۲۹ اسفند ۱۴۰۲
به روز شده در: ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۷:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۶۴۳۳۴
تعداد نظرات: ۲۸ نظر
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۰ - ۲۷-۰۳-۱۳۹۷
کد ۳۶۴۳۳۴
انتشار: ۰۹:۱۰ - ۲۷-۰۳-۱۳۹۷
سواد زندگی (9)
انسان ها 5 نیاز اصلی دارند که عدم ارضای هر یک از آنها می تواند ما را دچار ناخرسندی کند. نیازهای اساسی انسان در دیدگاه تئوری انتخاب عبارتند از:1-بقا 2-قدرت 3-عشق و تعلق خاطر 4-آزادی 5-تفریح و لذت

عصر ایران؛ سواد زندگی -  یاد آوری تئوری انتخاب: طبق نظریه انتخاب، منشأ اصلی ناخشنودی انسان ها ، روابط آسیب دیده یا از دست رفته است. علت این که روابط آدم ها آسیب می بیند هم این است که آنها در تمام عمر خود سعی در کنترل دیگران می کنند و این اصرار دائمی برای تحمیل خود بر دیگران، باعث می شود زندگی های مشترک و بسیاری از دوستی ها آسیب ببیند و گاه از بین برود.
تمایل برای کنترل دیگران نیز از دوران نوزادی با ما همراه است.
 ***
این که ما انسان ها چه نیازهایی داریم، بحثی دیرینه در میان انسان شناسان و روان شناسان و جامعه شناسان است و البته هنوز هم ادامه دارد.

دکتر ویلیام گلاسر، بنیانگذار تئوری انتخاب، بعد از دهه ها تحقیق و تجربه ، به این نتیجه رسیده است که انسان ها 5 نیاز اصلی دارند که عدم ارضای هر یک از آنها می تواند ما را دچار ناخرسندی کند. نکته اینجاست که ما، ارضای این نیازها را در تعامل و رابطه با دیگران جست و جو می کنیم.

نیازهای اساسی انسان در دیدگاه تئوری انتخاب عبارتند از:

1 - بقا
2 - قدرت
3 - عشق و تعلق خاطر
4 - آزادی
5 - تفریح و لذت

بقا
همه انسان ها دوست دارند زنده باشند و در امنیت زندگی کنند. بنابراین هر آنچه زندگی و امنیت و منافع شان را تهدید کند برایشان نامطلوب است. نیاز به بقا فقط در اصل حیات نیست. ثروتمندی که از ترس آینده، خساست به خرج می دهد در واقع نیاز به بقای بیشتری دارد از همتای خود که سخت نمی گیرد و در حد متعارف یک فرد دارا، خرج می کند. 

قدرت
تمایل انسان ها به برتری جویی، سبقت از دیگران و پیشرفت را به طور خلاصه نیاز انسان به قدرت می نامیم.

عشق و تعلق خاطر
هر انسانی می خواهد عشق بورزد و عشق دریافت کند.

آزادی
هر انسانی نیاز به آزادی دارد تا بتواند بدون مداخله گری دیگران آن طور که خود دوست دارد زندگی کند. خلوت انسان ها نیز بخشی از قلمرو آزادی است.

تفریح و لذت
تفریح را پاداش یادگیری هم گفته اند. بنابراین مجموعه ای از تمایلات انسان برای یادگیری و خنده و کامجویی از دنیا را تفریح و لذت می نامیم.

اگر نیازهای اساسی پنج گانه فوق در کسی ارضا شود، او خوشبخت ترین انسان است.
اگر در فردی هیچ کدام از این نیازها ولو به طور نسبی برآورده نشود، او را باید در زمره  انسان های کاملاً ناخرسند جای داد.
بقیه انسان ها - که اکثریت جامعه انسانی را تشکیل می دهند - در حد فاصل این دو قرار می گیرند.

نکته ای که بهتر است فراموش نکنیم : این نیازها از انسانی به انسانی متفاوت است. مثلاً ممکن است کسی تمایلی به ریاست یک اداره کوچک هم نداشته باشد ولی دیگری تمام هم و غمش رسیدن به مقام وزارت باشد. نیاز به قدرت در این دو فرد، یکسان نیست.

یا ممکن است کسی به کارهای خطرناک دست بزند که ممکن است به بهای جانش تمام شود(مثل کسی که با موتورسیکلت کارهای نمایشی انجام می دهد) و دیگری برغم نیاز مالی و توانایی فنی، این کار را نکند. در شرایط مساوی، علت را باید در میزان نیاز هر یک از آنها به بقا جست و جو کرد.
یا کسی که هر شب قبل از خواب، همه درها را چک می کند که بسته باشند، نیاز بیشتری به امنیت دارد تا کسی که در شرایط برابر این کار را نمی کند.

ممکن است کسی عاشقانه به اطرافیانش مهر بورزد ولی دیگری خیلی خشک و بی روح برخورد کند. یکی ممکن است دوری از عزیزش را بیش از یک روز تاب نیاورد ولی آن عزیز بتواند بی هیچ مشکلی ماه ها دور از وی زندگی کند و دلتنگ نباشد.
بنابراین، نیاز به عشق و تعلق خاطر نیز در انسان ها یکسان نیست. با این حساب اگر یکی از زوجین، مدام به دیگری ابراز علاقه کند و دیگری این محبت را ابراز مداوم نکند، الزاماً معنی اش این نیست که دومی همسرش را دوست ندارد. علت این ماجرا در نیاز کمتر او به عشق و تعلق خاطر است.

در خصوص این نیاز باید گفت که ملاک سنجش آن، محبتی است که ابراز می کنیم و نه محبتی که دوست داریم دریافت کنیم.(کسی که بیشتر محبت می کند نیاز به عشق و تعلق خاطر در او بیشتر است)

همچنین ممکن است کسی دوست داشته باشد اوقات زیادی را آزادانه بگذراند و دیگری بخواهد در گروه (دوستان،خانواده و ...) و همرأی آنها اقدام کند.
ممکن است کسی بسیار علاقه مند به یاد گیری و تفریح باشد و دیگری کمتر.

حالا که نیازهای اساسی انسان ها را شناختیم و دانستیم که میزان نیاز به آنها از فردی به فرد دیگر متفاوت است، می توانیم در بحث بعدی، یک گام بلند برداریم و به طور ریزتر بگوییم که چگونه ممکن است این نیازها در روابط انسانی آسیب ببینید و در نهایت به ناخشنودی ما منجر شوند.

تضاد در حوزه نیازهای 5 گانه

انسان ها در تعامل با یکدیگر، در صدد ارضای نیازهای اساسی خود هستند اما مشکل آنجا ایجاد می شود که بین ارضای نیازهایشان تضاد پیش می آید که این تضاد 5 حالت کلی دارد:

تضاد در حوزه "میزان نیاز به بقا
"

قبل از شروع بحث ذکر این نکته مهم است نیاز به بقا صرفاً در مرگ و زندگی خلاصه نمی شود بلکه بعد از آن، احتیاط و محافظه کاری، مهم ترین جلوه نیاز به بقاست.

اگر دو نفر که با یکدیگر رابطه دارند (مانند دو دوست، دو شریک و از همه مهم تر دو همسر) در میزان نیاز به بقا همخوانی نداشته باشند ممکن است بین شان اختلاف ایجاد شود.

فرض کنید نیاز به بقا در مرد به شدت بالاست و از این رو بسیار محافظه کار است. مرد و همسرش که نیاز به بقا در او کمتر است در روستایی با هم زندگی می کنند.
زن به مرد می گوید که بهتر است 10 روز به مسافرت برویم ولی مرد مخالفت می کند و می گوید در این مدت ممکن است بلایی بر سر دام هایمان بیاید و هر چه زن استدلال می کند که می توانند از فرزندان یا همسایه ها کمک بگیرند، شوهر قبول نمی کند.

شاید زن این بی میلی شوهرش را نشانه ای از این بداند که شوهرش او را دوست ندارد ولی واقعیت این است که پای تفاوت در میزان نیاز به بقا در میان است و ربطی به عشق و دوست داشتن ندارد.
همان طور که می بینید ، منشأ خیلی از سوء تفاهم ها این است که ما نمی دانیم در کدام یک از نیازهای اساسی دچار مشکل هستیم. در حالی که اگر محل دقیق مشکل را بدانیم ، یکراست سراغ همان نیاز اساسی می رویم و بقیه را وارد ماجرا نمی کنیم و قضیه را پیچیده تر نمی سازیم.

ادامه بحث ، موضوع را بازتر می کند.

تضاد در حوزه "میزان نیاز به قدرت"


شک نکنید که این یکی، منشأ بیشتری ناخشنودی های بشر است، از روابط کلان بین المللی بگیرید تا روابط زناشویی.

انسان هایی که نیاز به قدرت در ایشان قوی است، به شدت تمایل دارند بقیه را کنترل کنند و حرف ،حرف آنها باشد. تحمیل اراده بر دیگران، از خصوصیات اصلی این افراد است.

با این اوصاف، فرض کنید زن و مردی که هر دو نیاز شدیدی به قدرت دارند با هم ازدواج می کنند. کاملاً قابل پیش بینی است که چه زندگی پر تنشی خواهند داشت زیرا هر کدام از آنها، طبق نیاز ژنتیکی اش به قدرت می خواهد بر دیگری اِعمال قدرت کند و حرف خود را بر کرسی بنشاند. (میزان نیاز انسان به هر کدام از "بقا،قدرت،عشق و تعلق خاطر،آزادی و تفریح و لذت" را ژن ها تعیین می کنند.)

در اینجا نیز شایع ترین سوء تفاهم این است که همسرم مرا دوست ندارد و الّا این همه زور نمی گفت. حال آن که ماجرا ، اینجا هم ربطی به عشق ندارد و داستان، داستان تکراری قدرت است.

در روابط بین دوستان و شرکا و ... هم این گونه است و بسیاری از ما ، اگر ببینیم دوست مان در صدد سلطه جویی است و مدام می خواهد حرف خودش را بر کرسی بنشاند و به نظر ما اهمیتی نمی دهد، از او آزرده خاطر می شویم و حتی ممکن است به دوستی مان ادامه ندهیم.

اما اگر نیاز به قدرت در یکی از دو طرف کم باشد، مشکل حدی به وجود نمی آید زیرا کسی که نیاز  کمی به اعمال قدرت دارد، نه تنها در صدد تحمیل اراده خود بر نمی آید بلکه از این که حرف آخر، حرف او نباشد هم نمی رنجد.
اگر هم هر دو، نیاز اندکی به قدرت داشته باشند، بسیار راحت تر با هم کنار می آیند و با مشورت همدیگر کارها را پیش می برند.

تضاد در حوزه " عشق و احساس تعلق"

قبلاً گفتیم که ملاک در سنجش این نیاز، میزان محبتی است که فرد به دیگری ارائه می دهد نه میزان محبتی که دوست دارد تحویل بگیرد.
اگر زن و شوهر ، هر دو نیاز بالایی به عشق و احساس تعلق داشته باشند، مدام نسبت به یکدیگر محبت می کنند و از این نظر، زندگی گرمی خواهند داشت.

اما ممکن است این نیاز در یکی بالا و در دیگری پایین باشد. در چنین وضعی، آن که نیاز بالاتری دارد، چون به همان میزان که محبت می دهد، محبت نمی گیرد، دچار این باور می شود که همسرش او را دوست ندارد. در حالی که اغلب همسرش هم او را دوست دارد ولی به صورت ژنتیکی طوری برنامه ریزی شده است که نمی تواند ( نه این که نمی خواهد) به اندازه طرف مقابل، ابراز عشق کند.

اگر دو طرف، در این حوزه نیاز اندکی داشته باشند هم زندگی شان مختل نمی شود زیرا تعادل مهرورزی برقرار است.

تضاد در حوزه "میزان نیاز به آزادی"


کسی که نمی تواند اراده دیگران را تاب بیاورد و دوست دارد مطابق میل خود زندگی کند، هر جا خواست برود و هر کاری خواست انجام دهد و کسی که مقررات گریز است، نیازش به آزادی در حد بالایی است.
اگر دو نفر که نیاز به آزادی در آنها زیاد است با یکدیگر ازدواج کنند، امکان این که درگیر تنش ارتباطی شوند وجود دارد زیرا هر کدام از آنها طبق قاعده گریز از مرکز رفتار می کنند و دوست دارند جدا از هم و بدون قید و بندهای یکدیگر زندگی کنند. البته منظور الزاماً اقداماتی که جامعه آنها را غیراخلاقی می داند نیست بلکه در حالت احساس نیاز شدید به آزادی، افراد تعهد به طرف مقابل را نادیده می گیرند. مثلاً دوست دارند تنهایی به سینما بروند تا این که با شریک زندگی خود مشورت کنند که کدام فیلم را ببینند، کدام سینما بروند، چه ساعتی بروند، چه تنقلاتی بخرند و ... .

زندگی های مشترک افرادی که هر دو طرف شدیداً نیازمند آزادی و فردیت هستند، در خطر تنش و طلاق است زیرا این قبیل آدم ها، بعد از مدتی که از همدیگر فاصله می گیرند و نهایتاً از هم جدا می شوند. احتمالاً بسیاری از زوج هایی که طلاق نگرفته اند ولی در خانه های جدا از هم زندگی می کنند، افرادی هستند که به شدت نیازمند آزادی اند و فردگرایی شان بالاست.

تفاوت "نیاز به قدرت" و "نیاز به آزادی" در این است که در اولی، شخص می خواهد خود را بر دیگری تحمیل کند و در دومی، شخص در صدد تحمیل اراده خود بر دیگری نیست ولی در عین حال، حال و حوصله خرده فرمایشات دیگران را هم ندارد.

تضاد در حوزه "تفریح و لذت"


اگر این نیاز در یکی بالا و در دیگری پایین باشد، مشکل ارتباطی ایجاد می شود. مثلاً فرض کنید کودک درون مرد هنوز زنده است و شادی می کند و علاقمند به یادگیری و خنده است و با بچه های فامیل بازی می کند و در یکی مهمانی خانوادگی برایشان تقلید صدا می کند اما زن، این چنین نیست و حتی به سختی می خندد.
در این فرض، زن، شوهر خود را موجودی لوده و مسخره تصور می کند و مرد هم زنش را فردی متکبر و بی روح.
 
اگر این نیاز در هر دو بالا باشد، زندگی شان از این منظر، می تواند پر شور و هیجان باشد. اگر هم هر دو نیاز اندکی به تفریح و لذت داشته باشند، لااقل در خصوص این نیاز اساسی، با هم دعوا نخواهند کرد و مثلاً هیچ گاه بین شان این بحث در نخواهد گرفت که با هم سوار چرخ و فلک بزرگ شهر بشوند یا نه؟!

با این اوصاف بهترین روابط در حالتی شکل می گیرد میزان نیازها طبق فرمول زیر باشد:

نیاز دو طرف به "قدرت و آزادی"--------» کم
نیاز دو طرف به "عشق و تعلق خاطر" و "لذت و تفریح" -------»زیاد
نیاز دو طرف به "بقا"--------» متوسط

مثال: علی و مینا با یکدیگر ازدواج کرده اند. هیچ کدام شان در زندگی مشترک قدرت طلبی نمی کنند و به کرسی نشاندن حرف شان برایشان خط قرمز نیست. (نیاز به قدرت شان کم است) ، همچنین خیلی نیازمند نیستند که زمان زیادی را در خلوت یا با دوستان شان بگذرانند (نیازشان به آزادی از یکدیگر هم کم است).

آنها در عین حال، بسیار به یکدیگر عشق می وزرند و محبت می کنند(معلوم است که نیاز هر دو به تعلق خاطر بالاست) و دوست دارند تفریح کنند و یاد بگیرند(نیاز به لذت و تفریح شان هم بالاست و چون در عین حال نیازشان به آزادی نیز کم است، این تفریح و لذت را در کنار هم هستند.)

آنها در عین حال، زندگی را خیلی سخت نمی گیرند و مثلاً خساست به خرج نمی دهند و نه خیلی به زندگی بی اعتنا هستند که زندگی و امنیت شان به خطر بیفتد( نیاز به بقا در آنها متوسط است.)

با سنجش میزان هر کدام از نیازهای 5 گانه می توان گفت که آنها زوج خوشبختی هستند. حالا کافی است فقط جای "کم" و "زیاد" را عوض کنید تا آینده نه چندان خوبی در انتظار این خانواده گوچک دو نفره باشد.

حال 2 سؤال مهم پیش می آید:
1 - چگونه تشخیص دهیم که میزان نیاز هر کدام از ما به این موارد کم است یا زیاد یا متوسط؟

2 - اگر با کسی ازدواج کرده ایم (یا دوست و همکار هستیم) و حالا متوجه شده ایم که بر مبنای نیازهای پنج گانه با هم مشکل داریم چه کنیم؟


* در نوشتار بعدی جواب این دو سؤال را می دهیم.


توصیه: کتاب "تئوری انتخاب"، نوشته دکتر ویلیام گلاسر را با ترجمه عالی دکتر علی صاحبی تهیه کنید و با شریک زندگی تان بخوانید.

 تمرین:
- سعی کنید رفتارهای خود و اطرافیان تان را بر اساس نیازهای پنجگانه توضیح دهید.

*این مطلب توسط جعفر محمدی نوشته شده است.

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۲۸
در انتظار بررسی: ۲۱
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۲۸ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
5
17
منظورش اروپایی هاست تو به خودت نگیر
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۵۶ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
5
8
اساسی ترین نیاز انسان توجه هست که از عدالت نسبی و عدم تبعیض بوجود میاد بقیه مسائل زیر این موضوع وجود دارد
مهدی
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۲۷ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
7
20
الان مهمترین نیاز من توی این جامعه اینه که با حقوق کارمندی چطور زنده بمونم. کجای کشوری که گلاسر توش زندگی میکرد اینهمه بی نظمی اقتصادی بود؟؟؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۳۴ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
2
10
عالی بود
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۵۸ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
8
4
به ما چه اصلا این چیزا به ما مربوط نیست اصلا نمیدونیم چی هست
ناشناس
Germany
۱۱:۲۳ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
16
12
تمام لذتها و مواهب دنیا با پول بدست میاد پس اول نیاز نوع بشر ابتدا پول کافی و سپس احترام و منزلت اجتماعی است
امید
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۳۴ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
1
13
جعفر خان محمدی مث همیشه عاااالی
مقاله هاتون خواندنی و بسیار مفید است
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۳۹ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
23
7
مرگ و پس از آن مهم است نه زندگی. یعنی زمانی که مغذت کار می کند باید تمام فکر و ذکرت به موقعی باشد که کرم ها در آن می لولند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۸ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
12
2
جالب نبود...چون ممکنه دو نفر آدم ریسک پذیر یا خواهان آزادی یا درون گرا هم باهم حس خوشبختی ذو تجربه کنند...اینا همه ذهنیتهای شخصیه نه واقعیت محض
محسن
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۱۴ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
1
10
ممنون از اين مطلب مفيد و تشكر بابت معرفي كتاب
ناشناس
United States of America
۱۲:۳۹ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
5
5
اجازه داریم نه پنج نیاز اصلی ادعا شده و نه این نظریه را قبول داشته باشیم؟
بعضی قسمتهاش خیلی توجیهی و غیرواقعی به نظر میاد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۰ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
10
2
هاااااااااااااااا ای 5 تا که گفتی یعنی چچچه؟؟؟
خویی
United States of America
۱۳:۲۸ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
4
18
این ملت خیلی وقت است با خنده وشادی قهر هستند
رامین
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۰ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
2
10
مطلب بسیار عالی و آگاهی دهنده است. خدایا قبل از هر چیزی به ما آگاهی عنایت فرما. آمین
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۹ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
14
9
چرت
مريم
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۳۷ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
2
10
مثل هميشه عالي بود . من مدتي است كه اين كتاب را تهيه كردم منتهي هنور فرصت مطالعه كاملشو نداشتم خيلي ممنونم از شما كه اين موارد متذكر ميشويد و خلاصه اي از اين كتاب فوق العاده را در اختيارمون قرار مي دهيد
ناشناس
Germany
۱۴:۴۱ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
1
8
بسیار عالی. بهترین کتابی است که در حوزه ی روان شناسی خوانده ام و به چند نفر از دوستان هدیه کرده ام. متاسفانه ما همیشه خود را از همه عالم تر می دانیم و همین است که کتاب نمی خوانیم و حاصل تچربیات علمی دیگران را هیچ می پنداریم.
reza
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۶ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
1
6
بهترين مطلب روانشناسي كه تا بحال مطالعه كردم.
ناشناس
Canada
۱۴:۴۷ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
6
4
تنها نیاز اساسی انسان بعد از عوامل بدیهی اکسیژن، آب و غذا، صبر و استقامته.
ناشناس
Liberia
۱۶:۰۳ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
5
2
من دوست دارم مطلبی بنویسم اما مدتیست نظرات درج نمی شود: این مطلب دقیقا به گروه خون دو طرف ربط دارد و نوع مواد غذایی که از آن تعذیه میکنند و لاغیر !
بهزاد
Turkey
۱۶:۴۷ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
1
3
(میزان نیاز انسان به هر کدام از "بقا،قدرت،عشق و تعلق خاطر،آزادی و تفریح و لذت" را ژن ها تعیین می کنند.)
اقاي محمدي عزيز، اين جمله درست نيست. چون در خيلي از اينها نقش و نحوه ي تربيت خانوادگي مهم است. هر چند ژن هم بي تاثير نيست.
اگه ممکنه، لطفا رفرنس بدين.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۱۲ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
7
3
مهم ترین نیاز بشر دو پا اعتماد است که نگرد نیست
دندانپزشک
Germany
۱۷:۱۵ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
6
2
مهمترین چیزی را که جناب محمدی در این سری نوشتار نادیده میگیرد فکر میکند که دست آوردهای روانشناسی و جامعه شناسی غربی که مردمش در یک جامعه آزاد با رفاه نسبی اقتصادی زندگی میکنند گویا میتواند برای یک جامعه مذهبی ایرانی هم صدق بکند مثلا وقتیکه ایشان از حق آزادی انتخاب صحبت میکند در حالیکه بهتر میداند با نقش و حضور پر رنگ مذهب در جامعه پیشاپیش آزادی انتخاب از آدم در یکسری زمینه ها گرفته میشود و فرد مذهبی مسلمان موظف به حرکت فقط در چارچوب وظایف از قبل تعیین شده است و بنابراین خیلی از این حرفهای جناب محمدی فقط در حد یکسری تفکرات روشنفکری باقی میماند بدون اینکه دردی از مردم دوا بکند چونکه مریضی جامعه چیز دیگری است ولی جناب محمدی میخواهد نسخه ای بپیچد که تاثیری ندارد تا زمانیکه شرایط در جامعه مهیا نباشد. حالا خودمانیم جناب محمدی همه این چیزهائیکه جنابعالی میگوئید چقدر شانس اجرائی و موفقیت در یک جامعه مذهبی آنهم اسلامی را دارند؟ خیلی از چیزهای درست روانشناسی رفتاری و علوم انسانی غربیها محال است در یک جامعه اسلامی قابل قبول و اجرا شود. ببینید مانع اصلی خوشبختی ایرانی در کجاست وچرا ایرانی سرنوشت غمگینی دارد و خواهد داشت؟ آدرس اشتباهی به مردم ندهید لطفا.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۵۰ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
5
6
عدالت هست که یک ملت را شاد و زنده نگه میدارد
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۱۹ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۸
2
4
درود بر عصر ایران سایت خبری برتر
علی
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۴۱ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۸
1
7
سلام
بسیار از این نوشتار آموختم.
ممنون از نویسنده.
ممنون از عصر ایران که مثل یک دانشگاه عمل میکند.
موفق با شید. ای کاش کاری شود که متن قابلیت انتشار در واتس آب را هم داشت.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۴۴ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۸
2
5
بسیار عالی...نیاز به بقا خودش شامل طبقه اول و دوم هرم مازلو میشه بنابراین پیش نیاز هست برای موارد بعدی...اینکه یک نفر نیاز به قدرت داشته باشه و تفکر و برداشت خودش از مسایل رو از جانب دیگران عنوان که نه تنها یک خانواده بلکه یک کشور رو میتونه نابود کنه
آتن
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۲۱ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۸
1
2
از این مطالب بزار...کاری به سیاست نداشته باش خراب میکنی..
وبگردی