شرق/ صادق زیباکلام _ استاد دانشگاه تهران
بسیاری از صاحبنظران امر توسعه وجود «آنتروپرونر»ها یا «کارآفرینان» را یکی از ملزومات توسعه و پیشرفت میدانند.
کارآفرینان کسانی هستند که از استعداد و تواناییهای ذهنی بالایی در تحول نوآوری و خلاقیتهای اقتصادی برخوردار هستند. همه ما با نامهایی نظیر «بیل گیتس» و «استیو جابز» آشنا هستیم.
به این دو در اصطلاح امر توسعه و پیشرفت اقتصادی کارآفرین یا آنتروپرونر میگویند. کارآفرینان معمولا کسانی هستند که نه از ثروت و پشتوانه مالی چندان خوبی برخوردارند و نه لزوما از حمایت دولتها و مراکز ثروتمند اقتصادی یا سیاسی.
به جای همه اینها آنها از یک ذهن فوقالعاده، ضریب هوشی بالا، پشتکار و استعداد شگفتانگیزی برخوردار هستند و همه اینها را در جهت خلق یا گسترش یک صنعت یا امور اقتصادی مشابهای بهکار میگیرند.
آنتروپرونرها معمولا نه از تحصیلات بسیار بالایی برخوردارند و نه همانطور که گفتیم دارای پشتوانه اولیه مالی یا سیاسی هستند.
معمولا کارشان را از پایینترین سطح یا از صفر شروع میکنند. اما به واسطه برخورداری از یک استعداد کاری فوقالعاده بهعلاوه پشتکار، بهسرعت راه خود را میشکافند و معمولا بعد از یکی، دو دهه به قله آن رشته یا فعالیت اقتصادی صعود میکنند.
آنتروپرونرها را نه میشود خلق کرد و نه با آموزش و تربیت میتوان افراد معمولی را بدل به یک آنتروپرونر کرد. آنتروپرونرها استعدادهای خدادادی دارند. بااینحال، جوامعی موفقند که شرایط بالندگی آنتروپرونرهایشان را بتوانند ایجاد کنند. بسیاری از جوامع توسعهیافته اینگونه هستند.
یعنی شرایط در آنها بهگونهای است که افراد بااستعدادشان میتوانند استعداد و تواناییهایشان را از قوه به فعل درآورند. جامعه آمریکا یکی از بهترین جوامع از این منظر است.
در ایران معاصر هم ما بهکرات با نامهایی برمیخوریم که به معنای دقیق کلمه باید آنها را آنتروپرونر تعریف کرد. «حاج امینالضرب» بدون تردید یکی از آنتروپرونرهای پیشکسوت تاریخ ایران بود.
ضرب سکه، آوردن ژنراتور تولید برق و کشیدن نخستین راهآهن در شمال ایران برای استخراج از معدن، ازجمله اقدامات او بود. «حاجمیرزا علینقیکاشی» آنتروپرونر دیگری بود که توانست نخستین کارخانجات تولید پارچه را در ایران راهاندازی کند.
یکی از پیشنیازهای حیات آنتروپرونرها وجود یک حداقلی از شرایط آزاد اقتصادی است که آنها بتوانند استعداد و تواناییهایشان را از قوه به فعل درآورند. در دوران رضاشاه بهدلیل سلطه و سنگینی اقتدار حکومت بر تمامی عرصههای زندگی ایرانیان ازجمله بر حوزه اقتصادی و تجارت، آنتروپرونرها نتوانستند چندان ظهور و بروز کنند.
اما در دوران محمدرضا پهلوی که محدودیتهای کمتری دستکم در حوزه اقتصادی وجود داشت، از اواخر دهه ١٣٣٠ و اوایل دهه ١٣٤٠، نسلی از آنتروپرونرها توانستند ظهور کنند. رژیم شاه که بیشتر دغدغه محدودیت و کنترل سیاسی را مدنظر داشت، خیلی روی کنترل و اعمال محدودیتهای سفتوسخت بر فعالیتهای اقتصادی اصرار نداشت.
بالارفتن درآمدهای نفتی کشور از اوایل دهه ١٣٤٠ و به راهافتادن یک رونق اقتصادی نسبی به همراه یک درجهای از آزادی عمل اقتصادی دستبهدست یکدیگر دادند و شرایط مناسبی برای ظهور استعدادهای آنتروپرونرها فراهم آوردند.
«فتحاله مقدم» در پارچه و تولید فاستونی، «عباس ایروانی» در تولید کفش (کفش ملی)، «حاج برخوردار» در تولید وسایل و لوازم الکتریکی، «لاجوردی» در تولید محصولات غذایی شیمیایی و بسیاری آنتروپرونرهای دیگر توانستند در رشتههای مختلف اقتصادی ظهور کنند. یکی از بارزترین آنتروپرونرهای دهههای ٤٠ و ٥٠ ایران «برادران خیامی» (احمد و محمود) بودند.
واقعا این دو برادر مصداق کامل و بارز کارآفرینی بودند. مثل بسیاری دیگر از آنتروپرونرها آنان کارشان را از صفر و از سطح خیلی پایینی شروع میکنند. آنان در اوایل دهه ١٣٣٠ در مشهد یک تعمیرگاه کوچک داشتند اما دو دهه بعد در اواخر دهه ١٣٤٠ و اوایل دهه ١٣٥٠، احمد و محمود خیامی توانسته بودند بزرگترین مجتمع تولید خودرو را در ایران و خاورمیانه تأسیس کنند.
آنچه امروز بهنام «صنایع ایرانخودرو» شناخته میشود، درحقیقت همان مجموعهای است که برادران خیامی در دهه ١٣٤٠ بهنام «ایرانناسیونال» ایجاد کرده بودند. معروفترین تولید آنان، خودرو پیکان بود که بعد از گذشت نیمقرن همچنان به اشکال دیگر تولید میشود.
انواع مینیبوس، اتوبوس، کامیون و کامیونت از دیگر تولیدات ایرانناسیونال بودند. خیامیها توانسته بودند در همان سالهای قبل از انقلاب، برخی از تولیدات وسایل نقلیه عمومیشان شامل اتوبوس و مینیبوس را به روسیه (اتحادجماهیرشوروی)، ترکیه و رومانی صادر کنند.
همچنانکه عباس ایروانی، مدیرعامل کارخانجات کفش ملی موفق شده بود به روسیه، مجارستان، رومانی و ایتالیا تولیدات کفش ملی را صادر کند. خیامیها در زمانی توانسته بودند محصولات ایرانخودرو را به کشورهای دیگر صادر کنند که نه خبری از کره بود، نه ترکیه و نه چین.
آنچه در مورد ایرانناسیونال یا ایرانخودرو حائز اهمیت بود استقلال کامل مالی آن از دولت بود. طبیعی بود در جامعهای که دولت متولی اقتصاد بود و همه صنایع بزرگ و کوچک بههمراه مؤسسات مالی و پولی کشور به حکومت تعلق داشت، هیچ صنعت و تولیدکنندهای در بخش خصوصی نمیتوانست مانند بخش خصوصی در کشورهای توسعهیافته بهطور کامل از حکومت و سیاستهای آن جدا باشد.
خیامیها بالاجبار مجبور بودند تا خود را با بسیاری از تصمیمات و سیاستهای تجاری، مالی، پولی، مالیاتی، گمرک، واردات، صادرات، قوانین و مقررات توسعه کارگری و ... مطابقت دهند. نفس اینکه خیامی و خیامیها توانسته بودند در چنین شرایطی به آن بالندگی برسند، حکایت از آن میکرد که ارزش و اهمیت موفقیت آنان اگر از آنتروپرونرهای غربی سر نمیبود، یقینا کمتر هم نبود. ظهور انقلاب اسلامی در سال ١٣٥٧ بهگونهای اجتنابناپذیر شرایط اقتصادی کشور را دگرگون کرد.
اگرچه برخی از چهرهها و شخصیتهای انقلابی مانند آیتالله هاشمیرفسنجانی به مسئله اصلاحات اقتصادی و فراهمکردن شرایط مناسب برای فعالیت آنتروپرونرها یا کارآفرینان همواره توجه داشتند، اما امواج سیاسی موجود در کشور در بسیاری از موارد ثبات و امنیت لازم برای سرمایهگذاری را از میان میبردند.
شرایط ناامن اقتصادی به همان میزان که برای کارآفرینان حقیقی دشواریهای زیادی ایجاد میکرد و عملا جلو شکوفایی و بروز استعدادهای آنان را گرفت، بدبختانه و از سویی دیگر، شرایطی مطلوب برای مفسدان بهوجود آورد که با سوءاستفاده از شرایط نامطمئن و آشفته اقتصادی، سودهای هنگفتی عایدشان شود. همچنانکه حجم زیاد پروندههای مفاسد اقتصادی مبین این وضع است.
به امید آنکه شرایط و اوضاعواحوال اقتصادی میهن عزیزمان بهگونهای شود که بهجای رشد و نمو مفسدان اقتصادی، شرایط برای فعالیت مجدد امثال خیامیها فراهم شود.