۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۸:۰۵
فیلم بیشتر »»
کد ۴۹۲۲۱۳
انتشار: ۱۰:۳۵ - ۱۷-۰۶-۱۳۹۵

فکر کردن با قلب یا عقل

بازده - آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که با عقل تان فکر می‌کنید یا با قلب‌تان؟ البته که فکر کرده‌اید! یقیناً در زندگی همه‌ی ما لحظاتی وجود داشته است که ایستاده‌ایم و با خود اندیشیده‌ایم کدام بخش از وجود ما است که تصمیم می‌گیرد.

آیا فکر کردن با یک بخش از فکر کردن با بخشی دیگر بهتر است؟

برای یافتن پاسخ لازم است انواع تصمیم‌هایی را که اتخاذ می‌کنیم در نظر بگیریم. این که تصمیم‌ها به چه چیزی مربوط می‌شوند مهم نیست، خواه یک عشق تازه، یک کُتِ نو، یا یک یخچال جدید؛ فرآیند تصمیم‌گیری تا حدود زیادی یکسان است.

بگذارید نگاهی به موضوع شام بیندازیم. این که برای جمعه شب چه چیزی می‌خوریم احتمالاً تصمیمی "قلبی” است. روز جمعه در رختخواب می‌مانیم و دیرتر از خواب بیدار می‌شویم، یک صبحانه‌ی بدون عجله می‌خوریم، و بعد به این فکر می‌کنیم که برای وعده‌های بعد چه چیزی دوست داریم بخوریم. از طرف دیگر، شنبه شب، پس از یک روزِ کاری سخت، تصمیمی که می‌گیریم به احتمال فراوان تصمیمی "عقلی” است؛ تصمیمی که دمِ درِ یخچال فریزر گرفته می‌شود.

به عنوان یک مثال فنی، فرض کنید می‌خواهید لپ تاپ جدیدی بخرید. تمام امکانات آن را می‌سنجید. رَم، هارد، اندازه‌ی مانیتور، و به این فکر می‌کنید که می‌خواهید چه استفاده‌ای از آن بکنید… لپ تاپ سپیدرنگ تمام ویژگی‌های مورد نظرتان را دارد، از قیمتی مناسب هم برخوردار است. ولی یک لپ تاب آبی رنگ هم آن جا هست، که قشنگ است – و قیمت‌اش فقط ۳۰ دلار بیش تر است! هوممممم، خودتان تصمیم بگیرید.

خب، شما با عقل‌تان فکر می‌کنید یا با قلب‌تان؟

در پژوهشی اخیر از آدم‌ها پرسیدند محل تصمیم گیری‌شان در کجا واقع است؛ عقل یا قلب. با آن که نتایج جالب توجه هستند ولی در بدو امر ممکن است چندان گویا و معرف شخصیت شما نباشد. به طور خلاصه: آدم‌های "قلبی” احساسی هستند، و آدم‌های "عقلی”، منطقی. این پژوهش می‌گوید: درکل ما احتمالاً انتظار داریم آدم‌ها وقتی سر کلاس یا در حال مطالعه هستند بیش تر عقل‌گرا باشند، و وقتی با دوستان یا خانواده هستند قلب‌گرا. هرچند این حرف روی کاغذ معنی دار است، درواقع چگونگی استفاده از این درک و دیدگاه است که به ما کمک می‌کند تصمیمات متعادل تری بگیریم. در کل، شخص "قلبی” به بیش تر چیزها از دیدگاه احساسی نگاه می‌کند. او تمام انتخاب‌ها را می‌سنجد، و ممکن است فرآیند تصمیم گیری‌اش بیش تر طول بکشد.

وقتی تصمیم‌های کوچک بسیاری هستند که به تلاش زیادی نیاز دارند، اوضاع پیچیده می‌شود و کار فقط به تعویق تصمیم گیری می‌انجامد. طبق گفته‌ی ویل فِرِل در حسابِ توئیترش: "من ۹۹ مشکل دارم و ۸۶ تای آنها داستان‌های ساختگی ذهن من هستند که بی‌هیچ دلیل منطقی نگرانشان هستم.”

نباید تعجبی داشته باشد که بدانیم آدم‌های قلبی دوست دارند عضوی از گروهی باشند که ایده‌ها و فرصت‌های تصمیم گیری بسیاری دارد. بعضی از سؤال‌هایی که آنها ممکن است بپرسند، شامل این موارد است:

چگونه به نظر خواهد رسید؟
چگونه احساس خواهد شد؟
چگونه با آن کنار خواهم آمد؟
آیا شخصیت او به من می‌خورد؟


از طرفی دیگر، بین این دو، شخص عقلی منطقی‌تر است. این شخص ترجیح می‌دهد مستقل باشد و برای استدلال منطقی کردن درمورد انتخاب‌های بسیاری که نیاز به تصمیم‌گیری دارند، کم‌ترین مشکل را داشته باشد. یک برنامه‌ی مناسب- خواه متغیر خواه نامتغیر- دارد که بسیاری از تصمیم‌ها بر اساس آن گرفته می‌شود. منظورم این نیست که شخص قلبی برای نظرات دیگران ارزش قائل نیست، قطعاً احترام قائل است: ولی بعد از همه‌ی چیزهایی که گفته می‌شود و کارهایی که صورت می‌گیرد، همیشه تصمیم آنها است که حرف آخر را می‌زند.

به یاد داشته باشید که این برنامه، کانون اصلی توجه آنها است و اگر امشب را بیرون خوش می‌گذرانند به معنی آن نیست که فردا سر کلاس نخواهند رفت و خرجی هفته را صرف خرید لباس نخواهند کرد. در مورد بحث کلاس هم، شخص عقلی مایل است در زمینه‌ی تحصیلی کارش را به خوبی انجام دهد که این امر گاه گاهی باعث می‌شود طرف سرد به نظر برسد، هرچند که منطقی بودن به معنی بی‌احساس بودن نیست.

همچنین متفکران عقلی دوست دارند استرس کم تری داشته باشند که به راحتی می‌شود حدس زد بیش‌تر جذب چه نوع مشاغلی می‌شوند.

خب، شما از کدام نوع هستید؟

بیش‌تر خودتان را به اُپرا وینفری شبیه می‌دانید یا به وارن بافت؟

آقای اسپاک هستید یا کاپیتان کِرک؟

یا شاید شبیه آلبرت انیشتن هستید که گفت: "منطق شما را از نقطه‌ی الف به نقطه‌ی ب می‌رساند، و تخیل شما را به همه جا خواهد برد.” او برای هر دو متفکرِ قلبی و عقلی احترام قائل بود.

احتمالاً تشخیص این که یک متفکر عقلی هستید یا قلبی، کار راحتی است. ولی تعادل واقعی در زندگی وقتی حاصل می‌شود که به آن چه عقل و قلبتان هر دو می‌گویند گوش فرا دهید.

کلام آخر این که، زمان‌هایی وجود خواهد داشت که مستأصل هستیم و نمی‌دانیم چه تصمیمی بگیریم. زمان‌هایی که نه عقل‌مان می‌تواند کمک مان کند نه قلب‌مان. تفکر می‌کنیم، درنگ می‌کنیم، و دوباره تفکر می‌کنیم، تمام زوایا را بررسی می‌کنیم ولی هنوز– نه منطقاً و نه احساسا- نمی‌توانیم به تصمیمی برسیم. این جا است که می‌خواهیم بدانیم دل مان چه می‌گوید.
ارسال به دوستان
130 سال قبل چه اتفاقی افتاد که «گوسفندها» دیوانه شدند؟! تخت ‌جمشید دوم ایران کجاست؟ تخلفات راهنمایی و رانندگی و مبلغ جریمه ها در کشورهای همسایه چگونه است؟ 10 سریال گانگستری تماشایی که بر اساس داستان واقعی ساخته شدند(+عکس) فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (5 اردیبهشت) این کیک کرامبل توت فرنگی را با روشی متفاوت بپزید تهدیدی به نام سندروم «ددی ایشو»! نگاهی به بدترین گوشی های هوشمند جهان؛ از آیفون ۶ تا گلکسی نوت ۷ انفجاری (+عکس) ۱۵ کشور آسیایی که سریعترین روند کاهش جمعیت را دارند چرا بخشیدن پدر و مادرمان تا این اندازه دشوار است؟ ۷ موقعیت در زندگی که هنگام مواجهه با آن ها باید «نه» بگوییم گفتگو با حمید معصومی نژاد؛ از قبولی در آزمون ورودی پزشکی در رم تا پیشنهاد بازیگری (+عکس) چگونه نظر دیگران را عوض کنیم؟ ۱۰ دلیل برای اینکه جدیدترین مدل آیفون را نخریم! ۶ قدم تا آرامش؛ ترفندهای طلایی برای پایان دادن به اختلافات و درگیری های زناشویی
وبگردی