سياست روز
ادبيات حاكم بر متون موجود در حوزه روابط بينالملل كه عمدتا توليد انديشمندان غرب بوده و بر مراكز دانشگاهي و دانشآموختگان كشور ما نيز غلبه كرده است گاهي مانع از آن است كه نخبگان سياسي كشورمان رهنمودهاي اسلامي را در اين حوزه مورد بررسي و اجرا قرار دهند.
در متون اسلامي اساسا مرزبنديهاي جعلي تحت عنوان دولت ملتها (Nation _ states) پذيرفته نيست و مسلمانان در هر نقطه از جهان مسئوليت دارند.
چنانكه جهاد دفاعي براي مبارزه با متجاوزان به اراضي و ناموس مسلمين بر زن و مرد و پير و جوان واجب است و حتي نيازي به اذن حاكم شرع نيز نميباشد اما تصميمگيري در خصوص جهاد ابتدايي براي از بين بردن كفار و رهايي مستضعفين بر عهده حاكم اسلامي است.
آنچه در ساليان اخير شاهد بودهايم و گاهي همچون مورد غزه در هفته گذشته ميزان آن شدت مييابد تعديات مكرر جبهه استكبار به مسلمانان بوده كه با سوء استفاده از ضعف و افتراق موجود در جوامع مسلمان نشين صورت پذيرفته است.
قابل انكار نيست كه مسلمانان با وجود برخورداري از ظرفيتها و فرصتهاي فراوان و ارزشمند مادي و معنوي در سدههاي اخير مشكلات بسياري در ميان خود داشتهاند كه از ابعاد متعددي برخوردار بوده است.
با اين همه وجود چنين مشكلاتي مانع از آن نيست كه ما از چشمانداز آينده جهان اسلام و وعدههاي الهي در اين خصوص نااميد شويم چنانكه خميني كبير (ره) بر اساس همين چشمانداز ديني قيام الهي خود را آغاز فرمود و در ميان ناباوري سست ايمانها انقلاب شكوهمند اسلامي را به پيروزي رساند و ما را به سوي تشكيل حكومت جهاني اسلام و رهايي تمامي مستضعفين جهان رهنمون ساخت.
با اين حال بيترديد نحوه اقدامات و شيوه عملكرد ما در سرعت بخشيدن يا كندي روند تحقق اين آرمانها موثر خواهد بود.
آنچه در اين نوشتار كوتاه مورد تاكيد نگارنده ميباشد اين است كه جمهوري اسلامي از نقش محوري كه بر اساس رهنمودهاي ولايت فقيه و قانون اساسي برعهده دارد در مقام عمل فاصله زيادي داشته و متاسفانه با وجود تاكيد حضرت روح الله بر اينكه مملكت اسلامي بايد همهاش نظامي باشد اشتغال و سرگرميهاي روزمره برخي مسئولان فرهنگي و اقتصادي باعث شده كه حتي نظاميان ما هم از رسالت جهاني خود براي ساماندهي به هستههاي مقاومت در ديگر كشورهاي جهان غفلت كنند و در شرايط حساسي چون قتل عام مردم افغانستان، عراق و فلسطين در مقابل دشمني كه جز زور را نميفهمد كار چنداني از دست ما برنيايد و مشابه اقليتهاي مسلمان كشورهاي غربي به چند بيانيه محكوميت و تظاهرات و نهايتا برخي كمكهاي مادي بسنده كنيم بياييد موضوع تشكيل ارتش جهاني اسلام را جديتر از گذشته دنبال نماييم.
قدس
روزنامه قدس در سرمقاله امروز خود با عنوان "وتوي آمريكا، حمايت از تروريسم" آورده است: آمريكا با جلوگيري از صدور بيانيه سازمان ملل در محكوميت محاصره شديد غزه توسط نظاميان رژيم صهيونيستي، تاكيد كرد: در اين بيانيه بايد ذكر شود كه فلسطينيها باعث حمله اسرائيل به غزه شدهاند.
بنابر اظهارهاي «جادا ... الطالحي» سفير ليبي در سازمان ملل و رئيس دورهاي شوراي امنيت، اكثريت قريب به اتفاق اعضاي دائم شوراي امنيت محكوميت طرف فلسطيني را درباره فاجعه انساني غزه رد ميكنند و اين در حالي است كه تنها آمريكا خواهان اضافه شدن اين بند به مضمون بيانيه است.
در مورد وتوي مذكور، ذكر نكاتي حايز اهميت است. وتوي پيدرپي كاخ سفيد در حمايت از اسرائيل ضمن اثبات حمايت از اين رژيم، جايگاه و شان حقوقي بزرگترين سازمان حقوقي ملتها را براي فيصله دادن به بحرانهاي بينالمللي، با بن بست مواجه مينمايد. اين راهبردها آمريكا را ميتوان در باورهاي برخي از سياستمداران آمريكايي در خصوص نقشآفريني كشورشان در جهان و تعامل با سازمان ملل، مورد ارزيابي قرار داد.
محكوميتهاي پيدرپي اسرائيل در مجمع عمومي نشان داد آمريكا با گذر زمان در جلب نظر مساعد جامعه جهاني و يا حداقل اعضاي گروه غير متعهدها و يا بلوك اسلامي مجمع عمومي، با چه دشواري مواجه است.
هماكنون مقامهاي آمريكا، نه بر سر لزوم حمايت از رژيم صهيونيستي، بلكه درباره چگونگي اين حمايت اختلاف دارند.
دموكراتها معتقدند اين حمايت بايد با اتخاذ سياستهاي چندجانبه صورت بگيرد و جمهوريخواهان ادعا ميكنند براي حمايت از اسراييل نيازي به پاسخگويي و ارايه دليل ندارند.
لابي صهيونيسم در ايالات متحده آمريكا، مقامهاي ارشد اجرايي اين كشور را در اسارت منافع خويش قرار داده است.
از سوي ديگر، پس از نشست آناپوليس شمار مبارزان فلسطيني كه توسط اسرائيليها كشته شدهاند، 100 درصد افزايش داشته است. در اين دو ماه نسبت فلسطينيهايي كه كشته ميشوند به اسرائيليها از هميشه بيشتر بوده و به 40 فلسطيني در مقابل 1 اسرائيلي رسيده است.
آمريكاخواهان اين است كه شوراي امنيت در اين بيانيه همچنين از اسارت گلعاد شاليت سرباز اسرائيلي در غزه ابراز نگراني كند، در حالي كه بسياري از زنان، كودكان و مردان فلسطيني سالهاست در زندانهاي مخوف اسرائيل به سر ميبرند. آمريكا، رژيم صهيونيستي را متحد راهبردي خود ميداند و در سالهاي اخير صدور هرگونه بيانيه يا قطعنامه عليه اين رژيم در مجامع بينالمللي و از جمله شوراي امنيت را با وجود جنايتهاي وحشتناك آن، وتو كرده است.
ممانعت كاخ سفيد را از صدور بيانيه شوراي امنيت، نه تنها زير سوال بردن شان سازمان ملل ميتوان ارزيابي نمود، بلكه بياحترامي به احساسات مردم جهان، بويژه مسلمان نسبت به تراژدي غزه نيز بايد به شمار آورد. اكنون بر كسي پوشيده نيست كه اقدامهاي جنايتكارانه اسرائيل و تجاوزهاي غيرانساني رژيم صهيونيستي به مردم فلسطين و لبنان، بدون چتر حمايتي ايالات متحده، از طريق ساز و كار سياسي مقدور نميباشد. وتوي اخير آمريكا نشان داد سياست اعلامي كاخ سفيد مخالفت با تروريسم است، ولي سياست اعمالي آنان حمايت از تروريسم ميباشد. پشتيبانهاي مذكور، سران تلآويو را در گسترش عمليات خود نسبت به فلسطينيها ترغيب ميكند، به نحوي كه «ايهود اولمرت» در يك كنفرانس امنيتي تاكيد كرد، دليلي وجود ندارد كه به فلسطينيان اجازه دهيم زندگي طبيعي داشته باشند.
اظهاري اولمرت بيانگر تشديد و تداوم خشونتهاي گسترده به مناطق فلسطين خواهد بود.
اكنون بر مسلمانان جهان است كه با تاسي به مردم نوعدوست ايران اسلامي كه همواره بر اساس فرمايشهاي امام (ره) و مقام معظم رهبري در دفاع از مسلمانان ستمديده جهان و مظلومان عالم پيشگام بودهاند، با حضور پرشور و گسترده خويش، دولتها و سازمانهاي جهاني را وادار به مواضع علمي و كاركردي نمايند تا گامي ارزشمند جهت كاهش آلام مردممظلوم فلسطين برداشته شود.
مردم سالاري
روزنامه مردم سالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان« از كمبود گاز تا خاموشيهاي شبانه» به قلم كيان راد آورده است: چند روز - يا بهتر بگويم چند شب- است كه از ساعت يك تا پنج بامداد شاهد قطع برق در اغلب نقاط شهر تهران هستيم تا از اين طريق با صرفهجويي در مصرف برق، فشار گاز در نقاط ديگري از كشور كه دچار افت فشار گاز شدهاند افزايش يابد. چون همه ميدانيم كه سوخت نيروگاههاي برق از طريق گاز و گازوئيل تامين ميشود و وقتي خاموشيهاي گستردهاي در شهري بزرگ همچون تهران رخ دهد، بدين معناست كه ميزان نيازمندي نيروگاههاي برق به گاز به عنوان سوخت كاهش مييابد و گاز با فشاري بيشتر به نقاط ديگري انتقال مييابد.اما آيا اين راه حل مناسبي است؟
قطع برق شبانه در شهري وسيع و پرجمعيت همچون تهران - كه كمابيش در نقاط ديگر كشور هم رخ ميدهد - اگر چه در ظاهر، چون مردم در آن ساعت در خواب هستند مشكل چنداني ايجاد نميكند اما در عمل باعث بروز مشكلات متعددي براي مردم شده است.
اگر نزديك به سه سال است كه فاز جديدي از ميدان گازي پارس جنوبي كه به تنهايي 8 درصد از ذخاير گاز جهان را در خود جاي داده افتتاح نشده، اگر سالهاست در ساخت پالايشگاه براي توليد بنزين دچار عقب ماندگي هستيم و اگر توليد نفت ما هيچ پيشرفت معناداري را تجربه نميكند فقط به دليل برنامهريزي نادرست برخي مسوولان است و در اين ميان، مردم هستند كه در كشوري با اين منابع غني، بايد تاوان اين عدم برنامهريزي را بدهند.
آفتاب يزد
روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله امروز خود با عنوان انتخابات و مردمي كه نياز به درس ندارند آورده است: آنـچـه در نخستين مرحله رسمي از انتخابات مجلس هشتم به وقوع پيوست، اگرچه تاثرانگيز است اما چندان غيرمترقبه نبود. زيرا بسياري از كساني كه همفكران دولت نهم يا حاميان آن تلقي ميشوند و نيز رئيس ستاد انتخابات كشور و بعضي همكاران سابق – و احتمالا آينده او – بارها به صراحت موضع خود را در مورد عملكردهاي گذشته اصلاح طلبان بيان كرده بودند. در دو سه سال اخير بعضي از محافظه كاران و رسانههاي آنها، يك <ديو> به نام اصلاح طلبان تندرو ساختند و سخناني گفتند كه نشان دهنده عزم جدي آنـهـا بـراي جلوگيري از تسلط مجدد اصلاح طلبان بـر كـرسيهاي حكومتي بود. اما در ماههاي اخير اظهارنظرهايي به سطح رسانهها كشيده شد كه نشان ميداد بعضي از صاحب نفوذان كشوري و لشكري، <اصلاح طلبان معتدل> را خطرناكتر از گروهي ميدانند كه براي آنان نام <اصلاح طلبان افراطي> برگزيدهاند! ابراز صريح و گاه غيرمتعارف اين ديدگاهها، نشان ميداد كه عدهاي تلاش خواهند كرد تا به هر نحو از ورود اصـلاح طلـبـان بـه عـرصـه انـتخابات مجلس هشتم جلوگيري كنند.
از سوي ديگر اگرچه به نظر ميرسد براي برخي افراد، ميزان حضور مردم در انتخابات اهميت زيادي ندارد، اما عقلاي <جناح مقابل اصلاح طلبان> بدون توجه به بي اعتنايي بعضي از ياران خود به ميزان مشاركت مردميدر انتخابات، سناريويي را طـراحي كردند تا با بزرگ نمايي برخي اختلافات درونـي جـنـاح مـحـافـظـهكـار، يـك رقـابـت نسبتاً آبـرومندانه <درون جناحي> به راه بيندازند. البته كساني در داخل جناح محافظه كار بودند كه نحوه تقسيم بندي كرسيهاي حكومتي ميان همفكران خــود را مـتـنــاســب بــا لـيــاقـت و ســوابــق افــراد نـمـيدانـسـتـنـد، آنها با بهره گيري هـوشـمـندانهتر از سناريوي<رقابت درون جناحي> سـخـنـانـي گفتند كه معنايي جز نارضايتي از رتبه بـنـديهـاي دروني جناح نداشت و لذا از هم اكنون ميتوان پيش بيني كرد كه اگر طراحي محافظه كاران، آنـگـونـه كه ميخواهند به پيش برود و مجلسي تشكيل شود كه در آن اصلاح طلبان تهديدي براي قدرت محافظه كاران نباشند، آنگاه بايد منتظر بازشدن زخمهاي سربستهاي ماند كه در يكي دو سال اخير تنها به خاطر جلوگيري از قدرت گـرفتـن احتمـالـي اصلاح طلبـان بـر آن سـرپـوش گذاشتهاند.
اظهارنظرهاي مختلفي كه در ماههاي اخيربيان شده است نشان ميدهد اگر اصلاح طلبان، عرصه را به صورت كامل در اختيار محافظه كاران ميگذاشتند، نه آنها براي توجيه برخي ردصلاحيتها اينگونه به زحمت مـيافـتـادند و نه ناچار به ارائه آمارهاي متناقضي ميشدند كه حتي سايتهاي نزديك به اصولگرايان را وادار به عـكـس الـعـمـلهـاي نه چندان دوستانه ميكند. هـمـچـنـين اي كاش برخي دست اندركاران امور اجرائي، براي دعوت از اصلاح طلبان خود را دچار تكلف و تعارف نميكردند تا امروز مجبور به حمايت از اقداماتي نشوند كه با بعضي اظهارنظرهاي قبلي و بين المللي آنها همخواني ندارد. اما به هر حال، امروز با شرايطي مواجه هستيم كه چارهاي جز تلاش براي كاستن از <كاستي>هاي انتخابات نداريم. البته اگر بزرگان نظام راساً در موضوع دخالت كنند ميتوان به اين اميد نشست كه اعمال نظرهاي شخصي بعضي از دست اندركاران يا تاثيرگذاران بر انـتـخـابات به حداقل برسد و نيز براي اقدامات و اظهارات رسانهها و افرادي كه قادربه فضاسازيهاي خاص انتخاباتي هستند تدبيري انديشيده شود.در آن صورت بهجاي اميدواري به كاسته شدن از كاستيهاي انتخابات ، ميتوان افزايش محسنات آن را به انتظار نشست .
البته اين انتخابات، علاوه بر مجريان اصولگرا، براي كانديداهاي اصولگرا نيز صحنه آزمايش بزرگي است. آنها كه در انتخابات مجلس هفتم كاملا منسجم بودند، در سياسيترين حوزه نتوانستند براي اولين كانديداي خود چيزي بيش از راي آخرين منتخبان مردم تهران در مجلس ششم كسب كنند و اكنون كه بنابر دلايل كنترل شده و كنترل نشده، اختلافاتي از آنها افشا شده است، قطعا با شرايط نامطلوبتري نسبت به انتخابات پيشين مواجه هستند.
اعتماد ملي
روزنامه اعتماد ملي در سرمقاله امروز خود با عنوان چه انتظاري از شوراي نگهبان ميرود؟ آورده است: رقابتهاي انتخابات مجلس شوراي اسلامي وارد مرحله جديد خود شده است. پس از رد صلاحيتهاي گسترده كانديداهاي نمايندگي مجلس توسط هياتهاي اجرايي، اينك همگان در انتظارند تا ببينند شوراي محترم نگهبان در اين مقطع تاريخي چه خواهد كرد.
وجود و يا فقدان نقش شوراي نگهبان يك مجادله تاريخي از انقلاب مشروطه به اين سو بوده است. فارغ از گلايههاي موسوم و موجود به عملكرد شوراي نگهبان، طرفداران انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي، فارغ از دستهبنديهاي رايج اصولگرا - اصلاحطلب همگي با وجود شوراي نگهبان موافق بوده و هستند. اختلاف عمدتا در نحوه تعامل، نوع عملكرد و وسعت عملكرد آن بوده است.
طرفداران انقلاب و علاقهمندان به نظام اسلامي به دو امر كليدي پايبندي دارند؛ جمهوريت و شريعت اسلامي. آنها مدل جمهوري اسلامي را تلفيق نوگرايي و تجدد و اجراي احكام فقهي و شريعت اسلامي ميپندارند اما در تاكتيكها و نوع اعمال اين خواستهها تفاوتهايي حتي بنيادين دارند.
حزب اعتماد ملي از آغاز تاسيس، طرفدار نظام جمهوري اسلامي و اصول مترقي قانون اساسي بوده و التزام عملي خود را در اين حوزهها نظراً و عملاً نشان داده است. نگاهي گذرا به سابقه و عملكرد دبيركل حزب اعتماد ملي از سوي دوست و دشمن، گوياي اين حقيقت است كه وي و همراهانش ترديدي در حمايت و وفاداري از اصول ماندگار ميراث امام خميني(ره)، به خود راه ندادهاند. يكي از مهمترين مواريث جمهوري اسلامي، شوراي نگهبان است. حال در منازعهاي كه در اين روزهاي در حال گذار روي ميدهد و قطع نظر از لغزشهاي گاه و بيگاه شوراي نگهبان در گذشته، همگان اميدوارند كه اين نهاد نشان دهد كه چرا ضرورت ابقا و استمرارش مورد تاييد و پذيرش علاقهمندان به جمهوري اسلامي ايران است.
در انتخابات دور هفتم مجلس شوراي اسلامي در نتيجه عملكرد حساب نشده تعداد محدودي ناآشنا به مقتضيات زمانه و تندروي هيات هاي نظارت، طيف وسيعي از كانديداها رد صلاحيت شدند. طرفداران رد صلاحيت معتقد بودند گستره و افزايش دامنه رد صلاحيتها در گرو عملكرد ناصواب اين تعداد محدود بوده است. در مقابل، منتقدين انتخابات مجلس هفتم مطرح ميكردند كه شوراي نگهبان براي رد صلاحيت و يكدست كردن حكومت، تصميم خود را از قبل گرفته بود و مساله تحصن و موضوعات ديگر تنها بهانه بوده است.
حال در شرايطي كه طيف وسيعي از اصلاحطلبان ثبتنام نكرده و ثبتنامكنندگان نيز عمدتا از نيروهاي معتدل، خطامامي و معتقد به تعامل با مسوولان نظام جمهوري اسلامي ميباشند، اين انتظار ميرفت كه عملكرد هياتهاي اجرايي متفاوت باشد. چنانچه شوراي محترم نگهبان در اين مرحله حساس نقش خود را ايفا نكند، مواضع همه كساني كه مدعي بودند عملكرد به اصطلاح تندروها بهانه رد صلاحيتهاي گسترده بوده به نظر ميرسد تنها بهانهاي سياسي بوده است. اگر نمايندگان تحصن هم نميكردند، آقايان بهانه ديگري ميتراشيدند، كليت نظام نبايد اجازه جا افتادن اين تحليل را بدهد. نظام اسلامي مورد مقبول همه فرزندانش اعم از اصولگرا و اصلاحطلب است. لذا بايد با آغوش باز و چتري فراگير همه فرزندانش را زير پوشش قرار دهد. تاييد رفتار غلط و فله اي هياتهاي اجرايي از سوي شوراي نگهبان نهتنها هزينههاي سياسي و امنيتي جمهوري اسلامي را افزايش ميدهد، بلكه دامنه افراط و تندروي در حوزه سياست را گسترش ميدهد. شوراي نگهبان با نحوه مديريت و نظارت خود بايد به نيروهاي معتقد، باورمند، معتدل و البته اصلاحطلب كمك كند. در غير اين صورت تحليل كساني كه مدعي هستند، نقشهها از قبل طراحي شده بود، به عينيت درخواهد آمد.
همبستگي
جمهوري
روزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنوان عاشورا و مرجعيت آورده است: تعجب نكنيد كه در هنگامه غوغاهاي نفس گيري همچون محاصره 1 5 ميليون مسلمان فلسطيني در غزه توسط صهيونيست ها و همدستان كمپ ديويدي آنها در قاهره توطئه بوش و رايس و ديك چني براي واردن كردن شوراي امنيت سازمان ملل به صادر كردن قطعنامه سوم عليه فعاليت هاي هسته اي جمهوري اسلامي ايران و بازار داغ انتخابات و هواي سردتر از سرد زمستان با اينكه دهه دوم محرم نيز درحال سپري شدن است به سراغ عاشورا ميرويم و برآنيم تا بار ديگر درباره اقداماتي كه نيروي انتظامي در محرم امسال براي خرافه زدائي در عزاداري ها انجام داد و عكس العمل هائي كه در برابر آن صورت گرفت نكاتي را مطرح نمائيم.
در تاريخ 5 خرداد 1383 روزنامه جمهوري اسلامي خبري را تحت عنوان « افشاي توطئه سازمان سيا براي ايجاد تفرقه ميان شيعيان » به چاپ رساند كه براساس آن سازمان مركزي جاسوسي آمريكا « سيا » از سال 1362 يعني 5 سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران بودجه اي را براي مطالعه جهت شناخت دلايل پا گرفتن اين انقلاب كه اركان قدرتهاي استكباري و استعماري را متزلزل كرده است در نظر گرفت و براساس تحقيقاتي كه به عمل آورد به اين نتيجه رسيد كه برخلاف تصور آمريكائي ها عامل اصلي پا گرفتن اين انقلاب عملكرد رژيم شاه نبود بلكه نهضت عاشورا و رهبري سياسي مرجعيت ديني علماي شيعه دو عامل مهمي بودند كه با توجه به زمينه هاي پديد آمده توسط عملكرد رژيم شاه توانستند اين انقلاب را به پيروزي برسانند . سازمان « سيا » 900 ميليون دلار از پولهائي كه در معاملات قاچاق مواد مخدر در افغانستان و كلمبيا بدست آورده بود را براي اين طرح تحقيقاتي در نظر گرفت.
بخشي از اين طرح با توجه به نقش كليدي و مهمي كه عزاداري هاي حسيني و نهاد مرجعيت ديني از نهضت تنباكو به رهبري ميرزاي شيرازي تا انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني در مبارزه با استعمار ايفا كرده اند به مقابله با اين دو اختصاص يافت و 40 ميليون دلار براي تحقق آن در نظر گرفته شد. اين بودجه براساس طرح تفصيلي سازمان جاسوسي آمريكا (سيا) بايد در منحرف ساختن عزاداري هاي حسيني از مسير صحيح و همچنين تضعيف نهاد مرجعيت و ساقط كردن اين نهاد صرف شود كاري كه در ظرف زماني تعيين شده توسط تهيه كنندگان طرح يعني تا سال 2010 ميلادي و 1389 هجري شمسي بايد به نتيجه برسد.
اين مطالب سري را شخصي به نام « دكتر مايكل براون » معاون رئيس سازمان « سيا » و كارمند سابقه دار بخش شيعه شناسي اين سازمان بعد از آنكه از كار بر كنار شد در كتابي به نام « نقشه اي براي ايجاد تفرقه و نابودي مكاتب الهي » افشا كرد. سازمان « سيا » نيز بعد از آنكه اين مطلب به صورت رسانه اي منتشر شد نسخه هاي كتاب دكتر مايكل براون را جمعاوري و نابود كرد. بخشي از فراز مورد نظر اين مقاله از اين كتاب اينست:
«يكي ديگر از مواردي كه بايد روي آن كار مي كرديم موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبي بود كه هر ساله شيعيان با برگزاري مراسمي اين فرهنگ را زنده نگهميدارند. ما تصميم گرفتيم با حمايت هاي مالي از برخي سخنرانان و مداحان و برگزار كنندگان اصلي اينگونه مراسم كه افرادي سودجو و شهرت طلب هستند عقايد و بنيان هاي شيعه و فرهنگ شهادت طلبي را سست و متزلزل كنيم و مسائلي انحرافي در آن بوجود آوريم بگونه اي كه شيعه يك گروه جاهل و خرافاتي در نظر آيد. در مرحله بعد بايد مطالب فراواني عليه مراجع شيعه جمع آوري شده و به وسيله مداحان و نويسندگان سودجو انتشار دهيم و تا سال 1389 مرجعيت را كه سد راه اصلي اهداف ما مي باشد تضعيف كرده و مراجع را به دست خود شيعيان و ديگر مذاهب اسلامي نابود كنيم و در نهايت تير خلاص بر اين فرهنگ و مذهب بزنيم » .
با گذشت 24 سال از آغاز مطالعات سازمان جاسوسي آمريكا با بودجه 900 ميليون دلاري و گذشت نزديك به دو دهه از اجرائي شدن طرح ضربه زدن به عاشورا و مرجعيت با بودجه 40 ميليون دلاري اكنون در يك جمع بندي اجمالي ميتوان به نتايج روشني رسيد . دقت در اين مطالب دليل ضرورت طرح اين قبيل مطالب را روشن مينمايد.
پيدايش تحولات چشمگيري در شيوه عزاداري ها و نفوذ تحريفات و خرافات و گويش هاي عوامانه در محتواي مراثي رواج بي مهار آهنگ هاي لوس آنجلسي و رپ و پاپ و ساير آهنگ هاي مبتذل و محرك در مداحي ها رويش قارچ گونه شمايل هاي وام گرفته از كليساي دوران بيزانس به حركت درآمدن علم هاي 150 ميليون توماني در خيابان ها پرسه زدن دختران و پسران هرزه در اطراف تكيه هاي موقت خياباني بدون حساب و كتاب كه موجب خلوت شدن مساجد و حسينيه ها شده اند كشانده شدن از عزاداري سنتي به نوعي حركات موزون همراه با دف و ارگ و ساز و طبل « ياماها » ي ژاپن رسوخ مطالب سست و بي پايه و مبتني بر خواب و خيال در بعضي منابر و افتادن در دام عرفان هاي كاذب وارداتي با هدف فرار كردن از مطرح نمودن مباحث عميق اجتماعي ـ سياسي ـ مبارزاتي مربوط به نهضت عاشورا كه اساس قيام حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام و ياران باوفاي آنحضرت را تشكيل ميدهند در سالهاي اخير قطعا نمي تواند تصادفي باشد. تلاش براي اصالت دادن به مداحان نوپا و نوسبك و اينكه مردم دين خود را از آنها بگيرند و حتي بعضي از آنها به خود اجازه دخالت در مسائل حكومتي و سياسي بدهند و تا بي حرمتي به مراجع تقليد پيش بروند و بزرگان دين و نظام را آماج تهاجمات گوناگون قرار دهند بخش ديگري از طرحي است كه قرار است تا سال 1379 به اجرادر آيد و به فروپاشي تشيع و سقوط مرجعيت منجر شود. پيدايش طالبان و القاعده و تهاجمات شديد آنها و ساير سلفي ها عليه شيعيان نيز در همين چارچوب قابل تحليل و تفسير است .
در برابر اين توطئه خوشبختانه رهبري روشن ضمير و بيدار و شجاع انقلاب اسلامي با قامتي استوار در طول سالهاي دهه 70 و 80 قدرتمندانه ايستاد و با تكيه بر منطق و روشنگري هاي مستمر به خنثي سازي پرداخت و اجزا آنرا يكي بعد از ديگري از كار انداخت . برخورد قاطعانه با قمه زني از اقدامات مهمي بود كه با فتواي تاريخي حضرت آيت الله خامنه اي صورت گرفت و در حفظ آبروي اسلام و خارج ساختن يكي از ابزارهاي توطئه از دست دشمنان نقش بسيار موثري داشت . اعلام سال 1386 به عنوان سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي نيز ابتكار مهمي بود كه شاخه اجرائي توطئه « سيا » را هدف قرار داده و در عمل به مقابله با آن پرداخت .
برخورد با شمايل ها ملزم ساختن هيئت هاي عزاداري به رعايت اصول عزاداري سنتي و پرهيز از اقدامات خلاف شئون مذهبي كه توسط نيروي انتظامي صورت گرفت نيز در چارچوب مقابله با همين توطئه قرار دارد. موضعگيري هاي مراجع معظم تقليد عليه خرافات و تاكيدشان بر ضرورت پالايش عزاداري ها از انحرافات نيز نقش بسزائي در ناكام ساختن توطئه اي كه دشمن تدارك ديده است داشت .
در اين ميان دو نكته حساس نيز وجود دارد كه بايد به آنها توجه شود. نكته اول عكس العمل هائي است كه در برابر اقدامات قانوني نيروي انتظامي صورت ميگيرد. افرادي كه نيروي انتظامي را به تندروي يا مقابله با سنت هاي مذهبي و مردمي متهم مي كنند هر چند عمدتا از روي دلسوزي و برخورداري از گرايشهاي ديني چنين مواضعي را اتخاذ مينمايند لكن بايد به اين نكته توجه كنند كه برخوردهاي نيروي انتظامي در جهت خرافه زدائي و پالايش عزاداري ها از انحرافاتي بوده است كه دشمنان از رواج آنها سود مي برند و در برنامه خود براي مقابله با عاشورا و مرجعيت دارند. آنكس كه مي گويد كسي نبايد در برابر آنچه مردم در عزاداري ها انجام ميدهند موضعگيري كند و چنين اقدامي را در مقابل مردم قرار گرفتن ميداند در واقع به اين واقعيت توجه ندارد كه مردم همواره در معرض تهاجمات سهمگين عوام فريبان به ويژه كساني كه درصدد سودجوئي با سواستفاده از اعتقادات ديني مردم هستند قرار دارند و براي حفاظت مردم از اين سواستفاده ها نظارت دستگاه هاي مسئول و افراد صاحبنظر ضرورت دارد. كاري كه نيروي انتظامي انجام داده اجراي برنامه ايست كه در همين چارچوب و با كارشناسي هاي دقيق تنظيم شده و براي مقابله با توطئه دشمنان بسيار لازم و موثر بوده است . خوشبختانه مردم نيز با نيروي انتظامي همكاري صميمانه اي كرده اند و اين نيرو در كار خود كاملا موفق بوده است . قطعا اگر اقدام نيروي انتظامي در مقابله با شمايل ها در سال گذشته و مقابله با علم و بعضي تحركات انحرافي ديگر نبود محرم امسال سرتاسر شهر تهران و شهرهاي ديگر پوشيده از شمايل هاي ضد تقدس و علم ها و انحرافات ديگر بود و سازمان جاسوسي آمريكا (سيا) نيز يك گام به جلو برداشته بود. كسي نبايد از نيروي انتظامي به خاطر ناكام نمودن آمريكا و توطئه « سازمان جاسوسي سيا » ناراحت باشد. همه بايد به هر شكل ممكن نيروي انتظامي را تشويق كنيم به تلاش هاي مفيد خود براي مقابله با انحرافات ادامه دهد انحرافاتي كه هنوز در محافل و مجالس عزاداري فراوان است و متاسفانه افراد سودجو و فرصت طلب ميلياردها ساعت فرصت استثنائي كه در دهه عاشورا در اختيار امام حسين عليه السلام قرار ميگيرد را به هدر ميدهند و ايكاش فقط به هدر ميدادند بلكه ـ خواسته يا ناخواسته ـ از آن در جهت به فراموشي سپردن اساس نهضت حسيني و به نفع دشمنان عاشورا بهره برداري مي كنند.
نكته دوم به نقش بسيار موثر رسانه ملي در ترويج فرهنگ عاشورا و يا به انحراف كشاندن آن مربوط مي شود نقشي كه حساسيت رسالتي كه مسئولان صدا و سيماي جمهوري اسلامي برعهده دارند را نشان ميدهد. هرچند اهميت اين نقش بقدري بديهي است كه نيازي به توضيح ندارد لكن بد نيست اشاره اي به يك نمونه كه در همين دهه عاشوراي امسال شاهد آن بوديم داشته باشيم .
در روزهاي پاياني دهه عاشوراي امسال رسانه ملي نوحه يك نوحه خوان عراقي را مكررا پخش كرد كه اشعاري را به زبان فارسي و عربي در يك جمع سينه زن در يك حسينيه ميخواند و بازار گرمي هم داشت . اين نوحه به سرعت در سرتاسر ايران به سي . دي تبديل و خريد وفروش شد و حتي به تلفن هاي همراه نيز راه يافت . اين يك نمونه از فرهنگ سازي قدرتمندانه توسط رسانه ملي است اما محتواي اين نوحه مشترك چه بود بخش هائي از اين نوحه نكاتي داشت كه مخصوص غلات است و مطرح كردن آنها در رسانه ملي حداقل زياني كه دارد اينست كه مسلمانان ديگر را نسبت به اعتقادات شيعه مساله دار مي كند. رسانه ملي آيا مجوزي براي پخش چنين نوحه اي دارد !
با كمال تاسف گاهي بعضي سخنرانان مطالبي از صدا و سيما مي گويند كه تاثيرات منفي زيادي دارد. باز هم در همين دهه عاشوراي امسال يك روحاني محترم كه از دست اندركاران صدا و سيما نيز هست در حين سخنراني گفت : قرآن بدون امام حسين ورق پاره اي بيش نيست !
آيا مسئولان رسانه ملي به عوارض اين قبيل مطالب انديشيده اند با توجه به اينكه امام حسين عليه السلام خود را فداي قرآن كرده اين روحاني محترم مي توانستند به جاي اين جمله بفرمايند : امام حسين عليه السلام و شهداي كربلا با نهضت و شهادت خود قرآن كريم را به بهترين شيوه تفسير كرده اند.
صاحب اين قلم به ياد دارد كه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي دو سه سال قبل در جمع مديران صدا و سيما نكته اي با اين مضمون فرمودند كه گاهي بعضي مطالب را اگر يك سخنران در يك جمع كوچك بگويد طوري نيست ولي همان مطلب نبايد از رسانه ملي پخش شود.
اين نكته بسيار مهمي است كه مسئولان رسانه ملي بايد به دقت آنرا رعايت كنند. روشن است كه اداره كردن رسانه ملي با آنهمه شبكه و با آن گستردگي برنامه ها كار دشواري است لكن آنچه نبايد مورد غفلت قرار گيرد اينست كه غفلت ها گاهي ضربه هاي محكمي به مذهب وارد مي كنند كه قابل جبران نخواهد بود. شيعه بعد از قرن ها اكنون از يك نظام حكومتي برخوردار است و امكانات رسانه اي قابل توجهي در اختيار دارد. خوشبختانه رسانه ملي در يكي دو سال اخير به تصحيح روشي از عزاداري پرداخته است كه خود تا حدودي به آن دامن زده بود. هنوز نيز اين رسانه از آن شيوه ناصحيح كاملا فاصله نگرفته است . رسانه ملي نه تنها بايد از اين روش فاصله بگيرد بلكه بايد با آن برخورد و درباره خطرهاي ناشي از آن روشنگري نمايد و در برابر توطئه اي كه سازمان سيا عليه عاشورا و مرجعيت تدارك ديده است با قدرت بايستد.
سازمان « سيا » درست تشخيص داده است كه عاشورا و مرجعيت دو ركن اساسي شيعه و توفيق تشيع در همه نهضت ها و انقلاب ها بوده اند و خواهند بود اما در توطئه اي كه براي درهم شكستن اين دو ركن تدارك ديده عليرغم پيشرفت هاي اوليه با شكست مواجه شده است . عامل اصلي اين شكست هوشياري رهبري و مرجعيت و همراهي مردم بوده است . از اين پس نيز بايد اين همراهي ها با قوت و قدرت ادامه يابد تا نه تنها توطئه هائي از اين قبيل خنثي شوند بلكه فرهنگ عاشورا به فرهنگ رهائي بخش ديگر مسلمانان و حتي ساير ملت ها نيز تبديل گردد.
كيهان
روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان قضاوت با مردم ! آورده است: اين روزها مهمترين خبري كه در پيشاني اخبار انتخاباتي نشسته، بررسي صلاحيت ثبت نام كنندگان انتخابات هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي و در ذيل آن رد صلاحيت عده اي از آنان است. بررسي صلاحيت نامزدها توسط هيأت هاي اجرايي- كه سعي شده از ميان معتمدين، طيف هاي مختلف و افراد مستقل انتخاب شوند- صورت پذيرفته است. طبق آماري كه از سوي مسئولان ستاد انتخابات وزارت كشور اعلام شده از مجموع ثبت نام كنندگان 70 درصد تأييد صلاحيت، 20 درصد رد صلاحيت و 10 درصد آنان هم صلاحيتشان احراز نشده است.
اما در اين ميان، فارغ از صحت و سقم آمار اعلام شده از سوي گروه هاي سياسي، ظاهراً بخش عمده اي از ردصلاحيت شده ها وابسته به گروه هاي اصلاح طلب بوده اند كه به همين دليل باعث واكنش اصلاح طلبان و برخي از شخصيت هاي داخلي و خارجه نشين كه هميشه دنبال بهانه اي براي بروز ژست دموكراسي طلبي خود مي گردند، شده است. در اين باره چند نكته گفتني است؛
1- اينكه حزب مشاركت با ظاهري ناخشنود! خبر از رد صلاحيت 190 نفر از مجموع 200 كانديداي خود مي دهد و يا اعتماد ملي كه با ناراحتي! 70 درصد از نامزدهاي خود را در زمره گروه رد صلاحيتي ها مي شمارد و يا ستاد ائتلاف اصلاح طلبان كه با عصبانيت! 75 درصد از ثبت نام كنندگان مربوط به گروه هاي خود را رد صلاحيت شده مي خواند، برخلاف ظاهر عبوس و ناخرسندشان، خيلي هم ناراحت نيستند و نمي توانند هم باشند چرا كه وقتي به فرمان ليدرهاي اردوگاه اصلاح طلب بصورت فله اي فاز ثبت نام كليد مي خورد و حتي عده زيادي از كساني كه در ادوار گذشته رد صلاحيت شده اند و يا با توجه به عملكردي كه داشته و وضعيت مشخصي از اين نظر پيدا كرده اند، وارد كارزار انتخابات مي شوند، پيش بيني رد صلاحيت ها كار دشوار و پيچيده اي نيست. بهزاد نبوي در مصاحبه با يكي از روزنامه هاي اصلاح طلب مي گويد: «ما نفس ثبت نام را بخشي از مبارزه انتخاباتي مي دانستيم و بر همين اساس از شخصيت ها و گروه هاي سياسي مستقل و اصلاح طلب درخواست كرديم فعالانه در اين زمينه حضور يابند».
يكي از نمايندگان اصلاح طلب مجلس ششم كه جزو شركت كنندگان نمايش تحصن بوده و در انتخابات مجلس هفتم نيز رد صلاحيت شده بود، در گردهمايي اعضاي ستاد اصلاح طلبان شهر خود ضمن ابراز نگراني!! از رد صلاحيت نامزدهاي اصلاح طلب مي گويد «شركت كردم براي اينكه رد صلاحيت شوم»! وي اعتراف مي كند كه «تنها به اصرار دوستان اصلاح طلب وارد عرصه شدم».
اصلاح طلبان با علم به آنچه خود آن را «رد صلاحيت گسترده» مي نامند، تركيبي از نامزدها را روانه ثبت نام در مراكز مربوطه كردند تا پس از اعلام نتايج بررسي صلاحيت ها، با تبليغات فراگير- بخوانيد هوچي گري و جنجال! - سوار بر موج رد صلاحيت ها شوند تا شايد به زعم خود بتوانند پرچم اردوگاهي كه حربه كاراي ديگري در زاغه خود نمي بيند، افراشته نگاه دارند.
اصلاح طلبان سعي دارند با وانمود كردن اينكه ديگر كسي در عرصه رقابت باقي نمانده و بيشتر آنان با چوب رد صلاحيت زمين گير شده اند، در بين مردم به مظلوم نمايي بپردازند و علم مظلوميت بپا كنند تا شايد در كارزار انتخابات مجلس، از اين نمد براي خود كلاهي دست و پا نمايند و آراي مردم را بسوي خود بكشند.
البته خودشان هم مي دانند مشكل اصلي شان پايگاه اجتماعي در بين آحاد مردم است. آنان فكر مي كنند رد صلاحيت ها نشانه نگراني طرف مقابل از اقبال مردم به اصلاح طلبان است. مردم، چه آناني كه ديروز به اصلاح طلبان رأي داده و آنها را بر كرسي مجلس و دولت نشاندند و چه آناني كه به اصلاح طلبان رأي ندادند، امروز به دليل ناتواني اصلاح طلب ها از عمل به وعده هايشان و خسته از افراط و تفريط هايي كه بيشتر حافظ منافع فردي و گروهي شان بود تا تأمين كننده منافع و مصالح نظام و مردم، از آنان دلزده و مأيوس اند. مطمئناً مردم ما هوشيار و آگاه هستند، مي بينند و مي شنوند و آنگاه برمبناي اصول و ارزشهاي اسلام و انقلاب قضاوت خواهند كرد.
3- اصلاح طلبان بيش از يكسال مانده به انتخابات دست به تجديد قوا زده و با گردآوردن نيروهاي خود زير بيرق «ائتلاف» سعي در هماهنگي و يكسان سازي آنان داشتند، اما هر چه زمان رو به جلو مي رفت، «اختلاف» بيش از «ائتلاف» روي ناخوش خود را بر اين جماعت عريان مي كرد. دعواي مشاركتي ها و اعتماد ملي ها، انشعاباتي كه به نام اعتدال گرايي صورت گرفت و از همه مهمتر اعتراف خود اصلاح طلبان به عدم ائتلاف بين همه گروه هاي اصلاح طلب، حكايت از شكافي داشت كه در آستانه انتخابات مي بايست با چسبي به نام «رد صلاحيت» پر شود.
عليرغم همه اختلاف ها، آنچه فصل مشترك بيانيه ها، مصاحبه ها، تيتر روزنامه ها و اظهارنظر گروه هاي اصلاح طلب شد، اعتراض به رد صلاحيت هاست. بدون ترديد يكي از كاركردهاي ثبت نام فله اي- به قول ما- كه رد صلاحيت فله اي- به قول آنان- را به دنبال داشته، فراهم كردن چسبي است كه بتوان شكاف اختلاف را با آن پر كرد و لااقل در اين مرحله به شعاري واحد دست يافت.
همه مي دانند كه ماجراي «تحريم» يا «شركت» در انتخابات كه موضوع گفتگوهاي اين روزهاي آنان شده، يك بازي سياسي بيشتر نيست. برخي از تندروهاي اصلاح طلب كه گفته اند گزينه تحريم را ترجيح مي دهند، مدعي شده اند چون ظرفيت لازم براي اعمال آن وجود ندارد و مردم نيز از حق مشاركت خود در سرنوشتشان كوتاه نمي آيند، مجبور (!) شده اند وارد فضاي انتخاباتي شوند و اين راه را تا پايان بروند.
4- شايد بد نباشد بخشي از اتهاماتي كه به بهانه رد صلاحيت ها، توسط اصلاح طلبان به دستگاه اجرايي و نظارتي كشور وارد شده است را مرور كنيم؛ پرونده سازي عليه داوطلبان به روش هاي غيرقانوني، مصلحت سنجي هاي شخصي، عمل براساس منويات جناحي و گروهي، تحقق ديدگاه هاي فردي و...
اصلاح طلبان سعي دارند آشفته بازار سياهي را كه خود آن را ترسيم كرده اند به جامعه القا نمايند و با گل آلود كردن چشمه انتخابات و فضاي سياسي كشور، ماهي مقصود خويش را صيد كنند. آنان به بهانه رد صلاحيت ها، طرح ذهني خود را مبني بر «انقلاب مخملي توسط اقتدار گراها»! تئوريزه مي كنند. اصلاح طلبان مي گويند «اقتدارگراها- اصولگرايان- به جاي آوردن توپ و تانك به خيابان ها، مي كوشند با رد صلاحيت رقباي خود، اجازه شركت در انتخابات را به آنان نداده و دست آنها را از حكومت كوتاه كنند و مجلس فرمايشي ديگري ضعيف تر از مجلس هفتم تشكيل دهند.»!
از سال 76 ده سال بيشتر نگذشته و حافظه تاريخي ملت بخوبي به ياد دارد كه وقتي اقتدارگرايان اصلاح طلب مسندهاي قدرت را به دست آوردند اقدام به تغييرات گسترده كردند و نه تنها وزير و مديركل- كه شايد حق طبيعي آنان باشد- حتي به يك دهدار در دورترين روستاي كشور هم ، اگر پيام دوم خرداد را درك نكرده بود! رحم نكردند.
اتفاقاً ورود افراد نفوذي و ناسالم به مجلس شوراي اسلامي و كساني كه به فرموده مقام معظم رهبري «در خدمت دشمن هستند و اعلام حمايت رئيس جمهور آمريكا مايه ننگ آنان است» براندازي مخملي و كودتاي نرم را تسهيل مي كند. طبعاً مردم آگاه و خردمند ايران رد صلاحيت عناصري را كه خود را عملاً بيرون از حاكميت قرار داده اند، نه تنها مي پذيرند بلكه بخاطر لزوم حفظ نظام و انقلاب از آن استقبال نيز مي كنند.
5-و نكته آخر اينكه اصلاح طلبان حتي در صورت تاييد صلاحيتشان هم قادر نبودند موفقيت چشمگيري كسب كنند و شمار قابل توجهي از كرسي هاي مجلس را به دست آورند. براي نمونه، سرليست و نامزد اصلي يكي از احزاب مدعي اصلاحات، در انتخابات مجلس ششم كه اصلاح طلبان در اوج بودند و گوش جامعه آكنده از هياهوي روزنامه هاي زنجيره اي بود، موفق به راهيابي به مجلس نشد و حتي در انتخابات ميان دوره اي نيز ناكام ماند. اصلاح طلباني هم كه توانستند در انتخابات مجلس هفتم به مجلس بروند، عمدتاً از شهرستانها بودند كه در آنها، نقش عوامل اجتماعي، قومي و محلي در موفقيت نامزدها برجسته تر از خط مشي سياسي آنان است.
حزب الله
روزنامه حزب الله در سرمقاله امروز خود با عنوان تباني شوم! آورده است: فشارهاي رژيم صهيونيستي بر مردم مظلوم غزه همچنان استمرار دارد و تمامي مجامع بينالمللي ديدگان را بر فجايع صهيونيستها بسته اند. اين دست حملات رژيم صهيونيستي به مردم فلسطين سابقهاي به وسعت حيات اين رژيم نامشروع دارد، اما حملات اخير تفاوت نسبتا ويژهاي با ديگر حملات دارد. حملات اخير به غزه در حالي به وقوعميپيوندد كه شاهد تباني شوم اعراب با رژيم صهيونيستي عليه مردم فلسطين هستيم.هر چند كه اين قبيل تبانيها پيش از اين هم وجود داشته است اما اكنون بسيار پر رنگ تر به نظرميرسد. در حال حاضر بسياري از كشورهاي عربي نه تنها در مقابل اقدامات اسرائيل سكوت پيشه كردهاند و دست به هيچ گونه اقدم عملي نميزنند، كه آب هم به آسياب دشمنميريزند.
در حالي كه مردم غزه نااميد از همه جا و در حركتي خودجوش گذرگاه رفح را گشودند تا اندكي فشار محاصره صهيونيستها را بكاهند، اكنون حسني مبارك خود دستور به بستن تنها روزنه اميد فلسطينيان داده است و گذرگاه رفح هم بسته شده است تا اسرائيل با خيالي راحت تر مردم فلسطين را قلع و قمع كند. ليبي هم كه مدتي است رئيس شوراي امنيت سازمان ملل محسوبميشود، تاكنون اقدامي موثر براي مقابله با اسرائيل انجام نداده است. در اين ميان اقدام ابومازن كه خود يك فلسطيني است و مدعي رهبري فلسطينيان هم است، بيش از بقيه ناجوانمردانه است. او قرار است فردا يك شنبه با اولمرت نخست وزير رژيم صهيونيستي ديدار كند. بهتر است اعراب به تاريخ معاصر خود رجوع كنند تا بار ديگر دريابند كه دود اين سري حمايتها از رژيم صهيونيستي بيش از همه به چشم خودشان خواهد رفت. چاپلوسي دولت مصر براي اسرائيل در حالي است كه چندي پيش تنش در روابط قاهره و تلآويو به بالاترين سطح خود پس از جمال عبدالناصر رسيد. در آن مقطع اسرائيل از طريق لابي هاي خود كمك نظامي آمريكا را به مصر تا حدي منتفي كرد و خشم دولتمردان اين كشور را برانگيخت تا حدي كه وزير خارجه مصر رسما اسرائيل را تهديد به واكنش متقابل كرد. بسياري از تحليلگران انگيزه اسرائيل را براي وارد كردن اين فشارها به مصر، تلاش دولتمردان قاهره براي دستيابي به انرژي هستهاي قلمدادميكردند.
حتي عربستان هم بارها لابي صهيونيستها را عليه خود تجربه كرده است. اقداماتي كه سبب شدهاند خريدهاي تسليحاتي از غرب به صورت محدود انجام شود. كنش هايي كه به وضوح نشانميدهد به رغم آنكه اعراب براي اسرائيل پرچم سفيد تكانميدهند، دولت تلآويو كماكان آنها را دشمن مسلم خودميداند و براي تضعيف آنها دست به هر كاريميزند. ابومازن هم شايد سرنوشت ياسر عرفات را فراموش كرده است. عرفات پس از سالها خوش رقصي براي صهيونيستها و نشستن به پاي ميز مذاكره با سران تلآويو، سال هاي اواخر عمرش را در محدوديت هاي بي شماري كه اسرائيل برايش فراهم كرده بود، سپري كرد و در نهايت هم همان گونه كه بسياري از فلسطينيان و حتي صهيونيستها اقرار كرده اند، توسط موساد مسموم و كشته شد. سرنوشتي كه احتمالا انتظار ابومازن را همميكشد.