سلامت نیوز: برای یک کودک، مدت زمان سه سال میتواند به اندازه یک عمر به نظر برسد. در سه سال کودک خردسال می تواند به سن پیشدبستانی و آموزش برای خواندن و نوشتن برسد. در سه سال میتوان شاهد بود که یک کودک دبستانی به سن نوجوانی رسیده و به دنیای هیجانآمیز تحصیلات متوسطه وارد شود. سه سال میتواند یک نوجوان دمدمی مزاج پانزدهساله را به یک دانشجوی جوان مغرور در اولین روز ورودش به دانشگاه تبدیل کند. اما برای کودکان سوری چنین نیست.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روابط عمومی یونیسف در ایران سه سال گذشته طولانیترین زمان زندگی این کودکان بوده است. و برای بیشتر آنان چیزی جز زیان و ناامیدی به بار نیاوردهاست.
امروز، آنان در جایی زندگی میکنند که زیان بارترین مخاصمه برای کودکان در تاریخ اخیر منطقه درجریان است. بیش از 5/5 میلیون کودک سوری آیندة خود را در محاصرة جنگ میبینند. برآورد میشود که حدود یک میلیون از کودکان سوری تحت محاصره و درمناطق غیرقابلدسترسی بسر میبرند که دستیابی مرتب به آن مناطق برای یونیسف و سایر سازمانهای بشردوستانه همکار غیرممکن است.
این گزارش به تأثیر مفرط این سه سال خشونت و نقض حقوق کودکان میپردازد، اعم از آنانی که هنوز در داخل کشور هستند، یا آنها که به عنوان پناهنده در خارج از مرزها بسر میبرند. گزارش به ارزیابی بحرانی که منطقه در بلندمدت با آن روبرواست میپردازد، زیرا که رشد سالم و فعال میلیونها کودک تحتتأثیر سوءتغذیه و بیماری، عدم برخورداری از فرصتهای آموزشی و تأثیرات روانشناختی تجربیات و صدمات آسیبزای دوران جنگ قرارگرفتهاست.
ازهمهمهم تر، گزارش اخطار میدهد که یک سال دیگر منازعه میتواند هزینههایی بیشتری را بر دوش افراد بگذارد. یک سال دیگر بدون آموزش، بدون حمایت مناسب برای درمان صدمات روانشناسی، یک سال دیگر رشد ناسالم و سرکوبشده، یک سال دیگر قرارگرفتن در معرض خشونت بیرحمانه، به معنای بسیاری از این یک سالهای دیگر برای کودکان سوریه خواهد بود.
این به معنای زیان غیرقابلبازگشت مهارتهای آنان و فهم این موضوع است که آنان نیز همانند بزرگسالان میخواهند نقش خود را در بازسازی جامعه و بازیابی پایداری منطقه برعهده گیرند. میلیونها نوجوانِ درمعرض خطر، ودرواقع، نسلی ازدسترفته.
بعدازسهسال نزاع و آشوب، سوریه اکنون یکی از خطرناکترین مکانهای روی زمین برای کودکان است.
هزاران هزار کودکان سوری، جان و یا اعضای خود و تقریباً هرجنبهای از کودکی خود را از دست دادهاند. آنان کلاسهای درس و آموزگاران خود را ازدست دادهاند، برادران و خواهران، دوستان، مراقبان، خانهها، و ثبات و پایداری خودرا ازدستدادهاند. بجای یادگیری و بازی، بسیاری ازآنان مجبورند به کار پرداخته، یا برای جنگیدن استخدامشده و یا ناگزیرند به بیکاری اجباری تندردهند.
نرخ تلفات کودکان بالاترین میزان ثبتشده در هر نزاع دیگری است که اخیراً در منطقه روی دادهاست: درحالیکه برآورد میزان موارد مرگ و جراحت دشوار است، برآوردِ محافظهکارانة سازمان ملل متحد نشان داده که حداقل 10000 کودک کشتهشدهاند. تعداد واقعی نیز بنظر میرسد که بیشتر از اینها باشد.
کاهش میزان دسترسی کودکان سوری به آموزش حیرتآور است. امروز تقریباً سهمیلیون کودک درسوریه و درکشورهای همسایه قادر نیستند که بطور مرتب به مدرسه بروند. این تعداد تقریباً نیمی از جمعیت کودکان مدرسهای در سوریه را تشکیل میدهد.
بافت اجتماعی سوریه به گونه ای منظم درحال متلاشی شدن است. تخمینزدهمیشود که حدود سه میلیون ساختمان بهمراه بخش عمدهای از زیرساختهای حیاتی کشور منهدم شدهاست،. بیش از شش میلیون نفر تاکنون در کشور ناگزیر به ترک اجباری خانمان خود شدهاند، واین بدان معنی است که بیش از یکسوم از کودکان سوری دیگر در خانه یا جوامع خود بسر نمیبرند.
تجربة مخاصمات سوریه برای کودکان خردسالتر آنچنان «عادی» شده که زندگی پیشازجنگ برای آنان به خاطراتی دور تبدیل شدهاست.
کودکان پناهنده نیز در رنج به سر میبرند
از هر 10 کودک یکی – یعنی بیش از 2/1 میلیون کودک – از کشور فرارکرده و در کشورهای همسایه پناهنده شدهاند. و این تعداد به طور روزافزونی اضافه میشود. تا پایان ژانویه 2014، تعداد 37498 کودک سوری بعنوان پناهنده متولد شدهاند.
در این میان کودکان، شهامت، انعطاف و شفقت حیرتآوری از خود نشان دادهاند. نظرات فردی کودکان که درجایجای این گزارش آمده شاهدی براین مدعاست. به رغم ازدستدادن اعضای خانواده، جراحتهای وارده به آنان، به رغم آنکه ناظر انهدام خانهها و اجتماعات خود بودهاند و به رغم ترسهای ناگفته که با خود همراه دارند، کودکان سوریه همچنان براین باورند که آنها میتوانند رویاهای کودکی خود را بازیابند – واینکه کشور خود را نیز میتوانند نجات دهند.
کودکان بزرگتر برای دوستان و بستگان خردسالتر خود جایگاه آموزگار، مراقب و مشاور را گرفتهاند. کودکان جوامع میزبان وظیفة همراهی پناهندگان تا مدرسه و حفاظت از آنان را در برابر حملات وحشیانه برعهدهگرفتهاند.
اما این انعطاف و شکیبایی حد و مرزی دارد. فقط روزنه ای تنگ از فرصت برای حمایت از این نسل وحشتزده باقی ماندهاست. یک سال دیگر از مخاصمه و رنج میتواند کودکان سوری را به ورای نقطة غیرقابلبازگشت سوق دهد. باگذشت هرماه بدین نحو، فرصت آنان برای بازیابی فرصتهای ازدسترفتهشان – و بازسازی آیندهشان – رفتهرفته کمتر و کمتر میشود.
بحرانی شتابنده برای کودکان
از ماه مارس 2013، تعداد کودکانی که در شرایط بحران قرارگرفتهاند دوبرابر و از 3/2 میلیون به بیش از 5/5 میلیون افزایش یافته است.
تعداد کودکان آواره در داخل سوریه سه برابر و از 920000 به 3 میلیون نفر افزایش یافته است.
تعداد کودکان پناهنده چهاربرابر و از 260000 نفر به بیش از 2/1 میلیون کودک افزایش یافته است. از این تعداد کودک، 425000 نفر زیر سن پنجسال هستند.
1- حقوق در محاصره
وقتی غینای 14ماهه چشمانش را بازکرد و صدایی از خود درآورد،پدرش گریه کرد. چهرة دخترک به خاکستری گراییده و لایة ضخیمی از غبار برآن نشسته بود؛ پاهای کوچکش در میان آهنآلاتی که زمانی قبل از بمباران تختخواب او بود گیرکردهبود.
کودک سوری در زیرآوار
کودک سوری نجات یافته از مرگ
غینا یکی از خوشبختترینها بودهاست. او نجات یافت. در ماه ژانویه2014، بیش از 10000 کودک جان خود را در خشونتهای سوریه از دست دادهاند، که این حاکی از بیتوجهی آشکار نسبت به جان شهروندان سوری از سوی تمام طرفهای درگیر در نزاع است. برطبق گزارشها بیشتر این تعداد در طی 24 ماه گذشته جان سپردهاند. و دلایلی وجود دارد حاکی از آنکه کودکان خود مستقیماً هدف قرارمیگیرند.
شاهدانی گزارشدادهاند که کودکان و نوزادان هدف تکتیراندازان قرارداشته و قربانی اعدامهای ناگهانی یا شکنجه شدهاند.
براساس میانگینهای جهانی ناظر به مخاصمات مسلحانه، دهها هزارتن از کودکان سوری هماکنون با صدمات ناشی از جنگ که زندگی آنها را تغییرداده، زندگی را سرمیکنند. پزشکان بدون مرز سوریه تعداد قابلملاحظهای از قطععضو، صدمات نخاعی، سوختگیهای کل بدن ناشی از سلاحهای آتشزا و همچنین صدمات داخلی ناشی از انفجار و گلوله را در میان کودکان گزارش کردهاندکه منجر به ناتوانیهای [معلولیت] دائمی درمیان آنان شدهاست.
موارد معدودی از این صدمات لازمه دریافت مراقبتهای پزشکی هستند. صفای ششساله موقعی که درخانة خود در مناطق حاشیهای دمشق بسرمیبرد به دلیل بمباران دچار صدمات شدید در ناحیة پا شد. تعداد اندک پزشکان باقیمانده در آن ناحیه نمیتوانستند عضو صدمهدیده را نجات دهند، یا ترکشها را از پشت او بیرون آورند. امروز، صفا که برروی دستان پدرش به خارج از سوریه منتقلشده در اردوگاه پناهندگان زعتری تحت درمان قراردارد، و راهرفتن با عصای زیربغل را یادمیگیرد.
پدر غینا میگوید: «روزی که خانة ما بمباران شد من به خانه رسیدم، درحالی که برای یافتن افراد خانواده شروع به کندن خاکها با دستهای خالی کرده بودند زیرا
که صداهایی از زیر آوار شنیده میشد؛ آنها ابتداء دستهای غینا را دیدند و خاک را از وی کنار زدند. غینا شروع به حرکت کرد و چشمانش را مالید. ظاهراً
وی بیهوش بود. گریه نمیکرد. حدود یکونیم متر زیر آوار قرارداشت. حالا بهبود یافته. اما بعضی اوقات شبهابدون هیچ دلیلی شروع به گریه میکند.»
معصومیت ازدسترفته
مخاطرات کودکان فراتر از مرگ و آسیب و جراحت است. پسرهای کوچک 12 ساله برای جنگیدن استخدامشدهاند، برخی عملاً در منازعات شرکت دارند، سایرین بعنوان مخبر، نگهبان، یا قاچاقچی سلاح کار میکنند. دوسوم از سوریها که در ناامنترین استانها مورد بررسی قرارگرفتهاند، براین اعتقاد هستند که میزان استخدام کودکان حتی شتاب بیشتری نیز یافتهاست.
خانوادهها توضیح دادهاند که کودکان چگونه توسط نیروهای مسلح از خانهها، مدارس، بیمارستانها و مواضع بازرسی ربوده میشوند. برطبق گزارش اخیر سازمان ملل متحد، کودکان 11 ساله نیز بهمراه بزرگسالان در بازداشت بسر میبرند در بعضی موارد، آنها در معرض شکنجه، سوءاستفادة جنسی بمنظور تحقیر، اعترافات اجباری، یا فشار بر بستگان برای تسلیمشدن قرارمیگیرند.
درعینحال گزارشاتی در زمینة تجاوز به کودکان، ازجمله تجاوز گروهی، و استفاده از کودکان بعنوان حفاظ انسانی دریافت شده – و آنان در خطوط مرزی مجبورشدهاند که در بین تانکها و مبارزان بایستند تا بدینترتیب دشمن را از حمله منصرفکنند. این نوع بازداشت و رفتار با کودکان نقض کنوانسیونهای مربوط به حقوق کودک است که سوریه عضوی از آنها است – مهم ترین آنها کنوانسیون جهانی حقوق کودک است که سوریه در سال 1993 آن را به تصویب رسانده است.
زود بزرگشده، خیلی زود
احمد 14 سال دارد. اما وی 13 ساعت در روز در رستورانی در شمال عراق کار میکند. پدرش با دیدن این وضع و اینکه پسر وی مجبور است اینقدر سخت کارکند شرمسار و اندوهگین است. او میگوید: «فرزندانم به مدرسه میرفتند و حالا میبینم که آنها با کارکردن خود را نابود میکنند، و با خستگی زیاد به خانه برمیگردند؛ فکرمیکنید من چه احساسی دارم؟»
بحران سوریه کودکان را وامیدارد که خیلی زود رشدکرده و بزرگشوند – و خود را درمعرض سوءاستفاده و استثمار قراردهند. بسیاری خانواده و ساختار اجتماعی خود را که باید آنها را ایمن نگاه دارد از دستدادهاند. حداقل 8000 کودک بدون والدین خود به مرزهای سوریه رسیدهاند.
گمان میرود یک از هر ده کودک پناهنده درحال کار باشند – یا بهعنوان نیروی کار ارزان در مزارع، رستورانها و در تعمیرگاهها کار میکنند، یا درحال تکدیگری در شهرهای بزرگ به سر میبرند.
به نظر میرسد خانوادههای تکسرپرست بیشتر از کودکان خود برای کارکردن و کسب پول استفاده کنند. صلاح 15 ساله و برادرش در یک معدن در نزدیکی درة بقاع لبنان کار میکنند تا به مادر خود کمککنند. صلاح میگوید: «من در سوریه که بودم کار نمیکردم؛ اما اینجا کار میکنم زیرا که باید با کارکردن در تأمین هزینهها کمک کنم. برادر من نیز کارمیکند. ما نمیتوانیم به مدرسه برویم، بنابراین بهتر آن است که کارکنیم».
وضعیت شکنندة خانواده به معنای آن است که تعداد روزافزونی از دختران سوری مجبور به تندادن به ازدواجهای زودرس است. وقتی منال 16 ساله از پدرش شنید که مجبور است مدرسه را ترک کند و با مردی سالمند ازدواج کند پریشان شد. «احساس کردم (پدرم) دیگر قادرنیست مرا تحت حمایت خود نگاهدارد. بهوی گفتم من باید به درس و تحصیل ادامه دهم.» اما پدرش به دلیل شرایط ناآشنای اردوگاه پناهندگان زعتری از امنیت وی بیمناک بود. وی باورداشت که همسر منال در صورتی که اتفاقی برای وی رخ دهد، میتواند وی را ایمن و تحت حمایت قراردهد.
منال سعادتمند بودهاست. با دخالت یک سازمان غیردولتی تحتحمایت یونیسف پدرش قانعشد که اجازه دهد وی کلاس دهم تحصیل خود را به پایان ببرد – و امروز وی هنوز در مدرسه است. اما بسیاری دیگر از دختران جوان که در محاصرة مخاصمات به دام افتادهاند اینقدر خوشبخت نبودهاند. بررسیها نشان داده تعداد خانوادههای سوری که دختران خود را وادار به ازدواجهای زودرس میکنند تا بهاینطریق حمایتی را برای آنها ایجادکرده یا به اقتصاد خانواده کمک کنند، افزایش یافتهاست. یک مورد از هر پنج ازدواج ثبتشده درمیان زنان پناهندة سوری در اردن، دختری زیر 18 سال است.
احمد، 14 ساله میگوید: «کار در رستوران خوب است. مشکلی ندارد، اما خیلی دوست داشتم امکان بازگشت به سوریه را داشتیم، دلم برای مدرسه تنگ شدهاست.»
منال، 16 ساله میگوید: «پدرم گفت که باید ازدواج کنم. احساس کردم وی بیش از این قادر نیست که از من حمایت بعمل آورد.»
2- زندگی تحت محاصره
ترک حفناوی، که یکی از فعالان کمکهای بشردوستانه در شهر قدیمی حمص است میگوید: «این دخترک گمشدهبود. من اورا با خود بردم تا موقعی که توانستیم خانوادة وی را بیابیم. مادرش یک روز قبل از تخلیه در یک حمله جان سپرد.»
بارای پنجساله را در فوریه 2014 درجریان یک بازرسی مختصر بشردوستانه در شهر جنگزده، تنها و سرگردان در خیابانهای حمص پیدا کردیم. یکی از فعالان یونیسف در صحنه ترتیب پیوندمجدد دخترک با پدرش را فراهم کرد. مشخصشد که مادرش یک روز قبل از آنکه تخلیة شهر شروع شود، دراثر انفجار خمپاره جان سپردهبود.
در طی آتشبس کوتاهی که برقرارشد، پانصد کودک از شهر قدیمی محاصرهشدة حمص بیرون آورده شدند. برای مردم محل، بعد از 18 ماه خشونت ومحاصرة دائمی، این یک لحظة زودگذر اشتیاق برای آرامش بود.
برآوردهای اخیر چنین میگوید که هماکنون یک میلیون کودک یا تحت محاصره زندگی میکنند یا در مناطقی از کشور به سر میبرند که به دلیل خشونت شدید امکان دسترسی به آنها دشوار است. در زهراونبول در نزدیکی آلپو، و در درایه، مؤادامیات الشام، یرموک و غوتای شرقی در مناطق حاشیهای دمشق، اجتماعات مختلفی ماههاست که تحت محاصره بسر میبرند، و مانع از رسیدن غذا و امکانات پزشکی بدانها میشوند. رنج خانوادهها در این مناطق بنحو گستردهای نامشهود است.
حتی تعداد بیشتری از کودکان در مناطق تحت مخاصمه درسطح کشور زندگی میکنند، مناطقی همچون الرقه، دیرالزور و حساکه که به دلیل قرار گرفتن در مناطق تحت منازعه، امکان دسترسی به کمکهای بشردوستانه را اگر نه غیرممکن اما بسیار دشوار کرده است. درمناطق شرقی آلپو، برای مثال، اخیراً 500000 تن از افراد بیخانمان هماکنون بین خانههای بمبارانشده و مرز ترکیه به دامافتاده و هیچ کمکی به آنها امکانپذیرنیست.
دراین مکانها، کودکان در ویرانههای همسایگان پیشین خود به سر میبرند. غذا به شدت نایاب است و انرژی برق بصورت موقت و پراکنده تأمین میشود. تعداد معدودی از کودکان به آموزش دسترسی دارند؛ خانوادههایی که اخیراً حمص را تخلیه کردهاند گزارش میکنند که بیشتر ساختمانهای مدارس یا آسیبدیدهاند یا به پناهگاه، تسهیلات ذخیرهسازی یا پایگاههای نظامی تبدیل شدهاند.
در سال 2013، یک پزشک بریتانیایی، دکتر دیوید نات، در شهر قدیمی آلپو کار میکرد. وی گزارشکرده که زنان باردار و کودکان درحالیکه سعی داشتند به اطراف شهر نقلمکان کنند هدف تکتیراندازان قرارگرفتهاند. وی میگوید: «آنها ساعت هشت صبح بود که از راه رسیدند. کودکانی با سن دوسال، با جراحتهای ناشی از گلوله درسر، گردن و کمر و بعضی از زنان حامله از ناحیه شکم هدف قرارگرفتهبودند. دکتر نات در یک مصاحبه در یونیسف در فوریه 2014 اظهارداشت: «کارکنان محلی درمان به من گفتند که اینگونه اقدامات کاملاً معمول و متداول است.»
جنگی که حتی علیه کسانی که متولد نشدهاند نیز مدعی میباشد. تصویر اشعة ایکس جنینی را به همراه گلولهای درجمجمه نشان میدهد. هردو کودک و
مادرش دراثر شلیک تکتیراندازان در آلپو کشتهشدند (سپتامبر 2013)
مرگ جنین سوری بر اثر گلوله
نوزادی به نام خالد بعداز 20 روز درمان «بهزندگی بازمیگردد.
نجات یافتن نوزاد سوری
خالد به عنوان یکی از قربانیان نزاع بیرحمانة سوریه که در همسایگی آنان جریان داشت، در اردوگاه پناهندگان یرموک در حاشیة دمشق بدنیا آمد. او از زمان تولد تحت محاصره زندگیکرده است، او به همراه والدینش و چهار خواهر و برادرش به دام جنگ افتاده است.
اگر بخاطر وجود دکتر ابراهیم محمد، از آنروا UNRUWA نبود، کسی که سوءتغذیة شدید وی را که کواشیورکور Kwashiorkor نام دارد و دراثر فقدان بلندمدت پروتئین ایجاد میشود معالجهکرد، او تابحال بایستی جان سپردهبود. دکتر محمد میگوید: «وقتی برای اولین بار خالد را دیدم وی 14 ماهه بود، اما بنظر کودکی پنجماهه بنظر میرسد. خالد فقط با آب زنده مانده بود و برای مدت دوماه تقریباً هیچ غذای جامدی دریافت نکرده بود. او داشت میمرد.»
زهرا مادر 29 سالة وی میگوید: «جهنم بهتر از زندگی در یرموک است.» وقتی خالد بدنیا آورد، میتوانست خالد را شیردهد، اما بعد از دوماه به دلیل شرایط سخت و فقدان حمایت دیگر نتوانست به خالد شیر بدهد. هیچ گزینة ایمن دیگری در دسترس نبود. اما فقط بعد از 20 روز تغذیة مناسب و درمان، خالد تغییر کرد. چهرة بیجان وی حالا لبخندی برآن دیده میشد، شکم متورم و اندامها اکنون سالم به نظر میرسند. او یکی از خوشبختها بودهاست.
زنان واقع در مناطق تحت محاصره بدلیل ناراحتیهای دوران حاملگی– و بیشتر بدلیل کمخونی و فقر آهن – که میتواند موجب وضعحمل زودرس و خونریزی گردد، بیشتر در معرض خطر مرگ هستند. بدون دسترسی به مکملهای آهن و رسیدگی به والدین کودک، بدون وجود دستگاههای آمبولانس برای بردن آنان به بیمارستان و فقدان مراقبتهای تخصصی و اضطراری زنانه، حاملگی در مناطق تحت محاصرة سوریه میتواند عواقب مرگبار برای مادر و کودک بهمراه داشتهباشد.
مردمان ناامیدی که در مناطق محاصرهشده زندگی میکنند از سوی دکتر مصعب فراخوانده شدند. وی در تاریخ 16 فوریه 2014 از یک بیمارستان صحرایی درداخل مناطق محاصرهشده به یونیسف نامه نوشت. میگوید که وی از سال 2011 در این ناحیه زندگی کردهاست.
او توضیح میدهد که چگونه مردمان بجهت جراحتهای عفونی، سوءتغذیه، آب ناسالم و فقدان داروهای ساده ازدست میروند. «مامجبوریم آب از چاههای آلوده بنوشیم و در فاضلاب شستشو کنیم. ما برگ درختان و برنج فاسد میخوریم. ما برای مدت 500 روز برق نداشتیم. شیر برای بچه نداریم. تسهیلات پزشکی ما فاقد شرایط اولیة استریل است، و فقط باید از چند داروی منقضیشده استفاده کنیم. اینها حقوقی اساسی است که در قرن بیستویکم از آن محروم هستیم.»
رشد متوقف
درحالیکه شرایط در درون مناطق تحت محاصره یا غیرقابلدسترس خصوصاً خیلی وخیم است، اما وضعیت در سراسر کشور نیز بطورکلی در وضعیت هشدار قراردارد. پزشکان در سرتاسر کشور سوریه و کشورهای همسایه افزایش موارد سوءتغذیة حاد و کودکان بیماری را که برای درمان میآیند گزارش کردهاند. گروههای یونیسف از بخشهای کودکان در دمشق که به درمان سوءتغذیه میپردازند وازجمله کودکان بسیار خردسالی که درآستانة قطحیزدگی قراردارند بازدید کردهاند. دریکی از این بخشها، پزشکی که میخواست ناشناس باقیبماند به یونیسف گفت: «قبلاً به موارد فوت ناشی از سوءتغذیة منجربهمرگ کمتر از یکبار در ماه برخورد میکردیم. حالا این موارد به ده مورد یا بیشتر در ماه رسیدهاست.»
سوءتغذیه و فقر خطرناک ویتامینها و مواد معدنی – یا باصطلاح «گرسنگی پنهان» - درطی سهسال گذشته قدرت کودکان را برای رشد و پیشرفت بهآرامی تحلیل بردهاست. امروزه، دلیل خوبی برای ترس از تهدید نسلی و آسیبهای غیرقابلبازگشت ناشی از سوءتغذیه – خصوصاً در میان کودکان بسیار خردسال در 1000 روز اول رشد آنان که دورهای بسیار بحرانی است، وجوددارد.
سوءتغذیه درسوریه حتی قبلازآنکه وارد دورة منازعات شود نیز مشکلساز بوده است – تعداد کودکانی که از رشد بازماندهاند – کسانی که قدشان نسبت به سنشان خیلی کوتاه است و آنان که از رشد مغزی متناسب برخوردار نبودهاند در طی سالهای 2009 تا 2011 بین 23 تا 29 درصد بوده است. ازآن موقع تاکنون، خشونتها نیز موجب نابودی محصولات و تلف دامهای محلی و مفقودی کشاورزان شدهاست. بسیار از اجتماعاتی که زمانی خودکفا محسوب میشدند اکنون بسختی قادر به رشد محصول نبوده و امکانی برای واردکردن غذا نیز ندارند.
تورم و بیکاری فزاینده نیز بر رژیم غذایی خانوادهها تأثیر نامطلوب گذارده است. ویلما تایلر متخصص تغذیة یونیسف میگوید: «زمانی بود که خانوادهها میتوانستند سبدهای کمک غذایی اساسی را که شامل گوشت، میوه و سبزیجات بود تأمین کنند، اما در اکتبر 2013، همین خانوادهها به ما گفتهاند که پول آنها تمام شدهاست. نومادران به ما گفتهاند که شیر آنها بدلیل اضطراب مداوم خشک شدهاست. آنها مجبور بدان شدهاند که رژیم غذایی نوزادان را با آب خالی نامطمئن جایگزین کنند بدین منظور که شیرخشک آنها قدری بیشتر دوام آورد.»
تأثیر سوءتغذیه درورای مرزهای سوریه نیز احساس میشود. در درة بقاع لبنان، درجایی که بسیاری از پناهندگان سوری در جوامع غیررسمی شلوغ و غیربهداشتی بسرمیبرند، افزایش تعداد کودکانی که سطح سوءتغذیة آنان موجب تهدید جان آنان شده تا دوبرابر نرخ متوسط سال گذشته افزایش یافتهاست.
بسیاری از کودکان که از مرز سوریه عبورکردهاند پیشازآن مبتلا به سوءتغذیه بودهاند.
بدنهای آنان برای اینحد از سختی – فقر، شرایط نامناسب زندگی، و رژیمهای ابتدایی غذایی که در شرایط پناهندگی انتظار آنان را میکشیده، آمادگی نداشتهاست. آنان که قصد دارند در مدرسه ثبتنام کنند متوجه میشوند که نمیتوانند برروی درسها تمرکز کنند. محمد دوازدهساله در اردوگاهی در مرز ترکیه و سوریه میگوید که وی چیزی کمتر از بیسکویت میخود و اغلب احساس ضعف و سرما میکند. وی میگوید: «ما به خیلی چیزها اینجا احتیاج داریم، اما بیش از همه به غذای بهتر احتیاج داریم.»
روند معکوس در بهداشت
سهسال جابجایی و زوال خدمات بهداشتی، کودکان سوری را در وضعیت بسیار آسیبپذیر در قبال بیماریهای کشنده ازقبیل سرخک قراردادهاست. علاوه بر ظهور دوبارة فلج اطفال بعداز 14 سال، پزشکان افزایش تعداد دربروز بیماریهای وخیمی از قبیل سینهپهلو و اسهال را گزارش کردهاند.
میزان آسیب وارده به زیرساختهای بهداشتی حیرتآور است. برآورد میشود که حدود 60 درصد از بیمارستانهای سوریه منهدمشده یا آسیبدیدهاند. هفتاد درصد از مراکز بهداشتی در الرقه، دیرالزور و حمص یا آسیب دیدهاند یا خدمات آنها متوقف شدهاست. کمتر از یک سوم آمبولانسهای عمومی و مراکز بهداشتی هنوز کار میکنند، درحالی که داروخانهها خالی از دارو هستند. نرخ مصونسازی در کشور از 99 درصد قبلازجنگ تامیزان 52درصد در سال 2012 کاهش یافتهاست.
کودکان بیماری که نیازمند درمان تخصصی هستند خصوصاً درمعرض خطر قراردارند. شیندار 15 ساله بیادمیآورد که چگونه خانوادة وی بطوربیثمر در سوریه بدنبال دارو و تسهیلات تزریق و سرم میگشتند تا بیماری خونی وی را درمان کنند. میگوید: «ماهمه جا را میگشتیم». حالا که وی در شمال عراق بسر میبرد، مراقبتهای لازم را دریافت میکند – اما به قیمت جداشدن از موطن خانوادگی خود.
بسیاری از خدمة مراکز کمکاولیه و اورژانس از کشور گریخته، 127 تن از آنان کشته و 111 نفر مجروح شدهاند. پزشکان نیز مجبوربه ترک کشور شدهاند.
وقتی به موضوع نابودی شبکة آب و بهداشتی سوریه میرسیم، نتایج این وضعیت برای بهداشت عمومی نیز بهمان حد وخیم است. بیشتر از یک سوم تصفیهخانهها نابود شدهاند؛ تا پایان سال 2012 میزان آب مطمئن که توسط خانوادهها در سراسر سوریه مورد استفاده قرار میگیرد، تا کمتر از 40درصد میزان قبل از بحران کاهش یافتهاست، و بدینترتیب این موضوع خود عامل مهمی در توسعة بیماری شدهاست. کودکی در دیرالزور هماکنون فقط 10 درصد امکان و فرصت دریافت آب مطمئن لولهکشی را دارد – که این میزان را باید با 80 درصد امکان دسترسی در دمشق مورد مقایسه قرارداد. فقط یک سوم از فاضلاب کشور تصفیه میشود که این مقدار را باید با 70 درصد قبل از مخاصمات مورد مقایسه قرارداد.
سوریهایی که بعنوان پناهنده در خارج ازکشور زندگی میکنند – خصوصاً آنها که در اردوگاههای غیررسمی چادرنشین در لبنان زندگی میکنند – نیز بهمان میزان بدلیل آب نامناسب و محیط آلوده آسیبپذیر هستند. بارش ناچیز باران در طی زمستان گذشته منطقه را در معرض خشکسالی نهفته قراردادهاست. سیستمهای آبرسانی ضعیف بسختی تحت فشار قراردارند تا بتوانند نیازهای منطقه را که در میان کمآبترین مناطق جهان است پاسخگو باشند.
اکتبر 2013: فلج اطفال به سوریه بازمیگردد
اززمان تأیید وقوع فلجاطفال در فرمانداری دیرالزور در اکتبر 2013، تاکنون 25 مورد از بروز این بیماری در شمال و شرق کشور مورد تأیید قرارگرفتهاست. درپاسخ، بزرگترین کارزار مصونسازی در تاریخ منطقه توسط یونیسف، دبلیواچاو و وزارتخانههای مربوطة بهداشت در 7 کشور براهافتاد. درنتیجه، در طی چهار ماه گذشته، 7/2 میلیون کودک سوری طی چهاردور مصونسازی در درون سوریه، بهمراه 23 میلیون کودک دیگر در منطقه تحت برنامة مصونسازی قرار گرفتهاند.
برغم مشکلاتی که دراثر مخاصمات جریان دارند، گروههای واکسیناسیون توانستند به کودکان ورای مرزهای سوریه نیز که در پناهگاههای موقت و درجوامع میزبان پناهندگان بسر میبرند دسترسی یابند. اما خصوصاً برای 323000 کودک زیر سن پنج سال در مناطق تحت محاصره یا غیرقابلدسترس موضوع فلج اطفال همچنان بصورت تهدید باقی ماندهاست.
بازگشت فلج اطفال در سوریه
کودکان در بیرون از چادر در اردوگاه بابالسلامه که برای مردم راندهشده در نزدیکی مرز شمالی سوریه و ترکیه برپاشده، ایستادهاند.
کودکان سوری در اردوگاه
تأثیر بر جوامع میزبان
همچنانکه سایة سنگین جنگ گسترش مییابد، محاصرة کودکی در سوریه نیز تکمیل و بتدریج زندگی کودکان غیرسوری در لبنان، اردن، عراق و ترکیه را نیز تحتتأثیر قرارمیدهد.
در سرتاسر منطقه، جوامعی که میزبان پناهندگان سوری هستند (که اغلب خود بسیار فقیر هستند) در مرکز توجه قرار میگیرند. مبانی توسعة خودآنان، ازقبیل آموزش، مراقبت درمانی، تغذیه و ثبات و پایداری – با هجوم پناهندگان بتدریج فرومیپاشد.
همسایگان منطقهای سوریه تلاش گستردهای از برای خوشآمدگویی به سیل پناهندگان بکاربستهاند و در همکاری با سازمانهای بشردوستانة محلی و بینالمللی سرپناه و خدمات را دراختیار آنان قرار میدهند.
هجوم هزاران خانوادة پناهنده موجبشده که تقاضا برای خدمات برق و آب که قبلاً هم کمیاب بوده (دربعضی مناطق تامیزان 100 درصد) افزایش یابد. مبلغ اجاره دربعضی مناطق اردن – درراستای جبران مشاغل کمدرآمد تا میزان 300 درصد افزایش یافتهاست. بانک جهانی تخمین میزند که درلبنان، 170000 افراد محلی دراثر بحران سوریه هماکنون به مرز فقر رسیدهاند.
در خیلی موارد، کودکان غیرسوری در این نزاع نادیده گرفته میشوند. رهبران جوامع و خانوادهها در مناطقی که میزبان پناهندگان سوری هستند از این موضوع شکایت دارند که کمکها فقط به خانوادههای سوری اختصاص مییابد درحالیکه سطح زندگی خود آنان بسیار کاهش یافتهاست.
افزایش تشنجات موجب تحریک حس آسیبپذیری میان کودکان شده و انطباق آنان را با شرایط جدید دشوارتر میکند. عدمرسیدگی به این موضوع دربلندمدت، و همچنانکه مخاصمه و بیخانمانی مردمان افزایش مییابد، میتواند ثبات بعضی از جوامع را درمعرض خطر قراردهد.
مصیبت آوارگی دهها هزار تن افراد غیرسوری که مدتهای مدید بعنوان پناهنده در سوریه بسربردهاند نیز بهمان نحو وخیم است. حداقل نیمی از 500000 پناهندة فلسطینی در سوریه هماکنون برای دومین و گاه سومین بار دستخوش بیخانمانی قرارگرفتهاند.
3- افکار و قلبها در محاصره
درد پنهان فاطیمای دهساله، پناهنده در اردن، نوعی حس مصممبودن و اعتمادبنفس را القاء میکند. میگوید: «مادر بگذار خودم بگویم»، وقتی زن سالمند سعی دارد احساسات دخترش را بیان کند، اینگونه به مادرش میگوید. اما وقتی فاطیما شروع بهیادآوری میکند، صدایش لرزان شده و چشمانش تمرکز ندارند.
میگوید: «گاهی اوقات رویا میبینم. دررویا میبینم که جنازة یک مرد را حمل میکنم. وقتی به کودکانی که در اینجا زندگی میکنند نگاه میکنم، احساس میکنم که آنها قلبهایشان را ازدست دادهاند.»
کودک سوری
هرکودکی که در معرض این مخاصمات قرارگرفته چیزهای را تجربه کرده که هیچ کودکی نباید اینگونه تجربیات را پشت سر بگذارد. و درمورد اکثر آنان عمیقترین زخمها دروجودشان بطور غیرقابلمشاهده رخنه کردهاست.
عدنان چهارساله، که بهمراه خانوادهاش در لبنان پناهگرفته، دردهای درون و بیرون را باخود حمل میکند. صورتش رد سوختگی را که در موقع بمباران خانهاش او را سوزاند برجای گذاردهاست. حالا او بیحرکت در پهلوی مادرش مینشیند.
او میگوید: «تمام شب گریه میکند. ازهمهچیز میترسد. موقعی که او را حتی برای یک لحظه تنها بگذاریم بشدت احساس ناامیدی و بیپناهی میکند. هرزمانی که کسی بیرون از خانواده به وی نزدیک میشود وی ترسان و هراسان میشود.»
تقریباً یکسوم از کودکان بیخانمان دراردوگاه پناهندگان زعتری هنوز دراین ترس بسر میبرند که مبادا بمباران، ربوده یا کشتهشوند. کیانا، مادر شش فرزند، می گوید: «یادآوریهای هولناک بازمیگردند، کودکانم سلاحهایی را که آنها را نشانه رفته میبینند. آنها نام هرکدام از سلاحها را میدانند، زیرا که بسیاری از آنها را دیدهاند.»
کودک سوری
برای این کودکان، ترس روشی از زندگی شناخته میشود. اضطراب فروخفته و مواجهه با خشونت رشد اجتماعی عادی آنها را مختل کردهاست. دربعضی موارد، رشد روانی آنان متوقف شده یا حتی تحول معکوس را درپیشگرفتهاست. در جاهایی که منازعه بیشترین شدت را داشته، ازجمله در آلپو، حمص و اطراف دمشق – 98 درصد از ساکنان گزارش کردهاند که وضعیت سلامتی کودکان آنها عمیقاً خراب و بدتر شدهاست.
والدین کودکان خردسالتر، بروز عوارض اضطرابی عمیق شامل اختلال در خواب، گریه و فریاد، شبادراری، کابوس، دندانقروچه و پسرفت در وضعیت سلامتی را گزارش کردهاند. مروان کوچولو میگوید: «من خواب میبینم که کسی میآید مرا بکشد و بخورد؛ برای همین تصمیم گرفتم چشمانم را بستهنگهدارم و به خود بگویم، هیچ چیز بدی اتفاق نخواهدافتاد.»
صفای 12 ساله همچنان که به فعالان یونیسف راجعبه سفر آشفتهکنندة خانوادة خود از خانه در سوریه به سمت اردوگاه پناهندگان کاورجوسک توضیح
میدهد گریه میکند.
جینمکفیل، متخصص حمایت ازکودک یونیسف، که روزهای متمادی را با کودکان پناهنده در اردن به سر میکند، میگوید: «بسیاری از کودکان در وضعیت تلاش صرف برای بقاء بسر میبرند. آنها بدترین چیزها را دیدهاند و واکنشهای عادی اجتماعی و عاطفی را فراموش کردهاند.
پسرکی که از آن سوی مرز به همراه والدین خود آمده است، توانایی صحبت کردن را کاملا از دست داده است. اما بعداز آنکه چندروزی را در فضای حمایتگر و دوستدار کودک یونیسف بسر کرد – یک روز، دوباره شروع کرد به صحبتکردن. همه متحیر مانده بودیم، و این موضوع ناگهان موجب تعجب همه، خصوصا، والدین ویشد. آنها فکر میکردند که دیگر هرگز دوباره صدای وی را نخواهند شنید.»
کودکان بزرگتر و دهسالگان بهطرق دیگری درتلاشند. یک بررسی از کودکان اردوگاه پناهندگان زعتری انجامشده نشاندداده که یکسوم از تمام کودکان رفتاری تهاجمی و خودزنانه ازخود بروز میدهند. دختران بیشتر از پسران قادر به پذیرش عواطف دشوار هستند (74 درصد دختران درمقایسه با 46 درصد پسران).
خشونت خانگی نیز افزایش یافتهاست. و این موضوع درجریان مصاحبة کودکان پناهنده با متخصصین حمایت از کودک در فهرست نگرانیهای اصلی قرارگرفتهاست. بعضی گزارشات حاکی از بدرفتاری و قلدری اشخاص سوری یا کودکان محلی با کودکان مورد مصاحبه بودهاست.
میزان ترک مدرسه برای کودکان بزرگتر بیشتر است، و بسیاری از آنان با احساس شدید سرخوردگی، شرم و خشم نسبت به هیاهوی اطراف خود زندگی را بسر میکنند. این کودکان در معرض ابتلاء به ارتکاب جرم، اعتیاد و خشونت قراردارند. والدین از نگرانیهای خود میگویند که دهسالگان آنها از کنترل خارج میشوند و باندهای تبهکار آنها را برای کسب پول به خدمت میگیرند.
دلایل حاکی از آن است که بعضی افراد خردسال بعداز مرگ اعضای خانوادهشان تشویق به پیوستن به گروههای مسلح میشوند. بسیج سیاسی توسط گروههای جنگی و ترکیبی از فشار وارد ازسوی خانوادهها و جوامع موجب میشود که پسران احساس کنند آنان وظیفه دارند که بجنگند.
کودکانی که تحت فشار قراردارند بطور غریزی درجستجوی آسایش بدنبال خانوادة خود هستند. اما سازوکارهای خانوادگی درحال فرسایش است. والدین فاقد شغل و پول بوده و شبکة حمایتی خود را از دستدادهاند. آنها با فشارها و اضطرابهای خود دستوپنجه نرم میکنند، و سعی دارند که خانوادههای خود را ایمن نگهداشته، مسکن و غذای آنها را تأمین کرده یا به مقابله با بسیاری مشکلات که پناهندگان با آن مواجه هستند بشتابند.
یک سوم از کودکان پناهنده در لبنان و اردن فقط هفتهای یکبار از پناهگاههای خود خارج میشوند. عدم وجود فضای امن برای بازی – فقط برای اینکه کودکان گردهمآیند – منبعی دائم برای سرخوردگی و آشفتگی است.
فاطیما، دخترکی ده ساله، وقتی شرایط غمبار ناشی از وضعیت انزواطلبانة جدید خود را توصیف میکند خود گویای بسیاری مطالب است. او که زمانی کودک فعال دبستانی بودهاست، اکنون تمام روز را به همراه والدین خود در پشتبامی در شهر امان بسربرده و با عروسکهای خود بازی میکند.
برغم تمامی این رنجهایی که آنان متحمل شدهاند، کودکان سوری هنوز برای خود دلایلی برای امیدواری دارند. بسیاری از آنان این اعتقاد را میپرورند که آنان یک روز به سوریة آرام و صلحآمیز بازخواهند گشت، به دوستان قدیمی خواهند پیوست و رویاهای دیرین خود را محقق خواهند کرد. اما صبروشکیبایی آنان با محدودیتهای ناشی از فقدان فرصتهایی که دراطراف آنان است و ترسهایی که آن را فریاد میکنند مورد آزمایش قرار میگیرد.
نگاه حسرت بار به گذشته
بعضی از نوجوانان بیخانمان سوریه پیش از این به نقطهای رسیدهاند که راجعبه آیندة خود بیندیشند. بعضی از بازگشت به سوریه برای جنگیدن صحبت میکنند – و بهاین ترتیب در جستجوی هدفی در زندگی خود هستند، درحالیکه بعنوان یک نوجوان در سن دهسالگان جهت ایجاد تغییر و رشد باید روبه جلوو بهآینده بنگرند.
دام اندوه و دلتنگی، حسرت و بیهودگی درسرراه نسلی از جوانان سوریه قرارگرفته است. آنها احساس میکنند که آیندهشان درمحاصره قرارگرفته است.
سه سالگذشته بسیاری را با رد زخمهای عمیق که درجریان رشد و عواطف خود باآن مواجهشدهاند به سرکردهاند. این زخمها بر توانایی آنان در حفظ سلامتی و توازن عاطفی خود در بزرگسالی تأثیر میگذارد، همانطور که یک آسیب جسمی با فرد چنین میکند. زخمهای پنهان، ظرفیت والدین، آموزگاران و رهبران فردا را تحتتأثیر قرار میدهد. این زخمها نتایج وخیم بلندمدتی را در سرتاسر منطقه برجای خواهد گذاشت و مبانی لازم برای ایجاد جوامعی قوی را که آنان باید بسازند تحتتأثیر قرار میدهد.
دور ماندن از مدرسه
حسن همچنانکه مراقب آتش بیرون چادر خانوادگی شان در درة بقاع لبنان است میگوید: «زمانی میخواستم آموزگار شوم، اما حالا مدرسه کجا بوده که بشود در آنجا آموخت و یاد داد؟»
بسیاری از خانوادههای سوری هنوز در شوک ناشی از زوال نظام آموزشی خود بسر میبرند،نظامی که زمانی مایة حسرت دیگران در منطقه بود. قبلاز بروزمنازعات، ثبتنام در مدارس برای یک نسل تقریباً جنبة جهانی گرفته، نرخ باسوادی بیش از 90 درصد بود و سوریه نیز تقریباً 5 درصد از درآمد ناخالص ملی سالانة خود را به آموزش عمومی اختصاص داده بود.
اما فقط درظرف سه سال این سرمایهگذاری بطورگستردهای محوشدهاست. یک پنجم از مدارس سوریه منهدمشده، آسیبدیده، تبدیل به پناهگاهشده، یا توسط گروهها ونیروهای مسلح اشغال شدهاند. بسیاری از آموزگاران دیگر در محل کار خود حاضر نیستند. تقریباً 3 میلیون کودک در سوریه و کشورهای همسایه – یعنی نیمی از کسانی که باید در مدرسه باشند – هماکنون در کلاسهای درس حضور نمییابند.
شازا، 15 ساله در آلپو زندگی میکرد. می می گوید: «بسیاری از ساختمانها، و ازجمله مدارس مورد حمله قرارگرفته و منهدمشدهاند. کودکان دیگر مجاز نیستندکه آزادانه بیرون بروند، زیرا که بسیاری از تکتیراندازان همهروزه در کمین آنان هستند. امنیت روزبه روز وضعیت بدتری مییابد، و خشونت بخشی از زندگی روزمره را تشکیل میدهد.»
فرصتهای آموزشی برای پناهندگان سوری بسیار اندک شدهاست. نیمی از کودکان مدرسهای پناهندگان سوری در مدرسه حضور ندارند. کودکان در کلاسهای پرازدحام برسرجای نشستن بایکدیگر نزاع میکنند درحالیکه خانوادههای آنان نیز برای تأمین هزینة کتابها، آموزش و ایابوذهاب آنان به تقلا افتادهاند.
ایمان و کودکان وی به منطقة کردستان عراق پناهبردهاند، جاییکه مدارس بجای زبان عربی به زبان کردی تدریس میکنند. میگوید: «آنها کتابهایشان را بازمیکنند و میفهمند که چیزی از آن سردرنمیآورند.»
خارج از اردوگاه پناهندگان در عراق به ندرت کودکی سوری دیده میشود که در مدرسه حضور یابد.
مشکلات دیگری نیز وجود دارند. خانوادههای پناهندگان نمیتوانند به مدارک لازم برای ثبتنام کودکان خود در مدارس دستیابند، مدارسی که در بسیاری موارد کیلومترها دورتر واقع شدهاند. رژیم غذایی نامناسب یعنی اینکه بسیاری از کودکان گرسنه در مدرسه حضور مییابند، و نمیتوانند به درستی تمرکز نمایند. دانشآموزان پناهندة بزرگتر متوجه میشوند که مدارک تحصیلی مدارس جدیدشان ممکن است در بازگشت به سوریه فاقد هرگونه ارزشی بوده، و ترس آنان را از دسترسی به شغل و آینده افزون میکند.
بعضی از کودکان به راحتی رها شدهاند. جومانا نهساله، که اکنون در ترکیه زندگی میکند، میگوید: "میخواستم در آینده دکتر شوم.» اما بعدازسه سال از شروع منازعه، او تقریباً هیچ امیدی به دنبالکردن اهدافش ندارد. حالا او برای کسب روزی 4 دلار مشغول جمعآوری زبالههاست.
پسران در مدارس چادری تحت حمایت یونیسف در اردوگاه پناهندگان کاورجوسک در نزدیکی اربیل، عراق
درس خواندن کودکان سوری در چادر
تأمین فرصتهای کافی برای آموزش تعداد فزایندهای از کودکان پناهنده در جوامع میزبان چشمانداز مطلوبی ندارد. سازمانهای حمایتی قصد دارند که در تأمین آموزش برای 43500 کودک دبستانی در لبنان کمکهایی را دراختیار دولت قراردهند – این تعداد بیش از کودکان لبنانی است که هماکنون در مدارس دولتی ثبتنام کردهاند. دراردن، چنانچه ورود آوارگان ادامه یابد، شرکای آموزشی باید امکانات آموزشی را برای یک کودک سوری درقبال هرپنج کودک اردنی تأمین کنند. ودرترکیه، اگر جریان حاضر ادامهداشتهباشد، تعداد کودکان دبستانی پناهنده ممکن است به بیش از 500000 افزایش یابد.
اینسال را به آخرین سال رنج و محنت تبدیل کنیم
کودکان سوری نمیتوانند یک سال دیگر رنجبار از سربگذرانند: این سال را به سال آخر رنج و محنت تبدیل کنیم.
به رغم تمام رنج و محنتی که تحمیلشده، کودکان توانایی و ارادة شگفتانگیزی در بهبودی و شفایابی نشاندادهاند.
کودکان همواره بازگشت به مدرسه را میجویند، و بنابراین آنها یک روز میتوانند به موطن خود برگردند و در بازسازی کشور خود کمک نمایند.
کودکان سوریه – امروز کودکان جنگ هستند – و رهبران فردای سوریه.
آنها برای رشد، پیشرفت، یادگیری و توسعة مهارتها جهت بازسازی کشور جنگزدة خود و بازسازی جامعة متنوع و چندفرهنگی خود به حمایت ما نیاز دارند.
اما زمان بسرعت میگذرد. ماههای آتی آخرین فرصت ما برای نجات نسلی است که درحال نابودی است.
بهاین دلیل است که تدابیر حیاتی زیر باید از سوی جامعة جهانی برای کودکان اتخاذ شود.
1- به چرخة باطل خشونت در سوریه همین اکنون پایان دهید
کودکان سوریه و خانوادههایشان تا همین اکنون نیز بیش از آنچه که باید رنج بردهاند. باید هرچهزودتر بدانان فرصت دادهشود که به موطن خود وبه محیطی امن و عاری از هرگونه تهدید خشونت، ترس، استثمار و سوءاستفاده بازگردند. آنان باید بتوانند مدرسة خود را آغاز کرده، از فرصت بازیکردن با همسالان خود و زندگی در محیطی ایمن و سالم لذت ببرند.
2- تحقق فوری دسترسی به 1 میلیون کودک که غیرقابلدسترس هستند
طرفهای درگیر در منازعة سوریه باید هماکنون به یونیسف و سایر آژانسهای بشردوستانه اجازه دهند که کمکهای حیاتی مورد نیاز برای کودکان را که در محاصره و در مناطق غیرقابلدسترس بسر میبرند فراهمکنند. واکسن فلج اطفال، قرصهای تصفیه آب، اقلام بهداشتی و سایر خدمات بطور مبرم موردنیاز است.
3- محیطی حمایتگر را برای کودکان ایجاد کنیم
کودکان نباید در هیچ بخشی از مخاصمات هدف قرارگرفته یا بهخدمت گرفتهشوند. آنان را نباید هدف سوءاستفادة جنسی، جسمی یا عاطفی نیز قرارداد. حمایت از کودکان، مدارس آنها، زمینهای بازی و مراکز بهداشتی آنان تعهدی الزامآور برای تمام طرفهای مخاصمه محسوب میگردد. سازوکارهایی که پیشازاین برای نظارت بر نقض حقوق بشردوستانة بینالمللی و حقوق بشر بینالمللی مقررشده بایستی تقویتشده و مورد حمایت قرارگیرد.
4- درآموزش کودکان سرمایهگذاری کنید
یونیسف درصدد جذب مبلغ 276 میلیون دلار امریکا برای کار آموزشی خود میباشد – مبلغی دوبرابر آنچه که برای سال قبل درنظرگرفتهشد. این مبالغ موجب میشود که تعداد کودکان حاضر در مدارس افزایش یافته، فضای آموزشی وکلاسهای درس توسعهیافته، و آموزگاران بیشتری آموزشدیده، کتابها و مطالب آموزشی بیشتری فراهمگشته و بدینترتیب به حفظ توانایی نهفتة یک نسل از کودکان سوریه کمک میشود.
5- به شفای درونی کودکان کمک نماییم
میلیونها کودک نیازمند حمایت روانی هستند تا زخمهای پنهان آنها که دراثر منازعه ایجادشده شفایابد. در سال 2014، یونیسف نیازمند 110 میلیون دلارامریکا برای آموزش آموزگاران، رهبران اجتماعی، و فعالان بهداشتی و حمایتی است، درحالیکه باید وضعیت نظارتی و سازوکارهای ارجاعی برای کودکانی که از بدترین آسیبها رنج میبرند بهبود یابد. این وجوه همچنین امکان توسعة فضاهای دوستدار کودک را که کودکان در آنجا بتوانند از طریق ورزش، هنر و نوشتار خلاق شفایابند فراهم مینماید.
6- جوامع و دولتهای میزبان را حمایت کنیم
پناهندگان سوری بطور فزاینده ای در جوامع فقیر جایگیر میشوند، و بر بار پرفشاری که بر خدمات بهداشتی، آموزشی، آب و بهداشت پیشازاین نیز وارد میشدهاست میافزایند. برای رفع تنشها و تقویت روابط قویتر میان پناهندگان و جوامع میزبان آنها تعهدفزاینده و وجوه بیشتر نیاز است. تأمین خدمات مورد نیاز کودکان تأثیر بسیار مثبت و مضاعفی بر شرایط زندگی کودکان سوری و کودکان محلی بطور یکسان خواهد گذاشت، درحالیکه تلاشهای دولت و اجتماع برای ترویج همزیستی و شکیبایی میان جمعیتهای محلی و پناهندگان سوری نیز مورد تقویت قرار میگیرند.
راهبرد «پرهیز از ایجاد نسل سوخته» چنین ایجاب میکند که روشهایی عملی برای مقابله با واقعیتهای خشنی که نسل کودکان سوری در شرایط خشن، بیخانمانی و فقدان فرصتها باآن مواجه میشوند اتخاذگردد، فرصتهایی که ممکن است برای همیشه از دست بروند، و نتایج بلندمدت وخیمی را برای سوریه، منطقه و فراتر از آن برجای گذارند.
راهبرد یک میلیارددلاری بربرنامههایی متمرکز است که در مشارکت با دولتها و جوامع محلی بتواند آموزش امن، حفاظت درقبال بهرهجویی، سوءاستفاده و خشونت، مراقبت و حمایتهای روانشناسی را ارائهکرده و فرصتهای بیشتری را برای انسجام و پایداری اجتماعی در منطقهای که پیشاز این نیز در شرایط ناپایدار قرارداشته فراهم کند. این برنامهها شامل تقویت سیستمهای حمایت از کودک ملی و اجتماعمحور میباشد.
این ابتکار همچنین باعث میشود که موضوعات زیر نیز مورد تقویت قرارگیرند: دسترسی کودکان به آموزش کیفی ازطریق رهنمودهای رسمی و غیررسمی، عرضة فشردة مطالب به کودکانی که به مدرسه نرفتهاند، ارائة آموزشهای حرفهای، آموزش آموزگاران، و برنامههای تشویقی، ایجاد محیطهای امن که موجب کاهش مواجهة کودکان با خطرات میگردد.
درداخل سوریه، دسترسی امن به آموزش برای کودکان ونوجوانان بیخانمان سوری که در سن مدرسه هستند بسیار حیاتی است. ابتکار «پرهیز از ایجاد نسل سوخته» باید آموزش جبرانی و حمایتهای روانشناسی را بصورت سازمانیافته در کانونهای مدارس جهت کودکان پیشدبستانی و سایر کودکانی که به مدرسه دسترسی ندارند فراهم کند.
بحران سوریه به بیان ارقام
5/5میلیون کودک نیازمند حمایتهای بشردوستانه هستند این تعداد 56% از تمام کودکان سوری را تشکیل میدهد تعداد کودکان مزبور در طی یک سال دو برابر شدهاست.