برای پاسخ به این سوال بهتر است کمی به گذشته برگردیم و رفتار اصولگرایان یا همان محافظه کاران دهه 60 و 70 را بعد از شکست در دو انتخابات مجلس سوم و ششم بررسی کنیم.
محافطه کاران یا همان راست گرایان در مجلس دوم به واسطه ماجرای 99 نفر ( 99 نفر از نمایندگان مجلس دوم که علی رغم نظر و نامه امام خمینی در حمایت از نخست وزیر میرحسین به او رای منفی دادند.) از رسیدن به مجلس سوم بازماندند. این جناح بعد از عدم توفیق در انتخابات مجلس سوم تبدیل به مهم ترین مخالفان کابینه میرحسین موسوی شدند. این مخالفت در حالی شکل گرفت که نخست وزیر وقت (موسوی) تمام اعضای راست کابینه اول خود را درآغاز کار دولت دومش بیرون گذاشت و یک کابینه یک دست را به مجلس معرفی کرد. احمد توکلی جای خود را به ابوالقاسم سرحدیزادهکه از خانه کارگر برخاسته بود داد. مرتضی نبوی رفت و جای خود را به محمد غرضی داد. به جای حبیبالله عسگراولادی هم ابتدا جعفری و سپس وهاجی آمدند. رضا اکرمی به جای پرورش وزیر آموزش و پرورش شد. علیاکبر محتشمیپور هم بر جای ناطقنوری نشست. دولت موسوی چپگراتر شد.
همین اتفاقات و تغییرات
باعث شد تا جریان محافظه کاران ایران در دهه 60 به سمت رادیکال بودن حرکت کند. به
طور مثال در این دهه روزنامه رسالت تندترین انتقادها را در زمان جنگ علیه دولت
موسوی نوشت و یا به زبان سادهتر میشود گفت که شمشیر را برای دولت چپ گرای آن
زمان ایران از رو بست.
راستگرایان مخالف دولت موسوی بعد از درگذشت امام و روی کارآمدن هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور و حذف پست نخست وزیر از ارکان جمهوری اسلامی، تصمیم گرفتند با تمام قوا در انتخابات مجلس چهارم شرکت کنند. شرکت این جریان سیاسی در انتخابات همزمان شد با رد صلاحیت گسترده جناح اکثریت مجلس سوم( چپها) از سوی شورای نگهبان. اگر توصیه رهبری به مجمع روحانیون مبارز به عنوان رهبر جریان چپ نبود، قطعا این جناح در انتخابات مجلس چهارم شرکت نمیکرد. با تمام این شرایط راستگرایان توانستند کرسیهای مجلس چهارم را به خود اختصاص دهند و این درست زمانی بود که آنها تصمیم گرفتند وزرای دولت اول هاشمی را پالایش کنند و راه خروج از دولت دوم هاشمی را به وزرای چپگرای او نشان دهند.
این مجلس سعی کرد از تمام آنچه در اختیار دارد نهایت استفاده را ببرد و از تمام ظرفیتهای قانونی خود استفاده کنند و اقتدار خود را به رئیس جمهور هاشمی نشان دهند. عبدالله نوری و خاتمی به عنوان دو وزیر نزدیک به شخص هاشمی در تیررس این تغییرات بودند. تغییرات استانداران در نزدیکی انتخابات مجلس چهارم که از قضا از جناح راست بودند، موجب مخالفت شدید نمایندگان مجلس با این وزیر نزدیک به هاشمی رفسنجانی بود. به جز این دو چهره روحانی دولت هاشمی، مصطفی معین وزیر علوم و عبدالحسین وهاجی از اعضای جناح چپ کابینه و سعیدی کیا وزیر راه، علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه و کازرونی وزیر مسکن نیز جز افرادی بودند که مجلس چهارم خواهان برکناری آنان بود. خاتمی وزیر ارشاد هاشمی که با 260 رای مثبت از مجلس سوم رای اعتماد گرفته بود در سال 71 و در زیر فشارهای مجلس چهارم با حالت قهر از این وزارتخانه استعفا کرد و پس از او علی لاریجانی یک چهره متمایل به جناح راست عهده دار وزارت ارشاد شد تا هاشمی متوجه شود مجلس چهارم برای کابینه او برنامههای ویژهای دارد.
روزنامه رسالت، ارگان رسمی جناح راست در آن زمان، در مورد لزوم تغییرات در دولت ششم نوشت:« وضع موجود و انتظارات مردم، ضرورت تحول را اجتناب ناپیذریر ساخته است، کسانی که از امور اجرایی کنار کشیدند« جناح جپ» تا به مخالفت خوانی بپردازند، چرا از ترکیب فعلی کابینه حمایت میکنند؟!» نمایندگان مجلس چهارم، بعد از متقاعد کردن هاشمی رفسنجانی برای ایجاد تغییرات در دولت، افرادی را نیز به عنوان وزیر پیشنهادی مجلس به دولت معرفی کردند که در میان آنان چهرههای آشنا جناح راست از جمله، احمد توکلی، محمدرضا باهنر، مصطفی میرسلیم، محمد جواد لاریجانی، علی نقی خاموشی، اسدالله بادمچیان و حسن روحانی به چشم میخورد.
نمایندگان مجلس چهارم، روحانی رئیس جمهور امروز ایران را به عنوان وزیر پیشنهادی وزارتخانههای اطلاعات و امور خارجه به هاشمی معرفی کردند. معرفی روحانی به هاشمی برای این دو وزارتخانه استراتژیک دولت جمهوری اسلامی، نشان از اعتماد بیش از اندازه جناح راست به حسن روحانی در آن زمان بود.
هاشمی رفسنجانی اما سعی کرد در تغییرات کابینه خود افراد نزدیک به خود که مورد قبول مجلس نیز هستند، را به عنوان وزیر به مجلس معرفی کند. وی روحانی را به عنوان وزیر به مجلس معرفی نکرد و ترجیح داد فلاحیان و ولایتی به عنوان وزرای اطلاعات و خارجه به فعالیت خود ادامه دهند.
همانطور که مشاهده میکنید راست گرایان بعداز کنار گذاشته شدن از مجلس سوم، رادیکال تر شدند و تصمیم گرفتند به هر شکل ممکن رقیب را از ساحت قوای مقننه و مجریه خارج کنند.
این جریان برای بار دوم بعد از مجلسهای چهارم و پنجم با رای مردم از رسیدن به پارلمان ششم ( سال 78) بازماند. این بازماندن در حالی شکل گرفت که این جریان در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 رقابت را به جریان چپ واگذار کرده بود. خاتمی با فاصله زیاد نسبت به ناطق نوری راهی نهاد ریاست جمهوری شد.
بعد از این دو انتخابات راست گرایان به دو شقه تقسیم شدند. زعمای این جریان مانند ناطق نوری و مهدوی کنی روش همراهی کج دار و مریز را در دستور کار خود قرار دادند اما راست گرایان جوان تصمیم گرفتند با حضور در خیابان و کفن پوشیدن با تصمیمات اصلاح طلبان در دولت و مجلس مخالفت کنند. همین بخش جوان اصولگرایان با کنار گذاشتن نسل اول جریان راست تصمیم گفتند وارد کارزار شوند و در گام اول به شورای شهر رسیدند به در مجلس هفتم نیز به واسطه رد صلاحیت گسترده نامزدهای جریان چپ( به واسطه تحصن و استعفای نمایندگان مجلس ششم ) به قدرت بازگشتند. این بازگشت به معنای واقعی زمینه رادیکال تر شدن جریان اصولگرا را فراهم کرد. نمایندگان مجلسهای سه گانه اصولگرا(هفتم، هشتم و نهم) که بعد از مجلس ششم شکل گرفت، اکثرا از افرادی تشکیل شده بود که از معترضین به سیاستهای فرهنگی دولت اصلاحات و مجلس ششم بودند. کسانی که در دهه 70 معروف به کفن پوشها بودند.
بر همین اساس میتوان نتیجه گرفت که بعد از مجلس نهم و شکست اصولگرایان، این جریان بازهم رادیکالتر شود و به سمت مخالفت با دولت روحانی و نمایندگان طرفدار دولت در مجلس دهم برود. باید منتظر نسل تازهای از اصولگرایان در سپهر سیاست ایران در آیندهای نزدیک باشیم.