روزنامه آفرینش نوشت:
سفر ترامپ به خاورميانه نشان داد كه اولويت دولت آمريكا همچنان بر كسب درآمد و نگاه منفعت طلبانه به خليج فارس دستخوش تغيير قرار نگرفته و عليرغم آنكه به نظر ميرسيد رئيس جمهور جديد اين كشور به دنبال رقابت با شرق آسيا و اصلي ترين رقيب اقتصادي خود يعني چين باشد، به دنبال افزايش درآمد خود در حوزه تسليحات نظامي و انرژي ميباشد.
رويكرد اقتصادي منفعت گرايانه ترامپ با توجه به نگرش وي براي كسب درآمد از خارج و ورود سرمايه به داخل آمريكا، ايجاب ميكند تا وي به سمت و سويي حركت كند كه اين اهداف دربستر آن محقق گردد. اين بستر جايي نيست جز خاورميانه و چاههاي نفت كه درآمدهاي سرشاري را نصيب متحدان عرب آمريكا نموده است. لذا ميتوان اين گفته ترامپ را كه در دوران تبليغات انتخاباتي به آن تاكيد ميكرد، امروز مشاهده نمود.
درآن زمان ترامپ معتقد بود كه هزينه امنيت و ثبات بسياري از متحدان بايد برعهده خود آنها باشد و آمريكا بيش از اين نبايد براي تامين امنيت متحدانش همچون اعراب را تامين كند. لذا با دستي خالي به عربستان آمد و با ميليونها دلار نفتي در ازاي دادن تسليحات بازگشت. تسليحاتي كه درظاهر براي افزايش توان و ارتقاي امنيت عربستان درمنطقه درنظرگرفته شده است.
اما اعراب نيز در عوض اين قراردادهاي ميلياردي، ازآمريكا خواهان پشتوانه سياسي هستند تا رقيب ديرينه خود يعني ايران را ضعيف و منزوي نمايند. برهمين اساس عربستان بيش از 40 كشور اسلامي را گردهم جمع كرد تا آمريكا را متقاعد كند كه جهان اسلام نسبت به عملكرد ايران و آنچه به عنوان دخالت و نا امني درمنطقه قلمداد ميشود، نگران و مخالف هستند.
لذا با توجه به آنچه از منفعت گرايي ترامپ در بالا ذكر شد، وي براي تامين اين خواستههاي مالي و سياسي خود به سمتي چرخش كرده است كه درآن ايران را در گوشه رينگ قرار دهند و با همراهي اعراب و اسرائيل "موج جديد ايران هراسي" را به راه اندازند. درشرايط موجود توجه به سه موضوع بسيار حائز اهميت است.
ابتدا اينكه بايد توجه داشت موج جديد ايران هراسي از سوي آمريكا و متحدانش با جنس ايران هراسي سابق كاملاً متفاوت است. در دولتهاي نهم ودهم ايران بدون آنكه نياز به تحريك و دسيسه چيني باشد، در زمين مخالفان عربي و اسرائيل بازي ميكرد و گفتهها و نگرشهاي ابلاغي از سوي رئيس دولت وقت خود به خود راه را براي ايران هراسي باز ميكرد و تحريمها و فشارها رنگ و بوي هستهاي داشت.
امروز دولتي درايران مستقر است كه با مذاكرات ديپلماتيك توانست پرونده هستهاي ايران را از شوراي امنيت خارج كند و باعقد توافق هستهاي زمينه را براي كاهش ايران هراسي فراهم سازد. لذا شاهديم كه امروز ديگر بهانهاي از جانب فعاليت هستهاي ايران وجود ندارد و ايران هراسي جديد درحول محور دخالت ايران درامور كشورهاي عربي و بي ثباتي منطقهاي شكل گرفته است.
نكته بعدي اينجاست كه جبهه سياسي اروپا، جهت گيري نسبتاً مخالفي با آمريكا پيدا كرده است. كشورهاي اروپايي به درستي دريافتهاند كه فعاليتهاي ايران درمنطقه در راستاي مبارزه با تروريست بوده و امنيت منطقه بدون ايران ميسر نخواهد بود.
ازهمين حيث بايد نسبت به موضوع توجه داشت، كه موج ايران هراسي اول از طريق ارتقاي مذاكرات با كشورهاي اروپايي با ايجاد توافق هستهاي از بين رفت. وامروز موج جديد ايران هراسي نيز بايد از طريق همين تعاملات سياسي براي مجاب كردن غرب در مبارزه با تروريست و مقابله با عاملان اصلي آن يعني كشورهايي همچون عربستان، تلاش نمود.
سومين مورد، بحث ارتقاي سطح روابط و ايجاد حسن تعامل با كشورهاي همسايه ميباشد. ايران با عمان و كويت كه عضو اتحاديه عرب و شوراي همكاري هستند روابط مستحكمي دارد. همچنين در مورد قطر نيز اگر روابط خيلي نزديك نباشد، حداقل عدواتي ميان دوكشور وجود ندارد. اما ساير كشورهاي عربي كه به دنباله روي از عربستان در مقابل ايران قرار گرفتهاند، چارهاي جز مخالفت با ايران ندارند، چرا كه هرگونه مخالفت با آل سعود به منزله قطع شدن مواجب و كمكهاي بلاعوض خواهد بود.
حتي كشوري همچون مصر كه به عنوان الگويي مدرن درجهان عرب شناخته ميشد، امروز مجبور به تبعيت از عربستان در قبال سياستهاي منطقهاي است. لذا بايد اين اختلاف و انحراف ميان منافع را از طريق ديپلماسي با اعراب برطرف نمود. بايد واقع بين بود و به اين مسئله توجه داشت كه منابع مالي بي حد وحصر اعراب همانطور كه امروز آمريكا را جذب نموده، ميتواند در مسيرهاي مخرب ديگر برعليه ما به كار گرفته شود.
حتي باوجود تعاملات سياسي با اروپا بايد به نهايت امر نگرشي عقلاني داشته باشيم كه هرآن ممكن است آمريكا با استفاده از ابزار و قدرت قهريه خود مانع از ارتباط و مراوده شركتهاي و دولتهاي اروپايي با ايران شود. بالاخره بايد در جهتي حركت كنيم كه راه براي ارتباط با همسايگان ميسر گردد. نميتوان پذيرفت كه اين سردي روابط و افزايش اختلافات ادامه يابد، چرا كه اين رويه صرفاً برافزايش هزينههاي سياسي و اقتصادي ما خواهد افزود.