عصر ایران - همه چیز سیاست نیست . مادام که به این باور نرسیم و گمان کنیم همه ما باید سیاسی باشیم، رفتارهای سیاسی داشته باشیم، درباره سیاست بحث کنیم و خلاصه همه چیز را در سیاست جست و جو کنیم روی خوش پیشرفت و آبادانی ایران را نخواهیم دید.
از یک منظر، سیاست مانند آب است و هزاران خاصیت دارد اما بر آب نمی توان خانه ای بنا کرد و «خانه ای روی آب» یادآور بنای بی بنیاد است.
اینها در حالی است که بسیاری از مشکلات ما ایرانی ها ریشه در معضلات فرهنگی دارد و تا به اصلاح امور فرهنگی اقدام نکنیم مشکلات دیگرمان حل نمی شود .
ما کم مطالعه می کنیم و زیاد نظریه پردازی می کنیم، خیلی کم تحقیق می کنیم اما سریع و قاطع قضاوت می کنیم، به جای اینکه به امروز خود فکر کنیم یا به تاریخ گذشته می بالیم یا از آینده نیامده می نالیم. دروغ در جامعه رواج پیدا کرده و با جیب خالی، پُزمان عالی است؛ در عروسی و در عزا. دوست داریم خیلی زود راه صد ساله را برویم اما کار امروز را به فردا می اندازیم، هر قدر بگویند در مصرف آب صرفه جویی کنید اصلا باور نداریم کشور ما در ناحیه گرم و نیمه خشک کره زمین واقع شده و باز اسراف می کنیم وهر چه بگویند در مصرف بنزین و سوخت، صرفه جویی کنید باز هم ماشین را بر می داریم و در شهر دور دور می زنیم و ...
مردمِ مجموعه های تلویزیونی، رسانه ملی یا خانه های بزرگ ویلایی دارند یا در آپارتمان های دوبلکس بزرگ زندگی می کنند . آدم های خوب شان در حد یک بیمار مازوخیستی خود آزارند و آدم های بدشان در حد بیمار سادیستی، دیگر آزار. سالمندان شان هم یا عقل کل اند یا بی عقل!
کره ای ها و ژاپنی ها اما با همه پیشرفت هایی حیرت آور تکنولوژیک، همچنان سریال هایی می سازند که زندگی دشوار شخصی در طبقات فرودست جامعه را تصویر می کشد و نشان می دهد فرد چگونه سال ها تلاش می کند تا مشکلات خود را حل کند، صبور است و قوی و سرانجام بر مشکلات فائق می آید و شکست ها او را از پا در نمی آورد. اما موضوعات سریال های ما ربطی به زندگی عادی مردم ندارد و اصلا فرهنگ سازی و کار و مولد بودن و صرفه جویی و ... دغدغه آنها نیست.
متن اکثر پیامک هایمان تمسخر یکی از اقوام ایرانی است. شماری از ما شهرنشینان، وقتی می خواهیم کسی را تحقیر کنیم او را روستایی خطاب می کنیم و معتقدیم آدم های بی فرهنگ،گاو و گوسفند خود را فروخته و به شهر آمده اند!
در کجای دنیا با چنین فرهنگی که روستایی تولید کننده و مولد و زحمت کش را استهزا می کنند و شهرنشین مصرف کننده را تمجید، می توان اقتصاد آن کشور را ساخت؟ مگر نه این است که رشد مهاجرت بی رویه از روستاها به شهرها و از شهرستان ها به تهران سبب بروز مشکلات عدیده ای برای اقتصاد کشور شده است؟ مگر نه این است که اکنون اگر در روستاها امکانات هم باشد میل به مهاجرت به شهرنشینی زیاد شده است؟ با این وضعیت قطعا امکان تحقق ایران توسعه یافته و آباد صرفا از طریق فعالیت های سیاسی ممکن نیست. اگر آزادترین انتخابات را هم داشته باشیم، باز به دلیل فقر فرهنگی مان به جای یک نخبه علمی و اجرایی، نخبگان هنری و ورزشی و ... را برای حل مشکلات تهران به شورای شهر می فرستیم!
در کشور ما علم یک استاد دانشگاه در رشته برنامه ریزی شهری فقط به این کار می آید که به دانشجویانش تدریس کند و هیچ کس سراغ شان نمی رود تا بپرسد شما بعد از سال ها مطالعه و تحقیق و تخصص یافتن در برنامه ریزی و آمایش سرزمین جز درس دادن در دانشگاه چه می کنید اما یک ورزشکار به سادگی و به پشتوانه شهرت خود می تواند وارد شورای شهر شود. بعد هم همه می نشینیم و انتقاد می کنیم چرا مشکلات شهر حل نمی شود؟
می دانیم که تهران هم از لحاظ تاریخی و به دلیل خشک شدن سفره های زیرزمینی و وضعیت بافت های فرسوده اش در صورت وقوع یک زلزله می تواند میلیون ها کشته بر جای بگذارد و یک فاجعه انسانی را ایجاد کند اما باز فکر می کنیم برای شورای شهر باید به جای محققی که ده ها جلد کتاب نوشته ، به قهرمانی رای بدهیم که می تواند وزنه چند صد کیلویی را بلند کند!
پس شاید بهتر باشد به جای این همه بحث های سیاسی - گاه بی ثمر و بی حاصل- کمی به اصلاح فرهنگ خودمان فکر کنیم. فرهنگ دلال گرا ، کم کار ، عقل در چشم ، کم مطالعه و دور از تحقیق که ریشه بسیاری از مشکلات امروز ماست باید اصلاح شود. از خودمان شروع کنیم و همت کنیم برای اصلاح نقاط ضعف فرهنگی خودمان . قطعا نقاط قوت زیادی هم داریم اما همین نقاط ضعف ، پاشنه آشیل ماست.
نیاز به راه اندازی کمپین های بزرگ فرهنگی داریم که بانی آن ها خود مردم باشند و نسبت به رفع نقاط ضعف مان تلاش کنند . سخت هم نیست . از یک جا باید شروع کنیم . برای گام اول بیاییم دیگر علیه اقوام ایرانی لطیفه نسازیم، این گونه لطیفه ها را پخش نکنیم و به این لطیفه ها نخندیم.
چگونه است که در اکثر آثار طنز قدما، صحبتی از آذری و گیلکی و لر و عرب و ... نیست؟ باید از یک جا شروع کرد و این شاید شروع خوبی باشد برای نشان دادن همت مان. باید اصلاح نقایص فرهنگی را در گام های مختلف تعریف کنیم و شروع کنیم. این ها البته می تواند گام اول باشد .
در مجموع عالی بود
متاسفانه
به امید روزی که همه به این مرحله از درک و فهم برسیم
امیدوارم
اینهایی که گفتید واقعیت زندگی ایرانی هست و باید که دلایل ایجاد و راههای برون رفت را بررسی کرد.
همیشه و هرجا تعریفتونه
باید گفت هیچ انسانی بی فرهنگ نیست همه انسان ها دارای فرهنگ هستند. و یک روستایی هم فرهنگ خود را دارد کلید واژه بی فرهنگ اساسا غلط است.
اگر هرکدوم از ما ها از خودمون شروع کنیم و من ها تبدیل به ما شوند آنگاه خواهیم دید که جامعه اصلاح شده است.
جامعه را تک تک من ها ساخته اند و اگر هر کدوم از ما سهم خود رو ادا کند قطعا پیشرفت خواهیم کرد.
چیزی مثل دروغ معلول این هست که دروغ در جامعه کاربرد داره و مردم نیاز دارند که دروغ بگند و احتمالا تا وقتی که وضعیت اجتماعی و اقتصادی طوری هست که مردم نیاز به دروغ دارند،دروغ خواهند گفت.پس خیلی امیدی نیست که با نصیحت و تلنگر بخوایم چیزی مثل دروغ رو کم کنیم در جامعه که اگه موثر بود باید تا الان اتفاقی افتاده بود.
این مطلب دکتر زیباکلام هم جالب هست برای خوندن : http://www.zibakalam.com/news/1752
جناب پازوکی
ممنون از مطلب زیبا و تحلیلتون
تو ایران همه مردم سر هم کلاه میذارن و به خوبی و خوشی کنار هم زندگی میکنند .
گفتا زکه نالیم که «از ماست که بر ماست»
وقتي براي تفريح به كوه ، جنگل و يا پارك و كنار دريا مي روم به عنوان يك ايراني از خودم خجالت مي كشم . مردم هرجا مي نشينند زباله خود را همانجا رها مي كنند. در خيابات كسي احترامي به قوانين راهنمايي نمي گذارد و جالب اينكه به هم نوع خودشان هم احترامي نمي گذارند. در خيابان را ه مي روي از اتومبيل آشغال جلويت پرت مي شود.پليس هم فقط جريمه مي كند فكر مي كند جريمه راه حل است چون فقط جيبش پر مي شود . در اين 35 سال چند برنامه براي فرهنگ سازي رانندگي و خفظ محيط زيست در صدا و سيما پخش شده است ؟ اگر هم شده فقط شعار بوده و سطحي نگري . تو را خدا يكي پا پيش بگذارد و فرهنگ را در جامعه نهادينه كنيم تا كي ديگران به ما بخندند.گله بسيار است ولي من و شما يك نفريم تا تك تك مردم اصلاح نشوند جامعه اصلاح نخواهد شد .
خداییش کدوم یک از مردم ایران از پارتی بازی و آشنا بازی تو این کشور که نهادینه شده شکوه نمی کنه؟ ولی پاش بیفته خود اون طرف چنان پارتی بازی می کنه که انگار داره قله اورستا فتح میکنه؟ از یه طرف دیگه اگه پارتی نداشته باشه باید هی راه این اداراته بره و برگرده تا کفشاش پاره بشه. بعد بره یه جفت کفش نو بگیره ، دنبال پارتی و پارتی بازی بگرده تا کارش ره بیفته. کدوم ایرانییه که اینو واقعیت را قبول نداشته باشه؟
۱- ادب از که آموختی؟ از بی ادبان
۲- دانا داند و پرسد و نادان نداند و نپرسد.
۳- نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت--- دری به تخته خورد و وکیل مجلس شد (!!!)
۴- از ماست که برماست
یعنی که تا ندانیم و مشکل را قبول نکیم نمیتوانیم آن مشکل را حل کنیم….. و فکر نمیکنم که در بقیه عمر من انجام بشه…. چونکه آنان که مدارک دکتری کیلویی دارند حاضر به قبول منطق نیستند!!!!