عصرایران - گروه هنر و تجربه، جلسه نقد و بررسی مستند «زمناکو» به کارگردانی مهدی قربانپور را عصر 29 فروردین با حضور کارگردان فیلم و سحر عصرآزاد به عنوان منتقد در خانه هنرمندان ایران برگزار کرد.
در ابتدای این جلسه عصرآزاد فرصت اکران فیلمهایی چون کوتاه و مستند را در گروه هنروتجربه غنیمت شمرد و گفت:« باعث خوشحالی است که گروه هنروتجربه با همه مخالفتها توانست دوام بیاورد و خوشحالم اولین جلسهای که در سال جدیددر خدمت شما هستم، اختصاص به فیلم یک کارگردان دغدغهمند دارد. من فیلمهای دیگر آقای قربانپور را هم دیدهام و در ادامه بحث به این مساله میپردازم که ایشان چگونه به انتخاب موضوع و لحن بیان مناسب میپردازد. اگر بخواهم صرفا پیرامون مستند «زمناکو» بگویم، تعاریف متفاوتی را راجع به آن شنیدهام. به این فیلم به عنوان یک مستند داستانی، قوم نگارانه و یک کار اجتماعی هم نگاه میشود. در تمام مدتی که فیلم را میدیدم تمامی این تعاریف به ذهنم میآمد و لزوما اختصاص یکی از آنها به فیلم آن را محدود میکند، زیرا لایهها و وجوه فیلم متعدد و قابل بحث است و نمیشود آن را در یک قالب خاص آورد. فیلم ارجاعات و نمونههایی برای دراماتیزه شدن قصه بیان میکند، که تصویر روشن و مستقیمی از شخصیت به مخاطب میدهد و این مساله نکته بسیار مهمی است.»
قربانپور در تکمیل صحبتهای عصرآزاد پیرامون شکلگیری این موقعیتها و دغدغه ایده فیلمش توضیح داد: « اصولا در ساخت فیلمهای مستند فضاهای تازهای را تجربه میکنم و در مسیری که انتخاب کردهام، نگرشی که نسبت به فیلم زمناکو داشتم، واقعا متفاوت بود. مستند زمناکو از این جهت برایم اهمیت دارد که مسیر جدیدی را به لحاظ موضوعی طی میکند. قبل از ساخت «زمناکو» مدتی طولانی بود که مایل بودم یک موضوع انسانی را به تصویر بکشم. اولین بار به موزه صلح تهران رفته بودم تا پژوهشی را در باب قربانیان بمباران شیمیایی انجام دهم که این کار قرار بود برای تلویزیون ساخته شود، در همان زمان یکی از دوستانم جناب دکتر خاطری، علی را به من معرفی کردند، این سوژه شخصیتی داشت که قبلا مسیر خود را طی کرده بود و اینکه روند قصه چگونه طی شود تا برای مخاطب جذاب باشد نکتهای بود که دائما به آن فکر میکردم.
وی افزود: «از منظر من نوع روایت فیلم و اینکه مخاطب بتواند جو و اتمسفر شخصیت را دنبال کند نکته بااهمیتی بود. درابتدا فکر نمیکردم این قصه جذاب از آب دربیاید و تبدیل به یک مستند شود اما در مسیر ابتدایی سعی کردیم از کسانی شروع به تحقیق کنیم که از گذشته علی میدانستند و بعد به سراغ تصاویر آرشیوی رفتیم که زمان نداشته باشند و ما در فیلم بتوانیم به آن هویت دهیم. طرح این مساله و اتفاقاتی که در اطراف من میافتد نکتهای بود که متوجه شدم نمیتوانم نسبت به آن بیتفاوت باشم و جهان آدمها را نبینم. کسانی همچون علی تعدادشان زیاد است و در حال حاضر با پیشرفتی که در ایران اتفاق افتاده امکان اینکه تعدادی از بچهها خانوادههای خود را پیدا کنند، زیاد است.»
قربانپور در ادامه پیرامون تصویربرداری و فیلمها استفاده شده در این مستند اضافه کرد:« سازمان انفال و شهیدان اقلیم کردستان عراق تصاویر خبری این مستند را گرفته بود و آقای باسط جبار برای گرفتن تصاویری که میخواستیم در مستند استفاده کنیم، به ما کمک کرد. روزی که نتیجه آزمایش ژنتیک علی اعلام شد آنجا دوربینهای زیادی بود و حتی اگر من هم نبودم این تصاویر ثبت میشد. در حقیقت ما میخواستیم همه تصاویر ثبت شده از علی را در یک فیلم داشته باشیم که درعین حال ویژگیهای دراماتیک خود را حفظ کند و مانند یک فیلم بلند سینمایی نقطه عطف، پیرنگ و پایان داشته باشد.استفاده از تصاویر آرشیوی در مستند «زمناکو» درست و در جهت اتمسفر داستان صورت گرفته است و به همین دلیل مخاطب تصاویر آرشیو را چندان منفک از فیلم نمیداند.»
عصرآزاد در ادامه بحث تاثیر جهانبینی کارگردان را در اثرش مطرح کرد و گفت:« در تمامی کارهای هنری باید بپذیریم، آن فیلمساز یا هنرمند یک جهانبینی دارد و طبیعتا یک ساختار خاص را در اثرش دنبال میکند که شاید با سلایق مخاطب متفاوت باشد. نظر من این است که آقای قربانپور به عنوان یک مستندساز با سوژهای مواجه شدند که سالها قبل داستان زندگیش شکل گرفته بود. ایشان پس از سالها دوباره به سراغ این قصه رفتهاند، بنابراین باید برای چگونگی ایجاد ارتباط بین این موضوع با زمان حال راهی پیدا میکردند. آقای قربانپور در مستندش علی را با جنگهای حال حاضر و قربانیانش پیوند دادهاست. این جهانبینی کارگردان و اعمال آن در کار کاملا پذیرفتنی است.»
کارگردان «زمناکو» از وجود تعداد کثیری از قربانیان و گمشدگان بمباران شیمیایی حلبچه نیز خبر داد:« زمانی که بمباران شیمیایی حلبچه اتفاق میافتد، نیروهای نظامی ایران آنجا بودند و صدام چند ساعت قبلش اعلام میکند که قصد بمباران شیمیایی حلبچه را دارد زیرا احساس میکرد مردم اقلیم کردستان به او خیانت کردهاند. نیروهای نظامی ایران در آن زمان در ارتفاعات خَرمال بودند و بعد از بمباران شیمیایی نیروهای نظامی ایران و تصویربرداران و عکاسان جز اولین آدمهایی بودند که وارد حلبچه شدند. این فاجعه جهانی که همه دنیا از آن نام میبرند نیز توسط دو تصویربردار ایرانی از شهر اردبیل و زنجان ثبت شد که متاسفانه هردوی آنها در حال حاضر از وضعیت خوبی برخودار نیستند. بعد از این اتفاق بزرگ نظامیانی که وارد شهر شدند کودکان را به نقاط مختلف انتقال دادند. علی در مشهد، مریم در ساری، برزان در سنندج و اعظم در کرج بعد از مدتها پیدا شدند. در سفری که شانزدهم مارس به حلبچه داشتم دیدم کسانی که قصه زندگیشان مانند فیلم من است، کم نیستند، یکی از دلایل آن هم این است که زمان بمباران شیمیایی حلبچه با موشکباران تهران یکسان بوده است و این بچهها برای اینکه آسیبی نبینند، به شهرستانها منتقل شدند.»
قربانپور درپایان جلسه به نمایشهای بینالمللی فیلم هم اشارهای کرد:« این مستند حدودا دو ماه است که به یک شرکت فرانسوی در ایران سپرده شده که پخشکننده آن خانم شهابی هستند. ایشان دو فیلم از ایران را برای پخش بینالمللی انتخاب کردند که یکی از آنها «زمناکو» است. البته قرار بود سال گذشته در سازمان منع سلاحهای شیمیایی در کشور هلند نمایش داشته باشیم که در لحظات آخر من از طرف دولت هلند ممنوعالسفر شدم! چون هلند کشوری بود که در بحث سلاحهای شیمیایی کمک زیادی به دولت عراق کرده بود و شاید احساس کردند بعد از فیلم ممکن است صحبتهایی مطرح کنم که چندان خوشایندشان نباشد.»
(گزارش: سوگند نیازمند - عکس: یاسمن ظهورطلب)