عصر ایران؛ احسان محمدی- دو سال پیش در یادداشتی با عنوان « قلعه نویی، پوست کروکودیل را از کجا خریده است» برای همین تارنما نوشتم:
بعید است کسی دوست داشته باشد او را با «سیاوش» – قهرمان اساطیری ایرانیان-قیاس کند که از آتش جان سالم به در برد.
نه «یوسف» است که گرد به دامانش ننشیند و نه خود ابایی دارد از این که بگوید پول چرب و شیرینی می گیرد. اما او این همه «جان سختی» را از کجا آورده است؟
هر بار در قامت یک متهم زانو می زند، گیوتین هم بالا می رود اما یک نفر به سبک داستان های قرون وسطی غبار آلوده از راه می رسد و بار دیگر در قامت یک قهرمان (دست کم روی سکوهای تیمش) ظاهر می شود و در اندک مدتی باز این داستان تکرار میشود.
در ده سال گذشته هیچ مربی یی همپای او پرحاشیه زندگی نکرده است. حتی «ف. ک» های مشهور هم تا این اندازه رخت چرکهایشان در کوچه نشُستهاند.
اتهامهای سهمناکی از تبانی با بازیکنان حریف و بدزبانی تا دستکاری در مبلغ قرارداد، از ادبیات ِ نه چندان اُتو کشیده تا ایستادن با لُنگ درِ حمام و چشم به راه سیاسیون، از تلخی و درشتی با داورها و مربیان تا دور زدن قانون و...
هر یک از این اتهامها برای نابود کردن یک نفر کافی است اما امیر قلعه نویی انگار پوست کروکودیل بر تن کرده است! خود البته بر این باور است که «اون بالایی که جای حق نشسته» هوایش را دارد. اما آیا این تمام واقعیت است؟
برخی این تعبیر را نپسندیدند و درشتی کردند؛ عادت مألوف این روزها که همه تندخو شده ایم و جز حرف خودمان، هیچ کس و هیچ چیز را باور نداریم.
با این که هیچ گاه قلعه نویی چهره محبوبم نبوده اما این روزها باید به احترام او ایستاده دست زد.
او در روزهایی که تونی اولیویرا به رغم نتایج بد همراه تراکتور هنوز از روی سکوها به شدت تشویق می شد پا به تبریز گذاشت.
استقبال بیشتر هواداران آمیزه ای بود از انتقاد شدید، هو کردن، قهر با ورزشگاه و به یاد آوردن جدایی یکباره و چند سال پیش از تراکتور سازی برای پیوستن به استقلال.
هفته های اول چندان کامیاب نبود که فریاد های اعتراض را خاموش کند اما اندک اندک تیمی ساخت که نه فقط آذریها در لیگ برتر که تمام ایرانیان در لیگ قهرمانان آسیا به آن افتخار میکنند.
امیر قلعه نویی و شاگردانش توانستند با گل های نانگ و فرزاد حاتمی برابر الهلال پیروز شوند و با این برد اولین صعود کننده بین تیم های ایرانی در آسیا باشند.
این پیروزی در دوحه قطر و مقابل «الهلال»ی به دست امد که همیشه برای تیم های ایرانی دردسر ساز بود و از سوی دیگر تنش های سیاسی بین دو کشور این مسابقه را از یک مسابقه فوتبال فراتر برده و داغتر کرده بود اما تراکتورسازان توانستند پس از چند سال ناکامی همراه با امیر قلعه نوی به دور دوم صعود کنند؛ با همان مربی که شماتت میشد زور مربی گری او تنها در ایران می چربد و در آسیا از کسب یک پیروزی هم ناتوان است!
خبر این موفقیت اما زیر آوار مرگ دردناک مهرداد اولادی دفن شد. بازیکنی که امیر قلعه نویی او را به استقلال برد و حالا حتما اندوهگین است که در خاک خفتن او – در خاک نمناک قائمشهر- زود بود؛ خیلی زود.
قلعه نویی و یحیی گل محمدی چندان به هم شباهت ندارند اما هر دو توانستند دو تیم سرشناس عربستانی را از پیش پا یردارند و به دور بعد بروند.
اگر یکی از دو تیم استقلال و پرسپولیس چنین موفقیتی را در آغوش می کشید چه هلهله بارانی می شد کوچه فوتبال ایران اما حالا انگار اتفاق خاصی نیفتاده و این که موفقیت غیر این دو کمتر دیده شود آزار دهنده است.
به فوتبال ایران و به هم وطنان تُرک و اصفهانیهای شادمان باید تبریک گفت اما هنوز آن پرسش بی پاسخ مانده که « امیر قلعه نویی، این پوست کروکودیل را از کجا خریده است؟!»
اگه یخورده واقع بین باشیم هموز نباید یادمون رفته باشه با اوردن یه مشت بازیکن از تیم امید سال ۸۲ ،۸۳ چه تیم قدرتمندی ساخت
تیمی که همه از بازیش لذت میبردیم
امیر خان شده مثه مورینیو
اینهمه افتخار و رزومه ؛ ولی با اینحال هیچی حواشو نداره...
چند وقت بی تیم میشه...
هر دفعه هم چنان با قدرت میاد تو فوتبال گرد و غباری راه میندازه که همه ی روزنامه و مصاحبه های افراد حاشیه ساز و بی حاشیه توجه شون میره سمت اون ...