عبارتي ديگر، سازمان در شرايطي مي‌تواند كارآفرين قلمداد گردد كه ضمن پذيرش خطر، قدرت تصميم گيري و قضاوتهاي شايسته را به اعضا خود واگذار و در انجام امور اجازه به كارگيري خلاقيتهاي فردي را به آنها صادر كند. اين امر زماني ميسر مي‌گردد كه ميزان دستورالعملها، بخشنامه‌ها و استانداردهاي عملياتي تاحد امكان تقليل يابد و فرصت براي بروز توانايي به كاركنان داده شود. با اين وصف، رابطه كارآفريني سازماني و رسميت رابطه‌اي معكوس خواهد بود.

تمركز: در سازمانهاي كارآفرين كه اختيارات تصميم گيري مي بايست به واحدها و افراد تفويض شده باشد تا بتوانند در زمان مناسب حركت مناسب را طراحي و به اجرا درآورند، مفهوم تمركز رنگ مي‌بازد و باتوجه به خلاقيت، استعداد و قدرت فكري و اجرايي متخصصان و كارشناسان اين گونه سازمانها، عدم تمركز جلوه شفافي پيدا خواهدكرد. اين درحالي است كه ديگر ابعاد محتوايي سازمان بويژه اندازه و فناوري نيز بر سطح تمركز تاثير بسزايي دارند. به طوري كه هر قدر اندازه سازمان بزرگتر شود و يا سازمان از وجود متخصصان مجرب بهره گيرد و شبكه ارتباطي متناسب با فناوري روز دراختيار داشته باشد، مساله تفويض اختيار و تمركززدايي بيشتر معني پيدا مي كند. اگر كاركنان ازنظر تخصصي واجد شرايط لازم باشند خطرات مربوطه به تفويض اختيار كمتر مي شود و زمينه تمركز زدايي بيشتر فراهم خواهدشد.

فرهنگ سازماني: فرهنگ سازمان نشان دهنده مجموعه اي از ارزشها، باورها و هنجارهايي است كه سازمان در آنها با كاركنان وجوه مشترك دارد از ويژگيهاي سازمانهاي كارآفرين داشتن فرهنگ انعطاف پذيري يا كارآفريني است (بدان معنا كه) از مجراي انعطاف پذيري و ازنظر استراتژيك به محيط خارجي توجه شده و كوشش مي شود تا نيازهاي مشتريان تامين گردد. در اين فرهنگ، هنجارها و باورهايي موردتاييد است كه بتوان بدان وسيله علائم موجود در محيط را شناسايي و تفسير كرد و بر آن اساس واكنش مناسب از خود نشان داد، يا رفتاري مناسب در پيش گرفت. چنين سازماني بايد در برابر طرحهاي جديد به سرعت از خود واكنش نشان داده و توان اين را داشته باشد كه تجديد ساختار كند و براي انجام يك كار جديد، مجموعه رفتارهاي جديدي را در پيش بگيرد».

«سازمانهايي كه داراي فرهنگ و ساختار غيرقابل انعطاف باشند، براي ايجاد همكاري و وحدت در دوران بحران، دچار آشفتگي مي شوند درحالي كه سازمانهايي كه امكان برقرار كردن رابطه مخصوصاً روابط غيررسمي و انعطاف پــذير را در ساختار خود پيش بيني مي كنند، عوامل مثبت و موثري براي ترغيب و رشد خلاقيت و نوآوري در سازمان خود به وجود مي آورند.
 
عوامل تسهيل كننده در رشد کارآفرینی

حمايت مديريت: ارزشها و فلسفه مديريت و ميزان حمــــايت مديريت ارشد از افراد ريسك پذير و نوآور در سازمانهاي كارآفرين اهميت بسزايي دارد و اساساً حمايت مديريت يكي ازمهمترين عوامل در بين پنج عامل اصلي كارآفريني سازماني - يعني تشويق و پاداش، ساختار سازماني، ريسك پذيري، دسترسي به منابع، و حمايت مديريت است تحقيقات زيادي درخصوص اين عامل انجام شده و خصوصيات ذيل در مديريت ارشد سازمان، مبين حمايت مديريت از كارآفريني است.

خصوصيات شخص مديرعامل؛
تغذيه مالي براي شروع و حركت طرحهاي نو.
استفاده از ايده هاي جديد كاركنان.
سازگاري ارزشها و فلسفه مديريت يا كارآفريني.
اعتقاد به مديريت مشترك.
تحمل انحراف از قواعد.
قدرداني از افراد ريسك پذير.
قدرت تصميم گيري مديريت ارشد.
قبول مسئوليت فعاليتهاي كارآفرينانه.
پذيرش ريسك به عنوان خصيصه اي مثبت.
تنوع در حمايتهاي مالي.
قدرداني از افراد صاحب ايده.
تجربه نوآوري مديريت ارشد.
حمايت از طرحهاي آزمايشي كوچك.

تفكر استراتژيك: يكي از تمهيدات بسيار مهمي كه نقش قابل ملاحظه اي در پرورش مفاهيم آموزشي در دو سطح فردي و سازماني داشته و بستر لازم جهت عملي شدن آن مفاهيم را به صورت تغييرات رفتاري و عملكردي فراهم مي آورد ايجاد تفكر استراتژيك در سازمان است. تفكر استراتژيك در دو سطح فردي و سازماني با جامعيت و دورانديشي خاصي كه ايجاد مي كند باعث درك بهتر سازمان و محيط آن شده و به خلاقيتهاي مكرر منجر مي شود. ازطرف ديگر، زمينه ارتباطات و تعامل بيشتر بين مديران و كاركنان را فراهم آورده و باعث بهره برداري از نبوغ و خلاقيت كاركنان در سازمان مي شود.

كارآفريني سازماني در راستاي بهبود عملكرد سازماني را به همراه دارد و در نگاه مي توان گفت اثر سينرژيك بر توسعه بلندمدت جامعه در ابعاد مختلف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را به دنبال خواهد داشت، از اين رو آموزش و پرورش نيز كه در سازمانهاي مختلف كشور ما تشنه توسعه است ضرورتي دوچندان پيدا مي نمايد.

چگونگی مدیریت پارک های علمی و تحقیقاتی و مراکز رشد
پارکهای علم و فناوری زیرساختی برای حمایت از شرکتهای کوچک و مشاغل مبتنی بر کارآفرینی دانش محور هستند. وظیفه این پارکها حمایت مالی، معنوی و قانونی، ارایه تجهیزات و امکانات لازم، مشاوره و تامین فضای کاری برای شرکتهای کوچک و متوسط نوآور است. دیدگاه اصلی تامین واسطهای ارتباطی بین دانشگاه و صنعت است.

از جمله مزیتهای شهرک، تجمیع شرکتهای دانش محور، سرویس دهی بهتر به آنها، بهره گیری از ظرفیتهای علمی و پژوهشی دانشگاهها می باشد.
یکی از مهمترین مزیتهای استقرار شرکتها و موسسات دانش محور در پارک علم و فناوری شیخ بهایی استفاده از ماده 47 قانون برنامه چهارم توسعه كشور است که مطابق با اين ماده شرکتهای مستقر در پارکهای علم و فناوری از تمام قوانین و مقررات مناطق آزاد برخوردارند. برگزاری جشنواره کارآفرینی، راه اندازی شبکه و صندوق پژوهش و فناوری و پارک علمی کودکان از دیگر دستاوردهای شهرک علمی و تحقیقاتی است.

تشکیل کنسرسیوم مشترک بین شهرک علمی و تحقیقاتی و دانشگاه ها به منظور استفاده از تواناییهای هر چه بیشترشان.  توجه ویژه استانداری ها به عناصر نوآوری و فناوری در بحث کارآفرینی و پیگیری ایجاد کریدور علم و فناوری از دیگر اولویتهاست. حمايت هاي مالي از شركت ها و بنگاه هاي اقتصادي دانش محور از طريق تسهيل در نظام بانكي در پرداخت تسهيلات ويژه نيز گامي مهم در رونق و پيشبرد اهداف پارك علمي و تحقيقاتي و مراكز رشد محسوب مي گردد.

کارآفرینی دیجیتالی (Digital Entrepreneurship)

کارآفرینی دیجیتالی از مهم ترین زیر ساخت های اشتغال مولد در هزاره سوم تلقی شده است و کشورهای صنعتی جهان، به کشورهای گروه هشت، در این زمینه رفتار های سازمانی ارزنده ای در اختیار دارند. کارآفرینی دیجیتالی فرصتی برای استفاده از نیروهای خلاق ، با کم ترین هزینه و حداکثر اثر بخشی در کسب و کار است .

کارآفرینی دیجیتالی امروزه در روش های کسب و کار بیل گیتس ، رهبر مایکروسافت عینیت یافته است. روشی که " گیتس" جوان را به همراه همکارش، ظرف دو دهه به ثروت مندترین انسان کره زمین تبدیل کرد. مزیت رقابتی و پتانسیل ممتاز تولید در عرصه IT ، مولفه های اصلی رونق کسب و کار در این حوزه به شمار می رود.

کارآفرینی دیجیتالی اکنون به نوعی در مراکز آموزش عالی کشور در حال بررسی و آموزش اولیه است و امید است زمینه های بروز واقعی آن در کسب و کار كشور، روز به روز افزایش یابد.
شرکت گوگل، یکی دیگر از موفقان عرصه کارآفرینی دیجیتالی است. شرکتی که با 2000 کارمند و گردش مالی چند میلیارد دلاری، تنها از طریق www.google.com، بیش از 300 میلیون مخاطب در ماه دارد.

هنوز آماري در دست نيست که تا چه اندازه ، افرادي که به دنبال خلق کسب و کارهايي در دنياي ديجيتالي در کشور مي روند، به حداقل هاي لازم در توليد، کسب و کار و مديريت و هنر ارتباطات، بهره مند هستند. البته آماري که در اوايل سال 85 از سوي سازمان فني و حرفه اي کشور منتشر گرديد، نشان مي دهد که بيش از 85 درصد از متقاضيان اشتغال در کشور، از حداقل هاي علمي و عملي براي اشتغال آفريني و حتي استخدام در يک سازمان، برخوردار نمي باشند. مشخص است که ضعف منابع انساني مقتدر و آگاه در كارآفريني سازمان هاي ديجيتالي يک مسئله راهبردي و فوق العاده حساس است. از اين رو دولت و دانشگاه ها بايد برنامه اي براي پرورش و تربيت افراد در اين عرصه در اختيار داشته باشند. قطعا سطوح تربيت و آموزش کساني که قصد دارند در زمينه فرآيند: رهبري، مديريت واحدها، کاربري فرصت هاي شغلي و مسائل ديگر را در اختيار داشته باشند، با هم متفاوت است. فراهم کرن اين فرصت هاي آموزشي در سطوح مختلف، نياز مهمي است که بايد به آن توجه کرد.

درکشوري مثل آمريکا، مراکز زيادي براي آموزش و تربيت افراد براي خلق و مديريت و گسترش فرآيندهاي کسب و کار در سازمان هاي ديجيتالي وجود دارد که اين امر، بستر را براي موفقيت سازمان هاي ديجيتالي فراهم مي کند.

اهتمامي که اکنون درکشور در جهت توسعه ضريب نفوذ IT در جامعه و فراهم کردن بسترهايي براي تعريف دوره هاي جديد در سطح کارشناسي ارشد براي توسعه اموري چون بازاريابي، مديرتي کارآفريني، تجارت الکترونيک و امثالهم پديد آمده است، رويکرد خوب و جواني که اکنون درحال شکل گيري است اگر خواهان سازمان هايي مثل گوگل هستيم، بايد از همه جهات، زير ساختهاي لازم را فراهم کنيم و در اين راه همه عوامل از جمله دولت، صنعت، دانشگاه و همه افراد علاقمند به حضور در اين حوزه، بايد اهتمام جدي به خرج دهند.
 
نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در کارآفرینی

عبارت اقتصاد جدید به تدریج رواج یافته و چشم انداز تازه ای را ترسیم میکند که با گسترش فناوری اطلاعات همراه است. درچنین اقتصادی، فناوری اطلاعات و ارتباطات گسترش و اهمیت فزاینده ای پیدا می‌کند. جامعه انسانی طی قرون گذشته، تاثیرات قابل توجهی از تغییرات فناوری پذیرفته است. ICT  به ارضای نیازهای ارتباطی و اطلاعاتی که به ایجاد دانایی کمک میکند، میپردازد و امکانات جدیدی برای تبادل اطلاعات ایجاد میکند.ICT توان بالقوه ای دارد تا به قابلیت انسان برای ایجاد دانش جدید بیافزاید.

فرانک وبستر در کتاب نظریه های جامعه اطلاعاتی بیان میدارد که نخستین تعریف از اطلاعات که به ذهن خطور میکند، تعریف معناشناختی است. اطلاعات معنی دار دارای یک موضوع بوده و محتوای آن، آگاهی یا دستوری درباره چیزی یا کسی است. اما " کنت ارو "  معتقد است که معنای اطلاعات بطور مختصر و کوتاه عبارتست از کاهش در عدم قطعیت. اطلاعات کاربر را قادر می سازد تا در مورد چیزی شناخت پیدا کند و از آن دانایی برای برقراری ارتباط، یادگیری، تفکر، تصمیم گیری و نوآوری در موقع نیاز استفاده نمايد.

نظریه شبکه های اجتماعی در رابطه با کارآفرینی

طبق نظریه شبکه های اجتماعی، کارآفرینی فرآیندی است که در شبکه متغیری از روابط اجتماعی واقع شده است و این ارتباط اجتماعی میتواند کارآفرین را با منابع و فرصتها ، محدود یا تسهیل کند. توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات باعث ایجاد شبکه ای عظیم با مقیاس جهانی (اینترنت) شده است. در کشورهای پیشرفته، اینترنت یکی از مهمترین ابزارهای کارآفرینان است. این افراد از طریق این شبکه بر قابلیت های خود افزوده و از مزایای آن بهره میگیرند.
 
کارآفرینی، موتور توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات

با کارآفرینی است که نیازها شناخته میشود و با رفع نیازها، پیشرفت حاصل میشود. کشورهای صنعتی به این دلیل پیشرفته‌اند که در فناوری اطلاعات پیشرفت کرده اند و توسط آن هم اقتصاد جهان را در اختیار گرفته و هم تبدیل به قدرت نظامی شده اند و حال فرهنگ جهان را به سوی خواسته های خود هدایت میکنند. کارآفرینی اطلاعات در سطوح مختلف سخت افزار، نرم افزار، اطلاعات و ارتباطات قابل انجام است. در هریک از این سطوح، فرصت های بسیاری برای کارآفرینی وجود دارد که نیازمند حمایت مرکز سرمایه گذاری و تلاش های کارآفرینانه است و جالب اینکه کارآفرینی در حوزه اطلاعات، بسیار راحت تر و عملی‌تر از کارآفرینی در سایر حوزه ها است. به عنوان مثال، در حوزه نیروگاه هسته ای به دلیل کاربرد محدود، ایده های کمتری وجود دارد. به علاوه سرمایه گذاری فوق العاده زیاد و در صد امکان پذیری کم، مانع هر فعالیت کارآفرینانه است، در حالیکه در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات با گستردگی بسیار زیاد، ایده‌های بسیاری خلق می شود و میزان سرمایه‌گذاری مورد نیاز که ایده‌ها را به نتیجه برسانند، چندان زیاد نیست.

نقش دولت در کارآفرینی فناوري اطلاعات

ملاحظه شد که فناوری اطلاعات و ارتباطات، تحولات زیادی در کلیه فعالیتهای اجتماعی از جمله کارآفرینی به وجود آورده و به عنوان مهم ترین ابزار کارآفرینی مدرن مورد توجه قرار گرفته است. همچنین کارآفرینی در فناوری اطلاعات پهنه وسیعی برای فعالیت دارد. کارآفرینی لازمه توسعه فناوری و توسعه فناوری بستر کارآفرینی است. بر این اساس اهمیت نقش بستر سازی کارآفرینی و وظیفه دولت مشخص میشود. دولت باید بستر کارآفرینی در حوزه فناوری اطلاعات را که همان شبکه های ارتباطی و اطلاعاتی است، توسعه دهد و امکان دسترسی آسان همه به این شبکه را فراهم کند، ضمن اینکه فرهنگ استفاده از شبکه را ایجاد کرده و گسترش دهد و قوانین و مقررات لازم را تدوین و اجرا کند.
 
پدیده فرار مغزها که خصوصا در فناوری نو بیشتر رایج است از نتایج ضعف کارآفرینی در کشورهای در حال توسعه است. بسیاری از نیروهای تحصیل کرده این کشورها، صرفا عملی بار آمده و تربیت شده اند و باید توسط دیگران مدیریت شوند و از سوی دیگر، افرادی هم که شخصیت کارآفرینی دارند، بستر کارآفرینی را در این کشورها نمی یابند. کارآفرینان می توانند مشاغلی را در زمینه فناوری برای متخصصان داخل کشور ایجاد کنند و در اثر رضایت شغلی که بوجود می آورند، علاوه برکلیه مزایای کارآفرینی، از فرار مغزها نیز جلوگیری کنند.

آیین نامه اجرایی گسترش بنگاههای کوچک اقتصادی زود بازده و کارآفرین
هیات وزیران در مورخ 19/8/84 بنا به پیشنهاد سازمان مدیریت و برنامه ریزی وزارت کار و امور اجتماعی، اقتصاد و دارایی و بانک مرکزی و باستناد اصل « 138 » قانونی اساسی و موادی از برنامه چهارم توسعه، آیین نامه مذکور را مصوب و برای اجراء ابلاغ نموده است موارد مورد تاکید در مصوبه مذکور :

 1 ـ اهداف شامل :
1. ساماندهی بنگاههای کوچک زودبازده .
2. توزیع عادلانه در مناطق بویژه مناطق محروم .
3. توزیع عادلانه درآمد بین اقشار مردم، بویژه مردم مناطق محروم .
4. افزایش تولید و صادرات آن .
5. افزایش تسهیلات بانکی .
6. تقویت کارآفرینی اشتغالزایی و افزایش فرصتهای شغلی
2 ـ تعریف بنگاه کوچک : واحدهای کمتر از 50 نفر
3 ـ دامنه شمول آیین نامه : تمام اشخاص حقوقی و حقیقی در بخشهای کشاورزی، صنعت، معادن، خدمات، فرهنگ و آموزش.
4 ـ منابع اعتباری: تمامی منابع نظام بانکی کشور که قابلیت اعطای آن به بخش تعاونی و خصوصی باشد .
5 ـ سایر موارد و نقش شوراي برنامه ریزی استان و کمیته های اشتغال استانها.

تجارب موفق سایر کشورها

یکی از راهکارهایی که تاکنون در کشورهای شبیه کشور ما به جهت جمعیت و بحران بیکاری و ناکارآمدی عوامل تولید بحث ایجاد بنگاههای اقتصادی کوچک بوده است مانند استرالیا- چین- ژاپن و سایر كشورها، دلیل اینکه بنگاههای کوچک در ایجاد اشتغال می توانند سهم بسزایی داشته باشد :

1. مشارکت عمومی مردم در ایجاد این بنگاهها بجهت نیاز به منابع مالی و غیر مالی محدود.
2. بهره وری حاصل از این بنگاهها نسبتاً و بطور ملموس به مردم یا اقشار متوسط جامعه میرسد.
3. با توجه به افزایش بیکاران خصوصاً زنان و تجصیل کردگان از یک طرف و عدم امکان دولت برای ایجاد شغل برای همه مردم ، این بنگاهها میتوانند در ایجاد مشاغل برای مردم و به اصطلاح ایجاد اشتغال غیرمزد بگیری و متکی به خود گام بردارند.
4. یکی از محاسن ایجاد بنگاههای اقتصادی کوچک این است که این بنگاهها بصورت منطقه‌ای می‌توانند اولاً : پتانسیل بالقوه را شناسایی و ثانیاً : با توجه به پتانسیل موجود ( نیروی انسانی ـ منابع سرمایه و مدیریت منطقه ای ) محصول و یا خدمت خاص منطقه را تولید تا نیازهای منطقه برآورد سازنند و بیکاران بکار گرفته شوند .
5. شاید یکی از عادلانه ترین شیوه توزیع درآمد ایجاد بنگاههای اقتصادی کوچک میباشد در واقع بر اساس منحنی لورنز، ضریب چنین توزیع درآمد برابرتر خواهد شد و این یک کار علمی در تمام دنیاست.
6. دولت وظیفه دارد بستر لازم برای اشتغال را ایجاد کند و با ایجاد صنایع مادر و تخصصی با توجه به هزینه بر بودن و همچنین ایجاد راههای مواصلاتی برق ـ آب و گاز را به عهده گیرد. لذا اگر دولت به این امور بپردازد و بحث تولید کالا و خدمات را به مردم واگذار نمایند که این هدف نیز بوده و هست یکی از راهکارههای لازم ایجاد و گسترش بنگاههای کوچک اقتصادی است.
 
منابع و ماخذ:

- آذر هوش و ديگران، 1377، ميزگرد تخصصي: توسعه كارآفريني، تنگناها و راهكارها»، تدبير شماره 90.
- احمدپور دارياني، محمود، 1380، كارآفريني، انتشارات شركت پرديس. احمدپور دارياني، محمود و مقيمي محمد، 1380، نقش آموزش كارآفريني در بهبود دانش صاحبان كسب و كار كوچك»، تدبير شماره 113.
- استونر جيز اي.اف، فري من، آر. ادوارد و گيلبرت، دانيل آر. 1379، مديريت، ترجمه دكتر علي پارسائيان و دكتر سيدمحمد اعرابي، دفتر پژوهشهاي فرهنگي.
- اسدنژاد بهروز، 1381، بررسي ميزان كارآفريني سازماني در شركت بيمه ايران، پايان نامه كارشناسي ارشد، رشته مديريت صنعتي، دانشگاه علامه طباطبايي.
- اسكنداني حميد، 1379، ويژگيهاي كارآفرين و كارآفرينان ايراني، مجله صنعت و مطبوعات، شماره 76.
- خليلي شوريني سهراب، 1375، تاثير آموزشهاي رسمي در ارتقاي سطح بهره وري، مجموعه مقالات سمينار بررسي شيوه هاي عملي ارتقاي بهره وري نيروي انساني، برگزار كنندگان: دانشگاه علامه طباطبايي و سازمان امور اداري و استخدامي كشور، تهران.
- دفت ريچارد ال، 1380، تئوري و طراحي سازمان، ترجمه دكتر علي پارسائيان و دكتر سيدمحمد اعرابي، دفتر پژوهشهاي فرهنگي.
- دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج آ - ابوسعد، تهران، چاپخانه مجلس، سال 1325 خورشيدي.
- شفيعا محمدعلي، 1371، كارآفريني با پيوند دانشگاه و صنعت، اولين كنگره ملي مهندسي صنايع و بهره‌وري.
- صمدآقايي جليل، 1377، شناخت بستر سازماني مناسب براي جذب و رشد كارآفرينان، پايان نامه كارشناسي ارشد، سازمان مديريت صنعتي.
- صمدآقايي جليل، 1378، سازمانهاي كارآفرين، انتشارات مركز آموزش مديريت دولتي.
طباطبايي سيدمرتضي، 1372، كارآفرين و كارآفريني دروني، تدبير، شماره 38.
- لامعي بهزاد، 1378، آموزش كارآفريني در ايران و بررسي موانع قانوني رشد كارآفرينان در صنايع كوچك ايران، موسسه كار و تامين اجتماعي.
- مشبكي اصغر و تيمورنژاد، 1378، رويكرد راهبردي و عملياتي به مديريت تحول سازماني، انتشارات هيأت.
- موسوي بازرگاني سيدجلال، 1378، تعيين ضوابط طراحي برنامه هاي آموزش و پرورش كارآفرينان در ايران براساس مطالعه تطبيقي برنامه هاي مشابه جهاني، پايان نامه كارشناسي ارشد، سازمان مديريت صنعتي.
- وارث سيدحامد، 1378، كارآفريني دوستي، مجله تحول اداري، شماره خرداد.

فهرست سایت های مرجع:
  www.intrapreneur.com
www.businessweek.com
www.cbsc.org
www.enterweb.org
www.entre-ed.org
www.entreworld.com
www.findarticles.com
www.independentmeans.com
www.opens.org
www.siast.sk.ca
www.paulandsarah.com
www.strategis.ic.gc.ca
www.youthbusiness.com

ارسال به دوستان
وبگردی